پایان ماه عسل اردوغان و میرکل

زارعی ‌قنواتی  

با افزایش احتمال شکست توافق اخیر اتحادیه اروپایی و ترکیه درخصوص بحران پناه‌ جویان به دلیل عدم پذیرش پنج شرط از شروط ٧٢ گانه این اتحادیه توسط انقره، به نظر می‌ رسد که ماه عسل «رجب طیب اردوغان» و «آنگلا میرکل» رهبران دو کشور به پایان خود نزدیک می ‌شود. فشار افکار عمومی بین‌المللی  و ترقی‌ خواهان ترکیه در کنار اعتراضات فزاینده نهاد های حقوق‌ بشری جهانی بر اتحادیه اروپایی و شخص میرکل در طی هفته‌ های اخیر هم زمان با اقدامات هیستریک رییس‌ جمهوری ترکیه نسبت به مخالفان داخلی و سرکوب نظامی اقلیت کُرد این کشور که با برکناری تراژیک « احمد داوود اوغلو » صدراعظم، همراه شد، راه را برای تایید اجرایی ‌شدن این توافق دوجانبه در پارلمان اروپایی سخت ‌تر کرده است. 
 تشدید اختلافات بین دو طرف به مرحله ‌ای رسیده است که اردوغان تنها یک روز بعد از کناره‌ گیری داوود اوغلو در برنامه ‌ای تلویزیونی به ‌صراحت ضمن رد درخواست اتحادیه اروپایی در مورد بازنگری در قوانین ضد تروریستی این کشور خطاب به اروپا گفت: « ما به راه خودمان می ‌رویم، شما هم به راه خود تان بروید». همچنین گزارشات غیر رسمی از آخرین دیدار میرکل و اردوغان در ترکیه نیز حاکی از آن بوده است که پادشاه عثمانی در برخورد با صدراعظم المان خارج از عرف و پروتوکول‌ های دیپلوماتیک برخوردی توهین ‌آمیز داشته است. 
اظهارات « برهان کوتسو» مشاور رجب اردوغان، مبنی‌ بر اینکه « اگر پارلمان اروپا تصمیم غلطی بگیرد، پناه‌ جویان را به‌ سوی اروپا می‌ فرستیم »، یک تهدید و باج‌ خواهی آشکار بود که این ‌بار برعکس رویه قبلی در اتحادیه اروپایی برخورد منفی به‌ همراه  داشت. چنانچه  مارتین شولتز  رییس پارلمان اروپا  در واکنش به تحولات جدید به‌ صراحت تاکید کرد: « امکان ندارد که پارلمان اروپا بحث بر سر تردد بدون ‌ویزه شهروندان ترکیه در منطقه شنگن را آغاز کند، در شرایطی که ترکیه هنوز به پیش‌ شرط‌‌ های مربوطه عمل نکرده است» . نشانه‌ های تغییر در مناسبات بین بروکسل و انقره درهفته‌ های اخیر با توجه به اصرار رهبران حزب «عدالت و توسعه » نسبت به استفاده از کارت پناه‌ جویان و تروریزم در تنظیم این مناسبات و تشدید سرکوب‌های داخلی علیه احزاب اپوزیسیون، نهاد های مدنی، روزنامه ‌نگاران و اقلیت ٢٠ درصدی کُرد ساکن ترکیه، کاملا به چشم خورده و به نظر می ‌رسد شکیبایی اروپا در مورد تحرکات اردوغان به سرآمده است.

درچنین شرایطی در پارلمان المان دوباره موضوع ارایه پیش‌ نویس قطعنامه‌ ای درخصوص به‌ رسمیت‌ شناختن « نسل‌ کشی ارامنه » توسط دولت عثمانی در جنگ جهانی اول در یکصدمین سالگرد این جنایت بزرگ، به جریان افتاده است. پیش ‌نویس این قطعنامه که قرار بود در ماه فبروری به پارلمان المان ارایه شود، به دلیل درجریان‌بودن مذاکرات حول پناه‌ جویان به تعویق افتاده بود و هم‌ اکنون که طرح درآستانه شکست قرار گرفته است، بار دیگر به بوندستاک برای رسیده گی در روز دوم ماه جون از طرف فراکسیون سبزهای المان ارایه شده است. نکته بسیار جالب این است که این طرح توسط   جم اوزدمیر ، رهبر فراکسیون سبزها در مجلس المان که خود ترک ‌‌تبار است، ارایه شده و همین موضوع موقعیت اردوغان را برای تبلیغات ناسیونالیستی علیه دشمنان اروپایی قوم ترک تا حدودی با محدودیت مواجهه می‌ کند. آقای اوزدمیر در مصاحبه با روزنامه المانی « بیلد ‌ام زونتاگ» می‌ گوید: «ممکن است که انقره مشکل درست کند اما پارلمان تسلیم تهدید های فرد مستبدی مانند اردوغان نخواهد شد». همچنین در ادامه اظهارنظرهای موافق روسای فراکسیونی پارلمان المان نسبت به ارایه پیش ‌نویس این قطعنامه، « نوربرت لامرت»، رییس پارلمان المان، هم در مراسم یکصدمین سالگرد قتل‌عام ارامنه گفته است: « آنچه در میانه جنگ جهانی اول در شرق امپراتوری عثمانی در برابر چشمان جهانیان رخ داده است یک نمونه از نسل‌ کشی بود ». اجماع‌ نظر اکثریت نماینده گان پارلمان المان درخصوص پذیرش قطعنامه  به‌ رسمیت ‌شناخته ‌شدن نسل ‌کشی ارامنه توسط دولت وقت عثمانی در طول جنگ جهانی اول تقریبا تصویب آن را قطعی می‌ کند. به همین دلیل در شرایط جدید باید در انتظار تغییر در مناسبات ترکیه و اتحادیه اروپایی بود که بیش از گذشته از موقعیت هویج به مسیر چماق جهت می ‌گیرد. 
چنانچه این قطعنامه در دوم جون در پارلمان المان به‌ عنوان متحد نزدیک و تاریخی این کشور با دولت وقت عثمانی به تصویب برسد، از یک طرف به دلیل بازگشایی آرشیف و ارجاع به مدارک مستند راه به طرف پیگیری‌ های حقوقی بازمانده گان این جنایت باز می ‌شود و از طرف دیگر این روند پذیرش به‌ سرعت در اتحادیه اروپایی و بسیاری دیگر از کشورهای جهان کلید خواهد خورد. تا به امروز دولت‌ های حاکم بر انقره به جهت مناسبات ویژه خود با اتحادیه اروپایی و امریکا توانسته بودند این الزام تاریخی را به تعویق انداخته و با بهانه‌ های سطحی از جمله اینکه در جنگ جهانی اول صدها‌هزار ترک هم قربانی شده‌اند، چنین کشتاری را در ردیف قربانیان معمولی یک جنگ قرار دهند.  این استدلال رهبران ترکیه دقیقا مثل این خواهد بود که کسی مثل هیتلر یا میراث ‌داران او در المان نیز به دلیل‌ میلیون‌ها کشته ارتش و جامعه المان بخواهند منکر «هولوکاست» یا نسل‌ کشی کولی‌های مجاری - رومانی شوند. درحالی‌ که مفهوم حقوقی « نسل‌ کشی » بسیار فراتر از تعدد عددی قربانیان جنگ است و معطوف به پاکسازی و امحای دسته‌ جمعی و سیستماتیک یک نژاد انسانی جهت تغییرات دموگرافی در یک کشور یا منطقه جغرافیایی خاص است که در چارچوب جنایت علیه بشریت همچنان قابل پیگیری حقوقی خواهد بود. اتفاقا پذیرش نسل ‌کشی ارامنه از سوی ترقی‌ خواهان ترکیه نه‌ تنها فروکاستن و کاهش اعتبار ترکیه نوین نخواهد بود که از یک طرف برای همیشه از این «خار در گلو» رها شده و از طرف دیگر، دست دولت‌های اقتدارگرای احتمالی در این کشور که اتفاقا هم‌اکنون نیز معضل بزرگی برای دموکراسی این کشور است، را تا حدود زیادی جهت سرکوب سیستماتیک خواهد بست. تحولات جدیدی که در مناسبات بروکسل - انقره در شرف انجام است تا حدودی نشان می ‌دهد که طرف اروپایی با توجه به واقعیات موجود نسبت به نقش مثبت انقره در عرصه داخلی و منطقه تا حدود زیادی ناامید شده است. زیاده ‌روی اردوغان در باج‌ خواهی و تهدید اروپاییان که در چند سال اخیر منجر به دادن امتیاز به او شده بود، با توجه به نتایج منفی آن هم‌ اکنون با تغییر مسیر به سمت سیاست تنبیهی در حال حرکت است و اجماع جناح‌ های سیاسی المان برای ارایه پیش ‌نویس قطعنامه به ‌رسمیت‌ شناختن نسل‌ کشی ارامنه نیز در همین راستا قابل ‌ارزیابی و تحلیل خواهد بود. 

