المان از گذشته درس کافی نگرفت!

 

 

ویکتوریا نیکی فوروا

 

رسانه‌ های المان گزارش دادند که دولت این کشوردر صدد است تا ۱۶ ماه فبروری در کنفرانس مونشن، یک توافقنامه امنیتی دوجانبه با اوکرایین را منعقد کند. همزمان، اخبار زیادی در باره انتقال پول به مجتمع نظامی- صنعتی المان و روی آوردن این کشور به مسیر جنگ افروزی به گوش می رسد. این کشور با سرعت زیادی خود را مسلح می کند. در این خصوص پیستوریوس، وزیر دفاع المان به محبوب ترین سیاستمدار این کشور تبدیل شده است. یعنی موضوعی که از زمان هیتلر تا به حال بی سابقه بوده است.

ما به‌ عنوان همسایه، به وضوح می‌ توانیم ناظر تلاشی باشیم که المان ها مجددا با رویای جدا کردن اوکرایین از روسیه خیز برداشته اند. اقدامی که صد سال پیش نیز اتفاق افتاد.

در سال ۱۹۱۸، سربازان المانی اوکرایین را به سرعت اشغال کردند و مرد ثروتمند مزدوری را به نام اسکوروپادسکی، در این کشور به عنوان نماینده خود منصوب کردند. انگیزه اصلی آنها از اشغال اوکرایین اقتصادی و بردن گندم و تجارت غلات بود و در ادامه، شروع به خریدن زمین های این کشور کردند.

مردم محلی که به خشم آمده بودند، قیام هایی را آغاز کردند که قتل عام عمومی توسط اشغالگران را در پی داشت. مردم به طور دسته جمعی جان خود را از دست می دادند و از این سرزمین نگون بخت گریختند، و قیصر ویلهلم، در همین حال « امنیت » مزدورخود و انتقال غلات را تضمین کرد.

این نخستین تلاش المان برای تصاحب اوکرایین، در جنگ با روسیه روبرو با شکست شد. المانی ها مجبورشدند سربازان خود را از اوکرایین خارج کنند و سرزمین هایی را از دست دادند. همزمان قیصر از تاج و تخت پایین کشیده شد و «عصر وایمار » آغاز گردید. در ادامه حوادث، این ثروتمند ترین کشور اروپایی گرسنه ماند و با سرد شدن هوا و دیگر عواقب جنگ، تورم وحشتناک نیز حاکم شده بود. فقر و تنگدستی، زنان المانی را وادار به خود فروشی کرد تا جایی که یک روسپی را با یک تخته چاکلیت می شد خرید.

در زمان هیتلر، المان ها پای در راه گذشته گان خود گذاشتند و همان مسیر را در پیش گرفتند. از سال ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۴ ترسایی این منطقه تحت عنوان « کمیساریای رایش اوکرایین » به اشغال المان درآمد. آنها بر خلاف دور پیش، بدون حاکم کردن یک مزدورعمل کردند، اما همه چیز بسیار شبیه به گذشته بود. غارت محصولات کشاورزی و صنعتی و بیرون کردن بیرحمانه کارگران و زحمتکشان اوکرایینی از سرزمین های خود پیامد این اشغال بود. با ظلم بی سابقه ای که بکار گرفته می شد، مردم خشمگین به طور دسته جمعی، برای پیوستن به لشگرهای پارتیزانی در مصاف با اشغال کننده گان کشور خود صف کشیدند. تحت چنین شرایطی، در مدت تسلط « کمیساریای رایش »، اوکرایین حدود یک سوم جمعیت خود را از دست داد.

اشغال دوم هم مانند یک کاپی از اشغال پیشین به پایان رسید: المانی ها رانده شدند، سپس جنگ را باختند و نیمی از کشور را از دست دادند. باز هم المان شکست خورده و رسوا شده در سرما و گرسنگی، فقر و فلاکت فرو رفت. المانی ها دوباره به همان وضعیت شکست نظامی دوره قبل برگشتند و یک تخته چاکلیت همان نقش را بازی کرد.

