پیام تبریکی شورای اروپایی حزب آبادی افغانستان به مناسبت فرارسیدن عید قربان ۱۴۰هجری شمسی
عید قربان، یکی از بزرگترین اعیاد مسلمانان، نه تنها یک جشن مذهبی بلکه یک رویداد فرهنگی عمیق است که ریشه در داستانها و آموزههای اسلامی دارد.. ما در حالی جشن عید قربان را تبجیل میکنیم که مردم رنج دیدهٔ ما در شرایط خیلی دشوار بسر برده وبا انواع مشکلات دست و پنجه نرم میکنند. با هزار تاسف در کشورما زنان از فعالیت های اجتماعی واقتصادی شان محروم گردیده و مکاتب و مراجع آموزشی به روی دختران بسته شدهاند. مامورین دولت که سالها برای وطن خدمت کرده در این اواخر ازمهمترین منبع معیشتی یعنی دریافت تقاعد محروم گردیده اند . باتاسف فراوان ، مشکلات در عرصه های اقتصادی، اجتماعی،فرهنگی و سیاسی از شمار معضلات عمده در کشوراست.
شورای اروپایی حزب آبادی افغانستان فرارسیدن این عید عظیم و فرخنده را به همه مردم مسلمان افغانستان ومسلمانان جهان، هموطنان و خانوادههای محترم آنان در داخل و خارج از كشور تبریک و تهنیت گفته خرسندی و شادکامی را برای همه آرزو مینماید. امید است که به برکت این عید سعید، روزنهیی از خوشبختی را به روی مردم ستمدیده افغانستان بگشاید و از این پس خورشید سعادت بر کوی و برزنِ این مرز و بوم پرتوافگن گردد و بساط تمام مصایب و ناملایمات برچیـده شود. امیدواریم پایانی باشد به انواع تبعیض ، فرصتی باشد برای تجدید حیات و توان همه افغانها در راه توسعه کشور، زندگی بهتر، صلح پایدار، نقطهُ عطف توجه باشد در تغییر در عرصه های اجتماعی ، فرهنگی، سیاسی،اقتصادی ومعنوی جامعهُ ما و به خواست همیشگی شان که صلح، برابری، دوستی، زیست همگانی، تحصیل برای همه ، پیشرفت و ترقی است نایل و امید افقگشا باشد.
عید تان خجسته و خوشی های تان مستدام باد!
محمد داود رزمیار
رییس شورای اروپایی حزب آبادی افغانستان
بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۲۴ـ ۱۶۰۶
Copyright ©bamdaad 2024
حزب آبادی افغانستان بمناسبت حلول عید سعید قربان تبریکات صمیمانه خود را خدمت هموطنان متدین و زحمتکش کشور ومسلمانان جهان پیشکش نموده ، آرزو میبرد که با وجود مشکلات بیشمار اجتماعی و اقتصادی مردم رنجدیده و مستضعف ما روزهای عید را درصفا و همدلی ، اتحاد ، برادری وبرابری سپری نمایند.
عید سعید قربان درمیان مسلمانان جهان بعنوان عید فداکاری، ازخودگذشتگی وقربانی در راه حق و حقیقت،عزم و نبرد با ستم و بیداد و خدمتگزاری در راه حق و عدالت تجلیل میشود. ولی با دریغ مردم درافغانستان وسایرکشورهای استعمارزده جهان اسلام ، قربانیان ارتجاع و برنامه های آزمندانه و سیری ناپذیرامپریالیزم درحالی عید قربان را برگزارمینمایند که نظام ها و قدرت های تمامیت خواه موانعی بیشماری را در راه برپایی عیدی بدور از درد و رنج ، غم کار و نان و سرپناه ، آزادی و آینده بهتر در برابر آنها قرار داده است .
