بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱ /۱۶ ـ ۲۸۱۰
رقص قدح
به تقدیرم نوشتی زشت و بد را
نه یک تا و دوتا بلکه دوصد را
به صحنه نقش خود ایفا نمودم
جزا دادی ندیدی مرز و حد را
***
کنم توبه ز می ، پیمانه آور
ستون قبله ام ، ویرانه آور
کویر تشنه ام ، قطره گدایم
فراز تربتم میخانه آور
***
بهارم نعره زد ، برگم کجایی ؟
به ویرانه گدا ، ارگم کجایی ؟
اسیر اشکم و در چنگ آهم
ز دنیا خسته ام ، مرگم کجایی ؟
***
برای سجدهام پیمانه آور
ملا از گوشه ی میخانه آور
به زاهد هم بگو رقص قدح را
گدا از کسوت ویرانه آور
***
قشون بوسه ها تاراج لب کرد
فشار سینهها طوفان تب کرد
قیام بادهها کردار ُخم شد
مصاف دیدهها اعدام شب کرد.
زاهد درویش
نه باران که به قندز خون ببارد
بدانی که چرا و چون ببارد ؟
ز خشم طالب و داعش بدانم :
ستم از مردمان دون ببارد.
به گور توبه ام باده بیاور....
دو سه تا نی که ما را ده بیاور
به پیمانه زنم بنیاد آیت.....
حدیث و سوره را ساده بیاور
(مختار تاجزی )
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۵ /۱۶ ـ ۲۲۱۰
جـذبـه « کفتربـازان »
نیـلاب مـوج سـلام
این روزها،« کفتربازان» رمان شهرت یافته داکتر ببرک ارغند ، چهره برجسته گستره داستان نویسی افغانستان در ۵۴۸ رویه از سوی انتشارات « آینده » به گوهر چاپ دوم آراسته شده است. طرح زیبا پشتی که سوژه و نام کتاب را بازمی تاباند، از کارهای آرین دهقان است.
داکتر ببرک ارغند این بار، زنده گی یک خانواده کفترباز ، عین الله را رمان ساخته است. کفتربازی، باب آشنایی این خانواده نادار را با رییس اوشاری می شاید. رییس اوشاری از وضع اقتصادی خوب و مناسبات گسترده برخوردار و کفترباز شوقی است. با روی کار آمدن برهه نو سیاسی، رییس اوشاری به پست بهتر می رسد. نازک بدن ، دخترعین الله را به زنی می گیرد و این گونه با خانواده او خویشاوندی می کند. چنین می شود که زنده گی عین الله و فامیلش نیز رونق اقتصادی می یابد.
پدیده های عشق، خیانت، شک و دشمنی در پهلوی فن کفتربازی مهره های اساسی رمان می شوند. خودخواهی و بدگمانی یک کرکتر در برابر خوشباوری و ساده گی کرکتر دیگر قرار می گیرد. در دید نخست، زورمند بر بی زور کامیاب می شود. اما بازی خاتمه نمی یابد. نویسنده پیام می فرستد که بایستی از نقش قربانی شونده بیرون آمد و گهگاه برای دفاع از راستی درگیر شد. در آن صورت رویدادها می توانند مسیر دیگر را بپیمایند. در فرجام بیشترینه هموندان خانواده عین الله، یکایک از میان برداشته می شوند و کلان هایش نیز در اثر غصه درمی گذرند.
«کفتربازان» با جذبه بسیار به نوشت آمده است و فرجام غمناک دارد. باآنهم پیوسته با چاشنی خنده آگنده می گردد.
به گونه نمونه، پاره پایینی که زنده گی بسته و سنتی زن افغانستان را انگاره گر است و در پوشش طنز بیان می گردد. وقتی غیرت برادر گل بدن به جوش می آید:
« لالو پیشاپیش رجب به راه افتاد و در آن حال، باردگر، صدای شخشخه پیراهن نازک بدن را شنید که زینه ها را پایین می رفت. با خود گفت:
" ای دختر حیا نداره!... همی که مرد ره میبینه بیقرار میشه. جندش میگیره. میخایه کله و کاپوزش ره یکی کنم!"
...لالو وقتی دروازه کوتاه قد کوچه را پشت رجب زنجیر کرد به شتاب برگشت. در کفشکن ایستاد و از لای دروازه نیمه باز، خطاب به خواهرش، خشمناک گفت:
"او خارشتی! صد دفه نگفتتمیت وختی که مردا میاین صدایت ره نکش؟ نگفتیم که پشت دروازه کشک نتی؟ تو ما ره به یک پیسه می کنی، کدام روز میکشمت! » ، ص ۵۱
در جای دیگر سوژه دیگر کنایه خنده آمیز می زند و در این قالب نقد می کند. انقلاب هفت ثور به وقوع پیوسته است. لالو، پسر عین الله که مکتب را تا صنف نهم خوانده، دل به نگار مکتب خوان و کتاب خوان می سپارد. نگار تخلص لالو را می پرسد و صحنه چنین بافتی می یابد:
« ... اما زبانش حرکتی نکرد زیرا به یاد گپ های فاطمه افتاده بود که دیشب می گفتش، تره چی بلا زده که یک تخلص پیدا کده نمیتانی! لالو نام دهیکی و اطرافیس. مردم سرت خنده می کنن، ریشخندی میزنن. عین پور بان، عینی بان، چهلتنوال ام بد نیس!"
