آیا پاکستان به بی ثبات ساختن افغانستان ادامـه خواهــد داد؟
انیتا اندرسنگ / اورآسیا ریوو
دولت جدید افغانستان بعد از روی کار آمدن در نخستین اقدام دست دوستی به سوی پاکستان دراز کرد. اما دیده می شود جانب مقابل در مورد کار خاصی انجام نداده است. تشدید حملات شورشیان در افغانستان، اخیرا انتقاد ها شدید مردم و مقامات امنیتی این کشور را برانگیخته است. پاکستان در مبارزه بر ضد افراط گرایی جدی نبوده و در تلاشهایش به شدت ضعف مشاهده میگردد. برعلاوه، تلاشهای که توسط چین مبنی بر تشویق طالبان برای گفت و گوهای صلح حمایت می شد نیز نتیجه قابل ملاحضه ای در قبال نداشته است.
گرچند این تلاشها، جهت تشویق طالبان برای حاضر شدن در گفت و گوهای صلح صورت گرفته است. چین از بزرگترین کشورهای سرمایهگذار در افغانستان است. در گذشته آرزوهایی وجود داشت مبنی بر این که، چین به خاطر امنیت اقتصادی و سرمایه گذاریاش، پاکستان را تشویق خواهد که از تربیه و آموزش هراسافگنان دست بردارد، زیرا پاکستان دوست کشور چین است. در ضمن چین می توانست از پاکستان بخواهد که هراسافگنان را برای ناامن ساختن افغانستان به ویژه در امتداد خط مرزی دیورند نفرستد.
رییسجمهور غنی از زمانی آغاز به کار، تلاش کرده است روابط اش را با پاکستان بهبود بخشد، به این امید که صلح در کشور بیاید. اگر چه رییس جمهور در این باره، نگاه مثبتی نداشته است. غنی زمانیکه درهند حضور داشت گفت، ما امیدوار بودیم که پاکستان در زمینه دهشت افگنی با ما همکاری کند. اما به نظر می رسد که این امیدواری به ناامیدی بدل شده است. این آرزوی بود که می توانست افغانستان را در مسیر توسعه، ثبات و پیشرفت قرار بدهد. رییس جمهور غنی همزمان با به دست گرفتن قدرت، در ماه سپتامبر سال گذشته از طالبان خواست تا در گفت و گوهای صلح حاضر شده و در دولت سهم بگیرند. اما، این گروه ظاهرا در این مورد چراغ سبزی نشان ندادهاند. از سال ۲۰۰۴ ترسایی به این طرف، همواره پروسه انتخابات را مورد تهدید قرار داده و آن هایی را که رای داده بودند مورد خشونت قرار دادهاند. اما هر بار انتخابات باموفقیت انجام شده و افغانستان توانسته است به صورت صلح آمیز، برمبنای قانونی اساسی قدرت را از یک فرد به فرد دیگری انتقال دهد. این بدین معنا ست که تلاشهای طالبان بر ضد امریکا و کشورهای ناتو ناکام بوده است.
جامعه جهانی می داند که طالبان توسط پاکستان حمایت میشود و کلید صلح در دست پاکستان است. به همین دلیل است که رییس جمهور غنی تلاش دارد تا صلح را از طریق پاکستان تامین کند. رییس جمهور غنی انتخابهای فرعی نیز داشت. روی آوردن او به سوی پاکستان بدین معنی نیست که او به اسلامآباد اطمینان دارد یا خود رییس جمهور فرد ساده است. در بیش از یک دهه گذشته پاکستان پناه گاه امنی برای شبکه حقانی و گروه طالبان بوده است. پاکستان این توانایی را دارد که مانع تلاشهای صلح گردد. با این همه، غنی شاید هنوز در خیال گسترش روابط با پاکستان باشد زیرا، رییس جمهور اسبق حامد کرزی، همواره از پاکستان بهخاطر بی ثبات ساختن افغانستان شکایت میکرد. از آن جایی که خشونتهای طالبان به صورت پیچیدهای ادامه یافته است، رییس جمهور غنی در یک نشست گروپ بینالمللی قراردادی در ۲۱ ماه می، درافغانستان گفت: نوازشریف اطمینان داده است که اسلامآباد بار دیگر، اجازه نخواهد داد از که از خاک پاکستان بر ضد افغانستان استفاده شود. اما اظهارات اخیر رییس جمهور غنی نشان می دهد، که پاکستان آنچه را که نوازشریف گفته است عملی نمیکند.
پالیسی پاکستان نسبت به افغانستان بر دو ملاحظه مهم استوار است و ممکن است توسط واشنگتن و کشورهای ناتو درک شده باشد. اما، رهبران غربی آنچه نسبت به پاکستان می دانند محتاط اند و در این باره نظر واضح نمیدهند. نخست، تعهد و پالیسی پاکستان صادقانه نیست. پاکستان افغانستان را به چشم کشوری میبیند، که با هند جدل داشته باشد. زیرا از این ابزار برای نفوذ در جنوب آسیا استفاده میکند. دولتمردان پاکستان، مردم ملکی و نظامیهای این کشور تلاش هرچه بیشتر را انجام دهند تا از نفوذ هند بالای کابل جلوگیری کنند. در واقع، طی سال های گذشته، تلاشهای امریکا و کشورهای ایتلاف بوده است که مانع برگشت طالبان برسرقدرت شده است نه هند. افزایش خشونتهای طالبان گواهی آن است که ناتو دست آوردهایش را از دست نداده است. هم چنان زیرا فشار تروریزم و افراط گرایی قرار نگرفته است. دوم: پاکستان باید بر ضد دهشتافگنان طالب مبارزه می کرد وگرنه مورد خشم و نفرت امریکا قرار میگرفت. به اساس گفتههای، رییسجمهور مشرف، جورج بوش رییسجمهور امریکا پاکستان را تهدید کرده بود در صورت همکاری نکردن با این کشور در جنگ علیه تروریزم امریکا پاکستان را به کشور قرن سنگ تبدیل خواهد کرد.
بنا پاکستان روش را در پیش گرفت تا طالبان را سرنگون کند. در عوض کمکهای نظامی از ایالات متحده امریکا دریافت کند. واشنگتن به خوبی می داند که پاکستان به تولید افراط گرایی و دهشتافگنی ادامه خواهد داد، اما این کشور، به این باور نیز رسیده است که پاکستان به هر طریق ممکن آنها را از بین خواهد برد. بر این اساس، پاکستان هنوز کمکهای نظامی امریکا را دریافت میکند، حتا اگر قتل و دهشتافگنی طالبان افزایش نیز پیدا کند. این استراتژی اگر واقعا یک استراتژی نامیده شود، یک سیاست برد- برد است. زیرا، اوباما ناامیدانه تمام سربازانش به جز ۱۰۰۰ تن آنان را از افغانستان بیرون کرده است. مهلت کاری اوباما در جنوری سال ۲۰۱۷ ترسایی به پایان میرسد. این تنها می تواند طالبان و باداران پاکستانی اش را قانع کند که برای تقویت جایگاه خود وقت دارند. در ضمن بیش از یک میلیارد دالر کمکهای امریکا برای پاکستان نیز داده خواهد شد به این امید که با تروریزم مبارزه خواهد کرد.
اسلام آباد برای بیش از یک دهه خودش را در نقش متحد امریکا در جنگ علیه تروریزم نشان داده است. از سویی هم هند و امریکا را در حاشیه قرار داده است، چه چیزی را به دست خواهد آورد. عدهای از صاحب نظران امریکایی این عمل را به دوستیای تشبیه کردهاند که با و جود اختلافات عمیق، هنوز روابط اش را حفظ میکند. اما عدهای در واشنگتن به صورت جدی خارج نمودن گزینه پاکستانی را برای خوشحال کردن هند و باقی گذاشتن عساکر امریکا در افغانستان، به دقت زیرنظر دارند. پاکستان تا هنوز بخش بزرگی از کمک های امریکا را دریافت میکند. واشنگتن به این باور است که نیروهای نظامی پاکستان طالبان را درهم خواهد کوفت. کوتاه این که پاکستان موثریت خود را در آسیای جنوبی توسط تربیه تروریستان، به این روش که آنها را از بین خواهد برد حفظ خواهد کرد.
غنی به سختی تلاش کرد تا توجه پاکستان را جلب کند. از پاکستان ستایش به عمل آورد و تصمیم گرفت گروه کوچک از افسران نظامی را برای آموزش و تعلیم به پاکستان بفرستد. این عمل انتقادات تند رییس جمهور اسبق و بعضی از وزرای کابینه قبلی افغانستان را در قبال داشت. بهخاطر که امتیاز زیاد داده شد و در بدل هیچ گونه امتیازی هنوز افغانستان دریافت نکرده است. غنی هم چنان حاضر شد برای پاکستان پیشنهاد صلح بدهد. این خود یک معامله نظاهمی با رقیب پاکستان، هند بود. او از پاکستان نخواست که توسط جنگ از طالبان بخواهد تا برای گفت و گوهای صلح حاضر شوند. مقامات پاکستانی و طالبان تا به حال در چندین گفت و گوهای صلح سهم گرفته اند. این گفت و گو ها در بعضی موارد توسط امریکا کمک شده است. اما پاکستان از طالبان نخواسته است تا جنگ رامتوقف کند. روشن است است که پاکستان نه رضایت نشان داده است و نه توانایی آن را دارد تا طالبان را تشویق کند که از راه حلهای دیپلوماتیک کار بگیرند.
