جایگاه مردم در مذاکرات بین‌الافغانی کجا است؟

 

مریم بریالی تحلیل گر مسایل سیاسی

 

صلح افغانستان روند طولانی و دشوار بوده است. از آغاز غیررسمی این روند در خلال سال‌های ۱۳۸۶/۱۳۸۷ خورشیدی تا اکنون، مباحث متعدد و نقد ونظرهای زیادی درباره آن مطرح شده است. با وجود بن بست‌ های فراوان، تلاش‌ های زیاد و مستمری برای اعتماد سازی میان دولت افغانستان، گروه طالبان و ایالات متحده  امریکا انجام پذیرفت که سرانجام این تلاش‌ها در ماه دلو ۱۳۹۷ میان امریکا و گروه طالبان به یک توافق‌ نامه منتهی شد، توافق‌ نامه‌ای که ثمره خوبی برای ایالات متحده در افغانستان داشت اما دولت افغانستان را درحاشیه قرار داد.

پس از توافق ‌نامه دوحه میان طالبان و امریکا، دولت افغانستان تلاش کرده است که موضع قدرت ‌مندتری در روند صلح به دست آورد، چرا که تسلط اش را در این روند از دست داده بود. از طرفی دیگر، به دلیل این ‌که طالبان اعتماد به خودشان را نزد شرکای منطقه ‌ای و بین ‌المللی تثبیت کرده‌اند و وارد بحثی پایاپای با امریکا شدند، توانستند اعتبارشان را در روند صلح افزایش دهند.

با اجرای ماده‌ های توافق شده میان امریکا و گروه طالبان، در این میان دولت افغانستان با ایجاد تاخیر در روند رهایی زندانیان گروه طالبان، راه ‌اندازی کارزاری بی‌ سابقه برای تبلیغات علیه این گروه (بسیار ناوقت) و با احیای ملی ‌گرایی (ناسیونالیسم) کهنه برای نمایش قدرت و کم‌ رنگ‌ کردن کاستی‌ها و فسادهای سیستماتیک، توانست دوباره خودش را در خلال همه‌ گیری ویروس کرونا مطرح کند و در روند صلح تسلط به دست آورد. بدون شک، رییس جمهور غنی و مشاوران نزدیک او از تمامی ابزار در دسترس استفاده می‌ کنند تا در این برهه حساس و حیاتی با طالبان از موضع قدرت وارد گفت ‌وگو شوند.

هر چند، با وجود تمامی مانورهای استراتیژیک برای داشتن دست بالاتر در مذاکرات بین‌الافغانی، مشکل اصلی همچنان پابرجا است. با وجود این ‌که اقدام اخیر رییس جمهور غنی در خصوص تشکیل لویه‌جرگه برای تعیین سرنوشت ۴۰۰ زندانی گروه طالبان که به جرم‌ های سنگین محکوم شده بودند، گام مثبتی در راستای مذاکرات بین‌الافغانی صلح است، اما لویه‌ جرگه ساختاری است که عمدتاً از افراد اثرگذار و طبقه بالایی جامعه تشکیل شده که معیار انتخاب آن‌ها خدمت به جامعه یا میزان شایسته‌ گی نبوده است. آنها به دلیل سوابق خانواده ‌گی، روابط سیاسی و ثروت انتخاب شده‌ اند. بنا بر این، با وجود اینکه برگزاری لویه‌ جرگه برای جمع‌ کردن بخشی از جامعه افغانستان ابزارخوبی است، اما برای ایجاد یک بستر متقابل برای افرادی که در طبقه پایین جامعه قرار دارند و تقریباً ۹۰ درصد جامعه را تشکیل می ‌دهند و کماکان جز اقشار آسیب‌ پذیر هستند، به ویژه درعصر و زمان حاضر، راهبرد سیاسی مناسب و کافی نیست و نیاز به ایجاد مکانیزم‌ های فراگیر دارد .

این استدلال در خصوص احزاب سیاسی که مدعی نماینده‌ گی از جامعه عوام افغانستان هستند نیز صدق می‌ کند. نماینده ‌گی سیاسی در افغانستان روی هویت قومی، و نه بالای طبقه ‌بندی اجتماعی-سیاسی یا به صورت ایده‌آل، از ترکیب هر دو سازماندهی شده است. در عین حال، احزاب سیاسی شکل میراثی و خانواده‌گی به خودشان گرفته ‌اند. بنا بر این عمدتاً نخبه‌ گان هر قوم و یا اشخاص ثروتمند فرصت بیان دیدگاه‌ ها و جایگاه‌ شان در سوالات بنیادی صلح را دارند. نمونه بارز این گفته، حضور فرزندان جوان و کم‌ تجربه عبدالرشید دوستم و عطا محمد نور به عنوان عضو تیم مذاکره‌ کننده افغانستان در مذاکرات بین‌الافغانی است. اگرچه هر دوی این چهره‌های سیاسی مدعی نماینده ‌گی از اقوام ازبیک و تاجیک‌ ها در شمال هستند، ‌اما مشخص نیست که چه معیاری برای شایسته بودن فرزندان آن‌ ها برای نماینده ‌گی از دولت افغانستان و یا قومیت خودشان وجود دارد، جز روابط سیاسی و میراث‌های خانواده‌گی.

