ملا اختر منصور آخند، قهرمانِ قهرمانان پاکستان
محمد عالم افتخار
بنده که چند گاهی پیش عرایضی سراپا مستند و مستدل زیر فرنام «طالبان و بن لادن و لشکر طیبه؛ قهرمانان پاکستان » خدمت هموطنان و همزبانان گرامی در انترنیت داشتم؛ با شنیدن گزارش های مربوط به مرگ ملا محمد اختر منصور آخند جانشین آخند ملا محمد عمر مجاهد لیدر اسبق طالبان کرام « افغانستانی» به سختی شوکه شدم. این شوکه شدن انگیزه ها و دلایل متعددی داشته و دارد. اما شاید مهمترین آنها همانا احساس غبطه برانگیز ناشی از عظمت مرگی است که نصیب او گردید. این مرگ خاصتاً در مقایسه با مرگ مرموز و مجهول و کم از کم دو سال پنهان نگهداشته شده آخوند ملا محمد عمر مجاهد که بنیان گذار قبول شده حرکت و امارت طالبان و رهبر بلامنازع معنوی و سیاسی آنها بود؛ اصلاً مقایسه پذیر نیست و حتا به مراتب از مرگ اسامه بن لادن پیشوا و رهبر جهانی القاعده؛ هم هیمنت بیشتر دارد.
در همین جا باید به احتمالاتی هم مکث کرد که بر بنای آنها ممکن است اصلاً ملا منصور سه ماه و اندی پیش در جای دیگر و طی حادثه دیگر مُرده باشد؛ اینچنین احتمالات در مورد مرگ حقیقی بن لادن و شخصیت های همانند او نیز وجود داشته است وجود دارد. معهذا چنین احتمالاتی ولو در صورت داشتن حقیقت صد در صد، هم نمی تواند چیزی از هیمنت و عظمت مرگ رسمی و اعلامی و رسانه ای آنها که با بسیجی جهانشمول محقق می شود بکاهد.
ملا منصور به مثابه دومین رهبر « طالبان افغانستانی » مانند اسامه بن لادن درست همان روز و طی همان تشریفاتی مُرد که شبکه های سیاسی و استخباراتی و نظامی مربوط تصمیم گرفتند که بمیرد. اینکه خودش قبلاً در دنیا بود؛ نبود؛ نفس می کشید، نمی کشید...(یا شاید پس از این هم باشد؛ نباشد؛ نفس بکشد یا نکشد...) اصلاً اهمیتی ندارد. صرف معنای این گونه مرگ ها همین است که روند ها و روابط و ضوابطی که با موجود زنده حکمی یا حقیقی مربوطه پیوند داشت؛ راست و ریست گردد.
نظر به تحلیلی که از نظر تان می گذرد؛ طالبانِ ملا محمد عمر آخوند و طالبانِ ملا منصور آخوند به یک سان «قهرمانان » پاکستان بودند و هستند و شاید ابدالدهر هم چنین باقی بمانند. چنین مقام و مرتبت و حیثیت را از آخوند ملامحمد عمر مجاهد هیچ قدرت و منطق و علم و دانش و فلسفه و کلامی گرفته نمی تواند به خصوص که کم از کم دو سال پس از مرگ طبیعی یا فراطبیعی خود نیز نفرات و تشکیلات طالبان را معجزه آسا رهبری کرده و از کوه و کوتل های فراوانی عبور داده است و هم اکنون و تا دیر بازهای دیگر هم روح و شبح و هیمنه اش طالب می پرورد و طالب می انگیزد.
معهذا این ها چیزی از اعجاز ملا منصور آخوند نیز کم نمی کند؛ که نخست همان دوسال را هم در کالبد خودش زیسته و کار و نبرد کرده است و هم در کالبد ملا عمر پیشوایش.
و وقتی قرار شده است که برای ملا عمر آخوند مُردنی سیر دبدبه و پُر سرو صدا؛ ضروری نیست و حتا چال شده گی موهوم و مجهول دوسال پیشش هم چیزی از مناقب و مراتبش نمی کاهد؛ لذا ملا منصور آخوند موفقانه قد علم فرموده و بر عرش زعامت « قهرمانان پاکستان » نشسته است و تقریباً کلیه چالش ها به شمول اتهام قتل رهبر اکبرش را به ساده گی از راه خود جاروب نموده لشکر طالبانی را در رقابتی تنگاتنگ با داعش و سایر اکستریمست های حایز جنون خشونت و توحش مدرن به پیش تازانده و حتا فامیل و منسوبان یاغی و باغی ملاعمر را که ادعای قتل امیر المومنین نیز داشتند؛ به بیعت خویش ناگزیر گردانیده است.