بامداد ـ  سیاسی ـ ۴/ ۱۶ـ ۲۲۰۵

مراسم تشیع جنازه زنده یاد نظام الدین تهذیب 

 

مورخ هفتم ماه می ۲۰۱۶ 

جنازه مرحوم نظام الدین تهذیب طی مراسم خاص وبا عظمت با شرکت صدها تن از هوادارن ، دوستان واقارب مرحومی ومشارکت هیات عالیرتبه سفارت افغانستان مقیم لندن در آرامگاه «کارپنتر پارک » لندن به خاک سپرده شد.پس از ادای نماز جنازه، مراسم و داعیه با پیکر مرحومی برگزار گردید.متعاقبآ مراسم خاکسپاری به راه افتیده وپس از اتحاف دعا وطلب آمرزش به روح مرحومی ، زنده گی نامه متوفا بوسیله محمد عارف عرفان به خوانش گرفته شده وپیرامون زنده گی سیاسی واجتماعی وکار وفعالیت ومبارزات طولانی ودادخواهانه فقید نظام الدین تهذیب روشنی انداخته شد.   ( متن زنده گینامه ضمیمه است ) 

سپس محترم سید اکرام پیگیرشخصیت سیاسی و از جمله پیشگامان نهضت ترقی خواه کشور به سخنرانی پرداخته وزوایای زنده گی سیاسی واجتماعی او را به بحث کشید، وخاطرات خویش را حول زنده گی سیاسی مرحوم برشمرد. 

متعاقبآ محترم نور وهاب سپاند پیرامون شخصیت مرحومی صحبت نموده و از نقش او در مبارزات وشکل دهی جنبش دادخواهانه کشوریاددهانی نمود. 

در تداوم مراسم پیام همدردی « جامعه حقوقدانان افغان در اروپا »  توسط محترم فیض محمد نوابی به خوانش گرفته شد. 

در ختم مراسم محترم فرید مل پسر ارشد زنده یاد نظام الدین تهذیب صحبت نموده وبه نماینده گی از فامیل مرحومی از حضور وشرکت دوستان درین مراسم اظهار سپاسگزاری نمود. 

 

زنده گی نامه زنده یاد نظام الدین تهذیب

 

 

با ادای احترام به تمامی جانباخته گان و رهروان راه آزادی ،صلح دموکراسی، عدالت وترقی اجتماعی ! 

دوستان عزیز؛ درین لحظات دردآلود باید گفت که اینجا سخن از سرگذشت مردیست از تبار انسانیت که در امر مبارزه به خاطر عدالت و دادخواهی، در دوستی ومعاشرت، در کار وفعالیت و در امر خدمات سترگ به میهن، در حوزه تقوا وپرهیزگاری، در فروتنی وشکیبایی  به طرز مستدام جوهر شریف خود را نشان داد. زنده یاد نظام الدین تهذیب انسان مهذب ، شخصیت فرهیخته وخرد ورز ،جسور وبی باک ، ایثار گرو فداکار و انسان بی مدعا و خدمت گزار راستین میهن بود. 

آری؛ اینجا سخن ازتابانیدن تصویر ملی ومردمی  مردیست که بیش از نیم قرن با تهی دستان جامعه هم نفس گردید وبهترین دوران عنفوان جوانی، سرور وخوشبختی  خویش را در راه  رهایی وخوشبختی مردم دردمند وستم زده جامعه هدیه داد وبا فوج بینواترین افراد جامعه همسفر شد وبه صدای رسا وفریاد آنها ولاجرم به حیث ناجی آنها درآمد و با استبداد ، ستمگری وبی عدالتی درآویخت . 

زنده یاد نظام الدین تهذیب به خاطر تحقق آرمان های بیکران خلق افغانستان، به خاطر عدالت،آزادی ، دموکراسی  وترقی اجتماعی وبه خاطر روشنگری و زدایش جهل وخرافات سال ها  درفش مبارزه را به دوش کشید وبا ایجاد وگسترش نهضت ترقیخواهانه، رسالت عظیم تاریخی خویش را انجام داد. نام جنبش دادخواهی به ویژه نهضت حوزه شمال کشور با نام نامی نظام الدین  تهذیب پیوند عمیق وگسست ناپذیرداشته ، او از معدود ترین ستاره های درخشان قلمرو مبارزه در شمال کشور بود. فقید نظام الدین تهذیب عضو کمیته مرکزی و ازپایه گذاران نخستین  کنگره موسس حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود. 

او از سخنوران ممتازو پرجاذبه زمان خود بوده و نقش او در سمتدهی و راه اندازی جنبش های اعتراضی ،تظاهرات ونمایشات خیابانی علیه جباران وستمگران مستبد وارتقای سطح روشنگری وخودآگاهی جامعه چه در شهر کابل وشمال کشوراظهر من الشمس است. 

شادروان نظام الدین تهذیب در تمامی عهد وپیمان ملی خود تا اینجا و آخرین ایستگاه حیات، ثابت ، سربلند وتزلزل ناپذیر باقی ماند.  

زنده گی او به حیث نسل پیشقراول وبالنده عصرش دارای فرازها وفرود های متعددی می باشد: 

زنده یاد نظام الدین تهذیب در ماه حوت سال ۱۳۱۲ خورشیدی در علاقه شلگر ولایت غزنی دیده به جهان گشود وتحصیلات ابتدایی خویش را در شهر کندز به اتمام رسانید، سپس برای تداوم  تحصیلات متوسط وثانوی شامل مدرسه ابوحنیفه گردیده و پس از اتمام موفقانه این دوره شامل فاکولته شرعیات دانشگاه  کابل شده وبا مدارج عالی آن دانشکده را به پایان رسانید . 

زنده یاد نظام الدین تهذیب در راستای خدمت به وطن در سال ۱۳۳۹ برای بار نخست در چوکات نظام  دولتی به وظایف سترگ ومقدس آموزگاری وتربیه نسل جوان میهن همت گماشت  والا سال۱۳۵۳ هجری شمسی در جایگاه شامخ معلم در لیسه های حبیبیه ، رحمان بابا، خوشحال خان ،هوانوردی ملکی وشپی لیسه، این وظایف را دنبال و محیط آموزشی وپرورشی را درعرصه فعالیت تعلیمی خویش بیش از پیش روشنایی بخشید. 

همچنان طی دوران این سال ها با حصول عضویت مسلکی وعلمی در انجمن دایرالمعارف آریانا وعضویت مسلکی به حیث کتاب شناس در کتابخانه کابل، مفتخر گردیده وخدمات اثرمندی رادر قالب این وظایف به انجام رسانیده و حدود ۳۵۷ اثر علمی را تدوین وآنرا به میراث گذاشت. 

زنده یاد نظام الدین تهذیب بنابر براستعداد وتوانایی های علمی خویش توانست تا دریچه های فرهنگی و ژورنالیزم را نیزگشایش بخشیده و در حوزه مطبوعات بستر لازم  را برای بیان دردها  و رنج های جامعه پهنا بخشد، چنانچه در تداوم سالهای ۱۳۵۳ الا ۱۳۵۵ زنده یاد نظام الدین تهذیب توانست تا موفقانه به حیث معاون مطبوعات ولایت کندز ومسوول جریده هفته نامه کندز ایفای وظیفه نماید. 

با استفاده از مزایای آموزش وتجارب مسلکی در عرصه قضا، او ساله ای چندی به حیث وکیل مدافع در شهر کندز نقش معینی ایفا نمود و باگره گشایی و دفاع از حق و حقیقت از اعتبار بایسته درآن بلاد در میان مردم برخوردار گردید. 

زنده یاد نظام الدین تهذیب در اوایل سال ۱۳۵۷ درست پس از تاسیس دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان در نخستین کابینه حکومت  به حیث وزیر امور سرحدات گماشته شد و پس از ایام کوتاهی باتبارز نمایش نقاد از جوسیاسی نظام واصحاب قدرت ، از اول حوت همان سال الی جدی ۱۳۵۸به حیث زندانی سیاسی روزگاری را در زندان پلچرخی بسر رسانید. 

