به خاطر۱۹همین سالگرد وفات شادروان ببرک کارمل

بصیر دهزاد

 ببرک کارمل ، شخصیت برجسته  سیاسی ، شجاع و صاحب هوشمندی خاص سیاسی و اجتماعی ۱۹ سال قبل از امروز به ابدیت پیوست. شاد روان ببرک کارمل نه تنها از دیدگاه پیروان سیاسی اش بلکه نظر به نوشته های تعداد از مفکرین  سیاسی- اجتماعی غیر وابسته ِ شخص  بی بدیل  در چند دهه سیاسی که وی زیسته است، بوده است. وی که یکی از بنیان گذاران جریان دموکراتیک خلق افغانستان بوده ، بیش از پانزده سال به حیث رهبر حزب و قریب به شش سال در رهبری دولت  وقت قرار داشت ، یکی از شخصیت های برجسته  و متبارز  سیاسی  درعصر حاکمیت دولت های دموکراسی ملی در تعداد از کشورهای آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین بوده است. شاد روان ببرک کارمل را بر حق می توان در زمره شخصیت های ملی و مترقی و تحول پسند آن زمان تلقی نمود . در دهه های که ببرک کارمل در اوج مبارزات سیاسی  و اجتماعی افغانستان و در عمق تضاد های اجتماعی و فکری متبارز گردید، چهره های برجسته و ثبت شده در تاریخ مبارزات ترقی خواهانه ، ملی و ضد استعماری مانند جمال عبدالناصر در مصر، سوکارنو در اندونیزیا، قوام ناکرومی در الجزایر، پاتریس لولمبا  و ده ها رهبران دیگر مثال های بودند که  برضد ارتجاع و استعمار با افتخار و شجاعانه مبارزه نمودند و تعداد از آنان بر اساس توطیه های ناشی از تسلط سیاست های کودتایی بین المللی غرب و ارتجاع منطقه وی جان های خود را هم در راه آرمان های ملی و وطنپرستانه شان از دست داده اند.

من به مانند هزاران عضو آن وقته حزب دموکراتیک خلق افغانستان و مردمان که به شخصیت پاک، صادق شاد روان ببرک کارمل احترام دارند ، می خواهم به خاطر یادبود این بزرگ مرد زمان ادا  احترام نمایمِ  ونام شان را زنده و خاطرات شان را جاویدان بخواهم. او «یک رهبر با افتخار» ، یک « ترقی خواه با افتخار» و  یک « مبارز استوار و پایمرد با افتخار» بود که به همان مقیاس که یک شخصیت با ثبات بود، دارای عاطفه انسانی ، احساس عمیق احترام به عرف و عنعنات پسندیده جامعه افغانی و دارای روابط ابتکارانه با نخبه گان و شخصیت های سیاسی، اجتماعی و روحانیون آگاه و وطن خواه و بزرگان اقوام کشور داشت. او با همین خصوصیات اش همیشه حیثیت یک خار چشم را برای عوامل جهل و تاریکی داشت  و هنوز هم روحیه و عطش  انتقام جویی  بعض از محافل و چهره های وابسته فروکش نکرده است که متاسفانه در نوشته های شان  بر علیه این شخصیت سر داده میشوند.

نویسنده چهره و نقش بی بدیل شاد روان ببرک کارمل را از دو دیدگاه می بینم، یکی اینکه  من افتخار مبارزه بی آلایشانه و به خاطر ترقی  ملی و اجتماعی را تحت رهبری وی آموختم و بکار گرفتم ؛ و دیگر اینکه به حیث یک ترقی خواه متعهد به آرمان های ملی و ترقی خواهی اندیشه های ملی و ترقی خواهی وی در شرایط کنونی و در بسیاری از موارد حیثیت « یکی از »  منابع و بنیاد تحلیل و بررسی اوضاع کنونی کشور است و خواهد بود.

شخصیت های مانند ببرک کارمل فقید و همراهان شان همه زنده گی خود را وقف مبارزات تحول طلبانه  و روشنگری جامعه عقب مانده تحت شعار « به خاطر رنج های بیکران مردم افغانستان »  نمودند . صرف نظر از بر خوردهای غیرواقعبینانه و جانبدارانه تعداد از آنانی که زمانی گلو ویخن پاره میکردند و اکنون در تخریب این چنین رهبران  راه مبارزات ملی و تحول طلبانه همان گلو و یخن را پاره میکنند و هم صرف نظر از دیدگاه های افراد و حلقات سیاسی که خود محصول همان دوره سیاسی بوده اند، دو نقطه قابل تبارز و مقایسه وجود دارد که  فقید ببرک کارمل و تعداد زیاد همرزمان وقت شان با پاکی و صداقت شان معیار یک  مقایسه با آن  رهبران اند که  تا توانستند نه تنها خود چور و غارت نمودند؛ بلکه  آنرا به یک سیستم مسلط حاکم بر سینه ملت ساختند. همراهان وقت شاد روان ببرک کارمل ثابت ساختند که خود را به خاطر آرمان های انسانی شان وقف نمودند و افتخار پاکی و صداقت شان را هیچ گاهی خدشه دار نساختند. نویسنده میخواهد احترام عمیق خود را به تمام فرزندان صادق و وطن پرست خارج از حزب دموکراتیک خلق افعانستان که در مبارزه وطنپرستانه گام گذاشتند و راه خود را با از خود گذری ادامه دادند نیز ابراز می نماید.این معیار ها است که باید با آنها افتخار نمود و با سربلند یادبود آن ها را زنده نگهداشت.

من خواستم  در پهلوی ده ها نظریات و تحلیل های همگون، متفاوت و متضاد که هر کدام یقیناٌ طرز دید و از تراوش های فکری و ایدیالوژک  مسلط همان  وقت ناشی می شوند، یافته های فکری خود را  که زمانی در تحت رهبری ایشان افتخار عضویت حزب دموکراتیک خلق افغانستان را داشتم ، در این مقاله  تحریر نمایم. قابل تذکر می دانم که محتوای این تحریر متکی است بر روند های مسلط  ملی و بین المللی همان وقت که در آن اندیشه های  فکری مختلف  درعرصه های چپ ، راست ، معتدل ، افراطی و ناسیونالستی شکل گرفتند و بر بنیاد آن جریانات و سازمان های سیاسی- ایدیالوژیک  زاده شدند ، شکل گرفتند و رشد یافتند. من موافق بر بعضی ارزیابی ها نیستم که  شخصیت ببرک کارمل را جدا از اوضاع و شرایط مسلط آن زمان  به تحلیل می گیرند و عملکرد های وی را از دیدگاه های کنونی به بررسی و انتقاد می گیرند. یا  برعکس بعض خصوصیات شخصی یا فردی  وی را تعین کننده در تغیرات و تحولات  وقت و ارتباط مستقیم می دهند و این را هم باید متذکر گردم که شخصیت سیاسی ببرک کارمل فقید را اگر  از دید مخالف و منفی گرایانه و یا بر عکس آن به تحلیل مسوولانه و واقعبینانه به تحلیل گرفت ، نباید دور از بعد و زاویه اوضاع ملی و بین المللی عصر به نقد گرفت که یک شخصیت سیاسی در آن زاده شده و به رشد فکری و ایدیالوژیک رسیده است. منظور نویسنده در آن است که  اولاٌ نباید کارکرد ها شاد روان ببرک کارمل و دیگر شخصیت های وطنپرست افغانی را از شیوه بینش و روند های کنونی که ماهیتاٌ با آن زمان در تفاوت است به نقد و انتقاد گرفت. دوم اینکه اگر ما تنها و تنها از زاویه فکری و ایدیالوژیک خود به بررسی چنین شخصیت ها بپردازم ، شاید به ساده گی دچار اشتباه گردیده و تحت تاٌثیر احساسات خود قرار گرفته و از واقعبینی سیاسی و یا تاریخی به دور برویم. به بیان دیگر خود و اندیشه خود را به طراوش های ذهنیگرانه « خود » محدود سازیم.

