ارزشها ویگانگی زبان وحدت ملی را ضمانت میکند
اتفا قات زبا نها بسته بر کار دل است
بهترآن باشد که دلها را بسازیم همزبان
عبدالو کیل کوچی
اگر دری بخوانیم یا که پشتو هر یکی ازین دو زبان بر یکدیگر خود تاثیرگذار اند. زیرا که هردو زبان دارای قدامت تاریخی جغرافیای مشترک ، حوزه فرهنگی ، لهجه والفاظ وجوهات باهم آمیخته می باشند.با توجه به بافت اجتماعی مردم در سرزمین وسیع حوزه فرهنگی وجغرافیای پیچیده از قامت بلند هندو کش گرفته؛ تا قله فلکسای سلیمان همه وهمه بیانگر تمدن مشترک قدیمی همزیستی ، باهمی وهمراهی درمسیر متحدانه تحولات فرهنگی تا پیوندهای خونی وبافت شهروندی محکم و گسست ناپذیر مردم افغانستان می باشد. این کار زبان است که برغم تفاوت های نسبی ، با داشتن مشترکات ملی، زبانی وقومی ، مفهوم فرهنگی واحد را تعریف می کند .
به اتفاق نظر بزرگان زبان وادبیات کشورما ، ارزش های بزرگ و اساسی زبان فهماندن است .انسان برای فهماندن ما فی الضمیر خود به دیگران ، تلاش کرد راهی پیدا کند. اودرتلاش پیگیر درین راه با اختراع کلمات ،صوت علایم واشارات موفق گردید واین کمبودی را پر کرد . با پراگنده شدن انسانها ازیک محل به محل های دیگر شکل واصوات کلمات تغیر کرد. گذشت زمان وایجاد گرامرها ی مختلف اختلافات را وسیعتر ساخت وزبان های مختلف در گوشه وکنار جهان بوجود آمد .
در جریان زنده گی باهمی انسان ها متوجه شدند که هر چند زبان ها درنقاط مختلف جهان بوجود آمده وتوسط مردمان و نژاد های مختلف تکلم می شود ولی درماهیت دارای ریشه های یگانه بوده و هر فامیل زبان ها دارای مختصات مشترک می باشند . بنابر آن از منظر ارزش های انسانی بین زبان ها تفاوت نیست ، اگر تفاوتی هم هست مربوط به مسایل فنی استعداد های ذاتی و توانایی های فطری هر زبان می گردد.
اما فراگرفتن زبان درپی نیاز است که همزمان با پیدایش انسان بوجود آمده هم وسیله افهام وتفهیم بین انسان هاست که هم ماده تفکر ودانش وهم ابزار بیان وانتقال اندیشه ، تجربه وفرهنگ. انسان با زبانش زاده می شود و اندیشه خود را از طریق زبان به دیگران منتقل می کند زبان ظرف خلاقیت وجوهر اندیشه آدمی ومعرف هویت تاریخی آن است. به قول معروف زبان ابزار آزادی بیان واندیشه رادردست انسان می دهد با توجه به اصول روابط زبانی باید گفت که قلمرو فرهنگی زبان فراتر از قلمرو سیاسی وجغرافیایی یک کشور است به این معنا که سر زمین انسانیت فراتراز هردو قلمرو است.
در منطقه ما مادامی که آریایی ها حدود پنجهزارسال قبل سرزمین اصلی یعنی اکسوس را پشت سرگذاشته و در نواحی بلخ مهاجرت کردند آنها پس از دو الی سه هزار سال قبل در مهاجرت دوم سرزمین آریانا را به مقصد جنوب در پیش گرفته به دامنه های شمال وجنوب هندوکش مسکن گزین شدند واساس مدنیت های شکوهمندی را گذاشتند و شاخه های بزرگ این مهاجرت ها تا سرزمین پهناورهند می رسید که با زبان هایی دارای ریشه تاریخی واحد تکلم میکردند .زبان پارسی دری یکی از زبانهای دوره نوین آریایی وخاستگاه آن باختر وحوزه باکتریا است این زبان پس از تکوین وشکل گیری از همین سرزمین باختر به غرب در فارس یا ایران امروزی در شما ل تا بخارا وسغد در شرق وجنوب تا شبه قاره هند گسترش پیدا کرد . به گفته مورخان وادیبان شهیر کشورما، زبان دری تاریخ چیزی کم دو هزارسال دارد که از دوره های قبل از اسلام در سرزمین خراسان کهن بوجود آمده است .بنا برآن می توان گفت که کلیه زبان های مردم افغانستان اعم از زبان پشتو ، پشه یی ، ترکمنی ،ازبیکی ،هزاره گی نورستانی ،بلوچی وغیره ریشه های تاریخی داشته وملهم از ارزش های بزرگ انسانی و فرهنگی می باشند همچنان زبان پشتو یکی از مهمترین زبان های تاریخی کشورما بوده است . گفته می شود که آریایی ها در مهاجرت دوم مادامیکه شمال سرزمین آریانا را به مقصد حنوب ترک کردند وتا دامنه ها واطراف کوه سلیمان خود را رسانیدند ، با زبان پشتو تکلم داشتند که از نظرتاریخی با زبان دری ریشه مشترک داشته وشباهت های زیادی بین زبان های دری و پشتو موجود است آنها پس از گزینش سکنه در مکان جدید در نتیجه روابط و آمیزش با دیگرساکنان این سرزمین، بهم آمیخته گی های مردمی را بوجود آورده وبه مرور زمان این آمیزش های اجتماعی تحکیم یافت .
