تروریزم بنیادگـرا را باید در سرچشمه خشکاند!

 

 

اردشیر ز.‌قنواتی

 

موج حملات سریالی تروریست‌های بنیادگرای اسلامی در اسپانیا و فینلاند بار دیگر زنگ خطر تهدید تروریزم را در اروپا به صدا در آورد؛ زنگ خطری که متاسفانه تا به امروز با هر حمله تروریستی به صدا درمی ‌آیند اما رهبران و سیاست ‌مداران اروپایی در واکنش به طنین آن با پرداختن به « معلول» و تشدید اقدامات فوق‌امنیتی برای یک دوره زمانی تابع اراده همان تروریست ‌ها، فقط  در حالت تدافعی می ‌توانند برای بازدارنده گی موج بعدی تأخیر ایجاد کنند. این دروغ بزرگ « مبارزه با تروریزم » حداقل تا زمان بریدن سر « جیمز فولی »، خبرنگار امریکایی به وسیله   « داعش »  نه ‌تنها مبنای عملی نداشت که حتا آنان حداقل از سال ۲۰۱۱  ترسایی با حمایت از تروریست‌ های اسلام‌ گرا در نبرد با حکومت ‌های قانونی و سکولار (هرچند غیردموکراتیک) هیولایی را برای کسب اهداف ژیوپولیتیک پرورش می دانند که امروز مثل ماشین مرگ « فرانکشتاین » به سمت حامیان دیروزی خود چرخیده است. استفاده از تروریزم بنیادگرای اسلامی به صورت یک کارت بازی در ژیوپولیتیک جهانی از زمان جنگ‌ های دخالت‌ گرایانه در افغانستان از دهه ۷۰ ترسایی با حمایت امپریالیزم و ارتجاع منطقه از « مجاهدین » آغاز شد و کودکان نامشروع این جهاد نامقدس فرزندانی مانند « القاعده » و « طالبان » را زایید و بعدا تحت ‌تاثیر دو جنگ علیه عراق و بحران لیبیت و سوریه موجب زایش گروه‌هایی همچون « داعش » و رنگین ‌کمان‌های تروریستی شد که تا همین دو سال پیش و حتا امروز هم از بخش‌هایی از آن به‌عنوان انقلابیون یاد می ‌شود. بدون هیچ تردیدی جنایت تروریستی در بارسلونا، باید با قاطعیت محکوم شده و با همکاری واقعی جهانیان در چارچوب مبارزه بدون تفکیک تروریزم «خوب و بد» با آن مبارزه شود. اما این تمام داستان نیست چرا که در همان روز جمعه یک حمله تروریستی دیگر در شهر «دورگو» در شمال غرب کشور فینلاند انجام گرفت که این بار تروریست‌ ها با چاقو به رهگذران حمله و موجب کشته‌ شدن دو نفر و جراحت سخت هشت نفر دیگر شدند. تفاوت حملات اسپانیا و فینلاند فقط در شیوه به‌ کاررفته تروریست ‌ها بوده است که در اولی آنان با راندن اتومبیل ون به میان جمعیت فاجعه آفریدند؛و در دومی با چاقو مردم را قصابی کردند. داعش هم با برعهده ‌گرفتن مسوولیت موج جدید ترورها در اروپا بار دیگر توجه جهانی را به خود معطوف کرد درحالی ‌که این گروه در ماه‌های اخیر با شکست‌ های بسیار سختی در عراق و سوریه روبه ‌رو بوده  و احتمال توان سازماندهی از سوی رهبران آن در حوادث اخیر بسیار کم است. غرب لیبرال باید چشمان خود را باز کند چراکه این تروریزم تابع مکانیزم تروریزم قرن بیستم در قالب انسجام سازمانی نبوده و بیش تر در قالب یک جنبش باز و فراسازمانی در چارچوب ایدیولوژی دست به عمل می ‌زند و به همین دلیل هسته‌ های خفته و مستقل معروف به « گرگ ‌های تنها » هم می ‌توانند خود راسا اقدام کنند. شواهد و مستندات موجود کاملا نشان می ‌دهد  اروپا و امریکا در بهترین و خوش‌بینانه ‌ترین وضعیت در مبارزه با تروریزم به دلیل راهبرد اشتباه و بعضا با معیارهای دوگانه شکست خورده‌اند. زمانی که کشورهای ارتجاعی منطقه ازجمله عربستان و ترکیه به‌ راحتی می ‌توانند در جای ‌جای کشورهای اروپایی به ساختن مسجدهایی با امامان وهابی و سلفی که حاملان اندیشه تروریزم بنیادگرای کنونی هستند،  اقدام کرده و بنا بر گزارشات پولیس،  بسیاری از همین تروریست‌ های کشته یا دستگیرشده در فجایع اتفاق ‌افتاده براساس اعتراف خودشان در همین مراکز تربیت، آموزش و یارگیری شده‌اند، باید انگشت اتهام را هم ‌زمان به سوی دولت‌ های اروپایی نیز نشانه رفت. جهان سرمایه ‌داری غرب در دو سوی اتلانتیک متاسفانه هنوز کسب سود و منفعت اقتصادی را از تاراج و باج‌ های شیوخ عرب خلیج‌ برای همدستی در جنایت‌های منطقه و حمایت از گروه‌های تروریستی، بر دفاع از مردم حتا کشورهای خود ارجح می‌ دانند و بدون اینکه با « علت » مبارزه کنند در وانفسای هر فاجعه فقط به ردوبدل ‌کردن چند پیام محکومیت بسنده کرده و تمام  توجه خود را به آخرین حلقه‌ های عملیاتی ترور معطوف می ‌کنند. سیر تحولات و ارزیابی درست از روندهای جاری درخصوص چرایی، موقعیت، توان، عملیات و عامل اقدام کننده درباره  تروریزم بنیادگرای اسلامی در جوامع اروپایی با توجه به استفاده آنان از حفره‌ های باز در چنین جوامعی نشان می ‌دهد که بدون فرارفتن از سیاست های کنونی حول مبارزه با تروریزم هیچ تغییر اساسی در موقعیت فعلی انجام نمی ‌گیرد. بدون هیچ تردیدی نهادهای اطلاعاتی و امنیتی اروپایی و امریکایی به‌خوبی محافل پشت پرده را برای حمایت مالی، امکانات آموزشی و تبلیغاتی اسلام بنیادگرا که هدایت گر تروریزم جهادی کنونی است، می ‌شناسند اما تا به امروز به هر دلیلی مصوونیت این کشورها، محافل و افراد متنفذ را تضمین کرده‌اند. بخش دیگر ماجرا هم که برمی ‌گردد به بستر اجتماعی پیوستن جوانان نسل سوم مهاجران به گروه‌های تروریستی نیز ریشه در شکاف ‌های طبقاتی، گتوسازی‌های غیرانسانی، سیاست مدیای جریان اصلی برای خلط مبحث انقلاب‌ های دموکراتیک با شورش‌های تروریستی در کشورهای غیرهمسو دارد، تابع اهداف ژیوپولیتیک و سیاست‌های ویرانگر نیولیبرالیزم افسارگسیخته کنونی است که ظاهرا نظام سرمایه‌ داری هنوز نمی‌ خواهد از آن فاصله بگیرد. هم‌ اکنون تمام کشورهای اروپایی هر چند وقت یک ‌بار شاهد حملات جنایت ‌کارانه تروریستی از شمال تا جنوب و از غرب تا مرکز بوده‌اند ؛ اما با همه ادعا و وعده‌هایی که داده می ‌شود آنان قادر به مهار و کنترول دهشتناک این پدیده مخرب نبوده‌اند. بارسلونا در اسپانیا و دورگو در فینلاند نیز پایان این چرخه فاجعه ‌ساز نخواهند بود و هر لحظه باید انتظار وحشت از تروریزم در هر گوشه از جهان را داشت. تنها راه برای مهار این پدیده تروریستی همکاری واقعی در جهت خشکاندن سرچشمه‌ های آن در سطح جهان و بحران‌ های منطقه است  و بدون این همکاری هرگونه اقدامی مشت بر سندان کوبیدن است.