شادروان ببرک کارمل در شرایط زاده شد ، به جوانی رسید و صاحب اندیشه سیاسی و اجتماعی گردید که استعمار و مبارزه بر ضد استعمار در کشور های عمدتاٌ آسیا ، افریقا و امریکای لاتین  به داستان مبارزات ملی و آزادی خواهی تبدیل گردیده بود. ختم جنگ جهانی دوم ، دوقطبی بودن جهان و جنگ سرد بر اوضاع بین المللی تحمیل ؛و سیاست ها و روابط  بین المللی را عمیقاٌ تحت تاٌثیر قرار داده بود. در واقعیت سیستم های سیاسی و حکومات ایجاد شده خواهی نخواهی میلان سیاسی و روابطی را با یکی از دو سیستم مسلط در جامعه بین المللی مدلل می ساخت در غیر آن سقوط آنان با کودتاٌ ها و یا مداخلات نظامی حتمی به نظر می رسید. کشور های که جدیداٌ با استقلال رسیده بودند هنوربه ایجاد دولت های مستحکم و ساختار وسیع  دستگاه دولت نبودند، بدین لحاظ ایجاد روابط  و تعلقیت های سیاسی با سیستم های مسلط جهانی یعنی دو قطب سوسیالیستی و سرمایه داری امپریالیستی غیرقابل جلوگیری بوده است. به گونه مثال تشکیل با عجله پیمان های نظامی در جنب ناتو یعنی « سنتو» و « سیاتو» که در آن ها پاکستان ، ترکیه ، عراق زمان جنرال عارف و فیلپین عملاٌ تهدید بر امنیت و ثبات دول تازه ایجاد شده  بودند. جهت دیگر مساله درآن است که ساختار اقتصادی ـ اجتماعی اعم از تسلط فیودالیزم قرون وسطایی و عدم رشد کافی مناسبات سرمایه داری در حدی نبود که اقتصاد سرمایه مسلط بر اوضاع جدید گردد. بناٌ مبارزه بر ضد مناسبات قرون وسطایی ، مبارزه بر ضد نظامیگری امریکا و جلوگیری از سقوط تحمیلی و بلاخره سمت دهی اقتصادی ضرورت سیاست های جدید و فورمولبندی نظریات ایجاد دولت های ملی- دموکراتیک را به وجود آورد. به همین دلیل از نظرنویسنده سمت گیری به طرف سیاست های قطب سوسیالیزم عجیب نبوده بلکه  دلایل اقناعی آن در ذهن می تواند تداعی گردد.

پس می توان این سوال را هم مطرح نمود که  آیا جریان دموکراتیک خلق مساله حکومت ملی  و دموکراتیک  و ایجاد جبهه ملی در مبارزه بر ضد فیودالیزم و امپریالیزم را بر حق و یا غیر برحق انتخاب نمود. طبعاٌ در چنین روند ها شخصیت های زاده می شوند و به حیث ممثل اراده یک جنبش سیاسی  در راس قرار می گیرند و نقش رهبری را به عهده می گیرند.

رهبر فقید حزب دموکراتیک خلق افغانستان شاد روان ببرک کارمل در شرایط متبارز گردید که ابعاد مبارزات روشنفکری در عین مقیاس میان سازمان های سیاسی- ایدیولوژیک  چپ و راست شکل می گرفت همان گونه که جریان شعله جاوید (دموکراتیک نوین) و اخوان المسلمین بر بنیادهای ایدیولوژیک ایجاد گردیدند ؛ جریان دموکراتیک خلق هم بر بنیاد یک ایدیالوژی مسلط زمان پایه گذاری گردید. در این جا نباید از تعلقات و تمایلات این جریانات با سازمان های مماثل در چوکات مناسبات بین المللی شان انکار نمود.

زنده یاد ببرک کارمل که در یک خانواده متمول به دنیا آمد و در جوانی خود، ایده و سرنوشت خود را به آرمان های مردمان فقیر کشور گره زد ، تمام عمر خود را به مبازره و روشنگری سپری نمود و با آرمان هایش به خاطر خدمت به انسان جامعه فقیر افغانستان تا آخرین لحظات حیات زنده گی نمود. 

آنچه درمورد شخصیت و خصوصیات اش باید گفت که ایشان انسان با غرور ، باعاطفه انسانی  ولی در پرنسیب های قبول شده سازش ناپذیر و عدول ناپذیر بود. در روابط اجتماعی به خصوص با شخصیت های ملی و وطن پرست و مستقل دست بالا  داشت که در اولین برخورد اعتماد و حسن روابط را با طرف صحبت خویش به وجود می آورد. او در زمان وکالت اش در پارلمان توانست چهره های سرشناس را به یک سیاست ملی و روشنگری جلب نماید که در زمان حاکمیت حزب تعداد این شخصیت های متنفذ ، قابل احترام و تجددگرا  پایه گذاران جبهه ملی پدروطن گردیدند و یا بعدآ در پست های بلند دولتی جا و مقام شایسته را بدست آوردند. ولی تعداد دیگر با آنکه با پاسپورت های رسمی دولت وقت به خارج رفتند و دوباره بر نگشتند، بعد از سالها وابسته گی به تنظیم ها و یا حفظ موقف بی طرفی، با آن هم زبان از خصایل « استوار بودن، ترقی خواهی، با عاطفه انسانی، وفاق ملی و احترام بر اعتقادات ملی و مذهبی مردم » باز نموده اند.

با آنکه شادروان ببرک کارمل در بعض مقطع های زمانی به سیاست های تحمیل شده مواجه گردید که موشگافی و تحقیق و به دست آوردن واقعیت ها ممکن ضرورت زمان باشد و واقعیت های هنوز بیان ناشده جای قضاوت های ظالمانه و منفی گرایانه را بگیرد. نویسنده بدین باور است که  نوشته جات و خاطرات این شخصیت بی بدیل سیاسی و وطن پرست روشن سازی جانب دیگر صفحات سیاه شده و تبعیض گرایانه و تب آلود خواهد بود.

