درنگی بر رخدادهای منطقه :

امریکا پاکستان را به چین باخته است!

 

رییس ‌جمهوری امریکا در اولین تور سفرهایش به آسیا که شامل جاپان و کوریای‌ جنوبی می شد، کوشید تا روابط اش را با متحدان قدیمی خود در مواجهه با نفوذ فزاینده چین در منطقه تقویت کند، اما واشنگتن عملا عرصه را بطور پیوسته در قاره آسیا و اینبار در پاکستان به پکن می بازد.

همزمان با سفر جو بایدن رییس جمهور ایالات متحده به شرق دور که ۲۰ ماه می آغاز شد، روز ۲۱ ماه می بلاول بوتو زرداری، وزیر خارجه پاکستان از چین دیدار داشت. او فرزند بی نظیر بوتو نخست وزیر مقتول پاکستان است.

وزیر خارجه جوان دولت ایتلافی پاکستان اسلام‌ آباد را برای سفری ۲ روزه به مقصد پکن ترک کرد، جایی که وی با وانگ‌‌ یی ، همتای چینی و برخی از مقامات ارشد سیاسی و امنیتی کشور میزبان دیدار داشت. وزیر خارجه تازه منصوب ‌شده پاکستان، پیش از آغاز سفر، از چین بعنوان « خانه دوم » خود یاد کرد. او نسبت به دستاوردهای بزرگ چین دلگرم است و قاطعانه معتقد است که هیچ نیرویی نمی ‌تواند چین را از پیشروی باز دارد.

بازدید وزیر خارجه پاکستان پس از حمله مرگبار یک تروریست بلوچ به استادان چینایی در دانشگاه کراچی که منجر به جان باختن 3 تبعه چینی شد، انجام شد؛ حادثه ‌ای که بار دیگر اخطار پکن به اسلام ‌آباد را در پی داشت و باعث شد تا دولتمردان پاکستانی برای افزایش ضریب امنیتی برای اتباع چینایی به ویژه انجینران و کارشناسان این کشور که در ارتباط با طرح استراتیژیک راهروی مشترک اقتصادی پاکستان و چین CPEC در مناطق مختلف پاکستان از جمله ایالت بلوچستان مستقر هستند، اقدامات امنیتی جدیدی را اتخاذ کنند. وزارت امور خارجه پاکستان یک روز قبل در رابطه با این سفر با صدور بیانیه ‌ای اعلام کرد: بلاول بوتو زرداری، در سفر به پکن رایزنی های گسترده ای با وزیر امورخارجه آن کشور خواهد داشت. آنان طیف گسترده روابط دوجانبه را با تمرکز ویژه بر همکاری های تجاری و اقتصادی قوی بین پاکستان و چین بررسی خواهند کرد. پیشرفت سریع در کریدور اقتصادی چین- پاکستان، پروژه شاخص « طرح کمربند و جاده » نیز در این گفت ‌وگوها بررسی خواهد شد. دو طرف همچنین در مورد مسایل مهم منطقه ای و بین المللی تبادل نظر خواهند داشت.

در این بیانیه با اشاره به همزمانی هفتاد و یکمین سالگرد برقراری روابط دیپلوماتیک پاکستان و چین، ذکر شده بود: سفر وزیر امور خارجه پاکستان به تقویت بیشتر شراکت و همکاری راهبردی همه جانبه با چین، تقویت و تعمیق تعاملات مرتبط با طرح « سیپک » طرح راهبردی راهروی مشترک اقتصادی پاکستان و چین با هزینه ۶۲ میلیارد دلار که در سال ۲۰۱۳ ترسایی طی سفر رییس جمهوری فعلی چین به اسلام ‌آباد کلید خورده است و از آن به عنوان تحکیم همکاری‌ های راهبردی دو کشور به ویژه همگرایی و توسعه ارتباطات منطقه‌ ای یاد می ‌شود، طرحی که همواره با کارشکنی غرب به ویژه سنگ ‌اندازی امریکایی ‌ها مواجه بوده است این طرح نه تنها به نفع هر دو کشور خواهد بود، بلکه تأثیرات مثبتی بر توسعه ارتباطات منطقه ‌ای با جمهوری اسلامی ایران، افغانستان، کشورهای آسیای مرکزی و پیرامون آن خواهد داشت. پاکستان و چین متعهد به تکمیل پروژه‌های سیپک تا سال ۲۰۳۰ ترسایی هستند.

پروژه‌های تحت این طرح عبارتند از: سیستم‌ های حمل و نقل و فناوری اطلاعات یکپارچه شامل جاده، راه آهن، بندر، هوا و کانال‌های ارتباطی، همکاری انرژی، چیدمان فضایی، صنایع و شهرک ‌های صنعت، توسعه کشاورزی، توسعه اجتماعی- اقتصادی ( فقرزدایی، درمان پزشکی، آموزش، تامین آب، آموزش حرفه‌ ای)، همکاری گردشگری و ارتباطات مردمی، همکاری در مناطق معیشتی، همکاری مالی، توسعه منابع انسانی و کمک به شناسایی راه های جدید برای همکاری دوجانبه به نفع دو کشور و مردم کمک خواهد کرد. بسیاری از کشورهای منطقه و فرامنطقه ‌ای به ویژه جمهوری اسلامی ایران، افغانستان، کشورهای آسیای میانه و حتh برخی از کشورهای اروپایی تمایل خود را برای پیوستن به کریدور اقتصادی چین و پاکستان اعلام کرده‌اند.

همزمان با این سفر، محمد شهباز شریف صدراعظم پاکستان طی پیامی روابط دوجانبه با چین را آهنین و آزموده شده در تمامی شرایط توصیف کرد و افزود: مشارکت راهبردی اسلام ‌آباد و پکن آزمون خود را در تمامی شرایط پس داده و به عنوان عاملی در ثبات منطقه و فراتر از آن ظاهر شده است.

پیش از این وزیر خارجه پاکستان در تماس با همتای چینی خود ضمن حمایت از « اصل چین واحد » از مواضع چین درباره « مسایل مربوط به تایوان، سین کیانگ، تبت و دریای جنوبی چین» حمایت کرده بود.

