بیانیه کانون نویسندگان ایران

به سرکوب و اخراج نژادپرستانه‌ی مهاجران افغان پایان دهید

 

در هفته ‌های اخیر اخبارِ برخوردهای خشن با پناهندگان افغان موجی از خشم و نگرانی در جامعه‌ی بیدار ما برانگیخته است.

روند افغان ‌ستیزی، به ‌ویژه پس از آتش ‌بس، چنان ابعاد هولناکی به خود گرفته است که تن به رفتارهای شنیع فاشیستی و ناسیونالیستی می ‌زند. در جریان تبلیغات ضدافغانی، مهاجرانی که سال‌های دراز است در ایران زیسته‌اند به یک ‌باره و بدون ارایه سند یا دلیل مشخصی به جاسوسی برای اسراییل متهم شده‌ اند و با رفتارهای به غایت نژادپرستانه به صورت فله‌ای و بسیار اهانت ‌آمیز از ایران اخراج می  ‌شوند.

اخراج اجباری بیش از ۲۰ هزار خانوار پناهنده از ستم حکومت فوق‌ارتجاعی طالبان ستمی آشکار بر مردم بی‌ پناهی است که در کشور مبدأ خود با مخاطرات جانی مواجه‌ اند.

رفتار تبعیض‌آمیز با پناهندگان افغان همواره مایه‌ی نگرانی بوده است اما از سال ۱۴۰۲ به این سو این روند شتاب خطرناکی به خود گرفته است به گونه‌ای که حاکمیت با قطع تدریجی خدمات اندک آموزشی، بانکی و بهداشتی ارایه شده به این مهاجران و برخورد خشن و پولیسی با آن‌ها سعی کرده است مهاجران را وادار به ترک کشور کند. از جمله این اقدامات می ‌توان به قطع تأسف ‌بار خدمات آموزشی به کودکان افغان اشاره کرد که اغلب بدون دخالت دولت و توسط نهادهای خیریه بخش خصوصی در حال انجام بود و با ممنوعیت‌های ایجاد شده توسط دولت دیگر ادامه پیدا نکرده است.

ستیز با مهاجران و اخراج آن‌ها بخشی از پروژه‌ی گروه‌ های نژادپرست و ناقض حقوق مسلم انسانی است که در سال‌های اخیر در نقاط مختلف دنیا قدرت را در دست گرفته‌ اند. این اندیشه‌ی سیاسی متعلق به کسانی است که با سواستفاده از اضطرار پناهندگان به خود اجازه می ‌دهند هم نیروی کار آن‌ها را هدف استثمار قرار دهند هم از آن ‌ها در معادلات منطقه‌ای و بین‌المللی به عنوان اهرم فشار استفاده کنند. کسانی که مرزهای قراردادی را بهانه ‌ای برای عبور از مرزهای انسانیت و عدالت قرار داده‌اند.

کانون نویسندگان ایران بر مبنای روح کلی منشور و اساسنامه خود از حق امنیت، سرپناه و زندگی انسانی برای همگان بی‌‌هیچ قید و شرط حمایت می‌کند و رفتارهای نژاد پرستانه و شوونیستی را خواه از سوی حکومت و خواه از سوی گروه‌های دست‌ راستی افراطی محکوم می ‌کند و خواهان توقف این چرخه‌ی ستم و نامردمی است که به‌ راستی در حکم وهن به حیثیت انسان مترقی است.

