کشمکش های جهان گشایی میان روسیه و ترکیه در ادوار تاریخی
علی رستمی
جهان درقرن هجده و نزده، بعد ازانقلاب صنعتی در اروپا وبا رشد وتکامل نظام سرمایه براساس داد ستد بازرگانی میان کشورهای بزرگ صنعتی واردمرحله نوینی گردید.این امر باعث شده بود تا برای تهیه مواد خام غرض فعال نگهداشتن چرخ ماشین های تولیدی برای باز تولید اجناس سودآور به سوی کشورهای عقب مانده که دارای منابع سرشار طبیعی ودور از دید جهانیان قرار داشت ، حاکمیت خویش را منبسط سازند. بوجود آمدن را ه های دریایی و کشف قاره امریکا زمینه ساز آن شده بود ؛که تا کشورهای بزرگ صنعتی جهان میان هم برای معاملات دادستد تجاری بر رقابت علیه یک دیگر بپردازند. براین اساس کشورهای بزرگ صنعتی هرکدام برای تامین منافع و رشد سرمایه ملی خویش با شیوه ها و تکتیک های مختلفی استعماری و استثماری بالای کشورهای درحال رشد و عقب مانده که دارای سرشار منابع طبیعی بودند ، ازطریق لشکر کشی های نظامی وهیات های تجاری ومذهبی هجوم برده و راه را برای اهداف خود باز نموده؛ و تسلط خویش را برقرارکرده اند. کشورها ی اروپایی مانند:ا نگلستان، فرانسه،المان، ا تریش،هسپانیا، پرتگال و روسیه ممالکی بودند که هرکدام می خواستند ، تسلط خود را درجهان گسترش دهند ودراین امر پیش قدم بودند. براین شالوده همیشه زد و بندهای سیاسی با جنگ های مدهش حانمانسوز در میان آنها به خاطر تقسیم جهان صورت می گرفت ، درنتیجه هم دیگر را سرکوب ویا مغلوب کرده وحاکمیت اقتصادی وسیاسی خود را تحمیل می نمود اند. تشنجات منطقه وی برای تامین منافع اقتصادی و سیاسی باعث جنگ های خونین میان قدرتمندان ازجمله روسیه و ترکیه در روند تاریخ برای حفظ و گسترش حاکمیت و اشغال سرزمین های همدیگر شده است . این امر رویکردها و جانبداری های سیاسی برای دفاع یک کشور علیه کشور دیگری، در میان سایر کشورهای اروپایی مانند انگلستان ، فرانسه ،المان و اتریش ر ا بوجود می آورد، که هرکدام برمبنای منافع ملی خویش باهمدیگر تبانی وازیکدیگر درمقابل مخالفین خویش متحدانه دفاع می نمودند که البته این تبانی هاهمیشه موقتی و زودگذر بوده است.
امپراطوری عثمانی هاکه از سال ۱۳۶۱ــ ۱۹۲۴ ترسایی ادامه داشت ، توانستند که حاکمیت خود رابالای عده از کشورهای آسیا، افریقا و اروپا پهن سازند و بر تمام راه های تجارتی باستانی میان شرق وغرب مسلط شود.
تاریح جنگ های ترکیه درمقابل روسیه در اوایل قرن هجده برسر آن بود که تا از کشورهای که تابع امپراطوری ترکیه در بالکان بودند دفاع نماید. روسیه آرزو داشت کشورهای بالکان مانند : بلغارستان وصربستان که ازقوم اسلاو هستند را از زیر سلطه عثمانی ها آزاد نماید ، کوشش می نمود که بااین عمل مدافع آزادی اسلاوهای بالکان درتاریخ قلمداد شود. از جانب دیگر روسیه آرزو داشت تا پایتخت قدیم امپراطوری روم شرقی قسطنطینه راتصرف نماید ، برای اینکه خود را جانشین امپراطوری بیزانس می دانست.
جنگ های روسیه و ترکیه از سال ۱۷۳۰ ترسایی آغاز شده ودر فاصله ومقاطع مختلفی ادواری تاریخ ، ازسال های ۱۷۶۸،۱۷۹۲،۱۸۰۷،۱۸۲۸ ،۱۸۵۳ ترسایی وبالاخره تا در سال ۱۹۱۴ ادامه یافته است.
