به مناسبت سالروز جاودانگی زنده یاد رحمت حسن فقید
عکس بیجان چه دهد غیر تسلی با دوست گل تصویر مرا غیر تماشا بو نیست
زمان آنقدر بسرعت درگذر است کادمی را توان شمارشش سخت می آید، ایامی را به عقب میگذاریم ووقتا بازنگری اش می داریم ، متوجه می شویم سالی را سپری کردیم که باورش مشکل به نظر میرسد.
آری!
اندی قبل از نیمه سال پار با رفیق شفیق ، همرزم ، دوست صمیمی و برادر، زنده یاد رحمت حسن، تقریباً هر روز را با هم یا ملاقات میکردیم و یا از طریق تیلفون همصحبت شده و تماس های مکرری میداشتیم زیرا مسوولیت و رسالت سیاسی ، اجتماعی ـ فرهنگی ما در اجتماع هم میهنان در دیار غربت ما را وامیداشت تا روی موضوعات مختلف با هم مشوره ای داشته باشیم.
اشتراک در کورسها، منجمله فلسفه و تاریخ، زبان سویدی و کامپیوتر، بهانه دیگری را برای دیدو بازدید بیشتر مساعد می ساخت و گردش در هوای آزاد نیز مشغولیتی بود که به همراهی سایر دوستان به صحبت های گرم و صمیمانه پیرامون قضایای مهم تبادل نظر مینمودیم.
اما با تالم و تاسف بی پایان که این مصاحب بودن ها، کار مشترک در عرصه های اجتماعی ـ سیاسی و فرهنگی با شناخت بیشتر ازسی و پنج سال از همدگر و نزدیکی حدود هفده ساله ما درعالم مهاجرت را پا درمیانی قساوت روزگار و بی مروتی طبیعت، بامداد بیست و ششم آگست سال پار، این همرزم دیرینه را نا بهنگام و با بیرحمی تمام از کنار ما دور ساخته به جاودانگی اش سپرد و داغ نبودش را بر قلوب هریک از ما رفقا و دوستانش بر جای گذاشت.
ارچند او دیگر از لحاظ جسمی در کنار ما نیست اما مزار سبز با خاطرات شیرین و جاودانی و ملاقات اعضای خانواده گرامی اش ما را تسلی میدهد.
بلی عزیزان!
صحبت در باره انسانیست با قامت بلند و همت والاتر، چهره با صلابت، مبارز نستوه، شخصیت فرهیخته، جاودان یاد رحمت حسن، که تا آخرین رمق حیات با همان آرزوهای که از مکتب هومانیزم آموخته بود نه تنها وفادار ماند بل با وجود تقبل فشارهای گوناگون سیاسی هیچ نوع خللی بر رزم و پیکارش وارد نگردید و لحظه ای هم از فعالیت های سیاسی ـ اجتماعی اش کاسته نشد.
رحمت حسن فقید مرد توانایی بود هر آنچه در دل داشت بی هراس برای به کرسی نشاندن اهدافش آنرا بزبان می آورد و از آرمانها و واقعیت های زنده گی اجتماعی ـ سیاسی اش دفاع میکرد.
روانشاد رحمت حسن به مثابه انسان میهن دوست همواره در خدمت مردم خود قرار داشت. موصوف از عنفوان جوانی راهی را انتخاب نمود که سعادت و رفا مردم در آن نهفته بود و آرزویش تامین عدالت اجتماعی، آزادی و خدمت به انسان زحمتکش بود و به همین ارتباط در دوران سلطنت به اتهام اشتراک در تظاهرات به سن بیست و دو سالگی به تقاعد سوق داده شد.
رفیق فقید رحمت حسن در دیار غربت نیز آرام ننشست و بیش از یک دهه بعنوان یکی از موسسین و معاون انجمن فرهنگی میهن در شهر گتنبرگ سویدن همیشه به کمک همدیاران می شتافت و در حدود امکان به مشکلات ایشان رسیده گی می نمود.
اما چه حیف و هزاران افسوس که مرگ نابهنگام امانش نداد تا بیشتر در خدمت هموطنان عزیز خود قرار میگرفت. او جاویدان است، یادش، کارنامه ها و خاطراتش همیشه در قلوب دوستانش زنده خواهد بود.
به قول شاعر گرانمایه کشور، محترم جناب محسن حسن سمنگانی، برادر ارشد روانشاد رحمت حسن:
ای وای که رحمت از جهان رفت
از دار فنــــا به جـــاودان رفــــت
او مــــرد خبـــیرو مهــــربان بود
آن مـــرد خبـــیر و مهــربان رفت
رحمت حسن زنده یاد نه تنها رسالت و وجیبه انسانی خود را در برابر وطن و مردمش انجام داد بل مسوولیت اجتماعی دیگری را که مستلزم هر انسان است نیز بسر رسانید. او با داشتن همسر همرزم، پنج فرزند برومند، دو دختر و سه پسر نیک سیر را به اجتماع تقدیم نمود که همه با صفات عالی انسانی به مثابه میراث پدر، راه او را پیگیری می نمایند.
سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز مرده آنست که نامش به نکویی نبرند
در فرجام در حالیکه سالروز نبود این شخصیت گرامی را به اعضای محترم خانواده، رفقا و دوستان شان تسلیت میگویم، روانش را شاد و نامش را مانده گار میخواهم.
یاد و خاطرات فراموش ناشدنی زنده یاد رحمت حسن همواره در ذهن و افکار رفقا و دوستانش با لحظات شیرین رفاقت ها، صمیمیت ها و دوستی ها پا برچاست.
یاد ش گرامی
مزارش دایما سبز!
فرین محسنیان
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱ /۱۵ ـ ۲۶۰۸
انکشافات سیاسی – نظامی افغانستان، دیدگاه ها و برخورد ها
ع. بصیر دهزاد
یک تبصره کوتاه سیاسی
افغانستان و منطقه در چند هفته اخیر در یک سیر از حوادث و اتفاقات عجیب و غریب قرار گرفته است که گویی همه ابهامات و مغلقیت های ۱۴ سال اخیر در اوج غیر قابل پیشبینی قبلی خود قرار گرفته است و گویی که تشت های رسوایی در لولیدن و افتادن از بام ها به زمین قرار دارند و پرده ها و روپوش ها از چهره ها و سیاست های پشت پرده ، با توفان حوادث دریده و دور میشوند.
چند فاکت و اتفاق جالب:
ملا عمر از دو سال بدین طرف اوامر و پیام هایش را از قبرستان گمنام ارسال مینمود و فتوای ادامه جنگ میداد. ملا عمر که به احتمال قوی با یک پلان تنظیم شده و مشترک دستگاه های استخباراتی پاکستان و همکاری ملا اختر منصور و گروه اش حذف فزیکی شده است در حالیکه سخن گوی طالبان « ذبیح الله مجاهد » چند هفته قبل از طریق تیلفون با تلویزیون « پیام افغان » در برنامه آقای عمر خطاب به آواز بلند گفت که : « امیر المومنین ملا محمد عمر آخند در پاکستان نه بلکه در داخل افغانستان است و جهاد را رهبری میکند».
اعلان مرگ ملا محمد عمر در زمان صورت میگیرد که یک بخشی از طالبان تمائل به آغاز مذاکرات صلح داشتند. ملا اختر منصور که خود را جانشین میر المومنین اعلان کرد ، با سرعت و عجله هرگونه مذاکراه با دولت افغانستان را تبلیغ دشمنان جهاد و مردم تلقی نمود.
خبر مرگ جنرال حمید گل یا این پدر طالبان ، دوستدار وهمیار و هماهنگ کننده فعالیت های جنگی تنظیم های جهادی، انعکاسات و عکس العمل های تقریباٌ همگون را ، میان اکثریت مردمان آسیبدیده از جنگ و متضرر از توطیه های استخبارات پاکستان و همیاران داخلی شان را متبارز ساخت. بعضی از رهبران جهادی که در زمان جنگ های تنظیمی با این جنرال فوتو های یادگاری زیادی گرفته بودند، اکنون این درد و غم را مانند زهر مقاتل در درون حفظ نموده و لب از لب شور نمی دهند . ولی رهبر کنونی طالبان، ملا منصور در پیام اش گفت که وی « یک بازوی خویش را با مرگ ملا عمر از دست داده است و اکنون بازوی دیگر اش را با مرگ جنرال حمید گل از دست داد» . ملا منصور در واقعیت امر رابطه مستقیم خود و طالبان را با این جنرال به ظاهر باز نشسته و لی پالیسی ساز و مشاور با نفوذ آی اس آی پاکستان را هم عیان ساخت وهم بیان نمود. نماینده حزب اسلامی حکمتیار پیام شخص حکمتیار را در مراسم ختم و دعا این جنرال به پسرش تسلیم نمود. آقای حکمتیار در پیامش نوشته بود که : « مردم افغانستان ارج و احترام خاص با جنرال حمید گل دارند» . ولی آقای حکمیار نگفته است که هدف از مردم کدام مردم است؟ . در حالیکه مردمان مظلوم و آسیب دیده ما در پکتیا اولین های بودند که با مرگ جنرال حمید گل جشن و شادی نمودند و اتن ملی اجراٌ نمودند و متعقبا، در محلات زیادی مردم احساس نفرت به این چهره محوری خرابی وطن و ملت افغانستان نمودند.
