شری برخیزد که خیر مردم در آن نهفته باشد!
داکتر حمیدالله مفید
پس از کشمکش های دلگیر وپس از چنه زدنها ، وکم وکاست کردن های خسته کننده ، بالاخره خیری که متصور نمی شد ، به ثمر رسید.
آری ! بالاخره ، بدون آنکه فرایند یا نتیجه انتخابات یا گزینگاه جعل وتقلب اعلان شود . دولت وحدت ملی که جناب داکتر اشرف غنی احمدزی رییس جمهور و جناب داگتر عبدالله عبدالله رییس اجراییه پذیرفته وتوافق شدند ، ایجاد گردید.
ناگفته پیداست ، که این دولت وحدت ملی به زور وتلاش جلالتمآب اوباما رییس جمهور ، جان کری وزیر خارجه ایالات متحده امریکا، یان کوبیش نماینده ویژه سرمنشی ملل متحد در افغانستان و جیمز ب کنگهم سفیر ایالات متحده امریکا در کابل ، شناسایی وایجاد گردید.
روز یکشنبه تاریخ ۲۱ ماه سپتمبر در حقیقت روز پایان تنش ها ، چنه زدنها و شمارش آرا ها بود .در این روز کشور از بحران بی رهبری نجات یافت وصبر وتحمل وشکیبایی مردم به سرمنزل مقصود خود رسید.
اگرچه مردم افغانستان وجهان شاهد دور ودراز ترین انتخابات ریاست جمهوری در جهان بودند ، که نزدیک به سه ماه دوام کرد ، وافغانستان نخستین ریکارد جهانی را در این مورد قایم کرد . با آنهم فرایند ویا نتیجه چنین شد، که کشور از زیر سایه شوم ریاستی فردی نوع افغانی بی چون وچرا رهایی یابد وسیستم ریاستی فردی جایش را به رژیم دموکرات ترکه جای خرد وتصمیم فردی را خرد وتصمیم جمعی بگیرد بدهد ، گرچه تا هنوز بهره ای آن هویدا نیست و روشن نیست ، که پسانها چه خواهد شد، مگر یک چیز روشن است ، که دیگر رییس جمهور به تنهایی در امور تصمیم نمی گیرد وتصمیم وخرد جمعی در دولت دستور فرمایی خواهد کرد.
دیگر کیش شخصیت وعکس های صد متره و دوصد متره رییس جمهور به تنهایی شهر را زیر محاصره خود نخواهد گرفت ، دیگر فیصله های پارلمان در تاق بلند گذاشته نخواهد شد، دیگر قانون اساسی با نوک بوت زده نخواهد شد. دیگر پول های مساعدتی وکمکی کشور های دوست واز آن میان ایران وامریکا در جیب رییس جمهور و به حساب بانکی شخصی او نخواهد رفت. واز این قبیل دیگر ها!
ایدون دیده شود که دولت جدید با این همه دشواری ها چون: جنگ و بی امنیتی ، بحران شدید اقتصادی ، فساد گسترده ای اداری گراف بلند بیکاری ، فقر ، بیسوادی ، بیماری ، تنش های جدی تباری وزبانی ، رشوت ، چور وچپاول دارایی های عامه ، چی خواهد کرد؟
اولویت های کاری رژیم جدید آنقدر زیاد است ، که اگر آنها را برشماریم به یک برنامه کاری وطومار دور ودرازی مبدل خواهد شد.
مگر با آنهم در گام نخست دولت مجبور است تا با اقدام های زیرین رویکرد جدی نماید:
در بخش تامین امنیت: نخستین کاری را که باید دولت جدید در برابر خود قرار بدهد ، تامین امنیت وجستجوی راه های صلح با طالبان ومخالفان دولت است ، چی باید کرد و چی باید شود ، از پرسش های است ، که امروز در برابر دولت جدید قرار دارد.
تقویه نیروهای مسلح وافزایش نیروی رزمی ارتش ، پولیس وامنیت ملی و پولیس محلی .با استفاده از کمک های کشورهای دوست.
گسترش شبکه های استخباراتی به منظور کشف ویژه گی های رزمی مخالفان دولت .
گسترش حاکمیت دولتی در محلات ،
در عرصه یا بخش دولتی وسیاسی:
- ایجاد یک کمیسیون ویژه به منظور تعدیل برخی مواد وتغییر در قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان
- گزینش کادرها ، هموندان یا اعضای کابینه نه بر بنیاد مصلحت و مناسبات تباری وگروهی بلکه بر بنیاد کاردانی وکارگزاری به دیده نگریسته شود.
تصویب قوانین ومقررات سختگیرانه به منظور مبارزه با رشوت وفساد اداری.
تصویب قوانین سخت گیرانه به منظور جلوگیری از تورید ، توزیع و قاچاقچیان مواد مخدر در کشور
- ایجاد کمیسیون به منظور بهبود امور اقتصادی کشور شامل :
بازنگری قرارداد های معادن کشور ،
ایجاد شبکه های اقتصادی دولتی در پهلوی سکتور خصوصی .
احیای دوباره سکتورمختلط دولتی وخصوصی .و تصدی های دولتی .
ایجاد کوپراتیف های دهقانی .
در بخش دموکراتیزه ساختن حیات اجتماعی:
حزبی شدن پارلمان وشورای ملی .
انتخابی شدن پست های والیان ، ولسوالان و شهرداران و روستا داران.
انتخابی شدن پست های ارگانهای اکادمیک وایجاد شورا ها دانشی .
درزمینه رشد امور فرهنگی:
به منظور تامین عدالت فرهنگی و زبانی ایجاد فرهنگستان زبان های فارسی ، پشتو ، ازبکی ، ترکمنی ، بلوچی وپشه یی ، به منظور جلوگیری از ایجاد تنش های زبانی در کشور.
به منظور جلوگیری از نابودی زبانها وگویش های در حال زوال کشور مانند ، زبانهای واخانی ، شغنانی ، برکی راجانی ودیگران اتخاذ تدابیر جدی فرهنگی .
تامین عدالت فرهنگی در زمینه نامگذاری جاده ها، شهرها روستا ها به خواست واراده مردم محل .
تعمیم فرهنگ انسانی احترام به خود و دیگران وجلوگیری از فرهنگ زور در کشور .
ایجاد شورا های جوانان به منظور تعمیم فرهنگ انسانی در میان جوانان .
ایجاد شورای فرهنگی دینی به منظور جلوگیری از تعمیم فرهنگ جنگ و مبارزه با فوندمیتالیزم وبنیاد گرایی.
ایجاد مجدد پرورشگاه ها وشیرخوارگاه در ادارات دولتی
ایجاد قوانین سخت گیرانه تر به اشخاصی که حقوق زنان را پایمال می کنند،
توزیع شناسنامه برقی برای همه اتباع کشور و ثبت واحوال نفوس کشور به مثابه یک روش معقول وایجاد قوانین سختگیرانه برای انانی که شناسانامه کشور را ندارند.
