پیشنهاد به کمیته تدارک تدویر کنگره، حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان

( پیوسته به گذشته)

 

داکتر آرین

 

سوال:  نام حزب را چی پیشنهاد می کنید؟

جواب: «حزب واحد مردم افغانستان» و یا « حزب افغانستان واحد » این نام به این مفهوم است که حزب ما به وحدت ملی، تمامیت ارضی و اسقلال سیاسی افغانستان ایمان راسخ داشته و وفا داراست و حزب به تمام مردم افغانستان تعلق دارد.

 سوال: برای بیرق حزب ، کدام رنگ را پیشنهاد می کنید؛ و به چه دلیل؟

جواب: پرچم سه رنگ ملی که در زمان حاکمیت « حزب دموکراتیک خلق افغانستان »  پرچم جمهوری دموکراتیک افغانستان بود.

بخاطریکه وحدت و واحد بودن افغانستان را تمثیل می نماید و مورد قبول تمام لایه ها و اقشار جامعه در افغانستان می باشد و با این پرچم بهتر تر و آسانتر میتوان قلوب توده های مردم را تسخیر کرد و بلاخره از تمام مردم افغانستان نمایندگی می نماید و مفهوم فراگیر بودن و ریشه دار بودن حزب را در جامعه ارائه می نماید. همچنان ما میتوانیم شعار های حزبی را بالای پارچه های سه رنگ با در نظر داشت مضمون آن جدا جدا بنویسم و خوبی آن در این است که ما رنگ سرخ پرچم خویش را هم ازدست نداده و داریم. 

  سوال: برای شورا های حزبی دفاتر لازم است؟ کرایه ، فرنیچر و مصارف دفاتر چه گونه تامین شود؟

جواب: افغانستان را هفت کشور همسایه احاطه نموده است - ایران، ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، جمهوری مردم چین، هندوستان و پاکستان. برنامه حزب متحد ملی ترفی مردم افغانستان با برنامه ها و اهداف احزاب بر سر اقتدار شش کشور همسایه بکلی نزدیک و یا مطابقت کامل دارد، پس ضرور است تا کنگره روابط نهایت صمیمی، برادرانه و رفقانه را با احزاب بر سر اقتدار ایران، ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، جمهوری مردم چین و هندوستان برقرار نموده و از آنها طلب کمک نماید که بدون شک و تردید آنها به این خواست حزب ما لبیک می گویند، زیرا یکی از اهداف مهم ما که با شش کشور همسایه باهم یکی است مبارزه با تروریزم است به همین جهت در بخش اول پیشنهادات خود تاکید نمودم که موضعگیری ما علیه تروریزم آشکار و صریح باشد.  همچنان جهت عمیق ساختن روابط دوستانه اگر مهمانان از تمام احزاب کشورهای همسایه در کنگره حزب داشته باشیم عمل نهایت بجا و سنجیده ای است. این شرم و جنایت نیست یک همبستگی بین المللی میان احزاب در جهان است. شرم و جنایت آنست که امروز در افغانستان تعدادی زیادی از احزاب به اصطلاح سیاسی و مقامات عالی رتبه! بصورت متداوم از سازمانهای جاسوسی و سفارت خانه های خارجی ماه وار معاش می گیرند و اهداف خرابکارانه و تفرقه انداز و ضد منافع ملی افغانستان را تبلیغ و ترویج می نمایند، جامعه را به عقب کشانده و زمینه را برای فعالیتهای سازمانهای تروریستی آماده می سازند.

سوال:  امور مالی حزب چه گونه تنظیم شود ؟

جواب: از طریق حق العضویت ها، اعانه و مهم تراز همه از طریق سرمایه گذاری، به این ترتیب : استرداد پول و یا سرمایه حزب نزد هر شخص که است و به جریان انداختن شفاف و سود آور آن، استرداد ملکیت های حزب موکراتیک خلق افغانستان (حزب وطن). حصول مبالغ پرداخت حق العضویت ها و اعانه اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان( قوای مسلح جمهوری دموکراتیک و بخش ملکی) از بانک ملی و یا دافغانستان بانک. حاصل نمودن حق العضویت های اعضای سازمان دموکراتیک جوانان افغانستان از بانکهای مذکور.

تقاضای کمک از احزاب چپ و مترقی در جهان.

تهیه و ترتیب سرمایه ابتدائی حد اقل دوصد هزار دالر برای تجارت و سرمایه گذاری، کشورهای آسیای میانه سر شار از مواد خام و پخته اولیه و مصارف روزانه مردم ما است برای آغاز کار میتوان از همین جا شروع کرد. انتخاب اشخاص وارد و بلد و صادق برای اینکار ضروری است.

  سوال: حزب با انتخابات ( ریاست جمهوری ، پارلمانی، شورای ولایتی، شورای ولسوالی و شاروالی ها ) چه گونه برخورد کند؟

جواب: نگارنده ( آرین )بتاریخ ۲۷ نوامبر۲۰۱۶ ترسایی نوشته زیر عنوان«  چپ بروی امواج رای توده ها به قدرت برمی گردد »  به سایت های وزین  « بامداد » ، « وطندار » و « آزادی.رو » جهت نشر فرستاده بودم، که همین اکنون هم در آرشیف مطالب سایت بامداد موجود است. در قسمت اخیر این مقاله چنین آمده است:

« هوشدار می دهم که: چپ بعد از گذشتاندن شرایط ناگوار خارجی و داخلی، وضع و شرایط موجود سیاسی،  وقت کم در اختیار دارد گذشت هر روز، هر هفته، و هرماه زمان را کمتر و انتخابات را نزدیک تر می سازد. زمان برای نیروهای چپ نهایت مهم و ارزشمند است و نه باید یک روز هم هدر برود و فدای جروبحث های بی نتیجه و ذهنی گری ها و منفی بافی های مایوس کننده، خودخواهی ها و پیشگویی های عالمانه شود. ورق برگشته و زمان به نفع وطن پرستان و نیروهای چپ و مترقی در حرکت است، مردم در مورد همه و همه چیز قضاوت نموده اند و جهان هم الترناتیف دیگر که با بنیاد گرایی، تروریزم و فساد  مبارزه نماید به جز از وطن پرستان و ترقی خواهان ندارد

 اگر از این شرایط استثنایی و فضای نوین سیاسی جهان که میسر شده است در یک انتخابات آزاد و دموکراتیک استفاده بجا و لازم صورت نگیرد و اشتراک  نیروهای چپ فعال و چشمگیر نباشد، تاریخ و نسل های آینده در مورد ما قضاوت خوب نخواهد داشت، هرقدر فشرده تر و مردمی تر شوید به همان اندازه به پیروزی نزدیکتر می شوید.

 اما چطور یک انتخابات آزاد، دموکراتیک و عادلانه را میتوان سازمان داد که رای مردم در آن تعیین کننده باشد؟

تدویر منصفانه و کشیدن آن از نمایش و تقلب بازهم مربوط به اتحاد و همکاری همه جانبه نیروهای چپ و مترقی می شود که توانایی دفاع از حق خود و حق مردم و جلو گیری از یک انتخابات غیر دموکراتیک و خودکامه را داشته باشند . به منظور کوتاه ساختن دست خیانتکاران از تقلب در انتخابات میتوان از تجربه ذیل که در بسیاری از کشور های پیشرفته و دارای دموکراسی مروج است استفاده کرد:

۱- شخص رای دهنده داخل مرکز رای دهی شده، اسم و نمبرتذکره او دراسناد توسط اشخاص موظف ثبت و فورمه برایش داده می شود.

 در این صورت مردگان، فراری ها، اشخاص واهی و اشخاص بی تذکره از رای دادن محروم می گردند.

 ۲- انگشت شخص رای دهنده رنگ نمی شود، بلکه ماشین الکترونیکی آن را عکاسی و ثبت کسیت مخصوص خویش می نماید که با مرکز انتخاباتی در پایتخت کشور وصل  است.

 در این صورت نه انگشت رای دهنده را طالب و داعش قطع می کند و نه کمپیوتر یک انگشت را دوبار ثبت می نماید و چند صدهزار دالر که جهت مصارف و خریداری رنگ تخصیص داده شده است به خزانه دولت اندوخته می شود.

۳- فورمه رای دهی بعد از خانه پری و انتخاب کاندید مورد نظر توسط رای دهنده،  به ماشین الکترونیکی دیگر ثبت و" اسکن یا عکاسی"می شود که به مرکز وصل است.

 دراین صورت اگر کاندیدی اوراق بیشتر را داخل صندوق انداخته و بخواهد خیانت نماید با تعداد انگشت های ثبت شده و اوراق عکس برداری شده سر نخورده و یکی نمی باشد و از این نوع خیانت و تقلب هم جلوگیری به عمل می آید.

۴- در مرحله آخر رای دهنده فورمه خویش را به صندوق مخصوص رای دهی می اندازد که بعد از شمارش آرا و نشانی شد ناظرین و نمایندگان احزاب سیاسی به مرکز انتخاباتی در پایتخت و مرکز شمارش آرا انتقال داده می شود.

 در این صورت اگر صندوقهای رای مردم از بدخشان تا به کابل توسط « خر»  هم انتقال داده شود افزودن و یا کم نمودن اوراق رای دهی به این صندوق ها بی مفهوم است.

۵- در ختم رای دهی در همان روز به مقابل ناظرین از تمام احزاب و سازمانها رای ها حساب شده به مرکز « ایمیل » می شود و اوراق رای دهی بعد از نشانی شد تمام ناظرین به مرکز انتقال داده می شود یعنی یک  رای  سه بار به کمپیوتر ثبت می شود و سه بار توسط انسان ثبت و "نشانی شد" می گردد به این مفهوم که در اخیر باید شش سند ثبت و نوشته شده و انتقال داده شده باهم سر خورده و یکی باشد.

 در این صورت ۹۰ فیصد از تقلب و خیانت جلو گیری شده، تنها یک راه خیانت و تقلب باز است که آن خریدن اشخاص بطور انفرادی و گرفتن رای آنان است." اگر وضع چنین شد حزب ماهم میتواند که افراد را بخرد، حتما سوال خلق میشود مبلغ که باید برای خریداری بپردازیم نداریم، پیدا می شود، همان طوریکه آنان از ممالک خارجی می گیرند کشور های فراوان است که حاضر به تمویل خرچ و مصرف یک حزب در انتخابات هستند، اما شرط آن این است که ما نیرو و قوت خویش را نشان بدهیم و آنان مطمعن شوند که پول شان به هدر نمی رود.

