چرایی نارندرا مودی در روسیه

 

احمد شاهین

 

ولادیمیر پوتین رییس جمهوری روسیه بروزهای ۸ و ۹جولای  ۲۰۲۴ از رهبر بزرگترین  دموکراسی جهان در کشورش میزبانی کرد. از نارندرای ملی گرا که گفتمان چین هراسی را وارد قلمرو سیاست خارجی اش نموده و در راستای دکترین امنیت ملی دولت اش از همکاری های نظامی با روسیه نیز سود میبرد، درحالیکه پوتین پسا انتخاب شدنش از کشور اژدها دیدن کرد وبا امضای اسناد مشارکت وروابط استراتیژیک با آنکشور پیوند میان هردو ابر قدرت را وارد فاز جدید نمود. این رفتار پرمعنای پوتین رویکرد فرصت گرایانه وعمل گرایانه و ایجاد توازن در روابط خارجی با دریافت از واقعیت های ژیوپولیتیک جهانی او را به هدف فراهم آوری زمینه های استراتیژیک پدیدار میسازد.

استقبال گرم از مودی که با رقص واهنگهای هندی وسرودهای ملی هردو کشور عجین  بود، گرچه به گونه ای نمادین گویای روابط دوستانه و نزدیک انکشورها میباشد ، ولی اهمیت وعمق مناسبات هردو جانب در برهه حساس تاریخی را درجهان که در تلاطم تقابل شرق به رهبری روسیه و چین از یک طرف وغرب به رهبری امریکا از سوی دگر گرفتاراست، نشانه دارد.

روسیه به عملیات ویژه  نظامی تا رسیدن به اهداف اعلامی اش بی تردید در اوکرایین ادامه میدهد وناتو کماکان از طریق یاری به کیف با ابزار ترکیبی از منظر تعریف جنگ ها، تمام قد وارد معرکه اوکرایین گردیده است، درچنین گرماگرم ، این سفر را نیز اهمیت ویژه می‌ دهد. ناتو در اجلاس  واشنگتن تکاپو داشت تا جبهه ی ضدروسیه را توسعه بخشیده و این هماورد را به انزوا ببرد در چنین جوی جهانی حضور مودی از آدرس یکی از پرنفوس ترین کشور جهان با پوتنسیال بالایی اقتصادی در روسیه، مسلماْ این تلاش غرب جمعی را به چالش میکشد.

بدانگونه که هند قبلا بفرایند تحریم های غرب علیه روسیه نه پیوسته وعملیات نظامی انکشور به اوکرایین را محکوم ننموده است ، نیز فرصت گرایی مودی را به روز می آورد. در آغوش کشی های دورهبر، لبخندها وملاقات غیررسمی سه ساعته پوتین بامودی ایماها رمزها وپیام های نمودداشت که دست رد هند به جبهه اعلامی غرب علیه روسیه را با برجستگی نمایان میسازد.

کار برد واژه های چون « به دیدار دوستم میروم » از سوی مودی ومشارکت استراتیژیک هردوکشور که در اسناد امضا شده وسخن پایانی ملاقات ها پدیدار شد.،نیز در سنت دیپلوماتیک حاکی از ارزشمندی مناسبات و نیازهای جوپولیتیک هردو بازیگری صحنه جهانی میباشد.

لبخندهای پوتین که در ملاقات با مودی به وضوح خودباوری وشادی او از حضور این مهمان مهم را آشکار میساخت، نیز بگونه یی تلاشهای غرب در جهت انزوا و تضعیف روسیه با ابزار تحریم ها را به سخره میگرفت.

کنونیت سفر مودی از اینجهت نیز حایزاهمیت است که جهان دربستر داغ گذار بسوی تجدید و تکوین در پویش میباشد ودراین بحبوحه سند مشارکت استراتیژیک روسیه وهند مشمول همکاری ها در حوزه های انرژی، تکنالوژی هسته یی ، نظامی و افزایش داد وستد تجاری میان آنها تا صد میلیارد دالر، وزنه را به پهلوی جبهه ای شرق  سنگینی میبخشد، بویژه اینکه هردو جانب به ثبات و امنیت بین المللی در جهان چند قطبی تاکید ورزیدند.

