به پیش بسوی تدویر کنگره حزب ملی ترقی مردم افغانستان

داکتر آرین

 

مساله وحدت دوحزب برادر و رفتن به طرف کنگره حزب به موضوع بحث نیروهای مترقی و سازمان های سیاسی در خارج و داخل میهن ما تبدیل شده است که بدون تردید ایجاد حزب واحد، یک پارچه، بزرگ و سراسری متشکل از وطن پرستان ترقی خواه و تحول طلب در زنده گی سیاسی کشور اهمیت به سزایی دارد و متضمن ایجاد بزرگترین و نیرومند ترین جنبش در سیستم سیاسی افغانستان می باشد.

وحدت و پایه گذاری (حزب ملی ترقی مردم افغانستان) به مثابه یک واقعیت تاریخی روندی بود دموکراتیک که به خواست و کوشش تمام اعضای حزب به سر انجام موفقیت آمیز خود رسید و درکنفرانس وحدت به تاریخ ٣٠ اسد ١٣۹۴ خورشیدی در شهر زیبای کابل اساسنامه و برنامه حزب به اتفاق آرا تصویب شد، که « اصول و اهداف » آن الی تدویر کنگره حزب چه در افغانستان و چه در پهنه بین المللی پاسخ گوی روند سیاسی موجود و غنی از تجربیات تاریخی جنبش ترقی خواهانه و عدالت خواه میهن ما ست.

وحدت به مثابه یک ضرورت تاریخی، اجتماعی و سیاسی ضامن توانایی در مبارزه ، حضور و مشارکت میهن پرستان در کارزار سیاسی کشور است، دوحزب برادر که ریشه آنرا در ژرفای گذشته های دور میتوان جست و جو کرد دارای پیشینه و تاریخ پربار مبارزات و کارنامه های مشترک سیاسی اند و در تاریخ جنبش های آزادی بخش میهن ما دارای افتخارات و از جایگاهی ویژه برخوردار بوده و همواره دستآورد های با ارزش را برای میهن، مردم و وطن ما به ارمغان آورده اند که میتوان به آن مباهات کرد.

مبارزات مشترک این جنبش ترقی خواهانه در رستاخیز فکری و معنوی کشورما و در تشکل های سیاسی و اجتماعی آن، بزرگ و انکار ناپذیر است، این حقیقتی است آشکار و هیچ نیروی قادر به کتمان آن نیست و نخواهد بود. تاریخ گواه آنست هرگاهی که این دو حزب برادر به یکدیگر نزدیک شده، اندیشه و عمل خویش را در جهت حل مسایل سیاسی و اجتماعی جامعه تمرکز داده اند، در مبارزه مشترک خویش به پیروزی های تابناک، به آزادی و به استقرارحاکمیت زحمتکشان، دموکراسی و عدالت اجتماعی دست یافته و هر زمانی که وحدت حزب خدشه دار شده است سرنوشت و موجودیت حزب به مخاطره افتاده و حتا نتوانسته از دست آوردهای خویش پیروزمندانه پاسداری نموده و پیامدهای تاثر انگیزی داشته است.

 هم چنان به صراخت گفته می توانیم که در تاریخ سیاسی یک قرن گذشته در افغانستان هیچ فعالیتی، تصمیمی و عملی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بدون سهم گیری و حضوراین جنبش ترقی خواه صورت نگرفته، و اگر صورت گرفته یا به طور وسیع و موثر انجام داده نشده یا به شکست مواجه شده و یا به فاجعه انجامیده است و ما همگان شاهد حاکمیت های مفتضح ٢۵ سال اخیر در افغانستان هستیم  که هیچ یک از مسایل حاد کشورما مانند مساله ارضی و زراعتی، مساله ملی، مساله زنان، مساله صنعتی کردن کشور، مساله احیای قوای مسلح و بلند بردن سطح فعالیت های محاربوی، مساله آزادی های دموکراتیک، مساله پیشرفت علم و فرهنگ، مساله صحت، مساله رفاه اجتماعی و از همه مهمتر مساله صلح  و امنیت و از بین بردن تروریزم در کشور حل نگردیده، که در این موارد در بیانیه رفیق عبدالحی مالک رییس حزب ملی ترقی مردم افغانستان  در کنفرانس حزب  و در تیزس  « موقف حزب ملی ترقی مردم افغانستان در رابطه به اوضاع کنونی » به حد کافی و به طور همه جانبه تماس گرفته شده است.

نگارنده پیشنهادات برای کنگره حزب دارد که طی نوشته دیگری ارایه خواهم کرد، اما آنچه در این میان برجسته تر است می خواهم بگویم: اکنون که پروسه ادغام سازمان های حزبی جریان دارد روند ادغام نباید برفعالیت ها در بخش های دیگرحزبی سنگینی نماید و یا به پروسه موهوم  ایتلاف احزاب و سازمان های دموکرات و ترقی خواه افغانستان  تبدیل گردد، زیرا زمان به نفع وطن پرستان و ترقی خواهان در حرکت است در داخل کشور وضع و شرایط آماده برای کار سیاسی و مبارزه میان مردم و جوانان می باشد، تروریزم شرارت پیشه هر روز از روز پیش در جامعه منفور تر شده و مردم به مقاومت علیه آنان برخواسته اند، جوانان از خرافات و اندیشه های تاریک نفرت دارند، کارد فساد و جنایات و بی عدالتی ها به استخوان مردم رسیده است، توده ها در جست و جوی یک سازمان با اعتبار سیاسی و یک رهبر شجاع، مردمی، مهین پرست، دلسوز، صادق و با تقوا اند. در خارج در صحنه بین المللی« مبارزه جهانی » تازه آغاز شده است، که در چهارچوب این مبارزه جهانی از یک طرف افغانستان برای امریکا و غرب از لحاظ استراتیژیکی برای نقشه های جهانی تامین و تثبیت منافع شان دارای اهمیت « یگانه » و بی «همتا » است، به خصوص در شرایط حاضر که افغانستان در محاصره کشورهای عضو پیمان « شانگهای » قرار گرفته و سیاست ممالک غربی را این سازمان به تزلزل مواجه کرده و به اهداف استرتیژیکی آنان در جهان و در منطفه آسیب زده است، از جانب دیگر کشور ما در همسایگی  چین، هند، کشورهای آسیای میانه و نزدیک به روسیه قرار گرفته است که آنها امنیت و ثبات را در کشورهای خویش مربوط به صلح و ثبات لازم چه از نظر سیاسی وچه از لحاظ اقتصادی در منطقه می دانند و از این رو افغانستان دارای اهمیت حیاتی برای آنان می باشد و در نقشه های درازمدت تلاش دارند تا تناسب قوا را در سطح جهانی بنفع خود تغییر بدهند و نقش خویش را در بازار های اقتصادی جهان بیشتر سازند، بدین ترتیب می بینیم که افغانستان در این « مبارزه جهانی » از یک ویژه گی خاص برخوردار است که استفاده خوب از این ویژگی و اتخاذ سیاست درست میتواند صلح را در میهن ما جایگزین جنگ نماید.

 سیاست، با شعور و مبارزه راه می گشاید، رهبری میشود و به پیش می رود و ضرور است تاکید نمایم . نگارنده نمی خواهد در جدال این «مبارزه جهانی » که هر روز شدت می گیرد و حادتر میشود سیاست یک جانبه را توصیه نمایم، گرفتن یک طرف در شرایط کنونی به هیچ وجه پایه علمی و عملی نخواهد داشت، بلکه ضروراست تا ملاک قضاوت ما دوستی، همکاری و احترام متقابل باشد و هر دستی که بخاطر کمک و یاری به مردم و میهن ما دراز میشود باید آنرا فشرد و قدر کرد، دوستان افغانستان، دوست ما و دشمنان آن دشمن ما می باشد.   

از همین سبب است که سرنوشت میهن و مردم ما مصرانه می خواهد تا به مبرم ترین خواست دوران کنونی و تقاضای روند سیاسی در افغانستان کنگره حزب ملی ترقی مردم افغانستان به مثابه بزرگترین حزب مترقی و سیاسی و پیشاهنگ، پاسخ مسوولانه بدهد: که آیا نیروهای تاریک اندیش و ضد ترقی و یک مشتی از غارتگران جان و مال مردم افغانستان به حاکمیت سیاسی خود ادامه بدهند و جنگ ادامه سیاست و منافع باشد؟ و یا جامعه و مردم افغانستان را که در برابر بحران سیاسی، اجتماعی و اقتصادی تنها مانده است نجات داده و رهبری سیاسی و اجتماعی جامعه را به جنبش مردمی و بخواست و تصمیم همه خلق بدل نمود و اندیشه و عمل مشترک آنان را در جهت مبارزات مسالمت آمیز بخاطر اعمار یک افغانستان آزاد، مترقی و سعادتمند، فارغ از ظلم، جنایت، جنگ و تروریزم  تمرکز داد؟

اگر سوال دوم را انتخاب و به آن پاسخ  بدهیم، جواب آن عملی ساختن یک انقلاب است یعنی یک تحول کیفی و بنیادی و مسالمت آمیز و این انقلاب استراتیژی و تاکتیک انقلابی می خواهد که با درنظر داشت شرایط و حوادث در کشور و شرایط و حوادث بین المللی  روشن، علمی، عملی و واضح در « کنگره حزب » تدوین شود، تا بتواند باعث تحول کیفی و عامل پیروزی گردد، آشکار است که نبرد برای چنین برنامه، نبردی است دشوار از تاریک اندیشان و فساد پیشه گان گرفته تا گروهای بنیاد گرا و تروریست، از مغرض و مریض تا  آنانیکه آتش را پکه میزنند به ستیز برخاسته، زهرپاشی نموده، تفرقه انداخته و بخاطر جلوگیری از آن مقاومت می کنند و به هر شیوه ای توسل خواهند جست، حزب ما باید هوشیار تر از آن باشد تا بتواند بر سدهای زیادی غلبه نموده و از  « گردنه های » دشواری عبور نموده و رنج و زحمات زیادی را متحمل شده و از آزمون های خطرناکی بگذرد.

