هنوز معلوم نیست که رفتن اسد برآمده از کناره گرفتن و عقب نشینی ارتش بود یا این عقب نشینی خود حاصل یک تفاهم. ولی نحوه رفتن اسد بر روی گرایش های آینده سوریه تاثیر معین و جدی خواهد داشت. کناره گیری اسد به شکلی انجام شد که احتمال لیبیا یا عراق شدن سوریه را کاهش داد (نه اینکه منتفی کرده باشد).
سوریه نه بدون حکومت شد، مانند لیبیا و نه اشغال کامل مانند عراق. این نشان می دهد که هم دیپلوماسی روسیه و ایران از یکسو، و هم اسد و ارتش سوریه و طیفی از مخالفان آن، از سوی دیگر، در شرایط قرار گرفتن دربرابر عمل انجام شده، سطح بالاتری از پختگی را از خود نشان دادند. بویژه اینکه شرایط کنونی با شرایط سال ۲۰۱۳ ترسایی که داعش یعنی دولت اسلامی عراق و شام قصد تصرف سوریه را داشت تفاوت اساسی دارد. ما اکنون با یک نیروی سوری روبرو هستیم و نه نیرویی که بنام سوریه و عراق قصد جذب ارتش صدام حسین و سپس حمله به ایران را داشت.
وضع اکنون درسوریه به شکلی است که راه آینده مترقی در آن بطور کلی مسدود نیست. سوریه همچنان دو آینده می تواند داشته باشد : یا حکومتی در آنجا برقرار شود که بخواهد و بتواند وحدت و حاکمیت ملی آن کشور را حفظ و تحکیم کند ، یا حکومتهای ضعیف و پراکنده که نتوانند یا نخواهند این حاکمیت ملی را تامین کنند. نحوه تنظیم سقوط بشار اسد بیشتر نشاندهنده نوعی تفاهم داخلی یا جهانی (یعنی متحدان سوریه) بر سر راه اول است، ولی پیامدهای این سقوط درها را برای راه دوم می تواند بیشتر باز کند.
اتفاقی که اکنون افتاده این است که نیروهای تحریر الشام یعنی بخش سوری و عربی مخالفان اسد امکان یافتند بدون مقاومت و خونریزی پایتخت را تصرف کنند. این دو پیامد دارد: اول اینکه تحریرالشام بدون نیاز به پشتیبانی و وابستگی ترکیه یا امریکا توانست قدرت را در سوریه بدست گیرد و این زمینه یی استقلال و تقابل آینده آن با امریکا و ترکیه و اسراییل را برای تامین وحدت سوریه می تواند تا حدودی فراهم کند. دوم اینکه امکان یک وحدت یا ادغام نیروهای مسلح مخالف سوری با ارتش و در ارتش سوریه را بوجود آورد که در اینصورت می تواند قدرت این ارتش را بارها بیش از گذشته کند. یکی از دلایلی که اسراییل شروع به حمله نظامی و بمباران سوریه کرده ناشی از نگرانی از چنین آینده ایست. اقدامی که تضادها در صفوف اسلامگرایان سوری میان خود و با اسراییل را بیشتر می کند.
از سوی دیگر نخستین اقدامات و فرامین دولت جدید نیز ظن یک تفاهم را تقویت می کند. ابقا نخست وزیر سوریه در مقام خود، تاکید بر آزادی همه ادیان، از جمله شیعیان و مسیحیان، تاکید بر احترام به پوشش زنان و اجباری نبودن حجاب، حتا تکذیب وجود زندان های مخوف و مخفی در سوریه و ... نشان می دهد که از یک طرف حاکمان جدید به حکومت کردن بر سوریه می اندیشند و نه ویران کردن آن، و از طرف دیگر بدنبال جذب هوادران دولت اسد یعنی بخش وسیعی از مردم سوریه به بهای از دست دادن افراطی ترین هواداران مذهبی خود هستند، و حتا شاید به همکاری با شخص بشار اسد نیز می اندیشند.
از سوی دیگر امریکا و اروپا اعلام کرده اند که جبهه النصره یا تحریر الشام را همچنان یک گروه تروریستی می دانند. معنای این سخن آن است که اگر جولانی رهبر این گروه تسلیم خواست های امریکا نشود و حاضر به پذیرش منافع امریکا و تجزیه و غارت نفت سوریه نشود حکومت او را تروریستی اعلام خواهند کرد و حتا جان خودش هم در خطر خواهد بود.
