همه پرسی بحیث یکی از فکتور های دموکراسی درون حزبی

 

 بصیر دهزاد

همانگونه که هر حزب سیاسی  در یک مقطع معین سیاسی و سطح معین تکامل روان اجتماعی به وجود میآید، بر مبنای همان ضرورت ها و واقعیت های اجتماعی ساختار درودنی خود را تنظیم مینماید و سیاست و برنامه عمومی خویش را بحیث اهداف نهایی معین میسازد.  اصطلاح "اهداف نهائی"  نمیتواند برای یک حزب کاربرد  دقیق باشد زیرا حزب باید متناسب با تکامل اجتماعی و فکتور های جدید اجتماعی، سیاسی و جو بین المللی اهداف جدید را در کوتاه مدت و درازمدت معین و جز برنامه خویش نماید.

تغیر در ساختار درونی و فرمولبندی و تدوین خطوط فکری یک حزب سیاسی جوهردموکراسی و پذیرش فکتور های جدید است که بدون شک  در هنر و پختگی سیاسی و توان تفکر و تحلیل ، بررسی و نتتیجه گیریهای متطقی و مستدل و برامد های سیاسی آن تبلور میابد. این تغیر پذیری متناسب با روان اجتماعی، حزب را  در جامعه قابل  شناخت و مورد توجه و پذیرش  بخصوص  حلقات متفکر سیاسی میسازد.

هدف این مقاله در آن است که کدام قدم ها و زمینه های  ساده و عملی میتواند حزب را در چند سوال زیر قادر به ارائه جواب سازد:

- کدام شیوه ساختار عملی تشکیلاتی میتواند رابطه  اعضا را با رهبری ساده تر، مستقیم تر و عملی تر سازد.

- چگونه میتوان موازی با پروسه ها ماشین فعال حزب را همگام به این پروسه به چرخش درآورد.

- با کدام راه های ساده و عملی میتوان نظر و سیاست روز حزب را فرمولبندی نمود و روند تدوین جهانبینی حزب را شکل داد .

- چگونه میتوان در یک کوتاه مدت  به نظریات و آرای اعضای حزب در تنظیم و فورمولبندی ایده های حزبی نایل آمد ، و دها سوالات دیگر که با تجربه جدید میتوان به  پاسخ  های عملی نایل آمد.

با تکامل ، تجارب و نوسازی احزاب سیاسی و ایجاد خط فاصل با کلاسیک اندیشی که جوابگوی عصر کنونی نمیتوانند باشند، در عصر کنونی شیوه های جدید و کاراتر  زمینه ها ی جدید را وسیعن گسترش داده است. دنیای بزرگ مجازی و استفاده وسیع از آن بصورت غیر قابل باور   امکانات انتر نتی یکی از برزکترین زمینه های اند که امروز به آن سوالات در یک ثانیه پاسخ میدهند که در سیستم کلاسیک یک ماه هم برایشان کافی نبودند.

احزاب کنونی بخصوص احزاب چپ و ترقی خواه در کشور ما هنوز با شیوه تدویر کنگره های شان باید ،بطور مثال از سه تا پنج سال اعضا را در انتظار "  تصامیم مهم" بگذارند که بحث  های " نیم روزه  " بهیچ صورت جوابگوی آنها نمیباشد. در حالت دومی مشکل است  که  آرای همه را بدست آورد و آنها را جمعبندی نمود و بلاخره در تنظیم حیات سیاسی حزب دخیل ساخت، از جهت دیگر  اینکه اخذ تصامی مهم در محدوده تصامیم  تعداد از اعضای قرار میگیرد که نمیتواند بر آنها اصطلاح آرای  حزب را گذاشت.سوم اینکه ممکن بعضی از تصامیم کنگره با تغیرات سریع پروسه های  سیاسی واجتماعی  حتی بعد از گذشت  یکسال دیگر قابل تجدید نظر میباشند . اگر زمینه چنین نوسازی و تجدید نظر موکول به کنگره بعدی گردد که اساسنامه آنرا مانند قانون بدون تغیر منجمد ساخته است، پس حزب به ساده گی از پروسه ها عقب میماند و آنچه در عمل نیز بعضن  دیده میشود، در عقب فاکت ها و روند ها در حرکت فرسایشی قرار میگیرد. نباید از این واقعیت هم انکار نمود که در این حالت  نقد، ارائه پیشنهادات موثر و بکارگیری ابتکارات و ابداعات اعضای حزب نیز در نیمه راه ها باقی مانده و منجمد میشوند و اصل های  بازپرس، نظرخواهی و جوابدهی در سطح شعار های زیبا باقی میمانند.

هدف نویسنده همه روی همین نکات نظر متمرکز است که چگونه میتوان خود و سازمان خود را تجدید ساختمان داد وپروسه ها تکامل حزب و ایدیال های حزب را   از راه های ساده ، سریع، ممکن ، عملی و  متناسب با  تغیرات در روان اجتماعی همگام ساخت.

یکی از زمینه های عملی که بدان اشاره گردیند، نظر خواهی ها و مراجعه به آرای اعضای حزب است که  میتواند در یک سرعت زمانی جمع آوری و از آنها در تدوین پالیسی های مقطعی و ضروری روز استفاده موثر نمود. البته با چنین نظر خواهی ها رهبری هم میتواند امور کاری و عملی خویش را بهتر انجام دهند.

مراجعه و ارزیابی نظریات عامه حزب و ایجاد فضای باز بررسی و نقد میتواند از یک جهت اعتماد بین رهبری و اعضا را قوی تر میسازد بلکه با  بکار گیری شفافیت حزب در تمام عرصه ها در جه رضائیت را بیشتر و از تراکم سوالات جواب نا داد ه شده پیشگیری میگردد.

اعضای یک حزب سیاسی در چنین نظرخواهی ها  خود،  نظر و آرزو های خود را در تمام تصامیم حزب در میابند ، آن  تصامیم مهم که  در مورد سرنوشت و آینده سازمان  اتخاذ میگردند . این شیوه کار بدون شک انگیزه خوبی میباشد تا هر عضو سازمان حزبی  خود در تصامیم و تطبیق آنها احساس مسئولیت مینمایند. این شیوه کار همچنان یک تجربه جدید است تا دیگر نباید صرفنن برای  تصامیم  قبلن ترتیب شده  دست بالا گردد و زمینه تبادل نظر  محدود باقی بماند..

 هدف دیگر از این همه پر سی ها  این است که از این طریق باید فاکت های انتقای و پیشنهادی جمعآوری و تعین اهداف مقطعی درو ن حزبی و سیاست های روز و همچنان  بحیث یکی ازاساسات  پلان کاری واضیح و عملی استفاده گردد که تبلور از خواست های همه اعضای این سازمان باشد.

 

مفاد این شیوه های نظر خواهی درآن است که  روی یک موضوع خاص متمرکز میگردد که در یک پیشمقدمه هدف و شیوه طرح و یا سوالات توضیح داده میشوند. خواننده ضرورت ندارد جواب و یا انتخاب خویش را با یک توضییح  بنویسد بلکه میزان نظر خود را در حلقه کردن یکی از ،بطور مثال از عدد یک الی پنج تبارز میدهد. این بدین مفهوم است که یک پرسشنامه از توضیحات و مقدمه چینی ها اضافی و غیر مرتبط با موضوع پیشگیری مینماید.

شیوه طرح موضوع و یا سوال مربوط به  مهارت کاری ترتیب کننده فورم است که تا کدام حد باید موضوعات مورد همه پرسی را واضیح و کوتاه فورمولبندی  مینماید تا برای ابراز نظر کننده پیچیده و گیچ کننده نباشد. برای روشن شدن مفاد این روش کاری به مثال زیر توجه گردد.:

انتخابات ریاست جمهوری افغانستان پیش رو است حزب سیاسی باید موقف و نقش خویش را پیرامون موضوع روشن سازد و هم باید نظر همه اعضای حزب را در مورد داشته تا بر بنیاد  آن اخد موقعیت نماید. رهبری حزب  سیاسی مسئولیت دارد تا در چنین یک تصمیم بزرگ  نظر اعضا را  نه به شیوه که پیشنهادات در نیمه راه ها جامد و یخ زده گردند بلکه باید به نظریات و آرای حزب تمکین گردد و با اخذ تصامیم در حلقه های کوچک  وداع نماید. حزب با این پرسشنامه به جمعآوری آرای حزب نایل میشود تا:

آیا برای حزب موقف اپوزیسیون موثر تر و مفاد بیشتر دارد ؟

آیا حزب عملن داخل کارزار انتخابی گردد؟

آیا حزب میتواند و توانائی آنرا دارد تا در این کارزار کاندید خویش را پیشکش نماید؟

آیا حزب تحت کدام پیش شرط ها داخل ائتلاف ها میتواند گردد.

