صلح گمشده

علی رستمی

صلح میوه شیرین است. این میوه شیرین چهاردهه است که از وطن ما مفقود شده خوشبختانه ، آنهای که ربوده بودند به کمک یاران خارجی خویش می خواهند دوباره  بازگردانند و به صاحبان اصلی آن که مردم افغانستان هستند تحفه بدهند، این تحفه  زمانی به دست می آید که میلیونها خلق زحمتکش افغانستان  به قتل رسیده ویا از سرزمین خویش آوآره وفراری شده اند ، سرزمین شان به جویهای خون وآتش و قبرستان عساکر خارجی وداخلی مبدل شده است.

صلح  پدیده بی مانندی است که آرزوی هرانسان با شرف روی زمین میباشد؛ وبه آن تمکین میکند. جنگ را پدیده شوم ونفرت آمیز میشمارند. چنانچه درادوار تاریخی جنگ های مدهش وخطرناک صورت گرفته که استقلال ، آزادی وسرزمین های مردم ازبین رفته و زیر اشغال نیروهای خارجی ومتجاوزین ازلحاظ اقتصادی ونظامی قرارگرفته اند . این جنگها بر شالوده یی مضمون وهدف خود رویکردهای استعماری و استثماری داشته که با مداخله مستقیم وغیرمستقیم انجام شده است. بعد ازجنگ دوم جهانی رویکردهای سیاسی واقتصادی با دزنظرداشت نظم جدید جهانی زیرنام دموکراسی ،لیبرالیزم وگلوبالیزم درجهان تغیرکرد.با صدور این مولفه ها درکشورهای کم رشد وعقب مانده بالای منافع ملی کشورهای شان تسلط پیدا کردند.هرچند که مضمون همان استثمار انسان از انسان وغضب ثروت های ملی کشورها بود. این باربا نیرنگ های مذبوحانه برای آزمندی های خویش  کمک های اقتصادی واجتماعی را بربنیاد توافقنامه های همکاری و دوستی ونهادهای مدنی و بانکی تحمیل کردند. اگردراین زمینه مقاومت صورت میگرفت به اشکال مختلفی سیاسی واجتماعی  بامداخله نظامی مستقیم  ویا توسط نیروهای تروریستی دهشت افکن،زیر نام جنگ های داخلی  ،جنگ های نیابتی وایدیالویکی را سازماندهی تا آخرین مرحله میکوشند ، تاخواستها واهداف استراتیژیکی  خود را بقبولاند. این عمل را امپریالیزم امریکا با کمک پاکستان  بعد از قیام هفت ثور تا زمان حاضر جنگهای نیابتی را یکبار زیر نام «اشغال افغانستان »" توسط روسها (خطر بودن اسلام)، جهادیون هشتگانه وهفتگانه، را بنیاد نهادند، راه اندازی کردند؛  وآنها را به افغاسنتان علیه جکومت های وقت تحریک وجنگ اعلام ناشده را آغاز نمودند.  به هرصورت جنگ جنگ است چه مستقیم ویا نیابتی یک پدیده تاریخی وسیاسی میباشد.

بعد ازمدتی که مجاهدین به قدرت رسیدند . نسبت اختلاف های سیاسی جنگ های تنطیمی آغاز شد. دراین زمان بود که طالبان دراکوبتر۱۹۹۴،به کمک مادی ومعنوی سه مثلث شیطانی یعنی امریکا، انگلیسها وپاکستان تشکیل شده وسپس توسط عساکر نظامی پاکستان وطلبه های مکتب دیوبندی به افغانستان لشکرکشی کرده ودولت مجاهدین را سرنگون و به قدرت رسیدند .بعد از اندکی زمان  نوزده سال قبل طالبان  بعد ازحادثه یازده سپتمبر ۲۰۰۱  نسبت حمله  به برج های دوگانه نیویارک ذریعه القاعده ، توسط عساکر امریکایی سرنگون میشود. چون درانزمان رهبرالقاعده اسامه بن الادن درافغانستان بود و ازطالبان تقاضا شد وی را به دولت امریکا تسلیم نمایند اما او را به امریکایها نسپردند واین باعث شد تا امریکا برای انتقام از طالبان به افغانستان لشکر کشی وحکومت طالبان را سرنگون نماید.سپس حکومت عبوری که درکنفرانس بن انتخاب شد به افغانستان تحت زعامت حامد کرزی به زور امریکایی ها وناتو و۴۸ کشورجهان درافغانستان به قدرت رسیده وعساکر امریکا وشرکایش نیز درافغانستان  تحت عنوان مبارزه با تروریزم جابجا  وتبدیل به باتلاقی برای امریکا شده است. لاکن امریکایی ها وناتو ومتحدان غربی آن موفق نشدند طالبان شکست خورده را کاملاْ از لحاظ نظامی محوو نابود سازند.درفاصله کوتاهی طالبان دوباره خود را با کمک عده یی از رهبران  دولت جمهوری اسلامی افغانستان احیا وارایش قوا میدهند وبه مثابه گروهای تروریستی  برضد دولت به رهبری حامد کرزی واشرف غنی و کشورامریکا زیر نام دین برای تحکیم قدرت دینی ، جنگ را  شعله ور و زنده گی عادی مردم را به فضای خشونت وجنگ و کشتارتبدیل کرده و سبعانه ترین ظلم و استبداد را تحمیل  وهنوزهم ادامه دارد؛  ۱۹ سال برضدهم بجنگیدند  وتلفات سنگین را به یکدیگر وارد کردند. سپس امریکا حاضر میشود که قوت های نظامی خود را ازافغانستان بکشد و به اینخاطر پیشنهاد صلح را مینماید تا اینکه به پای میزمذاکره حاضر میشوند ، موافقتنامه صلح امضا می نمایند. به گفته مشهور: « خود کوزه و خودکوزه گرو خودگل کوزه » .این نشست  درزمانی صورت میکیرد که گزینش ریاست جمهوری امریکا اغاز میشود وبرای ترامپ رییس جمهوری امریکا  خروج عساکرش از افغانستان ومعاهده صلح با طالبان دستاورد خوبی تبلیغاتی برای برنده شدن دوباره ان  میباشد . برای اینکه اوچهارسال پیشتر به مردم خویش قول داده بود بارسیدن به قدرت جنگ را درافغانستان پایان می دهد. درحالیکه جنگ افغانستان برای امریکا طولانی ترین جنگ بوده که با هزینه یی معادل 1200 میلیارد دالرامریکا وهمدستان غربی ان  وتلفات 2500 تن عساکرش که تنها درعرصه نظامی وامنیتی مصرف شده است ، میباشد.  این را باید یک جنگ بی هوده وناکام برای لیبرالیزم لجام گیسخته امریکا دانست.  طوریکه ازروند مذاکرات دردوحه به ملاحظه میرسد هردو جناح در داد وبستان خود پیشنهادهای دارند که برمبنای ارزشها انسانی  درتعارض قرارمیگیرد.  ناممکن است که به  خواستهای یکدیگرسرتمکین بگذارند.  دراینصورت اگر نشست  صلح ناکام شود،ب ُرد به جانب طالبان  وپاکستان وسایر دیوبندیهای پاکستانی خواهد بود .با این اصل هم مردم وهم غربیها  مخالفت خواهند نمود. به این رو امریکا برای حل نهایی، پیشنهاد طرح ایجاد حکومت عبوری را به شمول جهادین و طالبان وتکنوکراتهای غربی و داخلی و یا تقسیم قدرت را  برای حل مناقشه به میان خواهد آورد، درغیرآن  اگر این مذاکره به شکست مواجه شود، افغانستان بازهم به میدان جنگ خونین باقی خواهد ماند و پایان ناپذیر تا مدتها خواهد بود. ازسوی دیگرامریکا نسبت شرایط وضع استراتیژیکی افغانستان درمنطقه آرزو ندارد  که منطقه را مفت رایگان به مخالفین خویش روسیه ، چین وایران تنها بگذارد ، درهرصورت هدف نهایی خود را در وجود یک دولت دست نشانده تعقیب خواهد نمود. امکان دارد که امریکایی ها حتا درموجودیت دوباره انتخاب ترامپ ویا حریفش جوبایدن به حیث رییس جمهور سیاست خود را درمورد عساکر خود۱۸۰ درجه تغیربدهد. سیاست دوست ودشمن نه دارد، زمان میخواهد!