لازم به یادآوریست که بزرگترین آموزه حماسه ابراهیمی عید قربان درآن نهفته است که باید در راه حقوق انسان فداکارانه رزمیده ، بصورت مستدام دربرابراستبداد، تمامیت خواهی، بیداد، عقب گرایی و زورگویی منحیت نمادهای فرعونی ـ شیطانی که جهان را به گمراهی ، دهشت و وحشت کشانیده اند اعتراض نمود.امروز انسانها، ، آزادی ،مردم سالاری ، زنده گی و زنان ، صلح ، محیط زیست و... به آسانی قربانی مطامع ضدبشری هژمونی های سرمایه داری میشوند. انکشافات شرق میانه و دامن زدن به جنگ وجنایت درافغانستان ، یمن ،عراق ، فلسطین تحت اشغال ، سوریه ، لبنان و... نمونه هایی از سیاست های ضدانسانی و انسان کش استعمار، صهیونیزم و امپریالیزم درمنطقه ما میباشد . این شیاطین سلطه گروغاصب هدف نابودی خلق های تحت ستم ، ترویج استعمار، حق تلفی ، بی قانونی ، استبداد و بهره کشی را دنبال نموده ، میلیونها مسلمان زحمتکش را از دموکراسی و یک زنده گی آرام و مدرن امروزی محروم نموده اند .درچنین برهه ای نخستین وظیفه در تجلیل و بزرگداشت از ایام سعید عید، تحکیم پایه های اتحاد مردم برعلیه ظلم و ستم و جنگ قرار دارد.
هموطنان زحمتکش و شرافتمند ،
عید قربان امسال هم ما را به قربانی میگیرد. چیره گی شرایط ناگوار اجتماعی ـ اقتصادی ، اختناق، تسلط استبداد قرون وسطایی، محرومیت مردم ازحقوق و آزادی های مدنی و حق مشارکت در حیات سیاسی و اجتماعی، گسترش فقر، بیکاری ، بسته بودن دروازه های مکاتب و پوهنتون ها بروی دختران باعفت وشجاع ما ، عدم پرداخت حقوق قانونی متقاعدین ، نبود برنامه روشن برای بازنشستگان و ده های معضله دیگر زنده گی مردم را دشوار ساخته است. افزون براینها افزایش حوادث فاجعه بارطبیعی چون زلزله و سیلاب های اخیر درد و رنج مردم را بیشتر نموده است.
حل این همه معضلات امروزی و مدرن نیاز به برخورد امروزی وعقل گرایانه دارد که گروه حاکم طالبان به تنهایی و با طرزدید موجود شان هرگز قادر به حل آنها نیستند. ما در نمونه بیشترین کشورهای اسلامی حتا در سنتی ترین کشوراسلامی یعنی عربستان سعودی منحیث مرکز دینی و سیاسی جهان اسلام میبینیم که تغیر، پیشرفت و تلاش به سوی آرمانهای جامعه مدرن و آرمانشهر آن مورد پذیرش آنها قرارگرفته و در این راه حرکت های شجاعانه نظری وعملی درحال پیشرفت میباشد.
تسلط و فرمانروایی بیش از ۲۰ ساله امریکا و ناتو ، گسترش اقتصاد مصرفی، پیشتازی پدیده های منفی قوم پرستی ، برتری جویی و منفعت گرایی ، تضعیف همبستگی ملی ، فرمانروایی و تسلط تبلیغات عوامفریبانه رسانه نیولیبرال و ده ها مصایب دیگر اجتماعی و اقتصادی میراث شوم استبداد و دیکتات امریکا و ناتو است که با منافع ملی ما همخوانی نداشت .همین ها با استفاده از ضعف و زبونی نجبه گان خودفروخته نگذاشتند تا درداخل کشور یک قشر روشنفکر ملی ، مردمی و با اراده که بتواند جامعه را بسوی آینده بهتر و بهزیستی سوق دهند ایجاد گردد. امروز این وظیفه مهم و خواست زمان به عهده نیروهای ملی ، مترقی ، دادخواه و آینده نگر دینی و سیکولار کشور اعم از زنان و مردان گذاشته شده است تا در راه اعمار یک افغانستان واحد، آباد و مترقی متحدانه باشور وعلاقه مندی وطندوستانه کار و پیکار نموده ، با هوشیاری ، مسوولیت و استقامت و با درنظرداشت شرایط و نیازهای مبرم جامعه و ضرورت های زمان بدور از بدبینی ، واجتناب ازهرنوع خودخواهی وخودمحوری متحدانه کاروپیکار نمایند.
هموطنان عزیز ،
جامعه بزرگ و اثرگزار مهاجرافغان در جهان ،
مسلمانان زحمتکش ،
حزب آبادی افغانستان ضمن تبریک و تهنیت عیدی ، ابراز امیدواری میکند که این عید بزرگ مسلمانان سرآغاز آرامشی باشد که خیروبرکت، صلح، ثبات و رفاه درافغانستان عزیز، کشورهای همجوار، کشورهای مسلمان ، همه مسلمانان زحمتکش جهان و بشریت دادخواه و صلح طلب حاکم شود.
