ببين به روز معلم...

 

 

ببين به روز معلم كه خلق شادان است
شكوه و دبدبه از هر طرف نمايان است

مقام شـــامخ  و روز خجسته اش شـايـد
معلم است و سزاوار شوكت و شان است

ببين چه وقت گـــواراست انــــدر اين موسم
كه همچو روز مصادف به فصل نيسان است

وجــــود شخص معـلـم به كـارگــاه وطـن
غنيمت است و از الطاف ذات يزدان است

اگـــر كــه نيست معـلـم به رهنمونى خلـــق
ز خلق دانش و علم و عمل چه امكان است

تو اى معلم و اى مايه ى اميد كسان
ز زحمت تو علم و دانش ارزان است

اميد كار بود « واعظى » ز شخص فهيم
مـدار چشم تـوقـع از آن كه  نادان است

(مير محمد يونس واعظى )

 

 بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۱۷ـ ۰۵۱۰

سی آی ای چگونه رسانه های عمده المان

را اداره می کند!

 

مصاحبه با اودو اولفکوته (Udo Ulfcotte) که در نشریه  «Derimot»، چاپ ناروی منتشر شده، برای آن بسیار مهم است، تا فهمید که چگونه نقطه نظرایجاد می شود و رسانه ها در این چه نقش را بازی می کنند.

مدت ها قبل آن زمانه ها سپری گردیده، وقتی که رسانه ها مواد انتقادی نشر می کردند و زمان زیاد بعد از آن سپری شده، وقتی که آنها « آزاد » بودند، اگر آنها اصلاً کدام وقتی چنین بودند. آنها را همیشه آنهایی اداره می کردند، و آنها را همیشه آنهایی کنترول می کردند، کسی که اجندای روز آن ها و استفاده از آنها را تعین می نمودند. «استفاده کردن» به معنی کمایی کردن پول است. یعنی رسانه ها نه تنها به آنهایی وابسته اند، کسی که مواد منتشره آنها را بکار می برند (خواننده گان، بیننده گان یا شنونده گان)، بلکه، شاید، هنوزهم بیش تر ـ به آنهایی وابسته اند، کسانی که در آنها اعلانات شان را جابجا می کنند. در حال حاضر چند گروپ کمپنی ها (شش آنها ـ از امریکا ) بخش بیش تر مواد منتشره را کنترول می کنند. آنها از برکت سرمایه ها درموسسات مربوطه ، سهام و« شعبات»  در تمام بخش های جهان دارند. معلومات منتشره ، نه از نظر شکل و نه هم از نقطه نظر محتوا بی طرف نیستند، این معلومات در خدمت اهداف معین قراردارند.
شش کمپنی ۹۰ در صد اطلاعات در رسانه های امریکایی کنترول می کنند.

چه کسی صاحب آنها است؟ بسیاری ها اوضاع را تدریجاً درک می کنند. درک این که رسانه ها دروغ می گویند، برای بسیاری ها بسیار دردآوراست. به طور مثال: اودواولفکوته نیز این را فهمیده است. ما در این جا مصاحبه دو سال قبل او را منتشر می کنیم. وضعی را که او تشریح می کند، طی دو سال اخیر بهبود نیافته است. همه چیز کاملاً برعکس می باشد.


