درحاشیه رخدادهای جاری ایران :

حکومت درس نمی گیرد
مردم گام به گام خشن تر می شوند

 

شورش وسیعی که در هفته گذشته و با اعلام چند برابر شدن نرخ بنزین ده ها شهر کوچک و بزرگ ایران را دربرگرفت دیر یا زود مانند همه شورش‌های مشابه در همه جای جهان آرام  و خاموش می شود ولی تاریخ را، برای یک دوران، به قبل و بعد خود تقسیم می کند. همانطور که ۸۸ و ۹۶ چنین کردند و پیش از آنها و بزرگتر از آنها انقلاب ۵۷. از تکرار و نوبتی شدن این شورش‌ها می توان نگران بود و می توان بدان امید بست و برای این هر دو دلایل کافی و بسیار وجود دارند.
آنچه در این شورش‌ها مایه نگرانی است پاسخ روز به روز خشن تر حکومتی است.حکومت این بار هم در مقابل نارضایتی و اعتراض مردم به همان راه گذشته و بویژه از کودتای ۸۸ بدینسو رفت:

تخریب و آتش زدن اموال و ساختمان‌ها و غارت و شکستن شیشه مغازه‌ها و‌انداختن آن به گردن مردم تا بتواند آنها را سرکوب کند و به گلوله ببندد. تنها درسی که از کودتای ۸۸ گرفته شد این بود که دیگر هرگز نباید اجازه داد که اعتراض آرام و مسالمت آمیزی در کشور برگزار شود که در آن صورت ممکن است تظاهرات چند میلیونی و بی سابقه ۲۵ جوزا ۸۸ دوباره تکرار شود. این درسی است که حکومت در شورش جدی ۹۶ به اجرا گذاشت و آن را نیز به خشونت کشاند و این بار هم در ماجرای اعتراض مردم به گران شدن بنزین. همه آنچه درباره اینکه اعتراض مسالمت آمیز حق مردم است گفته می شود جز دروغ و یاوه‌‌ای بیش نیست. آنها که حتا از بکاربردن واژه «رفراندم»  وحشت دارند، آنها که مردم را صغیر و « نفوذی » و غیرخودی می دانند، آنها که حق انتخاب مردم را به رسمیت نمی شناسند؛ از تکرار تظاهرات در نماز جمعه  و روز قدس و ۱۳ میزان می ترسند، کسانی که جرات ندارند حتا مردم را برای اعتراض به تحریم آمریکا به خیابان‌ها دعوت کنند، تن به پذیرش حق اعتراض و تظاهرات مسالمت آمیز و قانونی مردم خواهند داد؟ بنابراین شورش خشونت آمیز تنها راه جلوگیری مردم از تظاهرات مسالمت آمیز است و این یعنی بن بست. هر حرکت کوچکی از این پس هم ظرفیت تبدیل شدن به تظاهرات میلیونی را دارد و هم ظرفیت تبدیل شدن به شورش وسیع خشونت آمیز و گسترده.
درست است که هدف از این خشونت‌ ها جلوگیری از پیوستن مردم به اعتراضات است ولی افزایش خشونت بنوبه خود درصفوف هواداران نظام و در صفوف نیروهای سرکوبگر شکاف ایجاد می کند مانند همان شکافی که در سال ۴۷ در ارتش ایجاد شد و سرانجام آن را فلج کرد. اوضاع امروز با آن زمان متفاوت و بسیار پیچیده تر است ولی روش‌های مشابه به نتایج مشابه می انجامد. تجربه تاریخی نشان داده که بگارگیری خشونت که عملا خشونت را به جنبش مردم تحمیل می کند، تنها درصورتی کارساز است که نسبت به یک جنبش اقلیت باشد. استفاده از خشونت در جنبش‌هایی که اکثریت مردم از آن پشتیبانی می کنند مانند ایران امروز تاثیری وارونه می گذارد و موجب شکاف و فروریزی خود نیروهای سرکوب می شود.
از این نظر تبدیل شدن سپاه پاسداران به نماد خشونت علیه مردم و شکاف ناگزیر درون آن، هم حامل امید است و هم یک خطر. خطر از این نظر که دیگر نه این نیرو دارای اراده و انگیزه و یکپارچه گی لازم برای مقابله با تهدیدهای خارجی است و نه مردم حاضرند در شرایط تهدید از آن پشتیبانی کنند. ولی شکاف قطعی در صفوف هواداران حکومت و بدنه و فرماندهی سپاه پاسداران حامل یک امید هم هست: قرار گرفتن سپاه در جایگاه ملی خود و باز شدن راه برای بروز مسالمت آمیز اعتراض‌ های مردم و تغییرات ساختاری اساسی در ایران.
