از درس های تاریخ باید آموخت

 

دردمند

 

بیا ای دل که خاموشی نزیبد دردمندان را               ببار ای دیـــده غــم نسوزد  قلب نـالان را

نهادم مژه برهم تا نریزد اشک و ناید آه                 دریغا کی توان با خار بستن راه طوفان را

به پای شوق زنجیر است و دست آرزو بسته           بیا تا بشکنیم ای دل من و تو قفل زندان را

بسی بینی که مردن صد شرف بر زندگی دارد         منوش ای دل اگر یابی نشان آب حیوان را

                                                                                          ( فـانی )

 

به تاریخ ۲۸ اسد سال جاری نود و شش سال از روزاسترداد استقلال کشور سپری شد؛ آگاهان امور را عقیده بر آن است که آنهایی که از تاریخ خویش درس عبرت گرفته،نمی توانند مصدر خدمات بزرگ برای کشور و مردم خویش گردند. بدین لحاظ لازم دیدم که چند سطر از کارنامه ها دستاوردها، افتخارات، شکست و پیروزی های نیاکان با افتخارمان از جمله دوره نهضت غازی امان الله استقلال و استرداد کشور که ثبت تاریخ کشور گردیده خدمت خواننده گان گرامی یادآور شوم.

غازی امان الله از همه بیشتر در بخش امور اداری و دولت داری متوجه بنیان تحکیم وحدت ملی افغانستان گردیده وی توانست عاقلانه وحدت ملی را تامین نماید. در ماده هشتم قانون اساسی آنوقت افغانستان(اصولنامه) توضیح گردیده بود همه افرادیکه در مملکت افغانستان میباشند. بلا تفریق دینی و مذهبی، تبعه افغانستان گفته میشوند در ماده نهم قانون متذکره گفته شده که کافه تبعه افغانستان در امور دینی و مذهبی نظامات سیاسی دولت پابند بوده و آزادی حقوق شخصی خود را مالک هستند. ماده دهم تصریح شد که حریت شخصیه از هرگونه تعرض و مداخله مصوون است هیچ کس بدون امر شرعی و نظامات مقننه توقیف و مجازات نمی شود است. درماده شانزدهم گفته شده بود کافه تبعه افغانستان به حضور شریعت و نظامات دولت در حقوق وظایف مملکت حق مساوات دارند. ماده بیست و دوم مصادره و بیگار به کلی تحریم شد. در ماده بیست و چهارم شکنجه و انواع زجر ممنوع گردید. مصونیت منزل و مکاتبات تامین شد. روح آن قانون این بود که در عمل مورد تطبیق قرار میگرفت.و درعمل هم از لوث ریا مردم فریبی و کذب نفاق مبرا بود. چنانچه مراسم مذهبی و تکیه خانه های پیروان مذهب امامیه عملا آزاد شد و برده گان هزاره که میراث دوره امیر عبدالرحمن خان بود از برده گی نجات یافتند از آن جمله هفت صد و چند نفر کنیز و غلام در شهر کابل از منزل اربابان خود برآمدند. در مجالس مشوره ولایات قندهار، غزنی، جلال آّباد و انجمن معارف کابل یک یک نفر نماینده گان انتخابی هندوهای افغانستان شامل و در امور اداره سهیم گردیده قید رنگ زرد از دستار و معجر هندوها با باقیات پول جزیه به طبق فرمان ماه حمل ۱۲۹۹ برابر ماه می ۱۹۲۰ شاه امان الله خان مرفوع گردید و اولادهای هندوها در مدارس ملکی و نظامی در لیسه های حبیبیه، حربیه و افسری اردو قبول شد. دیگر تبعیض تفریق از نظر نژاد، زبان، مذهب، قبیله وجود نداشت.

معاش مستمری و نسبی عشیره محمد زابی و خان ها با امتیازات روحانیون لغو گردید. ماشین دولت هم به سه چرخ قوای اجراییه، قوای مقننه، قوای قضاییه استوار شد. دولت طبق قانون صلاحیت و مکلفیت های هرسه ارگان را مشخص ساخته بود. شاه امان الله از آغاز با روشنفکران افغانی از در صمیمیت و همدردی داخل شد و تمام محبوسین مشروطه خواهان را از زندان رها و در امور دولت توظیف نمود. در حالیکه ریفورم ها موفقانه عملی میگردید تا این که در سال ۱۹۲۴ دهقانان خوست به نسبت فشار مامورین فاسد از دولت ناراضی فریب تبلیغات عناصر ارتجاعی را خورده دست به اغتشاش زده به استقامت لوگر حرکت نمودند. انجام آن قضایا سبب عمده توقف قسمتی از ریفورم ها گردید و در جرگه ۱۳۰۳ عناصر ارتجاعی از وضعیت بحرانی دولت در مقابل اغتشاش پکتیا سو استفاده کرد. قسمتی از ریفورم های دولت را زیرنام تعدیل مورد بحث قرار دادند و دولت از اینکه زیر تهدید اغتشاش قرار داشت به تصویب قسمتی از طرح های خود اکتفا نمود و پیشنهادات تعدیل نماینده گان مذکور را بدون مقاومت پذیرفت.