فکر نمی‌ کنید یک روند خاصی وجود دارد؟ با این حال المانی های « شجاع » تصمیم گرفته اند که متوجه آن نشوند. اساساْ المان امروز به تجارت و روش معمول خود بازگشته است: اوکرایین با روسیه می جنگد و محصولات کشاورزی و نیروی کار ذخیره را برای المان تامین می کند.

این اشغال تدریجی جدید همراه با امریکایی هاست. اکنون واشنگتن باید از این موضوع خطرناک عبور کند، هیچ پیروزی سریعی به دست نیامده است. المانی ها متهم هستند که جنگ با روسیه را تأمین مالی کرده اند و از نشستن دوباره روی صندلی اتهام هم ابایی ندارند. تانک ها قبلا به اوکرایینی ها تحویل داده شده است و در حال حاضر بحث تحویل موشک های کروز و تاروس در دست بررسی است.

دست اندر کاران وزارت دفاع المان مفهومی را که سال ها فراموش شده بود، مجددا به توده ها عرضه می کنند: به نظر آنها المان باید آماده جنگ باشد. «آماده برای جنگ »!

آخرین باری که این اصطلاح در تبلیغات المان ها به کار برده می شد در زمان هیتلر بود. از آن زمان به بعد مردم نسبت به این الفاظ محتاط بودند، اما امروز دیگر نمی توان جلوی بدخواهی و تلخی این تکرار را گرفت.

نظامی شدن بدون شک منطق اقتصادی دارد. المان ها توجه دارند که مجتمع نظامی- صنعتی ایالات متحده امریکا و روسیه چقدر موفق عمل می کند. آنها بر این باور هستند که کارخانه های نظامی می توانند موتور رشد اقتصاد ملی باشند.

مورد دیگر این است که آنها منابع انرژی لازم را برای حمایت از مجتمع نظامی- صنعتی خود ندارند، یعنی با مشکلی روبرو هستند که هیتلر، آن را به روشنی دریافته بود. منابعی در روسیه وجود دارد، خوب! این بدان معناست که ما باید به چنین منبعی دست یابیم تا بتوانیم از آن بهره بگیریم. پس باید فشار دیگری را به سوی شرق سازماندهی کنیم.

نمی دانم، آیا المان ها می فهمند که چه احساساتی را در روس ها برانگیخته اند؟

روتگن سیاستمدار آنها از صدراعظم شولتز، می خواهد که بپذیرد « اوکرایین از روسیه مهم تر است » و هر چه سریع تر موشک های تاروس را در اختیار اوکرایین قرار دهد تا شلیک به شهرهای روسیه، راه را برای دست یابی به منابع باز کند. او اصلاً به چه چیزی فکر می کند؟

روس ها در واقع مردم بسیار مداراگر و مهربانی هستند. پرواضح است که ما از اوکرایینی‌ها کینه نداریم: بله، ما با آنها می ‌جنگیم، اما صادقانه می ‌جنگیم و به خوبی درک می‌ کنیم که انگیزه آنها چیست. ما اینجا یک اختلاف جدی بین اسلاوها داریم و زمانی که آن را حل کنیم، قطعاً در صلح زنده گی خواهیم کرد. به همین ترتیب، ما با درک وابسته گی کامل آنها به غرب، از پرخاشگری « برادران اسلاو » خود عصبانی نمی شویم.

باید توجه داشت که ما امریکا را می‌ فهمیم. بله، آنها یک ابرقدرت هستند، ما نیز یک ابرقدرت هستیم، ما روی یک تخته شطرنج بزرگ به نام کره زمین بازی می کنیم. جنگ های ترکیبی، عملیات ویژه، خاورمیانه، اوکرایین... آنها انرژی خود را از دست می دهند، ما هم انرژی خود را از دست می دهیم. با این حال، چشم انداز تخریب متقابل، هر دو طرف را مهار می کند و از بالا رفتن احساسات جلوگیری می کند.

اما نگرش نسبت به المانی ها متفاوت است. هیچ کشوری در جهان وجود ندارد که در برابر روسیه اینقدر تبه کاری کرده باشد. جنایات حیرت انگیزی که (فاشیزم هیتلری) المان ها در خاک ما مرتکب شده اند حساب ندارد. خون میلیون‌ها نفری که آنها کشته‌ اند همچنان در گوش فلک به فریاد است. این جنایات هولناک را نمی توان فراموش کرد و هر کسی که این کار را انجام دهد به مردم ما خیانت می کند.