لالو بعد از مکث کوتاه پاسخ داد: "نام مه عینی س."
و صافیی مرطوبی را گرفته به پاک کاری چایجوش نکلیی که پیش دستش بود پرداخت. با خود فکر کرد:" ای تخلص یک رقم بی ماناس. کاشکی یک چیز دیگه میگفتم. گریان میگفتم، بریان یا پریشان یا دلباخته میگفتم. یک تخلص عاشقانه بهتر بود...» ص. ۲۸۱
شخصیت های رمان وقتی سربلند می کنند، هرکدام به زبان و گویش نقش خود سخن می گویند. کرکتر کفترباز به زبان کفتر باز، کرکتر مامور دولت به زبان مامور، کرکتر دختر جوان مکتبی به زبان همو و کرکتر ببوی خانه نشین به زبان زن سنتی با دشنام های زنانه و مادرانه گپ می زنند. این را هم گفته بیایم که زبردستی نویسنده در کاربرد اصطلاح ها و ترفندهای کفتربازی شگفت برانگیز است و بازی را برای خواننده یی که با آن خود را مشغول نساخته است، هنرمندانه معرفی می نماید. ترکیب ها و اصطلاح هایی چون تاب پیدایی کاسه تور، بیراهه کردن، گدخوردن، چک زدن، بَل کردن، چَوری کردن، پس زدن، پیکه رفتن، توردادن، میلان نمودن، چَغَری، بقبقو گفتن، دَم کشیدن و امثالهم به سنها، فضای سزاوار لمس می بخشند. حتا نام های کبوترها چون زردشیرازی، سیاه خال، سیاهپتین جوانه، زرد ِدُم سفید، خال گوره و سَوز کامره ملاقی با دقت برگزیده شده اند.
صحنه آرایی پاره گدی پرانبازی میان رییس اوشاری با یک کرکتر دیگر ، بلال چنان پیروزمندانه صورت گرفته است که خواننده را هیجانی می سازد. همچنان دربه کاربردن ترکیب های اصطلاحی فن گدیپرانبازی، ریزبینی به خرج رفته است:پایین کردن گدیپرانهای غیرشرطی، گوشک گرفتن، خوگری، تاربند کردن، لوت زدن، تاربردن، از کش ماندن، چند قلاچ تار کشیدن، غرغره ماندن، مورده تار و چندین تا دیگر.
به نظرم، دانستن گاه و جا نوشتن رمان مهم است که آن در پایان رمان به چشم نمی خورد. نیز تاریخ چاپ نخست (ارچند رواج ندارد) کمک می نمود برای دانستن تقریبی نگارش داستان که همچنان در شناسنامه کم است.
پشتی چهارم کتاب با بریده هایی از « گفت و گوهای داکتر ببرک ارغند» جوهر پذیرفته است. من نوشته ام را با این سخن فرادهنده نویسنده به فرجام میرسانم:
« نباید فراموش کرد که هنر و سیاست پشت و روی یک سکه اند. اعمال، اندیشه ها و احساسات آدمی بسته با زنده گی اجتماعی و سیاست جاری در جامعه است. داستان نویس نمی تواند از سیاست دوری کند. دوری جستن از سیاست آرزوی حاکمان است. »
شناسنامه کتاب
نام کتاب: کفتربازان
چاپ دوم (ویرایش جدید)
نویسنده: داکتر ببرک ارغند
شمارگان: سه صد نسخه
تاریخ چاپ: جنوری ۲۰۱۶، هالند، (نشر آینده)
طرح روی جلد: آرین دهقان
امور تایپ و گرافیک: عصمت الله نایبخیل
بامداد ـ فرهنگی واجتماعی ـ ۲ /۱۶ ـ ۱۸۱۰
تشدید اخراج پناه جویان از المان
شورای مهاجران افغان درالمان
در فرودگاه بینالمللی هامبورگ، اولین مرکز اخراج پناه جویانی که قبلا به آنها حکم اخراج ابلاغ شده بوده، اما همچنان از بازگشت به کشور خود خود داری می کنند راهاندازی شد.
این مرکز ظرفیت بیست نفر را دارد. در حال حاضر دوسیه های درخواست پناهنده گی حدود ۲۱۰٫۰۰۰ پناه جو در المان مختومه اعلام شده است.
به این دسته از پناه جویان برگه ای به نام « دولدونگ- تحمل شده» داده می شود. این دسته از افراد پاسپورت معتبر نداشته یا حاضر نیستند که به سفارت کشور خود درخواست دریافت پاسپورت دهند. موقعیت « دولدونگ » محدودیت های بسیار زیاد از جمله قطع یا کاهش کمک های ماهیانه را به همراه دارد.
