خواست وطن

وطن یک جنبش  رزمنده وبیدار میخواهد

و فاق  وحدت سازنده  و پر بار  میخواهد

دخالتها زسرحد رفته رفته  تا درون ارگ

بد فع این معضل کوشش  بسیار میخواهد

درین  پیچیده  اوضاع  رقا بتها و چالشها

فقط یک رهبر شا یسته وهوشیارمیخواهد

برای  حفظ  استقلال و آزادیی  این میهن

رجال  مردمی و پاک خد متگار میخواهد

نجات این  وطن ازکرگسان لاشه خوران

خروش توده یی  وضد  استثمار میخواهد

وطن این ما من آزاده  گان در راه آزادی

رهایی از فساد  و ظلم استکبار  میخواهد

شعار  قومیت  بهر فریب مردمان  تا کی

قوام شخصیت هاصدق درکردارمیخواهد

بجنگ  اجنبی وجیره خوار طالب داعش

نبرد  بی امان  روشن و پیکار  میخواهد

رهایی ازگروهکهای شیطان  نفاق  افگن

تلاش و عزم  پیگیر برادر وار میخواهد

برای صلح  آزادی  و آبادیی  این  کشور

اصول  محکم  اندیشه و افکار  میخواهد

( عبدالوکیل کوچی )

 بامداد ـ  فرهنگی واجتماعی ـ ۳ /۱۶ ـ ۲۲۰۸

پیام انجمن حقوقدانان افغان در اروپا درتبجیل از نودوهفتمین سالگرد استرداد استقلال

جوهر استقلال در تبارز استقلال سیاسی، حاکمیت ملی ، وطن پرستی و تمثیل آنها توسط دولتمداران مستقل و با اراده است. حاکمیت ملی افغانستان که در واقعیت امر و به صورت انحصاری به مردم تعلق دارد ؛ در اوضاغ رقتبار کنونی تقسیم به دو تیم رقیب به مثابه غنیمت ؛ باج و تحفه داده شده است که در نتیجه همه آن مفاهیم مقدس را غبار تیره آلوده با خود خواهی ، معامله و تمسخر به ارزش های ملی و تاریخی ما فرا گرفته است.
بهترین نحوه گرامیداشت از روز استقلال و تبجیل شایسته آن ادای احترام به سر بازان دلیر قوای مسلح و پشتیبانی از آنان می باشد که جانبازانه از وطن، تمامیت ارضی و حاکمیت ملی دفاع می نمایند و هر روز خون های گرم شان در دفاع از ناموس وطن می ریزد ولی حماسه های جانبازانه شان افسانه روزگاران بعدی خواهد شد.
استرداد استقلال سیاسی افغانستان محصول مبارزات تمام اقوام و مردمان افغان است که به همت مشروطه خواهان دلیر در راس چهره مانده گار و برجسته نوگرایی شاه امان الله به زور بازو و شمشیر نیاکان شجاع ما میسر گردید و استدعای ما همان کلام بی بدیل مبارز نستوه آن دوره حضرت بسمل می باشد که گفته است:

نمودی جلوه چون شمس فلک از بام استقلال        به عالم شهره شد از ضرب تیغت نام استقلال
بنوشیدی شراب حریت از جام استقلال              زحق خواهم که باشی تا ابد خوش کام استقلال

 

با احترام
انجمن حقوقدانان افغان در اروپا

 بامداد ـ  فرهنگی واجتماعی ـ ۳ /۱۶ ـ ۱۹۰۸

اهدا به جوانان هموطنم

عبدالوکیل کوچی

سالون عروسی مزین با گل های تازه به اطراف قندیل های بزرگ جلوه نمایی می کرد. مهمانان آراسته با دریشی های جشنی به گرد میزهای سفید پوش هشت نفری حلقه زده و مملو از خوشی وسروربودند.عروسی دو جوانی که هفته گذشته در شهر زیبای هامبورگ جرمنی عقد بستند. موزیک لایف با صدای رسای هنرمندان جوان هموطن طنین شادی افگنده وامکان گپ زدن را ناممکن می ساخت. بآنهم مهمانان که پس از روزها ، ما ه ها وحتا سال ها همدیگر خود را به دور میز عروسی یافته بودند تو ام با تبسم معنا داری به سوی همدیگر می نگریستند و اما در اثنای توقف کوتاه موزیک، مهمانان با شتاب تمام حرف های رسیده تا گلوی خود را از احوالپرسی شروع و طبق عادت دایمی تا اوضاع نا بسامان وطن ، جنگ وسیاست واز زمین و زمان دور ونزدیک سخن می زدند . در میز ما اتفاقاً موضوع شرکت کمرنگ جوانان در مراسم عروسی ومساله فامیل وخانواده به میان آمد .درین میان خانم فرهیخته ای که نزدیک میز نشسته بود با صحبت های هدفمندانه ی توجه مرا به خود جلب کرد .

