دلخوشی حیران کننده!

 

داود کرنزی

 آقای رییس جمهور افغانستان در صحبت اخیرش گفت : نیروهای دفاعی کشور درمدت ریاست جمهوری من دفاع مستقلانه از کشورمی نمایند. که تلفات ما بیست وهشت هزار سرباز وافسر است، درحالی که تلفات نیروهای خارجی به پنجاه وهفت نفر تقلیل یافته است.

درخوردرنگ است که جناب رییس جمهور این مساله ‌را از جمله ‌دست آوردهای خود بشمار می آورد.

آقای رییس جمهور آیا میدانید چرا تلفات ‌ما بلند است ؟

ـ اردوی ملی ما با سلاح ها مدرن مجهز نیست ،

ـ قوای هوایی  مدرن و امروزی مجهز با سلاح و تکنالوژی لازم نداریم،

ـ صاحب منصبان مسلکی و تحصیل کرده درصفوف قوای مسلح  ما هنوزکم است .

چنانکه رسانه های داخلی و بین المللی گزارش می کنند ، سلاح های انبار شده و تکنالوژی جنگی ما بیشتر از انبارکهنه کشورهای اروپای شرقی چون چک ، ‌بلغاریا ، اوکرایین و سایر کشوری هایی که سلاح ها و تجیهزات  قدیمی وغیرقابل استفاده را با سلاح های مدرن تعویض نمودند تشکیل شده است.

آقای ضمیرکابلوف‌ در اظهارات خود میگوید که از زراد خانه جنگی ما هزاران قبضه سلاح امریکایی با کیفیت ، وهزاران تن مرمی و مهمات و تجهیزات ارتش افغانستان  افغانستان لادرک میباشد.

آیا این اشاره و برداشت کابلوف  بدین معنا نیست که این سلاح ومهمات بدست طالبان رسیده ، و آنها با این سلاح ها تجهیز می شوند؟

آیا جناب شان میدانند که چه تعداد مردم بی دفاع ملکی دراین جنگ ها کشته شده اند ؟

امروز درنتیجه سیاست های اقتصادی و اجتماعی ناکارا و بی برنامه گی دولت صد ها جوانان بیکار و غیرمسلح بخاطر ادامه  زنده گی  خود و خانواده های شان  در بدل صد یا‌ دوصد ‌دالر به صفوف مخالفین پیوسته ، دربرابر نیروی مسلح  ما آماده جنگ شده،  و زمینه ساز تلفات بیشتر به نیروهای  دفاعی ملی ما میگردند.

آقای رییس جمهور از دید شما  آبا این ها همه افتخاراند یا ناتوانی ، ضعف و ناکارایی درمدیریت؟

خلاصه اینکه این نظام ومتحدین جهانی آن مسبب هزاران‌ شهید، معیوب، معلول، بیوه  و یتیم در کشورشده ، و این ها همه روزه ‌جوخه جوخه جوانان ما را به کام مرگ می فرستند.

نگارنده به ین باور است که: حالا کورهم میداند که تمویل کننده ای هردو طرف جنگ امریکا ، یاران ناتوی آن ‌و ارتجاع عرب میباشند. این ها طالب ها را که نیروی مضمحل شده یه شمار میرفتند دوباره‌‌ قوی وآماده سهمگیری در حاکمیت نمودند. همین ها اختلافات ملی ، مذهبی ، قومی و زبانی را درکشور به اوج رسانیده اند. امروز قریب است که  شعله های خصومت و جنگ‌ های قومی  و مذهبی  آتش جنگ را فروزان تر سازد.

 سیاست های اجتماعی و اقتصادی ناکارا و ضدمردمی دولت  زمینه ساز گسترش دامنه فقر در سراسر کشورشده است . فقرساختاری درافغانستان به بلند ترین حد آن رسیده ، چنانکه امروز نزدیک به ۸۸  در صد مردم زیرخط  فقر زیست می نمایند.

مردم دیگر به دولت و حامیان و متحدان امریکا و ناتوی آن و سایر خارجی ها اعتماد ندارند.

امروز فرزندان افغان درهردو طرف جنگ کشته میشوند و تمویل کننده گان خوشحال اند که خود را از آفت جنگ درافغانستان نجات می دهند. اینها هنوزهم به فکر تاراج  منابع زیرزمین و سایر ثروت های ملی ما بوده،  و درپناه آتش و دود جنگ و برادرکشی مصورف استخراج و برون نمودن سنگهای قیمتی و دارایی مردم میباشند.

در چنین وضع دردباریگانه گزینه برای برون رفت از این حالت غمبار ، بسیج نیروهای دموکرات و هوادارمردم،  بدورآرمانها و برنامه صلح خواهانه و ترقی پسندانه در راه بهبود شرایط زنده گی توده های مردم میباشد و بس !

با دست بدست شدن این نیروها زمینه ایجاد یک دولت ملی و دموکراتیک که ‌تطبیق کننده قانون اساسی و دست آوردهای مدنی ، برنامه های  رشد اجتماعی ـ اقتصادی باشد ، میسر میگردد.

چنین دولتی می تواند زمینه ساز پیروزی برجنایت ، جهل ، رشوت ، کشت و ترافیک مواد مخدر ، وطن فروشی ...و حاکمیت مافیایی از یکسو ، و رشد ، پیشرفت  و سرفرازی میهن و مردم  از سوی دگر گردد.