کاهش نفوذ امریکا در پاکستان و حوزه جنوب آسیا با خروج نظامی امریکا از افغانستان تشدید شده است، اتفاقی که تنش‌های طولانی‌ مدت موجود بین دو کشور را مشخص کرده و موجب شد که هر یک از طرفین دیگری را مسوول این شکست بداند. پاکستان مدعی است که تحت اجبار امریکا به اصطلاح به « جنگ علیه تروریزم ادعایی غرب » پیوست، پاکستان همچنین ریچارد آرمیتاژ، معاون وزیر امور خارجه سابق امریکا را متهم می کند که به تهدید بمباران پاکستان متوسل شده و گفته است در صورت عدم همکاری پاکستان با امریکا، می تواند این کشور را «به عصر حجر» برگرداند اما این اتهام از طرف ریچارد آرمیتاژ تکذیب شد.

پاکستان می‌ گوید در نتیجه مشارکت خود در کمپین « جنگ علیه تروریزم »، ۷۰ هزار نیروی خود را از دست داده، بیش از ۱۵۰ میلیارد دلار خسارت اقتصادی متحمل شده و همچنین مورد هدف افراط ‌گرایان قرارگرفته است. در همین حال، امریکا، ارتش پاکستان و سازمان اطلاعات قدرتمندش را متهم می‌کند که اسامه بن لادن ، را در خانه امنی در شهر ابیت‌آباد پاکستان پناه داده بود.

از سوی دیگر، برنامه موسوم به کریدور اقتصادی چین - پاکستان (CPEC) یک برنامه زیرساختی است که با تکمیل آن یک مسیر تجاری و انرژی بین دریای عمان و چین از طریق پاکستان ایجاد می ‌شود و چین را به محور توسعه اقتصادی پاکستان تبدیل خواهد کرد. اتکای پاکستان به سرمایه‌ گذاری چینایی ‌ها و نارضایتی‌ اش نسبت به آنچه که برخورد دوگانه امریکا می‌ داند، به این معناست که اکنون دیگر مهم نیست چه کسی زمام دولت را در اسلام ‌آباد دردست دارد. همه بازیگران سیاسی اصلی و فرعی پاکستان به احتمال زیاد روابط پاکستان با چین را بر روابط با امریکا ترجیح می دهند. تنها تفاوت موجود بین آنها در میزان دشمنی علنی آنها با امریکاست.

ارتش پاکستان، که در به قدرت رساندن عمران خان نقش اساسی داشت و هنوز هم قدرت زیادی در پشت تاج و تخت قدرت دارد، مایل است که دولت غیرنظامی اسلام ‌آباد روابط صمیمانه ‌ای با امریکا داشته باشد. حتا اگر دلیل دیگری جز «حمایت» از اقتصاد در حال سقوط پاکستان نداشته باشد. عمران خان در این رابطه گفته است: امریکا شرط پرداخت وام به این کشور را استقرار در پایگاه نظامی در نزدیکی مرزهای چین مشروط کرده است. او گفته است که به او حتا در این رابطه اخطار داده شده و دولت او را از طریق پول های پرداختی امریکا توسط اپوزیسیون تا مرحله استیضاح کشانده و ساقط کرده است.

هفته نامه تایم که در نیویورک منتشر می شود ۲۹ ماه می در همین رابطه همچنین نوشت:

در جریان اعتراضات ضد امریکایی در پیشاور طرفداران عمران خان نخست وزیر سابق در اول اپریل ۲۰۲۲ ترسایی پرچم امریکا را به آتش کشیدند. عمران خان در اعتراض به طرح استیضاح  و استعفای اجباری خود گفته است: مصلحت این است مردم ما تحت هیچ شرایطی یک دولت وارداتی را که با توطیه ای امریکایی بر ما تحمیل شده نپذیرند.

دولت کنونی( ایتلافی به رهبری حزب شهباز شریف نخست وزیر) به نظر می رسد که به سیاست نزدیکی با امریکا متعهد است. بوتو وزير امور خارجه می گويد امريکا و پاکستان به رابطه ای به مراتب گسترده تر، عميق تر و معنادارتر نياز دارند.

چین همچنین اولین کشوری بود که بوتو پس از انتصاب اش از آن بازدید کرد، در عین حال نشانه روشن دیگری از اولویت های ژیوپولیتیک در حال تحول برای پاکستان است. او در این سفر گفت: « من به ویژه افتخار می کنم که هر سه نسل خانواده ام با قاطعیت به دوستی پاکستان و چین متعهد هستند.» وی افزود پاکستان از دستاوردهای بزرگ چین دلگرم شده و با قاطعیت معتقد است که هیچ نیرویی نمی تواند چین را از پیش روی باز دارد.

تا آنجا که به پاکستان مربوط می شود، اجماع در سراسر طیف سیاسی این کشور آنست که آینده متعلق به چین است و در نتیجه پاکستان نیز درهمکاری با قدرت جدید قادر به پیشرفت و نیرومندی است. مهم نیست که انتخابات بعدی چه زمانی برگزار می شود و چه کسی برنده شود، باید اعتراف کرد که امریکا به وضوح در پاکستان به چین باخته است!

 

راه توده ، ترجمه و تدوین ازعسگر داوودی

 

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۲۲ـ ۰۳۰۶

Copyright ©bamdaad 2022

 

 درباره ارتقای نقش جنبش عدم انسلاک

 

 

در حالی که جنگ روسیه - اوکرایین در شرق اروپا ادامه دارد و سیل تسلیحات قدرت ‌های غربی در اروپا و امریکا به سوی اوکرایین در جریان است تا این « جنگ بی ‌پایان » به سود جنگ ‌افروزان همچنان ادامه یابد، در وضعیتی که قدرت ‌های غربی با استفاده از امکانات سیاسی و رسانه‌ یی و تبلیغاتی خود دولت ‌های دیگر را زیر فشار می ‌گذارند که از اوکرایین و تلاش‌ های غرب برای پیروزی در این جنگ جانبداری کنند، اکنون این نظر بیش از پیش مطرح می‌ شود که کشورهای در حال توسعه، کشورهایی که جزو قدرت‌ های بزرگ اقتصادی- نظامی جهان نیستند، با احیا و تقویت « جنبش غیرمتعهدها » یا « عدم انسلاک »، موضع مستقل خود را در جانبداری از صلح و همسو نشدن با این یا آن قدرت متخاصم بگیرند. جنبش عدم انسلاک یا کشورهای غیرجانبدار و ناهمسو با قدرت ‌های بزرگ وقت، در سال ۱۳۴۰ ترسایی و در بحبوحه جنگ سرد شکل گرفت، یعنی زمانی که دو اردوگاه بزرگ سوسیالیستی و امپریالیستی در جهان وجود داشت. با وجود اینکه دولت‌های سوسیالیستی در اتحاد شوروی و در اروپا در حدود سی سال پیش فروریختند، این « جنبش » همچنان به موجودیت خود ادامه داد و امروزه ۱۲۰عضو دارد. مجموع جمعیت کشورهای عضو این جنبش نزدیک به ۴ و نیم میلیارد نفر، یا در حدود ۵۷ درصد کل جمعیت جهان است، و سهم آنها در اقتصاد جهان، نزدیک به ۱۴٫۵درصد است. ایران نیز از سال ۱۳۵۸ عضو این جنبش شد و از سال ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۴ ریاست این سازمان را به عهده داشت. در حال حاضر، جمهوری آذربایجان ریاست جنبش غیرمتعهدها را به عهده دارد که امسال به پایان می ‌رسد. قرار است نوزدهمین نشست سران این جنبش در کشور اوگاندا برگزار شود که ریاست دوره بعد را به عهده خواهد داشت.