در پایانی ترین ایام سالهای ۱۳۵۸ الی سال ۱۳۵۹ ، او در جایگاه سرپرست وزارت اطلاعات وکلتور، وسپس در مقام قاضی القضات جمهوری دموکراتیک افغانستان به طرز موفقیت آمیز ایفای وظیفه نموده وبا نو آوری های تجدد آمیزو تغییرسیستم های مدریتی به ویژه در عرصه قضا وتبدیل آن به نهاد ملی ومردمی با مظاهر روشن تقوا، پاکی وپرهیزگاری که عالیترین نماد پردرخشش شخصیت او بود، خدمات شایانی را بثمر رسانید . 

فقید نظام الدین تهذیب بخاطر تداوم پیوند ها وگسترده گی  روابط ملی با شهروندان کندز  که از خصایل و فطرت های طبیعی او ناشی می گردید،  از سال های ۱۳۶۹  الی ۱۳۷۱ خورشیدی در نقش سناتورمنتخب مردم کندز و رییس کمسیون دایمی علوم و فرهنگ مجلس سنای افغانستان خدمات شایسته و بایسته را برای میهن به ویژه موکلین خویش در دیار ولایت کندز به انجام رسانید. 

اوبنا برعهد پیمان های ملی و مردمی ، استقامت و پایداری وپاسداری از آرمان ها واندیشه های ملی ومردمی تا آن جا که میدان تنفس در کنار مردم در داخل کشوربرایش باز بود همردیف وهمسفر قافله زحمتکشان، دردمندان وفرودستان جامعه خود بود ودر کنار آنها می زیست اما دردمندانه خیزش طوفان های سیاسی وتنش های روزافزون اجتماعی که پیوسته اقلیم نا امیدی و زنده گی پرمخاطره را برای دادگران وروشنفکران دادخواه وترقی خواه جامعه شکل می داد دیگر برای اینگونه مردمان،شرایط خفقان آوری را شکل داده وآنها را وادار می ساخت تا به طرز مجبره راه مهاجرت را در پیش گیرند، چنانچه زنده یاد نظام الدین تهذیب نیز راه هجرت را برگزید ودر سال ۱۹۹۴ میلادیبه کشور بریتانیا پناهنده سیاسی شد ،اما برای یک لحظه ویک خطوه از آرمان های منتخب، ملی ومردمی ، از مبارزه در راه آزادی، دموکراسی ،عدالت وترقی اجتماعی عدول ننموده وبا حفظ بیماری های طولانی درفش دادخواهی را درخطوط متذکره به دوش کشیده ؛ وبا سرایش بانگ آزادی خواهی وترقی خواهی به حیث عالیترین نماد شخصیت فراملی ، فراقومی و فرازبانی  برای تهداب گذاری هسته های دادخواهی وترقی خواهی در میان اجتماع جامعه افغانان مقیم بریتانیا همت گماشت. 

باتوجه به چشم انداز سوابق کاری وبه ویژه با حفظ  پیشبرد کرسی قاضی القضات جمهوری دموکراتیک افغانستان که در دستان پاک او رهبری شد ،به جز میراث های بزرگ وکبیرمعنوی، در عرصه جیفه مادی جز چند جلد کتاب ، یک دانه عینک ویکدانه قلم  درین کره خاکی ،چیزی دیگری از روانشاد نظام الدین تهذیب  به میراث باقی  نمانده است . 

ناقوس مرگ او جلوه گاه غم انگیزی را در سراسر گیتی ترسیم کرد و صد ها پیام  همدردی ،غم انگیز، درد آلود واشک بار را به طرز کم سابقه وارد رسانه های جهانی نمود. سفر جان گداز او باری دیگر به جایگاه شکوه مندش در قلوب مردمان نمک شناس جامعه مان صحه گذاشت . 

دوستان عزیز ، باید با همه تلخکامی بپذیریم که دیگر زنده یاد نظام الدین تهذیب در میان مان نیست .آنجا که زنده گی به معدن معنا می رسد مرگ کلام آخر نیست .از زیر خروار ها خاک هم می توان در میدان رزم و طلب فتح و لبخند شرکت داشت .او بذری درین زمین افشانده است که همیشه سبز وجاویدان خواهد بود، بذرعدالت، بذر انسانیت ، بذر رهای وبذرآزاده گی  ! 

روحش شاد وخاطرش ماندگار باد! 

 

پیام تسلیت شورای انسجام و هماهنگی امور حزبی شورای اروپایی حزب ملی ترقی مردم افغانستان به مناسبت خموشی رفیق نظام الدین تهذیب

 

بادرد ودریغ بزرگمردی از دیار خرد با قامت پر فروغ مهر وانساندوستی،  صخره ای پر از صلابت دادخواهی وترقی پسندی، رفیق نظام الدین تهذیب به جاویدانه گی پیوست.

روانش شاد!

نظام الدین تهذیب  در دهه هشتاد خورشیدی وظایفی چون رییس تنظیمیه زون ، وزیر عدلیه و قاضی القضات جمهوری دموکراتیک افغانستان را  با پاک نفسی ، صداقت ، راستی  و دادگری انجام داد. رفیق تهذیب مردی بود با خرد ، دادخواه ، وطن پرست ، مردم دوست و آزادی خواه. او طی سال های مبارزه هایش برای عدالت ، دموکراسی و ترقی پسندی  در راه رشد و تعالی کشوراز هیچ تلاشی دریغ نکرد.

زمانی که سمت استادی را در آموزشگاه های کشور در ولایت های مختلف بدوش داشت در تربیت جوانان ؛ و رشد و بالنده گی نسل های پسین مردانه رزمید. وی در روزگاری که درکشور انگلستان پناهنده گردیده بود، نیز برای دموکراسی وترقی پسندی  لحظه ای خموش ننشست وجنبش داد خواهی کشور از آن میان حزب ملی ترقی مردم افغانستان را کمک وهمکاری می نمود.

بادرد و دریغ به عمر ۸۳ سالگی در دیار غربت دیده از جهان بست.

شورای انسجام وهماهنگی امور حزبی شورای اروپایی حزب ملی ترقی مردم افغانستان در حالی که مرگ این گهربارترین رفیق را برای جنبش داد خواهانه وترقی پسندی کشوریک ضایعه بزرگ  می داند؛ گرمترین تسلیت های خود را به خانواده ، دوستان و رهروان جنبش دموکراسی و عدالت خواهی کشور ابراز می دارد.

رفیق تهذیب عزیز روانت شاد وبهشت برین جایگاهت!

مبارزه ها واندیشه هایت را بارور می سازیم!

بادرود  

کاوه کارمل

رییس شورای انسجام وهماهنگی امور حزبی شورای اروپایی حزب ملی ترقی مردم افغانستان

د سولي او سیاسي پیوستون د کنفرانس کار ته یوه کتنه

د څه د پاسه ۳ کلونو هلو ځلو او د یوه کال څخه په زیاته موده کې تیلفونې کنفرانسونو د دې له پاره زمینه برابره کړه چې د ۲۰۱۶ م کال د اپریل په ۹ مه او ۱۰ مه نیټه جرمنې فرانکفورت کې د سولې او سیاسي پیوستون کنفرانس جوړ شي . په دې کنفرانس کې د امریکا د متحده ایالاتو ، کاناډا ، استرالیا ، اروپا او افغانستان څخه د ۱۰۰ تنو په شاوخوا کې د هېواد د سیاسي فرهنګی بنسټونو استازو او خپلواکو شخصیتونو برخه اخستې وه . دا غونډه هغه لمړنی ګام بلل کیږی چې په افغانستان کې دننه د سولي د سیاسي جبهې د جوړیدو په هدف پورته شوی دی . په دې ناسته کې د یولړ ملي ، ډموکراټیکو او هېواد پالو ګوندونو ، ګروپونو د استازو تر څنګ اغیز لرونکو خپلواک شخصیتونو په دې موخه برخه درلودله چې د افغانستان د روانې غمیزې د قابو کولو په خاطر د خپلو لیدلورو او دریځونو د نږدې کولو په هکله تودې او هر اړخیزې خبرې اترې وکړي او که ممکنه شي چې د ورته کنفرانس په څیر یوه ناسته د هېواد پلازمینې کابل کې هم جوړه کړي او د توافق د حاصلیدو په صورت کې د سولي د سیاسي جبهې د جوړیدو بنسټ کیږدي. د سولي او سیاسي پیوستون کنفرانس چې د قران کریم د څو ایاتونو په تلاوت کولو او د ملي سرود په اورولو پیل شو ؛ دوي برخې درلودلې د خبرو اترو او تجویزونو برخه او د ورکشاپونو برخه . کنفرانس دوه ورځې ادامه وموندله او زیاتو ګډونوالو د غونډې په کار کې فعال رول ولوبولو

