به یاد رفیق نوراحمد نور، فروزان‌ ستاره‌ آسمان جنبش انقلابی افغانستان

 

نمی ‌دانم پس از مرگ ‌ام چه خواهد شد

نمی‌ خواهم بدانم کوزه ‌گر از خاک اندام ‌ام چه خواهد ساخت

ولی بسیار مشتاق ‌ام که ازخاک گلوی ‌ام سوتکی سازد

گلوی‌ام سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازی‌ گوش

و او یک ‌ریز و پی ‌درپی، دم گرم خودش را در گلوی ‌ام سخت بفشارد

و خواب خفته‌ گان، آشفته و آشفته ‌تر سازد

بدین سان بشکند در من

سکوت مرگ ‌بارم را

(مرتضی موسوی‌اهری )

 

با سلام خدمت  شما سروران و سپاس فراوان ازحضور صمیمانه‌ شما عزیران!

بیش ‌تر از ۲۵ سال است که عضو فامیل پرجمعیت و پرافتخار رفیق نوراحمد نورهستم.

در تمام این مدت، من و رفیق نور، هیچ ‌گاه مانند دو عضو فامیل در کنار هم نبوده‌ایم، بلکه همواره مانند دو رفیق، من از اوضاع سیاسی افغانستان از او سوال می ‌کردم و وی علاقه‌ مند به شنیدن اوضاع سیاسی ایران از جانب من بود.

به همین خاطر از شما اجازه می ‌خواهم که امروز، علاوه بر عضو فامیل رفیق نور، هم‌ چنین به عنوان یک ایرانی، که خودش را متعلق به جنبش انقلابی ایران می ‌داند، خلاصه‌ ای از زنده‌ گی نامه‌ رفیق نور عزیز را خدمت شما ارایه کنم.

رفیق نوراحمد نور در ۲۴ جون ۱۹۳۷ در شهر پنجوایی، در جنوب غربی شهر قندهار در افغانستان و در خانواده‌ یک فیودال متولد می‌ گردد. خانواده‌ای که از یک سو، ۸ نسل قبلی‌ شان به برادر « احمد شاه درانی » برمی ‌گردد که پس از مرگ نادر شاه افشار، حاکمیتی مستقل در افغانستان ایجاد می ‌کند و از سوی دیگر از ۴ نسل قبل و از همان ابتدا حضور سرمایه‌های غارتگر انگلستان در این منطقه، به مقاومت علیه سرمایه ‌داران جنایت ‌کار انگلستان برخاسته است.

مخالفت با دست ‌نشانده‌ گان انگلستان درافغانستان تا بدانجا می ‌انجامد که امیر عبدالرحمان خان، دست ‌نشانده‌ انگلستان، پدر پدربزرگ رفیق نور، یعنی "عبدالصمد خان ، را نابینا می‌سازد و وی را با ۳ برادر دیگر و به همراه خانواده‌های‌ شان به هندوستان تبعید می‌ کند و زمین‌های‌ شان نیز توسط سایر زمین‌ داران تصاحب می ‌گردد.

عبدالستار خان نوه‌ی عبدالصمد خان و پدر رفیق نوراحمد نور، در سال ۱۸۸۶ درهند متولد می ‌شود و در سال ۱۹۱۰ به افغانستان بازگشته و بخشی از زمین‌های اجدادی را بازپس ‌می‌گیرد. وی هم مانند نیاکان‌اش، علیه سرمایه‌ های انگلستان به مبارزه می ‌پردازد. رفیق نور، در سال ۱۹۴۴ وارد ‏لیسه‌ حبیبیه ای شهر کابل می‌ شود و در سال ۱۹۵۷ تحصیلات ‌اش را به پایان رسانده و در سال ۱۹۵۸ وارد دانشکده‌ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه کابل شده و در رشته‌ روابط بین‌الملل به ادامه‌ تحصیل می ‌پردازد.