آیا ما تا به حال از المانی ها به خاطر جنایات شان انتقام گرفته ایم؟ نه، ارتش ما (ارتش سرخ اتحاد شوروی)، نجابت همه جانبه ای از خود نشان داد. اگر آنها با ورود به المان به ساده گی آنچه را که المانی ها در اینجا انجام دادند تکرار می کردند، امروز دیگر اثری از المان باقی نمی ماند. اما ما انتقام نگرفتیم. سربازان ما از غیرنظامیان با سوپ و غذای خود پذیرایی می کردند.

استالین اجازه نداد انگلیسی ها و امریکایی ها نقشه خود را برای نابودی کامل المان اجرا کنند. در حالی که آنگلوساکسون ها قصد داشتند این کشور را به چند تکه تقسیم و المانی ها را محکوم به انقراض کنند.

خوب، گورباچف هم به المانی ها اجازه داد تا دوباره متحد شوند (در اصل شرق المان را به غرب واگذار کرد). اتفاقاً در آن زمان انگلیسی ها و امریکایی ها نیز مخالف بودند، اما او آنها را برای اتحاد دو بخش المان متقاعد کرد. ما کشور آنها را سالم به خودشان بازگرداندیم، بدون اینکه مطلقاً چیزی در ازای آن دریافت کنیم، نه منافع مادی و نه تضمین امنیتی. خیلی ساده، یک ژست گسترده از حسن نیت. بیایید در آرامش زنده گی کنیم.

المان کشوری است که دوام خود را مدیون روسیه ( اتحاد شوروی) است. سیاستمداران المانی بهتر است این موضوع را به خاطر بسپارند. هرگونه کارزاری علیه اوکرایین برای آنها با یک ضرر شرم آور، تباهی و تحقیرملی به پایان خواهد رسید. کشوری که به نوعی توسط بیسمارک در سال ۱۸۷۰ ترسایی گرد هم آمد، دوباره خود را در آستانه سقوط و نابودی قرار می دهد. آیا روسیه این بار نیز المان را نجات خواهد داد؟ سوال بجایی است./ راه توده

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۴ـ ‍۱۴۰۲

Copyright ©bamdaad 2024

 

حکم دیوان بین ‌المللی لاهه : اسراییل برای جلوگیری از نسل کشی اقدام کند

سرانجام، پس از نزدیک به یک ماه که دولت افریقای جنوبی بر اساس « پیمان پیشگیری از و مجازات جنایت نسل ‌کشی » (۱۹۴۸، پاریس) علیه اسراییل، به‌ اتهام « نسل ‌کشی »  فلسطینیان، به دیوان بین‌ المللی دادگستری شکایت کرد، روز جمعه ۲۶ جنوری این دیوان حکم اولیه ‌اش را در شش بند صادر کرد. افکار عمومی جهان از این حکم دیوان بین ‌المللی دادگستری بسیار استقبال کرد، چون هم شکایت افریقای جنوبی را براساس شواهد موجود معتبر دانست و درخواست اسراییل برای حذف این شکایت را نپذیرفت، و هم به‌ تلویح اعلام کرد که براساس همان شواهد، رفتار اسراییل در غزه به نسل ‌کشی منتهی می ‌شود.

این حکم نقطه‌ عطفی در تحقق عدالت درحق مردم فلسطین و شکستی سنگین برای دولت راست افراطی اسراییل و حامیان امریکایی و اروپایی آن است. تصمیم دیوان بین ‌المللی دادگستری، که از زیرمجموعه‌ های سازمان ملل متحد است، برای بررسی و اقدام به شورای امنیت سازمان ملل متحد داده می ‌شود. طبق حکم این دیوان، اسراییل موظف است از نسل‌ کشی علیه فلسطینی‌ها پیشگیری کند و برای کمک‌رسانی به غیرنظامیانی که زیر بمباران روزانه  نیروهای نظامی اسراییل‌ اند اقدام بیشتری کند. دیوان بین ‌المللی دادگستری نمی‌ توانست طبق درخواست افریقای جنوبی حکم آتش ‌بس بدهد، ظاهراً به این دلیل که از لحاظ قانونی طرف مقابل اسراییل عضو رسمی سازمان ملل متحد نیست. اگرچه تصمیم دیوان بین ‌المللی دادگستری اسراییل را ملزم به متوقف کردن جنگ در غزه نکرد، با این حال شکستی قانونی برای اسراییل بود. وزارت خارجه فلسطین گفت که این تصمیم به‌ درستی یادآور آن است که « هیچ کشوری بالاتر از قانون نیست.»

