برخورد علم و جهل
میرعنایت الله سادات
وضع موجود امنیتی درافغانستان ، روزتاروزبه وخامت می گراید. خشونت ها ، ابعاد گسترده بخود گرفته اند ، ولی محتوی عملکرد و انگیزه مخالفان مسلح علیه دولت افغانستان مانند گذشته است . اگراعمال و خواست شورشیان امروز را با کارنامه های بغاوت کننده گان صد سال قبل دربرابراصلاحات امانی وهمچنان طی نیم قرن گذشته به مقایسه بگیریم ، مشابهت های زیادی میان آنها به مشاهده میرسد.
صد سال قبل درمخالفت با برنامه های اصلاحی دولت امانی ، ازهرگوشه وکنارجامعه ما ، چهره های معلوم الحال سربلند کرده و تکفیرغازی امان الله خان را فتوا دادند. زیرا او پس از تحصیل استقلال افغانستان ، کارترقی و پیشرفت جامعه خود را روی دست گرفته بود. اولین اقدام امان الله خان ، مطرح ساختن حاکمیت قانون درجامعه افغانی بود. تا مردم از قید سنت های عقب نگهداشته شده ، رهایی یافته وبه امثال شهروندان جوامع پیشرفته درراه تمدن وترقی کشورشان گام بگذارند. بخاطر براورده شدن این مامول ، قوانین تنظیم کننده نظام برای عرصه های مختلف تنفیذ شد. منجمله در هماهنگی با احکام اسلامی که طلب علم را برهمه مسلمانان فرض میداند (۱) ، باب اماکن فراگیری علم و دانش بطور یکسان برای مرد و زن گشوده شد. تعلیمات ابتدایی ، اجباری اعلان شده و مکاتب ابتدایی و متوسط در ولایات افتتاح شد. ظرفیت های تعلیمات عالی درمرکز توسعه یافته وامکان تحصیل در خارج نیز فراهم گردید. همینطورتعداد زیادی ازجراید و روزنامه های شخصی و دولتی به نشرات اغازکردند.
متاسفانه دربرابر این همه اقدامات نیک دولت ، بزودی مخالفت ها سازمان یافت. مخالفان ، فی الواقع همان عقب گرایانی بودند که به حمایت استخبارات انگریز در لباس به ظاهراسلامی ، ولی درمغایرت با دساتیر اسلامی ، علیه ترویج علم و معرفت ، دست به خرابکاری زدند.
بسال ۱۹۲۳ ملاعبدالله معروف به ملای لنگ ، بمقابل مواد قانون جزای دولت اعتراض نموده و زیرنام « شریعت خواهی » در پکتیا دست به شورش زد .اوبا ظاهرشدن در جمع معترضان ، مردم را علیۀ قوانین نافذه مدنی تحریک کرده و با برچسپ زدن های فتنه گرانه ، آنرا مغایر اسلام معرفی میکرد(۲). بعد ازاندک زمانی ، منافقینی دیگری هم به اوپیوستند. اما دولت به سرکوب بغاوت کننده گان درپکتیا فایق شد.
بخاطرمعرفی کنه این قضیه برای نسل های اینده ، دولت امانی ، علامتی را درناحیه دهمزنگ شهرکابل به یادگار گذاشته است که بنام « منارعلم وجهل » یاد میشود.
شبکه های تخریبی انگلیس نه تنها از شورشیان درپکتیا حمایت میکردند ، بلکه تحریکات مخفی شان را درولایت مشرقی وحتا ولایت کابل سازماندهی نمودند.
درحالیکه شاه امان الله طی مسافرتش بسال ۱۹۲۸ درکشورهای مسلمان به حیث یک مجاهد بزرگ و در اروپا به حیث فاتح جنگ علیه استعمار انگلیس تقدیر میشد ، ولی در داخل وطنش ، اماج دسایس دشمن قرارگرفت . وابستگان انگلیس با روآوردن به جهالت ، راه مقابله با علم و معرفت را در پیش گرفتند.آنها به حبیب الله کلکانی لقب « خادم دین رسول الله » داده و با دامن زدن اشوب ها ، او را جانشین غازی امان الله نمودند. کلکانی پس ازنشست اش برتخت کابل ، فرمان داد که مکتب ها مسدود گردد ونباید محلی برای تعلیمات کفری وجود داشته باشد.
سالها پس ازاین حوادث ، با سواستفاده از فضای آزاد دهه مشروطیت (۱۹۶۳-۱۹۷۳ )، مخالفین اساسات زنده گی مدنی باردیگرزیرپوشش شعارهای اسلامی ، به نام « اخوانی ها » در جامعه ظاهرشدند. آنها موجودیت خود را با ضدیت علیه آزادی زن آغازکرده وبه این وسیله ، توجه جامعه را به خود جلب میکردند .آنان برزنان بدون برقع تیزاب باشی مینمودند . دوصد زن با جراهات سوزنده داخل بستر شدند….(۳)
با ختم دهه مشروطیت و رویکارآمدن نظام جمهوری ، اخوانی ها فرصت را مناسب دیده و به پاکستان فرارکردند. تا از آنجا ضدیت شان را با ترویج اساسات مدنی در جامعه افغانی ، بیشتراز پیش ادامه دهند.
با پایان دادن خونین جمهوری محمد داود خان بوسیله حفیظ الله و باندش ، تعرض و تعدی علیه علم ومعرفت نیزافزایش یافت . زیرنام های « اسلام » و « انقلاب » ، چیز فهمان زیادی روانه کشتارگاه ها و زندان ها شدند. با ظهوراین توطیه ها وشدت یافتن بحران سیاسی درافغانستان ، پای ابرقدرت ها درقضایای افغانستان بیشتراز پیش کشیده شد. این حالت به ناراضیان مستقردرپاکستان و ایران ، زمینه آنرا مساعد ساخت تا عملکرد های شان را زیرپوشش « جهاد » شدت دهند.