در سال های ۱۷۹۲ و۱۸۰۷ ترسایی روسیه به سوی قسطنطنیه ( استانبول ) پیش رویی کرده ومرزهای ترکیه عقب کشیده شد؛ اما با مداخله انگلستان و اتریش ، روسیه نه توانست که قسطنطنیه را متصرف شود وعقب نشین کرد، این حرکت انگلیس واتریش برای منافع ترکیه نه ، بلکه برای آن بود که انها با روسیه رقابت و از آن هراس داشتند. انگلیس ها همیشه از روسیه تزاری درآسیای مانند هند، افغانستان وایران تشویش و هراس داشته، تا بالای این کشورها حاکم نه شود. انگلیس ها از این هراس داشتند که اگر روسیه قسطنطنیه را تصرف نماید، انها به دریای مدیترانه دست می یابند ویک نیروی بزرگ دریایی را در نزدیکی هند بوجود خواهند آورد . این وضع برای انگلستان برای تسلط بالای هند خطرناک بود، به این جهت انگلیس ها همیشه جلوی پیشروی و حمله روسیه را به ترکیه می گرفتند. اتریش نیز مایل بود که روسیه هرچه زیادتر از ترکیه و جزیره بالکان دور باشد، تا اینکه بعد از تجزیه امپراتوری عثمانی سهم خود را بدست آورد،کشورهای اروپایی چشم طمع به ترکیه دوخته بودند ؛ انتظار می کشیدند تا حادثه اتفاق بیفتد تا آرزوهای خود را عملی نمایند . طوری که تزار روسیه درسال ۱۸۵۳ خطاب به سفیر کبیر بریتانیا درمورد ترکیه گفته بود:« مردی بیماری دربرابر ماست، مردی سخت بیمار... هرلحظه ممکن است که به شکلی ناگهانی بمیرد....»
درسال ۱۸۵۳ ترسایی جنگ میان روسیه تزاری و ترکیه آغاز شد که به نام جنگ «کریمه» مشهوراست . اما با مداخله انگلیس ها و فرانسوی ها جلو پیشروی روسیه گرفته شد. بیست ویکسال بعد درسال ۱۸۷۷ تزار روس دوباره به ترکیه حمله کرد و اردوی آنرا ازبین برد بازهم نسبت مداخله کشورها ی خارجی ترکیه نجات یافته وروس ها عقب نشینی نمودند.
بر اساس جنگ های طویل مدت درمیان کشورهای اروپایی وبالخصوص روسیه تزاری و ترکیه کنفرانس بین المللی درسال ۱۸۷۸ ترسایی درشهر برلین المان بر پا گردید ، تا درمورد اینده ترکیه تصمیم اتخاذ شود ؛ دراین کنفرانس ، بیسمارک نخست وزیر المان و دیسراییلی نخست وزیر انگلستان و سایر سیاست مداران آن وقت اروپا اشتراک داشته ، که باهم علیه یکدیگر مخالفت می ورزیدند که باعث دسته بندی هابر ضد یکدیگر می شد، بر اساس این پیمان که بنام پیمان برلین نامیده می شود کشورهای بالکان : بلغارستان، صربستان، رومانی ومونتینگرو استقلال یافتند ؛ ام اایالات بوسنی،وهرزگوین را اتریش اشغال ( بنام زیرحکومت ترکیه باقی ماند) کرد؛ انگلستان نسبت جانبداری که از ترکیه کرده بود، قبرس را به عنوان پاداش از ترکیه گرفت.
جنگ آخری ترکیه و روسیه درسال ۱۹۱۴ ترسایی مصادف به جنگ جهانی اول بوده است که اثرات آن باعث ضعیف شدن تدریجی و ازبین رفتن کامل خلافت عثمانی درمارچ ۱۹۲۳ ترسایی توسط مجلس کبیرشد ومصطفی کمال پادشا که بنام « اتاترک »(پدرترک ها ) لقب گرفته است، قدرت را به دست گرفت وبه تشکیل دولت جدید مدرن اقدام کرد.
