انتخابات ۲۰۱۴ در افغانستان، جنجال بحث بر انگیر زمان ما

نوشته : ع. بصیر دهزاد

 

با تمام سر در گمی  های ناشی از سیاست های  گنگ و خطرات احتمال معاملات نا مشروع و پس پرده در هرم قدرت سیاسی یعنی دستگاه ریاست جمهوری ، مردم کشور در آستانه انتخاب یک رییس جمهورجدید قراردارند. با ارایه برنامه های انتخاباتی توسط یازده کاندید  ممکن مردم  در هر یک از برنامه های ارایه شده بخشی از آرزو ها خود را قابل پیش بینی بدانند و  به نیت وفال نیک درحقیقت دل به دریا زده  یکی را برتر از دیگران دانسته رای خود را به یک صندوق رای مورد نظر بیاندازند.

از جانب دیگر با آغاز و در موازی با کمپاین های انتخاباتی در افغانستان  پدیده های به مانند اشباح یا  " اژرد ها ی داستان های خیالی"   در پرواز اند و  در ساحه معین  دور میزنند  تا همه جنگل پر حیاهو را در کنترول و در گرو طعمه خود داشته باشند و زمانی هم با کشیدن یک آتش از دهن خود رقیب را در آتش بتواند بسوزاند. با کلمات دیگر میتوان این جو انتخاباتی را به یک تنور داغ هم تشبیه نمود که هر کسی نان خود را آن میپزد. این شبه خبیثه دشمنان حاکمیت ملی ، استقلا ل و وفاق ملی مردمان کران تا کران افغانستان اند که تلاش مینمایند تا محور توجه انتخاب کننده را از انتخاب یک برنامه انتخاباتی،  به تازه ساختن تضاد های سی سال جنگ در افغانستان سوٌ میلان دهند. برای تثبیت این ادعا ، برامد های قابل توجه و دقت در زوز های اخیر را نباید از نظر دور داشت. منظور نویسنده توجه و دقت به مسائلی اند که خطری جدی رادر  برای بقا و زنده ماندن ارزش های  به وجود می آورد که در تقریباٌ ۱۴ سال گذشته " ولو به شکل نیم جان" شکل گرفته  اند و این ارزش های با اهمیت  میتوانند برای نسل بالنده جوان و نیروهای ترقیخواه و وطنپرست تضمین بقا درپروسه های اجتماعی- سیاسی آینده  باشند. من در اینجا هدف گفتار و هوشدار خود را تنها به نیرو های چپ ( که متاٌسفانه در عمق تضاد های گذشته، بی اعتمادی و پراگنده گی به سرمیبرند) متمرکز نمیسازم بلکه هدف من در مفاهیم عمومی و وسیعتر متوجه به یک کتله  وسیع اجتماعی – سیاسی متمرکز است که خود را معتقد ومدافع  مفاهیم و ارزش های  مانند جامعه مدنی، حقوق بشری و آزادی های دیموکراتیک ( آزادی های مشروع ) ، حقوق و مصئونیت زن در کسب جایگاه اجتماعی، سیاسی و حقوقی اش  ، مصوونیت طفل و خانواده از گزند رقتباز خشونت که تضمین برای  حقوق و  رشد جسمی و روانی اش میباشد، دفاع از ملت واحد و پروسه ملت سازی، سیاست های فرا قومی و فرا زبانی، موجودیت یک سیستم سیاسی بر بنیاد عدالت حقوقی میدانند و دها مسائل دیگر که تضمین و بقای ملت واحد و سر زمین پر افتخار و حاکمیت و منافع ملی با کلتور و فرهنگ ملی در آن نهفته اند، میباشد.

اگر در یک جهت ما به انتخابات چشم دوخته و دل بسته ایم از جانب دیگر و در موازی با پروسه ها ، حوادث گنگ و پیچیده و بعضاٌ جالبی در جریان اند: رییس جمهور کرزی از توافقنامه امنیتی با ایالات متحده آمریکا همه ملت را به مانند " جنگ مار و موش خرما " در انتظار گذاشته است. این عمل وی خود یکی از عوامل حفظ و ادامه بحران و بی اعتمادی میان اتباع ملت است. برخورد رییس جمهور کرزی  با قضیه زندانیان بگرام که از ۱۴ سال بدین طرف هیچ مشکلی بین دولت افغانستان و ایالات متحده نبود ، اکنون به یکباره گی به موضوع روز ، پرخاش و چانه زنی مبدل شده است . وی در چندین مساٌله در ماه های اخیر رهبری اش به عنوان یک رییس جهمور " خود کامه"  عمل نموده است. وی به  همه مشوره ها ، انتقادات و مخالفت ها پشت پا زده  و یکباره به یک کرکتر ضد امریکایی مبدل شد.

ملا آغا جان معتصم از نام یک تعداد از رهبران طالبان و کنفرانس شان در امارات ابلاغیه را به نشر سپرد و آماده گی خود و گروه اش را برای مذاکرات صلح اعلان میکند. در عین زمان که طالبان دیگر که از سهم خود در این ابلاغیه و شرکت در کنفرانس انکار میکنند،  با یک دست شان سر میبرند و به جرایم اشد ضد بشریشان ادامه میدهند و با سر های بریده شده  فوتبال میکنند، در تصویر های دیگر برای سربازان دولتی که گویا به آنها تسلیم گردیده اند ، گل میپاشند و به استقبال شان صف آرائی میکنند، بلی همان  طالبان  که در سالهای حاکمیت شان در افغانستان رادیو ها و تلویزیون ها را حلق آویز میکردند، حتی تصویر ها را از لوحه های ترافیکی پاک میکردند و آنرا " بت پرستی"  تلقی میکردند، اکنون از کشتار های شان تصویر میگیرند و نشر میکنند و نشان میدهند که در جهان پیشرفته کنونی ، در کدام سطح کلتور عقب مانده ، قصی القبی و بی رحمی خود را بنام اسلام و امارت اسلامی به نمایش میگذارند و نشان میدهند که  به هیچ قانون و نورم های انسانی پابند نیستند. موضوع مصالحه با طالبان و امضای توافقنامه امنیتی با آمریکا درست همان سفسطه "  تخم و مرغ"  را تکرار میکند که کدام مقدم تر باید باشد.

آقای دیگری ازتلویزیون رسمی دولتی افغانستان از بررسی جرایم جنگی و عدالت  به شیوه خودش حرف میزند و تمام تلاش های دیگری را که تا اکنون صورت پزیرفته اند مورد سوال قرار میدهد.این فرد ادعا میکند که با دولت هالند حرف های و پلان های محرم  دارد که نمیخواهد آنرا افشا نماید (" .... من با دولت هالند تعهد دارم....") . وی که خود را کارمند سابق وزارت خارجه هالند معرفی نموده ادعا دارد که تمام گزارش ها در مورد  جنایات ارتکابی جنگی توسط نهاد های حقوق بشر در افغانستان قابل سوال است زیرا در این اورگانها " حرب وحدت اسلامی " مسلط است. این دارنده " دیپلوم دوکتورا " از بخشی از جنایات جنگی دوره سی ساله اخیر طفره میرود. صرفاٌ به دلیل اینکه سازمان متعلق به خودش ( حزب اسلامی افغانستان) را هم براات دائمی دهد و هم خود را یک دست اندرکار جدید بررسی جنایات جنگی معرفی نماید. وی به وضاحت از اپوزسیون دولت نام میبرد ولی تا اخیر نمیگوید که " بلی من هم از حزب اسلامی هستم" . عضویت و یا سمپتی به یک سازمان سیاسی حق طبیعی هر فرد است ولی برای من این سوال مطرح میگردد که وی چگونه خاک در چشم یک دولت دموکراسی لیبرال میزند و اکنون به یکباره کی عدالت پسد میشود و نهاد های جامعه مدنی و حقوق بشر درافغانستان و گزارشات آنان را مورد شک ، تردید و سوال قرار میدهد.

هدف نویسنده عطف توجه به مسائل سوال بر انگیزی است که در موازی با روند انتخابات و بخاطر تحت تاٌثیر قرار دادن  این روند به منظور تحقق اهداف "خاص"  فعال گردیده که بحق میتوان بدان اهداف پس پرده اطلاق نمود.

مرتبط بر موضوع انتخابات این مساٌله هم قابل پیشبینی است که رقابت های انتخاباتی در قدم های بعدی به طرف ائتلاف ها و معاملات معین خواهد رفت و یکی به نفع دیگیری خواهند گذشت. اولین سیگنال ها در این مورد در هفته گذشته هم مورد اشاره منابع خبری قرار گرفت. اگر در یک جهت  در کمپاین های انتخاباتی کم و بیش شعار های عدالت، اصلاحات در اداره دولت ، احترام به ارزش های قانون اساسی و رفع مظالم در سیستم سیاسی  داده میشود ، در  جهت دیگر  در  این  پروسه انتخاباتی از شعار ها ی داده میشوند  که وحشت ، دود و خون و آتش جنگ های سال های ۱۹۹۲ – ۱۹۹۶ را در خاطره ها دوباره زنده میسازد، از همان ایده های خشن ولی با لحن " مد سیاسی روز" وعده های  صلح و زدودن فساد و عدالت  داده میشود که نه تنها بوی یک استبداد قرون اوسطائی را به مشام میرساند و در عین حال به اصطلاحات و کلمات توسل صورت میگیرد که دیگر در شریط کنونی و کثیر الفکری جامعه افغانی ما  و همچنان تفاوت های عمیق میان نسل های قبل از جنگ، جریان جنگ و ۱۴ سال اخیر در تقابل و ناپزیری قرار دارند.

برای توضیح گفته فوق ما میتوانیم  جامعه ( فعال) افغانستان کنونی را به سه دسته تقسیم نمائیم: یکی نسل عامل و بقای جنگ سی ساله است که قبل از جنگ های متذکره بر بنیاد اندیشه های مختلفه در سیاست ها فعال گردیدند، در عمق تضاد های فکری و اندیشه وی به طرف های جنگ تبدیل گردیدند واکنون میخواهند در همان قالب اندیشه ها و سیاست های خشن ، کلمات نرمتر را انتخاب و خود و برنامه خود را جلایش دموکراسی و عدالت ( مشروط) دهند. این نسل بدون شک در حال اضمحلال اند و نباید دیگر از این واقعیت چشم ها را بست.