از نظرعددی، نه دولت افغانستان و نه گروه طالبان، هیچ یک گروه بزرگی از مردم افغانستان را نماینده‌گی نمی‌ کنند. گروه طالبان هیچ مکانیزمی برای رای ‌گیری در ساختارش ندارد. از طرف دیگر دولت افغانستان در انتخابات گذشته ریاست جمهوری توانست تنها ۲.۲ میلیون نفر از مجموع ۹.۶ میلیون راجستر شده را از جمعیت ۳۵ میلیونی این کشور بسیج به رأی ‌دهی کند. این حفره، توده‌ی انبوهی از مردم را از دولت جدا ساخته و هیچ نماینده‌ای برای این توده در روندی که سرنوشت و آینده آن‌ ها را شکل می ‌دهد، تعیین نکرده است.

نبود توجه و تلاش میان نخبه‌ گان سیاسی در کابل، نماینده‌ گان امریکا و گروه طالبان برای تعیین مکانیزم‌ های فراگیر درباره دیدگاه و موقف جامعه عوام افغانستان پیرامون سوالات بنیادین مانند نظام سیاسی و یا افزایش، کاهش یا تداوم نقش فعال زنان در عرصه‌ های سیاسی، امنیتی، اجتماعی و اقتصادی، گواه تبعیض بزرگ در افغانستان است. این طرز تفکر به امری رایج در سیاست این کشور بدل شده است، طوری که گویا نخبه ‌گان سیاسی بهتر از مردم می ‌دانند چه چیزی به نفع مردم عام است. نماینده‌ گان امریکا نیز در حمایت از این رفتار همدست بوده‌اند.

علاوه بر این، نباید فراموش کرد که در هنگام دشوار، نخبه‌ گان سیاسی از حقیقت ‌های جامعه عوام منفصل هستند. این درحالی است که آن ‌ها امکانات ترک کشور، در شرایطی که به نفع خودشان و یا خانواده ‌شان نیست، خواه با تابعیت دوگانه و یا با داشتن ارتباطات لازم برای ترک افغانستان، را دارند. در این میان، مردم عوام افغانستان باقی مانده و مجبور به مطابق شدن با شرایطی هستند که هیچ نقشی در پدید آمدن آن نداشته‌ اند.

هم‌زمان با فروکش بحران همه‌ گیری ویروس کرونا در افغانستان و بازگشت شرایط زنده‌ گی مردم به حالت «عادی» پرسیدن این سوال که مردم چه نوع صلح می ‌خواهند و این صلح به چه شکلی باید باشد حیاتی است. افغان‌ها، از دهقان تا معلم و تکسی ‌ران، مردمی هستند که به شکل خاص نسبت به رویدادهای سیاسی آگاه هستند. آن ‌ها در سرزمینی زنده‌ گی کرده‌اند که از دیرباز تا اکنون بازی‌های بزرگ سیاسی در ذهن جمعی‌ شان نشانی و اثرگذاشته است. استفاده نکردن از مردم و جایگاه مشروعیت بخش آن‌ها برای تحکیم صلح در افغانستان می ‌تواند شکستی برای تمامی شرکای روند صلح در این کشور باشد. صلح بدون نقش مردم نمی‌تواند یک صلح پایدار و فراگیر باشد./۸صبح

 

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۰ـ ۲۹۰۸

مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 Copyright ©bamdaad 2020

 

اداره اسلام آباد ازوضع تحریم برطالبان چه میخواهد؟

 

عبدالاحمد فیض

به گزارش آژانس خبری فارس ومنابع خبری داخلی، رژیم حاکم دراسلام آباد‌ به تعداد هشتاد تن ازعناصرکلیدی گروه طالبان را تحریم نموده است، بتاسی ازاعلامیه وزارت خارجه پاکستان، این تحریم وضع ممنوعیت سفر، مسدود نمو دن داشته های بانکی، ضبط دارایی و تحریم تسلیحاتی را دربرمیگیرد که برضد سران وچهره های موثرتحریک طالبان منجمله سراج حقانی وملا برادرمسوول دفترسیاسی این تشکیل مسلح وضع گردیده و مقامات دروزارت خارجه پاکستان همچنان مدعی هستند که اقدامات فوق درپرتوقطعنامه (۲۲۵۵) شورای امنیت سازمان ملل متحد اتخاذ و این نهاد بین المللی را درجریان گذاشته است.

 اینکه دولت پاکستان درظاهربه سیاست سنتی خود پشت کرده و ازحمایت گروه های دهشت افگن در روشنایی قطعنامه فوق دست خواهند برداشت، به ماهیت وکرکتراغوا گرانه این کانون ومهد پرورش تروریزم برمیگردد، کشوریکه از تروریزم درتمام فصول جنگ درافغانستان بمثابه اسباب جنگ نیابتی بهره جسته ومیلیونها افغان درنتیجه رویکردهای خصمانه این کشورتا اکنون کشته، معلول ومعیوب گردیده است و تردیدی نمیتوان داشت که سیاست بیرونی آن برپایه دخالت و ایجاد بی ثباتی با بکارگیری بی رویه ازتروریزم دوگانه یعنی تروریزم دولتی، پیشتبانی وهماهنگی مستدام از تروریزم بمثابه ابزارسیاست خارجی علیه کشورما استواراست.