نباید از این واقعیت انکار نمود که در زمان رهبری دولتی ایشان سیستم دولتی  افغانستان اعم از لحاظ ساختاری و اعم ایجاد سیستم قانونگذاری انکشاف غیر قابل مقایسه با سیستم های قبلی و بعدی را نمود. توجه ایشان به اقشار مختلفه جامعه از جمله هنرمندان ، پیشه وران و سایر حلقات روشنفکری زمینه ساز ایجاد اولین اتحادیه های صنفی را در هر بخش بوده است و به شکلی راه تاٌثیر گذاری آنان را در سیستم سیاسی  ممکن ساخت. این اتحادیه ها بیشترین عرصه های تشویقی را در رشد و انکشاف شان به دست آوردند. توجه به بخش های مختلفه خدمات اجتماعی از جمله صحت عامه ، خدمات شهری، مساعدت ها به مامورین دولت از طریق توذیع کوپون وغیره امکانات موجود مساعد می گردید. عطف توجه به مساجــد و ملا امام ها  ها و تمامی مناسک مذهبی صورت می گرفت. من به خود حق می دهم این سوال را مطرح نماینم که طی بیش ۲۰ سال حاکمیت های بنام اسلامی و ناشی از ایدیالوژی  بنیادگرای اسلامی، کدام جهات جامعه افغانی ما در اسلامی ساختن جامعه موثر و برتر از آن زمان بوده است که ما آنرا با فاکت ها به مقایسه گیریم . ولی یک فاکت غیر قابل انکار وجود دارد و آن اینکه :

سیاست و سیاست سیاسی افغانستان با آمدن تنظیم های جهادی دو دسته در اختیار پاکستان و استخبارات  آن قرار داده شد و تا سطح که حزب اسلامی حکمتیار موضوع کنفدرایشن با پاکستان را مطرح ساخت و طالبان دولت را کلاٌ  چهار دسته در اختیار پاکستان قرار دادند و خود به حیث اتباع ردیف دوم پاکستان را به خود گرفتند ولی تسلط عربستان سعودی نیز کم نبوده است. و اکنون دولت کنونی بعد از طالبان وابسته به دستگاه نظامی ناتو، استخبارات پاکستان، ایران، سعودی، قطر، آمریکا، انگلستان و ده های دیگر از یک لست طولانی.

آنچه مربوط می شود به شرایط تحمیل شده جنگی بحثی است که از زوایای مختلفه چون رقابت های سیاسی - نظامی در اوضاع بین المللی ، پردامنه ساختن بی ثباتی در آسیا ، حالات خاص ، مسوولیت  قانونی و حقوقی دولت و انفاذ قوانین و تطبیق آن وسیعاٌ و بدون جانبداری های سیاسی – ایدیولوژیک مورد تحقیق و پژوهش گیرد.

نویسنده با بعضی ارزیابی ها و نقل از حوادث و بیان خاطرات بدین ایده معتقد گردیده است که علی الرغم تغیر ڼ غیر طبیعیة  در رهبری حزبی و دولتی تحت تاٌثیر مستقیم سیاست گرباچف ، ببرک کارمل فقید معتقد بر حفظ یگانگی در درون حزب و ادامه وظیفه ڼ دفاع از حکمیت دولت جمهوری افغانستان در برابر دسیسه های بیگانگان ة  بوده است و با قبول یک اجبار سیاسی اصل تغیر سیاسی را نیز پذیرفته بوده است. ولی اینکه در پروسه های بعدی وی محصور از آگاهی از انکشافات بوده و آن نقش موثر و وفاق بر انگیزش در دستان دیگر قرار گرفت و خودش از پروسه ها دور قرار داده شد، سوالی است که قابل یک بررسی جدید است. ببرک کارمل می توانست با همان دراکیت از اوضاع نقش بزرگ را در تقویه یک خط مستقل و غیر وابسته سیاسی – اجتماعی آن وقت افغانستان و بسیج بیشتر حزب داشته باشد تا از تقسیم بندی حلقه رهبری در گروپ های کوچک و شکل گیری ایده های که تحت رو پوش سیاست حاکم بعد از سالهای ۱۹۸۵شکل می گرفتند، پیش گیری صورت می گرفت.

نام چنین شخصیت های پاک طینت ، هدفمند ، مبارز خسته گی ناپذیر، ملی و تجدد گرا جاویدان و روان شان شاد باد.    

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱ /۱۵ ـ ۰۶۱۲

مبارزه با داعش یعنی سلاح ندهید و نفت اش را نخرید!


سخنان  بانوی سارا واگن کنشت در بوندس تاگ المان

 

گزینش و ترجمه نافعی

در مراسم سوگواری هفته پیش که به یاد قربانیان حملات تروریستی در پاریش برپا شد، ترانه Quand on n’a que l’amour ساخته هنرمند و آهنگساز نامدار فرانسوی « ژاک برل» خوانده شد. ترانه ای که کاملا در نقطه مقابل سخنان جنگ طلبانه پرزیدنت اولاند قرار داشت. سراسر این ترانه ستایشی است از عشق و دوستی ، پیامی روشن در طرد خشونت و جنگ. آرزو می کردم که ای کاش همه شما که امروز می خواهید رای موافق به اعزام نیروی نظامی المان به سوریه بدهید، این ترانه را شنیده و پیام آن را درک کرده بودید.

درست سه هفته پیش، ۱۳۰ انسان قربانی یک عمل تروریستی وحشیانه شدند. تقریبا تمام عاملان ترور شهروندان فرانسه و بلژیک بودند. کسانی که در علف زارهای حومه شهرهای بروکسل و پاریس بزرگ شده بودند و حالا شما ادعا می کنید که ما هم با کشتن مردم بی گناه، با کشتن زنان و کودکان رقه با دولت اسلامی مبارزه می کنیم و آن را ناتوان می سازیم. مردم رقه و دیگر شهرهای سوریه را، زنان و کودکان را بمباران می کنیم و می کشیم .

این چه جنونی است؟ سوال من از شما این است : ما در چه قرنی زنده گی می کنیم؟

وقتی شما می گویید سرسری تصمیم نگرفته اید و در باره تصمیم خود فکر کرده اید و ما، ما که مخالف هستیم و می گوییم نه، ما نقشه ای نداریم که نشان دهیم چگونه می شود کار دیگری کرد، به شما می گویم که چرا نقشه دیگر هم هست. من به شما می گویم که فقط و فقط یک نقشه چیست. جنگ همه کارها را خراب تر می کند. شما با جنگ، دولت اسلامی را از بین نمی برید. شما با فرستادن نیرو به میدان، آن را تقویت می کنید.

رقه شهری است با ۲۰۰ هزار جمعیت. آخرین بار که این شهر بمباران شد بیمارستان ها و مدارس هدف قرار گرفتند. رسما اعلام نشده که قربانیان بمباران ها چند نفر بوده اند، اما می توان مطمین بود که تعداد قربانیان غیرنظامی در سوریه، فقط در بمباران های همین سه هفته اخیر، بیش از قربانبان حمله وحشیانه در پاریس بوده است. مادران رقه نیز برای کودکان خود می گیریند، آری بمباران جنگی هم ترور است.

ماکرون  وزیر اقتصاد فرانسه  پس از حملات تروریستی گفت : « جامعه فرانسه مسوول است در پیدایش زمینه ای که ترور می تواند در آن شکوفا شود.»

( تک مضراب « مارکوس هلــد» نماینده فراکسیون سوسیال دموکرات : حالا شروع می شود!)