نسل دومی نسل میانه است که خود قربانی اصلی جنگ است و تعداد از این نسل خود مواد و چوب سوخت در جنگ بوده اند. اکنون تعداد زیاد این نسل خسته از جنگ در دو حالت قرار دارند. اولاٌ که سوالات بیشماری برای شان لاینحل باقی مانده که چرا جنگ نمودند و برای کی و برای چه. آنها جواب های خود را از رهبران خویش بدست نمیآورند و لی در عین زمان برای شان مشکل است تا با همان خط فکری و سیمپتی خود خدا حفظی نماید. این نسل در یک جو روانی غبار آلود قرار دارند که به ساده گی و حتی با  احساسات ناشی از درد ها و آلام جنگ و آسیب های فردی و خانواده گی شان با دیگران و بخصوص کاندید های ریاست جمهوری بر خورد میکنند. بدین معنی که به عوض نقد برنامه ها ، افراد و شخصیت های را به نقد و تخریب میگیرند. نسل سوم نسلی جدید است که با جنگ و فرهنگ جنگ و زور در یک تقابل آشتی نا پذیری قرار دارد. این  نسل جدید و جوان که روز به روز  به تسلط و سیطره رشد یابنده  در شاهرگ های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه افغانی  دست میابد. نسل جوان و بالنده در حالیکه با دو نسل دیگر بخصوص نسل اول ( در حال اضمحلال)  دیگر بیگانه اند . غیر طبیعی نیست که نسل اول و نسل سوم ( جوان و جدید)  ممکن به مشکل  راون، خواست ها و ضرورت های یکدیگر را درک نمایند و نمیتواند یکی  خود را در جایگاه دیگر قرار دهند. یکی نسل ایدیالوژی های  سیاسی و مذهبی  بنیادگرا است و دیگری نسل  که با انکشاف تکنالوژی معلوماتی  معاصر بزرگ شده اند  و دارد به نسل تعین کننده تبدیل گردند.

پس این سوال هم مطرح بحث است که ایا نسل جوان و نسل قربانی جنگ میتوانند خواست های و آرزو های خود را در پروگرامهای انتخاباتی ۱۱ کاندید ریاست جمهوری  در یابند یا نه؟  

 از بر نامه های انتخاباتی و مناظرات تلویزیونی تا بحال میتوان بر داشت های مختلف را  بدست داد. مشکل برزگ در این است که اکثریت  کاندید های کنونی  ریاست جمهوری  با کرکتر های  کهنه و شیوه های "  فقیرانه سیاسی "  برنامه های شان را عرضه میکنند و میخواهند در همان قالب ( بعضاٌ نصیحت معابانه و وعده های بدون امکانات ) قلب ، رای و روان انتخاب کننده گان را صاحب گردند.

در برنامه های انتخاباتی تمامی کاندیدان " بدون استثنا " مسائل استاندرد مانند مبارزه بر ضد فساد و مبارزه بر ضد پروسس و قاچاق مواد مخدر توسط مافیای زنجیری که در دستگاه دولت تسلط دارند، برخورد با مساٌله صلح و موقعیت در برابر طالبان، حاکمیت قانون ، اصلاحات و تغیرات در سیستم سیاسی و احتمال تغیرات در قانون اساسی ، برخورد با نیرو های خارجی و شیوه برخورد با جامعه جهانی مطرح گردیده اند. البته با تفکیک اینکه دو یا سه کاندید از برخورد با مساٌله صلح با طالبان ، شیوه که متضمن حاکمیت قانون باشند، وضاحت لازم را نداده اند. برخورد با همسایه گان و پالیسی مشخص سیاسی – دیپلوماتیکی شان صرفاٌ در عمومیات مطرح گردیده است . درحالیکه نیرو های روشنفکری و نسل های جوان و قربانیان و خسته شده گان از جنگ در انتظار برنامه های ویسعتر ، با امکانت عملی میخواهند در انتخاب شان معقول و دقیق بیاندیشند و در یک انتخاب خوب به ارضای روانی خود نایل گردند که در پی آن سالها در محرومیت و آرزومندی برای آینده بوده اند.

بطور مثال اگر جناب سیاف چهار هدف اصلی خود را اساس مقدم و مهمتر از " انکشاف  در مراحل بعدی" افغانستان مطرح میکند، مسایل رشد، انکشاف و تغیر  را در قالب ایده های توضیح میدهد که فکر کنم این ایده برای یک جامعه کوچک و محروم از همه پدیده های مدرن کنونی که صد ها سال قبل از امروز بوده است، ممکن خیلی ها خوب قابل تطبیق میبود .برنامه های وی متکی بر ایده های است که منبع و منشه از ایده ها و اساست میگیرند که صد ها سال قبل از بطن فساد و نا برابری های اجتماعی در اجتماع  کوچک بروز کرده و شکل گرفته اند، با انکه هدف وی ممکن از نظر خودش خوب و از نظر انتخاب کننده "  خیر خواهانه " باشد ولی در تطبیق آن ایده شک و گمان و عدم اعتماد غیر قابل انکار است. اگر من در موقف یک انتخاب کننده باشم ممکن دها سوال پیرامون اهداف برناموی آقای  سیاف را مطرح کنم  که جواب آن در فورمول های اجرایی برای یک ملت قریب به سی میلیونی و انکشافات علوم و ارزش های بشری در دوران معاصر نا ممکن به نظر میرسد.  

ویا اگر در کمپاین های انتخاباتی شعار ها ی داده شوند که دوران جنگ های سی ساله و درد ها و آلام را یکبار دیگر در خاطر ها زنده سازد، نمیتوان بدان یکبار دیگر اعتماد نمود. بعضی از کاندید ها خیلی ها محتاطانه و یا با طرز دید خود شان  مسایل حقوق بشر ، آزادی های مدنی ، حقوق زنان  را به اشاره میگیرند.

با آنکه دو سه کاندید ریاست جمههوری افغانستان بصورت نسبی و در یک حد قابل حساب برنامه های سیاسی و اجتماعی شان را عرضه نموده اند ولی با  عدم موجودیت برنامه های وسیع انتخاباتی و مقنع ساختن انتخاب کننده و توضیح مدلل زمینه ها و امکانات تطبیق برنامه ها ، خود بخود انتخاب کننده را به جهات منفی دیگر سوق میدهد یعنی انتخاب نا مناسب از یک کاندید نا مناسب صورت میگیرد. بدین مفهوم که انتخاب بر اساس  زبان ، منطقه،  قوم ، مذهب و تعلقیت های  تنظیمی- سیاسی صورت میگیرد تا انتخاب آگاهانه از یک برنامه.  روی همین دلیل است که تعداد از بحث های انتخاباتی  میلان خود را از بحث ها و انتقادات روی برنامه ها به طرف افراد و تعلیقت های سمتی و زبانی و گذشته جنگ سی ساله نموده اند.

نویسنده به ادامه این مقاله نقاط نظر ، تبصره ها و تحلیل های خود را پیرامون  ضرورت های اساسی اجتماعی- سیاسی و اقتصادی برای خواننده گرامی ارایه خواهد نمود. تلاش خواهم نمود تا در بحث های بعدی مطالب زیر را به بحث و ارزیابی گرفته تا انگیزه باشد برای یک نقد و نتیجه گیری خواننده گرامی:

-مساله صلح و امنیت و برخورد با اپوزیسیدن مسلح دولت، نقش قوای مسلح افغانستان.

-موضوع حاکمیت قانون، عدالت حقوقی ، تضمین های حقوقی برای مصوون سازی خانواده ( زنان و اطفال) از خشونت های جسمی و روانی.

-مشاجره میان مفاهیم سیستم حاکمیت سیاسی فدرالی ویا سنترالیزم، سیستم پالمانتاریزم یا ریاستی، از تیوریها بطرف زمینه های ممکن و عملی.

و بلاخره با یک بحث روی ارزش های مسجل در قانون اساسی ، نقش دموکراسی و آزادی های مدنی و همچنان اهمیت انتخاب یک سیاست خارجی مناسب بحث خود را به پایان خواهم رسانید. امید است دوستان و نویسنده گان بزرگوار با نقد ها و سیهم شدن در بحث ها و با دانش و قلم بزرگوارانه شان هم بنده را کوچک نوازی نمایند و هم در برابر یک داعیه بزرگ ملی و تاریخی خود را سهیم ساخته و ادا  دین ملی و وطنی نمایند.

ادامه دارد

 

 بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۲ـ ۲۴۰۲

 

خدای جاهل و دین جاهل ، همان «جهل» اوست!

نوشته : محمد عالم افتخار

 

درین پکیچ ( بسته اطلاعاتی ) بنیاد روشنگری گوهر اصیل آدمی میخوانید:

ـ به تیم های که آی. اس.آی  راه و رخنه داردرای ندهید،

ـ اسطوره توحش « قصاب الهی » یا ابراهیم دوم ،

ـ حامدکرزیملاسویچ دیگر دردادگاه جنایات ضد بشری خواهد شد،

ـ نقب هایی دراعماق « اسلام » ضد قرآنی.

 

به تیم های که آی.اس.آی  راه و رخنه دارد رای ندهید!

درین هفته  با درد و دریغ یکی از آشنایان جوان و نیکمرد خود را از دست دادم. به ابتکار عزیزی توانستم در مراسم فاتحه آن جوانمرگ به طریق تلیفون شرکت نموده و با بازماندگان و دوستانش ابراز همدردی و غمشریکی نمایم. اتفاقاً جماعت زیاد در مراسم بودند و بلند گوی تلیفون عرایض مراـ شاید هم به همه گان ـ میرسانید.عده ای از دوستان پس از فاتحه از این کمترین پرسیدند که آیا به دعاوی انتخاباتی باور دارم یا خیر؟ یا هم انتخابات مهندسی شده و «نفری»، از قبل معلوم است و جامه دریدن ما مردم بیهوده میباشد؟

احترامانه عرض کردم: ولو که صد فیصد همین وریانت هم حقیقت داشته باشد؛ بازهم شما نقش و مقام و حق و حیثیت خود را مد نظر گرفته حد اکثر در رای گیری شرکت نمایید. حُسن این عمل آن است که به مهندسی کننده گان و زورآوران و قانون شکنان دشمن مردم؛ نشان میدهید که بیدار و آگاه و صاحب اعتماد به نفس استید و این بُرد را برای دارنده گان عزم دزدی و تقلب خیلی سخت و پرهزینه و پر دلهره میسازد.

ایشان حتا نام گرفته از دو سه تیم انتخاباتی؛ پرسیدند که من کدام یکی را اصلح و ارجح میدانم و توصیه میکنم که به کدام یکی رای داده شود؟

عرض بنده این بود که درست نیست من برایتان آدرسی بدهم این حقی است که فرد فرد شما جداگانه با تعقل و سنجش و آگاهی باید در موردش تصمیم بگیرید تا ثروت بیش بهای رای خود را به کجا استعمال نمایید. ولی صراحتاً میتوانم برایتان عرض کنم که در حال حاضر شقی ترین و قصی القلب ترین دشمن شما و همه مردم افغانستان آی اس آی و نظامیگران پاکستان استند و مزه تلخ و زهر آلود این حقیقت را سی سال است که همه مان به سختی چشیده ایم و می چشیم؛ لهذا تمام تلاش و دقت را به خرچ دهید به تیمی که در آن « آی اس آی»  و پاکستان راه و رخنه دارد ولو که قوم و کلان و محترم تان هم در آن باشد رای ندهید !