پاکستان در وضعیت فعلی میزبان تشکیلات متعدد تروریست درخاک آن کشوراست که تمویل لوژیستکی، مالی، اطلاعاتی و تسلیحانی آنها را بدست داشته و تحت نظارت مربیان اداره ( آی-اس-آی) درمراکزویژه نظامی دروس ویرانگری وکشتن انسان را فرامیگرند.

سردمداران قدرت درپاکستان همواره ازدوام بی ثباتی وخونریزی درقلمروافغانستان با اعزام دستجات مسلح وآدم کشا ن بیرحم حمایت نموده  و تحت هدایت مستقیم این کشورکوهستانات قرین به خط فرضی دیورند به مکان امن ومواضع مستحکم داعش وسربازان وفاداربه منافع پاکستان مبدل گردیده است.

دستگاه سفاک قدرت درپاکستان به هدف نیل به اهداف کوتاه ودرازمدت خود که امکان تحقق و وصول به عمق نیات و اهداف شانرا همانا استمرارجنگ خونین نیابتی درافغانستان احتوا میکند، به هیچ اصول پذیرفته بین المللی، اخلاقی  و انسانی تمکین نداشته وبه هدف دستیابی به مقاصد جنون آمیزش که افغانستان را بخش انفکاک ناپذیری حوزه نفوذ می پندارد، درهیچ مقطع زمان ازهیچگونه اقدامات خصمانه نه تنها علیه ثبات وامنیت کشورما بلکه علیه بقا وموجود یت افغانستان دریغ نخواهند کرد.

وضع تحریم برتعدادی ازسران طالب بازی جدیدی این کانون دسایس واغوا است که با افکارعامه درپیش گرفته شده است، قطعنامه فوق درسال (۲۰۱۵) دراوج هدایت جنگ وبی ثباتی تحت نظارت کرنیل ها در وطن مان، درشورای امنیت مبنی برقطع همکاری با گروه های هراس افگن صدوریافت ، لذا این موجود نامیمون وحامی تروردرهمسایگی ما بود که انفاذ فیصله یک مرجع مسوول جهانی را درقبال پالیسی ویرانگرانه اش نسبت به افغانستان نادیده گرفته وبه تمویل و تسلیح شبکه های تروریستی که از آن بمثابه ابزاردرسیاست خارجی استفاده مینماید،تا اکنون نه تنها ادامه داده است بلکه این کشوردرزایش وسربازگیری مزدوران جنگی به عزم ایجاد بسترهای جدید خونریزی درافغانستان ومجموع منطقه نقش مخربی را انجام داده است.

غیرواقعبینانه نخواهد بود اگراذعان داشت که استراتیژی عظمت طلبانه پاکستان که نظامیان بدنام وتیوری پردازان راهبردی آنرا استقامت وسمت وسومیدهد،هرگزبا معیارهای بین المللی عدم مداخله، حسن همجواری وتمکین به حق حاکمیت دیگران سرسازش نداشته وبوضوح این طاعون قرن، بقا ودوام خود را درحفظ کانون های داغ و بحران  درپیرامون خود جست وجو نموده و کماکان این روش غیرسازنده را درروابط منطقه وی تداوم واستحکام خواهند بخشید.

لذا به باوراین قلم، اقدام مبنی برتحریم طالبان دراین فرصت تاریخی که موضوع مذاکرات درمورد صلح میان دولت افغانستان و جریان مسلح طالبان داغ است، یک ترفند فریبنده ومضحکه است که رژیم حاکم درپاکستان اعمال تحریم برای فرار از وضع تحریم را علیه خود از سوی نهاد جهانی منع پولشویی، تمویل و تسلیح گروهای تروریستی درپیش گرفته وهگذا هشداری بود به سران مخالفان مسلح دولت که آنان درروند مذاکرات احتمالی با کابل نمی توانند ازمرزها و محدوده منافع اسلام آباد عبورنمایند، مجموع منافع که پاکستان درچندین دهه برای حصول بدان درجنگ غیرمستقیم دربرابرافغانستان قرارداشته، پیوسته توسط تیوری پردازان ومشاوران مقرب به ای-اس-ای ازروی آن پرده برداشته شده است چنانچه دریک نوارتصویری زاهد احمد ازمشاوران ای-اس-ای وکارشناس مسایل افغانستان دریکی ازچینل های تلویزونی بنام (پرس ت-ف) که درپاکستان نشرات دارد، محدوده اهداف آزمندانه وبلند پروازنه پاکستان را کنترول کامل افغانستان و دسترسی به منابع سرشارطبیعی این کشورعنوان داشته و گواه برین است که قصد اسلام آباد صرفاْ به ایجاد یک دولت همسوبا پاکستان درکابل ، هدایت و کنترول پالیسی خارجی افغانستان نبوده ،بلکه این پدیده وحشتناک بازمانده ازدامن استعمارخواب تجزیه وحذف این وطن تاریخی را بسرمی پروراند که با درنظرداشت سابقه مداخلات ونیات ضد افغانی درراستای حصول اهداف خویش درافغانستان به هیچ اصولی پابندی نداشته و تصمیم مبنی براعمال تحریم برضد مخالفان سناریوی ازقبل تنظیم شده به قصد بازی با ذهنیت عمومی چیزی بیش بوده نمیتواند.