 

کانون نویسندگان ایران

۱۵سرطان ۱۴۰۴

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۳/ ۲۵ـ ۰۸۰۷ 

Copyright ©bamdaad 2025

 

 

فاجعه انسانی در حال اتفاق است ، در حالیکه حق پناهندگی از حقوق بنیادین بشر است

 

نامه سرگشاده به سرمایه ‌داران و ثروتمندان افغانستان از جانب هیات رهبری انجمن همبستگی زنان افغان

به نام خداوند دادگر و بیدارگر

حضور محترم سرمایه‌ داران، تاجران، و شخصیت‌های متمول افغانستان،

با نهایت حرمت،

در زمانی ‌که ملت شریف افغانستان در یکی از سخت ‌ترین مراحل تاریخ خویش بسرمی ‌برد و هزاران خانواده مهاجر، پس از سال‌ها رنج غربت، از کشورهای همسایه به کشور بازگشت داده می ‌شوند، وجدان ملی، انسانی و دینی ایجاب می ‌نماید که همه فرزندان این خاک، به‌ ویژه کسانی‌ که در رفاه و آسایش بسرمی‌برند، در برابر سرنوشت ملت مسوولیت بپذیرند.

متأسفانه واقعیتی تلخ اما انکارناپذیر آنست که بخش بزرگی از ثروت‌های انباشته ‌شده در دست عده‌ای محدود، نه از مسیر تولید و رقابت سالم، بلکه در بستر مناسبات ناعادلانه، فساد اداری، امتیازهای سیاسی، و رنج میلیون‌ها انسان محروم گردآمده است. نظام‌ های گذشته، با تمام امکاناتی که در اختیار داشتند، نتوانستند عدالت اجتماعی، ثبات سیاسی، و توسعه واقعی را برای ملت تضمین کنند و امروز، همان نسل از مهاجرین که در پی سیاست ‌های شکست‌خورده و جنگ تحمیلی، از وطن رانده شدند، دوباره در شرایطی اسفناک به کشور بازمی ‌گردند.

در چنین شرایطی، سکوت، بی ‌تفاوتی و تماشا از دور، نه تنها بی ‌احترامی به کرامت انسانی این مردم است، بلکه نادیده‌ گرفتن مسوولیت تاریخی و اخلاقی شما در قبال ملت افغانستان می‌ باشد.

ملت افغانستان از شما صدقه و لطف شخصی نمی ‌طلبد، بلکه انتظار دارد تا بخشی از دین‌ تان را نسبت به این سرزمین ادا نمایید. این دین، نه تنها مادی بلکه اخلاقی و ملی است، چرا که بدون فداکاری و همکاری واقعی، هیچ آینده‌ای برای این سرزمین قابل تصور نخواهد بود.

امروز زمان آن فرا رسیده است که در کنار مردم ایستاده و با سرمایه‌ گذاری هدفمند، حمایت از بازگشت ‌کنندگان، ایجاد شغل و فرصت‌های معیشتی، و تقویت پروژه‌های عام‌المنفعه، سهم خود را در احیای کرامت انسان مردم افغانستان به خصوص زنان و کودکان ایفا نمایید.

اگر شما وجدان بیدار دارید این صدا را شریک نماید تا به گوش کسانی برسد که باید پاسخ دهند .

با حرمت

سیده طلوع

رییس انجمن همبستگی زنان افغان در هالند شهر ایندوفن

 

۷ جولای ۲۰۲۵

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۲۵ـ ۰۸۰۷ 

Copyright ©bamdaad 2025

 

بنام خداوند حق و عدالت

دادخواهی بخاطر حق و حقوق افغانان مظلوم و داعیه برحق مهاجران افغانستان

 

مهاجرت افغانان که درطی نیم قرن  اخیر بلندترین رقم را درجهان تشکیل میدهند، بخش از تراژیدی جانکاه ملت افغانستان است که معلول و محصول مداخله و تجاوز خارجی است و متأسفانه روز تا روز ابعاد پرجنجال را بخود کسب مینماید. 

هموطنان مظلوم ما ، بعد ازتقبل مصایب فراوان و دشواری های باورنکردنی ، چندین دهه غربت در  ایران و پاکستان، اکنون با دسایس الحیل  جمهوری های به اصطلاح اسلامی آنکشورها که طی سالیان متمادی  بر مهاجران افغان بنام  « اخوت اسلامی »  تجارت نموده اند ، بحیث ابزار سیاسی و وجه المصالحه ، با تحقیر، توهین، زندانی و شکنجه  در معرض اخراج جبری قراردارند و بحیث وسیله فشار و تضعیف بیشتر کشور شان  بکار گرفته می‌شوند . 