این ها که من می گویم همه نقل قول است ازماکرون : در جمهوری فرانسه هر روز« قولی که برای برابری داده شده» زیر پا گذاشته می شود. هم او می گوید : « ما به امکان ترقی اجتماعی برای همه خاتمه دادیم ». شما ادعا می کنید که می خواهید با فرانسه همبسته باشید. من از شما می پرسم: با کدام فرانسه؟ با فرانسه ای که به سیاست ورزان بالا نشین تعلق دارد؟ همان صاحب منصبان سیاسی که مسوول بد ترین جنگ ها هستند –  فقط جنگ الجزایر را به یاد تان می آورم- یا با فرانسه مردم فرانسه، که فقط می خواهد در آرمش و امنیت زنده گی کند؟

به شما می گویم اگر شما خواستار دوستی و همبسته گی صادقانه با فرانسه هستید، به عنوان مثال می گویم، آن وقت باید از تحمیل اقتصاد ریاضتی از طریق بروکسل به فرانسه چشم بپوشید، تحمیل سیاستی که سبب می شود روز به روز جوانان بیشتری آینده خود را از دست بدهند. به این می گویند همبسته گی واقعی . این جا می توانید یک گام جلوتر بروید.

( تک مضراب از ماکوس هلد  : باور کردنی نیست!)

به همین دلیل یک بار دیگر می گویم: این دروغ محض است که شرکت در این جنگ دولت اسلامی را تضعیف می کند. تفاوتش هم با نبرد نیروهای کُرد در منطقه در همین است.

شاید ۱۴ سال پیش هنوز این حرف باور کردنی بود که مساله تروریسم را می توان با بمباران حل کرد، اما امروز دیگر بعد از این همه تجربه ای که به دست آمده دیگر باور کردنی نیست. شما در سال ۲۰۰۱  ترسایی تصمیم گرقتید ارتش المان را به افغانستان بفرستید. از ۱۴ سال پیش در آنجا جنگ است، جنگی که هزارن نفر غیر نظامی و ۵۰ سرباز المانی قربانی آن شده اند.

خوب؛ حاصل آن چه بوده است؟ امروز حمایت مردم از طالبان بیش از گذشته است. این جنگ از همان آغاز یک کاری بود عبث. با خیال راحت می تواند به نادرستی آن اذعان کنید و

( تک مضراب از   فولکر کاودر از حزب دموکات مسیحی : چه حرف چرندی! )

۲۰۰۳ ترسایی بوش ( رییس جمهور امریکا ) با « ایتلاف داوطلبان» عراق را اشغال کرد. صدام حسین ساقط شد. شش ماه بعد « دولت اسلامی» تاسیس شد که امروز بر نیمی از عراق مسلط است. ۲۰۱۱ لیبیا بمباران شد. قذافی ساقط شد. از آن زمان در لیبیا هرج و مرج بر قرار است و « دولت آسلامی» آن جا جای پای خود را محکم کرده است. در سوریه هم همین طور است. چندی پیش خود پنتاگون اذعان کرد که در آغاز برای تضعیف اسد به گروه های تروریستی اسلامی گوناگون کمک کرده است. اما واقعیت غم انگیز این است که این غرب بود و در درجه اول ایالات متحده امریکا بود که این هیولا را آفرید،

اعتراض نمایندگان احزاب سوسیال مسیحی، دموکرات مسیحی، سوسیال دموکرات : « اوه»!

که امروز همه ما را دچار ترس و وحشت کرده است. این آن حقیقتی است که شما نمی خواهید بشنوید. اما این هیولا حاصل جنگ های ماست، حاصل جنگ های غرب است در این جهان.

پرسش از سخنران- پرسنده   دیتر یانه سِک  از حزب سبزها/ اتحاد ۹۰:

من هم مثل شما به این لشکر کشی رای نخواهم داد. اما من از خود، جدا، می پرسم که آیا شما در استدلال های خود قدری یک جانبه نیستید؟ شما به درستی از این که افراد غیر نظامی در حملات به رقه قربانی شده اند شاکی هستید. ولی در مورد کسانی که قربانی حملات هوایی روس ها شده اند، مثلا در منطقه حمص، چه می گوئید؟ من از میان پناه جویان کسی را می شناسم که اهل حمص است ، خانواده او درست ساکن این منطقه هستند و شاکی است که از اواسط ماه سپتامبر بمب افکن های روسی با حملات شدید خود به این منطقه قربانیان زیادی برجای نهاده اند. در این مورد شما سخنی نمی گویید. از آقای  بارچ  (رهبر حزب چپ) هم من در آخرین مباحثات روز چهارشنبه سخنی نشنیدم. فقط یک چشم شما بیناست که همه تقصیرها را به گردن غرب می گذارید ولی حملات شدید روسیه را در زمینه مطرح نمی کنید؟

سارا واگن کنشت: البته این قربانی ها هم به اندازه قربانیان حملات فرانسوی ها، مانند قربانیان بم  های امریکایی، قربانیان همه بم های دیگر غم اگیزهستند. این جنگ بم افکن ها ابزاری است نادرست. بم ها ایجاد صلح نمی کنند، چه بمب روسی باشد، چه بمب امریکایی و چه بمب فرانسوی. این را ما همه جا به همین صورت گفته ایم. من دیروز در تظاهرات در برابر « رایشس تاگ» که ما به آن دعوت شده بودیم، دقیقا همین را گفتم. این صادقانه نیست که شما دست می زنید و می گویید که این قربانیان عوضی هستند ـ در روزنامه ها هم آمده است، ولی شما امروز به اعزام نیروی نظامی به سوریه رای موافق می دهید. صاف و ساده بگویم این یعنی دغل کاری . اگر شما مخالف بم هستید و بم روسی را محکوم می کنید. پس لطفا دست خود را برای دست دادن و اعلام موافقت بالا نبرید که هواپیماهای « تورنادو »ی خود را برای بمباران مردم غیر نظامی به آن جا بفرستید. به این می گویند ثبات در رفتار، سازش ناپذیری. آن وقت است که من هم به شما احترام خواهم گذاشت.

(  فولکر کاودر  از حزب دموکرات مسیحی سوسیال مسیحی – ما احترام شما را نمی خواهیم! )

واگنکنشت: البته من خیلی خوب می دانم که اسد دیکتاتور است و در کشورش شدت عمل به خرج می دهد. ولی این را هم خیلی خوب می دانم که وقتی در واشنگتن با خود پسندی مستبدانه تصمیم گرفته می شود از کدام دیکتاتور جهان حمایت شود و تا دندان مسلح گردد و زیر پای کدام دیکتاتور خالی و ساقط شود هیچگاه دمکراسی و حقوق بشر مِلاک تصمیم گیری نبوده است. در تمام این جنگ هایی که شده فقط و فقط به چنگ آوردن نفت، گاز و حوزه نفوذ بوده است. تا اکنون یک میلیون و سیصد هزار نفر برای دست یافتن به این هدف ها جان خود را از دست داده اند.

(هنینگ اوته   از حزب محافظه کار دموکرات مسیحی- سوسیال مسیحی : فقط کلیشه است)

واگن کنشت: کلیشه؟ یک میلیون و سیصد هزار نفر قربانی شده اند و شما سخن از کلیشه می گویید؟ این تک مضراب شما را جدی نمی گیرم. شرم آور است.