نتیجه گفت و گو اخیر صلح با طالبان وضعیت را بیش از هر زمان دیگر وضعیت را بین کابل و اسلامآباد پیچیده تر کرده است. هنوز هیچ چیز معلوم نیست. طالبان همچنان به خواسته شان پا فشاری دارند و خواهان خروج نیروهای بینالمللی از افغانستان میباشند. آنها این موضوع را پیش شرط گفت و گوهای صلح بیان داشته اند. در ضمن حملات بهاریشان نیز به شدت جریان دارد. رهبر این گروه به گمان اغلب در شمال غربی پاکستان شهر کویته پنهان می باشد. کشور چین در زمینه تشویق پاکستان مبنی بر اینکه مانع جنگ گروه طالبان شود نیز بیمیلی نشان داده می دهد. این کشور تا هنوز از پاکستان نخواسته است که دست از بیثباتی و وحشت در افغانستان بردارد. رییس جمهور غنی نه می تواند روی چین و نه پاکستان اعتماد کند، تا آنها در افغانستان صلح بیاورند. در این میان آنچه مهم است پالیسی آینده واشنگتن درباره افغانستان است که تعین کننده میباشد. درحال حاضر جنگ بر ضد طالبان ادامه پیدا خواهد کرد./ برگردان: ضیا صادق
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱ /۱۵ ـ ۰۲۰۷
درمانده گی ۱۴۰۰ ساله و راه گشایی داهیانه اندیشمند افغانستان
سلیمان کبیر نوری
از مدت ها بدین سو پرسش های گونه گونی، در هر کجا و در هر احوالی ذهن انسان ها را به خود منهمک می سازد که گویا، چرا مسلمانان و کشور های اسلامی همه و همه با بحران های جدی و متحیر کننده اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و اخلاقی گرفتار اند؟
به ویژه توسعه و تسریع روز افزون جنگ های قومی، مذهبی در درون « جهان اسلام» از این جهان گویا خدایی و معنوی ؛ کویر وحشت و دهشت، قتل و بیرحمی، بی ناموسی و رذایل عدیده درست کرده است.
از این ها که بگذریم شیوه های عبادی و مناسک، مراسم و تکالیف شرعی و شرعی خوانده شده این آیین و قراات های گوناگون آن؛ روز تا روز با واقعیت زنده گانی و شرایط تحول یافته و منقلب شده عصر کنونی تضاد و تکر پیدا میکند. یکی از مهمترین و بارز ترین موارد همانا روزه ماه رمضان میباشد.
هفته گذشته مقاله دانشورز گرانمایه ی وطن ما محترم عالم افتخار، را زیر عنوان « روزه؛ عنعنه ماقبل عصرِ کار “اجتماعی شده” است! » به مطالعه گرفته بودم. جناب ایشان قریب همه مشکلات موضوع را با شاخص های درشت، روشن و صریح چون:
ـ روزه و سوال روز های طولانی تا شش ماهه،
ـ روزه و سوال عدم تمایز غنی و فقیر،
ـ تکلیف فردی و تعارض با مسوولیت اجتماعی،
ـ کی ها نباید روزه بگیرند و کی ها نباید مجاز باشند که روزه بگیرند؟
ـ آیا خدا به روزه بشر یا حیوان دیگر محتاج است؟!
ـ آیا تحولات و انقلابات هزاره پسین؛ اهمیت تغییر میل جنسی اعراب را هم نداشت؟!
ـ چرا زنان در امر و نهی همخوابگی با مردان؛ مورد خطاب نیستند؟!
ـ جغرافیای قرآن؛ «اُم القری و حولها» و مخاطبش «عرب زبانان» بود و هست!
ـ متباقی هرآنچه در باره روزه... بافیده و لافیده اند و می بافند و می لافند چِرت است و چرند و یاوه و دروغ و حتا شیطنت و منافقت!
به تحلیل گرفته اند. آنچه درین مقال جلیل یافتم، کشف چرایی و چگونگی عدیده ای از پروبلم های مربوطه است. آنچه بر قوت و گرانسنگی و برازنده گی ی این نوشتار می افزاید، نشان دادن راه های برون رفت از این همه منگنه ها و تنش های پیچ و در پیچ است که مسلمانان جهان با آن دست و گریبان اند. این کمینه با مطالعه آن واقعاً کیف کردم و سود بردم. اما بسیار جالب بود که سایت بی بی سی نیز عین مشکلات را در نبشته تتبعی از نام آقای حسیب عمار به دست نشر سپرده است. درین نبشته نیز مشکلاتی از روزه و روزه داری در روز های دور و دراز و ضدیت آن با اصول تندرستی و حیات به تبصره گرفته شده است. انبوه نظرات و فتوا ها و امر و نهی نامدار ترین و همه کاره ترین علمای شعب مختلفه و متضاد اسلامی بررسی شده است.
اما بدبختانه نه فقط از همه آنها کدام گشایشی حاصل نشده و کدام راه برون رفت عملی و معقول، منطقی و علمی دران ها پیشکش نشده است، بل به نظرم هنوز بر مشکلات و درماندگی ها افزوده است و حتا با طرح و توصیه احکام و فتوا های بی اساس و متضاد با نصوص غیر قابل تآویل قرآن؛ عده ای هم خود و هم خدا و هم قرآن و دین را مسخره کرده اند. مانند اینکه در روز های بسیار دراز بالای ۱۸ ساعت باید روزه مطابق ساعات مکه گرفته شود و در حالیکه آفتاب در آسمان است، روزه افطار شود وغیره.
بهتر است شما دوستان محترم صرف نظر از اینکه مقاله جناب عالم افتخار را خوانده اید و یا نه؛ این مقاله جالب و عبرت ناک بی بی سی را یکبار مرور بفرمایید:
جناب عمار در ویب سایت بی بی سی چنین به تصریحات پرداخته اند:
روزه داری در روزهای بلند؛« به تعداد ساعات روز در مکه روزه بگیرید.» همزمان با طولانی شدن روز در بعضی از کشورهای اروپایی در ماه رمضان در سالهای اخیر، برخی دانشمندان مسلمان ساکن این کشورها میگویند که دراز بودن روز، روزه گرفتن را برای بسیاریها در کشورهای اروپایی که طول روز در آن بیش از هجده ساعت است، به شدت دشوار می سازد.
آنها خواستار آن شدهاند که باید راه حل شرعی برای این مشکل سنجیده شود و ساعتهای روزهداری دراین سرزمینها کاهش یابد.
در مقابل برخی دیگر از دانشمندان مسلمان با این نظر موافق نیستند و گفتهاند که یک مسلمان بالغ مکلف است که تمام روز روزه بگیرد، چه روز دراز باشد چه کوتاه.
مبنای استدلال طرفین چیست؟
قرآن تصریح میکند که زمان روزه از سحر تا اول شب یعنی غروب آفتاب است. در آیه شماره ۱۸۷ سوره بقره آمده است:
« و بخورید وبنوشید، تا رشته سپید صبح، از رشته سیاه که همانا شب است، برای شما روشن شود. سپس روزه را تا شب، تکمیل کنید. »
این آیه مبنای استدلال بسیاری از فقیهان مسلمان و مجامع فقهی بوده است، از جمله دارالافتای عربستان سعودی و شیخ حسنین مخلوف، از مفتیان اعظم سابق مصر. مطابق به این دیدگاه، مسلمانان در هرجایی که باشند باید تمام روز، چه ساعتهای آن طولانی باشد چه کوتاه، روزه بگیرند.
پروفسور عبدالفتاح ادریس، استاد فقه تطبیقی در دانشگاه الازهر معتقد است که اینجا نص قرآن مطلق است و خالی از هر نوع قید مکانی. به بیان دیگر « ساکنان سرزمینهایی که آفتاب در آن طلوع میکند و شب و روز در آن شناخته میشود، به موجب حکم این آیه، ملزم و مکلف هستند که روزه را تا غروب آفتاب کامل کنند.»
جمعی از فقیهان سنی و شیعه، از جمله شمار زیادی از فقیهان برجسته دانشگاه الازهر مانند مفتی کنونی و تعدادی از مفتیان سابق مصر که از دریچه مکتب فقهی غایتگرا یا فقه مقاصدی به روزه نگاه میکنند، این دیدگاه را به چالش گرفته و به مکانی بودن حکم آیه بالا تاکید میکنند.
از اهل تسنن، شیخ محمد عبده، نخستین مفتی سرزمین مصر، شیخ محمود شلتوت، شیخ جادالحق علی جادالحق از شیوخ اسبق الازهر، شیخ نصر فرید واصل، مفتی اسبق مصر، علامه مصطفی زرقا از سوریه، و از اهل تشیع، آیت الله ناصر مکارم شیرازی و آیت الله سید صادق حسینی شیرازی از مراجع برجسته تقلید شیعه و محسن کدیور، مجتهد و فقیه اصلاح طلب، از آن جمله هستند.
مبنای استدلال آنها، در کنار استنباط احکام از دیگر آیات قرآن و احادیث پیامبر و اصل فقهی استحسان، واقعیتهای جغرافیایی جهان امروز است. بر اساس این دیدگاه، قرآن در آیه بالا ساکنان سرزمینهای دارای شرایط اقلیمی مشابه را خطاب قرار داده است، نه مناطق دارای شرایط خاص اقلیمی. چرا که بر اساس آنچه علمای اصول فقه اهل تسنن میگویند، پدیدههای کمیاب، حکم و قانون خاص خود را دارند.
محسن کدیور باور دارد که در آیه بالا یک بخش جغرافیایی مشخص مورد نظر است نه همه جا: «از ابتدا شارع حکم آغاز و پایان روزه را در حجاز و مناطق مشابه آن بیان کرده و در این آیه نظری به دیگر مناطق نداشته تا به اطلاق آن تمسک شود. اینکه حکم دیگر مناطق چیست به اجتهاد فقها بسته گی دارد، و الا در آیه صریحا در این زمینه چیزی نیست. به عبارت دیگر آیات و روایات از این حیث در مقام بیان نیستند تا مقدمات حکمت برای انعقاد اطلاق تمام باشد.»