« نا گفته نباید گذاشت که تمام وسایل الکترونیکی در کشور های دوست و دونر افغانستان موجود است میتوانند کمک نمایند و هم می توانند بالای دولت افغانستان بفروشند و فایده دیگر این میخانیزم در آن است که دولت می تواند پنخاه فیصد از بودجه ای که برای مصرف و خرچ پروسه انتخابات تخصیص داده شده است صرفه جویی نموده و برای یک پروژه دیگر اجتماعی بخرچ برساند.»

نوت: یک سوال دیگر هم در ذهن رفقا خلق خواهد شد که ما نمی توانیم جلو تقلب زر داران و زور داران را بگیریم. همانطوریکه متذکر شدم، ما باید این توانایی را داشته باشیم و سرسختانه مبارزه و جدل نمائیم تا میخانیزم بالا  تطبیق شود، در غیرآن، آنها «  خوشان می برند و خودشان می دوزند » و ضرورت آن هم نیست که ما در انتخابات اشتراک نمائیم، ما همه شاهد آن هستیم

که آقای رییس جمهور بدون هیچگونه شرم از مردم، ترس از خدا و خجالت کشیدن از فامیل خویش، از ولایتی که یک ملیون نفوس ندارد دو ملیون رای با خود آورد، از صندوقهای رای کرزی، عبدالله و غنی چند میلیون رای تقلبی پیدا شد، اینها بی شرم و متقلب و خاین هستند، بدون تردید در انتخابات آینده همین حالا می گویم که رای صندوقهای شان بیشتر از نفوس افغانستان خواهد شد.

سوال:  حزب با جامعه مدنی چه گونه روابط تامین کند؟

جواب: رابطه نزدیک و مفید و استفاده از آنان بخاطر خوشبختی مردم و برای منافع حزب.

سوال:  اصول زرین تشکیلاتی ـ سازمانی ما چه باشد؟

سوال: سنترالیزم و دموکراسی، در تعادل که بر قرار می گردد ضرور است تا دموکراسی بیشتر باشد.

جواب:  ساختار تشکیلاتی حزب چگونه تنظیم شود؟

بر اساس اصول و نوزم های تشکیلاتی.

سوال:  ایجاد واحد های اولیه (گروپ حزبی) ضروریست و چرا؟

جواب: تنها وسیله ارتباط حزب با مردم و از مردم با حزب از طریق واحد های حزبی است . تکیه گاه اجتماعی و سیاسی حزب حوزه ها و یا گروپ های حزبی می باشد، واحد های حزبی وسیله تطبیق و پیاده نمودن فیصله های حزب میان مردم و انتقال خواسته های مردم برای حزب می باشد.

ـسوال: جلسات واحد های اولیه دایر شود؟ چه گونه و چند مدت بعد؟ تحت کدام اجندا؟

جواب: ماه وار و تحت اجندای قبلی و همیشگی حزب.

سوال: موجودیت شورای مرکزی (کمیته مرکزی) ضرور است؟ اگر است، به چه ترکیب و چرا؟

جواب: شورای مرکزی مرکز و مغز حزب است، بدون یک مرکز رهبری کننده حزب فلج می باشد. چون شورای مرکزی یک ارگان منتخب است نمشود که برای آن ترکیبی پیشنهاد کرد، اگر مقصد از ترکیب تعداد باشد بازهم نظر دادن مشکل است زیرا معلوم نیست که به چه تعداد اعضا در تشکیل حزب عضویت دارند، به همه حال به تناسب تعداد اعضای حزب در سال ۱۳۵۸ و حال، نیمی از کمیته مرکزی سال ۱۳۵۸.

سوال:  آیا جمع آوری حق العضویت ضروریست؟ اگر است به کدام نورم ؟ و کدام میکانیزم؟

جواب: برای کارمندان دولت ماه وار پنج افغانی و برای متعلمین و محصلین یک افغانی و از بیکاران حق العضویت گرفته نشود.

 سوال: ارگان های نشراتی حزب چگونه فعالیت کند و چطور تنظیم شود؟

جواب: ارگان نشراتی حزب زبان حزب است، بخاطریکه این زبان کارا، رسا، موثر و فراگیر باشد باید به بهترین شکل آن تنظیم شود از رفقای که در این رشته مسلکی اند و سابقه کار را در این بخش دارند استفاده شود.

 سوال: آ یا برای زون های هشت گانه داخل کشور ارگان های نشراتی انترنتی نیاز است؟ چه فکر می کنید؟

 جواب:  بازار فریب دادن مردم، بخصوص جوانان و نوجوانان هر روز رونق بیشتر پیدا نموده و هشتاد فیصد مطبوعات افغانستان در خدمت مناسبات حاکم استبدادی، تاریک اندیشی و بنیاد گرایی است که اکثرا مبلغ مبتذل ترین آیدیولوژی ها، افکار و اندیشه های منحط و عوامفریبانه زیر نام دین، مذهب، ملیت و زبان  جهت خنثی نمودن مردم ما عملی می شود. در چنین وضع و شرایط ناگوار تبلیغ، ترویج و نشرات حزب نه تنها در زونهای هشت گانه، بلکه در دور ترین قریه ای از میهن ما ضرور و مانند آب و هوا است که بدون آن خلق ما نه تنها گمراه، بلکه به دشمنان مردم و میهن خویش نیز تبدیل می شوند.

سوال: برای اعضای حزب مکافات و مجازات ضرورت است ؟ چرا و چه گونه؟

جواب: بلی! در حزب که پاداش، جزا و اقناع وجود نداشته باشد بیشتر به یک ارگان خنثی می ماند تا یک ارگانیزم زنده.

 بادرودهای رفقانه - آرین.

 

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۱۷ـ ۱۶۱۰

 

  

سیستم مافیایی درافغانستان

 

میرعنایت الله سادات

سالهاست که فساد اداری، دولت افغانستان را در میان دول فاسد جهان، به مقام اول ارتقاء داده است. درین ارتباط گاه گاهی ازجانب حکومت، هوشدار هایی داده شده و کمسیون هایی هم بخاطر مبارزه علیه فساد ساخته می شود. ولی نتیجه ای عملکرد انها، محسوس نیست. چرا ؟ علت در کجاست؟ چرا علی الرغم اعتراضات ملت افغانستان و تهدید های کشور های کمک کننده، مبنی بر قطع کمک های شان، این پدیده ای شوم هنور هم درحال قوت یابی است؟

پاسخ به این سوال  وابسته از دستیابی به اسناد و ارقام دقیق است. تا پس از بررسی همه جانبه، در برابر این سوالات، جوابات روشن ارایه شده بتواند. اینکه چه وقت این امکان مساعد می شود نمی توان پیش گویی کرد.

اما نباید تا آن زمان منتظر ماند که زمینه دست یابی به این همه اسناد و اوراق برای محققان فراهم شده بتواند. تا فرا رسیدن آن روز، همین حالا می توان محتوای این پدیده را فی المجموع و بطور کلی مورد دقت و تحلیل قرار داد. متکی برهمین روش، نوشته ای حاضر درحدود امکانات دست داشته، نگارش یافته و کوشش می شود تا علل، ابعاد واثرات این پدیده، شناسایی و مورد مداقه قرار بگیرند.

با دیدن کلمه ای « مافیا » در عنوان این مقال، شاید اخبار و فیلم های مافیایی در کشور های مشخص که خاستگاه اولی این پدیده بودند، درذهن انسان تداعی شود و ارتباط این ساختار درافغانستان، با همان کشور ها، جست وجو گردد. در حالیکه واقعیت به گونه دیگر است. شبکه ای مافیایی با مساعد شدن فرصت ها و بمیان آمدن زمینه ها، می تواند مبتنی بر عوامل موجود درهریک ازکشورها، بطور جداگانه بمیان آید. هدف گروه های مافیایی، کسب ثروت بوده  که برای حصول و حفاظت آن، آنها تلاش میورزند، تا قدرت را در اختیار داشته باشند.

با پیدایش یک گروه مخفی جنایت پیشه در اواسط قرن نزده در شهر  سیسل ، اصطلاح «مافیا » برای بار نخست درکشور ایتالیا ظهور کرد و سپس از آنجا به گوشه و اکناف جهان خبر ساز شد.

مشابهه این شبکه ، چندین دهه بعد تر در ایالات  متحده امریکا، تشکیلات پر قدرت و بی سابقه مافیایی، بر مبنی علت خاص ظهوریافت.

پس از آنکه، دولت مرکزی قانون منع فروش مشروبات الکلی را در سال 1920 به تصویب رسانید. گروه های تبهکار، از انفاذ این قانون جدید، سواستفاده نموده و از کشور های همسایه ، مشروبات الکلی را بطورقاچاق وارد ایالات متحده امریکا کردند. بخاطر  تقاضای زیاد به مشروبات، آنها متاع قاچاقی شآنرا به قیمت بلند عرضه کرده و ازین مدرک، ثروت های هنگفتی به دست آوردند. افزایش ثروت، توام با مقابله علیه دولت وتشدید رقابت با شبکه های دیگر مافیایی بود. لذا هر یک آنها، بمنظورمحافظت ترافیک و فروش مشروبات قاچاقی شان، دسته های مسلح خود را ایجاد نمودند. این امکانات به آنها فرصت داد تا درمحیط ماحول خویش، روش دوگانه تخویف و تطمیع را در پیش بگیرند .شبکه های متشکل شده مافیایی با همین دو روش در داخل نظام رخنه کرده و اثرات ناگواری را براوضاع امنیتی برخی از شهرها، در ایالات متحده امریکا بمیان آوردند. تاثیرات تخریبی و منفی این پدیده بر عرصه های مختلف زنده گی امریکایی ها، سالها بعد، از جانب رسانه ها بررسی گردیده است که فیلم های ساخته شده ای هالیوود درین ارتباط خیلی بازگو کننده اند.

گرچه دولت مرکزی امریکا، بعد ازیک دهه، قانون منع مشروبات الکلی را پس گرفت. ولی شبکه های ایجاد شده مافیایی، قدرت شان را در عرصه های پردرآمد دیگر جابجا کرده و به این ترتیب به نقش مخرب شان درجامعه ادامه دادند.