باتوجه به اصرار دراین آواخرنماینده رسمی وزارت خارجه هند، رندهیرجسوال نیز گفت: « هند میتواند نحوه ایجاد ر‌وابط با دولت ها را انتخاب کند و ایالات متحده  امریکا باید اینرا درک کند.در دنیای چند قطبی همه کشورها آزادی انتخاب دارند. »  در کنونیت ما درک وابسته گی متقابل اقتصادی به عنوان یک اصل در روابط میان بازیگران عرصه بین‌الملل زمینه ساز رویکردهای مناسب کنشگران در رقابت‌ها درپهنه جهانی می شود. مثلیکه ایندو بازیگر به این گزاره به گونه‌ بایسته درعرصه رفتاری و « دیپلوماسی راه  »  توجه دارند. آن‌ گونه که هردو رهبر در جهان انارشیک امروزین طیف استراتیژیک منافع کشورهای شانرا در میدان ، در مدار نیل، کلید میزنند. نکته اینکه امریکا باید به این  کنونیت تمکین کند که عصر پایان جنگ سرد به انتهای خود رسیده ، مهر قطعی خورده و نهادهای وابسته به این مرحله ی کم پای تاریخی نیز کارکرد و موثریت وابسته به این مرحله ی کم پای تاریخی نیز کارکرد و موثریت کلاسیک خود را از دست داده است. اکنون مولفه ‌های سازنده قدرت غرب نمی ‌تواند  به اقتضائات ژئوپلیتیکی دنیای امروزین پاسخ دهد، زیرا درخت تنومند شرق و زیر شاخه های آن  با شتاب در حال قدکشیدن و رویش است. 

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۲۴ـ ۰۲۰۸

 Copyright ©bamdaad 2024

 

تکریم قصاب و تعظیم به قاتل هزاران فلسطینی !

 

میرعبدالواحد سادات

 

(۲۹) بار استادن و تعظیم در برابر کسی که : 

څارنوال محکمه جزایی بین المللی (  International Criminal Court  )  

علیه او اعلام جرم نموده است : 

« نتانیاهو صدراعظم اسراییل و شرکأ » متهم به نسل کشی و جنایات جنگی‌ اند ! 

و باید : 

« گرفتار و توقیف شوند » ! 

حماقت است ؟ 

غرور و تکبر است ؟ 

یا : 

نقطه عطف برای : 

گزار از قانون جنگل به جنگل بدون قانون  و ( جهان هاپزی ) 

 در حالیکه (۱۱۲) نماینده مجلس و (۲۳) سناتور ، صحبت این جنایتکار را تحریم کردند و فعالان جامعه مدنی امریکا در مقابل قصر کنگره اعتراض می‌کردند : 

این قصاب و قاتل گستاخ : 

همه آنان  را « احمق » خطاب و در واقع ، موکلین  ، مردم امریکا را  و  اعضای هردو مجلس امریکا را توهین نمود . 

اما : 

این دجالان که در انتخابات به عزت و شرف رای دهنده گان سوگند میخورند ، در مقابل چنین هتک حرمت ، این قاتل که حمام خون را برپا و تراژیدی خونبار قرون را ایجاد نموده است : 

سر تعظیم فرود آورده  و چک چک می‌کردند !

بدینترتیب : 

نقش شانرا بحیث شریک جنایات قاتلان سفاک در حکومت اسراییل و در راس نتانیاهو شرارت پیشه و حامیان آن بشمول اقایان بایدن و ترامپ ، در تاریخ  ثبت نمودند . 

این مضحکه تاریخ در کنگره امریکا : 

توهین به : 

وجدان بیدار بشریت 

جامعه  مدنی امریکا 

هزاران جوان آگاه و متعرض یهود ، مسلمان و مسیحی امریکا و سراسر جهان 

بیدار ترین  و صاحب وجدان والای انسانی ، پیلوت قوای هوایی امریکا آرون بوشنل یهود و فقید  و قهرمان واقعی است که مقابل سفارت اسراییل متجاوز و در واشنگتن ، خود را با این  فریاد وخشورانه  به اتش کشید : 

من شریک نسل کشی اسراییل نیستم !

 بلی ،

جسد سوخته وسیاه این بزرگترین منادی انسانیت و ندای انسان مظلوم در غزه ، برای همیشه روی  این تاجران خون را سیاه ساخته است.

  و چنین است که : 

شکست ارزش‌ها رقم میخورد ! 