بنابراین، هر نیرویی با هر عنوان و ایدیولوژی که بخواهد در سوریه حاکمیت ملی آن کشور را برقرار کند با مقابله و مخالفت غرب مواجه خواهد شد و اگر الجولانی همین مسیر را ادامه دهد از نظر امریکا و غرب و ترکیه جایی در آینده سوریه، و هیچ راهی نخواهد داشت که برای حفظ خود و حاکمیت ملی خود به ایران و روسیه متکی شود، یعنی کشورهایی که هم در وحدت ملی سوریه منافع دارند، هم می خواهند و هم می توانند به سوریه کمک کنند. در غیراینصورت باید منتظر هرج و مرج و لیبیایی شدن سوریه باشیم.
همه اینها نشان می دهد که منطق سیاست خارجی حکومت هر کشور عمدتا از تاریخ و ژیوپولیتیک آن کشور ناشی می شود و نه صرف ایدیولوژی و سمتگیری رهبران آن. آنان که این را نفهمند مانند یلتسین و گورباچف کشور خود را بباد می دهند. اینان نفهمیدند که امریکا و غرب و ناتو با کشور اتحاد شوروی و روسیه مخالف است و نه فقط با ایدیولوژی کمونیزم. با کمونیزم از این جهت مخالف است که این کشور را که از نظر آنان بزرگ است و باید تجزیه شود، حفظ و متحد کرده است. به همین دلیل پس از دو دهه ویرانی، رهبران روسیه و پوتین بتدریج بازگشتند به همان منطق اتحاد شوروی. بازگشتند به تجدید دوستی با کشورهای آسیایی و افریقایی و متحدین سابق خود و ایستاده گی در برابر غرب.
همین وضع اکنون در مقابل سوریه قراردارد. اگر سوریه بخواهد یک کشور مستقل و دارای حاکمیت باشد هیچ راهی ندارد که در برابر امریکا، اسراییل و ترکیه که خواهان تضعیف و تجزیه آن هستند با روسیه و ایران و چین و کشورهای نظیر که در برابر سلطه غرب ایستاده اند همکاری کند و متحد شود. به این ترتیب فرق نمی کند که رهبر سوریه بشار اسد باشد یا الجولانی، لاییک باشد یا اسلامگرا.
همین وضع درباره خود ایران نیز عینا وجود دارد. هر نیرویی که در ایران سر کار باشد و بخواهد ایران را حفظ و یکپارچه نگه دارد، در وضعیت کنونی راهی ندارد جز برقراری نزدیکترین اتحاد با روسیه و چین. ربطی به این ندارد که حکومت اسلامی باشد، یا لاییک یا سلطنتی یا جمهوری یا سوسیالیستی. برخی در ایران همانطور که وضعیت و مسایل روسیه و سوریه را نفهمیدند، مسایل ایران را هم نفهمیدند و نمی فهمند. امریکا و اروپا ایران را یک کشور بزرگ و قوی می دانند که باید تجزیه و کوچک شود. هرکوششی برای ایجاد اتحاد با تکیه به غرب همانقدر کوته بینانه است که فکر کنیم امریکا حاضر است به اسد یا الجولانی یا هر رهبر مذهبی یا لاییک سوریه برای برقراری حاکمیت ملی در آن کشور کمک کند.
حوادث آینده سوریه چشم خیلی ها را هم در سوریه و ایران باز خواهد کرد، ولی نه آنها که در ندیدن واقعیت منافع دارند. همآنها که به مساله رابطه با غرب از زاویه خود و خانواده خود و حساب های بانکی و توهماتشان نگاه می کنند نه از زاویه واقعیت و منافع عموم مردم ایران. / راه توده
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۴ـ ۱۱۱۲
Copyright ©bamdaad 2024
فرماندهی مرکزی ایتلاف نیروهای مقاومت فلسطین تأیید کرد که تجاوز صورت گرفته توسط سازمان های تروریستی در ولایات حلب و حما بخشی از یک طرح امریکایی-«اسراییلی»- ترکی است که در چارچوب جنگ تجاوزگری علیه نیروها و کشورهای محور مقاومت انجام میشود.