داعش در تعداد از ولایات افغانستان فعال است و سربازگیری میکند. امریکایی ها موجودیت داعش را برای افغانستان « خطر» نه بلکه یک « تهدید » تلقی میکنند . بار دیگر یک جنرال آمریکایی با بی پروائی میگوید که " موجودیت داعش در افغانستان برای افغانها ناراحت کننده ! است. این مفاهیم با معانی دوگانه و چند گانه بیان این امر است که دید ملت و مردم از موجودیت داعش همراه با ترس و تشویش و در واقعیت یک خطر جدی برای ثبات و امنیت افغانستان است و لی امریکایی ها تنها موجودیت داعش را از دیدگاه منافع و امنیت امریکاییان میبیند و حکم میدهد. داعش برای ملت ما یک غده ترزیق شده خطرناک سرطانی است که برای امروز و فردا های ما خطر بزرگ امنیتی و نظامی است، نه فقط « یک تهدید و ناراحت کننده» !
برتری نظامی و جنگی اردو، پولیس و استخبارات افغانستان در ماه های اخیر که جنگ با شدت تمام ادامه دارد ، با تناسب نیرو و روحیه جنگی طالبان غیر قابل مقایسه است. اعتماد ملت بر نیرو های نظامی افغانستان قویتر میگردد . نیروهای نظامی کشور د ر جنگ مستقلانه چند ماه اخیر نشان دادند که جنگ و دفاع مستقلانه نه تنها یک هدف وظیفه مقدس وطنی و ملی است بلکه آنان این وظیفه را با تمام دشواری های موجود موفقانه به پیش میبرند. در حین پیشبرد جنگ های پر موفقیت توسط نیروهای نظامی افغان باز هم سر و کله جنرال امریکایی در وسایل اطلاعات جمعی بلند میشود و میگوید که « ماهانه تا پنج هزار جنگجو اردو و پولیس افغانستان ترک وظیفه میکنند » گویا که روحیه جنگی در نظام قوی نیست.
در حین حال نیروهای نظامی انگلستان بودن کدام اعلام قبلی از داخل شدن دو باره عساکر خود در میدان های نبرد در افغانستان خبر میدهد.
جنرال دوستم با شجاعت همیشه گی اش در خط اول جنگ در ولسوالی های ولایت فاریاب میرود و جنگ را با موفقیت چشمگیر رهبری میکند و برای مردم میگوید که در پهلوی شان خواهد ایستاد. در حالی که بیشترین ها این عمل و ادای تعهد جنرال دوستم را ستایش و تقدیر میکنند، آقای ضیا الحق امر خیل از عقب میکروفون جنرال دوستم را محکوم میکند و ماهرانه احساسات هموطنان پشتون تبار را ما را تحریک میکند که گویا « دوستم بر ضد یک ملیت میجنگد و قصد سال های ۹۰ را از مردم یک ملیت میگیرد.»
این شخص که بزرگترین تقلب انتخاباتی در افغانستان را سازماندهی و هماهنگ میساخت و با افشای نقش گرهی اش در شرمگین ترین تقلب انتخاباتی برای دو روز « برای تداوی با امارات متحده رفت » و از کانال وی آی پی میدان هوایی کابل با بکس پر از اسنادش، با وارخطایی خاص به صوب امارات پرواز نمود، اکنون یخن میدرد و ادعا دارد که گویا ۹۰ فیصد افراد که در زندان های افغانستان بسر میبرند مر بوط به یک ملیت اند و آنرا سوال بر انگیر میداند ولی وی نمی گوید که این افراد بر بنیاد تعلقیت قومی شان به زندان انداخته شده اند ویا به نسبت جرایم ضد امنیت ملی، جنگی و بشری و یا هم ممکن نسبت ارتکاب جرایم جنایی دستگیر شده اند. آقای امر خیل می خواهد که از یک جانب بر جرایم شدید جنگی و بشری طالبان ( سر بریدن اسیران و مردمان ملکی، اعدام های بدون محاکمه و صد های جرایم دیگر طالبان چشم پوشیده و عمل جرمی و ضد امنیت داخلی و جنگی طالبان را با رو پوش قومی تبریه نماید از جانب دیگر قوم ها را ریا کاران و با تقلید از گفته های جنرال پرویز مشرف ، در برابر یکدیگر قرار میدهد.