آیا هدف حزب در چنین کارزار های انتخابی تقویه موضع و جایگاه حزب است و یا توجه به کسب کرسی های دولتی و دها سوال دیگر.

مفاد دیگر این چنین بررسی و نظرخواهی  یا همه پرسی درون حزبی در آن است که هر عضو حزب خود وروان خود را در پروسه ها و تصمیمگیری ها در میآبد و با قوتمندی در عقب آن  تصامیم قرار میگیرد که خودش با مسئولیت در آنها سهیم بوده است.

بدون شک مفاد دیگر این شیوه کار سبک ساختن بار مسئولیت همه اعضای حزب از شانه های رهبری و تقسیم دوباره

 مسئولیت به . اعضا خواهد بود

مطمینن بکار گیری روش های جدید و تجربه کردن آنها میتواند به تکامل و نوسازی حزب و تغیر در شیوه های کلاسیک بیانجامد  که خواست و نیاز زمان اند.

امید است احزاب هموند ترقی خواه ، وطندوست و تغیر پذیر این چنین شیوه های کاری جدید و ابتکاری را به تجربه گرفته تا در نقش و کسب جایگاه موثر تر و قویتر اجتماعی در یک پروسه نائل گردند.

با درود ها

 

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۹ـ ۰۳۰۴

 

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 Copyright ©bamdaad 2019

 

 

 

 

بزرگترین انتخابات پارلمانی جهان درهند

 

نثاراحمد بهین

قرار است بزودی (ماه آینده) بزرگترین انتخابات پارلمانی جهان در کشورهند برگزارگردد.
دراین انتخابات که به اساس قانون اساسی هند هر پنج سال بعد یکبار دایر میگردد وبذات خود هفدهمین دور انتخابات پارلمانی هند بحساب می آید، نوصد میلیون نفر واجد شرایط رای دهی از رای خود در یک میلیون مراکز رای دهی استفاده بعمل خواهند آورد.
گزارش ها حاکی از آنست که بیش از ۴۰۰  حزب ایالتی وسراسری ودر حدود (۸۰۰۰) کاندید برای کسب (۵۴۳) کرسی پارلمان « لوک سبا» در این انتخابات با هم رقابت خواهند داشت، واما رقابت اصلی بین حزب بر سر اقتدار فعلی « بهارتی جاناتا پارتی ـ BJP »  به رهبری صدراعظم فعلینریندرمودی،» و  « حزب کانگرس هند ـ INC»  تحت قیادت  راهول گاندی  پسر راجیف گاندی  نخست وزیر فقید هند میباشد.
هر حزب یا ایتلاف ایکه توانست ۲۷۲ کرسی ویا بیشتر از ان را بدست آورد میتواند به تشکیل حکومت بعدی اقدام نماید.
پیش بینی ها در مورد برنده شدن این دو حزب از هم متفاوت است ونمی توان دقیقآ در زمینه نظر داد ولی بیشتر تحلیل گران شانس مودی صدراعظم فعلی را برای بار مجدد زیادتر می بینند، چرا که مودی سیاستمدار هوشیار، زیرک وبا تجربه است وفکر میکنند که وی میتواند به ساده گی راهول جوان را که فاقد تجربه کار حکومتداری است را شکست بدهد. ،ازجانبی او و حزب جاناتا از حمایت بیدریغ هندوها واحزاب ملی گرا هند برخوردار است.
واما مخالفین او، مودی را شخص نفاق افگن،متعصب واقلیت (مسلمان) ستیزبشمار می آورند.دلیل این امر را هم نقش مودی رادر اغتشاشات و خشونت هندوها علیه مسلمانان درسال ۲۰۰۲ ترسایی که منجر بقتل بیش از ۹۰۰ نفر شد و در «نوقت مودی صدراعظم ایالت گجرات بود و نتوانست یا نخواست از مسلمانان هند حمایت کند می آورند.علاوتا حکومت مودی رابخاطر کوتاهی درتامین امنیت،خاصتآ مصوونیت زنان که اخیرآ چندین بار مورد تجاوز جنسی دستجمعی قرارگرفته اند ومساله بیکاری روز افزون مورد انتقاد قرار میدهند.
از جانبی هواداران حزب کانگرس جشم برا ه پیروزی حزب کانگرس وکاندید خود راهول گاندی فرزند «راجیف گاندی و سونیا گاندی» تحصیل کرده غرب میباشند.
زیرا با وجود انکه راهول در حکومت های قبلی سهم نداشته وتجربه کار حکومتداری ندارد،اما وی نخست از اتهام فساد مالی که اکثر رهبران کنگره در دوره های قبلی به آن متهم استند مبرا میباشد ، و ثانیآ او مربوط خانواده گاندی است که در جامعه پهناور هند ازاعتبار خاصی برخوردار است، زیرا تعدادی زیادی از مردم هند خانواده نهروـ گاندی را حامی «اتحاد هند» و معتقد به ارزش های «سیکولار» در کشورهند میدانند.
رو همین منظورچندی قبل حزب کانگرس بمنظور تقویت موقف راهول، خواهر ۴۷ ساله او را بنام ، پریا نکا گاندی  که از لحاظ چهره زیبا و خیلی شباهت به مادر کلان خود اندرا گاندی دارد وسخنور خوب ومردم دار است وارد کارزار سیاسی ( رهبر حزب کانگرس در ایالت اتراپرادیش یکی از مهمترین وپرنفوس ترین ایالت شرقی هند) ساختند تا ازمحبوبیت وی درانتخابات پیشرو استفاده برند و به این ترتیب با تغیر بازی حزب جاناتا و مودی را با چالش کشند.
خانواده گاندی ـ نهرو از زمان استقلال هند از بریتانیا در سال ۱۹۴۷ تا اکنون در سیاست دخیل بوده وسه تن از اعضای این فامیل : جواهر لعل نهرو نخستین صدراعظم هند جد ،اندرا گاندی مادر کلان و راجیف گاندی پدرراهول صدراعظمان هند بوده اند.
باید منتظرماند تا نتایج انتخابات پیشرو به نفع کی ها و کدام احزاب رقم میخورد.

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۶/ ۱۹ـ ۲۷۰۳

 

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 Copyright ©bamdaad 2019

فشرده خصوصیات نو لیبرالیزم

علی رستمی

« آزادی یی که نولیبرالیزم عرضه میکند واین چنین جذاب ومسحور کننده به نظر می آید، وقتی که پیاده می شود آزادی برای کوسه های ماهی خوار است نه ماهی هایی که طعمه آنان میشوند. آزادی عمل صیاد است نه صید.»».

نولیبرالیزم مناسبات انسان ها را درماهییت آن در رقابت می بیند. دراین مدرسه انسانها ویا شهروندان به نام « مصرف کننده » تعریف میشوند، که در دادستد حق اراده وانتخاب دارد. بهترین گزنیش آنها در والاترین شکل با سازوکار خرید وفروش درفرآیند بازارعملی است. دراین فرآیند انسان های نخبه ، و شایسته مورد ستایش میباشند و انسانها ی که کسب وکار ندارند، انسانهای تنبل وبی ارزش اند ومحکوم تحقیر می شوند.این رویکرد به خاطر آن است تا مردم بفهمند منافعی را که بازار تضمین میکند دولت با برنامه ریزی خود نمی توانند و هرگز دست یافتنی وموافق نمی گردد.

