در کنگینه ای رنگین زبان
نگاه گذرا به وامواژه های غیرفارسی در برابر فارسی
داکتر حمیدالله مفید
زبان یک پدیده ی فرهنگی همبودگاهی است ، لاجرم مانند دیگر بخش های فرهنگی رشد ، تکامل وبالنده گی می یابد، تغییر می پذیرد ، واژه های جدید در آن افزود می شود ، واژه های آن نابود می شوند ، واژه های بیگانه وارد آن می شوند و این همه تغییرات وتحولات در زبان به گونه ی گیتایی پدیدار می گردد.
به گفتاورد مارتین هایدگر :« زبان خانه ی وجود است ، وانسان در این خانه بسر می برد.» همانگونه که انسانها در تغییر وتکامل هستند ، زبان نیز مانند انسان تغییر وتکامل می یابد، زیرا انسان با زبانش ، خردش را بازتاب می دهد.زبان ایستایی وتوفق را نمی پذیرد، زبان های جهان مانند دیگر بخش های دانشی طی صد سال اخیر بسیار رشد وتکامل پذیرفته اند ، می گویند ، که حتا در یکماه نزدیک به سیزده هزار واژه جدید به زبان انگلیسی افزود می شود وایدون تعداد واژه های انگلیسی به یک ملیون واژه می رسد، این درحالی است ، که مجموعه ای واژه های زبان فارسی که در فرهنگ ها جابجا شده است به هشتاد هزار واژه می رسد. .زبان امروزی انگلیسی برای نویسنده گان صد سال پیش قابل فهم نیست.اگر البرت انشتاین زنده شود ، زبان امروزی را فهیمده نمی تواند
این تغییر ، تکامل ، رشد ، بالنده گی ، نابودی تنها در نظام واژه گانی یا لغت های زبان نیست بلکه در اغلب بخش ها وعرصه های زبان پدیدار است ، از ساختار فرازی ، یا جمله گرفته تا ساختار های حروف ربط یا ربطیه ها ، قید ها فعل ها وغیره همه در حال تغییر وتکامل هستند.
زمانی نویسنده گان ما تنها با زبان عربی یا تازی تماس داشتند ، سبب شد تا قالب ها عبارتی یا عبارت های قالبی تازی ترجمه وار یا برگردانوار وارد زبان ما وسپس همه گیر شوند ، ایدون که زبان در بست در گرو زبانهای اروپایی قرار دارد، واژه ها ، عبارت ها وفراز های اروپایی وارد زبان فارسی می شوند.زیرا بسیاری از مفاهیمی اند ، که برای بیان قالب زبان ویژه خود را می طلبد، این قالب ها یا چوکات ها ناگزیر از زبانی به زبان دیگر می کوچند .
واما در بخش واژه سازی ونظام واژه گانی زبان فارسی:
در این بخش به سه پدیده بر می خوریم:
نخست : باز کاربردی واژه گان های قدیمی به جای واژه های بیگانه . مانند کاربرد واژه بستاخی که از پنجصد سال تا ایدون از کاربرد افتاده است به جای تصاعد وانبساط تازی ، کاربرد واژه ایدون واکنون به جای واژه حالا ، کاربرد واژه نبیک اوستایی به جای واژه کتاب ،شیله به جای واژه مکر ، واژه رزم به جای مخاصمه ، آزرم به جای حیآ ،پهنا به جای عرض ، درازا به جای طول ، بلندا به جای ارتفاع ،گود به جای عمیق ،پیماننامه به جای قرارداد، بزه به جای جرم بزه کار به جای مجرم گنهنما به جای اتهام ، چکیده به جای خلاصه ، کیش وآیین به جای مذهب ودین ( دین واژه فارسی قدیم است ) زادروز به جای میلاد ویا روز تولد. پیمان شکن به جای وعده خلاف ، ورجاوند(warjawand) به جای مقدس ومحترم .نیایش به جای عبادت ودعا . کمینه به جای حداقل وبیشینه به جای حداکثر ، آبستن به جای حامله ، آرش وچم به جای معنی یا معنا ، تندیس به جای مجسمه ویا بت ، واژ ویا واج به جای حرف یا حروف ، سروده یا چامه به جای شعر ویا غزل ،وچامه سرا به جای شاعر. درود به جای سلام ، دبیره به جای رسم الخط ویا Font ، رایزنی به جای مشوره ، گرانیگاه به جای مرکز ثقل ، بخشودگی به جای معافیت ، درودگر به جای نجار ، پیاپی به جای متوالی ترکش ، یا پکیدن ویا پکش به جای انفجار ، شهروندی به جای تابعیت ، شناسنامه به جای تذکره ، گشایش به جای افتتاح ،زبانزد به جای ضرب المثل ویا متل ، ابگیر به جای برکه یا حوض ، بسامد به جای متواتر ، منش به جای شخصیت ، آتشدان به جای منقل ، استوار نامه به جای اعتبار نامه ، دستینه به جای امضآ ، راهبردی به جای سوق الجیشی، افشره به جای عصاره ، پرشمارگان به جای کثیر الانتشار، گیتی به جای دنیا ،زایش به جای تولد انگ به جای تهمت ، گوژ به جای قوز ،فرارود به جای ماوراالنهر ، اهریمن به جای شیطان ، آرمانشهر به جای مدینه فاضله ، پرستش به جای عبادت ،دلگیری به جای کدورت، آبخست به جای جزیره .بانو به جای خانم ترکی ،
دوم: کاربرد واژه های موجود به جای واژه های که کاربرد آنها نظام واژه گانی را به دشواری روبرو می سازد ، مانند : صواب وثواب ، ویا هدیره ، حضیره که اغلب نویسنده گان زبان فارسی ، در کاربرد آنها به دشواری روبرو هستند ، اگر به جای صواب ، نیکو کاری ،به جای ثواب پاداش را به کار ببریم ویا به جای هدیره ، یا حضیره ویا حتا بار بار دیده شده است حظیره نیز نوشته اند ، واژه آرامگاه را به کار ببریم ، خوانش ونوشتن زبان را ساده واسان می سازد. ویا دیده شده است ، که نام زلیخا را برخی ها حتا در کتابها ذلیخا نوشته اند واین دو گونه نویسی به دشواری زبان افزوده است.استادی در یکی از دانشکده ها درس می دهد ونامش زلیخا است ، او نامش را همیشه ذلیخا نوشته است وهنوز هم می نویسد.