افغانان مظلوم درهردو جمهوری قلابی به اصطلاح اسلامی  به ظالمانه ترین شکل و طراز « یزیدی » ، هولوکاست و نتانیاهو قصاب فلسطین ، مورد ستم قرار میگیرند . 

شاید اولیای امور جمهوری های  « اسلامی » ایران و پاکستان ، بخاطر این جفای بزرگ شان دلیل تراشی نمایند : 

اما واقعیت اظهر من الشمس این است که چنین برخورد غیر انسانی مطابق به هر دین و آیین و تمام ارزشهای حقوقی و اخلاقی  و تداوم دهشت ، بربریت  و  توحش پنداشته میشود   که هیچگونه توجیه اخلاقی ، حقوقی و دینی ندارد و با تمام معیارها و موازین حقوقی و اخلاقی مغایرت دارد  و صاف و ساده:

نقض خشن تمام ارزشهای انسانی و مرگ انسانیت است ! 

و یک فاجعه بزرگ انسانی می باشد   ! 

در احوال کنونی ، مسوولیت اساسی این مصیبت بزرگ ملی و مهاجر شدن ملیونی هموطنان بیچاره ما  متوجه حکومت دی فکتوی طالبان و زعامت تندرو آن است که  با قرایت متحجرانه طراز دیوبندی از دین مبین اسلام و برخورد پر تعصب ایدیولوژیک به عوض پرداختن به مسایل اساسی جامعه و مصایب بزرگ فقر و بیکاری  به ریش و حجاب مردم چسپیده اند و منافع علیای افغانستان و مردم مطلوم را قربان مینمایند . 

اخراج جبری مهاجران افغان از ، ایران و پاکستان : 

- مغایرتمام ارزشهای حقوقی وانسانی اعلامیه جهانی حقوق بشر،

 - میثاقها و کنوانسیون های ناشی از آن ،

 - موازین حقوق بشر دوستانه،

- نقض خشن ارزشهای مندرج در کنوانسیون (1951 م ) ژینو در مورد مهاجران و الحاقیه (1967 م) آن،  

و معیار های کمیشنری عالی ملل متحد در امور  مهاجران و پناهندگان ( UNHCR ) می باشد که با انسانیت و ارزشهای مشترک دینی و حسن همسایگی مباینت کامل دارد و درین احوال نهایت دشوار  ومصایب موجود در أفغانستان به صورت قهری و جبری عملی میگردد.

 حسب گزارش منابع معتبر بین المللی ، مقامات ایرانی و پاکستانی  مهاجران أفغان را با تهدید واولچک زندانی، اطفال و مریضان صعب العلاج   را تخویف ، فامیل ها را از هم جدا وفرزندان را از والدین کهنسال شان جدا و سر انجام به صورت جبری درمغایرت کامل با حکم ماده (33) کنوانسیون ژینو ( 1951 م ) اخراج مینمایند ( در جمع اخراج شده گان افراد معلول ، مریضان ، متقاضیان پناهندگی شامل فهرست مرتبه کشور های پناهنده پذیر و حتی اشخاص بالاتر از سی سال متولد ایران و پاکستان قرار دارند ) در تمام این پروسه افغانان برخلاف أصول مروج جهانی و حتی قوانین نافذ پاکستان و ایران  از حق دادخواهی و گرفتن وکیل محروم می باشند . 

استدلال از طرف جمهوری های قلابی ایران ‌‌پاکستان ، مطرح  میگردد که به کنوانسبون مهاجران (1951م) سازمان ملل متحد  الحاق نکرده اند . 