به نظر من اگر چنین رایی با وصف آگاهی و معلومات روی ملاحظات قومی و به انگیزهِ پول وغیره استعمال گردد یک خیانت ملی و جرم کبیره مدنی و دینی میباشد.

  

اسطوره توحش « قصاب الهی » یا ابراهیم دوم

بیشتر از دو هفته پیش در کشور جرمنی یکی ازهولناکترین جنایات به دست یک افغان ظاهراً تحصیل کرده و روشنفکر اتفاق افتاد که بدون در نظرگرفتن جنایات طالبانی و سایر شبکه های تکفیری حتا باور نکردنی به نظر می آید.

طی این سانحه که بر خلاف توهم « قصاب ابراهیمی» کنگره های عرش خدا را هم لرزانید؛ زلین جان دختر معصوم چهار ساله و الیاس جان پسر نو شگفته شش ساله با کارد قصابی توسط پدر حلال و گویا « قربانی ابراهیمی»  شده تقدیم خدای وهابیت و وحوش تکفیری گردید.

به نوشته برخی از مطبوعات آلمان این جنایت در یک صبحگاهان وقوع یافته و ساعت شش و پنجاه صبح، جنایتکار خود وادار شد تا به پولیس زنگ زده از انجام یافتن جنایت خبر دهد:

« من اطفال خود را کشتم !»

وقتی پولیس داخل اتاق محل حادثه شده؛ دیده است که اطفال پهلوی هم قرار داشته از زیر سر شان خون جاری است.اطفالی معصوم و رعنا و زیبایی که شام پنجشنبه به بستر شان خوابانده شده بودند ولی دیگرهرگز از آن بر نخاستند. رسانه های نه چندان معروف المانی نوشته اند که پدر« قصاب » دستگیرشد و حکم ارتکاب قتل براو صادر گردید. اما گفتار مرد در مورد جنایت اش مغشوش بوده  و لهذا جهت معاینه عقلی ـ عصبی به بهـداری فرستاده شده است. سخنگوی پولیس احتمال داده که مرد از کدام مریضی روانی رنج می برد که شایـد او را از مسوولیت جنایی معاف بدارد معهذا تحقیق میشود تا اینگونه قتل کودکان به دستان پدر به انگیزه های دینی مربوط نه باشد.

 خانم بهناز مادر کودکان که غش کرده و سلامت مشاعر خود را از دست داده در حال حاضر نزد خانواده مادری اش فرستاده شده است.

این رسانه های محلی که قید کرده اند: « روز دوشنبه معلم  به اطفال مکتب مربوط خواهد گفت که الیاس دگر با ایشان نخواهد بود.» مسلماٌ فرصت و نیزتوان آنرا نداشته اند تا پیرامون رویداد تحقیقات و تاملات سازنده انجام داده به کُنه وقایع و پُشت پرده ها نقب بزنند.

اما سخت پرسش برانگیز است که چرا رسانه های مهم جهانی و افغانی از کنار این توحش لرزاننده با بی تفاوتی کامل گذرنموده و صاحب نظران و پیشوایان فکری و روانی جوامع علمی و مدنی و فرهنگی در مورد سکوت پیشه فرموده اند.  

به هرحال این آقا دوکتور فردین آ.  و مرد ۳۸ ساله خوانده شده که پس ازگرفتاری توسط پولیس هم به دلیل ظواهر جنایت و هم به دلیل اینکه وی خود را  « قصاب الهی » به شیوه ابراهیم پیغمبر میخوانده وعمل خود را قربانی کردن فرزندان برای رضای خداوند جا میزده است ناگزیر به بخش بهداری عقلی ـ عصبی منتقل گردیده است.

 جغرافیای حادثه محلی نزدیک هامبورگ میباشد که در آن یک خانه بسیار پاک و نظیف با همه ملـزومات عصری و حتا با بایسکل های اطفال موجود است ، در همین حویلی در عقب دیوارهای سفید؛ سحرگاهان یک پدر با قطع گلوی اطفالش در بستر خواب شان ظرف چند ثانیه فامیل خود را تباه کرده است.

قبل ازاین تراژیدی واقعی تر از هر واقعیت؛ اینجا همه چیز آرام و زیبا و انسانی بوده است. طبق نشریات محلی؛ دوکتور فردین آ. ۳۸ ساله افغان تبار در  برجوروف هامبورگ به حیث دوکتور دندان کار میکرده طوریکه مریضانش پیشامد رفیقانه و همکارانش لیاقت مسلکی او را ستایش میکرده اند.

او حین مراجعات به منزل منجمله به طور منظم برای خانم جوان و زیبایش بهناز ۳۰ ساله گل میاورده و خانم معمولاً صبحانه دختر را به کودکستان و پسر را به مکتب ابتدایی می برده است. شبانگاه هم تقریباً بلا ناغه شوهر بهناز با کودکانش بازی میکرده و آنان را مورد تفقد های کافی و کامل قرار میداده است.

ولی چنین پدر و شوهر و دوکتور و انسان نورمال و مورد حرمت اطرافیان در شهری مدرن و در قرن  ۲۱ چرا بالاخره به ابراهیم قصابِ اسماعیل عربی (یا یعقوب یهودی؟) در گویا سه هزار سال قبل ـ در عصر توحش شبان رمه ای ـ مبدل میگردد؟

چنانکه رسانه ها نوشته اند و نیز محترم شفیع عیار برنامه ساز نامدار مذهبی ـ سیاسی تلویزیونی  طی کسب اطلاعات از دوستان این فامیل تباه شده در یافته اند: چندی قبل دوکتور فردین پدر برای یک دوره رخصتی به شهردوبی امارات متحده عربی رفته بوده است. با اینکه پس از عودت قویاْ  « درون گرا » معلوم میشده معهذا در برخورد های فامیلی اش تغییری بارز محسوس نه بوده است.

دوکتورفردین پس از بریدن گردن های فرزندانش با خونسردی و حتا مهربانانه به همسرش میگوید که: اطفال را به بهشت نزد خداوند فرستاده است!

 بنیاد روشنگری «گوهر اصیل آدمی» طی هفته آینده اطلاعات تازه و تحلیل علمی ـ سیاسی، روانشناسانه و جامعه شناسانه مفصل درین راستا تقدیم خواهد کرد و بدین منظور ازهمه عزیزان که خاصتاً درنزدیک محل رویداد زیست و تشریف دارند می طلبد تا هرآنچه را که در مورد می یابند با این بنیاد شریک سازند. در صورت لزوم و خواست اسامی و نشانه های شان کاملاً محرم نگهداشته خواهد شد.

  

حامدکرزی ملاسویچ دیگردر دادگاه جنایات ضد بشری خواهد شد

انکشافات در رابطه به اعمال و کردار عینی حامد کرزی و تیم ارگ نشین او و نتایج اصلی و فرعی که از آنها روز تا روز آفتابی تر و رسواتر شده می رود به گونه دم افزون نشان میدهد که عنقریب محاکم یخ زده بین المللی جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت به تحرک خواهند افتاد و آنچه را که قرار بود  با متهم قرار دادن و به محاکمه کشاندن جورج دبلیو بوش و تونی بیلر؛ به نمایش در آورند و به خورد افکار و وجدان های جهانیان بدهند؛ به طریق محاکمات دست نشانده یاغی و باغی شاغلی حامد کرزی متحقق بگردانند.

به نظر میرسد که جرایم منسوب به این ملاسیوچ بعدی به حد کافی مستند سازی گردیده و از جمله جرایم ناکام سازی مبارزه پرهزینه و پرتلفات ایتلاف جهانی علیه تروریزم غرقه در انواع فساد گردانیدن دستگاه اداری ایجاد شده پس از کنفرانس بُن در افغانستان روابط و زد و بند های پُر دسیسه با استخبارات منطقه ای و مافیا های مواد مخدر کشوری، فرامرزی و بین المللی و ده ها مورد دیگر؛ آنقدر ها شهود و اسناد و اثباتیه ها دارند که چندین برابر حدود ضرورت تشریفات حقوق و قضایی میباشند.

بدینگونه احتمالاً نیازی برای به بررسی گرفتن تقلبات شنیع انتخاباتی در ۲۰۰۹، غارت و تباه گردانیدن کابل بانک ، زمینه سازی برای غارت ها و اختلاس ها و به چور و تاراج سپردن زمین ها و ثروت های روی زمینی و زیر زمینی افغانستان، خنثی و عقیم گردانیدن « پروژه عدالت انتقالی»، زیر پای گذاشتن مکرر در مکرر قانون اساسی و حتی دستبرد زدن ها بر آن ... باقی نخواهد ماند.

ولی چنانکه جنرال گیتس وزیر دفاع اسبق امریکا هوشمندانه در کتاب خاطراتش از نظرات و عزایم پنهانی ابراز شده حامد کرزی راجع به اصطلاح « ایتلاف شمال » پرده بر میدارد و از زبان او « کشتار وکلای پارلمان و کودکان در افغانستان» را نه کار طالبان و القاعده بلکه کار « مردم بد» افغانستان وانمود میگرداند دوسیه حامد کرزی مزیداً شامل موارد اِعمال شوونیزم و آپارتاید نیز خواهد گشت.

به ویژه که اعمال جناب حامد کرزی در کشانیدن استاد برهان الدین ربانی به کابل و سپردن وی به اختیار طالب انتحاری عیانتر از آفتاب بوده و بر علاوه ممکن نیست دست و دامان او را از خون ده ها کشته قتل های زنجیره ای از قوماندانان و سران برجسته اقوام « مردم بد» افغانستان به شمول پشتون های غیرطالبی و ضد طالبی تطهیر کرد. لا اقل همونگذاشته است که حتا یکی ازین ده ها نه که صد ها مورد حقیقت یابی شود . کم از کم حتا یک فلکزده به طورنمایشی هم که شده در عوض یکی از قربانی ها ـ لا اقل در عوض کسی مانند حاجی عبدالقدیر پشتون و حتا در عوض خود برادر ناتنی جناب؛ (احمد ولی کرزی) قصاص و مجازات گردد.

حقایق افشا شده نسبتاً جدید که ۱۰۰ فیصد طالبان وابسته به قوم معین؛ توسط حامد کرزی آزاد شده میروند و در عوض ۱۰۰ فیصد تمامی طالبان و یا متهمان رنگارنگ حتا به جرایم غیر قابل مقایسه با « برادران کرزی» در زندانها پوسانده میشوند؛ نیز ثبوت روشن آپارتاید افزوده بر جرایم همکاری و هماهنگی با تروریستان واقعی و تعریف شده ملی و بین المللی میباشد.