سوم : واژه سازی در نظام واژه گانی زبان: واژه سازی مساله ی است موردی که نظام واژه گانی زبان فارسی را به دشواری جدی روبرو ساخته است . در این بخش حکم های کلی ویا دگماتیک وجود دارد
یکم: برخی ها به این باور اند ، که می توان وباید در برابر هر واژه خارجی یک واژه فارسی پیدا کرد ، جابجا کرد ویا آفرید. که از دید من این حکمی است نادرست وناشد.
دودیگر : حکم دگم به هیچوجه نباید واژه ساخت وواژه های خارجی را به همان صورت پذیرفت ، نیز حکمی است نادرست وناشد ونه پذیرفتنی ، زیرا زبان را نابود می سازد . چنانی که زبان تازی یا عربی زبانهای فنیقی، قبطی ، سوریانی ، نستوری ودیگر زبانهای شرق میانه را نابود کرد.
سه دگر :تصور اینکه در برابر هروامواژه بیگانه تلاش شود تا واژه های معادل فارسی آن را پیدا کرد وبکار برد. واگر پیدانشد ونتوان ساخت همان وامواژه را جز نظام واژه گانی زبان پذیرفت وبکار برد وحتا می توان برای یک واژه بیگانه چند واژه هم معنی فارسی آن را پیداکرد . این راهیست پسندیده ، ساده ودرست ، که این گفتمان به این بخش می پردازد. که اینک می پردازم به واژه های که در زبان ما وجود دارند ویا پذیرفته شده اند مگر کمتر ویا هیچ بکار نمی رومد:
نخست در برابر واژه های اروپایی : نماد ونمادین به جای سمبول و سمبولیک . مکنده به جای پمپ . شگرد به جای تکنیک . حودکار به جای اتوماتیک . نامزد به جای کاندید. مهار به جای کنترول .رایانه به جای کمپیوتر. نماهنگ به جای کلپپ .بسامد به جای فرکانس .تارنگار به جای وبلاگ .ریزنگاری به جای میناتوری. مردمسالاری به جای دموکراتیک .دورنگار به جای فکس. بارانداز به جای اسکلیت. ایوان به جای بالکن وتراس .پالایه به جای فلتر .نورافگن به جای پروجکتور. هم اندیشی به جای سمینار . آبشویه به جای سیفون . بخت به جای شانس نوین وامروزین به جای مدرن .نگارخانه به جای گالری .همه پرسی به جای رفرندم . راهبردی به جای استراتیژی .آرمانگرا به جای ایدالیست .راز به جای سر. چند رسانه یی به جای مولتی میدیا . نرم افزار به جای سفتور.تراشه به جایChep چپ. دنبالک ویا پیوند به جای لنک . پذیره به جای لایک ، گذرواژه به جای پاسورت . گپسرا به جای چات روم. بایگانی به جای آرشیف .تارنما به جای ویبسایت . رونوشت به جای کاپی .