پوستر مربوط به نشست سران کشورهای غیرمنسلک در بلگراد ـ ۱۹۶۱ ترسایی

همان‌ طور که اشاره شد، در پی وقوع جنگ روسیه - اوکرایین و تلاش امریکا و اروپا در زیر فشار گذاشتن کشورهای کوچک ‌تر برای همراهی و همسویی با نظامیگری قدرت‌های بزرگ و تحریم‌ های اقتصادی علیه روسیه، اکنون به نوعی دسته‌ بندی در میان دولت‌های جهان به جانبداری از این یا آن طرف جنگ ( و نه به سود صلح ) دامن زده می ‌شود. در این میان، دولت اوکرایین به ریاست ولودیمیر زلنسکی نیز با تمام وجود بر آتش این مرزکشی و دسته‌ بندی می‌ دمد. برای نمونه، دیمیتری کولبا، وزیر امور خارجه اوکرایین، از کشورهای اروپایی خواست که از ممنوعیت خرید نفت روسیه حمایت کنند و افزود:  « اگر کشوری در اروپا به مخالفت با این تحریم ادامه دهـد، این کشور در جنایات روسیه در خاک اوکرایین شریک است. » ومشابه چنین موضع‌گیری‌هایی از زبان مقام‌ های دولتی امریکا و قدرت‌های بزرگ اتحادیه اروپا نیز بیان شده است. بی ‌دلیل نیست که لولا داسیلوا، نامزد پیشتاز انتخابات ریاست‌ جمهوری برزیل، می‌ گوید : « زلنسکی و بایدن به اندازه پوتین در جنگ اوکرایین مقصر هستند.»

در چنین اوضاعی است که محافل سیاسی و رسانه‌ یی در شمار زیادی از کشورهای جهان که اساساً مخالف جنگ و شعله‌ ور کردن جنگ کنونی در اروپا و ادامه آن هستند و برای برقراری آتش ‌بس و صلح تلاش می‌ کنند، بار دیگر به موضوع پرهیز از همسو شدن با این یا آن قدرت متجاوز و متخاصم توجه نشان داده‌اند.

خانم نونتوبکو هله‌لا، پژوهشگر سیاسی اهل افریقای جنوبی، اخیراً مطلبی در این باره نوشته است که حاوی نکات شایان توجهی است.

این پژوهشگر از جمله به این نکته اشاره می‌ کند که « آفريقای جنوبی و کشورهای ديگری [در مجموع ۵۸ کشور] که در واکنش به جنگ در اوکرايین، در رأی ‌گيری [۱۸ حمل] درباره قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد علیه فدراسیون روسیه [و تعلیق عضویت این کشور در شورای حقوق بشر این سازمان] رای ممتنع دادند، با انتقادهای شديد بين‌المللی روبه ‌رو هستند… اغلب فرض بر این است که رای ممتنع به این معناست که [این کشورها] از تهاجم روسیه حمایت می‌ کنند.»

نویسنده متذکر می ‌شود که « به‌ ندرت به این موضوع فکر می ‌شود که ناهمسو بودن- در این مورد پرهیزازهمسو شدن با امریکا و متحدانش یا با روسیه- می ‌تواند موضعی اصولی باشد. همان ‌طور که جوزف بروز تیتو، رییس ‌جمهور وقت یوگسلاویا، و جواهرلعل نهرو، نخست ‌وزیر وقت هند، دو شخصیت اصلی بنیادگذار ‘جنبش غیرمتعهدها  (NAM)، در بیانیه مشترکی در ۲۲ دسامبر ۱۹۵۴ ترسایی بیان کردند، سیاست غیرهمسویی با بلوک ‌های قدرت… نشانه بی ‌طرفی نیست، نشانه انفعال هم نیست. این سیاست نشان دهنده سیاست مثبت، فعال، و سازنده‌ای است که هدفش صلح جمعی به مثابه پایه و اساس امنیت جمعی ست. » 

خانم هله‌لا در ادامه به نکته جالب دیگری اشاره می ‌کند که: « جنوب جهانی [کشورهای توسعه‌ نیافته یا در حال توسعه] بیش از ۸۰ درصد جمعیت جهان را در خود جای داده است، با این حال، کشورهای“جنوب“   به طور نهادینه شده از هرگونه تصمیم ‌گیری در سازمان‌ های بین ‌المللی به نام ‘جامعه بین‌المللی’ کنار گذاشته می ‌شوند. چندین دهه است که کشورهای “جنوب“  خواهان اصلاح سازمان ملل متحد هستند تا از بازی مجموع صفر که میراث ذهنیت جنگ سرد است، دور شود. گابریل والدس، وزیر امور خارجه وقت چیلی در جون ۱۹۶۹ ترسایی از هنری کیسینجر نقل می ‌کند که به او گفته بود: هیچ‌ چیز مهمی نمی ‌تواند از جنوب بیاید. تاریخ هرگز در جنوب ساخته نشده است. محور تاریخ از مسکو شروع می ‌شود، به بُن می ‌رود، از واشنگتن می ‌گذرد، و سپس به توکیو می ‌رود. آنچه در جنوب رخ می ‌دهد، هیچ اهمیتی ندارد. »

نویسنده سپس از جاجا واچوکو، وزیر امور خارجه نیجریه در سال ۱۹۶۳ ترسایی  یاد می ‌کند که در یک جلسه سازمان ملل متحد در ۳۰ سپتامبر آنسال این سوال را مطرح کرد:  : آیا این سازمان می ‌خواهد… که کشورهای افریقایی فقط اعضای ظاهری باشند، بدون هیچ حقی برای بیان دیدگاه‌ های خود در مورد هر موضوع خاص در نهادهای مهم سازمان ملل متحد…؟

آیا ما فقط قرار است بچه ‌های خوبی باشیم؟»

امروزه نیز قدرت ‌های بزرگ، و به ‌ویژه دولت امپریالیستی امریکا، کشورهای توسعه‌ نیافته یا در حال توسعه را هنوز « بچه ‌های خوبی » می ‌بینند که باید بنشینند تا « بزرگ‌ ترها » برای آنها تصمیم بگیرند، و سروصدا نکنند.