سیاسیون، ‌نخبه گان و وطندوستان کشورمبرمیت لحظات حساس کنونی ومسوولیت تاریخی خویش را با توجه به نیات خصمانه و دسایس گوناگون دشمنان بخوبی درک خواهند نمود وبدون ابهام نجات وطن از وضعیت دشوارکنونی اتحاد وهمبستگی همه ساکنان میهن و بسیج تمام نیروهای ملی و وطنپرست را به ضرورت تاریخی و امر اجتناب ناپذیر مبدل نموده است.  

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۵/ ۲۰ـ ۲۸۰۸

 مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 2020

 

دغدغه لویه جرگه مشورتی هم خاموش شد!

علی رستمی

لویه جرگی مشورتی اقای اشرف غنی که به تاریخ 8اسد اغاز یافت به پایان رسید . دراین جرگه ارزوهای که داشت به دست اورد یعنی تصویب  رهایی 400تن زندانی طالبان که مرتکب جنایت های بزرگی  شده اند ، صورت گرفت. از انجایکه معلوم است جرگه هایک نوع سنت باقیمانده تاریخی نسلهای گذاشته است  به دوران های باستان تعلق میکیرد.چون درانزمان قوانین دمکراتیک ومدنی مطابق شرایط موجود درجهان وجود نه داشت وهر کشور بنا به عرف و سنت  قومی و دینی مردم معضله های بزرگ وحیاتی که به سرنوشت محل ،قریه ،شهرو نهایتن درجغرافیای یک کشور مهم بود ،دورهم جمع میشدند تصمیمی اتخاذ میکردند. همین قوانین وسنتهاهی عرفی بود که رشد وتکامل کرد وبه شکل نظامهای جدید جمهوری ، پارلمانی وفیدرالی و غیره شکل گرفت که نظامهای مترقی ودموکراتیک را بنیاد نهاده اند. ارکانهای قضایه، اجراییه، مقننه وشورای های شهری وایالتی جای انرا گرفته است. افغانستان نیز که پیروی قانون بشر وجهان وعضوی سازمان ملل متحد است نیز میتوانست به عوض لویه جرگه  ارکانها ی سه گانه دولت جمهوری اسلامی افغانستان را به شمول کابینه  واعضای شوراهای ولایتی ،شهری ولسوالیها  زیر نام جرگه ، کنگره وکنفراس  ملی دعوت وبرپا میکرد که  مقامش بالاتر ازلویه جرگه مشورتی از لحاظ کمیت واشتراک افراد باصلاحیت وباتحصیل کرده  می بود.  

برپایی لویه جرگه نمایشی یا مشورتی  بادرنظرداشت فیصله وتوافق دوحه میان ایالات متحده امریکا وگروه طالبان  به خاطر رهایی 400 زندانی  باقیمانده گروه طالبان فیصله شده بود، صورت گرفت تا از جانبت دولت افغانستان ازاد شوند، مهر تایید « لویه جرگه مشورتی صلح» شد. قطعنامه ازادی این گروه از زندان در روز یکشنبه 19 اسد خورشید مطابق 9 اگست 2020 که روز اخیر اجلاس بود  تصویب شد.

 طوریکه از طریق رسانه های تبلیغاتی رد وتایید این فیصله ازجانب مردم ونخبه گان سیاسی و فرهنگی وحقوقی انعکاس یافت، گفته میشد که لویه جرگه صلاحیت رهایی افراد مجرم تبهکار وتروریست، دزدو دغل را نداشت، وخلاف قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان وحقوق بشر میباشد. اکثرن اظهار میداشتند که بهتر می بود که دولت افغانستان برای رهایی این زندانیان به پارلمان مراجعه میکرد تا درزمینه ان قانون ومقرره یی را وضع میکردند که تا محدودهای  را درجهت روند صلح وگذراز جنگ به مصالحه ازبین می برد وراهی قانوی را باز میکرد. همچنان در این روند باید خانواده ها واشخاص که در طول دودهه جنک درافغانستان قربانی داده اند وپایی این زندانیان دران دخیل است  رضایت شانرا جلب وچالشهای قانونی را از سر راهی ان روند بر میداشتند.

طوریکه عد یی از قربانیان نبرد باطالبان در روزنامه 8صبح چنین گفته اند: " صدای مان درجرگه صلح شنیده نشد" . برعلاوه عده زیادی از نظامیان ارتش که طی سالهای پسین درنبردبا طالبان قربانی واسیب دیده اند واعضای بدن خودرازدست داده اند.ازاین نشست لویه جرگه عدم رضایت خودرا ابراز داشته اند.

