سرنوشت کشورهای منطقه درمسیر استراتیژی قدرت های بزرگ جهانی

 

عبدالوکیل کوچی

پس از قیام مسلحانه  ثور ۱۳۵۷ در افغانستان و اوج گیری جنبش ملایی در ایران ، غرب نظاره گر سقوط نظام شاهنشاهی و شکل گیری رژیم اسلامی در ایران بود که در یک تحول سیاسی ، نظام شاهی رضا شاه پهلوی ، قوی ترین ژاندارمری منطقه و نزدیک ترین متحد غرب با جمهوری اسلامی عوض گردید. در نتیجه آن خمینی و یاران آخوندی اش به مثابه الترناتیف قدرت درخزان همان سال از قلب اروپا برخاسته و درقلب پرتپش ایران به مسند قدرت سیاسی تکیه زدند .

البته این یک امر تصادفی نبود بلکه پروگرام پلان شده وسنجیده درلابراتوارهای سیاسی غرب با طرح نظریه برتری کاربرد اسلحه تبلیغاتی دینی نسبت به سلاح فزیکی ، تحولات سیاسی ایران را با خوشبینی پیگیری می نمود که دقیقاً همان طورهم شد. چنانچه جمهوری اسلامی در داخل با گروگان گیری کارمندان سفارت امریکا در تهران با شعار نه شرقی ونی غربی وتصفیه بقایای رژیم شاهی وگروه های ترقی خواه و چپ دموکراتیک کار خود را آغاز کرد .

و درخارج ازایران کمپاین نظامی وتبلیغاتی را علیه جمهوری دموکراتیک افغانستان به راه انداخته مهاجران افغانی را زیر نام  دفاع از اسلام  به خاک ایران تشویق وترغیب نموده پس ازتربیه وتسلیح در مشهد به جنگ درافغانستان اعزام می کند. با آمدن قوای محدود نظامی اتحاد شوروی سابق بنا به دعوت دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان ، پروسه مخالفت و مداخله تخریبکارانه  ایران به منظور جلوگیری از استقرار نظام جمهوری دموکراتیک درافغانستان قوت گرفته جنگ را درکشورما علیه حاکمیت دولتی افغانستان و قوای نظامی اتحاد شوروی سابق شدت بخشید .

با توجه به اوضاع افغانستان وموضعگیری خطرناک ایران علیه اتحاد شوروی و افغانستان،  برای غرب مساله گروگان گیری وشعار های مرگ بر امریکا و اسراییل  اهمیت چندانی نداشت. زیرا رژیم ملایی ایران با سیاست دوگانه و شعار مرگ بر امریکا عملاً در جنگ افغانستان درکنار امریکا وغربی ها قرار داشت.  پس ازعودت قطعات نظامیان شوروی به کشورشا ن ، دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان برغم  تشدید تجاوزات ومداخلات قدرت های بزرگ غربی وعربی درافغانستان توانست چندین سال دفاع مستقلانه را تجربه کند واما تشدید حملات از خارج و دوام جنگ تحمیلی و نابرابر در کشورما منجر به فروپاشی دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان گردید .

 با این حال چنین به نظر می رسد که غربی ها عقب نشینی قوت های نظامی اتحاد شوروی این بزرگ ترین حریف شان را از افغانستان و پس از آن تغیر نظام سیاسی درین کشور را نتیجه همدستی ایران و پاکستان با قدرت های غربی وعربی دانسته و تشدید حملات ، تجاوزات وجنگ نیابتی اعلام ناشده و تحمیلی پاکستان و سهم  فعال مداخلات ایران درجنگ افغانستان را که با حرکات غرب همسویی کامل دارد مورد تایید و پشتیبانی شان قرارگرفته است. چنانچه با روی کار شدن دولت مجاهد ین درافغانستان ،  پاکستان متحد اصلی امریکا حضور نامیمون ومداخله گرانه خود را در این کشور به نمایش گذاشت و ایران نیز منحیث رژیم نازدانه و تازه به قدرت رسیده در منطقه اقتدار گرایی را تجربه کرد.

 امریکا  که درطول چندین دهه زمان جنگ سرد ، کشورهای اروپا و خاورمیانه  را از شوروی هراسی در هراس قرارداده  واز مدرک آن سود هنگفتی به دست می آورد. پس از فروپاشی اتحاد شوروی این بارسیاست ایران هراسی را به خاطر ترساندن عرب ها در پیش گرفته فناوری هسته یی آن کشور را محورمخالفت قرارداده  با فروش تسلیحات به کشورهای عربی و حوزه خلیج مزید به معامله سود آور نفت ، صاحب میلیاردها  دالر شدند .