تروریستانی که در حالت اپوزیسیون مسلح؛ خود مدعی ی ارتکاب قریب همه کشتار های مردمان ملکی و بی  سلاح و بیدفاع افغانستان اند و در زمان قدرت کار برجسته ای به اندازه نسل کشی و تصفیه قومی و مذهبی و اعمال « سیاست زمین سوخته» نداشته اند و برعلاوه عامل لرزاننده ترین جنایات علیه زنان و کودکان؛ علیه علم و فرهنگ و مدنیت در این سرزمین بلاکشیده و مسوولِ قراردادن منابع ناموسی افغانستان چون وزارت امور خارجه و نهاد های امنیتی در اختیار عُمال آی اس آی و عساکر پاکستانی و تروریستان عرب .. بوده اند.

رها ساختن بی رویه و باسقینی اسیران جنگی و تروریستی زندان بگرام و سایر زندانهای کشور و تلاش مستمر و صرف منابع و امکانات مادی و معنوی ملی و بین المللی افغانستان برای رها ساختن زندانیان طالبان و القاعده در خارج از کشور به بهانه واهی « صلح »، ولی به بهای توهین و تحقیر قوای مسلح خود افغانستان و هزاران شهید مظلوم کشور و بازمانده گان هردم شهید آنان و با هتک حرمت و تخطیه جانفشانی ها و قربانی های نیرو های رزمی ایتلاف بین المللی علیه تروریزم؛ میتواند در کادر چندین نوع جرایم حقوقی و قضایی تعریف گردیده مورد تعقیب عدلی جهانی قرار گیرد.

بدینگونه حامد کرزی مستقیماً در مسوولیت کشتار ۷۴ درصدی و به قول ایساف ۹۰ درصدی مردمان ملکی افغانستان توسط جنایتکاران تروریست طالب و القاعده، شریک گردیده و با در نظر داشت اثباتیه هایی چون تظاهرات شهزاده شاهـد عامل القاعده در باصطلاح شورای عالی صلح و طالب ستار غواصی در میان پارلمان  پروسه ای را پیش می برد که تمامی دولت و قدرت را تسلیم نیرو های تروریستی و شوونیستی خواهد ساخت و بدینگونه مجموعه منافع ملی افغانستان و صلح و امنیت جهان را معروض تباهی خواهد گردانید.

 نقب هایی در اعماق «اسلام» ضد قرآنی

چندی قبل دوستی  صفحه ای از فیسبوک را برایم فرستاده  و نسبت سیل دشنام و فحش و تهدید و تلعین که به یکی از برنامه سازان نوآور و مبارز کشور نسبت داده شده بود نوعی ابرازنگرانی نموده بودند. البته در این صفحه هموطنانی خردمندانه و مودبانه هم نظرات خود را نگاشته بودند که لزوماً به تایید از برنامه ساز موصوف نبود که از حقیقت اُمی بودن یا فاقد توانایی نوشت و خوان بودن پیامبر اسلام تذکراتی به عمل آورده بوده است. اما بیشترینه افرادِ متاسفانه خیلی خیلی عقب مانده و خام و متعصب و متشدد چیز هایی نوشته بودند. معلوم است که همچو کسان جز دشنام و تهدید و تلعین کار چندانی بلد نیستند و با اندک گرما به جوش می آیند و آنگاه بخصوص به الات تناسلی خود و دیگران پریدن میگیرند.

من بلافاصله به این دوست نوشتم که:

« اینها (سخنان برنامه ساز) مواردی است که استناد های قوی قرآنی دارد ولی طرز ادای برنامه و انتخاب کلمات البته که مقداری اشتباه آمیز بوده است. ولی هرکس که کار میکند  آنهم کار بی سابقه، ناگزیر اشتباه میکند. فقط باید از اینها درس گرفت و در آینده بیشتر سعی کرد که به عوام و افراطیون سو تفاهم و بهانه گیری کمترمیسر شود. اما در حقیقت تمام دشنام که نثار .... شده است؛ به خود قرآن بر میگردد. همان تف سربالاست که بر روی تف کننده می افتد.
چه باید کرد که جاهل معذور است و مشکل؛ جهل و نادانی و برعلاوه نیات و مقاصد شوم سیاسی است. و این؛ هست. مبارزه مبارزه است ؛ جنگ است و در جنگ حلوا بخش نمیشود. همیشه صدقنا و آمنا نمی بارد. آنسوی همین دشنام ها و تخطیه ها؛ خود حاصل و ثمر دارد و.... و مفکوره و دوکتورین او را  توسعه می بخشد. زیادترین ها را به توجه و اندیشه و پرس و جو می اندازد. در مجموع نه آنقدر جای نگرانی است و نه هم آنقدر جای بی اعتنایی ....»

ولی این و سایر موارد مرا به یک سلسله تاملات و مطالعات ویژه وادار کرد و بالنتیجه دریافتم که کار من در راستای «معنای قرآن» باید به امتداد دیگری هم پیگیری شود و عمدتاً به آنهایی که قرآن را دور زده و گویا «معارف اسلامی» فراهم کرده اند؛ ترکیز صورت گیرد تا به واقع کشف گردد که اینهمه باور ها و عقاید عجیب و غریب  چرا و چگونه وارد اسلام گردیده و اکنون آتشقشان های فعال یا خفته را در ماتحت الشعور هزاران هزار نفر تشکیل داده است و تشکیل میدهد.

این سلسله را اینک می آغازم و آرزوی توجه و عنایت بخصوص اهل عقل وعلم و روشنگری در کشور را دارم.

 لطفاً به آهسته گی بخوانید و خیلی خیلی دقت فرمایید: 

در کتاب «حیوه القلوب» (جلد دوم ـ صفحات ۶ تا ۱۲) تألیف علامه! مجلسی  آمده است:

« به چندين سند از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم منقول است كه فرمود: حق تعالى خلق كرد مرا و على و فاطمه و حسن و حسين را پيش ‍ از آنكه خلق كند آدم را در هنگام كه نه آسمان بود و نه زمين و نه نور و نه ظلمت و نه آفتاب و نه ماه و نه بهشت و نه دوزخ.

پس عباس گفت كه:  چگونه بود ابتدا  آفرينش شما يا رسول الله؟

فرمود: اى عم ! چون حق تعالى خواست ما را خلق كند كلامى ايجاد نمود و از آن كلام نورى آفريد، پس سخن ديگر ايجاد نمود پس از آن سخن روحى آفريد، پس نور را با روح ممزوج كرد، پس مرا و على و فاطمه و حسن و حسين را آفريد، پس خدا را تسبيح مى گفتيم در هنگامى كه تسبيح گوينده اى ديگر نبود و به تقديس و پاكى ياد مى كرديم او را در هنگامى كه تقديس كننده اى نبود به غير از ما.

پس چون خدا خواست كه ساير خلق را بيافريند نور مرا شكافت پس عرش ‍ را از آن آفريد، پس عرش از نور من است و نور من از نور خداست و نور من افضل است از عرش؛ پس نور برادرم على را شكافت و ملائكه را از آن خلق كرد، پس ملائكه از نور على بهم رسيدند و نور على از نور خداست و على از ملائكه افضل است؛ پس بشكافت نور دخترم فاطمه را، پس بيافريد از آن آسمانها و زمين را، پس آسمانها و زمين از نور دخترم فاطمه آفريده شدند و نور فاطمه از نور خداست و فاطمه از آسمانها و زمين افضل است؛ پس ‍ بشكافت نور حسن فرزندم را و بيافريد از آن آفتاب و ماه را پس آفتاب و ماه از نور فرزندم حسن بهم رسيده اند و نور حسن(ازنور) خداست و حسن از آفتاب و ماه افضل است؛ پس نور فرزندم حسين را شكافت و از آن نور بهشت و حور العين را آفريد پس بهشت و حور العين از نور فرزندم حسين آفريده شده اند و نور فرزندم حسين از نور خداست و فرزندم حسين بهتر است از بهشت و حور العين (۱۰).....

و به سند معتبر از ابوذر منقول است كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: من و على بن ابى طالب از يك نور آفريده شديم و تسبيح خدا مى گفتيم در جانب راست عرش پيش از آنكه خدا آدم عليه السلام را بيافريند به دو هزار سال،  پس چون خدا آدم را آفريد آن نور را در پشت او جا داد و چون در بهشت ساكن شد ما در پشت او بوديم؛ و چون نوح در كشتى سوار شد ما در پشت او بوديم؛ چون ابراهيم را به آتش انداختند ما در پشت او بوديم؛ و پيوسته حق تعالى ما را از اصلاب پاكيزه منتقل مى گردانيد به رحمهاى پاك و مطهر تا رسيديم بسوى عبد المطلب پس آن نور را به دو نيم كرد، مرا در صلب عبد الله گذاشت و على را در صلب ابو طالب گذاشت و به من پيغمبرى و بركت داد و به على فصاحت و شجاعت داد، و از براى ما دو نام از نامهاى مقدس خود اشتقاق نمود، پس خداوند صاحب عرش محمود است و من محمدم،  و خداوند بزرگوار اعلى است و برادرم على است (۱۱)؛ پس مرا براى رسالت و پيغمبرى مقرر نمود و على را براى وصايت و امامت و حكم به حق در ميان مردم (۱۲).....

و به سند معتبر از آن حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه:  محمد و على دو نور بودند نزد خداوند عالميان دو هزار سال پيش از آنكه حق تعالى خلايق را ايجاد فرمايد، پس چون ملائكه آن دو نور را ديدند يكى را اصل يافتند و از آن شعاعى لامع شده بود كه فرع آن بود، پس گفتند: خداوندا! اين چه نور است؟

حق تعالى وحى فرمود بسوى ايشان كه:  اين نورى است از نورهاى من كه اصلش پيغمبرى است و فرعش امامت است،  امام پيغمبرى پس از محمد است بنده و رسول من،  و اما امامت پس از على است حجت و خليفه من،  و اگر ايشان نمى بودند هيچ يك از خلق را نمى آفريدم (۱۳).

و در حديث معتبر ديگر از آن حضرت منقول است كه حق تعالى خطاب كرد به حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم:  اى محمد! بدرستى كه خلق كردم تو و على را نورى يعنى روحى بى بدن پيش از آنكه خلق كنم آسمانها و زمين و عرش و دريا را، پس پيوسته تهليل و تمجيد مى گفتید و مرا به يگانگى و عظمت ياد مى كرديد، پس هر دو روح شما را جمع كردم و يكى نمودم و آن روح مرا به پاكى و بزرگوارى و يگانگى ياد مى كرد، پس آن روح را به دو قسمت كردم و هر قسمت را به دو قسمت كردم تا محمد و على و حسن و حسين بهم رسيدند. پس خلق كرد حق تعالى فاطمه را از نورى تنها، روحى بى بدن پس آن نور در ما اهل بيت سارى و جارى شد (۱۴).