انجمن سراسری حقوقدانان افغانستان بمثابه مدعی العموم مردم‌مظلوم ما ، برایشان پاسخ میدهد که : 

اعمال غیرانسانی شما ، در مغایرت با تمام میثاقها و‌کنوانسبونهای قرار دار که ، کشور های شما با آنها الحاق و مکلف برعایت آن می باشد ، که با نهایت ایجاز تعداد آن  را متذکر می شویم : 

- اصل عدم بازگشت اجباری 

 - تناقض با  با ماده ۳ کنوانسیون ۱۹۸۴ علیه شکنجه،

- مغایرت با  ماده ۳۲ کنوانسیون مهاجران (  ۱۹۵۱ م ) ،

- مغایرت با کنوانسیون حقوق کودک (۱۹۸۹)، که ایران با آن الحاق نموده است و ماده ۹ کنوانسیون چنین مشعر است :

«کودک نباید از والدین خود جدا شود مگر اینکه چنین جدایی در راستای منافع عالیه کودک باشد…»

- اصل رفتار انسانی با مهاجران و بیگانگان،

- مغایرت با میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی،

- محرومیت از آموزش، سلامت و هویت حقوقی،

 - مغایرت با  کنوانسیون حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی،

- تعهدات عرفی و اخلاقی اسلامی و منطقه‌ای.

همچنان : 

موارد تحقیر، توهین و برخورد خلاف کرامت انسانی ، وارد آوردن اتهامات سنگین و کاملا ناروا ، جاسوسی به اسراییل و غیره .

مبرهن است که : 

مهاجرت یک اصل جهانی وقبول شده بشری وحقوقی است که در حقوق بین ا لمللی معاصر جایگاه خاص دارد و منحیث حق انکار ناپذیرشهروندان جهان مسجل گردیده است و اعلامیه جهانی حقوق بشر درمواد ( ۱۳ و ۱۴ ) خود این اصل را تسجیل و تصریح کرده است و اسناد ناشی ازاین اعلامیه موارد تحقق آنرا مشخص ساخته است که عمده ترین آن کنوانسیون ژینو(۱۹۵۱) والحاقیه آن درسال (۱۹۶۷) در رابطه به مهاجران می باشد که اکثریت دول کشور های جهان به آن الحاق نموده ومتعهد به تطبیق بلا شرط احکام آن میباشند. درین کنوانسیون پناهنده گان، مهاجران و بیجا شده گان تعریف، تسجیل ومکلفیت دولت ها در قبال آنان مشخص گردیده است.

مهاجرت وتقاضای پناهنده گی مطابق صراحت ماده ( ۱۱) اعلامیه جهانی حقوق بشرمسجل میباشد وکنوانسیون متذکره ژینو از حقوق مسلم شهروندان جهان است .

برطبق روح اسناد متذکره ، هرشهروند جهان ، منجمله افغانان ، زمانیکه در پرتو این اسناد معتبر جهانی مهاجر می شوند و یا تقاضای پناهنده گی مینمایند  ، درموقف (Mandat Refugees) باید مورد مواظبت (UNHCR) کمیشنری عالی موسسه ملل متحد ودولتهایکه به این کنوانسیونها الحاق نموده، قرار گیرند . متکی بر همین أصول قبول شده یی بین المللی است که تصمیم حکومات ایران و‌ پاکستان بخاطر اخراج جبری مهاجران أفغان با اعتراضات گسترده در داخل پاکستان و جهان مواجه گردیده است .