چنانچه صدای عده ازاشتراک کننده گان جلسه مشروتی از جمله بانو بلقیس روشن عضو پارلمان افغانستان که درهنگام سخنرانی اشرف غنی به پاخاست وشعاری را با خود حمل میکرد که درآن نوشته شده بود«باج دهی به طالبان وحشی ، خیانت ملی است.»

 اژانس خبری افغان به نقل از «اعضای اجماع زنان جوان افغانستان» نوشته اند : " اعضای مذاکره کننده حکومت نمی توانند از حقوق ارزشهای ودست اوردهای زنان درمیز مذاکره با گروه طالبان دفاع نمایید زیرا ترکیب این هیئات نا عادلانه بوده وزنان جوان دران حضور ندارند. زنان در تصمیمی گیری های کلان سیاسی نقش ندارند ودرمسئله رهایی زندانیان گروه طالبان حکومت به نظریه های زنان افغانستان که قربانی اصلی جنگ هستند، هیچ گونه توجه نه کرده است».

این جرگه به هدایت امریکا به خاطر تحقق اهداف انتخاباتی  از جانب ترامپ برای پیروزی درانتخابات ریاست جمهوری امریکا بود  تا دستاورد های خودرا برای کسب رای ازمردم به نمایش بگذارد.

چنانکه،روزنامه نیویورک تایمز نوشته است: "بسیاری از شرکت‌کنندگان در «لویه جرگه» می‌گویند که «به نظر می‌رسد که حکومت افغانستان پیشاپیش تسلیم فشار آمریکا برای آزادی زندان باقی‌مانده شده است. جرگه، فقط برای مشورت بود و قدرت اجرایی ندارد؛ تشکیل آن شگرد آقای غنی بود برای تقسیم مسئولیت سیاسی.»

به این روقربانیهای مردم افغانستان به طاق نسیان قرار گرفت برای سروری وپیروزی اقای ترامپ!

بهتر می بود که هزینه مالی برپایی این نشت برای بهبود وضع فقرا وگرسنگان مردم افغانستان که نود فیصد زیر خط فقر قراردارند به مصرف میرسید.

