مسوولیت تاریخی و تقاضای مادروطن

 

 

سید عارف گهریک

جنگ در افغانستان ناخواسته و در مالکیت افغان ها نیست و صلح، حق اساسی و یگانه آرزوی دیرینه مردم رنجدیده و مظلوم افغانستان است.

در حقیقت، آنانیکه  نمیتوانند و یا نمی خواهند منافع را از طریق و صورت برنامه های مسالمت آمیز بدست بیآورند، با کشاندن شعله های خانمانسوز جنگ در کشورهای چون افغانستان میخواهند به مقاصد شان برسند و به گونه های تسلط استبدادی، استعماری و استثماری قدرت، به غارت و چپاول منابع اقتصادی و سرکوب اقتدار انسانی و همزیستی مسالمت آمیز ملت های درگیر و متضرر از جنگ،  میپردازند. و این عمل بدریخت و پچل آنقدر که میتواند، انسان ها و ملت های بزرگ را متضرر و دردمند بسازد به همان اندازه بهتر میتواند شکل و صورت قبیح و خبیث عاملان شنیع و استثمارگرِاستبداد، جنگ و غارت منابع اقتصادی را به جهانیان برملا و واضح بسازد. چنانچه تداوم و تشدید خشونت و جنگ در ممالکِ در حال جنگ ، و گاهی هم تضاد و برخوردهای ناخواسته ای سیاسی، مذهبی و اجتماعی در حوزه های مصوون و مقتدر ملل جهانِ رده اول و دوم، بیانگر خواست و امیال ضد بشری جنگ افروزان، مدیران جنگ و صلح ستیزان آشوب گر است که در این اواخر با وضاحت کامل، چشم و گوش می بینیم و می شنویم. 

اما متاسفانه مالکان، مدیران و عاملان بزرگ جنگ و جنایتکاران جنگ افروز جهانی با استفاده از عمال خاین و خود فروخته داخلی، جنگ و رویداد های خونین و ننگین را، تحت عناوین مختلف چون به اصطلاح جهاد، دولت اسلامی، امارت اسلامی و یا کدام سواستفاده دیگری از ارزش های تاریخی و مقدسات دینی و مذهبی، چندیست بالای مردم مظلوم افغانستان جاری ساخته و از آن بی شرمانه سود میبرند. 

مردم شریف افغانستان فاجعه های خونین و ننگین فراموش ناشدنی دوره های استبداد و جنگ خاصتا دهه هفتاد و تسلط سیاه ارتجاعی حاکمیت به اصطلاح امارت را در کشور عزیز خود تجربه نموده اند و میدانند عامل بدبختی و ویرانی افغانستان کدام های داخلی و بیرونی هستند. 

 زنده گی در فضای صلح و رفاه حق اساسی بشری هر انسان خاصتا ما افغان ها که حدوداً چهار دهه میشود در آتش و اثرات ناگوار جنگ های تحمیلی و تمویلی بیگانه، جان میبازیم و تا هنوز به یک آرامش نسبی در کشور خویش نیستیم، است.

فراموش نشود، هرآن صلحی که باعث نابودی ارزش ها، دستآوردها و ساختارهای سازنده مدنی و ملی ما گردیده منافع دیگران را تامین بکند، نا خواستنی و نامیمون است.

بناً در این زمان، فهم، شعور و احساس وطن دوستی مردم شرافتمند افغانستان خاصتا نسل پویا و بالنده جوان آنقدر است تا از برنامه هایکه وطن شانرا به منجلاب بدبختی فرو می برد، آگاه و در محور برنامه های وطنپرستانه و دلسوزانه رهبران و فرزندان واقعی کشور منسجم گردند و از حاکمیت ملی، تمامیت ارضی، شرف و عزت میهن آبایی شان دلیرانه و وطنپرستانه دفاع نمایند. 

صلح پایدار و باعزت غرور و عفت ملت افغانستان است نه صلح نمادین و تحمیلی که ما را به گذشته خونین، ننگین و سیاه ببرد و منافع نامشروع و نادرست دیگران را تامین بکند. 

این خواست ها و خودکامه گی های نادرست اندیشان قرن، وضعیت را در افغانستان آنچنان بحرانی و ناباب جاری ساخته است که نظام فعلی نمی ‌تواند و یا اجازه ندارد حتا کوچکترین مشکل امنیتی همانا مصوونیت اجتماعی شهروندان است، را رفع بسازد. 

