کارشناسان چینی:

حمایت یکجانبه امریکا از اسراییل آتش تنش‌ها را شعله ‌ورتر می‌ کند

 

به باور کارشناسان چینی، تصمیم یکجانبه امریکا برای ارسال سلاح و کشتی جنگی به اسراییل پس از حملات حماس، آتش تنش‌ها را شعله‌ ورتر خواهد کرد که منجر به بحران انسانی بیشتری خواهد شد.

به گزارش گلوبال تایمز، به گفته کارشناسان چینی پاسخ اشتباه واشنگتن برای ارسال سلاح به اسراییل پس از حمله غافلگیر کننده منجر به افزایش تنش ها و شعله ورتر کردن آتش درگیری می شود که خود بحران انسانی بیشتری را ببار خواهد آورد. این واکنش اشتباه امریکا نیز نشانگر سیاست های شکست خورده این کشور در خاورمیانه است.

با تکرار تاکتیک شعله ورتر کردن آتش جنگ که در مناقشه اوکرایین و روسیه نیز انجام داد، امریکا می خواهد کشورهای دیگر از جمله چین را نیز برای اقدامی مشابه تحت فشار قرار دهد تا حماس را محکوم کنند. امریکا می خواهد از نظر اخلاقی چین را از ماجرا دور کند. اما سفر چاک شومر سناتور امریکایی می تواند دریچه دید واشنگتن برای درک موضع چین درباره مناقشات منطقه خاورمیانه را روشن کند.

لوید آستین وزیر دفاع امریکا روز یکشنبه گفت فرمانی برای ناوهواپیمابر جرالد آر فورد و ۵ موشک هدایت شونده کروز و ناوشکن که درحال حاضر در دریای مدیترانه هستند صادر کرده تا به بخش شرقی این دریا نزدیک اسراییل بروند.

حماس روز یکشنبه اعلام کرد امریکا با اعزام ناو در مناقشه و حمله به مردم فلسطین مشارکت دارد.

مایو نینگ سخنگوی وزارت امورخارجه چین روز گذشته در پاسخ به اظهارنظر درباره ارسال تجهیزات نظامی از سوی امریکا به اسراییل گفت چین باور دارد گفت وگو و مذاکره راه های اساسی برای حل مساله است. وی همچنین افزود: « ما از همه طرفین می خواهیم با اعلام آتش بس و توقف جنگ در زودترین زمان ممکن از افزایش تنش و بدترشدن شرایط اجتناب کنند.  »

وی همچنین تاکید کرد چین عمیقا از تلفات انسانی مناقشه اسراییل و فلسطین متاسف است و همچنین افزود این کشور هرگونه خشونت و حمله به شهروندان غیرنظامی را محکوم می کند و موضع چین پایدار است. طی سال گذشته چین فعالانه از احتمال از سرگیری مذاکرات صلح در خاورمیانه حمایت و استقبال کرده بود.

ناظران چینی گفتند جانبداری عملکرد معمول امریکا در مناقشات بین المللی است که در نهایت تنها آتش جنگ را شعله ورتر می کند.

تیان ونلین محقق روابط بین المللی معاصر در بنیاد چین در مصاحبه با گلوبال تایمز گفت اسراییل توان نظامی بیشتری نسبت به فلسطین دارد. اگر امریکا خواهان صلح بود باید برای آرام کردن شرایط به جای حمایت یکجانبه از اسراییل تلاش می کرد.

شرایط در نوار غزه با حمله صبح دیروز اسراییل پرتنش تر شد و براساس گزارش سی بی اس تعداد کشته شده گان در برابر جنگجویان فلسطینی به بیش از هزار و ۱۰۰ نفر افزایش یافت.