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۴/ ۱۸ـ ۱۶۱۱

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

  Copyright ©bamdaad 2018

 

 

 افول حاکمیت صد ساله سوسیال دموکرات ها درالمان

علی رستمی


همانسانی که انقلاب اکتوبر تغیرات بنیادییی را درچهره جهان بوجود آورد که تاثیر آن ازلحاظ سیاسی اقتصادی واجتماعی درعده یی از کشورهای جهان ازجمله الما ن ویا «پروس» وقت ،روشن ومانده گار است . مارکس این شخصیت پرنبوغ تاریخ مدرن یکی از پیشقرولان ایده سوسیالیزم مدرن ومبارز پیکیر وخلاق انقلابی ،برای رسیدن طبقه کارگربه قدرت در جهان آرزو داشت که انقلاب ازالمان شروع وبه سایرکشورهای اروپایی همزمان ادامه یابد. اما متاسفانه نظر به روحیه راستگرانه در حزب سوسیال دموکرات  واتحادیه های صنفی و تعقیب سیاست های ضد کارگری وکمونیستی ، آنهابه مثابه نیروی ارتجاعی به بازوی بزرگ نظام سرمایداری تبدیل شدند،شوربختانه این آرمان مارکس عملی نشد.این امربا خیانت بزرگ در انقلاب نوامبر ۱۹۱۸ ترسایی با سرکوب جنبش شورای برآمده ازآن درالمان آغاز گردید است..
بعد از یکسال با پیروزی انقلاب اکتوبر روسیه ، سلطنت قیصرکشور پروس با براه اندازی انقلاب نوامبر ۱۹۱۸ ترسایی زوال یافت.
حالا که صد سال ازپیروزی انقلاب نومبر ۱۹۱۸ می گذرد سوسیال دموکراتها ،تقریبأ بیست سال درالمان حکومت داری کرده و به یک حزب قوی توده یی مشهور بود. اما نسبت سیاست های محافظه گرانه وبر ضد آرمانهای مردمی اعتماد خود را درمیان توده ها ازدست داده و رو به افول استند . طوریکه انتخابات ایالتی ۲۸ اکتوبر ۲۰۱۸  ترسایی د رابالات بایرن  وهسن، سوسیال دموکراتها بین ۱۵ الی ۲۰ فیصد ارایی مردم را ازخود کرده اند. که این رقم بسیارناچیز و دلخراش ،تراژیدی بار و اسفناک در طول صد سال برایشان میباشد.. 
سوسیال دموکراتها در سال ۱۹۱۴ ترسایی نخستین بار برای هزینه جنگ در پارلمان المان رایی مثبت دادند، که این امر خلاف روحیه انترناسیونال دوم و اصول شعار اتحاد همه کارگران جهان علیه جنگ درکشورهای خویش متحد و بر خیزند ، بوده است. رای سوسیال دموکرات ها برای تامین هزینه جنگ از ۱۹۱۴ الی ۱۹۱۸ خلاف موضع وطنپرستانه مخالف جنگ ناشی میشد، انشعاب رخ داد و سوسیال دموکرات ها نقش رهبری سالهای قبلی خود را درمیان مردم ازدست داده وبرعکس عمل شان درنزد حاکمان طرفدارجنگ شایسته ومعقول محسوب میشد وچراغ سبز سازشکارانه خود را از آن سال ببعد به آنها نشان دادند. اکثریت سوسیال دموکرات ها براین اساس ازهم جداشدند. وازجمله تحت رهبری روزا لوکزامبور ک گروه بنام اتحادیه سپارتاکوس را تشکیل داداند، که نقش مرکزی حزب کمونیست المان را بازی میکردند. با اشاعه ارمانهای انقلاب اکتوبر درالمان جنبش های کارگری اعتصاباتعظیم را علیه دولت راه اندازی کردند، که این نارامی ها درمیان سربازان وافسران نیز سرایت کرد که با جنبش انقلابی مردم پیوستند. این وضع حاکمان وقت را متزلزل وپریشان ساخته و دست به دامن سوسیال دموکرات ها  دراز و آنها را درجهت تحقق سیاست های خویش همنوا ساخته واز نفوذ شان درمیان کارگران ومردم برای خاموشی و سرکوب انقلاب استفاده کردند، تا از پیروز ی انقلاب که در روسیه صورت گرفته بود درالمان جلوگیری نمایند.