نویسنده سپس تأکید می ‌کند که « زمان آن رسیده است که جنبش غیرمتعهد ها احیا شود. جنوب جهانی کشور چین را دارد که دومین اقتصاد بزرگ جهان است. کشور هند را دارد که یکی از کشورهای پیشرو در مراقبت ‌های پزشکی و نوآوری فنی است. افریقا با جمعیت رو به رشد اش، دارای منابع طبیعی غنی است که برای توسعه فناوری هوش مصنوعی که به ‌سرعت در حال رشد است و برای صنایع انرژی پاک مورد نیاز است. »

نویسنده بر این عقیده است که جنبش تجدید حیات شده ناهمسویی یا غیرمتعهدها اگر برای ایجاد نهادهای جدید و ساختن سپرهای محافظ در برابر جنگ اقتصادی امریکا علیه کشورهایی مانند کوبا و ونزویلا (‌ و اکنون روسیه ) تلاش کند، امکان موفقیت زیادی دارد، و در این روند، خود مختاری مالی موضوعی بنیادی و بسیار مهم است.

این پژوهشگر افریقای جنوبی در ادامه می ‌نویسد:  « بریکس (شامل برازیل، روسیه، هند، چین، و افریقای جنوبی) بانک توسعه نوین را دارد، و شانزده کشور عضو جامعه توسعه افریقای جنوبی، بانک توسعه افریقای جنوبی را ایجاد کرده‌اند، با این حال، ذخایر کشورهای عضو این بلوک ‌ها هنوز در [ بانک‌ها و نهادهای پولی ] امریکا یا پایتخت‌های اروپایی نگهداری می ‌شود. زمان آن فرا رسیده است که رهبران کشورهای جنوب جهان از خواب بیدار شوند و متوجه شوند که با توجه به جنگ اقتصادی ‌ای که اکنون علیه کشوری مانند روسیه به راه انداخته شده است، کشورهای ضعیف ‌تر در جنوب جهان هیچ خودمختاری معنا داری ندارند.

« وقتی مشخص است که غرب می‌ تواند برای خودش تصمیم به نابود کردن کشورهای دیگر بگیرد، زمان آن است که در مورد چگونگی پیشبرد سیاست، اقتصاد، و سیاست خارجی تجدید نظر کنیم. سلاح ‌های اقتصادی ‌ای که اکنون علیه روسیه طراحی و استفاده می‌ شود، علیه کشورهای دیگری نیز به کارگرفته خواهد شد که جراات کنند در برابر اوامر واشنگتن سر خم نکنند.»

نویسنده سپس اشاره می ‌کند که فعالیت‌ های کشورهای عضو بریکس فضایی را برای کشورهای جنوب جهان ( با تمام تفاوت‌ هایی که در نظام ‌های عقیدتی، فرهنگی، سیاسی، و اقتصادی خود دارند ) باز کرد تا راهی برای همکاری و اتحاد عمل پیدا کنند. به بیان نویسنده، مقاومت این کشورها در برابر فشار شدیدی که در شورای امنیت سازمان ملل متحد به آنها وارد می ‌شد تا فقط علیه روسیه موضع بگیرند، نمونه دلگرم کننده‌ ای است که لازم نیست کشورهای توسعه ‌نیافته یا در حال توسعه برای همیشه « بچه ‌های خوب » قدرت ‌های بزرگ باقی بمانند. پیش از این نیز جنبش غیرمتعهدها مواضع انتقادی علیه برخی از جنبه‌ های سیاست خارجی امریکا گرفته بود، از جمله در حمله امریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ ترسایی و در اعلام « جنگ علیه تروریزم جهانی ». خانم هله‌لا توصیه می ‌کند که در حالی که امریکا به ‌سرعت جنگ سرد جدید خود علیه روسیه و چین را تشدید می ‌کند و انتظار دارد که کشورهای دیگر نیز با آن همسو شوند، « اکنون طرد این ذهنیت جنگ سرد که هدفش تقسیم جهان در امتداد همان خطوط مخاصمه ‌آمیز قدیم است، ضرورت فوری دارد. کشورهای جنوب باید این دیدگاه را طرد کنند و خواستار احترام همه کشورها به قوانین بین ‌المللی شوند. اینکه حقوق بشر و حقوق بین‌الملل فقط زمانی مطرح و برجسته می ‌شود که کشورهایی آنها را نقض می ‌کنند که غرب یا از آنها بیزار یا با آنها مخالف است، در واقع به سُخره گرفتن این مفاهیم است».

این پژوهشگر سیاسی افریقایی در پایان می‌نویسد: «جنبش ناهمسویی یا غیرجانبدار باید اعتماد به نفس و جسارت داشته باشد و از غرب اجازه نخواهد. رهبران این جنبش باید درک کنند که وظیفه آنها خدمت به مردم خودشان و حفاظت از منافع مردم خود شان است و نباید اجازه دهند که وسوسه ورود به “ حلقه بزرگان“  باعث شود که موضع مستقل نگیرند. آنها واقعاً باید سرنوشت خود را به دست خودشان بگیرند، در غیر این صورت، همیشه در کنار خواهند بود، و سهم مردم آنها فقط خرده ‌ریزی از ثروت انباشته شده در اقتصاد جهانی خواهد بود، که بخش بزرگی از آن، از استثمار کشورهای جنوب به دست آمده است.»