اینجا مسلماً جمله معترضه ای هست که :
بابا! زور کاکاست که انگور به تاک هاست!
فیصدی های بلند از آنچه که در صفات و ملکات و معجزات ملا عمر و ملا منصور... به قلم رفت؛ تعلق به سازمان جهنمی آی اس آی پاکستان و مهد و منبع تروریزم سلفی ـ تکفیری در شرق میانه و نیز در « بازی شیطانی » امپریالیزم جهانی با جهل و ارتجاع دینی مسلمانان دارد. این نیرو ها و روند ها آماده و حاضر و قادر اند حتا از اسامی محض و از مانکن ها و بُت ها و چوب ها و سنگ ها هم ملا عمر ها و ملا منصور ها و بن لادن ها و البغدادی ها... بیافرینند که فراوان هم آفریده اند!
بنده با چنین اعتراضیه هایی نمی توانم بنای جدل بگذارم ولی به نظرم در حد ممیزات و استعداد ها و ملکات و کشش ها و انگیزش های فردی تا جایی که پای آدم های واقعی در میان است؛ چیز های فراوان و حتا بی حسابی وجود دارد که به واقعیت های عینی و ذهنی شکل و ارگانیزاسیون و سمت و سو می دهد؛ حتا کسانی چون ملا منصور اگر از مراجع و منابعی تأثیر می پذیرند می توانند بر آنها اثرگذاری هم داشته باشند. به نظر من در آوانی که منابع استخباراتی و سیاسی و نظامی پاکستان در برابر فشار های جهانی تقریباً بیچاره شده بودند و میرفت که کوتاه بیایند و عقب نشینی های بکنند ملا منصور با ادای استقلال رای در آوردن؛ موجبات شکل گیری فاز تازه و تیره و تار دیگر سیاست پاکستان در قبال جهان و افغانستان را به وجود آورد و گویا دنیا را به سخت ترین و نامنتظره ترین چالش کشانید.
و این چنین بود که ملا منصور همچون شخصیتی که بود و نبودش یکی نیست شناخته شد و متناسباً هدف متشخص جهانی قرار گرفت تا جایی که در همان ساعات اولیه اعلام گردید که به دستور شخص بارک اوباما رییس بزرگترین ابرقدرت دنیا ملا منصور هدف حملات چندین طیاره بدون پیلوت امریکایی واقع شده و در داخل خاک پاکستان نابود گردید.
در غیر این اقدام دنیا مجبور بود باج ها و امتیازات معتنابه دیگری به پاکستان بپردازد و طبق منویات پاکستان سالیان بی شمار دیگری شاهد اوضاع مرگبارتر و مرگبار ترین در افغانستان و بالاخره در گستره های فراختری از جهان باشد.
از آنجا که تاکنون هیچ فرد دیگری به چنین مقام و منزلت در خدمت پاکستان نرسیده بود؛ ملا منصور را بایستی قهرمان قهرمانان پاکستان شناخت.
برای شناخت ارتجالی «قهرمانان پاکستان» لطفاً به افشرده زیرین نگاهی بیاندازید که تیمناً باز نشر می شود:http://ariaye.com/dari12/siasi2/eftekhar .html
مقارن با سفر نواز شریف صدراعظم پاکستان به امریکا و صدور اعلامیه مشترک از طرف زعمای دولتین پرویز مشرف رییس اسبق ارتش پاکستان و دیکتاتور نظامی متقاعد این کشور طی مصاحبه هایی با روزنامه گاردین انگلیس، تلویزیون امریکایی سی اِن اِن ، شبکه خبری دنیا نیوز پاکستان، آژانس فرانسپریس و پایگاه های رسانه ای دیگری حرف و حدیث های مشابه و حدوداً غیر منتظره ای بر زبان آورد. او همان طالبان را که رهبر ابرقدرت دنیا ـ بارک اوباما ـ و نواز شریف در عالیترین سطح سیاست و طی مهمترین سند دیپلوماتیک مشترک از ایشان تقاضا کردند که با دولت افغانستان مذاکره و مصالحه نمایند. با توصیف به عنوان «قهرمانان پاکستان» ضربه محکمی زد و بطلان داعیه آنها را به مثابه «مجاهدان آزادیزادی آزادی افغانستان» مسجل تر نمود.