اتاترک یک شخصی ملی گرا یی آتشین بود، دولت و دین را از هم جدا کرد وآنرا اعتقاد خصوصی اشخاص اعلام نمود؛ او به تمام ادیان آزادی و برابری قایل شده وبا آنها با تساهل رفتار می کرد، مصطفی کمال زنان را به رفع حجاب و بیرون آمدن از حرمسراها و شرکت در انتخاب کردن و انتخاب شدن ومشاغل عمومی تشویق و آزاد قرار داده و تعداد زوج ها را جرم اعلام کرد، دولت های غربی که به اهداف خود نسبت ازبین رفتن امپراتوری عثمانی ها توسط اتاتورک نایل شده بودند، باوی دست دوستی دراز نموده و از دولت اش پشتبانی کردند.
امروز ترکیه یکبار دیگر درمقابل آزمون تاریخ درمنازع های شرق میانه ازآن جمله با همسایه اش سوریه درگیر شده که این باردرمقابل مخالف تاریخی خود با روسیه مدرن ونو که از دولت بشارالاسد رییس جمهورسوریه پشتبانی می نماید قرار گرفته است. تشنجها و زدوبندها بی نهایت شدید گردیده که امکان بروز جنگ میان ترکیه و روسیه را به وجود آورده است .
بامداد ـ سیاسی ـ ۱ /۱۶ ـ ۲۲۰۲
توافق مونشن چشم اندازی برای مدیریت بحران
در طول نشست « کنفرانس امنیتی مونشن » در المان که در این دوره با تمرکز بر بحران سوریه آغاز شد، وزیران خارجه ١٢ کشور به همراه نماینده گان سازمان ملل متحد و استفان دی میستورا نماینده این سازمان در امور سوریه بالاخره به یک « تفاهم حداقلی » دست یافتند.
در کنفرانس مطبوعاتی که در روز جمعه ١٢ فبروری که توسط « جان کری » و « سرگی لاوروف»، وزیران خارجه امریکا و روسیه در کنار معاون دبیرکل سازمان ملل متحد « یان الیاسون» و میانجی اصلی سوریه دی میستورا برگزار شد، طرفین رسیدن به توافق برای دو موضوع « ترک مخاصمه » ظرف یک هفته آینده و همچنین کمک رسانی به مناطق تحت محاصره را اعلان کردند. بدون تردید این توافق نسبت به « نقشه راه » مذاکرات صلح ویانا از برنامه محدود تر ولی عینی تری تبعیت می کند که منطبق بر پذیرش « پراگمای سیاسی» در بین طرفین بینالمللی منازعه سوریه خواهد بود.
اختلافات و تشتت آرایی که در نشست ویانا سه ظهور کرده و موجب ناکامی این نشست بدون هیچ نتیجه و دستاورد مشخص شد، این بار بازیگران اصلی در قالب روسیه و امریکا را متقاعد کرد برای یافت راه حل و خروج از بن بست در وهله اول باید با محدود کردن دامنه بازیگران، بنیان توافق و تفاهم را بر همکاری دو قدرت اصلی و هژمونیک در محیط بحران تعیین کنند. این استراتیژی چنانچه در روند اجرایی خود موفق شود، گام به گام دیگر بازیگران منطقه ای و داخلی را مجبوربه تمکین به اصول پایه ای می کند که برتفاهم و معامله مسکوـ واشنگتن پی ریزی شده است. از آنجا که در تجارب پیشین اثبات شده بود تعیین چارچوب نهایی و اهداف کلی در بحران پیچیده سوریه غیرقابل دستیابی است، هم اینک سطح مطالبات اساسی برای دستیابی به اهداف حداقلی پایین آورده شده و به تعبیری، تعیین برنامه برای « پیروزی یا شکست » به سطح هدف « مهار» تقلیل یافته است.
بحران سوریه بعد از پنج سال جنگ داخلی، بیش از ١١ میلیون آواره و ویرانی بخش بزرگی از این کشور به خوبی نشان داد حتی با دخالتهای منطقه ای و بینالمللی نیز نمی توان موجب خاتمه منازعه شد.