اختر مو مبارک شه !
عید تان مبارک !
قربان بیرم لریز مبارک بولسن !
با حرمت فراوان
حزب آبادی افغانستان
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۴ـ ۱۵۰۶
Copyright ©bamdaad 2024
میرهوتُک افغان شاعر قرن سیزده قمری پیرو سبک بیدل
محمد ولی
در تاریخ سه صد سال اخیر افغانستان چهره ها و مشاهیر ادبی اعم از سخنسرایان زن و مرد جایگاهی داشته اند اما در دوره های پر ماجرای شاهان سدوزایی و بارکزایی در قرن سیزدهم قمری بصورت عام سخنسرایان بنابر دو عامل یکی پادشاه گردشی ها و جنگهای قدرت ، و دیگری درباری شدن شعر و سخن شاعرانه مجال کمتر داشته اند تا ذوق و مضمون ادبی و صِیَت کلام شان در آن دوران به پایه سخنسرایان فارسی زبان هندی و گوینده گان ایرانی صاحب شهرت گردد ، کم توجهی و محدودیت امکانات برای طبع و تکثیر اثار ادبا ، جنگهای داخلی و کشمکش های قدرت خانواده گی سبب شده بود تا نسخ دستنویس اثار در صندوق ها محبوس بماند یا برخی هم به خارج انتقال یابد .
احمد شاه ابدالی موسس افغانستان معاصر که مرد سیاست و نظام بود در سرایش اشعار پشتو و دری دسترسی خوبی داشت . او با وجود فتوحات بزرگ اش از اصفهان تا دهلی به سربلندی قله های افغانستان می نازید و میگفت :
د دهلی تخت هیروم چه را یاد کرم
ستا د شکلی پشتونخواه د غرو سرونه
نمونه کلام فارسی اش که به اقتفای غزلی از بیدل سروده
:
ما به صلحیم جهان در پی جنگ است اینجا
دل از این حادثه بسیار به تنگ است اینجا
ما تباهی زده گانیم دراین بحر فنا
تخته کشتی ما پشت نهنگ است اینجا
دو فردی از غزل بیدل به همین وزن و قافیه چنین است:
درخموشی همه صلح و همه جنگ است اینجا
غنچه شو دامن آرام به چنگ است اینجا
منزل عیش بوحشتکده امکان نیست
چمن از سایه گل پشت پلنگ است اینجا
در زمان سلطنت تیمور شاه پسر احمد شاه ارامش نسبی برقرار شد ، ادبا و شعرا بدربار تیمور مجال حضور یافتند . تیمور شاه خود شعر میسرود و ازهم صحبتی با شاعران و ادبا بهره میگرفت در آن زمان انجمن ادبی به اشتراک شعرا ، ادبا و محققین در دربار شکل گرفته بود که ضمن سخنسرایی ، اشعار بیدل به تحلیل گرفته میشد وبه اقتفای غزلیاتش غزلها می ساختند و مخمس ها میسرودند . لعل محمد عاجز ، مرزا علی عسکر وصفی ، مرزا قلندر عزت ، مولوی جایز و میر هوتک افعان از جمله سرشناسان ادبی دربار تیمور شاه درانی بودند که متاسفانه از آنها شناختی وجود ندارد و آثار شان بدسترس عام قرار نگرفته است .
میر هوتُک تخلصش افِغان و فرزند محمد زمان خان پوپلزایی بود که بزبان پشتو و فارسی شعر می سرود اما محققین تا اکنون شعر پشتوی او را در اختیار ندارند شاید کمتر به پشتو سروده باشد ، اما دیوان بزرگ شعری اش به سبک بیدل ابتدا در کتابخانه دار الا نشای ارگ شاهی بود و بعدها به موزیم نسخ خطی سپرده شد ، فهمیده نمیشود که سرنوشت آن اثار مانند موزیم ملی و موزیم وزارت دفاع به اثر تاراج فرهنگ ستیزان برگشته از پاکستان به کجا رسیده باشد .