کارشناسان خاورمیانه معتقدند تنش ها درهفته های آینده افزایش و ادامه خواهد داشت. از طرفی موقعیت بنیامین نتانیاهو نخست وزیر راست گرای اسراییل درصورتی که پاسخی کوبنده به جدی ترین حمله ای که اسراییل به خود دیده است ندهد به خطر خواهد افتاد و از سوی دیگر به نظر نمی رسد حماس نیز عقب نشینی کند، چرا که این حمله پاسخی به حمایت امریکا از عادی سازی روابط عربستان سعودی و اسراییل تعبیر می شود. /صدای مردم

 

 بامـداد ـ دیدگاه ـ ۴/ ۲۳ـ ۱۱۱۰

Copyright ©bamdaad 2023

 

 

«جغرافیای سیاسی» افغانستان

 

میرعنایت الله سادات 

ژیوپولیتیک ازترکیب دو کلمه ، یکی ژیو( زمین یا جغرافیه) ودیگری پولیتیک (سیاست) بوجود آمده است. بناْ  ژیوپولیتیک  را می توان درزبان دری با بکاربرد اصطلاح « جغرافیای سیاسی » تعریف کرد. این تعریف بازگوکننده عوامل موثرجغرافیایی برسیاست یک کشورمیباشد. طبیعی است که این عوامل تاثیرات استقامت دهنده دارند. 

موقعیت جغرافیایی افغانستان بخودی خود مُحرک چالش ها درمنطقه وسطح جهانی است. این موقعیت ، افغانستان را به میدان رقابت قدرتهای جهانی و منطقوی تبدیل کرده واهمیت خاص جیواستراتیژیک را به آن داده است . درمورد موقعیت جیوستراتیژیک افغانستان قبلا" نوشته مفصل ازین قلم به نشررسیده که با  بکاربرد لینک مربوط به آن درپایان این مقال آماده مطالعه میباشد. (۱) بناْ بحث کنونی تنها روی نقش جغرافیای سیاسی (ژیوپولیتیک ) متمرکزبوده وبه بیان  اثرگذاری جغرافیه بر سیاست میپردازد. 

ژیوپولیتیک علمی است که اوضاع جغرافیایی وسیاسی کشورها وخصوصیات ارضی وسوق الجیشی آن ها را مورد تحقیق قرار میدهد .همچنان تآثیر عوامل جغرافیایی بررفتار دولت ها و روابط فی مابین آنها را به بررسی میگیرد.

ازدیدگاه  ژیوپولیتیک ، کشورهای منطقه وافغانستان برهمدیگرشان تأثیرات متقابل سیاسی، اقتصادی وفرهنگی دارند. 

بخاطرشناخت بُعد اقتصادی ژیوپولیتیک ، ضروراست تا بررسی ها زیرعنوان « ژیواکونومی » شکل بگیرد. ژیواکونومی ارتباط متقابل اقتصاد و ژیوپولیتیک را برقرارمیسازد. هردوعرصه ، تآثیر متقابل ویا پیآمد های متقابل دربرابرهمدیگردارند. 

مبتنی برهمین اصل ، جغرافیای افغانستان همیشه از دو زاویه  ذیل مورد توجه قدرت های منطقوی قرارمیگیرد :

اول- ارتباط مواصلاتی آسیای میانه با جنوب آسیا ازطریق افغانستان منحیث پُل ارتباطی تنظیم میشود. موقعیت جغرافیایی افغانستان به کشورها وکمپنی های بزرگ این فرصت را میدهد تا صادرات و واردات شان را درهردو استقامت انجام بدهند. افغانستان همیشه آماده همکاری با آنها دربخش انتقالات بوده ولی مداخلات بیرونی ها ، این کشوررا دچارکشاکش وبی ثباتبی نموده ، مصوونیت راه های ترانزیتی را خدشه دار میسازد. البته کشورهای علاقمند به این راه های مواصلاتی ، حامی  یک ثبات نسبی دراین مسیر میباشند. اما حکومات افغانستان تا اکنون به تنظیم امورمواصلاتی و مساعد ت دراین عرصه موفق نشده اند. درحالیکه عواید حق العبورعراده جات باربری ، بخش قابل ملاحظه عواید ملی را برای دولت فراهم میکند.  