آنچه که مردم از جناب داکتر اشرف غنی احمدزی رییس جمهور جدید تقاضا دارند:
فرهنگ لباس در افغانستان از دوران آریانای قدیم تا امروز به سبک و روال آریایی ها بود ، لباس مردم افغانستان پیشین با دریغ دیگر وجود ندارد، لباس پیراهن وتنبان روستایی خشتک کشال امروزی که گویا به نام لباس محلی افغانی نام نهاده شده است ، از دوصد سال به اینسو توسط فرهنگ برهمنی هندی وارد کشور شده است ، لباس تبار های پشتون وتاجک که هردو فرزند یک تیره اریایی (پانتیالویی ) اند وبه مرور زمان بسیار کوتاه نسبت تغییرات در نظام واژه گانی وزبانی آنها به دو تبار تاهیپه گنه یا تاجک وافپانتیاگنه یا افغان وپشتون بخش بندی شده اند ، شکل وشمایل دیگر داشت ، از همینرو امیرامان الله خان غازی دستور داده بودند، که کسی حق ندارد، تا با لباس های روستایی پیراهن وتنبان وپیزار برهمنی به داخل شهر کابل گشت وگذار نماید. نوک چنگ پیزارهای کسانی را که از پل یک پیسگی می گذشت ، پولیس قطع می کرد تا پیزارهم شکل بوت وکفش شود ، در دوران همین شاه وطنپرست وآزادی خواه پوشیدن دریشی نکتیایی درادارات دولتی حتمی بود.
وکیلان پارلمان اعلیحضرت نادرشاه شهید ، موظف بودند ، تا با لباس یونیفورم دریشی ونیکتایی وارد پارلمان شوند.
در دوران اعلیحضرت محمد ظاهر شاه بابای ملت نه تنها در ادارات دولتی ، مکاتب ، دانشگاه ها حتا در سینما های دولتی چون : زینب ، کابل ننداری و پارک کسی اجازه نداشت تا با لباس روستایی وبدون پطلون داخل شود.
لباس رسمی دولتی درتمام دوره ها رییس جمهور سردار محمد داوود خان ، نورمحمد تره کی ، حفیظالله امین ، شادروان ببرک کارمل ، داکتر نجیب الله شهید ، شهید ربانی ، صبغت الله مجددی ، دریشی ونکتایی مود وحتمی بود.
بادریغ در دوران طالبان دجال ، جای لباس رسمی دولتی را لباسهای روستایی سبک وسیاق برهمنی گرفت .
حامد کرزی ، به تقلید از رابرت موگابی شوونیست . بجای اینکه به لباس های رسمی دولتی روی آورد ، چون گرایش جدی به طالبان داشت ، با همان لباس روستایی برهمنی روی آورد واین مساله موجب شد ، تا لباس روستایی جای لباس رسمی دولتی را بگیرد، کارمندان دولت ، وکیلان پارلمان وحتا وزیران با پوشیدن لباس های روستایی برهمنی از روستایان تفکیک نمی شوند. وایدون نیز این لباس برهمنی روستایی تقلیدی خشتک کشال در اغلب شبکه های دولتی به شکل زشت وقبیح آن چهره می نماید.
شما که داکتر و شخصیت اکادمیک هستید وپیش براین نیز درهمه ادارات رسمی که درکشور امریکا کار کرده اید ، با لباس رسمی دریشی ونکتایی ظاهر شده اید، خواهشمند اند ، تا با پیروی از امیر امان الله خان ودیگر پادشاهان وشخصیت های برجسته ای ملی کشورنخست خود تان به لباس رسمی جهانی دریشی ونیکتایی ظاهر شوید ودستور دهید تا در ادارات دولتی نیز مانند ، کذشته دریشی نیکتایی ویا تنها دریشی ویا کم از کم پو شیدن پطلون وپیراهن یخن قاق مروج وحتمی شود ، تا کارمندان دولت از روستایان تفکیک و لباس بازار وکوچه از لباس کارمندام دولتی فرق شود.
امید وار است ، تا این پیشنهاد ها را دولت جدید کم از کم به دیده بنگرد.
بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۱ـ ۲۵۰۹
مقایسه بر مفاهیم صلح ، ثبات و امنیت بین المللی تحت سیاست های دو قطبی و یک قطبی در سه دهه گذشته
بصیر دهزاد
به ادامه گذشته ( قسمت سوم )
تذکر: این قسمت که میبایستی نظر به وعده قبلی در هفته گذشته اقبال نشر می یافت و در خدمت خواننده گرامی قرار میگرفت، ولی به نسبت مصروفیت های آنی و غیر قابل پیشبینی و ضیقی وقت مجال تحریر مقاله و جمع آوری بعضی از مطالب قابل بر گرفتن از منابع دیگر برایم میسر نگردید.
لازم میدانم در همین جا روح مرحومه دوکتور اناهیتا راتب زاد یکی از پیشگامان نهضت روشنفکری و ترقیخواهانه افغانستان از آغاز دهه چهل هجری شمسی به بعد و اولین آغازگر مبارزه برای حقوق زنان افغانستان و همچنان اولین مبارز و روشنفکر زن که به پارلمان افغانستان راه یافت، را شاد بخواهم. این زن مبارز و شجاع با اولین برگزاری تجلیل از روز جهانی همبستگی بین المللی با زنان، طلسم موقف پائین زن در جامعه سنتی و دولت مرد سالار افغانستان را شکست. من یادش را گرامی میخواهم زیرا:
او یک زن با پشت کار و با تصمیم و با اراده متین بود که در شرایط دشوار خانواده گی و نبود پدر خود را به مدارج عالی تحصیلی رسانید.او در سیاست و مبارزه شجاعانه اش در تاریخ روشنفکری و سیاسی دوره دموکراسی زمان « شاه محمد ظاهر» بی بدیل بوده است.شاد روان راتب زاد یک مادر مهربان برای فرزندانش بوده که هر کدام شان به تحصیل و ادامه راه مادر همت گماریدند و جایگاه وزین اجتماعی شان را باز و ایجاد نمودند.
این زن بی بدیل افغان با آرمان ملی و خدمت به انسان مظلوم جامعه بود و با طینت پاک زیست. « درست مانند دیگر همکاران و همرزمان زمانش نه قصری و جلالی و نه ثروت اندوخته داشت و نه کدام ثروت مادی و آرگاه و بارگاه از خود بجا ماند، نه خانواده و نه همراهان مبارزه اش کدام پول و ثروتی داشتند تا بپاس احترام به چنین یک مبارز به حق قابل احترام سقف و مرقد مرمرین و فرش شده از قالین های نایاب بالای آرامگاه اش اعمار نمایند وگویا لاف زیارتگاه عام و خاص بر زبان آورند!!!» ولی او معنویت و آن غرور و افتخار اش را به یادگار گذاشت که برای نسل جوان و آینده گان در س پاکی ، استقامت، شجاعت و خدمت و مقایسه خواهد بود.
وی یک مبارز بخاطر حق زن افغان بود و در برابر سیستم سنتی عقب مانده مبارزه نمود و مبارزه اش تنها برای خودش، خانواده اش و اعضای یک حزبی نبود که او خودش بدان متعلق بود. در دوران وظایف بزرگ اش در کرسی های وزارت های امور اجتماعی و معارف و همچنان رهبری سه وزارت از مقام بیروی سیاسی کمیته مرکزی وقت حزب دموکراتیک خلق افغانستان بیشترین تضمین های حقوقی درعرصه های حق کار، طفل و مادر و سهولت های کاری برای مادران شاغل در ادارات دولتی و موسسات تولیدی را قانونی ساخت و میزان مشغولیت کاری زنان را ( عاری از تبعیض) ارتقاٌ بخشید. من حرفی دیگر جز ادای احترام به جایگاه باعزتش ندارم. بهشت برین نصیبش و خاطراتش گرامی و جاویدان باد.