طبق ارقام ارایه شده دربیانیۀ وزیرخارجۀ افغانستان در اسامبلۀ ملل متحد (سال ۱۹۸۷) بیش از دوهزارمکتب ، ۳۵۰ پل وپلچک ،۴۰۰ مرکز فرهنگی و ۲۲۴۰ مسجد و اماکن مقدسه ، ۲۵۸ دستگاه تولیدی ، هزاران کیلومتر سرک ، لین برق و تیلفون و هزاران عراده لاری تخریب و به اآتش کشیده شدند. این خسارات معادل سه بر چهار حصه تمام سرمایه گذاری های انکشافی افغانستان در پنجاه سال قبل از اپریل ۱۹۷۸ میباشد. (۴)
درسال ۱۹۹۲ داعیان تاج و تخت ، کابل تاریخی را به آتش توپخانه و راکت بسته و حاضربه تشکیل یک حکومت تفاهم ملی نشدند. درشهرکابل و بیرون از آن ، تنظیم ها مقابل هم سنگرگرفتند .زیربنای اقتصادی و سیستم معیشیتی شهرتخریب گردید. تمام مراکزکلتوری (تیاتر ، صالون های کنسرت و سینما ) ، مکاتب ، مؤسسات تحصیلات عالی و پوهنتون مسدود شدند. گنجینه های تاریخی موزیم کابل ، چپاول گردید. زنان و مردان تعلیم دیده نه تنها محلات کارشان را از دست دادند ، بلکه خطرمرگ نیزآنها را تهدید میکرد. طبق احصاییه های منابع معتبر بین المللی ، بیش از شصت و پنج هزاراهالی کابل کشته و اضافه از یکصدوسی هزار آنها معلول گردیدند.
پس ازبدنام شدن تنظیم های جهادی ، همچنان با انحلال اردو وفروپاشاندن قدرت دولتی افغانها ، پاکستان فرصت را مساعد ساخت ، تا چهره های جدیدی ازعقبگرایان را به داخل افغانستان نموده و تاج وتخت مملکت را به آنها بسپارد. طالبان در ابتدای رسالت شان را ، بدرقه کاروان های تجارتی قلمداد نمودند. ولی به زودی برفساد ، مردم آزاری و جنگ های قدرت فی مابین «مجاهدین » انگشت انتقاد گذاشته ، واگذاری قدرت را از تنظیم ها به خود شان مطالبه نمودند.
با قدرت گرفتن طالبان ، حق تعلیم و کاربیرون منزل از زنان گرفته شد. نصاب درسی و زمینه های تعلیم وتربیه پسران نیزمنوط ومحدود به احکام « امارت اسلامی» گردید. طالبان درمخاصمت با اثارفرهنگی و تاریخی ، از کارنامه های «مجاهدین » سبقت جستند. اگر «مجاهدین » غناییم موزیم کابل را دزدیدند ، اینها مجسمه های تاریخی ، بشمول تندیس بزرگ بودا را دربامیان ویران کردند.
گرچه نزده سال میشود که طالبان از قدرت مرکزی کنارزده شده اند ولی تاهنوزدر مناطق تحت سلطه خود ، امکانات فراگیری درس و تعلیم را ازدختران و پسران گرفته اند. در آنجا ها تبارز پدیده های فرهنگی و هنری ممنوع بوده وفضای ماقبل التاریخ را برجامعه حاکم ساخته اند. همینطوردرمناطق خارج از ساحۀ تسلط خود ، با راه اندازی حملات تروریستی برمنورین ، مراکزعلمی و فرهنگی ، مرتکب جنایات نابخشودنی میشوند . حملات آنها دراین بخش بی شمار بوده و دراین مقال نمی توان به همه آن اشاره کرد. اما بخاطرشناخت ماهیت آنها ، لازم است تا از جنایات اخیرشان علیه علم ومعرفت بطور نمونه یاداوری شود :
ـ ترور پنج شخصیت دانا ، برازنده و محبوب عرصۀ ژورنالیزم در طی دوماه ( یما سیاوش ، الیاس داعی ، رحمت الله نیکزاد ، ، فردین امینی وملاله میوند)
ـ انفجارموترحامل چهار دکتورطب ، که ازخانه های خود بطرف محلات کارشان درحرکت بودند.
ـ ترورچهره های فعال مدنی وحقوق بشر( محمد یوسف رشید رییس ، بنیاد انتخابات آزاد وعادلانۀ افغانستان ، وفرشته کوهستانی فعال مدنی درولایت کاپیسا )
ـ درهمین مدت ، حملات بر پوهنتون کابل ، مرکز اموزش کوثر ومراسم ختم قران کریم درغزنی انجام شد که سبب مرگ وزخمی شدن بیش ازدوصد جوان معصوم ودانش اموزگردیده است.
با شنیدن این همه اخبارغم انگیز، سوال مطرح میشود که هدف آنها از راه اندازی این همه جنایات وکشتارانسان های بی گناه چیست ؟ پاسخ این است که سازمان دهنده کان وعاملان این جنایات ، دشمنان انسانیت وفاقد علم ومعرفت اند.
اگربه حوادث صد سال گذشته مرور شده وبه یکی از جهات آن (مدنیت ستیزی) که دراین مقال برجسته شده است ، تعمق صورت گیرد ، تشخیص دیگری به دست نمی اید . غیراز اینکه انرا تسلسلی از » برخورد علم و جهل » نام بگذاریم.