خانم نوریه بارکزی پس از احوالپرسی کوتاه در رابطه به وظایف خود گفت با جوانان مهاجر هموطن به خصوص جوانان تازه وارد در عرصه های تعلیمی وتربیتی شان کار می کند و در باره رشد فرهنگی جوان اعم از دختر وپسر مساله پرورش وتربیت سالم جوانان را مهم و ضروری دانسته که برای من انگیزنده بود. این خانم معتقد است یک تعداد جوانان مهاجر که در میان دو فرهنگ قد می کشند درداخل فامیل تابع فرهنگ وطنی وبا لسان مادری تکلم نموده و در خارج منزل با فرهنگ خارجی سروکار دارند باید موضوع آموزش در هردو فرهنگ برای رشد وبالندگی جوانان ونوجوانان مدنظر گرفته شود .همچنان تعدادی از جوانان تازه وارد به خاک این کشور، ابتدا فرهنگ وآداب وطنی را با خود داشته؛ وآهسته آهسته با مرور زمان وفراگرفتن فرهنگ المانی و اروپایی ، فرهنگ وطنی درذهن شان زیر گرد فراموشی نا بود می شود .

از همینجاست که جوانان چه در خانه ویا بیرون از آن در مکتب و اجتماع دچار مشکلات شده ازاصول وحقوق آگاهی کامل نداشته؛ و در مراعات نظم جامعه به کندی پیش رفته با احساس بیگانه گی از مردم ومحیط ماحول خود گوشه گیر می شوند که این امر روحیه اخلاقی ، روران وشایسته گی آنها را آسیب پذیرساخته و بدبختی به آینده زنده گی ایشان سایه می افگند که با این وضع  وظایف والدین در قبال فرزندانشان دوچندان می شود.

با توجه به مسایل فوق والدین گرامی از همان آغاز کار می باید فرزندان نازنین خود را با زبان مادری وفرهنگ وطنی برای فهم مفاهیم وارزش های حیاتی معنویات جامعه موجود و کشوراصلی ما افغانستان آموزش داده؛ وبرای رشد شخصیت فرزندان خود توجه جدی مبذول بدارند  تا آنها با رعایت این ارزش ها در آغوش پرمحبت والدین وفامیل و در خارج از آن  خود را در بین مردم با اعتماد به نفس ، داشتن نقش در جامعه ، عضو سالم وکارآمد بدانند. باید آنها بدانند که احترام به بزرگان ،شفقت به خوردان ، صداقت ، مهربانی ، دلسوزی ،احساس مسوولیت در برابر قانون ،احساس وطن دوستی ،حقوق بشر ، آزادی وآزاده گی ، عدالت خواهی وبا انصاف بودن ، خدمت ومبارزه در راه سعادت انسان ، صلح ودوستی ، محبت ،عشق به انسان واحترام به مقام انسانی ، شجاعت ،عزت ،حرمت ،اتحاد وهمبسته گی وسایر ارزش های حیاتی وشاخص های زنده گی را بیاموزند وبکار گیرند .همچنان زبان خارجی که با فراگیری آن می توان بر حل مشکلات روزمره و فرهنگ کشور دومی پرداخت، تحقق آن مهمترین وظیفه مسوولین ودلسوزان آمور بوده که هم مهم وهم ضرور می باشد . چنانچه درین اواخر به نظر می رسد که جوانان تازه وارد حتا بدون فامیل های شان پناهنده شده اند و آنها به فراگیری زبان خارجی بیشتر نیاز دارند البته کار درین زمینه نیازمند سهگیری همگانی می باشد .

قابل یادآوریست که موضوع تربیت وپرورش نوجوانان وجوانان تنها به آموزش لسان مادری وفرهنگ وطنی خلاصه نمی شود بلکه با توجه به ابعاد مختلف اصول زنده گی وبموازات رشد شعور اجتماعی وبا درک این مبرمیت که می باید با نگاه آگاهانه به گذشته راه آینده را روشن ساخته وبه این ترتیب از تجارب گذشته بیاموزند وبدانند که پدران شان مراحل زنده گی را از دورآدم  تا ایندم چگونه طی کرده اند و کم از کم از تاریخ وطن وافتخارات کشور شان معلومات حاصل نمایند.

در وطن ما جوانان با لیاقت وشجاعت در طول تاریخ درخشیده اند در عرصه دفاع از سرزمین آبایی قهرمانانی  همچون خراسانی ،  کاوه ها ، یعقوب ها ، ملالی ها ،زهرا ها وعبداله ها ، وزیر اکبرخان ، محمود افغان وهزاران جوان نامدار وگمنام دیگر حماسه ها آفریدند. درعرصه علم ودانش جلال الدین محمد بلخی ، ابن سینا ، ابوریحان ، سید جمال الدین افغان وغیره علما در دوران نوجوانی سرآمد روزگار خود بودند .

درعرصه اکتشافات واختراعات غنی ترین سرمایه معنوی متعلق به افغانستان بود که در وجود جوانان تبلور یافته بود چنانچه آفریده های صدیق مخترع به بیش از هفتصد رقم می رسید . کارگرجوانی در زمان نادر غدار تفنگچه ساخت . بامرور زمان وگسترش علم وتخنیک برغم بسته نگهداشتن روزنه های علم وهنر در زمان رژیم استعداد کش شاهی نو جوانانی بنام های سید جلال وفرید با نبوغ علمی شان ریکورد ریاضی  را از آن خود داشتند. جوان دیگری بساختن طیاره دست یازید ، جوان کمنامی در سالهای ۴۵ خورشیدی رادیو ساخت همین اکنون ده ها وصد ها آفرینش از دستاورد های جوانان وطن ما می باشد که به تشویق وانکشاف نیاز دارد .