 مذاکره  صلح فرصتی تاریخی است ، برای ازبین بردن مناقشه چهاردهه جنگ درافغانستان ومنطقه برای حفظ دستاوردهای ارزشهای مدنی ودموکرات .  امروز نظم جهانی با شیوع مرض کرونا درحال تغیر و آبستن شرایط جدید تاریخی میباشد. نبرد انسان خردمند و با رشد رباتهای هوشمند وفناوری اختلافهای منطقوی ،نژادی ومحیط زیست  بیشترمیشود ؛ ملی گرایی قومی (ناسیونالیزم) و نژادی  درامریکا و اروپا وسایر قاره های دیگر به عوض نیولبرالیزم رشد و گسترش کرده است. این امر بالای کشورما بی تاثیر نه خواهد بود. دراینصورت وظیفه تمام روشنگران ، دانش اموزآن حرفوی وغیرفوی  درمجموع تمام نیروهای ملی دموکرات ،همسو ودگر اندیش  روحانیون سکولار  وسایراقشار ووطن پرست است که با هم متحد شوند و نقش خویش در روند صلح و تشکیل یک دولت همه گیرقومی در آیند ه ایفا نمایند . کشورهای جهان و رهبران سیاسی مطرح و تاثیرگزار در روند صلح نقش آنها را در آینده کشور دست کم  نگیرند و شامل این پروسه بسازند . نباید دراصول ارزش های دموکرات وملی سازش وتجارت صورت  بگیرد. چنانچه: شادروان ببرک کارمل در پلینوم چهاردهم کمیته مرکزی ح.د.خ .ا گفته بودند:« ماحق نداریم ونباید مصالحه را رد کنیم اگرموجب رسیدن به هدف عمده یعنی استقرار صلح سراسری و امنیت میگردد. ... تنها احزاب نیرومند به مصالحه تن میدهد. ما با اصول تجارت نمی کنیم وتصمیم نداریم تجارت کنیم. »  اما شوربختانه دراصول ازجانب رهبری حزب وطن معامله  وانحراف صور ت گرفت  که وطن تا به حال در شعله های آن میسوزد.

 

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۲۰ـ ۲۱۱۰

مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 2020

 

سقف الزامیت موافقتنامه امنیتی برای واشنگتن

 

عبدالاحمد فیض

بعد از پیام تویتری رییس جمهورترامپ مبنی برخروج کامل نیروی های نظامی کشورش تا جشن کرسمس از افغانستان، موضوع الزامیت حقوقی ایالات متحده درقبال معاهده امنیتی و دفاعی آن کشور با افغانستان در محافل سیاسی در داخل وخارج افغانستان بالاگرفته وعده از صاحب نظران بدین باورهستند که واشنگتن در صورت خروج زودهنگام از افغانستان، درقبال تعهدات امریکا که در پیمان امنیتی تصریح یافته است، مسوول است.

پیمان امنیتی با ایالات متحده در٣٠ سپتامبر٢٠١٤ در یک سطح نازل دیپلوماتیک در داخل(٢٦) ماده ودو ضمیمه به امضا رسید، که مبارزه مشترک علیه تروریزم ، تمویل و تسلیح نیروهای دفاعی افغانستان، کمک به دفع تجاوز علیه حاکمیت افغانستان، از عمده ترین مفادی است که دراین سند وجود دارد، لذا بیشترین مواد این معاهده حاوی الزامیتی معطوف به دولت افغانستان است که تسهیلات همه جانبه قانونی را در راستای ایجاد پایگاه های نظامی امریکا درمناطق استراتیژیک دراین کشور فراهم و چهارچوب حقوقی درزمینه فعالیت های جنگی نیروهای امریکایی را فراهم نماید.