اگر تا قبل از ورود نظامی روسیه به متن این بحران این توهم وجود داشت که با حمله نظامی متحدان منطقه ای و بینالمللی در حمایت از مخالفان می توان مانند مورد لیبیا ، دولت بشار اسد، رییس جمهوری سوریه را سرنگون کرد، اما امروز با حضور فعال مسکو در متن این منازعه دیگر تحت هیچ شرایطی این سناریو قابل حصول نبوده و هرگونه اقدامی در این راستا به مفهوم استقبال از یک جنگ فراگیر منطقه ای و جهانی است که حتا فکرکردن به آن هم پشت نظام بینالمللی را می لرزاند. درهفته های اخیر به دلیل شکست های بزرگ مخالفان اسد در همه عرصه های میدانی جنگ و به ویژه پیشروی ارتش سوریه به سمت شهر استراتژیک حلب ، خبرها و نشانههایی از احتمال دخالت نظامی ترکیه و عربستان درجنگ سوریه با توجه به اظهارات رهبران این کشورها وجود داشت.. بههمین دلیل توافق بین کری و لاوروف در حاشیه کنفرانس امنیتی مونشن را باید بسیار فراتر از یک تفاهم موردی در نظرگرفت و آن را در چارچوب ادامه یک بازی بزرگ جهت اجتناب از فروپاشی نظم جهانی و بروز یک جنگ فراگیر منطقه ای ـ بینالمللی دنبال کرد. در وهله اول به دلیل احتمال گسترش جنگ در منطقه، بازیگران اصلی و هژمونیک هدف خود را مهار این خطر و کشیدن افسار شتر رمیده جنگ قرار داده ؛ و با رسیدن به یک توافق حداقلی، فتیله تحرکات و لفاظیهای خطرناک را پایین کشیدند. در وهله بعدی به جهت درک درست از ذات یک بحران پیچیده و چند وجهی که معمولا در هر موضوعی به لحاظ گسترده گی بازیگران، در پایان هیچ نتیجه ای حاصل نمیشود، این بار دو وزیر خارجه دسترسی به تفاهم دوجانبه بین خود را ترجیح دادند. در این وضعیت با توجه به اعتماد دولت اسد و متحدان منطقه ای آن به روسیه و همچنین قدرت اعمال حاکمیتی واشنگتن بر محور اروپایی و توان تحمیل تصمیم گیری بر محور عربی- ترکی، راه هرگونه کارشکنی از سوی بازیگران درجه دوم محدود شده است. در این شرایط همه سناریوهای احتمالی برای دخالت خارجی به حق حاکمیت سوریه از سوی ترکیه و عربستان که حتا میتوانست موجب برهم خوردن نزدیکی واشنگتن با جناح کردی سوریه شده و به یک رویارویی نظامی در ابعاد منطقه ای و بینالمللی منجر شود، بسته شد.
توافق مونشن درباره بحران سوریه که متمرکز بر کمک رسانی بر مناطق تحت محاصره و ترک مخاصمه است ؛ با توجه به تجارب شکست خورده قبلی به نظر می رسد حداقل در کوتاه مدت قابل دستیابی خواهد بود. درباره امداد رسانی به مناطق تحت محاصره به دلیل آنکه هم اکنون هر دو طرف جنگ داخلی سوریه از چنین مناطقی برخوردارند، این توافق و معامله «پایاپای» تلقی شده و هر دو طرف از آن منتفع می شوند. درباره مهلت یک هفته ای برای ترک مخاصمه نیز با توجه به تنگ ترشدن حلقه محاصره حلب و رسیدن نیروهای نظامی سوریه به نزدیکی مرزهای ترکیه، از این پس امکان کمک های لوژیستیکی و دخالت گرانه ترکیه به گروههای مخالف و ازجمله تروریستهای «داعش» و «النصره» از سوی انقره به میزان زیادی مسدود شده و از آنجا که در ماه های اخیر نیز واشنگتن به تحرکات باند « رجب طیب اردوغان »، رییس جمهوری ترکیه، در برهم زدن ثبات منطقه بیشازپیش واقف شده است، این توافق مطلوب هر دو طرف معامله بوده است. از یک سو روسها با رسیدن به اهداف نظامی خود در این مقطع زمانی، شرایط را برای یک ایست در جریان منازعه مناسب می بینند و از طرف دیگر، امریکاییها نیز با رسیدن به این توافق، خود را از شر چند دسته گی در بین متحدان منطقه ای و میدانی خود و همچنین کشیدن پایشان به جنگی بزرگ خلاص کردهاند.