شش دهه قبل در اثر آموزه های بجامانده از جنبش مشروطیت ، ملی غورخنگ و جنبش روشنفکری جوانان در ساحه پوهنتون کابل و دیگر دانشگاه ها  ایجاد گردید زنده یاد ببرک کارمل یکی ازقربانیان جنبش و بنیانگذار اتحادیه محصلین دانشکده کابل بود. ده سال بعد آن تحت رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان جوانان آگاه ومبارز دریک سازمان سیاسی سازمان دموکراتیک جوانان افغانستان متشکل گردیدند که در سنگر دفاع از وطن قرارداشتند ودر عرصه های آموزش ،سیاست ومبارزه ،تولید وکارایی وبه خصوص در جبهه دفاع از وطن قهرمانانه رزمیدند . همین اکنون برغم شرایط دشوار در کشور جوانان فدا کار وطن در صفوف قوای مسلح کشور از نوامیس ملی ،استقلال وتمامیت ارضی شجاعانه دفاع می کنند قربانی می دهند وحماسه می آفرینند سر می دهند وسنگر نمی دهند افتخار به آنها .

درشرایط جنگ وسیاست های غلط دولت عرصه زنده گی برای جوانان روز تا روز دشوار می گردد.از چهار دهه قبل دشمنان خارجی افغانستان درتبانی با ارتجاع داخلی ومنطقه به خاطر تضعیف نیروی بالنده کشورما مذبوحانه تلاش کردند، تا دروازه های کار را بروی جوانان ببندند ازهمین جهت فابریکه ها ومزارع را تخریب کردند دروازه های آموزش را بستند واکنون بجای آن با ایجاد مکاتب خیالی فتنه می آفرینند وبا ترویج مواد مخدره فقر وبیکاری جوانان را مریض ،علیل و مجبور به ترک وطن ساخته مدعیان دینی زمینه دزدی وچپاول دارایی عامه را برای خود و باداران خارجی شان مساعد می سازند. روی این اجبار است که گروه های جوانان کشور ما بنا چاری خاک شیرین وطن را ترک نموده عازم ایران واز آنجا جبراً به جنگ های سوریه ویمن فرستاده می شوند وتابوت های شان برمی گردد .وتعداد کثیری از آنها در راه مهاجرت به دریای مدیترانه غرق می شوند. که لکه ننگ آن بر جبین دستگاه فاسد دولت افغانستان تا ابد باقی خواهند ماند. واما تعدادی دیگری از جوانان که به سختی خود را تا اروپا می رسانند قبل از همه به آموزش نیاز دارند ، به مراقبت پرورش وتربیت ، برهنمایی ،همکاری وهمیاری نیاز دارند .

بدون شک تدریس کتب وپروسه آموزش به مثابه پیش زمینه اندوخته ها در صدر آموزه ها ی علمی واکادمیک متعهدین ومسولین دلسوز وآگاه قرار دارد وبا رشد تخنیک وتکنالوژی معاصر وپیشرفته بخصوص انترنیت با سهولت می توان بروزنه های علم ودانش نگاه کرد. البته هستند فامیل های محترمی که با استفاده از فاکتور های اساسی میتود آموزش وپرورش دامنه  فرهنگ ودانش را در صفوف جوانان گسترش می دهند وبا مواظبت دایمی وخسته گی ناپذیری بیشتر فرزندان خود را با سلاح علم ودانش مجهز ساخته وشخصیت جوانان وجگر گوشه های خود را در فامیل وجامعه رشد می دهند ویا زمینه رشد آنها را مساعد می سازند ولی در تناسب با کمیت مهاجران موجود  بکار زیاد وپیگیر نیاز است . زیرا هستند فامیل هایی که به نسبت مصروفیت های کاری والدین وکمرسی به فرزندان شان، اولادان مهاجرحتا  در کشورامن وپیشرفته نیزسرنوشت خوب وآگاهی لازم ندارند زیرا بسیاری از آنها تا هنوز نمی دانند افغانستان کدام کشور درکجایی  کره خاکی است واین جوانان چه تعلقیتی به افغانستان دارند ، نمی دانند چرا وطن شیرین خود را ترک کرده به این کشور آمده اند  هدف ومقصد از مهاجرت چی بوده است آنها  تا هنوز ندانسته اند که پدر ومادر در زنده گی ایشان چه رولی داشته اند تاریخ وگذشته ها برایشان اصلاً اهمیتی ندارد. اگر مبالغه نکرده باشم بعضی از جوانان ویا نو جوانان مهاجر ما نمی دانند که کچالو غرس می شود یا کاشته ، بادرنگ میوه است یا سبزی . او نمبر تیلفون منزل خود را خوانده نمی تواند . فقط دموکراسی راکه زیاد شنیده اند آنهم معنای آنرا نه بمفهوم واقعی بلکه بزعم خود برداشتی از آن دارند.