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۲۰ـ ۲۵۰۸

مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 2020

جوانان نیروی بالنده و آینده ساز اند



صمد کارمند

افغانستان سرزمينی است با بيش از چهار دهه جنگ و ويرانی، طی اين مدت بيشترين صدمه و درد را جوانان متقبِل شده اند اما كوچكترين توجه به زنده گی و فعاليت جوانان صورت گرفته‌ است،آنان بيشترین مواد سوخت دآش های حاكميت ها بخاطر رسيدن به اهداف شان بودند، جوانان كه نسل بالنده و آینده ساز كشور و جامعه اند اساس پيشرفت و ترقی جامعه را تشكيل ميدهند عدم توجه به رشد و تکامل جوانان به معنی رفتن به تاريكی و زوال جامعه است .
امروز اگر زنده گی واقعی جوانان را دقيقاْ مطالعه و بررسی كنيم به چالش ها و كمبودی های جدی متوجه ميشويم كه عمده ترين انها قرار زير است :
-فقر و بيكاری
-نبود امنيت
-گرايش های مذهبی و بنياد گرايی
-مواد مخدر و اعتياد جوانان به آن
-كمبود و در بعضی موارد نبود امكانات آموزشی و تربيتی
-نبود آزادی های معین و تشكيل خانواده
-عدم اعتماد برای فردا
فرار و مهاجرت
فقر بيكاری :
افغانستان كشوری است با داشتن ۹۰ فیصد شهروندان زير خط فقر ، فقر مزمن و بيكاری مفرط جوانان را بيشتر از پيش نا راحت ساخته و موجب ده ها دشواری و به خصوص مريضی های روانی در ميان جوانان ميگردد ، سالانه هزاران جوان از نهاد های آموزشی و تربيتی فارغ ميشوند اما اكثر شان با بی كاری و فقر مواجه اند،دولت در طی نزده سال اخير با وجود دریافت كمک های ميليارد دالری جامعه جهانی كمترين توجه را به منظور إيجاد محل كار و كار يابی جوانان انجام داده و تاكيد ميكنم كه اين همه زمينه شده تا جوانان حتا جوانان تحصيل كرده از كار دور باشند و فقر را پذيرا شوند .
نبود امنيت و عدم آسایش روحی برای جوانان پديده شوم و نفرت بر انگيز است، جنگ تمام خوشبختی و جوانب زنده گی انسان را از بين برده و ماشين بزرگ جامعه كه عبارت از جوانان است از كار انداخته و وطن را بسوی دشواری های بدون علاج به پيش ميبرد، از چندين دهه است كه جوانان ما از نبود امنيت و زنده گی صلح آمیز در شكايت اند
جوانی كه ۴۰ سال پيش متولد شده طی اين مدت به جز از جنگ و ويرانی ديگر چيزی نديده و نی از گذشته خود به خصوص ایام جوانی لذت برده است.
امروز ديده ميشود كه نبود امنيت چقدر به روحيه و روان جوانان ما تأثير منفی گذاشته است جوانان مواد سوخت آتش افروزان و تروريستان شده اند و بار سنگين جنگ را بر شانه های خويش متقبِل می شوند، خانواده ی نيست كه در طی چهار دهه جنگ جوانی را از دست نداده باشد اين همه غم و درد بزرگ جبران ناپذير است .
گرايش های مذهبی و بنياد گرايی ؛
جنگ بدبختی و دشواری های فراوان به بار می آورد در كشور عزيز ما به بهانه های مختلف با امكانات ، حمايت و كمك كشور های غربی به خصوص ایالات متحده امريكا سازمانها و احزاب تندرو و بنياد گرای مذهبی إيجاد و تشويق به جنگ و انسان كشی به نام های مختلف شده اند و بعد ها سازمان های ترورربستی القاعدة ، طالبان و داعش إيجاد و حمايت شدند ، بزرگترين ذخيره گاه فعاليت و زيست این احزاب و سازمان ها جوانان بودند که انها پيوسته از احساسات مذهبی و إيمانی جوانان سواستفاده كرده و آنان را ابزار خویش قرار داده اند
صعود قدرت فقر، بيكاری و نبود امنيت زمينه شده اند تا برای جذب جوانان به حوزه بنيادگرايی و افراط گرایی جنگ ، ترور ، انتحار و انفجار توسط اين جوانان پلان و عملی گردد
جوانان تندرو مذهبی مرگ را افتخار دانسته و تحفه ی خداوند بخاطر رسيدن به بهشت ميدانند . مواد مخدر و اعتياد جوانان به آن:
افغانستان سال هاست كه بزرگترين كشور توليد كننده و قاچاق مواد مخدر جهان محسوب ميگردد و از اين طريق زيان های فراوانی به شهروندان كشور های جهان وارد كرده است اما در سال‌های اخير پديده اعتياد در داخل كشور به خصوص در ميان جوانان رو به افزايش است . وزارت مبارزه با مواد مخدر تأييد ميكند كه در حال حاضر بيش از دو ميليون تن شهروندان عمدتأ جوانان معتاد به مواد مخدر اند روند افزایش موارد اعتیاد به مواد مخدر بحرانی بوده تكان دهنده وهشداری بايد باشد به دولتمردان كشور .
با ادامه ی روند فعلی فاجعه ی در راه خواهد بود جبران نا پذير،امروز بزرگترين درآمد پولی را مافيای مواد مخدر ، قدرتمندان محلی و صاحبان كشت ، زرع و قاچاق مواد مخدر از آن خود میکنند
اما با تاسف بزرگترين جبران انرا جوانان بايد بپردازند.
نبود امكانات لازم برای جوانان و چالش های تذكر يافته دليل بر آن ميشود تا جوانان به مواد مخدر پناه ببرند كه با تاسف ارگانهای های دولتی و نهاد های جوانان كمترين توجه را به اين زهر كشنده نموده اند.
كمبود و در بعضی موارد نبود امكانات آموزشی وتربيتی :
هر جوان آرزو دارد تا تحصيل نمايد و تخصص داشته باشد،امروز بيش از پنجاه فيصد باشنده گان افغانستان زير سن بيست قرار دارند سالانه صد ها هزار جوان دوره آموزشی مكاتب را ختم نموده و اماده گی به منظور جذب به موسسات تحصيلی ميگيرند اما يک كميت محدود اجازه دخول بر کانون تحصيلات عالی و اكادميک را دارند زيرا تناسب دقیق ازجوانان فارغ شده از مكاتب ودانشگاه ها وجود نداشته و اين كمبود بيشتر در ولايات هويدا است
در طی سالهاي جنگ بسياری از جوانان دور از مكتب و آموزش قرار گرفته و بی سواد مانده اند و يا سواد كافی ندارند . نبود كيفيت لازم در سيستم تدريس و كمبود وسایل آموزشی نيز جنجال بر انگيز بوده و مستقيمأ بر جوانان تأثير گذار است .
آزادی وتشكيل خانواده :
جوانان ما كمتر و حتا در بعضی موارد هيچ از آزادی لازم خانواده گی برخوردار نيستند هميش بزرگان به خواسته ها و عقاید جوانان كمتر توجه مبذول داشته اند ، در انتخاب تحصيل،ازدواج و تشكيل خانواده ،آزادی بيان،و بسا موارد ديگر جوانان اراده مستقل ندارند حرف اول و آخر را پدران و خانواده ها می زنند .
ازدواج های اجباری بعد ها موجب نارضايتی جوانان شده و بالاخره خشونت خانواده گی را بار می آورد.
عدم اعتماد برای فردا،فرار و مهاجرت جوانان
فساد، فقر. نبود قانونيت ، عدالت اجتماعی، حاكميت بيچاره و ناتوان، نبود فرصت های خوب تحصیلی، خدمات صحی نامناسب، نبودن چشم انداز برای آینده کاری در کنار بحران، جنگ و فجایع از جمله دلایلی هستند که مردم و از همه بیشتر جوانان وطن شان را ترک می کنند. جوانان با قبول ده ها دشواری و حتا تهديد مرگ راه مهاجرت به خصوص سمت اروپا را در پيش ميگيرند . بيشترين تحصيل كرده ها و ذخيره مطمئن، كادر مسلكی و اداری كشور وطن را ترک و آینده نامعلوم را در پيش می گیرند در حقيقيت جوانان يک زندان را ترک و داخل زندان جديد ميشوند ، مهاجرت جوانان برای آینده افغانستان بحران آفرین و غير قابل جبران خواهد بود .
چالش های جدی در مقابل جوانان مهاجر قرار دارد كه در بحث جداگانه به آن خواهم پرداخت .
با نظر داشت مشكلات مطرح شده جوانان ، امروز كمترين توجه به حال جوانان وجود دارد ، دولت ، نهاد های كار با جوانان و در مجموع سيستم سياسی ، فرهنگی و آموزشی جوانان را انگشت ششم پنداشته و اين ذخيره مطمين فردای وطن را به باد فراموشی سپرده اند.
جايگاه جوانان در رهبری سياست،فرهنگ كشور بسيار كم رنگ است،احزاب و سازمانهای ملی، مترقی و دموكرات سرگرم سياست ها و چهره های كهنه اند توجه، مواظبت و اعتماد بالای جوانان را كمتر در عملكرد های شان ميتوان ديد.عدم توجه به جوانان به معنی عدم توجه به پيشرفت، تمدن و جهان نو است و فاجعه ی است تاريک وغير قابل باور ، ضرور است تاخود جوانان بيدار شوند با تشكل و عملكرد اگاهانه و مدبرانه خويش آينده را بهتر از امروز رقم زنند . جوانان بايد به مسير اصلی سوق و رهبری شوند به اين منظور ما به دگرگونی فرهنگی و فكری جوانان ضرورت داريم اين همان است كه برايش مجموع سيستم پلان های كوتاه مدت و دور طرح و عملی نمایند،نبايد جوانان را زير بار امراض قوم گرايی، زبان پرستی و محل پرستی قرار داد ، جوانان نهال تازه و پاک اند
بگذارید پای سایه ی سرو جوانان خوشبختی، سعادت ، اميد و آینده ی درخشان بدون تعصب ، عقده ، كينه و كدورت را آرزو کنیم.

