بنده  پیــــــــر خراباتـــم که لطفش دایـم است
ورنه لطف شیخ وزاهد گاه هست و گاه نیست

 ( حافظ )


گذرها وکوچه های کابل قدیم درکنارهم،چنان نزدیک هم قرارداشتند که تفکیک « سرحد» یک گذرازگذردیگر راهمان ساکنین محلات می توانستند بدرستی بدانند، واگر شخص بیگانه ایی وارد محل میشد جوانان وباشنده گان آن گذر وکوچه  وی را تشخیص وبسا اوقات مورد سوال و جنگ و جدال هم واقع می شد . مردمان این کوچه ها که اکثراٌ راه های شان یکی بوده باهمیگر آشنایی داشتند و بدون هیچ گونه تعصب مذهبی ، قومی، دینی ،...ازهرملیت و قوم  ویا ازهر مذهب و دینی که بودند درکنارهم دوستانه وصمیمانه زنده گی داشتند. این خانه ها وکوچه طوری پهلوی هم قرارگرفته بودند که جوانان هنگام برفپاکی یا کاغذپران بازی تا آخر کوچه ها بام به بام می توانستند بدون کدام مشکلی بروند.
گذرخرابات دربین گذرهای درخت شنگ ، بالاحصار ، «شهدای صالحین» ، هندوگذر، شانه سازی، آهنگری، تخته پل و شوربازار واقع شده ، معروف است که درگذشته ها این منطقه بنام خواجه خوردک هم یاد می شد.
درمورد نام این گـذر( خرابات) روایت های مختلف وجود دارد:
۱ ـ عبادتگاه و نیایشکده ی آیین میترایی را در اساس خورآبه و مهرآبه می گفته اند که معنا چشمه   خورشید را می رساند. از آنجایی که  در آیین میترا  شادی، جشن و سرور ارزش فوق العاده یی داشت، مراسم عبادت در خورآبه ها با خوانش سرودهای نیایشی و نوشیدن نوشابه مستی آور برگزار می گردید .چند قرن بعد که دین اسلام در سرزمین ما اشاعه یافت، مبارزه بر ضد ارزش های میترایی شدت گرفت و در چنین اوضاع و احوال، طبیعی است که خورآبه ها ارزش کاملاً منفی یافتند و به عنوان مراکز گریز ازهنجارهای دینی و عقیدتی شناخته شدند.همچنان به علت وارد آمدن تغییرات و تحولات در زبان و واژه گان آن، خورآبه را خورآباد و خورخانه می خواندند. زبان عربی که زبان مسلط شده بود صورت جمع (خورابه) رابه (خورآبات وخورآباد) تبدیل نمودند ودرهر محلی که موسیقی، رقص وآواز و استفاده از مسکرات بود خورآباد وخرابات نام ماندند. این سروده ی خواجه عصمت بخارایی ـ سخنور اواخر سده هشتم و اوایل سده نهم هجری بازشناسی خرابات آن دوره ها را در بر دارد :
سرخوش از كوی خرابـات گـذر كـردم دوش
بـه طـلـبـگـاری تـرسـا بـچـه ی بــاده فـروش
پـیـشـم آمـد بـه سـر كـوچـه پـری رخـســاری
كـافـرانـه شـکــن زلــف چــو زنــار بـــدوش
گفتم این كوی چه كوییست ترا خانه كجاست؟
ای مـه نـو خـم ابـروی تـرا حـلـقـه بـه گـوش
گـفـت تـسـبـیـح بـه خـاك افـگـن و زنـار بـبند
خرقه بیرون فگن و کسوه ی رنـدانـه بـپـوش
تـوبـه یـک سـو بـنـه  و سـاغـر مستانه  طلب
سنگ بر شـیشه ی تقوا زن و پیـمانـه بـنـوش
بعد از آن سوی من آ تا به تـو گـویـم  خـبـری
کاین چی کویست؛ اگر بر سخنم داری گـوش
رنــد و دیــوانــه و ســرمسـت دویـدم  پـی  او
تا رسیدم به مقامی كه نه دین ماند و نه هـوش
دیدم از دور گروهـی هـمـه  دیـوانـه  و مـست
از تف باده ی شوق آمـده در جـوش و خروش
بی دف وساقی ومطرب همه دررقص وسماع
بی می و جـام و صراحی همـه در نــوشانوش
چـون سـرِ رشـتـه ی نـاموس برفت از دستـم
خواستم تا سخنی پرسم ازاو، گفت : خموش!
نیست این كعبه كه بی پا وسـر آیی به طـواف
وین نه مسجد كه درآن بی خبر آیی به خروش
ایـن خـرابـات  مـغـانـســت، در آن  مـسـتانـند
از دم صــبـح ازل تـا بـه قـیـامـت  مـدهـــوش
گـر تـو را هـسـت درین شیوه، سر یک رنگی
دین ودانش به یكی جرعه چوعصمت بفروش


