گفت وشنود فایزه ابراهیمی ژورنالیست خبرگزاری بانوان افغانستان با شیرین نظیری

شیرین نظیری نویسنده ، پژوهشگر و مدافع حقوق زنان، یکی از چهره های سرشناس و پیش گام درنهضت زنان افغانستان است. او ازهمان اوان نوجوانی عشق  سرشاری که به میهن و هم میهنانش داشت به فعالیت های اجتماعی و فرهنگی بویژه در راستای حقوق زنان پرداخته و سرنوشت خود را با سرنوشت میلیون ها زن ستمدیده کشور گره زده و تا این دم به تعهد خود وفادار مانده است. او درتحت هر شرایط در بهترین وسخترین دوران زنده گی در قبال روشنگری زنان لحظه ایی فرو گذاشت نکرده و با موفقیت واعتماد گام های متین واستوار برداشته است.

بانو نظیری دوره  های مکتب را در ولایت کندز به پایان رسانده وسپس در دانشکده اقتصاد ودانشکده روابط اقتصاد بین المللی تا درجه ماستری درس خوانده است. ایشان افزون بر مقاله های علمی و پژوهشی ، صاحب چندین اثر فرهنگی وتاریخی نیز می باشند. همه نوشته های بانو نظیری درحوزه زنان، درمجلات وسایت های انترنتی درون مرزی وبیرون مرزی اقبال چاپ یافته است.

پرسش: از چه زمانی فعالیت های تان را آغاز کردید و درچه بخش های بوده است؟

پاسخ: در دوره های مکتب، ما سه خواهر با هم به مکتب می رفتیم و هرصبح  زنان همسایه را که بسیارجوان بودند، انتظاردر عقب درهایشان می دیدیم. ایشان پس از سلام و نیمه تبسم با ما خداحافظی
می کردند و ما هم به راه خود ادامه می دادیم.  دریکی از روزها، این حاضری منظم بانوان همسایه را خواهر کوچکم به مادرم حکایت کرد.مادرم گفت:
این بانوان جوان مانند شما حق داشتند که مکتب بروند و درس بخوانند، با تاسف که بدبختی های خانواده گی و رسم  و رواج های کهنه و فرسوده این حق را از ایشان گرفت. سپس مادرم در باره هریک شان به تفصیل صحبت کرد و هرسه ما را سخت در تحت تاثیر قرارداد.همین که صحبت مادرم تمام شد من به مادرم قول دادم که برای شان درس میدهم و باسواد شان می سازم. کارم را به صورت انفرادی از همان لحظه که دانش آموز صنف هفتم بودم آغاز کردم. همچنین در همین دوره ،جراید دیواری مکتب خود را تحت عنوان طلوع آماده میکردم  و در آن راجع به دانش آموزان ممتاز،بانوان آوازخوان و زنان پیشتاز جامعه خود می نوشتم. در برنامه هاى فرهنگى وهنرى مکتب هم سهم فعال می گرفتم.

پرسش: از شما هشت کتاب  و مقاله های زیادی به چاپ رسیده است. در مورد کتاب های تان و این که چه وقت این کتاب ها را نوشته اید. معلومات بدهید ؟

پاسخ: پس از سرنگونی رژیم سیاه امارات اسلامی طالبان، سفری به افغانستان داشتم. در آنجا نوجوانان وجوانان را پس از جنگ ها، ویرانگری ها ، دربدری ها ، فشار طالب ها ؛خیلی نگران وافسرده دیدم. زیرا طالبان اجیر درمدت پنج سال حکومت خودکامه شان، اعمال سخت تکان دهنده، سنگین و ننگینی را بالای مردم به ویژه زنان وجوانان رنج دیده افغانستان با فشار زیاد تحمیل کرده بودند. از اعدام و سربریدن ها در محضر عام گرفته، تا ستم و شکنجه و باج گیری به نا حق از مردم بیگناه، اعمال بی شرمانه تبعیض و تعصب زبانی و مذهبی، غارت و ویرانی بیشترین ذخایر و آثار فرهنگی، برهم زدن نظام تعلیمی ، تحصیلی و تحمیل هزاران مشکل دیگر که حاصل آنهمه ناروایی ها وبی نظمی ها، منجر به نابودی و قتل هزاران انسان بی گناه، بی خانمانی و مهاجر شدن هزاران خانواده ، گسترش جهل و بی سوادی، فقر و بی کاری، ویرانی آثار گرانب های باستانی « تندیس های بامیان » ،پس مانده گی فرهنگی و تاریخی وهزاران مشکل دیگرکه کشور را از بنیاد ویران کرد.

افغانستان زمانی از لحاظ فرهنگی و ادبی، با داشتن دانشمندان و فضلا جایگاه ویژه ای را نه تنها در سطح منطقه ، بلکه در سطح جهان داشت. ولی در زمان حاکمیت امارت اسلامی طالب ها فعالیت های فرهنگی درسطح کشور خیلی ناچیز و گفته می توانم که نابود شد. فرهنگ کتاب خوانی کمرنگ چه که حتا از میان رفت. تلویزیون ها، رادیو ها و تیپ ریکارد ها همه بدار آویخته شدند...

از آن جایکه کتاب و کتابخوانی نقش محوری را در تکامل افراد در یک جامعه دارد و کتاب و کتابخوانی است که جهل و تاریکی ها را می زداید، انسان و جامعه را به سوی روشنایی پیشرفت و ترقی سوق میدهد . به همین آرمان در گام نخست سه اثرفرهنگی تحت عناوین عجایب هفت گانه جهان باستان، عجایب هفت گانه جهان درسده های میانه و عجایب هفت گانه جهان نو را برای جوانان و نوجوانان نوشتم. تا ذهن نسل جوان کشورم را که سال ها درتحت جنگ و حوادث ناگوار سرگردان بودند منسجم بسازم و ایشان را کتاب خوان نمایم. بنا برهمین دلیل، درنشر و چاپ این سه کتاب از قیمتی ترین کاغذ و رنگ های متنوع استفاده نمودم. تا نسل جوان میهنم کتاب خوان شده کسب علم نمایند و تمام قضایای جامعه شانرا با چشمان بازنگریسته و به آنها برخورد سالم داشته باشند.

 عامل دومی نوشتن این سه کتاب ،نابودی تندیس های باستانی دربامیان بدست طالبان بی فرهنگ بود.این عمل جاهلانه سخت مرا متاثر ساخت و داغ بردلم گذاشت.تا هنگام مرگ نمی توانم آن خیانت ملی را فراموش کنم.

تاریخ نگاران ما درگذشته ها وهم اکنون زنان یعنی نیم پیکر جامعه را همیشه درحاشیه مسایل سیاسی ضمنی نام برده اند و یا هم به صورت بسیار فشرده ازسراینده گان که به لایه های فرادست جامعه وابسته گی داشته اند و ازامیران و شاهدختان و یا به گونه ی با قشراشراف ،بزرگان با نفوذ و ثروت مندان وابسته بودند، نام برده و کارنامه ها وشناسنامه هایشان را تا زمانه ما رسانده اند.

درحالی که شاید صد ها زن نامدار وشناخته شده، دردوران این بانوان صدرنشین نیزمی زیسته اند؛ اما هیچ گاهی نامی ازآن ها برده نشده ودرهیچ اثری تاریخی هم ثبت نگردیده و با درگذشت شان، نام و نشان هم محو ونا بود گردیده است.

