گـــذر دروازه لاهـــوری

احسان واصل


«  شهر کابل دارای قهندژی بس استوار است که تنها یک راه  دارد و ساکنان آن مسلمان اند. در ربض شهر هندوان و یهودیان سکونت دارند.......کابل نیزدر دهانه ای هند قرار دارد و ازآنجا به هرسو راه است . دراین شهر نیل فراوان بدست آید و ارزش نیلی که درقصبه و سواد آن شهر تهیه می شود ... بنا بگفته بازرگانان بیش از دو میلیون دینار است.» (کابل درصورت الارض ابن حوقل ، سفرنامه -۹۴۱ میلادی ص۱۸۴)
باید گفت که نیل ( رنگ آبی ) معدن جداگانه نداشته و آنرا بشکل ترکیبی آماده می نمایند و این ماده درآن زمان آنقدر زیاد نبوده که به خارج ازکابل به دیگر کشورها صادر شود.(درکدام سند دیگرهم ندیده ام.) ولی دراکثر اسناد تاریخی از سنگ لاجورد بدخشان نام برده شده است .این ماده صادراتی ممکن سنگ لاجورکه رنگ نیلی دارد و ارزش آن هم بیشتر از نیل است ، باشد. استخراج لاجورد از زمان های قدیم  رواج داشته و برای تزیین قصرها ازآن استفاده می نمودند( غیر کشور خود ما .) میر غلام محمدغباردرجغرافیای تاریخی می نویسد :« نام کابل اسمی است که ازقرون قدیمه درصفحات جغرافیا  وتاریخ آسیای کهن اخذ مقام کرده است. این نام اطلاق به شهری می شد که غالباً مرکزتمدن وسلطنت پادشاهان با اقتداری بود... کابل ازقدیم الایام معبر فاتحین ومهاجمین بزرگ ومختلف دنیا واقع بوده است ونفوذ ملل متنوعه هند ، چین، یونان ، فارس ومغول راگرفته  و ازیک بدیگرتحویل داده است. چنانچه نفوذ یونان، عرب ، فارس را این راه درهند و نفوذ هند  و چین را به فارس عزیمت داده است ... کابل نظر به موقعیت خود ازابتدا مرکز تجارت دو براعظم آسیا یعنی هندوستان وترکستان بوده است و به قول هیرودت مالتجاره کابل درتمام بازار های یونان و روم مشتری داشته است . ممکن است لاجورد افغانستان که منظور حضور فراعنه سلسله دوازدهم مصر بوده و برای نقش ونگار قصور سلطنت بکار می رفت به کاروان ها سپرده می شد.»
دربسیاراز نوشته ها به ملاحظه رسیده که قسمت انتهای شرقی شهر کابل که بعد ها بنام « دروازه لاهوری » مسما شد ، کاروان ها وبعدها  وسایل نقلیه ازطریق لوگر و پکتیا و یا بگرامی – حصارک- گندمک- جلال آباد- پشاور- هندوستان حرکت می کردند.
مرحوم عثمانی درکتاب ( کوچه ها وگذرهای تاریخی) درمورد نامگذاری دروازه لاهوری این روایت ها را می شمارد :
۱ ـ کاروان های تجارتی و رفت وآمد عادی مردم به لاهور [هندوستان یا بقول مردم عوام پایان] ازهمین راه بود.
۲  ـ  در زمان تاخت و تازمغول درهندوستان دروازه بزرگ لاهور را مثل دروازه سومنات به کابل آورده اند و در رهرو حصار قدیم کابل نصب کرده اند واین محل را بنام دروازه لاهورمسما  نموده اند.
۳  ـ برخی عقیده دارند که شخصی بنام « چاچه بلی » مرد روحانی [شاید مثل لارنس] ازهندوستان آمده وحجره ای بنا نموده بوده که پیروان زیادی داشت ، وبعد از فوتش (۱۲۲۲ ق) درهمین منطقه دفن و محل آن را مردم دروازه لاهوری گفته اند.