پیچیده گی روند های جاری در افغانستان در زمان سقوط طالبان و آمدن دولت و سیاست جدید در افغانستان ، از آغاز کنفرانس بن اول آغاز گردید ، از یک جانب در همان مقطع تاریخی که ملت مظلوم ما روی کار آمدن هرگونه حکومت و سیاست را بر سیاست وحشیانه و ضد حقوق انسانی طالبان و حمایت گران پاکستانی شان ترجیح میدادند. برای شان آمدن یک قانون اساسی و تضمین های قانونی حقوق مختلفه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ، عمدتاٌ حقوق شهروندی و جامعه مدنی حایز اهمیت بزرگ بوده است. نیرو های متحرک سیاسی و روشنفکری قبل از آنکه خود را در موضع حمایت و یا مخالت با رهبران دولتی و پالیسی سازان برون مرزی افغانستان قراردهند، خواستند مجال تحرک ، تشبث و تنفس در فضای باز و آزادی زبان و قلم را به استقبال گیرند، آنچه مردم بعد از دموکراسی نیم بند ( تاجدار) در بیش از چهل سال بدین ارزشها بحیث « یک اوتوپیا و آرمان شهر خورشید» در دل و سر میپرورانیدند.
از جانب دیگر این پروسه ها و روند ها در افغانستان و اطراف آن ، در یک بعد وسیع، هیچگاهی مجزا از سوالات و تحرکات و عملکرد های سوال بر انگیر نبوده اند. بدون شک واقعیت ها و فاکت ها در مراحل مختلفه دلیل بر اثبات این ادعا است که در هر مقطع زمانی که گامی در جهت بهبود اوضاع و حاکمیت دولت و قانون و وفاق ملی در شکل گیری بوده است ، عوامل نامحسوس و شبه گونه بر پروسه ها تاٌثیر کرنشی وار نموده اند.
یک واقعیت عینی را نمیتوان انکار نمود که روند بیداری، روشنگری ، و جهش های خود جوش با سرعت غیر قابل پیشبینی وغیر قابل جلوگیری به پیش میروند. اکنون این بیداری ذهن هرانسان جامعه افغانی مارا به کنجکاوی بر کشف واقعیت ها، ارزیابی پروسه ها و نتیجه گیری از پروسه ها و بلاخره این سوالات همگانی را مطرح میسازد که:
یک: چرا پروسه های افغانستان گنگ و مغلق ساخته میشوند و چه هدفی در عقب آن نهفته خواهد بود؟
دو: چگونه با فاکت ها و دلایل باید « سر کلاوه » این سر درگمی ها و مغلقیت ها را پیدا نمود و با روشن ساختن آن در بیداری ملت نقش تاریخی ایفا نمود.؟
سه: چگونه میتوان سوال « من و تعلقیت قومی و زبانی و مذهبی » را به « ما و ملت » جاگزین سازیم و از ناسیونالیزم نا مشروع تفوق طلبی و خود برتر بینی قومی به ناسیونالیزم مشروع ( ترقی ملی ، استقلال ملی ، غرور ملی) تعویض نماییم.
چهار: کدام زمینه ها و راه های ممکن و عملی موجود ما را موفق به رسیدن به نیت، هدف و تصمیم همگانی ملی نزدیک میسازد؟
با موجودیت روند های کتمان و ناکتمان کنونی و حوادث ناشی آز آنان ، دارند که دیگر پرده اسرار و سیاست های گنگ و نا مکشوف آن « خود » دریده میشوند
زیرا:
یک: نسل که چهل سال اخیر را با تمام « رنج های بیکران» تجربه نموده ، نه تنها از آن درس های تاریخی آموخته است بلکه خود جزٌ از تاریخ زنده و بازگو کننده از وافعیت ها و در س ها و انتقال دهنده تجارب تاریخی برای نسل بالنده جوان است،
دو: نسل بالنده جوان و آینده ساز دارند که با خود آگاهی اجتماعی آن کوچکی احساسات متعفن منفی و نفاق برانگیر زبانی – قومی و مذهبی را با احساسات فراقومی و فرا زبانی یعنی تفکر و احساس ملی ( استقلال ملی، ترقی ملی و غرور ملی) به تحویل میدهند به مفهموم دیگر دریافته اند که احساسات مبنی بر تفوق قوم ، زبان و مذهب در وجود افراد متبارز میگردد که آنها در برابر روند ها و شکل گیری جهش های خود جوش روشنگری، ترفی خواهی و اندیشه ملی خیلی ها کوچکی میکنند.
سه: افراد و گروه های که خود را هنوز از افکار متحجرو عقب مانده مربوط به قوم – زبان و مذهب نتوانسته اند رها سازند و روز تا روز خود را خود با فکر و عمل خود در حاشیه حوادث « فوق العاده سریع » میرانند، مورد سوال و تمسخر نیروی بالنده و تابنده جوان کشور قرار میگیرند و بدانها بحیث تابلیت های تاریخ تیر شده می بینند .
چند نکته گرهی و سوال روز.