و در حديث معتبر از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه:  پيوسته حق تعالى متفرد بود در يگانگى خود و جز او احدى نبود، بعد خلق كرد محمد و على و فاطمه را، و بعد از هزار دهر و روزگار جميع چيزها را آفريد پس ايشان را گواه گرفت بر آفريدن آنها و اطاعت ايشان را بر ساير مخلوقات واجب كرد و امور خلق را به ايشان گذاشت و ايشان هيچ كار نمى خواهد و اراده نمى نمايند مگر به مشيت الهى (۱۵).

و به سند معتبر از حضرت امام حسن عليه السلام منقول است كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: در بهشت فردوس چشمه اى هست از شهد شيرين تر و از مسكه نرمتر و از برف خنكتر و از مشك خوشبوتر، و در آن چشمه طينتى هست كه خدا ما و شيعيان ما را از آن طينت آفريده است،  و هر كه از آن طينت نيست از ما و شيعه ما نيست (۱۶).

و در حديث ديگر فرمود: شنيدم از جدم رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم كه فرمود: من آفريده شدم از نور خدا، و هل بیت من آفريده شدند از نور من،  و محبان اهل بيت من آفريده شوند از نور ايشان،  و ساير مردم در آتش ‍ جهنم اند (۱۷).

و به سند معتبر از ابو سعيد خدرى منقول است كه:  شخصى از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم سوال كرد از تفسير قول حق تعالى كه به شيطان لعين خطاب نمود در هنگامى كه ابا نمود از سجده حضرت آدم عليه السلام:  استكبرت ام كنت من العالين (۱۸) كه ترجمه اش اين است كه آيا تكبر نمودى يا بودى از بلند مرتبه گان؟، پرسيد كه:  كيستند آن بلند مرتبه ها كه مرتبه ايشان از ملائكه بلندتر است؟

حضرت فرمود: من و على و فاطمه و حسن و حسين عليه السلام در سرا پرده عرش بوديم و تسبيح الهى مى كرديم و ملائكه به تسبيح ما تسبيح مى كردند قبل از آنكه حق تعالى آدم را خلق فرمايد به دو هزار سال،  پس ‍ چون خدا آدم را خلق كرد امر كرد ملائكه را كه سجده كنند براى آدم و امر نكرد ما را به سجود، پس همه ملائكه سجده كردند مگر ابليس كه او ابا نمود از سجده،  پس خدا به او خطاب نمود كه:  آيا تكبر نمودى از سجود يا آنكه بودى از آنها كه بلند ترند از آنكه سجود كنند آدم را؟ - يعنى پنج بزرگوار كه نام شريف ايشان در سرا پرده عرش نوشته شده است (۱۹).

و در حديث معتبر ديگر از امام محمد باقر و امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه:  حق تعالى خلق كرد محمد صلى الله عليه و آله و سلم را از طينتى كه آن گوهرى بود در زير عرش،  و از زيادتى آن طينت على عليه السلام را خلق كرد، و از زيادتى طينت على عليه السلام ما اهل بيت را خلق كرد، و از زيادتى طينت ما دلهاى شيعيان ما را خلق كرد، پس دلهاى ايشان به اين سبب مايل و مشتاق است بسوى ما و دلهاى ما مهربان است به ايشان مانند مهربانى پدر نسبت به فرزند، و ما بهتريم براى ايشان و ايشان بهترند از براى ما، و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بهتر است براى ما از همه كس و ما بهتريم براى او از همه كس (۲۰).

وبه سند معتبر از امام زين العابدين عليه السلام منقول است كه:  حق تعالى محمد و على و يازده امام از ذريه ايشان را از نور عظمت خود آفريد، پس ‍ ايشان در پرتو نور خدا او را تسبيح و تقديس مى‌گفتند و عبادت مى‌كردند قبل ازآنكه احدى از خلق را بيافريند(۲۱).

و در حديث معتبر از امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه:  حق تعالى چهار ده نور آفريد قبل از آنكه ساير خلق را بيافريند به چهارده هزار سال،  پس آنها ارواح ما بودند.

گفتند: يابن رسول الله ! كيستند آن چهارده نفر؟

فرمود: محمد و(علی و) فاطمه و حسن و حسين و نه امام از فرزندان حسين عليه السلام كه آخر ايشان قائم است كه غائب خواهد شد و بعد از غيبت ظاهر خواهد شد و دجال را خواهد كشت و زمين را از هر جور و ستم پاك خواهد كرد (۲۲).

مولف گويد كه:  احاديث در ابتداى خلق انوار ايشان بسيار است و اين كتاب گنجايش ذكر همه را ندارد و بعضى در كتاب امامت مذكور خواهد شد انشاء الله تعالى....

و از حضرت امير المؤ منين عليه السلام روايت كرده است:  حق تعالى بود و هيچ خلقى با او نبود، پس اول چيزى كه خلق كرد نور حبيب خود محمد صلى الله عليه و آله بود، او را آفريد قبل از آنكه آب و عرش و كرسى و آسمانها و زمين و لوح و قلم و بهشت و جهنم و ملائكه و آدم و حوا را بيافريند به چهار صد و بيست و چهار هزار سال،  پس چون نور پيغمبر ما محمد صلى الله عليه و آله و سلم را خلق كرد هزار سال نزد پروردگار خود ايستاد و او را به پاكى ياد مى كرد و حمد و ثنا مى گفت و حق تعالى نظر رحمت بسوى او داشت و مى فرمود: توئى مراد و مقصود من از خلق عالم و توئى اراده كننده خير و سعادت و توئى برگزيده من از خلق من،  بعزت و جلال خود سوگند مى خوردم كه اگر تو نبودى افلاك را نمى آفريدم،  هر كه تو را دوست مى دارد من او را دوست مى دارم و هر كه تو را دشمن مى دارد من او را دشمن مى دارم؛ پس نور آن حضرت درخشان شد و شعاع آن بلند شد، پس حق تعالى از آن نور دوازده حجاب آفريد:»

 

(شب به پایان آمد و این داستان باقی هنوز!)

 بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۳ـ ۱۷۰۲

افغانستان وسیله امرار معاش سازمان سیا

میگویند که استراتیژی ایالات متحده امریکا درمبارزه با تولید مواد مخدر در افغانستان از همان ابتدا با شکست روبرو شده است. با این حال نمی توان قاطعانه در این باره سخن گفت که آیا برنامه های امریکا در زمین های کشت خشخاش نیز شکست خورده یا خیر؟

جون سوپکـو بازرس ارشد ایالات متحد امریکا در امور بازسازی افغانستان برای کانال تلویزیونی سی ان ان توضیح می دهد که از بین بیش از یکصد میلیارد دلار هزینه صورت گرفته برای بازسازی افغانستان، نزدیک به ده میلیارد دلار آن برای مبارزه با تولید مواد مخدر صرف شده است. جون سوپکو با اشاره به نتایج حاصله می گوید که ظاهرا این مبالغ به طور موثر خرج نشده اند.عملا سیاست های امریکا در مبارز با مواد مخدر در افغانستان از همان ابتدا به درستی تدوین نشده بود.

دیمیتری ورخوتوروف کارشناس مرکز مطالعات افغانستان معاصر در این رابطه می گوید: « مساله اینجاست که امریکایی ها در بیشتر موارد از روش های پلیسی استفاده می کنند، یعنی تولید مواد را ممنوع می کند و به شکار تولید کننده گان و قاچاقچیان مواد می پردازند. در صورتی که برای مبارزه با تولید و قاچاق مواد مخدر بهتر است از روش های توسعه اقتصادی بهره گرفت. به عبارتی هرچه تعداد شاغلین بیشتر شود، امکانات افراد برای پرداختن به مشاغل قانونی بیشتر خواهد شد. در حال حاضر، کشاورزانی که در مناطقع بدون امکانات زنده گی می کنند، قادر نیستند به مشاغل دیگری غیر از کشت خشخاش بپردازند. و برای سیر کردن شکم خانواده مجبور به انجام کارهای غیرقانونی می شوند».

الگوها برای این برنامه شناسایی شده اند: در مناطقی که برق رسانی شده است، میزان کشت و تولید مواد مخدر کاهش یافته. زیرا بخشی از درآمد کشت خشخاش در افغانستان برای خرید سوخت و تغذیه دیزل های جنراتور و تامین برق دهات  کوچک صرف می شود. به طور کل برای بهتر کردن شرایط، افغانستان نیاز به موج جدید صنعتی شدن دارد.

اما آیا امریکایی ها دلیلی برای انجام این کارمی بینند؟

 آیا عدم موفقیت ایالات متحده امریکا در مبارزه با تولید مواد مخدردرافغانستان واقعی است؟

برآوردها نشان می دهند که آزمایشگاه های تولید هرویین در افغانستان سالانه تا ۱۸ میلیارد دلار سود دارند. با این وصف ده میلیارد دلار هزینه صورت گرفته از بودجه امریکا در طول ۱۳ سال برای مبارزه با مواد مخدر در مقابل سود ۱۸ میلیاردی بسیار ناچیز است. قطعاً بیهوده نیست که به صورت دوره ای دررابطه با دست داشتن نیروهای امنیتی امریکا در انتقال مواد مخدر به سایرکشورهای دنیا جنجال هایی برپا می شود.

پیتر دِیل اسکوت دیپلمات سابق کانادا در روزنامه لا تریبون گفت که صحبت کردن راجع به دست داشتن سازمان سیا در برنامه قاچاق مواد مخدر به نقاط مختلف دنیا، در امریکا ممنوع است. علاوه بر این، وابسته گی متقابل حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان و شگوفایی تجارت مواد مخدر در محل توسط آمارها قابل مشاهده هستند. در ماه جولای سال ۲۰۰۰، طالبان کشت خشخاش را در کشور ممنوع کرد و سال بعد از آن از سراسر کشور تنها ۱۸۵ تن خشخاش فراوری نشده به دست آمد. در عوض سال ۲۰۰۲ یعنی پس از ورود ایالات متحده امریکا به افغانستان، میزان خشخاش بدست آمده تا ۲۷۰۰ تن افزایش داشت و طی سال ۲۰۱۱ تقریبا به ۶۰۰۰ تن رسید.

برخی معتقد هستند که اگر بخش عمده نیروهای ناتو از افغانستان خارج شوند، تولید مواد مخدر بیشتر از قبل خواهد شد. زیرا در این صورت ایالات متحده حتی مسوولیت ظاهری این قضیه را نیز بر عهده نخواهد گرفت.