و « فایده گرایی » بر « حق گرایی » مقدم میگردد و : 

شکست اخلاقی سکانداران قدرت و قوای ثلاثه امریکا را مسجل مینماید !

 سکانداران « زر » و « زور » پرست که بر : - مجسمه آزادی امریکا 

- اعلامیه استقلال امریکا 

- آرمان بنیاد گذاران امریکا 

پشت نموده اند !

بیاد داشته باشیم که : 

شکست  از سقوط و شکست ارزش‌ها رقم میخورد ! 

امپراطوری امریکا با شکست اخلاقی مزمن مبتلا گردیده است ! 

در نتیجه این شکست اخلاقی : 

امریکا و جهان در سیر قهقرایی گزار از : 

«قانون  جنگل » به « جنگل بدون قانون » 

قرار گرفته است . 

در علوم سیاسی آنرا : 

جهان هاپزی ( لویاتان توماس هاپس ) میگویند که مشخصه آن : 

زور حق است ! 

ماهی های کلان حق دارند ، خورد ها بکشند و بخورند ! 

آیا سوال تاریخی که : 

« دموکراسی » به یک سلاح کشتارجمعی برای امریکا تبدیل شده است ؟ 

کماکان مطرح نمیگردد ؟ 

سکانداران امپراطوری امریکا ، همیشه این سخن وخشورانه ابرهام لینکلن رییس جمهور اسبق امریکا را بخاطر داشته باشند که : 

« هیچ موضوع حل نمی گردد ، تا عادلانه حل نگردد » 

در غیر آن و در تداوم معیار های دوگانه ، دود ‌و آتش در غزه و آه و ناله اطفال ، زنان و مردان مردم مظلوم فلسطین ، مأمن آسایش « خدایان زمینی »  و قصرهای فرعونان زمان را متزلزل  میسازد . 

عدالت جوهر تاریخ  است  و با انسانیت که تجزیه ناپذیر است !  تا آفتاب طلوع مینماید ، جاودن میباشد ! 

تجربه  عبرتناک تاریخ گواه این سخن و خرد مردمی است که : 

د خلکو زور ، دی خدای زور دی ! 

قاتلان سفاک ، تروریستان  یهودی و اسلامی و حامیان تروریزم دولتی ، رو سیاه تاریخ اند !

آن قصر که بر چرخ همی زد پهلو

بر درگه او شهان نهادندی رو

دیدم که بر کنگره اش فاخته ای

بنشسته همی گفت که : «کو کو، کو کو؟

( البته بحث حمله حماس در هفتم اکتوبر سال قبل و عواقب دهشتبار آن و فعالیت گروه شرارت پیشه - نیابتی اماج نوشته فوق نبود و باید جداگانه به آن پرداخته شود )

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۲۴ـ ۰۲۰۸

Copyright ©bamdaad 2024

 


نظامیان حاکم بر کشورهای مالی، نیجر و بورکینافاسو در بیانیه پایانی نشست مشترک سران اعلام کردند که تصمیم به برداشتن گام‌ های دیگری در راستای تعمیق وحدت بین کشورهای شان هستند و از این رو یک پیمان « کنفدراسیون کشورهای ساحل » را امضا کردند. این اتحاد نشان داد که این سه کشور مصمم به کوتاه کردن دست بلوک غرب بر افریقا هستند.

سه کشور یاد شده در ماه جنوری خروج خود از جامعه اقتصادی کشورهای غرب افریقا را که یک بلوک بندی غربی بود اعلام کردند، سازمانی که به نظر آنها توسط فرانسه، قدرت استعماری سابق رهبری می شود و کشورهای افریقا را استثمار می کند.

جنرال عبدالهامان تیانی، رییس دولت نیجریه در افتتاحیه اجلاس سه کشور یاد شده گفت: « مردم ما به طورغیرقابل برگشتی به جامعه اقتصادی غرب افریقا آن پشت کرده اند.»

پس از قیام ۲۶ جولای ۲۰۲۳ ترسایی افسران نیجر به رهبری جنرال تیانی، روابط با غرب و بویژه فرانسه به طور قابل توجهی با جامعه اقتصادی غرب افریقا رو به سردی گذاشت.

رهبران کشورهای عضو جامعه اقتصادی غرب افریقا با هدایت فرانسه بلافاصله تحریم‌ های اقتصادی سنگینی را علیه نیجر آغاز کرده و تهدید کردند که برای بازگرداندن محمد بازوم، رییس ‌جمهور سرنگون شده، متوسل به قدرت نظامی خواهند شد.