بنابرهمین دلیل من کتاب های « ستاره های سرزمین من» و « حقوق زن در گذر تاریخ » را یعنی  « کتاب تاریخ زن ،برای زن و به وسیله زن نگاشتم.» این کتاب دارای ۲۰ بخش و ۱۲۳۵ رویه می باشد.                                      
 کتاب بعدی« ستاره های سرزمین من» نام دارد. این کتاب دارای ۱۰ بخش ، ۶۰۷ رویه و حدودی ۱۵۰ بانو به معرفی گرفته شده است.                                                                                                                                                           

باید متذکر شد؛بانوان نخبه ،موفق و سرشناس که ازاین اثربازمانده اند متاثرنباشند. با نویسنده خود شان تماس حاصل نمایند تا در جلد دوم کتاب « ستاره های سرزمین من » که همین اکنون در زیر دست دارم، گنجانیده شوند. این کتاب مانند کتاب« گینس» نا تمام خواهد بود.  آرزومندم که کارنامه های زنان زمانه ما،میراث اثرگذاربرای آینده گان باشد و درهر زمان بانویی پیشگام شود و به ادامه این کتاب،کتاب های ستاره های زمان خود را بنویسد و باچنین گامی نام های آن فرشته گان صلح و زیبایی وعملکردهای مثمر و ارزشمند آنان را ثبت اوراق تاریخ زنان افغانستان نمایند.                                                                                   
کتاب بعدی را که برای شما معرفی می دارم « گنجینه های فرهنگی افغانستان» نام دارد.چرا این اثر را نگاشتم خدمت تان عرض میدارم این که: زبان مادری من فارسی دری/پارسی است و من عاشق زبان مادری خودهستم . ادبیات غنی این زبان را دوست دارم. با همین زبان زاده و بالیده شدم.باهمین زبان به سخن زدن ،راه رفتن آغاز کردم، آب و نان خواستم، به خاطرآغوش گرم مادرم گریستم گاهی هم خندیدم، درس خواندم ، اندیشه هایم را یافتم و به همین زبان نوشتم ، ویرایش کردم و ازحق خود و حق زنان کشورم دفاع نمودم ....

زبان مادری من هویت، تاریخ و هستی من است.برای پاسداری، برای زنده ماندن و حفظ زبان مادریم اقدام به نوشتن چنین کتاب نمودم ، داشته های فرهنگی زبان مادری خود را درج اش نمودم ، آنرا امانت به نسل جوان وبالنده کشورم می گذارم تا جوانان عزیزی به مرور آنرا تکمیل و مانند مردمک چشم از آن حفاظت نمایند و این میراث را نسل به نسل انتقال دهند.

دو کتاب دیگرهم آماده چاپ دارم. ممکن نام های شان تغیر نماید. هر زمانی که به زیورچاپ آراسته شد.
در باره آنها بحث جداگانه ای خواهیم داشت. جزبعدی پرسش تان؛  همه ای کتاب ها طی سال های  ۱۹۹۹ – ۲۰۱۵ نوشته شده اند.

پرسش: شما خارج ازافغانستان بسر می برید چقدر فضای بیرون از کشور برای نویسنده گی مساعد است  چقدر بالای فعالیت های زنان تاثیر گزاربوده است؟

پاسخ : تجربه زیست در جوامعی که دارای آزادی بیش تر است خواه ناخواه تاثیر خود را روی آثار نویسنده گان که در آن کشور زنده گی دارند،می‌گذارد. آشنایی با جامعه اروپا و امریکا و پرسش‌های جدیدی که در ذهن نویسنده ایجاد می‌شود به صورت طبیعی دریچه هایی به تحول فرهنگی می‌ گشاید. از جمله نوعی جست و جوی خود، توجه به نیازهای جنسی  و توانایی‌های زنانه است. یکی از ویژه گی برجسته آثار بسیاری از زنان مهاجر، همانا برخورد با مساله جنسیتی ، حقوق و روابط نابرابر با مردان و نیز کشف هویت مستقل زنانه است.

اگرچه نویسنده گان در خارج از کشور در بستر فرهنگی متفاوت با فضای افغانستان زنده گی می ‌کنند. اما دامنه موجی که از بحران‌های ناشی از جنگ ها ورژیم پسا طالبانی زنان را علی ‌رغم موانع محدودکننده، به صحنه اجتماع کشاند، به بستان شعر وادب نیز رساند.

مهاجرت ،رهایی از فشار های عرفی و باورهای سنتی ، رهایی از سانسور دولتی تاثیر بی ‌چون و چرای خود را بر آثار زنان نویسنده در خارج از کشور گذاشته است. در آثار زنان داستان نگار خارج ازکشور،نشانه‌های زنده گی در فرهنگ کشور میزبان دیده می ‌شود.شاید به این دلیل که  زن نویسنده در فرهنگ جامعه میزبان که بیشتر مدافع حقوق و به رسمیت شناختن هویت اوست احساس نزدیکی و امنیت بیشتری می ‌کند.

پرسش: وضعیت زنان افغانستان را درمسایل اجتماعی درخارج از کشور چگونه بررسی می کنید .   زنان چه فعالیت های موثری درزمینه داشته اند؟

پاسخ : درمورد حضور زنان درمسایل اجتماعی دید و یا چشم انداز هر انسان و هرخانواده نظر به اندیشه شان متفاوت است. به گونه نمونه درتفکر فمنیستی، زن بدون هیچ گونه قید و شرطی حق حضور دربخش های مختلف اجتماعی را دارد و درمقابل درتفکر بنیادگرایی دربرخی جوامع این حق محدود و حتا درشرایطی « مانند رژیم طالبان » سلب می گردد. 

دو عامل مهم و تعیین کننده دوران نوین برای زنان افغانستان،یکی فراهم شدن امکان تحصیل و دیگری دشواری های اقتصادی باعث شده که زنان در امور اجتماعی سهم فعالتر بگیرند. اشتغال در بیرون از منزل به زنان کمک کرده تا از تخصص و کسب دانش خود بهره ببرند و این مساله در امنیت روانی و احساس کارآمدی شان اثرگذار بوده است .

به همه ثابت شده که زن افغان یک مادر مهربان و یک همسر بسیارخوب است. در کنار این دو مسوولیت بزرگ زنان برای توانمند شدن خود در خارج کشور، زبان کشور میزبان را می آموزند، درس می خوانند، برای امرار معیشت خانواده  کار می کنند ، گواهنامه راننده گی می گیرند. در برنامه های معرفی افغانستان از لحاظ کلتوری و فرهنگی درمکاتب سهیم می شوند، در روزهای ملی وبین المللی جلسات ومارش های خیابانی راه اندازی می کنند،نشست های ادبی، نمایشگاه های نقاشی،صنایع دستی و کورس زبان پارسی دری برای کودکان برگزار می کنند، کار های دسته جمعی برای جمع آوری البسه وضروریات اولیه  همراه با کمک های مادی برای زنان در داخل کشور آماده می کنند، برنامه های صحی درمورد صحت و سلامتی افراد مسن در ارتباط به تغذی سالم، بیماری  شکر (دیابت ) فشار خون بلند، ارتروز (نرمی استخوان ها ) دوره نقاهت ( مونوپوز ) ، افسرده گی و برخی از ورزش های دیگر ضرورت کهنسالان ، جلسات آموزشی با نهادهای کشورمیزبان درمورد رفع بحران های خانواده گی در ارتباط به کشمکش ها در برابر اختلاط  فرهنگی واجتماعی و ده ها مساله مهم  و حیاتی دیگر را سازماندهی می کنند.

ناگفته نباید گذاشت که زنان آزاده میهنم در سال های پسین در بخش سیاسی هم خوب و برازنده درخشیدند. مریم منصف ۳۰ ساله به عنوان وزیر « نهادهای دموکراتیک» در کابینه کانادا و نسیمه رزمیارنخستین دوشیزه افغان از حزب سوسیال دموکرات فنلند از شهر هلسنگی در نتیجه رقابت آزاد و دموکراتیک در انتخابات پارلمانی فنلند راه یافت.  همه ای دستاوردهای زنان از یک کشور جنگ زده ای مانند افغانستان، در خارج کشورقابل مباهات است.

پرسش: شما کسی هستید که برای حقوق زنان مبارزه کردید و می کنید چالش های جدی سد راه تان چه بوده است؟

پاسخ : همینگونه که در طی ۱۵ سال پسین با حکومت اسلامی افغانستان بیش از چهل کشور در برابرطالبان « ساخت خودشان » به اصطلاح می جنگند.در زمان جمهوریت دموکراتیک همین چهل کشور با ۱۵ تنظیم در برابر حکومت و یگانه حامی او« شوروی سابق» می جنگیدند. به وسیله این چهل کشور فضای سرزمینم جنگی ، پر از دودباروت، آوازخشمگین راکت های گلبدین و جویبارخون بود.