 ص ر

 

بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۱ـ ۱۰۰۲

              جنگ هایی که هم علت اند وهم معلول

 

نوشته: عبدالو کیل کوچی

جنگ سی ساله در افغانستان به همان زخم ناسوری می ماند که ویروس کشنده آن ازآنسوی حظ منحوس دیورند برخاسته ودر زمان اعلام  کشوری بنام پاکستان متورم گردیده بود . از نظریه فوق چنین استنباط میگردد که جنگ در افغانستان نه بخاطر آنست که پاکستان آنرا دامن میزند ، بلکه این رژیم جنگ طلب پاکستان است که در تبانی با شرکای داخلی وخارجی خود جنگ را در افغانستان دامن زده راه اندازی ورهبری میکند .خط تحمیلی دیورند که در زمان استعمار کهن در کمین کشورما کشیده شد ، جان مردم وبخصوص نسل نو را به قربانی میگیرد . طوریکه معلوم است وقوع جنگ از سرحدات کشوربیش از نیم قرن را در برگرفته که به اشکال مختلف ادامه دارد و درسه دهه اخیر پای قدرت های کلان وجامعه جهانی را نیز به میدان تنشهای خطرناک کشانیده است . درامتداد چنین جنگ ها و طولانی شدن بحرانات ناشی از آن  دربرخی از نقاط جهان  بنظر می رسد که بعضی از جنگ ها در ابتدا روی عوامل وعلت هایی بو جود می آیند که در امتداد زمان خود معلول عوامل خودی میشوند .بگواهی تاریخ آنهایی که گزینه جنگ را سبب بقای خود میدانند ، ایشان نیز چندان آینده خوبی هم نخواهند داشت  .

 بنظر میرسد که تضاد وجنگیدن یکی ازطرف ها برای نا بودی واز میان برداشتن جانب دیگر ظاهرا تا اندازه یی کسب شدت میکند که جنگ را برای هر دو طرف تو جیه پذیر میسازد . گفته میتوان این گونه تضاد ها ی بظاهرعمیق  همچون سیاهی شب وسفیدی روز را ماند که برغم اختلاف و گریز ازهمدیگر درعین زمان بدوریک دیگر خود تنیده وچرخیده تا به حدی که یکی بدون دیگری مفهوم واهمیت خود را از دست بدهد.  قدر مسلم آن است که در چشم انداز این گونه جنگ ها  از میان طرف های درگیر برنده وبازنده مشخص نگردیده ومعلوم شدن آن به زمان بیشتر نیاز دارد .  بنا برآن این یک حقیقت آشکاراست که درچنین جنگ های فرمایشی و فرسایشی،  صف آرایی های جنگ طلبانه  ادامه داشته وهزینه آن بدوش مردم تحمیل میگردد.

جامعه بشری که جز لا ینفک طبیعت است نمیتواند ازین  قوانین مستثنا بوده بلکه آدم ها از همان آغازمراحل پیدایش خویش در ارتباط و تضاد با یکدیگر تاریخ را دنبال کرده اند . قرن ها گذشت وبشریت با طی نمودن مراحل مختلف زنده گی  نزاع ها وکشمکش های بزرگ را تجربه کرده اند . پایان قرن بیستم به بسیاری چیز ها پایان داد . بخصوص دهه اخیر قرن بیستم با فرو پاشی نظام بزرگ سوسیالیستی جهانی همراه بود که در نتیجه آن صلح نیم بند جهان به خطر نا بودی روبرو گردید . پایان قرن بیستم معادلات  بین المللی روند سیاسی و مدیریت جهانی را دگر گون ساخت . اوضاع سیاسی جهان در مجموع عوض شد .در نقشه های جغرافیای برخی از گوشه ونقاط جهان تغیراتی بوجود آمد ثبات نسبی سیاسی ،اقتصادی واجتماعی جهان برهم خورد وصلح جهان در خطر افتاد تخنیک عصری جایش را به تکنا لوژی  پیچیده وپیشرفته داد ، بازار ها عوض شد حتی در اوضاع طبیعت نیز تغیراتی رونما گردید .

جهان در قرنی که گذشت وچندی قبل از آن شخصیت های معروف سیاسی  را  مانند ناپلیون بنا پارت ، کارل مارکس ، فریدریش انگلس ویلادیمیر ایلچ لنین  جوزف استالین ، ماو تسه دنگ ، لیو شاوچی ، مهاتما گاندی ، جواهر لعل نهرو  اندیرا گاندی ، داکتر هوچیمن ، غازی امان الله خان ، ببرک کارمل ،  خان عبدالغفارخان ،سید جمال الدین افغان ، محمد علی جنا ح، امیر فیصل ، رضا شاه پهلوی دکتور مصدق ،جمال عبدالناصر، یاسر عرفات ، وینستون چرچیل ، روز ولت ، ابرهام لینکن ، جان کنیدی ، داکتر مارتین لوتر کینگ ، پاتریس لوممبا ، فیدل کاسترو ، چکوارا ، اتا ترک ، مارشال تیتو ، سخاباتو ، لوییس کار ولان ، بیسمارک ، شارل دوگل ، نلسن ماندیلا ،کلاراتسگین ،انجلا دویس ،لیلا خالد  و دیگر ابر شخصیت های سیاسی ، نوابغ وفیلسوف ها  را در آغوش خود پرورانیده است که هر کدام آنان در تاریخ نقش واثر مندی خود را داشته اند.

واما میراث قرن بیستم  برغم دستاورد های علمی پیشرفته وفراورده های فرهنگی ، اقتصادی واجتماعی آن دوران ، باید گفت که بی ثباتی امنیت جهانی  وبحران اقتصادی واجتماعی ، گسترش القاعده وتروریزم در جهان ،ظهور قوت ها وقدرت های منطقوی گرایش تک قطبی جهانی، لشکر کشی های نظامی وگسترش چالش های منطقوی وفرا منطقوی ، کار بری وکنترول بسا مناطق جهان از راه دور وبروز درد سر هایی مانند مسایل اتمی ، فرقه گرایی ، مشکل بازار وکشمکش های زیر نام بهار اعراب وبسا مسایل دیگر سیمای جهان را تغیر داد که نمونه مثال های آن ، جنگ های جاری منطقوی خاصتا در کشور های عربی واسلامی در شرق میانه ، گوشه نقاط افریقا ،عراق وافغانستان که بشکل طولانی جریان دارد درین کشور ها جنگهای برادر کشی وتباه کن که عمدتا از خارج منشا میگیرد جوامع را بکام نیستی ونا بودی فرو می برد .کشور های عربی که در آتش نفت خود میسوزند بدلیل اینکه تیکه داران قدرت در تبانی با دلالان خارجی،  توده های مردم را بگروگان گرفته و در نتیجه آن مردم بستوه آمده ومنجر به صف آرایی میشوند که قدرت های سود جو و گروه های فنده منتالیست ، القاعده وتروریزم بین المللی از آن سود می برند . درنتیجه دوام چنین جنگ ها تمدن بشری وزیر ساختار های اقتثصادی درین کشور ها منهدم گردیده شیرازه وشالوده نظام قانونمند اجتماعی از بین میرود وجامعه در مجموع آسیب پذیر گردیده و شرایطی را بو جود می آورد که طرح صف آرایی ولشکر کشی های نظامی را ضروری میسازد . که در یکطرف عناصر فنده منتالست ،فرصت طلب واستفاده جو ودر مقابل آن نیرو های دولتی وقوای نظامی کمکی خارجی . در کشور های اسلامی مهمترین موضوع در جنگها تبلیغات دینی جای اول رادارد  فنده منتالیست های تند رو وجنگ طلب با استفاده از عقب ماندگی های جامعه که خود عامل آن هستند سوی استفاده کرده  وبا بکار گیری کلمات ابزاری وعاطفی احساس عامه را برعلیه طرف مقابل خود بر می انگیزند بآنکه این گونه جنگها شکل متفاوت دارد ولی خصلتا همان آتش وخون است که در مناطق جنگ زده جریان دارد . بگونه مثال در سوریه  نیرو های جنگ طلب در تبانی با لشکر خارجی ودر سوی دیگرمیدان جنگ ، دولت سوریه مجهز به کمک های روسیه ایران وحزب الله که معادلات جنگ را برهم میزند . ودر کشور یمن حالت بالعکس را نشان میدهد . در مصر با شرایط متفاوت از دو کشور یاد شده ودر تونس ولیبیا جنبش های مردمی وبهار عرب خوانده میشود ، ایران که شرایط خاص خود را دارد وروز تا روز  اشتهار بزرگمنشی آن گسترده ترمیشود . چنانچه اثر گذاری این سیاست بازی های بزرگ وتبلیغات کلان در سطح منطقه وجهان افسانه های گذشته بخصوص  دوران جنگ سرد را در ذهن انسان زنده میسازد . زیرا در آن زمان  اسلام را از خطر کمونیزم واین بار منطقه را از خطر جاه طلبی ها  گویا برحذر میساخته اند و به این ترتیب بازار معاملات پر رونق شده وچشم اندازآتیه   نشان دهنده استراتیژی های بزرگ.

در کشور ما افغانستان دوام بیش از سی سال جنگ نشان دهنده آنست که گروه های بنیاد گرای اسلامی در تبانی با فوندمنتالیست های عربی وپاکستانی وبا دستیاری القاعده وتروریزم که از خاک پاکستان وارد کشور ما میشوند دامنه جنگ را روز بروز گسترده تر ساخته چنانچه شرایط بوجود آمده ناشی از آن پای جامعه جهانی را به جنگ کشانید. جنگ طلبان پاکستانی که خود سبب اصلی  صف آرایی نظامی در کشور ما هستند با این بهانه وتوجیه حملات ظالمانه خود روز بروز جنگ را مطابق میل شبکه های استخباراتی ولی نعمتان شان ادامه داده طبعیست که دوام جنگ، دوام موجودیت قوای نظامی 

ناتو را ضروری میسازد. سوال اساسی این است که آیا مردم صلحدوست افغانستان با استفاده از کمک های امریکا وجامعه جهانی  توان مقابله با دهشت افگنان پرتاپ شده ازسوی خارج را پیدا کرده اند که سرنوشت جنگ وصلح را در کشور آبایی شان بدست خود تعین کنند .مردم افغانستان که در گرداب جنگ وبازی های بزرگ گیر مانده اند از جنگ بیزار وتشنه به صلح اند ولی اوضاع آنقدر پیچیده بنظر میرسد که صلح هم به آسانی دستیاب نخواهد گردید .تا وقتی که نیروهای وطنپرست ،آگاه ،روشنفکران مترقی وعدالت پسند وسایر ترقی خواهان کشور با تحمل وپذیرش یکدیگر در یک صف واحد متشکل نگردند محال است که به جنگ غلبه کرده وبه صلح نایل آیند .صلح در کشور وقتی تامین شده میتواندکه تمام ترقی خواهان کشور اعم از احزاب سیاسی وطندوست ،گروهای چپ ودموکراتیک وسازمانهای عدالت پسند ترقی خواه روشنفکران دلسوز وآگاه در یک طیف وسیع برای تحکیم وحدت ملی وهمبستگی وطنپرستانه متحد ومتشکل گردیده به نیروی واحد ودژ شکست نا پذیر صلح ودموکراسی مبدل گردند تند روان چپی وراستی با نگرش تازه ودگر اندیشی ،  جهان را با بینش نواندیشانه وبا دید وسیع نگریسته آنگاه میتوانند وقادر خواهند بود که با نیروی اتحاد ، جنگ را مهارساخته وقوت های دفاعی وطن اعم از قوای مسلح کشور را تقویت نموده  ودر کنار آن با دفاع مستقلانه آرامش ملی وکلی را به ارمغان بیآورند تا تکلیف نیروهای نظامی در گیر جنگ معلوم گردد که جنگ بخاطر بقا ویا بقا بخاطر جنگ تلقی میگردد.

