" دفترچۀ طلایی" و خیابان خالی
نیلاب موج سلام
نام: دوریس لسینگ
پیشه: نویسندگی
تولد: 22 اکتبر 1919 کرمانشاه، فارس
درگذشت: 17 نومبر 2013 لندن، انگلستان
مادر: امیلی ماد تایلر، پرستار
پدر: آلفرد تایلر، کارمند بانک
فرزندان: جن ویزدم، جان ویزدم، پیتر لسینگ
ازدواج: 1939 ـ 1943 با فرانک ویزدم، 1945 ـ 1949 با گاتفرید لسینگ
نایل آیی به جایزۀ ادبی نوبل: اکتبر 2007
برترین رمانها:
ـ علفها آواز میخوانند، 1950
ـ کودکان خشونت، 1951
ـ دفترچۀ طلایی، 1962
ـ رهنمود فرودآیی به دوزخ، 1971
ـ تابستان پیش از تاریکی، 1973
ـ خاطره های یک نجات یافته، 1974
ـ کانپوس در ارگوس، 1979ـ 1983
ـ شکسته [برگرفته از خط فارسی]، 1979
ـ کودک پنجم، 1988
ـ زیر پوست، 1995
ـ گامهایی در سایه، 1997
ـ بن [نام] در دنیا ـ به ادامۀ کودک پنجم، 2000
ـ خواب شیرین، 2002
ـ کودک عشق، 2004
ـ فاصله، 2007
امیل آسمان
باد نوامبری تا مغز استخوان میدود. فرجامین برگهای خشک را از زمین برمیدارد، میچرخاند و بر سنگفرشهای جادۀ کهنۀ شهر لندن میپرتابد. گادیی از روی برگی میگذرد. از رادیوی قهوه خانۀ سر خیابان صدای گوینده می آید: " برندۀ ادبی جایزۀ نوبل، شمایل جنبش زنان، نویسندۀ گردن فراز ضد اپارتاید، فاشیسم و سرمایه داری ـ دوریس لسینگ در سن نود و چارسالگی چشم از جهان پوشید."
صدای سمهای دو اسپ گادی رفته رفته ناپیدا میشود؛ صدای لسینگ با باد میرقصد که باری به "تلگرام" نشریۀ انگلیسی گفته بود: " شادمان میشوم اگر بمیرم. زیرا ناگزیر نخواهم بود، بخاطر جنگهای افروخته دنیای ما رنج ببرم."
لسینگ آسمان ادبیات داستانی را با بیش از 50 رمان درخشان ستاره باران کرد و سه هفته پس از درگذشت پسرش ـ پیتر لسینگ روانۀ دیار نیستی گشت.
خیابان خالیست. لندن خالیست. سردی نیلگون امیل آسمان شده. مثل اینکه دوریس لسینگ سردی نیلگون باشد.
نایل آیی به جایزۀ ادبی نوبل
وقتی دوریس لسینگ در سال 2007 جایزۀ ادبی نوبل را دریافت نمود، سالها از چاپ و پخش آثار نابش گذشته بود. در یک سخن این جایزه بایستی بسیار پیشتر به او اهدا میشد. لسینگ با آگاهی یافتن از آن، با لبخند ویژه اظهار نمود:
" جایزۀ نوبل را به کسی که مرده باشد، نمیدهند. به همین خاطر شاید فکر کردند تا ازین دنیا نرفته ام، به منش بدهند."
صحنۀ آگاهی دوریس لسینگ بر نایل آیی جایزۀ ادبی نوبل بار دیگر از سوی یک رسانۀ دیداری پخش میگردد:
دوریس لسینگ 88 ساله پس از خریداری و بازگشت به خانه اش واقع در لندن با سیلی از خبرنگاران و کمره رو به روی میگردد و میپرسد: " کسی را اینجا فلمبرداری میکنید؟"
ژورنالیستان پاسخ میگویند:" فلم شما را میگیریم... خبرها را شنیدید؟"
ـ "نه."
ـ " جایزۀ ادبی نوبل به شما اهدا شده است."
ـ " اوه ... مسیحا..."
معنای تقریبی آن میشود: "آخ...اوه". لسینگ سپس چشمکی به ژورنالیستان زده خونسردانه به سوی تکسی میرود تا پول تکسیران را بپردازد.