مشرف عامدانه طالبان را؛ آنهم نه به تنهایی که در ردیف دارو دسته های اسامه بن لادن و الظواهری و لشکر طیبه و حافظ سعید و ذکی الرحمن لکهی...« قهرمانان پاکستان » خواند که علی الظاهر مشتی هم به دهن بارک اوباما و نواز شریف می نوازد.
این دیکتاتور سابق پاکستان که یکی از طراحان پروژه انهدام افغانستان به شمار می آید اعتراف نمود که ما از بسیار وقت بدین سو از طالبان که عمدتاً پشتون هستند حمایت می کنیم .طبق گزارش های متعدد پرویز مشرف در ویلای شخصی اش که در منطقه ساحلی کراچی واقع است با Jonathan Boone نماینده روزنامه معروف انگلیسی زبان« Guardian » گاردین چاپ لندن در اسلام آباد گفته است: « ما طالبان را از دهه ۱۹۹۰ آموزش دادیم و به جنگ فرستادیم. طالبان، حقانی، اسامه بن لادن و ایمن الظواهری آن زمان قهرمانان ما بودند.» مشرف همچنین گفت که « لشکر طیبه » را نیز پاکستان در دهه ۱۹۹۰ آموزش داد و حمایت کرد تا فعالیت های شورشگرانه خود را در منطقه کشمیر راه اندازی کند. وی افزود : « در دهه ۱۹۹۰ لشکر طیبه و ۱۱ و یا ۱۲ گروه دیگر تشکیل شد. ما تمامی آنها را حمایت کردیم زیرا آنها در کشمیر تا سرحد مرگ خود می جنگیدند. »
در یک مصاحبه تلویزیونی مشرف می گوید: چهره هایی چون حافظ سعید و ذکی الرحمن لکهوی از لشکر طیبه نیز زمانی قهرمانان پاکستان بودند...
در این اعترافات صریح منهای تته پته هایی؛ لُب و لُباب سخن همین است که طالبان همراه با القاعده اسامه بن لادن و گروه های اکستریمیست سیاسی ـ مذهبی دیگر چون لشکر طیبه برای رژیم ملیتاریستی و تروریست پرور اسلام آباد همان سرمایه استراتیژیک و « قهرمانان پاکستان» بوده اند و بس.
آقای مشرف به نماینده گاردین گفته است که حامد کرزی (رییس حمهور سابق افغانستان) تحت سیطره نیروهایی قرار داشت که با پاکستان دشمنی عنعنوی را در سر می پرورانیدند . سازمان اطلاعات ارتش پاکستان نیز برای تضعیف حکومت کرزی از تقویت طالبان دریغ نه نمود چون که ما نه می خواستیم که هند درافغانستان برنده شود . جنرال مشرف میگوید: « مسلماً ما در جست و جوی گروههایی بودیم که بتوانند با هر اقدام هند علیه پاکستان برخورد کنند. اینجاست که وظیفه استخبارات مطرح می شود. استخبارات (پاکستان) با طالبان در تماس بود و قطعا هم باید در تماس باشد.»
پرویز مشرف، طی مصاحبه با شبکه خبری « دنیانیوز» پاکستان نیز به همه این موارد اذعان و تصریح کرده: در دهه ۱۹۹۰ ، درگیریها برای آزادسازی در کشمیر آغاز شد. در آن زمان لشکر طیبه و ۱۱ یا ۱۲ گروه دیگر تشکیل شدند. ما از آنها حمایت کردیم و آنها را برای مبارزه در کشمیر آموزش دادیم. در بازیهای بزرگ استخبارتی و جنگ منفعتهای بزرگ که در افغانستان ادامه دارد، یقیناً پاکستان نقش مهمی داشته و از سالها به این سو یکی از بازیگران میدان بوده است. بنابراین، از دید ناظران اظهارات اخیر پرویز مشرف راجع به طالبان و جنگ در افغانستان را بی هدف نمی توان دانست.