شاه امان الله در سال ۱۹۲۷ به کشور ایتالیا سفر نمود در جریان سفر خود از کشورهای هندوستان، مصر، ایتالیا، فرانسه، بلجیم، سویس، جرمنی، برتانیا، پولند، شوروی، ترکیه و ایران دیدن نمود. در ممالک شرقی به حیث قهرمان مبارزه آزادی خواهی شرق بر ضد استعمارغرب و در کشورهای اروپایی به صفت شکست دهنده امپراطوری انگلیس پذیرایی شد. با وجود دامن زدن اغتشاشات غازی امان الله به تطبیق ریفورم های خویش در پنج سال اول موفق بود. شب و روز صادقانه کار مینمودند. از احترامات اکثریت برخوردار بودند، برعلاوه خدمات صادقانه آن زمان عده از افراد نا آگاه با دارپرست فقط نظربه شناخت های سلیقه وی و اعتماد شخص در کابینه راه پیدا کرده بودند توانایی فکری و عملی برای مشوره دادن و یا تطبیق پروگرام اصلاحی در آن مرحله تاریخی نداشتند و جهان بینی آنها از سویه بسیار افراد عادی بالا نبود. در آغاز این تناقضات فکری در دستگاه عالی دولت بود که برای بار اول انگلیشمن در مورد افغانستان گفت که بین وزرا کابینه افغانستان دو دسته گی موجود است. مثلا محمود طرزی وزیر خارجه کشور بر ضد دولت انگلیس مبارزه میکند در حالیکه وزیر اول سردار عبدالقدوس خان علیه خود طرزی مجادله دارد.

گرچه این ادعا از جانب نشریه امان افغان رد شده بود اما شاهد عملی آن تناقصات بین حکومت و دربار نامه هایش است که سردار عبدالقدوس خان صدراعظم در ۲۶ سرطان ۱۲۹۹ (۱۹۲۰) از قندهار به عنوان شمس المشایخ مجددی و برادرش نور المشایخ در کاغذ رسمی به کابل فرستاده بود و در طی آن مکتوب مفصل واضحا از اختلاف نظر خود با نظر محمود طرزی وزیر خارجه تذکر داده و ضمنا از اداره وزرای نوکار شکایت کرده و از طرفداری شاه امان از نظرات وزرای مخالف خود اظهار اندیشه نموده گفته بود که نظر به این اوضاع دو ماه بعد از کار دولت دست خواهیم کشید. برعلاوه اختلافات در کابینه افغانستان نظر در مورد سیاست داخلی و خارجی دولت وقت باعث ضعف دولت جوان میگردید. نه تنها بین صدراعظم، شاه، وزیر خارجه اختلاف اساسی در مورد سیاست داخلی و خارجی وجود داشت بلکه در حکومت مرکزی و ولایات کشور یک قسمت عمده مامورین دولت با طرح های جدید دولت مخالف و یک قسمت دیگر به دشمن حکومت تبدیل شده میرفتند که اوضاع به تدریج زمینه یک اختلال خطرناک را به بار آورد و کسانیکه روی یک نقشه معین مرموز حرکت میکردند با انواع مختلف از کار شکنی و سپوتاژ دریغ نمی نمودند.

یک عده از مامورین بلند پایه با سیاست خارجی آشنایی و سیاست داخلی دلچسبی نداشتند فقط مشغول رشوه خوری و پول اندوختن بودند. در مقابل شاه تنها مانده بود و مشاورین با کفایت نداشت. آن رجال فعال و هم عقیده که در راه تبدیل رژیم خدمت کرده بودند به آهسته گی از پهلوی شاه دور ساخته شدند. ده ها تن از مامورین عالی رتبه در زد و بند که با انجام بازی ها بین مردم و دولت ایجاد فاصله نموده بودند که میتوان از والی علی احمد خان، والی وقت کابل طور مثال یادآور شد. وی به نام تنظیم اداره به کاپیسا میرفت و مردم را به بیعت حبیب الله کلکانی دعوت میکرد.

گروه های وابسته به اجانب در صفوف مردم در روستاها و شهرها نفوذ کرده در لباس تاجر، سماوارچی، قالین فروش، مامور، ترجمان مصروف پروپا گند بودند.تا اینکه نقشه های پنهانی توطیه و دسیسه عناصر ارتجاعی داخلی با اقدامات و فعالیت های جاسوسی و استعماری یکجا شد و بار دیگر کشور افغانستان در آستانه یک تحول تاریخی و اجتماعی واژگون گردید.با وجودیکه نود و شش سال از تحولات و بازیهای خونین از جمله پیروزی ها، شکست ها، افتخارات و کارنامه های نیاکان از جمله مبارزین استرداد و استقلال کشور سپری و طی همین مدت چندین بار تکرار شده با تاسف هنوز هم رهبران حکومت وحدت ملی از تحولات تاریخ گذشته درس عبرت نگرفته مصروف بازی های تقسیم قدرت بین وابسته گان و علاقمندان که متهم به فساد، غضب زمین، دامن زدن انواع خشونت های خانواده گی و دامن زدن خصومت های قومی، لسانی، سمتی، مذهبی، تنظیمی، حزبی، قانون ستیزی، مردم ستیزی، زن ستیزی، فرهنگ ستیزی، مافیای اقتصاد، مواد مخدر، جنگ افروزی میباشند پافشاری مینمایند.

انجام بازی های متذکره زمینه فعالیت دشمنان داخلی و خارجی کشور را نسبت به سالهای گذشته بیشتر ساخته از همین لحاظ هزاران  تن از جمله جوانان بنابر عوامل ومشکلات متعدد به کشورهای منطقه و جهان سفر نموده ده هاتن آنها قربانی هوس های قاچاقبران انسانها شده، ویا در گرو قاچاقبران و پولیس کشورها گیرمانده اند.