و اکنون به ادامه مقاله:
گرباچف : وظایف ختم ناشده و ادامه تطبیق پلان
گرباچف با تصفیه های چندین دوره ای در حزب کمونست و دستگاه دولت از یک جانبی موقعیت خود را تقویه نمود بلکه حلقه بزرگ از چهره های جدید را در ماورای سیاست و پلان خود جابجا نمود و حدود عملیات های سیاسی و اپراتیفی اش را به طرف کشور های دیگر اروپای شرقی آغاز نمود. او تا سرحدی حدود صلاحیت های خود را وسیع ساخت که همتای وی یا « روی دیگر سکه » یعنی ادوارد شواردنازی در ۲۰ دسامبر ۱۹۹۰ از موقفش بحیث وزیر خارجه شوروی استعفا نمود و از تسلط دیکتاتوری گرباچف هوشدار داد. گرچه این چهره یکی از فیگور های اصلی فروپاشی شوروی بود و ممکن هدف وی جای پا پیدا کردن در دولت جدید گرجستان بوده باشد که همانطور هم شد. علاوتاٌ تمرکز قدرت در وجود گرباچف حتا در تضاد با شعار دموکراسی غربی بود ولی وی هیچ گاهی مورد انتقاد غرب قرار نگرفت بلکه سیاستبازان وقت غرب پیوسته وی را بحیث قهرمان داستان و ناجی اروپای شرق میدانستند.
گرباچف در ۵ دسامبر ۱۹۸۹ به اشتباه مداخله شوروی در چکوسلواکیا (۱۹۸۶) اعتراف و آنرا محکوم نمود. این حرکت و تبارز وی در واقعیت دادن زیگنال برای آغاز تحرکات سیاسی بود که در قدم اول بحرانات سیاسی و در قدم دوم فروپاشی حکومت های سوسیالستی را با عث گردید. سال ۱۹۹۰ سال تحریک اپوزیسیون های کشور های اروپای شرقی بود که به تعقیب هر سفر و بیانیه گرباچف در جمعیت مردم ، دولت های سوسیالستی در چکوسلواکیا، مجارستان ، بلغاریا و دولت های داخل اتحاد شوروی یکی پی دیگری از هم میپاشیدند . گرباچف در فروپاشی دولت جمهوری دموکراتیک المان شرق و وحدت دو المان بدون کدام عکس العمل در حالت « خموشی علامت رضا » قرار گرفت. درسفراش به المان شرق برای اولین بار به علامه تحریک به قیام مردم و چراغ سبز به فروپاشی دیوار برلین ، بالای این دیوار به اشتیاق منظره برلین غربی را به تماشا گرفت.
در آخرین قدمه های تطبیق پلان تنظیم شده اش و در عمق بحران جامعه شوروی وی به امید وعده های داده شده جامعه اروپایی و هفت کشور بزرگ صنعتی و اقتصادی جهان در ۱۶ جولای۱۹۹۰ دستگاه رادیو و تلویزیون دولتی را از انحصار دولت برون ساخت و در ۱۹ اکتوبر همان سال تطبیق پلان بازار آزاد ( اقتصاد مارکیت ) را اعلان نمود. این چهره « دل خوش کرده به کمک های میلیارد دالری» در اوج تشویق های غرب ، تحفه تشویقی جایزه نوبل را در ۱۷ اکتوبر ۱۹۹۰ بدست آورد.
گرباچف بدون شک یک پلان را تنظیم و عملی نمود که ابتکار ادامه و تطبیق آن دیگر از دست هایش و از حدود قدرت و صلاحیت دیکتاتور منشانه اش خارج و بدست امریکا و جامعه اروپایی افتاد.
گرباچف با تمام جراات و پررویی و اطمینان بر پشتیبانی امریکا و جامعه اروپایی توانست وظیفه خود را در فروپاشی سیستم سیاسی اتحاد شوروی و بلوک سوسیالستی شرق انجام دهد. وی همچنان تمام همکاریهای اقتصادی و پیشتیبانی از تعداد از کشور های مربوط جهان سوم را بصورت آنی قطع نمود، در حالیکه این کشورها بیشترین همکاری ها و کمک های بلاعوض را از اتحاد شوروی بدست میآوردند که بر بنیاد آن در مسیر رشد و انکشاف اقتصادی یعنی بعد از رهایی از بند استعمار ، قرار گرفتند.
پلان گرباچف فقط پلان بحران و فروپاشی بود که دامنه آن از کشور شوروی ، کشور های اروپای شرق و کشور جهان سوم که خود را در یک رشد نسبی اقتصادی بخصوص « اقتصاد مادر» در میآفتند، را در برگرفت. او با ایجاد بحرانات اقتصادی – اجتماعی و سیاسی و همچنان تسلط روحیه عدم اعتماد به آینده در کشور های فوق الذکر در موقف کسی قرار گرفت که با ختم نقش اش ، بخش بعدی را واگذاشت به ادامه و انجام وظایف استخباراتی امریکا و ارپای غرب. این همان نقشه تسلط سیاست تک قطبی است که عملی گردید و به حیث یک واقعیت موجود در جهان و سیاست جدید مبدل گردید.
در ۲۲ جنوری ۱۹۹۱ که کشور و مردم شوروی در عمق بحران اقتصادی دست و پا میزدند، جامعه اروپایی از دادن کمک های مواد غذائی و وعده دادن پول داده شده شان اباٌ ورزیدند و آنرا به حالت تعلیق درآوردند. در ۱۷ جولای روشن گردید که وعده کمک های چندین میلیارد دالری هفت کشور صنعتی جهان که توسط گرباچف تقاضا شده بود، عملی نشد و این یکی از علل تعین کننده فروپاشی شوروی تلقی میگردد. با آغاز قیام های سازمان داده شده در سه جمهوری های پری بالتیک دیگر نا توانی گرباچف دریک پلان عملی شده برایش به مانند درد دندان محسوس بود. وی به مانند یک پارچه چرکین و یکبار استفاده شده در برابر بند ریگی که توان مقاومت موج های غولآسای توفان گونه بحری را نداشت، خود را یکه و تنها در یافت وهم دریافت که قمار بزرگ را به حریف مکار باخته است. او دیگر بازنده در برابر چهره معاملگر و الکولیست مانند بوریس یلتسن هم قرار گرفت. هر گونه تلاش برای حفظ آن صلاحیت های دیکتاتورمنشانه اش که با خدعه و زور و اتکا به غرب در قانون اساسی شوروی وارد ساخته بود که حزب کمونیست، دولت مقتدر شوروی و قانون اساسی را دچار تغیر های وسیع ساخت ، تیرهای در آب خورده بودند.
از این ببعد جهان دیگر یک قطبی شد، امریکا رستم میدان سیاست های بین المللی گردید . پیمان ناتو را دیگری رقیب نظامی چون پیمان دفاعی وارسا قابل محاسبه نبود. اتحاد شوروی برای همیشه از بین رفت، جنگ سرد بعد جدید را گرفت و دستگاه اقتصادی و موسسات بزرگ تولیدی کشور های اروپای شرق میدان چور و چپاول شرکت های برزگ غرب گردید.
گرباچف در ۲۶ دسامبر ۱۹۹۱ از پست ریاست دولت اتحاد شوروی استعفا نمود و دیگر بحیث یک سیاست مدار سرگردان و طرد شده به اساس خدمت به رقبای قبلی اتحاد شوروی و از طرف آنان به مسوولیت یک نهاد کوچک بین المللی منسوب و بعداٌ با تشکیل یک حزب سیاسی لیبرال دموکرات در روسیه دیگر رستم زمان نه بلکه بحیث یک فریب خورده زمان میگفت که: « من هرگز تصمیم به فروپاشی شوروی نداشته ام » که غرب هم او را در این ادعا یش همراهی میکرد ولی یکبار دیگر به طرح، تطبیق ، ادامه و انجام پلانهای وی باید تعمق و دقت نمود که چگونه این پلانها دقیق و سنجیده شده عملی گردید و جهان به سیاست و فعالیت های توسعه طلبانه غرب و بخصوص امریکا و انگلستان تسلیم داده شد. اساسات پنجگانه همزیستی مسالمت آمیز که در اساسنامه ملل متحد تسجیل یافته و یکی از سنگ پایه های حفظ صلح و ثبات بین المللی محسوب میگردید، دیگر به طاق نیسان گذاشته شد و دوره نفوذ و تسلط سیاسی و نظامی غرب و ناتو آغاز گردید.