بامداد ـ سیاسی ـ ۶/ ۱۷ـ ۲۰۰۸

ناگقته های از برنامه حمله امریکا برکوریای شمالی

 

 عارف عرفان

به دنبال مهندسی همیشه سبز سناریوی آشنا و تجاوز کارانه امریکا برای بسترسازی تهاجمات آنکشور،غرض دست یابی به اهداف ژیو‌پولیتیک، ژیواستراتیژیک و ژیو اکونومیک  وهمراستا با اوج بحران اقتصادی آنکشور، اخیرآ سران کاخ سفید وپنتاگون به طرز جنون آمیز با تحرکات گسترده نظامی درنظر دارند تا بالای کوریای شمالی حمله نمایند، هکذا اوضاع بحرانی موجود در ماورای کوریای شمالی، حول اهداف آزمندانه امریکا،سیاره مارا در پرتگاه نیستی ودر آستانه جنگ سوم جهانی قرار داده است.

اما ببینیم که درعقب پرده هیاهوی ناوگان های تبلیغاتی غرب در خصوص گویا تهدید سلاح هستوی کوریای شمالی چه حقایقی خوابیده است؟ روی این مبحث بهتر است تا برتازه ترین نگرش ها ویافته های« انتی نیوز نیتورک »تمرکز نموده وبر اهداف اصلی برنامه تجاوز امریکا برکوریای شمالی آگاه شویم.

مجله درآغازین بخش کلام خویش برتازه ترین اظهارات ولادیمیرپوتین رییس جمهور فدراتیف روسیه در محور بحران کوریای شمالی تمرکزجسته بیان میدارد.

ولادمیر پوتین: کوریای شمالی ‌دارای سلاح هستوی نه ، بل مالک مواد معدنی به ارزش تریلیون ها دالر میباشد. (۱)

 به گزارش منبع« نیونتل » رییس جمهور روسیه ولادمیر پوتین در خصوص بحران کوریای شمالی ، به تازه گی از حقایقی پرده برداشت که به طرز واقعی جهان را در پرتگاه جنگ تمامعیار هستوی قرار داده است .

به قول ولادیمیر پوتین این داستان جعلی بوسیله « رسانه های اصلی» غربی ریکلام می گردد تا مردم را متقاعد سازند که کوریای شمالی به حیث یک ملت عزلت نشین تهدید ایست برای جهان.

پوتین درمحفل پرسش وپاسخ در سوچی، به طرز هیجانی پاسخ  ارایه نموده افزود:

کوریای شمالی به هیچ وجه دارای سلاح هستوی نمی باشد.این یک دروغ محض است که بوسیله شرکت های که رسانه ها را درکنترول شان دارند ساخته شده وتلاش دارند تا مردم را برای پذیرش این امر وادار نمایند.

پوتین اظهار داشت:« آنها می دانند که کوریای شمالی را به آسانی تحریک می توانند،اما داستان تهدید کوریای شمالی یک دروغ محض است.من برای شما این حقیقت را  گفته می توانم که کوریای شمالی دارای بمب هستوی نمی باشد.»

پوتین ادامه داده افزود« کوریای شمالی بانک های تحت کنترول غرب نداشته و آنکشور به دالر امریکا وابسته گی ندارد ،آنچه که کوریای شمالی دارد سرزمین پُراز ثروت های معدنی مرغوب وپربها میباشد.»

برقول دیمتری پسکوف سخن گوی کرملین ، رییس جمهور پوتین اوقاتی را در اختیار داشت تا در خصوص منازعات کوریا- امریکا فکر نموده وسیاست خویش را بازتاب میداد اما او معتقد است که «حال دیرشده است.»

پوتین خاطر نشان ساخت:کیم جونگ  اون هرگز حمله واقعی را براه نخواهد انداخت ،چرا که این حمله در حکم خودکشی است.پینوگ یانگ به خوبی این رامی داند، لذا این واشنگتن است که این حمله را انجام می دهد.