سه دسته گی کشورهای جهان
امروز کره زمین را به لحاظ حکم نماز و روزه میتوان به سه بخش جغرافیایی تقسیم کرد:
سرزمینهایی که بین مدار ۴۳ درجه شمالی و جنوبی قرار دارند و طول روز و شب گاهی مساوی و در نهایت، طول یکی از هفده ساعت بیشتر نمیباشد. در مورد حکم نماز و روزه در این مناطق فقیهان اختلاف نظرعمده ندارند. هر انسان بالغ ساکن این بخش از کره زمین که عذر شرعی ندارد، مکلف است که روزه بگیرد. سرزمینهایی که بین مدار ۴۳ تا ۶۶ درجه شمالی و جنوبی موقعیت دارند. طول روز بین اردیبهشت تا مرداد (ثور تا اسد، می تا اگست) از هجده تا کمتر از بیست و چهار ساعت و طول شب از چند دقیقه تا شش ساعت می رسد. مناطق قطبی که بالای مدار ۶۶ درجه و ۳۳ دقیقه شمالی و جنوبی هستند. این سرزمین ها چند ماه پی هم شب و چند ماه پی هم روز دارند.
در مورد حکم نماز و روزه در سرزمینهای بخش سوم، فقیهان، دست کم اهل تسنن، تقریبا اتفاق نظر دارند که ساکنان آنها باید براساس مناطقی که شب و روز آن مشخص است روزه بگیرند. منتها برخی میگویند که مطابق به ساعتهای روز مکه روزه بگیرند و بعضی دیگر معتقدند که بر اساس افق نزدیک ترین سرزمین معتدل روزه بگیرند.
در سنت پترزبورگ در شمال روسیه طول روز در ماه جون تا ۲۲ ساعت هم می رسد
« رحمت در برابر مشقت »
اختلاف اصلی بر سر سرزمینهای بخش دوم است که طول روز در آن از هجده تا کمتر از بیست و چهار ساعت می رسد و نزدیک به ۳۰٪ از خشکیهای کره زمین را تشکیل میدهند. کشورهای حوزه اسکاندیناوی، بریتانیا، المان، هلند، فرانسه و شمال روسیه، از جمله همین سرزمینها هستند.
بسیاریها در این کشورها میگویند که در چنین ساعات دراز روزه گرفتن بسیار دشوار خواهد بود، بخصوص برای افراد مسن.
دانشمندان مسلمانی که خواستار کاهش ساعتهای روزه گرفتن در این کشورها هستند، به آیه ١٨٥ سوره بقره اشاره می کنند که در پی آیه صیام آمده است. این آیه تصریح میکند که « خداوند برای شما آسوده گی میخواهد نه مشقت و عُسر.» این به آن معناست که روزه برای بیش ازهجده ساعت برای انسان مشقت میآفریند و این مخالف حکمت الهی و خلاف مقاصد شارع است که برای بنده گانش رحمت میخواهد و در تناقض کامل با اصل رفع حَرَج است که قرآن بر آن تصریح کرده است.
به گفته شیخ مصطفی زرقا ، هم این برای عقل پذیرفتنی نیست که مثلا نمازهای روزیا شب را تنها بر نیم ساعت تقسیم کرد و هم این که، یک ساعت روزه گرفت و بیست و سه ساعت روز، روزه نگرفت.
دارالافتای مصر در این زمینه میگوید: « روزه گرفتن برای بیش از هجده ساعت پی هم برانسان دشوار است. کارشناسان گفتهاند، دست برداشتن از خوردن و آشامیدن در این مدت، قطعا به بدن انسان آسیب میرساند و این نمیتواند هدف تکلیف شرعی باشد.»
مطابق دیدگاه الازهر و دارالافتای مصر، روزهداران در ماه رمضان در سرزمینهایی که طول روز آن بیش از هجده ساعت است، مطابق ساعتهای روز مکه افطار کنند.
راه حل دیدگاه سنتی برای رفع این حَرَج که دارالافتای عربستان سعودی از آن نمایندگی میکند، این است که اگر کسی به دلیل دراز بودن روز یا سن بالا، نتوانست روزه بگیرد و یا روزه گرفتن به مرگ میانجامد یا بیماری روزهدار را وخیمتر میکند، روزه خود را افطار کند و در ماه دیگری که توان داشت، قضای آن را به جا آورد.
اما دیدگاه مقابل این است که چنین راه حلی، از یک سو افراد مکلف در این سرزمینها را از فیض و برکت روزه ماه رمضان محروم میکند و از سوی دیگر در تناقض با حکم فرض بودن روزه است که مشمول همه سرزمینها و همه مردم میشود.
'مکه؛ ملاک اوقات شرعی'
الازهر و دارالافتای مصر نماینده اصلی این دیدگاه بین علمای اهل سنت به شمار میروند. مطابق به این دیدگاه که به حدیثی از پیامبر که در آن از تقدیر اوقات نماز و روزه صحبت کرده، استناد میکند، باید در این سرزمینها اوقات شرعی را تقدیر و قیاس کرد.
اما در مورد اینکه مطابق به ساعتهای روز کدام شهر، ساکنان این سرزمینها روزه بگیرند، نظر واحدی وجود ندارد. شماری گفته اند که مطابق به نزدیک ترین شهربه محل سکونت که روز آن کمتر از هجده ساعت است، روزه گرفته شود اما دیدگاه غالب این است که بر اساس ساعات روز مکه امساک و افطار شود.
بر اساس این دیدگاه، خداوند مکه را امّالقری (مادرشهرها) خوانده، نه تنها به خاطر اینکه قبله مسلمانان است بلکه مادر اصل است؛ هم در قبله و هم در تقدیر اوقات شرعی. وقتی اختلال در این اوقات به وجود آید، وقت مکه ملاک قرار گیرد و آنگونه که محسن کدیور نوشته « اولویت با مکه مکرمه است به دلیل اتحاد فعل مکلفین. هیچ شهر دیگری خصوصیت مورد قبول واقع شدن توسط همه مسلمانان را ندارد. اگرچه اگر کسی روز شهر دیگری را هم ملاک قرار داد روزهاش مقبول است.»
براین اساس مسلمانان در این سرزمینها روزه خود را در فجر به وقت محل آغاز کنند و بر اساس ساعتهای مکه در همان روز، روزه خود را تکمیل کنند. مثلا اگر صبح در سرزمینشان ساعت ۳ شروع می شود و مردم مکه چهارده ساعت روزه می گیرند، مسلمانان هم در این سرزمینها میتوانند ساعت پنج بعد از ظهر یعنی پس از چهارده ساعت روزه خود را افطار کنند، حتا اگر آفتاب در آسمان دیده شود.
شیخ مصطفی زرقا در پاسخ به این اشکال که وقتی آفتاب غروب نکرده باشد، مردم این سرزمینها به کدام دلیل می توانند افطار کنند، نوشته است: « بر اساس همان دلیلی که دیدگاه مقابل به ساکنان سرزمینهای قطبی که شش ماه روز دارند و شش ماه شب، جواز میدهد که میتوانند افطار کنند در حالیکه روزشان دوام دارد و آفتاب در آسمان است.»
آنچه از دید او مهم است، مراعات مقاصد شرع در توزیع اوقات نماز و روزه است، به گونه ای که عُسرِ بالاتر از توان انسان پیش نیاید و مقصود شرعی بدون کم و کاست، تحقق یابد.
نظرات که تا شام ۲۷.۶.۲۰۱۵ ابراز شده:
توسط زوار
خوب بالاخره نفهمیدم که این بحث شیرین به پایان رسید یاخیر؟ خوب است که بحث متذکره بین شیعه وسنی روبرو نیست اگرنه میدید که فجایعی دیگری مانند فجایعی که داعش خلق میکند خلق میکردند نمی فهمم که خداوند اول انسان را خلق کرد یا عقل را؟ به نظر میرسد که خداوند اول انسان را خلق نموده است چون یکعده تا هنوز به جستجوی عقل اند وانرا نمی یابند.
توسط hamid
طرفداران ادیان مدعی هستند که دین برای هدایت بشریت از آسمان نازل شده اما هنوز بعد از ۱۴۰۰ سال حتا مطمین نیستند چند ساعت در روز باید روزه گرفت و یا هنوز بحث می کنند سنگسار بکنیم یا نکنیم و یا دست را باید برید و یا کوتاه کرد. این ها همه براساس کتابی است که مدعی است هیچ شک و تردیدی درآن نیست.
این ها همه نشان می دهد پیروان ادیان نه از دستورات خدا بلکه از دستورات کسانی اطاعت می کنند که خود را مفسر کلام خدا می نامند. بنابراین شما می توانید از دستورات آقای مکارم شیرازی و یا کدیور اطاعت کنید و در واقع خدای شما که به شما می گوید چه کنید و چه نکنید همان آقای کدیور و یا مکارم شیرازی است.
این آقایان بدون این که از زور استفاده کنند فقط با اقناع دینداران به این که آنها مفسران کلام خدا هستند رفتار دینداران را کنترول می کنند.خوب که دقیق شوید می بینید ریشه دین هم همین جاست. ابتدا یکی مدعی می شود که نماینده خداست و کتابی هم به مردم عرضه می کند و مردم را کنترول می کند، سپس مفسران همان کلام (که بعد معلوم می شود هزار مشکل دارد) وارد می شوند تا از این نمد برای خود کلاهی بسازند.
توسط13581127
يك راه حل هم اين است كه اصلا روزه نگيرند و بين فقهای اسلام ، اين دين رحمت ، تفرقه نيانداخته ، سبب فتنه ی جديدی نشوند.