رهبران سوسیال دمکرات مانند فرید ریش ابرت که درانقلاب ۱۹۱۸ رهبر حزب بود ومسوولیت ریاست فراکسیون پارلمانی را فیلپ شایدمان به عهده داشت . نفر سومی گوستاو نوسکه نیز ازجمله سیاستمدارن دوران انقلاب ۱۹۱۸ و۱۹۱۹   ترسایی بود که قیام ملوانها را دربندر کیل موقتأ آرام ساخت. با بوجود آمدن چنین فضای انقلابی وگسترش این بحران سبب شد، تا شاهزاده ماکس فن بادن در اکتوبر۱۹۱۸ به عنوان نخست وزیر تعین و ،نماینده گان   سوسیال دموکرات ها را درقدرت شامل سازند..
ویلهم دوم قیصر دیوانه حال المان که طرفدار جنگ بود در اکتوبر ۱۹۱۸ همزمان با تغیرات فرمانده ارتش وتعین شهزاده ماکس فون بادن به حیث صدراعظم جدید، بعد از رایزنی با اطرفیان خود به بلجیم رفت واز سلطنت خلع گردید. ابرت رهبر حزب سوسیال دموکراتها اشتیاق آنرا داشت تا او صدراعظم وی شود ودر ضمن طرفدار حفظ سلطنت بود. شایدمان رییس فراکسیون پارلمانی سوسیال دموکرات ها درعمارت رایشتاگ به حاضرین پایان سلطنت وبرقراری جمهوری را اعلام کرد. قیام ملوانها وکارگران کیل به سایر نقاط المان سرایت کرده بود و درمونشین وبرلین وبرخی دیگر شهرها کارگران به رهبر ی چپ حزب مستقل سوسیال دموکرات با اسپارتاکیست ها قدرت را کسب کرده دراین شهرها اداره امور شورها را گرفتند. متاسفانه به زودی با توطیه نیروهای راستگرایان سوسیال دموکراتهاو سلطنت طلبان رهبران انها به قتل رسیدند و جنبش انقلابی خاموش کردید. جناح راستگران سوسیال دموکرات ها خواهان تدویر مجلس موسسان بودند، که ازترس فعالیت شورا ها وپایگاهی اصلی نیروهای چپ دربرلین پایتخت المان دایر شده نه توانست ودرشهر کوچک « وایمار»تشکیل شد این نام جمهوری وایمار الی تا روی کار امدن نازیزم بر نظام سیاسی المان اطلاق میشد. فریدریش ابرت به حیث نخستین ریس جمهور کشورالمان بعد از سقوط سلطنت تعین شد . ابرت درسال ۱۹۲۵ ترسایی درگذشت . سوسیال دموکرات ها با انقلاب ۱۹۱۸ با سرکوب جنبش شورایی برآمده ازآن « قرن سوسیال دموکراسی» درالمان آغاز شد وتا حالا پایه مستحکم واساسی دموکراسی بورژوازی المان بوده است. تنها در مدت بیست سال بعد از جنگ دوم جهانی دوم سوسیال دموکراتها در دولت فدرال المان سهم نداشتند. پس از جنبش رادیکال ۱۹۶۸ ترسایی بود که در دوره های مختلقی تا الحال روی کار آمد ه اند وبا ایتلاف های گوناگون  با سایر احزاب حکومت کرده  اند.

انقلاب المان جمهوری « ایمار» را بنیان گذاشت ، بالاخره نازی ها ازهمین جمهوری سربلند نمودند.

بامداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۱۸ـ ۱۶۱۱

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 Copyright ©bamdaad 2018

 

 

 معضله افغانستان راه حل  منطقه وی دارد یا جهانی؟

 

محمد ولی

اصطلاح «منازعات منطقه وی» طی سالهای بعد از جنگ عمومی دوم در فرهنگ روابط بین المللی بنا بر بروزدرگیری ها میان دویاچند کشور در یک منطقه معمول گردیده، ظاهرآ وانمود شده است که علت این منازعات ناشی از برخورد منافع کشورها یا تداوم معضلات باقیمانده ازاستعمار انگلیس چون امور سرحدی ،مشکلات ترکیب قومی،نژادی یا مذهبی بوده برای حل آن باید تفاهم وتوافق منطقه وی به میان اید.اما تعمق در ریشه های بروز این منازعات نشان داده است که در عقب معضله های منطقه وی منافع یا دسایس قدرت های بزرگ بحیث محرکه وتشدید کننده وجود داشته است که در زمان وجود سیستم دو قطبی راه های دریافت رفع عوامل از طرف هردو قطب برمبنای موضعگیری های ایدیولوژیک جستجو میشد. منافع هردو طرف درسایه طرح های ایدیولوژیک پنهان میگردید یکی راه صلح وترقی اجتماعی ، ودیگری حمایت از دمو کراسی و آزادی را رویکش منافع شان میساختند.
طی سالهای که جهان از جنجال های ایدیولوژیک واتهام زنی های ناشی ازآن فارغ دانسته میشود منازعات منطقه وی بحال خود باقی مانده بلکه پهنه های جدیدی را نیز احتوا کرده است .معضله کشمیر وفلسطین کماکان بحال خود باقیست، معضلات دیگری درشرق میانه چون جنگ عراق ،پیآمدهای بهارعرب، جنگ داخلی سوریه وجنگ دریمن چندین سال است که صلح آن منطقه را زیر تهدید در اورده است.
صبغه جنگ افغانستان بحیث طولانی ترین جنگ آغاز قرن ۲۱ از مداخله ناتو تا امریکا برجسته تر از صبغه منطقه وی آن است،پیچیده گی این معضله در منافع متفاوت ومتضاد کشورهای منطقه و