۱ ـ علامه محمد باقرمجلسی ، " بحارالانوار" ، " طلب العلمُ فریضته علی کل مسلم ومسلمته "، اصفهان ، (1006- 1077)
۲ ـ غبار، میرغلام محمد " افغانستان در مسیر تاریخ " ، کابل 1965صفحۀ 807
۳ ـ کاکر ، حسن ." سقوط منارشی افغانی در1973" ، " ژورنال بین المللی مطالعات شرق میانه" ، انگلستان ، 1978 ، صفحۀ 203
۴ ـ سادات ، میر عنایت الله ، " افغانستان سرزمین حماسه و فاجعه" ، شهربن ، 1998 ، صفحۀ 189
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۲۱ـ ۱۱۰۱
مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2021
به ملاحظه و مطالعه تاریخ نهضت های ملی مترقی و پدیده های منفور ارتجاعی
س ع گهریک
همانگونه که از افکار و اندیشه های ارتجاعی نمی شود آرزوی زنده گی مترقی و متمدن را داشت، چگونه میتوان از عوامل عقب مانده گی، ناقضان و ناباوران دموکراسی توقع نظام دموکراتیک را داشت؟
جریان بحث مصالحه و مذاکرات به اصطلاح صلح نامعلوم دولت افغانستان با جانب گروه طالبان، آنانکه از آوان پیدایش تا امروز بیشتر توانسته اند هویت و ماهیت شنیع و ترمنشت شان را با انجام برنامه ها و فعالیت های ضد بشری و ارتجاعی، آشکارا و واضح بسازند، رویکردی است برای سرنگونی نظام فعلی تحت عنوان جمهوریت و دستآورد های چند دهه یی مردم افغانستان درعرصه های دموکراسی، آزادی های مدنی و حقوق بشر خاصتآ حضور فعال احزاب و سازمان های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، دستآورد های نیروهای قوای مسلح افغانستان، و تداوم نقشه جنگ با عنوان جدید.
در هر زمانی که توده های وسیع و بیدار جامعه به پا ایستاده تحت پوشش برنامه های سترگ آزادیخواهانه، عدالت طلب و مردم سالارِ رهبران مبارز و پیشآهنگ وطنپرست در راه آزادی، تامین عدالت، ایجاد نظام دموکراتیک کارا، متخصص، جوابگو و مردم سالار با متانت و شجاعت فداکارانه رزمیدند، به یقین توانسته اند انقلاب بزرگ و تحرک وسیع سیاسی اجتماعی را بخاطر تحکیم وحدت و ایجاد نظام مردم سالار ملی، صادق، متخصص و جوابگو بوجود بیآورند که تاریخ مبین این رویدادها و تحولات سازنده است.
و همه این ارزش ها و دستآورد ها زمانی حاصل گردیده است که افراد، اقشار و توده های عظیم، همسو و معتقد با برنامه های سیاسی ملی سازنده و مردم سالار، همگام و همصدا با فراخوان و شعارهای رهبران صدیق، فداکار و وطنپرست عدالتخواه و ترقی گرا رزمیده اند. و برعکس با تمویل و حمایت های مادی و سیاسی قدرت های چپاولگر، استعمار طلب و ارتجاعی قرن در تبانی با عمال خود فروخته، مرتجع و جنایتکار داخلی برنامه های ضد ملی و ضد انسانی در مقابل تمامی ارزش های ملی دموکراتیک و انسانی بارها ریخته شده و رخداد های اهم حیات خلق افغانستان را متضرر ساخته است.
حالا در این برهه از زمان آن هم قرن ۲۱ یعنی عصر اوج ترقی و مدنیت چگونه میتوان سرود، تعریف و شعار دموکراسی و مدنیت را با حلقات و گروه های ارتجاعی، ناقض دموکراسی و حقوق بشر به صدا در آورد و بیان نمود؟ آیا منطقی خواهد بود از زاغ توقع کشیدن آواز بلبل را داشت؟
این در حالیست که تاریخ افغانستان بس خاطره های شنیع و نقرت انگیز را از فعالیت های تروریستی و ارتجاعی حلقات و گروه های منفور و شرف باخته دیروز و امروز در دل دارد.
اگر آنچنانیکه در جریان است اینگونه وضعیت با فشار و تهدیدهای بیرونی در تبانی با حلقه ها و هسته های عمال مزدور همچنان بر بالای مردم خاصتآ بالای دموکراسی نیم بند و نظام فعلی افغانستان مسلط و ادامه یابد، دو گزینه برای آیندۀ افغانستان متصور است.
گزینه اول : معامله و سپردن قدرت سیاسی نظام فعلی با تمامی دستآورد ها و دار و ندار چند دهه تحت پوشش پروسه صلح نام نهاد به گروه ارتجاعی مسلح و حلقات سیاسی بنیادگرا و جنایتکار دیروز و امروز است که پسآیند آن همانا نابودی ساختار های ملی ودموکراتیک، آزادی های بشری، اخلال فضای دموکراتیک برای فعالیت های سیاسی و مدنی، سلب حقوق و آزادی های انسانی از زنان و صد ها پرابلم دیگر است و خواهد بود که افغانستان را به چندین دهه عقب می برد.
گزینه دوم : تشکل جبهه بزرگ و وسیع سیاسی ملی از ترکیب شخصیت ها، احزاب و نیروهای ملی میهن پرست و انسجام و ایستاده گی مردم در حمایت از ارزش های ملی، ساختار های سیاسی دیموکراتیک میهن پرست، نیروهای قوای مسلح، جامعه مدنی و حقوق زنان و مبارزه علیه انواع برنامه های ضد ملی عقبگرایانه و مخرب زیرساخت ها و روبنا های نوین است. که با دستیابی به این انسجام بزرگ ملی، ایجاد جبهه واحد سیاسی و مشارکت سیاسی نیروهای ملی مترقی و دموکرات بخاطر اداره امور کشور، خلای سیاسی در نظام پر گردیده فشار و خواست های نادرست بیرونی و عمال مزدور خود فروخته داخلی بر بالای حیات مردم افغانستان کاسته میشود همانا پسآیند و حاصل این وضعیت ایجاد نظام جمهوری مردم سالار، تامین عدالت، آزادی های مدنی، تقویت نظام اقتصادی، تساوی حقوق، تامین عدالت و اصلاحات فرهنگی و اجتماعی در کشور خواهد بود.
در غیر از این سرنوشت ملت غیور ولی مظلوم در دست بیگانه ها و عمال مزدور، مرتجعین خاین، قرمساق، فاسد و غارتگر رقم خواهد خورد.