چگونه CIA اجنتان خود را در رسانه های المان نفوذ داده است ؟
چند سال قبل اولفکوته کتابی تحت عنوان: « Gekaufte Journalisten  ـ ژورنالیزم زرخرید » را منتشر ساخت. در این کتاب او تشریح می کند که CIA  چگونه بخش قابل ملاحظه رسانه های عمده المان، به شمول روزنامه « Frankfurter Allgemeine Zeitung - FAZ »  که او در آن شخصاً مدتی به صفت مدیر مسوول کار می کرد را اداره می کند. این روزنامه بزرگ المان بعد از نشر کتاب او اکثریت خواننده گان خود را از دست داد. او درآنجا یک عده ایی از ژورنالیستان و کارمندان رسانه ها را نامبرد ، ولی هیچ یک از آنها، تا جای که من می دانم، علیه او به محکمه به خاطر توهین یا چیزی مشابه به آن شکایت نکرد.
اودو اولفکوته را می خواستند به خاموشی مجبور سازند. کتاب او را در رسانه های المان و ناروی کاملاً نادیده گرفتند. ولی در المان به پرفروش ترین کتاب مبدل گشت. در ناروی، تا جای که به من معلوم است، در باره آن هیچکس چیزی نمی داند. از همین رو من یکبار دیگر این گفت و گو را دو سال قبل در انترنیت جابجا می سازم ؛ برای آنهایی فوق العاده مهم می دانم که واقعاً هم می خواهند بدانند که کدام نیروها برداشت واقعیت ها را اداره می کنند و بطور غیرمحسوس « عینک های » خود را بر بینی ما می گذارند. من این مصاحبه را از مقاله در Global Research ترجمه کردم.
ژورنالیست هالندی ایریک فون دی بیک  (Eric van de Beek) با مدیر مسوول عمده المانی که اعلام داشته بود که CIA  معاش کارمندان حرفوی رسانه های المانی را می پردازد، تا آنها مطالب را ترتیب نمایند که به نفع اهداف باشند که حکومت امریکا طرح می کند، مصاحبه انجام داده است.
اولفکوته در پرفروش ترین کتاب «ژورنالیزم زرخرید» خود نشان می دهد که به او چگونه « دروغ گفتن، بازی دادن و نه گفتن حقیقت به مردم را می آموختند».
مدیر مسوول سابق   (FAZ)  ، یکی از بزرگترین روزنامه های المان، بصورت مخفیانه در لست پرداخت های CIA و ادارات استخباراتی المان زمان شامل ساخته شده بود، وقتی که او مصروف تهیه کردن اخبار بود که امریکا را به شکل خوبی و دشمنان آن را ـ به شکل بدی نشان می داد.
اولفکوته در مصاحبه اخیر خود می گوید که برخی رسانه ها به غیر از ماشین تبلیغاتی احزاب سیاسی، ادارات استخباراتی و بخش مقامات عالی مالی، چیزی دیگر نیستند.
بعد از آن که اولفکوته با چنین فعالیت و چنین سازمان ها که اخبار را به نفع خود استعمال می کنند، قطع رابطه کرد، او اعلام داشت: « من خجالتم که در این کار شرکت می کردم. با تاسف، من نمی توانم همه آنچه را تصحیح کنم که انجام داده ام ».
اینک بخش های از مصاحبه با اولفکوته.
« من بنام خود مقالات را منتشر می کردم که CIA یا ادارات استخباراتی دیگر، خاصتاً المانی تهیه می کردند. اکثریت ژورنالیستان از میدیا کانسرن های میدیایی محترم و بزرگ با فوند مارشال  (Marshall fondet)، پل اتلانتیک (Atlantic-Brücke)  یا سازمان های دیگر به اصطلاح ترانس اتلانتیک رابطه نزدیک دارند… وقتیکه چنین ارتباطات را برقرارمی کنی، با حلقات برگزیده امریکایی نزدیک می شوی. تو خود را دوست آنها محسوب می کنی و همکاری را آغاز می کنی. آنها از شما مواظبت می نمایند، ترا مجبور می سازند که خود را مهم احساس کنی و بعداً فقط به آنها خدمت نمایی…
وقتی که من به فرانکفورتر الگیمینه سایتونگ  اطلاع دادم که باید کتاب خود را منتشر کنم، حقوق دانان روزنامه به من نامه تهدیدکننده راجع به هرگونه عواقب حقوقی افشای اسامی یا معلومات محرم ارسال کردند. ولی برای من همه چیز بی تفاوت بود.
روزنامه  (FAZ ) علیه من به محکمه عارض نشد. در روزنامه می دانند که من اسنادی در دست دارم.
هیچ یک از ژورنالیستان راجع به کتاب من چیزی نه نوشتند. اگر آنها این کار بکنند، آنها کار را از دست میدهند. و برمی آید که ما پرفروش ترین کتاب داریم که در باره آن هیچکدام از ژورنالیستان المانی نوشته کرده نمی تواند یا چیزی گفته نمی تواند».
اینک بخش دیگر این  گفت و گو:
ایریک فون دی بیک  :«ژورنالیستان زرخرید» کی ها اند؟
