جشن نـوروزی در میـان آتـش وخـون
اندرآن جایی که محکوم شب است
گرمیی بهار و نوروزی کجاست
کله یخبند ان و فکر ی منجمد
رستگا ری ها و پیروزی کجاست
عبدالو کیل کوچی
جشن نوروزباستان و حلول سال نو خورشیدی را تبریک و تهنیت گفته ، سلامتی رفقا ، دوستان وهموطنان رنجدیده کشورم را خواهانم . تجلیل از سال نو در واقع استقبال از روشنی ، گرمی و رهایی است . رهایی از یخبندان طبیعت و از انجماد مشقت زا ، از سردی ، سیاهی و ظلمت ، استقبال از نوی وغلبه بر کهنه گی وکهنه کاری هاست . مسلماً اگر جو زمان مسیر نوی را در پیش داشت ، دنیا شاهد روزنو ، سال نو و آفرینش های نو می بود. بالعکس طوری که معلوم است طی یک سالی که گذشت جهان در زیر سایه ی ابرهای تیره وظلمت زا با روند نکبت بار چرخش های سیاسی ، خیزش های نظامی ، حملات جنگی ، تجاوزات فرسایشی وجنگ های نیابتی به سوی استراتیژی های کلان وخطرساز درحرکت بوده است . طی سالی که گذشت آتش ترور و تجاوز در شرق میانه بیشتر از سال پار زبانه میکشد . طی سالیکه گذشت شبکه های تروریستی و اشکال گوناگون آن را در گوشه و نقاط جهان گسترش دادند که بیشترین قربانی آنرا مردمان کشورهای سوریه وعراق ، یمن و مالی ، سودان و افغانستان تشکیل داده است.طی سالی که گذشت جهان شاهد لشکرکشی های تسلط جویانه و تشکیل پایگاه های نظامی ، جابجا سازی نیروهای جنگی مجهز با تجهیزات عصری وموشک های پیشرفته و سپرهای دفاعی زیرنام اقدامات پیش گیری کننده و دفاعی با تعقیب اهداف جیوپولیتیک وجیو استراتیژی های بزرگ قدرت ها بود ه است.
همچنان طی سالی که گذشت با توجه به جریانات جنگ ، روند نا کام صلح به کندی پیش رفته تا هنوز در کشورهای افریقایی ، شرق میانه ، اوکرایین و افغانستان شعله های آتش جنگ زبانه کشیده و در صورت گسترش آن خطر رویا رویی بزرگ جهانی را به تصویر خواهد کشید.
در کشورما افغانستان طی سالی که گذشت برغم موجودیت نیروهای نظامی جامعه جهانی و رشادت قوای مسلح کشور ما در امر دفاع از سرزمین آبایی و اجدادی مان هنوز متاسفانه جنگ وخونریزی ادامه داشته ؛ و تجاوزات پاکستانی ها بر حریم کشورما بیشتر وبیشترشده وگروه های تجهیز شده تروریستی ازخاک پاکستان به بیش ترین نقاط کشور منتقل وجابجا می گردند که در نتیجه آن دامنه جنگ و خونریزی و حملات انتحاری در کشورگسترش یافته است. سالی که گذشت برای کشورما خونریز ترین سال جنگ های نیابتی پاکستان وحامیان بین المللی شان ، سال جابجایی دشمن درداخل کشور، سال گسترش تولید مواد مخدره ، سال هستی سوز ، سال غارت سنگ های قیمتی وقاچاق چوب واشیای قدیمی ، سال فرار تروریستان از محابس ، سال تشدید تعصبات قومی ، لسانی ، مذهبی ، جنسیتی و سال تشدید خشونت بر زنان وکودکان ودرعین حال سال رسوایی اداره دولتی مفسدان مالی ، قوم گرایی ، سازش های سیاسی وحملات فرمایشی وارتقای جریان عقب گرایی ، نفوذ دشمان خارجی در داخل کشور، جابجایی گروه های عقب گرا در موقف های بلند دولتی ، سال دست درازی و بهره گیری دشمان وهمسایه گان از منافع داخلی کشور بود.