نزدیک به حقیقت همان مطلب اول است که راه تجارتی و رفت وآمد کاروان ها وموجودیت دروازه که از همین طریق به طرف هندوستان میرفتند، واز قدیم معمول بوده که چنین نامگذاری ها را به سمت یک ولایت یا کشور نامگذاری می نمودند که تا امروزنیز درکابل و ولایات معمول است مثل دروازه قندهار ، دروازه هرات ، دروازه بلخ، دروازه تاشقرغان وغیره. محترم شاه محمود محمود که دراین زمینه کارهای مثمر و زیادی را انجام داده اند نیز تنها همین موضوع بندر و رفت وآمد کاروان و وسایل را تذکر داده واز دو موضوع دیگر یادی نمی کند.
قابل تذکراست که در« بالاحصارکابل هم دروازه وجود داشته که حین دخول و خروج پادشاه دهل و نقاره میزدند» که راه رفت وآمد شاهان بطرف هند  ازهمین طریق بوده، همچنان در دورا ن تیمورشاه که دیواری به اطراف کابل کشیده  شد دروازه های متعدد در گذرهای مختلف وجود داشته که یک دروازه هم درهمین گذر بود ه که بنام دروازه لاهور یا لاهوری مسما شد .
دروازه لاهوری درقسمت دوم واخیر جاده میونددربین گذرهای شور بازار، ریکاخانه (جاده میوند) چمن حضوری وتپه مرنجان و بالاحصار( تپه زمرد) که بعد ها سرک کشیده شد و شفاخانه توبرکلوز اعمار گردید احاطه میباشد .  «محله ای بنام مسجد گل بته وزه تاب ها درهمین منطقه واقع شده بود.» دراین گذر دو معبدهموطنان هندو باوربنام جوتهی و ساروپ مندیر؛ وهکذا زیارتی بنام  بابه مراد موجود است (اگر تا حال بسته نشده باشد ! ) در گذشته ها مردمان هندو باور و ساکنان کابل قدیم در کنارمسلمانان پس ازتسلط اعراب برکابل معمولاٌ در سه منطقه کابل زنده گی داشتند: شوربازار ، هندوگذر و دروازه لاهوری.
مکتب دقیقی که دراوایل درپهلوی زیارت بابه کیدانی( روبروی فروشگاه بزرگ افغان) موقعیت داشت . براثرکشیدن سرک که قبلاً بنام خیابان یاد می شد و فعلاً سرک فروشگاه ، به دروازه لاهوری نقل مکان کرد (سال های۱۳۳۴ یا ۱۳۳۵  ) ومن که شاگرد صنف پنجم بودم  دو سال به آن گذراز طریق کوچه های باغلیمردان ، بوریا فروشی وجاده میوند به این مکتب  دررفت وآمد بودم ، وقتی از سرک قیرجاده میوندبه سرشیبی دروازه لاهوری پایین می شدم  توجه مرا دکان های رنگریزی ، ترمیم موتر ( ورکشاپ) ، گادی های نو وکهنه ، معاینه خانه داکتر قاسم عسکریار بخود جلب میکرد . سرمعلم مکتب ما شهاب الدین امیری و بعدا ً شفق بود که انسان های محترم و قابل احترا م بودند اگر فوت کرده باشند روح شان شاد باشد.
دکانهای پیزار دوزی دروازه لاهوری مشهور بود و درآن زمان ها کاکه های کابل پیزارهای خود را ازبازار تجارتی بنام موچی پرک واقع بازار گردی دروازه لاهوری و لنگی یا لنگوته های پاچ ، ابریشمی را از چنداول می خریدند که نام و نشان بهتر داشت .
دسته موسیقی فیضو وگلو هم درهمین منطقه زنده گی می کردند که در محافل عروسی از آنها بخاطرموسیقی وطرب دعوت میشد .