هرنوع عملکرد و رویکردهای که ضد منافع سرمایدار و رقابت آزاد قرار بگیرد، مغایربا آزادی تلقی میشود. مالیات ها بالای ثروت های هنگفت تقلیل  باید بکند و نظارت بر اجرات بالای آن ضعیف وخدمات اجتماعی به بخش خصوصی تعلق بگیرد، اتحادیه کارگری که برای چانه زنی مزد کارگر میباشد و عملکرد طبیعی  بازار را غیر واقعیی ارایه می کند ، بازنگری شود. نابرابری  به عنوان فضلیت برایشان چنین معنا می گیرد: پاداشی برای مفید بودن تولید برای ثروت ، چون با افزایش ثروت صاحبان سرمایه وجاری شدن آن درجامعه ،تمامی اقشار از آن بهره می برند.بازار ضامن اینست که هر کس براساس لیاقتش بهره برد.

بی اعتنایی به بیکاران جامعه ،اگر کسی بیکار باشد ناشی از عدم شایسته گی  ، خلاقیت  وبیداری وهوشیاری وناتوانی آن میباشد.مهم نیست که کرایه منزل سرسام آور بلند باشد و کسی نه تواند نسبت عدم پول درحساب جاری خود در بانک  ماهانه بپردازد.علت ان ناشی ازعدم بکارگیری بهتر عقل  و آینده نگرشخص تلقی میشود. مهم نیست که فرزندان مستمندان در مکتب خود میدان ورزشی نداشته باشند  ویا فرزندانشان  به کودکستان نروند . 

از نظر نخبه گان نولیبرالیزم : در دنیای که رقابت حاکمیت دارد، آنان که عقب می مانند به عنوان بازنده تعریف می شوند وخود شان باید این تعریف را بپذیرند. بناً درمیدان رقابت جهان لیبرالیزم منفعت طلبی فردی براساس رقابت های سرسام آور برای جمع آوری ثروت و تسلط بالای منابع اعظیم ملی کشورها که تولید تنها برای ارزش ونه برای مصرف انسانها هست، میباشد.  به این رو ، اگر کسی فقیر نادارباشد و کار سالم بهتر مسلکی وتعارفی نداشته باشد باید بیمرند و زنده گی برایشان زندان رقتبار عمال جامعه سرمایداری خواهد بود.

خلاضه اینکه:  نولیبرالیزم یک ایدیولوژی سراپا، استعماری  واستبدادی و غیرعادلانه ضد حقوق  انسان  که تنها در آرزوی ثروتمند شدن  وبهره وری از انسانها زحمتکش  بوده ، تا ازاین طریق  سرمایه های هنگفت کمایی نمایند. جنگ خون ریزی توسط بنیادگرایان دینی ومذهبی با هرنوع عمل ضد بشری که سرمایه وبهره بوجود آورد قابل قبول ،ستایش و پشتبانی آنها قرار میگیرد. مانند طالبان، داعش ،القاعده و احزاب سنت گرای اسلامی درجهان . این نیروها به مثابه وسایل افزارستمگران نولیبرالیزم  برای اهداف خویش درگوشه وکنار جهان بالای کشورهای که از ایشان اطاعت و درخط ایدیولوژی مضحک نولیبرالیستی قرار ندارند، استفاده ،میشود. اگر برای تحقق این هدف، میلیونها انسان کشته ومهاجر شوند مهم نبود ه ، وبرای شان ارزش ندارد ، بلکه ارزش ومفدیتش درآنست تا جاسوسان وبلی گویان خود را به کرسی قدرت برسانند.چنانچه امروز بعد از خاورمیانه و افغانستان ،اقدام به سرنگونی جکومت منتخب مردم  وینزویلا کرده اند ، تا این کشور مستقل وعدالت خواه  و هوادار سوسیالیزم را به انقیاد خود بیاورد، تا ثروت های ملی آنکشور را به یغما ببرند. این امر شان به مخالفت  شدید اکثریت مردم صلح دوست وینزویلا وجهان شده است وآماده گی خودرا درفاع  از رهبری نیکلاس مادورو ابراز داشته اند. اما امریکا کوشش میکند با براه اندازی کودتای نظامی و تحریم های اقتصادی بیشتر دولت مادورو را ساقط  وبه عوض آن  نوکر دست نشانده خود که مخالف رییس جمهورمنتخب برحق  مردم وینزیلا میباشد را به کرسی بنشاند. کشورهای مترقی  و عدالتخواه و احزاب چپ کمونیستی وسوسیالیستی هرنوع همکاری وهماهنگی اقدامات کودتا را توسط دولت امریکا علیه انقلاب بولیواری محکوم نموده،  آنرا اقدام تجاوزکارانه وخلاف نورم های بین المللی وحقوق یک ملت و زیر پا گذاشتن قانون اساسی آن کشورمیداند.

 

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۱۹ـ ۱۹۰۳

 

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 Copyright ©bamdaad 2019

رهبران بى آزرم پاكستان

 

میر عبدالواحد سادات 

پاكستان بمثابه مخلوق ناميمون استعمار كهن ، از همان بدو پيدايش بقاى خود را در دشمنى با هندوستان و افغانستان تعريف و بر وفق آن دراين هفتاد سال تمام رهبران اعم از ملكى ، نظامى ، پنجابى ، سندى و پشتون عمل نموده و مينمايند .

از بمبارد مغلگى پكتيا توسط طيارات پاكستان در زمان شاه محمد خان ، تا دسايس عليه صدارت محمد داود و تحقير محمد نعيم خان توسط ریيس جمهور آنكشور ايوب خان ، سردادن شعار كابل بايد بسوزد ، توسط ضيا الحق ، طرح كنفدراسيون افغانستان - پاكستان از طرف غلام اسحاق خان ، اعتراف نواز شريف در نابودى اردوى ملى افغانستان ، افشاگرى خانم بوتو درايجاد طالبان و ... تا اظهارات شنيع اضلاع مثلث خباثت مولانا هاى خبيث انكشور كه جنگ در پاكستان را حرام و « جهاد » در افغانستان را فرض خواندند ، اكنون نوبت به داماد قبلى انگريزان و نماد از فسق و فجور پاكستانى و پوپت نظاميان آقاى عمران خان تازه بدوران رسيده كه از ديگ قطر براى ما دولت بسازد و با نهايت پر رويى ، ساختن دولت جديد و صدور انرا « مژده » بدهد . 

دهن گشوده بخارى برسم بى ادبان

سخن بجاى رسيده كه چوب ميخواهد

هيهات ! افسوس و صد افسوس 

كه براى بستن دهن اين خبيث ، جانثار همچون سيد اكبر فقيد ببركزى ، نياز است كه در برابر دهن گشايى و بى ادبى يكى از اسلاف او لياقت على خان صدراعظم وقت پاكستان در ميتنگ ( ١٩٥١ م ) در برابر افغانستان با فير چند مرمى دهن كثيف او را براى ابد بست .

بهترين راه مقابله با پلان هاى سوپر شيطانى پاكستان كدام است  ؟ 

بهترين راه مقابله تعريف مصالح افغانستان و بر مبناى ان تنظيم منشورملى  بر خورد با پاكستان ميباشد . 

نيل به اين هدف بزرگ ملى مستلزم آن است تا : 

تا به فكر كلان ملى افغانستان شمول متعهد  و به وفاق ملى چنگ بزنيم ، كه پاشنه اشيل ما ، نفاق ملى است . 

صادقانه  بايد اعتراف نماييم كه : 

از همان شروع جنگ اعلام نا شده پاكستان و سازماندهى گروه تخريبكار بر ضد نخستين جمهوريت افغانستان و تا تحقق پلان دشمن تاريخى در سوختاندن كابل و ايجاد طالبان و تسلط  آنان و دراين هجده سال ، اين هموطنان خود ما ، در خدمت اهداف پاكستان ، تراژيدى خونبار كشور را كه محصول جنگ اعلام ناشده انكشور و مداخله و تجاوز خارجى است ، تا چهار دهه تداوم داده ايم . 

اكنون كه صلح افغانستان را گروگان گرفته و استقرار صلح واقعى و پايدار را كه موجوديت افغانستان در گرو آن است ، سبوتاژ مينمايند :

نعش آغشته بخون مادر وطن ازما ميطلبد تا منافع و مصالح افغانستان را ملاک فكر و عمل قرار بدهيم و بخاطر عقيم ساختن پلان هاى شوم دشمنان تاريخى وطن صادقانه تلاش نماييم ، تا صلح راكه خواست  و نياز اساسى مردم  وشرط بقاى كشور است به فاجعه ملى سوق ندهند .