باید گفت که درآستانه سال نو خورشیدی تشدید حملات انتحاری و ریختاندن خون صدها هموطن ما درشهر کابل ، مزار ، ننگرهار ، بغلان ، پروان ، غور ، بامیان ، قندهار ،هرات ،غزنی وهلمند مردم را در آستانه جشن نوروزی در غزای عمومی وماتم ملی نشاندند . بنا بر آن بی جهت نخواهد بود اگر بگوییم کدام نوروز را به توصیف و تعریف گرفت ،کدام جشن ، کدام بهار و کدام گرمی وسرسبزی ،کدام شادی وشادابی ؟
ملتی که شب و روز آن در مصیبت جنگ، ماتم و مرگ وعذاب ظلم ظالمان سپری شود چگونه می تواند از مزایای نوروز بهره مند شود.
همه می دانند که نوروز چیست ومشخصه آن کدام است. آنگاه که عطر نوی مشام نوروزیان را نوازش دهد ، و چشم انداز سحری مژده رسان سپیده دم افق ها باشد ، نیزه های زرین خورشید بهاری قلب ابرهای تیره را بشگافد ، سر زمین فکر از انجماد سرمای عقب گرایی آزاد گردیده و کله های منجمد از یخبندان جهالت رهایی یافته ، پای درنده گان ددمنش از گرده های انسانیت کوتاه گردد، آنگاه و آنروز مژده رسان روزنو است که نوروز گفته می شود .
آنگاه نوروز از زینت گل های نوروزی تخت جمشید ، غرس نهال دوستی ، بزر دانه های امید ، نمایش غیرت و پهلوانی ، اسپ دوانی و لذت بردن از گل سرخ لاله زاران ام البلاد باستان حکایت داشته و آن روزگار تاریخی را بنام نوروز باستان گرامی می دارند.
می گویند که روز نوروز مصادف است بروز های تاریخی ومذهبی بدین معنا که چرخش زمین بدور محور خود در همین روز آغازید . حالا که دیده می شود زمین برای مردم افغانستان سال های سال است که معکوس می چرخد. می گویند که انگشتری سلیمان در همین روز یافت شده است. در وطن ما دراین روز اصلاً دست ها از بند بریده می شود.
یا میگویند که خلافت حضرت علی ، تورات موسی ، عروج عیسی را به این روز نسبت می دهند . ولی درافغانستان گروه های سیه دل و جلاد صفتان تاریک اندیش زیر نام علی ، معتقدان علی را تیر باران می کنند ، بنام موسی موسوی ها را می کشند ، تحت نام عیسا عیسوی ها را کشتار جمعی می کنند وبنام رسول الله مسلمانان را سر به نیست می سازند. به این ترتیب به پیشواز نوروز میروند . می گویند که در نوروز شب و روز دریک تعادل می رسد ولی در کشور ما این تعادل آنقدر برهم خورده است که چهل سال است که شب ها آنقدر به درازا کشیده می شود که روزها دارد به فراموشی سپرده شود و هیچ تعادلی میان شب وروز برقرار نمی شود .
اگر نوروز را مطابق سنن گذشته ها به تعریف بگیریم طبعا ً از سمنک ،حنا وپا کوبی ، خانه تکانی ، نوپوشی ، نوآوری ، نورنگی ، میله ها وسیر وسیاحت تعریف کنیم واگر قرار باشد که نوروز را در کشور غمزده خود در میان واقعیت های زنده گی که در حال حاضر خون و آتش را بر مردم ما تحمیل کرده اند به تعریف بگیریم از نوروز بجز سیمای عزاداری ارمغان دیگری نداریم . زیرا در کشور ما بد بختانه با دست درازی دشمنان وطن به جای بزر دانه های دوستی خار غم می کارند . به جای غرس نهال صلح ، زقوم جنگ می نشانند . به جای سبزه در صحرا ماین کاشته می شود . به جای قلبه کشی ، آدمکشی مروج شده است .