ماخذ:

- سایت انتر نتی استاد شاه محمود محمود،
 -کوچه ها وگذر های تاریخی کابل ، ز.عثمانی
-  جغرافیای تاریخی افغانستان ، میرغلام محمدغبار
 - یادداشتها و چشم دیدهای شخصی

 

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۳/ ۱۷ـ ۱۳۰۷

در دفاع از حق و حقوق افغانستان

 

 

اظهارات اخیرجناب رییس جمهور دولت اسلامی ایران باعث تنش و تشنج زیاد گردیده که از دیدگاه حقوقی و از موضع حق ، حقایق تاریخی و حقوق افغانستان برآن لزوماٌ مکثی مینماییم . ایشان در  کنفرانس بین المللی گرد و غبار و به حساب تخریب محیط زیست بیان داشته اند  :

« ما نمی توانیم در برابرآنچه محیط زیست ما را تخریب می کند ، بی تفاوت باشیم. احداث سدهای متعدد در افغانستان وبندهای کجکی تا سلما و کمال خان و دیگر سدها و بندها در شمال و جنوب بر استان خراسان ، سیستان و بلوچستان ما تاثیر می گذارد. »

در گام نخست این اظهارات که با تحکم و تهدید انجام یافته ، نقض حاکمیت ملی افغانستان و مداخله آشکار در امور داخلی کشور ما می باشد که متاسفانه با عدم رعایت عرف دیپلوماتیک و حسن همجواری ، مشترکات دینی ، تاریخی و فرهنگی دو کشور را زیر پا گردیده اند .

بدون شک تخریب محیط زیست یک معضله جهانی است و آنچه در کشور برادر ایران انجام یافته، ارتباط مستقیم با ساختن بند های یاد شده ندارد و به قرار اظهارات متخصصین ایرانی طی سالهای قبل و به اثر تغیر اقلیمی و ناشی از سوٌ  مدیریت آبهای سرازیرشده از افغانستان میباشد .

جالب است که جناب رییس جمهور ایران از ساختن بند ها در افغانستان نا راض است و اما توضیح نفرموده است که مطابق کدام عرف و معیار حقوقی « بند دوستی » را در مسیر دریای هریرورد به ترکمنستان در خاک ایران اعمار نموده اند .

رژیم حقوقی دریای هیرمند را معاهده ( ۱۹۷۳ م ) هلمند مشخص می سازد و بر طبق آن جانب ایران ( ۲۶ ) متر مکعب آب فی ثانیه مستحق می باشد که طی چهار دهه جنگ و آشوب در افغانستان تا سه برابر آن به ایران سرازیر گردیده است و در یک نرخ حد اقل تا چند صد میلیارد دالر دولت جناب شان مقروض جانب افغانی می باشد .

اظهر من الشمس است که معضله آب یکی از سه خطر اساسی است که بشریت را تهدید می نماید و با وجودی که سه بر چهار بخش کره زمین را آب تشکیل می دهد، متاسفانه صرف دوفیصد آن آب شیرین می باشد و آنهم غیرعادلانه در دو صد کشور قرار گرفته است ، ( ۹ ) کشور تا ( ۶۰ ) فیصد آب را در اختیار دارند و قاره آسیا با تمام زیبایی آن خشک تعریف گردیده و با تاسف کشور برادر ایران در ردیف کشورهای خشک روبه گسترش به حساب می آید وشاید به همین دلیل در چهار صد سال اخیر این کشور ( ۲۵ ) بار با همسایه بر سر آب درگیری داشته است .

جنجال جانب ایران با آب های افغانستان با انقراض امپراطوری درانی آغاز یافته و در صد سال اخیر و از گولدسمید ( ۱۸۷۱ م ) و مکماهون و ... سرانجام با انعقاد معاهده هیرمند ( ۱۹۷۳ م ) رژیم حقوقی دریای یاد شده مشخص و مسجل گردیده و در مطابقت کامل با نورم های قبول شده حقوق بین المللی و میثاق جهانی ( ۱۹۹۷ م ) سازمان ملل متحد قرارداشته و نافذ و مرعی الاجرا می باشد.

ماده پنجم این معاهده حقوق جانب افغانستان را چنین مسجل نموده است : « افغانستان بر باقی آب رود هیرمند ، هر طوری که خواسته باشد از آن استفاده می نماید و آنرا به مصرف می رساند . ایران هیچ گونه ادعایی بر آب هیرمند،  بیشتر از مقدار که طبق این معاهده تثبیت شده است،  ندارد .»

در احوال پرآشوب کنونی که افغانستان در آتش مداخلات بیرونی با جنگ و بی ثباتی مواجه است و آماج جنایت علیه بشریت قراردارد و هست و بود و صلح و ثبات آن با بازسازی و اعمار و ساختمان کشور و منجمله مدیریت دقیق آب های آن  گره خورده است ، معقول ترین و یگانه راه عملی متناسب به منافع مردمان دو کشور ، تمکین نمودن به همین معاهده نافذ هلمند و تطبیق بلاشرط آن می باشد .