دوم :دربرابر واژه های تازی یا عربی : نخست به جای اول ونخستین به جای ابتدا ، آغازین به جای ابتدایی ، میانیگن به جای متوسطه . فرازین به جای عالی . آغاز به جای شروع .پیروزی به جای ظفر.بازگشت به جای مراجعت . پگاه به جای صبح زود. چاشت ویا پیشین به جای ظهر . دیگر ویا بیگاه به جای عصر. شام به جای مغرب ، خفتن به جای عشآ. نیم شب به جای نصف لیل. سرانجام به جای عاقبت.سخنران به جای خطیب .سازش وآشتی به جای صلح.دیدن به جای مشاهده .شست وشو به جای غسل .پیمان به جای عهد.پرسش به جای سوال پاسخ به جای جواب .رهسپار به جای عازم( زیرا عازم به معنی بازگشت است، نه رهسپار) پند واندرز به جای نصیحت . سترگ به جای عظیم .گزینش به جای انتخاب .پایداری به جای مقاومت .میان به جای بین . فراکرد ویا اروین به جای تجربه .بها ونرخ به جای قیمت .هماورد به جای رقیب ویا حریف .خاموش به جای ساکت. به تازگی به جای جدیدآ ویا اخیرآ..جهان به جای دنیا. سرانجام به جای بالاخره . بی گمان به جای بدون شک. پهنا به جای عرض .درازا به جای طول .بلندا به جای ارتفاع .گود به جای عمق. آسیب به جای صدمه .ستمگر وستم به جای ظالم وظلم .جنبش به جای تحرک . رهایی به جای خلاصی. پیمان نامه به جای قرار داد.فرستادن به جای ارسال کردن .گریز به جای فرار . نشانه به جای علامت .پدافند. به جای دفاع .خشمگین به جای عصبانی .همگی ـ (گفتاری ) به جای عموم. برآورد به جای تخمین ، شادباش وشاباش به جای تبریک ، دشوار به جای مشکل .پیکر به جای جسد، آیین نیایش وفاتحه خوانی به جای فاتحه گیری ، گمان به جای حدس ، پایداری به جای مقاومت، چکیده به جای خلاصه ، گنجایش به جای ظرفیت، پیمان شکن به جای وعده خلاف، دلیری به جای شجاعت، پروا به جای توجه ، برابر به جای مساوات ، خوکردن به جای عادت ، ویژه گی به جای خاصیت، بینش به جای بصیرت، ریزبین ویا ژرفنگر به جای دقیق ودقت ، آموزه به جای درس ،آموزه نخست به جای درس اول ، پیفته به جای مجذوب ، گمان به جای ظن ، ستیزه جو به جای لجباز.
(مانده دار)
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۳ /۱۶ ـ ۱۴۱۲
ای شادی
آزادی
ای شادی آزادی
روزی که تو بازآیی
با این دل غم پرورد
من با تو چه خواهم کرد؟
غم هامان سنگین است
دل هایمان خونین است
از سرتا پامان خون می بارد
ما سر تا پا زخمی
ما سر تا پا خونین
ما سر تا پا دردیم
ما این دل عاشق را
در راه تو آماج بلا کردیم
وقتی که زبان از لب می ترسید
وقتی که قلم از کاغذ شک داشت
حتی حتی حافظه از
وحشت در خواب سخن گفتن می آشفت
ما نام تو را در دل
چون نقشی بر یاقوت
می کندیم
وقتی که در آن کوچه تاریکی
شب از پی شب می رفت
و هول سکوتش را
بر پنجره فروبسته فرو می ریخت
ما بانگ تو را با فوران خون
چون سنگی در مرداب
بر بام و در افکندیم
وقتی که فریب دیو
در رخت سلیمانی
انگشتر را یکجا با انگشتان می برد
ما رمز تو را چون اسم اعظم
در قول و غزل قافیه می بستیم
از می از گل از صبح
از آینه از پرواز
از سیمرغ از خورشید
می گفتیم
از روشنی از خوبی
از دانایی از عشق
از ایمان از امید
می گفتیم
آن مرغ که در ابر سفر می کرد
آن بذر که در خاک چمن می شد
آن نور که در آینه می رقصید
در خلوت دل با ما نجوا داشت
با هر نفسی مژده دیدار تو می آورد
در مدرسه در بازار
درمسجد در میدان
در زندان در زنجیر
ما نام تو را
زمزمه می کردیم
آزادی آزادی آزادی
آن شب ها آن شب ها آن شب ها
آن شب های ظلمت وحشت زا
آن شب های کابوس
آن شب های بیداد
آن شب های ایمان
آن شب های فریاد
آن شب های طاقت و بیداری
در کوچه تو را جستیم
بر بام تو را خواندیم
آزادی آزادی آزادی
می گفتم
روزی که تو بازآیی
من قلب جوانم را
چون پرچم پیروزی
برخواهم داشت
وین بیرق خونین را
بر بام بلند تو
خواهم افراشت
می گفتم
روزی که تو بازآیی
این خون شکوفان را
چون دسته گل سرخی
در پای تو خواهم ریخت
وین حلقه بازو
را
در گردن مغرورت
خواهم آویخت
ای آزادی بنگر آزادی
این فرش که در پای تو گسترده ست
از خون است
این حلقه گل خون است
گل خون است
ای آزادی
از ره خون می آیی اما
می آیی و من در دل می لرزم
این چیست که در دست تو پنهان است ؟
این چیست که در پای تو پیچیده ست ؟
ای آزادی آیا با زنجیر می آیی ؟
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲ /۱۶ ـ ۱۳۱۲
دو سروده تازه از شاعر شرین کلام زبیر واعظی
نمـوشــه
از اين مـردم ، چيزى بور نموشه
بغير رنگ و جنگ و چور نموشه
عــلاج درد و رنج و غصه ى ما
به چند تا خایین و مـزدور نموشه
به جـز كشتار و جنگ و انتحـارى
به سنگين و فــراه و غـور نموشه
ميـان ع و غ اش جنگ و دعــوا
به اين دو مــردک منفــور نموشه
نــه اميــدى از اينست و نـه از آن
نــه با آن اتمــر و بـا نــور نموشه
نــه با جـــور و جـفـاى داعشيــان
نــه با آن طـالـــب زنبـــور نموشه
نيــاز اين وطــن مـــردان كــار است
بــه مكــر "جانكرى" و زور نموشه
( زبير واعظى )
استخــاره
اى حضرتا ! بيا و كمى استخاره كن
درد و غم مرا تو دمى راه چاره كن
اى حضـرتا ! بيا و به داد دلــم برس
تعويذ نو نويس و دعايى دو باره كن
اى حضرتا ! چو كرزى و اشرف غنى بگير
يك رهبرى دگر به سر مان سواره كن
با چاكر و غلام قسم خورده در وطن
فوران خون ملت مسكين همــاره كن
گر گفتن حقيقت و انصاف مشكل است !