- استقلا ل و ارزش داشتن استقلال ( احترام به جنبش های استقلال طلبی در تاریخ یک قرنه تاریخ معاصر کشور و دفاع متحدانه از استقلال اراده و تعین سیاست مستقل ملی و خارجی دولت ، عاری از نفوذ خارجی ) ضامن ادامه جهش روشنگری و شکل گیری آن به یک نهضت سازمان یافته اجتماعی- سیاسی متکی بر ارزشهای قانون اساسی و حقوق مدنی – شهروندی.
- دفاع از جهش خود جوش مبارزه و مقاومت ملی در برابر اهداف استخباراتی پاکستان که به حیث یک دشمن عنعنوی- تاریخی افغانستان برعلیه استقلال ملی ، امنیت ملی، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشور.
- شکستن مرزبندی ها و قطب نبدی های سیاسی بر اساس دیدگاه های فکری- سیاسی گذشته و گره زدن نیرو ، توانایی و اهداف مطابق به ضرورت روز همه گروه های سیاسی که به وطن و انسان جامعه افغانی و انسانیت می اندیشند ، بخاطر حفظ ارزش های استقلال ، آزادی ملی، و روشنگری و بیداری ملت.
- یک گذار آگاهانه، عملی و مسوولانه از « چه کردند، چه میکردند » را به « چه میتوان کرد و چه باید کرد » کی ها با من همراه و هم شعار است، ولو که تنها یک شعار و یک قدم باشد.
- ایده های احساسات برتری جویی قومی ، زبانی و مذهبی را بدور افگنیم، عاملین آنرا با قلم و بیان محکوم نماییم و این مبارزه مقدس را به یک جهش ملی و فرهنگی و رسانه ای مبدل سازیم.
- نباید قبل از وقت دانست که راه های مذاکره ، تفاهم و تبادل نظر را با دیگر گروه های که اهداف مقطعی مشابه و همسو دارند ، سوال روز، مسوولیت برزگ و اصل جهاد برای روشنگری و وفاق ملی و در برابر ایده های نفرت بار و چرکین قوم و زبان گرایی، راه بقا و حرکت یگانه و متحدانه بطرف افق های روشن ترقی و انکشاف است.
- با قلم و زبان از دفاع مستقلانه نیروهای مسلح ملی ( اردو، پولیس و امنیت ملی) و شجاعت شان در مبارزه در میدان های جنگ دفاع نماییم. این نیرو های توانائی کامل دفاع از سرزمین را از آن خود ساخته اند، دفاع نماییم.
- جوش تحول طلبی و تغیر کنونی را که بعد از واقعه قتل فرخنده متبارز گردید و در سالروز استقلال کشود در شهر ها و ولایات همگانی گردید، فرصت های جدید را فراهم نموده است. استفاده از این فرصت برای بقا و انکشاف ملت ، یک هنر و فریضه اجتماعی تمامی نیروهای تحول طلب و روشنگر است.
با همه ، برای همه و به خاطر آینده همه یکی شویم.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۲ /۱۵ ـ ۲۵۰۸
لابه یوکیږو یا به ور کیږو
انجنیرسلیمان کامجو
ګرانو دوستانو لکه څنکه چی پوهیږی او د سر په سترگوئی وینو او په تول قوت ئی درکوو زمونږ گران هیواد افغانستان له دری لسیزونه را په دی خوا د اور به لمبو کی سوزی او زمونږ هیواد وال د پردیولخوا به تپل شوی جگړه کی لولپه شوه او دانا روا جگړه لا تر اوسه په همغه ځواک او قوت پر مخ روانه ده او د هر ورځی په تیریدو سره زموږ د وطن شاه زلمیان وژل کیږی ، میندی بوری ، میرمینی کونډی ، خویندی ، ورونه او ماشومان یتیمان کیږی، په مخدرټوکو د روږدو شمیر ورځ تر بلی زیادتیږی ، کورونه سیزل کییږی او ورانیږی او لوخوړی ئی د اسمان سترگی ړندوی، فساد او بی قانونی ورځ تر بلی زور اخلی او د فساد گرو اولوټمارو بازار هر ورځ د گرمیدو په حال کی دی ، د خلکو اقتصادی ستونزی د ډیریدو په حال کی دی او د کمیدو لپاره ئی هیلی په لمنځه تلو دی، د قانون حاکیمت نه ترسترگو کیږی د مافیا بانډونه د خپلولیکو په ټمینگولو بوخت دی ، دملی یوالی حکومت هم د څوکیو په ویش او د خپلو ډله بازانو د امتیازونه