فرماندهی مرکزی این حمله تروریستی را جزیی از جنگ جنایتکارانه ای دانست که رژیم صهیونیستی علیه فلسطین و لبنان آغاز کرده است، پس از آنکه در دستیابی به اهداف خود در این دو منطقه ناکام مانده است. این فرماندهی تأکید کرد که این تجاوز، که با حمایت رژیم ترکیه، دولت امریکا و رژیم صهیونیستی صورت گرفته، نقض حاکمیت ملی سوریه به شمار می رود. همچنین این اقدام را حرکتی بی پروا و نادرست از سوی این سازمانهای تروریستی و حامیان آنها توصیف کرد که در سوریه نیز به اهداف خود نخواهند رسید، همان گونه که در فلسطین و لبنان شکست خوردهاند.
این بیانیه بر همبستگی ایتلاف نیروهای مقاومت فلسطین با سوریه تأکید کرد و خاطرنشان ساخت که سوریه از سال ۲۰۱۱ طرح «خاورمیانه جدید» را ناکام گذاشته است.
در بیانیه همچنین آمده است که ملت سوریه، که در طول ۱۳ سال گذشته در برابر تمامی تلاشهای خصمانه مقاومت کرده است، تسلیم نیروهای درگیر در این جنگ منطقهای و بینالمللی نخواهد شد. افزون بر این، تصریح شده که سوریه با تکیه بر ملت، ارتش و رهبری شجاع خود، این تجاوز جدید را نیز شکست خواهد داد.
توضیح:
ایتلاف نیروهای مقاومت فلسطین یک سازمان مستقر در دمشق است که متشکل از گروههای مختلف فلسطینی است. این ایتلاف شامل گروههایی همچون حماس، جهاد اسلامی فلسطین، جبهه مردمی برای آزادی فلسطین – فرماندهی کل (FPLP-GC) ، فتح انتفاضه، جبهه مردمی برای آزادی فلسطین (PPSF)، الصاعقه، جبهه آزادیبخش فلسطین (FLP) و حزب کمونیست انقلابی فلسطین می شود. این ایتلاف مشابه نیروهای ملی و اسلامی فلسطین است، اما تعداد گروههای کمتری را در بر می گیرد.
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۴/ ۲۴ـ ۰۹۱۲
Copyright ©bamdaad 2024
نابود باد رنجهای بیکران مردم افغانستان !
داکترنثار احمد صدیقی
وظیفه خود میدانم تا خاطرات و دیدگاه مستقل و شخصی خود را در رابطه با شخصیت گرانقدر زنده یاد ببرک کارمل، خدمت شما خواننده های محترم تقدیم بدارم.
انسانهایی که خود را وقف جامعه انسانی برای تربیت و پرورش افراد سالم جامعه نمایند جاودانه میشوند، نبود فزیکی چنین انسانها نقطۀ پایانِ نیست، بلکه نبود چنین انسانها سرآغاز یک رستاخیز بزرگِ دیگر و نجات بخش میگردد، زیرا انسانهای با اندیشه و هدفمند را پرورش میدهند و جامعه را بسوی روشنگری و روشن اندیشی هدایت مینمایند. با گذشت زمان کامیابی، نفوذ و اقتدار نیکخواهی انسان متفکر و دارای اندیشه انسانی عظیم تر میگردد.
ببرک کارمل یکی از این تبار مردان تاریخ است، کارمل روز بروز در چشم اهل دل و در متن تاریخ ما برجسته تر و درخشان تر می گردد. به منظور ادا دَین میخواهم چشمدید و برداشت های خود را در رابطه با برخورد اجتماعی و دیدگاه های کارمل صاحب که در حافظه ام حک شده است برای شما خواننده ها بازگو نمایم، به باور کامل یادداشت زیر شمه ای از سجایا و دیدگاه های آن بزرگمرد تاریخ است.
از سال ۱۹۹۲ برای شش سالیکه در ولایت بلخ زنده گی میکردم، گاه گاهی به شهرک مرزی حیرتان میرفتم، جناب کارمل صاحب هم مانند من و ده ها هزار شهروند کشورما جزیی از بیجا شده گان شهر کابل بود، بارها نزد زنده یاد کارمل صاحب درمحل اقامت شان رفته ام، در آنجا از حالت صحی اش آگاهی یافتم. از نظر مسلکی چون مریضی اش به بخش جراحی ارتباط میگرفت و در مورد مریضی اش با خود جناب کارمل صاحب صحبت نمودم، با اعتمادی که همه بالای من داشتند، وظیفه گرفتم که داکتر معالج کارمل بزرگوار باشم.