فرامنطقه نهفته است ازین جهت با وجود حضور ناتو ،امریکا و۴۰ کشور متحد آن جنگ هفده سال ادامه یافته است.
همجواری افغانستان با کشورهای چین ، تاجکستان، ازبکستان، ترکمنستان، ایران، پاکستان وگوشه ای از سرحد شمال شرقی آن با کشمیر مورد منازعه هند وپاکستان،مداخلات عربستان سعودی،اخیرآ ابرازعلاقه فدراتیف روسیه درمورد معضله افغانستان نشان دهنده فرامنطقه وی بودن این معضله میباشد بخصوص که امریکا جنگ با تروریزم را صبغه جهانی داده با یک حشرناتو و متحدینش دست به هجوم نظامی دوامدار زده است.
از جانب دیگرمعضله افغانستان یک مشکل به میان آمده از زمان تهاجم نظامی اتحادشوروی تا یورش نظامی ناتو وامریکا بوده با برگشت عساکر شوروی این مشکل پیچیده ترشده وابعاد مختلف آن وسعت پیدا کرده است. این سرزمین بی در و دیوار گره گاه شدت تضادهای منافع همسایه گان  ونقطه مرکزی تحقق استراتیژی نظامی و صدورتشنج به کشورهای شامل در پلان استراتیژی امربکا مبدل گردیده است .
میتوان یک جمله عام نوشت:دولت های که به مذاق امریکا برابر نباشند، از امر ونهی درامور منافعش سرپیچی کنند از شر دسایس آن به هیچ شکلی رهایی نمی یابند ،اختلافات قومی، مذهبی، بهانه دیکتاتوری و دموکراسی، حقوق بشر وده های دیگر وسایل به تشنج کشانیدن بوده معضلات برپا مینماید.