از کودکی
دوریس می تایلر گاهی که آلفرد تایلر ـ پدرش به حیث کارمند بانک در ایران ایفای وظیفه میکرد، چشم به جهان گشود. وظیفۀ بعدی آلفرد تایلر در رودزیای جنوبی (زمبابوی کنونی) ـ مستعمرۀ بریتانیا بود. وقتی جنگ جهانی اول درگرفت، آلفرد تایلر در حالیکه برای ارتش بریتانیا گماشته شده بود، یک پایش را از دست داد و معلول شد. امیل تایلر که پرستار سربازان بود، بار بار به فرزندانش از زندگی مشقتبار و خالی از عشق یاد میکرد.
دوریس در مکتب کاتولیک زمبابوی شامل شد. سپس به لیسۀ دخترانه در شهر هاراری رفت. با چارده سالش بخاطر فقر اقتصادی ناگزیر به ترک مکتب شد و به حیث ندیمه و سپس سکرتر به کار پرداخت.
ازدواج نخست دوریس جوان با فرانک ویزدم، یک دختر و یک پسر ثمر داد. ازدواج دوم او با گاتفرید لسینگ ( مامای گریگور گیزی تیوری پرداز و شخصیت سیاسی آلمانی) ـ پناهجوی کمونیست که با او در یک باشگاه کتابخوانی چپ آشنا شده بود، انجام پذیرفت.
دوریس لسینگ پس از جدایی از گاتفرید لسینگ با پیتر لسینگ ـ پسرش به لندن بازگشت. در بکسش متن کتاب " علفها آواز میخوانند" (در آلمانی به نام تراژیدی افریقایی ترجمه، نشر و معروف گردید) را با خود داشت.
آثار لسینگ و نظرات دیگران
دوریس لسینگ تجلیلها را رد میکرد. خوش خدمتی را دوست نداشت و در پاسخ به ستایشها و تجریدها میگفت" من پاره یی از خط فکری یک برهه ام ـ جز زمانم."
نخستین رمان او ـ "علفها آواز میخوانند" با تاثیر پذیری از تولستوی و داستایوفسکی به نوشت آمده تم آن نفرت از اپارتاید و تحریم سیاست استعماری بریتانیاست. در این اثر لسینگ با بیان گیرا زیبایی سرزمین افریقا را تصویر میکند و از رنج مردمان زیر استعمار میگوید. "علفها آواز میخوانند" دوریس لسینگ را به صف نخست کشاند و در آن زمان به نام رماننویس افریقایی شهیرش ساخت.
تاثیرگزارترین و کلیدیترین کتاب لسینگ "دفترچه طلایی" ست که در شمار برترین کتابهای دنیا آمده است. در این رمان پنج سوژه هنرمندانه بهم پیوند میخورند. شخصیتهای مرکزی رمان دو زن کمونیست اند. در یک برهۀ آن نشان داده میشود که چگونه مردان متاهل روابط جنسی را با معشوقه شان میپروانند اما زنان با جدایی عشق از رابطۀ جنسی دشواری دارند. لسینگ همچنان تجربه های زنانگیش را در "دفترچۀ طلایی" گنجانده است. منتقدان آنرا با "موجها"ی ویرجینیا وولف مقایسه کرده اند.
در آلمان و فرانسه این کتاب تازه در سال 1978اجازۀ نشر یافت. آن زمانی بود که یک شمار "دفترچۀ طلایی" را بیبل ـ کتاب آسمانی جنبش زنان و شماری دیگر مانیفست جنبش زنان نام نهاده بودند.
این اثر پربار نویسندگان، هنرمندان و منتقدان مرد را به قدر کافی شوراند. چنانچه منتقد نامدار آلمان مارسل رایش رنیسکی شانزده سال پستر ـ پس از نایل آمدن لسینگ به جایزۀ ادبی نوبل برای دست کم گرفتن همو اظهار نمود: "اگر آثارش را هم خوانده باشم، زیر تاثیرم قرار نداده اند."
اما حقیقت اینست که موضع سیاسی و آثار فمینستی لسینگ، مخالفت رشیل رسینکی را نسبت به او برانگیخته بود.
وقتی رمان "فاصله" بیرون داده شد، باربارا مولر خبرنگار روزنامۀ "دنیا" نگاشت: "این اثر چهل سال پس از چاپ "دفترچۀ طلایی" دیگر مردی را نمیشوراند. اما برای جنبش زنان توفان دوم معنا میدهد."