با معرفی مختصرپیدایش و ظهور شبکه های مافیایی در اروپا و امریکا، اکنون می توان مشابهت ها و وجهه مشترک میان گروه های فساد پیشه درافغانستان وشبکه های خارجی مافیایی را به آسانی دریافت

 چگونگی پیدایش شبکه های مافیایی در افغانستان :

درافغانستان گروه های قاچاقبرومولدین مواد نشه آور درگذشته هم وجود داشت.ولی امکانات آنها محدود بوده و در آن سطح قرارنداشتند که دردولت نفوذ کرده ویا دسته های مسلح داشته باشند. آنها درمیان جامعه بحالت منزوی زیست میکردند. تریاک در بعضی محلات دور افتاده و آن هم درمحدوده تقاضای مستهلکین محلی زرع می شد. همی نطور، چرس به پیمانه کوچک در ولایات مختلف کشت می گردید. تا آنکه سیاحین خارجی، منحیث متقاضیان جدید، به آن علاقه گرفته و در دهه شصت میلادی هنگام بازدید شان از شهرهای بزرگ افغانستان، این ماده را استعمال میکردند. در دیگر عرصه ها، مانند دستبرد معادن، سواستفاده از پروژه های انکشافی، تورید ادویه غیر مجاز، خرید و فروش اسلحه و امثال آن، فساد در سطح انفرادی وآن هم به پیمانه خیلی کوچک قرار داشت .

اما جنایات سازمان یافته و بمیان آمدن شبکه های مافیایی، توام با شدت گرفتن جنگ سرد و مبدل ساختن افغانستان به کانون تشنج ، آغاز یافت. این شبکه ها در عرصه های مختلف بوجود آمدند که بایست هریک آن بطور جداگانه بررسی شود .

تسلیح و تمویل مخالفین دولت از طریق دو کشور همسایه افغانستان:

 

با سقوط رژِیم شاهی (1973) کار تسلیح و تمویل مخالفین دولت جمهوری افغانستان، در پاکستان آغاز شد. این پروسه پس از رویداد هفت ثور 9781، توجه و علاقمندی هردو ابرقدرت آنوقت را در امر تقویه دولت و مخالفین آن بالا برد. سقوط رژیم شاهی و بمیان آمدن ج. ا . درایران، به تشنجات آغاز یافته، دامن زد. این وقت است که گروه های استفاده جو در زیر شعار های مذهبی بدور تمویل کنندگان عملیات های مسلحانه، علیه دولت افغانستان حلقه زده بودند. آنها فهرستی از ضرورت های همقطاران شانرا به پول و اسلحه، به سردمداران خارجی خود ارایه میکردند. اما اکثر این خواسته ها، بیشتر از واقعیت، پیش کش شده و مبالغه می بودند. ولی تمویل کننده گان نمی خواستند با افشا  مبالغه های مراجعین شان، همکاری آنها را از دست بدهند. به این ترتیب خود به خود زمینه ای آن بوجود میآمد، تا گروه های استفاده جو از تفاوت درآمد و مصارف عملیات ها نفع برده و آنرا به حسابات شخصی خویش منتقل سازند. فروش سلاح های بدست آورده، دریافت معاش جنگجویان خیالی و اخاذی های گوناگون دیگر، آنها را مالک ثروت هایی هنگفتی ساخت. همین سواستفاده ها، در طی یکنیم دهه، آنها را به جای و جایگاه های بخصوص زیر نام رهبر و قوماندان رسانید.

با هجوم شبکه های تنظیمی به سال 1992 در شهرها و ازهم پاشی اداره دولت، زمینه های چور و چپاول دارایی های عامه و افراد، مساعد تر شد و این چهره ها، افراد مسلح تحت کنترول خود را بیش تر از پیش در قالب شبکه های مافیایی درآوردند. گرچه با تسلط طالبان، عرصه تاخت و تاز آنها محدود گردید. تا آنکه با سقوط طالبان و جابجا شدن قوت های ناتو، نفس تازه یافتند.

 

دریافت قرارداد های خارجی از طریق نفوذ در اداره دولت:

این بار، کمک های باد آورده خارجی بدون گذار از فلتر های پاکستان، به افغانستان سرازیر شد. دولت های کمک کننده، با میانجگری ادارات دولتی و یا بطور مستقیم، قرارداد ها را با اشخاص وشرکت های افغانی و خارجی بستند. با بکار برد هردو راه و طریق، دولت های خارجی به چهره های معلوم الحال و آشنایان سابق خود فرصت زیاد دادند.این زمینه سازی سبب شد، تا بخش های بزرگ از کمک های انکشافی به افغانستان، در اختیار آنها قرار بگیرد. به این ترتیب چهره های مورد نظرامداد دهنده گان، امکان آنرا بدست آوردند تا قسمت اعظم این کمک ها را بالوسیله شبکه های مافیایی شان دزدیده وصاحب ملکیت های افسانه وی در داخل وخارج شوند. دادن قرارداد ها به این چهره ها، هدفمندانه بود. گفته می شود که با این کار، دول کمک کننده، می خواستند تا یک طبقه سرمایدار وابسته به خود شان را درافغانستان عقب نگهداشته شده، بوجود آورند. تا مانند گذشته از گروه های سنتی ( قومی و مذهبی ) وابسته نباشند. به افاده خود آنها، ایشان می خواستند که « ملت سازی » کنند. بی اعتنا به این اصل که « ملت سازی» رسالت خود یک ملت بوده و بدست خارجی ها ساخته شده نمی تواند .آنها نمی فهمیدند که به عوض این مشی پنهانی شان، سیستم مافیایی تقویت می شود. واقعیت این است که بخش اعظم این پول ها، به خارج انتقال یافته و به حسابات همین دار و دسته مافیایی در جاهای مورد نظرسرمایه گذاری شده است.

 

دستبرد معادن

سنگ های قیمتی افغانستان از قدیم الایام شناسی شده بود. مصری ها در مجسمه چشمان  آختاتون   و ملکه « نفریتست » از لاجورد افغانستان، استفاده کرده اند. افغانستان بخاطر کوهستانی بودنش، دارای ذخایر متنوع میباشد. 1400 نوع سنگ معدنی دراین کشور شناسایی شده است.

پس از انقلاب صنعتی ، کاوشگران غربی در لباس های مختلف و چهره های گوناگون، تلاش به شناسایی و کشف معادن افغانستان کردند. در حالیکه خود افغان ها با شیوه های عنعنه وی، تنها به استفاده بعضی سنگ های قیمتی علاقمند بودند. تا اینکه درآغاز دهه پنجاه قرن گذشته، شعبات مختلف در وزارت معدن ایجاد شد. تا به کمک مشاورین خارجی، معادن افغانستان را بصورت دقیق شناسایی نمایند .

پس از مبدل شدن افغانستان به کانون تشنج، مخالفین دولت ابتدا به استخراج خودسرانه معادن در پنجشیر، جگدلک، بدخشان و نورستان مبادرت ورزیدند. آنها احجار قیمتی ( زمری ، لاجورد ، یاقوت، لعل و طلا) را به پاکستان برده و به قیم نازل بفروش میرساندند. به این ترتیب معادن افغانستان، مورد دستبرد اشخاص و گروه های مافیایی قرار گرفت. این سرقت تا حال ادامه دارد. گروه های مافیایی بخاطر تسلط برآن معادن که در دسترس دولت نیست، باهمدیگر شان برخورد های خونین مینمایند. اگر این معادن در ساحه تحت کنترول طالبان باشد، شبکه های مافیایی از یکطرف به آنها باج داده و از جانب دیگر به کمک عمال نفوذی شان در دولت، زمینه انتقال این احجار را به خارج از کشور فراهم میسازند.

زورمندان فاسد در اداره دولت از یک طرف به قاچاقبران احجار قیمتی مساعدت می کنند و از جانب دیگر برای بستن قراردادهای غیرعادلانه و ضد منافع ملی افغان ها، با کمپنی های خارجی، تلاش میورزند. ایشان با استفاده از تعریف « سیستم اقتصاد بازار آزاد » در قانون اساسی، قرارداد های استفاده از معادن را با اشخاص و کمپنی هایی عقد می نمایند که همیشه در چپاول معادن نقش داشته اند.

اخیرآ وزارت معادن، 450 قرارداد استخراج معادن را در 34 ولایت افغانستان روی دست گرفته است که تا کنون 86 قرارداد آن به امضا  رسیده است. معادن افغانستان ثروت ملی شهروندان کنونی و نسل های آینده ای این سرزمین است و باید مطابق به منافع ملی آنها استخراج گردد .نه اینکه در اختیار غارتگران قرارگرفته و با عقد قرارداد های اسارت بار، مشکلات عدیده، برای نسل های آینده به ارث گذاشته شود.

 

غصب ملکیت های عامه و خصوصی

طبق اظهارات وزیراسبق انکشاف شهری تا سال 2008، بیش از سه میلیون جریب زمین از جانب زورمندان غصب شده بود. طبیعی است که این رقم درسال های بعدی افزایش یافته است.مسوولین کمسیون نظارت ولسی جرگه بر اعمال حکومت، شمار غاصبین این زمین ها را در سال 2013  به تعداد پانزده هزارنفر شناسایی نمود. اما ازافشای اسمای آنها به رسانه ها ابا ورزید. زیرا دراین فهرست بلند پایه های دولت و وکلای ولسی جرگه نیزشامل بودند.

غصب زمین، شامل ملکیت های خصوصی و عامه بوده و ناتوانی دولت سبب می شود که این زمین ها دوباره به مالکین اصلی آن مسترد نشود. همین ناتوانی باعث می شود که مقامات دولتی، حتا به غصب ملکیت های دولت در داخل پایتخت، پایان داده نتوانسته اند.

جعل اسناد و مدارک برای غصب ملکیت های دولتی و رسمیت بخشیدن آن بالوسیله شبکه های مافیایی در ادارات قضایی کشور، ایجاد شهرک های رهایشی و اعمار ساختمان های بلند منزل در مناطق مختلف توسط زورمندان، گره بزرگی است که گشودن آن آسان نیست.

پرسش اساسی این است که آیا دولت فعلی می تواند، داد مردم و دولت را از مافیای زمین بستاند و حق را به حقدار بسپارد؟ در پاسخ به این سوال چنین معلوم می شود که دولت با صدور فیصله ها و اعلامیه ها، سیاست « تسکین دهی » را در پیش گرفته است. تا وقتی که عمال مافیا در دولت جابجا باشند، نمی توان امیدوار بود که دولت قاطعانه عمل بتواند.

 

قاچاق مواد مخدر

روابط ذات البینی میان قاچاق مواد مخدر و بی امنیتی در کشور را همه ارباب ذی صلاح داخلی و خارجی میدانند.آنها خوب میدانند که جلوگیری ازین پدیده ضد بشری، رسالت هر انسان با وجدان است. ولی متأسفانه، عملکرد مقامات مسئول در رابطه به زرع، انتقال و توزیع مواد مخدر، در افغانستان و سطح جهانی، نه تنها قاطعانه نیست بلکه سوال بر انگیز هم میباشد. بر طبق اطلاعیه سازمان ملل متحد ، همین اکنون 30 میلیون انسان از اختلالات ناشی از استفاده مواد مخدر در جهان رنج میبرند واز جمله 190 هزار آنها، زنده گی شان را سالانه از دست میدهند.