از آن جایی که دانشگاه مرکزعلم است و نگرش علمی تنها ابزار درک قانون ‌مندی‌های تکامل اجتماعی است، رفیق نور، در ابتدا سنین جوانی دچار تحول ایدیولوژیک می ‌شود ، از طبقه‌ خودش، یعنی طبقه‌ فیودال‌ها، یعنی طبقه‌ زمین‌ داران بزرگ افغانستان که در آن زمان طبقه‌ حاکم هم هستند، جدا می‌ شود و به خدمت محکومان جامعه، یعنی کارگران، دهقانان و زحمتکشان شهر و روستا در افغانستان و به طور کلی، به خدمت توده‌های محروم و ستمدیده‌  افغانستان درمی ‌آید.

رفیق نور، در ماه نوامبر ۱۹۶۱ در شعبه‌ ارشیف وزارت امور خارجه‌ افغانستان مشغول به کار می‌ شود.

در ماه سپتامبر ۱۹۶۲ به خدمت سربازی می ‌رود و به عنوان محصل مکتب ظابطان احتیاط در منطقه‌ بالاحصار شهر کابل خدمت می‌ کند.

در ماه اگست ۱۹۶۳ عضو یکی از حوزه‌های قبل از تاسیس جریان دموکراتیک خلق افغانستان  می ‌شود.

از ماه اکتوبر ۱۹۶۳ با درجه‌ دریم بریدمن درغند (۷۲) فرقه (۸) پیاده در منطقه‌ قلعه جنگی شهر کابل خدمت کرده و در ماه مارچ ۱۹۶۴ با درجه‌ دوهم بریدمن احتیاط خدمت سربازی را به پایان می ‌رساند و بلافاصله مجدداْ به کار قبلی خود در وزارت امور خارجه افغانستان بازمی ‌گردد.

در این زمان پدر رفیق نور از سوی سایر هم طبقه‌ای‌های‌اش، یعنی افراد طبقه‌ حاکمه در افغانستان تحت فشار قرار می ‌گیرد که پسرتوکمونیست شده و علیه ما مشغول فعالیت است و این وظیفه‌  توست که این مساله را حل کنی.

عبدالستار خان، این موضوع را با رفیق نور مطرح می ‌سازد و رفیق نور جهت رهایی پدرش از این مخمصه، با نوشتن متنی اعلام می ‌کند که دیگر هیچ تعلقی به خانواده‌ عبدالستار خان ندارد و هیچ ادعای مالکیتی هم بر اموال این خانواده ندارد. سپس با چشم‌ پوشیدن از رفاه خانه‌ پدری، در اتاقی محقر در شهر کابل زنده‌ گی مستقل خویش را آغازمی ‌کند. وی با انتخاب نام فامیلی نور، رسماْ به طبقه‌  خود پشت می ‌کند و بدین ترتیب گام مهمی را در مسیر زنده‌ گی انقلابی‌اش برمی ‌دارد.

عبدالستار خان به خوبی می ‌داند که مسیری که رفیق نور در پیش گرفته، علیه منافع طبقه‌ حاکمه و بالطبع علیه منافع پدرش می ‌باشد، اما به خاطر صداقتی که در پسرش می ‌بیند همواره از وی حمایت می‌ کند تا جایی که بسیاری از جلسات مخفی «جریان دموکراتیک خلق افغانستان » در منزل عبدالستارخان، یکی از بزرگ‌ ترین فیودال ‌های افغانستان تشکیل می ‌گردند.

رفیق نور در ماه نوامبر ۱۹۶۴ از سوی حوزه‌ محل فعالیت ‌اش به عنوان نماینده جهت شرکت در کنگره‌ موسس جریان دموکراتیک خلق افغانستان در اول جنوری ۱۹۶۵ انتخاب می‌ شود.

رفیق نوراحمد نور به عنوان جوان ‌ترین عضو کنگره‌ موسس افتخار بعدی را نصیب خود می ‌سازد.

رفیق نور، در ماه جون ۱۹۶۵ جهت شرکت در مبارزات انتخاباتی دوره‌ ۱۲ پارلمان، از وزارت امور خارجه استعفا می ‌دهد و از سپتامبر ۱۹۶۵ تا سپتامبر ۱۹۶۹ به عنوان نماینده‌ مردم شهر محل تولداش پنجوایی، در پارلمان افغانستان از منافع زحمت ‌کشان افغانستان دفاع می ‌کند.