حکم نهایی ۱۷ قاضی دیوان بین ‌المللی دادگستری نه ‌فقط اسراییل را ملزم به متوقف کردن هر اقدامی می ‌کند که می ‌تواند به نسل‌ کشی بینجامد، بلکه از اسراییل می‌ خواهد که در یک ماه آینده گزارش کارش را به آن دیوان بدهد. با رای ۱۶ قاضی، از جمله یک قاضی اسراییلی، دولت اسراییل موظف شده است از هرگونه اقدام به نسل‌ کشی فلسطینیان پیشگیری کند و مرتکبان چنین اقدامی را مجازات کند.

فعالان صلح و عدالت در سراسر جهان از همه دولت‌های جهان می‌ خواهند که از تصمیم دیوان بین ‌المللی دادگستری برای حفاظت از حقوق فلسطینیان، از جمله حق بنیادین زنده گی فلسطینی‌ها در غزه، حمایت کنند. مرگ بیش از ۲۸ هزار نفر در حمله‌های اسرایيل را، که به گفته سازمان ملل متحد بیش از ۷۰ درصد آنان زن و کودک ‌اند، به‌هیچ‌ وجه نمی ‌توان با ادعای واکنش اسراییل به حمله حماس در ۷ اکتوبر ۲۰۲۳ ترسایی توجیه کرد.

چنین واکنش نامتناسبی را که دیوان بین ‌المللی دادگستری محکوم کرده است کل جامعه بین ‌المللی نیز باید محکوم کند. به‌ علاوه، جامعه بین ‌المللی باید از هر تلاشی برای درخواست برقراری آتش ‌بس فوری، مذاکره برای پایان دادن به عملیات اسراییل، و آزادی همه گروگان‌ ها حمایت کند.  از همه مهم‌تر اینکه همه اعضای سازمان ملل متحد باید برای محقق شدن قطعنامه‌ های این سازمان بکوشند، به ‌ویژه در مورد تحقق راه‌ حل دو کشور، تحقق حق مردم فلسطین برای تعیین سرنوشت خود شان، و ایجاد کشور فلسطین در مرزهای بین ‌المللی مورد توافق.

جنبش صلح جهانی حکم دیوان بین ‌المللی دادگستری را گامی حیاتی در راه توقف نسل‌ کشی کنونی در غزه و نخستین گام در راه ایجاد کشور مستقل فلسطین می ‌داند و از آن استقبال می‌ کند.

حزب توده ایران نیز ضمن استقبال از این حکم مهم دیوان بین ‌المللی دادگستری در لاهه، موضع دیرینه‌اش را تکرار می‌ کند که بدون برداشتن گام‌های واقعی و مشخص برای حل جامع مساله فلسطین، برای تحقق حقوق مسلم و انکارنشدنی مردم فلسطین، و ایجاد کشوری امن و دولتی پایدار، هیچ امیدی به برقراری صلح و ثبات در اسراییل و سرزمین‌های فلسطینی یا در منطقه گسترده‌ تر فراتر از آن نیست.

ما معتقدیم که تنها راه جلوگیری از تکرار وضع غم‌ انگیز کنونی پایان دادن به اشغال سرزمین‌های فلسطینی و محاصره غزه از طرف اسراییل، ایجاد کشور کاملاً مستقل فلسطین در داخل مرزهای ۴ جون ۱۹۶۷ با اورشلیم شرقی به‌عنوان پایتخت، رعایت حق بازگشت همه پناهنده گان فلسطینی بر اساس قطعنامه ۱۹۴ سازمان ملل متحد، و آزادی همه زندانیان سیاسی فلسطینی از زندان ‌های اسراییل است./ نامه مردم

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۴ـ ‍۰۸۰۲

Copyright ©bamdaad 2024

 

بیانیه رفیق داود رزمیار، رییس شورای اروپایی حزب آبادی افغاتستان در مراسم پدرود رفیق نوراحمد نور

هالند ، مورخ ۱۲ جنوری ۲۰۲۴ میلادی

 

زمین به دوش خود الوند و بیستون دارد

 

غبار ماست که بر دوش او گران بوده است

 

 

 

خانواده عزیز و همه وابستگان زنده یاد رفیق نور احمد نور ،

 

رفقا ، دوستان و مهمانان گران ارج !