افغانستان در تولید تریاک، سهم بزرگ داشته و هنوزهم 90 فیصد تریاک جهان در این سرزمین کشت می شود. تولید مواد مخدر از سال 2002 به بعد در حال افزایش است . در سال 2016 مقدارموادمخدر تولید شده درافغانستان بصورت تخمین به 4800 تن ارتقا  کرد. مساحت زمین های تحت زرع تریاک، طبق احصاییه سال 2014  ترسایی به 224 هزار هکتار زمین میرسید. ولایت هلمند با زرع هشتاد هزار هکتاردر صدرجدول ولایات تولید کننده قرار دارد.

سوال اساسی این است که سرچشمه و ریشه تولید و توزیع مواد مخدر در اختیار کی است؟ کی در عقب پرده این عمل ضد انسانی قراردارد؟

اگرمافیای مواد مخدر از قدرت و نفوذ مؤثر در دولت افغانستان بی بهره می بودند، به هیچ وجهه، زرع مواد مخدر تا آن سطح ازدیاد نمی یافت که این کشور در سطح جهانی به مقام اول منسوب شود. ازهمین جهت، شبکه های داخلی و خارجی مافیایی، پیوسته تلاش می نمایند تا نفوذ شآنرا درادارات دولتی افغانستان حفظ نمایند. زیرا ازین طریق ، قاچاقبران را حمایه نموده و ترافیک مواد مخدررا درزیر نظر داشته می باشند. اوضاع نا امن کنونی، زمینه مساعد برای قاچاق بران بوده و ازهمین جهت ، شبکه های مافیایی به حفظ حالت موجود علاقمند اند.

در محلات که زیر کنترول طالبان قرار دارند، شبکه های مافیایی در زد وبند با آنها ، قاچاق شان را به پیش می برند. طالبان یک مقدار پول را بنام عشر و ذکات از آنها تحویل گرفته و مسیر انتقالات مواد مخدر را برای آنها باز نگهمیدارند. اگر دولت افغانستان توان آنرا میداشت که اداره دولت را ازوجود عمال شبکه های مافیایی تصفیه کرده و شرکای خارجی آنها را، افشا کند، امروز این معضله حل شده می توانست.

 

نتیجه: چطور می توان این سیستم مافیایی را مضمحل ساخت؟

 

اولین ارزیابی از بررسی مختصرعرصه های فوق الذکر، این واقعیت را بازگو مینماید که ضعف دولت و پرقدرت بودن شبکه های مافیایی، علت و معلول همدیگراند. اگر یگ دولت ملی و قدرتمند وجود میداشت، پیدایش شبکه های مافیایی در جامعه ناممکن می بود. همینطور هرقدر، افراد و نیروهای ملی کمتردر دولت سهیم باشند، به همان اندازه زمینه های جابجا شدن شبکه های مافیایی در ساختار دولت فزونی میآبد.

دولت شعار مبارزه با فساد را میدهد. اما فاسد های معلوم الحال را مؤاخذه و دستگیر نمی کند. آنها زورمند بوده و پایه های سیستم مافیایی را در افغانستان میسازند. مسئله ای کابل بانک ، مکتب های خیالی، معلمان خیالی، سربازان خیالی، قرارداد های غیر قانونی با تیکه داران داخلی و خارجی، همه و همه، به ظاهر مطرح شد و امید هایی را از طریق رسانه ها زنده ساخت. ولی مراحل تفتیش و محکمه هیچ یک از مجرمین، برطبق قانون تعقیب نگردید.

نفوذ پرقدرت مافیا در دولت، عرصه را به دولت مداران اصلاح طلب تنگ ساخته، قدرت تصمیم گیری و اجرائیوی آنها را نامحسوس میسازد. وضعیت موجود، این آگاهی را به اصلاح طلبان بازگو میکند که: به عوض نوشتن بر روی یخ و گذاشتن در زیر آفتاب، با نیرو های مردمی و چهره های ملی همدست شده و این شبکه ها را به زودی قلع وقمع  نمایند.

تا حال رهبران حکومت ملی، فقط و فقط با بکاربرد الفاظ زیبا کوشیده اند تا مردم را آرامش بدهند. اما مردم که ناهنجاری و چپاول را با گوشت و پوست خود احساس میکنند منتظر اقدامات عملی اند.

شبکه های مافیایی همزمان با ترویج فساد، فرهنگ غارتگرانه خودشان را پخش میکنند. پیش از آنکه فرهنگ زیبا و کهن سرزمین ما، آلوده با فساد شود، باید جلو آنرا گرفت.

تسلط مافیا نمی گذارد که نیروی کار در جهت سالم اجتماعی بسیج گردد. زیرا مافیا، نه تنها در دولت با نفوذ اند، بلکه در سطح محلات نیز افراد و گروه های غیر مسئول و مسلح را در اختیار دارند. به این معنی که از قرارگرفتن ساختار های اقتصادی در استقامت پاکسازی و بازسازی جلوگیری مینماید.

همان طوریکه در عنوان این مقال مطرح شده است، می توان اینطور نتیجه گرفت: شبکه های پرقدرت مافیای در وطن ما طوری به هربخش و استقامت توسعه یافته و آنقدر دردولت نفوذ کرده اند که حالا به سادگی می توان از یک « سیستم مافیایی در افغانستان » حرف زد.

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۱۷ـ ۱۰۱۰

نگاه جهان به غارت معادن افغانستان

عارف عرفان

ذخایر مواد معدنی افغانستان یکی از بزرگ‌ ترین ثروت‌های انباشته، دست ناخورده و آینده ساز کشور بوده که بدون شک ساختمان آینده افغانستان مدرن و تعین مسیر آن به‌ سوی توسعه و ترقی از راه منابع معدنی افغانستان می ‌گذرد.

 سوگوارانه در درازنای نبرد تحمیلی نزدیک به چهار دهه اخیر در افغانستان، غارت منابع معدنی کشور، یکی از بزرگ ‌ترین اهداف امریکا در افغانستان را احتوا داشته و این اهداف غارتگرانه در اوج بحرانی ساختن کشور توسط  دولت موجود به‌ مثابه مجری اهداف تاراجگرانه در سرزمین اشغالی تحقق می‌یابد‌.

 حراست و پاسداری از ثروت‌های ملی و ذخایر زیرزمینی افغانستان به‌مثابه گران‌بهاترین میراث مادی این خطه خونین و نجات این گنج بزرگ، وظیفه و رسالت هر هموطن میهن‌دوست و شرافتمند افغانستان است.

 در تحت ابر و غبار جنگ غارتگرانه و مصنوعی افغانستان، اخیراً تاراج ذخایر طبیعی کشور بازتاب گسترده‌یی در رسانه‌های جهان داشته است.

 چنانچه «استیفن لیدمن» از جمله دانشمندان ایالات متحده امریکا، نویسنده، پژوهشگر و تحلیلگر نامور آن کشور در مقاله تحت عنوان «امریکا و غارت معادن غنی افغانستان» توافقنامه اخیر میان روسای جمهور امریکا و افغانستان منعقده نیویارک را در وبگاه گلوبال ریسرچ مورخ ۲۴ دسامبر ۲۰۱۷، مورد تحلیل و ارزیابی قرار داده است. بنا بر آن با توجه بر اهمیت حیاتی معاهده عقد شده میان سران دو کشور و با در نظر داشت ارزش گهربار این مقاله خواستم تا به طرز امانت این خامه را برگردانی نموده ودر خدمت هموطنان عزیز و گران ارج قرار دهم.

                                                                    ***

 

 استیفن لیدمن:

 تجاوز بی ‌پایان امریکا در افغانستان نه تنها اینکه هیچ ارتباطی با مبارزه با تروریزم ندارد بل امریکا از آن حمایت می ‌کند. اهداف حضور امریکا در افغانستان عبارت از کنترول کشور، استعمال آن برای امتداد لوله گاز و نفت، به محاصره کشیدن چین و روسیه از طریق پایگاه‌ های نظامی  و غارت منابع غنی معدنی افغانستان که احتمالاً تریلیون‌ها دالر ارزش دارد، می ‌باشد.

 ثروت‌های که درواقع جایزه خوشمزه برای شرکت‌های شکاری « می ‌باشد».

 ذخایر معدنی افغانستان شامل باریت، کرومیت، زغال ‌سنگ، کوبالت، مس، طلا، سنگ آهن، سرب، مقدار زیادی از لیتیوم بسیار ارزشمند و دیگر فلزات خاکی کمیاب برای محصولاتی با فناوری بالا، گاز طبیعی، نفت، سنگ‌های قیمتی و نیمه قیمتی، پتاس، نمک، گوگرد، تالک، روی و سایر مواد معدنی می‌ باشد.

 افغانستان یک گنجینه منابع است، دلیل کلیدی و غیرقابل توجیه برای اشغال دایمی کشور توسط امریکا « جنگ  » است.

  اینجا اهداف امریکا پیروزی نیست بل تداوم جنگ دایمی و بی‌ پایان است.

 روز پنجشنبه دونالد ترامپ با اشرف غنی رییس جمهور « دست نشانده » امریکا ملاقات نمود و موضوع انکشافات منابع افغانستان و غارت آن را به‌ وسیله کمپنی های « شکاری » امریکا مورد بحث قرار دادند.

 در بیانیه کاخ سفید حول این نشست چنین آمده است:

  آن‌ها مسایل توسعه اقتصادی، از جمله اینکه چگونه شرکت‌های امریکایی بتوانند به ‌سرعت به توسعه منابع غنی و"کمیاب "معدنی پرداخته و افغانستان‌ را کمک کنند"

 "آن‌ها توافق کردند که چنین ابتکاراتی به شرکت‌های امریکایی کمک می‌کند تا مواد مورد نیاز برای" امنیت ملی" را که زمینه ساز رشد اقتصاد افغانستان و ایجاد مشاغل جدید در هر دو کشور می‌باشد، انکشاف دهد؛ بنابراین در صورت خود کفایی افغانها، در پرداخت برخی از کمک‌های ایالات متحده امریکا برای افغانستان صرفه جویی به عمل خواهد آمد.

 تفسیر اعلامیه:

  "اشرف غنی توافق نمود که شکارچیان شرکت‌های امریکایی کشورش را غارت نمایند و به اقتصاد امریکا کمک کنند نه به اقتصاد افغانستان."

 "او [غنی] هیچ کاری برای بهبود زندگی افغانها انجام داده نمی‌تواند جز اینکه آن‌ها را مورد بهره برداری قرار دهد.