زنده باد صلح !

بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۱ـ ۱۶۰۲

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  

 

نقش احزاب درگسترش دموکراسی و فراهم سازی زمینه های بهتر همزیستگاه مدنی

 

 نوشته : داکتر حمیدالله مفید

 حزب مهمترین نماد دموکراسی واساسی ترین ساختار همزیستگاهی هست ، ایجاد یک جامعه مدرن شهروندی به فراگیر شدن حزب های سیاسی پیوند ناگسستنی دارد.

‫ادموند برک اندیشمند فرزانه  نمونه ای فرازی را قلم کشیده ودر مورد شناسایی یا تعریف حزب می گوید:

‫« حزب گروهی  از افراد جامعه اند ، که با یکدیگر متحد شده و بر مبنای اصول خاصی  که مورد قبول همه آنهاست  برای حفظ وتوسعه منافع ملی  می کوشند»(۱)

‫جمیز مدسین درتعریف یا  شناسایی حزب سیاسی چنین میپندارد:

‫« گروهی از افراد جامعه را حزب می خوانند  ، که چه در مقام اکثریت باشند  وچه در مقام اقلیت ، بر اساس منافع ویا هدفهای مشترک  خود که به منافع وهدفهای سایر افراد  ونیز منافع وهدفهای دایمی وکلی  جامعه در تضاد است ، بایکدیگر طرح اتحاد ریخته  اند»(۲)

‫برخی از اندیشمندان بجای شناسایی یا تعریف حزب  به برشمردن ویژه گی های حزب بسنده کرده اند واز میان لاپالومبارا  چنین میندیشد:

‫« گروهی که از دوام سازمانی  برخوردار هستند  ودارایی سازمان علنی  ودر سطح ملی و محلی باشد ودر این سازمان  تصمیم آگاهانه رهبران ملی ومحلی مبنی بر کسب ونگهداری قدرت تصمیم گیری ، چه به تنهایی وچه در یک ایتلاف  وجود داشته وسازمان نسبت به کسب آرآ یا پشتبانی مردم عنایت بورزد»(۳)  

‫پایداری شیرازه یک جامعه سیاسی  به سطح مشارکت سیاسی  یا  نهادهای سیاسی احزاب وسازمان ها ی آن جامعه بستگی دارد. در کل ثبات سیاسی ، انسجام  و امنیت ملی ، رشد فرهنگ همزیستی ودگر پذیری ، تامین وگسترش دموکراسی به نقش حزبهای سیاسی در جامعه مربوط است.

‫پیشبود اساسی نهادینه سازی دموکراسی در وجود حزب های سیاسی بازتاب می یابد.

‫کانت دانشمند پرآوازه آلمانی در نوشتار مشهور خود « روشنگری چیست؟ »  یکی  نمونه  فراخور  در باره روشنگری وایجاد یک همزیستگاه آزاد وهمگانی را به ایجاد حزب های سیاسی مربوط ومنوط می داند.

‫نیچه فرزانه آگاه به گونه ژرف نکته های را در باره ایجاد یک همزیستگاه  مدرن به تشکل وکارکرد های احزاب سیاسی وابسته می داند.

‫هانتینگتون زنده گی سیاسی در همزیستگاه ها یا جامعه های غربی را در وجود حزب های سیاسی بسنده پنداشته  می نگارد:« هر کشوری که بخواهد گام در راه توسعه وپیشرفت بگذارد ، ناگزیر از پذیرش حزب ها خواهد بود»(۴)

‫دیود اپتر دانشمند دیگری به این باور است که :«حزب های سیاسی در جریان نوسازی همه جامعه های معاصر چنان نیروی مهمی را تشکیل می دهند که الگوی ویژه نوسازی هرکشور به گونه کل حزب های آن کشور تعیین می کند»(۵)

‫کارکرد های یک حزب سیاسی :

‫  یک حزب سیاسی به منظور بایسته گی وشایسته گی خود وهمچنان جهت شناسایی خود در همزیستگاه به انجام  کارکرد های زیرین مکلف می باشد:

‫ نخست :شکل دادن به افکارعمومی  حزب با طرح یک برنامه  وخط مش سیاسی مشخص  که بر پیرایه دیدگاه همگانی استوار باشد ، شخصیتهای مشخص سیاسی را به دور آن گرد می آورد و رابطه پسندیده ومعقولی را میان مردم  و رهبری بر قرار می سازد ، در واقع  بدون وجود حزب، مردم از حق حاکمیت باز می مانند.

‫دوم: معرفی نامزد های انتخاباتی : معرفی نامزد های انتخاباتی از دیگر کارکرد های حزب های سیاسی  می باشد ، این ویژه گی  با بخش  نخستین پیوند تنگاتنگ دارد در واقع حزب های سیاسی با شناسایی ومعرفی کاندیدان روند انتخابات را نظم وسر وسامان می دهند

‫به گفتاورد « کنگ مرتین »   اگر کاندیدان از جانب حزب های سیاسی معرفی وشناسایی نشوند ، انتخابات بی سر وسامان  شده ودر آنها اشخاص به گونه ای انفرادی خود را کاندید کنند ، در این حالت ، مسایل تباری ، عدم شفافیت وتقلب هویدا می گردد ودموکراسی پایمال می شود.

‫همچنان  در حالتی که نامزدان  از طرق انفرادی در انتخابات مطرح گردند، رابطه ها بر ضابطه ها حاکم شده واز اصول دموکراسی تخطی می شود.

‫سوم: سازمان دادن  به انتخاب شونده گان  واعمال نفوذ برآنها . همه حزب های که در کارانتخابات کاندید داده اند ، به منظور تحقق هدف های خود در پارلمان ودر جامعه  به کار های رسانه یی دست می زنند ودر فرایند ، مردم از دیدگاه های آنها آگه می شوند.

‫در یک خامه جناب پرنونادری اندیشمند توانا که در سایت آریای به نشررسیده است : دیدگاه شادروان محمد هاشم میوندوال صدراعظم دهه ای پنجاه چنین بازتاب شده است :«هنگامی که شاه (اعلحضرت محمد ظاهرشاه) از توشیح قانون احزاب خود داری کردند چنین گفته بود : دموکراسی بدون احزاب سیاسی  به گادی  بدون اسپ می ماند».

‫برخی نویسنده گان واندیشمندان به این باوراند ، که میان حزب های سیاسی  ودموکراسی پیوند تنگاتنگ ودیرینه وجود دارد. به باور این گروه  ماکس وبر (اندیشمند جامعه شناس آلمانی )  « حزب جدید رافرزند دموکراسی می داند».

‫وجود تعدد وفعالیت آزادانه  ومسولانه حزب های سیاسی یک اصول پذیرفته شده  همه ی همزیستگاه بشری  در جهان کنونی می باشد « در واقع بدون حزب های سیاسی  دموکراسی  نماینده گی دولت نو غیر ممکن خواهد بود ، دموکراسی بدون حزب ها مانند قایق  بی پارو  یا کشتی  بی ناخدا است »(۶)

‫یک نکته قابل نگرش اینست  که از دیدگاه برخی  نویسنده گان  نیرومندی دموکراسی  با نیرومندی حزب ها  وکم توانایی دموکراسی با کم توانایی حزب ها پیوند مستقیم دارند.

‫ساختار حزب های سیاسی و بن مایه های ساختاری آنها از مسایلی است ، که در این خامه نمی گنجد ، تنها یک گفتاورد نگرش انگیز محمود دولت آبادی در این مورد نوشتنی پنداشته می شود:

‫« طبیعی است حزبی که اندیشه وبصیرت از دل ودرون خودش بیرون نروید ، حزبی که پنهان  وآشکارا  کارگزار سیاست  بیگانه باشد ، از مناسبات  و روابط  درونی اش انتظاری جز رابطه برده گی –اربابی  نباید  داشت. »(۷)

‫تا ایدون دانسته شد که دموکراسی ، آزادی های مدنی و رشد اقتصادی واجتماعی و تامین امنیت  به رشد وتکامل حزب های سیاسی پیوند ناگسستنی دارند. حالا به این مهم که برخی ازسیاست اندیشان  ما به این باورند ، که درافغانستان ساختار سیاسی حزب ها بر بنیاد تبارها واقوام  پی ریزی شده اند وبجای منافع  مضار آنها افزون است  پرداخته می شود.

‫تشکل حزب های سیاسی به گونه طبیعی یا گیتایی آن در اغلب کشور های جهان بر بنیاد منطقه ها ، زبان ها  وتبار ها پی گذاری شده اند:

‫اندوخته ها وتجارب همزیستگاهی بشری بیانگر آنست که  نه تنها درافغانستان بلکه در اغلب کشور های جهان حزب های سیاسی بر بنیاد منطقه ، تبار ، زبان واندیشه پی نهاده شده اند واین به هیچروی نقص دموکراسی وعدالت اجتماعی نیست ، برای رسیدن به این مآمول چند نمونه آورده می شود:

‫نخست : در کشور های اروپایی:   کشور آلمان  که  نوع رژیم آن فدرالی هست عالیترین وپیشینه ترین کشور دموکراسی در جهان شمرده می شود ، فرایند حزب های سیاسی افزون از مسایل اندیشه وی ، که وجه متمایز حزب های سیاسی را می سازد حزب ها  بر بنیاد منطقه ، کلتور، زبان ومناسبات خونی نیز پی ریزی شده اند : در جمهوری فدرالی آلمان  نزدیک به ۲۳ حزب وسازمان سیاسی وجود دارد که عمده ترین آنها  ۱- حزب « اس – پی – دی » یا حزب سوسیال دموکرات آلمان بطورعنعنوی در شمال وبخش های غرب کشور طی سالیان متمادی اکثریت را به دست می آورد . ۲- حزب  « سی – دی – یو) یا حزب دموکرات مسیحی به گونه ی عنعنوی در بخش های جنوب ، مرکز وجنوب شرق رهبری سیاسی را به گونه ی متداوم در اختیار دارد. ۳-حزب (سومین حزب سیاسی «سی –اس –یو) یا اتحادیه  سوسیال های مسیحی  است  به گونه ی عنعنوی در آیالت بایرن وجنوب اکثریت را بدست دار. ۴- حزب چپ ها یا (دی لینکی) به گونه ی عنعنوی در آلمان شرق وقسمت های خاوری آلمان  زیاد ترین رای خود را بدست می اورد. این وضع نمایانگر آنست ؛ که حتا در پیشرفته ترین کشور دموکراسی جهان حزب ها در مناطق مختلف ایجاد شده اند و رای های خود را از آنجا ها می گیرند.

