خانه تکانی در خاندان سعودی

 

محمد بن نایف  ولیعهد جدید عربستان

اســد

رسانه های جهان  زیر عنوان « خانه تکانی در خاندان سعودی »  از بحران شدید اعتماد در درون حاکمیت خاندان سعود گزارش دادند .با چشم انداز کوتاه به لیست تغیر و تبدیل در هیات رهبری عربستان سعودی میتوان گفت که این خانه تکانی در تاریخ معاصر این کشور بی مانند  بوده و پهنه بحران عمیق  در درون نظام سلطنتی عربستان سعودی را نشان میدهد. فرزندان عبدالعزیز در« نشست های مکه » پس از جر و بحث های گسترده به توافق های در باره جا بجایی اشخاص تازه  درپست های رهبری عربستان سعودی رسیدند.

 با آنکه  رهبری این کشور هیچ دلیلی را برای این تغیرات بیان نکرده است ، اما  شاهدان عینی و کارشناسان امور منطقه به این باور اند که این خانه تکانی  با « تصمیمات فی البداهه » اتخاذ شده در پایان دوران پادشاهی ملک عبدالله ، گزینش « جوان بی تجربه » در مسوولیت های بزرگ دولتی  ، راه اندازی جنگ نیابتی در برابر مردم یمن  و بحران در « شورای بیعت » بی ارتباط نبوده و نشانده کمبود بزرگ اعتماد  در خاندان سلطنتی این کشور میباشد.

شاهزاده طلال بن عبدالعزیز برادر ناتنی ملک سلمان و فرزند هیجده ام ملک عبدالعزیز میگوید: «  قسمی که قبلا اعلام کردم حاضر به فرمانبرداری از ملک سلمان شاه جدید عربستان و بیعت با او نیستم زیرا روش های را که او در پیش گرفته مطابق با شرع اسلام و ساختار حاکمیت در عربستان نیست.»

طلال اضافه میکند : « ...فرمانبرداری از افرادی که برخلاف شرع و قوانین حاکم بر نظام سیاسی کشور در پست های بالا منصوب می شوند، معنا ندارد. می باید یک نشست عمومی شامل فرزندان عبدالعزیز و برخی از نواده گانش که نامشان در شورای بیعت ذکر شده و همچنین برخی از اعضای هیات روحانیون بلند پایه و شماری از اعضای مجلس شورا جهت بررسی مسایل تشکیل شود...من باوجود مخالفت با موارد توافق به عمل آمده میان فرزندان عبدالعزیز در نشست های مکه، همچنان توافق یاد شده را بهترین گزینه موجود می دانم. در این توافق تصریح شده که در صورت لزوم یک سال قبل از تصویب آن می توان برخی از موادش را تصحیح کرد اما این امر متاسفاته تحقق نیافت.»

تغیر و تبدیل در مقامات رهبری عربستان سعودی  با برکناری مقرن بن عبد العزیز از ولیعهدی و سعود الفیصل از مقام  وزارت امور خارجه شروع؛ و تا تغیر رهبری   در ریاست اداره رادیو تلویزون و شرکت دولتی نفت Saudi Aramco  عربستان سعودی ادامه پیدا نمود.

وصیت نامه ملک عبد العزیز میگوید  که پس از مرگش پادشاهی باید به پسران وی به ترتیب سن می رسد؛ یعنی  این که  مقرن بن عبد العزیز باید ولیعهد می بود و مشکل اصلی برای تعین ولیعهد  پس از پایان نسل اول فرزندان ملک عبد العزیز پیش می آمد،  زیرا روشن نیست که در چنین حالتی  پسر کلان آخرین پادشاه باید شاه شود و یا فرزند ارشد اولین پادشاه و یا اینکه بزرگترین نواسه  پسری ملک عبد العزیز.

اسپوتنیک در گزارشی زیر عنوان  « شکست بزرگ عربستان سعودی  » نوشت : « سه ساعت پس از فرمان پادشاه به گارد ملی برای حرکت به سوی یمن این بود که برخی شاهزاده ها در عربستان تصمیم داشتند با خروج گارد ملی از پایتخت؛ ( در واقع نقشه این بود که فقط اعضای گارد ملی که طرفدار شاه هستند را از پایتخت خارج کنند) پادشاه را به دلیل بی کفایتی سرنگون کنند و مقرن بن عبد العزیز را پادشاه سازند. این تحریک با امریکایی ها هم هماهنگ شده  و چراغ سبز هم دریافت شده بود؛ اما امریکایی ها با بازی دوگانه به ملک سلمان خبر رساندند و ماجرا افشا شد  و ملک سلمان مجبور شد بلا فاصله دستور توقف عملیات نظامی بر علیه یمن را صادر کند. مقرن بن عبد العزیز که زاده مادر یمنی می باشد ؛ با حمایت متعب بن عبد الله همان فرمانده گارد ملی کرسی ولیعهدی را از احمد بن عبد العزیز به دست آورد و اگر هم بنا به برکناری وی بود طبق مراتب سنتی ولیعهدی حق احمد بن عبد العزیز بود.  برکناری مقرن در واقع کنار زدن جناح حامی  وی نیز به حساب می آید. محمد بن نایف که الآن ولیعهد شده، شاهزاده ای  می باشد که  به نزدیکی شدید به امریکایی ها شهرت دارد و در واقع ملک سلمان برای کسب رضایت امریکایی ها دست به چنین اقدامی زده و امریکایی ها از کانال وی به پادشاه ماجرای کودتا را اطلاع دادند.»

اشپیگل انلاین می نویسد : « شاه جدید عربستان  سعودی ملک سلمان  ۷۹ ساله  که از اوایل سال نو به پادشاهی رسید  بیمار میباشد. شایعه های وجود دارد که وی به یادفراموشی گرفتار میباشد.»

با آنکه تغیر و تبدیل بی مانندی در ارکان رهبری ملکی و نظامی عربستان سعودی رخ داده است   چنانکه شهزاده طلال میگوید ؛ هنوز جنگ داخل نظام  به  پایان  خود نرسیده و باشدت ادامه دارد.   ( لیست مقرری های تازه  پیوست با این جستار میباشد ـ بامداد )

از سوی دیگر جنگ در برابر مردم یمن با وجود ناکامی شیخ های عربستان هنوز هم  به شدت ادامه داشته و تنها  در دو روز گذشته بیش از صد یمنی  بی دفاع جان شانرا در این جنگ نیابتی امپریالیستی ـ ارتجاعی ازدست دادند. در بخش های گسترده  یمن ادامه جنگ و ریزش بم  در کنار مرگ و میر  مردم  ؛ و  ویرانی  شهرها  و زیرساختار های اقتصادی  و اجتماعی  این کشور ؛ بخش گسترده مردم را از دسترسی به مواد غذایی ، آب و دارو محروم ساخته است. امروز مردم یمن خواستار دسترسی به  غذا و آب آشامیدنی هستند؛ اما برادران سعودی چونان به خود مصروف اند؛ که به این ندای مسلمانان یمن  وقت گوش دادن را ندارند.