نباید فراموش کرد که خشونت حکومتی یک بخش ماجراست، بخش دیگرش این است که زمینه خشم و خشونت در میان مردم عصیان زده نیز بیش از هر زمان دیگر است. این خشونت و این خشم حاصل سیاست حکومتی از بین بردن منظم و سیستماتیک هرگونه الترناتیف برای تغییر است. هر راه، هر روش، هر کوشش و تلاشی که مردم می کنند تا از طریق مسالمت آمیز تغییر و تحولی ایجاد کنند حکومت و بیت رهبر و کسانی که زیر پوشش آن جمع شده اند بطور سیستماتیک دربرابر آن مانع  می گذارد و نمی گذارد به نتیجه برسد. این ناامیدی از امکان تغییر به شکلی مسالمت آمیز درون خود نطفه شورش‌ها و انفجار‌های نوبتی و پشت سرهم را می پروراند.
اگر بسرعت از آنچه در روزهای اخیر گذشت درس گرفته نشود و تا فرصتی باقیست راه را برای انتخابات آزاد مجلس و انتخابات های آینده باز نگردد باید منتظر شعله ور شدن هرچند وقت یکبار و با فاصله نزدیکتر شورش‌های عمومی و خشونت بار تر از شورش قبلی بود. از سرطان ۷۸ تا جنبش سبز ۸۸ که هر دو (حداقل در آغاز) مسالمت آمیز بودند حدود ده سال فاصله بود. از ۸۸ تا ۹۶ حدود ۸ سال و اکنون به فاصله دو سال ما شاهد یک شورش وسیع و بیسابقه دیگر هستیم که دیگر شباهتی نه با ۸۸ دارد و نه ۷۸، هر چند که بنیان خواست‌های آنها چندان متفاوت نیست: دموکراسی، آزادی انتخاب، پایان دادن به تحقیر مردم و عدالت اجتماعی.
تفاوت مهم شورش کنونی با جدی ۹۶ در اینجاست که در ۹۶ قشرهای متوسط و فرودست خود را از شورش کنار کشیدند، در حالیکه این بار به آن پیوستند. این یک تحول بزرگ است که هم حکایت از نزدیک شدن شرایط زندگی و نارضایتی و در واقع سقوط قشرهای متوسط به سمت فرودستان دارد و هم نشان از کاهش وحشت عمومی درباره خطرهای خارجی.
حکومت این بار هم در کوربینی خود بجای پذیرش خواست مردم دل خود را به بستن اینترنت خوش کرد. مگر در سال ۵۷ که انقلاب شد اینترنت بود یا ماهواره وجود داشت؟ وقتی زمان آن برسد خود مردم هر کدام یک رسانه می شوند. با همین قطع اینترنت فقط توانستند ارتباط ایران را با جهان قطع و کشور را فلج کنند. و اگرنه در داخل ایران مردم همه با هم در ارتباطند و فیلم‌ها و تصاویر این روزها را مبادله می کنند و می بینند و از آنچه در سراسر ایران گذشته و می گذرد باخبرند. چند روز دیگر، دیرتر یا زودتر، اینترنت هم دوباره وصل می شود و فیلم‌ ها و تصاویر این روزها و ابعاد خرابی‌ها و خشونت‌های دستگاه‌های حکومتی بیرون خواهد آمد و مردم که تا اکنون به مصاحبه ها و اظهار نظرهای رسمی و تبلیغاتی مقامات نظامی و غیر نظامی برای واژگونه جلوه دادن رویدادها و توجیه خشونتی که علیه مردم به کار بردند پوزخند زده بودند، دندان خشم را روی هم خواهند فشرد.
هیچکس نمی تواند آینده را از هم اکنون پیش بینی کند و هیچکس نمی داند حکومت درسی از شورش بنزین خواهد گرفت یا نه. ولی بسیاری دیگر چه در داخل و چه در خارج ایران، دوست یا غیردوست، می دانند که دوران بازی های تبلیغاتی حکومت با مردم به سر رسیده است. اگر حداقل مجلسی قوی و مستقل که بیانگر خواست‌های مردم باشد تشکیل نشود در اینصورت باید منتظر شورش‌ های نوبتی با فواصل کوتاه و کوتاه تر بود. شورش‌هایی که هرچند خود حاصل ناامیدیست ولی درون خود پرورنده امید نیز هست. با همین شورش‌ها و نوبتی شدن آنهاست که همبسته گی‌ها و احساس سرنوشت مشترک میان مردم تقویت می شود مانند آنچه به شکل نوبتی و به بهانه چهلم کشته شده گان در سال ۵۷ روی داد. بخصوص که شرایط جهانی در حال تغییر است. آن توازن قوای ضدانقلابی که پس از فروپاشی اتحاد شوروی بوجود آمده بود بسرعت در حال دگرگون شدن است. همه جهان به سمت جنبش و شورش می رود و ایران اگر راه مسالمت آمیزی برای دموکراسی نیابد از این سرنوشت جدا نیست.