 د کنفرانس لمړۍ برخه د محترمو ډاکټر یونس ناصري ، انجنیر فضل احمد بهرام زې او ډاکټر متین ساپې په مشرتابه مخته یوړل شوله چې په کې محترم زرغون شا شینوارې ، عبدالعزیز ګردیزي ، ډاکټر محمد امین واکمن ،  پروفیسور عزیز الرحمان حکمې ، همایون تاچ ، شکیلا ځدراڼ ، ډاکټر عبدالمحمد  درمانګر، پاچاګل وفادار، نوروهاب څپاند ، شاولي ارین او حسن امیري ویناوي وکړي

 هغوي د خپلو ویناګانو په ترځ کې یو لړ لاندې ټکې برجسته کړل : د مشروطیت د غورځنګ د پیل څخه تر اوسه پورې د افغانستان سیاسي جنش بریاوي او تیروتنې لرلې ، د هېواد د روانې غمیزې د پاي ته رسولو په موخه یو وارې د یو ملي او سرترسري ګوند د جوړیدو هلې ځلې پیل شوي خو پایله یې منفې شوه . بل ځل د یوه هېوادنې سرترسرې ګوند د جوړیدو له پاره د هغو ګوندونو او سازمانونو تر منځ د نږدې کېدو او یووالي خوځښت پیل شو چې ورته برنامې او موخې یې درلودلې بیا یې هم نتیجه ورنه کړه . دا ځل د یو لړ هغه سیاسي او فرهنګي ټولنو استازې او خپلواک شخصیتونه چې د وطن په درد زوریږې او د افغانستان په ټولنه او بهر میشتو هېوادوالو کې د رسوخ او اعتبار خاوندان دي ، د یوي سیاسي جبهې د تشکیل په جوړونکو خبرو اترو لګیا شوي چې د نننی کنفرانس پرانیستل کېدل هم د هغوې د زیار او پرله پسې عملي کار او فعالیت غوره بیلګه ګڼلی شو. دا کنفرانس به وښیې چې جبهه او جبهه ایزه مبارزه یوه عملي لار ده او که نه ؟ څه ډول جبهه باید جوړه شي ؟ د ګډ کار په خاطر سیاسي چاپیریال جوړول اړین بریښې ، داسې جبهه به هم کارنده نه وي چې تیوري یې په زړو کتابونو کې وي . په افغانستان کې روښانفکرې فکرونه د مهاجرینوپه وسیله را انتقال شوي ، د شورا په ۷ مه دوره کې ګوندونه مکمل څرګند شوي ، هغه سیاسي بنسټونه چې شعارونه ولري خلک راټولولی او منظم کولی شي . دا ډول بنسټونه سوله راوستلی شي ، د جګړي قالب ته د سولي قالب موندلی شي او هره جګړه په سوله بدلولی شي . د سالم سیاسي نظام د جوړولو له پاره واقعې ډموکراسۍ ته اړتیا ده ، واقعې ډموکراسې د ډموکراټیکو ګوندونو ګډون ایجابوي ، دا د افغانانو په غاړه پرته ده چې یو مرکزیت جوړ کړي او د دې مرکزیت چارچاپیره ډیرئ دینې عالمان او وطنپرستان راټول شي . په هېواد کې د سالم سیاست کولو له پاره چاپیریال برابرول اړین دی ، ځکه د سولي د جبهې د جوړولو سوال مطرح شوی دی . د دې وخت رارسیدلی چې د افغانانو تر منځ پراخ تفاهم وشي ، د سالم سیاست په وړاندې د باور د نشتوالې تشه ډکه شي ، د سولي له پاره فعالیت باید ادامه ومومې او سوله که له هري خوا راشي هېوادوال یې هرکلی کوي . د سولي جبهه یو نوښت دی او خوشالې راوستلی شي ، د سولي د ملي جرګې د فکر پلوي ، د سولي او جګړي د ځواکونو پیژندل اړین دي ځکه د سولي او جنګ عناصر ژر ځان بدلوي . د سولي په راوستلو کې هڅه وشي چې چاته ضرر ونه رسیږي ، د بیلا بیلو خواؤ تر منځ اړیکې جوړول او ناستې پاستې کول مهم دي ، سوله اوس یوازي د افغانستان له پاره نه بلکه د ټولي سیمې له پاره د ژوند د ادامې په موضوع اوښتې . دغه کرغیړن فرهنګ ته د پاي ټکی ایښودل په کار دی چې له یوي خوا له افغانانو لښکرې جوړیږي او له بلې خوا بیرته ورباندې هېوادوال وژل کیږی . د افغانستان ښځو او ځوانانو ته پاملرنه په کار ده ځکه د ټولنې دا برخې ډیر تاوان مومې . افغانستان د سړې جګړي قربانې هېواد دی ځکه د هغه موقعیت له هره پلوه د اهمیت وړ دی ، د بهرنیانو له خوا د افغانستان نیول او د طالبانو او ورته کړیو راڅرګندیدل زیاتې ستونزې پیښې کړلې ، پاکستان د طالبانو او نورو ورته کړیو د مفرزو د یو کولو هڅې کوي ، طالبان او ورته مفرزې کوښښ کوي په هره ننګینه وسیله چې کیږي ځان واک ته ورسوي ، د نظام دننه یو لړ کړۍ له دغه حالت څخه ګټه پورته کوي او د جګړو په ادامه کې خپل ننګین پایښت ګوري ، ایران د افغان مخالفینو له کوربه توب څخه په استفاده له نړیوالي ټولنې امتیاز غواړي ، دا حالت باید بدلون ومومې او د سیاسی همغږۍ په لور تګ پیل شي . که سوله نه وې په افغانانو به غیر ملي نظامونه تپل کیږي ، په تیر کې سیاستوالو تیروتنې کړي ، تیرو بهیرونو هم ګټې اړولې او هم تاوانونه ، هغوې چې خلک وژلې ، ملي شتنمۍ یې لوټ کړي او یا یې په خپلواکۍ معامله کړي د جبهې په جوړولو او پیاوړې کولو کې رول نه شي لوبولی . که یو بل ونه زغمو او تیریدنه ونه کړو جبهه جوړولی نه شو ، باید د همکارۍ نوی فصل پیل کړو

د کنفرانس د لمړۍ برخې د ویناګانو وروسته د غونډې ګډون کوونکې په ۵ ورکشاپونو وویشل شول . هر ګډون کوونکې له لاندې ورکشاپونو څخه ( ۱ ـ څنګه یوه سیاسي جبهه جوړولی شو ۲ ـ د سولي په تامینولو کې د جبهې رول ۳ ـ د سولي د پلوې ځواکونو او ګوندونو په یووالي کې د جبهې رول ۴ ـ سولي ته د رسیدو د لارو چارو د موندلو په نیت د افغانستان د اوسنې وضعیت شننه ۵ ـ  د جبهې اساسي فکرې کرښې ) د خپلې خوښې په ورکشاپ کې فعاله ونډه واخستله او د خپلې پوهې او پراتیک په دایره کې یې خپلې نطریې ، اندیښنې او وړاندیزونه له نورو سره شریک کړل . د ورکشاپونو لاسته راغلې پایلې د ورکشاپونو د ویاندانو هریوه محترمو روستایې ، یونس ناصري ، شاولي ارین ، صفدر خان او نوروهاب څپاند له خوا د کنفرانس ګډونوالو ته وړاندي شوي . د پایلو لیکلي بڼې د غونډي د مشرتابه په واک کې ورکړل شوي چې د سیاسي جبهې د جوړیدو په پراتیک او د اسنادې چارو د بشپړولو په ترځ کې له هغې ګټه واخستل شي

د کنفرانس په دویمه ورځ چې مشرې یې د محترمو همایون تاچ ، شاولي ارین او لونا فرهود په غاړه وه ، محترمو عبدالعزیز ګردیزي ، شاپیرۍ حکیمې ، محمد بشیر بشریار ، فهیمې ګهیځ ، مسعودې ، حکیمې ، ناهېد شینوارې ، محمد اسماعیل غرنې ، عبدالشکور ، محمد ارشاد ، علې محمد مجبور ، مهراب زمانې ، روستایې ، ګل احمد نبې ، انجنیر خان محمد نظام ، صالحې اسحاق زۍ ، اتمر ، نعیم اساس ، ظفر لرغون ، مهراب احمدزې ، متین ساپې ، نواب احمدزې او تنکې ځوان احمدزې ، خبرې وکړي