 با درک این مسایل و به اتکا بر تجارب گذشته می توان گفت: تنها سیاست روشن که بر اساس دانش و تجربه انقلابی استوار باشد و با رشادت و جسارت انقلابی عملی گردد در میدان های مبارزات اجتماعی و سیاسی پیروز گردیده و مردم بدورآن حلقه میزنند و از اعتبار بین المللی برخوردار می شود. لذا تا تدویر« کنگره حزب » کار سیاسی و سازمانی عظیمی در برابر حزب ملی ترقی مردم افغانستان  قرار دارد که دربخش سیاسی باید اسناد کنفرانس وحدت را به زبان مردم برای شان توضیح و تشریح کرد و مژده تدویر کنگره حزب را به گوش تمام مردم افغانستان به خصوص وطنپرستان کشور و اعضای سابق حزب رساند و در بخش سازمانی کارزار وسیع جلب و جذب به حزب را با شیوه ها و تجارب که رفقا یاد دارند برپا کرد، دراین صورت با وجود کوتاهی زمان نگارنده باور کامل دارم که   حزب ملی ترقی مردم افغانستان  با نفوس دوچند کنگره حزب را تدویرخواهد کرد،  زیرا از یک طرف ماهیت اسناد « کنفرانس وحدت » را  مسایل، راه ها، دردها و پرابلم های عینی اجتماعی تشکیل داده و به سود و منافع مردم است و از جانب دیگر گرداننده گان سیاست حزب با اعتبار ترین سیاستمداران و رزم آزموده ترین میهن پرستان که نزدیک ترین پیوند را با  خلق های زحمتکش افغانستان دارند تشکیل می دهد. و تمام اعضای حزب باید بکوشند در این کارزار بزرگ نقش شایسته خود را ایفا نمایند، وحدت دو حزب برادر محمل ها و شرایط مساعد حرکت به پیش و پیروزی ها را در کارزار اجتماعی و سیاسی میهن ما فراهم ساخته است و گام بزرگ دیگری که باید برداشت و به  « وحدت حزب » معنا، مفهوم، ارزش و نیرو می بخشد تدویر افتخار آمیز و موفقانه کنگره  حزب ملی مترقی مردم افغانستان  است.

 

به پیش بسوی تدویر موفقانه کنگره حزب!

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۳ /۱۵ ـ ۰۷۱۱

یک تیر و چندین فاخته!

(تحلیل و گره گشایی تازه از اوضاع افغانستان و جهان)

 

دکتر علوم طب و فلسفه، سید احمد جهش

عملیات موفقانه نیروهای هوا فضایی روسیه برضد گروه های تروریستی درسوریه، موقف پوتین و روسیه فدراتیف را به مثابه ابرقدرت دیپلوماتیک و نظامی در صحنه بین المللی برجسته ساخته به جهان یک قطبی وهژمونی اضلاع متحده امریکا خاتمه داد.

مجموعه اهدافی را که روسیه ازاین نبرد بدست آورد می توان به هدف های عمدی (پلان شده) و هدف های غیرعمدی (فرا منتظره) تقسیم کرد.

 اهداف عمدی :

- دفاع ازمنافع ملی روسیه باحفظ وتحکیم یگانه پایگاه بحری روسیه در ساحل مدیترانه درشهرتارتوس سوریه وایجاد پایگاه هوایی درشهرلتاکیه.

- امحای تروریزم دربستر تروریزم.

- افشای چهره تقلبی امریکا ومتحدین غربی ومنطقوی اش درجنگ با تروریزم.

- افشای امریکا ومتحدین اش به مثابه حامیان تروریزم.

- صدمه به اعتبارجهانی امریکا ومتحدین اش.

- دفاع ازسوریه به مثابه یگانه متحد تاریخی روسیه درشرق میانه

- احیا واعاده پرستیژ وحیثیت سیاسی روسیه در شرق میانه و جهان عرب و درسراسرجهان.

- ایجاد شرایط جهت حضورنظامی دایمی درشرق میانه.

- ایجاد نظم نوین جهانی مطابق به ارزش های موسسه ی ملل متحد با تلاش روسیه، چین و متحدین شان.

 

اهداف غیرعمدی ایکه خود به خود واتوماتیک برآورده شدند عبارت اند از:

 - برهم خوردن طرح امریکایی شرق میانه نوین.

- بی اعتبارشدن طرح نظم نوین جهانی جورج بوش پدر.*

- زباله شدن داکترین ولفووتز.**

- به زباله رفتن بساط شطرنج بازی بزرگ شرق میانه برژنسکی.

- وازهمه مهمتربربادی رویا ها و خواب ناتمام طرح اسراییل بزرگ که خاک های فلسطین، اردن، لبنان ، بخشی از عراق ، سوریه وعربستان سعودی را درخود داشت.

این همه قصرسفید را به خاموشی فروبرده است. دیده شود که بعد ازاین شاک چه دسیسه وطرح شیطانی را ازآستین بیرون خواهند کشید.

باید خاطرنشان ساخت که نیروهای پسیکوپاد(یک نوع  دیوانه) ومیگالومان( خود بزرگ بینی) که غرق رویا های خود بزرگ بینیی شان اند میدان را به آسانی رها کردنی نیستند.امید است عقل سلیم چیره شود و رنه بشریت در انتظار زمستان اتومی خواهد بود.

 

واکنون به طور مشخص سخنی چند درموضوع افغانستان:

چندی قبل وقوع حملات انتحاری در کابل و شیوع جنایات طالب و داعش در ولایت های فراه، نیمروز، هلمند و ننگرهار و تغافل دولت به مقابل آن رویداد ها مردم را واداشت تا به سرک های شهر کابل برآیند و فریاد خود را به گوش جهانیان برسانند، تروریزم و بی تفاوتی دولت را تقبیح کنند. علاوه برآن سران تنظیم های جهادی جلسه ای در پروان داشتند. در این گردهمایی ها صداهای بسیج عمومی، سقوط  دولت و دفاع مسلحانه خودی طنین انداز بود و مردم از دولت ناامید شده بودند.

من آن تظاهرات و گردهمایی ها را جنبش خود جوش مردمی خواندم و تشویق نمودم البته روی سخنم متوجه جوانان بود نه تایید و تشویق و ارج گذاری به نسل اول جهادگران.

طبعیست که جوانان در مبارزه شان برضد تروریزم و ایجاد صلح درافغانستان استوار و سازش ناپذیراند آنها در این مبارزه چیزی ندارند که از دست بدهند بلکه اگر پیروز می شوند همه چیز را (صلح و آرامی، آزادی وسرفرازی و بازسازی) به دست میآورند برعکس نسل اول جهادی ها که امروز یک قشر سرمایه دار نو به دوران رسیده را تشکیل داده اند و درطول مبارزات شان همیشه به خاطر مقام و جمع آوری پول های حرام معامله نموده وطن و پیروان شان را تباه کرده اند وبدین اساس آنها اکنون نیز خیلی ها آماده معامله وخیانت اند.

 قبل از واقعه کندوز خطرداعش درافغانستان جهادی های نسل اول را سخت پریشان ساخته بود و فکر میکردند که اگرداعش درافغانستان قدرت گیرد همه آنها را گردن خواهد زد از این رو جلسه پروان را دایر و در یک نمایش قدرت جهت ترساندن دولت و نیروهای اشغالگراز جوانان استفاده ابزاری نمودند ولی بعد از سقوط عمدی و صحنه سازی شده کندوز توسط دولت و تمدید حضور نظامی امریکا درافغانستان جهادگران نسل اول دوباره مورد تفقد غرب قرارگرفته از گزند داعش برکنار و تضمین شدند بناً در این روزها خاموش و طبق معمول عقب کاروبار شخصی خود اند.

در روشنی آنچه در بالا نگاشته شد می توان گفت که وقایع سوریه ازبعضی جهات شباهتی با اوضاع افغانستان دارد وازهمه مهمتر مبارزه روسیه و متحدین اش برضد تروریزم درسوریه امید های نوی را درمورد طرد استعمار وهژمونیزم و تروریزم و استقرار صلح دایمی در وطن ما به وجود آورده است. ( گفتم توسط دولت به خاطر آنکه : در آن زمانی که کندوز هنوز در تصرف طالب بود غنی احمدزی مردم را اطمینان میداد که جای تشویش نیست وضع کندوزتحت مدیریت او قراردارد، گویا  البته تکتیک بادارانش هم ایجاد هرج ومرج مدیریت شده میباشد.این موضوع خود به خود گواهی میدهد که غنی جزیی از حامیان تروریزم در افغانستان است که به دستور بادارانش جهت صدور تروریزم به آسیای میانه اشتراک مساعی دارد).

قابل درک است که تا قبل از اقدام نظامی روسیه در سوریه همه ما سراسیمه  و درمانده بودیم  و چاره موثرحل مشکل افغانستان را نداشتیم و فکر می کردیم که رهایی وطن از چنگال اشغال و تروریزم خیال است ومحال. اما مبارزه و تصمیم قاطع روسیه و متحدین اش به ضد داعش وعامیان او در سوریه ما را هم به آزادی افغانستان، شکست تروریزم و ایجاد صلح دایمی در وطن ما امیدوارتر ساخته است.

این درحالیست که بعضی از نویسنده های محترم ما در موضوع خوشبین نبوده تصورمی کنند که  با اقدام ضد تروریستی روسیه و متحدین اش در منطقه ما؛ بازهم مردم افغانستان قربانی یک جنگ نیابتی دیگر بین شرق وغرب میشود.