از طرف دیگر دروغ پراگنی وسایل اطلاعات جمعی وابسته به اجانب زیر نام حملات داعش؛ طالب، القاعده و غیره فضای ترس و وحشت را در کشور ایجاد نموده که اکثریت مردم در حالت نا امیدی به آینده زنده گی خویش را سپری مینمایند. کم بهادادن سران دولت پاکستان به هیات که به تاریخ ۲۲/۵/۱۳۹۴ به نماینده گی از دولت افغانستان به پاکستان سفر نموده بودند نشان میدهد که هنوز هم سران و اداره آی.اس.آی پاکستان از حمایت مالی اقتصادی، سیاسی، نظامی متحدین منطقه و جهانی خویش برخوردار میباشند. مردم میگویند از تجارب چهارده سال گذشته آموخته ایم که سران قصر سفید به هیچ و چه حاضر نیستند از حمایت نظامیان پاکستان و اداره آی.اس.آِی منصرف شوند، موجودیت لانه های تروریزم در آن طرف خط دیورند که زیر نام مدارس دینی فعالیت مینمایند اثبات ادعای ماست. فریاد مردم به آسمان ها بلند شد هر لحظه در آتش هراس افگنان که به حمایت ملی و تسلیحاتی اداره آی.اس.آِی، رژیم  سعودی ، متحدین منطقه ای و جهانی شان می سوزند و جان می دهند، صدا بلند کرده و خواهان نجات خویش از این وضع موجود درکشورمیباشند.

سوال اینجاست غرض کاهش دشواری های فوق ذکر چه باید کرد؟ به باور آگاهان و  مردم وقت آن رسیده که سران حکومت وحدت ملی، اعضای کابینه، شورای وزیران، اعضای پارلمان، ارگان های عدلی و قضایی کشور، احزاب، سازمان های اجتماعی، نهادها، اعضای جامعه مدنی و مردم افغانستان با استفاده از درس های تاریخی تصامیم لازم واقعی و علمی را غرض کاهش دشواری های فوق اتخاذ نماید. در این شرایط خاص و حساس تاریخی که کشور ما و مردم ما در حال مرگ و زنده گی دست و پا میزنند جز حمایت ازاقداماتی نظیراعلامیه شورای علمای محترم کشور که در خرابه های منطقه شاه شهید شهر کابل جهاد را بر ضد نظامیان پاکستانی اعلان و حملات جنایت بار آنرا محکوم کردند راه دیگری وجود ندارد. تا به یاری خداوند متعال و حمایت نهادها و مردم کشور و جانبازی قهرمانانه افسران و سربازان قوای مسلح، تجاوز و مداخلات خارجی را گرفته ، مردم و کشور خویش را از گرداب های خون و کوره های آتش نجات دهیم. 

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۳ /۱۵ ـ ۲۸۰۸

 

 

 

 

به مناسبت سالروز جاودانگی زنده یاد رحمت حسن فقید

عکس بیجان چه دهد غیر تسلی با دوست                   گل تصویر مرا غیر تماشا بو نیست

 

زمان آنقدر بسرعت درگذر است کادمی را توان شمارشش سخت می آید، ایامی را به عقب میگذاریم ووقتا بازنگری اش می داریم ، متوجه می شویم سالی را سپری کردیم که باورش مشکل به نظر میرسد.

آری!

اندی قبل از نیمه سال پار با رفیق شفیق ، همرزم ، دوست صمیمی و برادر، زنده یاد رحمت حسن، تقریباً هر روز را با هم یا ملاقات میکردیم و یا از طریق تیلفون همصحبت شده و تماس های مکرری میداشتیم زیرا مسوولیت و رسالت سیاسی ، اجتماعی ـ فرهنگی ما در اجتماع هم میهنان در دیار غربت ما را وامیداشت تا روی موضوعات مختلف با هم مشوره ای داشته باشیم.

اشتراک در کورسها، منجمله فلسفه و تاریخ، زبان سویدی و کامپیوتر، بهانه دیگری را برای دیدو بازدید بیشتر مساعد می ساخت و گردش در هوای آزاد نیز مشغولیتی بود که به همراهی سایر دوستان به صحبت های گرم و صمیمانه پیرامون قضایای مهم تبادل نظر مینمودیم.

اما با تالم و تاسف بی پایان که این مصاحب بودن ها، کار مشترک در عرصه های اجتماعی ـ سیاسی و فرهنگی با شناخت بیشتر ازسی و پنج سال از همدگر و نزدیکی حدود هفده ساله ما درعالم مهاجرت را پا درمیانی قساوت روزگار و بی مروتی طبیعت، بامداد بیست و ششم آگست سال پار، این همرزم دیرینه را نا بهنگام و با بیرحمی تمام از کنار ما دور ساخته به جاودانگی اش سپرد و داغ نبودش را بر قلوب هریک از ما رفقا و دوستانش بر جای گذاشت.

 ارچند او دیگر از لحاظ جسمی در کنار ما نیست اما مزار سبز با خاطرات شیرین و جاودانی و ملاقات اعضای خانواده گرامی اش ما را تسلی میدهد.

بلی عزیزان!

صحبت در باره انسانیست با قامت بلند و همت والاتر، چهره با صلابت، مبارز نستوه، شخصیت فرهیخته، جاودان یاد رحمت حسن، که تا آخرین رمق حیات با همان آرزوهای که از مکتب هومانیزم آموخته بود نه تنها وفادار ماند بل با وجود تقبل فشارهای گوناگون سیاسی هیچ نوع خللی بر رزم و پیکارش وارد نگردید و لحظه ای هم از فعالیت های سیاسی ـ اجتماعی اش کاسته نشد.     

رحمت حسن فقید مرد توانایی بود هر آنچه در دل داشت بی هراس برای به کرسی نشاندن اهدافش آنرا بزبان می آورد و از آرمانها و واقعیت های زنده گی اجتماعی ـ سیاسی اش دفاع میکرد.