لپاره په چا نه بازیو اخته ده او ریسنی هم هر ورځ د خلکو د ناهیلح کولو لپاره پروژه وی نشرات کوی لنده دا چی زمونږ خلک په اوس کی د خپل لرغونی تاریخ ډیری سختی او نازکی شیبی تیروی،په دی نازکوو او حساسو شبوکی دافغانستان دخلاصون او نجات لپاره یو امید اواسره وجود لری او هغه هم د ټولو ملی – دموکراتو او ترقی غوښتوونکو ځواکونو یوالی او اتحاد ده. اوس ددی وخت رارسیدلی چی په وطن او خلکو مین ځواکونه خپل ټول مخالفتونه یو ځوا ته پریږدی او ملی کټوته پام سره په یو تغر را ټول او د وطن د خلاصون او نجات لپاره مټی راونفاړی تول شی او د تاریخ حکم ته ښه راغلاست ووائی او خپل ملی اسلامی او هیوادنی مسولیت چی د ګران افغانستان د ژغورلو مسله ده سر ته ورسوی له ځانځانی او بی ځایه غرور پرته په یوه واحد سراسری کوند کی سره راټول اود اوسنیو نا خوالو دپای ته رسیدو پخاطر په گډه هڅی او هاند وکړی . د افغانستان د خلکو ګوند حاضر ده چی بی له ځان غوښتنی او او امتیاز غوښتنی څخه دی بهیر ته ور ودانګی لکه څنکه ئی چی تر اوسه پوری داسی کړنی تر سره کړی او د یوه زیاد شمیر هم څنګو ګوندو سره به تفاهم کی دی چی په نژدی راتلونکی کی به ئی پایلی راڅرگندی شی خو دا مسله یعنی د ټولو ملی ،مترقی اودموکراتو ګوندو نو په ګوتلی عزم او هوډ پوری تړلی ده. راځی چی ملی ګټی په شخصی ګټو او شخصی مقامونو لوړی وګڼو د تیرو ناخوالو حساب ، کتاب تاریخ ته وسپارو ، د ملامت او سلامت معلومول خپلو خلکو او ولسی ته پریږو ، تیر په تیر او په اوس فکروکړو اودراتلونکی په خاطر کړنی تر سره کړ، او خپل ملی او هیوانی مسولیت او رسالت به اتحاد او یوالی سره سر ته ورسو ، خپل وطن او خلک له اوسنی ناتار څخه وژغورو ځکه دا زمونږ او تاسی ګډ مسولیت دی. زمونږ په اند که به اوسنیونازکو تاریخی شیبو کی د اځواکونه سره یو موټی نشی ، بیا به وخت تیروی او زمونږ ګران او تاریخی هیواد به چی په دی څه د پاته دری لسیزوکی د نړی د زبر ځواکانو او د نړی د حریصو قوتو له خوانه د خپلو نا روا ګتو لپاره په نتور او هدیره بدل شوی او د نابودی په کندی لاړدی چی پدی صورت که به اوچ او لامده پدی ظالمانه اورکی ټول له یوه سره لولپه شی او هغه وخت به فکر او پښیمانی هیڅ ګټه و نه لری او دا په وطن مین ځواکونه به له خپلو ټولو سپیڅلو ارمانونه سره د نابودی کندی ته لاړ شی .
همدا اوسی لیدل کیږی چی یو شمیر غله او داړه ماران د خپلو نا روا ګټو بخاطر هلی ځلی کوی چی د ملی - مترقی او دموکراتو قوتونو او په هغه پوری تړ لو په وطن مینو څیرو لپاره، وطن او خلکو ته د خدمت به لاره کی په مختلفو پلمو سره کارو مزاحمت کوی او کوشش کوی چی له خدمت کولونه ئی مخنوی وکی ،که خدمت کولونه ئی
لری وساتی او فضا د خپلو غل او انډیوالانو لپاره برابره کړی او بهرنیو ظالمو کړیو سره په ټرو د خپلو زالمانه او نا روا ګټو پخاطر دی اشخاصو دبد نامولو پروسه په چټکی سره پر مخ بیائی نو دی ټولو حقیقتونو ته پام سره لازه ده چی سره یو شو او دځان او خپلو خلکو د نابودی او ورکیدو مخه ونیسو او د مخ نیولو لپاره یواځی اوبواځی یوالی او اتحاد ده ، لکه چی وا یی (( لا به یو کیږو او یا به ورکیږو)) راځی چی یو شو د یوالی پر صورت کی خپل وطن او خپل خلک له اوسنی ناتارنه وژغورو او خپل ملی هیوادئی او انسانی رسالت سر ته ورسو او خپل ګران هیواد په یوه آباد ، آزاد او سرلوړی هیواد بدل کرو.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۲ /۱۵ ـ ۱۷۰۸
رفتیم داغ ما به دل روزگار ماند !