اودو اولفکوته :   راجع به دست نشانده گان، ژورنالیستان صحبت می کنیم که چیزهای را می نویسند یا می گویند که باداران آنها می گویند. اگر تو می بینی که چگونه رسانه های عمده منازعه اوکرایین را تنویر می کنند و درعین حال میدانی که در واقعیت چه می گذرد، پس میدانی که چه رخ می دهد. آمران که درپشت پرده قرار دارند، راجع به جنگ با روسیه مجبور می سازند و ژورنالیستان غربی کلاه های آهنی می پوشند .
 ـ و شما یکی از آنها بودید، ولی حالا اولین کسی هستید که راجع به این حقیقت می گویید که چه رخ می دهد؟
ـ  خجالت می کشم که من جز این بودم. با تاسف، من نمی توانم ازاین رهایی یابم. اگرچه آمران من در فرانکفورتر الگیمینه سایتونگ کاری را که من انجام می دادم، تایید می کردند. و، بلی، من  اولین شخصی هستم، کسی که خود را متهم می سازد، تا نشان دهـد که اشخاصی زیادی دیگر نیز وجود دارند که می خواهند عین کار را انجام دهند.
ـ  شما چگونه ژورنالیست بزرگ شدید؟
ـ این به زدوی بعد از آن آغاز شد، وقتی که من کار را در به فرانکفورتر الگیمینه سایتونگ آغاز کردم من به سرعت آموختم که دعوت نامه های مجلل مطلقاً قابل قبول اند و در بدل باید مقالات مثبت بنوسیم. بعداً  « فوند مارشال » المانی امریکا مرا به امریکا دعوت نمود. همه مخارج را پرداخت و مرا با امریکاییان در ارتباط قرار داد که با آنها می خواستند ملاقات مرا سازماندهی کند. خاصتاً اکثریت ژورنالیستان محترم و کانسرن های بزرگ با « فوند مارشال المان» ، پل اتلانتیک یا سازمان های دیگر به اصطلاح ترانس اتلانتیک رابطه دارند. بسیاری آنها حتا اعضای آن یا اعضای کارپوریشن ها هستند.
ـ  من   عضو اتحادیه فوند مارشال هستم. واقعیت اینست، به مجرد که شما با آنها رابطه قایم می کنید، شما دوست امریکاییان ممتاز می شوید. تو فکر می کنی که تو دوست آنها هستی و همکاری با آنها را آغاز میکنی.
«  شما گفتید که آمرین شما کار شما را تایید می کردند؟
«  بلی. ضمن به خاطرآوردن این همه، گفته می توانم که آنها مرا با وظایف جاسوسی فرستاده بودند. در سال ۱۹۸۸ آنها مرا در طیاره روان کردند که به عراق پرواز می کرد و در آنجا من به سرحد با ایران رفتم. در آن وقت صدام حسین «شخص خوب »  و یکی از نزدیکترین متحدین امریکا محسوب می شد. امریکایان از او در جنگ با ایران حمایت می کردند. در فاصله تقریباً 36 کیلومتری سرحد در محل بنام  زبیداد من شاهد آن بودم که عراقیان چگونه هزارن ایران را می کشتند و زخمی می ساختند و برضد آنها سلاح کیمیاوی استعمال می کردند.
من دقیقاً طوری عمل کردم که به من دستور داده بودند. من حمله گازی را عکاسی کردم. وقتیکه من به فرانکفوت برگشتم، پس معلوم شد که آمرین من به  وحشت های که من شاهد آنها بودم، علاقمندی خاصی نشان نمی دهند. آنها به من اجازه نوشتن مقاله راجع به این دادند، ولی اندازه آن را بطور قابل ملاحظه کاهش دادند. در عین حال آنها از من خواهش کردند که تصاویر که من عکاسی کرده بودم، به اتحادیه صنایع کیمیاوی در فرانکفورت «Verband der Chemischen industrie»  بدهم. گاز زهری که چنین تعداد زیادی ایرانیان را به قتل رساند، در المان تولید شده بود.
و شما باید بدانید که من در نتیجه حمله گازی که من در سال ۱۹۸۸ ترسایی در ایران شاهد آن بودم، شدیداً صدمه دیده بودم. من یگانه شخص زنده مانده در نتیجه مواد سمی المانی ام. من سه سکته قلبی را پشت سر گذاشته ام. از همین رو، فکر می کنم که چند سال دیگر زنده خواهم ماند.*
ـ  شما در کتاب خود اسامی زیادی ژورنالیستان بزرگ را نام می برید. کار آنها چطور هست؟ آیا آنها را برکنار کردند؟ آیا آنها جهت تبرئه کردن خود تلاش می ورزند؟
«  نه خیر. هیچ یک از ژورنالیستان بزرگ رسانه های المان جراات نوشته راجع به کتاب من نکرده است. اگر آنها این کار را بکنند، آنها را برکنار میکنند. و حالا ما پرفروش ترین کتاب داریم که در باره آن هیچکدام از ژورنالیستان المانی چیزی نوشته و گفته نمی تواند. نقطه تکان دهنده دیگر نیز وجود دارد. ما ژورنالیستان محترم داریم که خاموشی مطلق اختیار کرده اند این وضع جالب است. من امیدوار بودم که آنها از من به محکمه شکایت خواهند کرد. ولی آنها نمی دانند که چه کار کنند. روزنامه محترم به فرانکفورتر الگیمینه سایتونگ به تازه گی ۲۰۰ کارمند را برکنار می کند، به خاطر که روزنامه به سرعت مشترکین خود را از دست میدهد. ولی علیه من به محکمه شکایت نمی کند. آنها میدانند که من ثبوت ها دارم.