تا هنوز در مناطق دور ونزدیک کشور شعله های جنگ زبانه میکشد زیرا کارشکنی دولتی که خودش را بنام وحدت ملی یاد میکند با سرازیر شدن میلیاردها دالر از کمک های خارجی نخواسته یا نتوانسته است قوای مسلح کشور را با سلاح عصری مکمل ومجهز سازد .دولتی که قوای مسلح را ضعیف وساختار های اقتصادی،صنعت و زراعت را فلج نگهداشته است .در چنین حال وهوا سروصدای دشمنان ، جابجایی طالبان و داعش در تمام ولایات کشور بگوش میرسد . زیر سایه اوضاع شوم فقر مرض جهل و فساد مالی و اداری به اوج خود رسیده افغانستان با موجودیت این دولت ننگین ، فاسد ترین کشور جهان محسوب می شود . جوانان کشوراکثراً دسترسی به کار و تحصیل را نداشته مکاتب دوردست کشور کماکان توسط مدعیان اسلام و اسلام نما ها در واقع اجیرکفر به آتش کشیده می شوند .
دربسا نقاط کشور مردم در زیر سلطه ونفوذ عرب های جاهل پسند وعقب گرا و جاسوس در پوشش فعالیت های مذهبی از حق کار و تحصیل وحق اراده وسرنوشت و آزادی محروم گردیده همانند قرون وسطی بر سرنوشت شان حاکم اند واکثر جوانان وطن در جست وجوی لقمه نانی در داخل و خارج کشور سرگردان وقربانی جنگ های نیابتی رژیم ایران می شوند . در کشوری که همه روزه دشمن با حملات انتحاری جان ده ها وصدها هموطن را گرفته و مردم را در گلیم غم وعزای عمومی می نشانند چگونه می توان از نوروز یا روز نو تجلیل بعمل آورد .
بنا بر آن به باور این قلم تا وقتی که کشور وابسته و مردم آن بی سرنوشت باشد و ملت با همبسته گی واتحاد به پای خود ایستاده نشوند ، تا وقتیکه ملت سرنوشت خود و سرنوشت جنگ وصلح را بدست خود نگیرد ، تا وقتی که تجاوز ونیرنگ های خارجی برای دوام جنگ و فریب مردم ادامه دارد، تا وقتی که ملت راه علم و دانش کار و مبارزه متحدانه و دادخواهانه را طی نکند و از خواب دیرینه زمستانی بیدار نشوند، تا وقتی که مردم به نیرنگ های دشمنان داخلی وخارجی پی نبرند، راه نجات دشوار خواهد بود. مردم وقتی به رهایی از ستم جنگ و تجاوز دشمان داخلی وخارجی خلاصی خواهند یافت که بدور فرزندان واقعی و رسالتمند وطندوست واحزاب مردمی وناجیان ایثارگر و صدیق کشور بسیج و متشکل گردند و راه مبارزه رهایی از جنگ وعقب مانی را متحدانه در پیش گرفته به هدف نزدیک خواهند شد در آن صورت نوروزهمگانی و سال نو را به استقبال خواهند گرفت وخورشید بهاری در همه جا گرم ویک سان خواهد تابید .
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۵/ ۱۷ـ ۱۹۰۳
فیض محمد کاتب و سراج التواریخ
احسان واصل
علامه فیض محمد کاتب فرزند سعید محمد، فرزند خداداد ( غزنی ۱۲۷۹ق ـ ۱۳۴۹ق مطابق ۱۲۴۱-۱۳۰۹ شمسی) خود را هزاره محمد خواجه ، وکیل قوم هزاره و باشنده ناهور غزنی معرفی می کند.
فیض محمد کاتب درسال۱۲۷۹ ق مطابق ۱۲۴۱شمی در دهکده ای بنام « زردسنگ» از توابع قره باغ غزنی چشم به جهان کشوده ، تحصیلات اولیه را در همان زادگاه خویش تا رسیدن به لقب ( ملا) یعنی کسی که درس خوانده وعالم و فاضل و دارای دانش عمیق است ، فراگرفت و سپس راهی نجف گردید و چندی در آن مرکز علمی به تحصیل پرداخت و مدتی در هند آنوقت، در شهرهای لاهور و پیشاور مشغول تحصیل شد و نیز مدت کوتاهی درقندهار نزد علمای اهل سنت تحصیل نمودهاست. اما بیش تر معلومات او درسایه مطالعات پیوسته ای است که در کتابخانه های عراق، ایران، هند و افغانستان انجام دادهاست و در ضمن گردش درکشورهای مذکور با فرهنگ ها و ملیت های مختلف و همچنین به زبان های عربی، انگلیسی، اردو و پشتو آشنا شدهاست. او وقتی به وطن مراجعت می کند درشهر کابل سکونت اختیار کرده و به نویسنده گی می پردازد و بدین طریق حدود ۵۰ سال از عمر گرانبهای او در خدمت علم و فرهنگ می گذراند و کتاب های ارزشمندی به یادگار می گذارد.