سوژۀ "فاصله" دور دنیای آشتی آمیز زنان میچرخد که با حضور مردان به سوی بدبختیها کشانده میشود.
لسینگ با فرجامین کتابش " آلفرد و امیل" دایرۀ آثار پرگهرش را بست. او در"آلفرد و امیل" نشان میدهد، چگونه و به کدام سوی زندگی مادر و پدرش میتوانست جریان بیابد اگر جنگ جهانی اول روی نداده بود.
زندگی سیاسی و نویسندگی دوریس لسینگ را به سه پاره تقسیم نموده اند:
1. سالهای اندیشه ها، آثار و فعالیتهای چپی 1945 ـ 1956
2. سالهای اندیشه ها و آثار روانشناختی 1956 ـ 1996
3. سالهای اندیشه ها و آثار تصوف اسلامی از 1996 تا درگذشت
لسینگ از سال 1996 روی اندیشه های تصوفی در پیروی از ادریس شاه ـ نویسنده نامور پرداخت. ادریس شاه از پدر افغان ـ اقبال علی شاه و مادر اسکاتلندی ـ سایره الیزابت لوییز شاه در شمله ـ هند به دنیا آمد و در لندن ـ انگلستان چشم از جهان پوشید. آثار او روی حوزۀ فلسفه و صوفیسم استوار بوده اند.
روح سرکش
دوریس لسینگ مخالف سرسخت سیاست استعماری بریتانیا و نظام سرمایه داری بود. چنانچه گونۀ بینشش در رمانهایش آفتابی شده اند. او در سال 1993 در یک گفت و شنید با مجلۀ آلمانی "اشپیگل" فعالیت بانک جهانی را در بستگی با آنچه در افریقا جریان داشت، به چالش کشید:
" ماموریت و تلاش تان اشتباهست. شما پولهای کلان را در جایی مصرف میکنید که با دیگر روش و پول کمتر میتوان کمک بیشتر رساند. مردمان و مناسبات آنجا را جدی نمیگیرید و درک نمیکنید. در کشورهای جهان سوم بیشتر زنان کارهای پرمشقت را انجام میدهند. شما نقش زنان رافراموش میکنید. زنان کشورهای جهان سوم چهره های تاثیر گزار اند:
توانمند، مثبت اندیش، فعال و خوش برخورد."
قلم لسینگ جذبۀ جادویی داشت و چونان روحش سرکش بود. یک شط زمستانی از بیان لسینگ عبور کرده است با وجود احساسی که برای مردمان ستمکش کشورهای جنوب داشت و در ستیز با اپارتاید، استعمار، فاشیسم، نظام سرمایه داری، مردسالاری ـ نابرابریها رزمیده است.
باری گراهام گرین ـ چهرۀ شناخته شدۀ حوزۀ ادبیات گفت: "نگارنده باید تراشی ـ پاره یی از یخ در خویشتن داشته باشد تا بتواند نویسنده شود و این را دوریس لسینگ در خویش دارد."
نیلاب موج سلام
اشتادی ـ آلمان، نوامبر 2013
رویکردها
1.Sie war eine Ikone der Frauenbewegung, die Welt, 18 Nov. 2013-11-20
3. http://www.rp-online.de/kultur/buch/autorin-doris-lessing-ist-gestorben-aid-1.3822876
5.http://de.wikipedia.org/wiki/Doris_Lessing
6. http://de.wikipedia.org/wiki/Idries_Shah
ابراز امتنان
بدینوسیله ازآنعده رفقا، شخصیتهای اجتماعی، سیاسی و دوستان که بمناسبت وفات مادر مهربان ما،غمشریکی و همدردی نموده، درمراسم بخاک سپاری و فاتحه گیری مرحومه اشتراک و یا بوسیله تیلفون و ارسال پیامها، غمشریکی نموده اند که باعث تسلیت خاطر ما و فامیل ما گردید، صمیمانه ابراز سپاس مینماییم.
همچنان ازآن عده رفقا، دوستان و سایتهای برونمرزی که در بخش نشر و اشاعه اطلاعیه و سازماندهی مراسم تکفین و تدفین مادر ما، بذل مساعی کرده مارا یاری رسانیده اند تشکر میکنیم و از خداوند منان برای همه شان اجر عظیم خواهانیم.