یا بعباره دیگر این واشنگتن بود که با تهدید دولت افغانستان به قطع همکاری مالی وتسلیحاتی در صورت عدم امضای چنین سندی، زمینه امضای سند را با حفظ امتیازات قابل توجه فراهم و بدون تردید بیشترین نفع را واشنگتن از این سند برده است تا افغانستان.

با توجه به کاربرد واژه ها وجملات که در سند امنیتی در حین تسوید وتدوین بکارگرفته شده است، هیچ پراگرافی را در معاهده مذکور نمیتوان دریافت که درآن ایالات متحده از دید حقوقی و درمطابقت با مفاد میثاق حقوق و معاهدات مصوب نومبر ١٩٦٩ کسب الزامیت نماید، لذا همین امرنیز باعث شده است تا اوضاع امنیتی افغانستان علی الرغم موجودیت چنین پیمان با گذشت هرروز به وخامت گراییده وایالات متحد امریکا در قبال حملات مکرر توپخانه یی پاکستان علیه امنیت وحاکمیت افغانستان که تجاوز آشکارتعریف میشود، موضع بی طرف گرفته وچون ناظر حملات پاکستان در مناطق شرقی کشورباقی ماند.

با اندک تامل نسبت به محتوای کلی حقوقی سند امنیتی میتوان به این نتیجه دست یافت که اعطای مصوونیت قضایی به نظامیان امریکا  ونیز تعهد واضح افغانستان در ماده (٢٤) معاهده، مبنی بر عدم ارجاع دعاوی حقوقی ناؤشی از نقض موافقتنامه در محاکم ملی، بین المللی ونهادهای عدلی مماثل، راه را برای واشنگتن مفتوح نموده است که هرزمانی بخواهد ، میتواند به توافقات غیرالزامی اش پشت پا زند.

به پندارمن چون شاگرد حقوق، معاهده امنیتی فقط به تمویل مالی وتسلیحاتی پارتنرهای بین المللی کابل به نیروهای بومی محدود شده وموافقتنامه امنیتی، مفادی را درمتن ومحتوای خود ندارد تا به استناد بدان ازالزامیت حقوقی ایالات متحده سخن گفت.

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۴/ ۲۰ـ ۱۵۱۰

مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 2020

 

ملت افغانستان  به يک دولت ملی، رهبران با اندیشه ملی، با اراده  قوی، وطنپرست و باغرور ضرورت دارد

بصیر دهزاد 

نبود رهبران  با اندیشه ملی ،  ترقیخواه ، مستقل،  ضد نفوذ و تحمیل اراده  نامشروع  بیگانگان،  دفاع از حق خود رادیت مبتنی بر حاکمیت ملی ، تمامیت ارضی ، ملت افغانستان را درفقر، محرومیت و حسرت ازاین ارزش های بالا قرار داده است.

آغاز و تداوم جنگ  در بیش ازچهل سال اخیر چهره ها، گروه های تنظیمی  تشیع و تسنن ،حلقات تکنوکراتها و سایرگروهای سیاسی را درمقاطع زمانی روی صحنه آورده است که هرکدام  نه تنها تعهداتی بر بیگانگان داشته اند، علاوتاْ ، دراتکا با آنها تمویل گردیده بخشی ازجنگ را پیش برده  و  موازی برآن زمینه نفوذ و سرمایه گزاری سیاسی و استخباراتی آنها را درکشور و سرزمین خود  میسرگردانیده اند. وقتی ما از بیگانگان حرف میزنیم، هدف ما قبول کدام استثنأ هم نیست.  این واقیعت های  تلخ  و آسیب پذیر برای آبرو، عزت و، افتخار و بلاخره همان « غیرت افغاتی » بوده اند. همچنان این اتکا ، اعتماد و خوشباوری  نشان داده است که  ما روی توآمیت های مبتنی برمذهب، زبان، قوم، اندیشه سیاسی و بلاخره اعتماد بیحد برآن بیگانگان که صرفاْ  جلایش پرذوق و برق حقوق بشر، لیبرالیزم و ده ها  مظاهر دیگررا شعار داده بعضی ازماها را طعمه وجادو نموده ، اتکا کرده همه دارو ندارخویش را دراختیاردیگران گذاشته ایم. 

به یک جمله کوتاه :تجارب ، دیده ها  و نتیجه گیری های  بیش از چهل سال گذشته فکر واندیشه مرا به  همه ارزشها، مفاهیم  و بدیل های موثر متمرکز میسازد که  در سالهای دهه شصت، هفتاد و هشتاد  سوال  و ضرورت عمده زمان بود یعنی "  جریانات و مبارزات ضد استعماری ،تبارز شخصیت های مبارز و بی بدیل  ملی ، جبهات ملی ضد استعمار و تشکیل دولت های ملی اند  که  من در حسرت  آنها  میاندیشم . بدون شک آن دوران با این دوران معاصر کنونی از لحاظ شکل  متفاوت اند ولی ازلحاظ محتوا عین مظاهر دوره استعمار درحالت تکرار قراردارند. اجانب منطقوی و قدرتهای بزرگ درهمان دوره  مبارزات بزرگ ضد استعماری  پیوسته همه تلاش و توطیه ها را بکار میگرفتند تا حکومت های  ضد مردمی، وابسته ، ضد ملی و وفاق ملی، دیکتاتوری خشن که به هیچ صورتی نمیتوانستند ممثل اراده مستقل و ملی مردم یک سرزمین باشند، را  در اریکه قدرت بنشانند. ولی امروز شیوه کار و چال و نیرنگ تغیر نموده ، « چپ اشاره میدهند ولی راست قدم میگذارند » .

مطالب زیرین  فاکت های زنده و در حالت  وقوع  در کشور عزیز و مظلوم ما  بیان و تبلورهمان مطالب اند که در فوق  بدانها اشاره گردیده است.

اتمسفیر شکل داده شده  در ورای  مذاکرات  صلح  تحت افشار و در حالت ترکیدن  قرار دارد.  با  روند های به اصطلاح گنگ ولی قابل پیشبینی معاملات  که در حال  شکلگیری  اند، مذاکرا ت صلح را به  پروسه زور، تشدید جنگ ، اکت  و نمایش قدرت  ،  چال و نیرنگ و  قابودادن مهره های  کفتارنما در بدست آورده  سهم  خود مبدل  ساخته است.