بنابریافته ها وآگاهی های موجود درمجلدات چهارگانه سراج التواریخ ، ارآنجا که دانش های لازم را فرا گرفته بود واز حسن خط ، املا وانشا وآنچه بایسته کاردبیری ونویسنده گی است درحد کفایت برخورداربوده ، به دربار راه یافت و به لقب « کاتب » ملقب شد زیرا درمیان تعداد زیادی از دبیران ونویسنده گان وخوشنویسان دربار جایگاهی خاصی داشت وبه همین منظور هم امرخطیرنگارش و تدوین سراج التواریخ که هر صفحه آن تحت نظر خود امیر بود بعهده او گذاشته شد.
فیض محمد کاتب درتحریرسراج التواریخ خود را هم قلم امیرحبیب الله می داند و بدان تفاخر می کند.امیرکه خود شخصاٌ نوشته های فیض محمد راپس ازانجام حک واصلاح (*)هیات منتصب می خواند، به کار او و یا به تعبیر کاتب کارمشرک خود و فیض محمد اعتماد داشت. بااین حال گاه گاه کاراو را به کسی بیرون ازآن هیات می سپرد تا بخواند و نظر بدهد.
باری امیر حبیب الله خان جلدهای اول و دوم سراج التواریخ را بعد از مطالعه درطول سفربرای اظهارنظر واعمال اصلاحات به فیض محمد ومحمودبیگ طرزی سپرد. فیض محمد به دلایلی ، انجام کار را به محمودطرزی واگذار کرد (ج۴- بخش۳- ص۴۴۸)
آن دوجلد بیش ترازیک سال نزد طرزی ماند واوهردوجلد را درربیع الاول۱۳۳۱ق درصفحات هشت رخ بازنوشت وبدون حضورفیض محمد به امیر حبیب الله خان تقدیم کرد. امیراصلاحات محمود بیگ طرزی را آلوده به غرض تشخیص داد و فیض محمد راکه دراندرون ارگ شاهی درحجره معینه خود مشغول تالیف ونگارش جلد سوم بود فراخواند تااعتراض هایی راکه محمود بیگ دربعضی ازعبارات وارد آورده بود، رویا روی باوی پاسخ گوید: « ازتقریری که به عزّ عرض رسید، اواز جواب عاجز آمده، ساکت بایستاد. بعد رجوع پاک نویس آن به خود محرر شده جای شایسته با طعام و چای ازخوان حضورمعین گردیده به کارپرداخته آمد.»(۴-۳-۵۰۴).
پس ازفروپاشی سلطنت امیرامان الله ، حبیب اله کلکانی از کاتب خواست تا نزد ملت هزاره رفته و از آنها بیعت را حاصل نماید. ملت هزاره به حبیب اله هیچ گونه بیعت ندادند. پس از برگشت حبیب اله او را خیلی لت و کوب نمود. از اینکه عمر کاتب ۷۰ سالگی را پشت سرمی گذراند خیلی ناتوان شده فردای همان روز یعنی ۱۲ حوت ۱۳۰۹ هجری خورشیدی (۱۳۴۹ قمری) در سن ۷۰ سالگی در کابل چشم از جهان فروبست و در بالا جوی چنداول به خاک سپرده شد. روحش شاد ویادش گرامی باد . حوت ۱۳۹۵
(*)یکی ازافرادیکه موظف بودبه دستور امیر، زبان فارسی کتاب را درسراج التواریخ اصلاح وتهذیب کند ، میرزاعبدالطیف خان بزرگ ومهترمنشیان و دبیران درباربود.