 

*اودو اولفکوته (Udo Ulfcotte) ، به روز۱۳ جنوری ۲۰۱۷ ترسایی به عمر ۵۶ سالگی در گذشت ـ بامـداد

 

 بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۱۷ـ ۰۲۱۰

 

نوشته : دکتر حمیدالله مفید

 در کنگینه ی رنگین زبان

بخش ۴۳

واژه های هم آوا

۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰

واژه غذا ، یا غزا ، یا طعام یا خوره:

‫———————————

ریشه شناسی واژه غذا( ghezä ):

پژوهشگران ودانشمندان زبانشناسی زبان تازی یا عربی  به این باور اند ، که واژه های زبان تازی یا عری به دو گونه شکل گرفته اند (۱)

یکم: وامواژه های که از زبانهای عبری ، آرامی ، سومری ، اوستایی ، فارسی وپهلوی و حتا لاتین به زبان تازی آمده اند و با تغییر در نظام آوایی آن بکار می روند

دوم: واژه های که در خود زبان تازی یا عربی در مرور زمان پدیدار شده اند و به کار می روند.

در مورد نمونه نخست  به گونه نمونه واژه«بوریاBuryä» را ریشه شناسی می کنیم.  : این واژه در  زبان سومری  ساخته شده است که از بووری Büwary یعنی بافته وانداخته شده  گرفته شده است وبه مرور زمان « بوریا» شده است و سپس با همین شکل  به زبان آرامی رفته است واز آن زبان این واژه را  زبان پهلوی وفارسی باستان وام گرفته  اند وهمچنان در زبان تازی نیز رفته است وبه گونه ای« الباری» گردیده  است. فکر می کنم ، که نام جناب «باری جهانی» نیز از واژه باری تازی که به معنی بوریا است ، گرفته شده است ) در مصاحبه ای گفته بود ، که باری به معنی دفعه ونوبت است. که بدون شک نادرست است. ) .

  تازی ها در زبان خود شان واژه « الحصیر) را ساخته اند.

با این پیش بیان می پردازیم به ریشه شناسی واژه «غذی یا غذا»: این واژه از نوع واژه هایست ، که در خود زبان تازی ساخته وپرداخته شده است .

تازی ها بول یا شاش شتر ماده را غذی می گویند وبول یا شاش شتر نر را « الکمیز» می نامند ، واژه غذی از مخلوطی از شیر و بول یا پیشاب ویا شاش است که از مجرای شتر مادینه می ریزد  وواژه « الکمیز» یعنی بولی که فوران می زند چه کمز به معنی فوران نیز می باشد.

در زبان تازی غذی یا غذا یعنی بول شتر مادینه  و به گونه کنایه به معنی نوشابه یا خوراکه چوچه شتر  کاربرد یافته است وبه معنی طعام هیچگاهی به کار نرفته است. چه تازی ها « الطعام»  و (الکل )را بجای غذا به کار می برند.