این چهره که دیگر به مانند فرد تاریخ زده در تنهائی قرار دارد، همان طوریکه در سال ۱۹۸۵ با تمام توان و شهرت به مانند یک قهرمان فلم های هالیود روی صحنه آمد، مورد توجه قرار گرفت ولی در جامعه شوروی سابق به عنوان شخصی مورد نفرت قرار دارد؛ که دولت مقتدر و با وزنه در سیاست های بین المللی را به خاک سپرد و خاکش را به قدم های غرب پاشید ولی غرب فقط از او متشکر است که همه دنیا در کام شان به چرخیدن گرفت. گرباچف به مثل آنکه سیاست جهان را در یک چرخش فلم گونه تغیر داد، بخاطر سپاس از آن جشن سالگرد هشتادمین سالروز تولداش در ماه مارچ ۲۰۱۱ با شرکت دها هنر مندن مشهور جهان بخصوص سینمای هالیود ، مانند آرنولد شوارتزنیگر، سپایس گرلز و تعداد از کمیدین های مشهور در لندن برپا گردید.
ما در بخش های بعدی این مقاله با یک مکث گذرا از بحرانان و تغیرات سیاسی و اقتصادی در کشور های اروپای شرق، روی اثرات مستقیم پالیسی و پلان گرباچف در افغانستان به بحث ادامه خواهیم داد.
بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۲ـ ۲۳۰۹
یک دید مقایسه وی بر مفاهیم صلح ، ثبات و امنیت بین المللی در سه دهه گذشته
گرباچف بحیث چهره عامل سقوط اتحاد شوروی و تسلط سیستم یک قطبی
(به ادامه گذشته )
بصیر دهزاد
نظر به تحلیل ها و نتیجه گیریها یکی از سه عامل / فکتور و یا هر سه عامل زیر در سقوط و فروپاشی اتحاد شوروی و سیستم سوسیالستی بیشترین نقش را میتواند داشته بوده باشد.
بعضی از تحلیلگران جامعه غرب پیرامون فروپاشی اتحاد شوروی و ختم سیستم سوسیالیستی معتقد برآن اند که این سیستم در رقابت اقتصادی با سیستم جهانی سرمایه داری ناتوان بود و جامعه شوروی نمیتوانست در سطح رشد صنعت و بکار گیری فرآورده های تخنیک مدرن عرصه های مختلف اقتصاد را رشد رهد.
دوم اینکه جنگ در افغانستان و مصارف گزاف مالی- نظامی اتحاد شوروی اعم در این جنگ و هم در رقابت های نظامی با ایالات متحده و پیمان نظامی ناتو اقتصاد شوروی را آسیب پذیر ساخت و بحیث یک عمل قطعی در فروپاشی اتحاد شوروی نقش داشت.
عامل یا فکتور سومی (سیاسی) نقش تعین کننده میخاییل گرباچف و روی دست گرفتن یک پلان کومپلکسی و در تبانی ، تشویق و پیشتیبانی جامعه غرب بوده است که در آن اهداف جهانی تفوق، تسلط بر سیاست های جیو پولیتیک و جیو استراتیژیک غرب مطرح بوده که باید بدون درد سر از موجودیت اتحاد شوروی ، پیمان وارسا و سیستم جهانی سوسیالستی در جهان پیاده میگردید. آنچه مایه پشیمانی !!! گرباچف و ادعای غربیها است، این بوده است که گویا گورباچوف در نهایت نمیخواسته است تا پیامد های پلان وی تا سرحد اضمحلال و سقوط هر سه فکتور " قدرت، رقابت و ثبات" یعنی اتحاد شوروی، پیمان وارسا و سیستم جهانی سوسیالستی بانجامد.
نویسنده در حالیکه دو فکتور اولی را بدون شک اثر گذار در اقتصاد آسیب پذیر اتحاد شوروی میداند، ولی فکتور سومی را بحیث عامل تعین کننده ، دقیقاٌ پلان شده و با یک آغاز و انجام میداند که در پیوند با فکتور های اولی و دومی در نهایت سقوط و فروپاشی اتحاد شوروی، پیمان وارسا و سیستم جهانی سوسیالستی را قطعی و غیر قابل برگشت ساخت.
برای مدلل ساختن این مساٌله ضرورت به یک بازنگری به قضایای بین سالهای ۱۹۸۴ و ۱۹۹۲ است تا با تداعی آنان در ذهن خواننده ، تثبیتی بر ادعای فوق باشد.
میخائیل گرباچف در ۱۱ مارچ ۱۹۸۵ بعد از درگذشت کنستانتین چرنینکو رهبری حزب کمونیست را بدست گرفت . گرباچف در زمان که آندروپوف (یکی از رهبران تندخو و قاطع درمقابله با اهداف سیاسی و نظامی ایالات متحده آمریکا و پیمان نظامی ناتو) ، منشی کمیته مرکزی حزب کمونیست و صدر هیات رییسه شورای عالی اتحاد شوروی بود ، در کمیته مرکزی حزب کمونیست در ماسکو جا داده شد. گرباچف بین سالهای ۱۹۸۵ و ۱۹۹۱ بحیث منشی عمومی حزب کمونست و بین سالهای ۱۹۹۰ و ۱۹۹۱ بحیث رییس شورای عالی اتحاد شوروی ایفای وظیفه نمود. او تحصیل کرده دانشگاه دولتی ماسکو در رشته حقوق بوده و دارنده جایزه نوبل هم شناخته شد. وی در سال ۱۹۷۹ عضویت بیروی سیاسی آن حزب را کسب نمود.(۴. برگرفته و ترجمه از متن هالندی صفحه معلوماتی انترنتی ویکیپیدیا)
گرباچف در شرایط رشد سریع داده شد و بلاخره بر اریکه قدرت تکیه نمود که از یک جهتی اقتصاد اتحاد شوروی در تناسب با رشد اقتصاد جامعه لیبرال غرب در درجه پائین قرار داشت و از جهت دیگر در برابر مقابله نظامی مستقیم یعنی گروه های تند رو اسلامی در افغانستان در گیر جنگ چند ساله بود و آن در شرایط که تنظیم های اسلامی تحت اداره و رهبری دستگاه های استخباراتی پاکستان، عربستان سعودی ، مصر و ایران و حمایت بی سرحد مالی و تسلیحاتی و همچنان فرستادن صد ها متخصصین جنگی و تسلیحاتی کشور های غربی عمدتاٌ استخبارات نظامی آمریکا ، انگلستان و چین ، در مقابل نیرو های نظامی شوروی میجنگیدند. تنظیم های جهادی و حلقات سیاسی ضد دولت وقت افغانستان در این زمان بدون استثناٌ و تفاوت که در تمام عرصه های سیاسی- نظامی در دامن دول و دستگاه های استخباراتی فوق الذکر ایجاد شدند، شکل گرفتند و با تمام امکانات مالی و تسلیحاتی به نیرو های منظم جنگی مبدل شدند. این گروه ها در تاٌمین روابط وسیع ( جنگی و استخباراتی) یعنی اخذ و دادن معلومات های سری دولتی ، گرفتن کمک های مالی و تسلیحاتی از طریق دستگاه های استخباراتی کشور های فوق الذکر هیچکدام در یک استثناٌ و تفاوتی قرار نداشتند. ( این موضوع در یکی از بخش های بعدی وسیعاٌ مورد بحث قرار خواهد گرفت).