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۲۰ـ ۲۸۰۸

 مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 2020

 

در کاربرد القاب علمی ، اکادمیک و تحصیلی باید دقیق بود

 

بصیر دهزاد

 

بعضاْ در صفحات مجازی و گزارشات خبری دیده میشود که  بعضی از افراد و شخصیت ها ی که بدون شک دارای تحصیلات تخصصی، تجارب بزرگ  و سابقه کاری اند، با القاب علمی، اکادمیک  و تحصیلی یاد میگردند  که بجا و دقیق نیستند. این چنین شیوه بکارگیری القاب علمی و تحصیلی علاوه برآن که وجاهت سابقه  تحصیلی ، کاری و تخصصی اصلی یک فرد را زیر سایه و سوال قرارمیدهد، خود یک عمل نامناسب، غیرمسوولانه و عدم هتک حرمت به  قوانین و حق کاربرد القاب ، تیتل های علمی ، اکادمیک و تحصیلی میباشد. همچنان دیده شده است  که در سیستم و یا تشکیلات اداری ترم ها یا اصطلاحات بکار برده میشوند که  در ترمنولوژی حقوق اداره و اداره عامه کاپی شده از ترمینولوژی  و یا  نا اشنا اند.

در سال های بعد ازایجاد حکومت تحت حمایت  امریکا سیل  افراد از کشورهای غربی به افغانستان  رو آورده و در پست های مختلف گماشته شدند . بدون شک تعدادی از این موقف  ها و شرایط  درهم و برهم  که ساختار دولتی  بعد از یک فروپاشی  داشت شکل گیرد، از جانب بعضی از اینها   مورد سواستفاده قرار گرفته  با القاب و بسته  ازدیپلوم ها ی  چند مرتبه ایی  ازجمله  کارمند ارشد، مشاور ارشد، استاد، دوکتور ، پروفیسور  وغیره  مهر در پیشانی زدند و یا توسط افراد و موسسات دولتی و غیر دولتی داخلی و خارجی ( انجوها)  این القاب را به تحفه گرفتند. ‌علاوتاْ  بازار تقلب  و سواستفاده از اسناد جعلی که با چند هزار روپیه پاکستانی  و چند بوتل ویسکی انگلیسی  در زمان بحران اقتصادی  شوروی  حاکمیت  گرباچوف  و بوریس یلتسن قابل دسترسی بود، چوک گردید.

من به آنان که با اصل شایسته سالاری، لیاقت و با موفقیت بسر رساندن  شرایط  کسب  لقب های علمی و تحصیلی را بدست آورده اند، حرمت بزرگ  دارم و بدان بحیث یک حق  مشروع و قانونی  ارج میگذارم و در واقعیت  امر این  یک حق  مسلم قانونی  و محفوظ هم است.