انجنیر محمدشریف رفیق و تمام اعضای فامیل
سختگیری برکارگران مهاجردرعربستان
عربستان سعودی برای افزایش موقعیت شغلی جوانان، با اقداماتی ویژه، به فشار بر کارگران مهاجر غیرقانونی در این کشور افزوده است. حدود ۹ میلیون نفر از جمعیت ۲۸ میلیونی عربستان را کارگران مهاجر تشکیل میدهند.
اعتراض تاکسیرانان یکی از پیامدهای اقدامات گستردهای است که مسئولان عربستان برای مقابله با کارگران مهاجر در این کشور به راه انداختهاند. در عربستان سعودی با سپری شدن فرصت شش ماههی تعیین شده برای کارگران مهاجر شاغل، مسئولان این کشور از هفته پیش رسیدگی گسترده به وضعیت ویزای این کارگران و برخورد با آنان را آغاز کردهاند.
در جریان درگیری پلیس با کارگران مهاجر روز شنبهی گذشته دو نفر کشته شدند. در پی این حادثه، هزاران کارگر مهاجر، روز یکشنبه در شهر ریاض، دست به اعتراض زدند.
در مکه هم تا پایان هفتهی جاری ۶ هزار کارگر بنگلادشی که در حوزهی کارهای خدماتی مشغول به فعالیت هستند، قصد دارند به دلیل عدم تمدید اجازهی اقامتشان به اعتصاب خود ادامه دهند. به خاطر این فشارها، بسیاری از پروژههای ساختمانی به حالت تعویق درآمده است، چرا که بسیاری از کارگران مهاجر از ترس بازداشت شدن به سر کار نمیروند. از سوی دیگر کمبود کارگر از آغاز هفتهی گذشته تاکنون باعث افزایش دستمزد کارگران تا ۳۰ درصد شده است.
سود و زیان برخورد با مهاجران برای بخش اقتصاد
حدود ۷ ماه پیش مقامات عربستان تلاش کردند قوانین رسیدگی گسترده به وضعیت کارگران مهاجر و اجازهی اقامت آنها را به اجرا در آورند. نتیجهی اجرایی شدن این قوانین در آن زمان بدون برنامهریزی قبلی، هرج و مرج بود. پیامدی که پادشاه عربستان را وادار به مداخله کرد و به دستور او دستگاههای دولتی اجرای این قوانین را برای برنامهریزی دقیق ماهها به تعویق انداختند.
اما این بار به نظر میرسد که ارادهی مسئولان برای رسیدگی به وضعیت مهاجران کاملا جدی است. بیشتر وزارتخانهها و نهادهای دولتی با عملیات ویژهی پلیس برای مقابله با کارگران مهاجر بدون مدارک معتبر موافقت کردهاند. به گزارش روزنامهی “الشرق الاوسط” تنها هفتهی گذشته ۱۶ هزار کارگر غیرقانونی در ۷ شهر این کشور بازداشت شدهاند. ده هزار تن دیگر هم به دلیل نقض قانون کار و قوانین اقامت دستگیر شدهاند. عملیات تعقیب و بازرسی اقامتگاههای احتمالی کارگران مهاجر همچنان ادامه دارد. در روزهای آخر هفتهی گذشته صدها مهاجر خود را به نیروهای پلیس معرفی کردند. این زنان، مردان و کودکانی که به صورت غیرقانونی در عربستان به سر میبردند به مرکز استرداد مهاجران منتقل شدهاند.
هرچند که این مرحلهاز عملیات ویژهی نیروهای پلیس در یافتن و دستگیری کارگران غیرقانونی تا بدین جا با موفقیت همراه بوده و نشان از برنامهریزی دقیق دستگاههای مربوطه دارد، اما به نظر میرسد که مقامات مسئول فکر چندانی در مورد تاثیرات اخراج این کارگران بر روی بخش اقتصاد نکردهاند. اکنون عربستان با مشکلی به نام نیروی کار در بخشهایی روبروست که بار آن تا کنون بر دوش کارگران مهاجر بود. فروشگاهها و رستورانهایی که به حالا تعطیل درآمدهاند تاثیرات اخراج کارگران را به خوبی نشان میدهند. وضعیت ممکن است از این هم وخیمتر شود.