در مورد بیماری اش چیزی زیاد نمیخواهم بگویم، صرف یادآوری میکنم که مشکل در سیستم بولی و هم تغییرات در وظایف جگرش موجود بود. من روزها نزدش میرفتم و سیر مریضی اش را تحت نظر داشتم، این کار را بخاطر دو موضوع میکردم؛ یکی اینکه داکتر معالجش بودم و همه چپن سفیدان به سوگندنامه هیپوکرات صادق اند که به مریض به موقع کمک نموده و برای صحت اش مفید واقع شوند، دوم اینکه من اعتماد و اعتقادی که به شخص رفیق کارمل داشتم خود را بالاتر از آنچه که وظیفه ام بود موظف میدانستم تا بتوانم خدمات بیشترِ طبی را برایش انجام بدهم. زمان بندی صحبت هایش را مشترکآ تنظیم میکردیم، مداخلات جراحی که اشد ضرورت بود نزدش اجرا میگردید، با دوکتوران و متخصصین همین رشته ارتباط تامین نموده مشوره های لازم میگرفتم و مشترکآ با آنها جناب کارمل صاحب را تحت بررسی صحی و معاینات طبی قرار میدادیم تا بتوانیم خدمات طبی هرچه بیشتر را برایش انجام بدهیم.
در جریان همین مدت من شاهد بودم که شهروندان ما از ولایات مختلف، جوقه جوقه بدیدن رفیق کارمل می آمدند، این رفیق گرانقدر ما با وجود مریضی جانکاهی که داشت همه مراجعین را با پیشانی گشاده و محبت می پذیرفت و به هیچکس جواب رد نمیداد. علمای دینی که مراجعه مینمودند صرف نظر از اینکه از کدام مذهب و یا فرقه اند، با صمیمیت و محبت همه ی آنها را به آغوش میگرفت و برخورد یکسان با همه ی آنها داشت. شخصی بنام مولوی کلدار که موهای سر و ریش او کاملاً سفید شده بود و یکی از متنفذین محلی بود حد اقل هفته یکبار نزد زنده یاد کارمل صاحب میآمد و باهم صحبت میکردند.
دانشمندان، استادان، محصلین، کارمندان دولتی، کسبه کاران، کارگران، دهاقین، بیجاشده ها، مهاجران، . . . گروپ گروپ میآمدند و کارمل عزیز با همه ی این کته گوریها با درنظرداشت تخصص، امکانات و رسالت شان برای شگوفایی و آبادی کشور صحبت های رهنمودی و استقامت دهنده میکرد. رفیق کارمل در وجود هر افغان، یک شهروند دارای شخصیت، تاریخ و ظرفیت های خودش را میدید صرف نظر از اینکه او به کدام قوم، منطقه، مذهب و یا فرقه تعلق دارد. در طی همین مدتی که خودم شاهد صحبتهای رفیق کارمل بودم اعتقادات رفیق کارمل برایم قابل فهمتر و واضحتر شد، او میخواست که یک حزب سراسری واحد، ترقیخواه، دموکرات، عدالت پسند، وطندوست و متعهد به مجموع سنن، عنعنات پسندیده، آرمانها و آرزوهای زحمتکشان کشور داشته باشیم ، بایدیک نهضت فراگیر را ایجاد کنیم و افغانستان را دوباره آباد سازیم.
رفقا و دوستان عزیز!
با سپری شدن زمان وضع صحی رییس جمهور اسبق کشور، این شخصیت بزرگوار در تاریخ، خرابتر شده میرفت که ناشی از عدم دسترسی ما به تجهیزات مسلکی، وسایل تشخیصی، ادویه و شفاخانه مجهز بود، بنابر آن ما مجبور شدیم تا جهت ادامه تداوی جناب کارمل صاحب را به ماسکو انتقال دهیم.
کارمل عزیز هیچگاهی نمیخواست تا از کشور خارج شود، او میگفت: « من هیچ امتیازی بالاتر از یک شهروند عادی کشورم ندارم، آنهایی که در این کشور با این وضع زنده گی میکنند من هم میخواهم در کشورم بمانم و از همین امکانات مستفید شوم، نه بیشتر. »
لحظات آخری که از شهرک حیرتان بطرف ترمز شهرک مرزی اوزبکستان حرکت میکردیم، در هنگام خدا حافظی طفل کوچکی که در حدود چهار سال داشت نزد کارمل صاحب آمد، رفیق کارمل عزیز ما با وجود ناتوانی جسمی که داشت این طفلک را در آغوش خود گرفت، طفل پرسان کرد: بابه جان کجا میروی؟
کارمل صاحب فرمود:
برای چند روز بخاطر مریضی ام میروم و زود دوباره برمیگردم. او امیدواری داشت که دوباره به کشور برمیگردد.(در دی وی دی سفر رفیق کارمل میتوانید این صحنه را مشاهده کنید).