سال ۲۰۱۵ ترسایی پس از آنکه تغییراتی در قوانین پناهنده گی المان ایجاد شد، اداره خارجیان موظف شد تا این دسته از پناه جویان را زیر فشار گذاشته و اخراج آنها را تسریع کند. اما به دلایل مختلف، اجرای این قانون آن گونه که خواست سیاستمداران بود اجرا نشد و به کُندی پیش رفت یا معلق ماند. مطابق این قانون، مامورین اداره خارجیان به همراهی پولیس می توانند آن دسته از پناه جویان را که یک بار حکم اخراج به آنها ابلاغ شده بوده اما از خروج از المان خودداری کرده یا برای تهیه پاس همکاری لازم نداشته اند در بار دوم بدون ابلاغ قبلی بازداشت و به مراکز مخصوص اخراج منتقل کنند.
پس از آنکه آنگلا میرکل صدر اعظم المان به خاطر سیاست مرتبط با پناه جویان از سوی حزب خودش زیر فشار قرار گرفت و به ویژه پس از آنکه در ماههای گذشته در چند انتخابات ایالتی حامیان حزب دموکرات مسیحی (حزب آنگلا میرکل)، حمایت خود را از این حزب دریغ کرده و رای خود را به صندوق حزب تازه تاسیس و راست گرای « آ اِف د » (الترناتیف برای المان ) ریختند، فشار و انتقادها بر آنگلا میرکل افزایش پیدا کرد. بعد از آن آنگلا میرکل در سیاست خود چرخشی را پیش گرفت و در چندین سخنرانی خواهان اخراج هرچه سریع تر آن دسته از پناه جویانی شد که دوسیه آنها بسته شده و داری برگه دولدونگ هستند. او از ادارات مسوول خواست همه امکانات خود را برای عملی کردن این قانون به کار بگیرند.
اینک انتظار می رود ایالتهای دیگر المان نیز پس از هامبورگ مراکز اخراج مشابهی را راهاندازی کنند.
انتظار می رود در چهارچوب تغییراتی که در قوانین المان به اجرا گذاشته شده، پناه جویان از کشورهای منطقه بالکان در جنوب شرقی اروپا، پناه جویان مرد مجرد از افغانستان و نیز پناه جویان از کشورهای مراکش، الجزایر و تونس در اولیت اخراج قرار بگیرند.
توصیه: در چنین مواردی مخفی شدن و یا از جایی به جای دیگر رفتن کمکی به پناه جو نکرده و موقعیت قانونی او را پیچیده تر می کند. باید توجه داشت که با وجود همه سخت گیریها، در موارد خاص، به ویژه در موارد خانواده گی یا در حالتی که پناه جو از یک بیماری سخت که مانع پرواز است رنج می برد، می توان علیه حکم اخراج، اقدام قانونی کرده و به دادگاه شکایت کرد. در چنین حالتی ارتباط به موقع با یک وکیل با تجربه، قبل از آنکه دیر شود بسیار ضروری است.
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۴ /۱۶ ـ ۲۲۱۰
قنــدوز همیشه هست...
زیبـا تـرین شهــر وطن را فــروختنـــد
در آتـش معــاملــه ، آن را بســـوختنــد
اما نمـرده است ، قنــدوز همیشه هست
این شهر، قلب پرتپش خلق کشور است
قندوز نماد رزمی وحماسه پـــرور است
با صد دریغ ودرد که این شهر پر غرور
در دست جانیــان وغــــلامان خـــارجی
برخاک و خون نشسته و فریاد می کشد
در کوره های آتش فاشیزم مذهبی
میسوزد و نظیر هلوکاست میشود
اما هنوز عطــش قصابان اجنـبی
بر خون مردمان وطن دور میزند
زیرا در این معامله و سازش کلان
کندوز یگانه حادثه دلخراش نیست
در هرکجا معــاملـه بــازان دیگر است
در هر نقاط ، آتش سوزان دیگر است
کندوز بیان روشن اوضاع کشور است
لعنت به این خرابی واین آتــش نفاق
لعنت به این تباهی واین کینه وشقاق
مردم به نا امیدی ودر انتظار مرگ
در کوره های آتش نازییُ این زمان
در منجلاب آتش و غم گیر مانده اند
ننگ است بر جبین سران حکـومتی
نفرین به این بلندی وپستی وچاکـــری
این دست نشانده گان برونمرزیی وطن
تاکی به همچو معامله مزدور میشوند
از خون بیگنه همـــه مشهور میشوند
اما نه دیر پاست
چون بار شان کج است بمنزل نمیرسد
زیرا مدافعان وطن در دفاع خاک
حماسه آفرینی وایثــار مـی کنند
با حکم عادلانه تاریخ ، یکزمان
با اتحاد وحــدت در روز رستخیز
با صد خروش خلق بپا خاسته وطن
فــریاد دادخــواهـی این ملت شریف
تا قله هـای فتح به آفاق می رسد
آنگاه مردمان همه پیروز میشوند
(عبدالوکیل کوچی)