 

همه میدانیم که شعله پر فروغی خاموش گردیده ، خانه ای بی نور شده ،‌ گوهر ارزنده ای از دست رفته و حجم اندوه راه نفس را بسته است .

همه میدانیم که یار همدل و همرزم دیرین ما به گفته قدما راه سفر جاودانه را در پیش گرفته ، و از جهان ناسوت به ملکوت رفته است .

همه میدانیم که آن مبارز نستوه ، خانواده ، باز ماندگان ، همرزمان و هم اندیشان خود را در غم بزرگی تنها گذاشته و داغ سنگینی را بر دلها بجا گذاشته است .

آری ، رفیق نور احمد نور  یکی از بنیان گذاران و رهبران توانا و خرد مند حزب دموکراتیک خلق افغانستان بمثابه پیشتاز نهضت مترقی و داد خواهانه کشور ما ،‌ نماینده مردم در پارلمان ،‌ مامور عالی رتبه دولت در مسوو لیت های حساس ، مدیر ورزیده امور سازمانی ــ سیاسی ، یار و مدد گار توده های زحمتکش بروز هفتم جنوری ۲۰۲۴ میلادی به زنده گی پدرود گفت و آشفته بازار گیتی را با نام نیک ترک کرد . جا دارد مراتب تسلیت و همدردی عمیق مانرا به شما شمیم جان همسفر زنده گی و فرزندان عزیز زنده یاد نوراحمد نور هر یک آروین نور ،‌مینه نورو آرمان نور  ، همه رفقا ، باز ماندگان و دوستان شان ابراز بدارم .

 

،، ای کاش گذر زمان در دستانم بود :

آنوقت لحظه های با تو بودن را

آنقدر طولانی می کردم

که برای بی تو بودن

دیگر وقتی نمی بود ،،

اما دریغا که :‌

 

 

زنده گی یک غزل نیمه تمام است ، به هر وزنی که بگوییم ردیفش مرگ است .

 

اما مرگ ، این پدیده همراه ما نقطه پایان در کتاب هستی نیست  ، سر آغاز دیگریست . اما شخصیت بزرگی چون نور احمد نور که نمادی از اراده آهنین ، باور خدشه ناپذیر به امر مردم ،  مبارزه پایدار به خاطر ترقی و پیشرفت اجتماعی  ، آشتی ناپذیری با ستم و بی عدالتی  ، دوستی و رفاقت صادقانه ،‌ امید به آینده انسان پرور جامعه بوده است هرگز نمی میرد ، چه زنده گی همواره در گرو خاطره ها باقی میماند . او با خصایل نیکو و اوصاف عالی انسانی خود ، به خصوص با پاک نفسی و بی آلایشی  ، تواضع و بردباری ،‌ مردم دوستی و مهر ورزی به زحمتکشان در نزد ما و همه ترقی خواهان و مبارزان راه خوشبختی و سعادت انسان زنده است .

کارنامه های زنده یاد نوراحمد نور در درازنای شصت سال مبارزه سیاسی ، چه در آغوش حزب دموکراتیک افغانستان ( حزب وطن ) ، و چه پس از آن در بیرون کشور ، به ویژه نقش سازمانده و رهنمون کننده او در شکل دهی مجدد جنبش دموکراتیک و دادخواه کشور در خور ستایش است . او که به مبارزه سازمان یافته مردمی و داد خواهانه باور داشت تا روز های پایانی زنده گی در کنار همرزمان و همفکران به مبارزه ادامه داد .او  در همه حالات با وجود توطئه های بیشمار ارتجاع و امپریالیزم جهانخوار  نوای صلح در کشور ، ندای وحدت همه راهروان حزب دموکراتیک خلق افغانستان و سایر نیرو های وطن پرست ،ٔ‌ آزادیخواه و مترقی را بخاطر نجات میهن عزیز ما بر لب داشت و در این راه از هیچ تلاشی فروگذاشت نکرد .