 با تعجب که یکی ازاین قلم به دستان بخشی از تارنمای خود را به یک نشریه ی تابلویید( شایعه نامه) تبدیل نموده با نشراخبار وعناوین سنسیشنال( هیجان انگیز) و ولگار( بازاری) و پخش اکاذیب آب به آسیاب اشغال و تروریزم می اندازد. در جایی از حمله تجاورکارانه روسیه به افغانستان خبر داده نسل های دوم و سوم مجاهدین تنظیمی را جهت مبارزه با تجاوز تخیلی روسیه متفق طالب و داعش قلمداد و تبلیغ می نماید.

لازم است یاد آوری گردد که روسیه از مداخله سال های ۱۹۸۰ اتحاد شوروی به افغانستان تجربه کافی به دست آورده وهیچ گاهی بدون خواهش، استشاره و اجازه دولت قانونی افغانستان حریم هوایی و سرحد زمینی افغانستان راعبور نکرده خود را در تلک افغانستان درگیر نمی سازد.

 جلسه اخیر کشورهای مشترک المنافع نمایانگر آنست که روسیه با متحدین اش تصمیم قاطع دارند تا تروریزم را در سرحدات جمهوریت های آسیای میانه نابود کرده از نفوذ آنها به داخل جلوگیری نمایند. درآن زمان سترجنرال عبدالرشید دوستم معاون اول ریاست جمهوری افغانستان به نماینده گی از دولت افغانستان یک سلسله کمک های نظامی و تخنیکی روسیه و دیگر ممالک کامنولت را مطالبه نمود که با اظهارآماده گی جوانب مقابل بدرقه گردید. ولی متاسفانه در نشرات و اکاذیب ناشر مجله تابلویید بسیار طفلانه به آن صبغه شخصی داده شد که گویا سترجنرال دوستم از طرف خودش از روسیه طلب کمک نموده است. چنانکه به تازه گی آقای اشرف غنی از مقام رییس جمهور اعلام کرد که وی از روسیه کمک های تسلیحاتی خواسته است!

در مورد شکست تروریزم درافغانستان باید گفت که نسبت حضورغرب به مثابه حامی تروریزم در افغانستان، روسیه از احتیاط کار گرفته بدون هماهنگی متحدین اش یعنی جمهوریت های آسیای میانه، ایران، هند، و چین به کدام اقدامی مبادرت نخواهد کرد.

 

از توهم «جنگ نیابتی» تا حقیقت بحران سازی کنترول شده:

یک عده از تحلیلگران افغانستان به این نظراند که درافغانستان جنگ نیابتی در جریان است.

 از آنجایی که جنگ نیابتی به مبارزه ای گفته میشود که درآن جوانب متخاصم هرکدام حامی جداگانه داشته بیشتر به خاطرمنافع حامیان و تمویل کننده گان شان در جغرافیای معینی می رزمند. قسمی که دیده می شود در افغانستان وضع طور دیگر است. دراینجا جناح های متخاصم حامیان و تمویل گران مشترک دارند. طوریکه داعش و طالب و گروه حقانی و گلبدین حکمت یار توسط آی اس آی پاکستان، عربستان سعودی، قطر، ترکیه وانگلیس و امریکا کمک و تمویل میشوند، در تجارت تریاک هم  شریک اند وادعا دارند که به ضد امریکا و دولت دست نشانده اش می جنگند، درعین زمان همان «حکومت دست نشانده» نیز توسط نیروهای فوق پشتبانی و تمویل میگردد و تا حال در جنگی که پیش می برد تعریف مشخصی از دوست و دشمن ندارد و چهارده سال را به نام مذاکرات صلح و بازی موش و پشک گذشتانده است.

این یک معماست که ظاهراً همه مقابل همه و مقابل خود می جنگند وهیچ کدام علاقه و توان آنرا ندارد تا به یک جنگ نهایی و فیصله کننده دست بزند و به نتیجه ای برسند. ( تسلیمی عمدی و برنامه ریزی شده ی کندوز، واپس گرفتن تماشایی کندوز و ده ها مورد دیگر شاهد مدعای ماست). آیا اشخاص درگیردر این وقایع متضاد و متناقض همه دیوانه اند ؟

نخیر آنها همه می دانند که چه میکنند. این خواسته بادارشان است. غرب می خواهد برای سالیان دراز الی ختم منابع طبیعی و اقتصادی آسیای میانه درافغانستان باقی بماند. و میداند که صلح افغانستان به معنای ختم بهانه های حضور نظامی اش در افغانستان است بناْ او به طالب، داعش و مخصوصاْ به دولت دست نشانده خیلی ضرورت دارد و می خواهد مانند چهارده سال گذشته برای سالیان متمادی افغانستان را درهرج و مرج مدیریت شده نگاه دارد. این نیروهای دست اول شامل صحنه افغانستان همه چیز را در اختیار دارند لاتری شان برآمده است می توانند هرچه که بخواهند بدست آرند.  بازنده مردم افغانستان است که تباه شده است و بیشتر تباه میشود.

 

چه باید کرد؟

روشنی ای از شمال به نظر میرسد که مردم افغانستان باید آنرا ببینند و در موردش فکر کنند. دولت دست نشاند توان درک این روشنی را ندارد و حتا اجازه ندارد که با استفاده از آن راه نجات مردم را در پیش گیرد.

مردم نیروی مولده و قوت محرکه ی آزادی و صلح اند که باید به دور نخبه گان ملی، وطن خواه و مردم دوست خود جمع شوند. نه از راه خشونت بلکه توسط مظاهرات، اعتصابات و فلج مسالمت آمیز دستگاه دولتی قدرت را به دست گرفته دولت دست نشانده را مجبور به کنار رفتن و استعفا نمایند.

آنگاه با فسخ قرارداد های استعماری استقلال افغانستان را اعاده و زمین و فضای افغانستان را از قیمومت نیروهای امریکایی و ناتو بدر نمایند. آن وقت است که دولت قانونی و مردمی افغانستان می تواند جهت محو تروریزم، ایجاد صلح دایمی واعمار مجدد افغانستان از نیروهای ضد تروریزم جمهوریت های آسیای میانه، ایران، روسیه، چین و هند تقاضای کمک های همه جانبه نماید. به یقین کامل که دولت های مذکور داوطلبانه کمک خواهند کرد وافغانستان را درنابودی تروریزم و ایجاد صلح عادلانه و سازنده تنها نخواهند گذاشت.

در خاتمه میتوان پیشگویی نمود که تحقق پلان و سناریوی بالا زمینه آنرا مساعد میسازد تا افغانستان به مثابه عضو مساوی الحقوق خانواده کشورهای آسیای میانه و منطقه ما موقف شایسته خود را احراز نماید . گرچه تحقق پلان فوق حفظ و انکشاف روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی افغانستان را با امریکا و همه ممالک غربی و حفظ همزیستی و دوستی با پاکستان و دیگر همسایگان را در نظر دارد ولی با آنهم از اینکه دول متجاوز و اشغالگر می خواهند افغانستان را در حیطه تصرف خود داشته و آن را به مثابه تخته خیز مداخلات شان به ممالک اطراف افغانستان استعمال نمایند با مقاومت شدید نیروهای استعماری و متحدین شان مواجه خواهد گردید.

اما در اوضاع نوین بین المللی امکان زیاد و زیاد شونده وجود دارد که دراثر مساعی، کمک و پافشاری ابرقدرت های منطقه و ایجاد کنفرانس ویژه در چوکات سازمان ملل متحد منافع همه جوانب در نظرگرفته شده افغانستان نجات یافته به حیث یک مملکت آزاد بی طرف و چهار راه تجارت بین المللی در منطقه عرض اندام نماید. عنصر مهم و کلیدی چنین روند نجات بخش همانا خردمندی  مردم افغانستان و رهبران واقعی شان میباشد.

تبصره: قسمی که تجربه های تاریخی و چهارده سال اخیر نشان میدهد با مقایسه به پاکستان امریکا هیچ گاهی آماده نبود وآماده نخواهد بود تا به افغانستان کمک جدی، واقعی وهمه جانبه نظامی و عمرانی نماید؛ بناً مطالبات و انتظارات از آن بیهوده و ضیاع وقت است.

در تحلیلات و استنتاجات فوق از منابع ذیل استفاده شده است:

http://www.4thmedia.org/2015/10/russia-destroys-the-greater-israel-dream/

http://www.4thmedia.org/2015/10/putin-defeating-more-than-isis-in-syria/

http://www.fondsk.ru/news/2015/10/19/dejstvia-rossii-v-sirii-edinstvennaja-alternativa-destabilizacii-blizhnego-vostoka-36197.html

http://sputniknews.com/columnists/20151022/1028936412/nato-pentagon-frustration.html

http://sputniknews.com/middleeast/20151021/1028864229/kissinger-us-russia-middle-east.html

http://sputniknews.com/middleeast/20151011/1028358964/russian-plan-to-defeat-isil.html

http://www.strategic-culture.org/news/2015/10/20/afghanistan-hot-issue-on-security-agenda.html

http://sputniknews.com/politics/20151020/1028799258/us-russia-afghanistan-syria-taliban-insurgency.htm

http://www.4thmedia.org/2015/10/the-fall-of-the-unipolar-power/l

 ***

برای ارایه مفهوم بعضی از واژه ها و اصطلاحات درین نگارش، مقاله ی پیشینی ازین قلم را در زیر خدمت شما تقدیم میدارم:

 
پیروزی مقاومت جهانیان و شکست هژمونی ایالات متحده امریکا

بامداد ـ دیدگاه ـ ۳ /۱۵ ـ ۰۳۱۱

مکثی کوتاهی بر ختم کار کمیسیون حقیقت یاب حوادث کندوز

ع.  بصیر دهزاد

 

جناب امرالله صالح در صفحه فیس بوک خود از ختم کار کمیسیون حقیقت یاب قضیه مربوط به سقوط کندوز و ارایه گزارش دوصد صفحه ای و ارجاع آن به شورای امنیت ملی دولت اطلاعیه را پخش نمود.