وبعضی از والدین  کم توجهی خویش وعقب مانده گی فرزندانشان را در زیر نام اروپایی شدن پنهان کرده با سربلندی تمام می گویند این فرزندم اروپایی شده است در حالیکه به گواهی علم هیچ چیزی خود به خود چیزی نمی شود تا ساخته وایجاد نشود . از همین رو است که جوانان ما در محیط بیگانه زود زود بدام گمراهی می افتند چون ازدرک مطالب ، شناخت جامعه وتحلیل مسایل عاجز مانده بسیاری از جوانان ما نوشته های شان را نیمه به زبان مادری ونیمه انگلیسی می نویسند در حالیکه هردو زبان برایشان مهم است وباید فرا بگیرند . و به همین ترتیب صدها مشکل وچالش دیگر فرا راه مهاجرین جوان هموطن قرار دارد که  نباید به این پرابلم ها کم بها داد ویا آنرا دست کم گرفت ولی در صورت همکاری واحساس مسوولیت ومسوولیت پذیری هموطنان عزیز به این مشکل غلبه خواهیم کرد . همین اکنون ودر حال حاضر ما بچشم سر می بینیم که جوانان ما چه دختر ویا پسر پس از گذشت دوره پر جنجال مجردی پس از ازدواج به پرابلم های بزرگ مواجه می شوند . البته دلیلش اینست که جوان نوعروس تا هنوز از لحاظ روانی آماده گی ازدواج را ندارد وبردوش کشیدن بار متاهلی برایش وزمینی می کند که ناشی از عدم توجه والدین ونازدانه گی فرزندان شان می باشد . بسیاری از والدین به این عقیده هستند  فرزندانی که سن هجده سالگی را تکمیل کرده بگذار خودشان بپای خود بایستند و راه خود را بیابند  حتا هستند  پدرانی که از هفت وهشت سالگی طفل خود را بنام جامعه آزاد، آزاد گذاشته فرزند نوجوان از تعلیم وفرهنگ  لازم هردو کشور بی بهره مانده ودر میان انبوهی از کم فهمی واشتباهات قد می کشند و در زمان بزرگی ودوره متاهلی با جار وجنجال ها وناهنجاری های سخت روزگار مواجه می گردند که از علاج آن خارج شده و راه برون رفت برای شان نامعلوم می شود و در آن صورت زنده گی پرآشوب توام با جدال خانواده گی وپرخاش ، آینده شان را به خطر جدایی وکشمکش حتا مرگ روبرو می سازد و این مصیبت ها از کم توجهی والدین سر چشمه می گیرد که از میان صدها عوامل توجه خواننده محترم را به دو عامل مهم  معطوف میدارم :

 اول مسله کار ومصروفیت های کاری والدین در یک نظام قانونمند و در یک سیستم انظبا ط کاری در اروپا که فرصت والدین را در کار پرورش اطفال محدود می سازد . دوم مسله انترنیت که بعضی فامیل های محترم به خاطر آرام ساختن  اطفال نازنین شان کوشش می کنند به جای دیگرمیتود های آرامش بخش ، طفل خود را با تیلفون ، نمایشات انترنیتی، کارتونی های عجیب وغریب ،رقص وموزیک ودیگر نمایشات معجزه انگیز مصروف بسازند و در بسا حالات حتا از سن شش ماهه گی مروج است که آنرا از همان دوره کودکی به انترنیت معتاد ساخته پسان ها می گویند که طفل شان در میز نان حاضر نمی شود ،با کلان ها نمی نشیند ، گپ زدن از یادش رفته است ، با والدین خود بیگانه شده اند بهر ترتیب این وضعیت نی تنها در فامیل بلکه در صنوف درسی مکاتب نیز دامنگیر جوانان شده است که به پیش بردن پروگرام های درسی واستعداد طلاب زیانبخش است .

 باید گفت که مسله طفل ومادر ، ومسولیت والدین در قبال پرورش اطفال وتربیت نوجوانان ابعاد مختلف ودامنه وسیع دارد که رسیده گی به آن درین مقال نمی گنجد  . بنا بر آن ناگزیریم با چند جمله کوتاه بحث حاضر را به پایان برسانیم و آن اینکه والدین گرامی میتوانند با قبول مسوولیت پذیری در قبال پرورش وتربیت سالم فرزندان شان از آنها مواظبت دایمی نمایند . والدین محترم تربیت واموزش فرزندان خود را به سن   منحصر نسازند زیربه گواهی علم انسان شناسی پرورش اطفال حتا قبل از تولد قابل توجه دانسته می شود وبعد از تولد انسان بهر سن و سالی که برسد به قول معروف « زگهواره تا گور دانش بجوی » به دانش وکوشش ، فهم وآموزش نیاز دارد ، به تجارب واندوخته ها نیاز دارد ، به همکاری خردمندانه نیاز دارد ، نباید درین زمینه فریب تبصره های نادرست و زیر نام سنین هجده را خورده وجگر گوشه های نازنین خود را در باتلاق سراشیبی تنها گذاشته ودر دشت تنهایی در میان جنگل وسگنلاخ های پر از مار و گژدم رها نمود . مار هایی که به ظاهر پر از نقش ونگار ودر باطن مملواز زهر کشنده .

 البته بدون شک  که معتقد ساختن ، باورمند کردن ، قبولاندن ، در راه آوردن ، فهماندن وآموزش دادن برای اطفال آنقدر ساده هم نیست زیرا تربیت وپرورش اطفال از افغانستان تا المان زمین تا آسمان فرق می کند آنجا به طرز دیگری بود ودراینجا فهماندن وقبولاندن به سوی قله کوه بالا رفتن است .درعین حال این را فراموش نکنیم که در راه رفتن به سوی قله ها با کمترین کم توجهی والدین هرلحظه ممکن است اطفال در اثرلغزش به سراشیبی گودال عمیق افتد و به جایی سقوط کند که راه نجاتش را ناممکن می سازد پس اندک کم توجهی بازی کردن با حیات فرزندان است .

