مبارزات آزادی خواهی کرُدها در روند تاریخ
علی رستمی
سرزمینی که امروز بنام اقلیم کردستان یاد می گردد، مردمانش از سالیان درازی دراین خطه باستانی بودباش داشته اند. طوری که مورخین فارسی دری زبان ، عربی و اروپایی توافق نظر دارند،که کرُدها نظر به اسنادهای تاریخی ازقوم آریایها ؛ وطایفه مادها وهخامنشیان می باشند، که مانند سایر اقوام وباشنده گان کشورهای جهانی به اثر کوچ کشی های طبیعی وغیر طبیعی ، درحوالی سده هفتم پیش ازمیلاد دراین منطقه مسکن گزین شده اند. همچنان عده ایی از مورخین عقیده بر آن هستند ، زمانی که آریای ها در سر زمین ایران بزرگ« آریانا ویا ایرانیوچ » نقل وجابجا شدند ،کردها هم جز این شاحه بودند که در سرزمنی های بنام« زاگروس وکوه های ارارات» حیات بسر می بردند.این اقوام باهم تاریخ مشترک دارند.کردها پیش از اسلام دین زرتشی داشتند؛ کرده ابه رسم و رواج عشیره ایی وتباری (قبیله وی) زنده گی می نمایند ؛پیشتر کردها مسلمان هستند؛ بقیه پیرو گروه های مذهبی ایزدی، اهل حق ،مسیحی ویهودی می باشند. جمعیت کردها درمجموع درکشورهای جهان 46.5 تا 47 میلیون تن تخمین شده که ازجمله در عراق 6.5 میلیون، ترکیه 16میلیون،ایران 6.5 ،سوریه 2.5 ومتباقی درسایر نقاط جهان سکونت دارند.
نام کردستان برای اولین بار درزمان سلطان سنجر سلجوقی در قرن دوازدهم ترسایی گذاشته شده است .این قوم دایمأ درطول تاریخ ازجانب امپراتوری های کشورهای جهان مورد تهاجم قرار گرفته است . کردها سرسختانه علیه سیطره عربها مبارزه کردند، و آخرین قوم درمنطقه بودند ،که تسلیم خلفای اسلامی شدند. سازمان های اجتماعی کرُدها، تا بحال سنتی و پیروی طریقه شیوخ و اعیان واشراف هستند، دارای فرهنگ واعیاد مشترک تاریخی مانند سایر اقوام آریایی می باشند. رقص های دسته جمعی ساز و سرود وغیره مانند سرزمینهای ایران، افغانستان وتاجکستان امروزی دارند که در ایران باستان بزرگ مروج بود. مانند تجلیل از نوروز وغیره جشنهای باستانی .
طوریکه گفته آمدیم، کردها کهن ترین ملت ونژادی هستند که درشرقی میانه زنده گی وبود وباش دارند. دارای زبان وفرهنگ به خصوص خود را دارند. ودردرازنای تاریخی برای تعین سرنوشت ملی خویش مبارزه کرده ، و کوشیده اند تا کشور مستقل تشکیل نمایند . ازاین امربعضی کشورهای بزرگ جهان پشتبانی می کردند. .پیش از آنکه جنگ مشهور « چالدران » بین شاه اسماعیل صفوی وسلطان سلیم خلیفه عثمانی آغاز شود، تمام مناطق کردنشین مربوط به ایران بود.بعد از شکست دولت صفوی قسمت زیادی از مناطق که امروز بنام کردنشین عراق و ترکیه یاد می کردد، به تصرف عثمانی های درآمد .بعد از آن میان ایران و ترکیه منازعه بالای تسلط مناطق کرد نشین وجلب وجذب شان بوجود آمد ؛ ایران از لخاظ تاریخی که کردها خود را متعلق به ایران تاریخی میدانستند و عثمانی ها از لحاظ مذهبی که کردها سنی مذهب بود ند،کوشش میکردند ،هر کدام بالای آنها تاثیرگذار باشند.این عوامل بیرونی سبب شده که کردها به کشورهای مختلف منطقه مانند: عراق ، ترکیه ، ایران، سوریه وقفقازپراکنده و زنده گی نمایند.
مولفه وارزش های تاریخی این قوم از لحاظ زبان، نژاد فرهنگ، اعتقادها، اداب و رسوم و شرایط مشترک عامل نزدیکی وجوشش وهمبسته گی آنها گردید ه تا به صفت ملت جداگانه تبارز کنند. این عوامل باعث شده تا درسده های اخیر مساله خود مختاری خود را با داشتن دولتی مستقل مطرح نمایند. اما متاسفانه پدیده شوم تعصب مذهبی درکشورهای که کردها در آن سکنه دارند ، بحران بزرگی را بوجود آورده است . حاکمان متعصب برای سیطره دایمی خویش بالای کردها با تنش ها همراه بوده است. ترکیه زیادترین ترک ها را دراختیار دارند وهمچنان اراضی وسیع این کشور به اختیار کردها قرار دارد. تشکل و خیزش ها ی مردمی کردها از ترکیه درسده نوزدهم از 1877 ترسایی شروع در1877 پایان یافت، آغاز یافته است. رهبر این جنبش شیخ عبیدالله نهری بودند که بعداز قیام شورش ها از ترس دولت عثمانی ها به ایران پناه برد. بعدازاین حادثه عثمانی ها از سوی بریتانیا و روسیه تحت فشار گرفته شد تا باهمکاری دولت ایران این شورش را سرکوب کند.دولت ایران و ترکیه این شورش را سرکوب و رهبرشان عبیدالله نهی توسط حکومت عثمانی ها به حجاز تبعید ودرهمانجا درگذشت. تشکل و فعالیت های سیاسی بعداز جنگ اول جهانی توسط روشنفکران دوباره آغاز شد ، به اثر تلاش ها و فعالیت های روشنفکران «انجمن استقلال کرُد» بوجود آمد .
بعداز فروپاشی عثمانی ها و تشکیل دولت جدید تاسیس به رهبری اتاترک این جنبش ها ازهم پاشید واتاترک تلاش بخرچ د اد، تااین فعالیت ها و صدای آزادی خواهی رادرگلو خفه کند؛ اما این امر نتیجه نداده فعالیت های روشنفکران وتلاش بین المللی ادامه یافت . تا اینکه درجون 1920 سندی «خود مختاری» محلی برای محلات کردنشین که اکثریت آنها را کردها تشکیل بدهد تنظیم یافت. سپس درجون 1923ترسایی قراداد « لوزان» جای آن را گرفت. با مبارزه پر تلاش وپی گیر خلق کُرد جنبش های جدید مقاومت تشکیل می شد ودر1927 ترسایی انجمن ملی «خوبون» که به معنای خودی بودن است تشکیل گردید.این انجمن مورد پشتبانی « احسان نوری یاشا» که یک افسر کهنه کرُد بود قرارگرفت . این امر زمینه سازشد تا مبارزات این سازمان ها بهتر شود وبه همین رو پایگاه خودرا درکوهای ارارات ایجاد کردند. دراین زمان مناسبات بین ایران وترکیه بهبود یافت این باعث شد که تا احسان نوری پاشا به کمک های خود ادامه دهد . اتاترک عمال شدیدی ظالمانه را علیه کردها سر دست گرفت وهرآنچه خواست انجام می داد. فشار وتبعیدها وکشتارهای پی درپی وظالمانه دسته جمعی اتاترک سبب این شد تا مردم پیشتر رو به طرف رهبران سنتی خود بیاورند، واز آنها یاری وکمک بگیرند .اتاترک برضد فرهنگ وهویت تاریخی مردم کرد عمال شاقه را بوجود آورد، کردها را ازیادگیری زبان مادری باز داشت ، مکاتب وموسسات فرهنگی شان بسته شد ، وصحبت با زبانی کردی ممنوع گردید، و از زنده گی مرفه و آرام محروم شدند . تا اینکه مردم کرد مجبور به کوچ کردن شدند. این عوامل زمینه انرا فراهم ساخت تا "شیخ سعید" چپران دست به قیام بزند.او درفبروری 1925 ترسایی قیام خودرا آغاز کرد و دولت ترکیه برای خاموش ساختن قیام درخواست کمک از کشورهای امپریالیستی غربی شد، بالاخره رهبر این جنبش به اسارت عساکر دولت ترکیه در آمد ودر 28 اپریل 1925 محاکمه ؛ وهمراه با یارانش به دار آویخته شد. بعد از آن احزاب وجنبش های سیاسی کرُدی به طور ذیل برای مبارزه جمعی و سازمان یافته تشکیل گردید.
حزب کارگران کردستان : برشالوده یی ایدیالوژی احزاب چپ مترقی دراوایل دهه 1970 ترسایی با اشتراک بیشتر دانشجویان وسایر روشنفکران مترقی کُرد به رهبری شخصیت مبارز وانقلابی عبدالله اوجلان درانقره تشکیل گردید ؛که درآغاز برای خودمختاری ، آزادی وخواست های مشروع و انسانی مردم کردستان درترکیه به مبارزه شروع نمود، وبعد از سرکوب وممانعت دولت ترکیه درجنوب شرق ترکیه نقل ومکان کرده، وبه مبارزه مسلحانه خویش تا امروز بخاطر کردستان واحد مستقل می جنگند . دراین راه قربانی های بی شمار داده اند و رهبر شان عبدالله اوجلان از سال 1378 خورشید توسط دولت ترکیه دستگیروتا الحال زندانی میباشد.
بر علاوه کشتار بیرحمانه دسته جمعی اعضای این حزب توسط دولت های ترکیه سرسختانه برای پیروزیهای اهداف انقلابی خود میرزمند.
حزب دموکراتیک خلق ها: که برای تاسیس یک دولت دموکراتیک مردمی تاسیس یافته که دربرگیرنده تمام اقوام ومذاهبی که درترکیه زنده گی می کنند، میباشد. این حزب بتاریخ 15 اکتبر 2012 ترسایی از طرف کنگره دموکراتیک خلق های چپگران کرُد شکل گرفت، این حزب در انتخابات محلی ترکیه در2014 شرکت نمود ودرپارلما ن پیروزهای چشمگیری بدست آورد و در سال های 2015 و2016 بعداز کودتای نافرجام علیه اردوغان زیر نام کمک با شاخه مبارزین مسلح حزب کارگران کردستان پ ک ک رهبر شان زندانی وفعالیت آنها ممنوع اعلام شده است.
مبارزات کردهای عراق با رهبری احمد بارزانی نخستین قیام کننده ملی گرایی ادامه یافت .این قیام درسال 1931 ترسایی با تشکل ومتحد ساختن شماری از ایل های دیگر کرُد موفقیت های بدست آورده بود . نیروهای بارزانی بعداز مبارزات خسته گی ناپذیر دربرابر نیروهای ارتش عراق با پشتبانی نیروهای دولت بریتانیا به شکست مواجه شد ؛بارزانی محبورشد تا مخفی شود ومبارزه مخفی را پیش ببرد. احمد بارزانی یکجا با برادرش ملا مصطفی بارزانی درسال 1933 توسط حکومت عراق دستگیر وبه موصل تبعید شدند.