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۴/ ۱۹ـ ۲۷۰۳

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 Copyright ©bamdaad 2019

در حاشیه هشتم مارچ : سرنوشت زنان جهان در تمدن های باستان

علی رستمی

زنان درجامعه بشری در روند پیدایش تمدنهای شرق غرب همیشه آسیب پذیر بوده اند . دراین مسیر گاه درتارک جامعه، گاه در پائین ترین مقام درجامعه قرارد اشته است . گاه شاه بوده وگاه رعیت . البته این همه هنجارها براساس تکامل انسان ازلحاظ دانش و سطح اگاهی  اقتصادی واجتماعی بوده است. جوامع باستانی بر شالوده  پیدایش  هنجارهای  عرفی ویا قرارداد اجتماعی میان انسانها  نظم را سامان داده اند. این قوانین بر اساس قراردادهای نوعی سلوک وطرز رفتار و عادت مردم  در روند زنده گی بدست امد و وضع کرده اند. که به نسلهای متوالی  انتقال یافته است . که این هنجارها در مراحل استمرار بعدی توسط نسلهای جدید تحول وبه اخلاق مردم تبدیل شده است،که وجدان وضمیر وحس اخلاقی انها را شکل داده است. طوریکه داروین گفته است:" بهترین وسیله تمایز انسان وحیوان ازیکدیگر،همان وجدان وضمیر ویا حس اخلاقی انسانها میباشد.این ضمیر اخلاقی درمراحل تکامل خود پیش میرود علت پیدایش ضمیر اجتماعی می گردد."

زنان که دراجتماع بعداز تقسیم کار و شکل گیری تمدن کشاورزی بعداز شکار، مسوولیتهای وظیفوی را کمایی  و در اجتماع مانند مرد بعداز شکل گیری خانواده  اختیار میکند. انسانها درمراحل تاریخی درگروه های مختلف مانند قبیله زنده گی خودرا حفظ میکردند ، بعدأ روابط اقتصادی و سیاسی  ، قبیله ازمقام خود دراجتماع  نزول وساقط میشود وبه عوض ان در پایین اجتماع خانواده و در بالا دولت جایگزین ان میشود.دراین وقت وظیفه دولت تنطیم وسامان دادن اجتماع وتامین بقای ورشد نسل انسان براساس تولید مثل بود. دراین فرایند سنتهای محتلفی وجود داشت که هنوز ازدواج و یکجا شدن مرد وزن برااساس اراده و تشکیل خانواده را درک نمی کردند. وپیوندهای زن وشوهر مشروع وغیر عادلانه بود، مردان باهرکسی میخواستند اجماع میکردند.وزنده گانی خانواده گی درنزد انها معنی نه داشت . مردان از زنان جدا بودند وبسیار کم یکدیگر را می دیدند. وحتی درموقع غذا خوردن هم دسته های مردان وزنان جدا بودند. درشمال پاپوا ، زنان احتیارنداشتند،با مردی  درخیابانها گردش نمایند. همین جداییها وپنهان بود که ارتباطات غیر مشروع میان زن ومرد  بیگانه بوجود میاید.  

ویل دورانت درکتاب تاریخ تمدن میگوید:« زنا ن با مرد ازطریق ازدوجهای گروهی وفردی با گرفتن از "بیرون عشیره(برونگانی)" ، ازدواج درمقابل خدمت ، درمقابل ربودن، مقابل خریداری (کنیزی) و عشق مردم اولیه ، نخستین وظیفه اداب وتقلیدهای اجتماعی وسازنده قوانین اخلاقی هراجتماعست، آنست که  روابط میان جنس مرد وزن را برشالوده یی ان متین واستوار می سازد». ازدواج در مراحل عمد ه یی تاریخ  به عنوان اتحاد زن ومرد برای بهبودوپیشرفت نسل اینده بوده که بر مبنای شرایط گوناگونی اشکال مختلفی پیدا کرده است. ازدواج ابداع اجداد ونیاکان ما بوده است . نهادازدواح نظر به زمان ومکان همیشه از لحاط شکل درتغیر بوده وخصوصیات محلی ومنطقوی را به خود گرفته است . درزمانی این رسم اغاز ومروج شده است که مردم نخستین جامعه بشری تنها توجه به نسلی که به وجود امده همسر یکدیگر میشدند ، بدون انکه در زنده گی بین دوهمسر اتحادی بوجود اید،صورت میکرفت. این عمل نه تنها در انسانها بلکه در حیوانات پرنده گان وجانوران معمول میباشد وبه نوع روابط جنسی بین هم برای تولید نسل تامین مینمایند. هستند مردمان که در جزیره یی هاوایی زنده گی میکنند بدون ازدواج باهم نزدیکی مینمایند.وهیچ قاعده وقانون میان شان نیست.  وهمچنان جدا شدن نیز بسیار ساده صورت میکردو همچنان درمیان مردم روس " مردان بدون تفاوت بازنان مختلف همخوابه گی می کردند  ومعلوم نه بود شوهر هرزن کدام مرداست.«  همچنان در کوتوله های افریقای تحقیق صورت گرفته است»  این ها تابع سازمان همسری نیستند وبدون قاعده وهنجارهای مهین غریزه جنسی خویشرا فرو می نشانند"و این عمل که بنام جامعه کمونیسم اولیه «  نامیده میشود و زنان ملی بودن  مانند «  زمین وخوراک » به زودی ازبین رفت. جز درشرایط فعلی  اثرآن  درتاریخ درذهن ها باقی مانده است. برعلاوه سایر عواملی جنجالی و قدیمی میان انسانها براساس زور مرتبه ها ومقامهای قومی وجود داشت که به ساده گی میتوانستد ، بازنان معاشرت نمایند . مانند تک شوهری وچند شوهری وهمچنان در  مرحله ملوک الطوایفی در اروپا رسم ورواج وجوداشت که درشب اول زفاف حق بهره برداری از زن با ارباب ها بود؛چنان بود که حق اول را ارباب نظر به حقوق قدیمی قبیله نسبت به داماد ،اجازه نزدیک شدن با عروس را داشت. درمیان قبایل مختلفی افریقا ییی وطبقات مختلفی ازدواجهای ازمایشی وجود داشت که زن ومرد هرزمان که میخواستند باهم قطع رابطه نمایند. وکوچکترین اختلاف باعث ازبین رفتن رابطه همسری میشد. چنانچه سرفرانسیس گالتن مینویسد:« در میان قبیله داماد را، تقریبأ هرهفته یک بار، زن شوهر خود را عوض می کند، ومن بسیار دشوار می توانستم بفهمم که شوهر موقت این خانم یا آن خانم درفلان وقت چه کس بوده است. همینطور درقبیله بایلا،  زنان را دست به دست می کردند وبا موفقیت مشترک شوی را ترک گفته نزد شوی دیگر می رفتند. بسیاری زنان جوان  که هنوز ازبیستمین مرحله زنده گی نگذشته؛  پنج شوهر کرده اند که همه درقید حیات هستند». واژه ازدواج درنزد هاویها به معنی «  ازمودن" است. درمیان مردمان هایتی تا یکصد سال قبل ازدواج کردن ازاد وبلاقید وشرط بود وتا زمانیکه  زن ومرد فرزند پیدا نمی کردند ، به اسانی از همدیگر جدا میشدند . داشتن و نگهداری کودک یک قرارداد بین زن ومرد بود اگر میخواستند نگهداری میکردند، واگر نه میتوانستد طفل را ازبین می برند واگر زن ومرد تصمیم می گرفتند که طفل را بزرگ نمایند ارتباط دایم میان شان تامین میشد، ومرد وعده میداد تا با زن خود از ظفل حمایه وبا اوکمک نماید.  مارکوپولودرجریان سفر خود به چنین  واسیای میانه درقرن سیزدهم مینویسد« اگر مردی بیش از بیست روز از خانه خود دور شود، زن او می تواند در صورتی که بخواهد ، شوهر دیگر انتخاب کند؛ برمبنای همین اصل، مردان هرجا می رسند زنی اختیار می کنند.»