اما نکته قابل توجه و دقت  این است که  ما همه، از کارمندان رسانه ها، استفاده کننده گان  جهان وسیع  انترنتی ، نویسنده گان  و اهل  سیاست  تا کارمندان دستگاه دولت  باید در کاربرد  اصطلاحات و القاب تحصیلی، علمی و اداری  ،مسوولیت داریم تا  بر آن حق مسلم و مشروع  صاحبان اصلی این القاب و تیتل های علمی و تحصیلی نباید هتک حرمت نمایم . باید ، قلم ، نوشته و گپ خود را  در مطابقت و چوکات  همان  اصول حقوقی و قانونی،  در بکار بردن القاب علمی،اکادمیک ، تحصیلی و اداری  حفظ نمائیم.

با کمال تآسف  در سالهای  جنگ حتا افرادی ، نظر به گفته خود شان، در میدان های جنگ  گروپهای کوچک  را درس استفاده از سلاح میدادند و  در بازار تجارتی امروز لقب  استاد را  بر پیشانی زده اند.

برای روشنی معلومات  و کاربرد دقیق این اصطلاحات  لازم میدانم تا  نکات قابل توجه ذیل را با شما  شریک سازم.

اصطلاح  کارمند ارشد  کدام  منبع و موخذ در بخش حقوق اداری و اداره عامه  افغانستان اشنا نیست و من تا هنوز به این  اصطلاح بر نخورده ام.  ولی در سیستم اداری دولتی  پست ها ی اداری هرکدام تعریف و نظر به  تخصص، صلاحیت و مسوولیت  در تشکیل اداری  جا داده شده اند. در ترمینولوژی  تشکیلات اداری ما همیشه  "کارمند (ان ) عالیرتبه "  را بکار میبردیم.  نباید فراموش نمود که  در سالهای اخیر تعداد  افراد  در پست های تشکیلات اداری قرار گرفتند که  نسبت دور بودن طولانی از کشور و عدم آشنائی در ترمینولوژی تشکیلات  اداری افغانستان، بیشتر اصطلاحات و یا ترم های معمول در سیستم اداری ایران را به عاریت گرفته اند ،در حالیکه  اصطلاحات معمول و مآنوس  حقوق اداره و اداره  عامه  در افغانستان را در یخچال های فکری شان  گذاشته اند.

ما به عوض اصطلاح  مشاور ارشد ، برای حلقه مشاوران دسته اول  دستگاه ریاست جمهوری و حکومت  که دارای بست اداری بلند اند، میتوانیم دوباره اصطلاح مشاور اعلی را احیا نماییم.  در اصطلاح سرمشاور زمان قابل استفاده است که  دریک  اداره  تیم از مشاوران  با یک س مشاور در تشکیلات اداری وجود داشته باشد.

اصطلاح پروفیسور بالا ترین مقام علمی و اکادمیک  که در مجامع صرفاْ علمی و اکادمیک  بکار برده میشود  ، در صورتیکه:

۱–  عملا دردانشگاه / پوهنتون  که مرجع رسمی  کسب  تحصیل به درجه های  لیسانس، ماستری و دوکتورا بوده ، تدریس نماید و یا  در گذشته این لقب علمی را کسب نموده باشد.  نظر به قانون  موسسات  تحصیلات عالی و مسلکی  تنها  استادان دارای رتب علمی  پوهندوی، پوهنوال و پوهاند  میتوانند  از لقب پروفیسور استفاده نمایند.  قابل توجه است که  یک فردی با داشتن درجه  تحصیلی دوکتورا ی  تخصصی  ،حتا با کار و تجربه  طولانی ، که در مراجع علمی  تحصیلات عالی و مسلکی  بحیث استاد  کار نکرده باشد، حق ندارد  از لقب پروفیسور استفاده نماید.  قابل تذکر است که نظر به قانون تحصیلات  عالی و مسلکی،  دارنده گان  القاب علمی  دانشگاهی یعنی  پوهیالی، پوهنیار و پوهنمل  بحیث اسیستانت پروفیسور تعریف گردیده اند.  شرایط برای  کسب  لقب علمی در پوهنتونها  نظر به سابقه کار، حد اقل سه سال ، نوشته  و ترجمه یک اثرعلمی  و شرایط دیگر معین گردیده اند.  مثلاْ یک پروفیسور دارای لقب پوهاند  باید حد اقل ۱۶ سال سابقه تدریس در یک مرجع رسمی علمی و اکادمیک داشته باشد و حد اقل ۱۰ اثر علمی  بکر را تحریر و یا ترجمه  نموده باشد و رتب علمی را در هر سه سال تا سطح  پوهاند،  کسب نموده باشد.

 در رسانه ها  مواردی وجود داشته است که  بدون معلومات دقیق رتبه  ها و القاب  علمی  بکار برده شدنه اند که از دیدگاه حق استفاده از القاب علمی  و تحصیلی اشتباه  و میتواند قابل بررسی قانونی باشند.

من معتقدم که یک شخص با سابقه تحصیلی،  تخصص در یک  رشته  معین و عرصه  که کار نموده است، وجاحت بیشتر را  بخود حفظ خواهد نمود تا با القاب و دادن تایتل  که نمیتواند مرتبط و منطبق باشد.

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۲۰ـ ۱۷۰۸

اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 2020