دونالد ترامپ رییس جمهور ایالات متحده امریکا در را بطه به مقاله واشنگتن پست اظهار نظر نموده وبرآن مهرتایید گذاشت.درگزارش واشنگتن پست آمده است: «  کوریای شمالی به طرز موفقانه کلاهک های کوچک هستوی را که قابلیت جابجای درداخل موشک های مربوط را دارد،تولید نموده واین مبین آنست که کوریای شمالی بطورکلیدی درآستاته تبدیل شدن به یک قدرت کامل هستوی میباشد.این ارزیابی بطور مطمین توسط منابع اطلاعاتی امریکا صورت گرفته است‌.

ایالات متحده امریکا طی ماه گذشته برآورد نمود که به تعداد (۶۰ )عدد سلاح هستوی تحت کنترول رهبر کوریای شمالی کیم جونگ اون قرار دارد.»

شواهدی مربوط به داشتن سلاح هستوی کوریای شمالی  ،جریانیست که فقط توسط رسانه های اصلی ساخته شده وبه گردش می افتد.

به گفته پوتین «این همان چیزیست که در عراق ولیبیا اتفاق افتید.در تحت چنین شرایط هردو کشور عراق ولیبیا مورد تجاوز غرب قرار گرفتند و رهبران شان بدون هیچ مدرکی بخاطر جرایم جنگی اعدام گردیدند.» این مجله براظهارات ودلایل پوتین مبتنی برحمله امریکا بر کوریای شمالی صحه گذاشته خاطر نشان میدارد: سیستم بانکی کوریا در کنترول صندوق بین المللی پول قرار نداشته وآنکشور وابسته به دالر بانکی امریکا نمی باشد.

براساس گزارش ها کوریای شمالی به ارزس ۶ تا ۱۹تریلیون  دالر امریکایی منابع دست نخورده طبیعی در اختیار دارد.

بر اساس گزارش مجله« کوارتز » در زیر سطح اکثر کوه های آنکشور ذخایر معدنی بزرگ شامل آهن، طلا، مگنزیت، روی، مس، آهک، مولیبدن، گرافیت و دیگر مواد مربوط به ۲۰۰ نوع مواد معدنی خوابیده است‌.

همچنین در حال حاضر مقدار زیادی از فلزات خاکی کمیاب درین کشور موجود است که کارخانه ها در کشورهای اطراف نیاز به ساخت موبایل های اعلی، گوشی های هوشمند و دیگر محصولات با فناوری بالا دارند برآوردهای مربوط به ارزش منابع معدنی کشور در طی سالها به میزان قابل توجهی متغییر بوده است، که به دلیل محرمانه بودن و عدم دسترسی به آن دشوار است.

تبصره:

با توجه‌ به چشم انداز تجاوز امریکا در افغانستان ‌واشغال این سرزمین میتوان بوضاحت داوری نمود که چنین اهداف مشابه و چپاولگرانه،مزید بر موقعیت ژیو استراتیژیک افغانستان سبب شد تا آسمان خراش های نیویارک در تحت یک درامه مصنوعی به خاک بغلطد وتحت نام «جنگ با تروریزم »اسباب تجاوز امریکا در افغانستان را فراهم ساخته واین مادر وطن در اشغال ایالات متحده امریکا درآید.

درد این قلم از تغافل روی این حقیقت انکارناپذیر وسکوت مرگبار حول سرنوشت این وطن خونبار است.میهنی که در زیر رگبار جنگ نیابتی کشور گشایان استعماری وبخاطر منافع آنها درآن، دریای خون روان بوده و برای استحکام پایه های تجاوز، در میان سکانداران قدرت، هرسو مسابقه در جریان است، دولتمردان مان با خاک افشانی برچنین راهبرد غارتگرانه و بخاطر ابقای اقتدار بی مقدار شان همسفر اهریمن شده وشعار استقلال و آزادی در جامعه رنگ باخته است

منبع:

۱ـ انتی نیوز نیتورک ،مورخ ۱۲ اگست۲۰۱۷ 

بامداد ـ سیاسی ـ ۶/ ۱۷ـ ۱۷۰۸

 

نامه سرگشاده به دونالد ترامپ و سران ایالات متحده امریکا

 

 محمد عالم افتخار

 

با سلام ها و احترامات.

نمی دانم  برای شما بها و جذابیتی دارد یا نه، ولی تا جایی که به من مربوط است؛ به خاطر فهم بهتر سخنان کنونی  مایلم شما  برگردان توانمندانه و منصفانه مقاله اینجانب زیر فرنام  « دونالد ترامپ؛ (کودک) سر سفید یا اسطوره خاکستری؟»* را که به مناسبت رییس جمهورشدن غیرمنتظره و جنجالی ایشان نوشته و به هموطنان خودم برای پاسخ به نگرانی هایشان پیشکش کرده بودم  باری از نظر مبارک بگذرانید.

آرزو مندم مترجم لایق و مسلط بر زبان پارسی و بر اساطیر و جهانبینی های شرقی بتواند مفاهیم و اشارات و مقاصد مندرج در آنرا به گویش زیبا و رسای انگلیسی آنسوی ابحار با تمامی ریز و درشت گذر دهد.

من هنوز بر تمامی قبض و بسط و صغرا و کبرا  و حکم و هندسه و محاسبه مندرج در آن مقال پای می افشارم. دعوی شناخت همه مناسبات و دیالکتیک های حاکم بر جامعه امریکایی و نظام سیاسی و اقتصادی و قضایی و ماورایی آنرا ندارم ولی تا جایی که زمام داران و متشبثان و فرصت طلبان و طراران و جراران آن ابرقدرت در ۱۷ سال پسین با مردم و کشور و انتظامات و معنویات و روانیات اقوام و قبایل و عشایر و مذاهب سرزمین من تماس و تصادم و تعامل و تقابل داشته اند؛ در عمومیات و ظواهر می تواند داده هایی فراهم کرده باشد که هوش و فراست بدوی و ناپخته و نسفته همچو منی نیز بتواند حدس هایی بزند و قیاس هایی فراهم بدارد.