 انجمن سراسری حقوقدانان أفغانستان با نظرداشت موارد فوق و در حالیکه به حقانیت داعیه بر حق مهاجران مظلوم أفغان باورکامل دارد ، به تعقیب تلاش های قبلی خود از سازمان ملل متحد ، جامعه جهانی و بویژه  کمیساریا ی ملل متحد در مورد پناهنده گان و سازمان بین المللی مهاجرت آی  او ام  و اعضای  اتحادیه اروپا  تقاضا مینماید و از حکومات ایران و  پاکستان میخواهد انجمن  با تکرار و تآکید  از سازمان ملل متحد تا با چشم بینا بر حالت رقتبار این هموطنان ما بنگرند و با گوش شنوا صدای  نا امیدی و بی اطمینانی و رنج های طولانی روانی آنها را بشنوند ، که

اصل حقوقی :

مطابق به احکام و ارزش های مندرج دراسناد معتبر حقوقی که تذکار یآفت ، هیچگونه مجوزی مشروع برای توصل به دیپورت جبری مهاجران أفغان وجود ندارد .

ملحوظات بشری : 

مطابق احکام اعلامیه یی جهانی حقوق بشر و حکم ماده یی پنجم آن ، دیپورت جبری افغانان مغایر تمام ملحوظات انسانی پنداشته میشود و تخطی از آن یک عمل غیر انسانی قلمداد میگردد. •

 اصل مسوولیت اخلاقی ( Moral obligation) : 

بی نیاز از اثبات است که جامعه یی جهانی و منجمله همین کشور های ایران و‌پاکستان  در قبال تراژیدی خونبار افغانستان و تداوم آن و حتی ایجاد احوال کنونی که مسبب آواره شدن  هموطنان ما گردیده است ،  مسوولیت دارند و امروز باید این اصل قبول شده یی بین ا لمللی را رعایت نمایند.

حق مهاجرت و حق بازگشت داوطلبانه بوطن :

مطابق به حکم بند دوم ماده (۱۳) اعلامیه یی جهانی حقوق بشرتضمین گردیده است ، بدینروباید ، حکومت های پاکستان و ایران  و جامعه جهانی این حق مسلم افغانان را برسمیت شناخته و تضمین نمایند تا هموطنان ما با آزادی کامل از هر دو حقوق خود مستفید گردند.

انجمن سراسری حقوقدانان أفغانستان صمیمانه از تمام نهاد های ، اتحادیه ها ، مدافعان حقوق مهاجران ، فعالان حقوق بشر ، وکلای مدافع ، مسوولین نشرات ورسانه ها میخواهد تا در دفاع از حق وحقوق هموطنان عزیزو مستضعف به خاطر ختم اخراج جبری آنان ، کمپاین وسیع و بزرگی را سازماندهی و صدای اعتراض خود را مشترک سازیم . 

دفاع از  افغانان  مظلوم  و مستضعف ، رسالت انسانی ما است . 

و انسانیت تجزیه ناپذیر است : 

‎بنی آدم اعضایِ یکدیگرند

‎که در آفرینش ز یک گوهرند

‎چو عضوی به درد آورد روزگار

‎دگر عضوها را نماند قرار

‎تو کز محنتِ دیگران بی‌غمی

‎نشاید که نامت نهند آدمی

‎( حضرت سعدی ) 

با حرمت

 

هیات اجراییه انجمن

میرعبدالواحد سادات رییس انجمن

 

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۲۵ـ ۰۴۰۷ 

Copyright ©bamdaad 2025

 

 

 

 

 

 

   

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۴/ ۲۵ـ ۰۷۰۷ 

Copyright ©bamdaad 2025

 

یادبودی به‌ مناسبت پنجاه وششمین سالگرد خاموشی شاعر بزرگ ،صوفی غلام نبی عشقری

 

صوفی عشقری در نهم سرطان ۱۳۵۸خورشیدی (۳۰ جون ) ، یعنی۵۶ سال پیشتر از امروز در شهر زیبای کابل درگذشت. این شاعر مردمی و خوش قریحه که در سال ۱۲۷۱ خورشیدی درچهل تن پغمان پا به هستی گذاشت ، در بین شاعران، شعردوستان ، ادبشناسان وهنرمندان کشور از احترام و حرمت بی پایان بهره مند بود. به‌ منظور حفظ حافظه تاریخی و یادبود سالگرد درگذشت صوفی وارسته ، شاعر شیرین کلام و مردمی کشور اینک به نشانه ارجگزاری چند سروده او را خدمت خواننده گان خوش ذوق تارنمای بامداد پیشکش میداریم .