مقابله با خطرات و تهدید های مشترک و منجمله خطر روبه تزاید تخریب محیط زیست و موارد مماثل  مستلزم عقل سلیم ، آینده نگری و احترام به تمامیت ارضی ، حاکمیت ملی و تحکیم روابط متساوی الحقوق دولتین .

با آنچه تذکار یافت انجمن حقوقدانان افغان در اروپا به این باور است که : آب ما ، آبروی ما است ،  به اتکا به مصالح افغانستان و با چنگ زدن به منافع ملی بخاطر حفظ و مواظبت آن از حق حیات مردم و حق گذار افغانستان به شاهراه صلح ، ثبات و انکشاف و ترقی قاطعانه دفاع می نماییم.

با حرمت

هیات اجراییه انجمن حقوقدانان افغان در اروپا

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۳/ ۱۷ـ ۱۱۰۷

۹ جولای ۲۰۱۷

 

«غرض از ادبیات، تلاش و مبارزه است. تلاش و مبارزه برای نیل به آگاهی، جستن حقیقت ؛ و آزادی انسان»

( ژان پل سارتر)

 

آثاراهل قلم فلسطینی های ساکن اسراییل فقط  گاهی در نشریات مترقی  و چپ اسراییل از جمله در مجلات اتحاد، جدید، صبح، چاپ ومنتشر می شد. تا سال ۱۹۸۱ ترسایی لیست سیاهی از پنجاه کتاب ممنوعه ادبی عرب دراسراییل تهیه شد و ورود و فروش ادبیات عرب مخصوصا ادبیات اعتراضی و مقاومت در نواحی اشغالی در کتابخانه ها و کتاب فروشی ها زیرکنترول قوای اشغالی بود.

 

علیشاه سلطانی

اصطلاح « ادبیات مقاومت »  در فرهنگ سیاسی ایران ریشه در ادبیات فلسطین ویا در ادبیات ضد فاشیستی اروپا دارد. زمان تولد ادبیات داستانی فلسطین را باید سال ۱۹۳۷ ترسایی  دانست؛ زمانی که کتاب داستان های کوتاه محمد سیف منتشر شد، گرچه منتقدین ادبی آثار او را بخشی از ادبیات زاری، گریه و ماتم می دانند.

محمد شاهین، نویسنده دیگر فلسطینی به دلیل توصیف آداب و رسوم و استفاده از زبان عامیانه کوچه و بازار ومعرفی زنده گی روستایی، تصویری زنده از محیط اطراف خودنشان می دهد.اوبعدها ازنوشتن داستان کوتاه دست کشید و به خلق رمان پرداخت.

ادبیات فلسطینی را می توان به سه بخش تقسیم نمود:

- ادبیات تبعید، یعنی ادبیاتی که در سایر کشورهای عربی از طریق فلسطینی ها نوشته شده. ادبیات افراد مقیم اروپا و امریکا را رسما جزو این بخش بشمارنمی آورند،

ـ  ادبیات نواحی اشغالی مانند نوار غزه و غرب رود اردن،

ـ  ادبیات فلسطینی های درون اسراییل و مقیم آنجاست.

هرسه شاخه ادبیات فلسطینی یعنی ادبیات تبعید، ادبیات مناطق اشغالی، و ادبیات فلسطینی های درون اسراییل، نشان دهنده یک حرکت تکاملی در زمینه ادبیات داستانی هست.

داستان کوتاه  در ادبیات فلسطین سه مشخصه دارد:

حرکت ازادبیات تسلیم و ناامیدی به سوی ادبیات معترض، وحرکت ازادبیات اعتراضی به ادبیات مبارز و انقلابی.

اینگونه ادبیات سه خصوصیت دارد:

- ادبیات بومی و ملی،

ـ ادبیات تقلیدی از نویسندگان مشهورجهانی، و

ـ ادبیات ترجمه شده.