در یکی از جلسات پارلمان، هنگامی که نماینده‌ های طبقه‌ حاکمه در پارلمان به ببرک کارمل حمله می ‌کنند، رفیق نور به دفاع از وی برمی‌خیزد و یکی از این نماینده‌ ها، با میکروفون برسر رفیق نور می ‌کوبد که باعث بی‌هوشی وی شده و رفیق نور چند روزی در بیمارستان بستری می‌ گردد.

رفیق نور، در ماه می ۱۹۶۶ به عنوان عضو علی ‌البدل کمیته‌مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان  و در ماه نوامبر همان سال به عنوان عضو اصلی کمیته ‌مرکزی انتخاب می ‌شود.

رفیق نور پس از پایان دوره‌ پارلمان، به عنوان کارمند حرفه‌ ای حزب دموکراتیک خلق افغانستان در امور تشکیلاتی به فعالیت می ‌پردازد.

در نوامبر ۱۹۷۵ به عنوان عضو بیروی سیاسی کمیته‌ مرکزی حزب، منتخب کنفرانس حزبی جناح "پرچم" بعد از انشعاب، و در ماه جون ۱۹۷۷ به عنوان عضو بیروی سیاسی و منشی کمیته‌ مرکزی حزب، منتخب کنفرانس وحدت هر دو جناح "خلق" و "پرچم" انتخاب می‌شود.

در سال ۱۹۷۷ رفیق نور و بانو شمیم شفیعی ، با همدیگر ازدواج می‌ کنند.

با قیام نظامی ۲۷ اپریل ۱۹۷۸ یک "شورای نظامی" ایجاد می‌شود که در ۲۹ اپریل خود را در کمیته‌ مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان ادغام می ‌کند و بدین ترتیب "شورای انقلابی" شکل می‌ گیرد و رفیق نور به عنوان عضو کمیته ‌مرکزی حزب، شامل "شورای انقلابی" می ‌گردد.

رفیق نور در اول می ۱۹۷۸ به عنوان وزیرامور داخله تعیین گشته و در ۵ می همان سال آغاز به کارمی ‌کند.اما به علت تضادهای درون حکومتی، در ۱۷ جون ۱۹۷۸ رفیق نور از مقام وزارت خلع شده و به عنوان سفیر کبیر و نماینده‌ی فوق‌العاده جمهوری دمکراتیک افغانستان در امریکا تعیین می‌گردد و به همین خاطر جهت آشنایی با اسناد و سوابق امور سفارت افغانستان در امریکا به وزارت خارجه افغانستان معرفی می‌گردد.

رفیق نوراحمد نور در ۵ جولای ۱۹۷۸ از افغانستان به امریکا می ‌رود ولی در ماه اگست ۱۹۷۸ از مقام سفارت هم عزل می ‌گردد.

رفیق نور در ۵ سپتامبر ۱۹۷۸ امریکا را ترک کرده و مخفیانه در اروپا زنده‌ گی می ‌کند تا این که در ۲۷ دسامبر ۱۹۷۹ به افغانستان بازمی ‌گردد و در ماه جنوری ۱۹۸۰ به عنوان دبیر کمیته ‌مرکزی حزب ‏دموکراتیک خلق افغانستان و عضو هییت‌ رییسه‌ "شورای انقلابی" انتخاب می ‌گردد و بلاخره در اواخر ماه می 1981 به عنوان معاون هییت ‌رییسه‌ "شورای انقلابی" تعیین می‌ گردد.

با اینکه جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان کاملاْ تحت حمایت اتحاد جماهیر شوروی است و به این حمایت هم نیاز کامل دارد، ولی رفیق نوراحمد نور در مقابل سیاست‌های غلط ریویزیونیست‌های حاکم بر شوروی می ‌ایستد تا این که در ماه جنوری ۱۹۸۴، دولت شوروی رفیق نور را به بهانه‌ تحصیل در انستیتوت علوم اجتماعی شهر مسکو، نزدیک به دو سال در تبعید و تحت نظر نگه می ‌دارد.