 مسله تربیت وآموزش مراقبت دایمی وکار دوامدار می خواهد .والدین محترم می توانند با استفاده از کلیه امکانات و ریزرف ها و داشته های خود در جهت پرورش فرزندان تلاش خسته گی ناپذیر نموده اولاً دلایل ، علل وعوامل مشکلات اطفال را مشخص ساخته  و پس از آن راه برون رفت را جست و جو نمایند .ثانیاً والدین محترم می توانند مساله پرورش و آموزش فرزندان خود را با کارشناسان ومتخصصین جامعه شناسی در میان گذاشته و راه حل هایی را دریاب کنند زیرا ارزش های معنوی وفرهنگی که به نسبت دوام جنگ در وطن ما  شدیدا ًصدمه دیده وقسماً نابود گردیده است با تلاش خسته گی ناپذیری والدین محترم جبران می گردد به گونه ای که فرزندان احساس مسوولیت پذیری را از والدین خود بیآموزند وفرا گیرند وچگونگی سرنوشت حال و آینده فرزندان به کارایی والدین مرتبط است زیرا جوانان پل روابط فردای جامعه می باشند وازین طریق والدین گرامی در سر نوشت جامعه شان نقش اساسی ومسوولیت خطیری دارند که با کار وکوشش ومسوولیت پذیری به موفقیت های همه جانبه خواهند رسید .

 بامداد ـ  فرهنگی واجتماعی ـ ۴ /۱۶ ـ ۱۶۰۸

 

 

آزادې مــرغـــۍ

يو څو آزادې مرغۍ ،
زېړې مښوکې ، سپينې بڼې ، تکې سرې منگولې ،
زموږ د کلي د چنار پر څانگو کېناستلې
او په رنگينو ترانو يې د پېړيو ، خاموشي ماته کړه .
او د باغونو په غوږونو کې يې ،
د ټوکېدلو ، غوړېدلو ابدي سندره وويله .
            ٭ ٭
يو څو آزادې مرغۍ
يو څو رنگينې ترانې ، يو څو زخمي غږونه ،
زموږ د کلي د باغونو پر لغړو ونو ،
او پر زموللو رژېدلو پاڼو
د زړه په وينو ليکي :
چې آزادي : د قفسونو ماتول او بې پروا الوتل ،
د خاموشيو د دېوال نړول ،
او د باغونو په غوږو کې د رنگينو ترانو بهول ،
او بيا د ونو پر لغړو څانگو ،
د سرو غوټيو ټوکېدل او د شنو پاڼو مستانه نڅېدل .
او بس يوازې غوړېدل ،
او غوړېدل ،
د قفسونو ماتول
او بې پروا الوتل .

 

( صدیق کاوون )

 بامداد ـ  فرهنگی واجتماعی ـ ۱ /۱۶ ـ ۱۹۰۸

در کنگینه ی زبان

بخش چارده ام

واژ یا واک ویا حرف « ی» و نام های آن  در زبان فارسی 

 

دکتر حمیدالله مفید 

به گفتاورد ویل دورانت پارس ها نظام الفبایی ۳۶ واژی یا حرفی  زبان شان را از مادها گرفتند وبجای الواح گلی از کاغذ استفاده  می کردند. ودر نظام واژی یا الفبای  ۳۶ حرفی فارس ها چهار گونه واژ یا حرف « ی» هستی داشتند.

هنگامی که سبویه دانشمند شناخته شده صرف ونحو قواعد زبان تازی یا عربی را به نام  «الکتاب» نوشت از دو واژ یا حرف « ی»  نام برد. 

۱- یای معروف 

۲- یای مجهول

نخستین تالیف  در باره دستور زبان فارسی  را اگر  کتاب «  منطق الخُرس فی لسان الفرسی»  اثر ابوحیان نحوی   و یاکتاب « حلیه الانسان فی حلیه اللسان »اثر ابن مهنا به زبان تازی  یا عربی بپنداریم  ، نیز از شیوه ای نگارش سبویه  پی گرفته بودند ودر آنها همین دوگونه واژ «ی» بدیده نگریسته شده است.

هنگامی که نخستین دستور زبان فارسی  در اناتولیای ترکیه توسط احمد داعی شاعر سده ای هشتم ونهم خورشیدی  نگارش یافت  وشامل چهار بخش بود  ۱- اسما  ۲-  افعال  ۳-    تصرفات ۴- حروف.  حرف « ی» به پیروی از سبویه به نام های یای معروف و یا مجهول  بدید ه گرفته شده است. یعنی همان قواعدی را که سبویه برای زبان عربی نگاشته بود، در زبان فارسی نیز همان قواعد و ویژه گی  را بیان داشته اند.

افزون بر این ها هنگامی که فرهنگ های جهانگیری و برهان القاطع رشیدی وانجمن آرای ناصری تالیف شدند ودر آنها نیز برگه های چند در باره قواعد زبان فارسی نگاشته شده اند . همین سبک وسیاق وهمین نام های یای معروف و یای مجهول مدنظر بوده است.