 

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۹ـ ۲۲۱۱

Copyright ©bamdaad 2019

 

 

 

نیکاراگوا «کودتای فاشیستی» علیه مورالس را محکوم کرد

 

دولت نیکاراگوا روز دوشنبه با انتشار بیانیه‌ ای کودتا علیه اوو مورالس رییس جمهوری بولیویا که او را به استفعا واداشتند، را محکوم کرده  آنرا اقدامی فاشیستی دانست.در بیانیه دولت نیکاراگوا آمده است:       ما اعمال فاشیستی که قانون اساسی را نادیده می انگارد، رد کرده و مردود می دانیم.

به گزارش رویترز، پس از اعلام نتایج نهایی انتخابات و با وجود تایید دادگاه عالی انتخابات در بولیویا، مخالفان مورالس اعلام کردند، این نتایج  را قبول ندارند و از آن زمان تا اکنون دست به اعتراض های خشونت آمیز زده‌اند. بدنبال تشدید بحران سیاسی در بولیویا، سازمان کشورهای امریکایی  (او ای اس ـ OAS ) از دولت لاپاز خواسته بود، نتایج انتخابات ریاست جمهوری برگزارشده در ۲۰ اکتوبر ۲۰۱۹ را ملغی اعلام کند و به برگزاری انتخابات مجدد تن دهد. سرانجام شب گذشته (یکشنبه) ۱۹ عقرب با دخالت ارتش بولیویا، مورالس مجبور به استعفا شد . وی در نطق تلویزیونی اظهار کرد: استعفای خود را تقدیم می ‌کنیم تا برادران و خواهران کارمند دولت هدف حملات و تهدیدات قرار نگیرند.

وی شرایط جاری در بولیویا را به کودتا علیه دولت تعبیر کرد وخطاب به مردم کشورش گفت: دوست دارم اعلام کنم، مبارزه ما پایان نیافته و تلاش برای تحقق برابری و صلح همچنان ادامه خواهد داشت.مورالس افزود: به عنوان رییس جمهوری وظیفه دارم که شرایط را آرام کنم.

رییس ‌جمهوری منتخب آرژانتین کناره‌ گیری اوو مورالس رییس جمهوری بولیویا را کودتا علیه او خواند و برگزاری انتخابات آزاد و آگاهانه در این کشور را خواستار شد.به گزارش خبرگزاری رویترز، آلبرتو فرناندز در پیام توییتری با تاکید بر اینکه علیه مورالس کودتا شده است، نوشت:‌ فروپاشی ساختاری در بولیویا غیرقابل قبول است؛ مردم بولیویا باید هر چه زودتر در انتخاباتی آزاد و آگاهانه دولت بعدی را انتخاب کنند.

وزیر امور خارجه مکسیکو، استعفای مورالس، رییس جمهوری بولیویا از قدرت را نتیجه اقدامی نظامی خواند و با وقوع «کودتا» در این کشور مخالفت کرد.پس از هفته ها اعتراضات انتخاباتی، رییس جمهوری بولیویا شب گذشته(یکشنبه) در پی افزایش تنش های سیاسی و سرپیچی نیروهای نظامی و انتظامی استعفا داد.ابرارد مارسلو، وزیر امور خارجه مکسیکو در توییتی با رد استعفای مورالس آن را مشابه تراژدی هایی خواند که در قرن پیش، آمریکای لاتین را آغشته به خون کرد.وی در توییت های دیگری اعلام کرد که در صورت درخواست رییس جمهوری مستعفی بولیویا، مکسیکو آماده است تا به وی پناهنده گی اعطا کند.

قرار یک گزارش دیگر ترامپ اعلام نمود که ،  دولت واشنگتن از مجمع قانونگذاری بولیویا خواست تا هرچه زودتر جلسه‌ای را با هدف تایید رسمی استعفای ایوو مورالس رییس ‌جمهوری این کشور آمریکای لاتین ترتیب دهد و در راستای پر کردن خلا سیاسی موجود، فرایند غیر نظامی انتقال قدرت را آغاز کند.

یک مقام ارشد وزارت خارجه امریکا نیز در این باره مدعی شد: واشنگتن آنگونه که دولت مکسیکو و خود مورالس می ‌گویند کودتا را عامل کناره ‌گیری وی تلقی نمی‌ کند.