مورخ معروف یونانی هیرود تس به استناد از ریکویدا ونیز مورخین دیگر موجودیت پکتها را در منطقه ی که اکنون در افغانستان وسرحدات جنوبی آن موقعیت دارد پیش از ظهور سلطنت سلیمان پیامبر هزار سال قبل از میلاد تخمین کرده اند . بر اساس پژوهش زبانشناسان ، پشتو یکی اززبان های دیرینه وقدیم آریاناست که با سانسکریت ودری شباهت زیاد دارد . اگر ازخط السیر های معدود گذشته مهاجرت ، مراحل تاریخی و اثر گذاری دیگر زبان ها بر مسیر رشد این دو زبان بگذریم که بحث کلانی دارد ، باید گفت که زبانهای پشتو و دری از میراث های مهم فرهنگی وتاریخی کشورعزیزما افغانستان هستند که هردو باهم چون خون برگ های زنده گی جامعه افغانستان یکسان جریان داشته وعجین است .
بگواهی تاریخ در نخستین دوره های آغازین مطبوعات کشور در زمان امارت امیر شیرعلیخان نیز پشتو و دری از قدامت نشراتی مشترک وافتخارات فرهنگی موازی ومساوی برخوردار بوده اند .ولی دولت های نیم قرن بعدی آل یحی با خصایل ناسیونالیستی وبرتری جویی قومی و سیاست تفرقه انداز وحکومت کن زبان های برادری ، دوستی ویگانه گی را مخالف هم قرار داده ومنحیث ابزار تفرقه قومی به زبان های مهم وتاریخی کشور صدمه رسانیده آب به آسیاب دشمن انداختند . ولی با رویکار آمدن دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان ، ح د خ ا مطابق به برنامه انساندوستی وترقیات فرهنگی تمام زبان های رایج درساکنین کشور را بطور موازی ومساوی الحقوق رشد داد وبا تکیه بر وجوهات مشترک زبانی دوستی بین خلق ها ی ساکن افغانستان را تحکیم بخشید .
حزب دموکراتیک خلق افغانستان به منظور ریشه کن ساختن هرنوع تبعیضات وتعصبات بخاطرایجاد فضای دوستی در میان همه ساکنین کشور بر آگاهی سرتاسری ملی در امر برقراری صلح و پیشرفت کشور اتکا نمود ه ودر راه ایجاد سیستم معارف عمومی وامحای بیسوادی در مطابقت با احکام دین مبین اسلام وسنن پسندیده مردم ومقتضیات عصرخویش برای اعتلای مزید کشور مبارزه کرد . حزب ودولت ج د ا از احیای تاسیسات فرهنگی ، بسط وتوسعه شبکه موسسات تعلیمی وتحصیلی ، تحقیقاتی و تامین شرایط لازم برای دسترسی مردم به نتایج پیشرفت های علمی و فرهنگی اقدام وپشتیبانی نمود. حزب فعالیت های آفرینشی وتحقیقات علمی روشنفکران ودانشمندان در جهت تحکیم دوستی وبرادری در میان تمام مردم افغانستان را به زبان مادری وزبان های عمومی کشور مشخص ساخت .حزب ودولت بخاطر رشد وانکشاف متوازن معارف در تمام نقاط کشور نشرات علمی وفرهنگی ودروس مکاتب را با کلیه زبان های مروج ومادری جاری ساخته بود . گروه های زبانی زیر ستم برای اولین بار در زمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان صدای لسان مادری خود را از طریق رادیو وتلویزون شنیدند حزب مهمترین زبان کشور را زبان دوستی ،صلح وهمکاری دانست.