البته توقع هم می رفت تا این کمیسیون فاکت ها و حقایق بدست آمده را در حدود و صغور صلاحیت کاری خویش آماده و به همان مرجع صلاحیت ده دوباره ارایه می نمود. اینکه این پروسه حقیقت یابی به سرعت انجام یافت، از یک جهت مثبت است که کمیسیون کارش را به سرعت انجام داد، شورای امنیت ملی  با دقت به حرف های کمسیون گوش داد و امید همه افراد و گروه ها هم در این است که این کمیسیون با استقلالیت وظایف شان را بدست گرفته، اجرا نموده و با کمال صداقت و استقلالیت ( بدون در نظر گرفتن تعلقات و ذوق های قبلی سیاسی و تنظیمی) گزارش را تهیه و ارایه نموده باشد. ولی در این مورد چند سوالی را میتوان مطرح نمود ،به دو دلیل:

یکی اینکه اگر ارزیابی های شورای امنیت ملی و ارگان های دولتی ازاین واقعیت ها و تصامیم مربوط به آن که از دولت توقع برده میشود، کتمان واقعیت نمایند ، آیا جناب صالح چگونه در برابر آن عکس العمل  نشان خواهد داد. زیرا این یک وظیفه خطیر ملی، دولتی و بررسی ازسقوط یک ولایت مهم، بررسی از جرایم شدید جنگی و جرایم ضد انسانی مطرح بوده است ، پلان که خیلی ها ماهرانه و مسلکی نظامی و استخباراتی سازماندهی و در یک طرح مثلثی ستون پنجم درون دولت – طالبان - استخبارات پاکستان + حامیان شان ، در عمل پیاده شد.

البته برگشت دوباره جناب صالح را به دنیای سازمان سبزشان  به فال نیک گرفته راه شان را سبزتر میخواهم ، اما چند نکته مهم برای حال و آینده کشور مرتبط بر قضیه کندوز:

دوم اینکه در کندوز چه ها واقع گردیدند:

پیش زمینه قضیه سقوط کندوز در به تعویق افتادن عملیات تصفیوی  27 منطقه کندوز که بایستی در بهار امسال انجام می شدند، می تواند نهفته باشد.  معلوم میشود که نظر به گفته رییس امنیت ملی که در پارلمان بیان نمود،  ردپای این قضیه  در شورای امنیت ملی قابل جست و جو است.

نظر به شواهد از دو ماه قبل از حمله طلبان آنان در مناطق اطراف شهر کندوز با آزادی کامل و با سلاح های شان در گشت و گذار بوده اند و امنیت ملی کندوز و اداره ولایتی ( شخص والی) از آن آگاهی کامل داشته اند. بدین مفهوم که مردم قبلاٌ در ترس و وحشت از تصرف شهر توسط طالبان قرار داشتند.

نظر به اطلاعات یکی از وکلای ولایت هرات در داخل پارلمان،  افراد مشکوک دسته دسته ، تحت حمایت اردوی پاکستان از سرحد به داخل افغانستان می گذشتند و در داخل بس ها از طریق بادغیس به ولایات شمالی کشور انتقال داده می شوند. دولت در این مورد در سکوت مرگبار و سوال بر انگیز قرار داشت و لب از لب تکان نمی داد.

توافقنامه دند غوری که فقط حیثیت یک توفقنامه موقتی ( مقطعی) را داشت ، زمینه ساز دو مسااله شد: یکی که طالبان دراین  ساحه و اطراف آن خود را با این موافقتنامه مصوون ساختند و صدهای شان،  با استفاده از مواد این قرارداد ، به کندوز فرستاده شدند  و دوم اینکه حین سقوط  کندوز طالبان در این منطقه مانع انتقال نیروهای کمکی به کندوز گردیدند که در نتیجه سقوط کندوز سریعتر به وقوع پیوست. کشته شدن بیش از صد طالب از مناطق بغلان که در کندوز کشته شده  و جسد های شان دوباره به خانواده های شان در بغلان تسلیم داده شدند، گواه این فاکت است.

عدم حضور والی و رییس امنیت کندوز در اوج تهدیدات طالبان که در واقعیت حالت اضطراری و آماده باش باید می بود، سوال بزرگ است که تنها سبکدوش ساختن والی توسط رییس جمهور یک قدم آغازین باید باشد. وزیر امور داخله افغانستان آغاز یک ساعت تاخیر در عملیات کندوز را عامل ورود غیر قابل پیشبینی طالبان به شهرمیداند.

سقوط پوسته ها به خصوص بالاحصار کندوز که قوای کمکی به موقع با آن نمی رسید و یکی پی دیگری سقوط میکردند.

بمباردمان شفاخانه دوکتوران بدون سرحد ، اینکه می گویند طالبان با آزادی کامل با استفاده از امبولانس های این شفاخانه زخمی های خویش را انتقال میدادند، روشن نیست.

اسیران جنگی به گلوله بسته شدند، در زیر چین های تانک ها کشته و خمیر شدند،  تعرض به حریم شخصی و تعرض به زنان و دختران صورت گرفته است. در حالیکه طالبان ادعا میکنند که « به فضل خداوند ما به ناموس مردم احترامانه برخورد نمودیم، دارایی های عامه و بیت المال را به غارت نبردیم و به اسیرا برخورد اخلاقی و اسلامی نمودیم. و ...!!! »  طرف دیگر هم از انجام هرگونه اعمال ضد انسانی و تعرض به نوامیس خانواده ها انکار می کنند.

طالبان با آنکه ادعای فوق را دارند، ولی دها و ممکن صد های هم قماش طالبی ( بیگانگان) را با خود به جنگ بردند و یکجا با آنها خون ریختند و با حریم شخصی خانواده ها دست به دست تعرض نمودند و غیرت افغانی خویش را خود زیر پا انداخته لگد مال نمودند.

تعداد از دلالان سیاسی  هم از طریق وسایل اطلاعات جمعی و انترنتی  بدون آگاهی از فاکت های واقع شده، جنگ را جنبه قومی و زبانی دادند و غیر مسوولانه  ( قابل تحقیق عدلی و مجازاتی)  با مصاحبه های شان عملاٌ به تحریک و تشویق تخاصمات بین القومی مبادرت ورزیدند. این تحریکات از پارلمان افغانستان تا تلویزیون های داخل افغانستان و تلویزون های برون مرزی و انعکاسات  پر تعفن آن در صفحات فیس بوکی نیز کم نبودند.

این تعداد با درد و دریغ  به آن چه در کندوز واقع می گردید و جنایت ارتکاب می یافت و انسان ها ی هموطن ما قربانی خشونت و تعرض می گردیدند، را نادیده گرفته ، یکی در دفاع مستقیم و غیرمستقیم  از طالبان و دیگری از قوماندان های جهادی مسلط در کندوز می نمایند. در حالیکه انسان با تعهد و مردم دوست برایش قبل از آنکه به دیگر جوانب فکر کند، به آن چه انسان جامعه ما قربانی جنایت می گردد ، می اندیشد، نه اینکه مساله قوم و تبار را مطرح نمایند یا اینکه با قربانی یکی بی تفاوت ماند  و با قربانی دیگر پیراهن های حضرت عثمان را در هر جا و از عقب هر میکروفون به خود حمل نموده قضیه را بزرگتر از واقعیت نشان میدادند. این خود یک تفاوت بزرگ بین تاریک اندیشی ( ولو با دریشی و نکتایی و یا خود را چپ و راست  و یا دموکرات نشان دادن)  و روشنگری و ملی اندیشی است زیرا برای یک فرد ملی انسان جامعه مطرح است ،صرنظر از اینکه مربوط به کدام قوم و زبان و منطقه است. هر یک از این قماش  از همان دیدگاه  پر تعفن ضد ملی ،ضد وحدت ملی و  عدم احترام به حق مشروع بر بنیاد قانون اساسی  اتباع ، خود را به  جعلیات تاریخ می پیچانند و  به حکم دادن های میان تهی مبادرت می ورزند و شخصیت های کاذب شان را با ارایه  همین گونه حکم ها روپوش می گذارند.  تعداد هم در صحبت های تلویزونی و برآمد های شان مطالب تحریک آمیز را مطرح نموده اند که بر بنیاد قوانین نافذه کشور و پرنسیپ های حقوق بشری و جامعه مدنی قابل بررسی عدلی می باشند. در مقابل این سیاسیون و دولتمداران دهان پرآب  و معامله گراند که جراات و توانایی بررسی شجاعانه این چنین مسایل خطر ناک را  هنوز ندارند.

تلویزون کانال 1 هالند در حین این پروسه های خطرناک در افغانستان نیز یک برنامه را پخش نمود که چندین سال قبل از کندوز تهیه و با تعداد از مردان خانواده های پشتون و نقش قوماندن میرعلم  مصاحبه گردیده بود . ولی این نوار قبلاٌ پخش نشده بود . برای  « روز مبادا »  حفظ شده بود. در این برنامه از انتقام گیری ها میان دو قوم بحث به عمل میآمد.

و بالاخره  حکومات انگلستان و امریکا نیر خود را در این پلان شریک ساخته نان خویش را در تنور داغ ملت مظلوم پزیدند و موجودیت عساکر خویش را در کشور ما دایمی ساختند. در مقابل دولت و وزارت  « پسیف » خارجه افغانستان بدون کدام عکس العمل و ارایه یک طرح مشخص فقط « دست بالا کرده  دعای خیر» نمودند.

نکات مهم و هنوز قابل بررسی کندوز:

قضیه کندوز را باید از چندین بعد مورد یک حقیقت یابی، تحقیق و نتیجه گیری های  دفاعی- نظامی، حقوق بین المللی ( حقوق بشر و جنایات جنگی و ضد بشری ) ، قدرت و اداره دولتی وعدلی و حقوق جزایی  قرارداد.