 Vizekronprinz Mohammed bin Salman: Er ist erst Anfang 30

 شهزاده محمد بن سلمان سی ساله جانشین جدید ولیعهد

لیست تغییرات در حاکمیت آل سعود

-  مقرن بن عبدالعزیز از ولیعهدی عربستان و معاونت رییس شورای وزیران برکنار شد.
-  محمد بن نایف به عنوان ولیعهد جدید عربستان برگزیده شد.
-  محمد بن سلمان براساس نظر ولیعهد و موافقت اکثریت اعضای هیات بیعت به عنوان جانشین جدید ولیعهد انتخاب شد.
-  سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان سعودی به علت اوضاع جسمی اش از کار برکنار گردید.
-  سعود الفیصل به عنوان وزیر مشاور و عضو شورای وزیران و ناظر بر مسایل خارجی انتخاب شد.
-  عادل بن احمد الجبیر به عنوان وزیر جدید خارجه عربستان سعودی انتخاب شد.
-  منصور بن مقرن مشاور پادشاه عربستان در سطح  وزیر شد.
-  انجینر خالد بن عبدالعزیز الفالح وزیر صحیه عربستان شد.
-  مفرج بن سعد الحقبانی به عنوان وزیرکار تعیین گردید.
-  خالد الیوسف رییس دیوان قضا عربستان  برگزیده شد.
-  محمد بن سلیمان الجاسر از وزارت اقتصاد و پلان برکنار گردید.
-  عادل بن محمد فقیه از وزارت کار برکنار و به عنوان وزیر اقتصاد و پلان تعیین شد.
-  خالد العیسی معاون نایب رییس دیوان پادشاهی از شغل خود برکنار و به عنوان وزیر مشاور و عضو شورای وزیران تعیین شد.
-  خالد العیسی همچنین عضو شورای امور سیاسی و امنیتی تعین گردید.
-  حمد السویلم رییس دیوان پادشاهی در مقام وزیر برکزیده شد.
-  عمرو رجب معاون رییس هیات کارشناسی در شورای وزیران با درجه ممتاز شد.
-  ناصر الشهرانی معاون رییس هیات حقوق ‌بشر با درجه ممتاز شد.
-  منصور المنصور مامان مدیرکل امور جوانان با درجه ممتاز شد.
-  نورة الفایز وزیر تعلیم و تربیت و همچنین حمد ال الشیخ معاون وی از منصب خود برکنار شدند.
-  عبدالرحمن الهزاع از ریاست اداره رادیو و تلویزیون برکنار و عبدالله الجاسر جانشین وی شد.

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱ /۱۵ ـ ۰۲۰۵

برگی ازتاریخ جنبش کارگری افغانستان :

عبدالقدوس کارگرسمبول مبارزات کارگری نساجی گلبهار

ای کارگر افتخار تاریخ
ای مظهر اقتدار تاریخ
رزم تو فنا نا پذیر است
نیروی تو ماندگار تاریخ

 

عبدالو کیل کوچی

کارشناس مسایل اجتماعی و فرهنگی حزب مردم افغانستان


صدای رسای قدوس کار گر در میان موجی از مظاهرات هزاران نفری کارگران نساجی گلبهارطنین افگنده بود .در نیمه روز پنجشنبه تازه از کابل برگشته بودم با شتاب روشنفکرانه به مظاهره کارگری پیوستم . در بلندای تپه باغ عمومی گلبهار، کارگر جوانی با چهره بشاش ،گونه های استخوانی برآمده وسبیل بلند کارگری ، به مناسبت تجلیل از روزجهانی طبقه کارگر، بیانیه پرشور و آتشین خود را با شعار مشهور« کارگران جهان متحد شوید! » و« پرولتاریای سراسر جهان متحد شوید !» آغاز کرده بود .
رفیق عبدالقدوس کارگر در میتنگ ومظاهرات کارگران در باره کار و زنده گی کارگران ، تولید ، مازاد تولید ،ارزش تولید ، ارزش اضافی وخواست های صنفی کارگران سخنرانی داشت که طرف ستایش واستقبال پرشور کارگران قرار می گرفت. دیگراو تنها یک کارگر ساده تولیدی نبود؛ بلکه منحیث یک مبارز وطنپرست و پیشوای کارگران نساجی گلبهاربود و از منافع آنان سرسختانه دفاع میکرد. این کارگر جوان با احساس در نطق های آتشین خود ظلم ها وستمگری های طبقه استثمارگر و مفتخوار را که بر توده های کارگر و دهقان روا میداشتند برملا و افشا می ساخت وهمواره از روی جنایات ظالمانه حکام وقت پرده برمیداشت .
گذشته از آن وظایف ، مسوولیت ها و رسالت تاریخی طبقه کارگر را درقبال دگرگونی های جهانی و تحولات سیاسی و ضرورت کار و مبارزه توضیح و تشریح نموده کارگران را به اتحاد وهمبسته گی و تشکل های سیاسی کارگری دعوت مینمود .که با ابراز احساسات پرجوش و خروش کارگران وبا بلند کردن مشت های بهم گره خورده و متحد ، مورد تایید و پشتیبانی عمیق شان قرار گرفته واز آن استقبال گرم و پرشور بعمل می آمد.
ولایت کاپیسا که در شمال پایتخت کشور موقعیت دارد در آنجا دستگاه نساجی در اوایل دهه چهلم خورشیدی به پیشنهاد عبدالمجید زابلی در منطقه خوش آب و هوای گلبهار نزدیک دریای خروشان پنجشیر احداث گردید .این فابریکه منحیث شرکت سهامی بر پایه های سکتور مختلط ، باسهم مشترک دولت و آقای زابلی وزیر اقتصاد پیشین دولت وقت وهمکاری مستقیم دولت المان بنا یافته بود .نساجی گلبهار بزرگترین دستگاه تولیدی در مشرق زمین میباشد که از نظر بزرگی و بنای ساختمان ، نصب ماشین و آلات عصری ومجهز ، مونتاژ تخنیکی عالی، سلسله منظم و ردیف بندی دستگاه های تولیدی ، تعداد کار گر وسطح تولید با آرتیکل درجه اول در واقع دستگاه بی نظیری است که نیم قرن گذشته در منطقه مانند نداشت. میتوان گفت که فرآورده های تولیدی سورت اول این فابریکه مهم ومشهور به کشور المان واز آنجا به تمام اروپا صادر میگردید وقسمت اعظم مایحتیاج داخی را نیز مرفوع میساخت .
گفته میتوان که در کار این دستگاه از کاشت پنبه وجمع آوری پخته گرفته؛  تا استخراج ذغال سنگ ، تهیه رنگ ها ، مواد کیمیاوی ، تولید برق ، اکمال پرزه جات ، روغنیات، تخنیک و ترانسپورت ،تعمیرات و ساختمان ، تنظیم و اداره ،اعاشه پرسونل امورصحی ،مکتب وشیر خوار گاه باغ ها وحفظ ومراقبت تنظیم نیروی کارتولیدی و نیروهای مولده ، در مجموع کارتهیه وتدارک از منابع داخلی گرفته؛ تا از خارج کشور وتبدیل آن به مواد پخته همچنان عرضه و فروش کالا در داخل وخارج ازکشور ودر بازار آزاد جهانی ، در مجموع از پر سونل خدماتی وتدارکاتی گرفته تا تولیدی وفروشنده گی قریب به دوصد هزارنفر مستقیم وغیر مستقیم در کار فابریکه اشتغال داشتند که قرارمحاسبه اعضای خانواده ازهرکدام پرسونل ، جمعآ معشیت بالغ بر یک میلیون نفر به دستگاه نساجی گلبهار بسته گی داشت.
موازی به فعالیت دستگاه و چرخ تولید آن دستگاه پرنفوس، چرخش خواسته های صنفی کارگران نیزبحرکت می افتاد . در سالهای ۱۳۴۵ خورشیدی و از آن به بعد جنبش کار گری از اعتصاب و میتنگ گرفته تا مظاهرات خیابانی موج به موج گسترش می یافت .حال وهوای گلبهار، رنگ و بوی سیاسی به خود گرفته بود .اینجانب که دراین سالها دانش آموز دارالمعلمین کابل بودم در جمع دیگر دانش آموزان آمده از اطراف واکناف کشور در جستجوی راه ها و وسایل ، ترقی و تغیراتی بودیم که نجات مردم افغانستان را میسر میساخت. روی این دلیل روز های آخرهفته خود را به گلبهار رسانده با عبدالقدوس کار گر وهمراهان وهمکاران نزدیکش میرعلم کارگر ، حمید کارگر ، نجم الدین کارگر ،شفیع کارگر تبادل نظر نموده وبه بررسی مسایل میپرداختیم .