مساله ختم جنگ و آتش بس ، بحیث حق اصلی و اولی ملت  و اکثریت قاطع و مظلوم کشور عملاْ زیرپا گردیده است. اکنون نمیتوان این پروسه  را « بین الافغانی »  خواند، بل  بین المنافع  ، بین المعاملات و بین المعادلات ، نه بین دو طرف بلکه  بین طرف های متعدد نامید.

فکتورهای  فشار، نمایش و اکت قدرت:

۱–  طالبان  در این اواخر و با  این واقعیت انکار ناپذیز که در جنگ رویاروی با نیروهای دولتی  موفقیت ندارند، با گذاشتن ماین های  کنار جاده بیشترین تلفات را بر مردمان بی دفاع ملکی  وارد مینمایند، گویا  با عقده مندی و خصومت قصد از مردم مظلوم و بیدفاع ، شامل اطفال، زنان  میکشند، ترورهای سیاسی در شهرها را  وسعت داده ، با این شیوه عار و شرم گونه اکت و نمایش قدرت مینماید.

این همان طالبان اند که بحیث  بیشرم ترین  گروه های  فاقد وجدان انسانی حتی چشمان یک مادر صاحب پنج طفل را بخاطر خدمت در پولیس ملی با چاقو میکشند و وی را از مادر بودن برای اطفال  محروم میسازند،  بلی همان طالبان که  طفل ده ساله را بخاطر یک احساس طفلانه اش که  زردآلو به نظامیان میبرد، با مرمی  به قتل میرسانند ، فقط یک طفل معصوم و بی خبر ازدنیا را!

و بلاخره همان عقب مانده ها و بی فرهنگ ترین های  اند که قصد و عقده از وسایل  موسیقی میکشند و رهبران شان  با معاشات چندین  ده هزار دالری  زنهای بخود نکاح شده را در منازل مفشن در دوحه قطار کرده اند.

نماینده دولت آمریکا  « کلاه بردار »  خلیلزاد جنایات  ضد بشری و جنگی طالبان،  کشیدن چشمان یک زن، قتل یک طفل ده ساله به جرم احساس طفلانه را  محکوم  نه بلکه « عجیب !» میداند.  همین است دفاع از حقوق بشر امریکایی  برای  یک ملت مظلوم  بنام افغانستان.

۲–  بقایای حزب  اسلامی راکت پران، تروریست  و قاتل،  آقای  حکمتیار با یک نمایش و اکت  دارد حوادث و نمایشات خشن سالهای شصت و هفتاد را  تازه میسازد و با همان  تلوار زنگ زده  روشنفکران ترقیخواه  و ملی اندیش را کافر، ملحد و کمونیست خطاب میکند و خود از قصر زرین و آهنین  فتوای جلوگیری از یک  حرکت کاملاْ قانونی و مدنی میدهد. او با  یک تیر دو فاخته شکار میکند یعنی  مقاومت در برابر شکلگیری  اندیشه و قوت  نیرو های ترقی خواه و روشنگر و از جانب دیگر نمایش قدرت  و دادن اشاره  به معامله باطالبان ، در همان خط  انگلیسی و ابلیسی،  شریعت دیوبندی و حفظ جهل و تاریکی .

۳–  فعالیت های  دپلوماتیک  عبدالله  عبدالله ،  اظهارات مقامات پاکستان  و صحبت اخیر آقای  خرم، مشاور سابق  حامد کرزی  توافق سیاسی،  بدون بحث آتش بس، توسط طالبان و امریکایی ها  بوی  و شما ل  ایجاد یک حکومت شوم و زشت موقت به رهبری حامد کرزی را به مشام میرساند.

حامد کرزی که وی را به  یقین میتوان  بحیث پدر فساد، چور و شکلگیری زنجبرهای  مافیایی در افغانستان نامید،  یکجا با عبدالله عبدالله  مهره های اصلی  حفظ و نفوذ سیطره سیاسی و اقتصادی  ایالات متحده آمریکا اند که  جامعه مظلوم افغانستان را در یک  سیرکل یا دایره قرار داده  اند که باید در هر بیست سال  به عین نقطه  بحران سیاسی برسد که قرار داشت.  در نتیجه منافع امریکا در وجود همین تیم های وابسته و به ظاهر دموکرات حفظ و تداوم میابد.  به بیان دیگر ملت  باید فقیر بماند،  استخبارات پاکستان برد نماید، منافع  دایمی امریکا تضمین گردد ولی دولت ملی  و با اراده مردم هیچگاه عرض وجود نکند و بر دارایی های زیرزمینی خود اختیار و تسلط نداشته باشد.

در احوال بغرنج ، شکننده و معامله سیاه با سیا  این توقع برحق و مشروع  خواهد بود که  که آقایان عبدالله عبدالله ، اتمرو کرزی  به مانند آقای محب محب موضع خود  برای حفظ حیثیت و وجاهت  دولت بحیث  موسسه حقوقی و سیاسی ممثل حاکمیت  ملی را در برابر معامله  طالبان- امریکا روشن ساخته  از «خود برآمد» های  سیاسی  پرهیز نمایند.  

افغانستان  ضرورت به رهبران ملی دارای اندیشه ملی، وطنپرستانه، پاک طینت، صادق و ممثل اراده  و حق خود ارادیت ملی  دارد یعنی:

رهبران  امرورو فردا متوجه  باشند که بخاطر ملت کثیر القومی  و با  زبانها و مذاهب  مختلف و برای خدمت به همه ملت  مسوولیت وجدانی  و وطنی دارند.  باید ایده های  ملی و فراقومی را درزبان،  عمل و وجدان انسانی  تبارز داده، بدان متعهد باشند.  هیچ پشتونیزم  ویا وتاجیک گرایی  قومی در وجود تجاران قوم و دلالان  دین که مظهر تفوق،  افتراق، تبعیض ، قومگرایی و  ده ها  معضلات ناشی ازآنها  اند، چلش در بازار وفاق ملی، اندیشه ملی ، وطنپرستی و ایده های نوین شکل گرفته دربین جوانان وطن  ندارند و کمخراند.