بناً با درک مسوولیت تاریخی و تقاضای مادر وطن، یگانه اقدام و تصمیم خردمندانه و مسوولانه معقول، در یک چنین شرایط حساس تاریخی بیداری، انسجام و ایستاده گی قاطعانه تمامی اقشار جامعه در محور برنامه ملی معتبر تا برچیده شدن برنامه های ضد ملی و ویرانگر و اقتدار سیاسی ملی مترقی و دموکراتیک در کشور است و خواهد بود. 

به پیش تا پیروزی برهمیش! 

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ  ۱/ ۲۰ـ ۰۹۱۱

مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 2020

 

گرینه احتمالی صفرو فردای ناروشن افغانستان

 

عبدالاحمد فیض

اداره ترامپ از همه گزینه های ممکن استفاده نمود تا به کم سابقه ترین درگیری بالفعل نظامی خود در یک منازعه داخلی خاتمه بخشد، تأمین تماس مستقیم واشنگتن با طالبان که گروه تحت پیگرد ایالات متحده شمرده میشد وهکذا مساعی پیگیرجانب امریکا در جهت شروع مذاکرات به قصد کاهش و یا توقف حملات جگجویان بی باک طالب بر مواضع وپایگاه های امریکایی مستقردر افغانستان و درنهایت توافق ایالات متحده با جریان مسلح طالب مبنی برعدم رویارویی مسلحانه با این تشکیلات مسلح در خاک افغانستان گواه براین است که واشنگتن دیگر علاقه به دوام حضور و دخالت به یک جنگی ندارد که پیروزی درآن از طریق تداوم راهبرد نظامی و کاربرد زور ممکن و مقدور نباشد، گرچه تیوری ها ودیدگاه های متضاد را دراین رابطه شاهد هستیم  ، وعده ای از افراد صاحب نظر به تیوری گزینه صفر ویا خروج کامل نظامیان غرب در راس تفنگ بدستان امریکایی با توجه به ابعاد وجوانب منفی احتمالی این گزینه وهمچنان با عطف توجه به منافع گسترده منطقه وی امریکا منجمله مصالح ومنافع امنیتی واشنگتن باور چندانی نداشته وبا عنوان داشتن بازی راهبردی ایالات متحده در این خصوص، بیرون رفتن کامل نیروهای رزمی امریکا را از نبردگاه افغانستان به دیده شک مینگرند، اما با اندک تامل ودقت بر تعاملات، تحولات و رخداد های بین المللی بخصوص گسترش رویارویی های اقتصادی امریکا با هیولای اقتصادی چین، بحران عظیم ناشی از اپیدمی کوید نزده وپیامدهای سنگین آن بر اقتصاد جهان و بویژه نظام اقتصادی امریکا که به بالا رفتن سرسام آور نرخ بیکاری، میزان فقرهمگانی، کاهش قابل توجه در رشد اقتصادی، بدیهی های عظیم مالی ایالات متحده منتج گردیده است، هکذا شکلگیری فزاینده مسابقات تسلیحاتی، ظهور کانونهای جدیدی مناقشات وتشنجات در نقاط مختلف جهان، میتوان به این نتیجه متوسل شد که واشنکتن در مجموع بر گزینه کاهش حضور نظامی و رهایی از مخارج ناشی از آن با تجدید نظر بردوکتورین کهنه یعنی نقش فعال ایالات متحده در مدیریت جهانی از ورای بیزهای نظامی با پذیرش هزینه سنگین تمرکز نماید که مسلمأ اتخاذ تصمیم مبنی بر کاهش رقم حضور نظامی واشنگتن در المان وبی مبالاتی اداره کاخ سفید بر استراتیژی تداوم حضور قوی در سوریه وحمایت قاطع و بی وقفه این کشوراز معارضان سوری میتواند مثال شایسته در راستای تغیر نرم نیات راهبردی واشنگتن به دلایل مشکلات داخلی تشخیص یابد.

افزون بر این، بکارگیری یک دیپلوماسی غیرمتعارف در نحوه تماس ومذاکرات محرمانه هیات امریکایی بریاست خلیل زاد با نماینده گان طالب دردوحه، دورزدن تعمدی کابل بمثابه عنصر اصلی طرف مناقشه در فرمایند گفت وگوهای آشتی با طالبان، توافقات پشت پرده  وغیرمتنی وحاشیه وی ایالات متحده با گروه طالبان که بی گمان کماکان در خفا باقی مانده است، بوضوح معرف همسوی واشنگتن ومماشات با معارضان طالب خوانده میشود که بدون اغماض، حکایه از ایجاد تغیر در رویکرد واشنگتن درقبال افغانستان دارد.