در همین حال فدریکا موگرینی، کمشنر روابط خارجی اتحادیه اروپا روز دوشنبه گفت: « مایلم با صراحت اعلام کنم ما خواهان آن هستیم که همه طرف‌های درگیر در بولیویا ضمن خویشتن ‌داری و پذیرفتن مسوولیت خود، کشور را به آرامی به سوی انتخابات پیش ببرند، انتخاباتی سالم که مردم بولیویا از طریق آن خواسته دموکراتیک خود را ابراز کنند.» وی پس از آن در جریان یک نشست مطبوعاتی در جمع وزرای خارجه کشورهای عضو اتحادیه اروپا گفت: «اگر بولیویا از ما بخواهد و شرایط فراهم باشد، اتحادیه اروپا هیاتی را برای نظارت بر انتخابات آتی به این کشور خواهد فرستاد.»

مورالس نماینده (جنبش برای سوسیالیسم)  بولیویا که ۵۹ سال دارد در انتخابات ماه گذشته با کسب ۴۷.۰۸ درصد آرا بر رقیب انتخاباتی خود کارلوس مسا، از حزب «جبهه انقلابی چپ» (سوسیال دموکرات) پیروز شد و دوران جدید ریاست جمهوری خود را آغاز کرد. مورالس در سال ۲۰۱۶ ترسایی با برگزاری یک رفراندوم، خواستار لغو محدودیت زمانی ریاست جمهوری شد. با وجود مخالفت ۵۱ درصد مشارکت ‌کننده گان در رفراندوم با مراجعه قانونی او به دادگاه قانون اساسی بولیویا این  دادگاه به نفع طرح رییس جمهوری این کشور رای داد تا او او بتواند برای چهارمین بار پیاپی در انتخابات ریاست جمهوری نامزد شود.

براساس قانون در صورتی که یکی از نامزدهای بیش از ۴۰ درصد آرا را کسب کند و از نزدیک ‌ترین رقیب خود نیز ۱۰ درصد بیشتر رای آورده باشد، انتخابات به دور دوم کشیده نمی ‌شود. رقیب در این دوره انتخاباتی اعتراضاتی نسبت به برگزاری انتخابات داشت که در این رابطه مورالس در جدید ترین اظهارنظرش پس از اعلام نتیجه نهایی شمارش آرا گفت: نهادهای بین المللی آزاد هستند برای بازرسی نتیجه نهایی انتخابات و روند شمارش مجدد آرا اقدام کنند. ما هرگز در مورد نتیجه انتخابات دروغ نگفته ایم و چیزی هم برای پنهان کردن نداریم. نماینده گان سازمان کشورهای قاره آمریکا، اتحادیه اروپا و دیگر نهادها و سازمان های بین المللی آزاد هستند نتیجه انتخابات بولیویا را مورد بررسی قرار دهند. ما آماده میزبانی از آنها هستیم.

جامعه بولیویا با ۱۱ میلیون ترکیب جمعیتی با  ۵۵ درصد سرخپوست، ۳۰ درصد «می ستیزو» (دورگه های اسپانیایی ـ سرخپوست) و ۱۵ درصد سفید پوست تشکیل می شود. پیش از حضور استعماری اروپاییان منطقه کنونی بولیویا بخشی از امپراتوری سرخ‌ پوستان «اینکاها» بود. استعمار اسپانیا در سده شانزدهم این منطقه را با خون ریزی و غارت تسخیر کرد. پس از اعلام استقلال این منطقه در سال ۱۸۰۹ترسایی  منطقه با ۱۶ سال جنگ روبه‌ رو شد و این جنگ‌ها در ۶ اگست ۱۸۲۵ ترسایی به تشکیل جمهوری بولیویا انجامید که این نام « سیمون وبولیوار» رهبر انقلابی منطقه گرفته شده‌ است.

براساس تازه ترین گزارشات مورالس رییس‌ جمهوری مستعفی بولیویا لاپاز پایتخت اینکشور را به مقصد مکسیکو ترک، و اعلام کرد قدرتمند ترازهمیشه به سرزمین مادری خود بازمی‌گردد. مارسلو ایبرارد، وزیر خارجه مکسیکو در توییتر خود نوشت: «هواپیمای ریاست ‌جمهوری مکسیکو با اوو مورالس پرواز کرده است. بر اساس معاهده‌های بین‌المللی، این هواپیما تحت حمایت مکسیکو و زنده گی و تمامیت شما در امان است.»

هم‌زمان صدها هزار نفر از هواداران رییس ‌جمهوری مستعفی از سراسر بولیویا به سمت لاپاز روان شده‌اند و پولیس پایتخت و نیرو های مسلح این کشور ازمردمن خواسته در خانه‌ ها بمانند و به خیابان‌ها نیایند. در همین حال رهبران شماری از کشورها و سازمانهای اجتماعی صلحدوست از سراسر جهان همبسته گی و جانبداری شانرا با مردم بولیویا و رییس جمهور قانونی آن مورالس،  ابراز داشته ، کودتا روان  و مداخله نظامیان را نکوهش نموده اند.