به همین گونه است در هندوستان نیز هنگامی که دستور زبان میزان فارسی در ۱۱۶۵ هجری ، مجمع القوانین زبان فارسی ،  کتاب دستور قواعد زبان فارسی ویا جوهر الترکیب توسط منشی سیوارام  پدید آمدند  در آنها نیز  همین ویژه گی های دستوری سبویه به دیده نگریسته شده اند.

به همینگونه در سده های ۱۳ و۱۴ هجری هنگامی که خود فارسی زبانان به نگارش  دستور زبان فارسی پرداختند وعباسقلی فرزند میرزا محمد خان بارگوثی قواعد صرف ونحو زبان فارسی را در سال ۱۲۴۷ هجری  نوشت ویا معلم الاطفال از اخوند احمد حسین زاده (تالیف ۱۲۹۷ هجری ) ویا  نخستین کسی که واژه دستور را برای کتاب قواعد زبان فارسی اختیار کرد  میرزا حبیب اصفهانی   که دو کتاب دستور سخن ودبستان پارسی را در سالهای ۱۲۸۷ و۱۳۰۸ هجری در استانبول نوشت نیز از همین سبک وسیاق سبویه پیروی کرده اند.

در تمام دستور های زبان فارسی که در بالا بیان شد،  تعریف کلی از ساخت زبان  فارسی  واصول وقواعد آن ارایه نمی کنند.  زیرا زبان فارسی از خانواده زبانهای هندو اروپایی است ونباید قواعد وقوانین زبان تازی یا عربی بر‌ان تطبیق شود. از همینرو تعریف وبیان نادرست وناکامل از زبان می دهند. کاربرد اصطلاحات نا مناسب  در دستور های سنتی  وعنعنوی  کاربرد اصطلاح های نابجای تازی یا عربی  که مناسب دستور زبان فارسی نیست ،  چون:  اسم ، فعل ، فاعل ،حال ، مفعول  ، حروف وغیره  ویا حالت های برای اسم ارایه کرده اند ، مانند: حالت فاعلی ، حالت مفعولی ، ، حالت اضافی  وغیره  ویکی هم کاربرد نام « ی» معروف ویای مجهول است. 

 همچنان  دستور زبان نویس های عنعنوی  به این باور بودند ، که  دستور های آنها  ابدی ودایمی اند واز تحول وتغییر زبان جلوگیری می کردند وبه تحول زبان رویکرد نمی داشتند. در اغلب دستور های زبان قدیم رویکرد به زبان نوشتاری شده است وبه زبان گفتاری توجه ی نکرده اند ،  وهر شکلی که به قواعد زبان شان سازگاری نداشته باشد، نادرست می انگاشتند. اغلب   آنها تجویز می دهند وقواعدی وضع می کنند، که گویا با به دیده داشتن آنها مردم از خطا ولغزش باز می مانند، یعنی بجای اینکه بگویند ساخت زبان را باید پژوهید  وتوانایی های زبان  را دریافت ، اساس ونهاد کار را بر امر  ونهی  می گذارند وبه این باور اند ، که دستور زبان قواعد درست گفتن  ودرست نوشتن را می آموزاند. در حالی که کسانی که دستور زبان را هم نمی دانند ، در زنده گی روزمره خود درست سخن می زنند  وهم درست می نویسند.نقص دیگر دستور زبانهای عنعنوی  مسایل تاریخی وهمزمانی زبان را در هم می آمیختند، برای زبان امروزین از زبان شعر ونثر قدیم مثال می آوردند، غافل از آنکه  ، زبان امروز نه زبان شعر است ونه زبان نثر قدیم. دیگر از نارسایی های دستور زبانها بر راه وروش تازی و پیشینه  تحمیل قواعد زبانهای دیگر بر زبان فارسی است . مانند: تحمیل تنوین ، جمع های تازی یا عربی  بر زبان فارسی ،  ویا  نحویان بصری فعل را مشتق از مصدر دانستند  وباور دارند که در  زبان فارسی  مصدر وجود دارد.  وواژه های که به تن ودن  پایان شده باشد  ، مصدر اند ، این مساله سزاوار  اندیشیدن است ، چه آنچه را که سنتی ها  مصدر می نامند  ، خود مشتق اند ، نه محل صدور افعال  ، یعنی اصل صدور فعل ها واشتقاق  سایر کلمه ها نمی باشند اکنون ثابت شده است ، که افعال در زبا فارسی دو ریشه دارند، شماره یک وشماره دوم .  

 چون دستور زبان مطالعه دانشی ومنظم زبان است ، از همینرو دستورنویسان معاصر به بررسی دستور زبان با ویژه گی های خانواده گی آنها پرداخته اند  ، که این گفتمان از این دریچه به دور است ودر آینده به آن پرداخته خواهد شد.

پیش از آنکه به شناسایی واک یا واژ « ی»  در زبان فارسی بپردازیم ، نخست بنگریم  که آوا شناسی چیست ؟

اوا شناسی یک بخش مهم زبان شناسی تشریحی است ، که به پژوهش وفرو کاوی هر گونه آوازی که از دهن انسانها پدیدار می گردد، می پردازد. از اینرو آوا شناسی شامل اصوات سخن یا فونیم شناسی  است ، که به مطالعه وبازشناسی آواز های می پردازد ، که دارای کاربرد  ونقشی ویژه در زبان انسانها باشد  و با کاربرد آنها معنای مورفیم ها وواژه ها از یکدیگر تمایز یابند. این نشانه ها به وسیله ای دهان ودیگر اندامها تولید می شوند وبا نمایش شکل ها ارایه می گردند. در این دانش از اصطلاح های (Phone و Saund )استفاده می شود.   در مطالعه زبانشناسی اواز ها را به نام «فونیم  یا Phonemic system »  یا «واج ، واژ » ویا دانش  صوت سخن  می دانند ودانش پژوهش آوا های زبان مشخص را «فونولوژی » یا «فونیم شناسی »  ویا « واک شناسی » می نامند.