به نوشتهی روزنامهی دولتی الریاض تا چندی پیش ۹ میلیون خارجی در کشور ۲۸ میلیونی عربستان زندگی و بیشتر در بخشهای خدماتی و دفتری کار میکردند. تنها ۴ میلیون نفر از مجموع این افراد توانستهاند با سختگیریهای جدید، اجازهی اقامت و کار به دست آورند. در یک ماه گذشته یک میلیون تن از کسانی که از فیلتر شرایط لازم برای تمدید یا کسب اجازهی اقامت عبور نکرده بودند، این کشور را ترک کردهاند.
سختگیری بر کارگران برای جلوگیری از شورش جوانان عربستانی
طرح سختگیری در مورد کارگران مهاجر به منظور ایجاد زمینههای اشتغال بیشتر برای شهروندان بیکار عربستانی به اجرا درآمده است. شرکتهای عربستان سعودی برای کسب قراردادهای پرمنفعت مجبورند ثابت کنند که درصد مشخصی از کارمندانشان را شهروندان عربستان تشکیل میدهند. اما همین شرکتها تاکنون از نیروی کار ارزان کارگران مهاجر سود سرشاری به دست آوردهاند.
مقامات عربستان سعودی ناآرامیهای کشورهای منطقه مانند مصر را به دقت دنبال میکنند. آنها بر این باورند که با ایجاد اشتغال و فراهم آوردن رفاه برای جوانان عربستانی، امکان ناخشنودی، شورش و احیانا انقلاب این قشر از جامعه را به حداقل میرسانند. عربستان سعودی، بزرگترین اقتصاد دنیای عرب، میخواهد میزان بیکاری ۱۲ درصدی در بین شهروندان خود را کاهش دهد. اما پرسش اینجاست که آیا جوانان عربستان حاضرند کارهایی را انجام دهند که تاکنون به عهدهی مهاجران بوده است؟
نکتهای که مسلم است این است که تاوان اصلی خسارات ناشی از عملیات ویژهی پلیس را بخش اقتصاد بر دوش خواهد کشید. از سوی دیگر اخراج کارگران غیرقانونی مشکلی بزرگ برای کشورهای همسایه خواهد بود. بر اساس تخمینها ۵ / ۱ میلیون نفر شهروند یمن در عربستان مشغول به کارند که بخش عظیمی از آنها را کارگران غیرقانونی تشکیل میدهند. بازگشت این کارگران به یمن به معنی بحران اقتصادی بیشتر برای کشور فقیری مانند یمن خواهد بود.
صدای مردم
کاکا گریزی
طنزکوتاهی ازداکتر حمیدالله مفید
کاکا گریزی هم خود را کاندید ریاست جمهوری کرده است.
در گفت وشنودی که با ایشان انجام دادیم از مسایلی پرده برداشت ، که تا حال در هیچ پایگاهی رسانه یی مطر ح نکرده بودند.
پیش از آنکه به این گفت وشنود بپردازیم ، خاطر نشان می سازیم ، که کاکا گریزی نام خدا قد بلند ، اندام چاق وچله وشکم افسیت برامده گی دارند ، که قطر کمر مبارک شان به یک ونیم متر می رسد.