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۹ـ ۱۲۱۱

 

Copyright ©bamdaad 2019

 

مرگی که زنده گی را جاودانه ساخت

 

انجنیر حفیظ الله حازم

این پنج، شش دهه میشود که هیچ نامی و هیچکسی در جهان به اندازه ارنستو چه گوارا قلب میلیارد ها انسان کره ما را تسخیر کرده باشد و درنوردیده باشد. در مورد حیات، کارنامه ها و مرگ چه گوارا پنج دهه است که میگویند، مینویسند و تحقیق میکنند و هنوز کارنامه های ناتمام انسانی او تمام نگردیده.

من هم در جمع علاقمندان و مریدان چه گوارا از سالهاست با نام این مرد اسطوره ای آشنایی دارم. در موردش شنیده ام، خوانده ام، فلم تماشا کرده ام و اکثرآ هم  در موردش فکر کرده ام و باورمند گشته ام که انسان اگر خواسته باشد میتواند به نیروی غیر قابل تصور تبدیل شود، کار و کارنامه هایی داشته باشد که بزرگتر از نیروی جسمی و فکری اش باشد، خلاقیت و ابتکاراتی از خود بروز بدهد که به دیگران الگو و سمبول باشد.

چه گوارا مردی که برای رفاه انسان ها، نبودن فقر در جهان، آزادی همه بشریت از یوغ هر نوع نابرابری های اجتماعی، در طول حیاتش با سخاوت و ساده گی مبارزه کرد، سمبول آزاده گی دو قرن اخیر زمین گردید، میلیاردها جوان در سراسر جهان پیراهن هایی که آذین شده باعکس چه گوارا را به تن کردند و نامش در هر ده و قریه جهان شنیده شد و تا امروز بشریت بنامش فخر میکند.

منظور از نوشتار امروزم در حقیقت یادهانی دو موضوع است. اول میخواهم در مورد کتابی که من تازه در مورد چه گوارا خواندم (رفیق) زنده گی و مرگ ارنستو چه گوارا نوشته خورخه کاستانیدا که توسط بیژن اشتری ترجمه گردیده است، میخواهم اندکی روی این کتاب بحث کنم و موضوع دومی چگونگی مرگ چه گوارا و اسطوره شدنش چیزی سیاه بکنم.

کتاب رفیق را که در ۶۸۸ صفحه با قطع و صحافت زیبا انتشار یافته میتوان بهترین منبع و ماخذ در مورد چه گوارا دانست، کتاب اکثرآ از دهن شاهدان عینی بحث میکند و استنادش بالای مدارک، شواهد، واقعیت ها و چشمدید هاست. البته که سبک نوشتاری و ادبیات بالا بلند نویسنده به زیبایی و اهمیت کتاب افزوده است.

Bildergebnis für ‫چه گوارا‬‎

در کتاب رفیق طوریکه گفته آمد اتکا بالای شواهد و منابع قابل اعتبار گردیده است و زنده گی این نوجوان ارجنتاینی را از آوان جوانی زیر ذره بین گرفته و با او یکجا بزرگ شده و رشد کرده. اکثرآ درین کتاب متن هایی از یادداشت هایی روزانه  چه گوارا به نشر رسیده که خواننده را در ژرفای حیات روزمره این الگوی نسل ها قرار میدهد.

بزرگترین خصلت اخلاقی چه گوارا ساده بودن و همرنگ جماعت بودن اوست، او با همرزمانش فرقی نداشت، با سربازانش یکجا غذا می خورد و در یک کاغوش می خوابید و با آنها یکجا فکر می کرد.

زمانی هم که در کوبا وزیر شد مثل مامور پایین رتبه وزارتش کمترین معاش را گرفت و روزانه ۱۴ تا ۱۶ ساعت در دفتر میماند و کار میکرد.

او از سجایای اخلاقی منحصر به فرد برخوردار بود، ساده پوشیدن، استقامت در کار، مصصم بودن در اراده و صداقت و راستی که در خونش عجین شده بود از او مرد قرنها ساخت و نامش در تاریخ بشریت مانده گار شد.

هر چه در مورد حیات چه گوارا، کار و پیکارش، مبارزات سخت و بی امانش بگوییم و بنویسیم هنوز قطره ای ازداشته های دریایی این اسطوره را بیان نکرده ایم.