یادی ازاستاد نصیراحمد صدیقی عزیز
داود کرنزی
زنده گی با چه شتاب و عجله ای درگذراست و راهش را به پیش می برد. از آن لحظه ای که خبرتکاندهنده و جانکاه مرگ یار و دوست عزیزم صدیقی ؛ من و خانواده سیاسی و شخصی اش را به ماتم وغم نشاند ، یک سال می گذرد.
صدیقی آموزگار خوب، سازمانده مبتکر و کارآفرین شایسته بود.
متانت درگفتار، حوصله درشنیدن حرف دیگران ، تفکر و اندیشه درطرح و اجرای مسایل سیاسی و تشکیلاتی از توانایی های او بود.
تبسم در چهره آراسته و صمیمی او را هیچگاهی فراموش نمی کنم.
چه مهربان، نیکوسرشت و خوش قلب بود، کمترعصبی می شد و در گفت وگوهای سیاسی خشونت را نمی شناخت او یک طراح و برنامه سازبود.
در نبود او:
رابطه ها ضعیف شدند، کسالت و تنبلی در چهره کارها مسلط گردید. فاصله میان نشست ها، دید وباز دیدها طویل گردید.
مدت ها خبری از ایتلاف های سیاسی احزاب درسطح اروپا پخش نگردید؛ و هر کی در پی کارخود شد. هرچه تدبیر اتخاذ می گردید آن شور و شوق کمتر دوباره زنده و احیا می شد.
گرچه هرکس و هر شخصی درهرمقطع معینی بازی کننده نقش معینی است؛ اما خصوصیت رهبری کننده و لوکوموتیفی صدیقی درعرصه و ظایف اش را به مشکل میتوان به دیگری منتقل ساخت. برای همه یاران نبود او خیلی گران تمام شد.
حالا آرزو داریم که او آرام بخوابـد؛ دوستان او خود را تکان داده پیکار او را به شیوه و نحوه ای که او آرزو داشت ادامه داده و عملکرد او را سرمشق کار خود قراردهند.
یادت گرامی باد صدیقی جان!
بامداد ـ دیدگاه ـ ۴ /۱۵ ـ ۲۲۰۸
به آن هایی که گذشته پرافتخار دارند
میرمحمدشاه رفیعی
مشکل نیرویهای دموکراتیک و ترقیخواه افغانستان بیشتر از اینکه یک مشکل نظری باشد یک مشکل روانی میباشد؛ زیرا یک عده از فعالین سیاسی گذشته که تجارب لازم و قابل توجه در عرصه سیاسی و حکومت داری دارند با افکاریخ زده فقط با خاطرات گذشته زندهاند و بیشتر متمایل به مرزبندی هستند تا همسویی و همراهی با کاروان ترقی خواه و دموکراتیک کشور. اگر چه فشارهای تاریخی و اجتماعی این مقطع تاریخ آنها را وادار میسازد تا دور میز مذاکره جهت وحدت و تفاهم بنشیند.
ما شاهد وقوع حوادث و جریانات سیاسی متنوع هستیم جهان امروزی حاکمیت نیروهای ناسیونالیستی افراطی، کشتار بیرحمانه اپوزیسیون به دست اربابان قدرت و حاکم در جامعه را تجربه کرده است.
تاریخ کشتار بی رحمانه سیاه پوستان را به دست نژاد پرستان سفید و نابودی باشنده گان بومی را در استرالیا به دست قاصدان استعمار و به حمایت مستقیم نظام سرمایه برداری کمپرادور فراموش نکرده است. هم اکنون به دست این نظام ارتجاعی سرمایه داری در مطابقت با ایدیولوژی نیولیبراستی و توهم دموکراسی در جهت جهانی سازی این نظام، سراسر خاورمیانه تا شرق دور به آتش نفاق قومی مذهبی میسوزد و تمدن های باستانی ویران میگردد. افغانستان یکی از کشورهای می باشد که طی چند دهه در اشک و خون غرق گردیده و نیروهای جهانخوارغرض تسلط بر منابع طبیعی و ثروت های دست نخورده این منطقه گروههای افراطی و کهنه کار را تحت عناوین مختلف تسلیح و تجهیز مینمایند و مردم بی دفاع ما را هر روز به سوگ عزیزان شان مینشانند.
اما با وجود این همه حوادث و جریانات نامساعد ما شاهد شکل گیری بافتههای ارزشمند نظری نوین بر پایه ارزش های آزادی، عدالت، و حقوق انسانی هستیم، و اما تجارب ما می رساند که اگر ساختارهای نظری گذشته نشکند و مبارزین و نخبه گان سیاسی تنها به یاد خاطرات گذشته زنده گی نمایند جامعه ما همچنان در تالاب اشک و خون غوطه ور خواهد بود؛ راه برون رفت از وضعیت کنونی قبل از همه در وحدت و همسویی آنهایی است که با وسایل و افزار نو و طرحهای نو گام بر می دارند دیده میشود که فقط به یاد خاطرات گذشته زنده گی کردن راه صواب نیست هرگاه تمام هستی و نیروی ما صرف تجلیل روزهای معین مانند اول ماه می و هشتم مارچ و روزهای از ماه جدی گردد ما به اهداف امروزی که خواست و نیاز مردم و جامعه ما می باشد دسترسی پیداکرده نمی توانیم هستند کسانی که به تجلیل از این روزها و مذمت اشخاص مشخص به مانند پنج وقت نماز یک فرد متدین اهمیت میدهند.