لازمی دانسته میشود تا در پیوند به موضوع از نوع تضاد و دو گانگی نحوه برخورد در قبال خروج و دوام حضور مسلحانه امریکا درمیان کاخ سفید و سران پنتاگون وهکذا اتاق های فکری در ایالات متحده یاد دهانی نموده ، و نوع تعارض دیدگاه را درخصوص استمرارحضورفعال نظامی امریکا و یا خروج کامل از افغانستان را شاهد بود. اما در میان اینهمه اگرومگرها وتاویل و تفسیر قضایای مرتبط به بحران کشور، چیزی که بیش ازهمه در این بازی مصیب بارمعیار قرار خواهد گرفت، موضوع منافع امریکا درافغانستان پسا صلح کذایی است، بدین مفهوم که با امعان به پراکتیک بین المللی قدرت های مسلط و زورگو، تحقق اهداف ومنافع ایالات متحده در وجود یک اداره که طالبان در آن حاکم باشد، اعم ازمنافع سیاسی، امنیتی واقتصادی، بی تردید به دگرگونی های غیرقابل باور منتهی خواهد شد، لذا برپایه فکتورهای که به اختصار تذکار یافت چانس موفقیت سناریوی بقدرت رسیدن جنگجویان طالب که درآن منافع واشنگتن واسلام آباد در یک نظام شبه امارتی که متضمن حفظ نفوذ، منافع ومقاصد ایالات متحده در حوزه ژیوپولتیک وژیواکونومیک باشد بوضوح از احتمال بیک گزینه ممکن چه از مجرای دستیابی به یک توافق تحمیلی بر دولت ناتوان وآلوده به فساد کابل و یا هم از ورای فشارجنگ در صورت خروج کامل نیروهای ایتلاف بین المللی مبدل گردیده است.

درک من این است، که کسب قدرت ومشارکت درقدرت در افغانستان امروزی تنها از مجرای یک عملیه مسالمت آمیز که دربرگیرنده منافع اقشار واقوام گوناگون ونیروهای سیاسی فعال در عرصه سیاسی کشورباشد ممکن خواهد بود، لذا برپایه این اصل، حساب باز کردن روی گزینه طالب به مثابه الترناتیف قدرت، که خواهند توانست با توسل به ابراز ارعاب و تهدید ثبات را درافغانستان اعاده ومنافع بازیگران نیز تضمین خواهند شد، اشتباه تاریخی خواهد بود،این گروه که جز حرف زور به هنجارهای متعارف باور ندارند، در صورت کسب قدرت درنتیجه دسایس و یا از طریق زور با توجه به میزان انزجارجمعی ازاین جنبش مسلح با مقاومت متهورانه نیروهای سیاسی وملی مواجه خواهند شد وهرگز قادر به تامین حاکمیت سراسری نخواهند بود، فلهلذا در صورت عدم موفقیت روند صلح وخروج احتمالی نیروهای امریکایی گسترش جنگ وفصل جدید بحران وطن را تهدید مینماید.

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۵/ ۲۰ـ ۰۲۱۱

مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 

Copyright ©bamdaad 2020

 