اگر به شناسایی یا تعریف زبان از دید دانشمندان امروزی رویکرد نماییم ، در می یابیم ، که زبان : عبارت از  سیستم اوا ها  و نشانه های پذیرفته  وپیمانی فراگیری همبودگاهی است ،که گوینده گان یک جامعه زبانی  آن را به منظور دانستن وسخن گفتن به کار می برند.

ویا در تعریفی دیگر: زبان بازتاب خرد ادمیست ، که به وسیله  گفتار ونوشتار با کاربرد نظام واژی پذیرفته شده بازتاب می یابد.

زبان در واقع دارای نظام آتی می باشد:

برای شناخت زبان به دستور ویا دانش شناخت زبان نیاز است ، که آن را دستور زبان می نامند.

دستور زبان در حقیقت به چهار بخش نهادین ویا اساسی می پردازد.

یکم: نظام ساختار فونولوژیکی یا آوایی یا Phonemic system.

دوم : نطام ساختار مورفولوژیکی ، یا صرفی زبان یا Morphemic System

سوم: نظام ساختار سنتکس یا نحوی یا علم نحو Syntactic System

چهارم : نظام ساختمان معنایی یا سمانتیک یا دانش زیبا شناسی فراز ها یا جملات یاSemantic System

 بر بنیاد زبانشناسی امروزین ، در دنیا هیچ زبانی بهتر ویا بد تر وجود ندارد ، از ابتدایی ترین زبان همبودگاهی افریقایان تا زبان امروزی انگلیسی  همه از ساختار ومناسبات ویژه وخاصی برخوردارند ، که با آنها می توان افهام وتفهیم کرد.

دستور زبان مطالعه ای علمی  ، شعوری ومنظم زبان  بطور آگاهانه است.

ایدون می پردازیم به نقش واژ یا واک ویا حرف «ی» در زبان فارسی با به دیده داشتن دانش جدید آوا شناسی:

اگر با کمی ژرف به حرف یا واگ «ی»  در زبان فارسی بنگریم  . در می یابیم ، که  این واک هنگام ادا از جایگاه های گوناگون پیدایش آواز می گذرد.  ودر واژه ها یا لغت ها بازتاب می گردد. 

 

واژ « ی» حرف یا  نشانه واژ سی ودوم یا آخرین حرف الفبای زبان فارسی وحرف بیست وهشتم از الفبای تازی یا عربی وواژ دهم از حروف ابجدی است ، در حساب « جمل»  آن را رده گیرند. نام آن « ی» است ودر خط به صورت های زیر نوشته می شود:  « ی» در نخست واژه ها به گونه ای « یار» «یوغ» «یقین» در میانه مانند:« امین» «سیر» نوعی از ترکاری  «شیر» حیوان درنده ، «سیار» « تیار » ودر پایان واژه ها  به گونه ای جدا گانه مانند: «خدای » به گونه ای پیوسته مانند: خالی ، سیالی مسلمانی .

این نشانه ها در تازی یا عربی وفارسی علاوه بر اینکه واژ صامت «ی» است نماینده مصوت «ی» هم است با انکه این دو «ی» از نظر زبانشناسی دو واژ جداگانه اند در تازی وفارسی به پیروی از دستور زبانهای ناقص پیشین یک حرف بشمار می ایند.

شکل اوستایی واژ «ی» yat در فارسی باستان hya hyä در پازند حرف موصول ya است (فرهنگ ریشه شناسی فارسی پاول هورن وهاینریش هوبشمان برگردان دکتر جلال خالقی مطلق ناشر مهر افروز رویه ۴۳۷) 

یای معروف : چی معنی ؟ معروف  ، اسم مفعول (عرف) است که در زبان فارسی یعنی شناخته شده معنی می دهد (نویسنده). خلاف منکر ( منتهی الارب) (انندراج )( ناظم الاطبا)  شناخته شده وشهرت یافته  ونامور ، مشهور (اقرب الموارد) سرشناس نامبردار ، بلند آوازه  چنانی که عنصری گوید: 

چگونه گیرد پنجاه قلعه ی معروف + یکی سفر کند در نواحی لوهر  ویا از تاریخ بیهقی ( چاپ ادیب رویه ۱۸۱ ): «اما حدیث قرمطی به از این باید که وی را بازداشتند  بدین تهمت  نه مرا  واین معروف است .» ویا از ناصر خسرو: پیمانه این چرخ را همه نام است + معروف به امروزی ودی وفردا . ویا در یک بیت دیگری از همین شاعر : گر زی  تو قول ترسا مجهول است + معروف نیست قول تو  زی ترسا .