روانشاد رحمت حسن به مثابه انسان میهن دوست همواره در خدمت مردم خود قرار داشت. موصوف از عنفوان جوانی راهی را انتخاب نمود که سعادت و رفا  مردم در آن نهفته بود و آرزویش تامین عدالت اجتماعی، آزادی و خدمت به انسان زحمتکش بود و به همین ارتباط در دوران سلطنت به اتهام اشتراک در تظاهرات به سن بیست و دو سالگی به تقاعد سوق داده شد.

 رفیق  فقید رحمت حسن در دیار غربت نیز آرام ننشست و بیش از یک دهه بعنوان یکی از موسسین و معاون انجمن فرهنگی میهن در شهر گتنبرگ سویدن همیشه به کمک همدیاران می شتافت و در حدود امکان به مشکلات ایشان رسیده گی می نمود.  

اما چه حیف و هزاران افسوس که مرگ نابهنگام امانش نداد تا بیشتر در خدمت هموطنان عزیز خود قرار میگرفت. او جاویدان است، یادش، کارنامه ها و خاطراتش همیشه در قلوب دوستانش زنده خواهد بود.

به قول شاعر گرانمایه کشور، محترم جناب محسن حسن سمنگانی، برادر ارشد روانشاد رحمت حسن:

ای وای که رحمت از جهان رفت
از دار فنــــا به جـــاودان رفــــت
او مــــرد خبـــیرو مهــــربان بود
آن مـــرد خبـــیر و مهــربان رفت

رحمت حسن زنده یاد نه تنها رسالت و وجیبه انسانی خود  را در برابر وطن و مردمش انجام داد بل مسوولیت اجتماعی دیگری را که مستلزم هر انسان است نیز بسر رسانید. او با داشتن همسر همرزم، پنج فرزند برومند، دو دختر و سه پسر نیک سیر را به اجتماع تقدیم نمود که همه با صفات عالی انسانی به مثابه میراث پدر، راه او را پیگیری می نمایند.

سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز             مرده آنست که نامش به نکویی نبرند

در فرجام در حالیکه سالروز نبود این شخصیت گرامی را به اعضای محترم خانواده، رفقا و دوستان شان تسلیت میگویم، روانش را شاد و نامش را مانده گار میخواهم.

یاد و خاطرات فراموش ناشدنی زنده یاد رحمت حسن همواره در ذهن و افکار رفقا و دوستانش با لحظات شیرین رفاقت ها، صمیمیت ها و دوستی ها پا برچاست.

یاد ش گرامی

مزارش دایما سبز!

 فرین محسنیان

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱ /۱۵ ـ ۲۶۰۸

 

 

 

 

رفتیم داغ ما به دل روزگار ماند !

یادی ازاستاد نصیراحمد صدیقی عزیز

داود کرنزی 

زنده گی با چه شتاب و عجله ای درگذراست و راهش را به پیش می برد. از آن لحظه ای که خبرتکاندهنده و جانکاه مرگ یار و دوست عزیزم صدیقی ؛ من و خانواده سیاسی و شخصی اش را به ماتم  وغم نشاند ، یک سال می گذرد.

صدیقی آموزگار خوب، سازمانده مبتکر و کارآفرین شایسته بود.

متانت درگفتار، حوصله درشنیدن حرف دیگران ، تفکر و اندیشه درطرح و اجرای مسایل سیاسی و تشکیلاتی از توانایی های او بود.

تبسم در چهره آراسته و صمیمی او را هیچگاهی فراموش نمی کنم.

 چه مهربان، نیکوسرشت و خوش قلب بود، کمترعصبی می شد و در گفت وگوهای سیاسی خشونت را نمی شناخت او یک طراح و برنامه سازبود.

 در نبود او:

رابطه ها ضعیف شدند، کسالت و تنبلی در چهره کارها مسلط گردید. فاصله میان نشست ها،  دید وباز دیدها طویل گردید.

مدت ها خبری از ایتلاف های سیاسی احزاب  درسطح اروپا پخش نگردید؛ و هر کی در پی کارخود شد. هرچه تدبیر اتخاذ می گردید آن شور و شوق کمتر دوباره زنده و احیا می شد.

گرچه هرکس و هر شخصی درهرمقطع معینی بازی کننده نقش معینی است؛ اما خصوصیت رهبری کننده و لوکوموتیفی صدیقی درعرصه و ظایف اش را به مشکل میتوان به دیگری منتقل ساخت. برای همه یاران نبود او خیلی گران تمام شد.

حالا آرزو داریم که او آرام بخوابـد؛  دوستان او خود را تکان داده پیکار او را به شیوه و نحوه ای که او آرزو داشت ادامه داده و عملکرد او را سرمشق کار خود قراردهند.

 یادت گرامی باد صدیقی جان!

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۴ /۱۵ ـ ۲۲۰۸

 

انکشافات سیاسی – نظامی افغانستان، دیدگاه ها و برخورد ها

ع. بصیر دهزاد

یک تبصره کوتاه سیاسی

افغانستان و منطقه در چند هفته اخیر در یک سیر از حوادث و اتفاقات عجیب و غریب قرار گرفته است که گویی همه ابهامات و مغلقیت های ۱۴ سال اخیر در اوج  غیر قابل پیشبینی قبلی خود قرار گرفته است و  گویی که  تشت های رسوایی در لولیدن و افتادن از بام ها به زمین قرار دارند و پرده ها و روپوش ها از چهره ها و سیاست های پشت پرده ، با توفان  حوادث دریده و دور میشوند.