گرامی باد اهداف انقلاب اکتوبر

علی رستمی

یکصد سومین سال قبل به تاریخ ۲۵اکتوبر(۷نومبر به تقویم جدید) ۱۹۱۷ترسایی انقلاب در روسیه تزاری با قیام مسلحانه کارگران،دهقانان ،سربازان انقلابی ارتش وسایر روشنفکران، برشالوده یی پیکار خستگی ناپذیر انقلابی زیر رهبری داهیانه ولادیمیر ایلیچ لینن رهبر حزب بلشویک به پیروزی  رسید . با سرنگونی تزار روس واشغال قدرت توسط کارگران ومتحدین آن تغییر بنیادی به سطح جهانی بوجود آمد .چهره جهان آهسته آهسته دگر گون شد ونظم جدیدی جهانی بوجود آمد.  نخستین دولت سوسیالیستی طبقه کارگر وبا اتحاد تمام زحمتکشان روسیه بنام « اتحاد جماهیر اشتراکیه شوروی  سوسیالیستی » درجهان قدعلم کرد . این نخستین دولت سوسیالیستی درجهان بود که لرزه در اندام استعمار واستثمارگران  نظام های سرمایداری وارد کرد که مخاصمت و مداخله را برای خنثی نمودن آن  براه انداختند. اما به زودی به اثر رهبری خلاقانه حزب کمونیست روسیه به شکست مواجه و از مقاومت علنی دست کشیده و جنگ سرد را آغاز کردند.این رویدا د باعظمت تاریخی  متکی بر پیش بینی های کارل مارکس متفکر بزرگ بودکه، نخستین و تنها انقلاب سوسیالیستی درجهان بوقوع پیوست.
  نقش این رویدادبا اهمیتی بزرگ  تاریخی بویژه درمجموع تحولهای جهان معاصر برجسته وبی نظیر بوده است.  تجربه های گرآنسنگ آن چه در عرصه نظری و چه در عرصه عملی کماکان به مثابه غنی ترین دستاورد تاریخ بشریت محسوب می شود،که نخستین بار در تاریخ معاصر  اکثریت مردم ستمدیده جامعه، قدرت سیاسی را با تشکیل شوراهای کارگری به مثابه ارکان قدرت سیاسی، مستقیمن در دست  خود گرفته، و آغاز به ساختن جامعه سوسیالیستی کردند. در دوره پس از تسخیر قدرت سیاسی توسط شوراهای کارگری، ما شاهد یکی از دمکراتیک ترین جوامع بشریت  در تاریخ  بودیم. تا امروز ارزشهای مادی ومعنوی ان وردِ زبانی انسانهای مترقی بشردوست وانسان باورقرار دارد.
بر خلاف ادعای های مغرضانه مخالفان انقلاب از جمله لیبرالیستها ی استثمارگر ونیروی های راست وچپ افراطی ومرتجع مورد خشم واهانت وتبلیغهای زهراگین شان قرار میگیرد ، این انقلاب توسط سازماندهی کارگرآن و دهقانان و سربازآن  بوجود آمده و رهبری حزب بلشویک دررآس لنین و تروتسکی وسایرهمرزمانش  نقش تعیین کننده داشتند که  در پیروزی انقلاب اکتوبر۱۹۱۷ایفا  کرده اند.اهمیت بین  المللی انقلاب اکتوبر دراینست که به زودی پایگاهی نیرومندی را به سطح جهانی باجنبش های مترقی دموکرات وضد استعماراستبداد واستثمار وصلح پسند که از زیر یوغ نظام های امپریالیستی رهایی میافتد تبدیل شده و به مثابه دژ استوار ومطمین درجهان تبارز کرد.از هیچگونه پشتبانی وهمکاری سیاسی ، نظامی واقتصادی برآی آنها دریغ نمی کرد. انترناسیونالیستی پرولتاری را درسطح جهان به اشتراک کشورهای سوسیالیستی برضد نظامهای مستبد امپریالیستی بنا نهاد. بلشویکهای انقلابی روسیه برای طرح دیدگاه با سیاستهای آنزمان خودنسبت به همسایه های خود افغانستان وایران برداشت واقعیبینانه اختیار کردند. به این رو درهفت دسامبر ۱۹۱۷ یعنی چند هفته بعدازپیروزی انقلاب اکتوبر اعلامیه  یی مهمی با عنوان « خطاب  به مسلمانان روسیه وشرق» به امضای لینن رهبر انقلاب روسیه منتشرشد.براساس آن روسیه انقلابی به رهبری لینن اولین کشوری بود که استقلال کشور مارا به رسمیت شناخت  واماده هرنوع کمک وهمکاری با شاهی جوان امان لله  برای خلق زحمتکش افغانستان اعلام کرد.

