سمت یابی مسیر طوفان های شمال
عارف عرفان
در گستره بحران های بزرگ سیاسی، اجتماعی ، اقتصادی ونظامی ومهندسی استعماری نزاع های قومی،حال افغانستان به بزرگترین مخزن مواد انفجاری مبدل شده است.یک جرقه کوچک قادر است، تا آتشفشان بزرگ ومهارناپذیری را در پهنای کشور براه انداخته وهست وبود جغرافیای افغانستان را مورد سوال قرار دهد.
به گواهی تاریخ ،افغانستان در طول دوران وجودی خویش چنین سطح شکننده گی وانقطاب بزرگ سیاسی،اجتماعی وملی را تجربه ننموده است. وحشت وبربریت طالب و داعش وچشم انداز استقرار پروژه های طولانی مدت تروریستی در افغانستان، بویژه شمال که نشان انگشت سران کاخ وحامیان بینالمللی اش را برخود برمیتابد، فساد وبی کفایتی عریان غنی- عبدالله ، وسطح کشتار برنامه ریزی شده و بیسابقه فرزندان مردم در صفوف ارتش و نیروها امنیتی، ،جامعه افغانستان را برلبه انفجار کامل درآورده وتحمل چنین رژیم برای تمام اقوام وملیت های افغانستان دیگر غیرقابل تحمل می باشد.
درافغانستان برطبق گزارشات اعلام ناشده میانگین تلفات مدافعین وطن روزانه بین ۲۰۰-۳۰۰ تن از نوبالغ ترین جوانان فلک زده وبی درمان وطن می باشد.
سقوط مهندسی شده پاسگاه های دولت وشهرستان ها که به اثر عدم حمایت به موقع ارگان های مافوق وفقدان اکمالات معین تحقق می یابد، درسمت مخالف باعث اکمالات گروه های اصلی تروریستی ولشکریان نیابتی واستراتیژیک گردیده که سوالات بی پاسخ را مطرح می سازد.
جامعه افغانستان واتمسفیر موجود سیاسی آبستن تغییرات بزرگیست. شرایط عینی و ذهنی برای دگرگونی های سیاسی درافغانستان هرگزبه این مدارج به پخته گی وغلیان نرسیده است.دیگر نه بالای ها توان رهبری جامعه از بالا را دارد و نه پایینی ها می خواهند به سبک سابق حکومت شوند،خط قرمز روشن ودیوار ضخیم میان « دولت » وملت ایجاد شده است.
سایت دولت موجود نه اینکه چتر حفاضت گاه ملی را برنمی تابد بل، سایه آن چون خفاش بدشگوم ترس وحشت وبدگمانی را در داخل جامعه پوشش داده ودولت خود به هیولای بزرگ مبدل شده است.انگار که ماشین دولت نمای غنی ـ عبدالله با انجام جنایت نابخشودنی ، تضاد های قومی را به آخرین مدارج اش رسانیده است، دیگرهرگز حق نماینده گی ملت را ندارد.
رخدادهای اخیرشمال که ازانگیزه گرفتاری فرمانده قیصاری این پیکارجوی ضد طالب وکشتار بیرحمانه وبیسابقه نگهبانان آن که توسط قصابان حرفه وی رژیم صورت گرفت،عقده های دیرپا ، خوابیده و کوفته جامعه را به سیل و طوفان مبدل ساخت و زمین لرزه بزرگ سیاسی را بربدنه دولت برانگیخت. این رخدادها، ظرفیت، کارایی و ریشه های عمیق جنبش ملی و پیوند آنرا با جامعه به نمایش گذاشته، همه سرمایه گذاری های غرب و رژیم را برای انهدام و ریشه کنی جنبش ملی درفقدان جنرال دوستم، به باد داد. حادثه فاریاب اوج آزمون استقرار پروژه طولانی اردوگاه تروریزم در فاریاب بود،که با واکنش بزرگ وغیره قابل پیشبینی جبهه ضد تروریستی مواجه گردید.جنبش ملی از پوتنسال یی سخن گفت که فقدان آن در وجود اپوزسیون ومخالفین رژیم،دایم آرمان ها و آرزوها را برمی تابید.
ضرورت تغییرات ساختاری و برنامه یی در جنبش ملی
هرگاه قرار باشد،از یک دریچه امید نسبت به نجات افغانستان نگاه،شود بدون شک در وضع کنونی همان پنجره امید را می توان در ستون نیرومند « جنبش ملی » با کرکتر ضد طالبی وتروریستی اش بازیابی کرد.