در زبان فارسی در سده های پسین این واژه جای «خوراکه »یا« خوره »را گرفته ودر کنار طعام تازی به کار می رود.

نانوشته نماند ، که فارسی زبانان  افغانستان   واژه غذا را به معنی طعام بسیار کم به کار می برند، بجای آن نان یا خوراکه  یا طعام و ماکولات  می گویند. مانند: نان چاشت ، نان شام ، میز نان خوری  ویا در ارتش : اتاق طعامخوری ، ویا مآکولات کارمندان دولت وغیره

در سالهای پسین ترکیب های چون : میز غذا خوری ، قاشق وچنگال غذا خوری .سیت غذا خوری وغیره ساخته شده و به کار می روند.

در فرهنگ  حسن عمید  واژه ای غذا  چنین معنی شده است :آنچه خورده شود وبه جسم کمک کند وانرژی لازم برای بدن  به وجود آورد ، خوردنی ، خوراک وخورش را نیز گویند.

واژه غزا(Ghazä ): این واژه نیز از زبان تازی وارد زبان فارسی شده است ، که ریشه آن از «غزوه» به معنی جنگ وحرب گرفته شده است  و در تاریخ اسلام جنگ های دوران پیامبر اسلام را با دشمنان شان به نام غزوه وجمع آن را « غزوات) می گویند .

پس در فرایند نوشتن غذا به گونه غزا نادرست است  و به درستی کاربرد این واژه بجای طعام وخوره یا خوراکه در زبان فارسی نیز کار ناصواب است.

واژه خوره یا خوردنی  یا خوراکه یا خورش:

 فردوسی می گوید:

خوره همان به که یکجا خوری

خاک در آن خوره که تنها خوری ( شهنامه)

ریشه شناسی واژه خوره:

این واژه در اوستا به گونه ای :«  Xar a  و xärandi» ویا »Xärtan » آمده است ، در پهلوی  به گونه ای( X‪,artan ) در زبان ارمنی این وامواژه به گونه ای «خورتیک) شده است ، در کردی ( خورین) در پشتو « خورل) در بلوچی ( وره)  در شغنانی ومنجانی (خرام) صورت های هندی باستانی ( Sürä )  می باشد. (۲)

گایگر زبانشناس ریشه این واژه را از فعل ( Xaral) خوردن ولذت بردن می داند.این واژه در زبان ارمنی نیز به گونه X‪.ortak)) رفته است. (۳)

از این واژه در زبان فارسی ترکیب های :  خوردن ، خوراک ، خوره ، خوردنی ، خورانیدن ، خوراکه ، خورش ، سا خته شده است و همچنان  با این واژه  افعال مرکب گونا گون ساخته می شود: برخوردن ، فریب خوردن ، سوگند خوردن ، سرما خوردن ، سر خوردن ، شور خوردن ، خشم خوردن ، شکست خوردن ، روزی خوردن ، هوا خوردن ، ، غم خوردن ، اندوه خوردن ، خود خوردن ، رشوت خوردن ، دود خوردن ، زنگ خوردن ، کرم خوردن ، لگد خوردن ، سیلی خوردن ، لت خوردن  وغیره ساخته شده اند. همچنان  با ترکیب آن واژه های ترکیبی زیادی ساخته شده اند مانند: شیرنی خوری ، پلو خوری ، نان خوری ، طعام خوری ، غم خوری  وغیره  ونیز ساخته شده وشکل گرفته اند.

 

واژه طعام:

این واژه از واژه های ساخته شده در زبان تازی یا عربی است وریشه آن از طعم گرفته شده است ، سه واژی یا سه حرفی است ودر زبان تازی یا عربی  به گفتاو:« الفنون به نقل از بحر الرائق فی الشرح کنز الدقایق )  اصل این واژه از سوی مردم حجاز به معنی ارد گندم بوده است ، که مجازآ به تمام انواع خوراکه  ها گفته می شود.)

این واژه در قران بار بار آمده است : … وطعام الذین اوتو الکتاب حل لکم وطعامکم حل لهم ( قران ۵&۵) برگردان : وخوره کسانی که برای شان کتاب داده شده است برای شما( ای مسلمانان ) وطعام شما برای آنها حلال است( مراد از  اهل کتاب نصارا ویهود اند.) بر بنیاد این آیه خوراکه های مسلمانان برای یهودان ونصارا وخوراکه های آنها برای مسلمانان حلال است.