این تهدید به جایی نرسید زیرا نیجر بلافاصله دست دوستی روسیه را فشرد و پشت جبهه خود را تقویت کرد. تحریم ها در فبروری لغو شد، اما روابط بین کشورهای سه گانه با جامعه اقتصادی غرب افریقا همچنان سرد است.

اتحادیه غرب افریقا نشست سران کشورهای خود را هفته گذشته در ابوجا برگزار کردند، جایی که مسیله روابط با کشورهای ساحل (آ ای اس ـ بورکینافا سو و مالی و نیجر )  در فهرست گفت وگوها قرار خواهد گرفت.

کشورهای ساحلی بورکینافا سو و مالی و نیجر در ماه مارچ یک نیروی مشترک نظامی برای مبارزه با جهادی هایی که به طور منظم به سرزمین های آنها حمله می کنند، تشکیل دادند. آنها همچنین می خواهند منابع خود در بخش های استراتیژیک مانند زراعت، آب، انرژی و حتا ترانسبورت را « ادغام کنند ». آنها همچنین خواستار استفاده بیشتر از زبان های محلی در رسانه های عمومی و خصوصی کشورهای شان هستند. / ر ت

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۴ـ ۰۹۰۷

Copyright ©bamdaad 2024

 

ملي هويت اوملي موجوديت

 

محمد اکبر کرگر

يوه ډيره باريکه او حساسه مساله چې هر افغان يې نن په اگاهانه او يا غيراگاهانه ډول انديښمن کړي دملي هويت مساله ده . دا مفهوم د يو اولس ، د يو هيواد، د يو دولت اوپه ټوله کې د يو اولس د تاريخ ، فرهنگ ، شتمنيو او هر څه سره تړاو لري . نن ورځ ډير بنيادي او اساسي پوښتنه د افغان اولس له پاره هم داده چې يا به يو، يعني شتون اوهستي به لرو، او که په دې ډیره مهمه ، مساله سر نه خلاصوو نو طبيعي ده چې بيا به موجوديت نه لرو .

په دې اړوند غواړو خپلې انديښني د مسايلو په يادښت او د يو لړ فاکتونو په يادونه را پورته کړو .

په دې ليکنه کې لومړي دهويت په باب يو تيوريک نظر وړاندې کوو ، او بيا د خپل هيواد په مسايلو کې په تېره دا چې دهيواد هويت ته څه ستونزي راپيښې دي؟ ايا دا هويت به چې اوس دافغانستان په نامه ياديږي؟ .پر ځاى به پاتي شي؟،دوام به وکړي ؟ په دې خبرو رڼا اچول غواړو....

په لغوي لحاظ دهويت( identity)  کليمه چې له ( identities) څخه مشتق شويده دوه ماناوي لري . چې په ظاهر کې متناقضي دي لکه :

۱-  يورنگي او مطلقه برابري.

۲ ـ هغه توپيرونه چې دوخت په اوږدو کي دثبات اوتداوم استازيتوب کوي . سره له دي چې دواړه مفاهم يوله بله سره تناقض کې دي خو په اصل کې دوه اصلي اړخونه چې دهويت بشپړتيا څرگندوي او پرهغه تمرکز ولري دهويت د څرنگوالي په اړوند چې څه شې دې بيانيږي . خو لومړى لازمه ده چې د داسې موضوع په باب خبرې وکړو چې دارواپوهانو اوټولنپوهانو چې دهويت پيژندني سره مينه لري دهويت فردي اوټولنيز ځانگړنه را وسپړو .

ملي هويت يا هغه احساس چې يو فرد يې له خپل دولت يا ملت سره لري . دهغو ظهور او څرگندونه په سنتونو، دودونو ، فرهنگ ، ژبه يا سياست کي په ډاگه کيږي . ملي هويت دارواپوهني له پلوه دخبرتيا په نامه زموږ اودنورو په توپير کي جوتيږي .

د ېوي ټوليزي پديدې په توگه ملي هويت کولى شي د يوې پايلي په توگه دهغه عناصرو له حضوره او د «مشترکو وجوهاتو » څخه چې د خلکو په ورځنې ژوند کې را منځ ته کيږي لکه ملي سمبولونه . ژبه ، د يو ملت تاريخ ،ملي خبرتيا اولرغونو اثاروکې ځليږي .