گرباچف قبل از آنکه بر اریکه قدرت تکیه زند و هنوز تحت رهبری چرنینکو در بیروی سیاسی حزب کمونست بود ، به یکی از فیگور های قوی سیاسی و حزبی تبارز نموده بود. وی در این زمان قویاٌ در جلب طرفداران خود در کمیته مرکزی تلاش مینمود وهمچنان افراد را که احتمالاٌ در آینده در رقابت و ضدیت با او قرار گیرند ، نشانی مینمود. گرباچف در اوج تپش های زیرزمینی اش بصورت غیر مترقبه و قبلاٌ غیر پیش بینی شده در ۱۵ دسامبر ۱۹۸۴ به انگستان سفر نمود و با مارگریت تاچر صدر اعظم وقت بریتانیا ( یکی از دوستان و حامیان پنو چت ، دیکتاتور خون آشام چیلی) دیدار نمود. همه دستگاه های اطلاعات جمعی غرب این سفر گرباچف را غیر منتظره و غیر مترقبه و بدون کدام توضیح و توجیه خواندند. در ۱۷ دسامبر ۱۹۸۴ مارگریت تاچر در مصاحبه اش با بی بی سی بیان نمود که وی علاقه زیاد به گرباچف پیدا نموده است و وی میتواند با او ( گرباچف) معاملات مشترک را انجام دهد.
(۵: برگرفته شده از سایت انترنتی مارگریت تاچر فوندیشن به زبان انگلیسی).
گرباچف در این سفراش به انگلستان گویی که همان کلاه شپوی ونستنون چرچل را بحیث روپوش و برای طرح و تطبیق پلان های روی دست داشته اش به عاریت گرفته بوده باشد.
گرباچف بعد از فوت یوری آندروپوف در فبروری ۱۹۸۴ دیگر در سدد تسلط سیطره قدرت و یگانه التراناتیف قدرت بعد از چرننینکو گردید ، کسی که یکی از سیمبولیک ترین رهبران شوروی سابق بوده است. گرباچف با استفاده از کرکتر ضعیف وی موضع خود را به حیث یک حاکم کودتا چی مستحکم نمود.
گرباچف بعد از آنکه در ۱۱ مارچ ۱۹۸۵ بحیث منشی عمومی حزب کمونیست اتحاد شوروی جابجا شد ، در طرح و عملی یک نفشه دقیقاٌ تنظیم شده آغاز نمود و کار های زیر را در چهار سال بعدی انجام داد:
۲ جولای ۱۹۸۵ شورادنازی را به عوض آندری گرومیکو بحیث وزیر خارجه و گرومیکو را بحیث شخصیت سمبولیک در سمت رئیس شورای عالی تعین نمود.
۱۵ اکتوبر ۱۹۸۵ سیاست تحت نام " شفافیت و بازسازی" را اعلان کرد.
۶ مارچ ۱۹۸۶ تصفیه بزرگ در دورن حزب و در کنگره 27 حزب کمونیست.
۳۰ می ۱۹۸۷ بر کناری مارشال سرگی ساکالوف وزیر دفاع بعد از نشست یک هواپیما در میدان سرخ و متعاقباٌ تصفیه بزرگ در قوای مسلح اتحاد شوروی.
۱۸ می ۱۹۸۸ آغاز برگشت عساکر اتحاد شوروی از افغانستان.
1 اکتوبر ۱۹۸۸ بر کناری آندری گرومیکو از مقام ریاست شورای عالی و جانشین شدن خودش در راٌس دولت اتحاد شوروی ، ولی با قدرت و اقتدار بیشتر. همچنان ادامه تصفیه در حزب کمونیست و دستگاه دولت.
1 دسامبر ۱۹۸۸ قانون اساسی جدید که حدود قدرت و صلاحیت های گرباچف را حتی از حد قانون اساسی دولت سوسیالستی قبلی هم بیشتر ساخت تا وی تحت نام و شعار های باز سازی و شفافیت همه دستگاه دولت و حزب کمونیست را بکام خود بچرخاند . این دو شعار بدون شک یک رو پوش بر یک دیکتاتوری سازمانداده شده و قبلاٌ تنظیم شده را بیان مینمود.
7 دسامبر ۱۹۸۸ گرباچف در بیانه اش در مقر ملل متحد بازگشت ۵۰۰۰۰۰ عسکر شوروی را از کشور های اروپای شرق اعلان نمود.
۲۶ مارچ ۱۹۸۹ در انتخابات برای کنگره حرب کمونیست 20 فیصد کادر های حزبی را به حساب تنقیص تصفیه نمود. و در ادامه آن در ۲۵ اپریل ۱۹۸۹ ، ۱۱۰ کادر رهبری را از کمیته مرکزی حزب از وظایف شان سبکدوش نمود.
۲۵ می ۱۹۸۹ کنگره حرب کمونیست با تعدیلات در قانون اساسی وی را به صفت رئیس دولت و با صلاحیت های بیشتر که در قانون اساسی قبلی وجود نداشت تعین نمود.
۱۹سپتامبر ۱۹۸۹ باز هم تصفیه و پاکسازی حزب از وجود مخالفین.
( ۶. برگرفته شده و ترجمه از متن هالندی ویبسایت ویکیپپدا)
با این تصفیه حزبی و صالاحیت های بی حد دیگر وی ، بدون درد سر از موجودیت مخالفین، آغاز به ادامه و تطبیق سیاست خارجی اش یعنی آغاز فروپاشی اتحاد شوروی و سیستم جهانی سوسیالستی نمود، فروپاشی یک سیستم که بعد از جنگ دوم جهانی به آبستن گرفت و در دهه های ۶۰ و ۷۰ شکل گرفت و به بخشی از سیستم اقتصادی، سیاسی و نظامی جهانی مبدل گردیده بود . در واقعیت امر بعد از ختم جنگ جهانی دوم همان طوریکه پلان مارشال اقتصاد کشور های اروپای غرب را از عمق بحران اقتصادی بیرون کشید، سیستم بلاک شرق نیز تحت پلان همکاری و بازسازی بین دهه های ۶۰، ۷۰ و ۸۰ به مدارج ترقی و انکشاف در چهارچوب تقسیم کار سیوسیالستی میان این کشور ها رسیده بودند.
گرباچف توانست در مجموع همان معامله را با غرب انجام دهد و به تطبیق همه جانبه پلان اش دست یابد که نه تنها سیستم را در هم پاشید بلکه هیچ الترناتیف که در همان مقطع جاگزین یک اقتصاد از هم پاشیده میتوانست میگردید ، را ارائه نکرد. با تسلط خلای قدرت، اقتصاد و سیاست در مجموع در قدم اول اتحاد شوروی به بحران بزرگ مواجه گردید در قدم دوم رکود آنی اقتصادی تمام کشور های بلاک شرق را فرا گرفت و در نهایت بحرانات اجتماعی را به وجود آورد که دیگر بحران قدرت و اعتماد بر سیستم زمینه قیام های اجتماعی را به وجود آورد.