دوم- منابع سرشارطبیعی افغانستان مورد علاقه حریصانه قدرتها قراردارد. هرکدام آنها میخواهند برطبق مرام خود به منابع این کشورتسلط کامل داشته باشند. رقابت میان این قدرتها ، زمینه های استخراج های قانونی را به مشکل مواجه می سازد . زیرا با نادیده گرفتن اصول ومقررات ، زمینه استخراج را آنهایی بدست میآورند که قدرت ونفوذ بیشترداشته باشد. درگذشته نیز بخاطر بی امنیتی ، ذخایرمعدنی افغانستان از جانب مافیا وقاچاقبران احجار قیمتی استخراج وسرقت میشد.

۲۴گونه مواد معدنی با ارزش درافغانستان وجود دارد که در۸۹ منطقه کشوراین ذخایر موقعیت دارند.

طبق احصاییه سال ۲۰۱۰ م ذخایرطبعی افغانستان به سه تریلیون دالرتخمین شده بود . طبیعی است که امروزاین رقم همگام با افزایش قیم ، خیلی بلند تثبیت خواهد شد.

تا هنوز امارت طالبان ازجانب هیچ کشوری در جهان به رسمیت شناخته نشده است . اما شماری ازکشورها مصروف زدوبندهای پنهانی به ارتباط معادن افغانستان با طالبان هستند. سوال مطرح میشود که این قدرت ها زیر چه نامی با گروه طالبان خواهان عقد قراردادها دراین عرصه میشوند ؟ واضح است که دراین ارتباط ، آنها ازاصول شناخته شده بین المللی سرکشی مینمایند. آنها با گروهی که فاقد اعتباردولتی درسطح ملی و بین المللی اند ، معاهداتی به نام دولت افغانستان عقد مینمایند. 

پس ازبه قدرت رسیدن طالبان ، استخراج معادن در اولیت کاری این گروه قرارگرفته وهیچ یک از ذخایرمعادن افغانستان بدورازنظرآنها نمانده است. درحالیکه معادن افغانستان نه تنها ثروت ملی مربوط به نسل حاضرافغانها است ، بلکه ملکیت نسل های بعدی نیز میباشد.هیچکس حق ندارد درخفا با دول و یا تشبثات خارجی به عقد قرارداد ها متوسل شده و حق استخراج معادن افغانستان را ، غیرقانونی  به آنها واگذارشود. مقام افغانی جانب قرارداد باید ازصلاحیت های قانونی برخوردار باشد و چنین قراردادها باید مورد تایید قوه مقننه کشورقرارگیرد. طالبان که تاهنوز فاقد چنین صلاحیت بوده و همه شان بدون داشتن مجوزهای قانونی درمقامات خود سرپرست میباشند .آیا چنین یک عملکرد آنها را می توان منحیث یک برخورد حقوقی به شمارآورد ؟

ویا این یک برخورد غیرمسوولانه دربرابرمنافع ملی افغانها می باشد ؟ 



(۱) - موقعیت جیواستراتیژیک افغانستان

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۲۳ـ ۲۹۰۸

Copyright ©bamdaad 2023

 

حل وفصل مسایل سیاسی افغانستان

انور متین

حل وفصل مسایل سیاسی افغانستان مستلزم نقشه راه  و رویکرد مشترک جامعه جهانی تحت نظر سازمان ملل متحد واتحاد مردم است .