۱ـ خیلی جالب بود خبر دادند که رییس جمهور ترامپ؛ جنرال نیکلسون را مسوول « ناکامی امریکا در افغانستان » خوانده و خواهان برکناری ایشان گردیده اند. درست است که این جنرال محترم قوماندان عمومی قوای امریکایی و موتلفانش در افغانستان یا به عبارت دیگر قوماندان کل قوای « حمایت قاطع » ناتو در افغانستان؛ در زمان ریاست جمهوری ترامپ  تشریف دارند.

اما آیا همین جناب ترامپ  از جنگ ۱۷ ساله در افغانستان و طولانی ترین جنگ تاریخ امریکا دراین سرزمین  کم حرف و حدیث داشته اند؟ آیا جنرال نیکلسون مسوول تمام آنچه است که دراین طولانی ترین زمان ۱۷ ساله  ارتکاب شده و به وقوع پیوسته است؟

آیا جناب ترامپ نباید بداند که منجمله سفارت ایالات متحده امریکا و به دوام سفارت های انگلیس و المان وغیره در سمت و سو دهی خیر و شر افغانستان تا کجا ها دخیل بوده اند و می باشند و در گرداننده گی مستقیم و غیر مستقیم آنچه به طریق ارگ ریاست جمهوری افغانستان و ارگان های قوای نظامی و امنیتی و استخباراتی «م ورد حمایت قاطع » ناتو دراین جا صورت می پذیرد  چه سهم های سهگین دارند که تنها یک برهان قاطع آن ( روشن به مقیاس جهانی) تحریکات دامنه دار آنها در ترغیب توطیه  رسوای ایشچی علیه معاون اول رییس جمهور در تیم ریاست جمهوری امریکا پرورده و امریکا آورده و مزیداً بزرگ نمایی های لجوجانه رسانه ای و موضعگیری های جنون آمیز شان در همچو یک خارش «کُخ مقعدی» مبتذل و ننگین است!

در مفهوم « تیم ریاست جمهوری امریکا پرورده » تمام مفهوم و تاریخ « گنگ بیروت » هنری کسینجر که همسنگ « پسران شیکاگو» اند نیز منظور می باشد!

آیا این دست بازی های بولهوسانه و ناعاقبت اندیشانه و تباه کردن پتانسیل های دولت داری افغانستان به اوامر و نواهی و تحمیلات مخرب منجمله در چیدن بدفرجام مهره ها  و منافع و احساسات ۳۰ ملیون اهالی را فدای گروهک های نادان و شارلتان کردن  هیچ سهمی در « ناکامی امریکا » ندارد و نداشته است؟

نکند دعوی اینکه فردی ـ لابد در این مقطع زمانی؛ مسوول «ناکامی» است؛ به معنای آنست که از این پیشترها و از او سابقتر ها و از او آنسوتر ها؛ همه لایق و داهی و پیروز بوده اند و «ناکامی» فقط تازه تازه در این چند شباروز پسین؛ حادث و موجود گردیده است؟  

۲ ـ اساساَ « ناکامی امریکا » یعنی چی؟

مگر دونالد ترامپ و دیگر سرداران امریکایی نمی دانند که امریکا در « جنگ سرد» علیه ابرقدرت شوروی سوسیالیستی با استخدام افغانستان و گوشت دهن توپ ساختن مردمان آن و بهره گیری نهایی از احساسات کور و جهالت بسیط و غلیظ مذهبی شان پیروزِ پیروز شد. برعلاوه تحرکات اخوانی و وهابی و سلفی را در پرده « شعار جهاد » و بیداری اسلامی به سراسر عالم اسلام گسترش بخشیده دولت های مقتدر و مستقل یا سرکش مانند عراق صدام حسین؛ لیبیای معمرالقذافی و تونس و مصر ... را از سر راه مطامع  و آمال امپریالیستی خود برداشت؛ سوریه و یمن را به خاک و خون کشید تا بر ویرانه های همه؛ « خاور میانه بزرگ» بسازد؟

۳ ـ بارها پنتاگون  و دیگر مقامات امریکایی دعوا  راه می اندازند که گویا ۷۰ میلیارد و ۱۰۰ میلیارد دالر برای افغانستان و افغان ها خرچ کرده اند. مکث بر چنین دعوا ها و معانی  و ارزش آنها در چنین یک مختصر  زاید است ولی فقط کافیست: یک سخنرانی ارتجالی هیلاری کلینتون در کنگره امریکا را تداعی نماییم که به خاطر خواباندن اعتراض ها و اقناع سناتوران در تصویب مصوبه ای مهم  ناگزیر علناً اعتراف نمود که « ما کمتر از ۱۰ فیصد آنچه را در افغانستان مصرف می کنیم که از افغانستان به دست می آوریم!»

جناب رییس جمهور ترامپ میلیاردر؛ احتمالاً به مفاد ها و درآمد های ۹۰ درصدی  بیگانه نبوده و شاید به آن عادت دارند ولی دیگر تران که خواهند توانست محضاً به لحاظ عایداتی  قیاس کنند که امریکا  در « پیروزی » بوده است یا « ناکامی »؟

۴ ـ راستی وقتی امریکا به بهانه فاجعه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱  توانست جهان بشری را چنان هیجانی کند که قریباً همه راضی شدند افغانستان مورد اشغال قرارگیرد و در آن رژیم نوی ساخته شود، آیا تدابیری که در با اصطلاح « کنفرانس بُن » تحمیل شد  به مثابه نقطه تهدابی؛ به معنای « پیروزی » امریکا بود یا «ناکامی» آن؟

مبرهن است که بنابر داده های دراز مدت پاکستانی ها و لابی های « گنگ بیروت »  دید اتنیکی امریکا نسبت به افغانستان چنان مغلوط بود که به تحمیل رسوای یک مهره بی رای و بی طرفدار قبیله وی در راس دولت نوساخت انجامید و بعد ها چنان که از جمله کولن پاول وضاحت تمام و کمال داد  سران امریکایی باور داشتند که افغانستان متشکل از ۸۵ درصد قبایل پشتون و ۱۵ درصد تمامی اقوام دیگر است. آیا به راستی افغانستان را باید چنین دید و مبتنی بر همین دید در آن سیاست و سیادت کرد؟

 امریکا تا اکنون چنین سیاست و سیادت کرده است و تازه حال که گویا «حالت شکست» است بیش از پیش در همین راستا دوان است که حتا نسل کشی ها و سیاست « زمین سوخته » را به کرات موجب گردیده و میدان داده است منجمله حذف و طرد نامانوس و نامتعارف و فراقانون ملی و بین المللی معاونان و شرکای غیرقبیله وی راس قدرت دولتی، مفتضح ترین است..