توسطIRAN
جالب اينه تو نيم کره شمالی ساعت روز بلند تر و تو نيم کره جنوبی ساعات روز کمتره مثلاً اگر اسلام در قطب جنوب ساخته ميشد چون تو اين فصل اونجا همش شبه کلاً روزه نمي گرفتن .اين از خواص تقويم قران و مسلمانان هست که هيچ نظمی در اون وجود نداره.
توسطعلی
اميدوارم يك روزی تحقيقات وسيع علماي اعلام به اين نتيجه ختم بشه كه روزه نه تنها از نظر زماني، بلكه از نظر مكاني هم فقط واسه اهالي مكه مكرّمه واجبه!
توسطomid_azimbek
سلام و عرض ادب دارم بدین ترتیب آیه ۱۹۵ سوره بقره مبارکه ?؟
توسط majh
به جای این بحث های بی پابان چرا برای تثبیت تقویم قمری بحث نمیشه که یک بار برای همیشه ثابت بشه زمان روزه گرفتن در سال، مثلا در فصل پاییز یا زمستان.
توسط مـدارا
حال که علما دارند به این نتیجه میرسند که ڼ در آیه روزه یک بخش جغرافیایی مشخص مورد نظر است نه همه جا ة، کاش رودربایستی را کنار بگذارند و بگویند که قرآن یک برهه تاریخی مشخص را مورد نظر داشته و نه همه زمانها، نه این که توجیهات عجیب بتراشند برای چیزهایی از قبیل مساله وجود خفت آسمان و جن در قرآن و حقوق نابرابر زن و مرد و مومن و غیرمومن و در جان و مال.
الآن در زمانه ای زنده گی می کنیم که عقل جمعی بهتر ازهرکتاب کهنی می تواند راه گشای مسایل روزمان باشد، مخصوصا که می بینیم که دستورالعمل های کتابهای کهن چه فجایعی را در منطقه رقم میزند و زده است.
http://www.bbc.com/persian/afghanistan/2015/06/150625_mar_islamic_fatwa_on_ramadan
اینجانب؛ البته که دعوی ندارم که ارزش این مقاله و نظریات مندرج در آن و یا ارزش و بهای کامل مقاله و طرح و تحلیل اندیشمند وطن مان عالم افتخار، را صد فیصد دانسته ام و میتوانم سخن آخر را بگویم.
به نظرم مقاله بی بی سی؛ مقاله معلوماتی خیلی مفید و ضروری است و نه بی بی سی و نه نویسنده محترم آن جناب عمار دعوا ندارند که مسایل را طرح و ریشه یابی و حل نموده اند یا می نمایند.
ولی مقاله جناب عالم افتخار نویسنده کتاب بی پشینه و بی نظیر «معنای قرآن» به طرح و ریشه یابی و حل مشکل می پردازد.
ایشان با خود حقیقت زنده گی مشکل را مطرح می نمایند. کارگری به ایشان گفته است که برای آنکه بتوانم روزه ماه رمضان را بگیرم یک ماه رخصت بدون معاش گرفتم. یعنی گرسنگی میکشم و در خانه میخوابم؛ به زن و فرزند خود نفقه نمی آورم، روزه برای خدا میگیرم تا مرا نسوزاند . به دوزخ عذاب نکند.
می بینید که طرح مشکل فراتر از کوتاه و درازی روز هم است. اصلا چرا یک فرض خدا موجب شود که ده فرض دیگر او مانند تامین نفقه فامیل و کار ضرور و مفید به خلق الله، ازان متاثر گردد؟
نقص در خداست یا در شارع و مدعی نماینده گی خدا؟
آیا خدوند نعوذ بالله روز های بالاتر از ۱۸ ساعت تا شش ماه را نمی دانسته که روزه را از سحر تا غروب حتمی آفتاب در همه دنیا فرض کرده یا طبق قرآن کتاب خدا؛ گپ جای دیگر است؛ آیا خدا در مقابل فرضیت روزه؛ فرایض دیگر خود را فراموش کرده یا تعطیل نموده است؛ یا عقل مدعی های نماینده گی از خدا و پیغمبر قفل و مهر و موم شده میباشد؟!
به نظر من؛ در برابر درماندگی قرون و حتا ۱۴۰۰ ساله تیکه داران محترم دین و عبادات؛ آقای افتخار مشکلات را کاملاً با دیگاه روشن علمی، عقلانی و قرآنی به تحلیل گرفته و راه های برون رفت را نیز تصریح فرموده اند. ازجانب دگر، هموطنانی در پای نبشته محترم عالم افتخار نظریاتی ارایه داشته اند که در خور تعمق و تفکر است. اینگونه نظرات و جسارت ها حتا۵-۱۰سال قبل نامتصور بود.
با درنظرداشت مراتب فوق این جانب از همه عالمان روشن بین دین، دانشمندان، خردورزان، محققین و پژوهشگران اساطیر و تواریخ و جریانات عینی عصر و زمان ما؛ احترامانه و صمیمانه متوقع بوده و تقاضا به عمل می آورم که این دو مقاله را به دنبال هم به مطالعه گرفته به پخش و تعمیم مندرجات آنها میان مردم و نسل جوان همت نمایند و نظریات اضافی و تکمیلی خویش را در مورد اقامه فرمایند. این مقالات باید در تمامی مدارس و مکاتب و دانشگاه ها درس داده شود و اهل منبر باید خود را به اطلاعات و دانش های عمیق و جدید مندرج در آنها مجهز نمایند.
لینک مقاله محترم عالم افتخار که حاوی نظریات هموطنان نیز میباشد:
http://homayun.org/?p=5711
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱ /۱۵ ـ ۲۹۰۶
داعش ، ارواح خبیثه زاییده سیاست های جیواستراتیژیک بین المللی
ع. بصیر دهزاد
با آنکه دیدگاه ها پیرامون زایش داعش و ریشه یابی ایجاد آن دلایل کافی ، قابل دقت و قبول را بدست داده اند، دیگر هرگونه شک و تردید منتفی است که این روح شیطانی به غیر از همان ارواح خبیثه بیش نیست که در دست تشنه گان زر و سیم و عاملین بین المللی غارت ملت ها قرار دارد؛ و تکرار یک طرح سازمان یافته تر و انکشاف یافته تر القاعده در میان ملت های اسلامی و بر ضد ملت های اسلامی میباشد که اکنون موجودیت یک تعداد کشور ها و موقعیت جغرافیائی شان را به در معرض زوال ، فروپاشی و تجزیه قرار داده است. این پدیده شوم که تا به حال هر گونه وحشت و دهشت خون ریختن ، سربریدن و ده ها اشکال و نمونه وحشت انسانی را به تجربه گرفته است، چیزی دیگر را به ملت های اسلامی نداده است. این وحشت انسانی داعشیان بدون شک بعد از دوره جنایات اشد ضد انسانی و جنگی که توسط دولت های استعماری در دوران سیطره شان بر آسیا، آفریقا و امریکای لاتین انجام دادند، کشتند و سر بریدند، بی نظیر ترین جنایات ضد بشری در تاریخ معاصر، به خصوص آسیا است. همانگونه که دولت مداران دول استعماری با آنکه بعد از ختم دوره استعماری و آن جنایات بی نظیر شان که انجام دادند ، اکنون خود را طراحان و مدافعان حقوق بشر میدانند، تا به حال هیچ یک از این دولت ها رسماً در برابر جهانیان جنایات ضد حقوق بشری و جنگی خود شان را محکوم نکرده و حرفی مبنی بر معذرت خواهی را در برابر مردمان متضرر از جرایم هولناک شان به زبان نیاورده اند و هیچ گونه تعهد مبنی بر عدم تکرار آن جنایات را هم نداده اند، به همان گونه جنایات هولناک داعش را در کشتن و سربریدن ها پایانی نیست.
با آنکه پدیده داعش میتواند برای طالبان عقب مانده قرون اوسطایی و دیگر یک وسیله ( به گفته البغدادی ، دوای تاریخ تیرشده !) کهنه شده دستگاه های استخباراتی منطقه و بین المللی حیثیت یک « سرخور » را داشته باشد، اکنون پدیده داعش در کشور مظلوم و عمیقا، آسیب دیده و آسیب پذیرما هم به یک واقیت عینی تبدیل شده است که به مانند ارواح خبیثه به شکل مرموز در حالت شکل گیری است.