لوتورنو می گوید« تمام ازمایشهای مختلف ممکن درمیان قبیله همجی ووحشی صورت پذیرفته ، به این معنی که گروهی از مردان یک طایفه گروهی ازز نان طایفه دیگر را به زنی می گرفتند. چنانچه درتبت عادت بران بود که چند برادر چند خواهر را به تعداد خود، به همسری اختیار میکردند به طوری که  هیچ معلوم نه بود کدام خواهر زن کدام برادراست. یک نوع اشتراکیت زناشوئی وجود داشت وهرمرد با هرزنی که می خواست همخوابه می شد. » ژول سزار نیز به عادت مشابهی درمیان مردم بریتانیا اشاره کرده است:« از بقای این حوادث ، عادت همسری با زن برادر ، پس از مرگ برادر، برادر را باید شمرد که درمیان قوم یهود واقوام دیگر شایع بوده وان همه اسباب زحمت اونان شده است.»

درگذشته ها شرایط ازدواج با یک زن موضوع داشتن  بکارت بود و نداشتن ان گناه محسوب میشد. پیش ازان در کشور بابل رواج داشت ویل دورانت مینویسد: « .. داماد اینده حق شب زفاف خودرا به اولین فرد گمنامی که با عروس او برخورد می کرده می پرداخته است؟ یا منشا ترس داماد ازان بوده است که یک کار حرام شده یی، که ریخنتن خون است اقدام کند؟یا انکه این عمل برای ان بوده است که زنان برای شوهر داری امادگی پیدا کنند. همن گونه که درمیان پاره یی از قبایل استرالیا در زمان حاظر چنین رسمی موجود است».

دختران و زنان در لیدی وقبرس مبلغ جهزیه خودرا ازدرامد روسپگیری بدست میاوردند.عادت فحشای مقدس دربابل وجوداشت ودرسال 325میلادی درقسطنطنیه(استانبول امروزی ) ممنوع ساخت. همچنان دربابل دختر فروشی دریک سال یک مراتبه وجود داشت ،هرخانواده دخترهای زیبای خودرا برای فروش درمحل مناسب میاوردند ودرصورت   زیبابودن،  از طرف مردان برای زنا شوئی خریدار ی میشدند.  وفاداری بعدازادواج ازطرف زن  به مرد "شویش" حتمی بود. اگر زنی زنا می داد،قانون وجودداشت که وی را بامرد زنا کار غرق میکردند. اگر شوهر رحم میکرد زن را نیمه عریان به کوچه رها میکرد واین حکم قیصر حمورابی  دربابل بود. حمورابی 120 فرمان درمورد زناشوی و میان زن ومرد نافذ کرده بوددرقانون 120امده است:« اگر زنی درکار نگاهداری خانه دقت نکند وولگردی ودوره گردی نماید واز کار های خانه غیبت ورزد ودربند کودکان خود نباشد ، ان زن را به اب می اندازند». درمقابل این سختی قانون اگر زن وفاداری خودرا به شوهر خود ثابت میساخت، که نسبت به شوهر وفاداراست  شوهر درحقش سختی روا داشته طلاق نمی گرفت، وحق داشت که خانه شوهر را ترک گوید،  وبه خانه پدر ومادر خود برگردد.بناعن هرانچه که برعلاوه جهیز  هرچیزدیگری با خود داشت میتوانست باخود ببرد( زنان انگلستان تا اواخر قرن نوزده هم چنین حقی را به دست نیاورده بود).  بعدن موضوع دیگری برای یک زن مهم بود و جزو فضایل زن قرار گرفت ؛ که زن باگره باشد . این امر بر اساس تغیرات مناسبات اقتصادی جامعه شکل میکرد زمانیکه مالکیت خصوصی در روند زنده گی مردم حاکم میشود .  وقتیکه مرد مالک زن شد این مالکیت را مرد میخواست بعداز ازدواج هم استمرار یابد.این امر باعث شد تا زن برای مالک اینده خود عفت خودرا هم نگاه دارد . وقتیکه خریداری زن معمول کردید . زن بکارت داشته قیمتش نسبت به دیگر زنانیکه بکار خودرا حفظ نه کرده است بلند و بارزش شد.  واین امر اهسته اهسته به اخلاقی بودن عفت وبکارت زن کمک کرد؛ دراین زمان بکارت داشتن زن به معنای وفاداری نسبت به مرد محسوب میشد. از این امر مردان خوشحال بودند که  دراینده  امولشان  برای پسر نامشروع نمی رسد. شوربختانه که این امررا مردان درهیچ زمانی نه توانستد که بالای خود تطبیق نمایند. پدیده یی منفی دیگری که بالای دختران سیاهان ازجمله درحبشه وسومالی  معمول است که به اله تناسلی دختران حلقه هایی میگذاشتند و از این طریق ازادی دختران درمورد اجماع با مردان جلوگیری شده وقفل میکردید.این امر تابحال نیز معمول میباشد همچنان ختنه شدن دختران درمصر وسایر کشورهای اسلامی درافریقا تابحال رواج دارد و سنت دینی تبدیل شده است. زنان  دربعضی از کشورها درزمانی بلوغت الی ازدواج بامردان درخانه حبس بودند تا گول و فریب مردان را نه خورند وتا الی عروسی درامان باشند. پدیده یی دیگری در بریتانیا رواج بود ، که عده  زنان ثروتمند دختران خودرا به سر پرستی زنان با ایمان به خانواده شان درکلبه جداگانه زندانی میگردند ،تا دختران حق خروج را نه داشته باشند وتنها دوستان واقارب نزدیک میتوانست انهارا بیبنند. این نوع سنتهای ظالمانه   بالای  زنان کشور ما مبنی برعدم حجاب وبدون مرد بیرون رفتن وسایر کشورهای اسلامی هنوزهم وجود دارد ویا دختران بدون اجازه خانواده با کسی ازادانه تماس گرفته نمی توانند. این عمل ، فاصله نه چندان دوری میان« مدنیت» و«وحشت» نه دارد!. درانصورت با پیشرفت وتکامل مالکیت خصوصی ، زنا که قبلن گناه صغیره بود، درجمله گناهان کبیره شمرده میشد. چرا اکثریت ملتها قبلن به زنا اهمیت نمیداند. وقتیکه مرد دارای  مالکیت خصوصی کردید وبه ان پی برد که زن نیز مالکیت او میباشد. زن سوزاندن  اخرین مراحل استبداد مرد بالای زنان بوده که زن باید بعداز فوت شوهرش نیز باسایر اشیای مرد درقبر برود بااودفن شود. زن زنا کار درمراحل مختلفی مجازات سنگین میشد.تا اینکه وفاداری زن به مرد استقرار پیدا کرده وجزو عرف وعادت وضمیر اخلاقی زنان کردید. 

با ظهور خانوادهء پدرشاهی زمینه ازبین رفتن مادر سالاری مساعد وجای خودرابه پدرشاهی تسلیم نمود . این امر نقصان شدیدی بر مقام زن وارد نمود و بعداز ان زمان  پدر به حیث مالک اصلی زن وفرزندان کردیده وحتی به مانند کنیزان وغلام زن نیز خریداری میشدو مانند دگر دارایها به میراث برده میشد واگر شوهرفوت میکرد زنا ن باوی زنده به گور ویا سوختانده میشد؛ این طریقت در جزایر سلیمان،وفیچی وهندوستان وغیره راج بود. بناعن زن به مثابه جنس هر تصمیم که درموردش  میخواستند انجام میگرفت. زن در زمان پدرشاهی موظف بود که عفت خودرا برای شوهر خود حفظ نماید وبه عرف وعادت جامعه تبدیل کردید حقوق که درزمان مادر سالاری وجود داشت اهسته اهسته ازبین رفته  وظالمانه تر میشد. زن دراین زمان رفتن به معبد وجاهای مذهبی ممنوع شدند وزن نسبت عدم اطاعت ازمرد تنبه ولت وکوب میکردید . چنانچه که بیشتر این خشونت ها واقای مرد وکنیز وخدمت کار بودن زن به ادیان سامی بالخصوص دین اسلام سرایت وحاکم شد. زنان د ربعضی قبایل هندوستانی درمیراث بردن مانند حیوانات اهلی درتقسیم هم مانند بود. چنانچه دراخرین حکم عشره «ده فرمان» حضرت موسی میان این دو تفاوت مشخصی را قایل نه شده است و درمیان سپاهیان افریقایی زن وکنیز تفاوت نداشت زن تنها برای لذت بردن وعیش فایده بود. وانگیزه اقتصادی داشت.