ملا مصطفی بارزانی در1946 ترسایی حزب دموکرات کردستان عراقی ( پ.د.ک یا پارتی) را دربغداد تاسیس نمود. این حزب درفاصله فعالیت های سیاسی وسفر رهبرش به روسیه« اتحادشوروی »و باز گشت ازانجا بعداز کودتای عبدالکریم قاسم این حزب در1958 درعراق برسمیت شناخته شد ودر دفا ع از حقوق کردهای عراق توانست در 1970 حود مختاری را ازحکومت عراق بگیرد. در 1979ملا مصطفی بارزانی وفات کرد، بعد از آن مسعود بارزانی درکنگره حزب به رهبری حزب انتخاب کردید. این حزب با مبارزات پیگیر و خسته گی ناپذیر با تلفات بی شمار توسط حکومت های دیکتاتوری عراق ادامه داده وموفق شد تا در1991 ترسایی با قیام مسلحانه مردمی خاک کردستان عراق را آزاد سازد و حکومت کردی را دراین منطقه تشکیل بدهد.
بعد ازجنگ اول جهانی با زوال و متلاشی شدن امپراتوری عثمانی ها ساحه نفوذ آنها میان ترکیه ، عراق وسوریه تقسیم شد، و زیر سیطره انگلیس ها قرارگرفتند، که سرزمین ها ی کردها هم به این کشورها تقسیم وتعلق گرفت. ودرپی آن مناقشات زیادی میان این کشورها بوجود آمده که منجر به تهاجم نظامی علیه یکدیگر شده اند. جنبش ملی گرایانه کردهای سوریه اولین بار در1928 تشکیل شد. واین جنبش اعاده حقو ق ملی خود را از دولت سوریه مبنی بر حقوق شهروندی مانند سایر اقوام سوریه الی سرحد خود مختاری خواستار شدند ،که تا به امروز برای آرزوهای خویش درشرایط محتلفی سیاسی و دهشت افگنی نیروهای مسلح دینی ومذهبی رزمیده اند.درسوریه پیش از 30 حزب ونهاد سیاسی کرُدی مشغول فعالیت می باشند.بزرگترین حزب آنها که درمحلات بعداز لشکر کشی داعش درخاورمیانه خود مختاری را اعلام کرده است حزب کردستان سوریه « روژوا » که دربخش کردنشین شمال شرقی وشمالی سوریه زیست دارند، می باشد. دراین منطقه فعلاً سیستم خودمختاری دموکراتیک عرب کردستان بوجودآمده وبه سه واحد سیاسی به نامهای: کانتون جزیره، کانتون کوبایی وکانتون عفرین تقسیم شده است.
همچنان درسوریه شورای ملی کردهای سوریه از اجماع شانزده حزب مختلف تشکیل یافته است که رهبران آنها عبارت :فیصل سلیمان، صالح گدو ، دلشاد ایوب ، خالدمحمد، ومحسن محمد قلمداد شده است.
برعلاوه، احزاب ونهاد های مختلفی دیگری قراراتی درسوریه فعالیت دارد:
1 ـ حزب دموکرات کردستان سوریه (پ.د.ک.س ) در1950ترسایی به رهبری «عثمان صبری» ایجاد شد. سپس در 1998به دوشاخه به رهبری «عبدالکریم بشار» و«نصرالدین» انشعاب کرد.
2ـ حزب اتحادیه خلق کرد به رهبری محی الدین یثنه عالی.
3ـ حزب چپ کرد که دردهه 90 ترسایی به رهبری صالح گدو که گرایش مارکسیستی دارد،و باسایر احزاب چپ عراق روابط دوستانه دارد.، حزب دموکراتیک پیشروی کرُد، حزب اتحادیه خلق کرد،حزب اتحادکردهای سوریه، حزب الابرادالشعیه،حزب اتحادیه دموکراتیک که تاثیر ترین احزاب درشمال سوریه محسوب میشود. درسال 2003 بعداز تحولات درعراق تاسیس شده است.
برعلاوه 17 حزب دیگری به نام های مختلف درمیان کردهای سوریه فعالیت سیاسی دارند که خواستارخودمختاری وکشور مستقل کردی می باشند.
در ایران جریان خودمختاری طلبی کردها از 1320 الی 1324 خورشیدی تعلق می گیرد . اما پیش از جنگ دوم جهانی درگیرها وخیزش ها مردمی درمناطق کردنشین بخاطر اعاده حقوق شان مطابق با سایر اقوام درایران به فعالیت آغاز نمودند، و شورش های که به راه انداخته شده بود، برای خودمختاری نه بود .اما جریان خودمختاری از کردستان ترکیه وعراق وارد ایران شده که با تاسیس حزب دموکراتیک کردستان به رهبری قاضی محمد در1320 خورشیدی منجر به تاسیس جمهوری کردستان شد وبعد درهمان سال با اعدام قاضی محمد ازبین رفت.
دوم حزبیکه بعداز سال 1357 خورشیدی بعداز پیروزی انقلاب اسلامی با اجماع سه گروه چپگرا تاسیس شد، حزب کومله یا «انجمن وگروه» میباشد، که درکردستان ایران فعالیت سیاسی دارد. کومله پیش ازانقلاب اسلامی بنام «سازمان انقلابی زحمتکشان ایران » فعالیت داشت واز 1360 به بعد بنام حزب کمونیست تغیر نام داد؛یک حزب چپی پیرو مارکسیزم ـ لنینیزم می باشد.
مبارزات حق طلبانه کردها برای کسب حقوق شهرندی با سایر اقوام باشنده گان کردنشین که توسط احزاب وحکومت های غیرکرُدی رهبری می شوند ،از سالیان متمادی جریان داشته ودرمراحل معین تاریخ نسبت تعصبات قومی به بدترین شیوه سرکوب شده اند که شمئه ان درفوق تذکار آمده است.
این فعالیت ها وقیام ها برای تعین سرنوشت ملی شان، درنهایت باتصمیم گیری کردهای عراق بتاریخ 25 سپتامبر2017 ترسایی ،منجر به رفراندوم (رای پرسی) برای استقلال کردستان عراق به حیث کشور مستقل از جانب حکومت محلی خودمختار کردستان به زعامت مسعود بارزانی رهبرحزب دموکراتیک کردستان گردید. این همه پرسی برعلاوه مخالفت های شدیدی ازجانب دولت عراق وسایر کشورهای همجوار وهمسایه ان ترکیه ، عراق وسوریه برگذار شده درآن اکثریت قاطع مردم برای استقلال کشور خود رایی مثبت داداند. این رای گیری تابحال عکس العمل های منفی ومثبت از جانب عده ازکشورهای جهان نشان داده شده است .
کرُدستان عراق: کردهای عراق 6 میلیون تخمین شده که 25 فیصد نفوس عراق را تشکیل میدهد. درمنطقه کردستان عراق اقلیتها : آشوری ، ترکمن ،کلدانی وعرب نیز زیست دارند.کردستان عراق دارای 6 ایالت دارد،که بنام های سلیمانیه، اربیل و دهوک مشهوراست. رهبریی آن مسعود بارزانی است که وی در 1946ترسایی در شهرستان مهاباد عراق تولدد شده است.اوفرزند ملا مصطفی بارزانی از مبارزین دست اول کرُدها میباشد.مسعود بارزانی در1978 ترسای رییس حزب دموکرات کردستان عراق (پارتی) گردید.
مبارزات خلق کرُد در درازنای تاریخ دارای چالش ها وکاستی های زیادی را باخود حمل کرده است. با مظالم و رویکرد های تعصب امیز اقوام غیر کرُد مواجه بوده اند، که می خواستند فرهنگ وهویت خودرابه آنها تحمل نمایند ،وهویت کرُدی آنها را ازبین ببرند ،ویا با دیگر اقوام اکثریت حاکم استحاله شوند. مگربا مبارزه مسلحانه توام با طغیآنهای محلی علیه آنها مبارزه کرده اند. شکنجه های فردی گروهی وحتا بی حیثت ساختن وبی ناموسی کردن زنان دختران آنها درمقابل چشمان شان توسط عمال حکومتی دژخیم منش عراق وترکیه دریغ نه شده است. طوریکه درکتاب تاریخ معاصر کرُدها درمورد این عمال دولت ترکیه که توسط امپریالیزم امریکا وشرکایش دفاع می کردید وعضو ناتو هست، آمده است: « روزنامه نامه نگار ترک می گوید نظامیان درتعقیب پ ک ک روستاییان را می گیرند، شکنجه می کنند، به زنان تجاوز می کنند،زنان ومردان را لخت می کنند، اول آب سرد رویشان می ریزن بعد شلاقشان می زنند؛ ریسمان به الت مردهای می بندند، سر ریسمان را به دست همسران و دخترانشان می دهند وآنهارا دروستا کی گردانند؛ از روستاییان می خواهند برای عیاشی شان زن ببرند..»
بازهم درصفحه 13 این کتاب آمده است: « ترکیه نه تنها کردها را کرُد نمی داند بلکه« آدم» هم نمی داند . روزنامه یی ترک می نویسد: اینهاـ یعنی کردها ـ انسان نما هستند، یعنی میمون انسان نما، قیافه انسان نیست وبهتر است به افریقا بروند،ودر انجا باهم نژادشان بیامیزند..»
بازهم درهمین کتاب آمده است : «... ایالات متحده امریکا می بیند که مردمی بنام کرُد بیست میلیون نفر حق ندارند درسرزمین نیاکانی خود بگویند که کرُدند، به کرُدی بر ای کشته گانشان شیون کنند،به کرُدی درعروسی هایشان اواز بخوانند، واگر بخوانندو بکنند حبس است، وشکنجه واعدام. »
این عمل راهمه ابر قدرت های جهانی میدانستند ودرحضورنماینده گان آنها انجام میشد که خود را بانی و حامی دموکراسی وازادی قلمداد میکردند. ارزشهای حقوق بشررا درمقابل کرُد ها نادیده میگرفتند،وهیچ گونه فشاری را نمی توانستند، بخاطرضرررسیدن به منافع خود، بالایشان وارد کنند.
کردها در ازمنه تاریخی به خاطر منافع کشورهای استعماری و امپراتوری های شرق غرب ضربات مدهش را متقبل شده اند . بازهم برعلاوه هرنوع تهدید ،ارعاب و شکنجه های گوناکون مدهش که خلاف اصول وارزش های بشری بوده است، تحت تاثیرشرایط ایجادشده سرخم نکرده، شجاعانه رزمیده و به سوی ارمان های والاای انسانی عدالتخوهانه خویش گام گذاشته اند، تا به خواست ها وآرزویهای دیرینه ملی خویش نایل آیند. ازسوی دیگر از جانب نیروهای مستبد حاکم دراقلیم کردستان برای انحراف از آرمانهای ازادی خوهانه شان وعده های چرب وگرم داده می شد تا منابع سرشار طبیعی که درسرزمین ها کرُد نشین وجود دارد ، آنراغضب و بهره برداری نمایند. زمانیکه اهداف شان تحقق می پذیرفت بعدن این وعده ها فراموش می شد.این رویکردهای ناپایدار وغیر انسانی سبب می شد تا درمیان احزاب ورهبران آنها تفرقه های محلی براساس زبان ومذهب وایدیالوژیکی بوجود آید.عوامل سخیف و ناروا در جهت گمراهی ارمان واهداف شان توسط ارگآنهای کشفی وامنیتی ترکیه ،عراق سوریه وایران و ترور وکشتار بیرحمانه پنج هزار مردم حلبچه توسط صدام بوسیله سلاح شمیایی نا بخشودنی ترین عمال ضد بشری درمقابل کرُدهای عراق بوده است. که خلق های ازادی خواهی جهان انرا فراموش نخواهد کرد. این عمال پی آمدهای بزرگ منفی را بخاطرتامین همبسته گی و وحدت کرُدهای اقلیم کردستان درشرق میانه درقبال داشته است که نه توانستند که یک پارچه با هدف منسجم و فراگیر همه گانی با استراتیژیکی متحدانه در یک طیف وسیع مردمی جمع شوند وعلیه دشمن مشترک برزمند. این یکی از چالش ها و خلای برجسته آنها بوده که نه تنها درمیان کرُدها ، بلکه درمیان تمام نیروهای سیاسی آزادی خواه ومترقی و دموکرات به مثابه موریانه وجود دارد .