(  ماتیاس ایلگن  از حزب سوسیال دموکرات : شما شرم آور هستید)

این جنگ ها بودند که   خاورنزدیک و میانه را به آتش کشیده اند، منطقه ای که امروز یک میلیون نفر فقط برای نجات جان خود می خواهند از آن فرار کنند. این شکست بزرگی برای سیاست اروپاست که مدت زمان زیادی با دست گذاشتن در دست امریکا از جنگ هایش حمایت کرد و خطر را از آن دور نگه داشت .

در سال ۲۰۰۱ که جنگ علیه باصطلاح ترور آغاز شد در سراسر جهان چند صد تروریست خطرناک وجود داشتند؟ امروز پس از ۱۴ سال باصطلاح جنگ با تروریسم تعداد آنها به صدها هزار نفر رسیده است. می خواهید تعداد آنها به میلیونها برسد؟ اگر هدف اینست باید به همین روش ادامه دهید و مارپیچ بالارونده جنگ و خشونت را به اوج برانید.

در سال ۲۰۰ در سراسر جهان ۳ هزار نفر در پی حملات تروریستی کشته شدند. در سال گذشته ۳۰ هزار نفر. البته شما دقیقا می دانید با تصمیمی که امروز می گیرید خطر حملات تروریستی در المان را بالا می برید. اما من به شما می گویم اگر می خواهید « دولت اسلامی» را واقعا تضعیف کنید باید نگذاریذ اسلحه بدست اش برسد، پول بدست اش برسد، تجهزات بدست اش برسد و نفرات بیشتر به آن بپیوندند.

به عبارت دیگر باید جراات داشت باشید و بالاخره دست پدر خوانده های ترور در میان هم پیمان های خودتان، یعنی ترکیه و عربستان را کوتاه کنید.

واقعا شرم آور است که تا امروز جلوی قاچاق نفت از مرز ترکیه گرفته نشده است و هر شب صد جهادگرای تازه – در حال حاضر تعداد شان بیشتر است – از مرز می گذرند و به دولت اسلامی می پیوندند. بنظر من به جای آن که سوریه را بمباران کنید بهتر آنست که اردوغان را برآن دارید تا دست از این بازی زیر میزی بکشد. این را هم باید گفت که همین اردغان است که کردهای شجاع را که آنجا شجاعانه و واقعا می جنگند بمباران می کند، از جمله با سلاح های المانی. این واقعا ابرو ریزی است. این سیاست از سر تا پا بر دروغ استوار است .

فروش اسلحه به عربستان و قطر را قطع کنید!

ما امروز طرحی برای قطع فوری صدور اسلحه به عربستان سعودی، قطر و ترکیه و منطقه جنگی به مجلس ارایه خواهیم کرد. کسی که به این طرح رای ندهد، او دیگر نباید ادعا کند که می خواهد دولت اسلامی را تضعیف کند.

 

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۸ /۱۵ ـ ۰۵۱۲

 

 

دسامبردرمسیرجاویدانگی

 

غروبت روشن از روزاست ای خورشید آزادی

 فروغ  خا طرت  در کوی دل  پیوسته  جا دارد

مشو افسرده  از رمز ی غروب  آفتاب   ای دل

که فردا در طلوعش صد هزاران روز ها  دارد

 

عبدالوکیل کوچی

ماه دسامبر برای کلیه داد خواهان ترقیخواه وعدالت پسند کشورما بمثابه ماه غمبار سیاسی ، ماه وداع با رهبر فرزانه حزب دموکراتیک خلق افغانستان زنده یاد ببرک کارمل است . اول دسامبر سال ۱۹۹۶ میلادی رهبر محبوب زحمتکشان افغانستان و پیشوای جنبش روشنفکری وترقی خواهانه کشورما به جاودانگی پیوست. مرگ زنده یاد ببرک کارمل ، فرزند صدیق خلق افغانستان ، دوست خلق ها ، رهبر جنبش چپ ودموکراتیک وکلیه ترقی خواهان عدالت پسند کشور ما ضایعه بزرگ وجبران نا پذیربوده است. به این مناسبت یاد وخاطرات شخصیت ملی و بین المللی ، ابر مرد تاریخ معاصر کشور ما را همیشه گرامی میداریم .

زنده یاد ببرک کارمل ازهمان آغاز جوانی در زمان تحصیل ، دوره زندان و پس از آن ، سرنوشت خویش را با سرنوشت مردمش گره زد ه بود چنانچه از پیشوایی جنبش محصلین دانشکده کابل گرفته تا ایستادگی در انتخابات پارالمانی دوره هفتم شورای ملی  در دفاع از عدالت وسهم فعال آن در جنبش سرتاسری روشنفکری ومبارزه علیه استبداد ،ارتجاع واستعمار ، راه اندازی مبارزات پارالمانی وسازماندهی فعالانه کا رسیاسی در امربسیج وتشکل حلقات سیاسی بمنظور تاسیس حزب دموکراتیک خلق افغانستان  تا رهبری خردمندانه حزب د خ ا  ودولت جمهوری دموکراتیک افغانستان ونقش فغال آن در جنبش بین المللی صلح ، آزادی ودموکراسی از کار نامه های درخشان رهبر فقید جنبش انقلابی کشورما میباشد .

شاد روان ببرک کارمل تمام عمر پر بار خود را در راه آرمانهای والای خلق ستمدیده افغانستان وقف نمود .شخصیت والای ببرک کارمل از عشق به انسان زحمتکش ،اصول واخلاق عالی مترقی وجهانبینی علمی مایه میگرفت .چنانچه اندیشه وخردمندی ،توانایی فکری ،شجاعت وصداقت ،جسارت ومناعت کلام وفصاحت بیان ،پیشبینی ودگر اندیشی ،لیاقت وکاردانی این انتر ناسیونالیست پر شور وانقلابی بیانگر شخصیت والای ببرک کارمل فقید بود .

شخصیت زنده یاد ببرک کارمل ملهم از عشق بوطن ،خردمندی خلاقانه ،پیگیری وخستگی نا پذیری ،ثبات کاری ،تحرک وفاداری ،واقعبینی ، اندیشه ترقی خواهی ،دلسوزی،  موضیعگیری اصولی وثبات فکری ،از خصایل عالی ببرک کارمل بود .زنده یاد ببرک کارمل بمثابه موسس ح د خ ا اعضای حزب را به وحدت ویکپارچگی توصیه میکرد . وحفظ وحدت حزبی را بمثابه مردمک چشم وضامن پیروزی میدانست .کارمل فقید حزب را از گزند امراض کوته نظری ، قبیله گرایی وتمایلات سمتی وقومی واز هر گونه آلوده گی ها وامراض جامعه فیودالی پاک ومنزه نگهمیداشت .وبر علیه عوامل نفاق وتفرقه درون حزبی ودر برابر فراکسیونیزم وگروهبازی های غیر اصولی مبارزه بی امان میکرد .

ببرک کارمل با عشق سر شار به انسان زحمتکش و با اعتقاد راسخ ودرک وسیع از جهانبینی علمی که خصلت اصلی اندیشه های جاودانه او را تشکیل میداد ، در تمام بیا نات وسخنرانی های خود  به اعضای حزب می آموخت که تنها حزب رزمنده زحمتکشان مجهز با اندیشه انقلابی ،جهانبینی علمی وبینش روشن طبقاتی خواهد توانست که توده های مردم را بسوی اهداف و آرمانهای والای شان سمت وسو دهد وچنین حزب میتواند تمام نیرو های ملی ،دموکراتیک را در یک جبه وسیع ، بمنظور رشد دموکراتیک وترقی کشور تامین کند .