گرباچف در همان احساسات « خون گرم » که امید به نجات و وعده های داده شده یعنی ورود سیل آسای ملیارد ها دالر از آمریکا و اروپای غرب داشت و خود را ناجی و قهرمان داستان تلقی میکرد، دریافت که از جانب غرب فقط بحیث " لته چرکین " مورد " استفاده یکبار" قرار گرفته و دیگر قابل دور انداختن « در بیرل کثافات » است. او که با غرور جهان را از زیر همان کلای شپوی « چرچیل گونه » اش میدید، فقط با ارسال مواد لوکس در بازار های روسیه به استقبال غرب قرار گرفت. در بحران سالهای ۱۹۸۹-۱۹۹۱ در مغازه های شوروی عمدتاٌ روسیه در هر جای لباس های شیک ، شامپاین و کونیاک فرانسوی و غیره لوازم لوکس اروپای غربی که چشم های مردم را خیره میکرد، با وفرت ولی با قیمت کمر شکن وجود داشتند در حالیکه مردم برای یک قرص نان، یک کیلو گوشت و یک لیتر لبنیات باید برای دو الی سه ساعت در لین استاده و به امید رسیدن نوبت میبود، ان ضرورت های اولیه که مردم شوروی قبلاٌ به حساب « کپیک و یا روبل » در عالم وفرت نعمات مادی عادت داشتند. .... ادامه دارد
بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۵ـ ۱۳۰۹
نام اناهیتا راتب زاد به مثابه رمز پاکی ، رهایی وبرابری زن جاودانه گردید
داکترآرین
هنگامی که تبعیض، نقض حقوق بشر و زن ستیزی در ساختار حاکمیت و مناسبات ستمگرانه ای کشورما حاکم بود، تاریک اندیشی و بنیاد گرایی سنتی با ماهیت ضد انسانی خویش بیداد می کرد، سیمای زنی بمثابه ایمان و استقامت، نجات و پیروزی، مبارزه و نبرد، ممتاز و برجسته گردید و نامش بخاطر آزادی انسان زحمتکش و رهایی و برابری زن، در تاریخ میهن ما جاودانه و مانده گار شد.
هنگامی که ارتجاع و استکبار با تحقیر از زنان سخن می گفت و آنان را به مثابه مزدور و خدمت گزار می نگریست و حقی برای آنان قایل نبودند، صدای رسای زنی با پیام نوید بخش حق طلبی و عدالت جویی و رهایی زن ازاستبداد سنتی در جامعه قرون وسطایی بلند میشود، این صدا، صدای برای نیل به صلح و آزادی، برای رهایی از شکنجه و ظلم، از شقاوت و خصم، صدای اناهیتا راتب زاد بود، زنی که عشق او به انسان و انسانیت و عشق شورانگیز به زن افغان داشت، تا زنان میهن ما از حقوق فردی و اجتماعی برخوردارشوند، تا نه تنها در افغانستان ریشه های شقاوت و دجالیت از بیخ کنده شود، بلکه زنان جهان و منطقه از شرخشونت و شرارت نجات یابند.
برای تحقق این فریاد دادخواهی در عمل، ایجاد یک سازمان سیاسی و علنی با سرشت عمیق انقلابی از هر جهت احساس میشد، سازمانی که به میان زنان برود و آنان را برای مبارزات وسیع و پردامنه ای که با مشکلات هرروزی زنده گی شان پیوند داشت آماده نماید، سازمانی که با درد های گوناگون و بیشمار زنان آشنا شده و تا آنجا یکه ممکن است راه مبارزه را به آنان نشان بدهد و زنان بتوانند بدون هیچ گونه محدودیت و تبعیض امکان فعالیت برابر را بامردان در عرصه های مختلف اجتماعی و سیاسی و اقتصادی داشته باشند، با وجود شرایط دشوار و خطر دایم و نظام ستم بار ضد مردمی و نهادهای سنتی- قرون وسطایی که در مقابل هر عمل مترقی و فرهنگی سد می شدند، زنان مترقی و آگاه میهن ما به رهبری دوکتور اناهیتا راتب زاد در سال ١٩٦٥ اولین سازمان دموکراتیک زنان ایجاد و نام آن« سازمان دموکراتیک زنان افغانستان » اعلان گردید ١. پروگرام سازمان دموکراتیک زنان افغانستان چه در کابل و چه در ولایات به زنان پخش و تشریح می گردید، دیری نگذشت که عده ای قابل توجهی از زنان افغانستان آنرا پذیروفتند و فراخوان کار و مبارزه را استقبال نمودند « به صراحت میتوان گفت که در اواسط دهه هفتاد به مقیاس همه کشور شهر و ده جای که سازمان در آن نفوذ نکرده باشد تقریبا وجود نداشت، محبوبیت و نفوذ روز افزون سازمان دموکراتیک زنان افغانستان بیانگر آنست که اهداف و پروگرام عمکرد آن انعکاس دهنده ای مبرم ترین خواست ها و آرمانهای توده های وسیع زنان بوده است»٢.
با ایجاد سازمان زنان، دوران جدیدی در کار با زنان آغاز شد. برای رسیدن به این اهداف ضرورت بود تا به شناخت زنان در سرتاسر جامعه با تفاوت های محلی و سنتی و قومی آنها پرداخت و زنان را با این امر آشنا کرد که برای بدست آوردن حق خود باید پا به میدان مبارزه بگذارند و البته که این کاری آسانی نبود، جامعه افغانستان با عقب مانده گی های زیاد روبرو و با داشتن ملیت های مختلف که دارای آداب و رسوم مختلف بودند و از همه بدتر نداشتن سواد و زنده گی برده وار زنان در چار دیوار خانه، نقش عقب گرایانه استعمار و ارتجاع، سرسختی مردسالاری موجب می شد تا برای پیاده نمودن برنامه های سازمان مشکلات ایجاد نماید، از سازمان دموکراتیک زنان افغانستان و از زنان مبارز آن این توقع میرفت که با آماده گی کامل، درک درست و نرمش و حوصله فراوان در این میدان مبارزه دست بکار شوند.
سازمان دموکراتیک زنان افغانستان، با تحلیل و تجزیه علمی از اجتماع سنتی که، بار کار را سنگین تر می ساخت و دست و پای کادر های این سازمان را بسته بود با حوصله فراوان، با صفا و صداقت بدون چپ گرایی، زیاده روی ها و احساسات مصمم اهداف خود را دنبال و مبارزه خویش را با تمام دشواری هایش موفقانه انجام می دادند، زیرا کوچکترین اشتباه یک زن را به راحتی از خانه و کاشانه اش رانده و بالاتر از همه عزیز ترین چیزش را که کودک اوست، از او جدا سازد، زیرا درافغانستان مادران هیچ گونه حقی ندارند، حتا حقی نسبت به آن کودکی که با تاروپود وجودش پرورش داده است.
اما سازمان قهرمان زنان به رهبری بانوی فرزانه اناهیتا راتب زاد، با وجود قوانین کهنه و سنتهای عقب مانده اجتماعی و عدم امکانات لازم، در چنان شرایطی از حقوق مادران و زنان زحمتکش افغان به دفاع برخواسته به یاری، همبستگی و همکاری با آنان می شتافت.
زنده یاد اناهیتا راتب زاد در کنفرانس سرتاسری زنان افغانستان گفتند: « سازمان ما دارای ماهیت اجتماعی و دموکراتیک می باشد و این بدان معنا است که در برگیرنده ای اقشار و گروه های مختلف زنان است. بخصوص آن زنانی که در برابر دین مقدس اسلام، رسوم و عنعنات، اخلاق پسندیده ای مردم احترام بگذارند.
آن زنانی که دیگر نه تنها به خود و فامیل های خود، بلکه به توده های زحمتکش و رنج دیده ای وطن نیز بیاندیشند.
ـ زنانی که به فریاد های مادر وطن گوش فرا داده و پاسخ مثبت میدهند.
- زنانی که واقعا آماده خدمت به مردم و خواهان فدا کاری در جهت حفظ شرف و ناموس وطن باشند.
- زنانی که بخاطر رنج ها و درد های مردم دردمند و بخاطر خوش بختی و سعادت شان خود را خوش بخت و سعادتمند احساس نمایند.
- آن زنانی که خدمت به توده های مردم بلادیده و زجرکشیده ای ما را از بزرگ ترین افتخارات و مایه مباهات خود بدانند.