قدرتمندتر و فعال‌ تر کردن جنبش کشورهای ناهمسو یا غیرمتعهد ( با همه تفاوت‌ هایی که دارند) به منظور ایجاد وزنه‌ ای سیاسی- اقتصادی در برابر قدرت ‌های بزرگ سرمایه‌ داری و نظامیگری امپریالیستی، موضوعی است شایان توجه و تامل. تقویت چنین سازمانی می‌ تواند به کند کردن روند جنگ ‌افروزی و حفاظت از صلح، و به مشارکت بخش بزرگی از کشورهای جهان در تصمیم‌ گیری مستقل برای آینده خود کمک کند./ نامه مردم

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۲۲ـ ۲۴۰۵

Copyright ©bamdaad 2022

 

تورم در انگلستان به بالاترین میزان در چهل سال گذشته رسید

شاخص تورم در انگلستان در بحبوحه بحران مخارج زنده گی و تشدید فقر در این کشور، به بالاترین سطح خود در۴۰ سال گذشته رسید.

بر اساس گزارش روز چهارشنبه دفتر آمار ملی انگلستان شاخص نرخ مشتری (CPI) از ۷ درصد در ماه مارچ به ۹ درصد در ماه اپریل رسید که ۲ درصد نسبت به ماه قبل از آن افزایش نشان می ‌دهد. این میزان بالاترین سطح از سال ۱۹۸۲ ترسایی بشمار می رود.

دفتر آمار ملی انگلستان گزارش داد که حدود سه چهارم از افزایش نرم تورم، ناشی از قبوض برق و گاز بوده است. قیمت مواد غذایی، حمل و نقل و ماشین آلات نیز باعث افزایش قیمت ها و تورم شده است.

براساس این گزارش افزایش بی سابقه هزینه‌ های زنده گی ناشی از جنگ در اوکرایین است و اقتصاد دانان پیش ‌بینی می ‌کنند که شاخص تورم در ماه‌های آینده روند فزاینده‌ای را طی کند.

اقلامی که اصلی ‌ترین عامل افزایش تورم در ماه اپریل بوده‌اند از این قرار است:

ـ  گاز طبیعی ،  ۹۵.۵درصد

ـ  برق ، ۵۳.۵ درصد

ـ  تیل موتر ، ۳۱.۴ درصد

ـ موبل و فرنیچر،  ۱۰.۷درصد

ـ  رستوران ها و هوتل ها ، ۸ درصد

ـ  مواد غذایی و نوشیدنی های غیرالکهولی ، ۶.۷ درصد

وزیرمالیه انگلستان دیروز با اشاره به تورم بی ‌سابقه و افزایش مخارج زنده گی در این کشور درباره سخت ‌تر شدن اوضاع اقتصادی و فشار بر مردم طی ماه‌ های آینده هشدار داد.

ریشی سوناک ، با ایراد سخنانی در مجلس عوام  انگلستان گفت : تمام نهادهای بین ‌المللی هشدار داده اند که تورم بی‌ سابقه شدید ترین بحرانی محسوب می شود که جهان با آن مواجه است. بنا براین ما در مواجهه با این چالش ‌ها تنها نیستیم.

وی یادآور شد: بحران کرونا زنجیره تامین مواد غذایی را مختل کرد و حمله پوتین به اوکرایین هم باعث تشدید قیمت انرژی شد. وزیر مالیه انگلستان با بیان اینکه مشکلات اقتصادی در ابعاد بین ‌المللی است، افزود: ما این مساله را درک می ‌کنیم که مردم در سراسر کشور با افزایش قیمت‌ مواد غذایی و انرژی دست و پنجه نرم می ‌کنند.

سوناک درهمین رابطه تصریح کرد که مشکلات اقتصادی ساده نیست و اوضاع در عرض چند ماه دیگر دشوار خواهد شد.

وی تصریح کرد: هیچ راهکاری مشخصی برای دولت وجود ندارد و قانونی نیست که بتوان تاثیر عوامل خارجی بر اقتصاد را یک شبه ناپدید کرد.

بانک مرکزی انگستان دو هفته پیش، با افزایش نرخ بهره بین بانکی به بالاترین سطح در ۱۳ سال گذشته، در بیانیه ای خطر رکود اقتصادی را پیش بینی کرد.  رییس بانک در اظهار نظری اعتراف کرد که در مهار تورم بی ‌سابقه در کشور ناتوان بوده است.

اندرو بیلی ، در جلسه با نماینده گان مجلس انگلستان نسبت به افزایش « آخرالزمانی » قیمت‌ مواد غذایی هشدار داد و گفت: ما نمی ‌توانیم چیزهایی مانند جنگ را پیش ‌بینی کنیم، این در اختیار هیچ ‌کس نیست. درهر صورت فکر نمی ‌کنم که می‌ توانستیم کاری متفاوت انجام دهیم.

یافته‌ های موسسه نظرسنجی «اپسوس موری» نشان می ‌دهد که بسیاری از مردم در انگلستان سعی می ‌کنند از وعده های غذایی خود صرف نظر، پول قرض کرده و یا کمتر بیرون بروند تا مخارج زنده گی خود را تامین کنند. تعداد زیادی هم برای کاهش قبض انرژی، مرکزگرمی خود را خاموش کرده اند.

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۲ـ ۱۹۰۵

Copyright ©bamdaad 2022

 

جایگاه سازمان همکاری شانگهای در دوران گذار نظم بین ‌المللی

 

رضایی‌ راد

امروزه سازمان ‌ها در جهان نقش و جایگاه ویژه ‌ای را پیدا کرده‌ و دارای اهمیت بسیاری شده ‌اند. سازمان ‌هایی که اعضا و کشورهای گوناگونی دارند. گسترده گی کشورها و اعضا، ظرفیت ‌های گوناگونی را در‌خصوص همکاری ‌ها ایجاد کرده است، ظرفیت‌ هایی که با همکاری ‌های دوجانبه یا چند جانبه به صورت متقابل برای کشورها منفعت و سود را به دنبال دارد. 

همکاری‌ هایی که از گذشته تا به حال مورد توجه بوده و ایجاد سازمان و اتحادیه‌ ها سبب گسترش همکاری‌ ها در نظام بین ‌المللی شده است. برای مثال اتحادیه فولاد اروپا که منجر به افزایش همکاری ‌ها در سطح اروپا و کاهش تنش در میان این کشورها و در ادامه موجب شکل ‌گیری اتحادیه اروپا به شکل امروزی شد. امروزه نیز شاهد شکل ‌گیری سازمان ‌های همکاری دیگری مانند سازمان همکاری شانگهای هستیم. سازمان همکاری شانگهای پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقلال کشورهای آسیای مرکزی به وجود آمد، سازمانی که در ابتدا و با محوریت حل مناقشات مرزی کشورچین با کشورهای تازه‌ استقلال ‌یافته اتحاد جماهیر شوروی در آسیای مرکزی شکل گرفت.