قدوس کارگر بمثابه پیشتاز صنف کارگران وفعال جنبش کار گری نساجی گلبهار را رهبری میکرد . که در پیشبرد کار خلاقانه جنبش دموکراتیک کارگران ، همکاری برادر بزرگش زنده یاد عبدالهادی کریم عضو کنگره موسس جریان دموکراتیک خلق افغانستان را با خود داشت . مزید بر آن سفر های کاری محترم دستگیر پنجشیری در آن سالها اتکای بزرگی برای سمت وسو دادن جنبش کارگری در آن زمان بود .

عبدالقدوس کارگردر سال ۱۳۱۰خورشیدی دریک خانواده معزز ومحترم در قریه شست مرکز ولسوالی رخه پنجشیر بدنیا آمد پدرش حاجی محمد کریم خان شخص معزز ومحترم ، وکیل دوره هفتم شورای ملی از اعتبار ومحبوبیت خوبی در میان مردم بر خوردار بود . زنده یاد قدوس کارگر پس از فرا گیری تعلیمات و آموزش مسلکی با مهارت تخنیکی در سطح کارگر ماهر بحیث سرمیخانیک و آمر دستگاه عظیم رنگ امیزی وظایف بزرگی را بعهده داشت .
قدوس کار گر شخصی زیرک ، دانا ،و دلیر بود خصوصیت بر جسته کارگری وخصلت انقلابی اش آن را از دیگران متمایز میساخت او به مثابه کارگر ماهر در مسایل سیاسی هم مهارت کافی داشت .ودر میان کارگران از محبوبیت خوبی بر خوردار بود هدف اش فقط خدمت به مردم وآبادی وطن اش بود . شخص مومن وپاک نهادی بود او مبارزه سیاسی را به خاطر رهایی کارگران از ستم طبقاتی و استثمار وبه منظور پیروزی کارگران در مبارزات برحق شان را از جمله افتخارات خود میدانست وهمیشه در صف اول کار ومبارزه قرار داشت .این کارگر وطن پرست ، کارگران را به فراگیری سواد علم ودانش سیاسی و مطالعه کتب علمی و آثار مترقی تشویق میکرد .اوبه مثابه سپاهی سر سپرده جنبش ترقی خواهانه کارگری و دوست صدیق روشنفکران و دهقانان وسایر زحمتکشان میهنش بود ودرغم و شادی مردم خود فعالانه سهم میگرفت .قدوس کارگر سخن ران برجسته بود ودر سخنرانی هایش، اشاره به مستبدین چنین میگفت « این بچه  گورها حق ما را می خورند باید از حلقوم شان بکشیم » کارگران را به کار ومبارزه ، اتحاد وهمبسته گی دعوت میکرد .
در ماه سنبله ۱۳۴۶ خورشیدی در ایستگاه ملی بس ده افغانان منتظر ملی بس بودم ، نا گهان دستی به شانه ام گذاشته شد تا متوجه شدم سیمای بشاش کارگر در نظرم افتاد وپیش از سلام وعلیک واحوال پرسی با احساسات خروشنده وبا لهجه تند وتیز کارگری گفت «این بچه گورهای بالا نشین ومفتخوار » اشاره به وزیر معادن دولت وقت میخواهند که مرا تطمیع کنند  و نمیدانند که رشوت در قاموس زنده گی ما نیست .او علاوه کرد که برای من در ازا  دست کشیدن از مظاهره و مبارزه ، پول نقد و موتر و ترفیع وعده دادند که با جدیت همه  آن را رد و محکوم کردم . او گفت اهداف شریفانه ام  بالا ترین ثروت و دارایی من است .کارگرعلاوه کرد که اگر جانم در خطر باشد با آن معامله نخواهم کرد .زیرا این مسوولیت ، امانت کارگران است که به من سپرده اند .
درست در سال ۱۳۴۷خورشیدی آن زمانی که کمیته ولایتی کاپیسای جریان دموکراتیک خلق افغانستان منحیث کمیته سرپرست ونو تشکیل تازه به کار آغاز کرده بود اینجانب نگارنده که مسوولیت کمیته ولایتی کاپیسا را بعهده داشتم ، مرکز آن موقتا در حومه گلبهاردر منزل زنده یاد محمد حیدر، رنگین ( بابک ) پسر مرحوم حاجی محمد عمر عمک « امک» قرار داشت مرحوم حاجی محمد عمر شخص معزز وآزاده یی بود در آن زمان پسران و برادر زاده هایش همه روشنفکر وطنپرست و حزبی بودند .روح زنده یاد حیدرجان بابک شاد ،خاطراتش گرامی و نامش جاودان ، نزدیکی مقر کمیته ولایتی ، زمینه های خوبی برای همکاری با کمیته کارگری نساجی گلبهار را فراهم میساخت . همچنان جنبش کارگری گلبهار از پشتیبانی بی دریغ دهقانان ولسوالی کوهستان وکارگران فابریکات جبل السراج بر خوردار بود که از جانب رهبری حزبی از سوی مرکز وهم از طرف کمیته ولایتی کاپیسا در تهیه شعار ها و ترتیب و تنظیم سخنرانی ها و مسایل مربوط به جنبش کارگری همکاری همه جانبه صورت میگرفت .
