سیمه د بدلون په حال کی

نوروهاب څپاند

لیدل کیږي چی د افغانستان شاوخوا سیمه د سترو بدلونونو سره مخ ده . جګړه د خپل زور وروستی کچی ته ننوزي ، د جګړه مارو کورنی او نړیوالي ټلوالي نوي کیږي ، پاکستان د کنج ته کیدو په لور درومی او د ایران په خصمانه فعالیتونو پاملرنه زیاتیږي . د روانی لوبي په ژييو کی د اقتصادي سیالی څرکونه هم په لګیدو دي . د غفلت له درانده خوبه د سیمي لوي پرګني راویښيږي او د خپلو حقونو د غوښتلو په ترځ کی ، په منطقه کی د هر ‌‌‌‌‌‌ډول افراطيت ، په تیره بیا د طالبي او داعشي ترهګری په وړاندي د خلکو ذهني تیاري پخیږي او په سیمه کی عیني شرایط ، د نړیوال چاپيریال د برابریدو له امله ، د یوه مثبت خوځښت د راټوکیدوو په موخه ، هم آماده کیږي .

څرنګه چی زموږ په هیواد کی نښتی جګړه د سیمي او نړی د سیالی جګړه ده ، له دي کبله افغانانو ته په کار دي چی په افغانستان کی د جګړي د بندیدو او د سرتاسري سولي د بسیا کیدو په امید ، د هیواد د روڼ اندو او د سیمي د روښانفکره کړیو او ځواکونو هڅی ، سره غوټه کړي . که ترهګر په افغانستان او سیمه کی یو له بل سره په همغږی ، ورانکاریو ته ادامه ورکولی شي ، د دوي مخه یوازي د سیمي د روڼ اندو کتلو د مشترکو هڅو ، په هماهنګ کولو کی ، نیول کیدلی شي ! کله چی د ترهګری په وړاندي ملي او نړیواله اراده په یوه لیکه واقع کیږي ، د هیواد د ننه او بهر ترهګري ‌‌‌‌‌‌ډلي او ملاتړي يي ، زموږ په خلکو وطن تنور کوي . د داسی شومي پدیدي یانی ترهګری څخه د خلاصون لاره د هیواد او سیمي د ټولو وطنپالونکو او ترقي غوښتونکو ځوانانو ، بنسټونو او حرکتونو نږدي کیدل دي چی ، د یوي عالي همغږی په رامنځته کولو سره ، د ترهګری ټولي فکري او فزیکي لاري وتړي . ترهګري اوس سیمه ایز او نړیوال خطر جوړ شوی او د هغی له منځه وړل سیمه ایزه او نړیواله مشترکه هڅه غواړي. له دي کبله په هر افغان غږ کیږي چی د سیمي او نړی اوسنیو پرمختیا‌ؤ او بدلونونو ته په غور سره په کتو ، په خپلو کی د ‌‌‌‌‌‌ډا‌‌‌‌‌‌ډمنی همغږی د  رامنځته کولو له لاري له اوسنی تیار شوي ، سیمه ایز او نړیوال چاپيریال څخه په ګټه پورته کووني ، په افغانسنان کی د جګړي د بندولو او د تلپاته سولي د راتلو له پاره زمینه برابره کړي .

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۸ـ ۱۱۰۲

 

 

دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 

 

 

استفاده از مطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 

Copyright ©bamdaad 2018

 

 

 