 هغوې په خپلو خبرو کې دا ټکې بربنډ کړل : سوله د بښلو مانا لري او د جګړې په وړاندې واقع کیږي ، هرغورځنګ چې پیل کیږي باید د بښلو روحیه ولري له دې ماسیوا جګړه پایښت مومې ، سوله ځکه نه راځې چې د هېواد پولې نه دې ټاکل شوي ، له دې کبله دولت جوړونه او ملت جوړونه لکه چې ښایې نه کیږي ، باید له ملیت پالنې د مدنې ملي پالنې په لور خوځښت پیل شي . په تاریخ کې چا ښځې مخاطب نه کړي یوازي نارینه مخاطب کیږي ، له دې کبله جګړه نښلې اود هغې په پایله کې بې کفایته حکومتونه زیږي . باید د نارینه ؤ ذهنیت ته بدلون ورکړل شي . اوسنی حالت حکم کوي چې یو له بل سره نږدې شو او همغږې پیدا کړو ، پانګوالې ځان د جګړو د ادامې له لارې ساتې او موږ د دغو جګړو د سونګ لرګې یو . جګړه هلته نښلې چیرې چې طبیعي زیرمې تثبیت شوي وي او انسان وژونکې وسلې د جګړو د ادامې په پایله کې عصري کیږي . د جبهې په کار کې ښځې ـ ځوانان او معیوبین له یاده مه وباسئ . هڅې کیږي چې ځوانان د سیاست څخه یوې غاړې ته شي ، که بهرنیان ونه غواړي ښایې د سولي د سیاسي جبهې اوسنی حرکت په شا وتمبول شي ځکه چې اختلافونه بهرنیان زیږوي . یو موټی کېدل په کار دې ، بښل باید وشي او د واک غوښتنې او لوړتیا غوښتنې د څرګندونو څخه تیر شو . د افغانستان ملي ګټې نه دې ټاکل شوي ، نړیواله ټولنه غولول کیږي ، زموږ په هېواد کې د پاکستان ـ ایران ـ سعودې عربستان ـ هند او نورو نیابتې جنګونه ادامه لري ، امریکا افغانستان نه پریږدي ، که د پخو سیاست پوهانو په وسیله هوښیار کار وشي ان د شانګهاي د همکارۍ د سازمان له لاري پاکستان ګوښی پاتې کیدلی شي . د تیرو څلورو لسیزو تاریخې څیړنه په کار ده ، د خلکو د امیدوارۍ په موخه په دریم ځواک تکیه وشي ، په خلکو تکیه وشي او د اسلام په روحیه هغوې ته یوه طرحه وړاندي شي . د سولي شورا یو فورمول وګرځول شو چې داسې باید نه وي شوي ، د دې فورمول د بدیل په موندلو کار کول اړین دي ، دریم خوځښت باید رامنځته شوی وی ، موږ له خپل ځانه لویه موخه مخې ته لرو ، یوه لارنقشه باید جوړه شي چې په هغه کې د اوږدې مودې لیدلوري وښوول شي ، د ځواکمنو ګروپونو په وسیله لابې کولو او موخو ته د رسیدو له پاره فعالیت ته اړتیا ده

د سکایپ له لاري محترمو تاج الدین ملت مل او نادر نعیم ویناوي وکړي چې د هغوي د څرګندونو مهم ټکې په پورته کرښو کې کوډ شوي دي

لکه چې دمخه ورته ګوته ونیول شوه په کنفرانس کې د افغانستان د خلکو د ترقۍ ملي ګوند په استازولۍ محترم محمد اسماعیل غرنې هر اړخیزه وینا وکړه ، هغه د خپلې وینا مهم ټکې داسې برجسته کړل : زموږ ګوند په افغانستان کې د سولي له پاره د داسې یوې جبهې د جوړیدو پلوي کوي چې وطنپالونکې ګوندونه ، سازمانونه او خپلواک ملي شخصیتونه په خپل چوکاټ کې راټول کړي ، اوسنۍ غمیزه او مصیبتونه هلته له منځه تللی شي چې ټول ملي ډموکراټیک ځواکونه خپلواک ملي شخصیتونه فعال شي او خپل منځې اختلافونه لیري کړي او په مهمو غټو ټکو د عمل یووالی وکړي . د جهاد ـ طالب ـ داعش سناریوګانې د دې وطن د طبیعي شتمنیو د لوټولو یوه څرګنده هڅه ده ، له دې کبله د ډموکراټیکو او هېوادپالو ځواکونو یوي ډډې ته کول پورته یادو شوو سناریوګانو ته د زمینې برابرول دي ، په افغانستان کې د ډموکراسۍ راوستل او بنسټیزه کول د ځانګړو افرادو کار نه بلکه دا د ګوندونو او سازمانونو کار دی ، ګوندونه او سازمانونه په ټولنه کې د دموکراسۍ ستنې بلل کیږي ، په واک خیټه اچونکی اوسنۍ حاکم قشر او د هغوي پر شاوخوا چورلیدونکې تنظیمونه ، ګروپونه او کړۍ په دموکراسۍ باور نه لري او د هغوي له خوا تشکیل شوي جبهې د خلکو په وړاندي کوم ملي او حقوقي ارزښت نه لري ، موږ د فساد ، مافیا ، زورواکانو او جنګسالارانو له لاسه د وروسته پاتې ، ژوبل ژور افغانستان د خلاصون یوازینۍ لاره د هغې سیاسی جبهې په وجود کې وینو چې د ملي ، ډموکراټیکو او هېوادنیو ګوندونو ، سازمانونو او ګروپونو او مستقلو شخصیتونو څخه جوړه وي ، زموږ ګوند تیار دی د داسې یوي جبهې په جوړولو، پیاوړې کولو او د وطن د سیاسي جنبش په ځواکمن کولو کې برخه واخلې

د ویناګانو د اورولو په ترځ کې یوه یا دوو تنو د کنفرانس د مسلطې روحیې څخه لږ په توپیر نظر څرګند کړ چې د ګډونوالو د مناسب غبرګون او د یو شمیر کسانو د اصولې واک اوټ سره مخ شول او په پایله کې ورته وړ ځواب ورکړل شو . پرته له دې د کنفرانس پاتې ګډونوالو هڅه کوله چې د غونډې کار په برې سره پاي ته ورسیږي . په کنفرانس کې ډیري مالوماتې مقالي ولوستل شولې خو د ګوتو په شمار مقالي د افغانستان د روان پیچلې وضعیت ، د سیاسي جبهې د جوړیدو په اړتیا ، د هغې په میکانیزم ، د جبهې د متشکله اجزاؤ او د هغې د فکري کرښو اړوند واورول شوي . په جبهه باندې د خبرو اترو پر ځاې په یو لړ نورو موضوعاتو او مواردو بحث ادامه پیدا کړله . په ورکشاپونو کې هم مسألې په عام ډول تر څیړنې لاندي ونیول شوي او د بحثونو پایلې هم ډیري عمومې وکښل شوي . د سیاسي جبهې د متشکله جمعې او انفرادي غړو د لا مشخص کېدو او د جبهې د جوړولو په کار کې هغوي ته د څرګندو دندو د سپارلو په هکله کوم عملې ګام پورته نه شو . یانې د جبهې د جوړیدو له پاره کار تر اوسه هم د یو لړ شخصیتونو په لاس کې متمرکز دی او پیل شوی بهیر د ګوندونو د اغیز ښیندلو څخه په یوه واټن کې ساتل کیږي . په بهیر کې د شاملو یو لړ شخصیتونو څخه داسې افاده صورت مومې چې ګواکې جوړیدونکې سیاسی جبهه به نوی ډول جبهه وي . موږ ته جوته ده چې د جبهو په چوکاټونو کې سیاست له ۱۸۴۸ او ۱۸۴۹ م کلونو څخه پیل کیږي چې د ولسې جبهو څخه نیولي متحدې جبهې ، ملي پلار وطنې جبهې، ملي جبهې جوړي شوي او د فرانسي ، هسپانیا او د ویتنام د جبهو په څیر یې بریالی پرمختګ کړی . په دې ټولو جبهو کې یو عنصر ډیر ډاکیز دی ، هغه دا چې د جبهو د ملا تیر ګوندونه او سازمانونه جوړوي . دا تعامل تر اوسه د جبهو د جوړیدو په معاصر سیاست کې له نظره نه دی لویدلی . له دې کبله وړاندیز کیږي چې د جوړیدونکې سیاسي جبهې د لمړنیو چارو د پیل کېدو سره سم د هغو ګوندونو او سازمانونو د مشرتابه له پلاؤ سره چې تر اوسه یې د سیاسي جبهې د جوړیدو سره مینه ښودلې او یا علاقه لري د مطرح جبهې د جوړیدو له لمړیو پوړیو څخه خپله همکارې پیل کړي عاجلې اړیکې ټینګې شي او هغوي په پیل شوي هېوادنې کار کې برخه وال وګرځول شي . د افغانستان د درزیدلې ټولنې واقعیتونو ته په پاملرنې ، د سولي د سیاسي جبهې په جوړولو کې د وړتیا او امکاناتو تر څنګ اړین ایتنیکې ، ژبنې معیارونه چې د جبهې د لا تنوع سبب کیږي په نظر کې ونیول شي