۲ ـ امیرشیرعلیخان بخاطرتاجپوشی وتعین شهزاده عبدالله بحیث ولیعهد، یک دسته از رامشگران راازهند برتانیوی به کابل خواست ، نخست درمحوطه بالاحصارکه منزلگاه اعیان و اراکین دولت بود موقتاً محل بودوباش داد. بعد محل اقامت هنرمندان هندی درمحوطه زیارت چارده معصوم تعیین گردید. قرار قصه هایی که ازگذشته ها وجوددارد درمیان این هنرمندان چند تن هم عیاش بودند که ازاثرشکایت محترمه  صوبی مادر خانم اول استاد قاسم به دربار شیرعلیخان ، سرای گلشاه را که محل اقامت هنرمندان هندی ودیگر هنرمندان که درسال ۱۲۷۱ خورشیدی(۱۸۹۲) ازکافرستان (نورستان فعلی) آنوقت آورده شده بودند، اختصاص دادند واین منطقه را که بنام خواجه خوردک یاد می شد بنام کوچه خرابات نام نهادند.
۳ ـ گذر خواجه خردک مکی که در سالیان اخیر در محاوره عامه  مردم خرابات خوانده می شد. اساساً به علت اقامت اهل طرب درآن کوچه که در حدود دو صد سال پیش صورت گرفته است، بدین نام مسما نگردیده، بلکه قرن ها پیش ازآن عارف بزرگواری به نام خواجه خردک مکی دراین محل می زیست که در کنار اقامتگاهش مسجدی و خانقاهی دایر نموده بود که هر دو به اسم خود ش یاد می شد. مسجد خواجه خردک مکی و خانقاه خواجه خردک که آنرا خرابات خواجه خردک مکی نیز می نامیدند. بعـد از وفات آن صوفی صافی، جسد شان را در صحن خانقاه دفن کردند. خانقاه یا خرابات خواجه خردک و قسمتی از مسجد ایشان در جریان جنگ اول افغان و انگلیس تخریب گردید، زیرا محل تجمع  و تصمیم گیری مجاهدین ملی برای مبازره با اشغالگران بود.  
محترم عبدالوهاب مددی خاطرات و زنده گی نامه هنرمندان موسیقی کشوررا درکتاب (سرگذشت موسیقی معاصر افغانستان ) ثبت نموده است که براساس آن می توان گفت :« هنرمندان از زمان ها دوردر این مکان سکونت اختیارنموده اند ازآنجمله ستارجو پدر استاد قاسم ، عطا حسین پدر استاد غلام حسین ، استاد غلام جیلانی سارنگ نواز (مامای استاد غلام حسین) استاد قربانعلی آوازخوان ( پدر استاد نتو)، کریم حسین (برادر استاد غلام حسین) نیز از جمله ی هنرمندان و استادان معروفی بودند که از هند  وارد کابل شدند و با ورود اینان موسیقی هندی رنگ و رونق تازه یی به خود گرفت و کوچه خواجه خردک که صرفاً هنرمندان موسیقی در آن سکونت داشتند، به نام کوچه ی خرابات و یا گـذر خرابات شهرت یافت که تا امروز به همین نام معروف است.» دراین اواخراستادان بزرگ موسیقی افغانستان چون استادقاسم، استاد غلام حسین، استاد رحیم بخش، استاد شیدا ، استادهماهنگ، استادمحمد عمر،استادهاشم  و برادران و دیگرهنرمندان ساز وآواز زنده گی میکردند.
دراین کوچه هم مانند دیگر محلات حمام ومسجدی بنام مسجد سفید وجود داشت. درختم کوچه خرابات زیارت های چارده معصوم و شاه طاوس پاچا ، که به باور مردم مسوول درد دندان بود ومیخ های زیادی بدین منظور درساحه آن کوبیده بودند واقع شده بود. دردامنه کوه شیردروازه و ساحه این گذر دو برف دان یا یخدان(*) بود که درزمستان آنها را ازبرف پُرمی کردند ودرتابستان بشکل کنده ها دردسترس دکان های شیریخ  و ژاله و مردم عوام درمقابل پول قرار می دادند.
بطرف غرب گذرخرابات و دردامنه کوه شیر دروازه و کاسه برج گردنه « شهدای صالحین» ، کول حشمت خان، زیارت پنجه شاه، قبر «بابه چهل گزی» ، «زیارت شاه قطب حیدر» و زیارت سه هوغر(**) واقع شده بود که از سالیان بسیاردورمحل تماشایی ومیله جای مردمان به خصوص جوانان بود. درماه های حمل و ثورمردم کابل درپنجه شاه  وموقع گل ارغوان میله های قیماق چای را برنگ ارغوانی برپا می نمودند. به استناد گفته ظهیرالدین محمد بابر شاه، در روزگار پادشاهی او در کابل، اهل طرب در محله سنگ کش ها زنده گی داشتند که تا روزگار تیمورشاه نیز چنین بود. این محل که آخرین نقطه شهر شمرده شده ، هنوزهم موجود بوده و به عین نام یاد می شود این نقطه ی شهر در عهد بابرشاه یعنی پنجصد سال پیش (سده دهم هجری) محله یی بود مجزا از شهر؛ زیرا باغ قاضی و باغ نواب که باغ های بزرگی بودند، این نقطه را از شهر کاملاً جدا می ساختند  و اهل طرب نیز این محله خلوت را برای آن به عنوان اقامتگاه خویش برگزیده بودند که از شر جهل و متعصبین در امان باشند.
چشمه خضر درشمال غرب «زیارت جابرالانصار» و« تمیم انصار»  واقع شده است که محل دید وبازدید مردم بخصوص درروزهای جمعه ( مردها) وشنبه ( زن ها ) میباشد . «اسطوره های میترایی حاکی از آنست که مهر، سنگی را هدف تیر قرار داد. از محل اصابت آن تیر، آب فوران زده در جهان جاری گشت. محل فوران آب را مهرآبه  و آب جاری شده از سنگ را نوشابه نامیدند که از دو جز ترکیب یافته است : نوش یا انوش که معنای جاودانه دارد وآبه یعنی چشمه. همین چشمه آب جاودان است که بعد ها در فرهنگ عهد اسلامی ما چشمه آب حیات و آب حیوان خوانده شد که آن را چشمه  خضر نیز گفته اند.»
درتزک بابری آمده است که :« درجنوب قلعه و شرق شاه کابل ، کول بزرگی وجود دارد که گرداگردش حدود یک شرعی می باشد. ازکوه شاه کابل سرچشمۀ کوچکتر به طرف کابل سرازیرشده که دوتای آن درناحیۀ گلکنه[؟] قرار داشته وبالای یکی ازاین چشمه ها مزارخواجه شمو و بالای آن دیگرقدم گاه خواجه خضرموقعیت دارد.این دومحل گشت گاه مردم کابل است.چشمه سومی بنام خواجه روشنایی معروف است .
ازکوه شاه کابل یک پوزه جدا شده که عقابین نامیده می شود،غیرازعقابین نیزپارچه گگی کوه جداشده که ارگ قلعه کابل (بالاحصار) بالای آن موقعیت دارد[ تپه زمرد]، قلعه بزرگ درشمال ارگ واقع شده است، ارگ عجب منطقه مرتفع وخوش هوا بوده به کول بزرگ و سه اولنگ ( اولانگ )[سبزه زار ومرغزار] سیه سنگ وسونگ قورغان وچالاک مشرف می باشد...تابستان ها  نسیم شمالی درکابل کمتر می وزد وآنرا نسیم پروان می گویند. آن تعداد اتاق های ارگ که به سوی شمال دریچه دارند بسیار خوش هوا است.»
ملا محمدمعمایی درتعریف ارگ [بالاحصار] کابل بیتی را بنام بدیع الزمان میرزابسته خواند .آن بیت این است :
بخور در ارگ کابل مـی، بگردان کاسـه پی درپی
که هم کوهست وهم دریا وهم شهر است وهم دریا


مردمان خرابات مردمان پاک دل وپرازصفا وصمیمیت بودند.با اینکه ازنقطه نظر اقتصادی اکثر خانواده ها به مشکل مواجه بودند ولی هیچگاهی ازهیچکس توقع نداشتند وباپیشانی باز از دوست و رفیق خود پذیرایی می کردند .مرحوم استاد رحیم بخش چه مقبول این شعر را خوانده است :
نمیدانم که  خــرابــات را چــه بنیـاد است
که اهل خانه  خراب است وخـانه آباداست


ازهمینجاست که درمحلات وگذرهای دیگرکسانی که به چنین  اوصاف آراسته می بودند آنها را مردمان خراباتی میگفتند .