 (تارنمای بامداد )

 

يادش بخير باد چه زيبا زمانه بود 

عمری دلم به ناوک نازت نشانه بود

جان دادنم به خاک درت رايگانه بود

يکدم وصال يار نديدم به عمر خويش

با آنکه آرزوی دلم جاودانه بود

رفتم که قصد خويش بگيرم ز دام زلف

افسوس روی دلبر من در ميانه بود

آن روزها چه شد که غم يار داشتم

يادش بخير باد چه زيبا زمانه بود

پرسيدم از کسی که دلم را نديده یی

گفتا به گريه از پـی شوخی روانه بود

اين پيچ و تاب کاکل عنبر فشان تو

يعنی برای مرغ دلم آشيانه بود

ياد آن زمان که من دل صد پاره داشتم

بر زلف تابدار کسی همچو شانه بود

بر هر بتی اطاق جداگانه داشتم

مثل انار بين دلم خانه خانه بود

در خواب ناز رفته يی ای نازنين چرا

اين عرض حال «عشقری» پيشت فسانه بود

( صوفی عشقری )

 

گدایی نمیکنم...

 

هستم گدای شهر و گدایی نمیکنم
از آبرو گذشته، کمایی نمیکنم

گویم سخن ز دور خود و روزگار خود
من همسری به «نصر فراهی» نمیکنم

تا زنده‌ام سرم به در روضه ‌اش بود
من ترک احترام سنایی نمیکنم

چون از عروس دهر طلبگار نیستم
انگشت خود خضاب وحنایی نمیکنم

گفتم به اهل دل که دلم را صفا بکن
گفتا که زنگ خورده قلایی نمیکنم

چون ازنگاه عارضم آن پرعرق شود

در نزد یار، دیده درایی نمیکنم

عمرم تمام صرف ره اقتصاد شد
از شرم، یاد حاتم طایی نمیکنم

من دیده‌ام، ز مردم نا دیده نیستم
پوشیده جامه، سوزنمایی نمیکنم

( صوفی عشقری )

 

نشکند...

همسر سرو قدت نی، در نیستان نشکند
ساغرعمرت ز گردش‌ های دوران نشکند

نسبت هر گل که با رخسار زیبایت رسد
تا قیامت رنگ آن گل در گلستان نشکند

از جفا و جور شان خیلی کمایی دیده ام
تا ابد بازار ناز نازنینان نشکند

گرمی بازار شیرین ‌لبان از حد گذشت
رفته رفته قیمت لعل بدخشان نشکند

کام دل حاصل نمودن از فلک آسان مگیر
کی دهد حلوا به‌ کس تا یک‌ دو دندان نشکند

در میان لای ‌وگل خیراست اگر نانم فتاد
بوتل تیلم دراین شام غریبان نشکند 

( صوفی عشقری )

 

سودا میکنم... 

می پرستم جان سرِ پیمانه سودا میکنم
هرچه دارم بر درِ میخانه سودا میکنم

این منادی می ‌زنم درکوچه‌های زلف یار
من دل صد پاره دارم شانه سودا میکنم

تا شود معلوم کابادی وی بردست کیست
این دل ویرانه‌ را ویرانه سودا میکنم

در دُکانم نیست چیزی یک ‌قلم باب اناث
هرچه سودا میکنم مردانه سودا میکنم

چند روزی شد که زِنّارِ برهمن بسته است
«عشقری» را بر دربُت ‌خانه سودا میکنم

( صوفی عشقری )

 

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۲۵ـ ۰۱۰۶۷ 

Copyright ©bamdaad 2025