چنانکه شادروان غبار درجلداول کتاب خودچنین درمورد مناسبت های روسیه انقلابی وافغانستان جوان ازاد تحریر داشته است:" درسال ۱۹۱۹ترسایی دولت شوروی در۲۷ مارچ استقلال آن را شناخت وسفارت افغانستان در۲۸ می درتاشکند رسید، همچنین سفیر افغانستان در۱۰اکتوبر درماسکو وسفیر شوروی درکابل در۱۴ دسمبر همان سال رسیدند. بالاخره در اوایل سال ۱۹۲۱ (۲۸ فبروری ) معاهده همکاری ودوستی بین افغانستان وشوروی امضا گردید." بعد ازان دولت ترکیه ، فرانسه وایتالیا استقلال افغانستان را به رسمیت شناختند . سایر قدرتهای بزرگ مانند امریکا وانگلیس  از استقرار روابط سیاسی با دولت جوان افغانستان به تاخیر عمل کردند. سپس برای کمک وهمکاری میان افغانستان ودولت اتحادشوروی امضای قرارداد همکاری میان جانبین از لحاظ اقتصادی واجتماعی فرهنگی ونظامی صورت گرفت که  بر بنیاد آن بهترین زیربناهای اقتصادی وفرهنگی ونظامیرا دروطن ما ایجاد ورشد وتکامل دآدند. تا به حال اثرآت آن محسوس است.

دراینصورت دراتحادشوروی دولت خلق زیر نام « دیکتاتوری پرولتاری» شکل وپایه گذاری شد. دراصل این امر زآیده فکر کارل مارکس پیشوآی بزرگ طبقه کارگران جهان وفیلسوف جامعه شناسی طراز کشورالمان درجهان  بوده است. دولت شورهایی دراصل با تفکرنوین انقلابی جایگزین  استبداد به جای استبداد امپریالیستی که زیرنام دموکراسی ولیبرالیزم فردگرانه  درجهان وجود داشت، هدف بود. طوریکه مخالفین تبلیغ کردند ،مارکس هیچ وقت ارزونه دآشت که استبداد به عوض استبداد دیگری در  جهان جایگزین کردد.  مفهوم مارکس از لحاظ نظری وعملی « دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا» زمینه سازی برای انتقال وگسترش قدرت درمیان تمام زحمتکشان جامعه است. یعنی نظام مشارکتی از پایین به وسیله تمام اقشار جامعه مد نظراست . طوریکه نقش طبقه کارگر را با اتحادسایر نیروها پیشرومحوری دانسته  که برشالوده یی نهادهای دموکراتیک ازطرف مردم گزینش  اختیارمی نمایند .  تنها میتواند براصل ضرورت تاریخی طبقه کارگروحزب آن ، درمقام تصمیم گیری به نیابت از سایر اقشار تحت ستم درجامعه  که محور سازماندهی دگرگونی های اجتماعی واقتصادی شده واین زمینه را فراهم اورده است ،یکجا با تمام نیروهای مترقی ودموکرایک با نماینده همه اقشار جامعه  سازماندهی ورهبری مستقیم را ازپایین جامعه به عهده بکیرد.  شوربختانه که این اصل بعداز انقلاب اکتوبر نه توانست به طور شایسته آن بعداز مرگ لینن اتفاق به افتتد وبرعکس ان عمل شد.

برعلاوه کاستیها و انحرآفهای تیوریکی درساختمان جامعه سوسیالیستی براساسی نظریه مارکس انگلس ولینن  تغییر بینادی درجهان به نفع طبقه کارگر وتمام زحمتکشان جهان بوجود آمد. ایجاد کشورهای دموکراتیک رفاه ملی، احزاب کارگری وجنبش های کارگری وصلح سوسیالیزم بنام انترناسیونالیست پرولتری؛ رهایی کشورهای مستعمره درامریکای لاتین ، اسیای ،افریقا واروپا شرقی  از زیر یوغ  ستم استثمارگرآن انگلیس ،فرآنسه المان، اسپانیا و ایتالیا .  تشکیل جنبش عدم انسلاک به اثر مساعی مشترک کشورهای جهان سوم با اتحادجماهیر شوروی ،ایجاد جنبش جهانی زن برشالوده یی دفاع از حقوق حقه زنان میان زن ومرد.، برای نخستین بار نقش زنان دررهبری دولت ارتقایافت و درکابینه دولت شوروی  به حیث وزیرشامل شد. نقش اصلی احزاب و کشورهای سوسیالیستی مبارزه  عادلانه برای تضعیف روحیه گسترش تهاجم نظامی به کشورهای جهان سوم  وعقب مانده توسط امپریالیزم ونیروهای ارتجاعی آن  وبه دست گرفتن بازرگانی بین المللی ومنابع اصلی اقتصاد به منظور ایجاد تسهیل ها بر اصل برنامه ریزی اقتصادی برآی بالا بردن بارآوری کار ازرویکردهای عمده آن بود.  مبارزه جدی برآی خلع سلاح هستوی وامضای پیمانهای عدم گسترش آن درجهان از شهکاریهای نخستین دولت سوسیالیست درجهان بود. نظم جهانی که امروزبعداز فروپاشی شوری  بوجود امده ناشی ازعدم موجودیت آن میباشد وجهان یک قطبی شد. دست جهان آمپریالیزم درهرگوشه وکنار بخواهد حمله کند دراز شد. بعد ازیک قطبی شدن جهان ، جهانیان شاهد صدها عمال ارتجاعی وغیرانسانی  تجاوزگرجهان غرب درراس امپریالیزم امریکا هستد که جهان رابرآی تأمین منافع ملی آزمندانه نا عادلانه خویش به پرتگاهی جنگ هستوی قرآردآده اند. عملآ تجاوز وکودتا زیر نام "دموکراسی قلابی" به راه می اندآزد. درکشورهای مانند  حاشیه خلیج فارس ، آسیای مرکزی، افریقا، آسیا واروپای شرقی مانند اوکرایین، بلاروسیه ، لیتوانیا  بولیوی و... به همهَ گان به مانند آفتاب روشن وهویدآاست.