پاورقی ها :
(*)  برف دان : دردامنه کوه ، اجاره داران گودال های طبیعی یا مصنوعی را درقسمت هایی که کمتر آفتاب به آنجا می تابید حفرمی کردند و در زمستان برف را در آن گودال ها  ذخیره و در تابستان ها آنرا به شکل کُنده ها به مردم  وبخصوص برای شیریخ و ژاله سازان می فروختند.
 (**) سه هوغر یا اوغر: این«  زیارت»  بنام (سه الغ ) هم یاد شده است و آن به این مناسبت که اولاده سلطان الغ بیگ درآنجا مدفون است.دربین گنبد پنح قبر است  دریکی آن قبرها تاریخ وفات آق بیگم بنت سلطان الغ بیگ سنه ۹۱۲ حک گردیده است.سنگ قبر پنجم  قبر فخرالنسابیگم  بنت سلطان الغ بیگ سال وفات ۹۱۱ می باشد. به گفته مجاورین این محل سه قبر دیگرمربوط پادشاهان غور است که درکابل وفات نموده اند.
ماخذ:

ـ داکتراسدالله شعور، سایت کابل ناتهـ ، کوچه ها وگذرهـای تاریخی کابل افغانستان ،

ـ تزک بابری ،

ـ افغانستان درمسیر تاریخ و

ـ یادداشتهای شخصی.

 بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۱۷ـ ۰۸۰۹

یادی از لیــلا کـاویان شاعـر نستـوه

 

شیرین نظیری

لیلا کاویان دخت داکترعبدالله ناصری است، درسال ۱۳۲۹ خورشیدی دریک خانواده روشنفکر، درشهرکابل زاده شد ونظربه استعداد خارق العاده ی که داشت در ده سالگی به سرایش چکامه آغازکرد و با به نظم کشیدن قطعات زیبا  ولطیف،طبع خود را تجربه کرده وبه رشد وانکشاف ذوق خودافزود و دراین راستا ازجانب خانواده و دوستانش مورد تشویق وترغیب فراوان قرارمی گرفت. لیلا کاویان دوره های ابتدایی ، ثانوی ولیسه را موفقانه درمکتب رابعه بلخی به پایان رساند وسپس وارد دانشکده طب دانشگاه کابل شد. ولی بنا به معاذیری که داشت. نتوانست تحصیل خود را دراین رشته ادامه بدهد.سپس او شامل دارالمعلمین روشان گردید و دوره تحصیلی خود  را دراین موسسه به پایه اکمال رساند و دیپلوم فراغت کسب کرد.او پس ازختم دوره تحصیل راهی دیارآموزش و پرورش فرزندان کشورگردید وباگام های ثابت ومصمم، صدها دانش آموز را دریک دهه با زیورتعلیم وتربیت آراست وتقدیم جامعه خود کرد.
لیلا کاویان درسال ۱۳۶۰ خورشیدی نظربه لزوم دید اتحادیه نویسنده گان جمهوری دموکراتیک افغانستان به سمت منشی بخش ادبیات کودک مقررشد.هم چنان او درسال های بعدی به حیث مدیردرمجله زنان افغانستان به فعالیت آغاز کرد.او با قوت وتوانمندی زیاد دراین بخش کارکرد ومانند ستاره درخشید وگوشه های تاریک فرهنگ قبیله یی و ریشه های فقروعقب مانی درکشوررا به وسیله قلم توانای خود برملا کرد.

لیلا کاویان به آزادی زنان باور داشت ودرسروده های خود ازوضع ناهنجار زنان در دهات کشوربه ویژه محلات که درتحت سلطه کوردلان دورازفرهنگ قرارداشت وخشونت علیه زنان، جهل و بیسوادی وعدم آگاهی زنان ازحقوق شان رابا نوشته های ناب خود رساتر نمود.

باتاسف بایدگفت؛ درمورد دیوان شعرلیلا کدام اطلاعی دردست نیست. ولی اوهمواره سروده های خود را جهت نشربه مطبوعات کشورفرستاده است. پس ازیک دهه سکوت بنابراصرارمجله  سباوون و وعده این که سروده اش را با امانـتداری به دست نشر خواهند سپرد‌، سروده «‌قاب بی تصویر‌» خود را با نام مستعار«‌پروا‌» برای چاپ؛ به آن نشریه فرستاد‌.این سروده در شماره بیست ‌وهشتم مجله سباوون ‌(‌سال ۱۹۹۰‌ ترسایی) به نشررسید‌.پس ازآن اوگاه گاه با نام مستعار «‌پروا‌» شعرهایش رابه دست نشر می سپرد‌.

لیلا کاویان با داوود کاویان ازدواج نمود و ثمره این ازدواج یک دختر و سه پسراست. لیلا کاویان باخانواده خود،مانند هزاران هموطن ما، با بوجود آمدن حکومت زن ستیز طالب ها،میهن خود را ترک وعازم کشورهای بیگانه شد.او بودن و زیستن را درغربت با بسیاردشواری تجربه می کرد و روزهای سیاه را به شب های سیاه ترتحویل می داد.غم ودرد ودوری دردیارغربت ودرکنج تنها برای لیلا بسیارطاقت فرسا شده بود.سرانجام دردها وغم ها بر لیلاغلبه نمود واو را ازگفتن وسرودن باز داشت.

لیلا کاویان شاعر نسل آرمان گرا،عصیانگر‌،جسور و با انرژی بود.نسلی که با امید وباوربزرگ به حرکت آمد و اما نیازی نیست که بگوییم  پندارگرایی ها،این نسل را با چی فاجعه‌ یی روبروساخت‌ .چه ترانه های که برلبانش نیامده خاموش گشت وخشکید. دیگر لیلا زمزمه وصدا نداشت ،لیلا کاویان قلم نداشت ولیلا نفس هم نداشت. لیلا را ازما وازهمه فرهنگیانش ربودند وجایش رادریک لحظه کوتاه، ولی برای همیش درمیان همه خالی گذاشتند. جنازه اش را دوان دوان  در‌۱۴ اپریل ۱۹۹۸ ترسایی که تنها چهل وهشت سال داشت  دربسترخاک سپردند.او درهجرت نیز برای وطن ویران وملت خود که از دو دهه غرقه درخون وعزا بود، بسیار خون ‌دل خورد و بسیار گریه کرد. درسوگ ویادی ازاین شاعر پارچه شعر چاپ نه ‌شده اش را به نام «‌ گریه‌ » با مقدمه کوتاهی که خود بر آن نوشته بود.« ‌در سوگ مرگ های نسلم وآنانی که باهم بزرگ شدیم‌، یاد گرفتیم و اندیشیدیم‌، رزمیدیم‌، بحث کردیم‌، آموختیم  و حالا یکی پی دیگر مرگ فرا می رسد برای بُردنِ مان‌.» او گویی مرگ را نزدیک دیده بود که سروده است « ‌وحالا یکی پی دیگر مرگ فرا می رسد برای بُردنِ مان‌.»

گـریـه   

برای نسل خویش گریه می کُنم


برای نسل رزم‌، نسل جنگ‌،

نسل سال های خوب و بد

برای ملتی که خون گرم شان هنوز در رگان ماست 

برای ملتی که خون ما‌: که خون گرم ما برایشان چو جویبار سرد یک جدایی است
آه چه بد که ما ز دست رفته ایم و می رویم .