پیرامون این پدیده زشت نه تنها نکات بیشماری وجود دارند تا مورد تدقیق ، تحقیق، ارزیابی محققین تاریخ ، حقوق و سیاست صورت گیرد بلکه یک مساله خطرناک جدید برای ما ، ملت ما و سرزمین ماست که در خطر فروپاشی بیشتر و عمیق تر از زمان حاکمیت تنظیم های جهادی و طالبان قرار دارد. با بروز داعش و اهداف آن دیگر طرح مسایل
نامیمون مبنی بر تعلقیت های زبانی و قومی در برابر اهداف « بزرگ » داعش و دلالان عقب پرده آن ها خیلی ها کوچکی میکنند و آن اینکه میتواند سوال تجزیه و تقسیم مجدد کشور های آسیایی « مربوط یک خط زنجیری در این منطقه آسیا که منابع بی پایان زیر زمینی » آن برای بقا و اسارت ملت ها توسط اژدهای تشنه حرص و آز جهانی مطرح است ، یعنی همان تقسیم مجدد این کشور ها از زمان ختم سیطره استعماری کهنه غرب ، اخصاٌ انگیس. این پیشبینی نمی تواند در دراز مدت دور از وقوع باشد که شیوه انگلیسی که اقوام بزرگ با خط کشیدن های تصنعی
« سرحدات » از هم جدا ساخته شدند ولی به مانند بم های « همیشه در حال انفجار» برای نا رامی های منطقه وی و مخاصمت های ملی و قومی در درون کشورها ، گذاشته شدند که تا به حال ادامه داشته است ولی اکنون ممکن
« خط کشیدن های جدید ی » به کار باشد تا « ما ها » در عمق رنج های بیکران داخلی و منطقه وی درگیر باقی بمانیم. یکی از تفاوت های میان سیاست های ظالمانه و ضد حقوق بشری و ضد حق ملت ها در تعین سرنوشت خود شان در دوره استعمار کهنه و بعداٌ ایجاد القاعده و اکنون بروز داعش در آن است که در اولی استعماریون مستقیماٌ با مردمان استقلال طلب « بدون در نظر داشت مساٌله دین و مذهب » می جنگیدند، برای دومی ( در اول تنظیم های جهادی و بعداٌ القاعده و طالبان) پول ، سلاح و مشورت میدادند و سوال جنگ بر ضد کمونیزم و شوروی مطرح بود. ولی حالا تمویل بی حد گروه های اسلامی در کشورهای اسلامی و بر ضد ملت های اسلامی مطرح است. طراحان پس پرده تنها پول نقد در اختیار میگذارد و پلان طویل المدت را در قدمه ها هدایت و رهبری میکند و در واقعیت زمینه پیوستن دها هزار جنگ جویان « خوب آموزش دیده » از کشور های غربی ( از آسترالیا تا اروپا ، کانادا و امریکا) ، متخصصین عرصه های تکنالوژی ( کمونکیشن انترنتی) ، و بکار گیری وسایل اطلاعات جمعی، اقتصاد وغیره را نیز مساعد ساخته اند.
پس اینجا عمق موضوع نه تنها عطف دقت و توجه بر این روند زشت و خشن در سیاست های کنونی میباشد بلکه عطف توجه و تمرکز سیاست ها و خطوط فکری و عملی سیاسیون، و تحلیل گران ، نیرو های ملی و وطنپرست ترقی خواه و سازمان های موجود سیاسی افغانستان در مبارزه هدفمندانه بر ضد داعش و اهداف طویل المدت آن نیز مطرح میباشد.
چند فاکت سوال برانگیز:
داعش میلیارد ها دالر پول نقد در دست دارد مثلاٌ اگر برای یک طالب یکصد تا یکصدو پنجاه دالراز طالبان بدست میآورد که از منابع بدست آمده از شیخ های عربی ( سعودی و قطر و منابع مخفی استخباراتی پاکستانی وغیره) ،تمویل میگردد، داعش حتا تا ۵۰۰ دالر به یک جنگ جوی عادی خود میپردازد.
داعش از فروش منابع نفتی پول بدست میآورد ، آثار گرانبها تاریخی را به فروش میرساند، کی خریداران این منابع نفتی اند، اخبار در چند ماه اخیر منتشر گردید که آثار تاریخی تخریب شده از محلات تاریخی سوریه در بازارهای اروپا سرازیر میشوند. کشتی های نفتی قاچاق با ساده گی در آب ها در رفت و برگشت اند، در حالیکه اگر یک کشتی روسی و یا ایرانی به طرف یمن در حرکت باشند، همه وسایل اطلاعاتی و منابع خبری غرب گزارشات دقیقه وار جمع آوری و ارایه میکنند ، ولی از رفت و برگشت این کشتی ها هیچ خبر و گزارشی برای دستگاه های خبری و ژورنالستیک غربی قابل دلچسپی نیستند.
نظر به ارقام غربی اکنون بیش از ۲۴۰۰۰ جنگجویان داعش از کشور های غربی « با مهارت های خاص جنگ های چریکی و کوماندویی » ، از اروپا گرفته تا امریکا و آسترالیا ، درعراق و سوریه می جنگند، تعداد از آنها در رفت و برگشت اند. آنها که تعداد زیاد شان با یک گذشته جرایم جنایی شان در نزد پولیس این کشورها ثبت اند، به هدف چور چپاول و غضب دارایی نقدی مردم میروند و به همین خاطر به ساده گی انسان میکشند و شدید ترین جرایم ضد بشری و جنگی را مرتکب میشوند. یا اینکه اینان مورد پیگرد قانونی قرار نمی گیرند و اگر میگیرند با مجازات خفیف و سمبولیک محکوم میگردند. سازمان عدالت بین المللی هنوز در بررسی ایجاد کدام پرونده جرایم شدید جنگی و ضد حقوق بشری داعش و داعشیان نیست و کمتر لب از لب تکان میدهد.
( تذکر: قرار معلوم بیشترین جوانان که در کشور های غربی به اکستریمیزم اسلامی روی آورده اند و یا در جنگ ها عملاٌ اشتراک دارند و یا علاقمند اشتراک در جنگ تحت بیرق داعش هستند، در خانواده های بزرگ شده اند که در آن طفل به اشکال مختلف از رشد ، انکشاف مصوون روانی و تعلیم و تربیه مناسب محروم بوده اند و طفل خود در انبوه محرومیت های خانواده گی منجمله خشونت های فزیکی، روانی و جنسی و در محیط انبوه با عقده مندی ها بزرگ شده اند. آنان با این چنین گذشته ومعضلات روانی، جرایم جنایی و تمایل به مواد مخدر، اکستریمیزم اسلامی را برای خود یک مصوونیت و آرامش روانی میدانند و با ساده گی در چنگ تشنه گان خون و پول و قدرت می افتند که جنگ، کشتن و سربریدن برای شان به ساده گی قابل قبول و عمل است.)
با آنکه بیش از ۵۰۰۰ نظامی امریکا در عراق حضور دارند و امریکا بمبارد های روزنه را در عراق انجام میدهد و فغان سرداده است که گویا این حملات هوایی برای امریکاییان روزانه ۵ تا ۸ میلیون دالر هزینه دارد و علاوتاٌ از « جنگ علیه داعش » حرف میزند در حالیکه این مبلغ تحت نام مصارف روزانه جنگ برای کشور مانند امریکا در حکم جیب خرچ روزانه است . از جانب دیگر امریکا در موضع سیاسی- ژورنالستیک و استراتیژی نظامی خود در برابر تهدید های داعش قاطع نیست وحتا شک و گمان ها را در بمباردمان مواضع اصلی داعش در عراق و احتمالاٌ در سوریه نیز بیشتر ساخته است. در دو کنفرانس اخیر پیرامون جنگ بر علیه داعش موضع امریکا خیلی ها دوگانه و غیرواضح بوده است. مثلاٌ نماینده جنرال بزرگ امریکایی در کنفرانس متذکره ضرورت یک جنگ قاطع را مطرح نکرد بلکه اصطلاحات به معانی دوگانه یعنی « ما تجارب را برسی مینماییم، ما درس گرفته ایم » وغیره. آقای اوباما در کنفرانس اخیر روی قضیه واضحاٌ گفت که « ما بر علیه داعش جنگ میکنیم ولی زمانی عقب نشینی هم لازم است » ؟
انگلستان در مبارزه با داعش کمتر حرف به زبان میآورد. تنها به عنوان « خیرخواهی ؟ » یک وزیر انگیسی طی سفرش به کابل گفت که دولت افغانستان بایدًید با دولت پاکستان در مبارزه با تروریزم همکاری نماید.
دولت امریکا با آنکه از تباه ساختن و بربادی ملت های مانند لیبیا ، سوریه و عراق سیرایی نیافته است، ادامه جنگ با دولت و سرنگونی حکومت مشروع بشار الاسد را هدف نهایی تعین نموده است. دولت سوریه در حالیکه در موقعیت سیاسی و نظامی- دفاعی اش در برابر اسراییل سیاست روشن دارد و کدام تهدید برای کشور های دیگر منطقه نیست و نبوده است ولی با آنهم امریکا ، فرانسه و انگلیس خود ایجاد گر اولین گروه های تند رو خون خور در سوریه شدند که در جنگ روزانه جرایم اشد ، هولناک و بی نظیر جنگی را مرتکب میشوند. این کمک های مالی، سیاسی و استخباراتی زمینه سازی نمود که داعش کنونی از میان همین گروه های خون خوار شکل گیرد و بحیث ارواح خبیثه و مرتکبین جرایم جنگی و ضد بشری و عامل وحشت و دهشت زمان عرض وجود نماید.
قرارگزارشات چند سال قبل حدود چهار تا شش هزار کارمندان مخفی اطلاعاتی سی – آی – ای در افغانستان در میان مردم محل فعال اند. ممکن همین رقم کمتر و زیاد تر را دستگاه استخباراتی انگلسی « ام آی ۶ » را نیز در افغانستان داشته باشند. چگونه با وجود اطلاعات دقیق از موجودیت مراکز سربازگیری و تعلیمات جنگی ، بر آنان حمله صورت نمیگیرد و آنها با مصوونیت مصروف گسترش فعالیت های شان در افغانستان اند.
چرا و چگونه تصور دیگر از انکشافات جنگی شمال افغانستان داشت که گروه های داعش از پاکستان گروه گروه با وسایط داخل افغانستان میشدند و از آنجا با سرویس ها به ولایات شمال افغانستان انتقال میآفتند. آیا این نیروی بزرگ اطلاعاتی نمی میتوانستند در جلوگیری و یا دادن معلومات به ارگانهای کشفی افغانستان کمک کنند؟ یک مثال دیگر: ولایت کندوز در آغاز جنگ ها در معرض سقوط قرار داشت، بزرگترین پایگاه نظامی المان و مرکز تربیه پولیس در کندوز چنان در بی پروایی خاموش بود که گوئی آنها هیچ گونه تهدید را پیشبین نیستند. بر مبنای واقعیت فوق نمی توان از شریک بودن و نقش دستگاه استخبارات پاکستان در انتقال و سازماندهی فعالیت داعش چشم پوشید و انکار نمود.