در مسیر مبارزات مشترک بود که روند شتابنده جنبش کارگری فراگیر وگسترده تر میشد. در سال ۱۳۴۷ خورشیدی کارگران نساجی گلبهار به همراهی کار گران سمنت و دستگاه برق و نساجی جبل السراج و تعداد زیادی از طلاب معارف وحتا عده ای از دهاقین منطقه در باغ عمومی گلبهار دست به اعتصاب عمومی زدند که بامیتنگ ها و مظاهره خیابانی همراه بود .آنان در میتنگ های کارگری همبسته گی خویش را با کارگران نفت وگاز شبر غان ومارش ظفرنمون کارگران سمت شمال کشور اعلام کردند؛ که این آماده گی ها پشت حاکمان وقت را به لرزه در آورده بود .عمال حکومت برغم کوشش ها برای متفرق ساختن کارگران ومنصرف ساختن ایشان از مبارزه وحق خواهی نتوانسته بود که در صفوف فشرده واتحاد محکم وعزم آهنین کارگران خلل وارد کنند و از روی ناگزیری صدراعظم وقت با پسر ارشد شاه وچند تا وکیل و سناتور به نزد کارگران آمده تا آنها را کم ازکم از دوام اعتصاب منصرف سازند که آنهم در برابرخواست های صنفی و سوالات خروشنده کارگران بی پاسخ مانده و بالعکس در سخنرانی با حرارت و آتشین قدوس کارگر پاسخ خود را در یافتند وبا هراس از همبسته گی کارگران نساجی گلبهار وجبل السراج با مارش عمومی کارگران سمت شمال کشورکه تا پلخمری رسیده بودند نا امیدانه صحنه را ترک کردند .سرانجام دریک شب ظلمانی، ژاندرمری وقت قدوس کارگر را به زندان افگند ولی زندان نی تنها روحیات این کارگر جوان را تضعیف نکرد بلکه با عزم آهنین راه خود را با استواری وایمان داری به پیش گرفت هیچ لغزش وسازش وکرنش را به دل راه نداد و با گام استوار به پیش رفت . قدوس کار گر شخص مردم دار وطن دوست بود ودرمیان مردمش از محبوبیت زیادی برخوردار بود .
درسال ۱۳۴۸ خورشیدی زمانی که کمپاین انتخاباتی کاندیدان جریان دموکراتیک خلق افغانستان به مجلس شورای ملی، راه اندازی میشد ،کاندیدای حزبی به پارلمان وقت در ولسوالی پنجشیر زنده یاد عبدالهادی کریم ، در ولسوالی نجراب محمد ظاهر آشوب و در ولسوالی محمود راقی عبدالقاسم صافی معرفی گردیده بود که بر بنیاد آن کمیته ولایتی موظف به پشتیبانی کاندیدای جریان دموکراتیک خلق افغانستان در پیشآپیش کمپاین انتخاباتی قرارداشت . اینجانب که علاوه بر مسوولیت رهبری کمیته حزبی ولایتی کاپیسا ، وظیفه معلمی را در لیسه خارجدره نجراب نیز به عهده داشتم و در ماه سنبله همین سال از طرف مقامات معارف ولایت کاپیسا به جرم فعالیت های انتخاباتی ، از ولسوالی نجراب به وظیفه معلمی در لیسه رخه پنجشیرتبدیل شدم ، در آنجا دیدم که مردم اهالی ، طلاب معارف ، کسبه کاران واهالی شریف پنجشیر ، قدوس کارگر را مورد ستایش قرار داده ونام نیکویش بر سر زبانها بود. واما در پایان زنده گی، شاد روان عبدالقدوس کارگر بتاریخ ۱۸ سرطان ۱۳۸۹به عمر ۷۹ سالگی در خیر خانه مینه کابل داعی اجل را لبیک گفت .کار ومبارزه از میراث بزرگ زنده یاد کارگر است که همچون خاطرات فراموش ناشدنی از وی به جا مانده است . شاد روان عبدالقدوس کارگرتمام عمر پربارش را وقف مبارزه در راه نجات کارگران و زحمتکشان نموده و در برابر فشار زنده گی تسلیم ناپذیر و درقلب مستضعفان ومستمندان جای داشته و در تمام دوران کار کرده گی اش در مرکز ودر ولایات از نام نیک بر خوردار بود و در عرصه کار و تولید نیز نام پیشتازی را از آن خود کرده بود. به حق گفته میتوان که ایثارگری ، ترقی خواهی ،آزاده گی وعدالت خواهی نام نیکو ومبارزه داد خواهانه اش ثمره پربهای ه  آن مرد شریف است که او را حیات جاودانه میبخشد .

روحش شاد و یادش گرامی!
زنده باد کارگران !
فرخنده باد روز جهانی کارگر!

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱۵/۱ـ ۰۱۰۵

روسیه رسماً وارد اتحادیه ذخایر پولی کشورهای بریکس شد

دوما، پارلمان روسیه ۲۴ اپریل ، قراردادی در باره ایجاد اتحادیه ذخایر پولی کشورهای بریکس را تصویب کرد که مکانیزم کمک های متقابل میان برزیل، روسیه، هند، چین و اقریقای جنوبی است و همراه با بانک توسعه در جون سال گذشته  ترسایی در نتیجه نشست سران در برزیل تشکیل شد.

الان روسیه رهبری بریکس را عهده دار شده و طرف مشوق آهنگ کار تمام عیار این اتحادیه است. روسیه از میان ۵ کشورعضو اولین کشوری شد که قرارداد ایجاد بانک توسعه بریکس را در ۹ مارچ  به تصویب رساند ؛و امروز  روسیه قرارداد پنج جانبه درباره اتحادیه ذخایر پولی کشورهای عضو را امضا کرد.

روسیه با تصویب این سند تعهدات خود را تایید کرده و سهمیه ۱۸ میلیارد دلاری را به آن اتحادیه خواهد پرداخت. هند و برزیل هر دوهمین  مبلغ را حواله کرده و سهمیه آفریقای جنوبی  ۵ میلیارد و چین ۴۱ میلیارد است.