برای نسل خویش گریه می کنم

که یک وطن وشهر ومردمی یگانه داشت

که کودکان و نوجوانان و مردمی عزیز ونازدانه       
 داشت
 برای نسل سربلند وخوب خویش گریه می کنم

چسان به خاک اوفتاده ایم‌؟

 

 

بخش دوم :

 

گفت و شنید لیلا کاویان مدیرمجله زنان افغانستان با شیرین نظیری مسوول کمسیون آموزش سیاسی و توده یی شورای مرکزی سازمان دموکراتیک زنان افغانستان

 

پرسش: ازچند سال به این سو؛ درکدام بخش های سازمان دموکراتیک زنان افغانستان کارکرده اید؟ 

پاسخ: دو سال در شورای نواحی دوم و دهم شهرکابل به سمت مسوول شعبه تشکیلات کار کردم. پس از آن جهت فراگیری بیشتر کارسازمانی وتوده ای به المان شرق اعزام گردیدم، زمانی که دوباره بوطن برگشتم ،در ناحیه دهم شورا زنان بکارم ادامه دادم. اما پس از شش ماه نظر به لزوم دید شورای مرکزی سازمان دموکراتیک زنان افغانستان  به کمسیون آموزش سیاسی و توده ای شورای مرکزی س.د.ز.ا تبدیل شدم. درابتدا به سمت مربی و پس از مدتِ کوتاهی در جلسه اجراییه سازمان د.ز.ا به سمت مسوول کمسیون  انتخاب وتصویب شدم. تا همین اکنون درهمین پست مشغول کارهستم.
  پرسش:چند نفر همکار دارید؛ آیا با این نیرو که دیده می شود. به کارهایتان درسرتاسر کشور رسیده گی نموده می توانید یا خیر؟
  پاسخ: با صراحت بگویم نه!

شما بهتر می دانید که کار پرجنجال و رو در رو به ویژه دربخش « سواد آموزی » با مردم داریم. گاهی آنها ما را می پذیرند . زمانی هم با چوب و تبر بدرقه ای مان می کنند. با آنهم ما با جسارت ومرحمت بسوی شان می رویم ،از ایشان نمی هراسیم و باور داریم که به اهداف مان که کمرنگ ساحتن و محو بیسوادی است، می رسیم.
در باره همکاران عزیزم باید بگویم که یک تایپست وپنج مربی « مربی های سکتور ها »  در کمسیون ما مصروف کارهستند. یکی از ایشان ازکشور همسایه  ایران  است. اما درپروسه سواد آموزی ما شمارزیادی از دختران متعلم ومحصل داریم که بصورت رضا کارانه در این بخش سهم گرفته اند. همکاران قابل افتخارم طبق « پلان های کوتاه مدت و طویل مدت » ،هر کی سرگرم کارخودش است. اما به مناسبت روزهای  مهم ملی وبین المللی ، پلینوم های سازمان دموکراتیک زنان افغانستان ، سیمینارهای سرتاسری برای شورا های زنان، مارش های خیابانی، برگزاری هشتم مارچ روز همبستگی زنان و..." کار ما ازمسیر اصلیش فرا تر می رود.
در چنین رویداد های بزرگ، جلسه کمسیون تدارک شعبه را دایر و تقسیم وظایف می کنم. تا زمان برگزاری امور همکاران را نظارت می کنم.اگر به مشکلی برخوردند . خودم در ساحه به همراه شان می روم ومشکل شان را حل می سازم.
این شعبه وظایف زیادی دارد ما هیچگاه وقت خالی نداریم.حتا بعضی وقت ها نان خود را تا به آخر صرف کرده نمی توانیم. اگر دست کم دو نفر دیگر به تشکیل ما اضافه گردد. ما بهتر ازاین به وظایف خویش عمل کرده خواهیم توانست.
  پرسش: شما از مربی های سکتور ها یاد نمودید. اگر ممکن باشد؛ درباره این سکتور ها به خوانندگان مجله معلومات دهید. خالی از دلچسبی نخواهد بود.

پاسخ: شعبه آموزش سیاسی توده ای «  تبلیغ وترویج » دارای هفت سکتور است.که توضیح وتشریح هریکی ازآنها از حوصله این مصاحبه بدور است. بازهم سعی می کنم بصورت خیلی فشرده مطالبی را درزمینه بیان دارم.

 بخش  تبلیغات

سازمان دموکراتیک زنان افغانستان بیشتر فعالیت های خود را در قالب بخش های اجتماعی وفرهنگی ارایه می ‏دارد. به همین دلیل، سیاست های خود را در زمینه ‏های مختلف اعم از فعالیت های چاپ و نشر و تهیه برنامه تبلیغاتی در رسانه ‏های صوتی و تصویری هماهنگ می سازد. 

چاپ اوراق تبلیغاتی ،چاپ پوسترها و پلاکاردها،بروشورها ،کتاب ها، شعار های روی تکه ، پرچم ها، برگزاری نشست ها، مارش ها، راه اندازی میله های عنعنه وی ، محافل شعر وموسیقی و...  از مسیر همین بخش صورت می گیرد.

بخش  مبارزه با بیسوادی

بیسوادی زنان را همچو موم  درچنگ مردان زن ستیز آب می سازد و در سرتاسر زنده گی آنان را از آگاهی بر حقوق شان دور نگه می دارند،زیرا زن با کسب سواد و دانش می تواند به صورت علمی به حقوق خود آگاه شود، در غیر آن راهی جز سرماندن بر تمام سنت ها و باور های زن ستیزانه و سنگ شده که زنده گی را چون برزخی برای زنان رقم زده، برایشان باقی نمی ماند. ازاین رو سازمان دموکراتیک زنان افغانستان جنبش سواد آموزی برای زنان را درسرلوحه فعالیت های خودقرار داده تاگراف بیشترین رقم بیسوادی در بین زنان « ۹۸ » در صد را کم رنگ تربسازد. برای نابودی این دردی که زنان را به بردگی می کشاند.تحت شعارهر عضو سازمان وظیفه دارد.تا « سه تن از اعضای بیسواد خانواده خود را باسواد بسازد» . کار گسترده ای را در سنگر درس وقلم آغاز نمودیم .حتا با ریاست سواد آموزی پروتوکول مشترک را برای محو بیسوادی به امضا رسانیدیم.
زیاد ترین فشار کارما درهمین بخش مهم و حیاتی « سواد آموزی» برای زنان متمرکز گردیده است. زیرا زن محروم ازسواد کمتر می تواند فرزندان سالم به جامعه تقدیم نماید.
دربخش امحای بی سوادی ما گروه های سیار تبلیغاتی داریم. این گروه های داوطلب ساحه محل زیست خود را بررسی می کنند، کورس سواد آموزی ایجاد می کند و تدریس آنها را نیز رضا کارانه به پییش می برند. مربی بخش همه روزه طبق جدول کاری خود به کورس ها سرمیزند جریان تدریس و رضایت دانش آموزان را از چگونگی تدریس بررسی میکند  اگر مشکلی وجود داشت آنرا به اسرع وقت مرفوع می سازد. این جنبش درحقیقت پیش زمینه یک حرکت سرتاسری به خاطرتامین حقوق برابرزنان بامردان درزمینه آموزش سواد نیزاست. درنتیجه فعالیت های دلسوزانه اعضای این سازمان، هزاران زن ومرد این سرزمین خواندن ونوشتن را درسراسر کشورفرا گرفتند.ازآنجایی که آموزگاران کافی در پیشبرد این امربزرگ در وزارت تعلیم و تربیه « ریاست مبارزه با بیسوادی » وجود ندارد ،اعضای سازمان دموکراتیک زنان افغانستان، افتخاری ومجانی کورس های این ریاست رانیز تدریس می نمایند.
درنتیجه سعی وکوشش سازمان زنان درامر مبارزه با بیسوادی ،سازمان موفق به دریافت مدال یونسکو گردید. ولی این مدال را به ساده گی نه ؛ بلکه به خون ده ها زن و دخترجوان وهزاران دشواری به دست آوردیم.
بخش  رسانه های جمعی  