ببرک کارمل به اصول عقیدتی سیاسی واخلاق مترقی پابندی محکم داشت وهمیشه با غرور وبی باک از مواضع اصولی شجاعانه دفاع میکرد .  ببرک کارمل منحیث یک رهبر دانا وسخنور توا نا از فرهنگ عالی انسانی بر خوردار بود . مطالعه ونوشتن جز زندگی رسمی وشخصی ببرک کارمل بود دانش ومعلومات عمیق ببرک کارمل از تاریخ ادبیات وفلسفه ، پاییه اصلی خرد او بحساب می آمد .

ببرک کارمل معتقد بود که باید وظایف انقلاب ملی دموکراتیک با اتحاد وهمبستگی تمام نیروهای ملی دموکراتیک ومترقی در یک جبه وسیع ملی وایجاد حکومت دموکراسی ملی حاکمیت سیاسی شکل گیرد .تا زمینه  زماني ، اصولی وشرایط برای رسیدن به اهداف غایی نظام عدالت ومسا وات وبدون بهره کشی انسان بوسیله انسان مساعد گردد ببرک کارمل معتقد بود که تشکیل چنین نظامی از طریق ایجاد جبه وسیع نیروهای ملی دموکراتیک ومترقی ومشارکت مردم ممکن است .

ببرک کارمل بمنظور مشارکت دادن عموم ملیت ها واقوام ساکن کشور در امور دولتی از قوم برادر هزاره در کرسی صدارت وازاقوام  ازبیک ، ترکمن ، بلوچ ، نورستانی ، پشه یی واهل هنود در مقام های وزارت ومعادل آن واز نماینده گان اقوام وسندیکا های کارگری ودهقانی واهل کسبه در مقام های عالی ریاست مدیریت ولایت برگزید .

ودر بخش اجتماعی ، تاسیس اتحادیه های کارگری ،سازمان های زنان ، پیشه وران ، جوانان ،اهل کسبه واصناف ، کار برای بیکاران واجرای امتیازات برای علما و روحانیون ، اجرا واعطای مواد ارتزاقی کوپونی ورایگان برای مامورین دولت وکارگران ، رشد فرهنگ ومعارف عصری واعزام جوانان بمنظور تحصیل به خارج کشور ، رشد فرهنگ وادبیات،  آزادی زبان ومطبوعات ودروس مکاتب بلسان مادی ، کمک به خانواده شهدا ومعلولین ، تساوی حقوق زنان با مردان ، ریشه کن ساختن نابرابری های نژادی ، لسانی ، قومی ، سمتی طبقاتی ،  مذهبی ، ملی واستعماری و ارایه خدمات اجتماعی ، که میتوانست زمینه برای گذار قانونمند در جهت پیروزی های ملی ودموکراتیک را مساعد سازد و تامین حقوق شهر وندی دموکراتیزه شدن حیات سیاسی  اجتماعی مردم مصوب در قانون اساسی وتصویب قانون لغو اعدام وپیشنهاد به مراجع بین المللی اجرا وعملی گردیده است .

ببرک کارمل با درک عمیق از تضاد های اساسی جامعه برای وحدت و تامین واقعی عدالت اجتماعی پروگرام های زیربنایی را در نظر داشت وبرای پیاده کردن تصامیم عملی در یک پروسه قانونمند رشد اجتماعی برای تا مین وحدت ملی وترقی در کشور اتخاذ کرده بود . چنانچه در زمان زمامداری آن زنده یاد ، جرگه های اقوام وقبایل ، ملیتهای پشتون ، هزاره ، ازبیک ، بلوچ پشه یی ، اهل هنود ، نورستانی وغیره تشکیل گردید و اتباع جمهوری دموکراتیک افغانستان اعم از مردان و زنان بدون در نظرداشت تعلقات ملیتی ،نژادی ،لسانی ،قبیله یی وقومی ،دینی ، مذهبی وعقاید سیاسی ، تحصیل حقوق ومکلفیت های مساوی داشتند .

ببرک کارمل نماد بزرگ آزادی خواهی کشور ،مدافع راستین استقلال ،تمامیت ارضی ،حاکمیت ملی ومنافع ملی علیای کشورما میباشد . شخصیت مبارز وانقلابی ببرک کارمل بمثابه یک رهبر حزبی متشکل از تمام ملیتها ،اقوام وقبایل و یک شخصیت فرا قومی وفراملیتی وبمثابه یک انتر ناسیونالیست وفراگیر توده های زحمتکشی بود .

بقول روز نامه نگار هندی شخصیت سیاسی ببرک کارمل چندین دهه قبل از دوره ریاست جمهوری او ساخته شده بود .پیش از آنکه ریس جمهور شود ببرک کارمل شده بود او مانند دیگر از شخصیتهای همطرازش در دوران جنگ جهانی دوم سر بلند کرد ودر دهه پنجاه قرن گذشته شخصیتش شکل گرفت او روشنفکران را برای پیدا کردن راه حل ها ی برون رفت از عقب ماندگی به تفکر واداشت . ببرک کارمل وطنپرست پر شور ،انقلابی و آتشین مجهز به آیده لوژی طبقه کارگر وعقاید انتر ناسیونالیستی پرولتری بود ومبارزه طبقاتی خصلت اساسی تفکر آن را تشکیل میداد.

 دیدگاه ببرک کارمل دید گاه طبقاتی به دفاع از طبقه کارگر ودهقانان وسایر زحمتکشان بر ضد طبقات استثمار گر ارتجاع استبداد وآمپر یالیزم بود وموضعگیری اش در سطح بین المللی بر ضد ارتجاع واستعمار وآمپر یالیزم بدفاع از صلح جهانی ودوستی خلقها واضح بود .

 ببرک کارمل در رابطه به دشمنان سوگند خورده افغانستان پیشبینی کرده میگفت آنان نمیخواهند در همسایگی شان افغانستان آرام ومرفه وجود داشته باشد او مداخلات وتجاوز پاکستانی ها را بر حریم کشور ما در تبانی مستقیم حامیان بین المللی آنها میدانست .

اکنون که افغانستان در مرحله حساس تاریخی خود قرار دارد .دوام مداخلات پاکستانی ها بر علیه کشور ما بیشتر از همه نیات شوم رژیم کرنیلی را با شرکای طالبی ،داعشی ،القاعده ودیگر تروریستان ومتجاوزین خارجی بر ملا میسازد .

در حال حاضر رسالت عظیم نیروهای ترقیخواه کشور مخصوصا ً اعضای سابق ح د خ ا وسایر نیروهای چپ وترقیخواه کشور است که برای استحکام جنبش عدالتخواهی سرتاسری کشور بمنظور اتحاد وایتلاف های سیاسی ترقی خوهان عدالت گستر از هیچگونه تلاش خستگی نا پذیر دریغ نورزیده وصفوف مردمی خویش را فشرده تر سازند .وبخاطر نجات وطن از هرگونه مداخلات دشمن وچالشهای خطر ناک احتمالی بزرگ وبیسابقه نسبت به هر وقت دیگر عملاً متحد گردند .