پس از فروپاشی حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان ، در زمان حکومت گروه های تازه بقدرت رسیده در کشور همانطوری که با بهانه کلمات دین ، وطن به ویرانه مبدل گردید، اینبار با راه اندازی تفرقات قومی ،سمتی ،زبانی ،جنسیتی ، وسایر تعصبات فرهنگی برای گول زدن ملت از میان جامعه عقب نگداشته کشور سربازگیری کردند تا به مقاصد واهداف ناجایز خود برسند .آنان جنگ های تنظیمی را به عنوان دفاع سمتی ، قومی ولسانی در واقع اختلافات سمتی ،قومی ولسانی را دامن زدند و برای رسیدن بقدرت غاصبانه سیاسی خود مزید بر مصارف گزاف از خون مردم افغانستان ، زبان را مورد استفاده ابزاری قراردادند ودرین راستا خون های بی شماری از ساکنین باهم برادر وباهم برابر کشور را ریختاندند تا خود برمردم بیچاره کشور حکمرانی ننگین خود را قایم کنند. با این حال صدها هزار نفر از ساکنین کشور قربانی جنگ های تنظیمی شده وصدها هزاردیگر به خارج مهاجرت کردند ودر زیر ساییه شوم قدرت آنها طالب وتروریست وداعش ظهور کرد که وطن را بلاخره به پرتگاه نزدیک ساختند .
مساله آشکاراست که دامن زدن اختلافت زبانی در واقع دور نگهداشتن ومخالف ساختن اقوام ساکن این کشوراز همدیگراست که مطابق نقشه آی اس آی به پیش میرود .البته آنانی که احتمالاًگزینه فدرالی شدن یا تجزیه را در فکر خود پرورانده وراه حل مشکلات میدانند این سوال را هم از نظر دور نخواهند داشت : اول اینکه به فرض محال پس از تقسیم فرضی جغرافیا ی کشور، کی ها بر اریکه قدرت تکیه خواهند زد ؟ جواب معلوم است همان کسانی که در وقت جنگ ، جهاد را فی سبیل الله گفته بودند ودر وقت قدرت برای خود قصرها بنا کردند وبرای دیگران اجرخواستند واز نام دین سوی استفاده کردند. همان ها اکنون با استفاده از نام قوم و زبان ،اعتمادی های غربی در شمال و از آی اس آی در جنوب به اریکه قدرت تکیه خواهند زد نه کار آزموده گان پاک پاکفیده توده ها.
در حالی که هزاران سربازان سربکف راه دفاع از وطن وصدها افسران عالیرتبه مسلکی نظامی وشخصیت های آگاه سیاسی و کارا برای دفاع از وطن تا سرحد جان های شیرین خود ایستاده گی دارند .
دوم اینکه با توجه به اهمیت جیوپولیتیک وجغرافیای اهم کشور در شرایط جدید احتمالی نیز سرزمین شمال را منحیث دهلیز عبور آتش بسوی اهداف جیواستراتیژیک آنسوی شمال زیرپا خواهند نمود که در آن صورت جنگ بر سر این راه ، ده ها سال دیگر ادامه خواهد یافت .نتیجه اینکه هرگاه ملت افغانستان بتواند با وحدت عمل وآمیزش زبانی وقومی برپایه برادری ودوستی از وجب وجب خاک وطن دفاع کند به راه حل نزدیک خواهند شد . پیش روان علم و دانش وفرهنگ ، گروه های سیاسی وطن پرست وطن دوست ،سازمان های حزبی سیاسی متعهد و مسوول این رسالت را دارند که با خلاقیت وایجاد دوستی واتحاد سراسری در مبارزه با هرگونه تفوق طلبی قومی ،تکروی وخود محوری و برتری جویی زبانی شرایطی را بوجود آورند که بر مبنای آن جامعه سالم افغانستان نیرومندی لازم را کسب نموده بر زخم های خونین وطن مرهم گذاشته و با اتحاد وهمبسته گی برادری وبرابری وحدت ملی را ضمانت کند .