نشر شب نامه ها از سوی دشمنان این خاک، کشتن آموزگاران مکاتب، دانشجویان ،داکتران ،کارمندان وآموزگاران کورس های سواد آموزی دردستورروزشان قرارداشت. اما با آنهمه فشاراجانب ؛ دولت توجه خاص ومحوری به حقوق زنان در تمام تصمیم گیری ها و سیاست گذاری های کلان خود داشت. برابری جنسیتی پیش شرط تحقق دموکراسی، توسعه پایدار و دستیابی به جامعه ای سالم انسانی و عاری از خشونت، فقر ، بی عدالتی و آزادی های فردی بود. آواز زنان در سیستم عدلی و قضایی کشور شنیده می شد، فساد در دستگاه دولت وجود نداشت و اگر هم در شهرستان های دور وجود داشت بسیار ناچیز و کمرنگ بود.

چالش های جدی فرآروی من برای مبارزه حقوق زنان مانند امروز درگام نخست نا امنی بود. من فقط توانسته بودم که تنها کاربا زنان رادرشهرهای بزرگ و شهرستان ها انجام بدهم با وجود پا فشاری زیاد هیچگاهی موفق نشدم که بانوان را در روستا های دور افتاده ملاقات نمایم. جایی که بانوان در تحت سخت ترین آزار و اذیت قراردارند،مانند مال بفروش میرسد،مثل برده و کنیز از ایشان کار کشیده می شود. از رادیو و تلویزیون خبری نیست. زنان که  حتا ازتصاویر آقایان در تلویزیون  رو می پوشند و با حق و حقوق کاملن بیگانه هستند وهمه ناهنجاری ها را حق خود می دانند.

مشکل عمده من در سفر به ولایت ها نارسایی ترانسپورت بود.جهت کار تبلیغی ،تنویری و ترویجی با زنان درولایت های کشور فقط ،پلان یک هفته یی می داشتم .اما بارها و بارها تا دو،سه هفته، در میدان های هوایی گرسنه وتشنه منتظر هلیکوپترها می ماندم. هیلکوپترها طبق پلان منظم می رسیدند. اما نخست باید جنازه ها و زخمی ها منتقل می شدند. من روز ها به میدان می آمدم و موفق به پرواز نمی شدم. بعضی وقت ها از محل سکونت تا میدان هوایی  هرات  امنیت نبود و ما را به وسیله زره پوش تا میدان هوایی می رساندند. بدست آوردن زره پوش در شرایط جنگی آنوقت کارساده ای نبود.

 درولایت لغمان جایکه پسان ها حنیفه صافی رییس اداره امور زنان لغمان و ناجیه صدیقی سرپرست امور زنان لغمان شهید شدند. بالای من هم شلیک کردند. خوشبختانه که مرمی ها به من اصابت نکرد وجان سالم بدر بردم. زیرا هنوز نشان شان قوی نشده بود و دست های شان میلرزید که مبادا بدست نیروهای امنیتی گرفتارشوند.از سفرهای متواترم در سرتاسرکشورتجارب غنی می آموختم و هربارکه ازسفر برمی گشتم یک رهنمود تازه جهت کاردرمیان اقشار مختلف زنان می نوشتم. ده ها رهنمود درباره اشکال و شیوه های کار درمیان زنان خانه، دهقان زنان، کارگر زنان، زنان کارمند، دانش آموز، دانش جو و ... نوشتم و درهمه شورا های زنان گسیل داشتم.(ممکن کاپی های آن به نزد بانو ثریا پرلیکا موجود باشد. )

نا گفته نباید گذاشت سنت های دست وپاگیر ، تعصب دینی ومذهبی، همیشه سد مبارزه ام بوده اند.
 خاطره های شور وشیرین زیاد از سفرهایم دارم. اگر صحت و عمرم مجال داد آنرا برایتان خواهم نوشت.

پرسش: برای آینده چی برنامه های دارید اگر شرایط مساعد شود بر می گردید به کشور و اهداف تان برای آینده چیست؟

پاسخ: بسیار آرزو دارم تا در شهرک های که زنان زیاد ترمورد اذیت و آزار قرار می گیرند. یک اتاقک کوچکی داشته باشم وسالانه چندین بار به آنجا سری بزنم. درد دل ها وچالش های زنان را از نزدیک بشنوم و برای کم رنگ نمودن و نابودی آن، راه ها وشیوه های جدیدی را جست وجو کنم. آواز زن برای زن باشم ، تا از این مسیر بتوانم مرحمی برای دردهای درمان نشده زنان کشورم گردم.

در بخش جز دوم پرسش تان باید بگویم. که جسم من در خارج است.روان من در هر لحظه به داخل کشورم است.در هر دو سال یک باربه افغانستان سفر می کنم .از کابل تا شیرخان بندرو از شیرخان بند تا سرپل گردش می کنم و زنان زیادی را ملاقات می کنم. درمکتب های که درس خوانده ام می روم . با دانش آموزان و آموزگاران دیدار می کنم. هر زمانی که بانوان بشنوند که من در شهر شان رسیده ام بلا وقفه بدیدنم می آیند و این آمدن و رفتن شان بارها ادامه پیدا می کند. تا زمانی که یکدیگر را به آغوش بکشیم و مانند فصل بهار بباریم و از همدیگر جداشویم.

هر زمانی که جنگ قطع شود. نخستین فردی مهاجر من خواهم بود که به کشور زیبایم برگردم. بهشت من افغانستان است. هیچ جای دنیا را به میهنم برابر نمی کنم.

پرسش: چی گفتنی دارید برای بانوانی که تازه به فعالیت شروع کردند و در داخل کشور فعالیت دارند؟

پاسخ : به بانوان جوان عزیزمی گویم:

تاریخ ها، دین ها، باور ها و نوشته ها برای بی ارزش بودن و بد نشان دادن زن از همان آغاز کوشیدند وبهترین دلیل شان همانا افسانه ی  پیدایش زن از قبرغه ی مرد است و هم  فریب دادن « آدم » به دست « حوا » که سبب راندن آنها و همه ی آدمیان از بهشت گردید. مگر هیچ کس نگفت که در این افسانه اگر « آدم » به جای فرمان خداوند  به « حوا » گوش داد؛ پس گنهکار خودش می باشد....

بنا براین برای دوشیزه گان جوان جسورو پرانرژی پیشنهادمی نمایم که آنها باید به ارزش خود باور داشته باشند وبه شخصیت خود احترام قایل شوند، به زن بودن خود ببالند و خود آگاهی ، خودباوری و اعتماد سازی شان را ارتقا بخشند.هیچگاهی خود را دست نگریک مرد نسازند. در جامعه حضورپررنگ داشته و به عنوان عضوفعال جامعه نقش بازی کنند.

نخستین سلاح سرکوب زن ستیزان؛ فراگیری تحصیلات عالی زنان است. اگر زنان جهت ادامه تحصیل مشکل اقتصادی دارند این دوره ها را دردانشکده های شبانه به پایان برسانند. (البته با درنظرداشت وضع امنیتی و ترانسپورت شریکی  سطح بلند آگاهی علمی و تخصصی بانوان عزیز ما،م انند قله شامخ کوه هندوکش است. که هیچ طوفانی نمی تواند این تکیه گاه وسرمایه با ارزش معنوی شان را ازجایش تکان دهد. درس و دانش کلید پیشرفت زنان جهت حضور پر رنگ شان در بخش های مهم اجتماعی و اقتصادی است. همچنین زنان مطالعه شب هنگام را پس از روز طولانی فراموش نکنند. به تبصره ها وگفتمان های رسانه ای گوش فرا دهند.درسیمینارها وجلسات اشتراک وسهم فعال بگیرند.