رهبران کنونی و آینده باید صاحب اندیشه ملی و در برابرهرگونه توفق و تمایز موضع روشن، مصمم و با اراده قاطع را از خود و تیم کاری خود تبارز دهند و برکلتور، زبان،  تاریخ  و فرهنگ تمام اقوام ساکن کشور احترام نموده  خود را متعهد و مسوول انکشاف همه ارزش های فرهنگ  پرافتخارملی  بدانند.

با غرور ملی باشند. ممثل با اراده وخلل ناپذیر منافع و ارزش های ملی و ارزش های تحول، ترقی، انکشاف و حقوق انسانی هر منطقه  کشور بوده این حقوق را ازنفوذ وفشار عقب گرایی، جهل و تاریکی پرستی محافظت نمایند.

با چهره ها و نهادهای مدافع کهنه پرستی، دامن زدن  نفاق  تعصب قومی، زبانی، مذهبی  و جنسیتی  با قاطعیت موضع گرفته اقدامات قانونی عدلی و قضایی را، بموقع، درعمل تطبیق نماید.

با زورمندان و مهره های مافیای مواد مخدر، بخصوص آنهای که در زیرچترمصوون طالبان، تروریزم، دولت های همسایه ، امریکا و انگریز، با قوت و بدون ترس وسازش، برخورد نماید.

درصورت حوصله مندی خواننده محترم میتوان به دو مقاله  مرتبط به این خامه که قبلاْ به نشر رسیده اند، را نیز به خوانش گرفت:

بصیر دهزاد: بحران سیاسی کنونی افغانستان و ضرورت طرح اندیشه ملی

حقوق بشر و مفاهیم هویت، زبان و اتنیک در افغانستان

 

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۰ـ ۱۳۱۰

 

مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 

Copyright ©bamdaad 2020

 

چرا پاکستان استقرار مجدد امارت اسلامى طالبان را نميخواهد ؟

 

 میرعبدالواحد سادات

 کسانيکه مسايل افغانستان را بدقت تعقيب مينمايند ، بايد دريافته باشند که :

ديگر استقرار مجدد طالبان در وجود امارت اسلامى در سر خط کار دولت پاکستان قرار ندارد !

البته طرح اين تحليل خلاف تصورعام به مفهوم آن نيست که پاکستان ازنقش و سهم بزرگ طالبان در آینده افغانستان صرفنظر نموده باشد . من اين تحليل را با اين پرسش ها مطرح مينمايم که : پاکستان بکدام قيمت و دريافت چه امتياز بر عمده ترين خواست ايديولوژيک طالبان و آرزوى استقرار مجدد امارت شان ، پا ميگذارد؟

هميشه بايد بياد داشته باشيم که : پاکستان بر خلاف تصورعام در بين افغانان ، با وجوديکه مخلوق استعمار و يک کشور تصنعى است توانسته درتمام اين مدت از منافع ملى خود تعريف دقيق داشته و با وجود چهار بار کودتا نظامى ، تجزيه ، جنگ ها با هندوستان و تجاوز و جنگ اعلام نا شده بر افغانستان دراين چهل و پنج سال اخير ، تمام زمامداران اعم از ملکى و نظامى و سياستمداران مربوط هر قوم و تبار ، در چوکات همان تعريف منافع ملى عمل کرده اند . پاکستان يک بازيگر مقتدر با تعريف دقيق از منافع ملى خود در مسايل افغانستان است که با استخبارات قوى و دستگاه نيرومند ديپلوماسى و کدرهاى اکاديميک و متخصص با فراست انگريزى در مجموع اين حدود نيم قرن هميشه توانسته با واقعگرايى سياسى از منافع ملى آنکشور دفاع نمايد . بدينرو بايد : منتظر نيرنگ جديد از زرادخانه سوپر شيطانى پاکستان باشيم.

دسيسه جديد چه خواهد بود ؟

بدون شک هر پلان بر محور منافع ملى آنکشور بخاطر حد اکثر سلطه و سيطره بر افغانستان تدوين گرديده است . بايد اعتراف نماييم که پاکستان دراين چهل و پنج ساله تداوم جنگ اعلام ناشده انکشور در افغانستان ، بر تنظيم ها ، گروه ها و اشخاص زياد سرمايه گذارى نموده است. دراين دو سال آغاز سريال صلح ما شاهد بوديم که کم نيستند اقاياني که حاضر اند بنفع پاکستان بر مصالح علياى افغانستان پا بگذارند ، که جلسه يک سال قبل جلابان سياسى کشور ما در مسکو و اسلام آباد ثبوت آن است . اکنون که پاکستان در تبانى با اداره آقاى ترامپ قراردارد ، با کمال ظرافت و بحيث دايه مهربانتر از مادر در نقش کمک کننده « صلح » و با کتمان حقايق آفتابى ميخواهد ، به ناصح و مصلح تغیير قيافه داده و با حرافی و چرب زبانی عمران خان و وزیر خارجه آن به اغوا گری میپردازند . بدينرو ساده ترين فورمول که به مذاق عجله دستگاه ترامپ برابر و باعث تضعيف افغانستان ميگردد : همانا طرح حکومت موقت عمران خان است که ده ها جلاب سياسى از افغانستان کانديد آن است و ميتواند بشکل مطلوب درآينده زيادترين سيطره پاکستان را به اشتراک پررنگ طالبان ، تنظيم هاى جهادى و جلابان سياسى در حکومت موقت تامين و جنگ نيابتى را به صلح نيابتى تبديل نمايد . پاکستان با اين تيرکه کمر افغانستان را خواهد شکست ، چندين هدف را همزمان بدست ميآورد . تحقق چنین فورمول « صلح » زير نام حکومت موقت که با اشتراک زورگویان تنظیمی که در واقع عوامل نفوذ و جنگ های نیابتی بازیگران منطقه وی اند و طالبان که بعد از قرارداد قطر و مندرجات بخش مخفی آن در موقف « بلک واتر » قرار دارند ، نتیجه جز تداوم جنگ های نیابتی و تقسیم افغانستان بساحات نفوذ ندارد. عمل ملاک صداقت است: اگر جنرالان پاکستان که حکومت ملکی را سوق و اداره مینمایند ، بنابر عوامل مجبره ، چنانچه میگویند ، صلح و ثبات افغانستان بنفع شان است ، باید به افغانستان بحیث کشور قربانی تجاوز و جنگ اعلام ناشده شان راه منافع متقابل را پیش گیرند که قبل از در اقدامات آتی معنا پیدا مینماید :