 به گفته روزآ لوکزآمبورگ  درجهان« سوسیالیزم یا بربریت».

 

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۲۰ـ ۲۶۱۰

 

مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 

Copyright ©bamdaad 2020

 

سوم نوامبر روز سرنوشت ساز برای آینده طالبان و مذاکرات دوحه

 

صمد کارمند

سوم نوامبر روز سرنوشت ساز برای آینده طالبان و مذاکرات دوحه خواهد بود، در این روز شهروندان امریکا رییس جمهوری جدیدشان را انتخاب می‌کنند.
این انتخابات اثر مهم و تأثیر گذار را بر مذاکرات دوحه بر جا خواهد گذاشت، حدود یکنیم ماه از آغاز مذاکرات هیأت گروه طالبان و دولت جمهوری اسلامی افغانستان سپری می‌گردد هنوز دو طرف در مقدمات اصول رفتاری برای مذاکرات اساسی قرار دارند طالبان بر مرجعیت سند توافق‌نامه‌ی دوحه که میان امریکا و طالبان امضا شده تأکید دارند. بر عکس دولت افغانستان هیچ‌گونه الزامیتی برای پابندی به آن توافق نامه نمی‌بیند زیرا شامل امضا و تعهد آن توافق نامه نبود. هیأت مذاکره‌کننده‌ی دولت خواستار آن است که در کنار توافق‌نامه‌ی دوحه، اعلامیه‌ی مشترک کابل – واشنگتن نیز باید در نظر باشد، طالبان اما نمی‌پذیرفتند و همواره تأکید بر محوریت توافق‌نامه‌ی دوحه دارند. البته در این مورد پیوسته طالبان شاهد چراغ سبز امریکایی‌ها بوده‌اند.
در کنار آن طرح مسیله‌ی مرجعیت فقه حنفی برای طالبان جایگاه خاص دارد.
این دو مسأله باعث اصلی بُن‌بست در گفت‌وگوهای میان‌ دو طرف در دوحه پنداشته می‌شود.
آنچه سخت تکان دهنده است همانا زیر پا نموده توافق نامه صلح طالبان با امریکا از جانب طالبان است، طالبان پیوسته به حملات مرگبار خویش ادامه داده و هیچ نوع کاهش خشونت را اساس قرار نداده‌اند، همین اکنون در ۲۶ ولایت افغانستان جنگ جریان دارد، روزانه ده‌ها تن از نیروهای امنیتی دولت افغانستان و جنگ جویان طالبان کشته و زخمی می‌شوند، در کنار آنان مردم بی‌گناه قربانی حملات طالبان و دولت می‌شوند.
جنگ را طالبان با تمام وحشت آن ادامه می‌دهند تا موقف بلند در گفتگوها و آینده قدرت داشته باشند.
با آن‌هم فکر کنم علت اساسی بُن‌بست در گفت‌وگوهای میان‌ دولت و طالبان نزدیکی انتخابات ایالات متحده امریکا است. هر دو طرف منتظرند که سیاست‌های امریکا پس از انتخابات سوم نوامبر چه خواهد بود، مهم این است که رییس جمهوری آینده امریکا کدام‌یک را حمایت و تقویت می‌کند، رییس جمهوری و دستگاه دیپلماسی ایالات متحده امریکا با حمایت از هویت موجود سیاسی و نظامی طالبان ادامه خواهند داد و یا تغییر سیاست داده طالبان را باز هم در لیست سیاه و تروریستان برده و به سرکوب شان می‌پردازند، و یا هم طالبان را به زور مجبور به نشستن در میز مذاکرات ساخته و آنان را شامل سیاست آینده افغانستان می‌سازند، در ضمن پس از انتخابات حمایت مالی، سیاسی و نظامی دولت امریکا از دولت افغانستان ‌چه گونه خواهد بود؟
از دیدگاه من برای افغانستان راه رسیدن به صلح و آرامش هنوز بسیار طولانی است، سال‌های طولانی دگر را در جنگ و خشونت سپری خواهد کرد، کشورهای بزرگ برای منافع خودشان جنگ را دامن زدند و کلید ادامه جنگ در دستان آن‌ها است به همین دلیل هیچ گونه اجماع ملی، منطقه و جهانی برای رسیدن صلح افغانستانی وجود ندارد.
همچنان دولت در پراگنده کی سیاسی بسر می‌برد، کمتر هماهنگی و برنامه‌ی برای اجماع ملی، تقویت روحیه رزمی قوای مسلح و گذار برای به پا شدن سیاسی و نظامی وجود دارد.
دریغا افغانستان قبرستان آدم‌ها، مرکز کلان استفاده سلاح‌های مدرن و بازار بزرگ تولید، قاچاق و استفاده مواد مخدر باقی خواهد ماند.