روشن است که با این افشاگریهای خود رییس جمهور اسبق پاکستان، ضربه محکمی را بر نام طالبان و داعیه آنها در افغانستان وارد کرده است؛ اگرچه از قبل معلوم بود که طالبان اختیار خود را ندارند. مگر به نظر می رسد که بازی سیاسی و استخباراتی که تحت نام طالبان در افغانستان در طول بیش از یک دهه ادامه داشته است، اکنون در حالت تغییر است و وارد یک مرحله جدید میشود.
در زمان اقتدار رسمی یکی از سیاست های پرویز مشرف در قبال افغانستان، همین بود که اسلام آباد را مدافع حقوق پشتونهای افغانستان جلوه داده آنها را علیه حکومت مرکزی تحریک کند. مشرف همواره این را تبلیغ می کرد که حکومت حامد کرزی، یک حکومت غیرپشتون هاست که به زعم او گویا کمتر از ۱۵ فیصد نفوس افغانستان می باشند و روی همین دلیل طالبان برای حقوق اکثریت ۸۵ فیصدی! علیه حکومت می جنگند. مشرف با شعار حمایت از پشتون های افغانستان، هم چنان می خواست نفاق را میان اقوام افغانستان دامن بزند.
البته به طور قطع این یک توهین بسیار بزرگ به مردم افغانستان خواهد بود اگر بگوییم که پاکستان از پشتونهای افغانستان حمایت کرده یا می کند. منجمله حامد کرزی حین نشر اظهارات مشابه پرویز مشرف طئ سخنرانی در یک مرکز تحقیقاتی دهلی جدید سخنان او را با عصبانیت رد کرد.
پرویز مشرف آنزمان در یک مصاحبه با خبرگزاری فرانس پرس گفته بود که اگر هندوستان برای ایجاد یک « افغانستان ضد پاکستان » تلاش کند، پاکستان از گروه قومی پشتونها برای مقابله با هند استفاده خواهد کرد.
حال حامد کرزی که در زمان حکومت اش برای مدت های طولانی اسلام آباد را به تلاش برای بیثبات ساختن حکومت افغانستان متهم می کرد، گفت که هرگونه اظهاراتی مبنی بر این که پشتونها به خواست پاکستان عمل خواهند کرد توهینی به بزرگ ترین گروه قومی افغانستان است.
کرزی گفت: « ین اظهارات بسیار مایه تاسف بود. افغانستان تاریخ پنج هزار ساله دارد. گفتن این که پشتونها به عنوان ابزار مورد استفاده ( پاکستان نوتولد) قرار خواهند گرفت، توهینی به پشتونها و به همه مردم افغانستان است».
اغلب صاحب نظران در حال حاضر، ناممکن میدانند که پاکستان دست از استفاده از تروریسم و افراطیت منحیث افزار سیاست خارجی بردارد تا چه رسد که با تروریسم مبارزه صادقانه کند. گروههای افراطی و تروریستی پاکستان از لحاظ سیاسی و اجتماعی در بطن جامعه آن کشور نفوذ قابل ملاحظهای دارند و در حال تغییردادن پاکستان به یک کشور کاملاً افراطیاند. شاید به وجود آوردن پاکستان در سال۱۹۴۷ در جغرافیای جهان، به همین هدف بوده باشد تا این سرزمین چنین نقش افراطیت پروری و تروریسم پروری را ایفا بدارد.
یکی از سوالات اساسی همین است که چرا پرویز مشرف بعد از سالها انکار مطلق از حمایت کشورش از طالبان و خاصتاً از احیای دوباره آنها بعد از سال ۲۰۰۲ در افغانستان، اکنون پرده از حقایق هولناک برمی دارد. پاسخ این است که پرویز مشرف تنها یک افسر بلند رتبۀ متقاعد نظامی و رییس جمهور اسبق پاکستان نیست و اکنون هم یک ماموریت جدید اردوی پاکستان و استخبارات آن کشور را در لباس ملکی و به شکل غیررسمی به پیش می برد.