ما طنین صدا های او را هنوز در گوش داریم .

در روزگار ما که گل های امید شقایقی کمتر شگفته می شوند ما به یاس نمی نگریم ، ما از او مایه میگیریم . با الگوی او که آینده را با خوشبینی یک انقلابی  می نگریست به کار و پیکار خود ادامه می دهیم و بی هراس از اصول و ارزش های والای جنبش داد خواهانه و پیشرفت اجتماعی پیروی خواهیم کرد . در زبان ما سرود ،، زنده یاد ،، باقی خواهد ماند و ما هرگز بزرگی های رفیق فقید خود را فراموش نخواهیم کرد .

 

رفیق نور عزیز !

اگر دمی خاموش بمانیم ، بدان که خاموشی مااز ناباوری مرگ توست. اما تو ما را دوباره به صدا خواهی آورد . تو همواره در وجود ما و نسل های مبارز کشور زنده خواهی بود .

 

خواب ابدی ات آرام باد !

یادت همیشه گرامی باد !

 

 

 

از زنده گی احزاب سیاسی جهان :

« اتحاد سارا واگنکنشت ـ خرد و عدالت  BSW » در المان تاسیس شد

 

سوزان بونرات

انتخابات جون آینده اتحادیه اروپا، ظهور حزب جدید « اتحاد سارا واگنکنشت ـ خرد و عدالت  BSW» (بی اس وی) رسانه‌ های جریان اصلی را به وجد آورده است. این حزب که ترکیبی از سیاست‌های سوسیال دموکرات و محافظه‌ کارانه است، در برنامه‌ ای که اخیراً منتشر کرده، به هیچ وجه قصد ندارد نظام اقتصادی را « تغییر» دهد. اما چیزی که این حزب را در چشم جریان حاکم غربی برجسته می ‌کند، مخالفت آن با جنگ ‌طلبی امپریالیستی اتحادیه اروپا و ناتو و همچنین درخواست صلح و همکاری با روسیه است.
بزرگترین مشکل برای رسانه‌های غربی جریان اصلی، که در جنگ‌ طلبی و نفرت‌ پراکنی ضدروسیه گرفتار شده ‌اند، این است که « BSW ـ بی اس وی»  خواستار همکاری صلح ‌آمیز با روسیه به نفع هر دو طرف و توقف فوری صادرات تسلیحات به اوکرایین است. روزنامه « فرانکفورتر الگمینه سایتونگ »  (FAZ) به ویژه در این زمینه با شدت تبلیغاتی را به راه انداخته است. در مقاله ‌ای با عنوان  « واگنکنشت شکاف ایجاد می ‌کند»، در اولین پاراگراف می‌ خوانیم:
» با انتشار پیش‌ نویس برنامه انتخاباتی اتحادیه اروپا، سارا واگنکنشت و همکارانش نشان دادند که بیش ازستون پنجم مسکو هستند. حزب آنها، « اتحاد سارا واگنکنشت» ، نه تنها می ‌خواهد با توقف همه تسلیحات غربی به اوکرایین، پوتین را به میزمذاکره بکشاند، بلکه می ‌خواهد اروپایی را که می ‌شناسیم، نابود کند.»
در این زمان، انتقاد علنی از جنگ ‌طلبی ضدروسیه، تسلیح گسترده کشورهای عضو ناتو و جهت ‌گیری غیردموکراتیک اتحادیه اروپا به عنوان بازوی اروپایی امپریالیزم تجاوزگرامریکا، بسیار نامطلوب است. اما علاوه بر این موارد، نکات جالب دیگری نیز در پیش ‌نویس برنامه « بی اس وی » وجود دارد.