همین ریویزیونیست‌ ها نیز سرانجام آخرین دست‌آوردهای سوسیالیزم در شوروی را به نابودی می ‌کشانند وهم‌ چنین، افغانستان را به مجاهدین "شورای نظار" تحویل می ‌دهند.

روزی از رفیق نور سوال کردم وقتی که شما را اجباراْ به مسکو انتقال می ‌دادند، عکس‌العمل حزب و سایر رهبران حزب در مقابل این عمل چه بود؟

رفیق نور پاسخ داد که روز عزیمت در فرودگاه کابل ببرک کارمل، رییس‌ جمهور وقت افغانستان به من گفت: « نورجان، هیچ کاری برایت کرده نمی‌تانم. »

در ماه اکتوبر ۱۹۸۵ دوران تبعید در مسکو به پایان می‌رسد و رفیق نور به افغانستان بازگشته و فعالیت‌های قبلی خود را ادامه می ‌دهد.

به خاطر خصوصیت عدم سازش ‌کاری و عدم سکوت در مقابل مواضع انحرافی سایر رهبران حزبی و دولتی، رفیق نور در زمان ریاست‌جمهوری نجیب ‌اله ، نیز به تبعید اعزام می ‌شود.

با این که رفیق نوراحمد نور، یکی از رهبران موثر افغانستان است ولی همواره به عنوان سفیر، به خارج از افغانستان اعزام می ‌گردد و از جامعه و مردم‌ اش دور نگه داشته می‌ شود.

رفیق نور در ماه مارچ ۱۹۸۸ به عنوان سفیر کبیر و نماینده‌ی فوق ‌العاده دولت افغانستان در لهستان منصوب شده و تا ماه جولای ۱۹۸۹ به انجام این وظیفه می ‌پردازد.

سپس در ماه اگست ۱۹۸۹ به عنوان سفیرکبیر و نماینده‌ فوق‌العاده دولت افغانستان در سازمان ملل متحد تعیین می ‌شود؛ و با این که وی را در ماه جون ۱۹۹۰ به عضویت هییت اجراییه‌  شورای مرکزی "حزب وطن" منصوب می ‌سازند، اما رفیق نور را تا ماه دسامبر ۱۹۹۰ همچنان در خارج از افغانستان نگه می‌ دارند و سپس وی را از ماه جنوری ۱۹۹۱ تا ماه جون ۱۹۹۲ سفیر کبیر و نماینده‌ فوق‌العاده دولت افغانستان در کوبا می‌ سازند.

در ماه نوامبر۱۹۹۱ دولت روسیه از حمایت حزب و دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان کاملاْ دست می‌ کشد و تصمیم می ‌گیرد افغانستان را به "شورای نظار" تحویل بدهد.

روزی در مورد تحولات افغانستان در دوران جابه‌جایی قدرت، از رفیق نورسوال کردم که شما در این زمان هنوز عضو هییت اجراییه‌ شورای مرکزی "حزب وطن" هستید، آیا در مورد مذاکراتی که رهبران حزب با گلبدین حکمت ‌یار و احمدشاه مسعود جهت انتقال قدرت انجام می ‌دادند، از شما هم نظرخواهی می ‌شد؟ و رفیق نور پاسخ داد: ابداْ! من از طریق دوستانم مطلع می ‌شدم ولی هیچ‌ گاه به طور رسمی مورد نظرخواهی تشکیلاتی قرار نگرفتم.

سرانجام رفیق نوراحمد نور در ۸ سپتامبر ۱۹۹۴ به همراه خانواده‌اش وارد هالند می ‌شود و در سال ۱۹۹۵ اجازه‌اقامت درهالند را می ‌گیرد. اما در این جا نیز دولت امپریالیستی هالند وی را آسوده نمی ‌گذارد.