بر اساس نظر اکثر اندیشمندان، شروع گذار نظم بین‌المللی را می ‌توان بحران مالی 2009 ترسایی یا وال‌استریت دانست، بحرانی که موجب تضعیف جایگاه اقتصادی و ضعف کشورهای غربی شد. در واقع شروع مشکلات اقتصادی کشورهای غربی و در مقابل آن رشد اقتصادی خیره‌ کننده چین و هند را می ‌توان چرخش قدرت از غرب به شرق دانست.

 نظریه گذار نظم بین ‌المللی که در سال ‌های اخیر در حوادث مختلف مانند شکست ایالات متحده امریکا در افغانستان، ضعف این کشورها را بیش از پیش نمایان کرد. در واقع بحران‌ های اقتصادی و مشکلات مالی مانند تورم، کاهش توان غرب را برای ایفای نقش در دنیا به دنبال داشته است. 

این موضوع در حالی است که چین و هند با طرح‌ هایی مانند جاده ابریشم جدید، سرمایه‌ گذاری‌های گسترده‌ای در کشورها انجام داده و قدرت خود را در عرصه روابط بین‌المللی تقویت کرده‌اند. یکی دیگر از نشانه‌ های گذار نظم بین‌المللی را می ‌توانیم جنگ روسیه و اوکرایین بدانیم، جنگی که با احتمال بسیار بالای حمله چین به تایوان می‌ توان گفت نظم بین ‌المللی را دچار تحولی اساسی کرده است.

گذار نظم بین‌الملیی که با تغییر جریان قدرت از غرب به شرق می ‌تواند نقشی کلیدی در اهمیت سازمان همکاری شانگهای ایفا کند. موضوعی که به خوبی در سال ‌های اخیر شاهد رشد و قدرتمندترشدن کشور‌های شرق مانند هند و چین هستیم. از سویی شاهد این موضوع هستیم که کشور روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، به خوبی توانسته قدرت خود را بازیابی کند و در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز سلطه تاریخی خود را حفظ کرده و به دنبال گسترش آن نیز باشد. بدیهی است که وجود یک سازمان که همه کشورهای قدرتمند بلوک شرق در آن حضور داشته باشند، می ‌تواند به یک سازمان راهبردی و استراتیژیک در دوران گذار نظم بین ‌المللی بدل شود. 

سازمان همکاری شانگهای با وجود اعضایی مانند چین، هند و روسیه می ‌تواند به سازمانی قدرتمند و نخست از لحاظ قدرت در دنیا بدل شود. وجود هر‌کدام از این کشورها خود به تنهایی توان بالقوه را برای همکاری ایجاد می ‌کند و حالا که سازمان همکاری شانگهای اغلب کشورهای ابرقدرت شرق را در کنار خود دارد، می ‌توان نقش کلیدی و پر‌اهمیتی برای آن متصور شد. 

در واقع ظرفیت‌ های موجود در سازمان همکاری شانگهای که در زمینه ‌های مختلف است، موجب توان زیاد این سازمان در دوران گذار نظم بین ‌المللی می ‌شود. برای مثال، چین، هند و حتا روسیه از توان اقتصادی بسیار بالایی برخوردار هستند و حجم مبادلات آنها با کشورهای دنیا بسیار بالاست. کشور چین که در سال‌ های اخیر به قدرت اول اقتصادی دنیا تبدیل شده است و همچنین کشور هند، با توجه به جمعیت فراوان خود، رشد اقتصادی و همچنین میزان تولید محصولات بسیار بالایی دارد که توان بالقوه این کشور را در زمان گذار نظم بین‌المللی نشان می ‌دهد. 

از سوی دیگر، در میان کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای، بیشتر اعضا دارای قدرت نظامی منحصربه‌ فردی نیز هستند. برای مثال کشورهای چین، هند، پاکستان و روسیه کلاهک ‌های هسته‌ای دارند که این موضوع قدرت نظامی این کشورها را نمایش می ‌دهد و حاکی از آماده گی و توان نظامی بالای اعضای سازمان همکاری شانگهای است.

به ‌طور‌کلی می ‌توان توان و ظرفیت سازمان همکاری شانگهای را چند ‌بعدی دانست که ابعاد گسترده اقتصادی، نظامی و سیاسی را در بر می ‌گیرد. شواهد و قراین حاکی از آنست که سازمان همکاری شانگهای در دوران گذار نظام بین‌المللی بدل به بازیگر شماره یک عرصه روابط بین‌المللی می ‌شود که در مسایل مختلف ایفای نقش می ‌کند. همچنین می‌ توان عنوان کرد که در دوران گذار نظم بین‌ المللی، سازمان‌ هایی با گسترده گی و پتانسیل‌ های مناسب مانند سازمان همکاری شانگهای می‌ توانند نهادی تأثیر‌گذار محسوب شوند. 

سازمانی که قدرت اقتصادی درخور توجه آن و طرح‌ های اقتصادی مانند جاده ابریشم جدید یا جاده ادویه جدید می ‌تواند درهم ‌تنیده گی اقتصادی و سیاسی را گسترش دهد، درهم ‌تنیده گی که از یک سو موجب کاهش تنش‌ها و درگیری‌ها و از سوی دیگر موجب تقویت همکاری ‌های دوجانبه یا چند ‌جانبه می ‌شود. 