هدف نویسنده از اراهی فاکت های فوق در آن بوده است که داعش زایش یک چالش بزرگ و دیگر یک پدیده است که نمیتوان از آن بحیث وسیله پیشبرد سیاست های جیواستراتیژیک قدرت های آزمند منطقه و جهانی انکار نمود و ابراز تشویش ، نگرانی خویش را نهان گذاشت. دیگر کشورهای که در خط زنجیری کشور های منابع برزگ زیر زمینی از شرق میانه سوریه گرفته تا عراق، ایران، افغانستان، آسیای میانه ، روسیه و چین در معرض یک پلان طویل المدت قرار دارند. طرح یک پلان تقسیم مجدد سرزمین های بزرگ در این منطقه آسیا مطرح است.
کدام خطرات جدید در ادامه بروز مقطعی داعش و ادامه « فاورد پالیسی » در این کشور ها ممکن و محتمل خواهد بود:
۱- خطر از هم پاشیده گی ملت های بزرگ، آغاز و ادامه جنگ های داخلی برای ایجاد دولت های کوچک بر مبنای زبان ، قوم و مذهب. ( کرد ها، تاجیکان، ازبک ها، بلوچ ها، پشتون ها، ایغورها ، اسماعلیه ها، مناطق شیعه نشین و سنی نشین و ممکن ده های دیگر). در واقعیت تطبیق پلان تجزیه یوگوسلاویای بزرگ و چک و سلواک در اروپای شرقی که از یک جانب با فروپاشی سیستم های سوسیالستی به ارزش صد ها ملیارد دالرمنابع اقتصادی این کشور با رایگان در دست کنسرن های بزرگ اروپای غرب افتاد و از جانب دیگر موجودیت یک دولت بزرگ و قدرتمند یوگوسلاویا از صفحه جفرافیای اروپا حذف گردید.
۲- ضعیف ساختن ملت های اسلامی با بکارگیری خود مسلمانان بر ضد دین و ملت خود شان .
۳- سلب حاکمیت های ملی و خطر بزرگ تجزیه پذیری سرزمین های برزگ .
۴- به وجود آمدن حکومت های تیران و دیکتاتور تحت نام اسلامی به مانند دول ژاندارم و ضد آزادی و دموکراسی و مضحک به مانند عربستان سعودی، قطر و پاکستان.
۵- ضعیف ساختن مداوم احساسات ملی و وطنپرستی ، حاکمیت ملی و ارزش های فرهنگی و در عوض تقویه روحیه فردی در برابر ارزش های اجتماعی و گسترش روحیه و غریزه های پول و مادیت در برابر احساسات عاطفی ، ارزش های اخلاقی- اجتماعی و وجدان بشری و انسانی.
۶- مضحک ساختن دین و ارزش های عاطفی و انسانی دینی و استفاده از دین بحیث وسیله خشن ، ارعاب و فشار.
چه میتوان کرد؟
مهارت سیاست های ضد بشری و ضد استقلال و حق تعین سرنوشت ملت ها که کاربرد اصطلاح سیاسی « جیو استراتیژیک » بدیل خوبی و مناسب به عوض فارورد پالیسی است، چنان سازمان یافته و پیشبینی شده است که ملت های مانند افغانستان هنوز یک معضله داخلی را مهار نکرده به معضله جدید مواجه و دست و گریبان میگردد. سیاسیون و سازمانهای سیاسی شان و دیگر روشنفکران ترقیخواه و روشن ضمیر اعم از چپ ، میانه و لیبرال سیاسی و مذهبی در چنین مقطع های داغ سیاسی و جنگی خود در چند راهه ها قرار میگیرند و خود و سازمانهای سیاسی شان را کمتر میتوانند از در خود فرورفتگی نجات دهند. آنها هنوز از بررسی و نقد و محکومیت های « دیروز » نتوانسته اند برون شوند و به دفکتور های فعال سیاست روز تبدیل گردند.
با آنکه توقع از دولت ها و حکومت های دیروزی ( تنظیم ها ، طالبان و دستگاه مافیایی کرزی) نمی بوده است که آنها با سیاست واضع و فعال در چنین مسایل سر در یخن تفکر فرو برند و به ایده و آرای ملت مراجعه نمایند، ولی مسوولیت دولت کنونی که ادعای سیاست جدید را دارد، این است که در برابر داعش و حامیان آن به سیاست های جدید ملی – وطنی و سیاست فعال و مستقلانه ا در درازمدت متوصل گردد. بناٌ وظایف جدید و با محتوای جدید با سیاست جدید مطرح بحث و عمل زمان کنونی میگردد که غفلت بر آن مصایب و خطرات بزرگ و بی مانند و
غیرقابل پیشبینی را بر ملت مظلوم در حال و آینده تحمیل خواهد کرد.
نویسنده معتقد است که الترناتیف های جدید میتواند مساٌله جلوگیری از پیشرفت بیشتر داعش در افغانستان و منطقه ما را به یک بحث ، ارزیابی و تصامیم ممکن و عملی ( ملی و وطنی) ضرورت روز متبارز سازد و آن اینکه:
- ایجاد یک کنفرانس مشترک سازمانهای سیاسی ، اجتماعی ترقیخواه و جامعه مدنی موجود در افغانستان روی موضوع دفاع و تعهد مشترک از حاکمیت ملی و سرزمین افغانستان به حیث سرزمین و ملت تجزیه ناپذیر افغانستان. مثلاٌ سازمانهای سیاسی ترقیخواه کنونی در افغانستان میتوانند ابتکار چنین اجماع سیاسی- ملی را بدست گیرند.
- از آنجاییکه دولت کنونی به هیچ وجه با تکروی های سیاسی و سیاست خارجی غیر فعال اش نمیتواند در برابر
ابرقدرت جهانی حرص و آز سر استقلالیت بلند نماید، این نکته حایز اهمیت جدی و حیاتی است تا دولت مداران طراز اول حمایت ملت بخصوص نیروهای مختلفه ملی و ترقیخواه و نیروی برزگ و موثر تحول خواه کنونی ( نسل پویا و روشن اندیش جوان ، نیروهای سیاسی مربوط به احزاب و سازمان های سیاسی- اجتماعی و جامعه مدنی ) را با خود کسب کند. بناٌ یک جمع آمد بزرگ دولتمداران با نماینده گان این نیروها چه در داخل و چه از خارج کشور تحت نام
« اجماع ملی » دایر نماید و زمینه یک تفاهم سیاسی، مبارزه و همکاری مشترک را مساعد سازند تا باشد که روان اجتماعی و مورال جامعه با مساله « دفاع مشترک از سرزمین مشترک » گره خورند.
- ایجاد همکاری ها و توافقات منطقه وی وطرح یک پلان مشترک و عملی در مبارزه با داعش و عوامل استخباراتی پس پرده آن . مثلاٌ دولت افغانستان میتواند ابتکار یک کنفرانس منطقه وی با دول که در تهدید حال و آینده داعش قرار دارند، را بدست گیرد و طرح پلان را قبلاٌ با در نظر داشت دو الترناتیف فوق فورمولبندی و در چنین یک کنفرانس بحیث پلان ابتکاری دولت افغانستان مطرح نماید.
- احیای تقویه روحیه وفاق ملی ، وطنپرستی وتجزیه ناپذیری افغانستان در پروگرامهای درسی مکاتب ابتدایی ، متوسط و ثانوی تا نسل آینده ساز با روان ملی و وطنپرستی تربیه گردند.
- تبلیغات سازمان یافته با پالیسی تبلیغاتی یکسان رسمی از طریق تمام تمام وسایل اطلاعات جمعی ، در دفاع از نیرو های مسلح کشور و دادن مسوولیت با این وسایل اطلاعات جمعی بحیث تطبیق پالیسی تبلیغانی و ملی.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱ /۱۵ ـ ۲۲۰۶
مبارزه ترقی خواهانه نیازمند موضعگیری مشخص و پیام روشن است
عبدالوکیل کوچی
به هیچکس پوشیده نیست که افغانستان در مرکزداغ حوادث داخلی وخارجی قرار دارد. از دوام جنگ های ویرانگر سی ساله گرفته تا به تشدید حملات گروه های تندرو اسلامی طالب، داعش و لشکرمسلح مهاجر آمده از خاک پاکستان با هزینه هنگفت از سوی خارجی ها به منظور دنبال نمودن استراتیژی های کلان در منطقه که با دستیاری رژیم اسلام آباد برکشور ما تحمیل میشود که در اثر آن روزانه ده ها نفر از هموطنان ما جان های خود را ازدست داده وصدها بیگناه دیگر زخمی وهزاران نفر از سکنه کشور بی خان و مان میشوند.
بآنکه نیروهای امنیتی کشوربه خاطر دفاع از خاک ونوامیس ملی در برابر دشمنان وطن تا پای جان میرزمند ونقشه های شیطانی دشمن را نقش بر آب میسازند ؛ ولی عدم دسترسی به امکانات لازم وتجهیزات پیشرفته از یکسو و از سوی دیگرضعف مدیریت در رهبری نا کارآمد دولت ، خلای امنیتی را بوجود می آورد که به موجب آن دامنه جنگ ها دربیش از بیست ولایات کشور کشانیده شده وچند ولسوالی بدست طالبان و داعش افتاده است. که در پیآمد خطرناک آن مردم از خانه و کاشانه خود فرار نموده ، مکاتب ، شفاخانه ها موسسات دولتی و زیرساختارهای اقتصادی به آتش کشیده شده وتعدادی ازانسان های بیگناه سر بریده میشوند. گذشته از آن چرخ صنعت ، زراعت وهر گونه فعالیت ای اقتصادی ، اجتماعی وفرهنگی از فعالیت باز مانده وبه حالت رکود قرار دارد.