 آیا  این واژ «ی» شناخته شده است ؟ ودیگر «ی»  ها ویا واژ ها  ناشناخته ؟

 یا« یای »مجهول : به چی معنی ؟ مجهول در زبان تازی به معنی یا چم  جهل است یعنی یای که جهل شده وناشناخته است(نویسنده) مجهول در لغت هر شی نامعلوم را گویند( کشاف اصطلاحات فنون )  نادانسته (غیاث اللغات وانندراج) نت معلوم ونادانسته شده (ناظم الاطبآ )  ونمونه های از آن : از کلیله دمنه بهرامشاهی ): «چه هرچه بر عمیا در راه مجهول رود … هر چند بیشتر رود  به گمراهی نزدیکتر باشد»، ویا سعدی سروده است : اگر بواب وسرهنگان زدرگه هم برانندت + از آن بهتر که در پهلوی مجهولی نشانندت . واز آن ترکیب های آتی ساخته شده اند: مجهول الحال ، مجهول المکان ، مجهول المولف ، مجهول مطلق ،   مگر می شود ، یا را نشناخت؟ چه بی معنی وبی مفهوم !    

اگر با کمی ژرف به حرف یا واگ «ی»  در زبان فارسی بپردازیم . در می یابیم ، که  این واک هنگام ادا از جایگاه های گوناگون پیدایش آواز می گذرد.  ودر واژه ها یا لغت ها به کار می رود. 

از اینرو بهتر است تا واژ «ی» را در زبان فارسی بازنگری کنیم وبر بنیاد پیدایش آواز آن نامگذاری کنیم ، از دید این قلم حرف «ی» در زبان فارسی با درنظرداشت ساختار  «ي» در زبانهای اوستایی وپهلوی چنین تصنیف ونامگذاری شوند بهتر می شود، واگر هم طرف پسند استادان بزرگ زبان فارسی قرار نگیرد، بهتر است تا این نامگذاری ها وتقسیم بندی ها گسترش داده شوند وبا نامهای که ویژه گی این واژ یا واک را بیان بدارد، نامگذاری شوند. از دید این قلم می توان  واژ «ی» زبان فارسی را با در نظرداشت این واژ در زبانهای اروپایی واندامهای پیدایش آواز چنین نامگذاری وتقسیمبندی کرد:

یکم:  « ی» پایه: در واژه های « یار»،  «دیار» ، گیاه ، یما، یک ، سایه وغیره که در حقیقت «ی» پایه شمرده می شود وجایگاه پیدایش آواز آن  صدا از میانه زبان می گذرد وبه گونه ای سایشی بیرون می شود  در این حالت نوک زبان در زیر دندانهای پیشروی سفت می شود آواز یا صدا بیرون می شود. از نگاه آوا شناسی «ی» پایه یا اصلی ترکیبی از دو آواز است که در فونولوژی آن را واکه ای مرکب  یا دفتنگ   می گویند که شکل فونولوژیکی آن «Yä» است .

دوم:  « ی»  کشیده : در واژه های شیر ( نوشیدنی) ، سیر ، وزیر وغیره  شکل فونولوژیکی آن «ie» است ، جایگاه پیداش آن در دهن ، سایشی است  آواز از چاک نای می گذرد ودر میانه زبان در حالی که زبان ، در زیر دندانهای پیشروی چسپیده است  ولب ها مانند خندیدن به دو سوی کشیده می شوند. پدیدار می گردد.

سوم: « ی»  یای کوتاه : در واژه های ستیغ ، دریغ ، شیر( حیوان درنده پادشاه جنگل) . گریز ، وغیره وشکل فونولوژیکی آن «e» وگاهی «ee» می باشد. جایگاه پیدایش آن آواز بدون بندش از چاکنای بیرون ، زبان در حالت عادی قرار می گیرد واز دندانهای پیشروی به دور گذاشته می شود.ودهن  ولبان مانند نیمه تبسم قرار می گیرند.

 چهارم « ی» بلند : در واژه های می (  باده یا همان شراب عربی ) . کی  ) چه وقت ( در برابر پرسش مانند کی می آیید وکی می روید.)، رای (  به معنی دادن رای در انتخابات ) طی ( طی طریق ) سیل ( به معنی دیدن در زبان گفتاری مردم افغانستان )‌ فیر ( انداخت کردن وامواژه انگلیسی از طریق هندوستان در زبان گفتاری مردم افغانستان )‌ ، پیدا ، کیهان وغیره و شکل نوشتاری فونولوژیکی آن نیز از  به گونه واکه مرکب یا دفتنگ   بوده وچنین است «ai» جایگاه پیدایش آن در دهن آواز از چاک نای می گذرد  وبدون بندش در دهن بیرون می شود. وضع لبان باز  ومانند خندیدن است در حقیقت  این واک یا واژ با صدا است . 

پنجم:« ی»  دراز :در واژه های پای ، خدای ، گدای ، این واژ یا حرف نیز به گونه  مرکب  بوده ودر حقیقت از دو آواز ساخته شده است وشکل  نوشتاری فونولوژیکی آن چنین است :«ay» گونه ای پبدایش آن آواز با کمی بندش از بیخ زبان گذشته ولبان مانند حرف (O) بازتر  ساخته می شود .  

این بود دیدگاه این قلم در مورد واژ یا حرف «ی» که پیشکش شد، آرزومند است تا مورد تآیید استادان  دستور زبان وآوا شناسی قرار بگیرد.

 

  بامداد ـ  فرهنگی واجتماعی ـ ۱ /۱۶ ـ ۱۲۰۸