زنان باید جسارت داشته باشنداز خطر ترس نداشته باشند، به مبارزه خود ادامه دهند. آهسته و سنجیده به جلو بروند تا به قله های پیروزی برسند. ازسخنان مایوس کننده و موفق نشدن آنی ناامید نباشند. همیشه حواس شان برای شنیدن و قدم های شان برای در اجرا درآوردن آرمان شان آماده باشد. ازمحدودیت‌های ساخته شده ناپسند و غیرعقلانی بیرون شوند ، سنت ها را مدرنیزه نمایید، از حسادت و تنگ نظری پرهیز کنند، همدیگر پذیر باشند، کنار هم زیستن را بیاموزند ،منسجم شوند و برای برابری تامین حقوق زنان پیکار بی امان نمایند. دراین صورت موفقیت ازآن شان خواهد بود.

 بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۳/ ۱۷ـ ۲۹۰۳

ازصفحات سراج التواریخ : دولت خداداد افغانستان

احسان واصل


وقتی سراج التواریخ رابه خوانش می گیری ، انگار که نشستی وفلم دلچسپی را تماشا می کنی، انسان را می برد به آن دورهای وطن آبایی؛  ما وقصه های بزرگان ما در شب های زمستان . اینکه چگونه این دولت خداداد اداره می شده  درحالی که درآن زمان تلگراف ، تلیفون، موتر های پُستی وغیره وسایل ابتدایی موجود نبود . «  پوسته» یا نوشته و سندی بدست فردی سپرده می شد وآن شخص فرسخ ها راه می پیمود شب ها درسرای ها و یا هم در مساجد می گذشتاند و پس ازاعاشه خودش ، اسپ و یا الاغش بعد راه را پیش می گرفت وتا اینکه آن سند بدست امیر می رسید شاید ماه ها می گذشت . درآن زمان آمرین ولایات هم صلاحیت چندانی نداشتند وهمه مسایل خورد و بزرگ را شخص شاه(حضرت والا) اداره می کرده ، نامه های رسیده داخلی و خارجی را جواب می داده وچه بسا مردمانی که تا رسیدن جواب ازبین رفته اند و یا پا به فرار نهاده اند؛و یا مسایل مهم کشورکه تا رسیدن جواب، هرکس موضوع را به میل خودش «  حل » نموده باشد . از آن جمله مسایل خط دیورند در زمان امیر عبدالرحمن است که فیض محمدکاتب ثبت نموده است و بارها این موضوع رخ داده که هردو هیات بالای موضوعی اختلاف پیدا نموده اند و بنابر نداشتن صلاحیت لازم توسط نامه به « حضور والا » نگاشته ونظرامیر را تقاضا نموده اند و دربسا موارد امیرهم جوابی ارایه داشته که حاکمان ومسوولین امور بار دگرجراات نکنند درزمینه نامه بنویسند ویا درزمینه اظهار نظر نمایند.
***                      
درمقدمه سراج التواریخ می خوانیم « علامه فیض محمد کاتب درجلد چهارم موفق شده است تا تصویر واقعی ازاقوام و قبایل مردمان این کشوربا یکدیگر ودادوبیداد وامتیازو محرومیت و تعصب وخشونت و برده گی و بنده گی وآقایی و سروری وغارت و تاراج و تجاوز به عنف تا انواع فسق و فجور وعشرت جویی هاوکامروایی هاوناکامی ها وفساد و تباهی و رشوت خواری و دو رویی ونفاق وخود کامه گی حاکمان وعمال آنان و تصرف اموال و املاک و خانه و کاشانه دیگران و کوچ اجباری و مهاجرت های بی فرجام و فرمان های غیر قابل اجرا... به دست بدهد. هرچند هیچ یک ازموارد فوق ممکن خوشآیند  فرزندان امروز پدران دیروز نباشد، اما واقعیت وحقیقت دارد.»
برخی از قسمت های که برای شما شاید دلچسپ باشد وتا حال جایی نخوانده باشید وبرای بنده امکان تایپ آن میسر باشد، انتخاب کرده وبا شما شریک میسازم:
***
وقایع ماه جمادالاخرای سنه ۱۳۱۴ هجری قمری (مطابق ۱۲۷۵شمسی-۱۸۹۶م)

منازعه مردم تروه ولوانه  بر دیمه زار کوه سراغر:

وازسوی دیگر درتضاعیف واقعیات مذکوره این سال، جهان خان نام ساکن مواضع لوانه درماه حمل به عزم زراعت دیمی، درحدود شمال کوه سراغر،راه گردش برگرفته وچند تن ازمردم ترکی سکنه موضع تروه با پیاده گان ساخلو مقیم محافظ  خانه واقع خضرچاه ، او را ازگشت وککشت مانع شدند وازآنجا مجبوراٌ رانده گفتند که جانب جنوب کوه سراغر، حق و حصه افغانستان و شمالش به طریق اولی ازدولت ومملکت متبوعه ایشان است. پس درتمامت شمال آن مردم لوانه رااجازت زراعت داده نشده و نمی شود، واو ناکام برگشته نزد ارچر نام انگلیس شکایت نمود. واومردم لوانه را از زراعت درآنجا بازداشته فرمود که تا خودم آنجا را مشاهده و معلوم نکنم که حق و خاک کدام یک ازدولتین است، اقدام به زراعت نکنند. چنانچه آنجارا دیده یا ندیده به سردارگل محمدخان حاکم ارگون نوشت که : « شما درهنگامی که به کاریز قمرالدین بودید،آنجا رامشاهده  وعلم حاصل نمودید که زمین های که خان جهان قصد زراعت آن را دارد،از خاک منصرفه دولت انگلیس است.  باید درسال آینده مردم لوانه [را] از زراعت آنجا ممنوع  وازحق خود محروم نشوند وامسال ازقلت باران وممانعت مردم تروه و ترکی اگرچه مساعد برزراعت نشدند، پس ازاین باید بکارند.» وسردارگل محمدخان درپاسخ این مکتوب اورقم کردکه: « درحدود وقت تعیین حدود خود شما راه مشاهده تا وضع تروه پیموده حاضر بودید که کپتان مکمهان درکاریزقمرالدین به خصوص این زمین گفت وشنود زیاد نمود تا که حدود تروه ترکی ولوانه منقسم ومحدود شده خط فاصل قرار داده اند. بعد خط فاصل ازتروه ترکی خارج وجانب کوه سراغر وازآنجافرود واز دشت واقع سمت شمال ومغرب گذشته تا خضرچاه کشیده شد و دراین جا مردم لوانه و ترکی باهم منازعت کرده، یکی ازخود دیگر ازخود می گفتند ومردم ترکی سه دهنه قنات جاری ومزارع دیمه کاری را با سه دهنه قنوات مخروبه، که همه دراین سوی خط فاصل به جانب خاک افغانستان اتفاق افتاده اند، ملک وحق خود گفته اظهار کردند که از اراضی ملکیه ماست وجانب خاک مقبوضه انگلیس رفته اند، وما ازحق خویش نگذشته کسی راپیش نگذاریم که دست تملک و پای تصرف دراز نماید ومکمهان ازاین اظهار وحق خواهی آنان درشگفت آمده، ناچارخط  فاصل و تعین حد آن جا را لفظاً با اشاره انگشت نموده  لساناً اقرار کرد که هرقدر دیمه زاری که ازمردم ترکی درجانب خاک متصرفه دولت انگلیس داخل آمده باشد، ازحق خود محروم نمی شود و نه این خط فاصل مانع و قاطع حقوق جمعی ازمخلوق خدامی گردد و هرآیینه هرکس مالک حق خود است وتا این جا به ارچر رقم  نموده و درذیل آن نوشت که شما نیزمردم لوانه رامفهوم بسازید که بدون استحقاق مزاحم حال رعایای افغانسان نشده، دست تصرف به اراضی متملکه ایشان نگشایند.» ونقل این مکتوب خود وارچر را سرا پا ارسال حضور والانموده استدعا کردکه منصور خان حاکم مقر که در وقت تعیین و تقسیم حدود با مکمهان انگلیس حاضر بود درکابل است، ازاین رقیمه ارچر به او اعلام و امرشد که ازمردم  ترکی محکومه خود تحقیق و تفتیش نموده وعلم حاصل کرده  معروض حضور بدارد و کارکنان حضور از این عریضه سردار گل محمدخان، منصور خان را احضار فرموده ماجرای زمان تعین وتقسیم حدود آنجا را بپرسیدند و او اظهارکرد که درموضعی مردم تروه ولوانه با هم منازعه ومقاوله نموده، هر یک افزون ازحد مستحقه خود خواهان شدند تا که مذاکره به مشاجره منجر شده، در پایان کار، به صواب دید مکمهان و سردارگل محمدخان قرار داده شد که مردم تر کی قران مجید را با خود برداشته  تا نقط ای که آنرا حد و حق خود  ومفصل ومقطع جانبین می دانند رفته بایستند ومردم لوانه  قبول این قرار داد کرده، بعد مردم ترکی با کلام الله شریف تاجایی رفته بایستند وگفتند  تا این جا حق وملک ماست. سپس خط  فاصل ازآنجا راست ومستقیم کشیده وحد طرفین ازهم مفروز شد. وحضرت والا در روز بیست ونهم جمادی الاخری، این اظهارمنصور خان حاکم مقررا به سردار گل محمدخان رقم فرمو دکه : «  کسانی ازمردم ترکی را که دعوی حقوق بدان سوی خط فاصل دارند، گسیل کابل کند تا ازایشان ومنصور خان باالمواجه والمثافهه علم حاصل نموده ؛ بعد سررشته  و دستورالعمل کافی به ایشان داده شود که قاطع نزاع باشد .» و در ذیل این دیمه به سردار گل محمد خان رقم فرمود که: « ازاین که درپاسخ ارچر نوشته اید که مکمهان گفت این خط قاطع ومانع  حقوق جمعی ازمخلوق خدا می گردد معنی آن چیست ؟