زیر نویسها :
برگرفته از مقالات کتاب سرگذشت زبان ،تالیف پوهاند داکتر عبدالرسول رهین
ریس شورای فرهنگی افغانستان. از بخش مقدمه کتاب وصفحات ۱۲۸،۱۲۹،۱۰۳
ـ نجم الدین کاویانی
ـ دانشنامه آریانا
ـ در بخش اخیر مقاله دیدگاه پراگنده خود نگارنده
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۳ /۱۷ ـ ۱۹۰۲
هنــر گــوش خـــراش
ایولین پلیر
اختصاص جایزه نوبل ادبیات در اکتوبر گذشته به باب دیلان* موجب برخی واکنشهای جالب شده و جای شگفتی نیست که برخی که عنوان « فرهنگ والا » را یدک می کشند، از آن برآشفته اند. آلن فینکیل کروات این رویداد را « شاخص اعلام پایان اروپای مدرن» (١) می بیند. به عقیده آلن ارنو که به خاطر قصههایش از زنده گینامه شخصی خود شهرتی به هم زده این انتخاب « نشانه نقطه عطفی است حاکی از فروپاشی ادبیات»(٢ ) ، بدون آن که بخواهد در باره اصل کار داوری کند. ایروین ولش، خالق خردهگیران (Trainspotting) ، به نظر می رسد کاملا دلآزرده شده: در تویتر داوران را «هیپیهای سالخورده با پروستات گندیده که یاوه می بافند » (١٣ اکتوبر ٢٠١۶) می خواند.
در پس تمام این واکنشها، پرسشی قدیمی همواره خودنمایی می کند:
ادبیات چیست؟ پرسشی که حاصل یک نگاه تحقیرآمیز به فرهنگ « مردمی » و با نهایت تاسف یکی پنداشتن آن با مبتذل است. از سوی دیگر، سکوت طولانی دیلان پس از اعلام رسمی نیک بختی کاملی بود برای کسانی که قدرت بی نظمی او در راک ** را تحسین می کنند (٣ )، چرا که اگر مشروعیت خود از سوی خبره گان فرهنگ « والا» را می پذیرفت، دیگر چه از قدرت وی در ایجاد تلاطم در ذوق غالب باقی می ماند؟ برنده جایزه نوبل کار را تنها با فرستادن چند جمله ای حاکی از سپاس که آن هم توسط خود وی که آن زمان « گرفتار انجام تعهدی دیگر است» قرایت نمی شد به پایان برد. این دقیقا برروی سوال مشروعیت داشتن این جایزه بود که وی با ذکر این که خود هیچ گاه نخواسته ترانههایش را ادبیات بخواند تمایل داشت عمدا آنرا بیاعتبار سازد. چیزی که همواره برایش مهم بود، یافتن استودیوی مناسبی برای ضبط ترانههایش بود.(۴)
تاکید بر جنبه ادبی راک (یا، کلی تر، ترانه ) با هدف خلاصی از تحقیر هنر فرعی بودن وسوسه ای بسیار رایج از جمله نزد برخی ستایش کننده گان آن است. زندگینامه رویایی و پرحرارت جیم موریسون و پتی اسمیت (۵) اثر داستان نویس کریستین اسپیانتی این دو را همچون جادوگران رزمنده تحت حمایت آرتور رمبو معرفی میکند ... درست است که موریسون و اسمیت می خواستند شاعر باشند، اما این بمثابه خواننده گان پر طرفدار راک بودند که مورد توجه او قرار گرفتند. اصرار پتی اسمیت به این که همواره شارل بودلر یا ژان ژنه را تحسین میکرده، شاهدی است بر میل شدید به قابل احترام بودن که پس از نطقه عطف سالهای ١٩٧٠-١٩٧٠ ترسایی بخشی از راک به ویژه در ایالات متحده را فراگرفته است. این خواست بزرگی طلبی قدری مبهم است: از سویی، صدا و موسیقی دست کم گرفته می شوند؛ از طرف دیگر، مدتهاست که راک نقش برهم زننده راه و رسم فرهنگ حاکم را ایفا می کنند، نه این که بخواهد به صورت جزیی از آن درآید.