ملې هويت په مثبت شکل کې کولي شي دهيواد پالني ، ملي غرور او د وطن او خلکو په وړاندې په مثبتو احساساتو کې وځليږي خو په افراطي بڼه کې په شوونيزم يا عظمت پالنه کې تظاهرکوي .

ملې هويت څرنگ رامنځ ته کيږي؟

 ملي هويت کومه ذاتي ځانگړنه نه ده بلکې دټولنيزو روابطو په اسا س يو نظام دى ، چې فرد په هغه مشترکو ټکو باندي تکيه کوي چې له نورو خلکو سره يې لري اودهغو په لړ کي گډ ملي سمبولونه ، ژبه ، د يو ملت تاريخ ،د وېني اونژاد ، موسيقي ، خوراک ، اود پخلي سبک په کې شامل وي . د بيلابيلو ټولنيزو اغيزو لاندي افراد عقايد ،ارزښتونه ، هيلې اواميدونه چې ديو فرد دملي هويت سره برابرښت ولري. همدارنگه ملي هويت په شخصي هويت کي دهغه ځاى نيسي افراد کله چې خپل ملت پيژني خپل عقايد او ارزښتونه له شخصي نظره له مانا ډک بولي اوهمدا کارونه اوارزښتونه په ورځني ژوند کې کاروي .

ملي هويت لکه نور ټولنيز هويتونه په خپل ذات کې يو لړ مثبت احساسات لکه غرور ، له خلکو او يا ملت سره مينه اود خپلو هيوادوالو په وړاندې دمسووليت احساس ايجادوي . د ملي هويت ټولنيز واله لکه د ملي غرور او بې بديله احساس دهيواد په وړاندې د ورونو اولسونو ترمنځ د برابري د ايجاد سبب کيږي او تر يو بيرغ لاندې ژوند خوند پيدا کوي . کله چې يو ملت د خپل بهرني دوښمن سره مخامخ کيږي نو نور هم اهميت پيدا کوي په معمول ډول د ټينگښت يو عامل هم د هيواد پالني د ملي هويت د حس پياوړي کوونکي و ي .

په هغه هيوادونو کې چې بېلابيل قومونه ژوند کوي که چيري اقليتونو ته پاملرنه ونه شي اوله هغو سره تبعيضي چلند وشي ، نو ملي هويت کمزوري کيږي . مرکزي دولتونه په تدريج سره خپل کنترول له لاسه ورکوي .فرد هم له دوه گوني احساس سره مخامخ کيږي نو دا هم دملي هويت دکمزورتيا سبب کيږي .

موږ او ملي هويت

د شلمي پيړۍ په سر کې کله چې دمشروطه غورځنگ په هلو ځلو هيواد د امان الله خان په زعامت ملي خپلواکي تر لاسه کړه دملت جوړوني پروسه چې لا تر مخه يو ډول پيل شوي وه د «امانيه دولت » په سقوط سره يو جريان په ټپه ودريد ، دا ځکه چې د ملت جوړوني پروسه د اقتصادي اوټولنيز پرمختگ لازمي ده . ديو عصري دولت نشتون هم يو عمده فکتور دي چې د سقوي اړودوړ نه وروسته تر ډېره وخته وځنډيد . د محمد ظاهر شاه دسلطنت په جريان او د دمو کراسي د لسيزي د اساسي قانون د انفاذ اويو لړ پرمختيايي پروژو په اساس دا پروسه بيا په حرکت راغله . خو د محمد داوود په له منځه تللو سره هيواد يو وار بيا د بحرانونو مرکز وگرځيد .

اصلاْ خو په واقعيت کې د دويمې نړيوالي جگړې وروسته افغانستان په مريي اونامريي ډول د لويو طاقتونو درقابت مرکز و . خو دا رقابت ډېر محسوس نه و . امريکايانو دهملند پروژه پر ځاى پريښوده . خو په هيواد کې يې دپاکستان په وسيله مذهبي تند لارو په روزلو پيل وکړ . دا پروسه نه يوازې په افغانستان کې بلکې په ټول منځني ختيځ کې هم وه . په مصر کې د اخوان المسملين وده او جريان را منځ ته کيدل چې د جمال عبدالناصر پر ضد يې سبوتاژ کاوه يو ښکاره مثال دي .لنډه دا چې کله په افغانستان کې مرکزي دولت کمزوري شو . نو مذهبي افراطيون په پاکستان کې روزل کيدل اودنيابتي جنگ له پاره چمتو کيدل . د دې سبب شو ، چې ملې تفرقو ته لمن ووهل شي . ژبني تعصبات چاغ شي ، مذهبي توند لاري اوج ونيسي او دترقي ضد اقدامات پلاني شي .