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۲۰ـ ۰۲۱۱

مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 2020

 

امریکا افغانستان ته د ډالرو دیکتاتوري ، بې رحمي ، فساد او ذلت راوړ

 

ولی منگل

‎د امریکا جعلي د فریب لیبرالیزم په کمبوډیا کې د پول پوټ د خونړۍ دیکتاتورۍ څخه زیات توپیر نلري . ‎د متحده ایالتونو دموکراسي او لیبرالیزم هسې یو « د امریکایي مفاداتو » نړۍ غولوونکی تیاتر دی، نور څه نه دي .

‎ دغه جادویي دموکراسۍ ، چې په حقیقت کې هېڅ اخلاق او انساني ارزشونه پکې نشته، یوه داسې دیکتاتوري ده چې ، محکمه هم دې هغې خپله ده ، مجرم هم هغه جوړوي ؛ او قاضي هم هغه ده.

‎د  روحانیت له نظره ، امریکا نړۍ ته ډالر ورکړ ، چې خلک دعا او عبادت ورته کوي .

‎دا ځناور چې نن ورځ په امریکا کې د واک ګ‌‌‌‌‌‌ډۍ چلوي ، دا د اروپا او شمالي اروپا څخه له تاریخي پلوه ورک‌‌‌‌‌‌ډه شوې؛ ‎د آزادۍ تر نقاب لاندې ‌‌‌‌‌‌ډېر بې رحمه دیکتاتوران دي. د ګټو او منافعو لپار، هغوی هر څه کوي او هر څه یې کړي دي؛ او د زور او زر د دروغجن بهرني سیاست پرمټ، هرقالب او الګو د ځان لپاره جوړولای شي.

‎زما په اند که آزادي او لیبرالیزم ‎د زغم او ارزښتونو پلوي کوي، نو په امریکایي لیبرالیزم کې موږ ه بشپړه دیکتاتور ي وینو . ‎په واقعیت کې امریکایي دموکراسي هغه دموکراسي ده چې، ؛ هغه یعنې متحده ایالات چې څه شی غواړي، بس هغه صحي او سپېڅلي دي؛ ټول مجبور وي ، هغه څه چې هغه فکر کوي، هغسې دې فکر وکړي، هغه دې ومني.

‎راځئ چې اوس په افغانستان کې د متحده ایالتونو د ورانکارې پالیسۍ تاریخ ته یو زغلنده نظر واچوو؛ هرومرو به ووینو چې ، هغوی څه وکړل او څه کوي:

‎امریکا څلوېښت کاله زموږ په هېواد کې لګیا ده؛ او یوه داسې جګړه یې جاري ساتلې ده چې پای یې نه لیدل کیږي. ‎د ثور د اومې د واک سیاسي بدلون چې ، په نتیجه کې قدرت د خلک دموکراتیک ګوند په لاس کې واخېست، کومه چې د افغانستان د خلکو خپل منځي او داخلي پېښه او مساله وه ، امریکا دې دغه مترقي بدلون پرضد د ځپلو لپاره لاس پکار شوه ؛ له هرې ممکنې وسیلې یې کار واخېست ترڅو زموږ هېواد له یوې تاریخي قانونمندې مرحلې نه راوګرځوي.