افِغان در دربار تیمور شاه منزلتی تا حد مصاحبت پادشاه داشت و تا مقامات سرکار مراسلات ، داروغه اخبار و هر کاره باشی مملکت رسیده بود ، پدرش مدتی به حیث والی کشمیر ایفای وظیفه کرده خودش در سفرها همرکاب تیمور میبود ، با زنده گی در کشمیر و سیر وسفرها اگاهی لازم از اوضاع آنزمان داشت که توظیف اش در پست های ذکر شده معنی اگهی اداری و سیاسی اش را میرساند .
از طرف مادر نواسه میر سیف الدین ایشان صاحب استالف بود که در کسب تصوف و بهره گیری از عرفان از محضر آن بزرگوار فیض میبرد پدر افغان به ایشان صاحب ارادت کامل داشت .
افغان در وصف جدش میگوید :
کوهدامن از تو رنگین گلشن است
از تو گل در دامن کوهدامن است
در مورد تعداد ابیاتش تفاوت نظر وجود دارد و آنرا از هفت تا ده هزار بیت گفته اند . در اشعار افغان قالبها ، قوافی ، ردیف ها ، استعارات ، ترکیبات و کنایات با ذکر کلماتی که در اشعار بیدل زیادتر معمول بوده چون موج ، ما ومن ، غبار ، ترک تعلق ، سیل ، محیط ( بحر) ، حیرت ، هجوم رنگ ، آیینه وغیره جادارد .
نمونه ها :
افغان
عدم سرمایه رنگ هجوم سجده اش کردم
سراسر خاک یعنی در رهش از جبهه ساییها
بیدل
زطوف استانش تا نصیب سجده ای دارم
برنگ سایه محمل بدوش جبهه سا ییها
افغان
هرکجا از من کسی پرسد نشان کعبه را
صورت نقش کف پایت به مژگان میکشم
بیدل
بیا ای جاممینای طرب نقش کف پایت
خرام موج می مخمور طرز امدنهایت
افغان
با جوانان کی توان سنجید کار پیر را
یککمان اواره میسازد هزاران تیر را
بیدل
قامت خم گشته پیران نشان مرگ نیست
یک کمان صد تیر را در خاک پنهان میکند
افغان
نیست اواره جز با خاک ره یکسان شدن
هر کجا نقش قدم بینی دلیل حال ماست
بیدل
تا سر نهاده ایم به خاک در نیاز
مانند سایه جبهه ما محو نقش پاست
افغان
نبود از دور فلک پروادل از کف داده ما را
یکسر مو موج را تشویش از گرداب نیست
بیدل
دور نبود کز فلک پیچد به خویش از ناله ام
دود را از شعله حاصل غیر پیچ و تاب نیست
افغان
داده افغان حجت بیدل مرا مهر قبول
" طالع موریکه با دست سلیمان آشناست "
بیدل
گرد خط در دور حسنش ابر عالمگیر شد
طالع موریکه با دست سلیمان اشناست
این همنمونه کلام ایشان :
آخر زترک خود به من و ما زدیم پا
بر عمر پشت پا و به دنیا زدیم پا
دل از تپش نگشت گرفتا دام وهم
چون شعله بر غبار هوسها زدیم پا
مارا تعلقات عنان گیر دل نشد
هر کس به عیش دست زد و ما زدیم پا
کردیم ترک صحبت سنگین دلان دهر
چون وحشت شرار به خارا زدیم پا
افشانده ایم دست به همت ز کاینات
امد هرانچه پیش ز دنیا زدیم پا
افغان گذشت از فلک انسو غبار ما
بنگر ز عاجزی به کجاها زدیم پا
قابل ذکرمیدانم که بنابر محدودیت مآخد بیشتر ازاین نتوانستم چیزی دریابیم . صرف از نوشته های محترم محقق حسین نایل بهره گرفته ام .
بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۴/ ۲۴ـ ۲۴۰۵
Copyright ©bamdaad 2024
شعر ته ورته تصور
اکبر کرگر
ماته هېنداره !
چې كله گورمه څېرې ته په هينداره كې !
هينداره ماته اودروزونه لري
زما څېره هم په كي خط خط چاودديدلي بريښي
بيا كله كله چې نظر واچوم ليري ليري ،
هلته هم هرڅه ونې بوټي خاوري گردونه وېنم
غرونه دښتونه مې نظر ته راځي
د ديوالونو چمنونو اوبا غونو په سيل
هم دخځلو دخاشاكو ،اوبادونو سيلي
دبوړبوكيو تاوراتاو لمنه وركه مې له پامه تښتي
پورته اسمان دخپلې شنې كاسي لمنه كې
سور او روښانه لمر را وځلوي
ماحول روښانه او سپين پړك واړوي .