ادبیاتی که به دلیل اشغال سرزمین ها و رانده شدن مردم، توسط اسراییل، بوجود آمد، حاوی احساسات افسرده و غمگینی است.ادبیات داستانی اوایل قرن بیست فلسطینی همچون سایر کشورهای خاورمیانه ده ها سال نتوانست با ادبیات شعری و نظمی رقابت کند، تا اینکه به علت رواج رسانه ها مخصوصا مطبوعات، داستان کوتاه در میان علاقه مندان مسایل سیاسی و فرهنگی هم دوستداران خود را پیدا نمود.

درتاریخ ادبیات اجتماعی وانتقادی، ادبیات مسوول و ملتزم همیشه اهمیت خاصی داشت. با نقد و بررسی ادبیات مدرن غرب مانند آثار جویس، کافکا، فاکنر، کامو، ویرجینیا ولف، زیبایی شناسی و استتیک ادبیات مسوول نیز اهمیت خود را به نمایش گذاشت . درنیمه اول قرن بیست ادبیات مسوول سارتر و کامو علاقمندان خود را یافت.

ادبیات چپ، ادبیات اگزستنسیالیستی، وادبیات ایدیولوژیک که جنبه تبلیغاتی قوی و آشکار داشت، درمیان اهل کتاب با مشکل روبرو شد. تضاد بین مرگ و آواره گی هزاران قربانی جنگ زده فلسطینی و خوشبینی مکتب ریالیزم سوسیالیستی، کاملا آشکارشد. در میان قشر روشنفکر و تحصیل کرده مقیم خارج، معمولا ایدیولوژی مارکسیزم و ناسیونالیسم بدون برخورد انتقادی پذیرفته می شد.

داستان کوتاه نویسی همچون سایر جوامع، تجربه و آزمایشی بود برای کارهای گسترده تر از جمله رمان و نوول. بعضی کارشناسان، اشاعه رمان نویسی را بدلیل فعالیت ادبیات مقاومت می دانند.

در مورد فلسطینی های ساکن درون اسراییل می توان گفت که آنها همیشه خود را در محاصره فرهنگی اسراییل می بینند و چون سایر فلسطینی ها به دلیل سرخورده گی ناشی از شکست اعراب، به جانبداری ازمبارزات و مقاومت در ادبیات پرداختند.

آثاراهل قلم فلسطینی های ساکن اسراییل فقط گاهی در نشریات مترقی و چپ اسراییل از جمله در مجلات اتحاد، جدید، صبح، چاپ ومنتشر می شد. تا سال ۱۹۸۱ ترسایی لیست سیاهی از پنجاه کتاب ممنوعه ادبی عرب دراسراییل تهیه شد و ورود و فروش ادبیات عرب مخصوصا ادبیات اعتراضی و مقاومت در نواحی اشغالی در کتابخانه ها و کتاب فروشی ها زیرکنترول قوای اشغالی بود.

امیل حبیبی، نویسنده زن فلسطینی مقیم اسراییل می گفت او در طنزاسلحه ای می بیند که ضعف های شخصیت را می پوشاند، همانطورکه بیان تراژدیک اثر، این ه  را درخود دارد.

ازجمله دیگر نویسنده گان فلسطینی که نه تنها در زمینه های داستان کوتاه بلکه در زمینه های شعر، نمایشنامه، رمان، نقد ادبی، ترجمه، و روزنامه نگاری فعال هستند، می توان از راشد، ابوشوار، سمیره، اعظم، توفیق فیاض، محمود شکیر، و یحیی بهلوف، نام برد.

 ***

 

گزیده ایی از شعر فلسطینی

در مورد سراب اسلو:

« به ما گفتند:
اسلو معدن طلاست
و بهشت موعود
و درختان تاک
اسلو ناجی و مسیح منتظر است
پی خشم و لرزه چرا؟ ...
به ما گفتند:
اسلو قطار بازگشت است
به کاشانه و حرمتگاه
شادی و عید کوچک و بزرگ
و بلبلان آواره عشق
به لانه و آغوش کودکان بازخواهند گشت
پس ملال و ملامت چرا؟
گفتند و گفتند
هرچه گفتند رویای سراب بود
نه گریه ما را رها کرد
و نه ریگ تفتیده عذاب،
همه کبوترها رفتند
و جغد خرابه نشین ساکن این جا شد.
هر آنچه که گفتند خواب های پریشان بود
دروغی بزرگ که ما آن را ترانه شنیدیم
چون و چرا نکردیم،
و همانند گوسفند آن را بلعیدیم
پس آیا چرا به وعده چسپیدیم؟ »