مردم جنگ زده بازهم در گرداب نا امنی فقر، مرض وبیچاره گی، بیکاری، بیماری ومحرومیت بسر برده ودرمیان شعله های آتش وباروت به سختی نفس میکشند. به این ترتیب دارد کشور در بحران عمیق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی فرومیرود که به موجب آن استقلال سیاسی ، تمامیت ارضی و حاکمیت ملی را بیش از هر زمان دیگر به خطر جدی روبرو میسازد و درصورت عدم توانایی مقابله لازم ونیرومند با این صاعقه خطر ناک ، دشمنان افغانستان با خیالات خام که گویا تقدیر کشور پنجهزار ساله افغانستان وسرنوشت ملت آن بدستان ناپاک سندی های اجیر و مزدوران پنجابی رقم زده خواهد شد .
چنانچه درسایه این رویا های شوم ، گروه های مسلح صادرشده از خاک پاکستان هم چون مار وملخ ، زاغ و زغن بدور سنگ های لاجورد ، معادن مس ، نفت و گاز وثروت های رده اول زیرزمینی های کشورهمچو کفچه ماران سیاه حلقه زده ومنابع اقتصادی کشور را در کمین گرفته اند. از سوی دیگردشمنان افغانستان درروند پروسه داعش سازی میخواهند کشور را به تخته خیز اجیران گماشته شده پاکستانی مبدل سازند که از حضور بالفعل وبالقوه شان حتا سران منطقه نگرانی خود را ابراز داشته اند .
این مداخلات نشاندهنده آنست که آنها افغانستان را در محراق نیات شوم خود قرار داده
اند. با چنین حال وهوا واوضاع پیچیده کشورواضح است که مبارزین وترقی خواهان کشوربه خاطر نجات وطن از حالت کنونی با موضعگیری مشخص وبرنامه های کاری علما تنظیم شده وبا بیان روشن ، حقایق اوضاع داخلی وخارجی کشور را دنبال نموده ودر پیشاپیش آنان اندیشمندان فرهیخته وقلم بدستان متعهد ومسوول با تحلیل عمیق وهمه جانبه اوضاع وحوادث داغ کشور را به بررسی گرفته وبا موضعگیری های وطنپرستانه ومسولانه راه حل های قابل قبول را به پیشگاه مردم شریف کشور ارایه میدارند و با آفرینش ها و آموزه های علمی واکادمیک شان راه را بسوی نجات وطن میگشایند که قلم شان توانا باد .
اما هستند عده یی از رفقای قلم بدست ما که حتا با داشتن تجارب گرانبها ودسترسی کافی درعرصه علم وفرهنگ تا هنوز از کنار این همه حوادث خونین با سکوت می گذرند واگرچیزی هم می نویسند از حاشیه روی پا فراتر گذاشته وبا سرهم بندی جملات مقبول وجدا از وقایع وحوادث داغ روز ، به موضوعات دور از مسایل ضروری ومبرم می پردازند. درحالیکه مردم گیرمانده در بحران جنگ فقط درحال حاضر به خاطر پیدا کردن راه برون رفت از بحران کنونی نیازمند راه حل هایی هستند که به موجب آن بتوانند حد اقل نفس بکشند وچاره بهتری را برای نجات خود پیدا کنند چنانچه این موضوع بمثابه مبرمترین مسله برای مردم الویت دارد .
زیرا الویت دادن به مسایل ضروری و اساسی طبعاً بحث های دیگری را در قدمه دوم قرارمیدهد. چیزیکه مردم به آن چشم امید دارند همانا کار روشنگرانه و آگاهی دادن مردم از طریق رسانه های جمعی و سایر امکانت موجود برای بیداری مردم است که نیازمند شعارهای مشخص و پیام های روشن بخاطر اتحاد وهمبستگی ومبارزه مشترک برای پیدایش راه حل های موثر ونجات وطن از حالت کنونی میباشد . این درزمانی میسر شده میتواند که رفقای قلم بدست وفرهیخته ما به مسایل مبرم تمرکز نموده با نیروی قلم با بیان روشن واستخراج طرح های عملی برای تصامیم مشترک وظایف مبرم وحیاتی را مشخص ساخته وبه جامعه پیشکش نمایند. ضرورت زمان است که نویسنده گان متعهد ومسوول ، گذشته ازهمه مسایل فرعی ، بیشترین توانایی خود را به تحلیل مسایل داغ روز وجریان سیرتحولات جاری در کشور جنگ زده افغانستان باز هم متمرکز ساخته ودیگر آفریده های علمی وغیرعاجل را متعاقبا رویدست بگیرند .
قلم زیباست در ابهام رنگش را مکن ضایع
که شف شف گفتن بیحد به شفتالو نمی ارزد
طوریکه معلوم است مردم درزیر پاشنه های خونین ستمگران وزورگویان ، درمیان خون وآتش وحملات جنگی دوسوی جبهه گیرمانده اند ودر گرداب بحران های سیاسی ، منطقه وی ، قومی و مذهبی نفس کشیده و در حالت بی سرنوشتی بسر میبرند وهرلحظه بیم آن میرود که درچنین تیره راه ظلمت به اشتباه قدم بردارند. ازین رو مردم در حال حاضر نیازمند جهش هشیارانه وبیدار کننده ای هستند که بر بنیاد آن بتوانند سرنوشت خود را به دست خود گرفته در راه صلح وثبات کشور سهم فعالانه بگیرند. پس ازین مردم نباید قربانی نیرنگ ها، تظاهر وطلسمات دشمنان گردند. آنچه مسلم است عمل است وعمل ملاک معرفت آنهاست که بر پایه آن شناخت دوست از دشمن تکمیل می شود مردم باید دشمنان خود را از نیات شوم واعمال و کردارشان شناسایی کنند و پس ازین فریفته بازی با کلمات نشوند. از معاملات پشت پرده آنها و زد وبند های پی درپی ایشان را تشخیص دهند. وقتی مردم درست می توانند بیاندیشند که در پرتو اندیشه های نجات بخش و آفرینش ها وپیام های مشخص سروران قلم بیشترازپیش قرار بگیرند که چشم امید ملت بسوی آنها باز است.
هموطنان بگویید چاره وتدبیر چیست
بهر نجات وطن مشکل تاخیر چیست
میرود این سر زمین در لبه پرتگاه
راه برونرفت ازین حالت دلگیرچیست
هستی این میهنم رفته بکام بلا
راه نجاتش بگو توضیح و تفسیرچسیت
ملت هردم شهید منتظر کار ماست
گر نشویم ما یکی شکوه ز تقد یرچیست
تا به ثریا ر سید ناله و فریاد ها
گوش اگر نشنود حاجت تقریر چیست
با عمل ظالمي ظا هر دین پروري
شخص مسلمان رالازم تزویر چیست
خیزکه همره شویم درپی این کوره راه
عاشق سر گشته راغصه زنجیر چیست
گر من وتو ما شویم ،مشت توا نا شویم
خاک شود کیمیا حاجت اکسیر چیست
(عبدالو کیل کوچی )
بامداد ـ دیدگاه ـ ۳ /۱۵ ـ ۲۶۰۶
گروه های تندرو اسلامی و جنگ های نیابتی نواستعماری
به یزدان اگرما خرد داشتیم
نشاید چنین روز بد داشتیم
(فردوسی)
عبدالوکیل کوچی
گروه های ساخت عربی ، عجمی و پاکستانی مسبب جنگ های نیابتی وابزاری در دست قدرت هایی است که به وسیله آنها شعله های جنگ درگوشه و کنارجهان زبانه میکشد . طوریکه معلوم است ایجاد بشریت ازهمان دوره آغازین با زد و خورد همراه بوده واز پیدایش آدم تا ایندم ادامه دارد. سلطه جویان جهان از قرن ها تا بدینسو اکثریت نقاط جهان را در اثر لشکر کشی های متعدد وحملات خونین مورد تجاوز قرارداده اند و برای تطبیق اهداف واستراتیژی های توسعه طلبانه خود به منظورغصب سرزمین ها، تاراج ثروت ها ،غارت میراث های فرهنگی وانهدام تمدن ها وبناهای تاریخی ، کشورها را به خاک وخون کشانیده وهمچنان قاره ها را تحت مستعمره خود درآورده اند. گرچه استعمارپیشینه کهن دارد اما تاریخ جدید آن از قرن شانزدهم پس از آنکه قدرت های سلطه جو از مرزهای ملی شان تجاوز کردند برای نا توان ساختن ملتها ، تقسیم سرزمینها وایجاد امپراتوری مستعمراتی که یکی از مشخصه دوران امپریالیستی بشمار میرود با راه اندازی جنگهای صلیبی وجهانکشایی های مکرر، مردمان افریقا را به برده گی کشانیدند ، جوامع هند وچین را منهدم وبا نسل کشی سرخپوستان امریکایی وحملات تجاوزگرانه در دیگر نقاط جهان، حقوق و آزادی های مردم را پامال نمودند. و اما مردم آزاده جهان آرام ننشسته از همان آغاز تجاوزگری ، با عکس العمل های انقلابی و راه اندازی جنبش های آزادی بخش ، قیام ها وخیزش های مردمی وموج نهضت های رهایی بخش ، پرچم مبارزه را علیه سیطره سیاسی و اقتصادی امپریالیستی در گوشه ونقاط جهان بر افراشتند با گسترش تحولات سیاسی ونظامی ودرگیری های خونین بر سرتقسیم جهان که منجر به دو جنگ جهانی گردید در نتیجه آن در بیش از یکصد کشور جهان زنجیر استعماری درهم شکست ودر جغرافیای جهان تغیرات بزرگی رونما گردید. که مهمترین آن تحکیم جنبش سوسیالیستی در راس اتحاد شوروی بطور کل بلاک شرق واز سوی دیگر تجدید قوای کاپیتالیستی موسوم به بلاک غرب در برابرهم قرار گرفتند و درین راستا اوضاع سیاسی نظامی جهان بکلی عوض شد وسرنوشت مردمان و ملت ها با گرایشات متضاد وعده یی به خط سوم گره خورد که در نتیجه آن استعمار گران دیگر نمی توانستند با میتود هجومی ولشکرکشی مستقیم به کشورها سلطه خود را قایم کنند . ولی در اثر پیشرفت های تخنیکی وگسترش صنعت که منجر به رشد سرمایه و تراکم تولید گردید ، نظام های سرمایداری خصلتا به پرورش نوین بهره کشی متوسل شدند و با ایجاد سیاست های تفرقه افگنانه دربین مردمان وملت ها وتشدید جنگ سرد که خود پیش زمینه ای برای تحکیم پایه های نواستعماری بشمار میرفت دست یازیدند .