در فرهنگ های زبان فارسی واژه طعام چنین معنی شده است : خوردنی ( منتهی الارب)( برگردان علامه جورجانی رویه ۶۷ ).مقابل شراب ، خورش آدمی  ( دهار ) مطعوم ، ماکل ، اکله وغیره

این واژه در تاریخ بیهقی ودر حدود العالم نیز آمده است ، « …نفس آرزو به وی است دوستی طعام وشراب  ودیگر اذت ها ( تاریخ بیهقی)

شکری بگزار علم ودینش را

زان به که شراب ویا طعامش را ( ناصر خسرو)

به روزی دوبارم بباید طعامی

به ماهی دو وقتم بباید جماعی ( خاقانی ) (‪ از نویسنده بر سبیل شوخی: خاقانی بسیار کم اشتها بود  

 

‫——————————

رویکرد ها :

 

برای نگارش این جستار از این منابع سود جسته ام :

۱-جذع مشترک علمی الماده : االغه العربیه .اثر توفیق الحکیم  چاپ مصر قا هره ( به زبان عربی)

قران  سوره پنجم رویه پنجم چاپ قاهره

فرهنگ شعوری جلد دوم رویه ۱۶۵

 ۲-فرهنگ ریشه شناسی فارسی اثر پاول هُرن و هاینریش هوبشمان برگردان دکتر خالقی مطلق

  3-Grundriss der Neupersischen Etymologie 1983    

فرهنگ دهخدا .CD

فرهنگ حسن عمید ( کتاب ‪ فرهنگ چاپی   )

 

یادداشت بامداد : این جستار بدون ویرایش ما به نشر میرسد.

 بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۳/ ۱۷ـ ۲۴۰۹

اعترافات صدراعظم موقت پاکستان و آلارم* جدید

 

 

شاهد خاقان عباسی نخست ‌وزیر موقت پاکستان و یکی از رهبران بلند پایه حزب مسلم ‌لیگ این کشور اخیراٌ و در آستانه جلسات سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد اعتراف نمودکه « انتحاری‌های چهارراه زنبق کابل از خط دیورند پاکستان عبور کردند و به افغانستان رفتند و واسطه مملو از مواد انفجاری این انتحاری‌ها هم که در چهارراه زنبق انفجار داده شد،  نیز از پاکستان گذشته و به قلمرو افغانستان رفته است. وی گفته است که این واسطه پیش از این که انفجار داده شود، در یکی از سفارت‌ خانه‌ ها در کابل پارک شده بود. » 
این اولین اعتراف یک مقام بلند پایه پاکستان است که دولت و دستگاه استخبارات انکشور ازموجودیت تروریستان در قلمرو پاکستان آگاهی کامل و در گسیل آنان به افغانستان دخیل است. در حالیکه دستگاه حاکمه و استخبارات این دولت پیش از این هر گونه دخالت و ارسال تروریستان به قلمرو افغانستان را با پررویی و گستاخی مشهود انکار نموده اند. مهمتر این است  که اکنون افشا گردیده است که «  این موتر حامل مواد انفجاری در یکی از سفارت های خارج پارک گردیده بود».
این موضوع بدون شک یک آلارم جدید را مبنی بر همکاری دستگاه استخباراتی پاکستان با تروریستان تنها در ارسال و گسیل آنان به افغانستان محدود باقی نمی ماند بلکه بیان یک همکاری زنجیری میان حامیان تروریرم بین المللی و در سطح مراکز دیپلوماتیک، بیشتر از یک دولت ، در قلب افغانستان ، در وخیم ساختن و متشنج نگهداشتن اوضاع افغانستان ، به صدا می آورد.