رفیق نور از آغاز سال ۱۹۹۹ مورد مصاحبه‌ های متعدد قرار می‌ گیرد تا این که در اواخر نوامبر ۲۰۰۲ اجازه‌اقامت درهالند را از وی پس می‌ گیرند؛ به بهانه‌ ای این که رژیم جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان نقض حقوق بشر کرده است و رفیق نورهم به عنوان یکی از رهبران اصلی این رژیم، در نقض حقوق بشر سهیم بوده است.

دادستانی دولت هالند با تشکیل یک تیم مخصوص، از سال ۲۰۰۲ تا سال ۲۰۰۴، تحقیقات وسیعی را در سراسر جهان جهت یافتن سند جرم علیه رفیق نور انجام می‌ دهد و سرانجام طی نامه ‌ای به رفیق نور، زبونانه اعتراف می ‌کند که هیچ سندی دال بر محکومیت نوراحمد نور یافت نشده است، اما وی باید هالند را ترک کند و رفیق نور پاسخ می ‌دهد که من به هالند آمده‌ام و از هالند هم خارج نخواهم شد و خارج هم نشد.

رفیق نوراحمد نور با تعهد کامل در دفاع از محرومان جامعه افغانستان، تا آخرین روزهای زنده ‌گی ‌اش، در کنار سایر همرزمان‌اش، با صداقت کامل و خسته‌ گی‌ناپذیر، به طور سازمان ‌یافته و تشکیلاتی به دفاع از منافع توده‌های زجرکشیده‌ی افغانستان می ‌پردازد و در شامگا ۵ جنوری ۲۰۲۴ فوت می ‌کند.

به طور کلی، مواضع و عملکردهای سیاسی ـ طبقاتی رفیق نوراحمد نور، وی را کاملاْ از سایر همرزمانش متمایز می‌ سازد و همه‌ ی این‌ها، شخصیتی برتر را در تاریخ معاصر افغانستان پدیدار می‌ سازد که نه این که کم‌ نظیر است، بلکه بی ‌نظیر است.

ستاره‌  نام رفیق نوراحمد نور، در اوج آسمان جنبش انقلابی افغانستان تا ابد خواهد درخشید و یاد وی در ذهن و قلب انقلابیون افغانستان تا ابد جاودانه خواهد ماند.

گر بدین سان زیست باید پاک

من چه ناپاک ‌ام اگر ننشانم از ایمان خود، چون کوه

یادگاری جاودانه، بر تراز بی ‌بقای خاک.

( احمد شاملو)

 

متشکرم!

بهمن آرام

هالند، ۳ فبروری ۲۰۲۴

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۵/ ۲۴ـ ۰۸۰۲

 Copyright ©bamdaad 2024

 

 

پیام انجمن سراسری حقوقدانان افغانستان  بمناسبت روز بین المللی آموزش

 

چهارشنبه  ۲۴ جنوری ، مطابق ۴  دلو  روز بین المللی آموزش است که بر اساس فیصله جلسه عمومی سازمان ملل متحد در سوم دسامبر ۲۰۱۸ شناخته ومورد  تصویب قرار گرفت و از ۲۴ جنوری ۲۰۱۹ این روز همه ساله از جانب مجامع ملی و بین المللی مورد تجلیل و یادهانی قرارمیگیرد.

سازمان ملل متحد  آموزش را با صلح و تداوم انکشاف  گره خورده تلقی مینماید. بدون شک آموزش، ایجاد ، حفظ و گسترش زمینه های  آن تضمین برای  انکشاف معارف و تعلیمات عالی  در واقعیت، بزرگ شدن سرمایه بزرگ ملی و معنوی در یک جامعه میباشد.

آموزش اساس بزرگ ساختن ظرفیت تجربه، آگاهی، شناخت و تعقل برای خودشناسی ، جامعه و انسان شناسی  و علوم  مثبته میباشد. همچنان یک اساس کسب تجارب و بکارگیری اندوخته های علمی و آموزشی برای  پیشرفت جامعه، تمدن، ترقی و تغیر مثبت  در زنده گی شهروندان، درمطابقت با ضرورت های زمان میباشد. روی همین دلایل و واقعیت های مستدل است که آموزش بحیث یک حق طبیعی و انسانی میباشد که در تمامی قوانین اساسی کشورها  ضمانت شده و بخشی از وظایف و مسوولیت بزرگ برای دولت و یک حق و ضرورت برای شهروندان ، بخصوص نسل جوان اعم از پسر و دخترمیباشند.