همکاری‌ هایی که با حضور ایران به‌ عنوان کشور عضو و با توجه به موقعیت جغرافیایی و دسترسی به آب ‌های آزاد، می‌ تواند گره گشای محصور‌بودن در خشکی کشورهای آسیای مرکزی شود و همچنین جایگاه ژئیوپلیتیک ایران را تقویت کند و منجر به خنثی‌‌ کردن سیاست انزوای ایران شود./ شرق

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۲۲ـ ۱۹۰۵

Copyright ©bamdaad 2022

 

نقض قوانین بین المللی در پایگاه نیروی هوایی امریکا در رام اشتین

 

گفته می شود که پایگاه نیروی هوایی رام اشتین امریکا در ایالت راینلند فالس نقش کلیدی در پیشبرد و حمایت از جنگ های هواپیماهای بدون سرنشین ایالات متحده دارد. فعالان صلح سال هاست که خواستار شفاف سازی در این مورد هستند. وزارت عدلیه در ماینتس مرکز این ایالت در حال حاضر مشغول جلوگیری از یک تلاش جدید از این نوع شکایت ها و تحقیقات است. اما وضعیت حقوقی چگونه است؟

فرمان، کلیک، مرگ ؟ 

پهپادهایی که به راحتا انسان ها و اهداف مورد نظر را مورد حمله قرار میدهند و می توانند بکشند بحث برانگیز هستند. به همین دلیل است که مدتی است در المان گمانه زنی هایی درباره نقش پایگاه نیروی هوایی امریکا در رام اشتین در جنگ هواپیماهای بدون سرنشین امریکا مطرح شده است. 

فعالان صلح و ساکنان محلی در این فکر هستند که آیا انسان ها از داخل  خاک المان با فشار یک دکمه نابود می شوند یا خیر. تا اکنون کسی هیچ پاسخ قانع کننده ای از سوی مسوولان دریافت نکرده است. وقتی صحبت از رام اشتین به میان می ‌آید، مقامات ترجیح می ‌دهند به سمت دیگری نگاه کنند. 

تا به امروز، دولت فدرال و دولت ایالتی مسوول پایگاه در راینلند فالس  و قوه قضاییه آن‌ ها هرگونه اطلاع دقیق از نقض قوانین بین ‌الملل توسط امریکا که ممکن است در خاک المان اتفاق بیفتد را رد کرده ‌اند. دعاوی مربوطه تقریباً با سرعت برق و باد و بدون استثنا رد می شود. گفته می شود یک قطعه در رام اشتین در قتل سردار قاسم سلیمانی نقش داشته است.

هرمن تایزن، فعال صلح، مدت ‌ها در تلاش بوده است تا دریابد دولت نخست وزیر مالو دریر (سوسیال دموکرات) و وزیر عدلیه او هربیرت مرتین (لیبرال) چه اطلاعاتی در مورد نقش پایگاه نیروی هوایی ایالات متحده امریکا در عملیات مرگبار پهپادهای امریکایی دارند. از آنجایی که تایزن تا اکنون با دیوارسکوت مواجه شده است، با استناد به قانون شفافیت ایالتی، شکایتی را به دادگاه اداری در ماینز ارایه کرد. اولین جلسه دادگاه روز پنجشنبه برگزار شد.

وزارت عدلیه راینلند فالس درخواست تایزن برای ارایه اطلاعات را رد کرد دلیل رد درخواست این است که ، اطلاعات درخواستی مربوط به تحقیقاتی است که قبلاً در زمان ارایه درخواست پرونده اش بسته شده است. به علاوه، دلایل محرومیت از ارایه اطلاعات در قانون شفافیت دولتی ذکر شده، مانند حفاظت از اسرار دولتی، به این دلیل دادگاه می تواند به این درخواست پاسخ ندهد. با این حال دادگاه هنوز تصمیمی نگرفته است.

پاسخ وزارت عدلیه به درخواست تایزن، روش معمول مقامات المانی را در هنگام پاسخ دادن به سوالات آزار دهنده در مورد فعالیت های امریکایی ها در پایگاه رام اشتین تکرار میکند. این فعال صلح بارها عدم درک خود را از اینکه مقامات راینلند فالس علاقه کمی به دخالت رام اشتین در جنگ هواپیماهای بدون سرنشین ایالات متحده نشان دادند، ابراز کرده بود.

تلاش برای شفاف سازی مجازات حبس دارد

مقامات المانی به جای شفاف سازی اتهامات از لحاظ سیاسی و قانونی، ترجیح می دهند علیه کسانی که توجه عموم را به نقض احتمالی قوانین بین المللی توسط امریکایی ها در المان جلب می کنند، اقدام کنند.

تایزن تنها یک مشتی از خروار است. از جمله، او بارها در گذر زمان اعلامیه هایی را توزیع کرده بود که خواستار افشای اطلاعات در نزدیکی املاک و پایگاه ایالات متحده در المان بودند. این اقدامات به جای حمایت رسانه ای از او، برایش موجب دردسرهای جدیدی شد از جمله اتهامات متعددی را برای تحریک به خیانت و افشای به اسرار دولتی به همراه داشت. 

یک فعال صلح از شهر هایدلبرگ نیز چندین بار به دلیل اعتراض مسالمت آمیز خود به جنگ افروزی هواپیما های بدون سرنشین امریکا از پایگاه هوایی رام اشتین محاکمه شد. نهادهای دولتی المانی حتا بارها از او شکایت کردند و او حتا مجبور به گذراندن چهار هفته زندان شد.

اگرچه تایزن مرتباً در آخرین مرحله دادگاه تبریه شده است، مدعیان عمومی با ایجاد پرونده های جدید و پاپوش دوختن سعی کرده اند صدای اعتراض او را خفه کنند. تلاش های این فعال صلح علیه افراد « ناشناس » به اتهام کمک به قتل با هواپیماهای بدون سرنشین مطرح شده بود، توسط مقامات بازپرسی با بی توجهی و بی میلی مورد رسیده گی قرار گرفت و نتیجه آنکه تا بحال هیچ پرونده ای برای این اتهامات و شکایت ها باز نشده است.

نقش المان در جنگ هواپیماهای بدون سرنشین ایالات متحده امریکا

 نقشی که رام اشتین در جنگ هواپیماهای بدون سرنشین دولت ایالات متحده  امریکا ایفا می کند نیز باید حداقل از زمان افشاگری براندون برایانت خلبان سابق هواپیماهای بدون سرنشین برای مقامات المانی شناخته شده باشد. 

این افشاگر در سال ۲۰۱۴ ترسایی به روزنامه زود دویچه گفت: « بدون المان، کل جنگ هواپیماهای بدون سرنشین ارتش ایالات متحده  امریکا امکان پذیر نخواهد بود.» 

برایانت تا اپریل ۲۰۱۱ ترسایی در پایگاه نیروی هوایی ایالات متحده امریکا در نیومکسیکو مستقر بود:

« در بیش از هزار ماموریت پهپادی که من انجام داده ام، حتا یک بار هم نبود که در ابتدای شیفت با رام اشتین تماس نگیریم .»