با خواب و مكر و حيله، شبم پر ستاره(!) كن
( زبير واعظى )
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱ /۱۶ ـ ۰۸۱۲
روزجهانی حقوق بشر
شصت و هشت سال قبل از امروز اعلامیه جهانی حقوق بشر، به حساب خردجمعی اعضای آن به تصویب موسسه ملل متحد رسید. سی اصل به حیث مبانی حقوق بشر مندرج این اعلامیه جهانی گردید تا به حیث مبانی جهانشمول ،سلب ناشدنی وغیرقابل انتقال برای تمام شهروندان جهان توسط دولت ها احترام و رعایت گردند. مشخصه این سند جهانشمول در آن بوده است که دولت ها رعایت این اصول را بدون تبعیض و امتیاز و براساس کرامت انسانی بودن و احترام و رعایت ارزش های انسانی بالای شهروندان خویش تطبیق نمایند و نباید آنرا بربنیاد سلیقه و خواست حکومات با تفاوت و تناقض ناشی از سیاست های دوگانه ، کجدار و مریز و غیر عدالت مندانه به خطر مواجه ساخت.
در شرایط کنونی که جهان در نتیجه جبهه گیری های سیاسی و نظامی به قطب بندی های جدید نظامی و سیاسی، در یک انکشاف خطر ناک قرار دارد، میزان تهدید ها در برابر رعایت و احترام اصول سی گانه اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق های ناشی از آن ، ارزش ها ی بشری وخیم تر می گردد و حقوق بشری در ابعاد مختلف از جمله وقوع جرایم شدید جنگی و ضد بشری ، محرومیت مردمان از زنده گی با ثبات و با امنیت و نظم ، سلب حقوق سیاسی و اجتماعی و صد ها مواردی دیگر تنها در « جملات زیبا » محدود باقی می مانند و پیوسته به خواسته های رویایی مبدل می گردند.
حوادث و جرایم سازمان یافته علیه حقوق انسانی و اهانت به ارزش های بشر ی در کشور ها ، حتا در دموکراسی لیبرال، امید ها را به تشویش ها و بی باوری ها در برابر تطبیق اصول سی گانه مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر توسط دولت های متعهد ، منجمله بنیانگزاران آن به بالا ترین سطح آن رسانیده است. این مساله در جو جدید بین المللی زمانی متبارز گردید که قدرت های رقیب اعضای دایمی شورای امنیت از این اعلامیه به مثابه ابزار تحقق اهداف سیاست خارجی خود استفاده نموده وحتا امریکا آنرا به اصطلاح به حیث ابزار سیاست خارجی خویش قلمداد و به این بهانه رقبای جهانی را زیر فشار قرار داد.
در شرایط ناهنجار و وخیم جاری جهان ، ریشه های مبنی بر تهدیدات جدی در برابر حقوق بشر یعنی شدت گرفتن افراطیت دینی و سونامی بنیادگرایی ، فقر و نابرابری اجتماعی و حرص سیر ناپذیر کارتل های جهانی و جهانکشایی بزرگترین قدرت نظامی جهان ( امریکا ) منشا گرفته و سیراب می گردند.
حوادث خونین و ارتکاب شدید ترین جرایم جنگی و ضد حقوق بشر در کشور های مانند سوریه ، لیبیا ، عراق و افغانستان مصداق این ادعا است که هر روز به شکل و شیوه جدید خبر ساز رسانه ها می گردند.
وطن عزیز ما افغانستان که به سرزمین فاجعه دوامدار حقوق بشر مبدل مبدل ساخته شده است از چند دهه بدین سو در بالا ترین سطح میزان نقض حقوق بشر و جرایم جنگی قرار دارد.
جرایم ضد بشری و جنایات جنگی و کشتار اهالی ملکی همه روزه انجام می یابد. افغانان کماکان بلندترین رقم مهاجرین جهان را تشکیل می دهند، افغانستان را بعضی از مراجع بین المللی بدترین مکان برای زنان و کودکان قلمداد کرده اند. رقم بالایی تا بیش تر از شصت فیصد بیکاری از عدم دسترس، به خصوص جوانان به حق کار ، مندرج ماده (23) اعلامیه جهانی حقوق بشر، حکایه می نماید.
گروه های دهشت افگن بین المللی اعم از طالب ، داعش و شرکای القاعده و....آن به مثابه دشمنان سوگند خورده حقوق مردم ، همه روزه به کشتار اهالی بیگناه ملکی دوام می دهند و تراژیدی می آفرینند.
در یکسال گذشته افغانستان شاهد دلخراش ترین حوادث تروریستی از جانب طالبان و داعشیان و شرکای شان بوده است. ده ها واقعه کشتار های دسته جمعی مردمان در مساجد و تکیه خانه ها و یا انفجارات در برابر کارمندان پایین رتبه دولتی ، اعدام های صحرائی در کشور رخ داده است که برای ارتکاب چنین جرایم شدید ضد بشری هیچ دلیل و توضیحی ، بر بنیاد حکم وجدان و حتا اهداف جنگی، قابل توجیه نیستند.