چنین گفت پیغمبر راست گوی

ز گهواره تا گور دانش بجوی

آموزش اساس کسب باور و اعتماد نسبت به توانايی جسمی، فکری و روانی خود میباشد که آنرا بحیث یک خدمت و ادای مسوولیت  اخلاقی و وجدانی ، دوباره به جامعه تقدیم میکند.

این آموزش و پرورش است که در رشد اخلاق و وجدان ، رشد همه جانبه شخصیت انسان و تقویت رعایت حقوق بشر و آزادی‌ های اساسی کمک میکند ، به گسترش حسن تفاهم، دگرپذیری (تسامح ) صلح  و دوستی میان تمامی مردمان، گروه‌های اجتماعی، قومی  و مذهبی  یاری میرساند.

حق آموزش در مواد ۲۶ و ۲۷ کنوانسیون  بین المللی پیرامون حقوق بشر مصوب  ۱۹۴۸ و میثاق بین المللی  حقوق مدنی و سیاسی  مصوب ۱۶ دسمبر ۱۹۶۶ در مواد ۳ و بند دو ماده ۱۹ به وضاحت تسجیل یافته اند.

موجودیت زمینه های رشد و انکشاف فکری بوسیله آموزش، خلاقیت، ابداعات کشفیات و اختراعات عملی حق هر شهروند و مسوولیت یک دولت و یا نظام حقوقی میباشد، اما با درد و دریغ اکنون کشورما افغانستان، با تسلط سیاست های جابرانه و استعدادکش طالبان به جهنم ممنوعات و منکرات برای هر شهروند ، بخصوص زنان و دختران مبدل گردیده و در دو سال و پنج ماه اخیر با بسته شدن دروازه های مکاتب بروی دختران و دروازه های ادارات به روی زنان دارای تحصیل و تجارب بزرگ کاری،  افغانستان را به غمستان ممنوعیت ها و سلب همه حقوق انسانی شهروندان مبدل نموده است.

شریعت خود ساخته دیوبندی طراز پاکستانی طالبان که با جهل، تاریکی و نفرت در برابر روشنی، علم و دانش بشری عجین خورده است، سرنوشت شهروندان قریب به چهل میلیونی درکشورغم زده افغانستان را به گروگان و به چنگ پنجال ها  خونین قرار گرفته است. هرگونه زمینه آموزش، استفاده از دانش و تجارب علمی دنیای مدرن را محدود و توانايی های فکری و استعداد ها را در خانه ها محبوس نموده است . درحالیکه نسل جوان ، با استعداد و آموزنده مهاجرین افغان در کشورهای مختلف با استفاده از زمینه های آموزش، کسب علوم و فرآورده های علمی و تخنیکی معاصر خلاقیت ها ی مختلف علمی و تخصصی را در مجامع عملی و پژوهشی از خود تبارز داده اند.  راه یابی این افغانان در پارلمانها، احزاب سیاسی، مجامع اکادمیک بحیث استادن، متخصصین بلند مرتبت در شفاخانه ها، وکلای مدافع، قاضیان، محققین، انجنیران و ده ها بخش های آموزشی و علوم اکثرا زینت بخش روزنامه های و سایر وسايل رسانشی میگردند. ولی درافغانستان به دستور وزیر تحصیلات عالی طالبان هم اکنون تصفیه کتابخانه دانشگاه کابل که غنی ترین مرکز آثارعلمی و تحقیقی از استادان فاکولته های مختلف و درعرصه های مختلف علوم درده ها سال اخیر میباشد، آغاز گردیده است که گویا همه آثاری که در مطابقت با شریعت نیستند، باید از این مرکز بزرگ  و زخیره پرغنای افغانستان جمع آوری گردد.