 هرگاه غنی در هر زمانی ازین معاهده طفره رود، برکنار شده و توسط یک «عروسک» فرمان‌بردارتر تعویض می‌گردد. نسخه که توسط امپریالیسم بکار می‌رود تطبیق پذیر و جایگزین آن خواهد شد. این شیوه کار امپریالیسم است."

 " این طرح هیچ ارتباطی با تأمین هزینه‌های عظیم جنگ بی‌پایان ندارد، همه چیز برای غنی سازی شکارچیان شرکت‌های امریکایی و همچنین کنترل منابع غنی معادن افغانستان است."

 قبل از یازدهم سپتامبر، هیئت طالبان با کمپنی بزرگ نفتی «یونیکال» امریکا به خاطر ساختمان پاپلین ترانزیتی افغانستان در «هوستون» دیدار نمود.

  استراتیژی سال ۱۹۹۹ راه ابریشم امریکا به هدف توسعه فرصت‌های اقتصادی منطقه‌ ایی، تضعیف ساختن، برهم زدن، بی ‌ثبات ساختن و منزوی ساختن چین، روسیه و ایران به حیث «گیم» بزرگ وجدید و کنترول منابع حیاتی درین بخشی از جهان تدوین شده بود.

 مذاکرات طالبان با اداره کلینتون در سال ۱۹۹۹ ترسایی با شکست مواجه گردید و بار دیگر به‌ وسیله بوش و چینی به ناکامی انجامید.

 به دنبال رخداد یازدهم سپتامبر درست چهار هفته بعد ایالات متحده امریکا به افغانستان حمله نمود البته جنگی که ماه‌ها قبل برنامه ریزی شده بود.

 دلایل کلیدی دیگر برای راه اندازی این حمله عبارت از احیا و بازسازی مجدد تولید تریاک بود که به طرز گسترده توسط طالبان محو گردیده بود.

 تریاک به حیث منابع کلیدی برای تامین عواید «سی آی ای»، بانک‌های غربی، مخارج جرایم سازمان یافته و سایر منافع مالی یکی از اهداف عمده را تشکیل می ‌داد.

 پدیده‌ها طوری که ظاهراً جلوه می‌ یابند، عملاً چنین نیست. در باره بن لادن نماینده پربهای سیا، برای مردم دروغ گفته شد. در زمان حیات بن لادن و قبل از ابتلا به بیماری و متعاقباً پیش از هلاکت او حادثه یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ به حیث«  بزرگ ‌ترین بیرق نیرنگی جهان » درست پس از انهدام یوگوسلا و یا به وسیله اداره کلینتون، اتفاق افتید.

 ترامپ آنچه که از سلف خویش میراث برد، عبارت از تشدید جنگ بوده و به آن ادامه می ‌دهد. تهدید کوریای شمالی با کاربرد احتمالی جنگ فاجعه بار، تهدید ایران بر طبق پلان‌های مطروحه، ممکن تهدید روسیه و متعاقباً تهدید چین از برنامه‌ های ترامپ است.

 زمان کنونی یکی از پرمخاطره‌ ترین دوران تاریخ است، اوضاع تا این که بهتر گردد به وخامت می‌ گراید.

 جنرال‌ ها و طراحان جنگ در ارتش امریکا، حیات بشریت را مورد تهدید قرار داده، و شرایط وقوع جنگ وحشتناک هسته ‌ای را پدید آورده‌اند که در صورت بروز آن روز قیامت برپا خواهد شد.

  بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۷ـ ۱۰۱۰

با زمان باید جنبید و بن بست را شکست!

 

صمد کارمند

پس از رویدادهای سال ٩٢ نیروهای ملی، مترقی و دموکرات پراگنده و در حالت سکوت و شکست تشکیلاتی بسر بردند، این وضعیت سال‌های زیادی ادامه یافت و عملاً جایگاه آن‌ها در روند سیاسی و اجتماعی افغانستان خالی شد، با تأسف این همه در کنار ده‌ها موارد دیگر زمینه شد برای حضور و رشد نیروهای عقب گرا، بنیادگرا و گرایش جامعه به‌ طرف خشونت، جهالت  و افراط ‌گرایی.

 پس از سال‌های دراز باز هم اولین حرکت‌ها  در داخل و خارج کشور نمایان شد، رویدادهای پس از٢٠٠١ به ایجاد سازمان‌ ها، احزاب و حلقه‌های ترقی‌ خواهانه و وطن پرستانه تحرک بیشتر بخشید.

 بقایای دموکراتیک خلق باوجودی که به ده‌ها سازمان، حزب، گروپ و فراکسیون‌ها  تقسیم شده بودند اما با آن‌هم در این حرکت‌های سیاسی شریک و گاه گاهی پیش قدم شدند.

 با آن‌هم این حرکت‌ها بیشتر خود محور، محدود، دور از عملکردهای کلان سیاسی و با شعارهای کهنه همراه بود که نتوانستند  نقش فعال درتغییر و بهبود  روند سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی افغانستان داشته باشند.

 با درنظر داشت خواست زمان و چالش‌های موجود کشور ضرورت اتحاد و کنار آمدن این احزاب زیر چتر یک حزب واحد و یا « جبهه واحد » هر روز بر جسته ‌تر می‌گردد.

 طی این مدت بارها وحدت سیاسی و تشکیلاتی این احزاب و سازمان‌های همسو و همفکر مطرح شد به‌ خصوص سال ٢٠١٠ ما شاهد پروسه وحدت سیاسی و تشکیلاتی حزب متحد ملی و نهضت فراگیر میهنی (حزب مردم ) بودیم که باوجود داشتن آماده‌گی های لازم که همانا طرح و تدوین برنامه و اساسنامه، خطوط فکری واحد، تکمیل ادغام تشکیلاتی و ایجاد شوراهای انتخابی در داخل و خارج کشور بود اما با دریغ و تاسف در نتیجه خود خواهی‌ها و مقام طلبی‌های بعضی افراد شناخته شده و حلقه‌های حاکم در این احزاب و عدم توجه شان به خواست و رای صفوف و کادرها مبنی به کنار آمدن‌ها و همسویی، پروسه وحدت به شکست روبرو شد.

 در نتیجه ما بیشتر ضعیف و پارچه‌ پارچه شدیم و در میان صفوف و کادرهای هر دو حزب برادر بی‌علاقه گی و بی‌اعتمادی بیشتر رونما گردید و صدها تن صفوف این احزاب را ترک و در جمع بی‌اعتمادان پیوستند.

 نزدیک از دو سال به این سو باز هم صداهای برای وحدت و کنار آمدن‌ها بلندتر شد و باز هم همان دوستان دیروزی که تجربه شکست ٢٠١٠ را چشیده بودند خواستند وحدت کنند که باز هم نشد.

 چرا باز هم شکست؟

 کنار نیامدن در تقسیم کرسی‌های رهبری حزبی و نبود درک متقابل برای گذار به یک حزب نوین و منسجم از لحاظ تشکیلاتی و سیاسی.

 عدم تفاهم، همکاری، همسویی و خود گذری بیشتر تأثیر گذار شد و در نهایت لغزش‌ها به‌ طرف تیم‌های حکومت وحدت ملی مرزها را کلان و برجسته‌ تر ساخت و نتیجه همان شد که بازهم این احزاب خواستند مثل سال ٢٠١٠ به ‌طرف کنگره‌های حزب خویش به‌ پیش روند چنانچه اخیراً حزب متحد ملی کنگره خویش را دایر و پروسه وحدت را ترک نمود.

 حزب مردم، حزب ترقی ملی و در کنار آن‌ها جریان فعال وحدت خواهان که عمدتن اعضای سابق و موجود حزب متحد ملی را تشکیل می ‌دهند به خاطر رفتن به ‌طرف یک حزب نیرومند و دموکراتیک وفا دار باقی ماندند و آماده‌گی های به‌منظور تدویر کنگره حزب تازه نفس و همه گیر جریان دارد. کنگره حزب جدید به کدام شاخص‌ها بیشتر می‌ تواند تکیه کند و یا ساده‌تر اینکه این حزب چگونه یک حزب می‌تواند باشد؟

 در گام نخست ما باید یک تعریف درست و همه جانبه از حزب و آینده آن داشته باشیم به این منظور ضرور است تا گذشته نقد و بررسی عینی و دور از هر نوع معامله و امتیاز دادن‌ها شود، اشتباهات و کمبودی‌ها را با خط سرخ نوشته و با آن خدا حافظی کرد، درس‌ها و تجارب مفید و ارزشمند را نشانی و شامل برنامه حزب جدید سازیم.

 پرسش اساسی در این است که حزب پس از کنگره چه نوع حزب خواهد بود؟

 چپ (ترقی ‌خواه و طرفدار عدالت اجتماعی)، د موکرات، سوسیال د موکرات و یا هم یک حزب ملی گرا؟ ضرور است تا کنگره به این پرسش پاسخ دقیق و متناسب با حالت سیاسی کشور داشته باشد.

 به هر صورت این حزب نباید یک حزب ایدیولوژی باشد بلکه انسان و انسانیت و خوشبختی انسان مبدا و اهداف دور و نزدیک آن را بسازد، پاسخ گوی خواست‌ها و حل چالش‌های کنونی افغانستان باشد و زمینه شود برای نجات افغانستان از بحران موجود.

 برای حزب تعریف مشخص از برنامه منظم اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی که به اساس عدالت و عدالت اجتماعی و خواست‌های ترقی‌ خواهانه مردم و میهن ما استوار باشد داشته باشیم حزب بدون برنامه همه گیر به معنی در تاریکی رفتن است؛ و ما نمی‌توانم یک حرکت همه گیر، مردمی، ملی، ترقی‌خواهانه و وطن‌پرستانه داشته باشیم. بدون برنامه متناسب و ترقی‌خواهانه حزب صاحب یک ساختار کارا و هدفمند نخواهد بود.

 حزب باید تعریف مشخص از حل مسایل ملی و جایگاه مردم در سرنوشت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی کشور و حاکمیت‌ها داشته باشد و بیشتر به نقش انسان به‌ مثابه یک شهروند با حقوق و مسوولیت مساوی و زنده گی با همی تکیه نماید.

 حزب خود را مبرا از سیاست‌های قوم گرایانه، زبان گرایانه و برترگرایانه دانسته در جهت وحدت همه‌ای ساکنان میهن و شهروندان عمل نموده و شعار انسان بودن و جوهر آن انسانیت را سر مشق اهداف مرامی خویش قرار دهد.

 نیاز است تا نام حزب کوتاه و بامسما باشد به نظر من بهترین اسم همانا « حزب مردم افغانستان » است با این نام می ‌توان ساحه فعالیت بیشتر در میان مردم و جامعه داشت و در این نام حزب به مردم افغانستان تعلق می‌گیرید نه به یک حلقه خاص.