اگرچنانچه درهنگام تعیین و تقسیم حدود جایی ازحق رعایای افغانستان درآن طرف خط  فاصل یا ازحصه مردم رعیت دراین سوی خط اتفاق افتاده و درعهدنامه آن را معین کرده نوشته باشید، البته صحیح  و درست گفته می شود و برطبق آن هریک از رعایای جانبین متصرف مزرعه محقه خود می گردد؛  و اگر درعهدنامه  مرقوم و معلوم نباشد و حدود جانبین به واسطه خط فاصل ازهم مفروز وحق هریک معین گردیده باشد، پس چگونه این عبارت را نوشته که خط فاصل قاطع و مانع حقوق جمعی ازمخلوق خدا می شود؟ یعنی خط فاصل اعتبار کاملی ندارد وهروقت که باشد پس ازتعیین وتصفیه حدود اگر کسی دعوی حقوق خود را درآن طرف یا این طرف خط بکند مستحق است باری چون خط فاصل حد وحق هرکدام از دولتین و رعایای جانبین رامعین ومفروز ومنصل کرده است کسی مقدور نیست که ازخط عدول وتجاوز نماید وبه جانب دیگران ادعای حق وملکیت کند.» واین رانیز به سردارمعزّی الیه رقم فرمود که : « درمکاتیبی خودکه به انگلیسان می نویسد بدین کلمات نازک دقت وغور نماید، بلکه آنچه راکه به آنان می نویسد نخست اصل مکتوب آنها را ارسال حضور نموده هرچه امرشود  پاسخ ایشان بنویسد. و مجازنیست که ازخودچیزی رقم کند.» وسردار گل محمدخان عذر آن نوشته خود را بدان خواست که ازحکایت زبانی مکمهان که این لفظ را گفته بود، به ارچر نوشتم نه ازخود. خلاصه درپایان کار ارچر انگلیس که ازماخذ غیر صحیح و نااستواراین گفتار رادرمیان آورده بود مختار جانبین نیفتاده، بر وفق نقشه متعهده معترف گشت اما دراین وقت به زبان پلتیکل مغالطه آغازیده به مذاکرات بی مأخذ ازآن پرداخت که به خود معلوم نماید که اولیای دولت افغانستان حدود وحقوق خود را نخواهند دانست تا اگر برطبق تصور او ندانند بعد از تعیین حدود وتمدید خط فاصل نیز اگر جایی را بخواهند به سرقت با خاک مقبوضه دولت متبوعه خود منضم کنند و کسی اعتراض نکند واگر کند حمل برعدم علم ودانش او نمایند. (تتمه جلد سوم صفحه  ۳۳۷)


پ.ن.
نقل مطابق اصل است . ممکن در نوشته سردارگل محمد ویا امیرعبدالرحمن سکتگی های موجود باشد که کاتب عین آنرا نقل کرده است .
 - تروه ولوانه ، خضرچاه ، کوه سراغر : نام محلات مربوط ولایت زابل ( مقر)
-  پیاده گان ساخلو، از زبان ترکی و به سربازانی گفته می شود که به محافظت محلی گماریده شده باشند
 - قنات یا کاریز: آب رسانی برای زراعت ازمحلات پایین به محلات بلند توسط جوی ها و تونل ها را گویند
-  مردم ترکی : شاید منظورقوم تره کی باشد.

 بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۱۷ـ ۲۴۰۳

 

از بسکه باغ  پهنه   گلهای  پر پر است

گلبرگ شاخ غنچه پراز خار خنجراست

رنگ رخ زمانه پراز دود و آتش  است

بلبل بخون تپیده وبی بال و بی  پر است

روی زمین درآتش بم کوچه غرق خون

روی  فضا   تیره  و تار  و مکدر است

خورشید خون چکیده  فرورفته برزمین

در آسمان عزای عمومی و محشر است

آن  کله های  یخزده    افکار     منجمد

باقیست تا هنوز  همی زار وابتر  است

ترفند   زیرکا نه   از  آنسوی   قاره ها

پیغام جنگ وکینه فراروی  خاور  است

دروادیی که  پرز دد ودام وحشت ا ست

انسا  نیت   اسیر    ددان  مصور  است

درخطه ی که جهل و فساد وتظلم  است

خرمهره صف کشیده با در  برابر است

بید ار شو  دلا که درین خشم  روز گار

دشمن پی  دسیسه و تزویر  دیگر است

هر  سنگ  و آتشی  که  ببارد زآسمان

بر فرق عاشقان وطن همچومجمراست

بر خیز  همسفر  قدمی   سوی  قله  ها

کا  فا ق  از سپیده  مشرق  منور است

راه   نجات   راه  ترقی و  با  همیست

وحدت یگانه ضامن توفیق کشور است

 آنست روز نو که به پیشواز  سال  نو

جشن وخوشی برهمگان تا سرآسراست

(عبدالوکیل کوچی)

 

 بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۱۷ـ ۲۰۰۳

 

سال نواندرخیالم خود نمایی میکند

می رسد اینجا  برایم آشنایی میکند

جنگ وجدال میشود محوازکشورم

این بهاربا مردم ماهمنوایی می کند.

 

خداوندا ، درین بهار و نوروزعنایت فرما

خداوندا ، دراین سالی که در پیش است

نمی دانم چه تقدیری فرموده ای ، لیکن،

در آغاز طلوع روشن سالی که می آید

کمک کن تا رها سازم ز خود کوله بار یک هزار و سیصد افسوس هزار و سیصد و اندوه...

خدایا مهربانم کن

تو چشمان مرا با نور خود بگشا

تو لبخند رضایت را عطایم کن

بفهمان زنده گی زیباست

خداوندا

تو راه سبز زنده گی را نشانم ده

تو نیکی پیشه ام فرما

که راه حق را صبورانه بپیمایم

و از زیانکاران هرگز نباشم

مهربانا ، مرا در شط پرمهر گذشتت شست و شویم ده وتو پاکم کن .