ایجاد این مکانیزم منعکس کننده  نیت کشورهای بریکس به معرفی خود در سامانه پولی بین المللی بطورجدید است. به عقیده یاکوف برگر اقتصاد دان روسی تاسیس این اتحادیه چارچوب استفاده از دالردر معاملات در حوزه بریکس را تنگ خواهد کرد. برگر گفت:

این گرایشی است اجتناب ناپذیر. دالر نباید چنان جایگاهی که الان دارد؛  را در فهرست ارزها اشغال کند. جای دالر باید مطابق تغییر ارزش آن در صحنه جهانی بطور چشمگیر عوض شود.

در حال حاضر روند عینی تجدید سامانه پولی جهانی مشاهده می شود، از جمله به حساب بلند شدن لیست ارزهایی که می توانند پول جهانی محسوب شوند. در باره یوان می توان گفت که چین واحد پولی خود را پیش می برد هر چند که ارز چینی از پول های قابل تبدیل نیست  ولی یوان در چارچوب بریکس مانند دیگر واحد های پولی می توانند بعنوان ارز ذخیره به پیش حرکت کنند.

اتحادیه پولی بریکس در صورت بروز مسایل پولی کشورهای عضو از بانک های مرکزیشان حمایت خواهد کرد. این اتحادیه به برنامه های کمک رسانی صندوق بین المللی پول و سازمان های ملی آن مانند صندوق ذخیره امریکای لاتین و اتحادیه پایاپای آسیا (چیانگ مای) شباهت دارد.

استفاده از پول بریکس از بسیاری لحاظ شبیه کاربرد توافقات اسوآپ در چارچوب آسیان و اتحادیه پایاپای آسیا است. ولی شرکت طرف ها، مساوی بزرگی کشور است. در بریکس گرفتن پول بسته به سهمیه آن در اتحادیه پولی است و برای چین برابر نیم درصد سهمیه آن و برای روسیه، هند و برزیل یک درصد و برای جمهوری آفریقای جنوبی دو درصد را تشکیل می دهد.

هدف اساسی اتحادیه پولی بریکس تشریک مساعی در جهت پیشرفت مطمین و باثبات است. بانک توسعه بریکس همین هدف را دنبال می کند. تشویق همکاری های پولی چند جانبه در قالب این فورمات از اولویت های کلیدی صدارت روسیه در بریکس در سال های ۲۰۱۵ ـ ۲۰۱۶ ترسایی است./ اسپوتنیک

 

بامداد ـ اقتصادی ـ ۲/ ۱۵ـ ۲۷۰۴

گرامی باد آرمانهای جان باخته گان روز اول می

 ۱۸۸۶

علی رستمی 

کارشناس امور فرهنگی و اجتماعی حزب مردم افغانستان

 

نظام سرمایداری  برمبنای رشد وتکامل اقتصاد اجتماعی،  در روند تاریخ بوجود آمده که جامعه را وارد مناسبات تولیدی جدید ،استوار بر استثمار فرد از فرد کرده است. جامعه نوین سرمایداری ازدرون جامعه کهنه فیودالی رشد و تبارزکرده، که نه تنها طبقات را ازبین نبرده است، بلکه شرایط جدید را بربنیاد جور وستم واشکال جدید مبارزه را جانشین اشکال وشرایط کهنه ساخته است.  نظام بورژوازی ، طبقه ثروتمند و دارای وسایل تولید اجتماعی میباشد، و ازخرید نیروی جسمی طبقه زحمتکش مزدبگیر« طبقه کارگر» که ازخود هیچ گونه ابزارو وسایل تولید ندارد،اما درتولید سهم فعال دارند، بالای جامعه حاکمیت کرده و تولیدات را تصاحب خود مینماید.  بر شالوده شرایط فوق، طبقات ستمگر وستمکش که با یکدیگر درتضاد دایمی در جریان مناسبات تولیدی قرارمیکیرند، به وجود میاید. این تضاد با مبارزه ای  ستم کشان الی فنای طبقه ستمگر سرمایداری تا ایجاد جامعه مشترک طبقاتی فاقد استثمار فرد ازفرد، ادامه دارد.  این نیروی ستمکش  که عبارت از« پرولتاریای صنعتی » میباشد،  به گورکن  نظام سرمایداری تبدیل میشود. چنانکه در « مانیفست »  طبقه کارگرآمده است: « شرط اساسی برای هستی و سلطه ای طبقه بورژوا تکوین و افزایش سرمایه است؛ شرط  وجودی سرمایه ـ کارمزدوری است. پیشرفت صنعت، که بورژوازی مشوق ناگزیر آن است،  ترکیب انقلابی کارگران را به علت گردهم آمدنشان، جایگزین پراگنده کی شان به دلیل رقابت، میکند. بنابراین ، تکامل صنعت مدرن، همان بنیادی را که بورژوازی براساس آن تولید میکند و محصولات را به تصاحب خود درمیاورد از زیر پایش فرومیپاشد و بدین ترتیب، آنچه بورژوازی بیش ازهمه به وجود میاورد گورکن خویشتن است.»

جامعه سرمایداری که با پول و زورنظامی درجهان امروز، توسعه  وگسترش یافته است به ساده گی  نمی شود که ازمیان رفت. بلکه با رشد اگاهی طبقاتی « پرولتاریای صنعتی جهانی » و مبارزه پیکیرمشترک انان  امکان پذیرخواهد بود، تا خویشتن را یکجا با سایراقشار زحمتکش دنیا از قید ظلم واستبداد نیروهای زور و سرمایه ، رهایی دهند. به گفته کارل مارکس:«  رهایی طبقه کارگربه نیروی خود طبقه کارگر موفق میشود ».  برای این منطور پرولتاریای کشورهای محتلف جهان، برای مبارزه اگاهانه طبقاتی  اتحادیه های صنفی رابرای تشکل جمعی خود بوجود آورده ،تا مشترکاً  علیه نظام جهانی سرمایداری برای بدست آوردن اهداف خویش مبارزه نمایند.

به گفته  فریدریش انگلس که :« شرایط طبقه کارگردرهمه ای جهان ، تحت تاثیر پیشرفت سرمایداری است و پرولتاریا را محبور میسازد به همان سرعتی که زنده گی او دراین پهنه ای تاریخی به منصه ظهورمی رسد ، به سوی اتحاد نیروهای خود در یک مقیاس بین المللی گام بردارد وهیچ چیزی نمیتواند جلو  نیروهای متحد بین المللی جامعه ای بورژوازی را بگیرد، جز نیروهای متحد بین المللی کارگر.انگیزه ای خود انگیخته ای پرولتاریا به سوی اتحاد ومشترک بین المللی نتیجه عوامل سیاسی واقتصادی است.»  این امر را کارگران جهان درتمام انقلابات جهانی و برای خواست های صنفی خویش درعمل  تبارز داده و برای منافع همدیگر الی سرحد جوخه های دار وحبس های دایمی زنده گی و جان های شیرین خود را نثارنموده اند.بدین منظور ، اول می را روز « همبستگی بین المللی طبقه کارگر»  در جهان میشناسند.  