با این حال، هر چند راک آن سالها امروز دیگر جایش در موزه است، اما نمیتوان با قطعیت گفت این کوشش های رنگارنگ که جمله گی در تلاش بی اثر کردن « شاخه بد » آن هستند، حقیقتا تاثیرگذار بودهاند. زیرزمین مخملین (Velvet Underground) که همانند دیوید بوی یا پانک حالا دیگر به مومیاییها پیوسته، همچنان زننده، سکسی و نه چندان قابل جذب شدن در سیستم حاکم است. این نوع موسیقی که در ١٩۶۵ترسایی توسط لورید و جان کیل و همکاران شان پاگرفت، از کوچه و خیابان، گمگشته ها، مواد مخدر فروش ها ، تراجنسیها می گفت. صحبت از هرویین زمانی که « مردم گلها » در رفاه می شکفند و تلاش برای «صلح و عشق» به روشنی او را همچون فردی ضد جریان حاکم برجسته می کند. هرچند حتا با حمایت اندی وارهول از وی، دیری نپایید. دیگران که سرسخت تر بودند جریان غالب را می ساختند، هر چند که ممکن بود این طرف و آن طرف اشاره هایی نیز به پیشتازی داشته باشند. و این همان ویژه گی است که فیلیپ آزوری و ژوزف گوسن ( ۶ ) با شوق و تحسین از آن سخن می گویند وقتی که در صحبت از جزییات چالش تجربیات موسیقیایی شان، فراخوانها به شوریدن شخصی می دهند و گوش فرادادن به آن چه که معمولا صدای آن شنیده نمی شود. خیر، این نه ادبیات بلکه . . . راک بود : هیجان الکتریکی./ لوموند دیپلوماتیک
١ ـ نوبل به دیلان، سقوط فرهنگ؟»، Causeur.fr، ١٨ اکتوبر ٢٠١۶.
٢ـ آنی انرو: “فرهنگ فرومیپاشد”»، لوموند، ١۵ اکتوبر ٢٠١۶.
٣ـ معنایش این نخواهد بود که دیلان از مردم ، کشور و غیره نیز خوانده. منظور جنبشی گسترده تر -یعنی راک- است.
۴ـ این بحث را در سایت رسمی www.nobelprize.org دنبال کنید.
۵ـ کریستین اسپیانتی، جیم موریسون در داخل/خارج، Editions Maurice Nadeau پاریس، ٢٠١۶، ٢٢۴ صفحه، ١٨ یورو؛ پتی اسمیت، شاعری راک، نیویورک، ١٩٧۵-١٩۶٧، Editions Maurice Nadeau، ٢٠١۶، ٢٢۴ صفحه، ١٨ یورو.
۶ ـ فیلیپ آزوری و ژوزف گوسن، زیرزمین مخملین، Actes Sud، Arles، ٢٠١۶، ١٨٠ صفحه، ٩٠/١۶ یورو.
یادداشت های بامداد :
* Bob Dylan ، برنده جایزه نوبل در ادبیات
**موسیقی Rock
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۳ /۱۷ ـ ۱۸۰۲
اطلاعیه شورای سراسری زنان افغان درهالند
شورای سراسری زنان افغان درهالند از هشتم مارچ « روزجهانی زن » طی محفل باشکوهی درشهر آرنهم هالند تجلیل به عمل می آورد.
بدین وسیله ازخانواده های محترم صمیمانه دعوت به عمل می آوریم تا با شرکت فعال خویش دراین محفل خجسته ، به زیبایی وشکوهمندی هرچه بیشتر آن بیفزایند.
دراین گردهم آیی بزرگ هنرمند خوش آواز و بااستعداد کشور داود حبیبی با پیشکش نمودن آهنگ های دل آویز لحظات شادی را به شما هدیه می نماید.
به افتخار « روزجهانی زن » ورود بانوان درمحفل رایگان بوده؛ وبرای آقایان پنج ایرو درنظر گرفته شده است.