‎اسلام ‌‌‌‌‌‌ په خطر کې دی! ‎شپېلۍ یې خولې ته کړه. ‎له عادي سیکولرې ټولنې څخه یې یوه افراطي ټولنه جوړه کړه. ‎په حقیقت کې ، متحده ایالتونو د مذهبي بنسټ پالنې، وحشت او ترور ؛ د داسې د ( اور بټۍ ) او فابریکې بنسټ ‌‌‌‌‌‌ډبره کېښودله، چې اوس خپله هغوی، سیمه او تر ‌‌‌‌‌‌ډېره خپله افغانان پکې سوځيږي.

‎هغوی له یوه عادي ساده سړي یو وار اتل مجاهد جوړ کړ، بیا د هغوی په خوله هم هغه مجاهد ترورېست شو، لا پرون طالب ترورېست و؛ خو لږ که نور صبر وکړو، طالب به نه یوازې ترورېست نه وي، بلکې د هغوی د ګټو یو ښه متحد به وي.

‎نولس کاله هغوی د خپل لیبرالیزم او دموکراسۍ په نوم ، داسې جادو او مرداري زموږ په خلکو وتپله چې، له متفکر ینو او پوهانو څخه یې تعریف ورکیږي او د هر سالم فکر خاوند پکې ګیچ ګنګس دی. اوس زموږ ټولنه د یوې وحشتناکې دورې نه تېریږي؛ داسې دورې نه لکه څوک چې د انسانانو د وینو له ویالې نه ټوپ وهي. داچې دا دوره څومره دوام مومي، په اوس کې یې وړاندوینه مشکله ده، ځکه مشکله ده چې په هېواد کې د قانون حاکمیت او دیکتاتوري نشته او نده تامینه شوې . یو ګورت فاسد حاکمان د ملیونونو وګړو په برخلیک مسلط شوي دي.

د امریکا له نظره بشري حقونه

‎که په شمالي کوریا، ایران چین کې یو سړی اعدام شي، هغوی د نیوکو او انتقادونو نړیواله ‌‌‌‌‌‌ډن ‌‌‌‌‌‌ډوره جوړه کړي؛ خو که په سعودي عربستان کې په کال کې د سلګونو انسانانو سرونه غوڅويږي ، هغوی چپه خوله دي. ‎خو که ؛ ‎پخپل هېواد کې یې ، که څوک ولوکه په هر ‌‌‌‌‌‌ډول جرم درې ځله مرتکب شي، په عمري قید محکومیږي. ‎د هغوی د قانون له مخې مور او پلار حق نه لري، که چېرې یو اووه کلن ماشوم د جنسیت د بدلولو علاقه ولري، مداخله وکړي او خپل اووه کلن زوی یا لور لدې کاره راوګرځوي؛ کنه پلیس یې له کوره نامعلوم ځای ته وړي.

‎هغوی که وغواړي په هرهېواد یرغل کولای شي؛ خو نور دا حق نلري. ‎نن په عراق او سوریه کې بغیر د نړیوالو منل شویو موازینو د نوموړو حکومتونو له اجازې پرته پراته دي؛ سوریه او عراق ورته وایي ووځه، امریکا ورته وایي چې نه ځم.

‎پوښتنه دا ده چې  آیا دا دهغوی ، امریکایي ګنګسترانو له نظره مقدسه دموکراسي ده؛ که وچه برلا د زور او ځواک دیکتاتوري؟

‎وروستې خبره ‎د متحده ایالتونو د حاکمو کړیو لپاره فقط ګټې مقدسې دي ؛ دغه ګټې که له هرې وسیلې وي، هغوی ترې ‌‌‌‌‌‌ډ‌‌‌‌‌‌ډه نکوي. ارزښتونه، نړیوال موازین او قوانین ، انساني کرامت د هغوی لپاره هېڅ ارزښت او بیه نلري. ‎هغوی یوازې زور او ځواک ته تسلیمیږي او د زور پرمخکې هره شرمینده ګي او ذلیلي مني.

 

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۴/ ۲۰ـ ۲۱۱۰

مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 2020