۵ ـ  هفده سال سیاست و دیپلوماسی موش و گربه امریکا با پاکستان و لشکر بیرون مرزی و مفرزه جنگ نیابتی آن طالبان؛ آیا در« حالت ناکامی امریکا » که حالا اعلام می شود ولی هنوز تعریف و تشخیص ندارد؛ عامل یا ممد بوده است و یا خیر؟

آیا با « طالبان روسی » و « طالبان ایرانی » و « طالبان هندی » خواندن  پاکستان را می توان از طالبان و طالبان سازی در مدارس چند هزارعددی آن و در محلات تریننیگ و تجهیز بی شمار و حساب آن؛ تبریه و تجرید کرده به ممد و مساعد « پیروزی امریکا » در مِن بعد افغانستان مبدل کرد؟

۶ ـ با همه جنگ هوایی و پروپاگند غول های رسانه ای مبنی بر ستیز امریکا علیه داعش، نه تنها شک جهانیان برای استفاده مزید از داعش منحیث « دشمن فرضی » و بهره گیری ابزاری از آن مانند مجاهدین دوران « جنگ سرد » علیه رقبا و متخاصمان واقعی امریکا  مرفوع نشده بلکه نشانه ها و براهین نیرومندی تازه به تازه به میان می آید که در بسا محاذات گروه هایی از داعشیان و سایر اکستریمیست های اسلامی و غیراسلامی همسو با امریکاست و امریکا مددگار و مشوق و مقوی آنها می باشد.

علاوه بر آنچه در داخل افغانستان شنیده می شود؛ اظهارات تازه ترین یکی از نظامیان بلند پایه عراقی دایر بر اینکه طیارات امریکایی در مناطق متصرفه داعشیان نشست و برخاست دارند؛ واقعاً تکاندهنده است و اعتبار مدعیات امریکایی را به صفر تقرب می دهـد.

البته این لیست کامل نیست ولی به مثابه مشت نمونه خروار بر آن متوقف شده اکنون پرسش واپسین را خدمت جناب دونالد ترامپ و سران محترم امریکا عرض میدارم:

آیا در چنین پس منظر و پیشینه ای سیاسی و نظامی و اخلاقی  مگر امریکایی بزرگ؛ خرد و فراستی خواهد داشت که سیاستی واقعبینانه و طبیعی و متضمن منافع هم امریکا و هم متصرفات پیشه نماید و مردمان و اقوام و قبایل و مذاهب و لایه های سنی و امثالهم را عادلانه و عاقلانه مدنظر گرفته از طریق جبران مافات و تصحیح اشتباهات فاحش، رام و راضی نموده در تعریف و تعیین پیروزی  ابعاد و اوصاف عینی تر و عملی تر و ثمربخش تر تبیین نماید.

البته چنین توقع رومانتیک و آرمانی است ولی لااقل به نظر این کمترین  مردمان بالا دست یک فیصدی و پایین دستان ۹۹ فیصدی ایالات متحده  با گزینش غیرمنتظره و تکاندهنده یک رییس جمهور ناشناخته و پیشبینی ناپذیر با معیار های متعارف  خواسته اند کارنامه اساطیری انجام دهند و آنچه را که از شناخته ها توقع نمی رفت  از ناشناخته آرزو ببرند!

ای وای از آن روزی که این آرزومندی چه در افغانستان و چه در گستره های فراخ تر به باد رود!

عمده ترین خطر چنین رخداد در مقیاس بحث ما می تواند به دنبال این « خبرشوم » ظهور کند که آورده اند: دونالد ترامپ؛ پیشنهادات مبنی بر خصوص سازی جنگ در افغانستان **را طبق خواست های اهریمنی انجوی «بلک واتر» در دست بررسی دارد!

 

بهترین و خیرترین و امن ترین ها را برای امریکا  و افغانستان و تمام بشریت آرزو می کنم.

با تشکر

محمد عالم افتخار 

 *

http://ariye.com/dari13/siasi3/eftekhar2.html

 ** یادداشت بامداد : درهمین زمینه تارنمای بامداد به تاریخ  ۲۵ جولای ۲۰۱۷ ترسایی زیر نام « خصوصی سازی جنگ در افغانستان » مقاله ایی را در نشانی زیر به نشر رسانید که درخور توجه است :