نشانی و زمان برگزاری محفل:
Datum: zaterdag 4 maart 15:00
Adres: De Petersborg
Slochterenweg 40
6835 DX Arnhem
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۳ /۱۷ ـ ۱۶۰۲
گشایش نماینده گی « تلویزون بهار» در ونکووری کانادا
امان معاشر
شب سیزدهم فبر وری امسال، همشهری گرامی ما همایون مردان ، باآراستن خوان مهمانی پر ازنعمتهای وطنی برخی از قلم بدستان ، صاحب نظران و فرهنگیان را دورهم جمع نموده ، خواست تا نظریات آن ها را در رابطه با فعال شدن نشرات « تلویزون بهار» درشهر ونکوور ـ کانادا بداند. یکی از مدیران « تلویزون بهار » ، آقای اکرم حیدری جبار خیل ضمن سفرش از ایالت کلیفورنیای امریکا به شهر ونکوور، پیرامون خط نشراتی و شیوه ی برنامه ریزی های این تلویزون ، به صورت گسترده ، به دوستان ،روشنی انداخت. بعد از گفتمان ها و کنکاش ها، محترم فتاح صمیم شاعر و یکی از گویندگان موفق پیشین رادیو- تلویزیون افغانستان که از تجارب کاری ومسلکی عالی دراین عرصه برخوردار و شخصیت محبوب در جامعه افغانی اند ، به حیث مسوول « تلویزون بهار» ، دراین شهر پشنهاد شد. همچنان ، محترم مولانا کبیر فرخاری یکی از شاعران مطرح افغانستان درآین نشست گفتند: « تلویزیون بهار» یا نشرات بهار تی وی می تواند به مانند ستاره یی در آسمان رسانه ای تصویری برون مرزی ما، بدرخشد ، که چون بهار ذهنیت های پراگنده و مخدوش را سرسبز و نیکبین نماید . خط نشراتی تلویزیون بهار نشانگر آنست که گروه دبیران مستعد آن ، توانایی انجام این وظیفه سترگ را خواهند داشت و پیروزی شان آرزوی همه ای مان است.
دراین نشست آقایان : نسیم مایل،مولانا کبیر فرخاری، همایون مردان، داوود فقیری وعده یی از هموطنان، آماده گی همه جانبه ی شان را برای همکاری با آقای فتاح صمیم درکار پیشبرد نشرات « تلویزیون بهار » ابراز کردند. « تلویزون بهار» که به زودی از نشرات آزمایشی به اصلی و روتین گذار خواهد کرد، گام های متین و استوار دراین راه بر می دارد .
از برنامه ی روشن « تلویزیون بهار» هویداست که این رسانه، افق تازه یی را در خط روشنگری و خبری می گشاید و به نشرات گمراه کننده خط بطلان خواهد کشید. با تاسف که برخی رسانه های نشراتی، گاهی از اصول و نورم های ژورنالیزم حرفه وی و بیان حقیقت ها، طفره می روند و در ابراز حقایق با دو دلی و یا متناسب به خواست ها و منافع فردی و یا گروهی برخورد می کنند . در نتیجه ذهن بیننده ها و مردم مغشوش می گردد. خوب است که نشرات « تلویزیون بهار» راه حقیقت یابی را در پیش می گیرد و انسان متردد را سمت و سو می دهد .درین عرصه از دانشمندان ، روشنفکران ، اهل سیاست و همه فرهنگیان کشور ما آرزو می شود که از هیچ گونه کمک مادی و معنوی برای باروری و رشد این رسانه ی تصویری خویش دریغ نورزند.
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۴ /۱۷ ـ ۱۶۰۲
پیامبرعشق و مردمی
داکتر آرین
هنگامی که تاریخ نبرد و پیکار انقلابی و عدالت خواهانه را در افغانستان ورق می زنیم با نام یکی از برجسته ترین مبارزان راه عدالت اجتماعی و بزرگترین اندیشمند سیاسی کشور بر می خوریم که نه تنها راهگشا و رهنمای خلق های دربند و در اسارت افغانستان بود، بلکه پیامبر ارمغان آرمان های انسانی و آزادی خواهانه عصر ما نیز بوده است؛ و در سراسر منطقه به خصوص میان دری زبانان از احترام، نام و آوازه ای برخوردارمی باشد. خدمات انقلابی و ایثار گرانه اش به آرمان های آزادی و عدالت اجتماعی و رهایی توده های زحمتکس افغانستان و آثار درخشان، پر ارزش و پراحساس او که از جهت غنا و عمق و تنوع مسایل فکری و فرهنگی و اجتماعی بی بدیل می باشد، هیچ انسانی با فرهنگ و با احساس انسانی را یارای بی تفاوت ماندن در برابر آن نیست.
به قول خودش:
او راز ارتباط گل و خار می شناخت
خورشید را به خانه خفاش دیده بود
شبهای بی شمار
در نور مهتاب
بر سبزه، زیر سایه گل در کنار آب
رویای سبز جنگل اندیشه های او
بر سرخ و زرد سیر زمان دیده می گماشت
تصویر آنچه در نظرش جلوه مینمود
چون شعر تر به لوح هستی همی نگاشت
راز بزرگی و یاد جاویدانه ای زنده یاد «بارق شفیعی» در اندیشه های مانده گار او و در آثارش است که بازتاب دهنده حقیقت و واقعیت های تاریخی و زنده گی اجتماعی می باشد. نام او پیوند گسست ناپذیر با شعر و ادبیات نو و انقلابی داشته و نقش بزرگ را در تکامل زنده گی فرهنگی جامعه و ایجاد مرحله کیفیتا نوین معنوی در افغانستان ایفا نموده است.