رسانه ها ابزارهای مهم استند که به وسیله آن پیام های تصویری، صوتی و یا نوشتاری به طور مستقیم به مخاطبان انتقال داده می شود. تلویزیون ها، رادیو ها، مجله ها، روزنامه ها، جراید، بروشورها و کتاب ها از جمله رسانه های  جمعی شناخته می شوند.        

رسانه ها از انحراف های اجتماعی نظیر تجاوز، خشونت علیه زنان، کشتارها، انفجارها و یا رویدادهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی یاد می کنند و گاهی زوایای پنهان یک رویداد جنایی را برای مخاطبان خود آشکار می سازند . بنا به ارزشمندی رسانه ها ما این سکتور را برای زنان ایجاد کردیم  و در برنامه های زن و زنده گی نو در رادیو ، زن و جامعه در تلویزیون همچنین به مناسبت های مختلف برخی از برنامه پاسخ چیست « برنامه آموزگاه ذهن » همکاری داریم. بانوان که از ولایت ها به مرکز می آیند.درباره عملکرد ها، پیروزی ها و چالش های شان در این برنامه های تلویزیون گفت و گو می کنند. در هر گردهمایی های که از سوی شورای مرکزی سازمان دموکراتیک زنان برگزار می گردد. از رسانه ها دعوت می کنیم تا رویداد را بدون کم وکاست ازمسیر برنامه های شان انعکاس بدهند و با مسوولین و دعوت شونده گان گفت وشنید هایی هم داشته باشند.

جهت تنویر و آگاهی دهی بانوان درسرتاسر افغانستان، در تحت نظر این کمسیون مجله زنان افغانستان بدست نشر سپرده می شود.مجله زنان افغانستان که شما " لیلا کاویان" مدیریت آنرا بعهده دارید. من در حضور شما گستاخی نمی کنم .اگر ممکن باشد، شما درزمینه همکاران و طرزالعمل مجله در این قسمت کمی معلومات ارایه دارید. تا خوانندگان عزیزراجع به نحوه کارتان آگاهی حاصل نمایند.                        
لیلا کاویان: مجله زنان افغانستان ماه یک بار از زیور چاپ می برآید. دفترمجله ما در بلاک مطبعه دولتی قرار دارد. در این دفتر مدیرمسوول مجله ،معاون، خبرنگار،ویراستار و...کار می کنند. ماهمه مطالب را جمع آوری ،ویرایش و بسته می کنیم.بعد ازآن جهت کنترول نهایی به شعبه آموزش سیاسی توده ای ارسال می داریم. پس از ارزیابی و مطالعه دقیق ،مطالب را به ما می فرستند.در این صورت ما اجازه نشر را بدست می آوریم. مجله زمانی که نشر شد. آنها را به مشترکین مجله  و شورا های زنان ارسال می داریم.                                                                      
بخش  آموزش سیاسی و توده یی                    
این بخش برای بلند بردن سطح آگاهی سیاسی زنان کار می کند. ما در هرهفته گزارش ها ،مصاحبه ها، زنده گینامه ها ،مقاله ها و رویداد های داخلی و خارجی در باره زنان افغانستان وجهان جمع آوری ، تکثیر ودراختیار منشی های گروهی قرارمی دهیم. تا از مسیر جلسه ها به اطلاع زنان رسانده شود. برای جلب زنان به کتاب و کتاب خوانی ما کتابخانه بزرگی را درسطح شورای مرکزی زنان ایجاد نمودیم. تا زنان کتاب های مورد علاقه خود را دریافت و مطالعه نمایند. هر عضو سازمان دموکراتیک زنان افغانستان وظیفه دارد تا گزارشی از مطالعه خود را با اخبارداغ داخلی و خارجی درجلسه ارایه نماید. سازمان دموکراتیک زنان افغانستان بخاطر ارتقای سطح دانش کادر های حرفوی خود، دانشکده زنان را در جنب انستیتوت علوم اجتماعی کمیته مرکزی حزب دموکراتیک زنان افغانستان ایجاد نموده است. در این دانشکده کادر ها از سرتاسر افغانستان دعوت می شوند و دوره های سه ماه و شش ماه  آموزشی را دراین دانشکده سپری می نمایند.  در کنارآن اعضای علاقه مند سازمان زنان برای آموزش تجارب سازمان های زنان در سایر کشور ها از بورسیه های کوتاه مدت این سازمان ها مستفید می شوند.

برای منش های شورای های ولایتی ما در ختم هر رویدادی که بکابل دعوت می شوند. سیمینار های کاری دایر می کنیم.  همچنین در هر سفر که به ولایت ها می رویم باز هم نظر به ضرورت شان سیمنار های آموزشی برگزارمی کنیم.
بخش  لکچر ها 

لکچرها « بیانیه ها »  نظر به موضوع گرم و داغ روز نوشته می شود ودرحدیک شعار باقی نماند.بیانیه های به‌ روشنی جهت حرکت سازمان را در آینده توصیف می کند، آن را به ‌‌وضوح از سازمان‌های دیگر متمایز می کند و توجیه قانع کننده‌ای برای نیاز‌هایی که سازمان به آن‌ها پاسخ ‌گو است ارایه می دهد.بیانیه ها پس از نوشتن، تایپ ، ویرایش ،چندین کاپی می شود. این کاپی ها بدسترس روسای کمسیون ها گذاشته می شود. در یک روز واحد همه در محلات که پیش از پیش زنان در آنجا بسیج و سازماندهی شده اند. روی آن صحبت می شود. البته با این ساده گی که من توضیح داده ام نیست.گاهی از سویی موسسه ها مشکل تراشی صورت می گیرد. نمی خواهند که نیم روز ویا چهار ساعت کارشان تلف شود. زمانی هم بیانیه دهنده گان مشکل خانواده گی پیدا می کنند و درهمان روز بالای کارحاضرنمی شوند. گاهی هم مشکل بی موتری است. اما ما با حوصله مندی و خواهش دوستانه همه را راضی نگه می داریم. این شیوه کارازموثریت زیادی برخورداراست. افزون به پاسخ ارایه داشتن بر پرسش های زنان ؛به مشکلات زنان در محل کار شان نیز رسیدگی می شود. گروه سخنرانان مستقیماً با رییسان موسسه تماس می گیرند و مشکل کارمند و یا کارگر را مرفوع می سازند.