اول ماه می مصادف است به روز « همبسته گی طبقه کارگر» که درسال ۱۸۸۹  ترسایی در دوهمین کنگره انترناسیونالیزم  کارگری ، نامگذاری شده است. این روزبه یاد وگرامیداشت کارگران شهر شیکاگو که درروز اول ماه می سال ۱۸۸۶ ترسایی  برای اعاده حقوق خویش مبنی بر تقلیل ساعات کار به هشت ساعت درروز ، اعتصاب عمومی را اعلام کردند، میباشد. دراین روز تاریخی  چهل هزارکارگراز محلات مختلف ، کار خود را ترک گفته با اعضای خانواده های خویش به خیابان  ها آمدند.

در روز بعدی، دوم می ۶ هزار کارگر فابریکه ماشین الات، میتنگی بزرگی را در همین شهر برگذار کردند واین عمل کارگران خشم روسای فابریکه ها  برآورده و کارگران اعتصاب کننده را از وظایف شان اخراج وبه عوض شان افراد معامله گر وسازش کاراعتصاب شکن را تعین نمودند. درنتیجه برخورد کارگران برکنارشده  واعتصاب شکن  و مداخله پولیس ، شش تن کشته و پنجصد تن زخمی شدند. پولیس با دسیسه به محل اعتصاب  درمیان کارگران بمبی را نفجارداده وبا این بهانه نیروهای خون آشام نظام سرمایداری پولیس که انفجار بمب را سازمان داده بود، درتجمع کارگران حمله برده و رهبران آنها را دستگیرنمودند. دراین دستگیر ی هشت تن از رهبران آنان که عبارت از: پارسونیز، اسپایز، فیلدن، فیشر، شواب ، نی بی،لینگ، و انجل میباشند، به نام محرکین اصلی و قتل اگاهانه محکمه گردید. از جمله رهبران دستگیر شده هریک : اسپایز،پارسونر، انجل، فیشرو لینگ با محکمه نمایشی وتوطیه آمیز محکوم به مرگ شده وبه تاریخ چهارده نوامبر سال ۱۸۸۷، حکم اعدام بالایشان اجرا کردید. یک تن دیگر بنام« لینگ» با اگاهی اعدام رفقای همرزمش درزندان خودکشی نمود و متباقی به حبس ابدی محکوم شداند.

در روز اعدام به تاریخ چهاده نوامبر سال ۱۸۸۷ ترسایی  زمانیکه محکومین اعدام را به سوی جوغه دار انتقال میدادند ، اسپایز  در نزدیکی جوغه دار با صدای بلند میگفت که: «  یک روز میرسد که سکوت ما قویتر از صدایی باشد که شما امروز حفه اش میکنین...» . وی ادامه میدهد که: « ای مردهای امریکا، اجازه میدهید حرفم را بزنم؟ قوماندان ماتسن، بگذار حرف بزنم! بگذار خلق صدایم را بشنود! و بعداً زیر پایش خالی شد!.» 

اعدام ظالمانه که براساس توطیه حاکمیت نطام سرمایداری بالای کارگران پیچاره ومظلوم صورت گرفت ، موجب خشم و نفرین کارگران جهان قرارگرفت. به همین سبب بودکه ، کنگره انترسیونال دوم پرولتری درسال ۱۸۸۹  روز اول می را بنام « روزجهانی کارگر» نامگذاری کرد.در جریان خاک سپاری اعدام شده گان هزارها تن ازکارگران شرکت ورزیده بودند و دراثنای خاک سپاری کارگران بخشی از سرورد انترناسیونال کارگری را دراین روز می خواندند:« بیبینید ما راهپیمایی میکنیم ، ظالمین اکنون مثل بید می لرزند.»

امروز ما شاهد احتراز مردم جهان ازاجرای پلان های ضد انسانی نظام سرمایه مبنی برسیاست های  « ریاضتی»  و قوانین ظالمانه درکشورهای که به بحران وضعف اقتصادی قرار دارند  میباشیم . این اقدامات در نقاط مختلف جهان با تظاهرات خیابانی تا سرحد خشونت با نیروهای پولیس  وکشتار و زخمی شدن مردم انجام شده است. تشکل جنبش های توده ای زیرنام جنبش ۹۹ فیصد ، که حمایت وپشتبانی خود را از ۹۹ فیصد مردم جهان که درفقر زنده گی دارند، علیه ۰٬۱ فیصد مردمیکه مقدار ۱۴۸ تریلیون دالر را در اختیار دارد ، ناشی از انزجار عمیق آنها ازسیاست های نظام مالی و نیولیبرالیزم درجهان میباشد.همچنان جنبش وال ستریت امریکا و جنبش توده های اروپا علیه نظام مالی اتحادیه اروپا همه ساله با رهپیمایی وتظاهرات خیابانی آواز وناله، صدها میلیونها انسان زحمتکش  تهی دست رابه گوش رهبران نظام زور وسرمایه میرسانند.نظر به امار و ارقام داده شده از جانب سازمانهای مدنی  در جهان هر روز فقیر فقیرتر وثروتمند  ثروتمندتر شده اند.

طوریکه درمانیقست  طبقه کارگران  جهان امده است:« تاریخ کلیه جامعه هایی که تاکنون وجود داشته،تاریخ مبارزه ای طبقاتی است.»

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱۵/۳ـ ۳۰۰۴

جامعه افغانستان کنونی در آبستن گذار اجتماعی و فکری

بصیر دهزاد

کارشناس امور فرهنګی و حقوقی حزب مردم افغانستان

 

( قسمت چهارم )

نویسنده در قسمت قبلی بحث  خود را بیشتر بر جامعه اسلامی افغانستان  و توضیحی بر جهش های خود جوش تحول طلب و تفاوت اشکار میان دو گروه متمرکز ساخت که یکی در حفظ وبقای جهل و تاریکی قرار دارند و از اسلام میخواهند یک چهره خشن و آمیخته با پدیده های خرافاتی مانند فالبینی، جادوگری و غیب گویی را به نمایش گذارند و گروه دیگر صاحبان فصاحت و بلاغت اسلامی در وجود تحصیلکرده ها و جوانان دانشگاهی اند که آنها متوانند اهداف اسلامی و انسانی شان را با جهش های خود جوش ترقی خواه و روشنگرگره زنند.

در حقیقت تفاوت های  فاحش میان مسلمانان صاحب دانش، بلاغت و فصاحت که در صف دفاع از تغیر و تحول قرار دارند و تیکه داران دین که با روش های محافظه کارانه در برابر جنایات خموشی اختیار نموده لب از لب تکان نمیدهند، وجود دارند.