اول اینکه: ما امید واریم تا گزارش دوصد صفحه ای کمیسیون حقیقت یاب به یک بخش از سوالات پاسخ  روشن داده بتواند که :

حادثه کندور بحیث یک  پلان تنظیم شده نظامی و استخباراتی و پیش زمینه های آن در تعلل عمدی و وظیفه وی و اشتباهات نیروهای نظامی و امنیتی را به یک تصویر واقعی بکشد. مدارک لازم ، نه از حدسیات و گفته های دست دومی و سومی ، بلکه از مصاحبه های افراد و شاهدان که خود شاهد قضایا بوده و  قسم یاد کرده باشند که واقعیت را بیان نموده اند. ( کسان که به حیث شاهد و یا طرف ضرر چشمدید شان را بیان می کنند، باید قبلاٌ بدانند که در صورت دادن تصویر غیرواقعی قابل پیگرد قانونی قرار خواهند گرفت.)

دوم اینکه:  جرایم جنگی ، حقوق بشری و ضد انسان و انسانیت بخشی خیلی ها مهم در این قضیه میباشد. من معتقدم که ممکن در این بخش کمیسیون حقیقت یاب نتوانسته باشد  فاکت های دقیق که زمینه ساز یک پروسه عدلی و حقوق مجازاتی گردد، نایل شده باشد.  گمان من این است ممکن این بخش  شامل وظایف کمیسیون هم نبوده باشد، زیرا برای حقیقت یابی چنین جرایم اولاٌ به یک کمیسیون  ضرورت است که در ترکیب آن باید تعداد از افراد متخصص (  داکتران طب عدلی، نهاد های مدافع حقوق زنان ، حقوقدانان که در این عرصه تجربه مسلکی داشته باشند، نماینده گان  حقوق بشر و جامعه مدنی و افراد با تجربه از نهادهای مدد رسانی اجتماعی که حد اقل آشنایی به شیوه کار و مصاحبه با افراد متضررداشته باشند که آنها مورد خشونت و تعرض قرار گرفته باشند) تشکیل یافته باشند. برای این چنین حقیقت یابی نمی توان از یک وکیل پارلمان و یا یک کارمند عالیرتبه دولتی و نظامی استفاده نمود و توقع نتیجه گیری های مسلکی را نمود.

سوم اینکه: قضیه بررسی جنایات جنگی و ضد انسان و انسانیت باید از دیدگاه حقوق بین المللی و تحت رهبری مستقیم جامعه بین المللی (سازمان عدالت بین المللی ) صورت گیرد که باید مصوون از هرگونه  نفوذ و فشار دولت ها باشد،  زیرا مساله مربوط به نقض صریح کنوانسیون های بین المللی مربوط به جرایم علیه بشریت و جرایم جنگی می شوند که در کنوانسیون ها و پروتوکول های بین المللی پیشبینی گردیده اند و دولت افغانستان  متعهد بر تطبیق و رعایت آن ها می باشد.  بمباردمان شفاخانه دوکتوران بدون مرز موضوع جدی قابل بررسی است که نباید سازمان ملل متحد آنرا ( که جزٌ یک توطیه منطقه وی است) سطحی گیرد که تنها به یک معذرت خواهی و تطمع پولی خانواده های متضرر محدود باقی بماند و عاملین یک جرم جنگی به حیث ( آقای ماورای قوانین و کنوانسیون های بین المللی ) مصوون از بررسی جنایت جنگی باقی بماند.

* مراجعه شود به اعلامیه انجمن حقوقدانان افغان در اروپا پیرامون جنایات جنگی در کندوز:  جنایات جنگی و بشری در کندوز;

چهارم اینکه:  قضیه موقف و ارزیابی دولت افغانستان در برابر پروسه های بعد از حقیقت یابی حایز اهمیت و میزان صداقت مندی به ملت می باشد که چگونه بدان برخورد می کند ، خواهد کرد و تا کدام سرحد موضوع را از دیدگاه یک دولت با اراده مستقل و غیروابسته به سیاست های منطقه وی نامشروع  ، مطرح ، تعقیب و مورد پیگرد قرار میدهد.

من معتقد براین امرهستم که افشا، حل و اخذ یک پالیسی روی  قضیه کندوز ممکن یک چالش بزرگ ضد حاکمیت و امنیت ملی  را برملا سازد، چهره های خاین که در جرایم ضد امنیت ملی و داخلی رول بازی نموده اند، معرفی و در یک دادگاه خاص قضیه کندوز مورد مجازات قرار گیرند، حتا اگر مسببین یا ستون پنجم در همجواری دفتر رییس جمهور و  رییس حکومت نشسته باشند. 

به حیث یک شاغل مسلک مقدس حقوق و یک فعال اجتماعی معتقد بر آنم که اگر دولت کنونی بر این « توطیه کودتا گونه » وسازمان داده شده  پا در کلوخ مانده و از آب بگذرد، بررسی این قضیه در آینده ها دوباره  به بررسی گرفته خواهد شد، ممکن توسط حکومت های مستقل و غیر وابسته در آینده هم  دور از امکان نیست. زیرا قضایای مربوط به ملت و حاکمیت و امنیت ملی نمی توانند همیشه زیر باز خاک های انداخته شده باقی بمانند و مجرمین مصوون باقی بمانند.

من اکنون از حدث و گمان بدین باور متین معتقدم که قضیه کندوز گره گاه بسیاری از سوالات خواهد بود که افراد و حلقات ترقی خواه و وطندوست این سوالات را مطرح میکنند و ولی هنوز نتوانسه اند بدین سوالات شان جواب مستدل و با فاکت های غیرقابل انکار دریابند.

من این تقاضای خود را از همه این افراد و حلقات مطرح می سازم که نگذارید بالای این گره خونین و  محور یک توطیه ملی در خاک خونین تان انبار های خاک انداخته شود. از امروز تا فردا ها دستگاه دولت را با هر گونه وسایل فشار وادار به بررسی نهایی قضیه کندوز سازید.

لطفاٌ با نوشته ها و کومنت های تان از این نکات بیان شده فوق حمایت کنید.

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱ /۱۵ ـ ۰۲۱۱

فاصله از مردم درحکم نابودیست

 

تا بکی حرف و شعار انگیختن

یک عمل بهتر بود از صد سخن

 

عبدالوکیل کوچی

طوری که معلوم است به‌ رغم کوشش‌ها و مبارزه خستگی ناپذیر در راه خدمت به مردم افغانستان با مسوولیت پذیری و تعهد در پیشگاه مردم، ظاهراً از مردم فاصله داریم. هرچند با تحمل دردهای جانکاه غربت، احساس مسوولیت و عشق خدمت به مردم همیشه در خون و شریان ما جاریست؛ ولی دوری از دامان وطن چه از روی ناگزیری یا در نتیجه جنگ‌های تحمیلی، تجاوزات خارجی، ناامنی، تغیر نظام و یا به هر دلیل موجه ای که باشد، در واقع هزاران کیلومتر دوری از خاک وطن بر ما تحمیل گردیده است که این وضع فاصله زمانی و مکانی ما را با بدنه اصلی نفوس کشور مشخص می‌ سازد.

امپریالیزم جهانی که جنگ، ناامنی و بربادی کشورها خصیصه ذاتی آن می‌ باشد، با راه اندازی جنگ‌های خانمان‌ سوز و با افسانه سرایی‌ های مذهبی و نیرنگ‌ های قومی، سمتی، لسانی، نژادی و غیره، ابتدا کشورهای مورد نظرشان را با مشتعل ساختن جنگ داخلی و حتا لشکر کشی‌های سنگین، به خاک و خون کشانیده و از سکنه خالی می ‌سازد، پس از آن میراث‌های پر غنای تاریخی مادی و معنوی و زیر بناهای اقتصادی را توسط نوکران زر خرید خود نابود کرده و ثروت‌های زیر زمینی و سرزمینی آن کشورها را به تاراج می ‌رسانند و بر نفوس باقیمانده زخمی، مریض، خسته از جنگ و گیرمانده در میان خون و آتش، به ‌وسیله گماشتگان گوش به‌ فرمان خود حکمروایی می‌ کنند.

افغانستان یکی از مهم‌ ترین قربانی جنگ‌های تحمیلی بوده است که در نتیجه بیش از سی سال جنگ، هست و بود کشور در گرداب نابودی فرورفته و مردم در شرایط ناامنی ودر میان خون و آتش به‌ سختی نفس می‌کشند. چنانچه حوادث خونبار تاریخ نشان‌ دهنده آن است که سیه‌ ترین دوران آن زمان شکل گیری روند عقب گرایی با پیدایش گروهای واپس‌ گرا و رویش آن در سرزمین مرده ریگ پاکستان، پای تجاوز گران شرق و غرب جهان و اجیران مزدور پاکستانی را به کشور ما کشانید.

و اما تلخ‌ ترین فصل تاریخ، شدت گیری دسایس ارتجاع و استعمار بود که منجر به فرو پاشی حزب دموکراتیک خلق افغانستان و حاکمیت مردمی آن گردید و در قبال خرابی اوضاع و فرار مغزها بیش از پنج میلیون نفوس کشور به ناچاری خاک شیرین وطن را ترک نموده ودر قاره‌های جهان به شکل آواره بسر می‌برند. و اما به‌ رغم دسایس ارتجاع و استعمار و فرو پاشی حزب د خ ا و حاکمیت مردمی آن، هیچ توفان مدهشی نتوانست چراغ جنبش ترقی‌خواهی در افغانستان را خاموش سازد؛ زیرا وطن‌ پرستان مسوول و متعهد از همان آغاز، با کار پیگیر و خلاق سیاسی، با بسیج نیروهای پراگنده و از هم  پاشیده ح د خ ا و تشکل دوباره اعضای سابقه دار حزب و سایر روشنفکران وطن ‌پرست وحدت خواه و همبسته، توانستند پرچم مبارزه را در داخل کشور و بیرون از آن خاصتاً در قلب اروپا در اهتزاز در آورند.