مرگ بزرگ مردانی چون چه گوارا هم مرگ جاودانه و مانده گار و منحصر به فرد است. مرگ چه گوارا به زنده گی اش معنا داد، و شاید هم اگر او کشته نمی شد تصویر وی بر روی میلیارد ها تی شرت و پوستر در دهه های بعدی نمایان نمی گشت.

او اگر جان سالم از مهلکه بولیویا به در میبرد، بی شک باز هم میتوانست خدمات بیشتری به آرمان های اعتقادی اش بکند، اما در این صورت، این افسانه انقلابی و ایثار گری که وی مظهر و نمادش بود، هرگز این چنین پر آوازه و فراگیر نمی شد.مرگ برای چه گوارا پایان یک دوره کاری نبود. مرگ برای وی فقط یک حادثه محتمل و شاید خوشایند، بلکه نشانگر یک آغاذ نا گزیر و اجتناب نا پذیر بود، آغاز یک مسیر تازه برای سفر کردن و آغاذ یک زنده گی تازه.

هیچ زنده گی دیگری هرگز نمی توانست روح زمانه خویش را این چنین به چنگ آورد که زنده گی چه گوارا به چنگ آورد، و هیچ لحظه ی تاریخی دیگری هرگز نمی توانست این چنین منعکس شود که در سیمای او منعکس شد.

چه گوارا با تلاش های فردی اش، آرمانشهر سیاسی و اجتماعی ای که وی برای آینده تصورش را داشت پیوند زد.

 

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۹ـ ۰۸۱۱

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 2019

 

 

 

د سیاست په ‌‌‌‌‌‌ډګرکې د ځوانانو نقش

 

ولی منگل

سره له دې چې د پاس سرلیک لاندې بحث او لیکنه یوه هراړخیز تحقیق ته اړتیا لري او کېدای شي چې اوږده رساله پرې ولیکل شي، خو زه دغلته یو زغلنده نظر پرې اچوم.

 که په نړۍ او یا هم په افغانستان کې د سیاسي جریانو او ګوندونو ، غورځنګونو تاریخ ته وګورو؛ ځوانانو له ټولو مخکې پکې د روڼ اندۍ یا روشنګرۍ له پيل له بهیر نه تر مشروطيت  دورې پورې بیا تر ننه پورې ځوانانو  په ټولو تحولونو کې ټاکونکی رول لوبولای دی.

 ځوانان د یوه ملت  لپار د محرکې قوې په مانا دي. ځوانان د ملت جوړونې او د یوه هېواد د غوړیدنې او پرمختګ مټې دي.له ټولو مخکې د ملي مترقي ګوندونو ، هغه ګوندونه چې دانسان د سوکالۍ ، ټولنیز عدالت او سعادت لپاره مبارزه کوي دنده او مسوولیت دی چې  په ټولنه کې د مترقي افکارو د تبلیغ او ترویج پر مټ له ټولنې د ورته فکر او اند ځوانان خپلو لیکو ته راجذب کړي. زموږ د آبادۍ ګوند له ټولو مخکې په دې مبارزه کې باید مخکښ او  د ابتکار څښتن وي.

 خو دا دا مانا هم نه لري ، چې په سیاسي ګوندونو او غورځنګونو کې د پخو او مجربو لارښووونکو رول له سترګووغورځول شي.پاخه لارښوونکي رهبران د هر سیاسي جنبش فکري ـ ذهني تجربوي ځواک دی، او ځوانان د جنبشونو فزیکي ځواک دی. دواړه له یو بل سره تړلي دي.

 خو یو څه چې دي هغه دا دي چې ، موږ د خپلې ټولنې په سنتي افکارو کې هم باید غرق نه شو، په کومو کې چې په عمر لویو ته په ځينو مواردو کې د عقل کل د تعظیم سر ټيټيږي.

 ځواکمن پوخ سیاسي مشرهغه ځوکمن بری من جنګیالي سرلښکر ته ورته دی چې، د جنګ په ‌‌‌‌‌‌ډګر کې سنګرونه داسې چاته سپاري چې نه ماتیږي او بریا لاس ته راوړي.

‎د روسيې ستر انقلابي پلېخانوف ویلي و چې کله موږ د یوه هېواد هراړخیز پرمختګ ته ګورو او یا وروسته پاتېوالي ته یې نظر اچوو، هرومرو زموږ سترګو ته د دغه ملک مشران سترګو ته دریږي....

‎زه وایم چې ګوندي ژوند او مبارزه هم داسې ده. هر ګوند چې موږ په هرحالت کې وینو، موږ ته به هرومرو د ګوند مشران سترګو ته ودریږي.