با همه این شرایط هنوز نمی توان از موفقیت توافق مونشن با قاطعیت سخن گفت، چراکه به همان نسبت که طرف روسی می تواند دولت اسد ومتحدان خود را مدیریت کند، اما طرف امریکایی به دلیل چندپاره گی و تشتت کامل در بین مخالفان داخلی اسد و متحدان منطقه ای خود، توان مدیریت کامل موضوع را بدون شراکت صادقانه آنان نخواهد داشت. پیشروی هم زمان جنگ جویان کرد با حمایت هوایی روسیه در چند روز گذشته در شمال حلب و مناطق هم جوار کانتون «ایفرین» که موفق به تسخیر چند منطقه استراتژیک و فرودگاه نظامی «میناک» شده و هم اینک همراه با ارتش سوریه به پشت دروازههای شهر مهم «اعزاز» در مرز ترکیه رسیدهاند، با توجه به گفته های فرماندهان نظامی آنان که در حال جنگ با « جبهه النصره » و « احرار الشام » هستند، از آنجا که در توافق فوق داعش و النصره از شمول ترک مخاصمه مستثنا شدهاند، میتواند بیشازپیش تندروهای تروریست در بحران سوریه را در تنگنا قرار دهد. با اینهمه، توافق مونشن ارجحیت ذاتی بر نشست هم زمان « گروه بینالمللی حمایت از سوریه » در بروکسل داشته و سخنان اشتون کارتر وزیر دفاع امریکا، در استقبال از اعزام نیروی ترکی ـ عربی را تحتالشعاع قرار خواهد داد./ ا. ز.قنواتی / روزنامه شرق
بامداد ـ سیاسی ـ ۳ /۱۶ ـ ۱۵۰۲
شرف وافتخار برخلق دلاور سوریه و رییس جمهورآن
اسد کشتمند
دیشب در صفحات فییسبوک ویدیویی را گذاشته بودند که نشان می داد بشارالاسد رییس جمهور سوریه به دیدار سربازان دلاور سوری رفته واز سنگر های آنها دیدن می کرد. این ویدیو مربوط دوسال قبل است؛ یعنی زمانی که هنوزسپر پولادین نیروی هوا فضای ارتش روسیه او راحفاظت نمی کرد، این رییس جمهور دلاور محق است رهبر چنین کشور وچنین خلقی باشد. از یک چنین ملتی و ازیک چنین رییس جمهوری است که روسیه دفاع می کند و شمشیرآخته نبرد را رستم وار در برابرامریکا وناتو و پادوهای محقرمنطقه ای آنها، از نیام برمی کشد. به راستی این خلق سوریه از چه قماشی است که چنین کمری برای دفاع از آن بسته می شود؟ کمتر دیده شده که مفسرین وسیاستمداران به خود زحمت بدهند این موضوع را به کنکاش بگیرند که چه طور شد یک خلق « متوسط » از لحاظ تکامل فرهنگی و آگاهی سیاسی در دورانی که مقاومت خلق ها دربرابرغرب ستمگر، دیگرآن معنا وهوا و امکانات وامید واری سابق دوران جنگ سرد را ندارد، وکشور ها یکی پی دیگر در خاک فرو می غلطند، می تواند یکه وتنها در برابرهیولای وحشتناک همه قدرت های بزرگ غربی درطول بیشتر از چهار سال بایستد؟ در طول همه این سال ها مسکتبرینی که یوگوسلاویای درخشان را تکه تکه کرده و افغانستان وعراق ولیبیا و...را به زانو در آورده و بخشی از آنها را به خاکدانِ خاک سیاه مبدل کرده بودند، مزدوران حیوان صفت بی شماری را برای به زانو در آوردن خلق کبیر سوریه به کار گمارده وهر لحظه در طول بیشتر از سه سال برای تهاجم نهایی برآن روز شماری می کردند.