افول داعش در منطقه و مساله بازگشت جنگجویان این گروه تروریستی به موطن شان، به ایجاد یک معضل بین‌ المللی دیگر انجامیده است. با توجه به ۳۰‌ هزار جنگجوی خارجی در این گروه تروریستی، حتا امریکا نیز در آن ‌سوی دنیا از این تهدید در امان نخواهد بود. بنا بر پژوهش اخیر دانشگاه جارج‌ واشنگتن درباره افراطی‌ گری، حدود ۳۰۰ امریکایی به داعش و دیگر گروه‌های تروریستی فعال در عراق و سوریه پیوسته ‌اند که از میان آنها، تعدادی توانسته ‌اند به رده‌های بالایی در این گروه‌ها دست یابند. همچنین بنا بر این گزارش، تا اکنون ۱۲ نفر از این افراد به امریکا بازگشته ‌اند، اما تا اکنون هیچ حمله ‌ای را در خاک امریکا ترتیب نداده‌اند. سیموس هیوز، یکی از نویسنده گان این گزارش، در این رابطه می‌ گوید: «همیشه درباره بازگشت موجی که اف ‌بی ‌آی، آن را (آواره گان تروریست ) می ‌خواند، نگرانی‌هایی وجود داشت». درباره تعداد امریکایی‌هایی که به داعش پیوسته‌ اند و همچنین سرنوشت آنها آمار دقیقی در دست نیست. هرچند  اف ‌بی ‌آی، گاها اقدام به انتشار آمارهایی کلی درباره آنها می‌ کند، اما از جزییات بیش تر خود داری کرده است. این گزارش از سال ۲۰۱۱  ترسایی به ‌بعد را که سوریه درگیر جنگ داخلی شد پوشش می ‌دهد. البته این گروه افراطی اکنون تقریبا تمام مناطق تحت‌ تصرف خود را از دست داده، هرچند هنوز قادراست حملاتی مرگبار را در این دو کشور ترتیب دهد. 
یک درصد از جنگجویان خارجی
اگر تعداد امریکایی‌های داعشی را ۳۰۰ نفر در نظر بگیریم، این تعداد یک درصد از کل ۳۰‌ هزار جنگجوی خارجی حاضر در این گروه تروریستی را تشکیل می ‌دهد. اکثر این جنگجویان خارجی متعلق به خاورمیانه، شمال افریقا  و اروپا هستند. گروه تحقیقاتی دانشگاه جارج واشنگتن با بررسی مطالب اینترنتی، اسناد دادگاهی و گفت ‌وگو با مقامات دولتی و داعشی‌های بازگشته به امریکا اقدام به نگارش این گزارش کرده است. با این ‌حال، به نظر این گزارش تقریبا حدود اندکی بیش از یک‌ سوم امریکایی‌هایی را که برای پیوستن به گروه‌های اسلامی بنیاد گرا اقدام کرده‌اند در برمی ‌گیرد؛ به‌ عنوان‌مثال، حدود ۵۰ امریکایی در هنگام خروج از کشور و پیش از پیوستن به داعش دستگیر شدند که این گزارش شامل آنها نمی ‌شود.  همچنین آن ‌طور که در این گزارش آمده، از میان ۱۲ نفری که به امریکا برگشته‌ اند، ۹ نفر در بازداشت به‌ سر می‌ برند. البته  دو نفر دیگر که نیروهای امنیتی از هویت آنها آگاهند، هنوز بازداشت نشده و درحال ‌حاضر تحت نظر قرار دارند. دوازدهمین نفر نیز در بازگشت به  سوریه، دست به عملیات انتحاری زد، هرچند تا به‌ حال هیچ حمله‌ ای در خاک امریکا از سوی این افراد انجام نشده است، اما یک نفر به نام عبدالرحمان شیخ محمود، چنین قصدی داشت. او که به عضویت جبهه النصره، یکی از شاخه‌های القاعده، درآمده بود، از سوی فرمانده ارشد خود برای انجام یک عملیات تروریستی در اماکن نظامی امریکا، به خانه فرستاده می ‌شود، اما پیش از آنکه موفق به انجام این عملیات شود، دستگیر و به ۲۲ سال زندان محکوم شد. البته این گزارش افرادی را که با الهام از داعش اقدام به انجام عملیات تروریستی کرده‌اند نیز دربر نمی ‌گیرد؛ افرادی که تحت عنوان « گرگ تنها  » شناخته می ‌شوند. تهدید پنهان داعش برای کشورهای غربی از جمله ایالات متحده امریکا  زمانی دوچندان می ‌شود که بدانیم بعد از پایان کار خلافت خود خوانده داعش در عراق و سوریه، از سرنوشت ‌هزاران جنگجوی این گروه تروریستی اطلاع دقیقی در دست نیست. /  ش

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۸ـ ۰۹۰۲

 

 

دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 

 

 

استفاده از مطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 

Copyright ©bamdaad 2018

 