آنان با تغیر شکل استعمار و سیستم بهره کشی جدید و براه انداختن تبلیغات وپروکاسیون بی پایان ، در بین جهانیان زیر نام های خطر کمونیزم ، خطرالقاعده، خطر فونده منتالیزم وحتا خطر ایران ترس وتخویف ایجاد نموده در قدم نخست اروپا را به اصطلاح از خطرکمونیزم برحذر داشتند ودر پی آن قدرت روز افزون خود را نفوذ دادند . درآسیا زیرنام ، اسلام گویا در خطر است جنگ را برنامه ریزی کردند ودر راستای افسانه سازی دفاع از دین اسلام گروه های مجاهدین، با پشتوانه قدرت های اسلامی و غیراسلامی بوجود آمد. آنگاه که اتحاد شوروی ازهم پاشید، طالب و القاعده به ظهور رسانیده شد وقدرت های سلطه جوی این بار با نیرنگ های تازه و بهانه های جدید زیرنام دفاع از دموکراسی روی صحنه ظاهر شدند. که در اثر آن کشورهای شرق میانه بیش از همه عراق قربانی جنگ ها و نیرنگ ها گردید و اخیراً کشورهای دیگر را زیر نام خطر ایران به ترس و رعب روبرو ساختند که به موجب آن در ازا فروش اسلحه پیشرفته میلیارد ها دالر بدست آوردند. طوریکه معلوم است آنان مذبوحانه تلاش می کنند تا اسلام را از خطر کافر و کافران را ازخطر اسلام گویا بر حذر ساخته خود از آن بهره برداری کنند. به گونه مثال بدرازا کشیدن مذاکرات هسته ای ، صحنه سازی های جنگ در شرق میانه و افغانستان گواه زنده این مدعاست. طوریکه دیده میشود موجودیت خطر ها وپروسه خطر سازی زیر نام مجاهد ، طالب، القاعده و داعش همچون مسبباتی است که پروسه جنگ را طولانی وخصلتا فرسایشی ساخته وکشورها را در آتش جنگهای نیابتی نیو استعماری فرو می برد زیرا نقاط آسیب پذیر به ناگزیری لشکرعظیم و پایگاه بزرگ را متحمل میشود. واضح است که ادامه چنین جنگ ها پیامدهای نا گواری بروی سرنوشت ملت ها خواهد داشت که از تجزیه و تقسیم کشورها گرفته تا گرفتن جان مردم ، نان مردم ، صحت وسلامتی مردم ، هستی مردم همه وهمه مصیبت هاییست که جنگ ها با خود حمل میکنند .
کشورما افغانستان که در زمان استعمار انگریز طی یک سازش و معامله با روس تزاری بین دوقدرت به حیث یک سرزمین حایل ودست نخورده باقی ماند چندین مرحله از کاروان ترقی وتعالی عقب افتاد. آنگاه که در زمان اعلیحضرت غازی امان اله خان ستاره اقبال مردم تابیدن گرفت از یکسو موجودیت جهل و پسمانی، کمبود فرهنگ و دانش و از سوی دیگر دسایس شوم استعماری نهضت جوان امانی را ناکام ساخت. بار دیگر دوران حکمرانی نیم قرنه خاندان ملوکانه ، یک مرحله تاریخی کشور را از
کاروان ترقی وتعالی عقب زد.
این بارمجاهدین که به کمک غربی ها در خاک پاکستان تربیه و تجهیز گردیده بودند، به عنوان مدافعین اسلام برعلیه دولت مردمی برخاستند وپس ازعودت قطعات نظامی شوروی هم نتوانستند از جنگ برعلیه دولت جمهوری دموکراتیک و قانونی افغانستان دست بر دارند و با انتقال قدرت بدست مجاهدین وپس از آن طالبان، افغانستان یکبار دیگر درگرداب آتش و خون فرو رفت و راه برای هجوم دشمنان سوگند خورده افغانستان ولشکر بیگانه هموار گردید و درسایه دود و باروت جنگ ، داعش را به ظهور رسانیدند که درنتیجه آن جنگ اسلام با اسلام شکل تازه به خود میگیرد .
مسلمان با مسلمان جنگ کردن
نزاع و حیله ونیرنگ کردن
چه باشد بد تراز این که به میهن
حضورغیر را پر رنگ کردن
به هیچ کس پوشیده نخواهد بود که ظهور داعش وسرازیر شدن گروه های مسلح از آن سوی مرزها زیر نام مهاجر وجابجایی آنها درگوشه ونقاط کشور زمینه ساز بزرگی برای تاخت وتاز بیگانگان وبه خصوص تروریست های پاکستانی در کشورما میباشد که به موجب آن استقلال ، تمامیت ارضی وحاکمیت ملی ما را زیر سوال خواهد برد .
بآنکه قوای مسلح افغانستان به دفاع از وطن و نوامیس ملی با ایثار و فدا کاری تا پای جان میرزمند ودر برابر توطیه دشمنان افغانستان با شهامت ایستاده گی میکنند ولی موجودیت دولت ضعیف وابسته به خارج با ترکیب وخصلت متناقض در اثر تطمع ، سازش و معاملات پشت پرده با سکوت مرگباری از کنارآن میگذرد. در حالیکه مسوولیت عواقب خطرناک آن را در قدم اول دولت بدوش داشته که میباید در برابر ملت جوابگو باشد. در حال حاضر مردم افغانستان به خوبی میدانند که جنگ ، فقط جنگ دین نبوده بلکه استراتیژی دشمنان سوگند خورده افغانستان با راه اندازی جنگ های نمایشی و نیابتی راه رابرای حضور خود درکشورها هموارساخته و برای بدست آوردن اهداف خود برنامه ریزی میکنند. چنانچه در اثر مداخلات و تجاوز مستقیم و غیرمستقیم رژیم های پاکستان و ایران، همین اکنون گفته میشود در پانزده ولایات کشور جنگ شدید جریان دارد به گونه مثال بیجاشدن هزاران خانه وار در ولایات قندز و ننگرهار ، تشدید حملات هجومی در ولایات بدخشان وشبرغان جا یی که ثروت های زیرزمینی و استراتیژیک کشور درآن نهفته است ادامه دارد. که اجیران جنگی همچون زاغ و زغن بر سر آن میریزند. طبعیست که دوام چنین جنگ های خانمان برانداز پای بیگانه گان را به کشور ما میکشاند وحریم مقدس کشورما تحت تجاوز دشمنان افغانستان قرار میگیرد .مرگ بر متجاوزین ، دست تجاوز از حریم مقدس کشورما کوتاه !
با چنین اوضاع و احوال ، کشوری که زیر ساختارهای اقتصادی آن منهدم گردیده زراعت آن تخریب ، جوانان آن بیکار و پیران بیمار با داشتن صدها هزار معیوب و معلول ، و مردم آن درآتش جهل وفقر ومرض دست وپا میزنند و روز تا روز حلقه زنده گی توسط زورگویان ومستبدین درگلوی شان تنگ وتنگ ترمیشود ، پس راه نجات آنها چی خواهد بود.
با توجه به نظریات جمعی سروران قلم و اندیشمندان وطنپرست وترقی خواه میتوان گفت که راه حل معضله افغانستان از سه طریق میسر و امکان پذیر خواهد بود .
یکم همبسته گی عمومی وسراسری کلیه احزاب وطنپرست وترقی خواه وطندوستان واقعی و دوستداران ترقی وعدالت و کلیه داد خواهان و مبارزین راه آزادی در یک صف واحد وطن خواهانه با فراخوان سراسری در داخل و خارج کشور برای تصمیم گیری مشترک و به منظور پیدا کردن راه حل های قابل قبول برای همه طرف ها ی ذیدخل داخلی وخارجی.
دوم مراجعه به نهاد های بین المللی ، ارایه طرح های مشخص به جامعه جهانی و
سازمان ملل متحد و پیگری درین زمینه .
سوم تحکیم همبسته گی وطنپرستانه وتمرکز فکری و مراجعه به خرد جمعی تمام نیروهای ترقی خواه وصلحدوست کشور. تنها با گذشتن از کینه ها و کدورت ها و بریدن فاصله ها وتحمل همدیگر خواهیم توانست راه حلی برای نجات وطن ازحالت کنونی پیدا کرد تنها راه نجات وطن از تهلکه کنونی همانا وحدت وهمبسته گی سراسری ملی وصلح دوستان واقعی کشور است که به عنوان تاکید باید گفت در صورت اتحاد سراسری وهمبسته گی ملی و گسترده ، میتوان راه نجات کشور را بدست آورد .تا دیر نشده باید مردم از خواب گران برخاسته وازخوشباوری ها و نیرنگ های دشمنان افغانستان خود را رها ساخته تا بتوانند سرنوشت خود و کشورخود را مستقلانه بدست گیرند.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۲ /۱۵ ـ ۱۹۰۶