یک قرن است،این نیرنگ های استخبارتی کشورهای ذیدخل درمنازعات اقلیم کردستان تلفات سنگین به زن ،مرد وطفل آنها وارد ساخته است. حوادث خونین وتراژیدی بار اخیر لشکر کشی داعش این نیروهای سیاه وجاسوسان دستگاهی جهنمی امریکا وشرکایش زیر نام خلافت اسلامی « دولت اسلامی عراق وشام » نیرنگ دیگری بود با همدستی وپشتبانی دولت های خاورمیانه که منطقه را به باتلاق بزرگ جنگ وخونریزی کشاند ؛تمام شیرازه زنده گی کرُدها وسایر باشنده گان عراق ، سوریه و ترکیه را ازبین برده است. زیر نام دفاع ازدموکراسی کشورهای غربی علنی ومخفی از این نیروها علیه کرُدهای ترکیه، عراق،و دولت سوریه استفاده نموده وبالخصوص کرُدهای یزدی مذهب را گروه گروه اعدام ویا به سبعانه ترین عمال به قتل رسانده،و زنان ودختران آنها را به بازارهای کشورهای عربی به فرو ش رسانیده اند . این فاجعه دردناکترین عملی پلید و شوم در قرن بیست یک درجهان میباشد، که درتاریخ نیروهای سیاهی ددمنش رادیکال اسلامی وکشورهای حامی آنها مانند: عربستان سعودِی وامارات عربی وترکیه به مثابه بزرگترین جنایات بشری درج خواهد شد.این لکه ننگین تا ابد در دامن شان زدوده نه خواهد شد، و دراذهان نسل امروزو فردا باقی خواهد ماند.
رفراندوم استقلال کردستان عراق بازهم سوی ظن ها و دو دسته گی رادرمیان احزاب وجنبش های کرُدی و روشتفکران دموکرات ملی وچپ سایر اقوام دیگررا بوجود آورده است. از آن بوی جنگ بزرگ منطقه وی در شرق میان می آید . شاید شکل گیری حکومتی جدید درخاورمیانه علاقمندی عده از ابر قدرت های جهان را برای نفوذ خویش نشان بدهد. امامداخله این کشورها درسال های اخیرتبدیل به گرداب خشونت آمیزی گردیده و پی امد فاجعه امیز درمنطقه شرق میانه داشته است. تحلیل گران نظر دارند که این امر باید زیر عنوان کنفدراسیو ن اقلیم کردستان درشرق میانه راه اندازی میشد که تاهمه کرُدها دراین رفراندوم زیر شعار واحد ویکپارچه عمل میکردند. خودمختاری واستقلال اقوام که دارای فرهنگ وتاریخ مشترک و زیر ستم ملی اقوام زور دار قرار دارند الزامی است،باید آزادی های شان برشالوده یی ارزشهای حقوق شهروندی مساوی با سایر اقوام اعلام شود. این اصل میتواند ، با مبارزه مشترک ایدیالوژیکی دروجود دولت وسیع توده یی عدالتخواه براساس تیوری مترقی استوار باشد،عملی شده میتواند . تا تضادهای طبقاتی و اقتصادی درجهان موجود است واهرم اقتصادی جهانی بدست چند تنی انگل مانند قبض شده و آنرا رهبری به نفع اقلیت مینماید موثر نه خواهد بود.هرنوع ازادیخواهی ودموکراسی که امروز به « دیکتاتوری دموکراسی » تبدیل شده یعنی به زور تانگ ،هواپیما وبمب به خلق های جهان تحمیل می گردد ،خیالی ودروغ محض میباشد.رویکردها و عما ل جنایتکارانه امپریالیزم امریکا در عراق، لیبیا ، سوریه ، افغانستان ، اوکرایین ، یوگوسلاویا وغیره کشورها نماینگر این ادعا می باشد.
.
رویکردها:
ـ تاریخ معاصر کرُد ، نویسنده دیوید مک داول ، برگردان ابراهیم یونسی
ـ تاریخ ونژاد کرُدها ، نویسنده حامد بهرامی
ـ احزاب گروه ها و جریان های سیاسی قبل وبعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران
ـ معرفی احزاب سیاسی درکردستان عراق، نویسنده ایوب عزیزپور
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۷ـ ۰۹۱۰
وآن خط زنی با چادری زیره یی !
سلیمان کبیر نوری
تازه یک سال از سقوط حکومت دکتور نجیب گذشته بود.
کابل دیگر کابل پیشین نبود. چه نارساست که بگوییم دگرگون شده بود!
سیمای شهر، قیافه جاده ها و نمای جوانب پارک ها، کوچه ها و پس کوچه ها، و به ویژه سیما ها، ژست ها و حرکات و چهره آدم های شهر کاملاً دگر گون شده بود. این چهره ها با تداعی تصاویری از تاریخ سده های پیشین، یاد آن سده ها را زنده می ساخت.
***
بیشتر سیمای شهر کابل، اگر کمی ژرفبینانه و جهان بینانه نگاه می کردی، چیز های بسیار از بزرگترین تراژیدی های همه زمان ها و همه زمین های گستره های سرتاسر این سیاره بزرگ را منعکس می ساخت. از جمله تصاویر فجایع و تباهی های جنگ دوم جهانی را درآن فراوان می خواندی.
همه روزه و هرازگاهی صدا های دهشتناک انفجار بم، راکت و هاوان... توپ و تانک، هوای کابل را پاره پاره می کرد و کالبد زخمی و خون چکان آنرا به هم ریخته تر و پر جریحه تر می گردانید.
مردمان ماتمزده در شهر ویران شده کابل را، گاه دخمه ته کاوی و گاه گورها و گورنما در آغوش سخت می فشرد. عمده ترین نقاشی های در و دیوار شهر، همان بود که با توته های گوشت و قطرات خون شهریان خورد و بزرگ نقش گردیده!
غریوی انفجار، آوای آتش و دود، ضجه و فریاد بازمانده گان قربانیان و جانباخته گان در دل آسمان خدا موج می زد، و گویی در گوش و در عرش خدا لانه میکرد. مصیبت چنان بزرگ و وسیع، سیاه و تیره، بلند و هیبتناک می نمود که گویی به تصدیق رویکرد های اساطیری از قدرت خشم و غضب خود خدا می پرداخت. مثلا، گویا، دیگر کابلی نبود. ما همه در شهر های افسانوی سَدوم* و عَموره یا گموره* بودیم. آنگاه که الله غضب شان کرده است، تا جایی که کسان در گریز هم اگر پشت سر نگاه می کردند به سنگ بدل می شدند!
یا تو گویی دود ها و شعله های آتش، چیغ و فریاد دلسوخته گان و بوی به آتش سوختن کابلیان را شاید می خواستند در یک قرارداد جنایتکارانه به شیاطین آسمان بفروشند.
***
دربدترین روزهای راکت باران مرگبار و ویرانگر، در کابل نیز؛ شماری مردان پیر، معیوبان، کودکان و زنانی سیه پوش بودند که گویا با بی اعتنایی به اصابت راکت ها در گوشه و کنار شهر پرسه می زدند. مثل این که آنان گوشی برای شنیدن انفجارهای مهلک و مهیب؛ و چشمانی برای دیدن به خون تپیدن ده ها رهگذر و دست فروش و کراچی ران( دست و دهان) درجاده های شهر؛ که همه روزه اتفاق می افتید، نداشتند. اما در واقع آنان از نهایت بیچاره گی برای زنده ماندن خود و کودکان دلبند شان از سر ناگزیری به تگدی می پرداختند.
وقتی جنگ ها میان تنظیم های مدعی جهل فی سبیل اللهی و معرف جهل فی سبیل الله شدت می گرفت، آخرین امکانات سیستم ترانسپورت شهرهم مختل می شد. از جمله سیستم ترانسپورت موسسات دولتی نیز برهم خورده و فلج می شد.
با اینهمه کارمندان دوایر مهم و موسسات نظامی از جمله وزارت امورخارجه تا حد امکان به وظایف شان می رسیدند. وزارت امور خارجه ترانسپورت مجهز داشت. اما در روزهای راکتباران، دریوران همه غایب بودند. در آن روزگار قشر عادی جامعه نمی توانست از موتر های شخصی شان استفاده کنند. موتر داشتن هم بلای جان بود. موتر های شخصی از جانب گروپ های مسلح به غنیمت گرفته می شد. یا اگر با دزدان مواجه می شد، مالکش نیز جان خود را از دست می داد.
صدها سرویس دولتی ملی بس مشهور به « تاتا » و « چودر» با اسکلیت های سوخته و سیاه در قرارگاه های شان انبار شده بود. از بس های شهری دولتی اصلا خبری نبود. بس های برقی شهر همه به آتش کشیده شده و پایه های لین اتصالی آنها از بیخ و بن اره شده و به پیشاور انتقال شده بودند. مینی بس ها طور محدود؛ گاه و ناگاه رفت و آمد داشتند.
در یکی ازچنین روز های محشری، از خانه بیرون شده به یک ایستگاه بس خود را رسانیدم (ایستگاه بهارستان). قهارعاصی شاعر نامور کشور را در حالی که مجله ایی را در حالت لوله دردست داشت، در ایستگاه منتظر دیدم. ولی با یک سلام و علیک، چون موتر وزارت خارجه فرارسید ناگزیر یک خدا حافظ گفته، او را ترک کردم. بعد از حدود بیست دقیقه همین که به دفتر رسیدم، خبر مرگ قهارعاصی را از طریق تیلفون برایم دادند. آه که چه دردناک بود.راکت و یا هاوانی در همان ایستگاه بهارستان او را نقش زمین کرده و با خونش ایستگاه را رنگین ساخته و جانش را گرفته بود.
در حالات تشدید راکت پراگنی از سوی چهار آسیاب بر کابل، شاملان کم ترانسپورت هم اغلب برای احتیاط راکبین را پیاده و پراگنده می ساختند تا موقع ضرورت به پناه گاه ها متوسل شوند . وسیله ترانسپورتی مان خود را به سرعت هر چه تمام به ایستگاه ده افغانان رسانید. و من فاصله ی حدوداً سه صد متر را از ده افغانان تا وزارت امور خارجه با پای پیاده راه پیمودم.
فقط با طی این مسیر سه صد متری، حدود هفت تا نه خانم با چادری و یا با چادر را، در کنار درختی و یا سایه ای نشسته دیدم که از تک و توک رهگذاران، طلب پول و کمک می کردند.
من ولو هرچه پول خورد درجیب می داشتم، تا نزدیک دفتر کارم، معمولاً جیبم خالی می شد.
اما آنچه توجه ی من را امروز بیشتر به خود معطوف ساخت، در نزدیکی در ورودی ساختمان هفته نامه کابل که محاط به وزارت خارجه بود، در پیاده رو، کنار درخت سرو، خانمی با چادری زیره یی نشسته بود. این خانم جملاتی را به زبان می آورد که ورد زبان سایر زنان گدایی گرها نیز بود ( او بیادرا پدر اولادایم شهید شده؛ کس و کوی ندارم. اولادایم گشنه است. یک چیزی به نام خدا کومک کنید!).