بخش تبلیغ ضد تبلیغ       
4امروزه کارشناسان صنعت تبلیغات با تحقیقات فراوان متوجه شده اند نقش ضد تبلیغ برای تبلیغ موثرتر و پیچیده تر و در عین حال بسیار تاثیرگذارتر از انواع تبلیغات مستقیم است. بنابرآن ما هم خواستیم از این شیوه مستفید شویم ودر وقت کم « فوری» جلو تبلیغات زهر آگین دشمن رابگیریم. به همین منظوراین سکتور را ایجاد کردیم.
لیلا: درست متوجه نشدم اگر ممکن باشد کمی بیشتر توضیح دهید.
  البته! زمانی که کورس های سواد آموزی ما جنب و جوش بیشتر گرفت. یعنی این که کمیت زیاد زنان به کورس های سواد آموزی جذب شدند و درس خواندن آغاز کردند.
مجاهدین درهمه جا دست به تبلیغ زدند که زنان و دختران تان را به کورس ها نگذارید. زیرا درآنجا موضوعات ضد دین اسلام  درباره « لینن ،مارکس ، شوروی وحکومت کارگری، بی حجابی و...»  سخن زده می شود. اما ما با نرمش و خیلی ساده برای زنان توضیح دادیم که اگر شما باسواد شوید. سرویس های سمت خانه ای تان را به اشتباه نمی گیرید. اگر کودک تان بیمار شود ، شما منتظر شوهر نمی مانید. می توانید که لوحه دوکتور را بخوانید و کودک را از خشک شدن آب وجودش تا سرحد مرگ نجات دهید. به همین ترتیب ما به دختران که مسموم شدند واز مکتب رفتن هراس داشتن و یا تبلیغات که مانع سهم گیری زنان در بخش های اجتماعی می شد.کار زیادی نمودیم. گروه های سیار تبلیغاتی ما به حمام های زنانه، فاتحه خانه، محافل نذرو نیاز بانوان، در زیارت ها ،خلاصه در هرجای که مرکز تجمع زنان است، می روند وبشکل خودمانی و عامیانه بدون معرفی خود صحبت می کنند. گاهی هم صحبت ها بشکل گفت وگو بین دو مبلغ سازماندهی می شود و درعطف توجه قرارمی گیرد.                                    

بخش محصلان ومتعلمان           

 با وصف پیشرفت های وزارت معارف در این چند سال پسین، دشواری ها و کاستی های نیز در فرایند تعلیم  و تربیه دانش آموزان وجود دارد. به عنوان نمونه، هنوزهم میلیون ها کودک دخترکه سن مکتب را دارند،به نسبت تا امنی در روستاها و شهرهای شان از رفتن به مکتب محروم هستند. برای سرگرمی های کودکان شهری حتا « شهرکابل»  پارک های سبز با سامان آلات بازی وجود ندارد.       
از آن جای که کشور در حال جنگ اعلام ناشده است. شرایط زنده گی برای کودکان وجوانان خیلی دشوار شده است. ما برای این که سطح دانش دوشیزه گان را بلند برده باشیم. کانکور های مقاله نویسی،  داستان نگاری، شعرنویسی ، نقاشی، مجسمه سازی، گلدوزی، بافت ،کارهای دستی و ... را درمیان مکتب های شهرکابل ودانشکده زبان و ادبیات دانشگاه کابل/ پوهنتون سالانه دو بارسازماندهی می کنیم وبرای تشویق سبقت گیرنده گان جوایز نیز اهدامی کنیم . برای متعادل سازی سطح تحصیل دختران با پسران ، رقابت های سالم درسی و معلوماتی را درمیان جوان تحت عنوان مسابقات ذهنی « پاسخ چیست؟ » از مسیر تلویزیون راه اندازی می کنیم. شماری زیادی از جوانان در این مسابقه ها اشتراک می کنند و هر دو جناح زیاد مطالعه می کنند و معلومات آفاقی بدست می آورند. تا در رقابت پیشی بگیرند. به برنده گان هم جوایز و تحایف اهدا می کنیم وهم بهترین ها را به بورسیه های تحصیلی معرفی می داریم . برای قدر دانی و تشویق شعرای جوان ما محافل شعر و موسیقی را در خانه علم و فرهنگ شوری دایر می کنیم. «همین دیروز۲۵ سنبله » ما محفل بزرگی داشتیم.
به تعداد  ۵۰۰ تن از دانش آموزان ممتاز از مکتب های شهرکابل اشتراک نموده بودند. شعرهای زیبا عاشقانه و حماسی خود را سرودند.فضای خیلی گوارا و پرکیف بود. درختم محفل میرمن پروین و سیما ترانه هم آهنگ های خیلی زیبا اجرا کردند.       
میرمن پروین آوازخوان پیشکسوت از دختران جوان خواست .تا به موسیقی رو آورند و جاهای خالی آوازخوانان قدیمی را پرکنند.

افزون برفشرده معلومات که در باره چگونگی عملکردهای شعبه آموزش سیاسی توده ای پرسیدید. این شعبه تمام پیام های سازمان دموکراتیک زنان افغانستان را به مناسبت های مختلف، رویدادهای احزاب، سازمان ها ، اتحادیه ها، انجمن ها و... نوشته و عنوانی مراجع مربوطه ارسال می  دارد.

پرسش: سالانه چندبار جهت کار و بررسی به شورا های ولایتی میروید؟             
طوریکه دربالا توضیح دادم. ما بخش های هفت گانه داریم. بنابر حجم زیاد کاردر هرماه یک بارسفر به شورا های ولایتی داریم. نخست کارشورا را بصورت دقیق بررسی و روی کاستی ها ومشکلات آنها سمینارهای آموزشی برگزار می کنیم. حتا گاهی درمسایل حقوقی هم پا درمیانی نموده  قضایا راحل و فصل می کنیم. در اخیر گزارش کاری خود را در جلسه هیت اجراییه سازمان ارایه می داریم.                            

رفیق شیرین عزیز، اگر بصورت خلاصه درمورد پروبلم های کاری تان بگویید.شمارکارمندان حرفه وی در این شعبه انگشت شمار است. البته درامور روزمره گی با تجربه و ورزیده هستند. اما این شعبه به دو نفر نویسنده نیاز دارد تا بیانیه ها،پیام ها، موادسمیناری،اوراق تبلیغاتی و ... را بنویسد. همچنین منابع مالی ما خیلی کم است.در نشرپوسترها بعضا"با مشکلات روبرو هستیم. با وصف که ۸۰ درصد کارما درساحه است. شعبه ما موترمستقل ندارد.همکاران ما با مشکلات جدی روبرو هستند.زیاد تر وقت ها به موقع به جلسات شان رسیده نمی توانند.

لیلا کاویان: بخش های فعالیت تان خیلی دلچسپ و در ضمن ارزشمند و موثر است.از این که با این همه تراکم کاربه مصاحبه ام پاسخ دادید. جهان سپاس موفق باشید.
شیرین نظیری: سپاس از این که با حوصله مندی سخنان مرا شنیدید./ کابل ، ۱۳۶۲

 بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۶/ ۱۷ـ ۰۷۰۹

پیام تسلیت دارالانشای حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در مورد حمله  وحشیانه تروریستی بر مسجد امام زمان

 


هموطنان عزیز و شرافتمند!