مشکل افغانستان
افغانستان عملآ مبتلا به جنگ داخلی است،جنگ بین دونوع حاکمیت در داخل کشور ؛ یکی حاکمیت دولتی ودیگری حاکمیت طالبانی. برفحوای برخی مراجع تحلیلی دولت کمتر از شصت فیصد خاک را تحت حاکمیت داشته بقیه در دست طالبان میباشد. حاکمیت دولتی از حمایت غرب زیرنام جامعه جهانی وحاکمیت طالبانی زیر حمایت پاکستان وهمکاری عربستان سعودی وبصورت اسرار امیز ونامرئی ازحمایت شبکه های مختلف نظامی ، اسخباراتی امریکا بر خوردار است.این گرگاه تضادها ومنافع مورد علاقه جدی سیاست سازان واستراتژیست های حمایه گر هردو طرف جنگ بوده ممکن نیست بدون در نظر داشت علایق ومنافع آنها صلح تامین گردد.
آبهای جاری،منابع زیر زمینی سه تریلیون دالری، موقعیت جیواستراتژیک وغیره ها این کشور را درجال بازی های جهانی ومنطقه وی گیرانداخته است.
نوع مناسبات کشورهای حامی دولت افغانستان با کشورهای منطقه بر پیچیده گی وضع افزوده است. رقابت امریکا با روسیه ،سیاست نیم بند رقابتی با چین، مناسبات دو پهلو با پاکستان ،تهدید ایران وتهیه اسباب تشنج (داعش) برای آسیای میانه معین کننده دیدگاه سیاست سازان امریکا میباشد.
امریکا از حربه تروریزم که طی هفت دهه آنرا درخدمت داشته و در از هم پاشی رقیب جهانی اش شوروی با دستیاری پاکستان خوب به کار بست نمی تواند دل بکند زیرا شامل دور جدید بازی های رقابتی با روسیه و چین شده است که در صورت از دست دادن این حربه موقف موجودش از دست رفته ضعف این موقف بی تاثیر در مناسبات نا ملایمش با ایران بوده نمی تواند وجای پایش را در اسیا تنگ می سازد.
سیاست تهدید ومدارا ، پاکستان را چشم سفید تر ساخته از طریق مانورهای سیاسی ودیپلوماتیک با امریکا و رقبایش امتیاز بیشتر می خواهد زیرا می داند که امریکا این یارقدیم واسپ زین شده اش را ه ساده گی به حاشیه نمی راند گویا با حفظ باخت قمار حاضر نخواهد شد حریف را از دست بدهد. ازاین سبب زلمی خلیل زاد درمذاکرات با طالبان برخی امتیازات به پاکستان خواهد داد.
پاکستان درطول ۱۷ سال سه خواست در زمینه حل معضله افغانستان از طریق مذاکره با طالبان را مطرح کرده است:
۱ - دریافت امتیاز درمساله کشمیر باهند ، یعنی ایجاد تناسب در روابط دو همسایه شرقی وغربی به نفع خودش .
۲ -  مساله مناسبات دوستانه و تاریخی افغانستان وهندوستان که از حدود منافع پاکستان بیشتر انکشاف نکند.
۳ -  عدم قبولی یک افغانستان نیرومند بدون نفوذ خودش .
کشور ایران خواست های طرح ناشده دارد مثل حقابه طبق دلخواهش از آبهای جاری افغانستان بصوب آن کشور،تداوم حالت جنگی ومصروفیت امریکا در افغانستان تا ضربه آن درامور شرق میانه کاهش داشته باشد.
جمهوری خلق چین که از سیاست همکاری امریکا وحمایت از جهاد باید درس گرفته باشد از وجود داعش درارتفاعات همسرحد با افغانستان تشویش دارد زیرا این گروه در مناطق مسلمان نشین چین با دامن زدن شورش های مذهبی برسلامت ارضی آن میتواند مشکل ایجاد نماید که بهره آن به امریکا تعلق میگیرد .
رابعه قدیرخانم ایغوری چین نزد امریکاست و درهر شورش مناطق مسلمان نشین به تایوان آمده برشدت اوضاع می افزاید.
چین برحق است که داعش وسایر شورش های مذهبی در کسورش را ناشی از دسایس امریکا بداند. درعین زمان منافع ترانزیتی واقتصادی چین با آسیای میانه درحالت متشنج شدن اوضاع درآسیای میانه با خطر مواجه میگردد.
جمهوری های آسیای میانه در وجود تقویت تروریزم اسیب پذیر بوده جدآ علاقمند صلح وثبات درین کشوراند.صلح وثبات باعث بهبود امور تجارتی شان با جنوب اسیا میگردد.
فدراتیف روسیه کاملترین تشویش اش را در کنفرانس ماسکو باحضور داشت طالبان و نماینده گان ۱۲ کشور دیگرصریحآ اعلان کرد وزیر خارجه روسیه عواقب بازی های جیوپولیتیک درافغانستان را وخیم گفته پلان انتقال داعش به افغانستان را تبدیل این کشور به پایگاه داعش برای آسیای میانه دانست یعنی ماسکو بحیث رقیب جهانی واشنگنتن بیش از هرکشوردیگر درمورد معضله افغانستان وتروریزم نگران تر است.
معضله افغانستان به یک مشکل منطقه وی- جهانی مبدل شده است. همسایه گان باید منافع شانرا در ثبات وصلح جست وجو کنند وجهان منافعش را در تبدیل نشدن افغانستان به پایگاه افراطیت وتروریزم.
مهارت دیپلوماسی خلیل زاد دراآن خواهدبود که چگونه منافع متفاوت ومتنوع راکه برخی ها ریشه های تاریخی دارد با همسایه گان افغانستان وجهان توافق میدهد.
دولت افغانستان باید مهارت توافق دهی منافع متلاشی شده مردم را در یک پلاتفرم روشن وعملی درنظر یگیرد.
تمدید زمان حاشیه گرایی برای مردم دلگیر ومایوس کننده شده است باید مستقیمآ به متن معادلات سیاسی- اجتماعی بحیث مرکز تعین کننده حوادث رفت .
با تاسف که دولت افغانستان درمورد صلح طرح جامع وهمه گیر وهمه قبول ندارد این امر بزرگ وسرنوشت ساز را در بیانیه ها و تضاد گویی ها می پیچند می گویند طالبان به صلح بپیوندند، برای آنها امتیاز چوکی وغیره داده می شود. درحالیکه طالبان با طرح واضح چون تغیر در قانون اساسی،خروج نیروهای خارجی وغیره حاضر به مذاکره میشوند.
اگردولت میخواهد در شکلیات به اصطلاح خودش ابتکار مذاکره و صلح را بدست داشته باشد بگوید دربرابر طرح طالبان چه چیزی پیش میکشد تا در مذاکرات با جانب مقابل مطرح گردد.
علنی سازی طرح دولت به مردم مجال میدهد تا نقاط نطر شان را در زمینه ابراز کنند.
منافع مردم در صلح است، اما برخی قدرت های شریک در حاکمیت منافع شانرا در وضع جاری می بینند، در همه چیز دست بلند دارند حاضر نیستند شریک دیگری در قدرت وحاکمیت با خود داشته باشند ، میخواهند توافق احتمالی با طالبان را توافق بین القومی جلوه دهند درحالیکه این توافق میان دو نظام یکی طالبان بنام امارات اسلامی که درآن سنگسار،محکمه صحرایی ، دره وشلاق و وضع محدودیت بر ازادی زنان وغیره وجود دارد و دیگری نطام مبتنی بر قانون اساسی که با همه کمبودی هایش متمدن تر میباشد.
زمان آنست تا دولت با تفاهم همه مجامع وشخصیت های صلح جو یک مکانیزم روشن برای حالت پس ازمذاکرات وامکان صلح را آماده سازد ودر آن گوشه ای برای خواست جانب مقابل در نظر بگیرد زیرا در مذاکرات چیزی دادن وچیزی بدست آوردن مطرح است
مذاکره به معنای تسلیمی نیست بلکه به معنی تفاهم و رسیدن به نقاط نظر مشترک میباشد.
در صورت توافق با جانب مقابل ،دولت درمورد مشکل قوای خارجی،تعدیل قانون اساسی، چگونه گی سهیم سازی طالبان در حاکمیت، موضوع خلع سلاح و تسلیمی آن ،ترکیب قوای مسلح و دیگر مسایل عمده اقدامات واضح وقابل قبول ارایه نماید.
دولت باید درهرحالت بردستاوردهای مثبت چون وجود احزاب سیاسی با خط مشی های مختلف، آزادی بیان، تعلیم وتربیه،مطبوعات آزاد، رعایت جدی حقوق زنان در نظام بعدی ،حفظ همه ارزشهای دمو‌کراتیک قانون اساسی وفادار بماند وآنرا بحبث حدود قبول شده از جانب مردم با جانب مقابل در معامله نگذارد.
تجربه کنفرانس ماسکو نشان داد که حکومت وحدت ملی از تعصب ماسکو - واشنگتن بیرون نشده است.
اعزام هیات ضعیف درکنفرانس ماسکو دراصل اهانت به یک روند جانبدار تفاهم بود در حالیکه در کنفرانس ها ومذاکرات ترکیب هیات های اعزامی شامل متخصصین پیشبرد مذاکره وتفاهم میباشد اما دیده میشود که چنین ظرفیت در حکومت دستنگر وجود ندارد شاید امریکا روی همین ملحوظ خلیل زاد را به این ماموریت گماشته باشد.
راه حل مشکل افغانستان از واشنگتن تا ناتو واز آنجا تا ماسکو وپیکن واسلام آباد وتهران تا کابل طی طریق خواهد کرد.