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۴۱/ ۲۱ـ ۰۶۰۱
مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2021
پیر مُردن آسان است اما رخنه مرگ بازمیشود
محمد ولی
توافق روی طرز العمل آغاز مذاکرات دوحه خبر نیک است ، اما جریان مذاکرات دشوارتر از این توافق بوده میتواند .
هنوز موضع سیاسیون ونظامیان امریکا در مورد چگونگی دولت سازی بعد از توافق صلح معین ویکسان نیست . طبق موافقتنامه دوحه دولت جدید اسلامی باید رویکار اید اما لوی درستیز امریکا امروز گفت طالبان در قدرت شریک شوند .
عده ای بنام تحلیلگران در میزهای مدور تلویزیون های داخل افغانستان گاهی از دولت مینالند و باری از طالب ، اما با جانبداری ضمنی از طالبان در انتظار سقوط دولت هستند .
شاید پیامد مذاکرات تغیر حکومت باشد زیرا از زمان امضای موافقتنامه میان امریکا و طالبان ،انچه در مورد شرط گذاری طالبان ، طرزالعمل آغاز مذاکرات وترتیب اجندا صورت گرفته برد با طالبان بوده است .رهایی زندان طالبان ، شدت جنگ ها وحملات تروریستی ، بنیاد قرار دادن موافقتنامه امریکا وطالبان برای مذاکرات همه به نفع طالبان انجام شده حدس اینکه پایان کارهم به نفع ایشان باشد دور از حقیقت بوده نمی تواند زیرا در توافقنامه از تشکیل حکومت جدید اسلامی یاد گردیده است .
درمورد ذوق زده گان سقوط حکومت که عمدتآ وا بسته گی تنظیمی حزب اسلامی و جمعیت اسلامی را دارند باید گفت که حدوث ناهنجاری های تکرار شده دور از امکان نمی باشد .
اگر حکومت سقوط کند :
- سرقوماندانی اعلی قوای مسلح نمی باشد سوق واداره نیرو های نظامی چگونه صورت خواهد گرفت ؟
ـ خطر از هم پاشی قوای مسلح را نمی شود دور از امکان دانست . در قوای مسلح تعلقات تنظیمی و سمتی و قومی حل ناشده باقی مانده است از امکان بدور نیست که منسوبین طبق همین تعلقات ودلبسته گی ها به اصل شان بپیوندند.
- نواحی شهر کابل همچون دوران ورود مجاهدین در سال ۱۳۷۱ بین تنظیم ها مجددا تقسیم شده روی ساحه نفوذ هریک زدو خوردها تکرار نخواهد شد ؟
ـ بازارها ، تجارت خانه ها ، سرای های تجارتی ومندوی های پر و پیمان شهر به تاراج نخواهد رفت وباردیگر چپاولگران و جنایت کاران با تعلقات تنظیمی شان روی دستبرد دارایی های دولتی و شخصی به قتل وقتال نخواهند پرداخت ؟ درحالیکه در شرایط وجود حاکمیت روزانه این اعمال تکرار میشود .
ـ دختران وپسران مردم در خانه های شان مصوون خواهند بود ؟ در سرز مین فاقد حاکمیت بر خانواده ها چه خواهد گذشت ؟
ـ تصورکنید که دولت سقوط کند و لشکر های موتر سایکل سواران با راکت اندازها وکلشنیکوف ها از قره باغ ، ارغندی ، چهارآسیاب ، سروبی و خاک جبار به شهریکه نزد آنها شهر کفر وبی سیرتی تبلیغ شده است وکشتن شهریان را حلال میدانند به شهر هجوم بیاورند بر همشهریان چه خواهد گذشت و کدام مرجع جلو آنرا خواهد گرفت ؟
اگرگویند با سقوط طالبان هم حاکمیت وجود نداشت چیزی رخ نداد ، در آن زمانهوا و زمین افغانستان زیر کنترول امنیتی خارجی ها قرارداشت ، قوتهای انگلیس پس از هشتاد سال بار دیگر امنیت شهر را بعهده داشتند وتا تشکیل حاکمیت از شهر وامنیت آن مراقبت میکردند .
ـ دولت تعویض خواهد شد زیرا پاکستان ودستیاران داخلی آن جدآ در پی سقوط دولت هستند اما در خلای به میان انده آنچه واقع شود تحلیلگران طرفدار پرجنب و جوش این سقوط در مقابل بروز حوادث وجنایت چه خواهند گفت ؟
ـ کسانیکه در هیات مذاکره از جانب دولت تعین شده اند ولی دو دسته گی ایجاد مینمایند ومیگویند ما یعنی افراد مربوط به تنظیم شان با طالبان به تفاهم رسیده ایم در قبال پیآمد این دو دسته گی سخت دچار بی مسوولیتی میشوند . بهتر آنست که :
-هیات دولت جمهوری اسلامی افغانستان یک دست و یک صدا به مذاکرات بنشیند .
ـ صلحی که بر بنیاد جورآمد های جداگانه و تنظیمی برقرارگردد پایدار نمی باشد ، نشود که تضادها و رقابت ها باردیگر به برخوردها بیانجامد .
ـ پبشبینی میگردد که جورآمد یکی دو تنظیم با طالبان در نهایت باعث حذف ایشان میگردد ، به تدبیر پاکستان پس از چند پارچه سازی ، یکطرف آنها را به تدریج از حاکمیت نو تشکیل کنار زده قطعآ وَضعیت موجود را نمیداشته باشند وبا شکست فکری وتشکیلاتی مواجه میگردند .
- وحدت عمل همه آنها یکه طی بیست سال اخیر در چتر حاکمیت دولت زنده گی کرده اند وشاهد مصایب جنگ و اعمال تروریستی بوده اند بحیث یک دست واحد در مذاکرات ، تفاهمات و توافقات ضروراست ، بر بنیاد احساس ملی و وطنی مسوولیت در برابر مردم را باید بر عقده ها ، منفعت ها ولجاجت ها برتر شمرد .