- آن زنانی که بدون ترس و حراس با نیروی پیشتاز زمان، خود را همگام و هم آهنگ سازند و ایمان داشته باشند که در عقب ابر های تیره و سیاه، آفتابی روشن و پر جلالی تجلی دارد.
- آن زنانی که به توده ها و پیروزی ها ایمان قطعی داشته باشند و بلاخره آن زنانی که تاریخ پرشکوه وطن را شکوهمندتر و حماسه های آنرا پرعظمت تر سازند»٣.
سازمان دموکراتیک زنان افغانستان به رهبری بزرگ زن میهن ما اناهیتا راتب زاد در طول چند سال کوتاهی توانست جای خود را در دل عده ای زیادی از زنان کشور ما باز کند، این سازمان با نفوذ و توانایی معنوی خویش و کوشش فراوان ریشه و علل نابسامانی ها و بی حقی ها را برای زنان روشن و چشمان آنان را بر حقایق باز کرد، یکی از مهم ترین وظایف سازمان زنان بالا بردن سطح آگاهی سیاسی و روشنگری در میان زنان بود و کادر های رزمنده ای این سازمان پر افتخار تا آن جای که امکانات محدود شان در سطح کشور اجازه میداد به یاری، همبستگی و همکاری توده های زنان در موارد معین عمل نموده و به درمان دردهای آنان می پرداخت.
باوجودیکه زن در عین حال مادر هم است و مادر بودن هزارمشکل خود را دارد، زنان افغان با استقامت و از خودگذری و شجاعت شگفت انگیزی بدور سازمان خویش حلقه زده و پا به میدان نبرد می گذاشتن، در گرما و سر ما و تحمل مشکلات، خویش را به جلسات سازمانی می رساندند تا از رویدادهای سیاسی و مسایل روز و سیاست جاری سازمان آگاه شوند و با دست پر میان تودهای زن و هواداران سازمان برگردند، همچنان چه فراوان بودند زنان و دخترانی که در روزهای تجلیل از «هشتم مارچ » روزبین المللی زن، درحالیکه در های صنوف و دروازه دخولی مکاتب تعلیمی و تحصیلی از جانب مسوولین و به همکاری قوای امنیتی بسته و نگهداری می شد تا از اشتراک آنان در مظاهرات و تظاهرات جلوگیری نمایند، اما دختران جوان به مقابله ای نیروهای سرکوب گر برخواسته و درهای مکاتب را باز و با مکاتب دیگر پیوسته با سردادن شعار های مترقی و مردمی بطرف میتینگ بزرگ و باشکوه که اکثرا در پارک زرنگار برگذار می شد حرکت می نمودند.
شرکت فعال «سازمان دموکراتیک زنان افغانستان » در سیاست و دفاع از حقوق زن و مادر، به کار عادی جلسات و میتینگ های این سازمان تبدیل شده بود، زیرا زنده گی جدا از سیاست نیست و بدون دخالت فعال در سیاست بنفع زنان که نیمی از پیکر جامعه هستند، نمی توان آنان را به کار خلاق و مبارزه ای برحق و عادلانه کشاند.
با اینکه در سال ١٩٩٢ فعالیت علنی این سازمان مورد یورش و تهاجم قرارگرفت، اما کار پرثمر آن هیچ وقت توقف نکرد و امروز ادامه دهنده آن دوره های طلایی سازمان دموکراتیک زنان افغانستان، « سازمان زنان حزب مردم افغانستان » است.
سازمان دموکراتیک زنان افغانستان به رهبری زنده یاد اناهیتا راتب زاد، رهبری که مبارزه ای یک نسلی از زنان و دختران میهن ما را از عرصه تیوری به عرصه عمل و پراتیک مبارزاتی پیاده کرد و زنان میهن ما را به میدان های نبرد و پیکار سیاسی در تمام عرصه های زنده گی اجتماعی کشاند، تجربه گرانبها و شایان احترام و تحسین است، سازمان زنان مکتب آموزنده و ارزشمندی سیاسی و فرهنگی است که میتواند نسل های حال و آینده از آن بیآموزند و به آن افتخار و مباهات کنند.
روح اناهیتا راتب زاد شاد و راهش پر رهرو باد.
ماخذ:
ا- اسناد اولین کنفرانس سرتاسری زنان افغانستان، متن بیانیه اساسی دوکتور اناهیتا راتب زاد ، صفحه ٢٧
٢- همانجا صفحه ٢٧
٣- همانجا ضفحه ٢٨
بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۱ـ ۱۸۰۹
در زدایش دیدگاه:« دو پادشاه دریک اقلیم »
در این روز ها، همسویان تیم تحول وتداوم ، رسانه های گروهی را در بست گروگان گرفته اند وپیاپی داد می زنند، که دو پادشاه در یک اقلیم نمی گنجد وپست ریاست کمیته اجراییه یک بست خلاف قانون اساسی می باشد.داکتر اشرف غنی احمدزی طی سخنرانی ها وگفت وشنود هایش بار بار گفته است ، که طرفدار ایجاد دولت وحدت ملی است ، مگر قانون اساسی را در معامله قرار نمی دهد. از اینرو تمام امیدها را به منظور ایجاد یک دولت وحدت ملی یا دولت همسویی به نا امیدی ویآس مبدل کرده است تیم تحول وتداوم چشمبراه آن اند ، تا که کمیسیون متقلب انتخابات ، آنها را برنده اعلان کنند وبه گونه ای یکسو دولت سیاسی ریاستی متمرکز دیکتاتور مآبانه خود را اعلام بدارند.
بنگریم ، که آیا این نگاه واین نگرش چه سود وچه ویژه گی قانونی دارد؟
از برپایی دور دوم انتخابات یا گزیدمان ریاست جمهوری افغانستان نزدیک به چهار ماه واندی می گذرد، مگر تا ایدون فرایند آن هویدا نشده است . چانه زنی ها ، نشست ها ، رفتن وآمدنهای خیرخواهان ویا شرخواهان خارجی ، بیانیه ها و بچه ترسانک ها هیچکدام کارگر نیفتاد وهنوز که هنوز است ، همان چهارمغز کورک باز نشده است .
با پا درمیانی جان کری وزیر امور خارجه امریکا قرار بران شد، تا یک دولت وحدت ملی که کاندید برنده رییس جمهور ونامزد بازنده رییس کمیته اجراییه شورای وزیران شوند، ایجاد گردد.مگر این مساله هم با گمانه زنی ها وبددانی ها یا سو تفاهم ها همراه بود ، ستاد انتخاباتی تحول وتداوم به رهبری داکتر اشرف غنی احمد زی به تعهد هایش که با جان کری مطرح نمود ، پشت پا می زند واز ایجاد دولت وحدت ملی به این گمان که دو پادشاه در یک قلمرو نمی گنجد طفره می رود وبه این بهانه وبه بهانه ای اینکه گویا ایجاد پُست ریاست کمیته اجراییه خلاف قانون اساسی کشور است ، ان را نمی پذیرد وچون باورمند است ، که در انتخابات برنده می شودوکمسیون متقلب پیش بر این پیروزی او را پیریزی کرده است ، از اینرو به هیچ کرنشی تن درنمی دهد. می خواهد تا قدرت را دربست وانحصاری در اختیار داشه باشد.
بنگریم ، که این نگاه واین دیدگاه چقدر درست وقانوی وچقدر نادرست ونابجا می باشد.