در حاشیه رخداد هوتل انترکانتیننتال

بصیر دهزاد

قضیه حمله تروریستی هوتل انترکانتیننتال کابل با یک سلسله مصاحبات اعترافات مقام های امنیتی  و وزارت مالیه ابعاد مغلق را به خود می گیرد و یک عملیات مخصوص استخباراتی  را به تصویر می دهد.
مقامات مسوول همه از یک اشتباه در انتقال امنیت هوتل به یک شرکت خصوصی حکایت می کنند در حالیه این قضیه احتمال یک دسیسه بزرگ را بازگو می کند که دست داشتن استخبارات بیش تر از یک دولت و همدستی حلقه های در داخل دولت را مدلل و قابل پیشبینی می سازد.
دراین عملیات که طالبان مسوولیت آنرا به عهده گرفتند، تعداد نامعلوم کشته شده اند زیرا تنها ۱۹ جسد به محلات نگهداری اجساد انتقال گردیده ولی تعداد دیگر که در روزحادثه درهوتل بودند ، ناپدید اند.
دلایل پیچیده گی این عملیات تروریستی استخباراتی را در چند مساله می توان برجسته ساخت:
درست یک روز قبل از این حمله تروریستی آقای مجاهد سخن گوی طالبان از طریق تلویزیون پیام افغان حملات تروریستی طالبان را تحت نام حملات اشتهادی و بنیاد اسلامی آن توضیح نموده و آنرا مشروع و لازمی دانست. تروریستان طالبی با آنکه حملات شان را متوجه خارجیان اعلام نمودند  ولی دریک محفل شخصی ، بدون کدام تفکیک، سه هنرمند را به گلوله بستند . ده ها هموطن افغان را به شمول زنان و اطفال عمداٌ و هدفمندانه  در سالون رستورانت به گلوله بسته ، کشته و زخمی ساختند.
مسوولین ارگان های دولتی همه فقط از یک اشتباه حرف می زنند در حالی که این قضیه به مراتب بزرگ تر و عمیق تر از یک اشتباه است. سوالات زیر بیان یک توطیه بزرگ استخباراتی را می تواند مدلل سازد:
تا جایی که از تعداد اسناد که در رسانه ها منتشر یافته اند، این شرکت امنیتی الی سال ۲۰۱۰  ترسایی نزد اداره نظامی امریکا در کابل از اعتبار برخوردار بوده و دارای سرتیفکیت های متعدد بوده است. فوتوها نشان می دهند که اکثریت پرسونل این شرکت جوانان ( حتا ممکن زیر سن ۱۸ سال) می باشند.
وزیرمالیه در مصاحبه اش اعتراف نمود که این شرکت بعد از داوطلبی و اخذ جوازهای تازه از کمیسیون تدارکات و «  همه نهاد های دیگر؟ »  بدست آورده بودند. با آنکه وی بیشتر توضیح نداد که این نهاد ها کدام ها اند، ولی این نهاد ها غیر از امنیت ملی ، شعبات شورای امنیت ملی  و دفتر نظامی امریکاییان در کابل کسی دیگر بوده نمی تواند.
در حالیکه موسسات شخصی امنیتی دیگر صلاحیت و کارایی تاٌمین امنیت محلات مهم  را نداشته اند و اکثریت آنها ملغی گردیده بودند، چگونه یکبار دیگر موضوع امنیت یک تعمیر مهم مانند هوتل انترکانتیننتال  در وزارت مالیه مطرح می گردد و متعاقباٌ همه احتمالاٌ با یک سرعت عمل اجازه به تحویل گرفتن امنیت این هوتل را می دهند.
این قضیه ایجاب یک بررسی عاجل را توسط یک کمیسیون مستقل می نماید که  :
مانند کمیسیون بررسی سقوط کندوز در دو سال قبل ( بصورت معامله گونه ) معلومات اصلی زیر پرده گذاشته نشوند.
کمیسیون نباید تحت رهبری و صلاحیت شورای امنیت بررسی اش را آغاز، ادامه و ختم نماید.
کمیسیون باید متشکل از یک گروپ از اعضای پارلمان، اداره څارنوالی ، پولیس ملی که  در پاکی، صداقت و بخش کاری شهرت خوب داشته باشند ، نماینده اتحادیه جامعه مدنی و اتحادیه حقوقدانان افغانستان ایجاد و بکار آغاز نمایند.
کمیسیون به صورت قطع به نهاد های نظامی و دیپلوماتیک خارجی گزارشده  نباشد و استقلالیت شان حفظ و مورد احترام قرار گیرد.
کمیسیون باید در ختم کار نتایج بررسی شان را با وسایل اطلاعات جمعی شریک سازند.

بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۱۸ـ ۲۴۰۱

 تداخل وتشابه بهت انگیز موضع گیری ها درقبال پاکستان

 ( بخش دوم )

اسد کشتمند
دربخش اول کلیاتی بجای مقدمه تحت عنوان«حوادث و مواضع پاکستان را از کدام زاویه باید دید؟» تقدیم گردید. *
گرم ترین بحث ها در عرصه سیاسی افغانستان را، مانند همیشه، برخورد با پاکستان تشکیل می دهد. پیرامون این موضوع ابهامات وتداخلات فراوانی درعرصه بیان موضعگیری ها تبارز یافته است؛ دراین آشفته بازار، ازتمام مواضع سیاسی وایدیولوژیک؛ از راست و چپ، ازبنیادگرا تامعتدلین واز «معتادین سخن پراگنی های مفت»  تا تحلیل گران سیاسی؛ همه وهمه باعجله درباره پاکستان حرف می زنند وموضع گیری می کنند. اتخاذ موضع درمورد موضوعی مهم چون پاکستان، امریست طبیعی ولی با دنیایی از تحیر دیده می شود که استدلال وفرآیند تقریباً تمام و یا بهترگفته شود اکثریت مطلق موضعگیری های سیاسی همه افراد مرتبط با جریان های فکری وسیاسی متفاوت، مشابهت بهت انگیزی دارد؛ همه عین موضعگیری را درلفافه جملات وکلمات متفاوت ابراز می دارند وهمه با ادبیات مشابه واستدلال مشابه موضعگیری می کنند گو اینکه موضعگیری درباره پاکستان مستلزم تفکر واندیشیدن نبوده وابرازنظردراین معرکه پرغوغای موضع گیری ها که هیچ کسی از هیچ کس دیگر عقب نمی ماند، غریزی است.  هرروزحادثه ای اتفاق می افتد (چه بسی خونین و دردناک ولی متفاوت) وهرروزموضع گیری ها بدون تامل کامل هم سان اتخاذ می گردد.
آیاتصادفِ تقاطع چند دید از زاویه های مختلف وازدیدگاه های ایدیولوژیک و سیاسی متفاوت در یک جهت یعنی موضع همسان وبا مختصات مشابه درباره پاکستان، میتواند ازدید منطق، طبیعی باشد؟
در این جاحرف برسراینست که نیروهای ترقی خواه افغانستان بعد ازاین همه تغییراتی که درمنطقه ما وارد شده است باید درباره پاکستان دید روشن وگویایی داشته باشند. موضع ما درباره پاکستان باید روشن، منطقی ومبتنی برشناخت موضوع مورد بحث بوده وبا مواضع بازیکن اصلی ماجراها یعنی امریکا که افغانستان رابه اشغال خود درآورده است، یکی نبوده و بامنافع علیای وطن و دورنمای مبارزه مردم مابرای آزادی واستقلال درتعارض قرارنگیرد.
نخستین واکنشی که درباره پاکستان به ذهن اکثریت هموطنان ما خطورمی کندعبارتست ازنفرت وانزجاری که تامغزاستخوان کارکرده است. درقدم اول بایدگفت که این واکنش ناشی از دردی است که مردم ما درطول بیش ترازنیم قرن ازناحیه نقشه های استعماری ای که پاکستان رابه وجودآورده ودردایره سیاست می چرخاند، ازسرگذشتانده اند، باید با صراحت تام خاطرنشان ساخت که این یک واکنش طبیعی ابتدایی وغریزی است. ولی سوال اینجاست که چنین واکنشی ازجانب کسانی که در سیاست های جدی ومبتنی بردفاع از منافع انسان ها قراردارند، می تواند درست ومنطقی باشد؟ گرچه طرح این سوال از زاویه دیدعاطفی برای عده ای که به خود زحمت نمی دهند تعمق بیش تر داشته باشند وبه علت ابهامی که درذهن شان دراین رابطه شکل گرفته است، ازیکسو ازطرح روشن تر موضوع ترس دارند که مبادا برآنها اتهام وارد شود و ازجانب دیگراین موضوع برای شان مانند یک تابواست، ولی بهرحال باید آنرامطرح ساخت.
قبل ازهرچیزی به صراحت باید بگویم که به مثابه فردی که در حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان خود رامانند صدهاهزار نفر دیگر شریک میدانم، تا زنده هستم از نقش نکبت بار پاکستان در خدمت سی آی ای و ارتجاع قرون وسطی ای عرب در بحبوحه جنگ اعلام ناشده علیه مردم افغانستان که راه رهایی را درپیش گرفته بود، دل خور ومالامال ازنفرت نسبت به حاکمیت های آن دوران پاکستان هستم. این که گفته آمد باید اعتقاد خود رامبنی براینکه هیچ ملت وکشوری برای ابد، برای دشمنی های مشخص، به آدرس