با درک این مطلب که قضیه افغانستان و اطراف آن راه حل نظامی ندارد ، نشست دوحه به میزبانی دبیرکل سازمان ملل متحد به هدف متحد ساختن غرب ومنطقه چندی پیش پیرامون افغانستان دعوت و تدویر یافت اما نسبت به اختلاف دیدگاه میان کشورهای درگیر درقضیه افعانستان نشست به نتایج مطلوب دست نیافت :

فدراتیف روسیه ومتحدین آن ازبهرحل وفصل مسایل سیاسی نخست به پی ریزی حکومت فراگیر،  و غرب و امریکا به حل وفصل مسایل مدنی، حقوقی وفرهنگی تاکید وتمرکز داشته ودارند درحالیکه

روسیه درمورد میکانیزم حکومت فراگیر وامریکا درمورد ابزارهای پایدار وقانونمند حل وفصل مسایل مدنی وفرهنگی وحقوقی باسلطه امارت هیچ رهبرد و راه حل عملی را طرفین تا اکنون ارایه نکرده اند ، کشورهای هژمونیستی وکشورهای پیرامون آنها درگام نخست حق تعین سرنوشت مستقل مردم افغانستان را به رسمیت بشناسند و به مصالح و منافع علیای کشورمان اولویت بدهند وسازمان ملل  متحد گفتمان ملی –منطقه وی و جهانی پیرامون حل و فصل مسایل سیاسی و فرهنگی افغانستان را سازماندهی کند و درسطح ملی قبل ازآغاز تکرارجنگ نیابتی شبکه های جامعه مدنی ،احزاب مترقی ،رسانه ها و روشنفکران و قلم بدستان وهمه گروه ها وسازمان ها وحلقات وشخصیت های طرفدار صلح عادلانه و آرا و افکار مردم اعم از زنان ومردان درخاموشی قبل از توفان متحد شویم تا مردم شریف میهن مان راعوامفریبی ومنافع بیگانگان باردیگر قربانی نگیرند.

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۲۳ـ ۰۸۰۸

Copyright ©bamdaad 2023

 

امارت اسلامی و بحث های حقوقی

محمد ولی

امارت اسلامی پا به سه سالگی گذاشت اما بحث های حقوقی تکمیل ناشده هنوز جریان دارد :

طی دو سال گذشته جنجال های چون برسمیت شناسی، مشروعیت و قانونیت با همان دیدگاه های غیر حقوقی و متناقض با اصول پذیرفته جهانی بحال خود باقسیت .

دراین مورد دو دیدگاه میتواند وجود داشته باشد :

۱ـ  کم اگهی از پرنسبپ های حقوقی .

۲ـ  طفره روی از قبول این پرنسیپ ها .

در همه مباحث تلویزیونی موقف سخن گویان و تحلیل گران امارت این است که ما مشروعیت داریم زیرا مردم درجنگ ۲۰ ساله ضداشغال باما بودند ، از ما حمایت کردند و دیگر اینکه با داشتن ساحه ، نفوس و حاکمیت شرایط شناخت ما تکمیل شده است باید از طرف جهان برسمیت شناخته شویم و کسانی هم پافشاری دارند که تعامل برخی کشورها با امارت نوعی برسمیت شناسی است .

وزارت خارجه امارت وجود سفارت خانه های شانزده کشور را در کابل برهان دیگر برای مصداق تعامل و برسمیت شناسی تعبیر میکند .

چون دراین موارد زیاد بحث شده و صدها مقاله نشر گردیده بدون داخل شدن به شرح طویل بحث موجز و مختصر ذکر میگردد :

مشروعیت امارت به اتکای حمایت مردم در جنگ ۲۰ ساله نمی تواند صحه گذار قبولی وضعیت جدید امارت از جانب مردم باشد زیرا حالت حقوقی طالبان از حالت اپوزیسیون جنگی تا حالت بر سراقتداری فرق کرده است . حالا ایشان حکمروایان کشور اند که باید خط مشی مدون را در امور داخلی و خارجی به مردم بیان دارند . در حالت اپوزیسیونی جنگی یک نصب العین وجود داشت و آن رهایی افغانستان از اشغال و سرنگونی حاکمیت وقت ، ولی با رسیدن به این هدف قدمه های بعدی چه است ؟

تا هنوز در مورد این قدمه ها که شامل بر خط مشی داخلی و خارجی باشد سند مدون و تصویب شده از جانب کدام‌ مرجع ذیصلاح طالبان ارایه نشده است ، پس مردم از چه حمایت کنند ؟ در حالیکه میلیون ها نفر ترک وطن کرده و یا آماده گی ترک کشور را دارند ، نصف نفوس جامعه که زنان اند از وضعیت جاری راضی نیستند و مثال های زیاد دیگر .