 دموکراسی درون حزبی بیشتر از پیش رشد داده شود از مسوول یک حوزه حزبی تا ریس حزب را باید در فضای دموکراتیک انتخاب کرد و بهتر خواهد بود تا هر فرد بیشتر از دو بار حق کاندید در یک موقف حزبی را نداشته باشد.

 حق فردی و آزادی نظریات حمایت شود و حزب از سنتریالیزم دموکراتیک به قانونیت دموکراتیک گذار نماید و این امر در تمام ستون حزبی نهادینه شود.

 کادرها به اساس شایسته بودن، تجربه و تخصص کاری‌شان پیشکش شوند و به هر نوع معامله گری و امتیاز دادن‌های سلیقوی نقطه پایان گذاشته شود، بیشترین تکیه به آنانی صورت گیرد که عملن در کشور اند و تأثیر گذار اند به اعتبار و رشد تشیکلاتی و سیاسی حزب در جامعه.

 ساختارهای تشکیلاتی حزب مختصر و کارا طرح و به ساحه فعالیت هر کمیسیون و ساختار حزبی میدان بیشتر داده شود.

 به چهره‌های جوان و زنان بااستعداد توجه بیشتر شود، نیاز است تا کنگره به حضور جوانان و زنان ارزش بیشتر قایل شود و برای این کار با پیشکش نمودن شعارها و اهداف دقیق دو باره به خاطر جلب جوانان اعتماد سازی صورت گیرد.

 استقلالیت و هویت حزب به‌ صورت جدی در نظر گرفته شود، در ایتلاف های مفید و ضرور به خاطر منافع مردم و وطن که اهداف ترقی ‌خواهانه و وطن‌پرستانه داشته باشند شرکت و در نهایت حمایت شوند اما با حفظ هویت و استقلالیت حزب.

 کنگره  و رهبری بعد از کنگره به سیاست‌های جاری حزب و موقف گرفتن در مقابل حوادث سیاسی کشور توجه نمایند و با اتخاذ تدابیر اصولی و مردمی پایه‌ های اجتماعی حزب توسعه داده شود.

 ضرور است تا حزب موقف روشن در مقابل دوست و مخالفین و ادامه جنگ در افغانستان داشته باشد و از همه مهم که سیاست حزب در قبال حکومت وحدت ملی و عملکردهای آن روشن و متکی بر ارزش‌های ملی، مردمی و انسانی باشد.

 بهتر خواهد بود تا حزب موقف یک اپوزیسیون قوی و نیرومند را اختیار و یکجا با سایر نیروهای ترقی‌خواه و وطن‌پرست برای اصلاح رژیم و آینده حکومت داری خوب با سیاست‌های همه کیر مبارزه کند.

 لغزیدن به حاکمیت موجود نه مفید است و نه هم ضرور.

 حزب بدون ترس و هراس به‌ طرف سایر احزاب، سازمان‌های سیاسی برادر و همفکر دست دراز و بلند به ‌منظور تفاهم، همدلی، همسویی و بالاخره اتحاد داشته باشد به‌خصوص شرکت واحد در انتخابات شوراهای محلی تا به پارلمان را در تفاهم و همکاری احزاب ملی، مترقی و د موکرات برنامه و کاندیدهای واحد را پیشکش و حمایت کنند.

 وحدت را نمی ‌توان خرید، وحدت را نمی ‌توان گدایی کرد، وحدت را نمی ‌توان در لابلای کتاب‌ها جس ت وجو کرد ضرور است برای وحدت اعتماد سازی کرد و از ته دل به آن وفادار بود و شجاعانه رزمید و نیاز مردم و بحران موجود کشور را سوال اساسی قرار داد و در جهت رفع آن با هم و درکنار هم مبارزه مشترک کرد.

 بگذار آنچه می‌سازیم انعکاس دهنده‌ای خواست‌های بر حق مردم به خاطر دموکراسی، عدالت اجتماعی، آزادی، صلح، امنیت و رسیدن به جامعه دارای تمدن و پیشرفت انسان و انسانیت باشد.

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۱۷ـ ۱۰۱۰

 

مبارزات آزادی خواهی کرُدها در روند تاریخ

علی رستمی

سرزمینی که امروز بنام اقلیم کردستان یاد می گردد، مردمانش از سالیان درازی دراین خطه باستانی بودباش داشته اند. طوری که مورخین فارسی دری زبان ، عربی و اروپایی توافق نظر دارند،که کرُدها نظر به اسنادهای تاریخی ازقوم آریایها ؛ وطایفه مادها وهخامنشیان می باشند، که مانند سایر اقوام وباشنده گان کشورهای جهانی به اثر کوچ کشی های طبیعی وغیر طبیعی ، درحوالی سده هفتم پیش ازمیلاد  دراین منطقه مسکن گزین شده اند. همچنان عده ایی از مورخین عقیده بر آن هستند ، زمانی که آریای ها در سر زمین ایران بزرگ« آریانا ویا ایرانیوچ » نقل وجابجا شدند ،کردها هم جز این شاحه بودند که در سرزمنی های بنام« زاگروس وکوه های ارارات» حیات بسر می بردند.این اقوام باهم تاریخ مشترک دارند.کردها پیش از اسلام دین زرتشی داشتند؛ کرده ابه رسم و رواج عشیره ایی وتباری (قبیله وی) زنده گی می نمایند ؛پیشتر کردها مسلمان  هستند؛ بقیه پیرو گروه های مذهبی ایزدی، اهل حق ،مسیحی ویهودی می باشند. جمعیت  کردها  درمجموع درکشورهای جهان 46.5 تا 47 میلیون تن تخمین شده که ازجمله در عراق 6.5 میلیون، ترکیه 16میلیون،ایران 6.5 ،سوریه 2.5  ومتباقی درسایر نقاط جهان سکونت دارند.

نام کردستان برای اولین بار درزمان سلطان سنجر سلجوقی در قرن دوازدهم ترسایی  گذاشته شده است .این قوم دایمأ درطول تاریخ ازجانب امپراتوری های کشورهای جهان مورد تهاجم قرار گرفته است . کردها  سرسختانه علیه سیطره عربها مبارزه کردند، و آخرین قوم  درمنطقه بودند ،که تسلیم خلفای اسلامی شدند. سازمان های اجتماعی کرُدها، تا بحال  سنتی و پیروی طریقه شیوخ و اعیان واشراف هستند، دارای فرهنگ واعیاد مشترک تاریخی  مانند  سایر اقوام آریایی می باشند. رقص های دسته جمعی ساز و سرود وغیره  مانند سرزمینهای ایران، افغانستان وتاجکستان امروزی دارند که در ایران باستان بزرگ مروج بود. مانند تجلیل از نوروز وغیره جشنهای باستانی .

طوریکه گفته  آمدیم، کردها کهن ترین ملت ونژادی هستند که درشرقی میانه زنده گی وبود وباش دارند. دارای زبان وفرهنگ به خصوص خود را دارند. ودردرازنای تاریخی برای تعین سرنوشت ملی خویش مبارزه کرده ، و کوشیده اند تا کشور مستقل تشکیل  نمایند . ازاین امربعضی کشورهای بزرگ جهان پشتبانی می کردند. .پیش از آنکه جنگ مشهور « چالدران » بین شاه اسماعیل صفوی وسلطان سلیم  خلیفه عثمانی آغاز شود، تمام مناطق کردنشین مربوط به ایران بود.بعد از شکست دولت صفوی قسمت زیادی از مناطق  که امروز بنام کردنشین عراق و ترکیه یاد می کردد، به تصرف عثمانی های درآمد .بعد از آن میان ایران و ترکیه منازعه بالای تسلط مناطق کرد نشین وجلب وجذب شان بوجود آمد ؛ ایران از لخاظ تاریخی که کردها خود را متعلق به ایران تاریخی میدانستند  و عثمانی ها از لحاظ مذهبی که کردها سنی مذهب بود ند،کوشش میکردند ،هر کدام بالای آنها تاثیرگذار باشند.این عوامل بیرونی سبب شده که کردها به کشورهای مختلف منطقه  مانند: عراق ، ترکیه ، ایران، سوریه وقفقازپراکنده و زنده گی نمایند.

مولفه وارزش های تاریخی این قوم از لحاظ زبان، نژاد فرهنگ، اعتقادها، اداب و رسوم و شرایط مشترک عامل نزدیکی وجوشش وهمبسته گی آنها گردید ه تا به صفت ملت جداگانه تبارز کنند.  این عوامل باعث شده  تا درسده های اخیر مساله خود مختاری خود را با داشتن دولتی مستقل مطرح نمایند. اما متاسفانه پدیده شوم تعصب مذهبی  درکشورهای که کردها  در آن سکنه دارند ، بحران بزرگی را بوجود آورده است . حاکمان متعصب برای سیطره دایمی خویش بالای کردها با تنش ها همراه بوده است. ترکیه زیادترین ترک ها را دراختیار دارند وهمچنان اراضی وسیع این کشور به اختیار کردها قرار دارد.  تشکل و خیزش ها ی مردمی کردها از ترکیه درسده نوزدهم  از 1877  ترسایی شروع در1877 پایان یافت، آغاز یافته است. رهبر این جنبش شیخ عبیدالله نهری بودند که بعداز قیام شورش ها از ترس دولت عثمانی ها به ایران پناه  برد. بعدازاین حادثه عثمانی ها از سوی بریتانیا  و روسیه تحت فشار گرفته شد تا باهمکاری دولت ایران  این شورش را سرکوب کند.دولت ایران و ترکیه این شورش را سرکوب و رهبرشان عبیدالله نهی توسط حکومت عثمانی ها به حجاز تبعید ودرهمانجا  درگذشت. تشکل و فعالیت های سیاسی بعداز جنگ اول جهانی توسط روشنفکران دوباره آغاز شد ، به اثر تلاش ها و فعالیت های روشنفکران «انجمن استقلال کرُد» بوجود آمد .