مشخص درعرصه وجودگام نگذاشته اند، ابرازبدارم. امری بدیهی است که با تغییر اوضاع عمومی رژیم ها وحاکمیت ها هم تغیر موضع میدهند و پاکستان نمی تواند از این قاعده مستثنی باشد. بناًمنطقاً درهرمرحله ای ازتکامل اوضاع، تغییر موضع حاکمیت های پاکستان را باید مورد ارزیابی مجدد قرارداد. براساس این حکم منطق سنجش وضع، دشمنی پاکستان با کشورما درتمام مراحل بدون تغیرو ناشی از یک معضل ویک انگیزه نبوده و درمراحل مختلف این دشمنی تغییرشیوه وتغییرماهیت داده است. چنانچه دشمنی پاکستان بامحمد داود فقید اولین رییس جمهور افغانستان و دوران حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان ازماهیت واحدی برخوردار نبوده وبا امروزهم تفاوت ماهوی دارد و ازهمین جاست که همزبانی عده ای ازچپ نماها درمورد پاکستان با افرادی مانند خلیل زاد مایه تعجب ونگرانی است. زیرا سی آی ای و خلیل زاد به دلیل های مشخصی از پاکستان دلخوراند که مربوط به خود شان است و ما به دلایل بکلی متفاوتی درضدیت با پاکستان قرارداشته ایم. جان مطلب اینست که داشتن یک دید مستقل درباره پاکستان به راه بردن یک تحلیل مستقل کمک می کند.
به عنوان یکی از بدیهیات عرصه سیاست باید پذیرفت که بعد از فروپاشی شوروی، پاکستان وموقعیت ژوپولیتیک آن مانند هرکشور دیگری وشاید هم باسرعت بیش ترمتغیرگردیده است. پاکستان درطول کمتر ازیک دهه ازمتحد نازدانه امریکا به حریف بالفعل آن مبدل شد؛ به دلیل اینکه ( و بی نیاز ازتکرار است) اتحاد ها وایتلاف های بین المللی به ویژه ازجانب نیروهای غالب وتصمیم گیرنده جهانی و دراوضاع کنونی، به طریق اولی ازجانب ایالات متحده امریکا، برپایه منافع شکل می گیرد.
پاکستان کشوری است که بنابرملحوظات تاریخی، بنیادگرایی و در نتیجه تشدد و خشونت درآن حرف اول را می زند. لبه تیز این تیغ تشدد دربیش تر از چهاردهه اخیر با درجات وانگیزه های متفاوت متوجه افغانستان ومردم آن بوده است. دراین جا باید مکث کوتاهی کرد که امیدوارم همین مکث وبحث مجدد موجب آن گردد که دید ما را دربرابر پاکستان با درنظرداشت واقعیت های موجودابهام زدایی وبازنگری کنیم:  دشمنی پاکستان با افغانستان دردوفاز جداگانه عمده وماهیتاً متفاوت دربرابرکشورما قدبرافراشته است:
فازاول عبارت بود از دشمنی آشکار زمامداران پاکستان بامردم ما تاجایی که سردمداران اسلام آباد می گفتند: کابل باید در آتش بسوزد وبرای عملی ساختن این شعار دیدیم که تا کجا پیش رفتند. دراین مرحله گرچه شعار ضدیت با حضور نیروهای نظامی شوروی درکشورما مطرح بود ولی ماهیتاً پاکستانی ها با پشت گرمی و کمک بلاواسطه سیستم جهانی سرمایه داری از انتخاب راه رشدی که در پیش گرفته بودیم هم ناراض بودند. درحقیقت آن نبرد، آگنده از رنگ و رخ ایدیولوژیک بود، اما علیرغم همه، اگر دنیای سرمایه و ستم درعقب پاکستان قرارنمی داشت، این کشور ریسک رودررویی با افغانستان راکه نیروی عظیمی درکنارش قرارداشت نمی پذیرفت. دراین راستا به روایت تاریخ می توان گفت که پاکستان تنها با مساعد شدن وضع و سرازیرشدن امکانات جدید وبدست آوردن جای مطمین تر درآغوش امریکا بودکه بامیل تمام به ضدیت با افغانستان پرداخت وجنگ باافغانستان رادرحقیقت به جنگ خود (درعین زمان به نیابت ازدیگران) مبدل کرد.
فاز دوم ضدیت پاکستان باافغانستان باخصوصیت جنگ نیابتی برعلیه امریکایی ها وخالی ازدید ایدیولوژیک است و بیش تربا خود موجودیت پاکستان رقم می خورد.