ـ با درنظر داشت تجارب تاریخی بهتر انست که صلح در محور قانون و تعیر احتمالی در وجود حاکمیت عملی گردد نه از طریق جنگ .
ـ وضعیت شهرها بخصوص شهر کابل از لحاظ امنیتی و وجود باندهای تبهکار حالت آتش زیر خاکستر را دارد و با یک جرقه شعله ور گردیده تا استقرار وضعیت بربادی های جبران ناپذیر به بار خواهد امد .
ـ سلامتی کشور و تحفط جان و مال و ناموس مردم در مصلحت ها وهمدیگر پذیریهاست نه در لجاجت ها ، مر م یکبار دیدند که لجاجت ها و انتقام کشی های تنظیمی چه مصیبتی بر ایشان وارد ساخت و نتیجه ان چه شد ؟
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۲۰ـ ۰۳۱۲
مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2020
بررسی جنایات جنگی در افغانستان معیار صداقت و پایداری جامعه جهانی به وجدان، ارزش های حقوق بشر و کنوانسیون های بین المللی
بصیر دهزاد
بعد از جنگ جهانی دوم محمکه بین المللی ملل متحد توانست بر اساس قرارهای مختلفه ملل متحد قضایای مبنی بر جرایم شدید جنگی و عدول از کنوانسیون های بین المللی مرتبط به نقض صریح حقوق بشر، ارتکاب جرایم جنگی و جرایم علیه انسان و انسانیت را در یوگوسلاویای سابق، کشور امریقایی رواندا، جرایم زمان حاکمیت پولپوت و ینگ ساری در کشور کمپوچیا را به بررسی گرفتند . تعدادی به حبس های طویل و ابد محکوم گردیدند. ولی همین جامعه جهانی در برابر جنایات شدید و وحشناک دیکتاتور قبلی چیلی پنوچیت و رینالدو بگنیو آخرین رهبر دیکتاتوری نظامی ارجنتاین در سالهای هفتاد و هشتاد سالهای طولانی خموشی اختیار نمود.
اکنون موضوع جنایات جنگی در افغانستان در سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۵ که به کرات در وسایل ارتباط جمعی با اسناد و شواهد غیر قابل انکار انعکاس یافته اند، دارد بر اثر فشار غیراخلاقی دولت ایالات متحده امریکا روی آن خاک پاشیده شده ، چشم ها، گوشها و زبآنهای نهادهای ملی و بین المللی را کور، کر و بسته سازند.
خبرهای تکاندهنده و عکس العمل های متفاوت در ارتباط با جرایم شدید جنگی نظامیان استرالیایی در افغانستان در بین سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۶ م. هم ناشی از تشویش ها ونگرانی های جدید مرتبط به نقض حقوق انسانی، تخظی صریح و غیرقابل انکار از قوانین و کنوانسیون ها در سطح ملی وبین المللی است که باید بدان مکث و توجه جامعه جهانی ، نهادهای بین المللی و ملی دفاع از حقوق بشر و مبارزه بر ضد عاملان ارتکاب جرایم بزرگ و شدید جنگی را یکبار دیگر بر آن قضیه بزرگ متمرکز ساخت.
این قضیه با آنکه در جامعه بین لمللی عکس العمل های را در محکوم کردن این جنایات در پی داشته است ، همچنان تاکید بر تحقیق بیشتر روی تخطی های نظامیان این کشور، در مطابقت با محتوای کنوانسیون های بین المللی مربوط به جنگ ، جرایم جنگی و حقوق بشری را نیز برجسته و قابل تطبیق دانسته تا با انکشاف و وضاحت بیشتر، جهات مختلفه موضوع از آب برون آید.
اخیراْ وزارت دفاع استرالیا تایید کرده است که نیروهای ویژه این کشور در افغانستان در میان سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۶ م. ۳۹ غیرنظامی افغان را کشته اند.
گزارشهای تازه ولی گنک و غیرقابل تثبیت می رساند که ۹ تن ازسربازان استرالیایی، به شمول یک زن ، پس از نشرگزارش جنایت جنگی این نیروها در افغانستان خودکشی کردهاند. ولی هنوز مشخصات و نامهای این افراد در هیچ سند و یا خبری انعکاس نیافته است.
این خبر میتواند دو تعبیر را در دهن ایجاد نماید،. اگرواقعاْ ۹ نظامی استرالیایی دست به خودکشی زده باشند، بیان این امر است که جنایات را نمیتوان احتمالی دانست بلکه بحیث یک جرم ارتکاب یافته تلقی نمود که از یک زاویه دیگر باید قابل بررسی باشد. حالت دومی این خواهد بود که مقامات نظامی و سیاسی حکومت استرالیا میخواهند قضیه را ماستمالی و گویا غیرقابل بررسی جلوه دهند تا در نتیجه یک بررسی حقوقی جزایی زمینه استماع شاهدان را غیرممکن سازند.
بدون شک این قضیه حقوقی مرتبط بر جرایم شدید حنگی و خلاف حقوق بشری در داخل سرزمین افغانستان دارای حاکمیت ملی و در برابر شهروندان افغانستان صورت گرفته است، بمانند ناخن خونین نمیتوان بالای آن خاک پاشید و آسیب، درد و رنج آنرا بر ارزش های ملی افغانستان، حق مردم افغانستان در بررسی عدالتمندانه این قضیه و آسیب های بزرگ روانی، غم و انده و همه الام ناشی از این سلسله زنجیری جنایات بر آسیب دیده های مستقیم آن ( خانواده های کشته شده گان) را سطحی و نادیده گرفت .
با اعترافات و اظهار شرمنده گی و معذرت خواهی وزارت دفاع استرالیا که از طریق رسانه ها صورت گرفت ، از دیدگاه حقوق و بررسی یک سلسله زنجیره یی از ارتکاب جنایات در سرزمین افغانستان و آنهم تحت چتر ایساف سازمان ملل متحد و سازمان نظامی ناتو ساده نه نظر نمیرسد و اکتفا بر یک معذرت خواهی ، رفع مسوولیت بین المللی آن دولت نمیتواند باشد.