هم زمان به آن در پی حملات امریکا به عراق وپس از ۱۱ سپتامبر داخل شدن قوای نظامی امریکا و ناتو به جنگ تروریزم درافغانستان ، این بار افغانستان درکنار امریکا ، کشور ایران درپهلوی روسیه قرار می گیرد. یعنی همان ایران دشمن دیروزی روسیه شوروی دوست روسیه امروزی . در تحول بعدی سوریه متحد ایران وعراق  گردیده  و کشور ترکیه با هسویی ناتو به جنگ سوریه شتافته و کشور یمن مورد تاخت وتاز عربستان قرارمی گیرد. با استفاده ازشرایط بحرانی بهارعربی در شرق میانه و سرکوب  بعضی از کشورهای عربی ومنطقه خلیج توسط غربی ها این بار دست ایران به کشور های عراق ، سوریه ، یمن ، لبنان ونوارغزه بالا می شود .

دراین بازی سوریه در کنار روسیه  قرار گرفته عربستان ، لیبیا ومصر در کنار غربی ها و به این ترتیب بازی نفت واسلحه وارد صحنه های وسیع تر می شود. اوضاع جاری در منطقه نشاندهنده آنست که ایران با راه اندازی نمایش نیرو ومانورهای نظامی در حوزه خلیج هوای هژمونی را در سر پرورانیده اسراییل وعربستان که از موافقت نامه برجام و بزرگ نمایی ایران در منطقه راضی به نظر نمی رسند اندیشه مشترک را دنبال می کنند .

این را نباید فراموش کرد بآن که سیاست امریکا و ایران درقبال اوضاع جاری درسوریه ویا دیگر کشورهای منطقه ظاهراً متضاد ومخالف همدیگر می نماید  ولی به نظر می رسد که از تحرکات ایران ، حضورامریکا  درمنطقه قوت بیش ترمی گیرد .

همچنان امریکا که بعنوان منافع حیاتی خود درمنطقه حضور دارد این طور تصور می شود  که بزرگ نمایی ایرانی ها هما نند نا فرمانی بخشی از طالبان سرکش ، موجب  نگرانی امریکا وغربی ها نیز می گردد. ایران که به مصلحت جیو پولیتیکی وگذار از پرابلم هسته یی درکنار روسیه  قراردارد؛ دیده شود سیاست حاضر تا چه وقت ادامه داشته این درحالیست که قرارداد های اخیرایران  با دول غربی ، این کشور را به منافع سرشار اقتصادی امید وار می سازد. هکذا عراق و سوریه منحیث گره گاه روابط امریکا وایران علایق  این کشورها را رقم خواهد زد که همین اکنون هردو در آن حضور دارند . مزید بر آن موضیعگیری سیاسی ایران وامریکا نسبت به  تحولات جاری در افغانستان  بر روابط هردو کشور اثر می گذارد .

پاکستان این کشور نامیمون ومیراث خوار استعمار ازهمان آغاز که به منظور جلوگیری از نفوذ اتحاد شوروی به جنوب آسیا ایجاد گردیده بود ، همچنان در راستای دشمنی با کشور ما و نیز پس از رویداد ثور ۱۳۵۷ به خاطر جلوگیری از استقرار نظام دموکراتیک  و ملی در افغانستان جنگ اعلام ناشده را بر کشور ما تحمیل کرد . و این کشور بنا به خواست غربی ها به لانه جاسوسی ، تربیت گاه  تند روان اسلامی و مرکز خطرناک تروریزم مبدل گردید .

پاکستان با راه اندازی جنگ تحمیلی در افغانستان وترغیب مهاجران افغانی در زیر نام دفاع از اسلام پس از تربیه نظامی در پشاور گروه های  خرابکار و دهشت افگن را پس از تسلیح وتجهیز به جنگ افغانستان فرستاد که در نتیجه آن تمام بنیادهای عام المنفعه تاسیسات زیربنایی ، اقتصادی و فرهنگی کشور به دست پرورش یافتگان آی اس آی  از بین رفت واز ریشه نابود گردید ودر نتیجه جنگ و دهشت افگنی اسلام گرایان تندرو در افغانستان  صدها هزارنفرکشته ،صدها هزار دیگرمعیوب ومیلیون ها نفر از وطن مهاجر شدند در ادامه جنگ نابرابر ودر اثر حملات پی درپی با پشتیبانی دول غربی که به سقوط دولت دموکراتیک و مردمی افغانستان منجرگردید ، پاکستان در ازاُ جنگ با افغانستان صاحب سلاح اتمی و ثروت سرشار از اعطای مزد کارش ازجانب غربی ها وعرب ها شد .

از گسترش جنگ و تحولات جاری درمنطقه به نظرمی رسد که افغانستان باردیگر به میدان جنگ قدرت های بزرگ مبدل خواهد شد؛ چنانچه در مقاله عزیز آریانفر تحت عنوان نقش قدرت های بزرگ چنین میخوانیم : انگلیس برای جلوگیری از رسیدن روسها به آب های گرم و رهیابی به سرزمین هند ، پاکستان را ایجاد کرد. روسیه در آستانه ترک افغانستان سیاست کشاندن پای امریکا به باتلاق افغانستان ودرگیر ساختن آن کشور دریک جنگ فرمایشی بی پایان در نوار قبایل خشن مرزی را روی دست گرفت . اکنون کما کان چنین سیاستی را با همه نیرو به پیش می برد .