چند فاکت و اتفاق جالب:

ملا عمر از دو سال بدین طرف اوامر و پیام هایش را از قبرستان گمنام ارسال مینمود و فتوای ادامه جنگ میداد. ملا عمر که  به احتمال قوی با یک پلان تنظیم شده و مشترک دستگاه های استخباراتی   پاکستان  و همکاری ملا اختر منصور و گروه اش حذف فزیکی شده است در حالیکه سخن گوی طالبان  « ذبیح الله مجاهد »  چند هفته قبل از طریق تیلفون با تلویزیون « پیام افغان » در برنامه آقای عمر خطاب به آواز بلند گفت که : « امیر المومنین ملا محمد عمر آخند در پاکستان نه بلکه در داخل افغانستان است و جهاد را رهبری میکند».

 اعلان مرگ  ملا محمد عمر در زمان صورت میگیرد که یک بخشی از طالبان تمائل به آغاز مذاکرات صلح داشتند. ملا اختر منصور که خود را جانشین میر المومنین اعلان کرد ، با سرعت و عجله  هرگونه مذاکراه با دولت افغانستان را تبلیغ دشمنان جهاد و مردم تلقی نمود.

خبر مرگ جنرال  حمید گل یا این پدر طالبان ، دوستدار وهمیار و هماهنگ  کننده فعالیت های جنگی تنظیم های جهادی،  انعکاسات و عکس العمل های تقریباٌ همگون را ، میان اکثریت مردمان آسیبدیده از جنگ و متضرر از توطیه های استخبارات پاکستان  و همیاران داخلی شان  را متبارز ساخت. بعضی از رهبران جهادی که در زمان جنگ های تنظیمی با این جنرال فوتو های یادگاری زیادی گرفته بودند، اکنون این درد و غم را مانند زهر مقاتل در درون حفظ نموده و لب از لب شور نمی دهند . ولی رهبر کنونی طالبان، ملا منصور در پیام اش گفت که وی « یک بازوی خویش را با مرگ ملا عمر از دست داده است و اکنون بازوی دیگر اش  را با مرگ جنرال حمید گل  از دست داد»  . ملا منصور در واقعیت امر رابطه مستقیم خود و طالبان را با این جنرال به ظاهر باز نشسته و لی پالیسی ساز و مشاور با نفوذ آی اس آی پاکستان  را هم عیان ساخت وهم  بیان نمود. نماینده حزب اسلامی حکمتیار پیام شخص حکمتیار را در مراسم ختم و دعا این جنرال به پسرش تسلیم نمود. آقای حکمتیار در پیامش نوشته بود که : « مردم افغانستان ارج و احترام خاص با جنرال حمید گل  دارند» . ولی آقای حکمیار نگفته است که هدف از مردم  کدام مردم است؟ . در حالیکه  مردمان مظلوم و آسیب دیده ما در پکتیا اولین های بودند که با مرگ جنرال حمید گل جشن و شادی نمودند و اتن ملی اجراٌ نمودند و متعقبا، در محلات زیادی مردم احساس نفرت به این چهره محوری خرابی وطن و ملت افغانستان نمودند.

داعش در تعداد از ولایات افغانستان فعال است و سربازگیری میکند. امریکایی ها موجودیت داعش را برای افغانستان «  خطر»  نه بلکه یک « تهدید »  تلقی میکنند . بار دیگر یک جنرال آمریکایی با بی پروائی میگوید که " موجودیت داعش در افغانستان برای افغانها ناراحت کننده ! است. این مفاهیم با معانی دوگانه و چند گانه بیان این امر است که دید ملت و مردم از موجودیت داعش همراه با ترس و تشویش و در واقعیت یک خطر جدی برای ثبات و امنیت افغانستان است و لی امریکایی ها تنها موجودیت داعش را از دیدگاه منافع و امنیت امریکاییان میبیند و حکم میدهد. داعش برای ملت ما یک غده ترزیق شده  خطرناک سرطانی است که برای امروز و فردا های ما خطر بزرگ امنیتی و نظامی است، نه فقط « یک تهدید و ناراحت کننده» !

برتری  نظامی و  جنگی  اردو، پولیس و استخبارات افغانستان  در ماه های اخیر که جنگ با شدت تمام ادامه دارد ، با تناسب نیرو و روحیه جنگی طالبان غیر قابل مقایسه است. اعتماد ملت بر نیرو های نظامی افغانستان قویتر میگردد . نیروهای نظامی کشور د ر جنگ مستقلانه چند ماه اخیر  نشان دادند که جنگ و دفاع مستقلانه نه تنها یک هدف  وظیفه مقدس وطنی و ملی  است بلکه آنان این وظیفه را با تمام دشواری های موجود موفقانه به پیش میبرند. در حین پیشبرد جنگ های پر موفقیت توسط نیروهای نظامی افغان باز هم سر و کله جنرال امریکایی در وسایل اطلاعات جمعی بلند میشود و میگوید که  « ماهانه تا پنج هزار جنگجو اردو و پولیس افغانستان ترک وظیفه میکنند »  گویا که روحیه جنگی  در نظام قوی نیست.

 در حین حال نیروهای نظامی انگلستان بودن کدام اعلام قبلی از داخل شدن دو باره عساکر خود در میدان های نبرد در افغانستان خبر میدهد.

جنرال دوستم با شجاعت همیشه گی اش  در خط اول جنگ در ولسوالی های ولایت فاریاب میرود و جنگ را با موفقیت چشمگیر رهبری میکند و برای مردم میگوید که در پهلوی شان خواهد ایستاد. در حالی که بیشترین ها این عمل و ادای تعهد جنرال دوستم را ستایش و تقدیر میکنند، آقای ضیا الحق امر خیل  از عقب میکروفون جنرال دوستم را محکوم میکند و ماهرانه احساسات هموطنان  پشتون تبار را ما را تحریک میکند که گویا « دوستم بر ضد یک ملیت میجنگد و قصد سال های ۹۰ را از مردم یک ملیت میگیرد.»