اردوی پاکستان و سازمان استخباراتی آن بعد از تقاعد هم افسران بلند رتبه و میان رتبه را به ماموریتهای مختلف و مهم در داخل و خارج کشور به شکل غیر رسمی میگمارند. به طور مثال جنرال حمیدگل از چندین سال بدین سو ماموریت تبلیغات و پیشبرد کمپاین جنگ روانی سازمان استخبارتی آن کشور را از طریق رسانهها و نشستهای داخلی و خارجی به عهده داشت. تعدادی از افسران متقاعد اردوی پاکستان در تبانی با گروههای تروریستی آن کشور چون « لشکر طیبه وغیره» در طول یک دهه گذشته برای تربیه، آموزش و سوق دادن طالبان و دیگر عناصر افراطی برای جنگ در افغانستان به شکل قراردادیها، خارج از تشکیلات رسمی به وظیفه گماشته شده اند. جنگ در افغانستان طی سالهای گذشته توسط همین مهرههای متقاعد اردو و استخبارات پاکستان به راه انداخته و به پیش برده شده است.
نظامیان پاکستان نظر به خصومت رسمی که در برابر افغانستان دارند، همیشه مخالف مطلق تقویت اردو و دیگر نیروهای امنیتی ما بودهاند. تقویت اردوی ملی افغانستان از لحاظ کمیت و کیفیت برای پاکستان همیشه مایه تهدید و نگرانی بوده است. چنانکه یک « قهرمان پاکستان» هم همین نواز شریف صدراعظم حالیه می باشد که به ادعای موکد و مکرر بر اعلای خودش؛ نابود کردن اردوی توانا و قوای انتظامی مجهز افغانستان در زمان « انقلاب اسلامی » را با دستان لومپن های جهادی در کارنامه دارد. لذا تاکید اسلامآباد هم مبنی بر فرستادن افسران افغان برای آموزش به پاکستان به هدف نفوذ در نیروهای اردوی ملی جدید افغانستان است، نه همکاری آن کشور با افغانستان.
مبصر سایتی به نام « نواندیشی » در رابطه به هنگامه های بالا می نویسد که « نفوذ هند در افغانستان مهمترین نگرانی نظامی گران پاکستان از زمان سقوط طالبان در این کشور بوده است. چنانچه به صورت ذهنی و تخیلی سعی میکنند برخی افغان ها را ملیشا های هند بدانند، که بزرگترین جفای نابخشودنی درحق ملت بزرگ افغان است. با این نوع اظهارات حتی موشها هم به خنده می آیند.»
واقعیت این است که ما با این که شنیده ایم ژنوم موشها قریب ۱۰۰ فیصد شبیه انسان ها می باشد، معهذا خنده آنها را که ثبوتی بر حد معینی از شعور عالی باشد، دراین یا سایر موارد ندیده ایم اما بدبختانه تعدادی از هم قطاران خود ما درین راستا احساسی ندارند که منجمله به صورت خنده متبارز فرمایند!
و فراتر از این؛ طی سالیان پسا طالبانی در افغانستان « قهرمانان پاکستان » در دولت و نهاد های سیاسی، اقتصادی، امنیتی، رسانه ای و مذهبی افغانستان نیز نفوذ روز افزون پیدا کرده و اکنون فریاد ها و نالش ها از صدر تا ذیل جامعه بر آسمانست که « ستون پنجم » پاکستان در حال تباه کردن استقلال، تمامیت ارضی و کلیه شیرازه حیات ملی مردمان افغانستان میباشد.
شک نیست که فرزندان ما چند ماه و سالی پس تر شاهد تجلیل و بزرگداشت تک تک « قهرمانان پاکستان » در وجود « ستون پنجم » آن کشور ملیتاریستی در میهن ما از جانب همین پرویز مشرف و یا هم مسلکان جوانتر او خواهند بود ؛ و درین راستا صد ها جلد کتاب مستند و مهیج روایی و داستانی از قبیل « تلک خرس » و «خاموش مجاهد» و نیز فیلمنامه های همانند (سریال ۲۴) و مماثل ها بیرون خواهند داد.
یاد داشت:
در صورتیکه علاقه به تفحص و تحقیق درین استقامت دارید؛ محضاً مطالب در رابطه به فرمایشات پرویز مشرف را در گوگل سرچ کنید و منجمله این ویدیو را ببینید و گوش نمایید:
https://www.youtube.com/watch?v=xDcY1Og
بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۱۶ـ ۲۴۰۵