از جانب دیگر دولت کنونی و بعض نهاد های حمایت از حقوق بشر هنوز خود را از حالت پیچیده شده تنها با شعار های « زیبای » حقوق بشر، نتوانسته اند بیرون کشند ودر ادای تعهدات و مسوولیت های بزرگ شان قدم بردارند.
حتا دولت در برخورد با توجیحات و برآمد های خطرناک بعضی از افراد ، از منبر مساجد ، موسسات تحصیلات متوسطه و عالی و تا پارلمان افغانستان بر علیه حقوق انسانی شهروندان کشور منجمله زنان با خشونت و دهان باز می تازند و جرایم تروریستی را تبلیغ و مشروعیت می دهند. این تاریک اندیشان اکنون با وقاحت ، در ضدیت با متحوای قانون اساسی کشور زنان را عملاٌ توهین نموده و به کرامت انسانی شان تجاوز می نمایند ، ولی دولت و ارگان های حراست حقوق آن راه خموشی را بر می گزینند.
درواقعیت امر عدم استقرار حاکمیت قانون و ضعف ارگان های حراست حقوق و قوه قضاییه فاسد و شعاری و همچنان انجویی شدن حقوق بشر، آب به آسیاب ناقضان شریر حقوق انسان افغان می ریزند.
انجمن حقوقدانان افغان در اروپا بهترین تجلیل شایسته از روز جهانی حقوق بشر را در بلند کردن صدای مشترک مدافعین راستین حقوق مردم و تطبیق بلاشرط مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق های ناشی از آن می داند.
حقوق بشر باید تعمیم و ترویج همگانی یابد. جامعه مدنی ، وزارت معارف و مطبوعات و رسانه ها باید مروج و مبلغ اصل جهانی احترام و رعایت حقوق بشر باشند.
با احترام
شورای رهبری انجمن حقوق دانان افغان در اروپا
۱۰ دسامبر ۲۰۱۶
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱ /۱۶ ـ ۱۰۱۲
پیام کنفرانس « افغانستان و حاکمیت قانون »
انجمن حقوقدانان افغان در اروپا
۱۹نوامبر ۲۰۱۶
پیام کنفرانس سالانه انجمن حقوقدانان افغان دراروپا منعقده شهر هلموند کشور شاهی هالند ، با نظر داشت محتوی مقالات اساسی حقوقدانان ، نوشته های صاحبنظران واستادان ونظریات وبحث شرکت کننده گان وهمچنان با نظرداشت پیام های شخصیت های حقوقی وعلمی ومسولان نهاد های اجتماعی ، فرهنگی و سایت های وزین انترنیتی ، پیرامون موضوع مورد بحث « افغانستان و حاکمیت قانون » به خاطرحداقل سهمگیری در حل وفصل مسایل و مصایب وطن عزیز ، به جامعه علمی و حقوقی ، صاحبنظران و نهاد های مسلکی ، فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی ، جامعه مدنی ، مطبوعات و مراجع ذیربط افغانی وبین المللی تقدیم می گردد.
در حالیکه تراژیدی خونبارافغانستان وتداوم آن معلول ومحصول مداخله خارجی است و منحیث نطح جنگ سرد به تباهی کشانیده شد ، بعد از انارشی تنظیمی و استبداد قرون وسطایی طالبان ، در یک دهه ونیم بعد از حضورنطامی امریکا و ناتو ،کماکان در معرض جنگ اعلام ناشده پاکستان ، دسایس الحیل ایران وجنگ های نیابتی آنان با سعودی و هندوستان قرار داشته و آماج بنیادگرایی مخوف « اسلامی » نوعی داعشی آن می باشد.
زمانی که هست وبود وطن مطرح است ، بسیار ضرور است تا مسایل مربوط بسرنوشت آن ، رک و راست و بدور از هرگونه تعلق شخصی ، حزبی ، تنظیمی ، قومی و مذهبی بر اساس حب الوطن من الایمان ، با نظرداشت منافع ومصالح علیای افغانستان وافغانان مطرح گردد.
هیچ انسان عاقل منکرتغیرات درپانزده سال اخیربوده نمی تواند ( ما قانون اساسی و دموکراسی صوری داریم ودر ظاهرامر تفکیک قوای ثلاثه دولت وجود دارد و در کشور، پنجاه تلویزیون وصدها رادیو و هزارنشریه چاپی و سه هزارسازمان اجتماعی و دوهزار انجو وپنجاه وهفت حزب سیاسی فعال می باشد ) ، و اما برای طرح دقیق موضوع باید سوالات آتی مطرح گردد:
ــ آیا دولت وسیستم سیاسی موجود ، در نبود نظامیان امریکا دوام نموده می تواند ؟
ــ آیا در عدم پرداخت مبلغ مجوزه امریکا و جامعه بین المللی ، دولت قادر به پرداخت معاشات منسوبان خود می باشد ؟
ــ آیا به عمق تراژیدی کشور خود توجه نموده ایم ؟ پانزده سال قبل اکثریت مردم با نفرت از بنیادگرایان افراطی ، به تغیر ، دموکراسی و ترقی امیدواربودند و اما اکنون به برکت دولت ضعیف وناکارا و این همه مدرسه ومکتب دیوبندی و قم و ارعابیون عرب ، ذهنیت تکفیری ، طالبانی وداعشی دامنگیر بخش وسیع مردم واز جمله جوانان می باشد.