په ټوله کې د کنفرانس برخه والو د سولي او سیاسي پیوستون د کنفرانس جوړیدل وستایه او په دې یې موافقه وکړه چې ورته کنفرانس دې پلازمینه کابل کې جوړشي او د اعتبار وړ سیاسی او فرهنګي بنسټونو استازې او خپلواک ملي شخصیتونه ورته راوبلل شي او د هغوي په خوښه او موافقه د سولي د سیاسي جبهې بنسټ ایښودو ته زمینه برابره شي

د کنفرانس کار د په زړه پورې نظر څرګندونو او په ورکشاپونو کې د پراخې برخې اخستنې څخه وروسته د محترم همایون تاچ له خوا د یوي لنډې ، خو د عالې منځپانګه لرونکې پریکړه لیک په وړاندي کولو سره د پاي په لور بوتلل شو . په پریکړه لیک کې د سولي د سیاسي جبهې د جوړیدو د موسس کنفرانس ( چې کابل کې جوړیږي ) د رابللو د تدارک کمیسیون د غوراوي ۷ کسیزه ډلګۍ په ګوته شوه او پریکړه لیک د رایو په اتفاق تصویب شو

د سولي او سیاسي پیوستون د کنفرانس بهیر د دوه ورځو فعال کار وروسته ، محترم ډاکټر متین ساپې او کورنۍ او د جرمنې افغان میشتو وروڼو ته د کوربه په توګه د کور ودانې له ویلو ، محترم زرغون شا شینواري ته د هغه د ښو خدمتونو له امله د عنعنوي چپنې په ډالۍ کولو  او د محترم خان محمد نظام له خوا د مبارکې دوعایې په ویلو سره پاي ته ورسید

پاي

د کنفرانس په کار کې د افغانستان د خلکو د ترقۍ ملي ګوند د استازولۍ له خوا

 

بامداد ـ  سیاسی ـ ۱/ ۱۶ـ ۰۶۰۵

ساختارافقی نظام

استرداد حاکمیت مردم برای مردم

دکترنجیب الله مسیر

درین روزها هنوزهم « خواستگاران» حکومت گری درفکرتقسیم قدرت اند. ولی این بار ازراه دیگر، ازراه  برنامه های انتخاباتی ـ ازراه کاربرد دستاورد های انقلاب مدیریتی، ( انقلاب درشیوه و روش تصمیم گیری)، فرمانروایی وفرمانبری، انقلابی که درمدیریت دولتی ازاجباربه اجماع وازخشونت به اقناع گذشته است؛ پرسش اساسی این است که داوطلبان حکومتگری قدرت را چه گونه تقسیم می نمایند؟ میان فرمانروای کابل و زورمندان منطقه وی؟  یابه گونه های دیگر؟!

دراین گونه سهم بندی ها، تقسیم قدرت و توزیع صلاحیت بین مرکز و محلات نسبت زور و جایگاه اقتدار فرماندهان و شرکای قدرت را متکی به اصول ( ازهرکس به اندازه زر و زورش و برای هرکس به اندازه تعهدش – تعهدی که مرکز را هرگزبه چالش نخواهد کشاند، حتا به ارزش بیدادگری وخودکامه گی مرکزدرحق مردم ولایات ومحلات! ) در ساختار عمودی نظام، مشخص می کنند.

پاسخ دادن به این پرسش ساده نیست. بادریغ فراوان، واژه هایی که مولفه های دیدگاه نو را در مدیریت دولتی و سیاسی می سازند نادرست به کار گرفته می شوند، عدم تمرکز وتمرکززدایی درمدیریت دولتی حتا ازسوی غیر متمرکز خواهان نیز به گونه ای نهایت بد فهمی وسطحی نگری به نمایش گذاشته می شود.  دریافت اندیشه های تمرکز زدایی در نزد باورمندان تقلیدی آن، بسیار نادرست  بوده، توجیه ناجور و درک نادرست از رویکرد های دموکراتیک  درساختار مدیریت است.

 درجهان کنونی هیچ نحوه ای مدیریت، هیچ شکلی از سازماندهی حاکمیت مشروعیت ندارد، مگراین که متکی بر ساختارهای دموکراتیک باشد. به عبارت دیگر باید هر ساختار و رفتار، هر حکومت و دولت، نهالش از نهر عدم تمرکز ( همان نهاد و رویکرد تکمیلی دموکراسی ) آب خورده باشد، تا درست درک شود، یا به حیث روش نجات بخش و یا کارکرد تجزیه طلبانه ( تفکیک جایگاه مدیریت مرکز و محلات ) به بررسی گرفته شود.

در جامعه سنت خو و عقده سالار، پایه های نظری افراد در همه زمینه ها، بیشتر از حوزه خوشبینی و رواداری آنها، ویا هم بدبینی و ناروایی آنها در برابر اندیشه ها و نیز واقعیت های جامعه، شکل یافته است. از این سر است که بیشترینه با نوعی عام گویی و عوام زده گی، اما با شور و شتاب فلیسوف مآبانه ( با حرص و ولع ) می گویند: دموکراسی برمبنای ساختار نظام غیرمتمرکز، در بهترین شکل خویش، توزیع و تقسیم  عمودی قدرت است میان مرکز و ولایات!

و یا به بیان دیگر، به نادرستی تمام بیان می گردد که، سیستم ریاستی دموکراتیک نمی باشد، ولی هرگز به این شرط توجه نمی فرمایند که بارکاربرد مدیریت نامتمرکز سیستم ریاستی مانند اینکه درفرانسه وجود دارد، درشمارسیستم های ممتاز و دموکراتیک قرارمی گیرد.  با این رویکرد به خاطر دریافت درست باور و بینش صاحب نظران، باید به بینیم که،  عدم تمرکزازسوی اهل نظر، سیاست مداران وسیاست گذاران افغانستان چه گونه پیشکش می شود:

درک وارونه ای از غیرمتمرکزسازی ساختارقدرت و نظام سیاسی

اکنون به نظرمی رسد که، تفاوت اندیشه و دریافت سیاست باوران و اهالی فکر ازمفاهیم ساختار قدرت درگذشته و امروز بسیار دور از هم دیگر نمی باشد. در دوران مشروطه قانون گرایی برای مشروط ساختن قدرت آرمان فعالان سیاسی و مبارزان ملی بود،  درحالی که امروز برای پیشرو ترین نیروهای سیاسی و منتقد  وضعیت، نامتمرکز خواندن ساختار نظام بدون توجه داشتن به محتوای قانون اساسی، شرط تحقق دموکراسی دانسته می شود.  درک متناقض از د موکراسی و ساختار قدرت سبب شده است که ، مردم مراد اصلاحات را به درستی ندانند و جامعه نیز نارضایتی اصلاح جویان را پایه ی درخواست های ایشان بشناسد. حال ببینیم که اندیشمندان و شخصیت های سیاسی کشور، نسبت به متمرکز بودن و نامتمرکز ساختن قدرت بصورت عمودی و افقی، چه تلقیاتی دارند:

نخست – از سوی اپوزیسیون حاکمیت، گفته می شود که عدم تمرکز تقسیم قدرت بین مرکزو ولایات است، برای این منظورباید صلاحیت والیان و حکام محل بیشترگردد. شگفت اینست که  برای آنکه این تقسیم ماهیت دموکراتیک پیدا نماید باید والیان وحکام ولایات انتخابی باشند. چه درک مقلدانه و نادرستی از ساختار غیر متمرکز!  چه بدفهمی درشتی از مدیریت و ساختار نظام، چه برخورد سطحی نگرانه و کم فهمی ازعدم تمرکز و یا تقسیم قدرت ازبالا به پایین ـ بین حکومت مرکزی و حکومت های محلی !

دوم -  برای اینکه عدم تمرکزو یا رهایی ازتمرکز درمدیریت دولتی درست درک گردد، باید اول بدانیم که حکومت های دموکراتیک محلی کدام ها اند؟  آیا منظورازحکومت محل ارگان اداری ولایت و ولسوالی ها اند؟  تقسیم کشور ازلحاظ اداری به ولایت و ولسوالی ها یک اصل عدم تمرکزاست ولی چنین تقسیمات اداری به این مفهوم است که حاکم مرکزی ازطریق گماشته گانش( والی و ولسوال ) فرامین و تصامیم خود را که درمرکز بدون مشارکت نهادهای انتخابی مردم می گیرد، آن را درمحلات و ولایات تطبیق می نماید.  به هرروی به روند حکومت گری یک پله  دیگرافزوده می گردد ومردم زیرستم دوپله یی یا دوچندان قرارمی گیرند.