بعداز فروپاشی عثمانی ها و تشکیل  دولت جدید تاسیس  به رهبری اتاترک این جنبش ها ازهم پاشید واتاترک تلاش بخرچ د اد، تااین فعالیت ها و صدای آزادی خواهی رادرگلو خفه کند؛ اما این امر نتیجه نداده فعالیت های روشنفکران  وتلاش بین المللی ادامه یافت . تا اینکه درجون 1920  سندی «خود مختاری» محلی برای محلات کردنشین که اکثریت  آنها را کردها تشکیل بدهد تنظیم یافت. سپس درجون 1923ترسایی قراداد « لوزان»  جای آن را گرفت. با مبارزه پر تلاش وپی گیر خلق کُرد جنبش های جدید مقاومت تشکیل می شد ودر1927 ترسایی انجمن ملی «خوبون» که به معنای خودی بودن است تشکیل گردید.این انجمن مورد پشتبانی « احسان نوری یاشا» که یک افسر کهنه کرُد بود قرارگرفت . این امر زمینه سازشد تا مبارزات این سازمان ها بهتر شود وبه همین رو پایگاه خودرا درکوهای ارارات  ایجاد کردند. دراین زمان مناسبات بین ایران وترکیه بهبود یافت این باعث شد که تا احسان نوری پاشا به کمک های خود ادامه دهد . اتاترک عمال شدیدی ظالمانه را علیه کردها سر دست گرفت وهرآنچه خواست انجام می داد. فشار وتبعیدها وکشتارهای پی درپی وظالمانه دسته جمعی اتاترک سبب این شد تا مردم پیشتر رو به طرف رهبران سنتی خود بیاورند، واز آنها یاری وکمک بگیرند .اتاترک برضد فرهنگ وهویت تاریخی مردم کرد عمال شاقه را بوجود آورد، کردها را ازیادگیری زبان مادری باز داشت ، مکاتب وموسسات فرهنگی شان بسته شد  ، وصحبت با زبانی کردی ممنوع گردید، و از زنده گی مرفه  و آرام محروم شدند . تا اینکه مردم کرد مجبور به کوچ کردن شدند. این عوامل زمینه انرا فراهم ساخت تا "شیخ سعید" چپران دست به قیام بزند.او درفبروری 1925  ترسایی قیام خودرا آغاز کرد و دولت ترکیه برای خاموش ساختن قیام درخواست کمک از کشورهای امپریالیستی غربی شد، بالاخره رهبر این جنبش به اسارت عساکر دولت ترکیه در آمد ودر 28 اپریل 1925 محاکمه ؛ وهمراه با یارانش به دار آویخته شد. بعد از آن احزاب  وجنبش های سیاسی کرُدی به طور ذیل برای مبارزه جمعی و سازمان یافته تشکیل گردید.

حزب کارگران کردستان : برشالوده یی ایدیالوژی احزاب چپ مترقی دراوایل دهه 1970  ترسایی با اشتراک بیشتر دانشجویان وسایر روشنفکران مترقی کُرد به رهبری شخصیت مبارز وانقلابی عبدالله اوجلان درانقره تشکیل گردید ؛که درآغاز برای خودمختاری ، آزادی وخواست های مشروع و انسانی  مردم کردستان درترکیه به مبارزه شروع نمود، وبعد از سرکوب وممانعت  دولت ترکیه  درجنوب شرق ترکیه نقل ومکان کرده، وبه مبارزه مسلحانه خویش تا امروز بخاطر کردستان واحد مستقل می جنگند  . دراین راه قربانی های بی شمار داده اند و رهبر شان عبدالله اوجلان از سال 1378 خورشید توسط دولت ترکیه دستگیروتا الحال زندانی میباشد.

بر علاوه کشتار بیرحمانه دسته جمعی اعضای این حزب توسط دولت های ترکیه سرسختانه برای پیروزیهای اهداف انقلابی خود میرزمند.

  حزب دموکراتیک خلق ها: که برای تاسیس یک دولت دموکراتیک مردمی تاسیس یافته که دربرگیرنده تمام اقوام ومذاهبی که درترکیه زنده گی می کنند، میباشد. این حزب بتاریخ 15 اکتبر 2012 ترسایی  از طرف کنگره دموکراتیک خلق های چپگران کرُد شکل گرفت، این حزب در انتخابات محلی ترکیه در2014 شرکت نمود ودرپارلما ن پیروزهای چشمگیری بدست آورد و در سال های 2015 و2016  بعداز کودتای نافرجام علیه اردوغان زیر نام کمک با شاخه مبارزین مسلح حزب کارگران کردستان پ ک ک رهبر شان زندانی وفعالیت  آنها ممنوع  اعلام شده است.

 مبارزات کردهای عراق با رهبری احمد بارزانی نخستین قیام کننده ملی گرایی ادامه یافت .این قیام درسال 1931  ترسایی با تشکل ومتحد ساختن شماری از ایل های دیگر کرُد موفقیت های بدست آورده بود . نیروهای بارزانی بعداز مبارزات خسته گی ناپذیر دربرابر نیروهای ارتش عراق با پشتبانی  نیروهای دولت بریتانیا به شکست مواجه شد ؛بارزانی محبورشد تا مخفی شود ومبارزه مخفی را پیش ببرد. احمد بارزانی یکجا با برادرش ملا مصطفی بارزانی درسال 1933 توسط حکومت عراق دستگیر وبه موصل تبعید شدند.

 ملا مصطفی بارزانی در1946 ترسایی حزب دموکرات کردستان عراقی ( پ.د.ک یا پارتی) را دربغداد تاسیس نمود. این حزب درفاصله فعالیت های سیاسی وسفر رهبرش به روسیه« اتحادشوروی »و باز گشت ازانجا بعداز کودتای عبدالکریم قاسم این حزب در1958 درعراق برسمیت شناخته شد ودر دفا ع از حقوق  کردهای عراق توانست در 1970 حود مختاری را ازحکومت عراق بگیرد. در 1979ملا مصطفی بارزانی وفات کرد، بعد از آن مسعود بارزانی درکنگره حزب به رهبری حزب انتخاب کردید. این حزب با مبارزات پیگیر و خسته گی ناپذیر با تلفات بی شمار توسط حکومت های دیکتاتوری عراق ادامه داده وموفق شد تا در1991 ترسایی با قیام مسلحانه مردمی خاک کردستان عراق را آزاد سازد و حکومت کردی را دراین منطقه تشکیل بدهد.

 بعد ازجنگ اول جهانی با زوال و متلاشی شدن امپراتوری عثمانی ها ساحه نفوذ آنها میان ترکیه ، عراق وسوریه تقسیم شد، و زیر سیطره انگلیس ها قرارگرفتند، که سرزمین ها ی کردها هم به این کشورها تقسیم وتعلق گرفت. ودرپی آن  مناقشات زیادی میان این کشورها بوجود آمده که منجر به تهاجم نظامی علیه یکدیگر شده اند. جنبش ملی گرایانه کردهای سوریه اولین بار در1928 تشکیل شد. واین جنبش اعاده حقو ق ملی خود را از دولت سوریه مبنی بر حقوق شهروندی مانند سایر اقوام سوریه الی سرحد خود مختاری خواستار شدند ،که تا به امروز برای آرزوهای خویش درشرایط محتلفی سیاسی و دهشت افگنی نیروهای مسلح دینی ومذهبی رزمیده اند.درسوریه پیش از 30 حزب ونهاد سیاسی کرُدی مشغول فعالیت می باشند.بزرگترین حزب آنها که درمحلات  بعداز لشکر کشی داعش درخاورمیانه خود مختاری را اعلام کرده است حزب کردستان سوریه « روژوا » که دربخش کردنشین شمال شرقی وشمالی سوریه زیست دارند، می باشد. دراین منطقه فعلاً سیستم خودمختاری دموکراتیک عرب کردستان بوجودآمده وبه سه واحد سیاسی به نامهای: کانتون جزیره، کانتون کوبایی وکانتون عفرین تقسیم شده است.

همچنان درسوریه شورای ملی کردهای سوریه از اجماع شانزده حزب مختلف تشکیل یافته است که رهبران آنها عبارت :فیصل سلیمان، صالح گدو ، دلشاد ایوب ، خالدمحمد، ومحسن محمد قلمداد شده است.

برعلاوه، احزاب ونهاد های مختلفی دیگری قراراتی درسوریه فعالیت دارد:

1 ـ حزب دموکرات کردستان سوریه (پ.د.ک.س ) در1950ترسایی به رهبری «عثمان صبری» ایجاد شد. سپس در 1998به  دوشاخه به رهبری «عبدالکریم بشار» و«نصرالدین» انشعاب کرد.

2ـ حزب اتحادیه خلق کرد به رهبری محی الدین یثنه عالی.

3ـ حزب چپ کرد که دردهه 90 ترسایی به رهبری صالح گدو که گرایش مارکسیستی دارد،و باسایر احزاب  چپ عراق روابط دوستانه دارد.، حزب دموکراتیک پیشروی کرُد، حزب اتحادیه خلق کرد،حزب اتحادکردهای سوریه، حزب الابرادالشعیه،حزب اتحادیه دموکراتیک که تاثیر ترین احزاب درشمال سوریه محسوب میشود. درسال 2003 بعداز تحولات درعراق تاسیس شده است.

برعلاوه 17 حزب دیگری  به نام های مختلف درمیان کردهای سوریه فعالیت سیاسی دارند که خواستارخودمختاری وکشور مستقل کردی می باشند.

در ایران جریان خودمختاری  طلبی کردها از 1320 الی 1324 خورشیدی تعلق می گیرد . اما پیش از جنگ دوم جهانی درگیرها وخیزش ها مردمی درمناطق کردنشین بخاطر اعاده حقوق شان مطابق با سایر اقوام درایران به فعالیت آغاز نمودند، و شورش های که به راه انداخته شده بود، برای خودمختاری نه بود .اما جریان خودمختاری از کردستان ترکیه وعراق وارد ایران شده که با تاسیس حزب  دموکراتیک کردستان  به رهبری قاضی محمد در1320 خورشیدی  منجر به تاسیس جمهوری کردستان شد وبعد درهمان سال با اعدام قاضی محمد ازبین رفت.

دوم حزبیکه بعداز سال 1357 خورشیدی بعداز پیروزی انقلاب اسلامی با اجماع سه گروه چپگرا تاسیس شد، حزب کومله یا «انجمن وگروه» میباشد، که درکردستان ایران فعالیت سیاسی دارد. کومله  پیش ازانقلاب اسلامی بنام «سازمان انقلابی زحمتکشان ایران » فعالیت داشت واز 1360 به بعد بنام حزب کمونیست تغیر نام داد؛یک حزب چپی پیرو مارکسیزم ـ لنینیزم می باشد.

مبارزات حق طلبانه کردها برای کسب  حقوق شهرندی با سایر اقوام باشنده گان کردنشین که توسط احزاب وحکومت های غیرکرُدی رهبری می شوند  ،از سالیان متمادی جریان داشته ودرمراحل معین تاریخ نسبت تعصبات قومی به بدترین شیوه سرکوب شده اند که شمئه ان درفوق تذکار آمده است.