قرا معلوم مردم مظلوم افغانستان در بیشتر ازچهل سال به انواع الام و دردهای ناشی از جنگ، تروریزم منطقوی و بین المللی و جرایم شدید جنگی و ضد حقوق بشری ، تظلم تنظیم های جهادی و طالبانی قرار گرفته اند . آنان در نزده سال اخیر نیز زیر سایه موجودیت ۴۷ کشور اعضای ناتو و نیروهای حافظ صلح ایساف سازمان ملل متحد آسیب های بزرگ و انسانی ، از جمله قتل های هدفمند، غارت سرمایه های ملی، فساد، انارشی سیاسی و اجتماعی، زور گویی زورمندان وابسته و ارتکاب جرایم شیدید جنگی و ضد حقوق بشری ، را متحمل گردیده اند.
فاکت های زیر بیان این واقعیت تلخ است که افغانستان در چهار دهه اخیر به یکی از کشورهای بزرگترین قربانی جنایات جنگی بعد از جنگ دوم جهانی به حساب میاید.
- جرایم جنگی در سالهای جنگ میان گروه های تنظیمی و دولت وقت، از کشتارهای مردمان ملکی تا مجازات صحرایی بدون کدام پروسه عدلی و قضایی. در این زمان هم حمایت گران تروریزم و مدافعان جهانی و منطقوی آنها حتا بر چشم کشیدن ها و پوست کردن های انسانهای زنده خموش و دهان بسته بودند. نویسنده در این قضایای حقوقی به هیج صورتی نمیخواهد در ارتکاب جرایم جنگی استثنا و تفاوت را قایل گردد.
- حمله نیروهای امریکایی در سال ۲۰۱۵ به بیمارستان «پزشکان بدون مرز» در قندوز که جان ۴۲ تن از جمله اعضای کادر صحی را گرفت، تحقیقات گسترده ای انجام باید میگرفت که در نیمه راه این پروسه خشک گردید. .
( برخی منابع خبری همزمان اعلام کردند که دولت امریکا نماینده گانی را به لاهه اعزام کرده است تا نگرانی این کشور را از تحقیقات احتمالی توسط دادگاه عدالت بین المللی ابراز کنند. قبل از این هم دادستان این دادگاه بارها به بدرفتاری نظامیان امریکا با زندانیان افغانستان بین سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ اشاره کرده بود) .
صلاحیت سازمان عدالت بین المللی انگونه که در اساسنامه آن آمده است، رسیده گی به جنایات بین المللی ، نسل کشی،جنایات علیه بشریت و جنایت جنگی را شامل می شود. جنگ امریکا در افغانستان که از سال 2001 به بهانه دخالت برخی گروه های افغان در حادثه یازده سپتامبر و مقابله با تروریزم آغاز شد ، در بیش از 15 سال گذشته با جرایم مختلف جنگی همراه بوده است.
- بر اساس تحقیقات و یافتههای یک برنامه تلویزیونی بی بی سی (پانوراما ) دولت و ارتش بریتانیا متهم شدهاند که بر کشتار شهروندان عراقی و افغان به دست نیروهای نظامی این کشور "سرپوش" گذاشتهاند.
- بررسی نشر یک برنامه تلویزیونی هالند بتاریخ 13 فبروری 2013 م. هنوز بدون بررسی و نتیجه گیری باقی مانده است.
قضیه مربوط میشود به شخصی با اسم ابراهیم. الف ، افغانی الاصل که پرده از یک سلسله واقعیت ها برمیدارد که خودش و بدستور نیروهای مخفی استخبارات وزارت دفاع هالند دریک تسلسل از قتل های مخفی و بدون پروسه عدلی و قضایی در حذف فزیکی 12 تن افغان در داخل افغانستان نقش داشته است. . وده ها قضایای دیگر ارتکاب جرایم مشابه درکشور قربانی جنگ و جنایات
بدون شک در افغانستان آسیبدیده از جنگ وِ قتل های هدفمند و غیرقابل توجیه، تروریزم منطقوی و بین المللی و بلاخره کشتار ها و اذیت فزیکی شهروندان غیر نظامی و بیدفاع ، موضوع جدی، قابل تحقیق وسیع و تعقیب عدلی در سطح ملی و بین المللی میباشند .
کنوانسیون های چهارگانه ژنیو مربوط به حقوق جنگی و منع ارتکاب جرایم جنگی در مراحل مختلف و بعد از نتیجه گیری ها و ارزیابی جنگ های وحشیانه در قرن نزدهم و دو جنگ جهانی اول و دوم تکمیل تر و انسانی تر شده اند. از آنجاییکه ماده 38 اساسنامه دیوان بین المللی عدالت بصورت خاص در مورد حقوق بین المللی بشر از مساله حقوق بشر دوستانه حرف به میان آورده است، هیچ یک از بخش های حقوق بین الملل به اندازه حقوق بشر دوستانه مطرح نگردیده است ، به عبارت دیگر می توان گفت حقوق بشر دوستانه اساسی ترین و مبتدای بخش حقوق بین المللی است . هدف از طرح موضوع این است که چرا این دید بشر دوستی و یا بشر دوستانه در مورد قربانیان جرایم بزرگ جنگی در افغانستان قابل تطبیق نیست و با تفاوت، تبعیض و استثنا بدان دیده میشود؟
اگر ما مکثی گذرای بر کنوانسیون های چهاگانه ژنیو پیرامون قوانین جنگ، مشروعیت جنگ ، و منع ارتکاب جرایم جنگی نماییم ، کنوانسینو ۱۸۶۴ میان دوازده کشور در نخستین کنفرانس در شهر ژنو موافقت می کنند که سربازانی که در جبهه زخمی شده اند را جمع اوری نمایند و به آنها کمک های پزشکی برسانند. در قرارداد ۱۹۰۶ کنوانسیون دوم در ژنو نشست کرد و در محتوای کنفرانس ۱۸۶۴ تجدید نظر شد و نهاد های های کمک رسانی و خیریه هایی که کمک های صحی می رسانند دعوت به همکاری شدند.