من علامت تماس خودم را و شناسه هواپیمای بدون سرنشینی را که می ‌خواهم خلبانی اش را به عهدم بگیرم  ارسال میکردم. سیگنال پهپاد از طریق ماهواره به رام اشتین مخابره می شود. در آنجا سیگنال تقویت می ‌شود و از طریق کابل فیبر نوری به ایالات متحده امریکا، جایی که ما پیلوت ها نشسته بودیم، ارسال می ‌شود. به عنوان پیلوت، او در طول ماموریت از طریق یک سیستم چت امن با تحلیلگران سیستم به اصطلاح زمینی توزیع شده (DGS) در تماس بود:

« در سیستم های زمینی توزیع شده (DGS) ، تصاویر ویدیویی از پهپاد ما نظارت، تجزیه و تحلیل و به مقامات مسوول توزیع می شود.»

به گفته برایانت، او از آنجا چندین بار در ساعت برای ارزیابی تصاویرش کمک مستقیم دریافت می کرد. یک سال پیش از آن، دولت فدرال در پاسخ به سوالی از حزب چپ در بوندستاگ نوشت که از نظر آن مرکز کنترول (DGS) اصلاً در المان نبود، « زیرا مشخصات ساختمان فقط ساخت و ساز را مشخص کرده است که تنها یک ایستگاه برای انتقال داده ها از طریق ماهواره ها (رله ساتکوم) مشخص میکند.»

 سپس برایانت توضیح داد که او اغلب « با بچه های DGS چت می کرد».  بنابراین آنها تایید می کردند که در لنگلی، هاوایی یا رام اشتین هستند.

اما وضعیت حقوقی چگونه است؟ 

آیا مقامات المانی می توانند در صورت ارتکاب جنایات از پایگاه نظامی امریکا در رام اشتین مداخله کنند؟ 

یک چیز مسلم است: قانون جزایی المان باید در رام اشتین اعمال شود، زیرا برخلاف تصور بسیاری، این ملک یک منطقه فراسرزمینی نیست. با این حال، همین واقعیت شناخته شده در اینجا نیز صدق می کند: « برحق بودن به طور خودکار به معنای رسیدن حقت نیست » – زیرا مفاد اساسنامه نیروهای ناتو نیز در اینجا به کار می روند و بر این موضوع تاثیر میگذارند.

با توجه به جنگ افروزی های هواپیماهای بدون سرنشین ایالات متحده امریکا، که گاهی از رام اشتین کنترول می شد، دادگاه عالی اداری مونستر در سال ۲۰۱۹ ترسایی حکم داد که المان باید در جهت اطمینان از رعایت قوانین بین المللی ایالات متحده امریکا در هنگام استفاده از پایگاه نظامی خود تلاش کند. با این حال، دادگاه بالاتر قانون اساسی فدرال ، یک سال بعد اوضاع را متفاوت دید و حکم را لغو کرد.

 به گفته دادگاه عالی المان، تلاش های دیپلوماتیک دولت فدرال کافی است – صرف نظر از این که آیا مأموریت های هواپیماهای بدون سرنشین ایالات متحده  امریکا قوانین بین المللی را نقض می کند یا خیر.څ

از سوی دیگر، یک مورد برجسته دیگر، وضعیت حقوقی مبهم پیرامون پایگاه نیروی هوایی ایالات متحده امریکا در رام اشتین را شفاف ‌تر کرد.

 مدتی است که دفتر څارنوالی سوایبروکن در حال تحقیق درباره ربوده شدن امام ابوعمر است. گفته می شود که در سال ۲۰۰۳ ترسایی توسط ماموران سیا در میلان ربوده شد و از طریق المان به قاهره منتقل شد. عمر بعداً متهم شد که در طول توقف در پایگاه نیروی هوایی رام اشتین ایالات متحده امریکا مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. در پاسخ به این اتهامات، دفتر څارنوالی به بررسی موارد مشکوک به محرومیت از آزادی، اجبار و گروگان گیری پرداخت. 

قوانین جزایی المان در مورد پایگاه هوایی ایالات متحده  امریکا در رام اشتین اعمال می شود زیرا این یک منطقه فراسرزمینی نیست. اساسنامه نیروهای ناتو در این زمینه فقط چیزی در مورد اینکه آیا من می توانم افرادی را که تحت اساسنامه نیروهای ناتو هستند تحت پیگرد قانونی قرار دهم می گوید.

ابرهارد بایر، څارنوالی عمومی مسوول این دوسیه در جون ۲۰۱۳ ترسایی ، در مصاحبه ای با خبرگزاری حکومتی المان دویچه وله (DW) در ماه جون توضیح داد که برای مثال، وقتی صحبت از سربازان می شود، اینطور نیست زیرا المان از حق اولیه تعقیب جزایی چشم پوشی کرده است:

« اگر افراد مورد نظر سرباز نباشند و در پایگاه ناتو مستقر باشند، مشمول اساسنامه نیروهای ناتو نمی شوند. اگر آنها ماموران سیا هستند، من فرض می ‌کنم که آنها سرباز نیستند، مخصوصاً که به عنوان نظامی عضو یک واحد ناتو در اینجا مستقر نشده اند. با این افراد باید مانند هر غیرنظامی دیگری رفتار شود. »

بنابراین این تفسیر در مورد اختلاف حقوقی در مورد هواپیماهای بدون سرنشین نیز صدق می کند: اساسنامه نیروهای ناتو استثنایات را تنظیم می کند. بنابراین اگر کارگران امریکایی درگیر در حملات طیازات  بدون سرنشین در رام اشتین سرباز باشند، مقامات المانی هیچ اختیار قانونی برای اقدام ندارند زیرا المان داوطلبانه از حق اولیه پیگرد قانونی در گذشته چشم پوشی کرده است.

با این حال، اگر نقض قوانین بین المللی توسط غیرنظامیان انجام شود، المان به عنوان کشور میزبان نیز مجاز به اقدام قانونی است. 

با این حال پاسخ به این سوال که آیا افراد درگیر در حملات هواپیماهای بدون سرنشین غیرنظامی هستند یا نظامی، دشوار خواهد بود.

 

تصویر از تاگس اشپیگل

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۲ـ ۱۸۰۵

Copyright ©bamdaad 2022