پرسش نخست : کاکا گریزی به برنامه خنده روی خوش آمدین ، تا جایی که از زنده گی خصوصی شما آگهی داریم ، شما در کودکی از گیر سگ می گریختنین ، در طفلی از کشتی وپهلوانی و گیرکان وچشمپتکان می گریختین ، در سن وسال مکتب ودبستان از مکتب می گریختین ویک مکتب گریز بسیار ماهر بودین ، در جوانی از عسکری گریختین و به خارج پناه گریزی شدین ، در خارج از کار وبار می گریختین وسوسیال می گرفتین، در جبهات جنگ با دولت ، از گیر سربازان دولتی در گریز بودین ، هنگامی که در دولت پناهنده شدین ، از مردم می گریختین ، هنگامی که به حیث وزیر دفاع مقرر شدین از حملات طالبان می گریختین ، هنگامی که در جشن هشت ثور چهار نفر طالب پای لچ وریشبمبو از ساحه مسجد عیدگاه بالای شما انداختن کردند ، نام خدا نرواری از همه اولتر گریختین هنگامی استیضاح شورای ملی از گیر پرسشهای سخت گریختین ، هنگام بر کناری از محاسبه گریختین وحالا در میان کانیدان ریاست جمهوری نام مبارک شما به دیده می آید، تصمیم دارین با چی برنامه ای وارد این کار زار شوین ؟
پاسخ کاکا گریزی: اولتر از همه خوشحال هستم که برای نخستین بار یک برنامه رسانه یی پیدا شده است ، که بامن مصاحبه می کند و برنامه ویا اصول انتخاباتی مرا می پرسد ، پیش از همه اجازه بدهین که در باره گریز ونقش آن در نجات تاریخ بشری کمی معلومات بدهم ، دانشمندان به این باور هستند ، که گریز یک پدیده ای بسیار بغرنج اجتماعی وروانی ونوع مردی است ، ارسوطالیس دانشمند بزرگ یونان قدیم به این باور بود، که گریز عامل اساسی بقای تاریخ بشری است ، بنگرید ، اگر حضرت آدم علیه السلام از گیر شیطان نمی گیریخت ، حالا نسل ادم در زمین نیمی بود، به اصطلاح تاریخ انتروپولوژی امروزی اگر انسانهای قدیم از گیر حیوانات درنده چون شیر ، ببر ، دینوزوریا و غیره نمی گریخت ودر سوراخ های کوه ها پنهان نمی شد ، امروز نسل بشر به میان نمی آمد ، در فرایند ، به این باور می رسیم ، که گریز یک نوع مردی است وعامل بقای انسان . حالا من می خواهم تا با همین تیوری وارد کارزار انتخاباتی شوم ، من اگر رییس جمهور شوم ، با پیشکشی تیوری گریز وفرار از مشکلات ، مشکلات را سرگردان وزیر گردان می سازم ، با گریز از جنگ با طالبان ، طالبان را سرگردان وزیر گردان می سازم ، با تیوری گریز از پاسخگویی ، پارلمان وشورای ملی را سرگردان وزیر گردان می سازم ، با فرار از فقر و بیکاری فقیر وبیکار را سرگردان وزیر گردان می سازم وبالاخره با فرار از عدالت اجتماعی وفرهنگی ، دل عدالت اجتماعی وفرهنگی را سیاه واو را سرگردان وزیر گردان می سازم. می بینید ، که در نتیجه طی یکدوره ریاست جمهوری من همه چیز سرگردان وزیر گردان می شوند وخودم با آرامش ریاست جمهوری می کنم .
خنده روی : جناب کاکاگریزی ! من به خدا ندانستم ، که چطور با فرار از مشکلات ، از فقر ، از بیکاری واز عدالت اجتماعی ! این همه بدختنی ها را سرگردان می سازین ؟
برادر پاسخ ساده است ، برای تان ساده تر می گویم ، شما نزد من کاری مهمی دارین ، درست!
خنده روی : بلی درست.
کاکا گریزی : هر باری که می آیند تا مرا ملاقات کنین ومشکلات تان را با من در میان بگذارین ، من خود را در گیر نمی دهم ، وشما سرگردان می شوین ، باز که آمدین ، باز از زیر ملاقات فرار می کنم ، شما زیر گردان این ملاقات می شوین ، یک بار ، دوبار ، سه بار بالاخره ده بار ، در آخر نا امید می شوین واز ملاقات با من صرف نظر می کنین وبه خاطر رفع مشکلات تان به جای دیگری مراجعه می کنین ، همان است ، که در فرایند یا نتیجه ، مشکلات تان حل می شود ، بدون اینکه شما مرا ملاقات کنین ومن مشکلات شما را رفع بسازم. حالا دانستید ، که فرار وگریز چی دست آوردی دارد، به همین ترتیب با فرار از گیر مشکلات اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی فرهنگی مشکلات خود شان سر بخود راه حل پیدا می کنند وجامعه به گونه نرم وملایم از زیر مشکلات بیرون می شود و من با آرامش ریاست جمهوری می کنم.
خنده روی : جناب کاکاگریزی ! شما این مساله را آنچنان بغرنج مطرح می کنید ، که من یک ذره هم ندانستم ، که فرار از مشکلات چی ربطی به حل مشکلات دارد؟
کاکا گریزی: که ندانستی ،ندان ، بلایم در پست ، اینه همی سیاست من است وآن را به شما نی بلکه به آنانی که به من رای می دهند عرض می کنم ، برو خدا یارت . پایان .