شبها، به سایه روشن مه، لای برگها
در معبد مقدس اندیشه های خویش
در هر رگ گل، آیت تفسیر عشق را
می خواند و-
صبحگاه:
در اولین درخشش خورشید بی زوال
مستانه می سرود
چشم هزار غنچه نشگفته می گشود
راز هزار نکته بنهفته می نمود
بر تک درخت سرو گشن بیخ دیر سال
بر گلبن جوان،
از جغد پیر تا به شباهنگ زنده جان
مرغان جنگل عاشق آوای او بدند،
رمز آشنای طرز نواهای او بدند.
زنده یاد بارق شفیعی تمام عمر در طوفان زنده گی اجتماعی نبرد کرده و درپیکار پیگیرش در برابر ستمگران و تاریک اندیشان در عمل و با قلم رسایش مبارزه نموده است، مهر او نسبت به انسان و کینه او نسبت به ستمگران در اشعار تا جاویدان ارجمند او می درخشد و در درازی تاریخ چون چراغ فروزان برای رزم آوران راه آزادی و عدالت اجتماعی، داد خواهی و مردم سالاری بوده و بر لب پیر و جوان زمزمه خواهد شد، طوریکه گفته است:
گـرچـه پـیـرم بـعـد مـرگـم سـالـها ایـن نـاله هـا
خون هستی در رگ نسل جوان خواهد گداخت.
بارق شفیعی شاعر، روزنامه نگار، دانشمند و از نخستین اساسگذاران حزب دموکراتیک خلق افغانستان و یکی از ایدیولوگ های جنبش مترقی و دادخواهی در افغانستان بود، او که در جایگاهی مدیر مسوول جریده تابناک « خلق » قرار داشت، پرچم مبارزات ضد امپریالیستی را در افغانستان برافراشته ساخت و شخصیتی پیشتاز دموکراسی و عدالت اجتماعی در جنبش جهانی ضد امپریالستی آن زمان می باشد، بارق مدافع راهی رهبر انقلاب کبیر اکتوبر بوده و قهر ستم کشان را در برابر ستمگران مشروع دانسته و توده های مردم را به پیکار و نبرد علیه استکبار جهانی و ستم گران ملی و منطقه وی فرا می خواند و چنین می گوید:
شیپور انقلاب
فریاد توده ها
لرزاند کاخ قدرت سرمایه را چنان
کز رعب و هیبتش
لرزید برج قلعه و پشت ستمگران
اعلام کرد عصر رهایی خلقها
زین کار بی نظیر
هر ساله ميرود ز دل خلق بر زبان،
زانجا بر آسمان
این حرف جاویدان:
« از ما درود باد به آن حزب پیشتاز،
بر خلق قهرمان...»
اشعار این سروده پرداز انقلابی تصویر زنده ای از تمامی دردهای اجتماعی و محرومیت های جامعه است که خواننده را به میدان حوادث تلخ روزگار می کشاند، این آثار ارزشمند منبع الهام بخش برای مبارزان راه انسانیت و ترقی اجتماعی و کاروان انقلاب است و امواجی از علم و دانش در تاریخ فرهنگی افغانستان می باشد که باز تاب آن در سال های رستاخیز مدنی در میهن ما آشکار است.
بی گمان سخن گفتن پیرامون اندیشه های این دانشمند گرانقدر عضو کمیته مرکزی ح.د.خ.ا زنده یاد بارق شفیعی و پرداختن به ویژه گی های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آثار او نه کاری آسان است و نه در این مختصر می گنجد از این رو جای توصیه ای می ماند برای تمام جوانان و رزمنده گان راه ترقی و عدالت اجتماعی که به آثار ژرف پوی این دانشمند گرامی، مبارز مردمی و شخصیت ملی و بین المللی افغانستان مراجعه کرده و مطالعه آنرا از یاد نبرند تا باشد که از« چامه های شاد»، از « نکته های نغز» و از « ناله های گرم » این سخن سرای بزرگ بیاموزند و رهنمود راهشان گردد.