درنتیجه مخالفت پاکستان با افغانستان درهردو مرحله دارای خصوصیات ومشخصات بکلی متفاوت است. اتفاقاً ندیدن وندانستن این تفاوت ماهوی باعث آن می گردد که موضعگیری های نیروهای بسیار دورازهم دراین نقطه باهم درآمیزند. این بار، در نفس دشمنی پاکستان، مردم افغانستان و راه رشد انتخاب شده نیست که اماج قرارمی گیرد بلکه حضورامریکا دراوضاع ژوپولیتیک نوین خطری است برای موجودیت پاکستان به مثابه یک کشور مستقل و برای مقابله غیرمستقیم با این بلیه است که پاکستان افغانستان رابه میدان نبرد مبدل ساخته است. درنتیجه این امریکا است که ازطریق افغانستان مورد حمله غیرمستقیم پاکستان قرارمیگیرد وجنگ نیابتی  به ناب ترین مفهوم وارد عرصه مناسبات پاکستان با افغانستان می گردد. در این جنگ آنسان که پاکستان درفاز اولی به خرابی افغانستان کمر بسته بود، درفکر ویران کردن کشور ما نیست بلکه ویرانی نسبی کشورما دراین مرحله بمثابه  پی آمدنحس همین جنگ نیابتی است. این باربطورکلی پل ها را خراب نمی کنند، سیستم های برق رسانی را منفجرو نابود نمی کنند، معلمین راکشتارنمی کنند ومکاتب رابه آتش نمی کشند،مانع رساندن خواروبارومواد مورد ضرورت اولی مردمان شهرهای بزرگ بخصوص کابل نمی گردند، برشهر کابل و دیگرشهرها راکت پرانی نمی کنند ولی درهرجایی که مظهر قدرت امریکا وحاکمیت اشغالی آن است ضربه وارد می کنند،این جنگ پاکستان درافغانستان با آن جنگ پاکستان با افغانستان تفاوت ماهوی دارد.دراین جنگ امریکا ومظاهرقدرت آن مانند حاکمیت دست نشانده وغیره برای پاکستان ونیروهای وابسته به آن هدف هستند. این بارهمه حملات و ویرانی ها کار پاکستان نیست بلکه بخش عمده آن شکست وریخت (به اصطلاح مشهورcollateral damages) ) سیاست امریکا برای تداوم جنگ زرگری و بهانه برای حضور دایمی نیروهایش برای اشغال افغانستان است. اتفاقاً در همین نکته مشخص تداخل آشکار وبهت انگیزی میان موضع گیری سی آی ای و چپ نماهای ما متبارزمی گردد  وآن اینست که چپ نماهای ما، مانند نماینده گان سی آی ای وحاکمیت دست نشانده کابل هرآنچه را که به عنوان خرابکاری در افغانستان صورت می گیرد درآن تنها وتنها دست پاکستان را دخیل میدانند وامریکا را سراپا تبریه می کنند وبا حیرت می بینیم که ازهردوسووبساهمزبان، باجملات مشابه صدای محکومیت پاکستان بلندمی شود (هیچ عقل سلیمی نمیتواند ادعاکند که پاکستان دراین نوع جنایات بی گناه است ولی دراینجا حرف برسراینست که این همصدایی خصوصیت سیستماتیک و«غریزی» رابه خود اختیارکرده وبدون حداقل تحقیق ابرازمی گردد). تمام موضع گیری ها درباره پاکستان ازهمین تداخل دید وقایع و نادیده گرفتن عوامل اصلی قضایا برمی خیزد. در واقع این کسانی که با نماینده گان سی آی ای برای تفسیر وقایع خونبارافغانستان نادانسته همصدامی شوند، گرچه با انگیزه غریزی وطن پرستی وطرفداری از مردم موضع می گیرند ولی با این کارخود اشغال افغانستان و پی آمدهای طبیعی آنرا نادیده گرفته وبا اشغالگر با نادانی همصدا می شوند.
اگر مابرخورد پاکستان باافغانستان را دردوران حاکمیت انقلابی ودراوضاع کنونی یکسان ارزیابی کنیم خدمت بزرگی را به امریکا ومتحدین آن وحاکمیت دشت نشانده آن درافغانستان، انجام داده ایم. این نوع برخوردچنین معنا میدهد که پاکستان با امریکاهیچ مشکلی ندارد، تنها این ما مردم افغانستان هستیم که  پاکستان ما را دشمن ازلی وابدی خود میداند. وانگهی در قاموس سیاسی نیروهای واقعی چپ این طرزتفکر وجود ندارد که ملت ها بدون دلیل می توانند برای همیشه و بدون تغیر دشمن هم باشند. کاراین نوع «تحلیل گران» به جایی می کشد که درشت ترین تضادهای سیاسی درمنطقه ما را نادیده گرفته واز«مثلث امریکا، پاکستان وعربستان سعودی» در  دشمنی بامردم ما دم میزنند. چنین ارزیابی ای فقط وفقط عدم درک ابتدایی ازسیاست های درحال تحول جهانی است.
باید صراحت داد که طرح موضوع به این شیوه به معنی تبریه جنایات حاکمیت پاکستان درقبال افغانستان نبوده و راهی است برای پیداکردن سررشته بدبختی هایی که برمردم ما نازل می شود.
( ادامه دارد)