آوازاین خانم نسبت به سایر گدایی گران، طنین عجیبی را از گوش هایم عبور می داد. آوازش قسم دیگر حزین، رسا، جذاب و غیرمتعارف می نمود.
بعد تر هم چندین باری که از نزدش می گذشتم؛ دلم می خواست که بتوانم معنای این آواز را احساس بکنم و بدانم که در آن چه رمز و سحری نهفته است. اینک هم که از آن راه می گذشتم، وقتی نزدیک آن چادری زیره ای شدم، بدون اراده می خواستم طنین آهنگ آوازش را به دقت شنیده و هر آنچه ابهام در صدای لطیف اش نهفته است، آن را حس کنم و بدانم.
احساس می کردم که آن خانم با ازدست دادن بهترین هایی از زنده گی خویش؛ اکنون مجبور شده است تا گدایی کند. من مثل همیشه، گاه گاهی پولی برایش می دادم. بعد از چند ماهی متوجه شدم که وقتی من نزدیک می شوم؛ دگر صدایی ازین خانم نمی شنوم. خانم سکوت می کند. و زمانی که می بیند که من فرامی رسم و نزدیکش می شوم؛ به یکباره گی خاموش می شود. وقتی من از مقابلش عبور می کنم؛ با صدایی سحرآمیز که آمیخته با درد آتشین و جانسوز است، آهسته می گوید : « سلام »!
من هم با پاسخ دادن « سلام » از کنارش رَد می شوم. اما احساس می کردم که این « سلام » با این همه سنگینی تلخ و جانگداز که دارد یک پیام نامریی را بازگو می کند....من هم می خواستم تا پولی با خود داشته و روی گوشه چادری زیره یی رنگش که گسترانیده بود بگذارم.
او رفته رفته تنها با سلام دادن اکتفا نمی کرد. با حرکت سرش نیز از زیر چادری زیره یی، من را تعقیب می کرد. تا به درِ وزارت داخل شوم. حتماً دلش پُربود. می خواست چیزهایی بگوید. مگر توقف من فقط به گذاشتن پولی در روی چادری اش خاتمه می یافت و بس.
تا که روزی بلافاصله بعد از ادای سلام برایم گفت: او بیخی مثل شما بود... بیخی مثل شما... و او را راکت ها از مه گرفت.
امروزی هم دیگر؛ به سلام دادن اکتفا نکرد و ادامه داد: ... درین روز راکتباران چرا از خانه بیرون شدین؟
من متعجب شدم و پاسخ دادم: « تشکر. وظیفه هم مهم است »، و از کنارش به سرعت گذشتم.
وقتی در دفتر از کار فرصتی کردم؛ صدای پرمهر و شیرین این خانم در گوشهایم طنین انداز بود. « سلام !... درین روز راکتباران چرا از خانه بیرون شدین؟ باید... باید جان خوده احتیاط کنین».
با خود می گفتم: عجب است... چرا به من می گوید در روز راکت باران از خانه بیرون می شوی؛ اما چرا به زنده گی خودش نمی اندیشد؟
در دفتر بودیم، برای تمامی شعبات اطلاع داده شد که حکمتیار از چارآسیاب، بین ساعت ده تا ده ونیم وزارت خارجه را زیر ضربات راکت قرار می دهد. باید همه کارمندان به جا های مصوون اخذ موقعیت نمایند.
من و سایر همکاران، پیش از ساعت ده به تهکوی ساختمان مرکزی( قصر مرمرین) که دفتر مان در آن قرار داشت؛ پناه گرفتیم . در این ساختمان از لحاظ مهندسی حتا مقاومت در برابر بمباردمان هوایی هم در نظر گرفته شده است.
واقعاً ضربات راکت از منطقه چهار آسیاب وزارت خارجه را هدف پی هم قرار داد. بعد از حدود یک ساعت، این باران مرگ و تباهی قطع شد.
بعد از یک ساعت آرامش، خواستم دفتر را به قصد خانه ترک نمایم. وقتی از دفتر بیرون شدم، صحن سرسبز وزارت خارجه و هوا و فضای آن همه به نظرم یک کابوس وحشتناک را حکایه می کردند. اشیا و درختان همه چهره سخت و سوخته و درعین حال یخ زده داشتند که گویا از لای دود و آتش و انفجار گذشته و به زمهریر رسیده باشند.
از وزارت خارج شدم. روی سرک عمومی را همه جا سنگ پارچه ها و پریده های ساختمانی و شاخچه های شکسته درختان فرش کرده بود. این صحنه برایم چندان غیرمعمول هم نبود. اما اینبار احساس میکردم که بیش تر از پیش گویای ترس و وحشتی است که در زمین جوشیده و بر آسمان مستولی شده است.
شاید این همه تبعات را، امواج ترس و دلهره آنچنان راکتباران شاید از وجود هر انسانی عبور می داد.
فقط با بیرون شدن از محوطه وزارت، دیگر باره غریوی انفجار راکتی در نزدیکی ها، بازهم سکوت نسبی هوا و زمین را درهم شکست. به سرعت به طرف ده افغانان راهم را گشودم. بی محابا چشمم به آن زن چادری زیره ای میخکوب شد که بی حرکت درکنار درخت آشنایش، همان درخت سرو ناجو، افتاده است و سرش به طرف جوی کنار پیاده رو خط بزرگ موجداری از خون کشیده است. به نظرم آمد که خط راه می شود؛ هم موسیلینی خواند و هم هیتلر؛ هم چنگیز؛ هم آتیلا...
نه ! نه! بیشتر از همه می شد گلبدین خواند با باریکه ای از...یار و یییر و آی و ایس... در پس و پیش!
از خریطه زن که چون خودش پاشان شده بود؛ بسته ای هم درکاغذ اخباری پشاوری بیرون زده بود؛
روی بسته خوانده می شد:....کنفدراسیون... افغانستان ـ پاکستان ..... اسلامی پارتی امیر کا....!
( پایان )
*« سَدوم » و « عُموره » دو شهری بود که در کرانه ی رود اردن موقعیت داشتند. طبق اشاره در تورات و قرآن، همان قوم لوط بودند که درین دو شهر مورد خشم و غضب خداوند قرار گرفته وهمه نابود شدند.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۷ـ ۰۳۱۰
دفعال سياست برې او ځواکمن گوند:
دافغانستان داوسني کړکيچن حالت د بري لاره يوازې ديوه رښتني ولسي ملي دموکرات گوند موجوديت پورې تړلی ده.په خواشني چي اوس په افغانستان کې تر ۶۳زيات شمېر ډول ډول سياسي گوندونه کارفعاليت کوي.
خو زيات شمېر گودونه د مذهب ژبې قوم پوریې تړلي پاته شوي هر څه د ملت پر ځای د خپل قوم لپاره غواړي. يوشمېر نور ملي دموکرات گوندونه شته چې د ټول هېواد د ولسونو د ښېرازی او اتل پاته سولی اود يو گډ ملت د جوړونې لپاره مبارزه کوي . دا ډول گوندونه چی د ټول هېواد په کچه سراسري گوندونه دي د ټول ملت استازي پکې شتون لري ،دی ډول گوند ته د ملي دموکرات گوند وايي، دوی په تگلاره کې د هېواد موجوده ستونزی اود ستونزو د حل لاری چاری د جنگ لاملونه اود تل پاته سولې موخې ته درسيدو اساسي لاری، د هيواد پرمختگ، د بيکاری له منځه وړل شته خو ددې ډول ملي دموکراتو گوندونو د پر مختگ په ل
ارو کې خنډونه جوړوي .دا خنډونه دوه لاملونه لري اول کورني لاملونه دا ډول گودونه په تاسف چی په پخوانيو روابطو او ضوابطو پللو اوپخوانيو تيروتنو او مخکنيو مشرانو د لارو پيروي او تعبدي درناوی کول غواړي.خود نن دوخت او زمان غوښتنې چی د هېواد او خلکو موجودې ستونزی دومره بې باوره کړی دي چې دراتلونکی لپاره یی ټول امیدونه له لاسه ورکړیدي.
دنورو کورنیو او باندېنیو عواملوترڅنګ داوسنی وضعیت د رامنځته کېدو دوه اساسی عامل جګړه او په هېواد کې دپراخ سراسری سیاسی ګوند نشتوالی دی.
په اوسنی حاکمیت کې ددموکراسی دپلویانو کمزور تیا او په هیواد کې دداسې پراخ سیاسی ګوند نشتوالی ددې سبب ګرځېدلی دي چې دافغانستان لپاره سیاستونه د هېواد دننه دخلکو دملی ارادې له مخې نه ، بلکه دهېواد نه بهر جوړاوبیا عملی کیږي.
همدا اوس په هیواد کې سياسي ګوندونه شتون لري چې متاسفانه زیاتره یی قومی، ژبنی ،سیمه ییزاو تنظیمی رنګ لري.
خوددې ترڅنګ خوشبختانه ملي ، دموکرات اوترقي غوښتونکي سیاسی ګوندونه هم شته، چې په پشپړه توګه ددوی موخې، مبارزه ، کړنې او تلاشونه دهېواد دننه او دهېواد نه بهر د تایید او ملاتړ وړ دي.
خو دې واقیعت ته هم باید ګوته ونیول شی چې دوی ټول د صادقانه مبارزې سره سره په دې نه دی توانېدلي چې دهېواد په سیاست کې رغنده تاثیر او تعینونکی رول ولوبوي ، دخلکو اراده تمثیل کړي او په عملي ډګرکې دافغانستان په سیاسی معادلو کې ځان ته ځای پیدا کړي اود بالقوې نه په بل الفعل ځواک او قوت بدل شي.
په خواښینۍ سره باید ووایو چې په سیاسی ډګر کې زموږ دګډ نه حضور یوبل دلیل دادی چې موږ په تېرو کلونو کې دتېر وخت د ملامت او سلامت په مدیریت لګیاه وو ،نو ځکه ونتوانېدو چې په لوی ځواک بدل شو، په اوسنی حالت کې خپل موثریت تامین کړو او هم د راتلونکي لپاره د هېواد په سیاست کې غوڅ تاثیر ولرو.
اوس زموږ په هیواد کې دجګړې پای، ددایمی ،عادلانه او تل پاتې سولې تامین او ټینګښت،د هیواد بیا رغونه او اقتصادی پر مختګ،ملی یووالی ،ټولنیز عدالت او ورسره ددمو کراسی د انستیتونو د ټینګښت او په دې توګه د افغانی ټولنې دځانګړتیاوو په پام کې نیولو سره دملی او دموکراتیکې ټولنې را منځ ته کېدل ، هغه ارزښتونه دی چې افغانی منورینو، روڼ اندو او ترقی غوښتونکو په دې لاره کې زیا تې قربانۍ ورکړي دي او ورکوی یی.
دپورتنی وضعیت د بدلون ،اوسنی بحران نه دهېواد درا ایستلو ،اوپه دې توګه د هیواد او خلکو دژغورنې لپاره ، او همدا شان زموږ دټولو ملی مسولیت او تاریخی رسالت ته په پام کې نیولو سره ، دملی،دموکراتو اوتر قی گوند، ځواکمن گوند چې په ملي وطنپالنې اودملي ژمنتېا لرونکي گوند لپاره له هر ډول تيرو کړنو او تيروتنو سره دابد لپاره مخه ښه وکړو، داسی يو سراسري گوند چې د ټول ملت استازي پکې گډون ولري را منځه ته شي، دا کار قرباني، رښتنې مبارزه او تيردنه غواړي، ددایمی ،عادلانه او تل پاتې سولې درامنځ ته کېدو او ټینګښت په خاطرکلکه مبارزه. د افغانستان دملی ګټو، ملی حاکمیت ،�
�ستقلال ،او ځمکنۍ بشپړتیا نه دفاع اودافغانانو دملی یووالی دلا ټینګښت په خاطرنه سټری کیدونکی مبارزه.