یک: اگر پُست ریاست کمیته اجراییه خلاف قانون اساسی است ، پس چرا ایجاد آن را خود تان برای جناب احمد ضیآمسعود که در پشتبانی از تیم تحول وتداوم تلاش نمودند ، وعده داده بودید؟
دوم: نخست به زدایش این اندیشه که دو پادشاه در یک اقلیم نمی گنجد: در جهان دو گونه سیستم یا مدیریت دولتی پارلمانی وجود دارد:
الف: دولت پارلمانی وارسته .
ب: دولت پارلمانی وابسته .
در نوع الف : دولتهای شامل می شوند ، که آنها رادولت های فدرالیزم ، یا فدرالیته می گویند ، که صدراعظم در رآس سه ارگان عدلی ، قضایی واجراییوی قرار دارد، وصدراعظم های ایالتی نیز به او گزارش می دهند ، در این سیستم پست رییس جمهوری سمیولیک می باشد واغلب صلاحیت های به صدراعظم انتقال داده می شود، نمونه های سیستم پارلمانی وارسته یا فدرالیزم در کشور های آلمان ، پاکستان ، هندوستان ودیگر کشور ها وجود دارد. عالیترین نوع دموکراسی در این سیستم بازتاب می کردد.
ب: نوع سیستم پارلمانی وابسته ، که صدراعظم یا همان رییس کمیته اجراییه در رآس پست شورای وزیران یا ارگان اجراییوی قرار دارد از جانب رییس جمهور جهت رآی اعتماد به پارلمان معرفی می گردد ، وتنها در رآس قوای اجراییه قرار دارد، در این سیستم رییس جمهور است ، که در رآس ارگانهای عدلی ، تقنینی واجراییوی قرار دارد، وهمزمان متصدی ویا مسوول ارگانهای قوای مسلح نیز می باشد، نمونه های این سیستم در فدراتیف روسیه ، فرانسه ، افغانستان در دوران شاهی و ریاست جمهوری دموکراتیک بود ، که شاه ویا رییس جمهور در رآس سه ارگان قرار داشت وصدراعظم تنها در رآس ارگان اجراییوی یا حکومت قرار داشت.
از دید این قلم آنچه را که جان کری وعده داده است وآنچه را که قرار است در افغانستان ایجاد شود ، همان نوع پارلمانی وابسته . که رییس جمهور در رآس سه ارگان مقننه ، قضاییه واجراییه قرار دارد ورییس کمیته اجراییه یا صدراعظم تنها در راس ارگان اجراییوی قرار دارد ، ایجاد می شود ، به درستی دیده می شود ، که دو پادشاه نی ، بلکه یک پادشاه یا رییس جمهور ویک صدراعظم ، یک قاضی القضات ویک دادستان گل یا لوی سارنوال ویک رییس پارلمان ویک رییس مجلس سنا وجود دارد، که در رآس همه رییس جمهور می باشد. اینجا یک رییس جمهور است ویک قدرت ، ارگانهای پایانی . که شامل حکومت، قضات ، سارنوالان یا دادستانان وپارلمان کشور است ، همه نزد رییس جمهور مسوول می باشند. پس این دیدگاه که در یک اقلیم دو پادشاه نمی گنجد ، از بنیاد نادرست است .
وایدون در مورد قانونی بودن ویا قانونی نبودن این پست ، که گویا به گفتاورد داکتر اشرف غنی احمدزی ، قانون اساسی را در معامله قرار نمی دهد، نگاهی افگنیم .
اینجا یک پرسش مطرح می شود ، آیا در کشور قانون اساسی در معرض معامله قرار نگرفته است؟
در کشور ما افغانستان قانون اساسی در معاملات گوناگون قرار گرفته است . تمدید دور ه ریاست جمهوری کرزی خلاف قانون اساسی است . گزینش وزیران سرپرست ، خلاف قانون اساسی ، گزینش کمیسیون انتخابات خلاف قانون اساسی ، گزینش قاضی القضات ها خلاف قانون اساسی و بالاخره برپایی دور دوم انتخابات خلاف قانون اساسی رقم خورده است .
سوم: آیا انتخابات دور دوم ریاست جمهوری قانونی است؟
اینجا لازم است تا کوتاه ایستایی به این مساله شود: در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری به ملاحظه اسناد وشواهد ، نزدیک به ۴میلیون وپنجصد ونود هزار نفر سهم گرفته اند ، اگر نفوس کشور را نزدیک به سی ملیون نفر تخمین بزنیم ، واز آن میان واجدان رآی دهی را ۱۵ میلیون بپذیریم ، نزدیک به سی در صد نفوس واجد رای دهی در انتخابات سهم گرفته اند ، که انتخابات غیر قانونی ونادرست می باشد ، بنا بر آن نامزد برنده وبازنده وجود نداردهردو نامزد بازنده وغیر قانونی هستندو خلاف قانون اساسی وخلاف عرف ورسم ونظم دموکراسی به کرسی ریاست جمهوری تکیه می زنند.
افزون بر آن بررسی ها نشان می دهد ، که تیم داکتر اشرف غنی احمدزی نزدیک به دوملیون رآی وتیم دوکتور عبدالله عبدالله نزدیک به هشتصد هزار رآی جعلی وتقلبی را شامل شبکه شمارش آرآ نموده اند. از اینرو هیچکدام رییس جمهور قانونی کشور بوده نمی تواند وهیچکدام برنده انتخابات ریاست جمهوری نیست. هم داکتر اشرف غنی احمد زی وهم دوکتور عبدالله عبدالله هردو سر افگنده ، متقلب وشکست خورده اند،
حالا که تلاش می شود ، تا یک دولت وحدت ملی ایجاد شود ،زمینه ها برای ایجاد آن فراهم شده است ، نباید طرفداران تیم داکتر اشرف غنی احمد زی با این طرح مخالفت کنند.
سخن پایانی : منافع ملی کشور ، امنیت وآرامش در وطن ، جلوگیری از پایایی وبه درازا کشیدن نتایج انتخابات ، که اغلب شبکه های اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی واداری کشور را به سکون کشانیده است ، کشور به یک ضرر نزدیک به هفت میلیارد دالر خساره روبرو شده است ، ، اینها همه بالاتر از یک نگاه نادرست ، که گویا گزینش رییس کمیته اجراییه مخالف قانون اساسی است ، می تواند ، باشد.
شتر را گفتند ، گردنت کج است ، گفت: او برادر کجایم راست است ، که گردنم کج باشد.
ایدون در کشور کدام اقدام قانونی است ، که تامین منافع ملی کشور غیر قانونی باشد.
به منظور جلوگیری از به درازا کشیدن دولت وحدت ملی وهم به منظور قانونی شدن حکومت وحدت ملی ، بسیار ساده پس از اعلام نتایج انتخابات وشناسایی رییس جمهور جدید، وگزینش رییس کمیته اجراییه ، طی مدت یکماه لویه جرگه دایر ، وتعدیل در قانون اساسی کشور وتغییر نظام ریاستی دیکتاتور مابانه به سیستم پارلمانی وابسته که در آن صدراعظم تنها در راس شورای وزیران وارگان اجراییوی قرار داشته باشد واز جانب حزب پیشتاز ویا یک ایتلاف اکثریت در پارلمان گزیده شود ، رونما و ومورد تصویب قرار بگیرد.
مساله دوسال که در طرح جان کری وزیر خارجه امریکا پیشبینی شده است ، به یکماه تغییر پذیرد.
طی این مدت صدراعظم یا رییس کمیته اجراییه طی یک فرمان تقنینی از سوی پارلمان تصویب و به توشیح رییس جمهور رسانیده شود. پس از آ نکه تغییرات در قانون اساسی رونما گردید، انتخاب صدراعظم قانونی تر شود. در غیر آن کشور از بحران موجود رهایی نخواهد یافت.
بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۳ـ ۱۳۰۹