طوریکه خودش می گوید:
( جامی ) که مرغ جان وی از جنگل جهان
بر شاخسار باغ ( هری ) آشیانه کرد
با چامه های شاد
چون چامه های( بلبل شیراز) دلنشین،
با نکته های نغز
چون نکته های نغز( گلستان ) پر انتقاد
با ناله های گرم
چون ناله های( خواجه انصار) پر ز درد
مانند سرود گر مهر و روشنی،
مانند پیامبر عشق و مردمی
نذر زمانه کرد.
این چامه های شاد
این نکته های نغز
وین ناله های گرم
زانسوی قرنها
در لابلای موج صفیر زمانه ها
می آیدم به گوش؟
مینشنیدم به دل،
میخیزدم زجان،
می ربایدم ز هوش،
با خویش میبرد دل و جان مرا به دوش.
نگارنده از سن چهارده سالگی اشعار ناب این شاعر توانای افغانستان را خوانده و زمزمه می کنم، در زمان مکتب بیشتر در مواقع "شعر جنگی" و " مشاعره " از آن استفاده می نمودم، در همین جا لازم است تا از استاد بزرگوار عزیز احمد "گران " استاد تاریخ و جغرافیه ما تشکر و سپاسگذاری نمایم، زیرا با قبول خطر یکه جان و زنده گی اش را تهدید می کرد، اکثرا در اخیر ساعت درسی پانزده دقیقه را برای مشاعره اختصاص می داد، نیت و هدف محترم " گران " آشکار بود که تبلیغ روشنگری و بیداری جوانان است، زیرا اشعارحماسی و انقلابی بود و در انتقاد از نظام جبار پر از فساد و بی عدالتی ها سروده شده بود که رهگشا و رهنمای جوانان در مبارزه بخاطر دموکراسی و عدالت اجتماعی شده و آنان را به پیروزی انقلاب اجتماعی تشویق و دعوت می نمود. آخر سخن اینکه: خوشبختی معرفت با زنده یاد بارق شفیعی را داشتم، آخرین بار در محفل عروسی دو جوان شاد و رسا در شهر انوفر آلمان باهم ملاقات نمودیم./
روحش شاد و راهش پر رهرو باد
نمونه شعر:
به مناسبت پنجصد و هفتادو پنجمین سالگرد تولد عبدالرحمن جامی.
پیامبر عشق و مردمی
برشاخصار جنگل تاریخ در (هری)
این قلب پر تلاش خراسان باستان
بر شاخه بلند یکی کاج سرفراز
عمری دراز، مرغ دلی آشیانه داشت.
شبها، به سایه روشن مه، لای برگها
در معبد مقدس اندیشه های خویش
در هر رگ گل، آیت تفسیر عشق را
می خواند و-
صبحگاه:
در اولین درخشش خورشید بی زوال
مستانه می سرود
چشم هزار غنچه نشگفته می گشود
راز هزار نکته بنهفته می نمود
بر تک درخت سرو گشن بیخ دیر سال
بر گلبن جوان،
از جغد پیر تا به شباهنگ زنده جان
مرغان جنگل عاشق آوای او بدند،
رمز آشنای طرز نواهای او بدند.
او راز ارتباط گل و خار می شناخت
خورشید را به خانه خفاش دیده بود
شبهای بی شمار
در نور مهتاب
بر سبزه، زیر سایه گل در کنار آب
رویای سبز جنگل اندیشه های او
بر سرخ و زرد سیر زمان دیده می گماشت
تصویر آنچه در نظرش جلوه مینمود
چون شعر تر به لوح هستی همی نگاشت
گویی به این هنر،
در ذهن روزگار،
(جامی) جهان به خامه(مانی) نگار کرد.
( جامی ) که مرغ جان وی از جنگل جهان
بر شاخسار باغ ( هری ) آشیانه کرد
با چامه های شاد
چون چامه های( بلبل شیراز) دلنشین،
با نکته های نغز
چون نکته های نغز( گلستان ) پر انتقاد
با ناله های گرم
چون ناله های( خواجه انصار) پر ز درد
مانند سرود گر مهر و روشنی،
مانند پیامبر عشق و مردمی
نذر زمانه کرد.
این چامه های شاد
این نکته های نغز
وین ناله های گرم
زانسوی قرنها
در لابلای موج صفیر زمانه ها
می آیدم به گوش؟
مینشنیدم به دل،
می خیزدم زجـان،
می ربایدم زهوش،
با خویش می برد دل و جان مرا به دوش.
( بارق شفیعی )
کابل - عقرب ۱۳۶۸ مجله ژوندون
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲ /۱۷ ـ ۱۴۰۲