این شخص که بزرگترین تقلب انتخاباتی در افغانستان را سازماندهی و هماهنگ میساخت و با افشای نقش گرهی اش  در شرمگین ترین تقلب انتخاباتی برای دو روز  « برای تداوی با امارات متحده رفت » و از کانال وی آی پی  میدان هوایی کابل با بکس پر از اسنادش، با وارخطایی خاص به صوب امارات پرواز نمود، اکنون یخن میدرد و ادعا دارد که گویا   ۹۰  فیصد افراد که در زندان های افغانستان بسر میبرند مر بوط به یک ملیت اند و آنرا سوال بر انگیر میداند ولی وی نمی گوید که  این افراد بر بنیاد تعلقیت قومی شان به زندان انداخته شده اند ویا به نسبت جرایم ضد امنیت ملی، جنگی و بشری و یا هم ممکن نسبت ارتکاب جرایم جنایی دستگیر شده اند. آقای امر خیل می خواهد که از یک جانب بر جرایم شدید جنگی و بشری طالبان ( سر بریدن اسیران و مردمان ملکی،  اعدام های بدون محاکمه و صد های جرایم دیگر  طالبان چشم پوشیده و عمل جرمی و ضد امنیت داخلی و جنگی طالبان را با رو پوش قومی تبریه نماید  از جانب دیگر قوم ها را ریا کاران و با تقلید از گفته های  جنرال پرویز مشرف ، در برابر یکدیگر قرار میدهد.

پیچیده گی روند های جاری در افغانستان در زمان سقوط  طالبان و آمدن دولت و سیاست جدید در افغانستان ، از آغاز کنفرانس بن اول آغاز گردید ، از یک جانب در همان مقطع تاریخی که ملت مظلوم ما  روی کار آمدن هرگونه حکومت و سیاست را بر سیاست وحشیانه و ضد حقوق انسانی طالبان و حمایت گران پاکستانی شان ترجیح میدادند. برای شان آمدن یک قانون اساسی و تضمین های قانونی حقوق  مختلفه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ، عمدتاٌ حقوق شهروندی و جامعه مدنی  حایز اهمیت بزرگ بوده است.  نیرو های متحرک سیاسی و روشنفکری قبل از آنکه خود را در موضع حمایت و یا مخالت با رهبران دولتی  و پالیسی سازان برون مرزی افغانستان قراردهند، خواستند مجال تحرک ، تشبث و تنفس در فضای باز و آزادی زبان و قلم را  به استقبال گیرند، آنچه مردم بعد از دموکراسی نیم بند ( تاجدار) در بیش از چهل سال بدین ارزشها  بحیث « یک اوتوپیا و آرمان  شهر خورشید»  در دل و سر میپرورانیدند.

از جانب دیگر این پروسه ها و روند ها در افغانستان و اطراف آن  ، در یک بعد وسیع،  هیچگاهی مجزا از سوالات و تحرکات و عملکرد های سوال بر انگیر نبوده اند.  بدون شک واقعیت ها و فاکت ها در مراحل مختلفه دلیل بر اثبات این ادعا است که در هر مقطع زمانی که گامی در جهت بهبود اوضاع و حاکمیت دولت و قانون و وفاق ملی در شکل گیری بوده است ، عوامل نامحسوس و شبه گونه بر پروسه ها تاٌثیر کرنشی وار نموده اند.

یک واقعیت عینی را نمیتوان انکار نمود که روند بیداری، روشنگری ، و جهش های خود جوش با سرعت غیر قابل پیشبینی وغیر قابل جلوگیری به پیش میروند. اکنون این بیداری  ذهن هرانسان جامعه افغانی مارا به کنجکاوی بر کشف واقعیت ها، ارزیابی پروسه ها و نتیجه گیری از پروسه ها و بلاخره این سوالات همگانی را مطرح میسازد که:

یک: چرا پروسه های افغانستان گنگ و مغلق ساخته میشوند و چه  هدفی در عقب آن نهفته خواهد بود؟

دو: چگونه با فاکت ها  و دلایل باید « سر کلاوه » این سر درگمی ها و مغلقیت ها را  پیدا نمود و با روشن ساختن آن در بیداری ملت نقش تاریخی ایفا نمود.؟

سه: چگونه میتوان سوال « من و تعلقیت  قومی و زبانی و مذهبی » را به « ما و ملت  »  جاگزین سازیم و از ناسیونالیزم نا مشروع تفوق طلبی و خود برتر بینی قومی  به  ناسیونالیزم مشروع  ( ترقی ملی ، استقلال ملی ، غرور ملی) تعویض نماییم.

چهار: کدام زمینه ها و راه های ممکن و عملی موجود ما را موفق به رسیدن به  نیت، هدف و تصمیم همگانی ملی نزدیک میسازد؟

با موجودیت روند های کتمان و ناکتمان کنونی و حوادث  ناشی آز آنان ، دارند که دیگر پرده اسرار و سیاست های گنگ و نا مکشوف آن « خود » دریده میشوند

زیرا:

یک: نسل که چهل سال اخیر را با تمام « رنج های بیکران»  تجربه نموده ، نه تنها  از آن درس های تاریخی آموخته است بلکه خود جزٌ از تاریخ زنده و بازگو کننده از وافعیت ها و در س ها و انتقال دهنده تجارب تاریخی برای نسل بالنده جوان است،

دو: نسل بالنده جوان و آینده ساز دارند که با خود آگاهی اجتماعی آن کوچکی احساسات  متعفن منفی و نفاق  برانگیر زبانی – قومی و مذهبی را با احساسات فراقومی و فرا زبانی یعنی تفکر و احساس ملی ( استقلال ملی، ترقی ملی و غرور ملی) به تحویل میدهند به مفهموم دیگر دریافته اند که احساسات مبنی بر تفوق قوم ، زبان و مذهب در وجود افراد متبارز میگردد که آنها در برابر روند ها و شکل گیری جهش های خود جوش روشنگری، ترفی خواهی و اندیشه ملی  خیلی ها  کوچکی میکنند. 