- منابع: سراج التواریخ و ویکیپدیا
آثارکاتب :
کاتب علاوه ازسراج التواریخ آثار زیادی از خود بجا گذاشته است :
ـ تحفته الحبیب جلد دوم در مورد وقا یع سطنت از سال۱۲۵۸ـ۱۲۹۷
ـ فیضی از فیوضات در دوره امانیه نوشته شدهاست.
ـ تذکره الانقلاب درمورد اغتشاش دوره امانیه بحث می کند
ـ تاریخ امانیه این کتاب در دوره امانیه به طور آزاد نوشته شدهاست دارای هفت جلد اند.
ـ نژاد نامه یا نسب نامه افغان
ـ تاریخ حکمای متقدم. درسال ۱۳۰۲ به چاپ رسید.
همچنان یک تعداد از کتاب را از منابع دیگران نیز نوشته که عبارتند از:
دستورالعمل آگهی، دیوان شهاب ترشیزی، رساله فیوز وغیره
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۴/ ۱۷ـ ۱۷۰۳
فراخوان برای تظاهرات و راهپیمایی « ضد راسیزم و تبعیض نژادی » در امستردام
فراخوان برای تظاهرات و راهپیمایی « ضد راسیزم و تبعیض نژادی » روز شنبه ۱۸ مارچ در امستردام ، میدان دام « میدان بورس »
راهپیمایی ساعت یک بعد از ظهر از نشانی فوق شروع شده و درمیدان « دآک وُرک » (مجسمه کارگر) ختم می شود. درمیدان « دآک وُرک » پیام های شرکت کننده گان راهپیمایی خوانده می شود. این تظاهرات به وسیله ۱۴سازمان و ارگان های پیشرو هالندی و مهاجرین هالندی سازماندهی شده است.
به این تظاهرات به پیوندیم !
از سوی کمیته هماهنگی نیروهای ترقی خواه ـ هالند
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۱۷ـ ۱۶۰۳
پیام مشترک نهادها و شخصیت های مستقل درکانون هماهنگی زنان افغانستان
به مناسبت دومین سالروز فاجعه ۲۸ حوت ۱۳۹۳ ( مطابق به ۱۹ مارچ ۲۰۱۵ترسایی )
آیا تبدیل ۱۹ مارچ به روز همبستگی زنان یک ضرورت تاریخی است؟
همسخنان گرامی!
در پیام مشترک میزمدور مصوب پنجم مارچ امسال این جمله که « سالروز فاجعه ۱۹ مارچ (۲۸ حوت) باید به روزی مبدل گردد که وجدان اجتماعی را در برابر هرگونه خشونت، حساس نگهدارد»، حقیقت آنرا بازگو می کند که خشونت جز از روزمره گی های عادی زنده گی اجتماعی مردم ما می باشد.
در این ارتباط می توان سوالات ذیل را مطرح نمود:
- چگونه می توان وجدان اجتماعی را بر ضد خشونت بیدار نمود؟
- با کدام نیرو باید به پیش رفت؟
- کدام واقعه را مکرراً در حافظه ها و در مقابل چشمان اجتماع زنده ساخت، تا مردان و زنان با وجود عادت به خشونت به تدریج چهره زشت آنرا روشن تر ببینند تا بالاخره در مقابل خشونت حساس شده واز آن نفرت پیدا نمایند؟
مردم افغانستان درسراسر جهان از طریق رسانه ها در ۱۹ مارچ ۲۰۱۵ شاهد وحشتناک ترین و عریان ترین شکل خشونت در مقابل فرخنده بود. با وجود شجاعت و مقاومت بی مانند فرخنده یک لحظه هم به وی فرصت آن داده نشد که حرف خود را گفته و از خود دفاع نماید. مگر آیا این صحنه ها در حضور تماشاچیان هیجانی و اما بی تفاوت در عین حال نمادی از زنده گی زن افغان و تصویری از تنها بودن، تجرید بودن و بی صدا بودن وی در خانواده و اجتماع در مقابل انواع خشونت های آشکار و پنهان نمی باشد؟