واینک حالا این خلق سرفرازسوریه است که مانند ققنوس از خاکسترآغشته به درد وخون سرزمین تاریخی خود به کمک فرزندان خلف نفسکی و ژوکوف وسپر پولادین آن سربرمی آرند وبه جهانیان اعلام می دارند که ما هستیم.
آری ای خلق کبیر سوریه ! توهستی ! زنده باشی و زنده باد روح پولادین جنگجویی ات دراره حق.
جا دارد همه مردمانی که برای زنده ماندن در عزت وبانام وهویت خود می جنگند ازملت سوریه الهام بگیرند. احترام و شرف به این مردم شریف که رهبر دلاور خود را تنها نگذاشتند و رهبر دلاور هم به چشمک زدن های فریبنده غرب توجه نکرد ودر سخت ترین ایام تاریخ کشور در کنار مردم خود باقی ماند. درد این روزگار را به جان خرید و جان را به جانان ملت تبدیل کرد. سربازسوریه نشان دادکه به سان چاپایف وبودیونی می رزمد وحق دارد از یاری رزمجویانه برادرانه سرزمین وروشیلف بهره بگیرد.
مردم سوریه در طول این سال های سخت که با هیچ شرایط سخت هیچ کشور دیگر دردوران حاظر قابل مقایسه نیست، در عمل نشان داد که برخوردار از روحیه مدنی و فارغ از فرقه گرایی ها، وفادار به منافع ملی و طرفدارآزادی واقعی خود است.
در میان عکس های قدیمی از دیدن یکی از آنها به طور ویژه ای خوشحال شدم؛ این عکس مربوط به دورانی است که مسوولیت سفارت افغانستان در ایران رابه عهده داشتم. هنگام مسافرت حافظ الاسد ( پدر همین شیر مرد رهبرکنونی سوریه) وقتی که کارمند تشریفات وزارت خارجه ایران مرا به او معرفی کرد، حافظ الاسد با مکثی کوتاه و اظهار محبت به اینجانب علاقه کشور خود را به افغانستانی که در آن زمان از وجه واعتبارشایسته ای برخوردار بود، نمایان ساخت. این دیدار بسیار کوتاه وگذرا خاطره خوبی برای من بجا گذاشته است.
درزیر، لینک گذارش دیدار بشارالاسد از جبهات جنگ را می گذارم.
بامداد ـ سیاسی ـ ۱ /۱۶ ـ ۱۵۰۲
همبستگی نیروهای مترقی و دموکرات دردستور روز قرار دارد
داکتر حبیب منگل
بررسی واقعی بینانه اوضاع افغانستان و بحران امنیتی و بیداد تروریسم وافراطیت ؛ فساد سیاسی وانتخاباتی و بحران مشروعیت سیاسی ؛ تعصبات قومی ومذهبی ؛بحران فساد و بی قانونی ؛ حکومت داری بد ؛ چالش های کلان اقتصادی و فقر وبیکاری فزاینده و بی عدالتی های اجتماعی درکشورو تداوم جنگ اعلام ناشده و صدور تروریسم دولتی پاکستان و دخالت ومداخله خارجی درامورکشورما دال بر این است که درا ستراتیژی جنگ با تروریسم ؛ گذار به دموکراسی و ساختن یک دولت واقعاً دموکراتیک و ایجاد حکومت های فساد ناپذیر و قانومندار؛ خدمت گذار مردم و کارا درکشور؛ بازسازی وتوسعه اقتصادی و اجتماعی و اعاده حاکمیت واستقلال سیاسی افغانستان ؛ یک بن بست استراتیژیکی خود ساخته شکل گرفته است .