زنان بعداز این همه زجرو وبی عدالت و استبداد ازطرف گروهی مردان بالاخره بعداز متلاشی شدن قبایل ، وبه وجود امدن دین ومذهب که مردم برای خود نظر به شرایط از حیوانات الی درخت تان ، میوها وپرنده گان وستاره ها و ذرات مایع ومنجمند واتش افتاب  وغیر ه را خدا خود میشمردند؛و زمانیکه انسان بسوی پرستشی اجناس سماوی شدند ، زمین را «ماربزرگ» می نامیدند. این امر نزدیک است به "ماتریال" و"مادر" به زبان انگلیسی . به این رو قبایل عشتر وکوبله، دمتروکوس،، ارودیته وونوس دریونان قدیم

 باستان مجسم  الاهه قدیمی زمین به شما می روند، که اینها همه باراوری خودرا به زمین داده اند وسبب خیروبرکت شده اند . هرانچه درمورد زاده شدن ومرگ وبازگشت این الاهگان دراساطیر گفته می شود، همه رمزها واموزشهای است برای خلق و وازبین رفتن گیاه ها وبعدازمدتی دوباره سبز می شوندوتجدید حیات می کند. ماده بودن این خدایان نمونه از رابطه قدیمی است که میان کشاورزی وزن، در روزگاران دور وجود داشته است . اکثرن خدایان اولیه از جنس لطیف بوده اند وزمانیکه پدر شاهی روی کارامد خدایان نرینه جانشین کردید. در داستان بهشت وادم وحوا،نقش مار(از جنس زن بود) به حیث یک نمایشگر در رابطه به علاقه جنسی به عنوان اصل تمام بدیها اشکار میسازد که بیداری جنسی اغاز معرفت نیک وبد و روشن شدن  فکر ادمی وازادی ادم از بهشت به سوی جهان میباشد که نقش حوا دراین زمینه برجسته میباشد ، چنانچه ملا های بی دانش  ما برعکس انرا به خاطر ایجاد تعصب علیه زنان بخش وتبلیغ مینمایند. سپس درزمانیکه جادوگری وخداپرستی وروح پرستی به مرحله نهایی میر سد مردم برای فصل بهار، شاه وملکه یی انتخاب میکنند وان دو  دریک محل اشکار  باهم ازدواج  میکنند. به این امید که مزارع پند بگیرند وشگوفه کنندوبارور شوند.  دربعضی ازجاها اخص در مزارع برنج با زنان مردان همخوابگی می نمودند تا محصول فراوان به دست اید. این مردم ساده فکر میکردند که گیاهان هم نروماده دارند ، باروری زمین را به بارور شدن زنان تشبیه می کردند.برعلاوه درسوریه مردم مانند سایر باشندگان شرق اسیا باراوری و فزونی زمین را به شکل نمونه  درمادر بزرگ یا "الاهه یی""مجسم میکردند که ارتباط جنسی وی با معشوقه اش سرمشق همه تولید مثل درزمین باشد. درزمان سلیمان شاهی یهودیان زنان درصورتی زنا کردن سنگسار میشدند، حود سیصد زن داشت! . همچنان در کاروکسب و پیشه وری ازاد بودند زنان سوری ،موایی ومدنی سایر زنان   درزیر چادری  به کار پیله وری و روسپیگری مصروف می بودند.  " یعقوب برای راحیل خانم اش هفت سال خدمت کرد، وبه سبب محبتی که به وی داشت ، درنظرش این روزهای چندی نه بوده وزود گذر بوده است " . درمیان یهودیان ارتباط  مرد با زن برای ازدواج  نسبت به هر ادیان دیگر ساده بود. بعضن زنا شویی از طریق خرید وفروش صورت میکرفت؛ چنانجه یعقوب لیئه وراحیل را با کار خود خریداری کرد و اسحاق رفقه را به خیمه مادر خود سارا بیاورد واورا به زنی گرفته دل براوبست.   با رشد تمدن جهانی وعلم وهنر وزیبای شناسی نطریه مردها نسبت به زنان تغیر کرده وروحیه نسبتأ انسانی وبشری گرفت مردمان اولیه احساس زیبای زنان درمیان شان رشد نه کرده بود وانرا درک نمی کردند زیر از زمانی که شخصی شهوت جنسی را احساس میکرد تاوقتی که این اخساس را مرفوع می کرده وقتی کمی را دربر میگرفت به این جهت فکروخیال برای وی فرصتی مساعد نمیشد که برای موضع دلخواهی خود چیزی اضافه کند. چنانچه از یکی ازروسای قبایل سرخ پوستان امریکایی پرسیدند :« که کدام زنان اوزیباتر است، عذر خواست وگفت که هرگز در این فکر نکرده است، وحکمیانه بر گفته خود افزود: چهره های انان ممکن است زیباتر زشت ترباشد ولی از لحاظ دیگر همهء زنان یکسان هستند.». براین اساس به گمان اغلب لباس پوشیدن درابتدا برای زینت وزیبایی برای زن ومرد بوده باشد ویاهم برای ان بوده که تا از ارتباط جنسی جلوگیری شودنه برای دفع سرما ویا پوشیدن عورت شان .چنانچه داروین به خاطر سرما، ترحمی به  یکی از قوم فوئچینان  میکند،چنین شرح میدهد  :« من به این مرد لباس پنبه یی سرخ رنگی را به اودادم ، ان مرد لباس را پاره پاره وهر پاره را به یکی از یاران خود بخشید وهمه بان زن ومرد خودرا زینت کردند، » به گفته کوک « این مردم از برهنه بودن کمال خرسندی را دارند وهمه در فکر زیبایی هستند» همچنین زنان قبیله یی در اورنیوکو«ازلباس پوشیدن عار دارند» چنانچه درمورد مردم برازیل قدیم مولفان می نویسند:« معمولان همه برهنه به سر می برند وبرگفته خود شان، بعضی از انان اینک لباس می پوشند ، ولی این پوشیدن بیشتر از لحاط جلفی است وازان جهت که مجبورند این کار را بکنند، نه از ان جهت که بخواهند خودرا بپوشانند وستر عورت کنند... به همین جهت هر وقت از محل خود خارج میشوند،لباسی که می پوشند فقط تا زیر شکمشان را می پوشاند،وباقی لباسهای را درکوخ خود می گذارند، بعضی از انها عرقچینی نیز بر سر خود می نهند.»

زیبای ومحیط زنده گی طاقت فرسا باعث شد که زن ومرد خودرا بپوشانند.

 

زن درزمان سومریها است که کناربودن مردان  درمعابد ومدرسه با، کاهنان پسران ودختران خط نویسی وحساب را می اموختند.،نشان میدهند واصول نیکوکاری ووطن پرستی را تقویت می کردند. همچنان از دعا یکه گودا دربرابر" با ئو الاهه" نگاهبانی شهر لاکاس از وی به نام ملکه نابرده شده است ، درشعری چنین یادکرده است« ای ملکه من،  که شهر لاگاس را ساخته یی، ملتی که نظر عنایت به سوی انان داری عزت وقدرت یافته اند،.....»  .

زنان ودختران سومر دراین زمان وابسته به معبد بودند، بعضی ازانان خدمتگزار وپارهِ دیگر همسر خدیان ویا جانشینان ونمایندگان برحق ایشان بر روی کره زمین محسوب میشدند ودراین نوع خدمگذاری هیچ گونه عیب وننگ عاری تصور نه می کردند.چناچه زمانی پدران برای ورود دختری های خود به معابد که غرض انجام وظیفه مقدس پذیرفته میشدند، جشن برپا میکردند ودراین جشن قربانی میکردند وجهیزی همرای وی به معبد می فرستاد..