تروریستان وحشی، این مزدوران بیگانه  و دشمنان انسانیت بار دیگر در شهرکابل پایتخت کشورمحبوب ما  افغانستان حادثه آفریدند و با انجام حمله تروریستی خونبار روزجمعه  ۳ سنبله ۱۳۹۶ بر نمازگزاران بی دفاع ایکه مشغول ادا  نماز جمعه؛  و عبادت خداوند در مسجد امام زمان شهرکابل بودند، ملت متدین افغانستان و تمام انسان های با احساس را در سراسرجهان سوگوار ساختند، و با انجام این جنایت ضدبشری بار دیگر چهره قبیح  و زشت خویش  را به نمایش گذاشته و ثابت ساختند که پابند هیچ نوع موازین اخلاقی و انسانی و ارشادات دینی نمی باشند.

دارالانشای حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان ضمن تقبیح شدید این جنایت بزرگ ، مراتب تسلیت عمیق خویش را به خانواده های شهدا ابراز نموده ،برای شهدا بهشت برین و به مجروحان شفای عاجل از بارگاه خداوند بزرگ استدعا می نماید.

از همه هموطنان عزیز تمنا دارد تا همچو همیش بدون  در نظر داشت تعلقات مذهبی و قومی در کنارهم  چون مشت واحد قرار داشته  در راه مبارزه برضد تمام  ناملایمات؛  و تامین صلح ، ترقی و تعالی در کشور از هیچ  نوع سعی وتلاش دریغ نورزند. ضمن قدردانی از تلاش ها و جانباری های نیروهای فداکار امنیتی کشور از این دلاورمردان سرزمین خویش می خواهیم  تا با هوشیاری و دقت هرچه بیش تر در راه تامین امنیت کامل  درکشور؛ و جلوگیری از تکرار همچو حوادث تلاش همه جانبه نمایند.

 

بااحترام

پوهاند داکترمحمد داوود راوش

رییس حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان

 

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۱۷ـ ۲۶۰۸

سروده های تازه عیدی از دو شاعر توانا و متعهد کشور ، نورالدین همسنگر و عبدالوکیل کوچی

 

این عیـد چـه عیـد است؟

 

این عید چه عید است که دلی شاد نسازد

ویرانه دل ها زغم آزاد نسازد

رحمی نکند حال پریشانی ما را

این خانه تهی ناله وفریاد نسازد

بابی به رخ خسته ای مردم نگشاید

شور وطربی شهر دل ایجاد نسازد

از دام وقفس خیل قناری نرهاند

ماتمکده ای لانه  صیاد نسازد

هر خار وخس دامن گلزار نچیند

این باغ وچمن پر گل وشمشاد نسازد

گلبانگ تبسم نشود دیده ای گریان

آشفته شب راحت بیــــداد نسازد

این عید چه عید است؟که دلی شاد نسازد

این خـاک زهـر قید غــم  آزاد نسازد.

( نورالدین همسنگر )

 

 

  عیــد قــربان

 

با ز  عید  آمده  عید   قــربان

عید   تبریک  به  پاکیزه دلان

حرمت عید  گذشت ویار یست

صلح و آشتی و ایثار  گریست

درس  اعیاد  نیکو کاری است

شادی و همدلی و  یاری است

لیک هر دل نشود  شاد  از آن

آنکه گیر آمده  در جنگ گران 

 این نشد عید که ریزد همه جا

خون   انسان  بد ست دد ودام

حاجی آغاشنواین حرف نخست

حج مروکج مروازراه  درست

خدمت  خلق حج  پاکان  است

کجروی  کار ریا کاران  است

بگذ ر از کعبه طواف  دل کن

دل  ما تم زده را  حا صل کن

ریختن خون که  قربانی نیست

شهرت وکذب مسلمانی  نیست

آتش   تفرقه  را خا مش  کن

توده را رسته ازین چالش  کن

دروطن آتش خون جنگ است

آخراین بستن کشتن ننگ است

تو که ازجنگ زر اندوخته یی

عطش توبهر  طواف سنگست

بسته  کن دام   فریب و تزویر

باز کن  پای  وطن از  زنجیر

بسکه اوضاع وطن خونینست

قتل و  کشتا ر بنام  دین  است

در فلسطین  و دمشق  و بغداد

خاک ازخون بشررنگین است

حاجی آغا شنواینحرف نخست

حج مروکج مرواز راه درست

بس  کن  افسا نه عیدی   گفتن

در چنین  ما تم و شادی کردن

هرزمانی که شوم رسته زجنگ

عید  ما می شود آنگاه  پر رنگ

(عبدالو کیل کوچی)  

 

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۱۷ـ ۳۱۰۸

یاداشت هـای ضروری به مناسبت روز استــرداد استقلال

۲۸ اسد ۱۳۹۶ ، مطابق  ۱۹ اگست ۲۰۱۷ م

آماده گی های گسترده مردم در مرکز و ولایات به خاطر تجلیل از روز استقلال ، بازتاب نوستالژیک یا گرایش به گذشته و مبین اراده ملی برای دستیآبی به استقلال واقعی در شرایط کنونی میباشد .

انجمن حقوقدانان افغان در اروپا مقدم از همه این روز ارزشمند را به مردم غیور ، صبور ، مقاوم و آزادی دوست افغان مبارک می خواهد و با نشر این سند ، از دیدگاه مسلکی و به ایجاز به موارد پر اهمیت به خدمت  هموطنان عزیز تقدیم می دارد که اراده مشترک بسوی استقلال واقعی را مساعدت نمایند .

در گام نخست تذکر این واقعیت تاریخی ضروری پنداشته می شود که بالاثر اراده همگانی و جانبازی و فداکاری اجداد و نیاکان غیورما ، افغانستان در طول تاریخ هیچگاهی مستعمره نبوده و موقف تحت الحمایگی ( پروتکتورات ) که از اثر معاهدات استعماری بر افغانستان تحمیل گردیده بود ، با اعلام استقلال و در نتیجه جانثاری آزادی خواهان ملی در جنگ استقلال ، با عقد ( پیمان صلح راولپندی )  امپراطوری بریتانیای کبیر استقلال کامل سیاسی افغانستان را برسمیت شناخت که در ( ۱۹ ) اگست ( ۱۹۱۹ م ) که مصادف به ( ۲۸ ) اسد می شود  توسط شاه امان الله تایید و امضا گردید و در بیانیه معروف که در همان روز این ناجی و سمبول استقلال در مسجد عیدگاه  ایراد کرد این روز را بحیث روز استقلال اعلام نمود .