و اما تداوم جنگ و ناامنی در داخل کشور جان صدها هزار هموطن ما را گرفت عده کثیری را معیوب و مجروح ساخت همچنان فقر، جهل، مرض بیکاری، بیماری، بی سرنوشتی اعتیاد به مواد مخدره از پیامدهای مدهش جنگ است که با موجودیت دولت ضعیف، مریض، ناکار آمد، و فرمایشی، نه تنها مشکل مردم حل نگردیده است ؛ بلکه روز تا روز تشدید می ‌یابد طوری که معلوم است دهشت افگنان و تروریستان پرتاب شده از خارج و زورمندان منطقه وی وضع امنیتی را به چالش کشیده و مردم را به گروگان گرفته‌ اند. با این حال اوضاع نابسامان کشور از سربریدن‌ها، قتل و غارت، شکنجه و تجاوز، حق تلفی و قانون شکنی‌ها حکایت دارد. ازین رو ادامه حیات و تحمل زنده گی برای مردم در زیر پاشنه‌های دهشت افگنان تروریست دشوار گردیده است که پیامد آن اخیراً آواره شدن هزاران نفر هموطن ما به کشورهای اروپایی می‌باشد.

 جریان مهاجرت نشان ‌دهنده آن است که فشار جانکاه کشورهای مسیر مهاجرت بر پناه‌ جویان هموطن ما و کشاندن عده‌ای از مهاجران به گروگان گرفته شده به جنگ‌های سوریه و دیگر کشورهای عربی و زندانی شدن مهاجران هموطن در کشورهای پاکستان، ایران، یونان و دیگر کشورها، غرق شدن کشتی مهاجران هموطن در آب‌ های مدیترانه و ناپدید شدن پناه‌ جویان بی‌ دفاع در راه سفر و آواره گی، لکه ننگی است بر جبین مسوولین امور و خاصتاُ کسانی که با سنگ اندازی در امر پذیرش پناه‌ جویان هموطن در دیگر کشورها، سرنوشت آن‌ ها را به بازی گرفته و حتا مقامات داخلی و خارجی را به اخراج و عودت قسمی آن‌ها و آن‌هم در چنین شرایط جنگ و ناامنی تشویق و ترغیب می‌کنند.

و این در حالی است که هموطنان پناه‌ جوی در راستای سفر و مهاجرت، با تحمل مشقات راه، تلفات جانی و با از دست دادن اقارب و اعضای خانواده‌های شان، توانستند به حالت نیمه جان خود را به کشورهای اروپایی برسانند و بیشترین تمرکز آن‌ها به کشور المان است که به نسبت تراکم پناه‌ جوی عده‌ای از آن‌ها که مشتمل بر زنان، مریضان و کودکان می ‌باشند، در زیر خیمه‌ها در سرمای سرد ودر شرایط سخت و هولناک بسر می‌برند. آنان در چنین آب ‌وهوای سرد شبیه زمستان به حالت مریضی، در انتظار سرنوشت شان، روزهای دشواری را پشت سر می‌گذرانند. گفته می ‌شود تعدادی از آن‌ها در خطر دیپورت قرار دارند.

ولی سازمان‌های حزبی و نهادهای اجتماعی ما به‌جز عده انگشت شمار، هیچ عضو حزب و یا سازمان اجتماعی به این مردم آواره، مصدر خدمت و همکاری نشده ودر رابطه پشتیبانی از آن‌ها با نشر اعلامیه‌ها، پیام‌ها و مضامین محدود بسنده می‌ کنند. اگر ما مدعی کار با مردم هستیم و خود را خدمتگار مردم میدانیم این‌ها مردم ما هستند. و اگر مدافع آرمان‌های والای خلق ستمدیده و بلا کشیده افغانستان هستیم که در آن تردیدی وجود ندارد، همین‌ها مردم بلا کشیده و رنجدیده‌ هایی هستند که به‌ سختی تمام تا اینجا رسیده‌اند. این‌ها مشکلات زبانی و مشکل صحی دارند. آن‌ ها به همکاری و همیاری و کمک رسانی نیاز دارند. به ترجمان نیاز دارند. به دفاع از حقوق پناهنده گی خود نیاز دارند. به رساندن صدای شان بگوش جهانیان نیاز دارند. به داکتر، دوا، نان و آب و لباس ضرورت شدید دارند. به احوال گیری و دلجویی نیازمند اند. اگر ما از وطن به دوریم ولی حالا مردم نزد ما آمده‌اند و ما مکلف به همکاری با آن‌ها می‌باشیم.

 نمی‌ شود صرف با صدور اعلامیه‌های مقبول و الفاظ شیرین، مشکل مهاجران هموطن تازه وارد را حل نمود. آن‌ها مشکلات فرا وان دارند ولی ما در اطراف آن جمع آمد بی سرنوشت اصلاً دیده نمی ‌شویم. در صورتی که حزبی متعهد در محل بود و باش مهاجران رفت و آمد نداشته باشد چگونه می ‌توان از پرابلم‌ های ایشان باخبر شد و با آن‌ها تماس برقرار کرد و مفکوره سیاسی و راه نجات را برای آن‌ها تشریح و توضیح نمود و چگونه او را به اهداف والای دادخواهانه معتقد ساخت و به ساختار سیاسی جلب یا جذب نمود. به گونه سوال مطرح می‌ شود که آیا درین زمینه کدام برنامه کاری در رابطه به مهاجران تازه وارد طرح و عملی گردیده است و با شورای مهاجران ما همکاری صورت گرفته است؟ اگر نی چرا با چنین بی ‌تحرکی، جنبش دچار رکود گردد. بنا بر آن به تاأکید باید گفت که این‌ها فرزندان مردم مصیبت زده افغانستان استند که بر اساس ظلم و ستم گری‌ های داخل کشور و جریان جنگ تحمیلی، مجبور به فرار از وطن گردیده‌اند. اگر این‌ها به فرض محال در حساب مردم نمی‌ آیند پس مردم کیست که به سراغ آن باید رفت.

بنا بر آن احترامانه پیشنهاد می‌گردد که در رابطه به چنین رویدادهای رقت آور، باید متعهدین و مسوولین امور پروگرام‌ های عاجل، ضروری، هدفمند و مشخصی را در همکاری و مشوره با شورای محترم مهاجران روی دست گرفته و با پیگیری تمام وارسی نمایند که بر موجب آن هموطنان مهاجر ما مورد همکاری قرار گرفته و از حقوق حقه‌ شان دفاع قانونی صورت بگیرد.

با درودهای رفیقانه

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۲ /۱۵ ـ ۰۲۱۱

دګوندونو مرامونه او فرعي موخې

دوهمه برخه

نورمحمد غفوري

مخکې (په لومړۍ برخه کې) مو ولوستل چې د ګوند په ستراتیژیک مرام کې د اوږدې مودې له پاره په عامو جملو، مختصر ډول او په یوڅه مجرده بڼه د ګوند اساسي ستراتیژیکې غوښتنې، موخې او ارزشونه لیکل شوي وي او له هغو څخه ښکاري چې ګوند د کومو ټولنیزو طبقو او ګروپونو په ګټه کار کوي؟ د کومو اساسي ارزشونو دفاع او د کومو نورو په وړاندې دریږی؟ د اقتصاد، کلتور او سیاست په برخه کې د کومو قوانینو د جوړیدو ننګه او د کومو نورو مخنیوی کوي؟ داسې چې ګوندي مرام د تاریخ په جاده کې د ګوند د حرکت اساسي مسیر او تګ لوری ټاکي، خو په هغه کې د ټاکلي وخت او روځنیو مبرمو مسئلو له پاره د ځواب موندل او یا د واکمنۍ په مختلفو پوړونو کې د ګوندي اهدافو وضاحت په تیره بیا د عامو وګړو له پاره ستونزمن وي.

ددې له پاره چې هر وخت او په هر ځای کې د شرایطو سره سم د ګوندي مرام د تحقق په خاطر عملي ګامونه پورته کړای شي، لازمه ده چې وخت په وخت د ګوندی مرام محتوی او مضمون ولس ته تشریح شي، په معین وخت او ټاکلو عینی شرایطو کې د مرامي اهدافو او یا د هغو د یوې معینې برخې د عملي کولو له پاره مشخصې لارې او ټاکلي تدبیرونه او اقدامونه په ګوته شي. له دې کبله اړتیا ده چې ګوند یوازې د خپل اساسي مرام په چاپولو او ویشلو بسیا ونه کړي، بلکې د وخت او سیمې له اړتیا سره سم په عامه او معموله ژبه په لازمو فرصتونو کې د فرعي برنامو په طرحه، تدوین او ترویج کې اقدام وکړي.

معمولا د ګوند له پاره په لاندې ځایو او حالاتو کې د فرعي برنامو اړتیا شته:

۱ ـ انتخاباتي برنامه Wahlprogramm: د ګوند هغه سیاسی پروګرام دی چې د هېواد په کچه د جمهوري ریاست د انتخاباتو او یا پارلماني انتخاباتي دورې (د منځني وخت) له پاره جوړيږي. په دې برنامه کې په وضاحت سره لیکل کیږی چې ګوند د ولسمشرۍ په راتلونکو پنځو کالو او یا په راتلونکی تقنینی دوره کې څه غواړي، د څه له پاره يې غواړي او څنګه او په څه وخت کې یې غواړي؛ او خپل پلانونه د کومو امکاناتو او وسیلو په زور عملی کوي؟

انتخاباتی برنامه هغه وخت ښه جوړیدای شی چې ګوند د هیواد د سیاسی، اقتصادی او اجتماعی اوضاع په دقیق تحلیل لاس بری وي. د هیواد د تکامل تاریخي مرحله، د ټولنیزو طبقو او قشرونو ترمنځ اړیکې او د کمیت او کیفیت انډول دقیق وپیژنی. د نړۍ او سیمې اوضاع وڅیړلای شی او په هغو کې د خپل هیواد موقف او ملي ګټې مشخصې کړي.