http://www.bamdaad.org/politics/2588-2017-07-25-12-04-47.html

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۷ـ ۱۵۰۸     

د زمری ۲۸ دهیواد دخپلواکی ورځ


نصیراحمد  څپاند


ګرانو هیوادوالومونږاوتاسی دخپلواکی دورځی د ۹۸ کالیزی د لمانځلوپه درشل کی یاستو او دهیواد په ټولو ولایتونو کی ټول ورونه میلیتونه اومیشت ورونه قومونه په خورا درنښت ، افغانی جذبه اوملی احساس سره ددی شانداره او با ارزښته تاریخی ورځی ( آزادی او خپلواکی ) دلمانځلو تیاری او بندوبست کی مصروفه دی او مونږ یی د دوی دغه ریښتنی ملی احساسات او جذبات په ټولنیزو شبکو کی ګورو خصوصآځوان نسل تر ټول فعال او بیدار ی ، مګر ددی ترڅنګ معلوم الحاله کړی او څیری ددوی د جذباتو خلاف اوازونه اوچت کړی کله د آزادی سالار غازی امان الله خان توهین او دهغه ستر شان ته تخقیرکوی او همدارنګه د اجنبیانو اوبهرنیانو په لمسون غواړی زمونږ د سترملت او ځوان نسل جذبات او احساسات مجروح کړی او د آزادی د ورځی د لمانځلو سره مخالفت ښایی .دلته غواړم دوی ته زمونږ د آزادی تاریخ ، دآزادی او خپلواکی ارزښت په هکله معلومات شریک کړو ترڅودوی دخلکواو هیواد په وړاندی احساس د مسولیت وکړی .
زمونږ ګران وطن او هیواد افغانستان ، لرِغونۍ تاریخ اوزوړ تمدن لری په کال ۱٧۴۷ میلادی کی د احمدشاه درانی ترمشرۍ لاندی د معاصردولت په تاسیس سره ، سیاسی - ملی هویت او ملي دولت رامنځته کړ او په ډیره لنډه موده کی یی یوه ستره امپراطوری جوړه کړه خو دغې امپراطوری ډیر دوام ونه کړ، دکورنیو اوبهرنیو تضادونو ، کړکیچونو دپردیو یرغلونو اوپه دی خاوره باندې د تسلط لپاره د «سترو لوبو » په دوران کې، داستعماری ځواکونو د مقابلې او رقابت له کبله له منځه لاړه په ۱۲۹۸ کال د زمري په ۲۸ مه چې د ۱۹۱۹ د اګسټ له ۱۹ سره برابره ده د افغانستان پاچا غازي امان الله خان دبریتانوي حکومته خپلواکي بیرته واخیستله او دیولوی او شاندار جشن په ترڅ کی چی دزاړه کابل دزرافشان قصر (دزرنګار پارک) کی جوړه شوی وو د شاه امان الله خان د لاسلیک اوتوشیح پروخت اعلان شو او دنړیوالو لخوا افغانستان د یوه خپلواکه هیوادو په توګه په رسیمت وپيژندل شو. غازی امان الله خان په خلکوغږوکړو جی ۲۸  داسد د ملی خپلواکي اوآزادی دورځی په نوم ولمانځی د غازی امان الله خان دغه ستری کارنامه افغانستان ته په خپل مهم جغرافیايي او استراتیژیک موقعیت کې لانورهم سیاسي او اقتصادي اعتبار ورپه برخه کړو.
غازی امان الله خان چی یو متمدن، باتدبیر په وطن او خلکو مین او ترقی پسند شخصیت و دهیواد پرمختګ او آبادی یی ستر آرمان او شعار وو چی د امانی دوره اصلاحات او ریفورمونه یی ژوندی مثالونه دی .د افغانستان لپاره د غازي امان الله خدمتونه په ځانګړې توګه د دیموکراسي او دهیواد دپرمختګ په برخه کې د قدروړدي چې باید وساتل شي.
خپلواکي (آزادی ) څه ته وایي؟
خپلواکي : هغه حالت ته وايي په کوم کې چې يو ولس، هیواد یا دولت په خپله خاوره کې بشپړ واک او اختيار ولري.
خپلواكي يو عمل پخپله خوښه، پرته د بل چا له لاسوهنې ترسره کولو ته وايي او یا په بل عبارت په خپله اراده د یوه کار تر سره کولو ته خپلواکي وايي.
خپلواکي کلمه له دو کلمو څخه اخیستل شويده یو خپل او بل واک دي یو عالم وایي ” یو فرد تر هغه خپلواک دي چې نورو ته یې زیان ونه رسیږي یا دا چې د نور خپلواکۍ ته زیان ونه رسوي”. خپلواکي یوه تعریف شوي کلیمه ده، دولت د خلکو د استازي په توګه د دوي د خپلواکي ساتنې دنده په غاړه لري.
خپلواکي ( آزادي) انسان ته خدای « ج » وکړی حق دی هر انسان آزاد پیدا شوی یو انسان تر هغه پورې آزاد دی چې ترڅو د نورو خلکو آزادي او حقوق تر پښو لاندي نه کړي یا داسې کوم عمل تر سره نه کړی چې په ترسره کولو سره خپله خپلواکي تري واخیستل شي.  (ژباړه : عزت الله عمران لمړیتوب ویب پاڼه )
یو ساده تعریف
خپلواکي دهغو پریکړو د عملي کولو امکان دی ، چې یو فرد یا ټولنه یې په خپله اراده ترسره کوي .
که یو فرد هره پریکړه عملي کړای شي اوهیڅ بل فرد، جوړښت یا سازمان یې کړنې ، وینا او فکر محدود نه شي کړای ، دې ته مطلقه خپلو اکي وايي .
خو انسان ټولنیز موجود دی ، او نه شي کړای مطلقه خپلواکي ولري ، ځکه مطلقه آزادي د ( بل) یا ټولنې دخپلواکۍ پولې ورماتوي ، ځکه نو دافرادو اوټولنو دآزادۍ حدود دقوانینو په وسیله ټاکل کیږي ، نو
نو …
فردي آزادي ګانې هغه دي ، چې قوانین يې د بشري حقونو دنړیوالې اعلامیې پر بنسټ ټاکي :
دبیان ، اقتصادي فعالیت ، مذهب ، مېشتیدا، سیاست …. آزادۍ
سیاسي استقلال
دملي حاکمیت اعمال سیاسي خپلواکي او دزمکنۍ بشپړتیا ساتنه امنیتي خپلواکي ده .
دادواړه داقتصادي خپلواکۍ تراغیز لاندې دي .
د اقتصاد دنړیوال منطق پر بنسټ اقتصادي اړیکي له اقتصادي تجرد څخه خلاصون دی ، دا هیڅکله د اقتصادي خپلواکۍ د له منځه تللو په مانا نه ده .
اقتصادي خپلواکۍ له سرچینو څخه دکاراخیستنې اراده او توان دی . استثمار – استعمار ( ښکیلاک ) زبیښاک ( نوی ښکیلاک ، نوی زبېښاک ) . (استاذ عبدالغفور لیوال تاند ویپاڼه)
څرنګه چی د تاریخ په اوږدو کې افغانانو ثابته کړې ده چې هیڅکله دپردیو سلطه نه مني، او دسر په بیه خپلواکي ترلاسه کوي او هم یی ساتنه کوی اوددغی ستری داعیه لپاره ّرډول قربانیوته خاضر دی. په نړۍ کې افغانان په خپلواکۍ ، میړانې او شجاعت مشهوردي، او تل یې پردیو دښمنانواو اجنبیانو ته په سرښیندنو په ناچیزه او محدوده امکاناتوحتی په تشولاسونو ، خو په افغانی جذبه او غیرت سره ماته ورکړې او د پردیو غلامي او واکمنی یی نده منلی. او دوی په تاریخ کی ثابته کړی چی آزادی پسنده او خپلواکه قوم دی. نېلسن منډېلا يوه ډېره درنه خبره کړې  «موږ نه بې ډوډۍ خپلواکي غواړو او نه بې خپلواکۍ ډوډۍ.» افغانان هم نه تش په نوم خپلواکی اونه هم بی واک خپلواکی غواړی افغانستان او افغانان یو مستقل هیواد او خپلواک اوامن دوست خلک دی او دوی به تل دا په وینو اوککریو ګټلی آزادی او خپلواکی ساتی پدی خاطر چی آزادی او خپل واکی هغه وخت ارزښت لری چی دفاع او ساتنه یی وشی. همدا راز تر خپلواکی ګټلو د خپلواکی ساتنه مهمه ده پدی خاطر چی سیاست پوهان او ټولنپوهان دی پایلی ته رسیدلی چی تر څو یوه ټولنه په مکمل ډول اقتصادي آزادی ونه لری ، دسیاسی آزادی څښتنان کیدلای نشی.
زه عزتمند جمهور ریس ښاغلی ډاکتر محمد اشرف غنی ته ، ټولو هیوادوالو او په هیواد کی میشتو ورونو فومونو اوولسونو ته د ۹۸  کلیزی، د خپلواکی او آزادی د ملی ورځی په ویاړ مبارکی وړاندی کوم همدارنګه  دملی یووالی حکومت دمشرانو ، میشتو ورونو قومونو ، سیاسی ګوندونو، دمدنی ټولنو فغالینو ، مخوروقومی او ملی شخصیتونونه غوښتنه کوم چی په یووالی او ورورولی سره په یو اتفاق دغه پرتمینه ورځ په شانداره او ملی احساساتو سره ولمانځی ترڅو د هیواد او زمونږ د خپلواکی او آزادی دښمنانو ته یوځل بیا ثابته کړو چی افغانان خپلواک ،آزاد امن دوست او امن پسند خللک دی .
نو د دې سترې او نیکمرغې ورځې په مناسبت یو ځل بیا ټولو ته دزړه له تله مبارکی وړاندی کوم او نیکمرغی موغواړم.
تل دی وی آزادی او خپلواکي د مستحکم ،سرلوړی او سمسوره افغانستان په هیله !