در سال ۱۹۲۹ یعنی با نتیجه گیریها از جنگ اول جهانی کنفرانس سوم در ژنیو تشکیل شد در این کنوانسیون مواردی مورد تصویب قرار گرفت که در باره اسیران جنگی بودند.
در سال ۱۹۴۹ کنوانسیون چهارم پس از به پایان رسیدن جنگ دوم جهانی در ژنو مورد تصویب دول قرار گرفت.
قابل دقت و تذکر است که در تمام قوانین و کنوانسیون های بین المللی مربوط به حقوق بشر دوستانه و منع جرایم شدید جنگی دو اصل با اهمیت خیلی ها متبارز اند : انسان و وجدان.
اکنون ودر عصر مدرنکه تجلی ارزش های حقوق بشری در اکثریت قوانین کشور ها چشم ها را خیر میکندُ، امید و توقع از تطبیق و ادای مسئولیت از هر دو اصل زرین است: احترام به کرامت انسانیُ حرمت به حق حیات و داشتن و تبارز وجدان بشر دوستانه و همچنان تعهد صداقتمندانه به این اصل وجدانی که نویسنده در همین نوشته و در همین هدف اجرای صادقانه تعهدات دول را به ارزش های حقوق بشری و بررسی حقوقی جنایات جنگی در افغانستان ، در یک پروسه عدالتمندانه تقاضا مینماید.
اکنون که جامعه جهانی در یک سیر و انکشاف سریع قرار دارد، حقوق ، آزادیهای بشری و حرمت به انسان و انسانیت در سرخط اهداف یک سازمان جهانشمول و حافظ صلح و امنیت جهان یعمی ملل متحد قرار گرفته است ، ضروری، انسانی و حرمت به کرامت انسانی و بلاخره حفظ ارزش های جهانشمول بشری ، ایجاب میکند که جامعه جهانی و دول متعهد به کنوانسیون های بین المللی خود در تطبیق و تعهدات خویش جدی، مصمم و صادق باشند. نباید همه حقوق انسانی مسجل در اسناد بین المللی در کشور های فقیر و یا کشور های که با هم در تضاد و تفاوت دیدگاه ها و اهداف منطقوی و بینالمللی قرار دارند، ارزش های متذکره را با تفاوت، تبعیض و استثنا تطبیق نمایند.
بخاطر وضاحت و انکشاف بیشتر دامنه و وسعت این جرایم بزرگ و شدید جنگی و ضد حقوق بشری و همچنان تخاد تدابیرلازم بر باز ساختن یک پروسه عدلی و قضایی ، باید نکات نظر و خواست ها ی مشروع و حقوقی زیر را جدی مطرح نمود .:
۱ ـ مساله ارتکاب جرایم جنگی نظامیان استرالیایی به احتمال قوی تنها به عمل و ارتکاب چند سرباز نمیتواند محدود گردد. قریب به واقعیت تلقی میگردد که مقامات بالا رتبه نظامی و استخبارات نظامی حکومت استرالیا از موضوع اگاهی قبلی داشته اند. این سوال مطرح میگردد که روی کدام ملحوظات وزارت دفاع ان کشور در طی چند سال این موضوع را پوشیده نگهداشته اند.؟
علاوتن بررسی وسیع این موضوع که یک شرمساری بزرگ را متوجه دستگاه لیبرال و مدافع حقوق بشر استرالیا میسازد ، باید موضوع را در سطح پارلمان انکشور مورد بررسی و متعاقبن جهت تعقیب عدلی به نهاد های عدلی و قضایی ان کشورارجاع نمایند.
باید پرداخت غرامت به آسیبدیده گان اصلی ناشی از ارتکاب این جنایات به حیث یک خواست مشروع و حقوقی به بحث و تصمیم جدی گرفته شود.
۲ ـ تمامی قضایای جنایات جنگی و موضوع خذف فزیکی اسیران و افراد غیر نظامی که به قتل رسیده و یا مورد اذیت های جسمانی و روانی قرار گرفته اند، باید در یک پروسه عدالتمندانه در سطح ملی و بین المللی به بررسی گرفته شوند.
۳ ـ هر گونه پروسه عدالتمندانه ، بعد از تحقیق توسط یک کمیسیون با صلاحیت سازمان ملل متحد ، به سازمان عدالت بین المللی و محکمه عدالت سازمان ملل متحد ارجاع گردد.
۴ ـ بررسی، تحقیق و پروسه عدلی و قضایی ، متکی بر اصول و قوانین بین المللی، عمدتن کنوانسیون های چهارگانه ژنیو پیرامون حقوق جنگ و بررسی جنایات شدید جنگی، صورت گیرد.
۵ ـ در پروسه تحقیق، بررسی، جمعاوری اسناد ، مدارک و دلایل مستند الزام باید از حقوقدانان و متخصصین مستقل افغان نیز همکاری خواسته شود.
۶ ـ همه مضونیت های ارتکاب جرایم مشابه در ۱۹ سال اخیر توسط نظامیان امریکایی هسپانیایی، هالندی و انگلیسی باید روشن و در سطح دول متذکره نیر باید دوسیه های جرایم مشابه که در سالهای اخیر به کرات در رسانه های این کشور ها از اب برون شده اند، دوباره باز گردیده و تا سطح ایجاد کمیسیون های پارلمانی به بررسی گرفته شوند.
۷ ـ در صورت ثابت شدن همکاریهای مخفی از منابع داخل افغانستان و یا در سطح انفرادی شهروندان افغانی در ایجاد شرایط مقدماتی ارتکاب این جرایم شدید جنگی باید دوسیه های جزایی تحت جرایم ضد امنیت ملی افغانستان باز و در یک پروسه عدلی و قضایی قرار گیرند.