دهیواد د بیا رغونې او اقتصاد ی پر مختګ او په خاصه توګه د هغو اقتصادی سکتورونود چټکې پراختیا لپاره کاراو مبارزه ،چې دخلکو لپاره ژر دکار موندلو زمینه برابره وی.په هیواد کې ددموکراسی دانستیتونو د پراختیا ، دقانون حاکمیت، دآزادو ،سری ،مخامخ او دموکراتیکو انتخاباتو دتر سره کولو لپاره مبارزه او په ټولوانتخاباتو کې فعال ګډون.دهرډول جنسی تبعیض او دښځو او ماشومانو پروړاندې خشونت او تاوتریخوالی سره کلکه مبارزه او همدا شان د ټولنې د مدنی ژوند په ټولو برخو کې د ښځو او ځوانانو د فعال ګډون او هغوی ته دټولوحقونو د ورکړې لپاره نه ستړی کیدونکی مبارزه .په هېواد �
�ې دښوونې او روزنې او لوړو زده کړو د متوازن پر مختګ او همداشان دخلکو دروغتیا لپاره دصحی کلینیکونو،روغتیایی مرکزونو او روغتونونو د جوړولو او پراختیا لپاره مبارزه. دموثرو تدبیرونو او اقداماتو په سرته رسولو سره ،افغانستان سره دنړیوالې ټولنې دموثرو کومکونو او بې غرضه مرستو دتر سره کولو او همداشان د هېواد داقتصادې ودې لپاره د موثرې پانګې اچونې دنوی ملي ستراتیژی را منځ ته کول. دنورو ملی ،دموکراتو او ترقی غوښتونکو ګوندنو او سازمانونو، موثرو ملی ټولنو اوشخصیتونو،ملی دینی عالملنو او قومی مشرانو سره دهېواد دملي ګټو د ساتلو ، لویو ملي دندود ترسره کول�
� اود انتخاباتو له لارې د قوی مرکزی دولت درامنځ ته کولو لپاره دایتلافونو او جبهو جوړول.
د راتلونکی سیاسی ګوند کنګرې ته د ورتلو میکانیزم:په يوه دموکرات گوند کې ټول هغه اصول يانې اساسنامی مواد چی پخوا پری پرېکړه شوي عملي شي، د گوند اصول تر پښو لاندې کول او نوي وړانديزونه گوند له ستونزو سره مخ کولای شي بايد ټول گوندي کادرونه د گوند اصول يانې اساس نامه عملي کړي او په را تلونکې کنگره کې داسې کسان وټاکل شي چې وړتېا لياقت او پوهه ولري، دا ډول گوند کولای شي چې د خلکو باور او ملاتړ تر لاسه کړي.
محمداقا کوچی شيرزاد
یادداشت بامداد : این مضمون بدون ویرایش ما بدست نشر سپرده شده است.
دیدگاه ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۷ـ ۲۶۰۹
پیشنهاد به کنگره حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان
داکتر آرین
کنگره حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان ؛ در یکی از حساس ترین دورانهای تاریخ میهن ما تدویر می گردد، دورانی که فضای سیاسی هر روز تنگ تر شده و قانون و حقوق مردم پامال تر می گردد، زندگی توده های زحمتکش دردناک تر و بار فساد و مافیای دولتی بالای خلق ما سنگین تر می شود، تروریزم وبنیاد گرایی خونخوارتر عمل نموده، خیانت، جنایت و بی بازخواستی گسترده تر شده و چهره اصلی رژیم ظالم و فریبکار دولت افغانستان آشکار تر می گردد. بحران و بی ثباتی، عدم امنیت، نبود حاکمیت قانون، غارت جان و مال مردم بی گناه و بی دفاع میهن ما و به هزاران بی عدالتی های دیگر، عامل سست شدن و تزلزل پایه های این نظام مزدور و دست نشانده گردیده و به شدت به پوسیدگی آن می افزاید، این شرایط لایه ها و قشر های گسترده ای از مردم را به جنبش آورده که از ادامه این وضع هلاکت بار تحمیلی به ستوه آمده اند و برای یک تغییر سیاسی و دگرگونی اجتماعی و نجات خویش از این وضع وحشتناک آماده شده اند تا روانه ای میدان های مبارزات سیاسی و اجتماعی گردند.
به این ترتیب:
طرح مسله رسیدن به « قدرت سیاسی » از جانب کنگره حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان ، یک ضرورت تاریخی و حیاتی برای حزب و توده های مردم به ویژه در شرایط مساعد کنونی جهان و وضع وحشتناک داخل کشور است، برای ترتیب و انجام برنامه ای طرح رسیدن به قدرت، کنگره باید رابطه خویش را با « قدرت سیاسی موجود » یعنی با دولت افغانستان واضح ساخته و با احزاب و نیروهای چپ و میهن پرست دیگر که خواهان تغییر سیاسی به نفع مردم و کشوراند برنامه ای حرکت بسوی بسر رسانیدن « انقلاب سیاسی » را تنظیم نماید، انقلابی که با عث خوشبختی، رفاه، آزادی، برابری، صلح و ثبات در میهن ما می گردد و یکی از مقدم ترین اهداف حزب ما و هر حزب میهن پرست دیگر را نیز تشکیل می دهد، آشکار است که توانایی رسیدن به این اهداف را تنها احزاب فداکار با رهبری مدبر، مبارز و شجاع با اعضای قهرمان، جانباز و سرتیر دارد تا با حرکت و نبرد شجاعانه بتوانند ملیون ها وطن پرست و ترقی خواه افغانستان را از شهر و ده سازمان داده؛ و از نیروی توده های مردم و هواداران صلح و دموکراسی به بهترین وجهی برای دفاع از منافع خلق و منافع ملی برای بسر رسانیدن « انقلاب سیاسی » در جامعه افغانستان استفاده نمایند.
مبارزه برای رسیدن به قدرت سیاسی را، چه از طریق « انقلاب سیاسی » و چه از طریق روش های صلح آمیز دیگر، مانند خیزش های مردمی و یورش خلق به مثابه استراتیژی حزب در این مرحله تاریخی باید از اولویت های مبارزه سیاسی حزب دانست، زیرا بدون دست یافتن به قدرت سیاسی آنچه که در « خطوط اساسی پالیسی حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان » به مثابه « اولویت های مبارزه سیاسی » تذکر داده شده است عملی نمودن آن نا ممکن و دست رسی به آن یک رویا خواهد بود.
کنگره باید برنامه مسلح ساختن اعضای حزب را با ایدیولوژی های میهن پرستانه، عدالت خواهانه، بشردوستانه، ترقی خواهانه و مدرن تدوین نماید، زیرا برنامه حزب یک سند ب ایدیولوژیک است و ایدیولوژی بیانگر ماهیت حزب و مرز میان حزب و سایر احزاب و سازمان ها را مشخص می سازد.
در خطوط اساسی حزب آمده است:« حزب دموکرات است و با تحمیل جبری هر گونه ایدیولوژی بر نظام سیاسی و حیات اجتماعی سازگار» نیست. باید تذکر داد: که ایدیولوژی مجموعه طرح ها و اندیشه های سیاسی، اجتماعی، دینی و مذهبی است که برای تبیین و تغییر جامعه تدوین می گردد، که این تغییر و تبیین به ماهیت و مضمون ایدیولوژی وابسته است، می تواند ارتجاعی باشد و یا مترقی، مدرن باشد و یا بنیادگرا، علمی باشد و یا خرافاتی، مسالمت آمیز و صلح خواه باشد و یا خشونت بار و تشنج زا، به این ترتیب حزب ما باید با ایدیولوژی های میهن پرستانه، مدرن، مسالمت آمیز و صلح خواهانه، مترقی و علمی سازگار باشد و آنها را وسیعا میان توده های مردم تبلیغ و ترویج و حتا اگر ضرورت افتد تحمیل نماید، زیرا دولت اسلامی افغانستان خواسته است و می خواهد که با حفظ جهل و گمراهی، با تقویت هر آنچه که در فرهنگ ما ارتجاعی و عقب مانده است، با تسلط بر نظام آموزشی و پرورشی، با مسجد و مدرسه، با وسایل ارتباط جمعی، به منظور وارد کردن عقاید خرافاتی و کهنه در افکار مردم جهت تسلط کامل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و نظامی و غارت هرچه بیشتر، حاکمیت هرچه مستحکم تر و وحشت هرچه فراگیر تر زمینه را برای خود و باداران خود فراهم نماید.
حــاکـم ظـالم بــه سـنـان قــلـم
دزدی بی تیر و کمان می کند
گلهء ما را گله از گرگ نیست
ایـن هـمه بـیـداد شبـان می کند.
تحکیم رابطه حزب و مردم: کنگره باید آغاز تاریخی یک مرحله و روند نوین سیاسی در حزب و جامعه افغانستان باشد، یعنی با تکان نیرومند سیاسی و سازمانی بسوی ترویج و پیاده نمودن اندیشه های میهن پرستانه حزب میان مردم و تحکیم رابطه حزب با توده های زحمتکش مردم برود، تا راه را برای رسیدن به قدرت سیاسی آسان و کوتاه سازد و حزب بتواند برنامه عمل خویش را در روشنی قانون اساسی کشور به طوری که می خواهد در جامعه عملی سازد، سر نوشت این مرحله ای از حزب، مبارزه و میهن ما وابسته به آن است که حزب یا پیشهاهنگ این روند تا چه اندازه هوشیارانه عمل می نماید، چطور از ناخشنودی های مردم برای دگرگونی سیاسی در جامعه بهره برداری می نماید و چسان آنان را برای پشتی بانی از طرح های علمی و عملی و پیاده نمودن اهداف دور و نزدیک حزب آماده ساخته و به چه ترتیب بخش های گوناگون این نیروی بزرگ و یگانه را به میدان نبرد کشانده آنان را سازمندهی و رهبری می نماید.
حزب ما باید با صراحت، قاطعیت و جسارت کامل بیان نماید، که دولت ارتجاعی افغانستان فاسد، بیکاره، بی صلاحیت و سبب اصلی بدبختی های مردم ماست ، حزب ما باید نقش موذیانه و خطرناک این پدیده مزدور و مضر را فاش سازد، دولتی که با چهره معصوم مذهبی و ملی با صدها جواسیس شناخته شده ای سازمان های جاسوسی بین المللی وارد صحنه سیاسی افغانستان شده است و زیر نام دموکراسی و حقوق بشر مزورانه به انجام مانورهای عوامفریبانه به ترویج و همکاری با تروریزم در سرتاسر فغانستان مصروف می باشد و تصور می کند که دیگران از ترفند های زیرکانه اش بیخبر و توانسته است همگان را فریب بدهد. در حالیکه این مانور ها آن قدر کودکانه، ابلهانه و اجنبی گرایانه است که نه تنها سیاستمداران اهداف جنایتکارانه ای آنرا می دانند، بلکه برای مردم عادی نیز ماهیت ضد انسانی و ضد میهنی آن قابل درک و فهم است.