اخذونه:
لراوبر ویبپانه
ټاند وبپاڼه
لومړیتوب ویبپاڼه
مشعل
یبپاڼه
ویکی پیډیا

بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۷ـ ۱۸۰۸

 

امریکا : نژاد پرستی بی ‌نقاب

 

 

 

بعد ازظهر جمعه گروهی از معتقدان به برتری نژاد سفید در خیابان‌ های شارلوتزویل ( Charlottesville ) امریکا مشعل ‌بدست شعار می ‌دادند « زنده گی سفید ها مهم است». این اعتراض که برای جلوگیری از برداشته ‌شدن مجسمه یکی از فرماندهان جنگ داخلی امریکا از پارکی در این منطقه بود، این سفید پوستان ملی ‌گرا  را از چندین گروه ملی ‌گرای دیگر متمایز می ‌کرد؛ به ‌ویژه گروه‌هایی نظیر کو‌کلوکس‌ کلان  و نیونازی‌ها. آنها دیگر چهره‌ های خود را نمی ‌پوشاندند و نقابی بر چهره نداشتند و از ارتباط شان با ایدیولوژی راست افراطی هراسی نداشتند؛ امری که نشان ‌دهنده عادی ‌سازی روبه ‌رشد جنبش‌های معتقد  به برتری نژادی سفیدپوستان در ایالات ‌متحده  امریکا و هم‌ پوشانی آنها با رییس ‌جمهوری این کشور است.
تظاهرات روز جمعه زمینه اعتراضات گسترده‌ تر روز شنبه را چید. روز بعد صدها ملی‌ گرای امریکایی در شهر شارلوتزویل ایالت ویرجینیا به خیابان‌ها آمدند و موجی از خشونت‌ به راه انداختند که به کشته‌ شدن زنی ٣٢‌ ساله منجر شد. بهانه نیونازی‌ها، کوکلوکس ‌کلان‌ها  و هواداران ترامپ موسوم به « بچه‌ های مغرور» و دیگر گروه‌ های فاشیستی برای تظاهرات هم همان بود: برداشته ‌شدن مجسمه یکی از فرماندهان جنگ داخلی امریکا از پارکی در شارلوتزویل. اجازه این تظاهرات صادر شده بود و صبح روز شنبه  ده‌ها نفر از شبه‌ نظامیان مجهز به تفنگ‌ های ساچمه‌ ای و شکاری برای حفاظت از تظاهرکننده گان نیونازی در خیابان‌ها مستقر شدند. این شبه ‌نظامیان مانند نیروهایی اشغالگر کنترول مرکز شهر را در دست گرفتند؛ بدون آنکه نیروهای پولیس با آنها مقابله کنند. در تمام روز نازی‌ها با اسپری مرچ و دیگر تجهیزات به مخالفان ‌شان حمله می ‌کردند و پولیس هم مانند رهگذران به تماشای این خشونت می ‌پرداخت، اما بعد ازظهر شنبه گروهی دیگر این ‌بار در اعتراض به تظاهرات نژادپرستان سفید پوست راهی خیابان‌های همان منطقه  شدند. کوتاه زمانی پیش از آغاز تظاهرات، جیمز الکس فیلدز جوان ٢٠‌ساله موتر خود را کنار سرک  پارک کرد و منتظر تجمع معترضان شد. او که براساس گزارش‌ها یکی از نیونازی‌های امریکایی است، سپس با سرعت موتر خود را بر اعتصاب کننده گان رانده ، و ١٩ نفر را زخمی کرد و یک  زن جوان را هم کشت.  پولیس می ‌گوید راننده موتر درحال‌ حاضر بازداشت شده و اکنون نیز با اتهام « قتل درجه دو » رو به ‌رو است. با شدت‌ گرفتن درگیری‌ها، وضعیت فوق‌العاده  در این منطقه اعلام شد و‌ تری مکل‌آلیف، فرماندار ویرجینیا، گفت «من برای تمام برترپندارهای سفید و نازی‌ ها که به شارلوتزویل آمده‌اند، یک پیام دارم، ساده و روشن: برگردید خانه‌های تان». مقام‌ های رسمی درعین‌ حال گفته ‌اند دو نفر از نیروهای پولیس ایالتی نیز پس از سقوط هلیکوپتری که در حال پرواز بر محل در ارتباط با خشونت‌ها بوده، کشته شده‌اند.