رفقای همرزم  ! گرامیداشت از یاد وخاطرات بزرگان فقط ملاک عمل قرار دادن اندیشه ها ، نصایا و آموزه های آنان است.  تحکیم وحدت حزبی وترقیخواهی ضامن پیروزی ما میباشد .

رفتی و در ره تو هزاران  دیگر است

آموزه تو  جنبش و تو فان  دیگر است

خورشید با غروب وطلوع جاودانه شد

مرگ ی  تو هم تولد دوران دیگراست

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۳ /۱۵ ـ ۳۰۱۱

به مناسب خموشی فقید ببرک کارمل ستاره درخشان نهضت چپ انقلابی افغانستان

 

علی رستمی

سوم دسامبر۲۰۱۵  مصادف است به روز درگذشت ، شخصیت مبارز نستوه شادروان ببرک کارمل  این ستاره درخشان جنبش روشنگری چپ  افغانستان ، که ار عنفوان جوانی قلبش  به خاطرترقی ،سعادت  و عدالت اجتماعی برای توده های ستمدیده  ورنجبر کشور می تپید. وبرای تحقق این امر  اگاهانه  ،جسورانه وپیگیرانه ،برعلاوه فشار و تهدید و تعقیب و به وجود آوردن فضای ترس و ارعاب، از جانب دستگاهی مستبد نظام فیودالی ـ قبیله وی حاکم در کشور بی هراس وبا ازخود گذری وجان فشانی شبانه روزی مردانه وار وجسورانه با روحیه سرشار انقلابی،گام گذاشت.

شادروان ببرک کارمل  شخصیت عدالت خواه  ومصمم بود، که حل بنیادی مسئله عدالت اجتماعی ،  با تغیر نظام مستبد و عقب گرا و از بین بردن ریشه استعمار واستثمارنو و کهنه، با تحقق برنامه های دموکراتیک مترقی وملی وبا سهم گیری و پشتبانی قاطع زحمتکشان ، در جامعه میسر وقابل عملی می باشد.

فقید ببرک کارمل احترام عمیق به ارزش های ملی  کشور خود داشته و رعایت  عنعنات وسنن جامعه را درالویت وظایف وطن پرستانه خود قرار می داد. بههمه اقوام وقبایل ،از لحاظ موقف اجتماعی و اتنیکی مساوی و برابر احترام داشت و به ارمان های شهروندی متعقد بود. او انسان فراقومی فراملیتی ومنطقه وی بود . نظام عادلانه را دروجود همبسته گی  تمام زحمتکشان جهان در راس حزب پیشتاز طبقه کارگر عملی می دانست. او درتشکیل حزب دموکراتیک خلق افغانستان نقش برجسته داشت،  این حزب فراقومی بود که درآن نماینده گان تمام گروه های اجتماعی و اتنیکی کشور عضویت داشت . که تا به حال  با داشتن همچو هویت فراقومی ومنطقه وی الگو درمیان سایراحزاب سیاسی چپ و راست ِورد زبان مردم ما می باشد واز آن به قدردانی  یاد می کنند . نفش ببرک کارمل در بنیان گذاری  حزب دموکراتیک خلق افغانستان در کنار سایر همرزمانش از پایگاهی  شایانی برخورد است. ، به خاطر تحقق آرمان های خود چند مراتبه راهی زندان شد ، اما این عمل هیچ گونه تغییر در راه و تفکر که انتخاب نموده بود  وارد نه توانست بکند، برعکس شجاعانه وجسورانه در راه اهداف خود بامتانت به جلو رفت، و از آن یک قدم هم عقب نشینی نه می کرد. با موجودیت هر نوع رویکردهای خشمگین زورمندان دستگاه های جهنمی سیاه  ارتجاعی داخلی و جهانی ازوفاداری به آرمان های عدالت اجتماعی و خوشبختی وسرفرازی مردم زحمتکش از هدف خود منصرف نه شده و به مثابه انسان متعهد و با ایمان  تا آخرین رمق زنده گی خود به آن وفادار باقی ماند. ببرک کارمل منحیث رهبر با تقوا مبتکر واندیشمند  همیشه برای تحکیم وحدت سازمانی، تشکیلاتی ح.د.خ . ا  پیگیرانه مبارزه نموده و ازهیچ  نوع فداکاری دریغ نه ورزیده است.

ببرک کارمل  باتحلیل عمیق و درک علمی ، برای نفوذ و گسترش اهداف ترقی خواهانه در جامعه وبسیج توده ها به دور  حزب دموکراتیک خلق افغانستان ، برای ایجاد تفاهم وهمسویی  با سایر نیروهای ملی و مترقی چپ بعداز قیام هفت ثور سال ۱۳۵۷ و اخص بعد از مرحله تکاملی آن  زمینه ایجاد جبهه مشترک ضد استبدادی و ضد استعماری  را هموار و آنرا به اشتراک افراد با نفوذ کشور تشکیل داد . این پدیده را  راه نجات افغانستان از چنگال نیروهای استعمار و استبدادی کشور های امپریالیستی  در روند تاریخ تلقی می نمود .  ببرک کارمل به مبارزه آزادی خواهانه  جنبش مشروطه و قانون خواهی وسایر گروه های سیاسی وطنپرست ضد استعماری احترام قایل بود، انرا پاسداران نهضت روشنگری ونخستین قیام کننده گان ضد استبدا واستعمار بیگانگان درکشور ما می دانست و به مثابه نگهبانان شرف وناموس کشور ازآنها به افتخار یاد میکرد.

 آرزوها و آرمان های جاویدان ببرک کارمل که درقلب و رگ و خونش عجین شده بود، برایش بعد ازپیروزی قیام هفت ثوریک حادثه  نوید بحش بود، تا آن ها را تحت رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان یکایک عملی نماید. شوربختانه اجرای عملی آن اهدافی را که  آغاز نموده بود، نه توانست که  به سرمنزل مقصود بنابر دسایس وتوطیه ومداخلات بی شرمانه نیروهای عقب گرایی متحجر قرون وسطایی در وجود احزاب و گروهک های اسلام افراطی ب اپشتبانی نیروهای عقب گرای  منطقه و امپریالیزم جهانی ، تا اخیر برساند . خورشید ازادی وخوشبختی وانسانیت درکشور ماافول نموده و سیاهی زوال ناپذیر حاکم گردیده هست. عواقب  بعدی اعمال را که این نیروهای سیاه متوحش و تباه کن ، در کشور ما تأمین کرده اند، برای همه به مانند آفتاب روشن می باشد..

شادروان ببرک کارمل به مانند  شخصیت با تقوا وپرهیزگار به غیراز معنویت چیزی از لحاظ مادی از دوران حیات خود به جا نمانده  ،فقیرانه زیست وفقیرانه در دیار غربت دنیای فانی را پدرود گفت.

روح و روانش شاد ؛ خاطرات و آرمان های انسانی اش گرامی باد!

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۲ /۱۵ ـ ۰۳۱۲

 

 

سیل فراریان داعش ازسوریه به سمت ترکیه وحشتناک است!