به خاطر می آوریم که ملل متحد برای یاد بود از قتل سه خواهر مبارز «میرابل» در ۲۵ نومبر ۱۹۶۰ از جانب رژیم مستبد وقت دومینیکن، روز ۲۵ نومبر را روز « نه به خشونت » عنوان نمود، تا توسط این واقعۀ المناک زشتی خشونت را تجسمی بخشیده و مردم جهان را در مقابل آن متحد بسازد. پس چرا زنان افغان که در زیر خشونت متداوم به سر می برند، از جنایت تاریخی در مقابل فرخنده برای عریان کردن چهره وحشتناک خشونت استفاده ننمایند و آنرا وسیله ای برای پیکار درمقابل خشونت نسازند. مگر زنان صبور افغان از شدت تاثر با حمل تابوت و دفن جنازه فرخنده تابو شکن رسم قرون نگردیدند وآیا یک جامعه به خاطر وی دسته جمعی به گریه نیافتاد؟ پس آیا به جا نیست که زنان افغانستان جهت همبستگی ملی و نه گفتن به خشونت از این واقعات استفاده برحق را نمایند؟
عکس العمل ملت افغانستان نمایانگر آن است که بایستی روز زجرکشی فرخنده در اذهان عامه زنده نگهداشته شود. در این جمله بیشتر از ۲۰۰۰ شخصیت سیاسی و فرهنگی، استادان پوهنتون ها، فعالین حقوق زن و مبارزین عدالت اجتماعی همراه با ۶۵ نهاد مدنی از طریق کانون هماهنگی زنان افغانستان با امضا نمودن فراخوان همین نظر را تایید نموده اند. آیا ما با اتکا به این نظر مردم می توانیم جراات آنرا کنیم که به طور استثنایی برای اولین بار همه یکجا صرفنظر از تفاوت ها و علایق شخصی و سیاسی خویش صدای همبستگی زنان را بلند نموده و این روز را در تاریخ جاویدانه بسازیم؟ در این جا اراده هر فرد مهم است.
در مرحله فعلی توقع اینکه ثبت روز ۱۹ مارچ در تقویم رسمی از جانب دولت جهت تجلیل سالانه قبول گردد، به احتمال قوی یک انتظار پیش از وقت است. ولی آیا به نظر شما داشتن یک روزی که در سطح ملی فعالان حقوق زن، جامعه مدنی و مردم را در مقابل خشونت بسیج نماید، ضروری نمی باشد؟
آیا یاد بود این روز در تقویم مردم حکایت از یک بیداری ملی نخواهد کرد؟
آیا این بهترین فرصت و ضروری ترین وسیله برای زنان و تمام جامعۀ مدنی جهت ابراز ضدیت در مقابل خشونت نمی باشد؟
اگرچنین است پس بیایید این روز را نامی ببخشیم که در عین حال نوید دهنده مبارزه دستجمعی، اتحاد و همبستگی زنان باشد. امضا کننده گان « فراخوان در مورد سالروز فرحنده » در سال گذشته در پای دو نام بیشتر از همه مهر تایید گذاشته اند:
«روز همبستگی زنان افغانستان برعلیه خشونت»، «روز همبستگی ملی زنان افغانستان». همچنان یک پیشنهاد دیگر نیز که مبین ماهیت این روز می باشد در این جا درج میگردد: «روز ملی مبارزه با خشونت ».
جای شک نیست که نامگذاری این روز اگر طرفداران زیاد دارد، مخالفین آن هم کم نمی باشند. ولی هیچ حقی رایگان به زنان داده نشده است. همبستگی زنان ضامن سلامت اجتماعی و فردی جامعه ما است.
پس این وجیبه ملی را باید گرامی داشت.
- ما آرزومندیم تا فعالین حقوق زن، نهاد های طرفدار زنان و مبارزین ضد خشونت نظر به امکانات دست داشته در موارد ذیل کوشش نمایند:
- در شبکه های اجتماعی عکس پروفیل خود را برای چند روزی با یکی از عکس های فرحنده تغیر بدهند.