بعد از یازدهم سپتامبر( ۲۰۰۱ م ) مداخله نظامی امریکا و ناتو بحساب شعارهای « مبارزه با تروریسم » ، « مبارزه با مواد مخدر » و « دولت سازی » توجیه می گردید و اکنون بعد از گذشت یک دهه ونیم ، ببینیم وضع از چه قرار است؟
ــ تروریسم از گروپ شکست خورده طالبان و القاعده ، در حالیکه رهبران شان نیز معدوم گردیده است ، نه تنها افغانستان را تهدید می نماید ، بل درمقیاس منطقه و جهان خطر جدی پنداشته می شود ودرتمام این مدت ریشه شان در همان مرکز اصلی پاکستان آبیاری و به قیمت تباهی وطن و مردم ما در افغانستان شاخ بری گردیده اند.
ــ هیروهین : با گذشت پانزده سال ، بر حسب گذارشات مراجع مسوول بین المللی ، افغانستان در کشت خاشخاش ، جایگاه اول را دارا بوده و هلمند پاینخت هیروهین جهان پنداشته می شود . در حالی که بارها مراجع ذیربط ملی و بین المللی از نفوذ مافیایی مواد مخدردر رده های بلند دولتی یاد نموده اند ، اما تا اکنون هیچ یک از مهره های درشت این تجارت کثیف محاکمه نشده اند.
ــ به عوض « دولت سازی » ، با فراموشی ملت « شرکت سهامی » برسرنوشت مردم حاکم که توسط مراجع ذیربط جهانی با این مشخصات توصیف گردیده است:
ــ حسب گذارش سازمان شفافیت جهانی در بین ( ۱۶۷ ) کشور، به حیث دومین دولت فاسد شناخته شده است.
ــ حسب گذارش « پروژه عدالت » در بین ( ۱۱۳ ) کشور به حساب نقض قانون ، مقام سوم را حایز گردیده است.
ــ مهاجرین : برعلاوه ملیون ها مهاجردر ایران و پاکستان ، صدها هزارافغان و عمدتا جوانان وطن را ترک و آفت جنگ باعث بی جا شدن ( ۱،۲ ) میلیون هموطن ما گردیده که زنده گی رقتبار را سپری می نمایند.
ــ معتادین : به رقم بالا تر از سه میلیون تن رسیده است.
ــ فقر : به مثابه طاعون کشنده که جان بیش تر هموطنان ما را ، حتا نسبت به جنگ ، تلف می نماید ،موجودیت ( ۴۲ ) فیصد زیر مرز فقر و خلیج بزرگ غنی وفقیر به یک تهدید خطرناک در برابر سلامت جامعه و ثبات اجتماع مبدل گردیده است . ابعاد حقوق بشری فقر در مرگ و میر زنان و کودکان و خرابی زنده گی فامیل های شهدا و معلولین صفحات غم انگیز جامعه را بازگو می نماید.
ــ غصب زمین و املاک عامه و خصوصی به مثابه فصل سیاه ، کماکان دوام دارد ، ( ۱،۳ ) میلیون جریب زمین و نصف املاک دولتی در اختیار غاصبان قراردارد.
دوپدیده خطرناکتر از داعش وطالب:
ــ نفاق قومی و قومی ساختن قدرت به حساب مافیایی قومی ، راه را برای « یوگوسلاویا » ساختن افغانستان باز نموده است ، این گرایش زشت همزمان با تضعیف دولت ، گرایشات مافیایی قومی را به بیرون تشویق وباعث می گردد تا درخدمت جیوپولیتیک اجانب عمل نمایند . اقلیت محض تیکه داران قوم و تاجران دین و « جهاد » از اقوام و مناطق مختلف ، که شاید بیشتر از سه صد فامیل نباشند ، مجوع اقوام شریف و با هم برادر برابروسی میلیون شهروند کشور را گروگان گرفته اند.
ــ ذهنیت تکفیری طالبانی و داعشی که در نبود دولت در دهات و قرا ، شریعت خاص شانرا تطبیق می نمایند و اسفناک تر این که بحش مردم از ترس فساد سیستم قضایی ، به خاطر حل و فصل دعاوی شان به آنان مراجعه مینمایند.
زشترین پدیده که می رود تا به فرهنگ مسلط مبدل گردد، معافیت اهل زور و زر از مجازات می باشد ، عواقب این تبعیض در جامعه حقوق شهروندی و تساوی آنان را در برابر قانون از بین برده است و گویا در جامعه شهروندان فقیر ، در عمل « اتباع » درجه دوم شناخته میشوند.
اظهرمن الشمس است که احوال اسفبار کنونی معلول تصامیم معماران امریکایی ، افغانی و سکانداران « بن اول » می باشد ، که با نادیده انگاشتن خواست اکثریت « خاموش » مردم و واقعیت ها ، خشت اول را کج گذاشتند ، که ماحصل آن همین « شرکت سهامی جهادی ــ طالبانی و مافیایی » می باشد که کلیپتوکراسی را بوجود آورده است.