من بعد از گذشت سه ماه، از کشور به شفاخانه ایکه رفیق کارمل در آنجا بستربود رفتم، جناب کارمل صاحب بمجرد دیدن من بعد از احوالپرسی فرمود که: « تداوی ام ختم شده است و مرا دوباره به کشورم ببر که به همان طفلکی که وعده داده ام باید زود برگردم، چهره اطفال وطنم از مقابل چشمانم دور نمیشوند.»
من منحیث کسیکه تا این حد با رفیق کارمل عزیز نزدیکی حاصل نموده بودم او را یک انسان با اراده، آرمانگرا، صادق به وحدت ملی، صادق به وطنپرستی، دور از تفرقه و سمت گرایی، دور از تعلقات محلی، منطقوی، زبانی و فرهنگی یافتم.
از رفیق کارمل یاد گرفتم که: « یک مضمون واحد ما را باهم پیوند میدهد، این مضمون واحد عبارت از تجدد گرایی، دادخواهی و عدالت پسندی است، این مضمون انسانی، این روح تجدد خواهی و ایثار مارا به هدف، نیاز و آرمانهای همه زحمتکشان میرساند.»
او میگفت:
« ما تعهد داده ایم تا همه ای ما و شما مشترکآ افغانستان نوین را آباد میسازیم، شما شهروندان افغانستان عزیزما، این وظیفه را با مساعی مشترک تان و بشکل دسته جمعی به سر برسانید و این روحیه را با صداقت، پاکی و امانت داری به نسل های بعدی انتقال دهید و این کشور آزاده گان را شگوفان سازید».
وی خواهان تحولات گسترده فرهنگی بر اساس استفاده از تمام دستاوردهای علمی و تخنیکی و تمدن بشری بود. این، چهره واقعی یک رهبری است که من به مثابه یک داکتر که در خدمت ایشان بودم و صادقانه توضیح کردم.
رهبر واقعی زحمتکشان کشور ما را باید شناخت و دیدگاه ها و شیوه های کرداری وی را در روشنایی واقعیتهای زنده گی مورد ارزیابی و استفاده قرار داد.
برای تحقق یافتن آرمانهای زنده نام ببرک کارمل، این تفکر مانده گار و جاودانه، مبارزه صادقانه و پیکار عادلانه خود را ادامه خواهیم داد.
این زنده گی در گذر و ناپایدار، برای انسانها بسیار عزیز است و هر کسی آن را به ساده گی سپری نمیکند، ولی ببرک کارمل از زمره آن سرشته هایی از انسانیت بود که زنده گی خود را سراسر در گرو وطن و زحمتکشان آن گذاشت، همچنان، این وطن مرد پرور و حق شناس او را تا پهنا ها و تا بلندی های زنده گی گرامی دارد و خواهد داشت. ببرک کارمل یار کارگران و دهقانان، زحمتکشان، دلسوز و مددگار مردم، رهبر روشن ضمیر یک کشور بود.
سخنران آتشین، بی بدیل، رهبر آگاه آینده نگر، سیاستگذار هوشمند و انسان آراسته به فضایل والای انسانی.
( ببرک کارمل میراث بزرگی از تاریخ معاصر کشورما برای همه ترقی خواهان و عدالت پسندان است.)
مرد نمیرد به مرگ،
مرگ از او نامجوست
نام چو جاوید شد،
مردنش آسان كجاست
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۴ـ ۰۳۱۲
Copyright ©bamdaad 2024
فـرصتی که فـردا نخـواهـد بـود
یادداشت یک رفیق
(۴)
پس از فروپاشی ساختار حاکم ایدیولوژیک در قلمروی احزاب چپ جهانی، همه ای آنها با باز تعریف هویت در آوردگاه دینامیزم تکاپوی سیاسی روبرو گردیدند. بویژه این بحران در کشورما زمانی عمیق تر شد که حاکمیت حزب وطن از هم پاشید. وتا اکنون پاسخ قابل قبولی برخاسته از عقل حسابگربه عنوان شناسه ای این طیف ارایه نشده است .