سوم -  درچنین حالت حتا اگر والی و ولسوال ها انتخابی هم باشند، بازهم دردی را درمان نمی کنند، زیرا تصامیم درمرکز و یا به امرمرکز گرفته می شود و محل تنها دربرابرمرکزگزارشده است، نه دربرابرمردم.  طرفداران اصلاحات و نقد نظام سیاسی، به انتخابی شدن محض والیان و ولسوال ها دیده دوخته اند. پس منظور از رهایی ازتمرکز درمدیریت دولتی و سیاسی چیست و  بنابرآن، چه گونه می توان آن را بازشناسی نمود و ازنوتعریف کرد؟

چهارم -  با تکیه نمودن برساختار دموکراتیک، به راحتی نمی توان به محتوای دموکراتیک دست یافت. اگر غیر ازاین بود، سال هاست که در افغانستان واحد های اداری ازمرکز تفکیک شده اند و در گذشته ها این ساختار به شکل (  نایب حکومت، ولایت، ولسوالی و علاقه داری ) فعالیت داشتند.  اما همه دولت های گذشته، استبدادی، توتالیتر، اونیتار و متمرکز بودند، به همین باور پادشاهان و سپس رییس جمهورها همه اقتدار جو بودند و لذا تمام افغانستان را  به درشتی و بیداد، از مرکز اداره می کردند.

پنجم -  دولت اونیتارناب وجود ندارد. هرکشورکم ازکم ازشهرداری ها یا به بیان دگراز واحدهای نامتمرکزمانند ولایات و ولسوالی ها متشکل اند.  تفویض حاکمیت به رتب پایینی حکومت مرکزی درین واحدها ( نه  برای حاکمیت های محلی) می تواند بیانگربهترسازی مدیریت دولتی باشد ولی هرگزبه مفهوم رهایی ازحاکمیت متمرکز نیست. در واقع حاکمیت متمرکز بوسیله نماینده گان حکومت مرکزی درمناطق ومحلات پیاده می شود.

ششم -  منظور از رهایی ازحاکمیت متمرکز، انتقال حاکمیت در مفهوم مدیریت به لحاظ محتوایی است،  که ازسطح ملی به سطح خودگردانی محلی ( یا ازسطح نماینده گان حکومت مرکزی به حکومت محلات )می باشد،  زیرا خودگردانی های محلی مستقیماً تحت اثرحکومت مرکزی ونماینده گان ویا شاخه های آن نمی باشند. منظوراز رهایی ازمدیریت متمرکز، انتقال صلاحیت ومسوولیت ها از حاکمیت مرکزی دولتی به سطوح پایین ( مدیریت و به ساختارهای غیردولتی ) می باشد. این رهایی نیز بیشتر به درجه دموکراتیک بودن ساختار بسته گی دارد. برای این است که دانشمندان چندین گونه رهایی ازتمرکز را به نسبت مدیریت، چنین برجسته می سازند:

تمرکززدایی اداری:

 روشنترین نوع برخورد با تمرکز و اقتدار، تمرکز زدایی اداری است. درین حالت حاکمیت محلی دربرابر حاکمیت مرکزی گزارش دهنده می باشد ( همانگونه که دربالا یاد شد).

تمرکززدایی سیاسی:

 نوع دیگر تمرکز زدایی، همان نگاه سیاسی به اقتدار متمرکز است.  دراین حالت حاکمیت محلی درنظرازدولت مستقل بوده و دارای صلاحیت ومسوولیت های مستقل و قانونی خود می باشد ( حاکمیت محل مستقل  ولی محاط به قانون و مقررات دولتی از سطح مرکز میباشد).

تمرکززدایی بودجه وی:

 این گونه ی تمرکززدایی با انتقال منابعی که برای تحقق بودجه و توسعه برنامه ها صورت می گیرد، مدیریت می شود و صلاحیت و مسوولیت های انتقال داده شده لازم است تا بازشناختی گردد.

تمرکز زدایی مارکیتی یا رهایی بازار ازتمرکز:

 درین حالت وظایف نهادهای با صلاحیت دولتی به شمول زمینه های پلانگذاری و اداره به سکتورخصوصی ( شرکت ها وتصدی ها خصوصی) سپرده می شود.

اساسی ترین اصل دررابطه به تمرکززدایی موثر، موجودیت خودگردانی واقعی در پله های پایینی حاکمیت وسازماندهی دموکراسی در مدیریت به حیث شیوه و روش پیاده سازی حاکمیت بازشناختی شده است.

با این بیان فشرده از مفاهیم ساختاری و نحوه ی مدیریت در جامعه ، پیش ازینکه به بررسی پیشینه تاریخی عدم تمرکزو رهایی ازمدیریت متمرکزدولتی و سیاسی درکشور بپردازم، لازم می دانم، درمورد برداشت هایی که ازمدیریت دولتی و سیاسی درجهان کنونی وجود دارد، بسیارکوتاه پرداخته شود:

سیاست و مدیریت دولتی دوسازمایه روند پیاده سازی حاکمیت اند که بدون آن بازآفرینی مولفه های سیستم سیاسی متصورنمی باشد؛ سیاست مناسباتی است که بین افراد وگروه ها برای رسیدن به فرمانروایی وحکمرانی برپا می گردد.

سیاست دولتی ـ کارکرد هدفمند چهره ها، نهادها وحاملین حاکمیت دولتی در زمینه طرح، ترتیب وتطبیق برنامه های راهبردی برای رشد دولت وتوسعه جامعه با جلب مشارکت وسیع وهمه جانبه شهروندان، نهادها وساختارهای پی ریزی شده ازسوی آنها می باشد؛ درواقع سیاست درهر دولتی که باشد، پیش ازهمه، یک تفکرترتیب شده  راهبردی درمورد توسعه اجتماعی می باشد.

تصامیم حاکمیت زمانی ازباالقوه به باالفعل تبدیل می شود که ازکارگاه مدیریت دولتی بگذرد، مدیریت دولتی شکل، شیوه و روش تحقق و پیاده سازی تصامیم دولتی ت سیاسی می باشد.

پیشینه تاریخی عدم تمرکز درافغانستان

همان گونه که ازنامش پیداست  عدم تمرکز واقعی یک نهاد دموکراتیک است وآن را می توان تنها در وجود رژیم های برخاسته ازقانون اساسی جستجوکرد؛ غیر متمرکز را به بیان بهتر، می توان در زمانیکه کشورهای جهان ازشاهی مطلقه به جمهوری یا شاهی مشروطه گذشتند و قدرت فرمانروا، امپراطور و پادشاه محدود شده وتحت کنترول ارگان های انتخابی مردم قرارگرفت، جست و جوکرد. غیر متمرکز ساختن مدیریت، نه آنست که به ساختار غیر متمرکز اداری قدرت که از مشروطه تا امروز اجرا شده است بسنده شود، بلکه باید ساختار، محتوا  و مدیریت هرسه امر برای موثریت  اعمال مدیریت در گرداننده گی آن  بر محور برنامه ها و مردمی کردن قدرت، استوار باشند.

باید توجه داشته باشیم که، تفکیک عمودی قدرت در ساختار نظام های سیاسی پیشین به شمول دوران مشروطه، در یک نادرست انگاری شناخت از قدرت و نظام سازی، طوری بوده است که، شاه در مرکز برای دوام سلطنت خویش ازیک سو و به منظور اشباع نسبی خود خواهی فرماندهان حکومت های محلی، فرمان داران را اختیار می داد تا هم برای تابع نمودن مردم و هم برای سرکوب خواسته های ایشان، هرچه می توانند انجام بدهند. 

چنان برخوردها و چنین تقسیم عمودی قدرت را که شکل ساده ی ساخت غیر متمرکز نظام در گذشته بود، چه گونه می توان به مفهوم ساختار غیرمتمرکز؛ با پایه های امروزین برداشت از تمرکز زدایی در ساختار و مدیریت، یکسان دانست؟ در حالی که در گذشته استحکام قدرت مطلقه ی شاه و رییس جمهور مراد می شد  ولی در اندیشه های سیاسی منتقدان امروز نظام سیاسی، غیرمتمرکز نمودن نه تنها برای الغای استحکام قدرت مطلقه شاه و رییس جمهور است، بلکه مراد توسعه قدرت مردم و بلند بردن سطح مشارکت آنها درنظام ومسوولیت در توسعه غیردولتی نمودن مدیریت برپایه تفکیک محتوایی مرکز و محلات است.