دپاکستان داسلامي ايديولوژي اصلي حاميان او نايبان يعني طالبان په واقعيت کې د ملي هويت دله منځه وړلو له پاره دواېنې(چنجي ) حيثيت غوره کړي دى . دوى د مذهب په نامه او د مذهب تر پردې لاندي هڅه کوي چې هغه فکتورونه را د مخه کړي چې د هيواد راتلونکي نسلونه خپل ملې هويت هير کړي ، خپل تاريخ له ياده وباسي. اود متحجرو او بې مغزه انسانانو په توگه له ځانه پردي شي .

اوس دهويت مساله او د ملي تواميت مساله د افغانستان له پاره يوازې فلسفي او ټولنپوهنيزه مساله نه بلکې يو ه سياسې اود مرگ او ژوند سوال دى . نن ورځ متحجر انکيزيسوني حاکمه ډله چې دافغانستان د خلکو په اورميږ يې پښې ايښي دي . ددې هويت دله منځه وړلو په لټه کې ده .څو مثالونه يې وړاندي کوو،

ښوونيز نصاب

دا يو عمده فکتور دي. نسلونه د يو هيواد د تعليمي نصاب په هېنداره کې هم ماضي گوري او هم مستقبل . ځکه هلته شتمني ده ، هلته تاريخ دى ، هلته فرهنگ دى اوهر څه .خو اوسني قرون وسطايي حاکمه ډله هڅه کوي چې دا نظام داسې جوړ کړي چې هر څه په اسلام کې را لنډ کړي . دا سمه ده چې اسلام دافغانستان منلې اوقبول شوى دين دى . خو هيڅکله په ټوله کې دافغان هويت استازي نه دى . دا يوه بهانه ده . له ديارلس سوه کالو را هيسې واقعي اسلام دافغان فرهنگ سره يو ځاى شوي خپل اعتدال يې ساتلي د نورو مذاهبو درناوې يې د اسلام دپيغمبر اوخلفاو د ارشاد له مخې کړي . خو اوس چې کوم حرکت روان دي په واقعيت کې دا تصور کيږي چې يو څه موده وروسته به راتلونکي نسل دافغانستان مشاهير ونه پيژني ، دافغانستان له فرهنگ نه به پردي شي اوداسي نور .

بله بيلگه يې د ښووني اوروزني مساله ده . همدا اوس چې په نجونود زده کړې دروازي تړل شوې ددې پايله به لس کاله وروسته څه وي ؟ طبعا نوى نسل به بې زده کړې را لوييږي . هغه ماشوم چې نن په شپږم ټولگي کې دي لس کاله وروسته به کاملاْ بي سواده وي نه به داکتر ،نه به انجنير او نه به ښوونکي وي . تير نسل به هم فنا کيږي نو ټولنه به په څه بدليږي ؟

راتلونکي نسل به احمدشاه بابا نه پيژني.ميرويس به نه پيژني .پير روښان خو به هډو مسلمان نه بولي . پاچا خان به هم دهندو ملگري بولي . دا ځکه چې تاريخ نه لولي .ميرمسجدي خان ، محمدشاه خان بابکر خيل ، وزير اکبر خان اونور اوان معاصر مشروطه غوښتونکي به نه پيژني بلکې يوازې خالد بن وليد،شاه دوشمشيره اونور عربان به پيژني لکه چې همدا اوس په لره پښتونخوا کې ورو ورو دپاچا خان دنامه ځاې ټيپو سلطان اونور نيسي ژبه يې هم له ياده ووځي .

ملي بيرغ : حاکمو حضراتو چې په لومړي قدم کې شل يوويشت کاله پخوا په دې هيواد حاکمان شول ، نو د ملي بيرغ جنډه يې بدله کړه . اوس چې بيا راغلل بيا يى دا نامقدس کار وکړ ، ملي بيرغ له يوې پيړې نه زياته موده کې د دې هيواد پيژندل شوې سمبول وو، او دى .خو دوى منع کړ .