انجمن حقوقدانان افغان در اروپا به کرات در اعلامیه های خویش تاٌکید نموده است که: 

«  پاکستان هم عضو سازمان ملل متحد است و هم با پررویی منشور آن ودیگر اصول قبول شده حقوق بین المللی را نقض می نماید  دولت پاکستان هم عضو جامعه جهانی است و هم از خاک آن کشور به جهان تروریست صادر می کند . پاکستان هم «شریک استراتیژیک» امریکا است و هم جنگ اعلام ناشده رابا هم پیمان آن کشور(افغانستان) تداوم میدهد.» 
به اتکا بر دلایل و مدارک فوق، کتمان و انکار مقامات پاکستانی از دست داشتن درحمایت، تجهیز و صدور تروریزم مسوولیت اخلاقی (Moral Obligation ) و صداقت دولت و رهبران پاکستان بر تعهدات بین المللی اش  زیر سوال بزرگ قرار گرفته است. ۱

از آنجایی که مطابق کنوانسیون های یاد شده ژنیو: «جنایات جنگی شامل تمام موارد نقض حقوق بشردوستانه در منازعات و درگیری های جنگی می شوند و جنایات ضدبشری اعمال پراز قساوت برضد انسان ها کشتار گروهی و تعرض بر سلامت جسمی و اخلاقی انسانان را احتوا می نماید، . وقوع « جنایت علیه بشریت و جرایم جنگی و ضد بشری » در افغانستان و در تبانی دستگاه استخبارات پاکستان اظهر من الشمس است، پس موارد الزام حقوقی بر مجرم ، سازمان عامل و دولت حامی، از طرف مراجع مسول متکی بر موارد زیر وارد شده می تواند:
پاکستان مرکز تروریزم بین المللی.
پاکستان بحیث مرکزتولید فکر انتحاری وکشتن دگراندیشان است.
پاکستان مرکز پرورش شرارت پیشه گان شریر بین المللی است.
دولت پاکستان واجیران آن جرایم سنگین را درافغانستان مرتکب شده اند.
افغانستان قربانی تجاوز و تشدید جنگ اعلام ناشده پاکستان است.
باید روی این واقعیت تاکید نمود که یک دولت کارا، دستگاه دیپلوماسی مسوول و فعال می تواند رسالت دفاع و دادخواهی از حقوق مردم و وطن را در مقیاس جهان مطرح و به شورای امنیت سازمان ملل متحد عارض گردد. این موقع و فرصت طلایی را در آستانه تدویر جلسات اسامبله عمومی سازمان ملل متحد و اعترافات رسمی صدراعظم موقت پاکستان نباید از دست داد. 
دیگر از کفر ابلیس معروف تر است که پاکستان مرکز تروریزم و دولت آن کشور حامی تروریستان می باشد و به برکت سیاست های کجدار و مریز امریکا و انگلیس روزتا روز گستاخانه تر عمل می نماید. باید اذعان داشت که در اوضاع وخیم و پیچیده کشور گسیل بیشتر عساکر امریکایی به افغانستان حل مشکل نبوده و نخواهد بود بلکه اتخاذ یک سیاست روشن و شفاف دولت امریکا در برابر دولت پاکستان، به حیث محور شرارت منطقه وی و حمایت و تقویه تروریزم بین المللی، موثرتر خواهد بود.
انجمن حقوقدانان افغان دراروپا با نشر این یاداشت که لینک های اعلامیه قبلی انجمن در آن وجود دارد ، یکبار دیگر توجه تمام نهاد ها و مراجع افغانی و بین المللی را در زمینه معطوف می دارد.


با حرمت

هیات اجراییه انجمن حقوقدانان افغان در اروپا

 

 

۱ ـ " hoqooq.eu/pakistan-220916.pdf:: http://hoqooq.eu/payam-310517.pdf

* زنگ خطر ـ  بامداد

  بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۴/ ۱۷ـ ۲۴۰۹

 

 

به سلسله گـذرها وکوچه های کابل:

کـوچـه عـلی رضا خان

احسان واصل


علی رضاخان مستوفی عهد احمدشاه ابدالی درقندهاربود. دبیرالملک میرزا محمدنبی واصل شاعرفارسی زبان (۱۲۰۷-۱۲۷۱ ) کواسه علی رضاخان ازبزرگان و مشاهیر شهر کابل است.
زمانی که پایتخت بکابل انتقال می یابد، تیمورشاه مستوفی علی رضاخان را با خود بکابل می آورد وهمین قسمت شهر را که غیرازچند خانه مسکونی دیگرساختمانی وجود نداشته به منظور رهایش برای علی رضاخان داد که بعداً تعمیراتی برای حرم ،عمله وفعله خود که ازقندهار باخود آورده بود مطابق نیازهمان زمان اعمارنمود  و بنام گذر یا محله علی رضا خان یاد شد .که عوام این محل راصرف (ملّه ) هم یاد می کردند.مردم این محل یکدیگررا ( مله گی ـ هم محله ) می گفتند درحالی که در گذرهای دیگر همدیگر را (کوچه گی ) می نامیدند.
گذر(محله ) علی رضاخان ازوسط  شوربازار قدیم جدامی شد وتا گذربارانه  و صندوق سازی و طرف چپ تا قصاب کوچه  وچارچته ادامه داشت .خود این محل ، گذرهای چوب فروشی ، شوربازار، چارچته، باغ علیمردان ، ریکاخانه  و سراجی را باهم ارتباط می داد ویا دربین این محلات وگذرها قرارگرفته بود که باکشیدن جاده میوند و نادرپشتون قسمت زیاد آن ازبین رفت ویک قسمت آن از وسط شوربازارتا سپاهی گمنام به دو طرف سرک باقیمانده که به دوطرف این سرک مارکیت گوشت ،سرای لیلامی ، دکان های سیمساری وغیره ساخته شده است.یک کوچه هم موازی به همین سرک درعقب دکانها بنام کوچه علی رضاخان یاد می شود. شیریخ بخصوص شیریخ قالبی وحلیم پزی صوفی برات کوچه علی رضا خان از زمانه های قدیم مشهور بود.دراین کوچه خلیفه غلام خراد که علاوه ازخرادی ، درکاغذپران بازی وتارشیشه هم  نامی  بود، چرخه های چوبی وشیشمی رابه شکل مقبول خرادی می کرد که مراجعین زیاد داشت .
دراخیر کوچه دکان های حلبی سازی بود که به ساختن بخاری آبدان دار ، چای جوش ، چری آبدان دار،او( آب ) دان، دیگ های حلبی وغیره مصروف بودند .مثل هرکوچه دکان های بقالی ، سیمساری، سلمانی (دلاکی)، نانوایی ، داش روت وکلچه پزی وسایر ضروریات محل را داشت وهمچنان زیارتی بنام « زیارت شهید» دراین محل موجو د بود.


گذرگلاب کوچه
این گذردرنزدیکی کوچه علی رضاخان که یک طرف آن به یک میدانی ختم می شد، قرار داشت . درمیدانی آنجا یک پایه رادیو (لودسپیکر) نصب شده بود. مردم محل اخبار وموسیقی را که مستقیم پخش می گردید ، می شنیدند. قصه های موسفییدان بود که می گفتند پس ازجنگ جهانی دوم مردم محل علاقمند اخبار بودند وهنگامی که رادیو اخبار را پخش می کرد باگلیمچه  وپتوهای خود می آمدند و به اخبار گوش می دادند وتبصره ها می کردند و سماوارچی محل ازاین موقعیت استفاده نموده و دم به دم برایشان چای تعارف می کرده و صاحب روزی میشدند .
قاری عبدالله ملک الشعرا فرزند حافظ قطب الدین ( ۱۲۴۷ - ۱۳۲۲ ش) در گذر گلاب کوچه کابل متولد گردید  . از آنجایی که او درکودکی قران راحفظ نموده بود تخلص اش را قاری گذاشت. قاری نخستین استاد ادبیات دری لیسه حبیبیه بود وسپس در دارالترجمه و تالیف کتب درسی کار می نمود.قاری در۱۳۱۴شمسی به صفت ملک الشعرا برگزیده شد. مزار وی در شهدای صالحین واقع است.
شعری ازملک الشعرا:

تا روی عرق‌ريز ترا ديد نگاهم
زد غوطه به سرچشمه خورشيد نگاهم
امشب كه رخت پيش نظر جلوه‌ گری داشت
تا صبحدم از روی تو گل چيد نگاهم
خوش صحبت رنگين به چمن داشتم امروز
گاهی گل و گه روی تو، می ‌ديد نگاهم
از خود به تماشای سركوی تو رفته‌ست
بي هوده به هر كــوچه نگرديد  نگاهـم


استفاده شده از:

ـ « کوچه هاوگذرها » ، زین العابدین عثمانی

ـ یادداشت های شخصی

 

 بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۱۷ـ ۲۴۰۹