-  همکاری عملی و نه اعلامی بخاطر آتش بس سرتاسری و دایمی،

-  روابط متقابل دولتین بمثابه دو عضو متساوی الحقوق سازمان ملل متحد،

- قطع کمک به نظامی ، لوژیستیکی به طالبان و برچیدن مراکز شان در پاکستان،

ـ  عدم استفاده از تروريزم بحيث ابزار دستيابى به اهداف سياست خارجى،

ـ  کمک به صلح واقعی و ثبات درافغانستان دراین حالت جانب افغانستان منافع مشروع پاکستان را احترام و با ديد اقتصاد محور به تنظيم مناسبات دو کشور اقدامات مبتنى بر جيوپولوتيزم اقتصاد محور قرن بيست و يک اقدامات مقتضى را مرعى نمايد .

راه مقابله با پاکستان

 صلح و ثبات و دولت مقتدر است که بتواند از منافع ملى و مصالح علياى کشور دفاع نمايد . اما متاسفانه پاشنه اشيل افغانستان فقدان دولت مقتدر ملى قانون محورى عدالت گستر است و اين فقدان و حاکميت فساد و موجوديت فساد سالاران باعث گرديده که فکر کلان ملى شکل نگيرد و منافع و مصالح علياى افغانستان فداى ديد تنگ نظرانه مذهبى ، ايديولوژيک ، شیونيزم عظمت طلبانه و سکتاريزم گردد و منافع بيشتر ازسى میليون شهروند افغان درگرو اقليت منفور تاجران دين ، دکانداران قوم ، تيکه داران « جهاد » قربان گردد و صلح دايمى که آرمان تاريخى مردم مظلوم و تشنه به صلح است بيک سراب مبدل گردد . تجربه تاريخى مبين اين واقعيت است که در موجوديت ثبات و دولت مقتدر در افغانستان ( ١٩٤٧ م تا ١٩٧٣ م )، پاکستان راه انقراض را پيموده و طى سالهاى شروع جنگ اعلام ناشده و تجاوز بر افغانستان ( نخستين جمهوريت و زمان محمد داود فقيد ) تا زمانيکه نظام دولتى درکشورمستقر بود ( ١٩٩٢ م ) ، جنرالان پاکستانى در ايجاد عمق استراتيژيک خود در کشور ما ناکام ماندند و حتا اوج تجاوز شان در جنگ معروف جلال آباد با شکست ننگين انجاميد . اکنون که افغانستان بعد یک دهه انارشی تنظیمی و استبداد قرون وسطایی طالبان ( تسلط مستقیم پاکستان ) کشورما دراین دو دهه با تمام سنگ اندازی های انکشور وعمالش ، بالاخره صاحب قوای مسلح و نظام دولتی گردیده ( البته با کاستی های فراوان ) ، پاکستان بخاطر سقوط آن به دسایس الحیل متوسل میگردد. البته قطع خونريزى ، افغان کشى و دستيابى به صلح واقعى که خواست اساسى مردم و شرط بقاى کشور است بايد از طريق مذاکرات مستقيم و بلاقيد وشرط دو طرف اصلى جنگ طالبان و دولت افغانستان بخاطر صلح مشروط در يک مکانيزم عملى اشتراک طالبان در پروسه سياسى و بحث قدرت بدور ارزش هاى متعالى استقلال ، حاکميت ملى ، تماميت ملى و اصل تجزيه ناپذيرى ، که زمينه اعمال حق حاکميت ملى را متعلق بمردم است ميسر و حاکميت قانون را که آزادى ها و حقوق اساسى شهروندان را تضمين مي نمايد ، ممکن خواهد گرديد ، هشدار و هوشدار : که دو باره همان سقوط هولناک دهه نود بر ما تحمیل نگردد . البته مردم آزاده و غيور افغانستان و نيروهاى سياسى متعهد به مصالح علياى کشور بايد با تعقل و تجسر متوجه خطرات خانمانسوز پلان دشمنان تاریخی کشور باشند و با چنگ زدن به مصالح علیای افغانستان از مکانيزم عملی گذار به صلح پايدار و اعمال حق حاکمیت ملی که بطور انحصاری متعلق بمردم می باشد و استقرار حاکمیت قانون که ستون فقرات دولت مقتدرملی و چتر بزرگ ملی برای احقاق حقوق و آزادی‌های شهروندان متساوی الحقوق کشور است ، دفاع نمایند . و حرف آخر اینکه:

بیاد باید داشت که افزون بر سایر مصایب ، ما به فقدان نیروهای سیاسی اپوزیسیون مدنی و منوران با تفکر کلان ملى و انتقاد سالم نیز مواجه هستیم.

 

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۲۰ـ ۱۵۱۰

مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 2020

 

 آنچه را که باید درباره انتخابات امریکا دانست

 

دپیلوم انجینرعمرمحسن زاده

انتخابات ریاست جمهوری برای پنجاه و نُهمین با ر بتاریخ سوم نوامبر ۲۰۲۰ میلادی در ایالات متحده امریکا برگزار میگردد . احزاب جمهوریخواه و دموکرات از آغاز سال روان برای تدویر موفقانه کنگره خود آماده گی گرفتند و سرانجام درماه اگست آنرا برگزار کردند . اجندای کار کنگره را به طورعام تصمیمگیری در مورد تعین نامزدان ریاست جمهوری و معاونین آنها ، شعارها ، ستادهای انتخاباتی و تیم های عملیاتی ،‌ برنامه های انتخاباتی و خطوط اساسی سیاسی برای حکومتداری در چهارسال آینده تشکیل میداد .