تاريخي ابدات : کله چې يوويشيت کاله دمخه دوى حاکمان شول ، نو دباميانو بتان يې چې د دې هيواد د فرهنگ او د ماضي يو لاس ته راوړنه وه په بمونو والوزمله . ددې له پاره چې هيواد له خپلې ماضې سره بې رابطي شي .

د قومونو وحدت اويووالي : دقومونو نه وحدت اونه يو والې لا بله مساله ده . د پاشل کيدو او له منځه تللو . دوى حضرات چې هر کار کوي ، نو د پښتون په نامه يې کوي . نور متعصبين چې د پښتون ژبه او فرهنگ او نوم پرې ښه نه لگيږي هغوې هم دې اور ته لرگي اچوي . يعني چې حاکم حضرات پښتانه يادوي . خو دمسالي له ژورتيا نا خبره دي اوهغه دا چې ددوى موجوديت اصلن دپښتنو پر ضد يوه دسيسه ده . له يوې خوا پښتانه په ټوله کې د خپلو اعمالو په اثر د نورو قومونو اومليتونو دوښمان کوي چې د کورني جگړي په شرايطو کي يو له بله پوستکي وباسي او د جنوسايد اعمالو ته لاره اواره کړي . بله دا چې هغه کسان چې د نورو قومونو په استازيتوب دا خبره تکراروي په لوي لاس د تجزيي اوملي هويت له منځه تللو ته لاره هواروي ، طبعا چې د دې خبري شاته بيا هم هغه اهريمني طاقت پروت دى .

دهمدې لړيو په موجوديت کې به هيواد هغه خواته درومي چې نور به خپل هويت ،تاريخ ،جغرافيه او حدود له لاسه ورکوي .

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۲۴ـ ۱۱۰۷

Copyright ©bamdaad 2024

 

گذری به سفرپوتین به کشورچین

رنسانس چپ معاصر

 

احمد شاهین

منتخب روسیه ، پس از ادای تحلیف، بتاسی از توصیه زیوگانوف رییس حزب کمونیست انکشور بتاریخ ۱۶ می سال روان ترسایی به جمهوری خلق چین پاگذاشت. پوتین درحین بودنش در آن کشور حول مسایل کلیدی روابط میان دوکشور ، بویژه مسایل استراتیژیک جهانی مشمول نظم نوین و« عادلانه جهانی » با همتای خویش به گفت وگو پرداخت.

گفتمان نظام چند قطبی عادلانه جهانی ریشه در دیدگاه چپ دارد، که ازچندی  بدینسو وارد حوزه دیپلوماسی هردو کشور نیز گردیده وهمچنان برقلمرو روابط این کشورها با سایر کشورهای جهان سایه افگنده است.

دراین نوشتار تلاش برآن دارم تا به این سفر از زاویه کاربر کلید واژه ها  در پیوند منطقی با فرآیندهای جهانی که این بازیگران و قدرت های هژمون در آن نقش آفرینی دارند، بگونه آن نقش آفرینی دارند، بگونه ای موجز و تاویلی نیز بپردازم.

درحوزه اقتصادی کنفرانس پایانی گفت وگوهای هردو جانب ، روابط استراتیژیک دو کشور بویژه در پاسخ به تحریم های غرب را در نمودار رشد مبادلات تجارتی وسرمایه گذاری ها باورمندانه و با غرور به جهانیان نمود دادند .همچنان تولید ناخالص داخلی انها  در شرایطی که دنیای غرب با مشکل بدیهی ها (قروض )، آهنگ کم رشدی و تورم دست و گریبان است ،شاخص در حد کفایت و ناباورانه را تجربه میکند، تحریم‌ های غربی را به سخره می گیرد.

جدای ایماهایی دیپلوماتیک مانند در آغوش کشی هردو رهبر و استقبال گرم از پوتین در سرزمین اژدها ، حضور وسخنرانی ولادیمیر پوتین در نهاد تحقیقاتی نظامی چین ، پیام روشنی را به امریکا  ومتحدینش (غرب جمعی ) ارسال نمودند که  روابط استراتیژیک آنها را در حوزه نظامی به روشنی بازتاب میدارد، که اکنون وارد فاز جدید گردیده است.