سه: افراد و گروه های که خود را هنوز از افکار متحجرو عقب مانده  مربوط به  قوم – زبان و مذهب  نتوانسته اند رها سازند و روز تا روز خود را خود با فکر و عمل خود در حاشیه حوادث    « فوق العاده سریع »  میرانند، مورد سوال و تمسخر نیروی بالنده و تابنده جوان کشور قرار میگیرند و بدانها بحیث تابلیت های تاریخ تیر شده می بینند  .

چند نکته گرهی و سوال روز.

- استقلا ل و ارزش داشتن استقلال ( احترام به جنبش های استقلال طلبی در تاریخ یک قرنه تاریخ معاصر کشور و دفاع  متحدانه از  استقلال اراده و تعین سیاست مستقل ملی و خارجی دولت ، عاری از نفوذ خارجی )   ضامن ادامه جهش روشنگری و شکل گیری آن به یک نهضت سازمان یافته اجتماعی- سیاسی متکی بر ارزشهای قانون اساسی و حقوق  مدنی – شهروندی.

- دفاع از جهش خود جوش مبارزه و مقاومت ملی در برابر اهداف استخباراتی پاکستان که به حیث یک دشمن عنعنوی- تاریخی  افغانستان برعلیه استقلال ملی ، امنیت ملی، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشور.

- شکستن مرزبندی ها و قطب نبدی های سیاسی بر اساس دیدگاه های فکری- سیاسی گذشته و گره زدن نیرو ، توانایی و اهداف مطابق به ضرورت روز همه گروه های سیاسی که به وطن و انسان جامعه افغانی و انسانیت می اندیشند ، بخاطر حفظ  ارزش های استقلال ، آزادی ملی، و روشنگری و بیداری ملت.

- یک گذار آگاهانه، عملی و مسوولانه از « چه کردند، چه میکردند »  را به « چه میتوان کرد و چه باید کرد » کی ها با من همراه و هم شعار است، ولو که تنها یک شعار و یک قدم باشد.

- ایده های احساسات برتری جویی قومی ، زبانی و مذهبی را بدور افگنیم، عاملین آنرا با قلم و بیان  محکوم نماییم و این مبارزه مقدس را به یک جهش ملی و فرهنگی و رسانه ای مبدل سازیم.

- نباید قبل از وقت دانست که راه های مذاکره ، تفاهم و تبادل نظر را با دیگر گروه های که  اهداف مقطعی مشابه و همسو دارند ، سوال روز، مسوولیت برزگ و اصل  جهاد برای روشنگری و وفاق ملی و در برابر ایده های نفرت بار و چرکین قوم و زبان گرایی، راه بقا و حرکت یگانه و متحدانه بطرف افق های روشن ترقی و انکشاف است.

- با قلم و زبان از دفاع مستقلانه نیروهای مسلح ملی ( اردو، پولیس و امنیت ملی) و شجاعت شان در مبارزه در میدان های جنگ دفاع نماییم. این نیرو های توانائی کامل دفاع از سرزمین را از آن خود ساخته اند، دفاع نماییم.

 - جوش تحول طلبی و تغیر کنونی را که بعد از واقعه قتل فرخنده  متبارز گردید و در  سالروز استقلال کشود در شهر ها و ولایات همگانی گردید، فرصت های جدید را فراهم نموده است. استفاده از این فرصت برای بقا و انکشاف ملت  ، یک  هنر و فریضه اجتماعی تمامی نیروهای تحول طلب و روشنگر است.

با همه ، برای همه و به خاطر آینده همه یکی شویم.

 

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۲ /۱۵ ـ ۲۵۰۸

 

 

 

 

 

لابه یوکیږو یا به ور کیږو

انجنیرسلیمان کامجو

 