- به کار وسیع تنویری در راه تقبیح فاجعۀ ۱۹ مارچ، خشونت علیه زنان و همبستگی شان با نشر مقاله ها، پیام ها، تدویر میتنگ ها و گردهمایی ها و کنفرانس مطبوعاتی اقدام ورزند.
- از نهاد های اجتماعی ، احزاب سیاسی، شخصیت های دلسوز و افراد سرشناس ملی خواهشمندیم تا با فرستادن نامه های سرگشاده از جانب خویش برای به رسمیت شناختن روز ۱۹ مارچ به حیث روز....... ( خواهشمندیم تا نام مورد نظرتانرا از میان سه نام در این جا انتخاب نمایید ) و مطالبه محاکمه علنی عاملان فاجعه انسانی زجرکشی فرخنده، عنوانی ریاست جمهوری، ریاست اجراییه، وزارت عدلیه، وزارت زنان، وزارت داخله، وزارت دفاع و سایر وزارت ها و مراجع زیربط سعی نموده و یاری رسان شوند .
همسخنان گرامی!
خواهشمندیم نظر تانرا در مورد این پیام و نام انتخابی تان بنویسید. هرگاه امسال یکی از نام های پیشنهادی در مورد ۱۹ مارچ در این کانون تایید گردید، چه نیکو خواهد بود اگر آن نام را با یک جمله تبریکیه در صفحات تان به نشر برسانید
و در اینجا لینک فراخوان سال گذشته به مناسبت سالگرد زجرکشی فرخنده را خدمت تان به نشر میرسانیم. پیام امسال در حقیقت یک قدم دیگر در ادامه فراخوان سال گذشته است.
.https://www.facebook.com/groups/1397249090541662/ermalink/1668316906768211/
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۴/ ۱۷ـ ۱۶۰۳
درهالند، پناه جویان آرام آرام امتیازات شان را از دست میدهند
ظاهر دقیق
تا به اکنون پناه جویانی که در هالند اجازه اقامت (ایستاتوس) بدست می آوردند از امتیازات ویژه مستفید بودند .
مثلآ زمانی که یک پناه جو اجازه اقامت می گیرد، شاروالی همان شهر که پناه جو در آن بودوباش دارد ، مکلف است بدون نوبت برای پناه جو خانه سوسیال بدهد. خانه سوسیال بدین معنا است که کرایه اش ارزان است و نیم کرایه را نیز دولت سبسایدی می دهد . علاوه برآن، دولت برای خرید وسایل معیشتی خانه یک مقدار مبلغ را به پناه جو به طورقرضه بدون سود پرداخت می کند و از در آمد پناه جو در جریان چندین سال به شکل قسط دور داده می شود .
مردم هالند به حکومت خویش چنین گفته اند : ببینید ، بچه ها ، فرزندان و مردم ما ، سال هاست که در وطن خود مالیه می پردازند ، کار می کنند ، برای گرفتن یک خانه سال ها انتظار می کشند و این انتظاری بعضی اوقات تا به ده سال و یا اضافه ترازآن نیز طول می کشد، تا این که صاحب همان طور یک خانه شوند که شما دفعتآ برای یک پناه جو که از یک سرزمین بیگانه تشریف می آورند، می دهید .
این دلیل مردم هالند در پارلمان موجه جلوه کرده و اکثریت احزاب سیاسی از آن پشتبانی کرده اند. پارلمان به طور قاطع فیصله کرد که سر از اول جولای سال ۲۰۱۷ پناهجویان از داشتن هم چون امتیاز خانه های بی نوبت سوسیالی محروم هستند. منبعد پناه جو مانند سایر اتباع هالند در بوبت خانه گرفتن خود را ثبت کند. و خود پناه جو مسۊل بودوباش خود میباشد. علاوه بر آن ، در پارلمان بحث های داغ در مورد نپرداختن مصارف آموزش درس زبان هالندی به پناه جو نیز در جریان است. همچنان بحث های در مورد واپس گیری پاسپورت های هالندی از کسانیکه به گروههای افراطیون اسلامی میپیوندند و رادیکالیزه میشوند ، درجریان است .
رویکرد : روزنامه ای معتبر هالندی / جمعه ، ۱۰ مارچ ۲۰۱۷
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۱۷ـ ۱۳۰۳