حال که فضایی پسا دولتی زیر سایه ناتو درکشور حاکم گردیده، پاسخ به پرسش یادشده به نیاز تاریخی در برابر مجموعه ای یادشده بیشتر الزامیت یافته وهمچنان آدرس وشناسه ای واحد از این طیف نیز یک مبرمیت زمانی است.
ترقیخواهان افعانستان میتواند بازتاب یک چترهویتی برای این مجموعه مطرح گردد. این گفتگان نه اینکه رسا و مناسب میباشد ،بلکه دیدگاه این ظرفیت را در برهه کنونی تاریخی به گونه ای نمادین بازتاب میدارد که بی تردید مقوله ای پیچیده ای نیز نمی باشد .
ترقی عدالت محور، باورهای مجموعه یادشده را به گونه ای معنادار در بطن داشته، که پذیریش آن به بحران هویتی نیز نکته ای پایان می گذارد.
هر نوع مانور، همایش، برآمد ... زیر نام سازمان های جداگانه به روند یکپارچگی زیر چتر ترقیخواهان اسیب میرساند . با توجه به اینکه فعالیت احزاب در داخل کشور با ممنوعیت راستا دارد هر تلاش زیر نام احزاب در خارج کشور ، آسیب پذیری و اسیب رسانی به این مجموعه در بستر ملی را فزونی میبخشد. ترقیخواهان افغانستان نه یک ساختار مشمول احزاب و ایتلاف نبوده بلکه یک چتروبستر وسیع هویتی برای این مجموعه میباشد.
تلاش هایی میراث برآن حکمرانی ناکام و فاسد زیر سایه ای سنگین ناتو در افغانستان ، بقولی « دیدن کنجاره در خواب گاو » است.
نباید در دام این عوام فریبان ومهره های سوخته گرفتارو ابزاری در دست آنها گردید.
تا هنوز« نقشه ای راه » که حاصل توافق بازیگران منطقه و فرامنطقه باشد ، تدوین نگردیده لذا «سکوت معنا دار» بعنوان یک رویکرد منطقی تا اکنون الزامیت ترقیخواهان است .
آنانیکه با ایجاد چترترقیخواهان در مخالفت اند وپایش خود را در بیرون از آن می جویند ، هنوز درگیر محدوده ، جزمیت وتعصب فکری گذشته اند. مسلماْ حرکت در این مدار نه تنها به مجموعه ترقیخواهان آسیب میرساند ، بلکه سوگمندانه این افراد را نیز بکنار این فرایند میکشاند .
تعمیق به پراکنده گی وعبور از آن به چتر ترقیخواهان آغاز روند برای پکپارچگی بعنوان نشانه ای از تعمیق است که بایستی به درک ملموس همه تبدیل شود.
اکنون فرصت است و فردا نخواهد بود!
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۴ـ ۰۷۱۲
Copyright ©bamdaad 2024
اتحاد نامقدس میان انگلیس و فرانسه
سرگیی ستروکان
امانویل مکرون، رییس جمهور فرانسه و کایر استارمر، صدراعظم بریتانیا، وارد یک « انتانت » کوتاه نمادین قرن بیست و یکم شدند که نه به یک « اتحاد سه گانه » (در جنگ اول جهانی با روسیه )، بلکه به یک « اتحاد دوگانه »" موقعیتی تبدیل شد.
امانویل مکرون، رییس جمهور فرانسه، در اولین گفتگوی تیلفونی خود با دونالد ترامپ، رییس جمهور منتخب امریکا، خواست تا از روسیه در ارتباط با وضعیت اوکرایین امتیاز بگیرد.
این بار نه همراه با روسیه که سربازانش بیش از یک قرن پیش در میدان های جنگ جهانی اول خون خود را ریختند تا متحدان غربی از شکست نجات یابند، بلکه در برابر آن باید قرار بگیرند.
رهبران فرانسه و بریتانیا برای اولین بار پس از چندین دهه، با شرکت در جشن یکصد و ششمین سالگرد آتش بس در پاریس که به جنگ جهانی اول پایان داد، به صراحت اعلام کردند که نباید آتش جنگ در اوکرایین خاموش شود.