چرا تنها یادی از این روزها و سیاه و سفید نشان دادن بعضی از چهرههای گذشته به مثابه افکار و عقاید دایمی و تغیر ناپذیر مبدل گردیده است ... و چرا با افکار یخ بسته و منجمد فکر میشود که با مذمت و یا توصیف اشخاص می توان تمام وظایف ایمانی و وجدانی امروزی را انجام داد. باید دانست که با اشاعه اکاذیب و جعلیات حتا ارائهه واقعیت های گذشته نمی توان اذهان عامه و نسل های بالنده کشور را منحرف ساخت و تعمیم تجارب و تکیه بر افتخارات گذشته ملی و میهنی و تجلیل از کارنامههای نیاکان پرغرور و باشهامت ما باید به دست افرادی نخبه ای که دست پاک قلب گرم و مغز سرد دارند انجام داده شود وهر فردی از افراد اجتماع با دسترسی باحد اقل اسناد و مدارک نمی توانند در مورد گذشته قضاوت صریح و عاقلانه و مستند نمایند. اگر چه ما باورمند هستیم که گرههای زیادی ازگذشته باز ناشده باقی مانده است و سدهای بود که می شکست اما نه شکسته است راههای نامنکشف در مقابل ما زیاد است و هزارها قله تسخیر ناشده باقی مانده است. آرزو های ناتمام و وظایف انجام نیافته بر اذهان سنگینی می کند و باعث عقدههای روانی و نفرتانگیزی نسبت به این و یا آن شخص می گردد، که مخالف قضاوت سالم و حکم وجدان تاریخ است و آنانی که درپی دریافت ناکامی های گذشته شب و روز مصروف باشند تا حدی که از اوضاع و احوال موجود بیگانه گردند و نتوانند وظایف یومیه خود را انجام دهند آنها خود مانعی هستند در برابر خواست و اراده مردم به خون تپیده ما...
به صورت علنی و مطابق خواست ضمیر ناخودآگاه نباید شب و روز در پی دریافت منحرفین گذشته باشیم و کوزه و کاسه را به خاطر ناکامی های دیروز بر فرق یک یا چند شخص بزنیم برخوردهای کلیشه ای با مسایل و مقصر دانستن افراد مشخص در ناکامی های گذشته باعث غدههای سرطانی در اذهان بعضیها می گردد که به صورت علنی و یا ناخودآگاه متبارز میگردد.
ناراحتی های روانی عدهای از دوستان از آنجا آغاز میگردد که چرا به عوض انجام آن کار این تاکتیک و استراتیژی بکار برده نه شد و گویا آن شخص مشخص ما را در باتلاق حوادث امروزی قرار داده است.
حوادث متعدد و غیرمترقبه باعث بروز ناراحتی های روانی باشندهگان این کشور گردیده و در آینده نیز خواهد گردید. از دست دادن صبر و شکیبایی بنا بر از دست دادن امتیازات مادی و معنوی در جامعه و آنانی که تحمل مشکلات را ندارند همه مبتلا به امراض روانی میشوند و طرحهای پراگنده و ناسنجیده شده بیان میدارند.
در حرف و عمل افراد مریض تفاوت دیده میشود. و این جویبارهای که از دریایی خروشان نهضت عظیم ترقی و تحول افغانستان جدا گردیدهاند تلاش دارند تا آن قدر دور از این دریای آبگیر باشند که دریای عظیم خشک و به جزیره بی آب و علف بدل گردد این ناممکن است زیرا منبع این دریای خروشان مردم با سپاس و حق شناس افغانستان است مامی رویم و جای ما را خواهی نخواهی نسل های بعدی و بالنده افغانستان خواهند گرفت چه بهتر که ما این درفش خونین و پرافتخار نیاکان خود را با امانتداری و با اطمینان به دست نسل جوان برومند و آگاه کشور با افتخار و سربلندی طی پروسههای کاملاً دموکراتیک بسپاریم و این وظیفه ایست که تنها از عهده افراد آگاه و آیندهنگر برآورده خواهد شد، نه آنانی که با افکار یخ بسته به یاد خاطرات گذشته زنده هستند.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۵ /۱۵ ـ ۱۴۰۸