۸ ـ در مطابقت با بند۴ ماده ۷۰ کنوانسیون های متذکره باید دولت افغانستان خود را موظف و مکلف بداند تا برای بررسی موضوع یک محکمه خاص داخلی را ایجاد و موضوع را به بررسی عدلی و قضایی گیرد و ان بدلیل اینکه جرم در داخل قلمرو افغانستان ارتکاب یافته و قربانیان جرایم مردمان غیر نظامی ، بی دفاع و مظلوم افغانستان اند.
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۴/ ۲۱ـ ۰۲۰۱
مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2021
خاموشی و وضعیت راکد خلق تا کی و تا کجاها ؟
سید عارف گهریک
مبارزه و درگیری های سرد و گرم میان تیپ های مختلف بشری در محدوده انواعِ تفاوت های سیاسی، جغرافیایی، نژادی و مذهبی بمنظور دسترسی و دریافت منافع و تحقق اهداف مشروع و نامشروع شکل گرفته و به راه انداخته شده است.
میدانیم و گاهی مطالعه نمودیم که بسا یادداشت های متعدد تاریخی وجود دارد که گذشته های قدیم و معاصر درگیری و کشمکش میان انسان ها را بیان میدارد و از محتوای آن میرسد که گاهی مبارزات در محور افکار و اندیشه های انسانی برعلیه تمامی نادرستی ها و عملکرد های نابرابر و ضد انسانی فایق آمده و گاهی هم افکار و اندیشه های غلطِ ناباب و عدالت ستیز ظالمانه، حیات مسالمت آمیز و عدالت طلبانه انسان ها را متضرر ساخته است.
و تمامی این حوادث و رویداد های تاریخی هیچگاه در آموزش، پرورش و بیداری نسل های اندیشمند و پوینده تحول طلب، ترقیخواه عدالت پسند بعدی بی تاثیر نبوده است تا این نیروهای عظیمی نسل نوین بیدار، متحد و مبارز با پخته گی و همبسته گی حقیقی بخاطر حفظ داشته ها و دست آورد های تاریخی ارزشمندِ پدران و نیاکان خود و انجام مسوولیت های انسانی خویش برزمند و فداکارانه گام های متین بردارند.
خوشبختانه افتخارات تاریخی عزم و رزم رهبران واقعی و فرزندان راستین، اصیل و پرچمدار خلق افغانستان که در چندین برهه ایی از زمان بخاطر نابودی جهل، ارتجاع، بربریت، استبداد و عقب مانده گی در جامعه قد برافراشته رزمیدند و با متانت و فداکاری پرچم پر افتخار آزادیخواهی، ترقی و عدالتخواهی را برفراز قله های شامخ این سرزمین به اهتزاز درآورده اند، تا به امروز چون آفتاب می درخشد و تابنده است و خواهد ماند.
اما مدتی است سرزمین آبایی ما تحت سایه سیاه و خونین فعالیت گروه های اهریمنی ددمنش و غلط اندیش ارتجاع طلب و برنامه های استعماری باداران و حامیان منطقه وی و جهانی شان قرارگرفته هر از گاهی مردم شریف و نجیب افغانستان را متضرر ساخته از آنها قربانی می گیرد که این وضعیت غیرقابل تحمل و طاقت فرسا، دیریست مردم افغانستان را از محتوای زنده گی مرفه و مترقی محروم باقیمانده و کشور را تا لبه پرتگاه سقوط کشانیده است.
اگر سوابق و تاریخ مبارزات و پیشرفت اکثر ممالک جهان امروزی را به مطالعه بگیریم می فهمیم که آن ممالک نیز در یک برهه زمان از اوضاع و احوال خراب و نهایت رقت بار شدیداً متاثر شده اند ولی با بیداری، همبسته گی، تعقل و مبارزه بی امان در مقابل مشکلات، چالش ها و اوضاع بحرانی میهن خود فداکارانه و قهرمانانه ایستاده گی نموده مردم و کشور شان را از مسیر بحرانی نابودکننده نجات و در مسیر رفاه، آسایش و ترقی سوق و اداره کرده اند.
حالا باید انکار نکرد و مسوولانه اظهار داشت که چرا؟
امروز در چنین شرایط دشوارِ رقتبار، نهایت آشفته و بحرانی آن هم در قرن بیست و یکم، فعالین سیاسی وطنپرست و نیروهای ملی مترقی و دیموکرات که همیشه سنگ مبارزات وطنپرستانه عدالتخواهی و تجدد گرایی را به سینه میزنند و اگر دعوای میراث داری مبارزات تاریخی نهضت ملی و مترقی میهنی را دارند، به پا ایستاده با اتحاد و تدبر برای نجات کشور، بیداری و رهایی خلق از سلطه ناخوش و نامیمون برنامه های استعماری خشن و قبیح غیرانسانی قلدُرهای جهانی که به وسیله عمال مزدور و خانین داخلی در این سرزمین عملی میگردد، صدا بلند نمی کنند و یا شجاعانه در یک جبهه بزرگ ملی قرار نمی گیرند؟
آیا نیروهای سیاسی ملی وطنپرست و نسل جوان متعهد بر آرمان های مردمی تا این حد ناتوان شده اند که نمیتوانند با شعار و فریاد وطنپرستانه در یک جبهه واحد دفاع از کشور و خلق باعزت افغانستان قرار گرفته در مقابل برنامه های خصمانه و رذیلانه دشمنان بیگانه و عمال مزدور و خاین داخلی قد برافراشته برزمند؟ و فداکاری پرچم پر افتخار عزت و شرف افغانستان را به اهتزاز بیآورند؟
شاید این تصور من درست و دقیق نباشد ولی به اطمینان میشود گفت که خاموشی و وضعیت راکد خلق در قبال سرنوشت و آینده کشور جبران ناپذیر است و پیآمد خوب ندارد.
تا دیر نشده به پا بایستیم و با پخته گی لازم، فداکارانه و قاطعانه انقلابی را به پیروزی برسانیم که در پی آن آینده روشن، مترقی و آبادی افغانستان مستقل و سربلند بدست آید.
به پیش تا پیروزی برای همیش!
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۲۰ـ ۰۳۱۲
مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2020