همانطور که آنها در پاریس و لندن معتقدند، تاریخ، تاریخ است و برگزاری مراسم در دروازه پیروزی در پایتخت فرانسه یک یاد بود از گذشته است اما درگیری نظامی در اوکرایین طبق برنامه باید پیش برود.
در این راستا، « توافق » مکرون و استارمر، در شعله ابدی بر سر مقبره سرباز گمنام جنگ جهانی اول به درک مشترک رسیدند که متحدان غربی باید بدون ترس از تشدید تنش با روسیه برنامه ریزی کنند. یعنی گام برداشتن به سوی جنگ جهانی سوم که این چنین منطقی وحشیانه و هیولایی است.
در همین رابطه دفتر صدراعظم بریتانیا پس از دیدار رهبران دو کشور در پاریس گزارش داد، رهبران مذاکرات را با بحث در باره وضعیت اوکرایین، از جمله بهترین راه برای تقویت موقعیت اوکرایین قبل از شروع زمستان آغاز کردند.
بر اساس تصمیمات گرفته شده فرانسوی- بریتانیایی، ارتش شکست خورده اوکرایین در ماه های زمستانی کارزار نظامی ۲۰۲۴- ۲۰۲۵ ترسایی باید با این دل گرم شود که به زودی امکان استفاده از سلاح های دوربرد برای حمله به خاک روسیه، توسط موشک های « توفان سایه » بریتانیایی را خواهد داشت.
یک سوال اصلی که طی روزهای اخیر روزنامه تلگراف به طور گسترده در مورد آن بحث کرده این است: آیا ماکرون و استارمر با تلاش های مشترک خود می توانند رییس جمهور امریکا جو بایدن را قبل از ترک کاخ سفید در جنوری سال آینده متقاعد کنند تا ممنوعیت استفاده از سلاح های دور برد « سایه توفان » به خاک روسیه را لغو کند؟
همانطور که تلگراف دراین زمینه خاطرنشان می کند، بدون موافقت ایالات متحده امریکا ، نمی توان به کیف برای استفاده از موشک های دوربرد انگلیس چراغ سبز نشان داد. اجازه واشنگتن ضروری است زیرا این موشک ها تنها می توانند در ارتباط با سیستم های هدایت شونده امریکایی مورد استفاده قرار گیرند.
با این حال، در ارتباط با این موضوع، علاوه بر یک جنبه صرفا نظامی، یک جنبه ژیوپولیتیکی کلیدی نیز وجود دارد. ظاهراً برای ماکرون و استارمر اساساً مهم است که این گام تصمیم مشترک متحدان یورو- آتلانتیک به نظر برسد که بیانگر اراده شکست نا پذیری غرب جمعی در مبارزه با روسیه است.
به گفته پاریس و لندن، این اراده باید همچنان توسط پرزیدنت بایدن نشان داده شود که در فبروری سال ۲۰۲۲ ترسایی یک ایتلاف ضد روسیه را ایجاد کرد اما امروز هنوز از تشدید کنترول نشده هراس دارد و از تصمیمی ناگزیر که ناتو را در تضاد مستقیم با مسکو قرار می دهد دوری می گزیند.
با توجه به اینکه دونالد ترامپ، رییس جمهور تازه منتخب ایالات متحده که وعده داده است « به همه جنگ ها پایان دهد »، در ۲۰ جنوری سال آینده در دفتر بیضوی شکل کاخ سفید صندلی خواهد گرفت اما گویا مکرون و استارمر برای تداوم جنگ در اوکرایین عجله دارند.
آنها کاملاً آگاه هستند که پنجره فرصت برای ادامه درگیری با روسیه ممکن است به زودی بسته شود. در این صورت، این آخرین فرصت دستیابی به توافق با بایدن در مورد « طوفان سایه » *است. مطمین شوید که قبل از رفتن، با صدای بلند در را به هم می زند و همه کارت ها را برای ترامپ به هم زده و او را از ابتکار استراتیژیک خود محروم می کند. با عملی شدن این تحول، یک جنگ تمام عیار بین غرب و روسیه به سناریویی برنامه ریزی شده و بدون جایگزین برای دولت جمهوری خواه آینده در کاخ سفید تبدیل خواهد شد.
این همان چیزی است که ماکرون و استارمر در سالگرد پایان جنگ جهانی اول در پاریس به آن دست یافتند.
* با اجازه کاخ سفید از این راکت ها نیز در برابر روسیه استفاده شد.
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۴ـ ۲۷۱۱
Copyright ©bamdaad 2024