مقاله راجع به سیاست چین در افغانستان چنین مین گارد که سیاست چین در محور افغانستان پاکستان متوجه بیرون راندن امریکایی ها و تثبیت کنترول خود شان به افغانستان است. درمقاله مرکز پژوهش های استراتیژیک در رابطه به ایران ، روسیه  و امریکا میخوانیم: ... باید به خاطر داشت که واشنگتن ومسکو در چهار چوب سیاست های کلان واستراتیژیک به مشارکت همدیگر نیازمند اند ولی سیاست تاکتیکی آنها  در باره برخی  مسایل متفاوت است .

با توجه به تحلیل یک روز نامه صیهونیستی در مورد استراتیژی جدید غرب برای خاور میانه آمده است : ...در کنار منافع استراتیژیک وتاریخی ایران در سوریه امریکا نگرانی های را نیز در مورد حضور نظامی انحصاری روسیه در سوریه دارد و به دنبال راه حل دیپلوماتیک برای کاهش نفوذ روسیه دراین کشوراست .ازهمین رو اتحاد های تازه ای در قبال اوضاع شرق میانه شکل می گیرد که از یک طرف روسیه ، سوریه ،ایران ،عراق و حتا لبنان ـ از طرفی عربستان وکشور های عربی . جانب سوم غربی ها ،عربستان واسراییل.

گذشته از آن قرار گزارش مجله امریکایی : ...ده جنگ بالقوه در سال ۲۰۱۶ ترسایی عمدتاً در شرق میانه رخ خواهد  داد .(اخبار وبگردی ) به قول این مجله سیاست خارجی امریکا لست ده جنگ احتمالی در طول ۲۰۱۶ را منتشر کرد .این مجله بر جسته ترین مناطق برای جنگ در سال جاری میلادی را سوریه ،عراق و یمن وهمچنین جنوب سودان ، افغانستان ، چاد ولیبیا اعلام کرد همچنان به جنگ احتمالی داخلی ترکیه وبروندی ودرگیری در جنوب دریای چین که در آن پکن  واشنگتن طرف درگیر هستند را می توان گفت که خطرناکترین درگیری های سال ۲۰۱۶ می تواند باشد .

واما افغانستان به نقل از سایت کابل پرس در بخشی از مقاله تحت عنوان « بررسی نسبی عمق استراتیژی امریکا در افغانستان » می خوانیم غرب و امریکا در منطقه و افغانستان بصورت بسیار مرموزی سیاست می کند. خواست واستراتیژی آنها نه تنها برای صاحب نظران بلکه برای اولیای امور سیاسی قابل درک نیست. درجای دیگر همین مقاله می خوانیم امریکا بعد ازجنگ دوم جهانی در شرق دور وخاور میانه وارث مناطق استراتیژیک کشورهای بریتا نیا و فرانسه گردید آهسته آهسته خاور میانه منحیث خط سرخ منافع امریکا شناخته شد .

سیاست امریکا در منطقه وافغانستان یک سیاست زمانگیر است و یک مدت طولانی باید در افغانستان حضورداشته باشد زیرا امریکا بالای پاکستان و کشورهای عربی اعتماد ندارد طالبان هم انتخاب مقبولی برای امریکا نیست صرف به حیث وسیله فشار در معادلات قدرت از ایشان استفاده می شود .امریکا از افغانستان خارج نمی شود و افغانستان درعمق استراتیژی امریکا قرار ندارد ؛ بلکه عمق استراتیژی غرب عبارت از منابع آسیای میانه ، کنترول و نظارت پرتحرکات چین درمنطقه و به بحران کشاندن آن ، جلوگیری ازایجاد یک حکومت قوی در روسیه و محاصره این کشور از طریق خشکه وبحیره سیاه .موقعیت جغرافیای افغانستان برای امریکا مهم بوده افغانستان جز مناطق اورآسیا می باشد واین مناطق مرکز توجه ابر قدرت های جهان است. از سوی دیگر افغانستان به صفت راه عبوری آسیای میانه و در خط منافع امریکا قرار دارد. به گفته نویسنده مقاله پس می توان گفت که کشور ما در بدترین و خوب ترین نقطه جهان قرار دارد. امریکا سرمایه گذاری درآسیای میانه و ترانزیت کشور ما در واقعیت آن استراتیژی غرب که قدرت بزرگ جهان به شمار میرود این را تعقیب می نماید .

در هرحالت ما منتظر تحولات درآن سوی دریای آمو باید باشیم که تحولات مناطق اورآسیا سرنوشت سیاست جهانی را رقم می زند وکشورما هم از آن متاثر می باشد .با توجه به عوامل فوق دیده شود که موضع گیری روسیه در قبال تحرکات جوامع قدرتمند در سرنوشت آینده کشورهای منطقه چه نقش و تاثیری خواهد داشت.به هر صورت برای کشورما وهموطنان عزیزما  اتحاد وهمبسته گی آگاهانه ، هوشیارانه ، هدفمندانه ، ترقی خواهانه ومسولانه یگانه راهیست که سرنوشت افغانستان را رقم خواهد زد .

بامداد ـ سیاسی ـ ۲ /۱۶ ـ ۱۰۰۲