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۱۸ـ ۱۲۱۱

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2018

 

 

رسالت مانرا نباید فراموش نماییم !

 

به بهانه مرگ فعالین و کدرهای ملکی و نظامی حزب دموکراتیک خلق افغانستان « وطن»

 

چهاردیوال

 مرگ جز زنده گی است که هیچ موجود زنده ای را از آن گریز نیست. اما مرگ مبارزین وطنپرست و متعهد به آرمانهای والایی چون رهایی انسان رنجدیده از یوغ اسارت و بنده گی ، ترقی و آبادانی کشور، واقعاً سخت درد آوار وناراحت کننده می باشد. با درد و دریغ همه شاهدیم که  دراین اواخر چه دردیارغربت، و چه در داخل وطن، هیولای مرگ بر دادخواهان و هوداران مردم ناجوانمردانه هجوم آورده است. شماری از رفقا به دلیل سن پیشرفته ، و برخی هم  بالاثر نا ملایماتی زنده گی یکی پی دیگری مانند برگ های خزانی ازدرخت تنومند زنده گی سقوط  و به ابدیت می پیوندند. بیشتر این رفقا شجاعانه پرچم مبارزه حق را در دست داشتند.  

همین واقعیت دردناک درسی برای آنهایی است  که هنوز درقید حیات بوده ولی  انزوا ،  گوشه گیری  و سکوت را اختیار کرده اند.

به نظر من باید درفش مبارزه  حق  و دادخواهی به نسل آینده انتقال داده شود تا که ادامه دهنده گان راه پرافتخارمان باشند.

پیشنهاد شخصی من به آنعده فعالین و کادرهای محترم حزبی که تا فعلا از توانایی جسمی و روحی درامر مقدس مبارزه برخوردار اند، ( تمام جناح های حزب دیروز ، خلقی و پرچمی  ) اینست که درامر وحدت و بسیج اعضای حزب اختلافات و خاطر رنجی های خود را کنار بگذارند، تا باشد میراث  دیروز حزب قهرمان ما  بطور امانت به نسل فردا انتقال داده شود ، این خود یک نام نیکی برای پیشتازان جنبش میباشد. درغیرآن مرگ یک مساله و واقعیت برگشت ناپذیر است. بنابراین رسالت خود را در برابر آرمان های مقدس خویش فراموش نکنید ،که پشیمانی سودی نخواهد داشت. و درغیرآن زمانی که از خبر فوت تان از طریق شبکه های اجتماعی، رفقا اطلاع می یابند، یک تسلیت سرد واستاندارد نثارتان می نمایند و مطمین باشید بعد از دو سه روز فراموش خواهید شدید.

رفقا ،اگر زنده گی جاودان و نام نیک می خواهید  تا دیر نشده درامراحیای جنبش دیروز کار مثمر نمایید.

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۸ـ ۱۳۱۱

 

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 

Copyright ©bamdaad 2018

 

 جنگ وتجاوزگری فرهنگ واخلاقیات جامعه را خدشه دار میسازد

 

عبدالوکیل کوچی

 موضوع اخلاق بحث بزرگیست که تعبیر ، تفسیر وپژوهش آن درگستره تیوری ها وتجارب در سطح وسیع دانش بشری با تحلیل اکادمیک در قلمرو کتاب وکتابخانه ها مقدوراست وما  درین برگه با مرور مختصری در رابطه به آن میپردازیم .

اخلاق رشته از دانش وفلسفه است که در باره کردار وهنجار خوب وشایسته و رفتار بد و ناپسند بحث میکند . بقول داکتر مسعود انصاری اخلاق در دانش فلسفه بدو رشته بخش تقسیم شده است . اخلاق بایسته واخلاق تحلیلی . اخلاق بایسته به اعمال ورفتار انسان بر چسب خوب وبد می زند واخلاق تحلیلی فروزه ها وعلل و دلایل کردار خوب وبد را بر پایه اصول علمی وفلسفی در چهار چوب خرد گرایی باز شکافی میکند . در میانه سده بیستم توجه به اخلاق بایسته به سستی گرایید وبیشتر روی اخلاق تحلیلی تمرکز یافت . تا پیش از زمان افلاطون و سایر فلاسفه یونان باستان دین و اخلاق با یکدیگر پیوسته بودند وافراد بشر اصول واحکام اخلاق را ناشی از دین می دانستند ولی فلاسفه ی یاد شده در نوشتارهای خود کوشش کردند دو عامل دین واخلاق را جداگانه مورد بررسی قرار دهند وسر انجام فلاسفه واندیشمندان در دوره روشنگری به این باور رسیدند که اخلاق یعنی اصول وقواعد رفتار وکردار بشر از ایمان مذهبی او جداست واین دو عامل باید جدا گانه مورد بررسی قرار گیرد وبقول معروف ، انسان تا زمانی که خود را نشناخته وبه حقیقت وجودی خود پی نبرده به انسان واقعی مبدل نخواهد شد . سقراط به این باور بود ، انسانی که از نفس خود وکردار خود آگاه باشد کردار و رفتارش بمراتب  از انسان نا آگاه نیکو تر وبهتر خواهد بود وبقول ارسطو،  انسان زمانی به ارزش های اخلاقی دستیابی پیدا خواهد کرد که خود را بشناسد . کانت با ور دارد که معیار تمیز خوب از بد بسته به سرشت عمل وقصد وانگیزه وهدف انجام دهنده ی عمل است .