Trauer in Virginia: Am Samstag ist ein Auto in der Stadt im US-Bundesstaat Virginia in eine Menschengruppe gerast. Eine Frau starb, 19 Menschen wurden verletzt, teils schwer.
ساعاتی پس از حملات روز شنبه دونالد ترامپ در بیانیه‌ ای بدون نام‌ بردن از گروه‌های راست‌ گرا  و خشونت‌ های این گروه‌ها خواستار پایان « نمایش مفرط نفرت، خصومت و خشونت بسیاری از طرف‌ها شد». او در حالی بر « بسیاری از طرف‌ها » تاکید کرد که ناظران منتظر محکوم‌ کردن شورش راست‌ گرایان افراطی از سوی رییس ‌جمهوری امریکا بودند و نه سرزنش تظاهرات صلح‌ آمیز ضد فاشیست‌ها. بعد ازظهر شنبه ترامپ در کنفرانسی مطبوعاتی بار دیگر از پاسخ ‌دادن به این به پرسش خبرنگاران که آیا خشونت نازی‌ های امریکا را محکوم می ‌کند یا نه، سر باز زد و در جواب درخواست ‌ها برای محکومیت راست ‌های افراطی از اتاق خارج شد.
در‌این‌ حال جمع کثیری از کنش گران، نماینده گان حزب دموکرات و نیز شماری از قانون‌ گذاران حزب جمهوری ‌خواه  از رییس ‌جمهوری امریکا به خاطر نام‌ نبردن از شماری از گروه‌ های سفید برترپندار  در محل، مانند نیونازی‌ها  و کوکلوکس‌کلان‌ ها انتقاد کرده‌اند. از‌جمله منتقدان به ترامپ، مارکو روبیو، رقیب درون ‌حزبی جمهوری ‌خواهان در جریان کارزار انتخابات ریاست ‌جمهوری است که گفته « برای ملت بسیار مهم است که از رییس‌ جمهوری امریکا، شرح رخدادهای شارلوتزویل را آن طور که واقعا صورت گرفته، بشنود؛ یک حمله تروریستی  به دست سفیدبرترپندارها». بیل کلینتون، رییس ‌جمهوری اسبق امریکا، نیز می ‌گوید همان ‌طور که باید از آزادی بیان دفاع کرد، باید خشونت، نفرت و برترپنداری سفیدپوستان  را رد کرد.
به باور تحلیل گران بسیاری برآمدن دونالد ترامپ و رییس‌ جمهوری او به سفید پوستان ملی ‌گرای امریکایی دل و جراات داده است؛ هرچند دفاع از چنین ایدیولوژی‌هایی نه امری جدید است و نه بی‌ سابقه. آنچه جدید است، در واقع فراهم ‌آمدن شرایطی برای آنهاست  تا ایدیولوژی برتری نژادی خود را بدون هیچ ‌گونه نقابی بیان و عیان کنند. برای آنها به ‌دوش‌کشیدن القابی مانند نیونازی و نژاد پرست ننگین نیست و حالا آنها احساس می‌ کنند یک‌ بار دیگر بخشی از چشم‌ انداز سیاسی مسلط ایالات‌ متحده‌ امریکا هستند. علاوه بر تساهل تاریخی نسبت به برتری سفیدها در امریکا، حساسیت‌ها نسبت به ظهور سفیدبرترپنداری هم اندک بوده است. سال ٢٠٠٩ ترسایی وزارت امنیت داخلی امریکا گزارشی تهیه کرد و در آن نسبت به تهدید برجسته تروریستی گروه‌ های سفیدبرترپندار هشدار داد. این گزارش البته با انتقادهای شدیدی مواجه شد و این وزارتخانه در نهایت به‌ خاطر فشارهای سیاسی گزارشش را پس گرفت  و گروهی را که مشغول تهیه این گزارش بودند، منحل کرد. حتا وقتی تهدیدهای ایدیولوژیک سفید برترپندارها  جذب انتخابات ریاست‌ جمهوری ٢٠١٦ ترسایی و کمپاین ترامپ شد، هم بسیاری آن را با انواع و اقسام ترفندها رفع  و رجوع کردند. بر پایه یکی از افسانه‌ های امریکایی نژادپرستی در گذر زمان از بین می ‌رود؛ اما واقعیت این است که نژاد پرستی با هنجارهای سیاسی مسلط همسان است و رویدادهای شارلوتزویل هم نشان می ‌دهد نژادپرستی به شکل ابتدایی خود در حال شکل ‌گیری و ظهور است.

بامداد ـ سیاسی ـ ۴/ ۱۷ـ ۱۴۰۸