قربانی این مهندسی ها ، منافع مردم و ارزش ها می باشد و عالی ترین ارزش های حقوقی ، حق ، حقوق مردم ، قانون ، قانونیت ، حاکمیت قانون ، سلاخی گردیده است.
بدون شک عوامل منفی منطقه وی وسیاست های کجدار ومریزامریکا و انگلیس در تداوم تراژیدی ما ، نقش زیاد دارد و اما تمرکزما دراین پیام معطوف به عامل افغانی و داخلی می باشد ، باید به نقد خود بپردازیم و مشخص نماییم که چه گونه می توانیم کارهای خانه گی و نیمه راه خود را ، انجام بدهیم . بدون شناخت از « پاشنه آسیل » خود ، هیچ گاهی نخواهیم توانست رمز پیروزی را بدست آوریم.
در بحران روز افزون جاری ما با هزارو یک مشکل مواجه هستیم ، با چنگ زدن به تعقل و تجسر باید ، کلید حل مسایل را جست و جو و مشخص بسازیم که ، چه می توان کرد ؟
سوال اساسی و مبرم ترین نیاز وطن و مردم ختم جنگ و رفتن به صلح می باشد که بدون دستیآبی به آن تمام پلان ها فقط یک سراب خواهد بود ، دفاع از وطن ومردم و آوردن تغیر در زنده گی مردم اولویت های اساسی پنداشته می شود که اجرای درست آن باعث بقا و تداوم افغانستان می گردد . اکنون باید سوال مطرح گردد که آیا همین حکومت وحدت ملی قادر به انجام این رسالت می باشد ؟
مسولانه و بدون هرنوع حب وبغض متذکر می شویم که بدون دستیابی به:
دولت مشروع ــ ملی و دموکراتیک که قانون را ملاک عمل قرار بدهد و ارگان های حراست حقوق ، قوه قضاییه مستقل و مقتدر و قوای مسلح غیر تنظیمی و قومی ، پاسدار آن باشد.
افغانستان همیشه در دور باطل و بسراشیب سقوط سوق خواهد کرد ، و درست با همین تشخیص انجمن حقوقدانان افغان در اروپا ، عنوان کنفرانس سالانه خود را ، « افغانستان و حاکمیت قانون » برگزید ، که این پیام بازتاب محتویات آن می باشد و دستیآبی به حاکمیت قانون ، در مفهوم وسیع و گسترده آن به مثابه شاه کلید ، گشایش به طرف دولت ملی و پاسخ گو و کارا ، نیاز اساسی مردم و آرمان بزرگ بنیانگذار دولت ملی افغانستان شاه امان الله ، شاخص ترین چهره نوگرایی و مدرنیزیم کشور می باشد.
متاسفانه نسخه ناکام « جان کیری » در ایجاد حکومت وحدت ملی بحران دولتی ، سیاسی و اجتماعی را ، پیچیده تر ساخت ، این تصمیم وقیحانه نه تنها د موکراسی صوری را سلاخی نمود ، بل حاکمیت ملی را در بین تیم های رقیب انتخاباتی ، به مثابه مال غنیمت ، به شمول قوای مسلح ، تقسیم نمود و بنام «مصلحت » ، قانون اساسی راکه مبین مصلحت ملی محسوب می گردد ، زیر پا گذاشتند ( قانون اساسی بی زبان که حسب گذارش خانه آزادی ، تا اکنون ( ۹۲ )ماده آن نقض گردیده است ) و فی الواقع همان میراث شوم شرکت سهامی را به شکل دو سره آن تداوم دادند.
عواقب اسفبار این ابتکار نا میمون ، تشدید بحران مشروعیت و تضعیف روز افزون قدرت دولتی می باشد و تا زمانی که « بحران نقض قانون اساسی » راه حل پیدا نکند ، سایر بحرانات ابعاد گسترده تر، کسب نموده و مجموع نظام سیاسی را معروض به سقوط خواهد ساخت.
وقت آن رسیده است تا سران حکومت وحدت ملی به حالت شترمرغی شان وداع و از جمع ناممکن اضداد ( قرارداد و قانون اساسی ) به خاطر نجات کشورصرف نظر نمایند ، مگر نزد این آقایان قرارداد منعقده در سفارت امریکا چه « تقدس » دارد که نمی خواهند ، با رفتن به اجماع بزرگ ملی ، فورمول های بهتر همکاری را جست و جو نمایند.
درمقابله با بحران جاری راه حل های متفاوت مطرح گردیده است ، نمی توان قانون شکنی را با نقض مجدد قانون ترمیم نمود ؟ و یا همانند وزیر خارجه امریکا ، کلوخ را گذاشتن و از آب تیر شدن چه ثمری را به بار خواهد آورد ؟ هست و بود کشور نباید در وجود ، دو تیم و دو شخص خلاصه گردد.
شاید معقول و موثر این باشد که با طیف های گسترده مردم ، گفتمان ها ، راه اندازی گردد و با جلب نظر اهل خبره و مجرب ، تدابیر به خاطر مهار نمودن بحران نقض قانونی اساسی اتخاذ گردد و با اراده سیاسی و اقتدا به قانون و برخورد غیر تنظیمی و قومی ، سالم سازی اداره از آفت کمیسیون بازی و کندک های مشاورین ( مجاورین ) ، تقویه ارگان های حراست حقوق و قوای مسلح ، با ختم جزایر قدرت و استقرار قدرت مشروع دولتی زمینه انتخابات واقعی پارلمان و سایر نهادها ، میسر گردد.