 کارل مارکس از نظر ارزش های اخلاقی انسان،  با همنظری هیگل به جنبه طبقاتی اخلاق نگاه میکرد . دین سالاران جوامع بشر اخلاق را از نماد های جدایی ناپذیر دین بشمار می آورند و باور دارند که بدون وجود دین اخلاق نمی تواند وجود داشته باشد .بطور کل باید گفت که اندیشه وافکار تمام عناصر آگاه وباخرد جامعه به موضوع اخلاق متمرکز است. اکنون جهات موثر ونقش اساسی  این ارزشها را در سیمای جامعه خود مطالعه میکنیم .

افغانستان کشور متمدن با تاریخ پرغنای فرهنگی ومردم مستعد بکار ودانش است. مردمی که در طول تاریخ از سطح عالی فرهنگ اخلاقیات ،ادب ، هنر وظرفیت های عالی انسانی و دانش بشری عصر خود  برخوردار بوده است . این سرزمین جایگاه علما ،دانشمندان ،فلاسفه مردمان فرهنگی وهنر پرور ،ادیب ، شاعر وسالاران قلم چون ربیع گلبهاری ،اخنفی پنجشیری ،ابن سینای بلخی ، ابوریحان البیرونی ،مولانا جلال الدین محمد بلخی رومی ،امام فخر رازی علامه خوارزمی ، غزنوی ، گنجوی ،انصاری ،سید جمال الدین افغانی ،رحمان بابا ، عبدالحمید مومند ،سنایی ، رودکی ،مخفی بدخشی و  شخصیت های بزرگ و سروران آزاده ، همچون خراسانی ها ، کاوه ها ، صفاری ها ،میرویس ها ، ختک ها ، کاتب ها ،راتبها ، امانی ها وشیر زنانی مانند ملالی ها ،زرغونه ها و زهرا ثریا ها ، اناهیتا ها ، راضیه ها و پیشوایان بزرگ ، رجال شناخته شده جهانی وهزاران عالم علامه ودانشمند دیگربوده است که آفرینش ها ،ارزشها  و فرآورده های علمی آنها در عرصه های فرهنگ وعلوم ، ریاضی ، طب ،ستاره شناسی ، هنر دوستی ،نقاشی ، معماری ، رسامی ، کتابخوانی ، نویسنده گی ، آزادی خواهی ،شجاعت ،متانت غرور وافتخارآفرینی  وهزاران صفات عالی انسانی واخلاقی هرکدام شان همچون ستاره های درخشانی در آسمان فرهنگی وسیاسی این بلاد معظم جاودانه میتابد که تجلیات آن دستاوردهای بزرگ وگنجینه  گهربار خرد واندیشه های پاک آنها ، برشد فرهنگ واخلاقیات جامعه نقش اساسی داشته است .

واما برغم این همه داشته ها و ریزرف های متنوع با حفظ عمومیت های فرهنگی عظیم  و داشته های علمی واخلاقی آن ، با توجه به مسایل  جامعه شناسی که بحث های مفصلی میخواهد واما بطور اخص بقول یک تحلیلگر مسایل اجتماعی ( « دین ،ملیت و قومیت » سه مولفه تاثیرگذار در سبک زنده گی جامعه افغانستان بوده است .) واما مطالعات جریان حوادث بخصوص درسده های پیشین تاریخ  کشور ما نشاندهنده آنست  که جهانکشایان بزرگ و دشمنان افغانستان بخصوص استعمار پیر انگریز هیچگاهی ودر هیچ مقطع زمانی در مقابل مردم آزاده افغانستان ، در جنگ رویا رویی تاب وتوان نداشته ودرهرسه بار تجاوز بسر زمین ما  پوزه استعمار درین کشور بخاک مالیده شده است وپس از آن ، آنها علیه مردم کشور ما  بدسایس رو آورده ، دین ،قومیت وملیت را آله دست خود قرارداده وبا  استفاده از عقب مانی جامعه و ایجاد  تفرقه وتعصب واختلافات دینی ، قومی ، زبانی ، و انواع تعصبات سمتی ، رنگ وپوست وجنسیت ، چا ل ونیرنگ وترویج فساد اجتماعی ،فساد دولتی ، عیاشی ،فحشا ، دزدی ، دروغ ، جهل ، مرض ، نیرنگ ، عوامفریبی ، توطیه ، رشوت ، قاچاق ، جنگ وخونریزی ، غارت ثروت های طبیعی وترویج اعتیاد، فقر وبیکاری ، محرومیت ، مظلومیت وهزاران مرض دیگر در میان مردم ، برای اینکه فرهنگ واخلاقیات جامعه  واراده آزادیخواهانه ملت را بزعم خود فلج ساخته و اهداف نامقدس شان را در کشور عقب نگهداشته ما عملی سازند.  بقول معروف ولله ابلیس هم به حساب شان نمیرسد .