شام ۱۶ ماه نومبر سال ۲۰۱۳ شهر هامبورگ
چند قطعه شعر انتخابی ازپدر بزرگوارم مرحوم محمد ابراهیم « کوهی لشکری» به عنوان اهدا به تمام شهدای راستین که بخاطر اهداف پاک و مقدس وطنی شان طعمه خفاشان شبگرد شدند. به ده ها هزار شهید با نام و گمنام که بدون کدام پروسه عدلی در زندان ها و صحرا ها سر به نیست شدند. روح این رفته گان شاد و قلب های پر درد غم دیده های شان در التیام باد ( ع. بصیر دهزاد)
شبی درپرتو مهتاب تابان
که نورش بود هرجا پرتو افشان
شبی چون قلب دانا پاک و پر نور
سفید و روشن هم مانند کافور
نمیدانم گذارم شیر نامش
و یا نسبت دهم با سیم خامش
مه اندر جاده بود و آسمان صاف
گرفته نور مه از قاف تا قاف
فتادم روی بستر گوشه بام
که تا گیرم دمی از رنج آرام
خیالاتم به هر سو داشت پرواز
بدم با خاطرات خویش دمساز
به سوی آسمان پر ستاره
بدم با هر طرف گرم نظاره
دو چشمانم به سوی آسمان بود
گهی مشغول مه گه کهکشان بود
در این حالت ندانستم که چون شد
هوا و هوش من از سر برون شد
ندانم خواب یا بیدار بودم
و یا بیهوش یا هوشیار بودم
که خود را یافتم در بوستانی
غلط گفتم ،که یک زیبا جهانی
عجب یک عالم بر کیف و اسرار
که مانند اش ندیده کس در این دار
میان گلشن شاداب و زیبا
که در گیتی نبودش مثل و همتا
نمودی هر گلش در چشم بینا
شراب آتشین در جام مینا
درختان صف بصف زیبا و موزون
کشیده سر بسوی طاق گردون
به هر شاخی ،زهر میوه فراوان
که میشد در نظر هر جا نمایان
زمین اش آنچنان زیبا و شاداب
که از هر برگ سبزه میچکید آب
به هر گلبن هزاری در ترانه
که سر داده نوای عاشقانه
هوایش جانفزا و روح پرور
ز خوشبوئی مثال مشک و عنبر
فضایش خوشگوار و صاف خوشبو
نه گرمی و نه سردی بود در او
به جوی اش آب جاری صاف و آرام
سفید و پاک همچون نقره فام
قصر ها دیده میشد سر به کیهان
همه گلرنگ چون یاقوت و مرجان
سخن کوتاه آنجا آن چنان بود
که بی مانند در روی جهان بود
نمیدانم که فردوس برین بود
و یا او جنت روی زمین بود
نگنجد شرح آن اندر بیانم
بود عاجز ز وصف آن زبانم
در این جا مهت ایستادم و حیران
گروهی گشت در چشمم نمایان
همه در بین خود خوشحال و شاداب
همه خوش مشرب و خوش خو و خندان
بسی خوش صورت و زیبا و خوشگل
همه خوش طلعت و شیرین شمایل
همه در تن لباس سرخ در بر
چو گل رنگین قبا از پای تا سر
شدم در جانب آنان روانه
مرا کردند حلقه در میانه
مرا چون آنچنان حیران بدیدند
چو سلک سچه دورم صف کشیدند
زمن احوال برسی ها نمودند
به لطف و مهربانی لب گشودند
مرا در محفل خود بار دادند
برایم جراٌت گفتار دادند
دهان خود به صحبت باز کردم
به اول از سلام آغاز کردم
جواب خوش بدادند از سلامم
شدند آماده از بهر کلامم
بپرسیدم شمایان از کجائید
که چون گل جمله گی رنگین قبائید
چرا هر چیز این سان لاله گون است
همه اندر نظر مانند خون است
یکی از آن میان بشاش و خندان
جوان خوشگل و نیکو سخندان
تبسم در لبش چون غنچه بشگفت
به خنده در جواب ام اینچنین گفت
تمام ما همه افغانیانیم
همه از این دیار باستانیم
زخاک آریانای کبیریم
که در مردی و غیرت بی نظیریم
همه زین کشور آزاده گانیم
همه زین میهن جنت نشانیم
پی حفظ وطن از جان گذشتیم