حزب ما باید و بصورت آشکار برای توده های مردم خطر باور نمودن به این دولت فریبکار و امید بستن به وعده های میان خالی آن و تکیه نمودن به این دیوار پوسیده را برملا سازد، که ماهیت و واقعیت آن شناخته شده و چهره اصلی اش نمایان شود، تا دولت و ارتجاع نتوانند فاسد ترین نوع زنده گی اجتماعی را در میهن ما مروج و مستحکم نمایند.
تحکیم رابطه حزب با مردم پایه های اجتماعی حزب را در جامعه تضمین نموده و استوار می نماید، به این سبب ضروراست تا جهت افزایش کمیت و کیفیت حزب، پایگاه اجتماعی آن در سیستم اجتماعی فغانستان برجسته و بصورت دوامدار توسعه یابد.
کنگره باید آغازگر فصل تازه ای از مبارزات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی باشد و دور نمای روشنی را در این راستا نمودار سازد، این شیوه مبارزه حزب را چندین گام برای رسیدن به اهدافش بپیش برده و نزدیک تر می سازد، اما مهم این است که چگونه ما این شکل های مبارزه را سازمان می دهیم و چطور با این بخش های گوناگون جامعه رابطه می گیرم و چسان آنان را به قطب اصلی درمبارزه بخاطر رسیدن به قدرت سیاسی مبدل می سازیم.
نگارنده به این باور است که:
مبارزه سیاسی را باید میان تمام روشنفکران و به ویژه بین جوانان سالم و صادق و ترقی خواه در مکتب و دانشگاه و موسسات آموزشی و تحصیلی تشدید نمود. آنچه را که بنام سیاست، دولت اسلامی افغانستان و همدستان ارتجاعی اش میان مردم و روشنفکران پخش می نمایند، چنین تبلیغات ارتجاعی برای مردم و جامعه ما هلاکت بار است، آنها ایدیولوژی های منحط و ضد انسانی و ضد ترقی و ضد اسلامی را که ماهیت آنرا دفاع از یک سیستم مافیایی و پر از فساد تشکیل می دهد، بطور مستور توسط ملنگ و غیب گو، ملا و مدرسه و بطور آشکار توسط احزاب وابسته و جیره خوار، اخبار و جراید، رادیو و تلویزیون های مجبور و مزدور و نوکران شخصی خودشان با چکش به مغز جوانان و نو جوانان ما میخکوب می نمایند، دشمنی و تفرقه اندازی، زبان و ملیت پرستی، خرافات و بنیادگرایی، زورگویی و ترور، دروغ و جنایت، غارت و فساد، دزدی و خیانت، انتحار و انفجار را تبلیغ و دفاع نموده و با توسل به فرومایه ترین وسایل با هرگونه اندیشه های عدالت خواهی، مترقی و بیشتر از همه با عقاید سیاسی احزاب چپ، یعنی عقاید میهن پرستی، انسان دوستی و ترقی خواه هانه دشمنی می ورزند و میخواهند تمام در های سیاست و اندیشه های نوین سیاسی را بروی مردم بخصوص جوانان ما ببندند، تا از یکطرف مانع سیاست های صلح خواهانه و مترقی احزاب چپ سیاسی و از جانب دیگر سد راه تکامل مبارزات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی مردم و خواسته های عادلانه و قانونی خلق ما گردند.
مبارزه اقتصادی را در مراکز صنعتی و زراعتی به نفع کارگران و دیگر زحمتکشان باید سازمان داد، حزب ما اگر شیوه های کلاسیک مبارزه زحمتکشان را در مناسبات موجود اقتصادی- اجتماعی جامعه ما همگون و عملی نمی داند، این بدان معنی نیست که حزب ما مدافع منافع زحمتکشان افغانستان نباشد، حزب ما برای جلوگیری از هرگونه ظلم، ستم، بی عدالتی و بی انصافی در حق تمام مردم افغانستان بخصوص دهقانان، کارگران، پیشه وران و دیگر اقشار و طبقات نادار، بی چیز و متوسط جامعه افغانستان مبارزه می نماید، حزب ما طرفدار آن نظام اجتماعی است که توده های زحمتکش در آن از بند های اسارت رها باشد، ما طرفدار رشد سریع جامعه و پیشرفت بدون وقفه ای مادی و معنوی هستیم، حزب ما طرفدار مناسبات عادلانه میان دهقان و فیودال، کارگر و سرمایه دار، مردی کار و کار فرما است، حزب ما در مبارزات مطالباتی و صنفی زحمتکشان شرکت فعال و از حقوق آنان با تمام نیروی که دارد دفاع می نماید.
مبارزه فرهنگی را باید شدت بخشید، دولت افغانستان کوشش نموده تا با عقب نگاهداشتن فرهنگی مردم، پاسدار اندیشه های ارتجاعی باشد، که بتواند حکومت غاصب و فاسد خویش به راحتا توجیه نموده و آسان حاکمیت نماید و حتا در تلاش است چنین رژیمی خونخوار را جاویدان سازد، به همین سبب آنچه که در سیستم های آموزشی و پرورشی، در مطبوعات و فرهنگ و حتا در سازمان های مدنی تدریس و نکات نظر بعضی از آگاهان حقوق تبلیغ می شود همه بدور همین محور سیاه و عقب مانده ضد انسانی و ضد اسلامی و ضد مردمی و ضد دموکراسی می چرخد. این روش قرون وسطایی برای حال و آینده کشور و مردم ما نهایت خطرناک و خاینانه است و خطرناکتر این که شیوه های متروک بنیاد گرایی و خرافاتی در مراکز نظامی بین سربازان و افسران قوای مسلح افغانستان تبلیغ و ترویج می گردد. برای اینکه قوای مسلح افغانستان بتواند از منافع ملی و مصالح مردم دفاع نماید، ضرور است تا حزب ما کار فرهنگی را میان سربازان و افسران قوای مسلح فراگیر سازد، زیرا در قوای مسلح ای که تنها عقاید بنیاد گرایی تدریس می گردد و آزاد است و در آنجا از مطالعه و ادب، از اخلاق و هنر، از بیان و قلم و بلاخره نود در صد آن بی سواد و یا کم سواد باشد، آیا میتوان از فرهنگ میهن پرستی و رشد فرهنگ مترقی و مدرن در آنجا صحبت نمود؟ این حاصل کار دولت های اسلامی جهادی، امارات طالبی و تکنوکرات های دست نشانده، متقلب و مزدور است، دولت به همدستی ارتجاع با تمام نیروی خود کوشیده است تا مانع رشد فرهنگ و سواد نه تنها میان توده های جوان و نوجوان در موسسات تحصیلی ملکی شود، بلکه میان افسران و سربازان قوای مسلح افغانستان نیز ایدیولوژی های بنادگرایانه و نوکرمنشانه را تبلیغ می نماید . اینکه چه برخورد های غیرعادلانه و غیرانسانی با اردوی افغانستان صورت گرفته و چطور اسیر توطیه های دولت شده اند و چه قربانی های را در معاملات دولت با تروریزم قوای مسلح افغانستان متحمل شده است، داستانی می باشد دردناک و برانگیزنده ای خشم و نفرت هر میهن پرست و انسان دوست، که در این پیشنهاد نمی گنجد. به این سبب برای حزب ما ضرور است تا کار فرهنگی را در داخل اردوی افغانستان میان افسران و سربازان کشور تشدید نموده، همکار، دوست و رفیق نظامیان بی باک و سرسپرده باشند، قوای مسلح افغانستان شایسته گی آنرا دارد تا از فرهنگ انسانی، مترقی و میهن پرستانه و مدرن برخوردار گردد.
کنگره در شرایط نوین جهانی با وظایف کاملا تازه باید داخل جامعه شود و با دیدگاه های نو سیاسی جامعه را بطرف انقلاب سیاسی و حاکمیت مردم بکشاند، انقلابی که قبلا آغاز شده است و حاکمیتی که توده های مردم همین اکنون خواستار آن هستند، برای حزب ما دیگر دوران دشوار عقب نشینی و ترصد گذشته است، شرایط نوین جهانی و منطقه، اوضاع داخلی و خارجی کشور،خواهان دوران تجدید نیرو و دوران مبارزه جدی برای رسیدن به اهداف عالی و انسانی حزب و مردم افغانستان است. حالا دیگر آنزمان گذشت که شخصی زیر نام دموکراسی و حقوق بشر « شمشیر بدست دیوانه وار به این طرف و آن طرف جهان توسن می راند » و تاخت و تاز می کرد، هر رهبر و هر دولتی که فرمانبردار نبود و مدح و ثنای او را نمی گفت محکوم به نیستی و تروریزم می شد، هر عملی آزادی خواهانه را « خشونت » و هر « خشونت » را دموکراسی می خواند، میهن پرستان را تروریست و میهن فروشان را دموکرات و آزادی خواه می نامید، با صدور دموکراسی!، حقوق بشر! و انقلاب های رنگین ممالک را در جهان به وحشت انداخته بود، در جهان آزادی را محدود نموده؛ و هیچ کشوری خود را مصوون احساس نمی کرد. که شوربختانه تاثیرات آن سیاست نا عاقبت اندیشانه باقی مانده و تا هنوز در جهان قربانی می گیرد و چنان آتشی را افروخته است که تا اکنون خاموش نشده و هر روز به هزاران بی گناه از پیر و جوان و طفل در بین شعله های آن فریاد می کشند و بریان می شوند.
به قول شاد روان بهار:
شرار ظلم ضحاکی بپا کن
ولی عدل فریدون را ثناکن
اگر خواهی زسعی خویش مزد
بدزد و بانگ زن، ای دزد، ای دزد.
اکنون واقعیت بجایش برگشته است، سیاست مداران کنونی از شیوه ها و عمل کردهای گذشته انتقاد نموده و همچنان عاملین آن از خلق های جهان معذرت خواسته اند و بیشتر از این نمیتوان قیام های مردمی، انقلابات توده یی و دیگر اشکال صلح آمیز رسیدن به قدرت سیاسی و حاکمیت مردم را « خشونت » نامید.
کنگره باید تصویر روشن از وضع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی کشورداده و مبارزه علیه تروریزم را بدون ترس وهراس از این سازمان جهنمی و جنایتکار آغازگر باشد حزب ما تمام توانایی و قدرت رزمیدن را در مقابل این طاعون قرن بیست ویک دارد، ما باید بصورت واقعی شرایط عینی جامعه را تحلیل و تجزیه نموده و راه بیرون رفت از چنین وضع را در زمینه های سیاسی و نظامی بصورت علمی و عملی توضیح و تشریح نمایم، حزب ما با « خشونت » و تروریزم در هر شکل و ماهیت آن آشتی ناپذیر است و این موضعگیری باید نهایت آشکار و علنی باشد، در برنامه حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان ؛ تصریح شده است: « حمایت از حل مساله جنگ جویان ضد دولتی از طریق سیاسی.» پیشنهاد می نمایم تا در اسناد حزبی بعد از این کلمه « جنگجویان» و « حضور » برای تروریستان استعمال نشود، زیرا تروریستان نه جنگاور هستن، نه دلاور و نه شجاع ؛ بلکه یک مشت مزدور و برده های که تنها بخاطر بدست آوردن پول در خدمت مافیای دولتی افغانستان و غارتگران منطقه و جهان قرار دارند، هچنان گفت وگوهای سیاسی با مجاهدین، طالبان و داعش که همه دارای یک ماهیت هستند و همیشه با تغییر شکل از یک یخن سر کشیده اند، از طریق سیاسی بیشتر از نیم قرن است که ادامه دارد، اما هرگز به نتیجه نرسیده است، با حفظ گفت وگو از طریق سیاسی، راه حل استفاده از قوت های نظامی، وارد نمودن فشار و به زور به پای میز مذاکره کشاندن آنان هیچگاهی نفی نگردد.