کریما ، دست های گرم و لبخندی عطایم کن

 تو ای نزدیک تر از من  - به من اینک مرا دریاب، پناهم ده

تو ذکرت را عطایم کن که با یادت دلم آرامشی یابد....

شاد وخرم

تمام  لحظه هایت عید باشد

همه روزهای توسپید باشد

ببینم  شاد وخرم سبزو آباد

نگاهت غرق درامید  باشد.

 

هموطنم ترا دوست دارم، فقط ترا!

 

بهار رامانند مادرباید ستایش کرد ...

سال نو راهمچون پدرعزیزداشت...

ونوروزرابا خانواده باید جشن گرفت.

 

برادرهموطنم ، ترا دوست دارم ، هرکه می خواهی باش ، خواه درکلیسا بروی ، یا درمعبد، ویا درمسجد نیایش نمایی. من وتو فرزندان یک یک سرزمین هستیم و در دامان مادروطن بزرگ شده ایم ، درغمت گریسته ام و دراندوه ام اشک ریخته ایی ، درخوشی ام سهیم بوده ایی و درجشن و سرورت پایکوبی نموده ام .توبهترین و قابل اعتماد ترین شریکم بوده ایی و دوشادوش هم سختی ها، رنج ها، مصیبت ها، روزهای سخت وجانگدازو شب های سرد وسکوت را در زیریک آسمان و دریک محدوده جغرافیایی سپری نموده ایم .

آرزومی کنم باران شوق در زنده گی ، کانون خانواده گی وامو رروزمره شما ببارد ، تا روح بزرگ تان را صفا دهد و گل های عشق دردل پرامید تان جوانه زند ،  لبخند برلبان تان نقش ببندد .

 

بهارآمد

 

بهار آمد که گل ها باز گردد

سرود زنده گی آغــاز گردد

بهـــار آمــد که دل آرام گیـرد

 زدرد وغصه ها فرجام گیرد.

 

هموطنم

نقطه آغازبهار زنده گی تان بی انتها باد ، سال نو مبارک ، برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد، برگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتاد، سال دیگر گذشت روزهایت بهاری و بهارت جاودانه باد .
فرارسیدن نوروز وسال نو را شادباش میگویم. برایتان تندرستی و نیکروزی درسال نو آرزو دارم. باشد که سالی سرشار ازشادی.

 

نوروز

نوروز نُماد  جاودان نو شدن است
تجدید  پیمان و دوستی کهن است
خوشحالم ازاینکه خجسته نوروز
یاد آور فرهنگ ماوتمدن من است.

 

پروردگارا

درمفاتیح الجنان ، در اعمال روز نوروز ، این دعا ذکر شده است : پروردگارا! این سال ، سالی است جدید وتوپادشاه و فرمانروایی قدیم هستی . از درگاه تومسئلت دارم که از خیرات این سال وهرچه خوبی در این سال خواهد بود ، برخوردارم کنی؛  و از بدی های این سال و زشتی هایی که درآن است ، مرا پناه دهی و خودت عهده دار تامین روزی و کارم دراین سال باشی ، ای پروردگار صاحب جلال و بزرگواری.. .

پروردگارا ، دراین روزهای پایانی سال به خواب عزیزان مان آرامش ، به بیداری شان آسایش ، به زنده گی شان عافیت، به عشقشان ثبات ، به مهرشان  وفا ، به عمرشان عزت به رزق شان برکت ، و به وجود شان صحت عطا بفرما ، آمین.

 

نوروزنماد ازتمدن وفرهنگ

نوروز نُماد  جاودان نو شدن است
تجدید  پیمان و دوستی کهن است
خوشحالم ازاینکه خجسته نوروز
یاد آور فرهنگ ماوتمدن من است.

 

نــوروز

نوروز ، واژه ای مرکب از دو جز و بر روی هم به معنای روزنوین است که بر نخستین روز از شروعِ فروردین ، اطلاق می گردد . نکته مهم ترآن که بنیانگذاران نوروز در اولین روز بهار ، ما که فصل شکفته شدن گیاه و نبات و آغاز شکوفایی هستی و نظام را روزبزرگ ملی خویش می شماریم ، بزرگان ما پیدایش نوروز را به  زمان پیشدادیان نسبت می دهند و جمشید ، پادشاه پیشدادی را پایه گذار نوروز می دانند .

مسعودی می گوید : بیش تر مردمان براین باورند که نوروز، در روزگار جمشید شاه پدید آمد و نیز درزمان پادشاهی وی ، آیین هایی درنوروز ، برگزار گردید .

قرنهاست این جشن ، رونق و تازه گی و درخشش یافته است .

فردوسی در شاهنامه چنین سروده :

سر سال نو ، هرمزِ فروَدین

برآسوده از رنج رویِ زمین

به نوروزِ نو ، شاهِ گیتی فروز

برآن تخت بنشست فیروز روز

چنین جشن فرّخ از آن روزگار

بما ماند از آن خسروانْ یادگار

 

خانه تکانی دل

به‏طوریقین، کسانی‏ که  درانسانیت  ذوب می ‏شوند، هرگز بدی و زشتی را درزنده گی نمی ‏بینند وهرچه که می‏بینند، زیبایی ها، جوانه زدن ها ،روییدن ها وشکفتن ها است.

قول معروفی است که می گویند: کینه از دیگران گرفتن بی منطقی وکینه در دیگران ایجاد کردن دیوانگی ومحبت به دیگران مایه سربلندی است.
زنده گی تفسیر سه کلمه است:  خندیدن،   بخشیدن و  فراموش کردن ! پس تا می توانید بخندید ،ببخشید و فراموش کنید.

 

نوروز و روز

درذهن ما اگرچه تردیدی هست

در هر قفسی کلید امیدی هست

ماسال نورابه فال نیک میگیریم

درپشت هرسیاهی سپیدی هست .

 

نوروز و ادبیات پارسی دری

جشن نوروز، جشن رستاخیز طبیعت، تجدید زنده گی و مایه نشاط و پویایی و شادابی است شاعران به عید، بهار و طبیعت توجه ویژه ای داشته اند. از آغاز شعر پارسی شاعرانی هم چون رودکی، منوچهری و ... به طبیعت نگاهی هنری افکنده اند و تصاویر زیبایی از فصل بهار در شعر آن ها انعکاس یافته است. حتا شاعرعارفی هم چون مولانا که بیشتر در عوالم روحانی خود مستغرق بود در غزلی خود را به عید نو شبیه می کند که آمده است تا قفل زندان را بشکند و همه جهان و جهانیان را از غم آزاد سازد.

باز آمدم چو عید نو تا قفل زندان بشکنم
وین چرخ مردم خوار را چنگال و دندان بشکنم .

 

درنوروز

سلا م گرم من بادانثا رت

مبارک روزنو،فصل بهارت

امید وارم بهارآرد دوچندان

قناری خوشبختی ها برایت

بهاردرادبیات پارسی دری

 

شاعران با تمام فصل ها درآمیختند اما به دلیل زیبایی، نوشدن و یادآوری روز رستاخیز و معاد، به بهار و نوروز بیش تر پرداخته اند. پرداختن به نوروز و بهار علاوه بر درک زیبایی که جلوه ای از جمال الهی است، برای عارفان بسیار حیرت انگیز و فصل شادی و انبساط خاطراست.  شاعران بسیاری هم چون حکیم عمر خیام، قاآنی، ملک الشعرای بهار  …به نوروز پرداخته اند، عمر خیام و میرزاده عشقی در نوروزنامه های خود به وصف نوروز پرداخته اند و قاآنی نیز علاوه بر نوروز به هفت سین نیز در اشعار خود اشاره کرده است.
سین ساغر بس بود ما را در این نوروز روز
گو نباشد هفت سین رندان درد آشام را.

 

دعا کنیم

دعا کنم خوشی زود تربیاید

به شهری آرزوها یت بپا ید

بهاروروزنو،نوروزبا ستان

قناری خوشیها  آرد  براید.