بهترین نحوه تجلیل ازین روز سترگ و تاریخی این خواهد بود تا درس های ارزشمند آنرا بیاموزیم ودرک دقیق از این  داشته باشیم که :

چگونه استعماررا شکست دادیم وچرا مغلوب « استحمار » شدیم

که عمده ترین آنرا بر میشماریم :

ـ احراز استقلال سیاسی در گام نخست محصول همبستگی ملی تمام اقوام با هم برادر و برابر و تبارز وحدت و وفاق ملی بخاطر خواست مشترک و در برابر دشمن مشترک بود .

ـ احراز استقلال سیاسی در اثر مبارزه و انسجام پیشآهنگ آگاه و استقلال طلب ( مشروطیت اول و دوم ) میسر گردید .

ـ احراز استقلال سیاسی مرهون فکر و اندیشه استقلال خواهی ، آزادی ، احقاق حقوق مردم و نوگرایی مشروطه خواهان می باشد .

 

با احراز استقلال سیاسی اولین قانون اساسی در افغانستان نافذ و دولت ملی و مدرن اساس گذاری گردید و آزادی و برابری تمام مردم تسجیل و ارجحیت قانون مطرح و ملاک عمل دولت قرار گرفت .

بدینرو جایگاه روز استقلال باید در مبارزه تاریخی علم و جهل و در جدل تاریخی سنت و مدرنیزم که با شمس النهار آغاز یافته بود ، مشخص گردد .

پس جا دارد تا پدران معنوی ما و بنیاد گذاران و رهبران مشروطیت را حرمت نماییم و سمبول استقلال ، آزادی و شاخص ترین نماد نوگرایی و ترقی ، شاه امان الله را احترام و آرمان والای او را گرامی و به مثابه رسالت روشنگرانه تداوم بخشیم .

درک دقیق تاریخی بما کمک مینماید تا دریابیم که چرا و به تحریک کی ها ، ملای لنگ بمثابه دشمن قانون و دولت ملی ، انفاذ قانون اساسی و اصلاحات مترقی را تکفیر و با پیروزی حبیب اله کلکانی ملغی گردید و طی یک قرن و همین اکنون نیز ذهنیت تکفیری تمامیت خواه در وجود زشت ترین اشکال بنیادگرایی « اسلامی » ، دشمنی شانرا با قانون و بنیاد یک دولت ملی و مدرنیزیم دوام می دهند .

در حالیکه مقدرات تاریخی ما بدست بیگانگان رقم می خورد ، باید بدون احساسات کاذب و بدور از شعارو با شعور و به اتکا به عقلانیت سیاسی و واقعبینی ، جایگاه افغانستان را به مثابه کشور مصیبت زده  طراز استبداد آسیایی و جهان « سومی » که تراژیدی آن معلول و محصول مداخلات گسترده خارجی است و طولانی ترین جنگ بر آن تحمیل گردیده و نظام سیاسی و روابط بین المللی آن در چوکات نظام بین المللی و در دور جدید «  بازیهای بزرگ » و رقابت جنون آمیز جیوپولتیک  بازیگران حریص و سیطره جو ، شکل می گیرد ، تعریف نماییم .مفهوم استقلال سیاسی کثیرالجوانب و در دید مدرن با استقلال اقتصادی و ارزش های جهانی ، حاکمیت ملی ، حقوق شهروندی ، حقوق بشر و توسعه آزادی بمثابه یک کل مرکب مطرح است :

ـ در یک دید محتاطانه و ارزشی به مفهوم استقلال می توان خاطر نشان ساخت که حاکمیت ملی بر طبق قانون اساسی و موازین قبول شده حقوق بین المللی مندرج در میثاق های مصوب سازمان ملل متحد ، به مردم تعلق دارد و با تاسف این اصل به اثر عوامل زیاد داخلی و بیرونی مصدوم گردیده و حتا در یک مداخله وزیر خارجه قبلی امریکا « سخاوتمندانه » میان دو گروه رقیب و پیشتاز انتخاباتی ، بدون توجه به رای ملیونها شهروند افغان « تقسیم » گردید . پس احیای حق حاکمیت ملی به مثابه پیش شرط صحبت به استقلال سیاسی مطرح می گردد .

ـ افغانستان مدتهاست که به قبرستان ارزش های بشری مندرج در اعلامیه حقوق بشر و حقوق بشر دوستانه مبدل گردیده و آماج جنایات علیه بشریت ، جنایات جنگی و ضد بشری و جینوساید می باشد و همه روزه در تمام کشور جنایتکاران تروریست طالب ، داعش و ... کربلا ، صبرا و شطیلا را به قیمت کشتار اهالی ملکی ، تکرار می نمایند و در نتیجه حق حیات مردم با تهدید جدی مواجه می باشد،  ولی جنایتکارانی که جرایم بین المللی را مرتکب می گردند در خانه های امن در پاکستان و درین اواخر در ایران بی ترس و هراس زنده گی می نمایند . هیچ محکمه در افغانستان و جهان نمی تواند عساکر امریکایی را که بدفعات جرایم جنگی را مرتکب شده اند ، تعقیب و محاکمه نماید .

ـ آزادی و حقوق شهروندان با مخاطرات جدی مواجه است و مجموع مردم در گرو چند صد زور، زر سالارو  قانون ستیز اسیر می باشند ، طاعون فقر ( تا شصت فیصد زیر مرز فقر ) مهاجرت  و بی جا شدن کتله وی ، تاراج معادن و غنایم ملی و ... دها عامل دیگر بازتاب حقیقت تلخ زنده گی مردم را می سازد .

ـ دوام و تشدید جنگ خانمانسوز افغانستان را از حق گذار بشاهراه ترقی محروم می سازد و تلاش در جهت قومی و مذهبی ساختن جنگ کشور را به طرف سوریه و یوگوسلاویا شدن می کشاند .

ـ تداوم دولت فساد و فقدان حاکمیت قانون از مردم به قیمت خون فرزندان شان قربانی می گیرد .

با آنچه به ایجاز تذکار یآفت ، منصفانه خواهد بود تا بر مبنای حب الوطن من الایمان ،  بدور از حب و بغض و سلامت و ملامت ، به حساب آسیب شناسی ، مطرح نماییم که متاسفانه فرسخ ها با استقلال واقعی فاصله داریم .

هرگاه صادقانه می خواهیم تا روز استقلال را گرامی بداریم ، باید از روز ( ۲۸ ) اسد بمثابه روز تجدید پیمان بخاطر پاسداری از ارزش های والای متذکره باشیم که متضمن و مکمل استقلال واقعی می باشد . یک دولت ملی که حاکمیت قانون ، دموکراسی و عدالت  را ملاک عمل قراردهد و بر قوای مسلح ملی و غیر تنظیمی و قومی متکی باشد ، خواهد توانست بیرق سه رنگ ملی افغانستان را به مثابه منبع افتخار و پیوند ملی هر شهروند آزاد افغان و اقوام با هم برادر و برابر ، در کوهپایه های وطن واحد  و سرزمین مشترک  سرافراز نگهدارد و در سیاست خارجی و روابط بین المللی منافع کشور را با اراده آزاد، جرئت و شجاعت تمثیل نماید.

 

 با احترام

هیات اجراییه انجمن انجمن حقوقدانان افغان در اروپا

 

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۴/ ۱۷ـ ۲۰۰۸