انجمن سراسری حقوقدانان افغانستان درحالیکه خود را در تجلیل و یادهانی روز بین المللی آموزش  با همه مدافعان آموزش در سطح جهان و دفاع از حق حقه آمورش دختران و زنان کشور شریک میداند، بحیث مدعی العموم مردم افغانستان از همه حقوق شهروندی مردم افغانستان دفاع نموده بر این حقوق یکبار دیگر تاکید و محدویت ها  ممانعت های غیرانسانی طالبان را محکوم مینماید. انجمن هرگونه دستبرد بر ذخیره های علمی ـ تحقیقی، کتب و رسالات مجامع علمی و اکادمیک را یک جرم نابخشودنی   میداند و آنرا اقدام حسودانه وعداوت در برابرعلوم، کتاب خوانی و آموزش میداند.

چنین تصامیم بدون شک با دین و آیین مردم افغانستان مباینت دارد و متاسفانه زعامت طالبان ،دینی را که به اقرأ شروع و خداوند در قرآن به قلم سوگند یاد مینماید مورد سؤ استفاده قرار می‌دهند.

با حرمت،

از نام هیات اجرايیه انجمن سراسری حقوقدانان افغانستان

میر عبدالواحد سادات، رییس انجمن

 

 بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۲۴ـ ۲۹۰۱

 Copyright ©bamdaad 2024

 



 




 




بامداد  ـ ۴/ ۲۴ـ ‍۲۰۰۱

Copyright ©bamdaad 2024

 

 

درسوگ نبود زنده یاد نوراحمد نور*

 

مریم بریالی

اولاً، می‌ خواهم تسلیت‌های عمیقم را به تک تک اعضای خانواده کاکا نورارسال کنم.

من با کاکا نور بعد از مرگ پدرم آشنا شدم. پیش از آن، او «رفیق نور» بود، کسی بسیار دور و بالاتر از سطح من. در آن زمان، من از یک بحران هویتی می‌ گذشتم تا بتوانم جایگاه خودم را در بین فرهنگ‌های مختلف و مکتب‌های فکری مختلف پیدا کنم. در عین حال که در فکر سیاسی غربی تعلیم دیده بودم، واز یک خانواده چپگرا افغان می‌ آمدم، من تازه‌ به افغانستان واقعی آشنا شدم و آنجا آغازبه کارکردم. افغانستان آن بهشتی نبود که در داستان‌های مادر و پدرم، و یا دوستان‌ شان شنیده بودم. بسیار یک جامعه محافظه‌ کار و متعصب مذهبی بود. این همه، بحران‌ های فکری من را بیشتر و نه کمتر می‌ کرد. مادرم همیشه می‌ گفت «همراهی کاکا نور گپ بزن، می‌ توانند با سوالهایت کمک ات کنند».

آغاز دوستی فکری من با کاکا نور از طریق سوالات زیادی در مورد افغانستان، تاریخ حزب، و تاریخ افکار سیاسی در افغانستان در طول سال‌ها شکل گرفت. من که همیشه سوال می‌ کردم و آنها که باید همیشه جواب می‌ دادند. زمان که من نوشته‌هایم را با کاکا نورشریک کردم و با همه چیزی که او می‌ گفت موافق نبودم، جریان عوض شد. او شروع کرد سوال پرسیدن در رابطه با افغانستان آنزمان، مردم، رسانه‌ها، و به خصوص جوانان. کاکا نوربه کارهای تحقیقی که ما انجام می‌ دادیم علاقه‌ مند شدند. اینکه ما با اعداد و ارقام در افغانستان کار می‌ کردیم، برای ایشان بسیارجالب و جدید بود. او اولین شخص بود که اهمیت کارهای ما را فهمید.

از آنجا به بعد، کاکا نور و من در مورد نظریه‌های سیاسی تا نظام‌های مختلف سیاسی، تا دولتداری، ملت‌ گرایی، فمینیزم، و افراط‌ گرایی مذهبی صحبت می‌ کردیم؛ از حضرت محمد تا ماکیاولی تا مودی تا مادربودن موضوعات مورد بحث ما بود. درعین حال مشکلات چپی‌ها و روشنفکرهای افغانستان که فقط در بین خود مانده اند، را هم بررسی میکردیم. شنیدن این حرف‌ ها از یک مرد افغان با سن و سویه کاکا نور که درمورد اشتباهات، ولی هم در مورد فاتالیزم تاریخ صحبت می‌ کردند، برای من بی‌ نهایت جذاب و نو بود.