 په افغانستان کې ، په اخرو سلو کلونو کې په سیاسي تحولاتو کې د ځوانانو ونده او نقش روښانه و، هغوی د هېواد په سیاسي، اجتماعي، فرهنګي اوښتونونو کې فعاله او رغنده ونده اخیستې ده.

 په اوس وخت کې چې ځوانان د افغاني ټولنې اکثریت تشکیلوي؛ د ټولنیزو ، سیاسي او اجتماعي بدلونونو دنده د هغوی پرغاړه ده، او هغوی دي چې باید د هېواد د سوکالې او غوړیدنې په بهیر کې خپل تاریخي ونده او رسالت ترسره کړي.

 د افغانستان د آبادۍ ګوند ، چې د تېرملي مترقي غورځنګ لاروی دی ، او په کوم کې چې ځوانانو  په سیاسي تحولونو کې له ټولو مخکښ نقش لوبولای دی ، اوس هم دا تاریخي اړتیا رامنځ ته کیږي چې، خپله ونده د تاربخ په دې حساس پړاو کې تر سره کړي . خو له بده مرغه چې د آبادۍ په ګوند کې دا ‌‌‌‌‌‌ډول ځواک نه شته او یا کم قوته دی.

‎د دې لپاره چې په ګوند کې دا اړتیا پوره شي،او ګوند نوی روح او نفس ومومي، او ځوانان د یوې پراخې د مایوسۍ له بحرانه را ووځي ، د ګوند کادرونه او فعالین په ټولنه کې باید هراړخیز سیاسي کار وکړي او له ټولنې له منځه ځوانان د ګوند لیکو ته را جذب کړي ؛ تر څو د ګوند په دننه کې له کښته نه تر پورته پورې په ټولو چارو او امورو کې خپل رول ولوبوي؛ نه داچې یوازې د بیرغ او مشعل وړلو دنده ولري.  

 د افغانستان د آبادۍ ګوند ته د ځوانانو را جلب او جذب کول، د هر فعال غړي یوه اړینه کاري او ګوندي دنده ده.

‎څرنګه چې د ګوند په وروستي پلېنوم کې هم په ګوند کې د ځوانولو لپاره ځانګړې پاملرنه د مصوبې په ‌‌‌‌‌‌ډول یاده شوې ده. د ګوند هر فعال غړی باید خپل ګوندي دنده او مکلفیت ولري، چې اول یې له خپلې کورنۍ او دوستانو نه را پيل کړي اود ګوند لیکو ته یې راجذب کړي ، او یا کم ترکمه، د خپل ګوند له مرامه یې خبر کړي.او په دې لاره کې ورسره روزنیز کار وکړي.

‎لنده دا چې که موږ د ګوند هر غړی د خپلې کورنۍ څخه یو نفر د ګوند لیکو ته راجذب کړو، د آبادې ګوند به هم ځوان وي او هم ژوندۍ او هم به راتلونکې کې بریا زموږ په برخه وي.

 دا چې ځوانان د سبا ورځې رهبران دي، یو مسلم حقیقت دی . نو د دې  لپاره چې سبا ورځ موږ د آبادۍ په ګوند کې ښه لارښودان ولرو ، کوم چې وکولای شي په سياسي چارو او تحولاتو کې رغنده او مدبرانه اعمال، پرېکړې ، رهبري او اقدامونو وکړي، په کارده چې هغوی له پراخې تجربې نه برخمن شي، او پراخ او غني تجارب  د کار په نتیجه کې ترسره کېدای شي.

‎دلته باید لازمه پاملرنه وشي چې تجربه يوازې کفایت نه کوي، پراخه هراړخیزه مطالعه ، نړیلید او سیاسي سواد د نن ورځې کادر د سبا ورځې لارښود لپاره له هر څه اړین دی.

‎د دې لپاره لازمه ده چې په ګوند کې د ننه ځوانو غړو ته روزنیز لکچرونه او سیمینارونه په لار واچول شي، تر څو د ګوند هر ځوان غړی د خپل هېواد له تاریخ ، د سیاسي پوهې، نړیوال سیاسي او اقتصادي جوړښت، نړیوالو اړیکو او سیمه ایز وضعیت نه خبر وي. ځکه چې، موږ د نړۍ او افغانستان په سیاسي تاریخ کې داسې اوښتونونه ولیدل، سره له دې چې هغه مترقي ، انسان دوستانه او ټولنیرعدالت غوښتونکي وو، اود انسان د سعادت او نېکمرغې  لپاره ترسره شوي وو، خو د کمې سیاسي ، فکري او ذهني تجربو له کبله  په بې رحمۍ سره د تورو مرتجع قوتونو له خوا ځپل شوي دي.