ازتعدیل قانون اساسی زیاد صحبت می شود ، در گام اول باید نیاز به تعدیل به اساس مصالح اساسی کشور مشخص شود و نه در لزوم دید دو شخص وحواریون آنان ، و بسیار خوب خواهد بود تا موضوع در یک گفتمان وسیع همگانی به بحث گذاشته شود ، تا مجموع احاد ملت نظر شانرا ارایه نمایند . ( البته دروقت و زمان آن انجمن حقوقدانان افغان در اروپا ، نظرات مسلکی و تخصصی را ارایه خواهد کرد. )
افغانستان در احوال کنونی قبل ازهر وقت دیگر به دولت نیرومند ومقتدر، مشروع ، پاسخ گو و کارا ، ملی و دموکراتیک نیاز دارد که با تفکیک دقیق قوای ثلاثه با صلاحیت ، در وجود بافت معقول ، عملی و دموکراتیک مرکز و محل را در کشور کثیرالقومی ما متحقق بسازد و باعث شرکت واقعی مردم در قدرت و اداره دولتی و ثبات گردیده زمینه های رشد واقعی اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی را مساعد بسازد . در افغانستان چنان معمول گردیده که موضوع مرکزی و غیر آن به حساب اشخاص و سلیقه ها تعریف می گردد و با تعاریف غیرمسلکی از سیستم های سیاسی پریشان حالی را سبب می گردد . ما درشرکای دولت موجود با : « مرکز گرایان ، قانون گریز » و « مرکز گریزان ، قانون ستیز» مواجه می باشیم ، در حالیکه نیاز واقعی ما قانون گرایی و تطبیق قانون می باشد.
استقرارحاکمیت قانون نمی تواند به حیث پروژه مطرح گردد ، تحقق واقعی آن یک پروسه است و قبل از همه به بستر اجتماعی و جوف سیاسی ضرورت دارد ، قبل از همه زمامداران باید اولویت و ارجحیت قانون را بپذیرند و خود را پاینتر از قانون بدانند . باید به خاطر ایجاد فرهنگ قانون پذیری تلاش گسترده انجام یآبد . در مبارزه به خاطر حاکمیت قانون باید همیشه متوجه باشیم که همزمان باید برای رعایت و تطبیق میثاق های بین المللی تلاش صورت گیرد که افغانستان به آن الحاق نموده است ، طور مثال در مبارزه بر ضد خشونت علیه زنان ، شرط حتمی رعایت کنوانسیون منع خشونت می باشد و درین ارتباط مبارزان منع خشونت باید به خاطر انفاذ قانون منع خشونت که در ولسی جرکه « حبس » می باشد تلاش نمایند .
البته تحقق حاکمیت قانون تنها وظیفه دولت نمی باشد ، نقش بسیار اساسی به عهده جامعه مدنی ، مطبوعات و رسانه ها ، روشنگران و پاسداران حاکمیت قانون و احزاب سیاسی متعهد بر حاکمیت قانون می باشد ، تا درمبارزه تاریخی علم و جهل در برابر اخلاف ملای لنگ و تا داعشیان موجود ، از قانون و حیات مدنی و دموکراسی دفاع نمایند.
بدون شک جامعه بین المللی و به خصوص سازمان ملل متحد باید ، مسوولیت اخلاقی شانرا در راستای استقرار حاکمیت قانون در افغانستان ، ایفا نمایند و از وعده و عید و صدور اعلامیه به کار های عملی وسازنده گذار نمایند . آقای مایکل هاتمن رییس بخش حاکمیت قانون در یونوما اخطار داد که : « این سازمان حاضر است پول های سیاه ذخیره شده به وسیله برخی از مقامات حکومتی و افراد با نفوذ را از بیرون ، به کشورباز گرداند » و همه ما می دانیم که تنها از کابل وتا دوبی ده میلیارد دالر درجریان بوده است ، البته مراجع ذیربط دیگر بین المللی ، منجمله « سیگار» تذکرات همیشه گی زیاد دارد ومردم که عمل را ملاک حقیقت می دانند حق دارند برنیات آنان شک داشته باشند.
کنفرانس در بخش اخیر کار به موضوع پناهنده گان افغان در اروپا که قربانی عدم تطبیق قوانین اروپا و عدم رعایت کنوانسیون ژنیو ( ۱۹۵۱ م ) می باشند پرداخت ، گذارش یکتن از وکلای دفاع و عضو رهبری انجمن و مسوولین و فعالان این عرصه ، مبین این واقعیت تلخ است که هموطنان عزیز ما در کشورهای اروپایی و به خصوص در یونان ، بلغاریا و کشور های دیگر با مصایب بی شمار مواجه اند و قرارداد ننگین دولت افغانستان و تعداد کشور های اروپایی، پناهنده گان افغان را وجه المصالحه قرارداده و دیپورت اجباری شان ، مغایر تمام موازین حقوقی و انسانی می باشدکه آنرا به شدت ، یکبار دیگرتقبیح می نمایم و بخاطر رفع آن تلاش می نمایم .
با حرمت
انجمن حقوقدانان افغان در اروپا
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱ /۱۶ ـ ۰۶۱۲