کنگره باید با تحلیل از سیستم سیاسی و ساختار دولتی در افغانستان طرح نظام فدرالی و سیستم پارلمانی را بدهد، زیرا دولت متمرکز کنونی وضعیت کشور و مردم را تا سرحد فاجعه کشانیده است و کوشش دارد با ساختن گارد ضربتی از مزدوران جنگی جهادی، طالبی و داعشی به کمک سرنیزه و ترور قدرت خویش را حفظ و نگهداری نماید و به ساختار فدرالی رنگ تجزیه طلبی زده، زیر نام « وحدت ملی »، نظام « تفرقه ملی » را پایدار سازد. حزب ما یکی از دو و یا سه حزبی است که واقعا از تمام ملیت های افغانستان تشکیل شده و در طول تاریخ خود مدافع سرسخت و پیگیر منافع ملیت ها و خلق های محروم افغانستان بوده و ریشه کن ساختن ستم ملی از اهداف مهم و برجسته خویش قرار داده است. حزب ما باید طرح جمهوری فدرالی افغانستان را مبنی بر برابری کامل حقوق تمام اقوام، قبایل، ملیت ها و اقلیتهای ملی ساکن سرزمین ما افغانستان در چارچوب میهن واحد بر پایه ای حفظ تمامیت ارضی کشور ما بدهد. هدف از طرح جمهوری فدرالی تحکیم تمامیت ارضی، جلوگیری از تجزیه شدن و دفاع از ملیت، زبان و سنن مختلف و متنوع ملیتهای با هم برابر و با هم برادر افغانستان است. بدین منظورایالات فدرال باید بر اساس پایه های ملی بوجود آمده و بخشی جدا ناپذیر از میهن واحد ما افغانستان باشد، اقلیت های ملی که به علت افتراق یا کمی نفوس که در تمام ایالت ها متوطن اند، باید حقوق برابر آنها با سایر ملیت های ساکن افغانستان تضمین و تامین شود.
کنگره شفاف تدویر گردد، از هرگونه حرکت های قبلی باید خود داری شده تا دستی دشمنان حزب در تفرقه انداختن کوتاه گردد، باوجودیکه یک تعداد اعضای تصادفی حزب و بخش فرصت طلب که بخاطر استفاده جویی از قدرت حزب و جهت گرفتن مقام و چوکی به حزب آمده بودند اکنون از حزب کناره گیری نموده اند، یعنی در احزاب « چپ » که از « حزب مادر» جدا شده اند عضویت ندارند و دروازه های دیگری را تک، تک می زنند و می کوبند و دامن حزب از خطرآنان پاک شده است، اما هنوزهم موجودیت عناصر خرابکار و تفرقه انداز امکان پذیر است، زیرا یکی از نقشه های ارتجاع و استعمار و دولت اسلامی افغانستان طرح از پا درآوردن احزاب چپ و مترقی در افغانستان است. به خاطری که سلطه مطلق خود را بر تمام ساحات زندگی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فر هنگی میهن ما بر قرار نمایند، باید احزاب چپ و مترقی را از درون فاسد، متلاشی و فلج سازند، ما از تجربه تلخ دیروز باید امروز درس بزرگی بگیریم. دشمنان مردم و ترقی افغانستان فراوان و تجارب نهایت غنی در عرصه انداختن تفرقه، افترا و تخریب کاری دارند و همواره کوشیده اند از ضعفهای درون سازمان از عناصر دو دل و ترسو، از اشخاص تصادفی و پول پرست، از آدمهای موقف طلب و خود خواه برای از پا در آوردن حزب ما استفاده نمایند و با وارد نمودن اتهامات از اصالت و صداقت حزب ما نسبت به مردم و میهن عزیز ما افغانستان بکاهند. باید میکانیزم و جریان انتخابات در کنگره طوری تنظیم شود که مورد قبول همه واقع شده وهرعضو کنگره حق نظارت و کنترول را بصورت آشکار، صاف و سچه داشته باشد.
کنگره باید به هویت تاریخی و سیاسی وطنپرستان و تاریخ مبارزات آزادی خواهانه توجه جدی داشته به قهرمانان میهن ما و رهبران نامدار سیاسی حزب ما و دوره های تاریخی که توده های مردم و آزادی خواهان واقعی نقش اساسی را داشته اند و گردانندگان آن بودند افتخار نماید، خلق قهرمان افغانستان و قهرمانان خلق ما همواره در مبارزات آزادی خواهانه و عدالتخواهانه در روند تاریخ نام و آوازه داشته اند و حزب ما ادمه دهنده همه افتخارات و دستاوردهای پر بار و برازنده سیاسی و اجتماعی گذشته گان ماست، فداکاری ها و پیکار جانانه میهن پرستان آزاد اندیش و شهدای گلگون کفن و همیشه جاویدان حزب ما، که به بهای جان خود علیه اجنبی و بخاطر آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی انجام داده اند باعث سرافرازی ما و تمام مردم افغانستان است. اگر ما تجارب و افتخارات گذشته را با تجارب و اندیشه های نو زمان ما در آمیزیم از آن آتشی افروخته خواهد شد که ریشه های تروریزم، ارتجاع، بنیاد گرایی، داعشی و پاسداران آن را طوری خواهد سوختاند که دیگر توده های مردم و میهن ما برای ابد از این ارواح خبیث آزاد و از این هیولای ناخجسته پاک می شود. در « خطوط اساسی پالیسی حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان » تصریح شده است: « حزب ما باوصف اینکه به تمام جنبش ها و جریانات دموکراتیک تاریخ کشور ارج می گذارد و به زحمات و تلاش های رهبران احزاب سیاسی در جهت آبادی و شگوفانی افغانستان عزیز احترام می نماید. ولی با درنظرداشت شرایط و اوضاع کنونی کشور، منافع نهضت و حزب ما و خیر و فلاح مردم رنج دیده و سربلند میهن باستانی ما تصمیم در مورد تدویر ویا عدم تدویر محافل یادبود از آنها به اتفاق آرا دارالانشا حزب صورت می گیرد ». باید تذکر بدهم که اولین حمله ارتجاع و استعمار بر افتخارات تاریخی یک کشور و یک حزب و یک تاریخ است، بخاطر خنثی ساختن پدیده های با ارزش، باید ریشه های تاریخی آنرا قطع نمایند تا طرفداران آنرا در ابهام نگهداشته و تجدید حیات آنرا با ماهیت قبلی اش برای همیش غیرممکن سازند. تاریخ و رهبران پرافتخار حزب ما، قسمت از هویت سیاسی حزب ما و بخشی از مبارزات آزادی خواهانه و عدالت خواهانه میهن ما است، حزب و رهبران ما با افتخار و سر بلندی با وجود دشواری های غیر قابل تصور توانستن در انجام وظایف سنگین که تاریخ به عهده شان گذاشته بود سرافراز و کامیاب شوند و بدون تردید صفحات درخشان تاریخ مبارزات خلق و میهن ما مدیون کار و پیکار قهرمانانه ای آنهاست، هیچ چیزی نباید بر حقایق حزب ما سایه افگند، هویت سیاسی حزب و تجلیل از آن و گذاشتن حرمت و احترام بر شهدای قهرمان حزب ما که درخشنده ترین صفحات تاریخ پیکار و نبرد بخاطر ترقی و عدالت و دموکراسی را تشکیل می دهد برای جوانان که تازه به مبارزه و صفوف حزب می پیوندند انرژی و قوت پیکار بخشید ه به وزن و حیثیت سیاسی حزب می افزاید و باعث یکپارچگی و وحدت عمل و اندیشه و پیکار اعضای حزب می شود، به این دلیل اگر تجلیل از افتخارات حزب و رهبران آن محدود به سطح رهبری و یا فیصله دارالانشا نشود، بهتر خواهد شد، حتا نظر من این است که اگر از رهبران بلند پایه حزبی، اعضای کمیته مرکزی و جنرالان دوره حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان ( حزب وطن) در کنگره که پیش رو داریم، خویش را در مقامات رهبری و کلیدی " حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان" کاندید نمایند، شور و شوق اعضای حزب بیشتر، تلاش و پیکار آنان مضمون و شکل مدرن را بخود میگیرد و عاملی یک تکان سیاسی می شود، زیرا تاریخ مبارزات میهن پرستانه شاهد آن است، هر زمانیکه احزاب و کشورها در بدترین حالت سیاسی- اجتماعی قرار گرفته اند و بین مرگ و زنده گی دست و پا می زدند، فقط شخصیت ها و رهبران شجاع، مدبر و باتجربه سیاسی بوده که حزب و میهن خویش را دوباره زنده ساخته و مردم خویش را از نابودی حتمی نجات داده اند.
کنگره از تظاهرات، مظاهرات و گردهمایی های که بخاطر ترقی خواهی و دموکراسی، صلح خواهی و ثبات، عدالت خواهی و انسانیت صورت می گیرد پشتی بانی جدی عملی نماید، نه تنها از یورش های توده یی و خیزش های مردمی استقبال نماید، بلکه باید در پیشاپیش جنبش ها قرار گرفته و یورش توده های به جان رسیده از ظلم و استبداد، بنیاد گرایی و تروریزم را به صورت مسالمت آمیز سازماندهی نموده و برای وارد نمودن آخرین ضربه آماده نماید. ما نباید بالای اشکال مختلف مبارزات سیاسی تاپه ای « خشونت » را بزنیم، هرعمل انقلابی خشونت نیست و تجربه تاریخ هم بیانگر آنست که بدون داشتن روح فداکاری، قهرمانی و از جان گذشتن به خاطر دموکراسی و عدالت اجتماعی مبارزه میهن پرستان به پیش نمی رود و پیروز نمی شود، ولی تا آنجایی که امکانات استفاده از شکل های مسالمت آمیز مبارزه موجود باشد و تروریزم به جبراییل خلق ما تبدیل نشده، حزب ما مبارزات مسالمت آمیز را ترجیع می دهد و تا به حال هم این کار را کرده است، اما بنیادگرایی و دولت های ارتجاعی و دشمنان مردم افغانستان در طول تاریخ و موجودیت خویش از اعمال خشونت آمیز و ترور علیه مردم و وطنپرستان استفاده نموده و به اندازه ای یک سرمو هم تا به همین لحظه که مصروف نوشتن این پیشنهاد هستم از مواضع ترور، جنگ های غیرعادلانه، کشتار بی گناهان، سوختاندن ها و سربریدن ها و ویرانی ها به عقب نرفته اند که در این اواخر این حملات جنون آمیز به اوج خود رسیده است، طوری که همه گان تماشا دارند جنایتکاران هرگونه اعتراضی صلح آمیز را با انتهار و انفجار پاسخ می دهند.