درکشورما هم اصل عدم تمرکزرا می توان درقانون اساسی دوره ی امانی مشاهده کرد. درماده ۶۳ قانون اساسی مصوب ۱۳۰۳خورشیدی چنین آمده است:

«  اداره ولایات

ماده ۶۳: اداره ولایات برسه اصل اساسی استواراست:

غیرمرکزی بودن قدرت.

تصریح وظایف ومسوولیت ها.

تصریح صلاحیت ها.

تمام مسوولیت های مامورین ولایات به اساس اصول فوق وقوانین مربوط معین گردیده است. صلاحیت های این مامورین نیز باساس همین اصالیب قوانین محدود است وهرمامور به امرمافوق ترش مسوول است ( نه دربرا برمردم- نگارنده ).

ماده ۶۴ : نماینده گی های وزارت ها در ولایات تاسیس گردیده همه اشخاص کارهای مربوطه شانرا اولآ به شعبات مذکور جهت حل وفصل راجع خواهند ساخت.

ماده ۶۵: اگرمعضلات مردم درنمایندگی های وزراتها حل نگردد ویا اینکه مامورین مربوطه موضوع را مطابق قانون فیصله ننمایند. شاکیون می توانند موضوع رابه دفاترعالی تروزارت ها درولایات وی اگرضرورت احساس شود به حکام وحاکم اعلی راجع سازند».

ازآنچه ارایه گردید دواصل را برجسته میسازیم:

     غیرمرکزی بودن قدرت

-  بیرون از قوس بودن مردم درمعادله قدرت ( مسوولیت مامورین پایین رتبه تنها دربرابربالا رتبه ها وحکام اعلی).

با یک نگاه سطحی به مشاهده می رسد که درمورد همه مسایل درمحلات، گماشته شده گان مرکز وحکام اعلی تصمیم می گیرند. قابل یادآوری است که امروزه هم، فهم سیاستمداران ما درهمین سطح است؛ یک چهره ولواین که انتخابی هم باشد، باید تصمیم بگیرد، مشارکت مردم نه در روند تصمیم گیری و نه در پروسه نظارت برتطبیق تصامیم، نه درآن زمان و نه درین روزگار مطرح نمی باشد؛ هم درآن زمان وهم درین روزگار مامورین فاسد و رشوه ستان یکی دربرابردیگرمسوول وگزارشده می باشند، همدیگر را میشناسند و احترام می کنند؛ آنهایی که فاسد نیستند سرزنش می شوند که قانون فساد را نقض کرده اند.

چنین روش مدیریت و لواینکه غیرمرکزی هم باشد، اما به شدت فساد زا است. این گونه روشها مشروعیت حاکمیت را ازبین میبرند وحمایت مردمی را نابود می سازند. سخن درست این که این روش ها دیرپا نبوده ودرزمان کم حاکمیت راسربه نیست میکنند.

درحقیقت بایدآن حاکم اعلی مردم باشند وتصامیم را درنظام نامتمرکز نمایندگان انتخابی مردم درمحل اتخاذ نمایند. به این ترتیب درحاکمیت وقدرت نامتمرکز، مردم محل حاکم اعلی میباشند وتصامیم را نهاد های سیاسی انتخابی مردم با مشارکت مردم محل اتخاذ می نمایند وساختارهای گزارش دهنده برای این نهادها آنرا تطبیق مینمایند.  مردم هم ازطریق نمایندگان خود تصمیم می گیرند وهم درروند تصمیم گیری مشارکت می ورزند وازچگونگی تطبیق تصامیم نظارت می نمایند.

وظیفه حکومت مرکزی براساس فهم امروزی ازعدم تمرکز، نظارت بررعایت قوانین ومقررات ازسوی نهادهای رهبری کننده وخودگردان محلی(حاکمیت محل، حکومت محل) میباشد.

درماده ۶۶ قانون اساسی سال ۱۳۰۳خورشیدی  چنین آمده است: « تشکیلات وظایف ومسوولیت های بلدیه درنظامنامه بلدیه تصریح گردیده است ».

به هر روی بلدیه ها می توانستند ومی توانند که اساس خوب و ظرفیت پروری برای ایجاد ارگان های خودگردان محلی با خودمختاری های چشمگیر پذیرفته شوند. سعی می گردد تا درآتیه درین جستار به این موضوع گسترده تر پرداخته شود.  روند سیاسی دردوران پادشاهی محمد نادر به گونه ای شکل گرفت که نهادهای عدم تمرکزاداری (حکام، حکام اعلی و ریاست تنظیمه ها ) حفظ وهرچه بیشتر به خودکامه گی پادشاه ودست نشانده گانش افزوده گردید.

درزمان ظاهرشاه یا در دهه دموکراسی بازهم حاکمیت مردم درمحلات برایشان بازگردانده نشد وآن مقام والا یعنی مردم آفغانستان وبه ویژه نماینده گان مردم محلات درسطح مشاوربرای حکام و«حکام اعلی » و رام گردانیدن هرچه بیشتر عصیان توده ها موظف گردیدند. همه شورا های نماینده گان مردم که صاحبان اصلی قدرت هستند درمقام مشورتی برای غاصبان قدرت مردمی – حکام  و حکام اعلی ( والی و ولسوال) قرارگرفتند.

برگردانده ن حاکمیت مردم برای مردم درمحلات چه گونه فهمیده می شود؟

نهاد نامتمرکزیک نهاد  دموکراتیک است و بیرون ازدایره دموکراسی کاربرد درست ندارد؛ دموکراسی سازماندهی حاکمیت مردم است، حاکمیت فرمانراوایی وفرمانبری، تصمیم گیری وپیاده سازی اراده فرمانروا است. مردم حکومت را برای تحقق خواست های خویش ایجاد می کنند وصلاحیت فرمانروایی را که ازآن مردم است برای حکومت موقتآ تفویض می نمایند.

حکومت ایجادشده برای سازماندهی زنده گی اجتماعی و اقتصادی ـ سیاسی مردم درسطح کشور و درمناسبات بین المللی برطبق قوانین ومنافع ملی به کارمی افتد وپالیسی های رشد اقتصادی ـ اجتماعی کشور را ترتیب وتنطیم می نماید. برای تحقق وظایف محوله همکاری همه نهادهای شامل سیستم سیاسی راجلب می نماید. برای جلب همکاری شهروندان درمحلات باید برای آنها این حق داده شود که خود به گرداننده گی زنده گی خود درمحل اقامت بپردازند، این جاست که ضرورت خودگرانی ها درمحل بوجود می آید تا شهروندان بتوانند متشکل شوند و خود برای خود خدمات اجتماعی را با درنظرداشت ویژه گی های محل، بااحساس مسوولیت عرضه بدارند.

برای این منظورحکومت زمینه را مساعد می سازد تا ساختار و نهادهای خودگردانی درچوکات قانون ایجاد شوند و به گونه مستقل ولی برطبق قانون ومقررات نافذ مرکزی فعالیت نمایند. حکومت مرکزی به همکاری، مشارکت و حمایت مردم نیازدارد، مردم زمانی ازحکومت حمایت وپشتیبانی می نماید وآنرا مشروع می پندارد که خود در روند تصمیم گیری وتحقق آن با داشتن صلاحیت واحساس مسوولیت مشارکت داشته داشته باشند و بتواند ازاجراات حکومت نظارت و کنترول نماید.

حکومت بادرک همین ضرورت و نیازمندی برخی ازصلاحیت های خود را برای حکومات محلی انتقال می دهد تا درمحل شهروندانی که درسازمان ها ونهادهایی که برای هدف روشن ومعینی ایجاد شده اند (مانند شهرداری ها ) بتواند خود به عرضه خدمات اجتماعی و سازماندهی زنده گی اقتصادی ـ اجتماعی بپردازند؛ تنها درچنین حالت آن صلاحیتی که از مردم بود و برای دوره ای معین برای حکومت تفویض شده است، دوباره به شهروندان برای حل مسایل مربوط به زنده گی اجتماعی و اقتصادی شان درمحلات مسترد می شود.

نهادها وساختارهای انتخابی مردم درمورد برخی ازمسایل خود تصمیم می گیرند و برخی دیگر را مشترکآ با حکومت ودربرخی موارد به نماینده گی ازحکومت مرکزی عمل مینماید. چنین است اصل برگرداندن حاکمیت مردم برای مردم.

ادامه دارد!

 

بحث دوم

اساسات نظری برپایی حاکمیت نا متمرکز و رهایی ازتمرکز درمدیریت دولتی وسیاسی

درین بحث مسایل آتی به بررسی گرفته میشود:

مدیریت دولتی چیست ؟

مدیریت سیاسی چیست؟

خودگردانی های محلی، رسالت وماموریت آنها. و غیره

پیشنه تاریخی درهرسه مورد.

بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۶ـ ۰۳۰۵