انتخاباتي برنامه د انتخاباتو له شروع نه لږ مخکې تصویب او نشریږي او د انتخاباتي غوښتنو عمده لوری ټاکي. په حقیقت کې انتخاباتی برنامه درې غوره دندې لری:

الف: د انتخاباتي برنامې یوه غوره دنده داده چې هغه غوښتنې چې په ګوندي مرامنامه کې په یوڅه مجرده او عامه توګه د اوږدې مودې له پاره ځاي شوې، ځینې برخې یې د راتلونکې تقنینی دورې له پاره د عینی او ذهنی شرایطو له په نظر کې نیولو سره په مشرح او مشخص ډول عامه افکارو ته وړاندې کړی، د پلي کیدو له پاره یې ګام په ګام تدبیرونه، پلانونه او اقدامات هم په ګوته کړي او د هغو د تسلسل اود عملی امکاناتو په اړه د ولسونو قناعت تر لاسه کړي.

ب: د انتخاباتي برنامې دوهمه مبرمه دنده دا هم ده چې د انتخاباتی کمپاین په بهیر کې د ګوند د اعلان او اشتهار له پاره کار ورکړي. د انتخاباتي برنامې تر نشر وروسته هر څوک او ټول خلک پوهیږي چې که دې ګوند ته رایه ورکړي، په راتلونکې تقنینی دوره کې به کوم کارونه انجام کړي؟ د اعلان شوو موخو د پیژندنې پر بنسټ هر څوک او هر ټولنیز ګروپ پریکړه کوي چې دې ګوند ته رایه ورکړي او که څنګه؟ په انتخاباتی دوره کې د انتخاباتي برنامې په نه شتون کې د ولسونو پراخه کتلې د ګوند سیاسی موضع سمه نه شي پیژندلای.

ج:  دریم داچې له نورو سیاسي ګوندونو او سازمانونو سره د ائتلافونو او ګډ کار د کولو امکانات څرګندوی او سیاسي پولې ټاکي. د داسې برنامې په موجودیت کې ګوند د ولسمشرۍ له پاره د انتخاباتو په مرحله کې د کاندیدانو په شخصی کرکتر پسې نه ځي، بلکې د هغوی په انتخاباتي منشورونو کې خپل سیاسی اهداف لټوي او له هغوی سره د خپلې انتخاباتی برنامې د محتویاتو د ګډون او ورته والي پر بنسټ د اعتبار وړ پریکړه، تفاهم او پروتوکولونه کوي. په دې حالت کې ګوند هغه چاته رایه نه ورکوي، چې بریا یې د خارجی او داخلی طرفدارانو په زور حتمي وي، بلکې له هغه کاندید حمایت کوي چې په ملي کچه د ګوند د طرحه شوو هدفونو له پاره په پوزیسیون او یا اپوزیسیون کې اغیزمن کار وکړي. همدا موضوع د پارلمان او په ټيټه کچه په نورو انتخاباتي پروسو کې هم په پام کې نیول کیږي.

د انتخاباتو په سیالۍ کې ټول ګډون کوونکي نه بریالی کیږي، خو هر ګوند د خپلو اهدافو د تشریح او تبلیغ له پاره له دې موقع څخه اعظمی ګټه اخلی. انتخاباتی برنامه ګوند ته امکان ورکوي چې د حوادثو په تحلیل فکر وکړي، په سیاسي ډګر کې مخکښ شی، د حوادثو په لکۍ پسې له تګ څخه ګوند وژغوري او د نورو د پېښو او تقلید پر ځای پخپله ابتکار وکړي او د سیاسي پېښو د اهمیت ټاکنه او لارښوونه په لاس کې ونیسي. 

ځينو ګوندونو د ولسمشریزو ټاکنو په تیرو دورو کې د کرزي او بیا غنی څخه په دې خاطر ملاتړ وکړ چې د دوی په نظر له هغه سره د زورورو خارجي ځواکونو او د «پاچا جوړوونکو» داخلی حلقو ملاتړ موجود او بریایې حتمی وه. د هغو ګوندونو د رهبرانو دا نظر وو، که دوی وغواړي او که نه، نو نوموړي کاندید ورباندې ولسمشر کیږی؛ نو دوی چې «سیاست کوی» باید له بریالی کاندید څخه دفاع وکړي او په مغلوب لوری کې ځانونه وا نه چوي!!!  هغه متل دی چې (بختور یې پر بل ازمویی او کم بخټ پر خپل ځان)، دې رهبرانو د خارجي ملکونو له تجربو زده کړه ونه کړه او پر خپل ځان يې دا ناکامه تجربه او هغه هم وار وار و ازمویله. عملی تجربو وښوده چې دا یو غلط نظر دی او د نورو په کاندیدانو پسې منډې وهل نه ګوند ته ګټه رسوي، نه ولسمشر تر بریا وروسته ګوند ته اهمیت ورکوي او نه په دې طریقه حمایت په ملي کچه د ګوند د هدفونو د عملی کولو له پاره ضمانت کولای شي. که دې رهبرانو له کاندیدانو سره کومه پټه معامله نه وي کړې، نو په حقیقت کې یې ددې سترې غلطۍ په پایله کې ځانونه او د ګوند ټول غړي د «زورورو خارجي ځواکونو» او «داخلی کِنګ میکرانو» په بی معاشه مزدورانو بدل کړل. د داسې مرګونې غلطۍ د تکرار اساسي علت د ګوندي مشخصو برنامو نشتوالي، په پریکړو کې له ګوندي غړو سره د مشورې کمبود، د راتلونکو حوادثو او د هغو د مسیر پيژندلو د تحلیل د استعداد نه شتون، مخکې تر مخه د انتخاباتو له پاره د چمتووالي نه لرل او د مرامي هدفونو د غوره بللو پر ځای د قومي، محلي، شخصی او نورو علایقو لومړي توب او داسې نور بللای شو.

د انتخاباتو په ټولو مرحلو او پړاوونو کې دا مهمه ده چې ګوندونه خپل مرامونه ولری او مخکې له مخه پریکړه وکړي چې په یوازې ځان او یا له کوم بل ګوند یا نورو څو ګوندونو سره یوځای انتخاباتو ته ور وړاندې کیږي؟

که ګوند د ولسمشرۍ او یا پارلماني ټاکنو په بهیر کې په مستقله توګه او یوازې ځان د انتخاباتو سیالیو ته وردانګي، په هغه صورت کې خپله ټوله انتخاباتي برنامه هم د خپل اساسی مرام د محتوی په رڼا کې جوړوی؛ خو که ګوند له نورو سیاسی ګروپو او بل ګوند یا ګوندونو سره د انتخاباتو له پاره ائتلاف کوی، مجبور دی چې انعطاف وکړي، په انتخاباتي برنامه کې د ځینو خپلو مرامی غوښتنو څخه تیر شی او د نورو پارتنرانو او د ائتلاف د غړو د مرامونو له پاره ځای خالي کړي. په داسې حال کې د بریالیتوب نه وروسته هم لازمه ده چې په خپله وعده وفا وکړي، دوه اړخیز باور مات نکړي، د خپلو ځینو اهدافو د پلي کولو پرځای په انتخاباتي برنامه کې د ائتلاف د غړو د مرامونو د ځای پر ځای شوو موادو د عملی کولو له پاره کار وکړي. که ګوند په انتخاباتي کمپاین کې مستقل وړاندې شی، خو د انتخاباتو تر پای ته رسیدو وروسته د بل ګوند سره ائتلاف وکړي، هم باید د خپلې انتخاباتي برنامې د ځینو موادو پر ځای د مؤتلف ګوند د انتخاباتې برنامې د موادو له پاره ځای خالي کړي. په ائتلافي برنامه کې د هر ګوند د غوښتنو برخه معمولا په ولس کې د ګوند د رایو د فیصدي د تناسب او مسلکي ظرفیتونو له په نظر کې نیولو سره د دواړو لورو په توافق ټاکل کیږي.

د انتخاباتي برنامې په جوړولو کې د هغو محتوی، ظاهري بڼه او د نامه انتخاب مهم رول لوبوي چې د ملی او نړیوالو شرایطو، د ملت د روحي حالت او سیاسی وضعیت سره سمون ولري.

انتخاباتی برنامه د ګوندي اصولو سره سمه په ګوندي کنګره او یا هم په ملي ګوندي کنفرانس کې تصویبیږي او معمولا درې یا څلور میاشتې د انتخاباتو له نيټې تر مخه نشریږی، د ګوند غړو ته ویشل کیږي، خلکو ته رسیږي او په ویبسایټونو کې خپریږي.

د انتخاباتي برنامي د مهمو ټکو د توضیح او روښانتیا او د موجودو سوالونو د ځوابونو د ورکولو له پاره غونډې جوړیږی او د هغو د موادو پر اساس انتخاباتی کمپاین کیږي.

۱ـ ولایتي او ولسوالي انتخاباتي برنامې: دا هم د ملي انتخاباتي برنامې په شان دي، خو د عمل جغرافیایی ساحه یې یوازې په یوه ولایت او یا یوه ځانګړې ولسوالۍ پورې محدودیږي او زمان یې هم د ولایتې او ولسوالي شوراګانو د تقنیني دورې د کلونو پر بنسټ ټاکل کیږي. په دې برنامو کې د ولایت او ولسوالیو په سطحه د ګوندي مرام د موادو دقیق او ګام پرګام پلی کیدل د ولایتي شورا او ولسوالي شوراګانو د ټاکلې انتخاباتی دورې له پاره خلکو ته وړاندې کیږی. د ولایت انتخاباتی برنامه معمولا د ولایتی ګوندي کنفرانس او د ولسوالۍ انتخاباتي برنامه د ولسوالۍ د ګوندي کنفرانس لخوا تصویبیږي.