میگویند زمانی از وینستون چرچیل پرسیده بودند که بجای جنگ در نزدیکی با کشور آیرلند چرا به هندوستان دور دست وآنسوی ابحار میروید؟  گفت بدلیل اینکه دوابزار مهم در آیرلند وجود ندارد ودر هند ، «هدف ازهند همانوقت » این دو ابزار هست . گفتند که چه نوع ابزار؟ چرچیل گفت اکثریت جاهل واقلیت خاین !

برای اینکه تبلیغات زهرآگین و تفرقات ،اختلافات وتعصبات،  کهنه سلاحی است که با هزینه کم وکارا تر از جبهه جنگی ،تمام هستی و میراث های فرهنگی واخلاق جامعه را خدشه دار ساخته بنفع دشمن تمام میشود . چنانچه مبرهن است که از جمله صدها عوامل  در بیماری های صعب العلاج جوامع ، دو عامل عمده وخطرناکتراز جنگ که نخستین آن همانا جهل وعقب مانی بمثابه مادر تمام مرض ها وخطر هاست و موجودیت این پدیده نکبتبار وشوم  زمینه ی است برای سربازگیری دشمن از جامعه عقب مانده کشورها وتداوم تجاوزات وحکمروایی دشمنان تا مدتهای نامعلوم  در کشورهای در واقع  اشغال شده  .

 عامل دوم نفاق مایه ی جنگ وخونریزی است که در امتداد آن کشمکش ها وانگیزه های رفت وآمد مردم و مهاجرت های اجباری از خاک وطن ، همچنان سرازیر شدن هزاران هزار تروریست ، جنایتکار ،آدمکش وگروه های تند رو مذهبی  بداخل کشور که هردو مصیبت ، باعث ورود وهجوم فرهنگ بیگانه بداخل کشورشده  بدون شک  بر اخلاقیات جامعه مستقیماً  اثر میگذارد . 

بگونه مثال ورود گروه های متجاوز عرب وعجم از خاک های ایران وپاکستان بمنظور تحمیل جنگ نیابتی و خرابکاری در کشورما حامل امراض درد آلود فرهنگی وکلتوری در ترویج فساد اجتماعی وآلوده گی های اخلاقی  وانتقال فرهنگ منحط  ممالک بیگانه بداخل کشورما اخلاقیات وشُونات جامعه را زیانبخش وخدشه دار ساخته و بخش های آسیب پذیر جامعه وحتا  نظام دولتی را آلوده میسازد که درنتیجه آن ، ظلم وغارتگری و فاصله طبقاتی روز تاروز گسترش یافته  غنی ، غنی تر وفقیر،  فقیر تر میشود و دشمنان افغانستان  بروی هیزم این جنگ ظالمانه روغن می پاشند تا منافع خود را بدست آورده  ودر راستای استراتیژی های بزرگ شان تا زمان نامعلوم به موجودیت خود دراین سرزمین ادامه دهند.

ولی مردم آزاده و شرافتمند افغانستان با توجه جدی به باور ها واعتقادات ،افکار واندیشه ها ی وطنپرستانه باظرفیت ها ی فرهنگی سیاسی و فرهنگ آزادی خواهانه واخلاق مترقی

، علی الرغم دشواری های جنگ تحمیلی ونیابتی ودسایس دیرینه ارتجاع و امپریالیزم توانسته اند که درحفاظت و تحکیم فرهنگ عدالت پسندی واخلاق مترقی و رسوم پسندیده جامعه توجه جدی مبذول داشته و از آن حراست و پاسداری نمایند. البته دفاع از اخلاق پسندیده وعالی انسانی وانسانیت در مبارزه ومقابله با فرهنگ منحط  دوره حجر و هجوم فرهنگی بیگانه گان و دشمنان وطن وظیفه هر انسان واقعی و وطندوست است  و این زمانی به پیروزی میرسد  که چیز فهمان جامعه وقلم سالاران وفرهیخته گان سیاسی و فرهنگی وگروه های ترقی خواه و روشنفکر وطندوست وعدالت پسند کشور همه دریک صف واحد  با رسانش و آموزه ها وآگاهی فرهنگی واخلاقی مثبت اجتماعی درمیان توده های کشور بسیج گردند تا عوامل  نفوذی دشمنان وطن خنثی وفرهنگ شوم بیگانه  ریشه کن گردد. در فرجام بحث را با دوجمله ی از سخنان تاریخی نلسن ماندیلای بزرگ به پایان میرسانم که در رابطه به اخلاق مترقی وسلوک آزاده گی چه خوب فرموده بودند :

« مهم نیست که در مبارزه آزادی خواهی جهان را بخرید ،بلکه مهم آنست که خود را نفروشید.»

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۱۸ـ ۱۲۱۱

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2018