لاندې په ځمكه دتوفان او دجنگونو
سيلابونو تصوير ،
اوس دغه ټول په دې هينداره تت اوپت بريښي ،
نه ! دا هينداره نه ده ،
دايوه بله دونياگې جوړه ده ، دليونتوب اود خيالاتو جوړه شوى دونيا “
چې دغمونو انديښنو له خښتو ،
دتصور له كاڼو لوټو جوړه ،
چې سترگې پټې كړم بيا هيڅ نه وينم
فكر كوم بهر هيڅ شې نشته ، دجود پته او هيڅ بڼه نشته
هغه راټول په يوه وجود اويوه هستۍ كې ښكاري !
نه ! نه !
دونيا كې هيڅ نشته دا ټوله افسانه غوندې وه ،
ېوه خيالي او له رموزو ډكه
له رنگينيو ،انځورونو اوفكرونو ډكه
بس نو يوازې اراده غوندي ده ،
كه دا دخټو څلى ولويږي ټوټه ټوټه شي ،
اودلوگي او اسويلي په څير بړاس پورته شي ،
ديوه مرغه په څير په لوړو غرو پرواز وكړي ، را ونه گرځي .
نه په ديوال وي نه به ځمكه اونه اسمان وويني
هېنداره ماته اوټوټه ټوټه شي ،
په دې ټوټو كي به هيڅ ونه بريښي ،
نه به ښايست نه به گلونه اونه شين اسمان وي
نه به دا ځمكه له دې دنگو دنگو غرونو سره
نه به اسمان له ځليدونكو ستورو لمره سره
نه به سپوږمي په كنډو بيا پورته شي ،
نه به لوي دښتي ، ځنگلونه اوسيندونه ويني
ځكه يو څلي يو منار يو اويادگار ،به وي لويدلي
او په ځمكه ناست وي.
ناست خولا څه په يوه څاه كې به پريوتي غورځېدلي اوتري تم وي ،
د روح مرغه به ترې الوتي وي بيا به هيڅ ځنگله ته را نه شي
اونه به دجگ چنار په جگه تركه وچغيږي
هينداره ماته اوټوټې ټوټې وي
دښايستو دونيا به ړنگه بنگه ،نه به ښكلا وي اونه بادونه سيلۍ
باد اوتوفان كه چېري وي ، نو هم چنگاري به كا
دجدايي چنگاري
څلي به پروت او يا به څاه ته گوزار شوي
اوغرق شوي ، تري تم به وي
هستي به نه وي ، چې يې ووېني اوسيل يې وكا
اونورو ته هم ووايي وگورۍ همدا ښكلا ده
په دې هينداره كې يې وگورې چي څه ځلا ده ؟
نو دا به هيڅ نه وي ، څلي به پروت وي اوهينداره به ټوټه ټوټه وي ،
جهان به هيڅ نه وي ، ښكلا به نه هستي به نه وي ،
ماته هېنداره به هم ريزمريز وي
نور به هيڅ نه وي .
اکبر کرگر
روتردم ـ هالند
د مې ٨ نيټه ٢٠٢٤ كال
بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۵/ ۲۴ـ ۲۴۰۵
Copyright ©bamdaad 2024
چشم براه توام
خوبروی شهر آرای سبای پرنیان عطر آوا های شاد
معبد گسترده در اقلیم ذهن
دیرگاهیست
چشم براه توام.
ای رها از چشم خورشید
با طپش های بهار
با قدم های اساطیری سبز رستن
با شقایق ها که کرد
«دشت در دشت انقلاب » ۱
همراه بیا
چشم براه توام.
ساتگین روح سرشار از نشاط یاد تو
در سویدای وجود آتش زده سودای تو
کوچه باغ های خیال رنگین از آوای تو
در نهانگاه تامل می دود تا پای تو
با صدای ساز و آواز چکاوک های شاد
در هوای پاک باران
با نفس های حریرین بهار
همراه بیا
چشم براه توام
دیرگاهیست.
( کریم حقوق )
۱ ـ تعبیری ازخاقانی سخنسرای توانا
بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۲۴ـ ۲۴۰۵
Copyright ©bamdaad 2024