همچنان حمایت روسیه از موضع چین واحد درمخالفت صریح به تحرکات امریکا در جزیره تایوان و پشتیبانی از حق جمهوری خلق چین  بر جزایر مورد اختلاف با فلیپین و دریای چین جنوبی بیدریغی حمایت ها در بستر روابط استراتیژیک را نیز نشانه می گذارد.

بحث نظام جهانی نوین عادلانه آن کلید واژه ایست که دراین پسین ها در صفحه ادبیات سیاسی هردوکشور به  وفرت دیده میشود.هر دو از نظام عادلانه تعریف ضدامپریالیستی و ضد استعماری را به نمایش میگذارند، که سردرادبیات چپ کلاسیک دارد. امروزه نیز چپ ها و ناسیونالیست ها درجهان تقریبا به همان مفهوم آنرا بکار میبرند. اکنون همچنان کاربرد واژه های استعمارزدایی و نظام عادلانه جهانی براساس حقوق برابر، بن‌ مایه روندی را میسازد که نحله فکری چپ را باز تاب میدارد.

حضور معاون زیوگانوف در ترکیب هیات بلند پایه روسیه در سفر رییس جمهور پوتین به چین ، نیز پیوندی او را با اتحادیه میهن پرستان روسیه  که اکنون تمام قد درحمایت ازاو قراردارد ، گرایش مسلط چپ در سیاست های کلان آن کشورا به گونه ‌نمادین بر رخ میکشد.

اما در داخل روسیه :

اقدامات قاعده مند در راستای کنترول اولیگارشی ها ، از جمله تصویب قانون وضع مالیات بر اولیگارشی ها و اشخاصی با درآمد کلان به سود لایه های کم درآمد، افزایش معاش متقاعدین ، توجه به نسل جوان ، خانواده‌ها ،افزایش وتوسعه  خدمات اجتماعي ، تدابیر در جهت فقرزدایی، رفاه شهروندان...، سبدی از رویکردهای چپ در بغل دولت فدراسیون روسیه به رهبری پوتین را به تصویر می‌ کشد. بخش بزرگ از رویکردهای یادشده بر گرفته از برنامه پیشنهادی ایست که قبلا توسط رهبر حزب کمونیست روسیه به رییس جمهور پوتین سپرده شده بود نیز مصداق مدعای یاد شده است.

گرچه در ترکیب کابینه ای کنونی وزیری از حزب زیوگانوف دیده نمیشود ولی درارگان نظارت بر کارکرد حکومت اعضای حزب حضور معناداردارند.

با این احتساب ،ما شاهد نمودهای از همگرایی چپ با دولت زیر رهبری پوتین استیم که روسیه امروز را باز تعریف مینماید.

بی گمان از بطن این فرایندهمگرایی ، روسیه ای قدرتمندتر از امروز زاده خواهد شد. هچنان بی تردید در پهنه ای جهانی دو ابرقدرت ـ روسیه و چین  ـ در بستررفتار و همگرایی استراتیژیک، نظم جهانی نوین را بر مبنای تفکر چپ باز آفرینی خواهند کرد.

غرب گرچه این قطب را بعنوان واقعیت زمخت پذیرفته است، ولی تا اکنون با آن کنار نیآمده که بحران در کره خاکی از اوکرایین تا غزه ، تایوان و منطقه ما سردر آبشخور این بینش هژمونیک غرب جمعی دارد.

اما چپ امروز:

کنونیت چپ نه در قالب ایدیولوژی و بویژه بینش تکفیری کلاسیک ، بل در خوانش پایگاه فکری آن که آمیزه ایست از گرایش ضدامپریالیستی  دادخواه و ناسیونالیسم، باز تعریف میشود .

گرچه این نیروها روابط اندام وار و اورگانیک در شمایل انترناسیونالیزم در گستره ای جهانی ندارند ومنظومه ای هنجاری خود را تا هنوزنساخته اند، اما در آوردگاه نبرد قدرت توانمند وارد شده اند.

انتخابات پسین پارلمان اروپا و دگرگونی های قاره افریقا رخنمایی آغازین این روند است.چپ گرچه وارد رنسانس حیات خود گردیده ، اما به خوانش هویتی جدید سخت نیاز دارد.

نکته اینکه روسیه وهمچنان چین به آوردگاه و ترند چپ معاصر در حال تبدیل شدن است.

ویرایش متن از: د.کرنزی

 

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۴ـ ۲۴۰۶

 Copyright ©bamdaad 2024