این فعالیت ها وقیام ها برای تعین سرنوشت ملی شان، درنهایت باتصمیم گیری کردهای عراق بتاریخ 25 سپتامبر2017 ترسایی ،منجر به رفراندوم (رای پرسی) برای استقلال کردستان عراق به حیث کشور مستقل  از جانب حکومت محلی خودمختار کردستان به زعامت مسعود بارزانی  رهبرحزب دموکراتیک کردستان گردید. این همه پرسی  برعلاوه مخالفت های شدیدی ازجانب دولت عراق وسایر کشورهای همجوار وهمسایه ان ترکیه ، عراق وسوریه برگذار شده   درآن  اکثریت قاطع مردم برای استقلال کشور خود رایی مثبت داداند. این رای گیری تابحال عکس العمل های منفی ومثبت از جانب عده ازکشورهای جهان نشان داده شده است .

کرُدستان عراق: کردهای عراق 6 میلیون تخمین شده که 25 فیصد نفوس عراق را تشکیل میدهد. درمنطقه کردستان عراق اقلیتها : آشوری ، ترکمن ،کلدانی وعرب نیز زیست دارند.کردستان عراق دارای 6 ایالت دارد،که بنام های سلیمانیه، اربیل و دهوک مشهوراست. رهبریی آن مسعود بارزانی است که وی در 1946ترسایی در شهرستان مهاباد عراق تولدد شده است.اوفرزند ملا مصطفی بارزانی از مبارزین دست اول کرُدها میباشد.مسعود بارزانی در1978 ترسای رییس حزب دموکرات کردستان عراق  (پارتی) گردید.

مبارزات خلق کرُد در درازنای تاریخ دارای چالش ها وکاستی های زیادی را باخود حمل کرده است. با مظالم  و رویکرد های تعصب امیز اقوام غیر کرُد مواجه بوده اند، که می خواستند  فرهنگ وهویت خودرابه آنها تحمل نمایند ،وهویت کرُدی آنها را ازبین ببرند ،ویا با دیگر اقوام اکثریت حاکم استحاله شوند.  مگربا مبارزه مسلحانه توام با طغیآنهای محلی علیه آنها مبارزه کرده اند. شکنجه های فردی گروهی وحتا بی حیثت ساختن وبی ناموسی کردن زنان دختران آنها درمقابل چشمان شان توسط عمال حکومتی دژخیم منش عراق وترکیه دریغ نه شده است. طوریکه درکتاب تاریخ معاصر کرُدها درمورد این عمال دولت ترکیه که توسط  امپریالیزم امریکا وشرکایش  دفاع می کردید وعضو ناتو هست، آمده است: « روزنامه نامه نگار ترک می گوید نظامیان درتعقیب پ ک ک روستاییان را می گیرند، شکنجه می کنند، به زنان تجاوز می کنند،زنان ومردان را لخت می کنند، اول آب سرد رویشان می ریزن بعد شلاقشان می زنند؛ ریسمان به الت مردهای می بندند، سر ریسمان را به دست همسران و دخترانشان می دهند وآنهارا دروستا کی گردانند؛ از روستاییان می خواهند برای عیاشی شان زن ببرند..»

 بازهم درصفحه 13 این کتاب آمده است: « ترکیه نه تنها کردها را کرُد نمی داند بلکه« آدم» هم نمی داند . روزنامه یی ترک می نویسد: اینهاـ یعنی کردها ـ انسان نما هستند، یعنی میمون انسان نما، قیافه انسان نیست وبهتر است به افریقا بروند،ودر انجا باهم نژادشان بیامیزند..»

بازهم درهمین کتاب آمده است  : «... ایالات متحده امریکا می بیند که مردمی بنام کرُد بیست میلیون نفر حق ندارند درسرزمین نیاکانی خود بگویند که کرُدند، به کرُدی بر ای کشته گانشان شیون کنند،به کرُدی درعروسی هایشان اواز بخوانند، واگر بخوانندو بکنند حبس است، وشکنجه واعدام. »

این عمل راهمه  ابر قدرت های جهانی میدانستند ودرحضورنماینده گان آنها انجام میشد که خود را بانی و حامی دموکراسی وازادی قلمداد میکردند. ارزشهای حقوق بشررا درمقابل کرُد ها نادیده میگرفتند،وهیچ گونه فشاری را نمی توانستند، بخاطرضرررسیدن به منافع خود،  بالایشان  وارد کنند.

کردها در ازمنه تاریخی به خاطر منافع کشورهای استعماری و امپراتوری های  شرق غرب ضربات مدهش را متقبل شده اند . بازهم برعلاوه هرنوع تهدید ،ارعاب و شکنجه های گوناکون مدهش که خلاف اصول وارزش های بشری بوده است، تحت تاثیرشرایط ایجادشده سرخم نکرده، شجاعانه رزمیده و به سوی ارمان های والاای انسانی عدالتخوهانه خویش گام گذاشته اند، تا به خواست ها وآرزویهای دیرینه ملی خویش نایل آیند. ازسوی دیگر از جانب نیروهای مستبد حاکم  دراقلیم کردستان برای  انحراف از  آرمانهای ازادی خوهانه شان وعده های چرب وگرم داده می شد تا منابع سرشار طبیعی که درسرزمین ها کرُد نشین وجود دارد ، آنراغضب و بهره  برداری نمایند. زمانیکه اهداف شان تحقق می پذیرفت بعدن این وعده ها فراموش می شد.این رویکردهای ناپایدار وغیر انسانی سبب می شد تا درمیان احزاب ورهبران آنها تفرقه های محلی براساس زبان ومذهب وایدیالوژیکی بوجود  آید.عوامل سخیف و ناروا  در جهت گمراهی ارمان واهداف شان توسط ارگآنهای کشفی وامنیتی ترکیه ،عراق سوریه وایران و ترور وکشتار بیرحمانه پنج هزار مردم حلبچه توسط صدام  بوسیله سلاح شمیایی نا بخشودنی ترین عمال ضد بشری  درمقابل کرُدهای عراق بوده است. که خلق های ازادی خواهی جهان انرا فراموش نخواهد کرد. این عمال پی آمدهای بزرگ  منفی را بخاطرتامین همبسته گی و وحدت کرُدهای  اقلیم کردستان درشرق میانه  درقبال داشته است که نه توانستند که یک پارچه با هدف منسجم  و فراگیر همه گانی با استراتیژیکی متحدانه  در یک طیف وسیع مردمی جمع شوند وعلیه دشمن مشترک برزمند. این یکی از چالش ها و خلای برجسته آنها بوده که نه تنها درمیان کرُدها ، بلکه درمیان تمام  نیروهای سیاسی آزادی خواه ومترقی و دموکرات به مثابه موریانه  وجود دارد .

یک قرن است،این نیرنگ های استخبارتی  کشورهای  ذیدخل درمنازعات اقلیم کردستان  تلفات سنگین به  زن ،مرد وطفل آنها وارد ساخته است. حوادث خونین وتراژیدی بار اخیر لشکر کشی داعش این نیروهای سیاه وجاسوسان دستگاهی جهنمی امریکا وشرکایش زیر نام خلافت اسلامی « دولت اسلامی عراق وشام »  نیرنگ دیگری بود  با همدستی  وپشتبانی دولت های خاورمیانه  که منطقه را به باتلاق بزرگ جنگ وخونریزی کشاند ؛تمام شیرازه زنده گی کرُدها وسایر باشنده گان عراق ، سوریه و ترکیه  را ازبین برده است. زیر نام دفاع ازدموکراسی کشورهای غربی علنی ومخفی از این نیروها علیه کرُدهای ترکیه، عراق،و دولت سوریه استفاده نموده وبالخصوص کرُدهای یزدی مذهب را گروه گروه اعدام ویا به سبعانه ترین عمال به قتل رسانده،و زنان ودختران آنها را به بازارهای کشورهای عربی به فرو ش رسانیده اند . این  فاجعه دردناکترین عملی پلید و شوم در قرن بیست  یک درجهان میباشد، که درتاریخ نیروهای سیاهی ددمنش رادیکال اسلامی وکشورهای حامی آنها مانند: عربستان سعودِی وامارات عربی وترکیه به مثابه بزرگترین جنایات بشری درج خواهد شد.این لکه ننگین  تا ابد در دامن شان زدوده نه خواهد شد، و دراذهان نسل  امروزو فردا باقی خواهد ماند.

رفراندوم استقلال کردستان عراق  بازهم سوی ظن ها و دو دسته گی رادرمیان احزاب وجنبش های کرُدی و روشتفکران دموکرات ملی وچپ سایر اقوام دیگررا بوجود  آورده است. از آن بوی جنگ بزرگ منطقه وی در شرق میان می آید . شاید شکل گیری حکومتی جدید درخاورمیانه علاقمندی عده از ابر قدرت های جهان را برای نفوذ خویش نشان بدهد. امامداخله این کشورها درسال های اخیرتبدیل به گرداب خشونت آمیزی گردیده و پی امد فاجعه امیز درمنطقه شرق میانه داشته است. تحلیل گران نظر دارند که این امر باید زیر عنوان کنفدراسیو ن اقلیم کردستان درشرق میانه راه اندازی میشد که تاهمه کرُدها دراین رفراندوم زیر شعار واحد ویکپارچه عمل میکردند. خودمختاری واستقلال اقوام که دارای فرهنگ وتاریخ مشترک  و زیر ستم ملی اقوام  زور دار قرار دارند الزامی است،باید  آزادی های شان برشالوده یی ارزشهای حقوق شهروندی مساوی با سایر اقوام اعلام شود. این اصل میتواند ، با مبارزه مشترک ایدیالوژیکی دروجود دولت وسیع  توده یی عدالتخواه  براساس تیوری مترقی استوار باشد،عملی شده میتواند . تا تضادهای طبقاتی و اقتصادی درجهان موجود است واهرم اقتصادی جهانی بدست چند تنی انگل مانند قبض شده و آنرا رهبری به نفع اقلیت مینماید موثر نه خواهد بود.هرنوع ازادیخواهی ودموکراسی که امروز به « دیکتاتوری دموکراسی » تبدیل شده یعنی به زور تانگ ،هواپیما وبمب به خلق های جهان  تحمیل می گردد ،خیالی ودروغ محض میباشد.رویکردها و عما ل جنایتکارانه امپریالیزم امریکا در عراق، لیبیا ، سوریه ، افغانستان ، اوکرایین ، یوگوسلاویا   وغیره کشورها نماینگر این ادعا می باشد.

.

رویکردها:

ـ تاریخ معاصر کرُد ، نویسنده دیوید مک داول ، برگردان ابراهیم یونسی

ـ تاریخ ونژاد کرُدها  ، نویسنده حامد بهرامی

ـ احزاب گروه ها و جریان های سیاسی قبل وبعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران

ـ معرفی احزاب سیاسی درکردستان عراق، نویسنده ایوب عزیزپور

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۷ـ ۰۹۱۰