علل و عوامل این بست و وضعیت بحرانی وچالش ها متعدد اند .اما عدم قاطعیت وتعلل نیروهای بین المللی درجنگ با تروریسم و نابود نکردن لانه ها ی امن شبکه های وپایگاه های تروریستی درخاک پاکستان از یک سو ؛ تمرکز قدرت دردست حلفات و افراد چپاول گر ، واپس گرا و پس رو ، بنیاد گرا و مستبد ، قوم گرا وستمگر وحکومت های ناکام ؛ ازجانب دیگر از عوامل عمد وتاثیر گذار درشکل گیری بن بست استراتیژیکی پیش امده و اوضاع پیچیده و روبه وخامت کنونی کشور به شمار می آیند.
درچنین شرایط ؛ ضرورت یک بدیل سیاسی رهایی بخش و دموکراتیک به میان می آید . بدیلی که به ایجاد یک دولت قدرت مند ملی - دموکراتیک و تدوین یک استراتیژی موثر ؛ تروریسم و افراط گرایی رادرکشور ریشه کن سازد ، به جنگ اعلان ناشده ۴۰ ساله پاکستان علیه افغانستان و دخالت و مداخلات لگام گیسخته خارجی در امور کشورما خاتمه دهد و سلطه و نفوذ نیروهای چپاول گر و فساد پیشه ، واپس گرا ، مستبد و اقتدارگرا ، قوم گرا وستم گر، زورمند و مافیایی را در ساختار قدرت واداره مرکزی ومحلی دولتی کشور به پایان رساند و ریشه کن سازد.
بناً این ضرورت ملی به میان می آید که نیروهای ملی ومترقی ؛ دموکراتیک و ، طرفدار عدالت اجتماعی و تحول طلب کشور دست به دست هم دهند ودریک جبهه وطنی و دموکراتیک متحد شوند و رسالت خود را در ایجاد بدیل متذکره و یک دولت قدرت مند ملی واستقرار دموکراسی واقعی و حکومت مشروع و قانونمدار؛ فسادناپذیر وفساد ستیز ؛ خدمت گارمردم وپاسخگو ادا نمایند وبه این گونه به تروریسم و نا امنی؛ ناکارایی وحکومت داری بد ؛ فساد وبی قانونی ؛ فقر و بیکاری ؛ ستم وبی عدالتی های اجتماعی ؛ دخالت ومداخلات لگام گسیخته خارجی درکشورخاتمه دهد و دین خود را دربرابر مادر وطن افغانستان ومردم رنجدیده وستمدیده آن به انجام رساند .
بامداد ـ سیاسی ـ ۲ /۱۶ ـ ۱۵۰۲
انتقاد مدودیف از احتمال مداخله زمینی کشورهای دیگر در سوریه
دیمیتری مدودیف نخست وزیر روسیه در مونشن یادآوری کرد که از زمان به دست آمدن توافق مونشن در مورد سوریه، وضعیت « بهتر شده »، و تاکید کرد که صحبت از مداخله زمینی در سوریه راهبرد نادرستی است.
آقای مدودیف در سخنانی در دیدار با رییس جمهور سلوونیا که در خبرگزاری روسی اینترفکس بازتاب داشت، تصریح کرد که « وضعیت به نسبت روزهای گذشته اندکی بهتر شده، و این هنوز آغاز راه است».
او درعین حال توصیه کرد که در این مرحله، « ما باید به یکدیگر توجه کنیم و به استدلال های هم گوش دهیم تا توافق مونشن اجرایی شود».نخست وزیر روسیه در عین حال از بازیگران بین المللی در صحنه سوریه خواست که رفتاری نداشته باشند که « دیگر طرف ها را بترسانند».
او در این زمینه یادآور شده که « به رغم توافق مونشن؛ برخی [از طرفها] از هم اکنون می گویند که اگر شما نتوانید کاری انجام دهید، ما دست به عملیات زمینی می زنیم».
آقای مدودیف تصریح کرده که چنین رویکردی «چرخشی اشتباه از مذاکرات است».
اظهارات نخست وزیر سوریه ساعتی پس از آن مخابره می شود که خبرگزاریها به نقل از وزیر خارجه امریکا نوشتند که « روسیه با مداخله در سوریه از جانب بشار اسد، اراده و خواست بینالمللی را نادیده میگیرد».