 کدام تفاوتها؟

یکی  جنایات را که در شریط خونبار،عدم حاکمیت قانون و موجودیت دستگاه آمیخته با فساد به عنوان جرم قتل، بی ناموسی، تجاوز ، اختطاف ، تهدید، توهین در محضر عام هم از دیدگاه اسلامی و نصوص کتاب الهی حرام دانسته محکوم میکند و جرم و ارتکاب آنرا از دیدگاه عصر متمدن  عامل ضرر به نظم عامه و ضرر شخص میداند و تعقیب عدلی را از مجرای عدلی و قضائی ضروری میداند ولی  گروه دیگر نه تنها از بررسی و تفسیر دینی مسایل عاجز است بلکه خود را تنها به روایات گذشته متکی دانسته و از یک حکم قطعی و شجاعت بیان خود را کنار میکشد  و قتل کفر ، جهاد در برابر دولت و .... آغاز و انجام موعظه های روزانه شان  در محلات عام و مساجد است.

بین این دو گروه تفاوت در موضعگیری و برخورد با خرافات و جادوگری و فالبینی وجود دارد. یکی آنرا حرام  و غیر اسلامی دانسته و لی تعداد دیگر خود در پهلوی مصروفیت شان بحیث امام  و یا عالم دین، به این اعمال خرافی مشغول اند و حتا  خود را ناجی امراض غیر قابل علاج، حل مشکلات و بندش های  زنده گی اجتماعی ، خانواده گی و فردی میدانند.

یکی برای مسلمانان تنها ترس و وهم از  آتش را هوشدار میدهد و انتخاب کنج خانه و عبادت شباروزی را توصیه میکند و دیگری عبادت ، خدمت به  خلق الله، زنده گی و آمیزش نیک با مردمان ، حرمت و احترام  به دیگران، اخلاق شایسته در روابط فعال اجتماعی، حق و عدالت و همه مسوولیت های دینی و دنیوی که انسان مسلمان از آنها اجر و ثواب بیشتر آخرت بدست میآورد ، را مشورت میدهد.

چند مثال جالب:

خانمی با اثر بیماری سرطان خبیثه که از درد فغان وناله میکشد و هر لحظه در انتظار مرگ است. معمولاٌ و ضرورتاٌ در تمام شفاخانه ها برای این مریض ها امپول های تسکین دهنده ( مورفین) تزریق میکنند تا مریض درد را احساس نکند؛  ولی یکی از مولوی های مشهور اجازه ترزیق مسکن به این مریض را نمیدهد که گویا این به حساب گناه مریض محاسبه میشود. مریض مظلومانه میخواهد از درد بمیرد ولی داکتر موظف که علم طب خوانده است؟ به حرف این ملا گوش میدهد و از ترزیق مسکن درد اباً میورزد.

در عربستان سعودی در نتیجه سوختن یک منزل تنها زنان در آتش سوختند زیرا مردان خود را نجات دادند ولی زنان بدون حجاب و با سرهای لچ حق بیرون شدن نداشتند.

در یکی از مدرسه های اسلامی دختران در شهر کندوز درس  یک عالم دین! که برای دختران درس شریعت میدهد چنین است: «  دختران جوان اگر با مردان  زنا میکنند، در صورت که هنوز مجرد باشند، تنها  حکم دره بالای شان تطبیق میشود ولی اگر شوهر دار باشد حکم قتل اسلامی یعنی سنگسار تطبیق میگردد...» ، « در کشور های کافر غربی فرزندان والدین شان را که پیر و سالخورده میشوند به زنبیل انداخته به خانه های پیران گزلگ شان میکنند! ». ملای دیگر در اوج احساسات قصه بول نوشیدن یک بول عطر آگین را توسط یک مسلمان میکند و فق فق میگرید.

دیگر روایت از این میکند که اگر زن کسی در تلویزیون ظاهر گردد و یا با مرد نامحرم عکس بگیرد، در روز آخرت شوهر اش در جمله دیوس ها حساب میشود.

آنهای که زمانی رادیو را صندوق شیطان ( رادیو خر در جوال است ، این خر در جوال زمانی پیدا میشود که قیامت نزدیک شود..) میدانستند؛ خود بعداٌ رادیو خریدند، تلویزیون را که چهره انسان در آن نمایش داده میشود آله شیطانی و حرام میدانستند، بعداٌ خود تلویزون خریدند و با دیدن برنامه ها  آغاز نمودند.  جوانان  نسل جدید ، نسل فیسبوکی قلمداد شدند و گفته شد که آنها از طریق انترنت به فحشا و فساد سوق میابند. حالا بیشترین از این گروه صاحبان انترنت در تیلفون های دستی اند.

در اینجا باید مرتبط با مثال های فوق سوالات  زیر را مطرح ساخت:

آیا برای دختران جوان برای درس های اخلاقی و آداب اجتماعی و کسب شخصیت سالم در کتاب های دینی و به خصوص کتاب اسمانی مطالب دیگر  کافی وجود ندارند؟

آیا نوشیدن بول « عطر آگین » میتواند موضوع مهم برای یک موعظه نماز جمعه باشد؟ آیا هدف و ضرورت نماز جمعه در یک مسجد جامع در این چنین روایات نهفته است یا مطالب دیگری مربوط به خیر و شر و روابط خیر خواهانه اجتماعی مسائل مهمتر برای موعظه ملا امام باشد؟

آیا در زمان نشاٌت دین اسلام گرفتن عکس ( فوتو)  کشف شده بود و رواج داشت تا زن  در پهلوی مرد  نامحرم عکس گیرد؟

آیا این حلقه در تعریف دادن رادیو و تلویزیون و انترنت  در آن سالها در اشتباه بودند و یا همه مکر و حیله بودند.

این چنین سوالات جواب میخواهند و علمای صاحب بلاغت باید در چنین مسایل موضع مشخص اسلامی خود را روشن سازند.

قابل بیان است که یکی از عوامل اصلی دیگرعقب مانده گی که درطول تاریخ افغانستان  موانع عملی را در رشد و انکشاف کلتور متناسب با عصر قویاٌ ایجاد نموده است ، قوی نگهداشتن همین گروه دومی است که در خدمت دولت های غیر عادل  و برای بقای سلاطین مکار قرار داشتند که  با به خدمت گرفتن دین توسط همین گروه جهل و تاریکی را بر  ملت تحمیل و از روان پاک و خوش باور مردم سواستفاده کرده اند. ما از نمونه های مانند ملای لنگ و این مولوی های درباری کم نداشته ایم که برای سرکوب ترقی خواهان  و تحول طلبان به ساده گی فتوای « یاغی ، باغی، مباح الدم و واجب القتل » داده و جهاد با بی دینی وکفر را فرض عین قلمداد نموده اند.