خلاصه اینکه میخواهم بگویم تا سیاست حزب ما لبه تیز نداشته باشد و برنده تر و رسا تر از گذشته عمل نکند و از حالت تدافعی بیرون نشویم، ما نمی توانیم جواب قناعت بخش برای توده داشته و آنان را بخاطر پذیرفتن برنامه حزب بسیج نماییم و اگر درچنین وضع قرار داشته باشیم، معلوم دار است که ما نه یک حزب رزمنده، بلکه یک سازمان « ایستا » بوده و توانایی رهبری توده های مردم را برای بسر رسانیدن « انقلاب سیاسی » نخواهیم داشت. توده ها گرد شعار های سیاسی، کوتاه، روشن و قابل فهم جمع می شوند، اگر آنها واقعا درک کنند و احساس نمایند که ما از آنها در حرف و عمل دفاع می نماییم با پیمان صادقانه و با ایمان محکم و تصمیم برگشت ناپذیر به حزب ما می پیوندند، حزب ما سازمان سیاسی مردمی است، بخاطر پیاده نمودن برنامه خود میان مردم می رود و نظریات خود را با مردم در میان می گذارد، مردم خواستار یک برنامه روشن و تشنه ای شعارها و تاکتیک های علنی و صریح و مشخص می باشند، به این سبب ضرور است برای جدال سیاسی آماده شده مبارزات سیاسی را به مبارزات مطالباتی آمیخته و شجاعانه عمل نمود، ممکن سوال مطرح شود که در شرایط و وضع دهشتناک موجود جدال سیاسی با دولت و گروپ های مافیایی ناممکن است و منتظر ماند تا شرایط خوب شود، نگارنده به این باوراست که دولت آگاهانه این وضع را بوجود آورده است تا به حاکمیت ننگین خود ادامه داده میهن و مردم ما را بیش تر و بیش تر غارت نمایند و مطمین باشید که از این هم بدترش می کند تا دست درازتر خون این ملت بیچاره را مکیده و ثروت های ملی را دزدیده و کشور را در آخرین تحلیل به گروپ های تروریستی و همپیمانان خویش تسلیم نماید.
پرسش دیگر که ذهن خوانندگان را مغشوش می نماید، موجودیت قوای خارجی در افغانستان می باشد. ما نه تنها با کشور های که در افغانستان نیروهای نظامی و پایگاه دارند، دشمن نیستیم، بلکه حزب ما باید از آنها طلب همکاری و کمک نیز نماید، این پیشنهاد علیه هیچ کشوری نیست نه در سطح منطقه و نه سطح جهان و منافع هیچ کشوری را در افغانستان تهدید نمی نماید، آرزوی ما و خواست مردم افغانستان تنها یک دولت خدمتگار به مردم،طرفدار ترقی کشور، که بنیاد گرا، دزد، مافیا و تروریست نباشد، است، ما مطمین هستیم که خارجی ها هیچگاهی در مسایل داخلی ما مداخله نمی نمایند، به خصوص کشور امریکا که پایگاه های نظامی اش داخل خاک افغانستان است، برعکس هر کی در قدرت سیاسی در افغانستان بیاید خارجی ها با همان دولت حاضربه همکاری اند وعاشق چشم کسی نیستند، آنان به منافع ملی خود و منافع ملی افغانستان می اندیشند و احترام دارند.
( باقی دارد )
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۷ـ ۰۲۱۰
در اسپانیا چه می گـذرد؟
کاتالونیای ها با گردهمایی دربرابر وزارت اقتصاد، یک صدا فریاد زدند : «مـا رای خـواهیم داد !».
تنور جدایی طلبی این روزها داغ است؛ از اقلیم کردستان گرفته تا قلب اروپا و اسپانیا. مطالبه ای که در گام نخست باید از سد بلند مقاومت دولتهای مرکزی عبور کند. هرچند مساله استقلال طلبی کاتالونیا ها دراسپانیا مساله جدیدی نیست اما جدی شدن این خواست در ماههای اخیر رفته رفته به چالشی مهم میان بارسلونا و مادرید بدل شده است. در آخرین مورد از دور جدید تنشها، روز گذشته پولیس اسپانیا اقدام به دستگیری شماری از مقامات ارشد کاتالونیا کرده؛ و همچنین به برخی از وزارت خانههای دولت محلی که در سازمان دهی برای برگزاری همه پرسی استقلال دست داشته اند، حمله كرده است؛ همه پرسی استقلالی که دولت محلی کاتالونیا آن را یک حق قانونی و مشروع و مادرید آن را یک اقدام غیرقانونی می داند. مجموعا در روز چهارشنبه ١٤ نفر از مقامات کاتالونیا به وسیله پولیس بازدشت شدند. در میان دستگیرشده گان، نام جوزپ ماریا یووه، از معاونان رییس دولت کاتالونیا نیز به چشم می خورد.
تمرد از قانون
علت دستگیری این افراد، تمرد از حکم دادگاه قانون اساسی برای توقف جریان همه پرسی بوده است. در واکنش به این اقدام دولت مرکزی، جوردی سانشز، رییس مجمع ملی کاتالونیا نیز از مردم خواست به دور از خشونت و به شکلی صلح آمیز دست به اعتراض بزنند و به خیابانها بیایند. با وجود فشارها و تهدیدات دولتی، در جریان حمله به وزارتخانه ها، صدها هوادار استقلال کاتالونیا با تجمع درمقابل وزارت اقتصاد و محاصره کردن نیروهای پولیس، یک صدا فریاد زدند که « مـا رای خـواهیم داد». در ادامه واکنشها به این اقدام دولت، گابریل روفیان، نماینده جدایی طلب کاتالونیا در پارلمان فرانسه از نخست وزیر اسپانیا خواسته « دستهای کثیفش » را از کاتالونیا کوتاه کند.
چرا آری؛ چرا نه!
به نظر،مادرید و بارسلونا یک بار دیگر در برابر هم صف آرایی میکنند؛ البته این رویارویی این بار به جای زمین فوتبال، در عرصه سیاسی رخ می دهد. در یک سو دولت محلی کاتالونیا به رهبری کارلز پوجدمون مصمم است در تاریخ یک اکتوبر یعنی کمتر از دو هفته دیگر همه پرسی برای استقلال این منطقه را برگزار کند و در سوی دیگر ماریانو راخوی*، نخست وزیر اسپانیا، وعده داده که این همه پرسی به واقعیت بدل نخواهد شد. کاتالونیا منطقه ای در شمال شرق اسپانیاست که از سال ٢٠٠٦ ترسایی به صورت خودمختار اداره می شود. استدلال جدایی طلبان این است که کاتالونیا به لحاظ فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اخلاقی از حق تعیین سرنوشت برخوردار است. آنها همچنین بر این باورند که این منطقه غنی با جمعیت هشتمیلیون نفریاش بیشتر از آنچه از اسپانیا دریافت کند، به اسپانیا خیر رسانده است.
به عنوان مثال، تولید کاتالونیا در سال ٢٠١٣ ترسایی ٢٠٣ میلیارد یورو بود که ٢٠ درصد از کل تولید ناخالص داخلی ١٠٤هزارمیلیاردی اسپانیا در آن سال را تشکیل می داد. یکی از خواسته های دولت کاتالونیا درسالهای اخیر پرداخت سهم کمتری از مالیاتهایی که از مردم این ایالت اخذ می شود به دولت مرکزی و تعیین سقف مالیاتها از سوی دولت محلی بوده است. آنها معتقدند تعهدات مالی این ایالت به دولت مرکزی باعث شده کاتالونیا با وجود توان اقتصادی بالایش به مقروض ترین ایالت اسپانیا بدل شود و نزدیک به ۴۲ میلیارد یورو بدهی داشته باشد.
در مقابل، دولت اسپانیا با ردکردن این شایبهها، این کسری بودجه را مساله ای ملی و ناشی از بحران اقتصادی کشور می داند و شاید به همین خاطر است که ماریانو راخوی گفته هیچ کشور دموکراتی با این خواست جداییطلبان کنار نخواهد آمد. البته دولت مادرید از حمایت دادگاه قانون اساسی این کشور برخوردار است؛ همان دادگاهی که قانون ریفراندوم به تصویب رسیده در پارلمان کاتالونیا را لغو کرد. به هر صورت اقدامات روز گذشته مادرید نشان داد دولت مرکزی این کشور به هر قیمت قصد دارد مانع برگزاری همه پرسی شود. به گفته مقام های آگاه، یکی از اهداف اصلی مقامات دولت مرکزی از دستگیریها و حملات اخیر، جلوگیری از ارسال کارت های رای دهی است. گفته می شود برخی جعبههای ضبط شده حاوی کارت های رای دهی بوده اند که این به معنای تخطی دولت محلی از قانون و رای دادگاه قانون اساسی است. از دیگر سو، نباید فراموش کرد که بخشی از این کشمکش بر سر برگزاری همه پرسی از نوعی بدبینی تاریخی میان مادرید و بارسلونا ریشه می گیرد.
خاین یا اکثریت خاموش
البته تلاش برای همه پرسی استقلال در کاتالونیا نه تنها اسپانیا بلکه خود این منطقه را نیز دوپاره کرده است. نتایج یک نظرسنجی به سفارش خود دولت کاتالونیا حاکی از آن است که ٤١ درصد رای دهنده گان موافق استقلال و ٤٩ درصد مخالف آن هستند. هفته گذشته، آدا کالو، شهردار بارسلون که از موافقان برگزاری ریفراندوم است، هشدار داد که فشار برای برگزاری همه پرسی، خواست نیمی از مردم کاتالونیا را نادیده می گیرد؛ همان هایی که از طرف جدایی طلبان، خاین، ترسو و خود فروخته خوانده می شوند. از قضا مادرید خود را موظف به حمایت از همین مخالفان جدایی می داند که از آنها با عنوان « اکثریت خاموش » یاد می کند. برخی گروههای مخالف برگزاری همه پرسی، قایل به وجود شباهتهایی میان این همه پرسی و برگزیت هستند. از نظر آنها، دولت محلی کاتالونیا از خشم و نفرت دیرینه مردم این منطقه و همچنین بحران اقتصادی اسپانیا برای ترویج نوعی حس قربانی بودن میان کاتالونی ها و پیشبرد اهداف خود بهره می گیرند.
اقتدارگرایی به سبک اسپانیا
پیش از دستگیری مقامات دولتی کاتالونیا به وسیله نیروهای گارد ملی و پولیس، در راستای فشارآوردن بر جدایی طلبان، څارنوال عمومی اسپانیا، بازجویی از بیش از ٧٠٠ شهردار کاتالونیا را در دستور کار قرار داد و به پولیس دستور داد هر کدام از این افراد را که حاضر به همکاری نشوند، بازداشت کند. مادرید همچنین کنترول منابع مالی این منطقه را در دست گرفته تا مانع صرف بودجه دولتی برای تبلیغ و ترویج جدایی طلبی و برگزاری همه پرسی شود. با افزایش تنشها و کوتاه نیامدن مقامات کاتالونیا از برگزاری همه پرسی، دولت اسپانیا همچنین خود را برای دردست گرفتن تامین مالی بخشهای دیگر خدمات عمومی از جمله پرداخت دستمزد کارگران و کارکنان آماده می کند. در این میان، ماموران امنیتی نیز به برخی دفاتر روزنامه های محلی در کاتالونیا حمله كردهاند. درمقابل جدایی طلبان معتقدند دولت اسپانیا با این اقدامات چهره حقیقی و اقتدارگرای خود را به نمایش می گذارد و به همین خاطر مادرید را با برخی حکومت های اقتدارگرا از جمله ترکیه مقایسه می کنند. به نظر می رسد اقدام دولت اسپانیا در دستگیری مقامات کاتالونیا و حمله به وزارت خانههای محلی نه تنها جدایی طلبان را از تصمیم خود منصرف نخواهد کرد بلکه با افزودن بر میزان تنشها، آنها را در این مسیر مصمم تر خواهد کرد. / ش
* راخوی رهبر حزب مردم اسپانیا پیوسته در برابر خیزش های مردمی به زور و نیروهای امنیتی رو آورده؛ و با به کارگیری ابزار قهر کوشیده است از حق تعین سرنوشت مردم جلوگیری نماید.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۱۷ـ ۲۳۰۹