جان کری در سخنانش در کنفرانس مونشن، از مسکو خواست تا با « نیت خیر» برای برقراری آتش بس در سوریه عمل کند و اجازه دهد تا با گذار سیاسی این جنگ پایان یابد، و در عین حال برای چندمین بار در روزهای اخیر تاکید کرد که حملات هوایی روسیه « تروریستها » را هدف نگرفته، بلکه هدف این حملات « عمدتاَ گروههای مشروع مخالف بشار اسد بوده است».
او با اشاره به قطعنامه شورای امنیت در مورد سوریه یادآور شد که « این مساله حیاتی است که روسیه با تغییر تاکتیکهایش، دست از هدف قرار دادن این گروهها بردارد و به توافقی که خود بخشی از آن بوده، پابند باشد».
« اعزام نیروی زمینی زمینه ساز یک جنگ جهانی است »
اما این نخستین بار نیست که نخست وزیر روسیه ، در روزهای اخیر تصمیم در مورد اعزام نیروی زمینی به سوریه را نکوهش کرده است.
دیمیتری مدودیف در روزهای گذشته هم هشدار داده بود که اعزام نیروی زمینی از سوی کشورهای دیگر به سوریه ممکن است آغاز یک جنگ جهانی باشد، و افزوده بود: « امریکا و کشورهای عربی دوست ما باید فکر کنند که آیا یک جنگ دایمی میخواهند یا نه. »
نخست وزیر روسیه در گفت و گویی با روزنامه المانی هندلس بلت گفت که « عملیات زمینی کشورهای دیگر در خاک سوریه همه را به دخالت در این جنگ خواهد کشاند».
آقای مدودیف در پاسخ به پرسشی در مورد اعلام آماده گی عربستان سعودی برای اعزام نیروی زمینی به سوریه، گفت: «امریکا و کشورهای عربی دوست ما باید فکر کنند که آیا یک جنگ داِیمی می خواهند و یا نه ».
آقای مدودیف در عین حال از عدم همکاری قدرت های غربی با روسیه برای حل بحران سوریه انتقاد کرد، و افزود این بحران باید از طریق گفت وگو حل شود و نه با گشودن جبهه های جدیدی در این جنگ.
بر اثر جنگ داخلی پنج ساله سوریه بیش از ۲۵۰ هزار نفر کشته شده، میلیونها نفر آواره و مجبور به مهاجرت شده و گروه اسلام گرای تندرو موسوم به « خلافت اسلامی » قدرت گرفته است.
کشورهایی که در حال حاضر در ایتلاف بینالمللی به رهبری امریکا با گروه « خلافت اسلامی » (داعش) می جنگند عبارتند از بریتانیا، فرانسه، ترکیه، عربستان سعودی، اردن، امارات متحده عربی، کانادا و استرالیا، و عربستان سعودی به تازه گی تایید کرده که در حال برنامه ریزی برای اعزام نیروی زمینی به سوریه با هدف مبارزه با داعش است.
قدرتهای جهانی در یک جلسه اضطراری درشهر مونشن المان در مورد اجرای یک آتش بس سراسری در سوریه طی یک هفته به توافق رسیدند.
در این زمینه جان کری وزیرخارجه امریکا گفت که « توقف » در نبرد بین نیروهای دولتی و شورشیان مورد حمایت غرب ظرف یک هفته اجرا خواهد شد.
او افزود این طرح « بلند پروازانه » برای آتش بس، حملات کشورهای غربی به گروه « خلافت اسلامی » و سایر گروه های اسلام گرای تندرو در سوریه را شامل نمی شود.
اما دیوید هاموند، وزیر خارجه بریتانیا، گفت که توقف نبردها در سوریه فقط در صورتی عملی خواهد شد که روسیه حملات هوایی خود در حمایت از پیشروی نیروهای دولتی علیه مواضع شورشیان را متوقف کند./ اسپوتنیک
بامداد ـ سیاسی ـ ۲ /۱۶ ـ ۱۴۰۲