دا څرګنده خبره ده چې ولایتي انتخاباتي برنامه د محتوی له لحاظه د ملي انتخاباتي برنامې یوه برخه او د ولسوالیو انتخاباتي برنامې د اړوندو ولایتونو د انتخاباتی برنامو جز وی، خو په ولایتی انتخاباتي برنامه کې د نوموړي ولایت په اړه د ملي انتخاباتي برنامي محتویات په کافي او لازمی اندازه توضیح او تشریح کیږي او د ولسوالۍ په انتخاباتی برنامه کې هم د اړوند ولایت په انتخاباتي برنامه کې د نوموړې ولسوالۍ په باره کې د ځاي پرځای شوو اهدافو پوره او مشرح وضاحت کیږی.

که ګوند په ملي او ګوندي سازمانونه په ولایتی او د ولسوالۍ په سطحه انتخاباتی برنامې ولري، د ولسمشرۍ د کاندید، د پارلمان د کاندیدانو او د ولایتی او ولسوالی شوراګانو له کاندیدانو سره په انتخاباتي کمپاین کې ډیره مرسته کوي. د ګوندیتوب ځوښا او شیره همداده چې ګوندیان د فعالیت په اړوندو سیمو او ساحو کې د ستونځو په پېژندلو، ښکارولو، تحلیل او حلولو کې له جمعی عقل څخه کار او ګټه اخلي او ګوندي رهبري باید د ګوند غړو ته دا شرایط چمتو کړي. که ګوند په دولتي واک کې نه وي، انتخاباتي برنامې ګوندیانو او خلکوته په ډاګه کوی چې د دولت له کومو کړو باید ننګه وشي او له کومو نورو سره یې باید مخالفت او مبارزه وشی. په حقیقت کې انتخاباتي برنامی او نور فرعی ګوندي پروګرامونه د دولت په وړاندې د بدیل (الترناتیفی) سیاست طرحې او مواد جوړوي. 

۱ـ دعمل برنامه Aktionsprogramm: د عمل برنامه د ګوندي پروګرامونو یو ډول دی چې په ګوندي ستراتیژیک مرام کې د تعیین شوو اهدافو په لور ځانګړي فعالیتونه او خاص عملی ګامونه په غیږ کې نیسي. یا په بل عبارت سره: مرامي مشخصو، محدودو، ممکنو او پر عینی ضرورت ولاړو اهدافو ته د رسیدو له پاره په ټاکلي وخت کې مفصل او تشریحی پلان ته د عمل برنامه وايي.

د عمل په برنامه کې هم د انتخاباتي برنامې په شان ذکر شوي اهداف د ګوندی ستراتیژیک مرام په نسبت مفصل او اړونده موضوع په لازم تفصیل او تشریح سره لیکل کیږي. د عمل برنامه  د ګوندي سیاسی فعالیت له پاره د منځنۍ مودې (منځ مهاله) پلان دي.

د عمل برنامه هغه وخت هم د پام وړ ګرځي چې دوه یا څو ګوندونه سره ائتلاف او یا وحدت وکړي. که چیرې د وحدت پلویان د ستراتیژیک مرام د تصویب په اړه واک مشترکې کنګرې ته ورکړی، نو تر کنګرې پورې د عمل په برنامه کې د ځای پر ځای شوو هدفونو د پلي کولو له پاره یوځای فعالیت او کار کوي. که چیرې څو ګوندونو یو له بله سره ائتلاف کړی وي،  فدراسیون یې رامنځته کړي وي او هر یو خپل مستقل سازمانی تشکیل، نوم او اساسنامه ساتي؛ خو د مشترکو فعالیتونو له پاره د عمل برنامه جوړوي چې ورپکې د هر ګوند د مرام څخه ځینې مواد پکښې ځای شوی وی. یا په بله جمله، د عمل په برنامه کې د ټولو ائتلافی ګوندونو د مرامونو مشترک ټکي ځای پر ځای کیږي. د ائتلافی ګوندونو د عمل برنامه کیدای شی د لږ او یا ډیر وخت د پاره وی.

دلته ارزي چې ذکر کړو چې ګوندونه کولای شی په ملي کچه او یا په ولایتي او ولسوالي کچه یو له بله سره ګډې موخې ولری او د هغو د عملي کولو له پاره د سیاست او دولتي واک په همدې سطحو کې ائتلافونه جوړ کړي. داسې هم کیدای شی چې په خاصو حالاتو کې د دوو ګوندونو ترمنځ په ملی کچه رقابت موجود او سیالي دوام ولري، خو په کوم ولایت یا ولسوالی کې د هغو د سازمانونو ترمنځ د مشترکو هدفونو د پلي کولو له پاره ائتلافونه را منځته شي؛ یا برعکس.

۱ـ دمعینو مسئلو په اړه د ګوند د موضع څرګندول Positionspapieren: داسې هم پیښیږي چې ګوندونه د یوې یا څو مهمو مسئلو په اړه خپل نظر د یوې اعلامیې یا اطلاعیې په واسطه اعلان کړي. د ګوندي موضع د اعلان په پروګرام کې کیدای شی چې ګوند مثلا خپل مکمل اقتصادی پروګرام او یا تنها د مالیې د جګولو په اړه خپله موضع خلکو ته څرګنده کړي. همدا اوس چې دولت د هېواد د اقتصادي رکود په حالت کې په وړو او متوسطو شرکتونو او هغو کالیو مالېې جګوی چې د ټولنې عام وګړي ترې هره ورځ ګټه اخلي، کیدای شي چې ګوندونه یې په اړه خپلې موضع ګانې څرګندې کړي. همدا ډول ګوندونه کولای شی د سولې او جنګ په اړه، د دولتي ځمکو د غصب اوغاصبینو په اړه او یا ددې دریو واړو موضوعګانو په اړه خپله موضع څرګنده او له خلکو سره شریکه کړي.

د ګوندي موقف او موضع د اعلانولو له پاره په پرمختللو هیوادونو کې د لیکلو ځانګړی شکل منل شوی او رامنځته شوی دي.

 

۱تکتیکی پلانونه: د انتخاباتي او عملیاتي برنامو د ښه پلي کولو له پاره تاکتیکي پلانونو او روځنیو شعارونو ته هم اړتیاشته چې ګوندي رهبران یې باید تل او په جدي ډول په نظر کې ولرۍ. تکتیکي پلانونه د ټول ګوندي سازمان په فعالیت پورې تړلي، خو په عملي ډګر کې زیاتره د ګوندي لومړیو سازمانی کړیو او ګوندي غړو او مینه والو په کار او فعالیت کې ځان ښکاروي. تکتیکي پلان د ستراتیژیکو موخو د پلي کولو له پاره د گوندي مبارزې د مختلفو او ډیرو ممکنو لارو څخه په ټاکلو شرایطو کې د ښې، اقتصادي، بې جنجاله او لنډې لارې انتخابول دي. تکتیکي پلانونه د کمې مودې له پاره وي او کیدای شي چې زر زر بدل شي.    تکتیکی پلانونه ګوندي غړو ته ورښئی چې پخپلو ورځنیو فعالیتونو کې د مرامی موضوعاتو د تبلیغ او پلي کیدو په هکله څنګه چلند وکړي.

۱ ـ ورځني شعارونه: روځني شعارونه د ورځنیو مهمو مسئلو په اړه د ګوند د نظر مهم ټکي دی چې د ګوندي غړو د روځني فعالیت لوری معلوموی او د مبارزې د روحیې په غښتلتیا کې یې ښه رول لوبولی شي. ګوندي ورځني شعارونه د څو مجردو، عامو او انتزاعی جملو میخانیکی ټولګه نه وي، بلکې د ملت مخ ته پرتو ورځنیو غوره مسئلو په اړه د ګوندی مشخصو غوښتنو او موقف ښکارندوی وي. د ګوند روځني شعارونه او تکتیکي پلانونه یو له بله سره تړلي دي.

لکه څنګه چې د ګوند د بریا له پاره یوازې د ستراتیژیکو هدفونو ټاکل کافي نه دي، همدا ډول ګوند باید یوازې دروځنیو شعارونو په تعيین کې هم هومره ډوب نه شي چې خپل ستراتیژیک (اوږد مهاله) او منځمهاله مرامي اهداف ځنې هیرشي. ورځني تکتیکونه او شعارونه (لنډ مهاله پلانونه) د ګوندي ستراتیژیکو اهدافو د ښه پلي کیدو له پاره دی او اړینه ده چې د مبارزې په هره مرحله، هر وخت او هر پوړ کې د ستراتیژیکو، عملي برنامو او روځنیو تکتیکي پلانونو او شعارونو تر منځ دیالکتیکی اړیکې او لازم تناسب په پام کې ونیول شي.

په آخر کې باید ووایم چې په کوم وخت او کومو حالاتو کې د ګوندي مرامونوله کومو ډولو کار واخیستل شی، د وخت او حالاتو په اړتیا او د ګوند او ګوندي رهبرۍ په وړتیا پورې اړه لري. ګوندي مرام، انتخاباتي برنامي، د عمل برنامې او د موضوعاتو په اړه د ګوندي موقف روښانتیا د محتوی، د لیکلې بڼې او  حجم په پرتله یو له بله سره فرق لری چې د هغوی حرفوی او علمی لیکل او د بیلوونکو علامو څیړل بیل بحث غواړي.  

ددې ډول ډول برنامو او تکتیکی پلانونو او روځنیو شعارونو د جوړولو د موضوع د تعقیب او ترتیب له پاره په ګوند کې یوې دایمي فعالې څانګې ته اړتیا ده چې د ګوند د علمی او مسلکی سیاسی پخو کادرونو څخه جوړه وي او له ټولو ولایتې سازمانونو او مهمو دولتی واحدونو سره اړیکې ولري. په داسې لوی کار کې کیدای شي چې د ګوندي غړو د مسلکي ماهرانو تر څنګ د نورو هغو مسلکي ماهرانو له پوهې څخه هم کار واخیستل شي چې د ګوند غړیتوب نه لري، خو له ګوندیانو سره یوځای کارکولو ته چمتو وي. 

(پای) 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱ /۱۵ ـ ۳۱۱۰