جمهوریخواهان کنگره خود را با شعار٬٬ حرمت گذاری به تاریخ امریکای بزرگ ٬٬ آغاز نمودند و دونالد ترامپ و مایکل پنس را به صفت نامزدان ریاست جمهوری و معاونیت آن معرفی نمودند . در واقعیت امر حزب جمهوریخواه در این کنگره به حزب دونالد ترامپ مبدل گردیده بود و همه چیز درمحور ترامپ می چرخید . سخنرانان اصلی را ترامپ و اعضای خانواده اش ( زن ، پسر ، دختر ، معشوقه پسر و...)  ، مامورین دستگاه ترامپ و هواداران سرسپرده او تشکیل میدادند . البته کسان دیگری هم دعوت شده بودند تا درباره ٬٬ مهاجرین غیرقانونی ٬٬ که سعادت و خوشبختی امریکای بزرگ را به هم میزنند و مرتکب گناهان نا بخشودنی میشوند ( ؟ ) منحیث شاهدان عینی صحبت کنند . یکی از تزس های اساسی دیگر کنگره جمهوریخواهان عبارت از این بود که کشور ایالات متحده با تهدید ٬٬ دشمن داخلی ٬٬ و یا ٬٬ ستون پنجم ٬٬ مواجه است .

کنگره برای ترسیم این واقعیت تلخ ( !‌ ) از مارک و پاتریشیا مک کلوسکی دعوت نموده بود تا ویدیوی معروف خویشرا به نمایش بگذارند و شکایت خود را آفتابی بسازند. در ویدیو این زوج حقوقدان با سلاح دست داشته خود  مظاهره چیان جنبش ضد راسیستی سیاهان را تهدید نموده و آنها را خطری جدی برای ایالات متحده امریکا میدانستند . از نگاه خانواده مک کلوسی این جنبش ضد فاشیزم ( انتی فا ) و ٬٬ چپ رادیکال ٬٬ است که حومه شهرهای شگوفان و مرفه امریکایی را مورد تهدید قرار داده اند . از اینرو تنها ترامپ یگانه کسی است که از حق خداداد امریکایی ها ، از خانه و خانواده های آنان حفاظت میکند . سخنرانان دیگر هم خود را دراین نگرانی شریک دانسته و خاطر نشان کردند که اکنون برخی از نماینده گان جنبش ٬٬ انتی فا ٬٬ به کنگرس ایالات متحده راه یافته و پیوند گسست نا پذیرسیاسی را با دموکرات های چپ ،‌جو بایدن ، کامالا هریس کمونیست ( !) و دیگر بازیگران چپ ایجاد نموده اند . از این رو انتخابات در پیش رو برای ایالات متحده سر نوشت ساز است زیرا این انتخابات تعین میکند که آیا جمهوریخواهان از آمریکایی های وفادار به قانون حفاظت میکنند و یا دست انارشیست ها ، مبلغین و جنایتکاران را که شهروندان را تهدید میکنند باز میگذارد . همچنان نجات رویای امریکایی مطرح است چه در غیر آن اجندای سوسیالیستی ( !) زندگی امریکاییان را تخریب خواهد کرد . ترامپ با توجه به رای ایالات پُر نفوس چون فلوریدا ،‌میشیگن ، اوهایو و پنسلوانیا بیان نمود که کارگران بیکار آنها به احساس همدردی بایدن ضرورت ندارند . آنها محلات کار خویش را باز میخواهند . بایدن مسوول نابودی محلات کار است چونکه از قرار داد تجارت آزاد امریکای شمالی حمایت میکند .بر اساس این قرار داد است که محلات کار به مکسیکو و کشور های دیگر منتقل میشود . برای جمهوریخواهان این مساله مطرح است که آیا میلیون های محل کار جدید ایجاد میگردد و یا با تخریب صنایع ایالات متحده ، به ویژه صنایع موتر سازی میلیون ها جای کار به خارج انتقال می یابد . مایکل پنس مذهبی که خود روزی  آرزومندی رییس جمهور شدن را در دل می پروراند وا ینک به ارادتمند خاص ترامپ مبدل گردیده است وظیفه تحکیم روابط میان ترامپ و جامعه عیسایی پروتستان را به عهده دارد . او در کنگره اظهار نمود : ٬٬ نه تنها جمهوریخواهان بلکه امریکا به ترامپ ضرورت دارد ٬٬ . بدینترتیب کنگره جمهوریخواهان بر تداوم سیاست های جاری اداره ترامپ مهر تایید زد و با حمایت قاطع در پشت او قرارگرفت . جریان کار کنگره جمهوریخواهان پیش ازهمه مبین شدت یابی تضادهای سیاستهای حمایتی اقتصادی محافظه کارانه و ملت گرایی افراطی با برنامه های نیولیبرالیستی بارک اوبا بود که روز تا روز ژرف تر میگردد .