 

بهار و نوروز درمتن کهن

نوروز درمتون کهن ادبیات پارسی دری بارتاب گسترده داشته است. تاریخ نویسان، شعرا و منجمان همه به این جشن اصیل آریایی پرداخته اند، تا آنجا که نوروز از مرزهای جغرافیایی ادبیات پارسی فراتر رفته و در ادبیات عرب نیز از آن ذکر شده است. چنانکه ابونواس در شعری خطاب به بهروز مجوسی نوروز را به شکل نوک روز چنین آورده است:

بحق المهر جان و النوک روز و فرخ الروز البسال الکبیس
تاثیری که نوروز بر فرهنگ و ادب سرزمین های پارسی گوی و کشورهای خارج از این حوزه داشته است، نشان دهنده ای عظمت و غنای این آیین کهن است. در رابطه به سبب این که چرا این روز را نوروز می نامند روایات و قول های مختلفی وجود دارد، اما آنچه در همه ای آنها مشترک است این است که این روز به نحوی با آفرینش، مدنیت و دادگستری ارتباط دارد.

 

روییدن

 

بهارآمد که د ل ها شاد گردد

زقید رنج  وغم  آزاد  گرد د

دعا کنیم همه در روزنوروز

وطن باری د یگر آبا د گردد.

صاحب مجمل التواریخ و القصص

 

صاحب مجمل التواریخ و القصص از قول حمزه الاصفهانی می گوید که حق تعالی اول خلقت مردی آفرید و گاوی و اندر مرکز بالایین سه هزار سال بی آفت بماندند، و این هزارگان های حمل و ثور و جوزا بود، و پس به زمین سه هزار دیگر بی هیچ رنج و مکروه بماندند، و آن هزاره سرطان و اسد و سنبله بود، پس چون اول هزار سال میزان بود، خلاف ظاهر گشت، و این مرد کهومرث نام بود، سی سال زمین نبات و گاو را همی داشت، و طالع این هزار سرطان بود مشتری اندر وی، و آفتاب در حمل، و قمر اندر ثور، و زحل در میزان، و مریخ در جدی، و زهره و عطارد اندر حوت، و این کواکب روان گشت از برج ها  به سیر خویش اندر اول ماه  فروردین کیه نوروز است، و از گردش فلک روز از شب ظاهر گشت، ونسل این مرد به پیوست.

 

بهاران

بهاران با طبعیت خنـده  کرده

خدا لطف بی حد ارزنده کرده

بیا با هـم رویم  دامان  صحرا

لطافت د شت ها را زنده کرده

 

بهار و نوروز و آریاییان

آریاییان معتقد بودند که خداوند جهان را در شش روز آفرید و در روز ششم به آفتاب فرمان حرکت داد تا همه موجودات از حرارت و روشنایی آن استفاده کنند و همان روزی که آفتاب و افلاک شروع به حرکت نمودند، نوروز بود. خیام این موضوع را در نوروز نامه چنین بیان می دارد: و گویند چون ایزد تبارک و تعالی بدان هنگام که فرمان فرستاد که ثبات برگیرد (آفتاب) تا تابش و منفعت او به همه چیز ها برسد، آفتاب از سر حمل برفت و آسمان او را بگردانید و تاریکی از روشنایی جدا گشت و شب و روز پدیدار شد و آن آغازی شد مر تاریخ این جهان را.

خیام روایت دیگری را نیز در رابطه به نوروز می آورد و آن چنان است که زمانی که جمشید بر دیوان غلبه نمود و انواع صنایع را به مردم آموخت، با علما و موبدان نشستی برگزار کرد و در آن نشست از علما پرسید، چیست که این پادشاهی بر من باقی و پاینده دارد؟ گفتند: داد کردن و در میان خلق نیکی. پس او داد بگسترد و علما را بفرمود که روز مظالم من بنشینم شما نزد من آیید تا هرچه در او داد باشد مرا بنمایید تا من آن کنم و نخستین روز که به مظالم بنشست روز هرمزد از ماه حمل بود، پس آن روز را نوروز نام کردند.

 

سخاوت بهاری

بهاران رنج وغم هارا بشوید

جوانه های خوشبختی بروید

بگوش مظلومان سردوساکت

پیا می لطف خدا  را  بگو ید .

 

عنصری و سلطان غزنه

عنصری در پیشگاه سلطان محمود این چکامه سروده است:

 

باد نوروزی همی در بوستان بت گر شود

تا ز صنعش هر درختی لعبتی دیگر شود

باغ همچون کلبه بزاز پر دیبا شود

باد همچون طبله عطار پرعنبر شود

روز هر روزی بیافزاید چو قدرشهریار

بوستان چون بخت او هر روز برناتر شود

 

منوچهری گوید:

آمد نوروز ماه با گل سوری

به هم باده ی سوری بگیر، بر گل سوری بچم

زلف بنفشه ببوی، لعل خجسته ببوس

دست چغانه بگیر، پیش چمانه به خم

ای پسر از نردباز داوگر ان بر

به نرد وز دو کف سادگان، ساتگنی کش به دم

ای صنم ماهروی! خیز به باغ اندر آی

زانکه شد از رنگ و بوی باغ بسان صنم

شاخ برانگیخت در، خاک برانگیخت

نقش باد فرو بیخت مشک، ابر فرو ریخت نم.
شاعران با تمام فصل ها درآمیختند اما به دلیل زیبایی، نوشدن و یادآوری روز رستاخیز و معاد، به بهار و نوروز بیشتر پرداخته اند. پرداختن به نوروز و بهار علاوه بر درک زیبایی که جلوه ای از جمال الهی است، برای عارفان بسیار حیرت انگیز و فصل شادی و انبساط خاطر است.  شاعران بسیاری هم چون حکیم عمر خیام، قاآنی، ملک الشعرای بهار  …به نوروز پرداخته اند، عمر خیام و میرزاده عشقی در نوروزنامه های خود به وصف نوروز پرداخته اند و قاآنی نیز علاوه بر نوروز به هفت سین نیز در اشعار خود اشاره کرده است.
سین ساغر بس بود ما را در این نوروز روز
گو نباشد هفت سین رندان درد آشام را.

 بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۱۷ـ ۲۱۰۳

 

بهار آمد و گل ها شگفت و دل ها شاد

در اين زمان خجسته كسى ملول  مباد

به بهاران بگير « واعظى » تـو كام اميـــد

كه نقد عمر ز دست ميرود چو صرصر باد

 

زبير واعظى

 

نوروز باستانی پیشینه  دیرینه دارد و همیشه  روایت گر خوبی‌ها و نیکویی ها بوده  و می باشد. نوروز و جشن نوروزی یکی از کهن ترین سنن به جا مانده از دوران ها و زمانه ای دور و باستان است . زمان و برگزاری این جشن پراهمیت مصادف با آغاز فصل زیبای بهار می باشد. بدین لحاظ  نوروز درکشورعزیز ما افغانستان و کشورهمسایه و هم زبان وهم فرهنگ ما  ایران آغاز سال نو محسوب می گردد و هم چنان در برخی از کشور های دیگر جهان درین روز تعطیل  رسمی است. یاد و خاطره نوروز در نزد آبا و اجداد ما  در طول تاریخ سنگ بنای خیلی دیرینه دارد و آئین  و رسم برگزاری اش یک میراث غنامند و با‌ ارزش نیاکان ماست. ادیبان و مورخان آورده‌اند که خداوندگار در همین روز عالم و آدم را آفرید و به فرمان او هفت کوکب به گردش و چرخش در آورد.

گویند هنگامی که جمشید ( یما ) مجددآ بر تخت نشست ، خاصان و نزدیکان را نزد خود طلبید و مراسم نیکو برگزار کرد و آنگاه حاضرین را مخاطب قرار داد و اظهار داشت:

خداوند بنده گان را آفریده است، پس باید قدر این نعمت را دانست و شکرانه  آنرا به جا آورد. بایست با آب پاک جسم و جان را شست و شو نمود و به درگاه ایزدی سر به سجده گذاشت و دعا و نیایش خواند و آنگاه این روز را نوروز خاصه نامیدند.

