حـكـومـت دوسـره دوسـاله شــد

صمد كارمند 

افغانستان در کنار حوادث تلخ و شيرين چهار دهه گذشته ،دوسال حاكميت وحدت ملی را نيز به تجربه گرفت ، دو سالی كه:

⁃ قوم گرايی ، زبان گرايی و برتری گرايی مشخصه بارز آن بوده و با تمام وضاحت سرا پای بسياری از سياسيون و حاكميت را دربرگرفته و تعفن ان به مشام هر شهروند و در نهايت به سراغ هر عضو خانواده رسيده است .

⁃ رشوت ، خيانت ، جهالت ، بي كفايتی داد مي زند و هر روز مقام و ارزش انسان و انسانيت به باد فراموشی سپرده می شود، همه درفكر قدرت و اندوختن سرمايه بيشتراند .

⁃ جنگ ، انتحار ، ترور و وحشت در وجود طالب و داعش رونق بيشتر يافته هزاران انسان بيگناه به كام مرگ فرستاده شده وستون پنجم بيشتر از پيش در خدمت اهداف تروريستان و پاكستان قرارگرفته و می گیرند .

⁃ به ارزش های حد اقل دموكراسی و شايسته سالاری پشت پا زده شد ، طی اين مدت نه تنها نهادهای انتخاباتی بازسازی نگردیده بلكه گام های در جهت انتخابات شورا های محلی و پارلمان كشور نیز  برداشته نشده است، شورای ملی خلاف تمام نورمهای دموكراتيک به كار خويش ادامه داده و به مركز فساد ، رشوت و اعمال غير قانونی تبديل شده است .

⁃ حكومت دو سره با دو تيّم ، دو رهبر و دو برنامه كاری به موجوديت غير قانونی خويش ادامه داده و با تاسف كه غنی در پي ديكتاتوری قدرت و عبدالله بيشتر مصروف تشريفات و دريافت قدرت اند و پدر فساد و رشوت  جناب كرزئ در فكرگرفتن دو باره قدرت .

⁃ توزيع شناسنامه های إلكترونيكی نه تنها اغاز نشد بلكه به مثابه يك چالش سياسئ در جائ خود باقی مانده است، در حاليكه همه ميدانند كه بدون رقم دقيق و درست باشنده گان كشور طرح و تحقق پلان  های اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی ممكن نيست و درضمن در پايان اين اقدام ملی ما شناخت كامل از ساختار مليتی و قومی نفوس جامعه خواهيم داشت .

ممكن است اشرف غنی بزرگترين دست اورد خويش توافقنامه با گلبدين حكمتيار را بداند اما نبايد فراموش كند كه اوردن جنايت كارجنگی و چهره نفرین شده و شريك ساختن آن در قدرت انهم با امتيازات بلند بالا شرم و ننگ تاريخ خواهد ماند .

اگر به شعار های انتخاباتي هر دو تيم و توافقنامه سياسئ شان نظر انداخته شود ميتوان به اين نتيجه رسيد كه ناكام ترين ، بيچاره ترين و ناكارا ترين حاكميت را افغانستان تجربه كرده است .

افغانستان را بحران سياسئ تهديد ميكند بحرانی كه درد و رنج بزرگ آنرا مردم بايد تحمل كنند و يك مشت افراد حاكم  زر و زوربيشتر بدست بياورند .

اين همه نه تنها ناتوانی سياسيون افغانستان را ،بلكه شكست سياست هائ قدرت های بزرگ و در راس ایالات متحده امريكا را نشان می دهد.

با تاسف كه مواد سوخت سياست هائ قدرتمندان جهانئ بوديم و باقی خواهیم ماند ، هر كه امد و رفت انچنان كه بي چاره و ناتوان بوديم بي چاره تر و ناتوان تر شديم نه خود ما بر حال خويش دلسوزی و ترحم داشتيم و نه هم قدرت های جهان .

افغانستان به كجا خواهد رفت ؟ پرسشی كه كمتر به آن ميتوان جواب مثبت داد .

 

 

 بامداد ـ  سیاسی ـ ۲/ ۱۶ـ ۲۲۰۹