دموکرات های ایالات متحده امریکا هم کنگره خویش را به شکل مختصر با دعوت ۳۲۶ هیات از طریق شبکه مجازی برگزار نمودند در حالیکه در حالت عادی تعداد نماینده گان چنین کنگره ها در حدود سه هزار نفرمیبود . از آغاز کار کنگره سعی بر آن بود تا در این همایش وحدت سازمانی و سیاسی برجستگی داشته باشد و اختلافات و ناسازگاری های درون حزبی به هیچ وجه در بیرون بازتاب نیابد . جریان کار کنگره نشان داد که رهبری حزب دموکرات ها پس از پیروزی بایدن بر برنی ساندرز سعی بدان دارد که با کمک و حمایت بارک اوباما حزب را به خط ٬٬ میانه ٬٬ برگرداند و اعتماد سرمایه بزرگ را جلب نماید . هرچند در این کنگره تصاویری از مظاهرات جنبش ٬٬ جان سیاهان ارزش دارد ٬٬ به نمایش گذاشته شده بود و برادران جورج فلوید که سه ماه پیش به طور وحشیانه و عمدی توسط پولیس به قتل رسید نیز پیامی ویدیویی را ارسال نموده بودند و بسیاری از سخنرانان شعارهایی از این جنبش اعتراضی رنگین پوستان را در بیانات خویش گنجانیده بودند ولی همبستگی دموکرات ها تنها لفظی بود و درهیچ موردی از مطالبات مشخص این جنبش ضد تبعیض و نژاد پرستی حمایت نکردند . همچنان با وجود سهمگیری فعال نماینده گان چپ در کار کنگره و برغم پیروزی های با اهمیت فعالین چپ در انتخابات ایالتی چون گزینش جمال بوومن در نیویارک ، کوری بوش در سانت لوییز ، الکساندریا اوکازیو کورتس ، ایلهان عمر ، رشید تلایب در برابر نامزدان رهبری حزب بازهم طرح های نیروهای چپ در تدوین پالیسی ها و سیاست جاری حزب نادیده گرفته شد . به ویژه صدای جوانانی که از برنی ساندرز حمایت مینمودند در این کنگره ناشنیده ماند . نا رضایتی آنها را میتوان در رسانه های اجتماعی و نشراتی چون کانترپانچ ، یاکوبین ، کورنت افیرس و... بخوبی مشاهده کرد . نامزدی کامالا هریس به حیث معاون رییس جمهور هم چندان مایه دلشادی جناح چپ نگردید .این خانم بر خلاف کوری بوش که بمثابه نخستین زن سیاهپوست در انتخابات منطقه ای در واشنگتن دی سی موفق گردیده و خود مورد خشونت پولیس قرارگرفته است از حمایت همه جانبه جنبش ٬٬ جان سیاهان ارزش دارد ٬٬ برخوردار نیست و نقش او را در بسیج نیروهای هوادار این جنبش به نفع بایدن ناچیز میدانند . کامالا هریس بنا بر گذشته قانونگذاری خود که درمانده گی های خانواده های بی بضاعت را درنظر نمیگرفت اکنون به نام مستعار٬٬ کوپ مالا ٬٬ مسما گردیده است . برخی از نماینده گان چپ چون برنی ساندرز و جان کازیچ تنها به خاطر ناکامی ترامپ در انتخابات و برقراری حالتٍ پیش از ترامپ در کار کنگره دموکرات ها سهم گرفتند . آنها بیان داشتند که در این انتخابات مسایل مبرمی در دستور روز قرار دارد و در زمان وامانده گی ناگزیر باید به اقداماتی متوسل شد که در حالت عادی مردود اند . ساندرز متذکر شد که ایالات متحده در ٬٬ بحران عمومی ٬٬ قرار دارد و برای رفع این بحران به جنبشی ضرورت است که باید سرتاسری و شامل همه نیروها و هویت ها باشد .

حزب دموکرات ها با فاصله گیری از جناح چپ آغوش خود را بروی نیروهای راست بازنمود . دموکرات ها در کنگره خویش از چهره های شناخته شده جمهوریخواه چون پاول کالین وزیرخارجه پیشین و سرمایه داران بزرگ چون بلوم برگ و دیگران دعوت نمودند تا سخنرانی کنند . همچنان وظیفه سازماندهی کارزار انتخاباتی را به موسسه جمهوریخواه ٬٬ پروژه لینکلن ٬٬ واگذار شدند . تید کاوفمن عضو برجسته تیم انتخاباتی بایدن به ٬٬ وال استریت ژورنال ٬٬ اطمینان داد که در صورت پیروزی ، جو بایدن از سیاست صرفه جویی پیروی خواهد . بدیترتیب برنامه وسیع اجتماعی ایکه جناح چپ بخاطرکمک به فرودستان و به ویژه آسیب دیده گان پاندومی کرونا ، تصدی های خرد و متوسط  به حجم سه عشاریه چهار بیلیون دالر مدنظر گرفته بود و بالای آن باید در این روز ها در کنگرس بحث و توافق صورت میگرفت با بن بست مواجه گردید و دونالد ترامپ آنرا تا زمان ختم مبارزات انتخاباتی متوقف ساخت . درکنگره دموکرات ها شعار هایی چون ٬٬ امنیت ملی ٬٬ ، ٬٬ رهبری امریکایی جهان ٬٬ ، ٬٬ امریکا سرزمین امکانات نا محدود ٬٬ و ... که شعارهای روزگاران رونالد ریگن ، جورج بوش و دیگران بود به چشم میخورد . کنگره مشابهت بیشتر به یک جشن سالگره و یا مراسم پایکوبی بخاطر ورود اوباما به قصر سفید داشت و از بحث سازنده پیرامون  بحران سیاسی و اجتماعی موجود و ارایه توضیحات در باره چگونگی حکومتداری آینده به طور مشخص طرفه میرفت . در کنگره دموکرات ها دیده شد آنچه همه جناح ها را به یک مخرج مشترک میرساند همانا مخالفت با ترامپ و شیوه حکومت داری اوست .از همین جا آنانیکه به فیصله های کنگره چندان موافق نیستند باز هم به جوبایدن رای خواهند داد . در صورت پیروزی بایدن در انتخابات گفته میشود که او راه به قدرت رسیدن را برای نسلهای جوانتربازخواهد کرد . از روی این سخن میتوان حدس زد که احتمالاْ پس از چندی او زمام امور را به معاونش کامالا هریس واگذارخواهد شد . کامالا هر چند رنگین پوست ، از خانواده مهاجر ومتعلق به اتنیک های زیانمند است اما در سیاست همانندی نزدیک به بارک اوباما خواهد داشت و وی همان راهی را در پیش خواهد گرفت که اوباما سپری کرده است . در صورت پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات کنونی حزب دموکرات ها با بحران شدید درون حزبی ، انشعاب و مشاجره اندیشه یی روبرو خواهد شد و اگر بایدن جام کامیابی را سرکشد در آنصورت حزب جمهوریخواه دیگرحزب خانواده ترامپ نخواهد بود . برغم همه تدابیر، فیصله ها و سیاست گذاری های کنگره های هردوحزب دیده میشود که کارزار انتخاباتی خود پویی دیگری کسب نموده و موضوعات مبرمی را مطرح ساخته است. برجسته ترین این گذارده ها کدام اند ؟ 

در باره آنها در جستار بعدی پرداخته میشود .

 

 بامـداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۲۰ـ ۱۰۱۰

مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 2020