مجمع عمومی سازمان ملل در ۲۳ فبروری سال ۲۰۱۰  میلادی ۲۱ ماه مارچ هر سال را به عنوان «روز جهانی عید نوروز »  به رسمیت شناخته و آنرا در تقویم خود جا گذاری کرد. درمتن به تصویب رسیده در مجمع عمومی سازمان ملل ، نوروز جشنی است با قدامت سه هزار ساله که امروز بیش از ۳۰۰ میلیون نفر در جهان آنرا جشن می گیرند.

جشن نوروز از لحظه‌ های اعتدال بهاری آغاز می گردد. در علم ستاره شناسى ویا استرولوژى اعتدال بهاری به آن لحظه‌ای گفته می ‌شود که خورشید از صفحه استوای زمین می گذرد و به سوی شمال آسمان می رود. در کشور هایی مانند ایران و افغانستان که تقویم هجری شمسی به کار برده می ‌شود ، نوروز روز آغاز سال نو است. اما در کشور های آسیای میانه  و قفقاز نظر به دلایل تاریخی و سیاسی تقویم میلادی متداول است و نوروز به عنوان آغاز فصل بهار جشن گرفته می ‌شود ولی روز آغاز سال محسوب نمیشود واژه ى نوروز یک اسم مرکب است که از ترکیب دو واژه « نو» و « روز» به وجود آمده و این نام در دو معنا به کار می رود.

 

۱- نوروز عام : که روز آغاز اعتدال بهاری و آغاز سال نو می باشد،

۲- نوروز خاص : که روز ششم حمل ویا فروردین است.

منشآ و زمان پیدایش نوروز دقیقآ معلوم نیست. در شاهنامه فردوسی و تاریخ طبری، جمشید ( یما ) را و در برخی دیگر از متن ها، کیومرث را به عنوان پایه گذار نوروز معرفی کرده اند.

پدید آوری نوروز در شاهنامه، بدین گونه روایت شده است که جمشید در حال گذشتن از آذربایجان، دستور داد تا در آنجا برای او تختی بگذارند و خودش با تاجی زرین به روی تخ نشست. با رسیدن نور خورشید به تاج زرین او، جهان نورانی شد و مردم شادمانی کردند و آنروز را روز نو نامیدند.

پدید آمدن نوروز را فردوسی در شاهنامه این گونه به نقش می کشد:

چو این کار های وی آمد به جای          ز جای مهی بر تر آورد پای

به فر کیانی یکی تخت ساخت             چه مایه برو گوهر اندر نشاخت

که چون خواستی دیو برداشتی          ز هامون به گردون بر افراشتی

چو خورشید تابان میان هوا                 نشسته بر او شاه فرمانروا

سر سال نو هرمز فروردین               بر آسوده از رنج تن، از دل کین

به نوروز و شاه گیتی فروز                 بر آن تخت بنشست فیروز روز

به جمشید بر گوهر افشاندند              مر آن روز را روز نو خواندند

بر آن تخت بنشست پیروز روز              بفرمانش مردم نهاده دوگوش

به فرمایش مردم نهاده دو گوش           به رامش جهان پر ز آوای نوش

بزرگان به شادی بیاراستند                 می و جام و رامشگران خواستند

چنین جشن فرخ ازان روزگار                به ما ماند ازان خسروان یادگار

 

بر طبق بعضی روایات رواج نوروز به ۵۳۸ سال قبل از میلاد یعنی زمان حمله کوروش به بابِل باز می گردد. در برخی از روایت ها از زرتشت به عنوان بنیان گذاز نوروز نام برده شده است.  هخامنشیان نوروز را در سال ۵۳۸ میلادی جشن ملی اعلام کرد. وی درین روزبرنامه هایی برای ترفیع  سربازان، پاک سازی مکان های همه گانی و خانه‌ های شخصی و بخشش محکومان اجرا می نمود. در زمان فرمانروایی غزنویان و غوریان هم نوروزرا گرامی داشته و آنرا گسترده جشن می گرفتند. درین دوران جشن های رنگارنگ و متعددی در طول یک سال برگزار می شد که مهمترین آن‌ها نوروز و مهرگان بوده است.

برگزاری این جشن خجسته در گذشته حتا چند روزی طول می کشید پس از ظهور دین اسلام در این سر زمین‌ها ،  به ویژه در اوایل و در زمان امویان از برگزاری آیین های نوروز نشانه ای در دست نیست و در زمان عباسیان نیز برگزاری این جشن کمرنگ بوده است.

با رویکار آمدن سلسله های سامانی ، غزنوی و غوری  جشن نوروز با گسترده گی بیش تری برگزار شد.

در دوران سلجوقیان تعدادی از ستاره شناسان نوروز را در اول بهار قرار دادند و جایگاه آنرا ثابت نمودند و  بدین ترتیب جشن نوروز در زمان بعدی نیز کماکان برگزار میشد.

درعصر حاضر نوروز به عنوان یک میراث فرهنگی  ما مورد توجه خاص مردم  قرار داشته و هر سال با شکوهمندی ویژه ای برگزار می شود.

این جشن در کشورهای مختلف با آیین های متفاوت برگزار می گردد. طور مثال در کشور عزیز ماافغانستان، سفره هفت میوه می چینند، اما در ایران سفره  هفت سین هموار می نمایند

جغرافیای نوروز با نام نوروز و مشابه آن ، سراسر خاور میانه ، بالکان ، قزاقستان  ، تاتارستان ، در آسیای میانه ، چین شرقی ، سودان ، زنگبار ، در آسیای کوچک سراسر قفقاز تا آستراخان و نیزامریکای شمالی ، هند ، پاکستان ، بنگله دیش ، بوتان ، نیپال و تبت را شامل می شود. خانه تکانی ، آتش افروزی ، سفره های نوروزی ، غذا های نوروزی ، دید و باز دید ، مسابقات ورزشی ، طبیعت گردی و نوروز خوانی از جمله آیین های نوروز می باشد که هر کشور و هر سرزمین و هرملت به گونه های متفاوت وجالب بدان می پردازند که جلوه هایی از باورهای آن قوم و ملت را به تصویر میکشد.

به گونه مثال در افغانستان  در جشن بهاری نوروز مردم شریف ما روز اول سال را فال نیک گرفته و  با امیدواری از آن استقبال می نمایند. جشن گل سرخ ، جنده بالا ، جشن دهقان ، نهال شانی ، خانه تکانی ، لباس نو به تن کردن ، سمنک ، هفت میوه ،ماهی و جلبی و کیک و کلچه و بعضی تحایف دیگر را به خانه  نامزد فرستادن ، به صحرا و  باغ‌ها و سبزه زار ها رفتن و پایکوبی کردن از مشخصات برازنده  نوروز درکشور عزیز ما افغانستان به شمار میروند. مردمان کشور ما در ایام عید نوروز به بازی های محلی از قبیل پهلوانی ، بز کشی ، بیل بازی ،  گاو جنگی ، مرغ جنگی ، سگ جنگی ، تخم جنگی ، چوب بازی و دیگر بازی‌ها خود را مصروف می نمایند. پس بهار بهترین بهانه برای آغاز ، و آغاز بهترین بهانه برای زیستن است.

بدینوسیله فرا رسیدن  بهار و آغاز سال ۱۳۹۶ هجری خورشیدی را به تک تک شما تهنیت گفته  و در هر جایی که هستید:

سلامتی ، سعادت ،سیادت ، سرور ، سروری ، سبزی و سر زنده گی هفت سین سفره زنده گی‌ تان باشد.

سال و مال و فال و حال و اصل و نسل و بخت وتخت

بادت اندر شهریاری برقرار و بر دوام

سال خرم ، فال نیکو ، مال وافر ، حال خوش ،

اصل ثابت ، نسل باقی ، تخت عالی ، بخت رام.

سال نومبارک!

 

 بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۱۷ـ ۲۰۰۳