یک روز، بعد از انچه که برای من «دومین سقوط کابل » در ۱۵ اگست ۲۰۲۱ بود، با او تماس گرفتم (اولین سقوط برای من در اپریل ۱۹۹۲ بود، که هنوز هم درخاطرم بسیار زنده است). من بی اندازه احساساتی و ناراحت بودم. اشکم در گلویم نشسته بود. دردی که در دلم بود، بدتراز وقت فوت پدرم بود. از او پرسیدم، « کاکا، چی فکر می‌ کنید، بعد از این چی می‌ شه، سرنوشت افغانستان چی می‌ شه؟ ». واقعیت این بود که من هم نمی‌ دانستم دقیق چی سوال بپرسم. از رویدادهای شوک‌آور که از سقوط زرنج تا کابل، لحظه به لحظه، با همسرم نسیم که هنوز در کابل بود، پیگیری می‌ کردم، روحاً ویران ام نموده بود. تاریخ داشت دوباره تکرار می‌ شد. من انتظار داشتم کاکا نورهم به اندازه من ناراحت باشد، و شاید یک جایی درونم می‌ خواستم که او هم با من گریه کند. و حتا شاید یک جایی، دخترک کوچک درونم می‌ خواست که کاکا نور به من بگوید که همه چیز به زودی دوباره درست می‌ شود، طالبان از بین می‌ روند و دنیا گل و گلزار می‌ شود. تحلیلگر سیاسی خودم، خاموش شده بود، ولی او خیلی آرام بود. او غمگینی و ناراحتی خود را در برابر وضعیت بیان کرد و سعی کرد تا با من همدردی کند، اما چیزی در آواز او توهم باقی ماند.

او با صداقت به من گفت که هیچ‌ کس نمی‌ تواند دقیقاً آینده را پیش‌ بینی کند، اما مطمین باش که شرایط تغییر خواهند کرد و وضعیت همیشه اینگونه نخواهد ماند. این سخنان، بلافاصله نتوانست که مرا تسلی دهد. من افسرده شدم و برای مدتی با ایشان حرف نزدم. من اشخاصی را پیدا کردم که همفکر و هم احساس خودم بودند، و از دیگر-اندیشان خود را دور کردم. نهایت همان کار را انجام دادم که قبلاْ با کاکا نور در مورد چپی‌ ها انتقاد کرده بودم.

 با گذشت زمان بود که فهمیدم چرا او مثل من ناراحت و تکه تکه نبود. او شاهد چندین سقوط و تغییر رژیم‌ها در افغانستان بود؛ شاهد تحولات تاریخی که خودش و رفقانش شکل داده بودند و یا شکارش بودند. شاهد حالات و تحولات که من شاید تصورش را هم کرده نمیتوانستم.

نهایتاً، آرامش و منطق کاکا نور بود که به راستی مرا از دپرسی شدید و از ناامیدی عمیق نجات داد. این تغییر دیدگاه کمک کرد تا از دایره‌ی تک‌ اندیشی و یک نواختی خارج شوم. در اینجا بود که به اندیشه‌های گسترده‌ تر تاریخی پناه بردم و اهمیت تاریخ و انسان‌هایی که در شکل‌ گیری آن نقش داشته‌ اند را درک کردم. کاکا نور برای من یکی از این شخصیت‌ها بود.

 من واقعاً از فرصتی که داشتم تا با او وقت بگذرانم و از تجربیات اش بیآموزم، سپاسگزارم.

 

* گزینش عنوان از بامداد

 

بامداد  ـ ۱/ ۲۴ـ ‍۲۲۰۱

Copyright ©bamdaad 2024

 

 

 

 


بامداد  ـ ۳/ ۲۴ـ ‍۲۰۰۱

Copyright ©bamdaad 2024