زنان در تمدنهای مختلفی اولیه بشری مقام مختلف وپیچیدعه یی داشتند رسم عرف وعادت با قوانین فراوان عملی میشد، از جمله جهیزی که دختر از خانه پدر خود با خود به خانه شوهر می برد کاملن به زن تعلق داشت.وازاین حق شوهر خودرا هم شریک میساخت. حق بالا فرزندان میان مرد وزن مساوی بود وحق تعیین وارث به اوتعلق داشت. زن درغیاب درمزرعه وخانه را اداره میکرد زن حق داشت مستقل از شوهر بازرگانی نمایند وغلام خودرا ازادکند ویا نگاه دارد . بادرنظرداشت شرایط ناهنجار انسانی و سنت وقوانین وحشیانه تمدنهای عقب مانده ، دورانی هم وجود داشت که زنان به مانند مردن از حقوق مساوی نسبی برخوردار بودند. زن درزمان مادر سالاری عهده دار تربیه وپرورش اطفال خود بوده است نظم خانواده درابتدا به مادر تعلق میگرفت. تمام بیشبرد امور زنده گی به عهده زن بود ومردان مصروف شکار وکشاورزی دربیرون خانه بودند. زنان درکنار خیمه کشاورزی هزاران هنر خانگی را ایجاد می کرد ه وپایه های صنعت را تشکیل داده است. از پنبه به گفته یونیان«درخت پشم »  است، ریسمان وبعدن پارچه های مختلفی اختراع نموداند. زن بود که به احتمال قوی باعث ترقی فن دوخت ودوز ونساجی وکوزه گری سبد بافی ودرو گری وخانه سازی گردیده است .       زن گاهی به مقام ملک میرسد.بادرنظرداشت این امر زنان طبقات اشراف وبلند زنده گی خوب مرفه داشتند وزنانی بودند که پیچار ودرفقر زنده گی میکردند.

تمندن مصر درپهلوی سایر شهکاریها تاریخی اش زنی بنام حتشپسوت است وداستان نخستین زن مشهور جهان میباشد. ویل دورانت درکتاب تاریخ تمدن جهان چنیین تحریر نموده ا:"تحوطمس اول فرعون امپراتوری بزرگ مصر بعدازجنگکهای فراوان با پیروزی  به پایتخت خود "طیوه" بازگشت . چون سی سال از دوران سلطنت و گذشت ، دختر خود حتشپسوت را به عنوان شریک سلطنت برتخت نشانید. پس از تحوطمس اول شوهر وبرادرناتنی دخترش به اسم تحوطمس دوم ، به سلنطت رسید ودربستر مرگ وصیت کرد که تحوطمس سوم، پسر غیر مشروع تحوطمس  را پس ازوی به سلطنت بردارند، ولی حتشسپسوت این جوان را که بعدها ستاره اش بلندی گرفت، براند وخود به تنهایی به سلطنت پرداخت وثابت کرد که ، جز اینکه زن است ، هیچ گونه تفاوتی با شاهان ندارد».  وی توانست  با حضور یافتن درنزد مردم با لباس مردانه وبا ریش ساختکی بیاید وامرونهی کند. چون سنن مصر ایجاب میکرد که هرشاه مصری از پسر خدای امون  ومردباشد  ؛ به این رواوخودرا مرد معرفی کرده بود. ووی به نام «اقای دو سرزمین»وپسر«خورشید» یاد می شد. موفقیتهای زیادی درعرصه های مختلفی برای مردم داشت صلح را تامین کردوارتباطات خودرا به ممالک جهان درافریقا وخاورمیانه رشد داده وتجارت را رونق داد.بیست دوسال سلطنت نمود.

در مصر باستان برادر و خواهر معنی عاشق ومعشوق را داشت وخواهران را به زنی میگرفتند وزن را خواهر صدا میکردند. درمصر باستان نظر به روایت ویل دورانت" .. چنان به نظر میرسید که زنده گی خانواده گی منظم بود واز لحاط اخلاقی وحدود تسلط افراد خانواده ،یا انچه درمیان ملل متمدن این زمان وجود دارد اختلافی نداشته است.تا زمان انحطاط مصر طلاق بندرت اتفاق می افتاده است وهرگاه زن زنامی داده شوهر می توانسته است، بدون دادن حقی، اورا ازخانه خود بیرون کند ولی اگر جز دراین صورت وی را طلاق می گفته،ناچار بوده است قسمت بزرگی از املاک خانواده را به وی وا گذارد".  ازدواج وابراز علاقمندی واظهار عشق  وزنا شوئی حق اول از زنان بوده است. مصریها نسبت داشتن خون گرم  درسن ده سالگی  اماده ازدواج میشدند. پای کوبی ورقص توسط زنان عرفی درمصر رواج داشت. متاسفانه براساس عقاید افراطی دینی و مذهبی که وجود داشت درتمام تمدنها درغرب وشرق زیبا ترین زن را درراه خدایان  خویش قربانی میکردند ویا به کاهنان معبد صدقه میدادند. پسران ودختران تا سیزده سالگی برهنه بودندوگوشواره وگردنبند با خود داشتند. مصریان هندیان وغیره اقوام درافریقا اسیا ،  اله تناسلی مرد وخودگاو را نسبت باراوری وقدرت نسل وباردار شدن  می دانند ، احترام ومقدس میشمارند واله تناسلی را همه ساله درمحافل دینی وجشنهای خویش ترسیم وانرا توسط زنان انتقال میدهند . خدایان بابل هم بنام الاهه" جنگ وعشق" بود واز طرف دیگر الاهه زنان بد کاره ومادران خانواده هردوبشمار رفته وخودرا به بنام " معشوقه مهربان" معرفی ساخته که به نامهای دوشیزه و"دوشیزه پاک" و"مادر پاکیزه" خطاب میکردند. 

ویل دورانت درتاریخ تمدن جهان بنابر داستانهای ایران باستان پیش از میلاد مسیح چنین تحریر کرده است:" چندقرن قبل از میلاد مسیح ، پیامبری در"ایران ـ وئیجه "یعنی " وطن اراییها" ظهور کرده بود که مردم زمان اورا زره تو شتر«زردشت کنونی» می نامیدند. . مطابق روایات ، تولد وی رنگ اسمانی داشت، وان چنان بود که فرشته ء نگاهبان وی به درون گیاه «هوماه»  رفت، وبا شیره یی که ازان گرفته بود، به تن کاهنی که قربانی مقدس می کرد درامد؛ درهمین زمان شعاعی از جلال اسمانی به سینهء  دختری فرود امد که نسبت عالی وشریف د اشت.ان کاهن را تزویچ کرد، و در زندان تنهای ایشان ، یعنی فرشته وشعاع ، درهم امیختند، وازان زردشت بوجود امد." در سرزمین ایران باستان برعلاوه زردشت بزرگترین خدایان  مانند اناهیتا الاهه زمین وحاصلخیزبودند پرستش این خدایان چنان درنزد مردم شیرین بود که شیره مستی «هومه» را نوشیده باشند. درامپراتوریها ژاپان وچین  در میان شان شش زن  امپراتوربوده  از جمله درقرن هشتم میلادی ملکه" کوکن "نام داشت. درچین  پا یهای زنان را از طفلیت بسته میکردند که تا رشد نه کند و کوچک باقی بماند تا رفتاری خوبی  مانندکبک نمایند. زنان  یونان  هییچ نوع  پرده وحرم را نمی پذیرفتند ،اکثرانها درخانه کار میکنند سبدو پارچه ها می بافند دراجتماعات ازادانه با مردان معاشرت میکنند.ودرمحافلهای هنری وغیره درصف اول میباشند. مردم کرت یونان وقتیکه برای خود خدا میسازند دراغاز انها را به شکل ز نان خود میسازند. در اسطورها یونانی امده است:"..چون رومته اتش را از خدایان دزدید، زئوس سخت به خشم افتاد وخدایان را به افرینش زن واداشت تاتحفهای به انسان بدهد. بعدن پاندروا خدای زیبای زن خلق شد. ویل دورانت درمورد خدایان یونان چنین گفته است:" بیشتر خدایان یونانی به جای اسمان درزمین سکونت داستند. زمین نیز دراغاز خدایی بود به نام«گه» یا « گایا» این خدا که مادری شکیبا وبخشنده به شمار میرفت، براثر هم اغوشی با اورانوس (اسمان) حامله شد. زنان برعلاوهء کسب خدایی،زنانی  فیلسوف وماهرودانشمندبود ند،  درشهر اتن درزمان حکمروانی پریکلس فرمانده  ماهر و عدالتخواه وازادی پسند ، زنی داشت ازاد  بنام" اسپا سیا" که در شخصیت سازی پریکلس به حیث سیاستمدار قوی و درفشدار ازادی  دراتن نقش داشت و  در نظر وی شان منزلتی عظیم داشته است ،وی فیلسوف بود. چنانچه ویل دورانت میگوید:«هنگامی که اسپاسیا در حدود سال 450  ق م ،وارد اتن شد مدرسهای برای تعلیم فلسفه ومعانی بیان تاسیس وزنان  را دلیرانه به شرکت درامور اجتماعی وتحصیل علوم عالیه تشویق کرد. دختران بسیار ازخانواده های شریف به مدرسه اوامدند وشوهرانی چند زنان را برای کسب علوم به نزد وی بردند. مردان نیز درمجالس او حاضر میشدند وپریکلس وسقراط وشاید اناکساگوراس؛ اوریپید، الکیبیان وقدیاس ازان جمله بودند.» . 