ادعای داشتن ساحه ، نفوس و حاکمیت برای برسمیت شناسی کافی نیست زیرا برسمیت شناسی عنصر چهارم حقیقت وجودی دولت ها و معیار تکمیل کننده دولت داری در سطح جهان بوده نه عنصر تشکیل دهنده دولت زیرا بودند دولت های که ساحه و نفوس و حاکمیت داشتند اما برسمیت شناخته نمی شدند ولی بحیث دولت در تعاملات، سیاست و دیپلوماسی جهانی سهم داشتند و نقش بازی میکردند .

ساحه ، نفوس و حاکمیت عناصر تشکیل دهنده دولت ها اند نه لازمه حتمی برسمیت شناسی . وقتی دولت این سه عنصر را داشته باشد باید :

۱ـ  قانونیت یابد یعنی قانون اساسی داشته باشد تا ارگانهای سه گانه ان در روشنی صراحت های قانونی عمل کند‌.

۲ـ  رای مردم را ازطریق انتخابات ، رفراندم یا ارای تمثیلی بدست آورد تا عناصر تکمیل کننده مشروعیت در کنار قانونیت چون‌ رضاییت ، باور ، حمایت و اعتماد مستدام مردم طبق قانون بدست اید .

۳ـ در عرصه بین المللی با اسناد معتبرجهانی چون‌ منشور سازمان ملل متحد ، اعلامیه جهانی حقوق بشر ، میثاقها و میمورندم ها با درنطرداشت ارزش های عقیدتی همخوانی داشته باشد تا شرایط برسمیت شناسی تکمیل گردد .

اینکه میگویند تعامل با برخی کشورها مصداق نزدیک شدن‌ برای برسمیت شناسی است هم از لحاظ حقوقی توجیه به این امر شده نمیتواند زیرا تعامل در فقدان روابط سیاسی و دیپلوماتیک‌ صورت میگیرد که حتمآ مستلزم برسمیت شناسی نمی باشد ، اما بنابربرخی ضرورت ها چون مشکل مهاجرت ها ، تجارت ، توجه به حالت حقوقی مهاجرین در کشور دیگر وغیره از تعامل کار گرفته میشود . تعامل بیشتر تابع حقوق بین الملل خصوصی است که قونسلگری ها توظیف به آن میباشند نه سفرا و ستاف دیپلوماتیک .

دلخوشی وزارت خارجه امارت به موجودیت ۱۶ سفارتخانه خارجی در کابل قطره در برابر اوقیانوس است بیش از ۱۹۲ کشور در جهان کجا و ۱۶ سفارت در کابل کجا ؟

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۲۳ـ ۲۹۰۸

Copyright ©bamdaad 2023

 

غوغای مطبوعاتی درمورد فرضیت علم

 

محمد ولی

 

غوغایی در مطبوعات در مورد فرضیت علم پس از ان برپا شد که یکی از مقامات امارت فرضًیت علم را تنها محدود به کسب علوم دینی دانسته حصول علوم معاصر را خارج از این فریضه دانست .

به اثار کلاسیک دانشمندان اسلامی مراجعه کردم‌ تا بدانم ایشان اندرین باب چه تفسیر دارند .

دراین مورد به دو اثر با اهمیت دسترسی یافتم یکی کتاب ( کیمیای سعادت ) نوشته امام غزالی (رح ) که ایشان در علم فقه ، تصوف و عرفان و فلسفه متبحر دوران شان بودند و دیگری کتاب ( کشف المحجوب ) نوشته عارف بزرگوار حضرت شیخ علی ابن عثمان جلابی غزنوی که زیارتگاه شان بنام  « داتا گنج بخش » در لاهور قراردارد.