جهت دیگر مساله در حفظ و تداوم رسوم و عنعنات کهنه و غیر پسندیده است که توسط این چنین گروه های به ظاهر اسلامی ولی در اصل در ضدیت با تنور و روشنگری و در تقابل با اصول  صلح و سلم و زنده گی فعال و با عزت اجتماعی  اسلامی « انسان عصر » تعمیع و تحمیل گردیده اند.که در روان مردمان مناطق که از زنده گی تغیر یافته شهری به دور بودند و در یک زنده گی بدوی قرار داشتند و دارند، زهر پاشی در برابر تغیر و پذیرش آن  مقاومت نموده اند.

خواننده محترم ممکن متوجه شده باشند که توسط این حلقات تاریک بین حتا بسیاری از سنت های کهنه اجتماعی که با عصر کنونی هیچگاهی مطابقت  نمیتوانند داشته باشند و در طول زمان خود به خود باید با سنت های جدید تعویض میگردیدند، توسط این گروه ها رنگ اسلامی داده شده و بقای آن حفظ گردیده است. ما مثال های زیادی از رسوم و عنعنات قبیلوی داریم  که حتا

تعداد از آنها بطور مثال با عث مصوونیت یک مجرم مرتکب قتل در همان منطقه میشود. مثلاٌ در بعضی از مناطق کشور ما به عوض که مجرم بر اساس قوانین جزائی و از طریق یک پروسه عدلی و قضائی مجازات گردد، قضیه بر اساس عنعنه « بد » و یا  « تور و سپین » با موجودیت علمای دین و بزرگان محل حل و فصل میگردد و همین گونه قضایا با یک دعای  « عالم دین یا مولوی محل » ختم میگردد، در حالیکه مجازات یک جانی از دیدگاه دینی چنین نیست. در این مناطق در تلافی یا جبران خساره یک قتل ، یک دختر به  « بد  » داده میشود. در حالیکه مصوونیت قاتل یک جرم و به بد دادن  یک دختر جوان خلاف اراده اش و مبدله اش به عوض تاوان مادی ؛ یک جرم دیگر است و از دیدگاه حقوقی مشروعیت ندارد. ما تا کنون هیچگاهی از زبان چنین  « علمای دین » نشنیده ایم که یک فتوای اسلامی را در مردود ساختن چنین رسوم و عنعنات کهنه و بدوی ارایه بدارند.

نویسنده در این مبحث خیلی ها مهم ؛ برای جامعه افغانی ما ، بدین عقیده است که ما جامعه اسلامی داریم و خفظ اسلامی بودن اش  با سلطه این گروه ها نه تنها  کارا نیست بلکه با ایده های جالب و بعضاٌ یا خشن « همیشه با ارعاب و بوی خون »  و یا مضحک و خندآور شان چهره حق خواهانه، عدالت پسندانه، خیر سعادت و نیک خواهانه ، عاطفی ، رحم ، عفو بخشش طلبانه ، انسان دوستانه ( خلق الله) و صلح خواهانه اسلام را رو میپوشانند. آنان اند که امروز فقط سر بریدن، قطع اعضای وجود، کشتن بدون دلیل موجه ، کشتن اسیر و ده ها شیوه های خشن و ضد انسان و انسانیت را اساسات اسلامی قلمداد میکنند و خود میکشند و میکشند و بالاخره عطش و تشنه گی از کشتن مسلمانان را توسط شان پایانی نیست.

نویسنده بدبن عقیده است که حلقه منور و صاحب بلاغت و دانش اسلامی باید در شرایط کنونی مباحث و مناظرات جدید را در تفسیر و تعریف دقیق نصوص کتاب آسمانی ما و انطباق جایز آن را در شرایط عصر کنونی ، باز نمایند. تا با جنبش بپاخاسته جدید که تغیر طلب است ولی دین ستیز نیست، روشنگر و منورانه است، ولی تاریک بین و جهل پرور نیست، انساندوستانه و حق و عدالت طلبانه است، ولی خشن و عقده مندانه نیست، هم گام و هم عمل گردند و این جهش را بطرف جنبش های سازمان یافته ترقی خواه و ملی ، عدالت خواه ، بشر منشانه تبدیل نموده همه در یک خط عملی یگانه قرار گیرند.

برای خواننده ارجمند باید این مساٌله روشن باشد که در اینجا هدف نویسنده موشگافی به کدام هدف دیگر از اساسات مقدس اسلامی نیست بلکه آن واقعیت های تلخ اند که بعضاٌ مسائل دینی یا به شکل کومیک بیان میگردند و یا یک چهره خشن، تعصب، یک دین به نمایش گذاشته میشود و من فکر میکنم جایگاه بزرگ دین و معتقدات اسلامی نزد همین نیروی ترقی و تحول طلب که به ناحق به دین ستیزی محکوم میشوند، بدون شک محترمانه تر عزتمندانه  تر از آنها است.

نویسنده در جمع بندی زیر در یک خلاصه میخواهد بیان نماید  که اهداف  جهش خود جوش ترقی و تحول طلب در ضدیت با اساسات اسلام و معتقدات مذهبی ملت متدین ما نیست بلکه:

آزادی های مدنی و ارزش های قانون اساسی هیچگاهی در تناقض با دین  و معتقدات پسندیده مردم  کشور ما نیست، باید نسل جوان  و با دینانت از موسسات تحصیلی دینی داخل کشور تا  مردمان با دیانت ما  خود و خواست های خود را در خواست ها و اهداف جهش های خود خوش  در یابند و گره بزنند.

باید مسلمانان به خصوص حلقه جوان و دانشگاهی در برابر عوامل که  از دین و اعتقادات دینی شان یک چهره خشن به مردم ارایه میگردد و دین و اعتقاد شان را به قصه ها و داستان های خنده آور به اهانت مواجه میسازند ، موقعت شجاعانه و تعقل اندیشانه را اختیار نمایند.

جامعه را علاوه بر محتوا و اساسات دینی باید از دریچه رشد  و تکامل عصر کنونی نیز دید و مساٌله ارائه چهره دین را منطبق به عصر کنونی در معرض جر و بحث دینی باید قرار داد.

در نهایت دفاع از ارزش های قانون اساسی و جامعه مدنی در یک روند اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی بنیاد های اصلی و ضروری برای صلح ، ثبات و ایجاد یک دولت قوی، امنیت ترقی  ملی در شرایط حساس کنونی حایز اهمیت بزرگ میباشد. مصوون شدن و تطبیق این ارزش ها، مصوونیت رشد و تکامل جامعه ما در تمام ابعاد وسیع آن میتواند باشد.

....ادامه دارد.

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱۵/۳ـ ۲۶۰۴