هواداران جنبش همین اکنون با امکانات معین وسازوبرگ سیاسی- اجتماعی ونظامی درخط مقدم جبهه ضد طالب وداعش قهرمانانه ایستاده است،و شجاعانه از قلمرو افغانستان دفاع میکند. سطح آرایش سیاسی در جریان تظاهرات در اکثر ولایات کشور وتا گستره حوزه جنوب غرب وکابل پایتخت افغانستان نشان داد،که جنبش باقابلیت راه اندازی رستاخیز بزرگ ملی، در قالب ساختاری و برنامه یی موجود نمی گنجد.
جنبش ملی باید با تیزس های جدید وگزینش شعارهای نو،به مهد ومرکز پرجاذبه نیروهای ملی ووطنپرست مبدل شده،از خطوط ارتجاعی و همراهی نیروهای فوندمنتالیستی پرهیز نموده ،جوهر وطنپرستانه خویش را مستدام به نمایش گذاشته، و روحیه اتحاد و همبسته گی ملی را در خط مقابل منازعات قومی رشد و گسترش دهد. جنبش نیازمند است تا اهداف راهبردی و وسایل سازمانی وساختاری بزرگی را باید برنامه ریزی نموده وبستر تهداب گذاری یک نهاد بزرگ مرکزی و سراسری را با ترکیب همه اقوام وملیت های کشور پی ریزی نموده وجبهه فراگیر وبزرگ ضد تروریزم را درین چارچوب پی ریزی نموده و اهداف بزرگ و راهبردی را در سرلوح مبارزات خود قرار دهد.
چنین گزینه زمانی ممکن است که جنبش قابلیت وتوانایی های سیاسی واجتماعی خود را در داخل جامعه برآورد نموده،از تاریخ وشکست های تاریخی درس عبرت گرفته ،به پلورالیزم سیاسی درون سازمانی وبیرون ازآن تمکین نموده ،از سازشهای مقطعی وفریبکارانه دوری نماید.
هرگاه جنبش ملی قادرگردید تا توانای های بزرگ سیاسی ، نظامی واجتماعی خود را محاسبه نمود،به اعماق ریشه های گسست ناپذیر خود در داخل جامعه پی برد،اهرم های فشار را از بنادرگرفته تا شاهرک های اقتصادی،خطوط مواصلاتی ،اتصلات برق و قدرت بسیج همگانی ونقاط کلیدی واستراتیژیک را دریافت،ضرورنیست تا برای برگشت جنرال دوستم و رهایی فرمانده قیصاری ،به پیشگاه دولت روبه زوال قصیده بخواند.جنبش باید آهنگ سیاسی دولت وحامیان بین المللی آنرا تفسیر و ترجمه نماید.جنبش باید درک نماید مردم افغانستان درهرکجای که باشند از فرزندان راستین ومدافعین واقعی وطن جانبازانه به دفاع برخاسته و به طرز ایثار گرانه چون سیل خروشان در برابر اردوگاه تروریزم ومدافعین بین المللی آن براه افتاده حماسه می آفرینند.
جنبش باید بداند که در برابر سیل خروشان مردم که حال براه افتیده است،هیچ نیروی قابلیت ایستاده گی ندارد.جنبش باید پهنای بزرگ وگستره وسیع را از کرانه ها تا کرانه ها،از شمال تا جنوب ،تا حوزه غرب و شرق افغانستان را پوشش داده ودر جهت هماهنگی همه مبارزین میهن دوست که در خط مقابل اردوگاه تروریزم ایستاده اند اقدام نماید.نباید این جنبش نوپا و رستاخیز ملی ومردمی در پایی تاج گذاریها واقتدار موقت رهبران جنبش فنا شده ولاجرم در راستای اهداف وپلان های طویل المدت برنامه های استقرار پروژه های تروریستی در قلمرو شمال به تلی از خاک و خاکستر مبدل گردد.سخاوت تاریخ همیشه گی نیست،باید ازین فرصت های وقفه یی و این موج خروشان برای دگرگونی های بزرگ وبنیادین سیاسی واجتماعی سود برد وضمانت محکمی را برای بقای جنبش ملی ومردمی تدارک جست.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۸ـ ۲۱۰۷
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
Copyright ©bamdaad 2018