( عبدالکریم العسولی )

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۱۷ـ ۲۲۰۶

ســه ســروده تازه عیــدی از :

عبدالوکیل کوچی ، نجم الرحمن مـواج  و عـزیـزه عنایت

        

   عـیـد خجسته

عیدت خجسته باد که روز خجسته ییست

روز عجب  مبارک و امر ی مقدسیست

اما   درین فضا

عیدی برای چی ؟

عید ی  برای    آنکه  نداریم   سرنوشت

نی  اختیا ر  بودن    دوزخ  و  یا بهشت

نی  اختیار را بطه  با مرگ  و زنده گی

پامال  دد منانیم  چون  عصر  برده گی

عیدی  برای  چی

اند ر کجاست  عید

آنجا که جوی خون

جاریست هرطرف

آنجا که  اشک  شیون  فریاد وماتم است

کشتار بی  گنا  هان   اولاد   آدم   است

 آنجا   کنار  تخته  تا بو ت  خو نچکان

در  ا نفجا ر پشت در  و جا ده  و دکان

یا  در صف نماز در  آن  خانه ی  خدا

یا   در  مزار  گور شهیدان   داد خواه

اندر کجاست عید ؟

در آنزمان  که  آتش خمپاره و بم است

درآنزمانکه تیره ترازروز محرم  است

در آنزمان که  میهنم آماج دشمن  است

ملت بخون نشسته ودرماتم و غم  است

عیدی   برای چی ،  عیدی برای کی

اصلاً کجاست عید

یا  در کدام زمان   ؟ 

جزغم کجا خوشیست که تبریک گویمش

بر کشته گان ، عید چه باشد میان مرگ  

عیدی زآنسریست که شد مست جام ارگ

عید ی عموم   مردم  ما عید  د یگریست

پیروزیی  و نجات وطن  چیز دیگریست

روزی رسد که عید چو خورشید روشنم

تا  بد  همیشه   روی   در  و بام   میهنم

آ نگاه   بگویم  اینهمه   تبریک  بر شما

تبریک برشما

تبریک برشما.

( عبدالو کیل کوچی )

 

      اختـــــــردئ شهیــــد

روژه شـــهیــده  ده اختـــر دئ شهــــید
سپوږمۍ شـــهیده اوهــم لمردئ شهـــید
وطـــــنه زما شهیدستان وطــــنــــه
ښــځه شـهیــده اوهــــم نردئ شهـــــید
دهند وکش پامـــیرځګیروی اورومــــه
سپین غرټپی د ئ اوخیــــبردئ شهــــید
دچــــارســـدې دشــهــــید انـــوقا تـــل
له لاسه نن می لــــروبر دئ شـــــهید
په ښــــوونځیوکی قــــرآن وســــوزید
جومات ،ملا هم می منبر د ئ شهـــــید
د نــــارواوکــــړنوځــــواک لـه وا کـه
پــوله پټۍ پیچومۍ غــــردئ شـهـــــید
ځــواکــونه چا لـــېرې سا تلی ترڅو؟
هـوډ ټکنی ځنی با ور دئ شــهیـــــد
دحـق وینا پـــوچــو وینا وو کې ورک
لـــه مبـــتدا سره خبــــر د ئ شهـــــید
د پرمختـــګ پرلـورې لارمې ایســـته
بڼکه پرې شـــــوه او وزرد ئ شهـــید
د جرګه ما روحجری شا ړې ښـکا رې
هـــرقومــی مشر،شمله وردئ شهـــــید
د سهــا رستوری مــــو د ه نه ویـــنمه
نرئ ما ښـا م ا وما زیګر د ئ شهـــــید
د چا د تو رو هیــــــلو تور کې د لـــــته
میـــنه شهـــیده او ګــود ر دئ شهــــــید
کـــروند ه سوزی د رمنـــــد اوراخیستئ
ورخ اوبه وړئ ا و کرګــر دئ شهــــید
فابریکی دړې وړې سرې ســـکرو ټــې
په سرولمـبو کې یی کا رګـردئ شهــــــید
سنګر،سنګرمـــی لـــــژند وینـــو کې شـــو
لښکرلښکر عسکر افســــر د ئ شهــــــــید
مواجه چیغـــه چی د ې چـــو په نه شی
لا، د ې د نــور لارو، ور د ئ شهـــــید

                                 ( نجم الرحمن مواج )

 

              پرتــوعیــد !