امام غزالی علم را بدو بخش اعتقادی شامل علم کلام ، علم فقه ( امور شرعی شامل کتاب و سنت ) ، علم تصوف (شامل احوال دل ) و علم دنیا ( علوم پیشه وری ، طب تجارت و دیگر شاخه ها ) تقسیم بندی کرده مینویسند : «... اگر مثلا پیشه دارد علم پیشه وری واجب است اگر بازرگان بود علم ربوا بداند ... اگر حجام بود مثلا بداند که چه چیز شاید از ادمی ببرد و چه دندان شاید بکند و چه مقدار دارو در جراحت ها عمل کند .»  و امثال ان.

و باز مینویسند : «  پس ازاین طلب کردن علم ‌بر همه مسلمانان فریضه است که هیچ مسلمان از جنس علم مستغنی نیست اما علم یک ‌جنس نیست در حق هرکسی برابر نیست بلکه با احوال و اوقات بگردد ولیکن هیچ کسی را از نوعی حاجت بدین خالی نباشد پس این گفته رسول (ص) که هیچ مسلمانی نیست که طلب علم ‌بروی فریضه نیست یعنی طلب علمی که به عمل ان حاجت باشد » ، بعدا مینگارند : « هیچ کاریکه ادمی به ان مشغول خواهد شد فاضل تر و بزرگ تر از علم نخواهد بود و هرپیشه که به ان مشغول خواهد شد برای طلب مشغول خواهد شد و علم بیشتر خلق را در دنیا نیز بهتر است .»

انچه در مورد علوم دنیایی اندک نام برده شده است از سبب نبود شاخه های دیگر ان ‌در ان عصر بوده که در دوران معاصر وسعت دارد .پس برویت ان گفته ها حصول علوم عصری بر هر فرد مسلمان اعم از زن و مرد فرض است .

حضرت داتا گنج بخش در( کشف المحجوب ) عین تقسیم بندی را نموده‌ انرا به علم حقیقت شامل علم‌ بر ذات خداوند ، علم ‌بر صفات خداوندی و علم بر افعال و کردار افریدگار و علم شریعت مشتمل بر کتاب و سنت و اجماع طبقه بندی میکنند . ایشان می نویسند پیغمبر (ص) گفت:  « طلب العلم فریضته ًعلی کل مسلم و مسلمته » ، و نیز گفت که « اطلبو العلم ولو بالصین » ( علم را حاصل کن ولو در چین باشد ) علم دنیایی از جمله علم نجوم ، طب ، حساب و صناعت ها را به حساب گرفته اند .

اگر تفسیر از حدیث پیامبر که طلب علم بر مرد و زن مسلمان فرض است صرف علم دین باشد نه علوم معاصر ، پس تفسیر ( علم را طلب کن ولو درچین باشد ) چه معنا میدهد. در ان زمانه ها که چین از جمله سرزمین های بسیار دور افتاده ازعربستان بود و پیامبر اسلام امر به حصول علم ‌حتا در چین را میکردند کدام علم دین در چین بود که باید اموخته میشد ؟

منطور علوم دنیوی وقت است دران وقت در چین صنایع باروت سازی ، تولید کاغذ ، ادویه جات و صنعت نساجی دستی در تولید پارچه های ظریف و صنعت شیشه و چینی سازی مروج بود نه کدام اموزش دینی! انوقت که چینایی ها معتقد به هیچ دیانت اسمانی نبودند .

نتیجه اینکه بعصی درهرعرصه طبق دلخواه و سلیقه شخصی خود از کلام بزرگان تفسیر میکنند و انچه به طبع شخصی اش برابر است ذکر میکند و انچه نیست از ان اغماز مینماید مانند چشم پوشی از حدیث نبوی اطلبو العلم ولو بالصین.

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۲۳ـ ۰۵۰۸

Copyright ©bamdaad 2023