ګرانو دوستانو لکه څنکه  چی پوهیږی او  د سر په سترگوئی وینو  او په تول قوت ئی درکوو زمونږ گران هیواد  افغانستان له دری لسیزونه  را په دی خوا د اور  به لمبو  کی  سوزی او زمونږ هیواد وال  د پردیولخوا به تپل شوی جگړه کی  لولپه شوه  او دانا روا  جگړه  لا تر اوسه په  همغه ځواک او قوت  پر مخ روانه  ده او  د هر ورځی په  تیریدو   سره  زموږ  د وطن شاه زلمیان وژل کیږی ،  میندی  بوری ، میرمینی  کونډی ، خویندی ، ورونه او ماشومان یتیمان کیږی، په مخدرټوکو د روږدو شمیر  ورځ تر بلی زیادتیږی ، کورونه سیزل کییږی  او  ورانیږی  او  لوخو‌‌‌ړی ئی د اسمان  سترگی  ړندوی، فساد  او بی قانونی  ورځ تر بلی زور اخلی  او د فساد گرو  اولوټمارو بازار هر ورځ  د گرمیدو په حال کی  دی ، د خلکو اقتصادی ستونزی  د ډیریدو  په حال کی  دی او د کمیدو لپاره ئی  هیلی په لمنځه تلو دی، د قانون  حاکیمت نه  ترسترگو  کیږی د مافیا بانډونه د خپلولیکو په ټمینگولو بوخت دی ، دملی یوالی حکومت  هم د څوکیو په ویش او د خپلو ډله   بازانو  د امتیازونه لپاره په چا نه بازیو  اخته ده  او ریسنی  هم هر ورځ د خلکو  د ناهیلح کولو لپاره پروژه وی نشرات کوی لنده دا  چی زمونږ خلک په اوس کی د خپل لرغونی  تاریخ ډیری سختی او نازکی  شیبی تیروی،په دی نازکوو  او حساسو  شبوکی  دافغانستان  دخلاصون او نجات لپاره یو امید اواسره  وجود لری  او هغه  هم د ټولو ملی – دموکراتو  او ترقی غوښتوونکو ځواکونو یوالی  او اتحاد ده. اوس ددی وخت  رارسیدلی  چی په وطن او خلکو مین ځواکونه  خپل ټول مخالفتونه یو  ځوا ته  پریږدی  او   ملی  کټوته  پام  سره  په یو  تغر را ټول او د وطن  د خلاصون  او  نجات  لپاره مټی راونفاړی تول  شی  او د تاریخ حکم ته  ښه راغلاست  ووائی او خپل ملی اسلامی  او هیوادنی  مسولیت  چی  د ګران  افغانستان  د ژغورلو  مسله  ده  سر ته ورسوی  له  ځانځانی  او  بی ځایه  غرور  پرته  په  یوه  واحد  سراسری کوند کی  سره  راټول   اود اوسنیو  نا خوالو  دپای  ته رسیدو  پخاطر  په گډه هڅی  او هاند  وکړی .  د افغانستان د خلکو  ګوند حاضر ده  چی  بی  له  ځان  غوښتنی  او   او امتیاز غوښتنی  څخه دی بهیر  ته  ور ودانګی  لکه  څنکه  ئی  چی  تر اوسه  پوری  داسی  کړنی تر سره  کړی  او د یوه زیاد شمیر  هم  څنګو ګوندو سره  به تفاهم  کی  دی  چی  په نژدی  راتلونکی  کی به ئی پایلی راڅرگندی شی  خو دا مسله  یعنی  د ټولو  ملی  ،مترقی اودموکراتو ګوندو نو په ګوتلی  عزم  او   هوډ  پوری  تړلی  ده. راځی  چی  ملی  ګټی  په  شخصی  ګټو  او شخصی  مقامونو لوړی  وګڼو  د تیرو  ناخوالو  حساب ، کتاب تاریخ  ته  وسپارو ، د  ملامت  او سلامت  معلومول  خپلو  خلکو  او  ولسی ته  پریږو ،  تیر په تیر  او په اوس فکروکړو  اودراتلونکی  په خاطر کړنی  تر سره  کړ، او خپل ملی  او هیوانی  مسولیت   او رسالت  به اتحاد او یوالی  سره  سر ته  ورسو  ، خپل وطن   او خلک   له اوسنی ناتار څخه  وژغورو  ځکه  دا  زمونږ او تاسی  ګډ مسولیت  دی.  زمونږ په اند که  به اوسنیونازکو تاریخی شیبو  کی  د اځواکونه  سره  یو موټی  نشی ، بیا به وخت تیروی  او زمونږ ګران  او تاریخی هیواد به چی په دی  څه  د پاته  دری لسیزوکی  د نړی د زبر ځواکانو  او د نړی  د حریصو  قوتو له خوانه  د خپلو نا روا  ګتو  لپاره  په  نتور او  هدیره بدل شوی  او د نابودی  په کندی لاړدی  چی  پدی  صورت  که  به  اوچ  او  لامده  پدی  ظالمانه اورکی  ټول له یوه  سره   لولپه شی او هغه  وخت به فکر  او پښیمانی  هیڅ ګټه  و نه لری او دا په وطن مین ځواکونه به له  خپلو  ټولو سپیڅلو ارمانونه  سره  د نابودی  کندی  ته لاړ شی .

همدا اوسی لیدل کیږی  چی  یو شمیر  غله  او داړه  ماران  د خپلو  نا روا  ګټو  بخاطر هلی ځلی  کوی  چی د ملی  - مترقی او دموکراتو  قوتونو او په هغه  پوری تړ لو په  وطن  مینو څیرو  لپاره،  وطن  او  خلکو ته د خدمت به لاره  کی  په  مختلفو  پلمو سره کارو مزاحمت کوی  او  کوشش  کوی  چی له خدمت کولونه ئی مخنوی وکی ،که خدمت کولونه ئی

 لری وساتی  او فضا  د خپلو  غل  او  انډیوالانو لپاره  برابره  کړی  او بهرنیو  ظالمو کړیو  سره په ټرو  د خپلو زالمانه او نا روا ګټو  پخاطر  دی  اشخاصو  دبد  نامولو  پروسه  په  چټکی  سره   پر مخ   بیائی  نو  دی ټولو  حقیقتونو ته   پام سره لازه  ده  چی سره  یو شو  او دځان  او خپلو  خلکو د نابودی  او ورکیدو  مخه ونیسو او د مخ نیولو  لپاره یواځی  اوبواځی  یوالی  او اتحاد ده ، لکه چی وا یی (( لا  به یو کیږو  او یا به ورکیږو)) راځی چی یو شو د یوالی پر صورت  کی خپل وطن او  خپل خلک له  اوسنی ناتارنه  وژغورو او خپل  ملی  هیوادئی او  انسانی رسالت  سر ته ورسو  او خپل ګران هیواد  په یوه آباد ، آزاد  او  سرلوړی هیواد  بدل کرو.

بامداد ـ دیدگاه ـ ۲ /۱۵ ـ ۱۷۰۸