*

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۸ـ ۰۶۰۲

 

 

دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 

 

 

استفاده از مطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 

Copyright ©bamdaad 2018

 

 

حالت زار وطن اتحاد می خواهد !

 

انجینر محمد امین پرتـو

 

از چهل سال به این طرف نیروهای مخالف ، عقب گرا ، ضد ترقی وپیشرفت به کمک مالی واسلحه امریکا ،عربستان ،چین و بستر گرم وآماده ایران  و پاکستان کشورما را به کشتارگاه  تبدیل نموده تحت بهانه  و در رژیم های مختلف بنام ، مجاهد ، طالب ،تکنوکرات  وحال داعش سیاه ترین نیروهای اهریمن جهان را در ماورای کشور ما تجمع داده ، آرامش و زنده گی امن هموطنان ما را ربوده ،هرروز حمله ، تهاجم ، راکت پراگنی ، انفجار ،انتحار، ترور، تخریب پل ها ،سرک ها ،مساجد مکاتب وتاسیسات عام المنفعه  زیربنای اقتصادی کشور را عملا تخریب نموده اند.
نیروهای پیشرو ومترقی بخاطر مبارزه با سیاه اندیشان تاریخ سینه های خود را سپر نموده ، وفا دارترین وطنپرستان دراین راه جام شهادت نوشیده و کار نامه های جاویدان به یادگار مانده اند.
درمقابل نیروهای متحجر تمام تاسیسات دولتی، ماشینری ، وسایل ، وسایط واسلحه ، طیارات ،تانک های قطعات قوای مسلح را منحیث آهن پاره به باداران خود دودسته تقدیم کرده ، کشور را درتمام ابعاد فلج و سیستم دولتی را منهدم نمودند.
دیروز جنگ سرد و رقابت ابرقدرت ها بود، شعارها ومبارزه رنگ  دیگر داشت ، کشورهای جهان بخصوص جهان سوم دست خوش تصامیم آنها بود. امروز ما درقرن بیست ویک قرار داریم ، تقابل دیروز وجود ندارد ، مبارزه درشکل و قالب جدید رونما گردیده است . اگر به اطراف خود نظر اندازیم می بینیم که چین کمونیست  دیروز که بزرگ ترین نفوس جهان را دارد ، با اصلاح روش مبارزه ، امروز تحول چشم گیر نموده وجهان را ازنگاه اقتصادی تصاحب و دومین قدرت اقتصادی جهان است .
کشورهند که بزرگ ترین دموکراسی جهان را نمایش می دهد ودرهر ۳۰ کیلومتر زبان و دین تغیر می کند ، کشور پهناور و فقیر دیروز با اصلاح سیستم کار ومبارزه امروز نمونه بارز دموکراسی ، تغیرو نوسازی است . اتحاد شوروی دیروزبا تجزیه به ۱۵ کشور و روسیه امروز که با موجودیت حزب کمونیست ،کادر ها وقوای مسلح توانمند، بااصلاح سیاست وتغیر در روش ومبارزه وایجاد حزب معتدل ومیانه رو، ولادیمیر پوتین توانست کشتی شکسته روسیه را در ساحل هدایت وبا ابتکارات واصلاحات دقیق با تیم کاری اش روسیه را به یکی از کشور های عمده در سیاست جهان مبدل ساخت.
اما درکشور ما روشنفکران ، هنوز هم درسکت های دیروز زنده گی می کنند هنوز به قرن ۲۱ وپیشرفت های تکنالوژی ، مبارزه و روابط با همی فی مابین ملل وانسان ها پی نبرده ودرقرن ۲۰ زنده گی دارند.