همچنان دراواخر قرن چهارم ق م، نهضت برای ازاد ساختن زنان تشکیل شد . واور یپید فیلسوف با دید   محافظه کارانه خود  ازتعادل حقوق زنان دفاع کرد. طوریکه درنمایشنامه لوسیسترا، اثر اریستوفان کلئونیا میگوید:«از ما زنان چه کارمعقولی ساخته است تنها کاری که ازما برمیآید ان است که بارنگ وروغنهای که برگونه ها ولبان خود مالیده ایم وبا جامه های نازک وسایر معلقات ان گرد هم بنشینیم». ازان زمان ببعد سهم زنان درفعالیتهای هنری بیشتر شده که باعث ازبین رفتن انزوایی  زنان که دامنگیر شان بود گردید.

هرانچه در بالا ازان تذکار یافت سرگذشت غمناگ وخوب  زنان، در لابلای تاریخ بود، که از کوره های اتش سوزان  حاکمیت مردسالاری  عبور کرده، وخودرا به سرمنزل ازادی و کسب حقوق  انسانی خود درپهلوی مردان که اهسته اهسته اوج میگرفت ، که بعداز انقلاب کبیر فرانسه و رنسانس دراروپای موفقیتهای بی شماری بدست اوردند،قرار گرفتند . دراین امر شخصیتهای فداکار تاریخ درگوشه  وکنار جهان بوجود امدند ،که نهضت بزرگ زنان را پایه گذاری وبرای اعاده حقوق شان درفش مبارزه عدالتخواهانه را به اهتزاز دراوردند. به اثر تلاشهای جنبشهای کارگری ومدنی بود که زنان قهرمان درپهلوی مردان به مبارزه به پا خیسته ودراین امر تا سرحد فداکاری وجانثاری دریغ نه ورزیده اند ،که نمونه بزرگ ان هشتم مارچ  است که همه ساله ازطرف  سازمانهای اجتماعی واحزاب ونیروهای ملی مترقی درجهان به مثابه روز زن برگزار مینمایند. دراین روز از خاطره ومباررهء قهرمانانه یی زنان کارگرِان کارخانهء  نساجی در شهر نیویورک که بتاریخ 8 مارچ 1875  به خاطر تقلیل ساعات کار به ده ساعت  وپائین بودن دستمزدشان به اعتراض و اعتصاب  درپهلوی مردان بیرق عدالتخواهی را علیه دژ استثمار سرمایداری و ظلم واستبداد جنسی و طبقاتی درجهان بلند نموده بوداند،تجلیل به عمل اورده میشود.  دراین روز صدها زن ومرد به اثر مداخله پولیس به خاطرسرکوب جنبش به قتل رسیده ویا به زندانها های مخوف ومهیب نظام استبدادی انداخته شد اند .

این روز(۸ مارچ) را کلاراتسکین زن سوسیالیست از حزب سوسیال دموکرات المان زنی قهرمان انقلابی ناجی ازادی وبرابر زنان  درسال ۱۹۱۰درکنگره بین المللی سوسیالیستها  به مثابه روزبین لمللی  جهانی  زنان پیشنهاد میکندو کنگره انر را تصویب مینماید.

سرنوشت زنا ن افغانستان به مانند زنان قرنها ی متحجر وسایر تمدنهای عقب مانده که ازان دربالا تذکار یافت برعلاوی مدنیت مترقی زمان فعلی یک گام از مدنیت ویا تمدن کهنه گذشته دور نیستند. هنوزهم ازادی واقعی  زنان کشورما  مطابق ارزشهای مدنی  اعیار نشده وقوانین ترس ورعب  مردسالاری بر شالوده یی نصوص دین ومذهب درکشورما جریان دارد،و نمی توانندمانند سایر کشورهای سکولار درانتخاب همسر ورفتن به دانشگاه وامورات بیرون ازخانه بدون اجازه مرد خانه خویش تصمیم بگیرند. تنها در زمانی حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود که بادرنظر داشت سنت ورسم رواج جامعه بازهم زنان ازادانه در موسسات ومدنی واموزشی  میرفتند ومانند مردان ازحقوق مساوی برخوردار بودند، برای اینکه از طرف حزب ودولت ونهضت زنان پشتبانی واز حقوق انها دفاع میکردید. اما با امدن جهادیون وبالخصوص طالبان سرنوشت زنان به مانند زنان قبل تاریخ غم انگیزشده ودوباره درکنج خانه و درحاشه کشانیده شدند ؛حق ازادی بیان ورفتن به مدرسه ودانشگاه را نه داشتند ومانند برده زنده گی میکردند. شوربختانه در این اواخر بازهم سرنوشت مردم کشورما اخص زنان، زیر سایه چتر صلح پوشالی با میانجگری نیروهای تحجر گرایی عربی میان امریکا و دژخیمان خون اشام ضد کرامت انسانی طالبان، بدون اشتراک دولت اسلامی افغانستان ویا نماینده گان مردم افغانستان و نهادهای صلح،و دور از چشمان انها پنهانی در دوحه مرکز قطر سازمان داده شده ،جریان دارد .یک هفته واندی ازان نشست سپری میشود، هنوزهم  جزیات ان هویدا نه شده وبه توافق کامل نه رسیده اند؛ همه رایزنی ها وشرایط صلح دراین مذاکرات به طور سری بدون درجریان گذاشتن مردم افغانستان ادامه دارد. به این رو یک وضع نارام روحی وارعاب نظر به تجارب خطرناک د دمناشانه حاکمیت قبلی طالبان دراذهان مردم بالخصوص دختران وزنان کشور ما خطور مینمایند، وبه اینده خود نگران هستند که مباد بازهم به مانند گذشته ،همه حقوق شان پایمال ودر کنج منزل به حاشیه کشانیده شوند. مبادا تاریخ دوباره تراژیدی عمل نماید. ووطن مابازهم به ماتم سرای تبدیل شود. براین اساس تشکل جبهه واحد همگانی ملی از همه اقشار وطن برای جلوگیری ازایجادهرنوع دولت فرمایشی وپوشالی طالبانی ضرورت زمان وندای مادر وطن میباشد. تاصدای خودرا به گوش جهانیان برسانند، و یک صلح عادلانه وباوقار که احترام به ارزشهای مدنی ودستاوردهای انها درطول هجده سال داشته باشد، بوجوداید . این ارزشها ازبین نه رود واستوار باقی بماند و تضمین معتبر بین المللی دراین مورد داده شود ،که زنان  با خاطر جمع مطابق به روال فعلی  زنده گی خویش را بدون ظلم واستبداد مردسالارانه پیش ببرند.َ

رویکردها: تاریخ تمدن جهان :نویسنده ویل دورانت مجلد اول و دوم

 

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۹ـ ۱۲۰۳

 

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 

 Copyright ©bamdaad 2019