‎خو نن خوشبختانه یو څه چې د  یادولو وړ دي ، هغه دا دی چې، دتېرو ځوانو سیاسي غورځنګونو او نننیو سیاسي ګوندونو ټولیزه سیاسي بیداري نړیلید او سیاسي سواد، پرتلنه د مقایسې وړ نه ده. ننني ځوان سیاسي نسل، د تخنیکي انقلاب ، اینترنت ، غږیزې او انځوریزې رسنیو چې نړۍ یې په یوه ښارګوټي بدله کړې ده ، خواره آګاه او روڼ انده دی.

‎له بله اړخه زموږ هېواد چې څلوېښت کاله د استعماري او تپل شویو جنګ جګړو او نظامي مداخلو ‌‌‌‌‌‌ډګردی، او هېواد مو اوس د یوې خونړۍ مرحلې نه تېریږي ، چیرته چې د بداینې او مادیاتو لپاره انسانان له ټولو انساني ارزښتونو نه تبریږي او معنویات تر پښو لاندې کیږي ، ځوانان هم له دغه بحران سره لاس او ګرېوان دي . خو تاریخ ګواهي ورکوي چې، روڼ اندي ترقي پلوه ځوانان به له دغه ناورین څخه راووځي او هغوی به د یوه مترقي خلاصون بخښونکي غورځنګ جنده ورپوي او مشعل به یې روښانه کړي.

د افغانستان د آبادې ګوند باید د دا ‌‌‌‌‌‌ډول ځوانانو لپاره یو ښوونکی او روح بخښونکی ګوند وي !

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۱۹ـ ۰۸۱۱

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 2019

 

 

 

به احزاب وسازمانهای ملی، دموکرات وترقی خواه افغانستان !

هموطنان ترقیخواه میهن :

اجلاس  شورای مرکزی حزب آبادی افغانستان درحالی دایر گردید که دورنمای صلح و امنیت درکشوردرهاله ازتوهمات وناامیدی ها محصوراست ، احزاب دموکرات ترقی خواه وشخصیت های مطرح سیاسی با تجارب و داشتن سابقه افتخارات خدمت به مردم درمسایل مهم ملی و بین المللی، با وجود وحدت نظرعملکرد واحد ندارند وا ز یک کارشیوه که درجامعه به مثابه یک نیروی واحد رزمنده وتاثیر گذار، تبارز نمایند استفاده نمی کنند.

حزب آبادی افغانستان موجودیت بحران عمیق اجتماعی موجود درکشور و طور اخص وجود نا امنی های متداوم را ناشی ازمداخلات خارجی عوامل مختلف  اجتماعی ـ اقتصادی  تاریخی وشرایط جیوپولیتک کشور دانسته وبقا و دوام آنرا درعدم موجودیت وحدت نیروهای ملی، دموکراتیک وترقی خواه کشور وعدم موجودیت یک حزب متحد رزمنده و سراسری که دربرگیرنده اکثریت قاطع این نیروها باشد میداند.

حزب آبادی افغانستان وحدت نیروهای ملی، دموکراتیک ترقی خواه را یکی از اصول بنیادی سیاست جاری خود دانسته و دراین راه باقاطعیت ، استوار وآگاهانه گام بر میدارد و دست وحدت ودوستی وبرادری را صمیمانه بسوی همه نیروهای سیاسی وطندوست وترقی خواه پیش می کند .

حزب آبادی به تمام اعضای خود هدایت میدهد تا از هرنوع اعمال که باعث سو تفاهم ومانع نزدیکی وصمیمیت میان  این متحدین طبیعی ونیروهای اصیل وطندوست افغانستان گردد خود داری نموده و ازهمه وسایل و امکانات که باعث نزدیکی صمیمیت میان اعضا وسازمان های متذکره گردد گام بردارند.

اجلاس شورای مرکزی، اتحاد وهمبسته گی نیروهای دموکرات ترقی خواه کشور و اتحاد عمل آن را به مثابه یک اصل و وظیفه مبرم و تاخیرناپذیر خود دانسته و دراین مورد تجدید پیمان نموده  وبه همه اعضا ، هواخوان ، دوستان ومردم شریف افغانستان اطمینان میدهد که در راه وحدت وهمبسته گی میان نیروهای تحول طلب و ترقی خواه کشور، وایجاد یک حزب ترقی خواه ، رزمنده، مدافع صدیق منافع مردم افغانستان، شجاعانه وبا افتخار به پیش میرود.

 

به پیش به سوی اتحاد همه نیروهای ملی ، دموکرات وترقی خواه کشور!

کابل ، مورخ ۳ عقرب ۱۳۹۸ خورشیدی

 

بامداد ـ زنده گی سازمانی ـ ۲/ ۱۹ـ ۰۳۱۱

Copyright ©bamdaad 2019