هنوز رهبران دیروز آنها را مصروف خود ساخته وبه  شعار های سرخ و انقلابی تکیه دارند. حزب دیروز ورهبران انقلابی دیروز منحیث یک واقعیت زنده جزتاریخ مبارزات مردم ما اند وتا ابد کارومبارزه شان زنده است وثبت اوراق تاریخ کشور .
ایجاد جزایر بنام آنها ، به تضعیف نهضت وساختن جزایر به خاطر کیش شخصیت وتمثیل خود به حیث رهبر ، جلوگیری از ایتلاف ها و وحدت ها بخاطر افراد مشخص وتحمیل آنها به صفت رهبر ، تخریب روز افزون همدیگر ، استفاده  ناسالم از رسانه های اجتماعی ، تخریب، توطیه ،نشر اطلاعات جعلی ، گروپ خود را برحق نشان دادن وده ها مورد دیگر آبیست که درآسیاب مخالفین م یریزد و روز تا روز نیروهای مترقی  و روشنفکران کشور را تجرید می کند  وجلو ایجاد حزب بزرگ واحد و سراسری می شوند.
درشرایطی که هر گوشه وطن فروخته شده وبه تجزیه کشور دامن زده می شود ، چور ، غصب ، زور گویی ، تجاوز ، اختطاف ، ترور ،انفجار ، تهدید ، گروگان گیری ، دزدی ، بیکاری ، فقر، خود فروشی جریان داشته ومافیا با تمام توان برسرنوشت مردم حاکم گردیده ، کشت کوکنار هیرویین ، سوق جوانان به اعتیاد ومواد مخدره ، فرار مردم و جوانان به خارج وافتادن درچنگال آب های شور، استخدام کادرهای ملی به صفت کارگر در کشورهای اروپایی ، ایجاد اردوگاه  بیکاران و تحصیل کرده گان در داخل کشور ، فرار نان از دستر خوان مردم و صحت ازتن  اهالی کشور ، یغمای معدنیات ودارایی های سرزمینی و زیر زمینی توسط  بیگانه گان ، نفوذ استخبارات خارجی درکشور وتوظیف اجنت های بیگانه در دستگاه دولت، شهادت روز افزون وطنداران ونیروهای بیدار قوای مسلح ودفاعی کشور فاجعه می آفریند.
نیروهای ملی، مترقی و دموکرات پراگنده بوده  وجود شان در امراض می سوزد. شرایط  وحالات ناهنجار کنونی حکم می کند و ضرورت جدی تاریخی است تا وطن پرستان کشور ، آن هایی که به وطن عشق دارند وسنگ  صداقت و وطن دوستی را به سینه می زند ، در هر جایی که هستند، دست به دست هم داده خود را با واقعیت های موجود کشور ، جهان و قرن ۲۱ وفق داده از گذشته خود و تاریخ درس گرفته ، با امراض خداحافظی کرده ، منحیث خدمت گذاران صادق وطن گردهم جمع شده حزب ملی ، مترقی  و سراسری را بوجود آورند تا  بااستفاده از امکانات  دموکراسی و قوانین نافذه کشور درتمام شهرها وقصبات کشور حضور فعال داشته ، در شوراهای مختلف رهبری که از ولسوالی الی پارلمان مرکزی وجود دارد ، از راه انتخابات و رای مردم قدرت را بدست گرفته ، از این طریق برای خدمت به مردم کشور آماده گی لازم اتخاد ، وطن ومردم زجر کشیده کشور را نجات داد.درغیر آن کشور درکام اژدهای مافیا فرو رفته ، برای همیش روشنفکر، ونیروهای ملی ، مترقی ودموکرات محو و رو سیاهی ابدی برای نسل امروز و روشنفکران موجود خواهد ماند.

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۸ـ ۲۴۰۱