‫دوم : در کشور همسایه ما پاکستان: در این کشور نیز به گونه عنعنوی حزب های سیاسی بر بنیاد تبار ها ومنطقه ها پی ریزی شده اند  که در کل  هفت حزب عمده سیاسی در این کشور فعال هستند ،عمده ترین آنها؛ به گونه نمونه : حزب پیپلز پارتی پاکستان بطورعنعنوی در میان مردم سندی ها اکثریت را بدست می آورد ،حزب مسلم لیگ اسلامی نواز شریف به گونه ی عنعنوی از مناطق پنجاب اکثریت ارآی خود را  بدست می آورد ، حزب نیشنل عوامی پارتی که یک حزب تباری پشتونخواه است به گونه ای عنعنوی در مناطق خیبر اجنسی، ایالت پشتونخواه ودر یک بخش بلوچستان که پشتونها زنده گی می کنند ، آرآی خود را بدست می اورد. جنبش عدالت عمران خان که در سال ۱۹۹۶ پیگذاری شد عمدتآ در پنجاب به گونه ای عنعنوی رآی خود را بدست می آورد. جنبش متحد قومی که جایگاه فعالیت و رآی آن سند است واغلب سندی ها در ساختار آن متشکل می باشند. جمعیت العلمای  اسلام  که اغلب در میان پشتونها وبلوچها فعالیت می کند.  ومحاذ متحد دینی ، نیز که جایگاه فعالیتش  مناطق پشتون نشین ها وبلوچها می باشد. دیده می شود ، که نزدیک به همه حزب ها در پاکستان بر بنیاد تبار، منطقه و زبان فعالیت می نمایند چنانی که پیداست در این کشور هیچ پرابلمی در مورد حزب ها بر بنیاد تبارها ومناطق وجود ندارد. 

‫در کشور تازه به دموکراسی رسیده  تونس :

‫تونس از جمله نخستین کشور های اسلامی عربی است ، که در آن حزب های سیاسی بسیار نیرومند شهروندی وجود دارد و موجودیت اتحادیه های نیرومند صنفی به ویژه در مناطق اپاختری یا  شمالی ومرکزی عامل اساسی ایجاد دموکراسی در آنکشور می باشد.

‫ در این کشور نزدیک به هشت تشکل نیرومند سیاسی مانند :۱- : سازمان دموکرات های سوسیالیستی( ام دی اس) که عمدتآ در شمال ومرکز کشورهواخواه وهموندان دارد. ۲- :حزب واحد خلقی(پی یو پی) که اغلب هواخواه ها وهموندان آن  را ازتبار های دراجی می سازد ودر منطق های مرکزی وجنوبی تشکیلات گسترده دارد.۳- : حزب دموکراسی وپیشرفت ( پی دی پی ) که اغلب از مردم تونس خاوری  وعربهای ناسونالیست متشکل شده اند. ‫۴-: حزب آزادی اجتماعی (پی اس ال) ،۵-: اتحادیه دموکرات های واحد(یو دی یو ) ۶-: جنبش جدید(ام ای) ۷- :  ساختار یا سازمان دموکراسی برای کار وآزادی ( اف  دی  تی  ال) ۸- :حزب سبز پیشرفت ( پی فی پی)  که اغلب در مناطق باختری ، خاوری ، اپاختری و شمالی  پایگاه وجایگاه دارند .هواخواهان وهموندان آنها بر بنیاد مناطق وتبار ها  ایجاد شده اند  .افزون بر اینها در کشور تونس نزدیک به۱۱۲ حزب ، سازمان واتحادیه  سیاسی  که از میان ۸۲ سازمان یا حزب با اندیشه های دادخواهی وچپ وباقی همه سازمانهای میانه رو واسلامی هستند فعالیت می کنند.  تنها حزب های سوسیالیستی که در اغلب منطقه ها هموند دارند ، سایر حزب ها روی نهاد های منطقوی وتباری پی نهاده شده اند.

‫به همین سه نمونه بسنده می شود.

‫وایدون ساختار حزب ها وسازمانها در افغانستان:

‫در افغانستان تشکل حزب های سیاسی  پس از جنبش مشروطه خواهی در حقیقت از دهه ی چهل خورشیدی آغاز می شود ، ویش زلمیان ، حزب دموکراتیک خلق افغانستان ، شعله جاوید ، ستم ملی ، نهضت جوانان افغانستان ، گروه کار ، سازا ، سفزا ، افغان ملت ، وملی غورزنگ از سازمانهای بودند که طی دهه چهل وپنجاه خورشیدی بر بنیاد قانون اساسی سال ۱۳۴۴خورشیدی   فعال گریده بودند ، با آنکه محمد ظاهر شاه پادشاه آنزمان قانون احزاب را توشیح یا دستینه نکرد، مگر با آنهم این حزب ها یکی پی دیگری ایجاد گردیدند،

‫پس از کودتای سردار محمد داوود خان صرف یک حزب ملی غورزنگ خودش اجازه فعالیت یافت وبس .پس از حادثه ثور سال۱۳۵۷خورشیدی در آغازین تنها یک حزب دموکراتیک خلق افغانستان اجازه فعالیت داشت وبس مگر پس از جدی سال ۱۳۵۸ خورشیدی حزب های دیگری چه در داخل وجه در بیرون از کشور ایجاد گردیدند.

‫پس از حاکمیت طالبان نیز تنها حزب طالبان کرام اجازه ی فعالیت داشتند و بس پس از سقوط طالبان . وایجاد دولت عبوری قانون احزاب سیاسی تصویب شد واز آن زمان تا کنون   نزدیک به ۵۱ حزب سیاسی در داخل کشور ایجاد شده اند که عمده آنها قرار ذیل می باشند: ۱- حزب حرکت اسلامی افغانستان عمدتآ هزاره ها وشیعیه ها ۲- حزب جمعیت اسلامی افغانستان عمدتآ تاجک ها در شمال وغرب افغانستان ، ۳- جنبش ملی اسلامی افغانستان اغلب هموندان آن  را ازبک ها وترکمن ها تشکیل می دهند.۴- حزب اسلامی افغانستان که اغلب هموندان آن را پشتونها در مناطق مختلف کشور می سازند.۵- کنگره ملی افغانستان  اغلب هموندان آن را باشنده گان بدخشان ، تخار وبغلان  می سازند.۶-حزب مردم افغانستان ، یک حزب فرا ملیتی وفرا تباری می باشد وهموندان آن را اغلب اعضای حزب وطن می سازند. ۷-حزب متحد ملی افغانستان ، که نیز یک حزب فرا تباری وفرا قومی می باشد . ودیگر حزب ها که در داخل کشور فعالیت می نمایند.

‫ با آنکه در قانون اساسی افغانستان ودر قانون احزاب ایجاد حزب های سیاسی پذیرفته شده اند ، مگر با ارایه این مطلب که گویا ،  چون حزب های سیاسی بر بنیاد تباری وزبانی پی افگنده شده اند ،  از اینرو به منظور جلوگیری از تشنجات تباری وزبانی ، پارلمان و رییس جمهور بر بنیاد ساختار کاندیدتورایی حزب های سیاسی نی ، بلکه بر بنیاد کاندیتوری های مستقل  پیشکش می شوند. تمام پل های دموکراسی را ویران می کند. بادریغ این دیدگاه که از همان دوره نخست ریاست جمهوری جناب حامد کرزی تا اکنون عملی می شود ، موجب آن شده تا دموکراسی مانند اسپ گادی بدون اسپ در حرکت بیفتد. این مساله نه تنها دموکراسی را خدشه پذیر ساخته است ، بلکه عامل اساسی ، دموکراسی زدایی ، بی امنیتی ، پیشکشی کاندیدان بر بنیاد تبار ها و قوم ها ، منطقه  یی وزبانی  نیز شده است.

‫ایدون زمان آن فرارسیده است ، تا به خاطر تحقق دموکراسی  انتخابات با به دیده نگریستن  ارایه کاندید ها بر بنیاد حزب های سیاسی پیشکش شوند واز تعدد سردرگم  کاندیدان واز دموکراسی زدایی نیز جلوگیری  به عمل آورده شود.

‫ بدون شک وتردید، عامل اساسی رشوت ، فساد اداری ، بیروکراسی ، عقب مانده گی ودشواری های مالیاتی از همین  رعایت نکردن ، دموکراسی وجلوگیری از حزبی شدن انتخابات می باشد. با تغییر در سیستم موجود وتآمین انتخابات بر بنیاد حزب های سیاسی ، نه تنها ضوابط  بر روابط غلبه خواهد کرد ، انتخابات نیز در فضای باز وفراخ دموکراسی وعدالت اجتماعی  بر گزار خواهد شد.

‫ به امید روزی که درافغانستان دموکراسی واقعی بر بنیاد یک پارلمانتاریزم علمی وانتخابات از طریق حزب ها وسازمانهای سیاسی   به جلایش بنشیند.

‫شهر هامبورگ اول ماه فبروری سال ۲۰۱۴  

 

‫رویکرد ها

‫۱- محمدی نژاد  حسن ، احزاب سیاسی ، تهران  انتشارات امیر کبیر ، چاپ نخست ۱۳۵۵ رویه ۳۴۲

‫۲- همان کتاب وهمان رویه

3-Lapalambara ,The Orginis  and Development of Political  Parties  ,London 1969. P-6

‫ ۴- نقیب زاده احمد عملکرد ونقش احزاب سیاسی در جوامع امروزی ُ اطلاعات سیاسی ، اقتصادی . سال سوم شماره ۱۳۶۸ رویه ۱۱

5- Apter, David, Politics of Modernization , Univercity  of Chicago  Press,1965 ,P 1750

‫۶- روزنامه ارمان ملی سه شنبه سوم دلو، سال ۱۳۹۱

‫ ۷- نون نوشتن دولت ابادی محمود چاپ پیام ، سال ۱۳۷۸ 

 بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۱ـ ۰۳۰۲