آرزو است که عید  وطنم خوش باشد

دورازحــادثــه وریختـن خـون جـوان

پــرتوعیـد رسـد بردرهرخـانـه  و بام

سفره هافارغ ازاندوه غریب وغم نان

لطف حق شامل حال وطن و مردم ما

کودکان شاد ازعیدانه هر پیــر وجوان

شـادی و هلهله عید رسد گوش بگوش

مطربان نغمه سرا  وهمه باهم خنـدان

نعمت وافــر حق بــردردارا وغـریـب

دم بـدم آیـد و بسیــاربــه رســم بـاران

نفـتـد اشــک یتیـمی دیـگــراز دیــده او

شــاد گــردد هـمـه گـی از دل و جــان

باشــد امیــد (عزیزه) کـه خداوند کریم

زکرم لطف کند عید خوشی ازرمضان

                                    ( عزیزه عنایت )

 بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۳/ ۱۷ـ ۲۵۰۶

افغانستان امن نیست!

پناه جوی نوجوان اخراجی از سویدن در حادثه تروریستی کابل کشته شد  

 

دفتر نماینده گی سازمان ملل در افغانستان در گزارشی نوشت که کابل یکی از خطرناک‌ ترین و ناامن‌ ترین مناطق درافغانستان است به همین دلیل اروپا اخراج پناه جویان افغان را متوقف کند.

به گزارش وبسایت « دیدبان حقوق بشر»، سویدن در 30 مارچ 20 تبعه افغان که درخواست پناهندگی‌شان رد شده بود را از این کشور اخراج کرد.

کمتر از یک هفته پس از آن، در سوم جون، یک نوجوان از بین آن 20 نفر در انفجارهای کابل کشته شد.

این پناه جوی افغان از ولایت غزنی بود، این ولایت به دلیل تشدید درگیری‌ها بین نیروهای امنیتی افغان و طالبان ناامن است.

گزارش ‌ها حاکی است که مقامات سویدنی به دلیل ابهام در داستان وی و اینکه او زمان زیادی را در ایران زنده گی کرده بود، درخواست پناهنده گی اوی را رد کرده بودند.

رد درخواست پناهنده گی پناه جویان افغان در صورتی در کشورهای اروپایی در حال افزایش است که این کشورها نا‌امنی و بی ‌ثباتی افغانستان را تکذیب نمی ‌کنند.

بسیاری از پناه جویان ازدیگرمناطق افغانستان که به کابل فرستاده شده‌ اند نیز تنها به شمار 1.5 میلیون آواره داخلی کشورمی ‌افزایند.

با این حال، افغانستان امن نیست. حمله بزرگ انتحاری در چهار راهی زنبق که بیش از 500 کشته و زخمی برجا گذاشت و حمله انتحاری دیگری در مراسم خاک سپاری دو روز پس از آن گواهی بر این موضوع است.

علاوه بر آن نیز دفتر نماینده گی سازمان ملل متحد در افغانستان ـ یوناما،  در گزارشی در ما فبروری نوشت: کابل یکی از خطرناک ‌ترین و ناامن ‌ترین مناطق در افغانستان است!

دو روز بعد از حمله انتحاری در نزدیکی سفارت المان در کابل، دولت المان به درستی اخراج پناه جویان افغان را به حالت تعویق درآورد.

در انتهای یادداشت دیدبان حقوق بشر نیز آمده است که دیگر کشورهای اروپایی نیز باید اخراج پناه جویان افغان را متوقف کنند. نباید پناهنده گان اخراج شده بیش تری کشته شوند تا ناامن بودن کابل برای بازگشت پناه جویان آشکار شود.

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۴/ ۱۷ـ ۱۶۰۶