همه قربانی این راه گشتیم
شهیدان جفا های فرنگیم
به خون خویش چون گل سرخ رنگیم
همه نا بود استبداد هستیم
شهید جنجر بیداد هستیم
چو خون ما فدای این سرزمین است
همانا افتخار ما همین است
همه اینها که خونین مینمایند
همش سمبول رنگ خون ما است
کنون بهر ابد ما زنده گانیم
از آنجا با نشات و شادکامیم
همه شادیم از این زنده گانی
همه داریم عیش جاودانی
در اینجا رنج و محنت را نداریم
همانا شادکام و با نشاطیم
همیشه راحت و آسوده حالیم
همیشه بی گزند و بی ملالیم
نه از مرگ و نه از غم در هراسیم
ز لطف حق همیشه در سپاسیم
چو دیدی اندر اینجا حال ما را
شنیدی قصه و احوال ما را
کنون بشنو تو از بگذشته ما
ز حال و روز گار رفته ما
در آن دم کان سپاه خصم بیباک
سپاه دشمن بد جنس نا باک
به فکر غارت میهن فتادند
به این خاک مقدس با نهادند
در اینجا فتنه ها ایجاد کردند
به ملت ظلم و استبداد کردند
به نیرنگ این وطن اشغال کردند
همه هستی ما پا مال کردند
از این رو دسته دسته قهرمانان
زنان و بیر مردان و جوانان
به منظور جهاد آماده گشتند
بروی دشمنان ایستاده گشتند
به همرای تفنگ و داس و تلوار
به دشمن حلمه آوردند یکبار
چنان یک حمله جانانه کردند
که دشمن تیت و پاش و دانه کردند
تمام دشمنان خوار و زبون شد
همه غرق در میان خاک و خون شد
چنان دادند درس بس ز عبرت
برای دشمنان بی مروت
که دیگر نام این کشور نگیرند
اگر گیرند همچو سگ بمیرند
چو دشمن خسته و برباد گردید
وطن باری دگر آزاد گردید
چو آنها آنچنان خوار و زبون شد
بنا قدرت شان سرنگون شد
به فکر و چاره دیگر فتادند
پی بربادی کشور فتادند
ز روی دشمنی و کینه توزی
برای انتقام آن تباهی
به خاک اقدس ما پا نهادند
بدل اندیشه بیجا نمودند
ز راه خدعه و مکر و خیانت
گرفتند این وطن را در حمایت
وطن چندی دگر زیر اثر بود
به استثمار خصم حیله گر بود
چو این مردم همه آزاده گان اند
به یوغ بنده گی سر بر نماند
بهم یکباره گی پیمان نمودند
به دشمن حلمه چون توفان نمودند
طریق چاره بر دشمن ببستند
به هر سو قدرت آنرا شکستند
چو پایش در تلک آمد گرفتار
به آزادی ما کردند اقرار
وطن باری دگر آزاد گردید
همه اهل وطن دلشاد گردید
چو دشمن باز تا و مار گردید
زبون و خوار و بی مقدار گردید
از این رو در دل خود کینه دارند
عناد و کینه دیرینه دارند
همیشه در بی آزار مایند
شکست پیشرفت کار مایند
همیشه فتنه ها ایجاد سازند
که تا این ملک را برباد سازند
گهی با این گهی با آن بسازند
که تا هستی ما ویران سازند
پس ای اهل وطن هوشیار باشید
ز فکر دشمنان آگاه باشید
که دشمن فتنه روی جهان است
به چال و فن ابلیس زمان است
همه با هم برادر وار باشید
ز کین و دشمنی بیزار باشید
گهی با نام این و گه با آن
نمایند مردم ما را پریشان
برای حفظ استقلال کشور
به هم باشید دایم یار و یاور
بجا آرید حق این وطن را
کنید آباد این دشت و دمن را
به صلح و آشتی و یا محبت
به قلب صاف و پا ک و بی کدوریت
نفاق و کینه را یکسو گذارید
برادر وار دست هم فشارید
برای ملک خود خدمت نمائید
وطن را همسر جنت نمائید
***
در آنجا بود کز بستر پریدم
به دور خویشتن کس را ندیدم
فرهنگی ـ بامداد۳/ ۱۳ـ ۰۴۱۱