 

 « سیل فراریان از سوریه به سمت ترکیه وحشتناک است و با اینکه نیروهای ترکیه تلاش می کنند به آنها اجازه عبور  

ندهنـد و آنها را وادار کنند در سوریه بمانند، اما به هر ترفندی شده وارد ترکیه می شوند. برخی از این  افراد  اظهار

مــی دارنـد که در رقه و مناطقی که تحت تصرف گروه های مخالف دولت سوریه است اوضاع بسیار نابسامان است.»

 

گزارش های واصله از ترکیه و عراق و اردن حاکی از آن است داعش، گروهی که چند سالی است رعب و وحشت را در دل مردمان منطقه و جهان ایجاد کرده بود، امروز خود با سرایت رعب و وحشت بی سابقه ای در میان طرفـداران خود مخصوصا در سوریه مواجه می باشد.

معروف است که یکی از سلاح های بسیار کارآمد داعش در جنگ ها ؛ بی باک بودن جنگجویان آن و ایجاد رعب و وحشت در میان دشمنان بود. اما ظاهرا ناکارآمدی آنها در مقابل عزم واقعی برای نابودی شان بی باکی را از میان برده است .
طی چند روز اخیر و مخصوصا پس از حمله ترکیه به هواپیمای روسیه اتفاق عجیبی پیش آمده، سیلی از طرفداران داعش در حال فرار از مناطق نفوذ داعش در سوریه می باشند.
با شروع حملات هوایی روسیه و زمینی ارتش و قطعات های مردمی در سوریه تعداد زیادی از فرماندهان داعش و تروریست های دیگر در سوریه خانواده های خود را به عراق و ترکیه و یا اردن منتقل کردند. برخی از این جنگجویان مخصوصا اتباع داعش به سمت موصل فرار کردند و در آنجا مستقر شدند اما پس از تصرف سنجار توسط کردها این جابجایی نیرو به سمت موصل تقلیل یافت چرا که اینان مجبور بودند از راه های صعب العبور صحرایی به موصل بروند به همین دلیل هم خانواده های خود را به ترکیه و یا اردن می فرستادند و خود در سوریه می ماندند.
پس از سرنگونی هواپیمای روسیه توسط ترکیه و تشدید حملات جنگنده های روسیه بر مناطق تحت اشغال گروه هایی که ترکیه از آنها حمایت می کند و بیم بسته شدن راه تردد به ترکیه به یک باره جنب و جوش بی نظیری در مناطق تحت اشغال داعش و مخالفین سوری وابسته به ترکیه بوجود آمده. آنهایی که در مناطق خارج از کنترل داعش بودند هم به طرفداران داعش در فرار اضافه شده اند.
یکی از خبرنگاران اروپایی ایرانی تبار که در حال حاضر برای یکی از شبکه های خبری در ترکیه کار می کند و برای پوشش خبری به مرز سوریه رفته به من گفت:

« سیل فراریان از سوریه به سمت ترکیه وحشتناک است و با اینکه نیروهای ترکیه تلاش می کنند به آنها اجازه عبور ندهند و آنها را وادار کنند در سوریه بمانند، اما به هر ترفندی شده وارد ترکیه می شوند. برخی از این افراد اظهار می دارند که در رقه و مناطقی که تحت تصرف گروه های مخالف دولت سوریه است اوضاع بسیار نا بسامان است. همه از انتقام قریب الوقوع روسیه صحبت می کنند. نیروهای داعش در رقه ریش های خود را کوتاه کرده اند و دیگر حاضر نیستند در روز با لباس نظامی و یا اسلحه در شهر تردد کند. دیگر به ندرت می توان ماشین های نظامی داعش که قبلا بصورت دسته ای جولان می دادند را مشاهده کرد چرا که داعشی ها معتقد هستند جنگنده های روسیه و هواپیماهای بی سرنشین ایرانی و سوری در آسمان در پرواز هستند و در صدد شکار آنها می باشند. جنگجویان خانواده های خود را فراری داده اند و مردم معمولی را به زور در شهر نگه می دارند تا به عنوان سپر انسانی از آنها استفاده کنند. »

این خبرنگار که گزارش  خود  را قبلا به رسانه ترکی خود تقدیم کرده بود اما این رسانه ضمن خودداری از انتشار آن ؛ وی را تهدید به اخراج کرده افزود:   نیروهای امنیتی ترکیه به خبرنگاران اجازه نزدیک شدن به مناطقی که محل عبور این فراریان هست را نمی دهند و برای گفت و گو با آنها باید چند کیلومتر دورتر در کمین یکی آنها باشید. فراریان همه اعتقاد دارند که حملات دو روز قبل روسیه شروع یک عملیات بسیار هولناک است و روس ها برای انتقام از ترک ها، وابسته گان آنها در سوریه را به خاک و خون خواهند کشید به همین دلیل طی دو روز اخیر موج فرار از مناطق دیگر (منظور مناطقی که تحت اشغال داعش نیست) هم زیاد شد است.»

به گفته این گزارش گر که به دلیل واهمه از دست دادن شغل اش ترجیح می دهد نام اش منتشر نشود: « بنا به اظهارات این فراریان تعداد زیادی هم تلاش می کنند به سمت اردن یا مناطق تحت تصرف داعش در عراق فرار کنند و آنهایی که به گروه های تروریستی وابسته گی ندارند و می توانند به ترفندی از منطقه خارج شوند ترجیح می دهند به سمت مناطق تحت کنترل دولت سوریه پناه ببرند و برخی هم خود را به لبنان می رسانند.»
به استناد این خبرنگار که مدتی هم در ایران کار می کرده:«  طی دو روز گذشته از ترس هدف قرار گرفتن توسط هواپیماهای روسیه هیچ لاری حاضر نیست به سمت سوریه حرکت کند و کل حمل و نقل جاده ای که همین یک هفته پیش رونق داشت فلج شده و دیگر نمی توان شاهد عبور و مرور لاری های حمل سوخت در این مناطق بود. وی افزود فعلا فقط لاری ها با تقاضای مبالغ گزاف حاضر هستند به سمت عراق حرکت کنند وراننده ها اظهار می دارند جابجایی کالا به بخش تحت اشغال داعش در عراق به بخش تحت اشغال آن در سوریه به عهده خود  داعش است و پیش بینی می کنند همین هم بزودی از ترس حملات جنگنده های روسیه متوقف شود چرا که این تردد ها در حال حاضر فقط در طی شب و آن هم از راه های صعب العبور امکان پذیر می باشد».
با این اوصاف می توان گفت داعش و گروه های تروریستی سوریه برای اولین بار احساس خطر کرده اند و از بیم تلافی حمله ترکیه به هواپیمای روسیه کل ساختار مخالفین دولت سوریه که طی چند هفته اخیر برخی کشورهای منطقه تلاش داشتند آنها را یک پارچه کنند بهم ریخته است.
در صورت ادامه این روند و قطع شدن درآمد و پشتیبانی لوژستیکی این نیروها در سوریه احتمالا حتا نیاز نباشد که ارتش سوریه دست به عملیات نظامی وسیعی بزند تا بخش های اشغال شده سوریه را آزاد کند چرا که با نبود امکانات مالی و لوژیستیکی این گروه ها از هم خواهند پاشید مجبور خواهند بود سلاح زمین بگذارند و تسلیم شوند./ سپوتنیک

بامداد ـ سیاسی ـ ۵ /۱۵ ـ ۲۹۱۱