عقب‌ نشینی از انحصارها
دربخش «عقل اقتصادی» که مفصل ‌ترین بخش برنامه است، بسیاری از موارد مثبت و حتا انقلابی به چشم می ‌خورد: قدرت سیاسی کمیسیون اروپا باید کاهش یابد و در نتیجه، اختیارات کشورهای عضو اتحادیه اروپا در مورد اتحادیه اروپا افزایش یابد. علاوه بر این، باید بیشتر با یکدیگر همکاری کنند، به عنوان مثال در توسعه زیرساخت‌ها و فناوری‌های دوستدار محیط زیست و آب و هوا.
اتحادیه اروپا باید از تشکیل کارتل ‌های بزرگ توسط شرکت‌های بزرگ جلوگیری کند و به ویژه شرکت‌های بزرگ فناوری و مالی امریکایی را به عقب براند. به گفته « بی اس وی » ، اروپا به زیرساخت دیجیتالی خود نیاز دارد. برای این منظور، اتحادیه اروپا باید به شدت شرکت‌های کوچک منطقه‌ای واگذاری قراردادهای شهری به آنها را تشویق کند.
« بی اس وی » می ‌خواهد شکاف اقتصادی درون اتحادیه اروپا را که منجر به مهاجرت و تحولات اجتماعی می ‌شود، برطرف کند. مالیات‌ گیری یکسان باید به عنوان مثال از فرار شرکت‌ های بزرگ به کشورهای اتحادیه اروپا جلوگیری کند، جایی که می ‌توانند به ضرر جامعه به تولید ارزان‌ تر بپردازند. اتحادیه اروپا باید شبکه‌های گسترده « بانک‌ های غول ‌پیکر» یا شرکت‌های فناوری مالی را ممنوع و تقسیم کند.
سیاست انرژی باید به استانداردهای اجتماعی و آب و هوایی گره بخورد. برای این منظور، توقف فوری واردات گاز مایع از فرکینگ، همکاری با روسیه و « بازتر بودن فناوری» ضروری است.
حزب جدیدی معتقد است که قیمت گذاری کاربن یک ابزار مناسب برای کاهش انتشار گازهای گلخانه ای نیست. در نهایت این امر به زیان قیمت مصرف کننده است. اتحادیه اروپا همچنین باید توسعه فناوری های ذخیره سازی خود را به ویژه تشویق کند، همچنین شرکت های آب و برق منطقه ای و پروژه های انرژی شهروندان. شبکه های انرژی باید به طور کامل « تحت مدیریت ملی» قرارگیرند.
حزب واگنکنشت می خواهد مزارع کشاورزی کوچک و کشاورزان را بهتر از شرکت های بزرگ کشاورزی محافظت کند. اتحادیه اروپا باید دلالی با زمین و مواد غذایی، همچنین مهندسی ژنتیک در مزرعه را ممنوع کند. در عوض، باید الزامات ایمنی برای استفاده از آفت کش ها و موادغذایی را افزایش دهد.
علاوه بر این، واگنکنشت از اتحادیه اروپا می خواهد « روابط تجاری پایدار» ایجاد کند و توافقنامه ها را به استانداردهای اجتماعی در تولید متصل کند تا رقابت ارزان قیمت را محدود کند. اتحادیه اروپا باید حق شکایت شرکت ها علیه کشورهای عضو در دادگاه های داوری خصوصی را به طور کامل لغو کند.

منطقی، اما فقط در سطح علایم
اتحاد واگنکنشت نکات مهمی را بیان میکند که واقعیت را به خوبی توصیف می کنند، اما یک نکته را نادیده می گیرند: اتحادیه اروپا قبلاً به عنوان یک سازه امپریالیستی طراحی شده بود، یا به عبارت دیگر: به عنوان نوعی حصار اقتصادی و بازوی نظامی طولانی شده امپریالیزم ایالات متحده امریکا در اروپا. اتحاد واگنکنشت نشان می دهد که « رشد نامناسبی » وجود دارد که البته این رشد وجود ندارد چرا که این رشد دقیقاً طبق برنامه پیش میرود.
مدت هاست که مشخص شده است که سرمایه غربی به دلیل رقابت، عمدتاً در شرکت های بزرگ امریکایی متمرکز شده است، یعنی انحصاری شده است. البته ایالات متحده  امریکا این توسعه را از منافع اقتصادی و سیاسی خود تقویت می کند. دولت های امپریالیستی باید دسترسی به بازارها و منابع را به طور مداوم گسترش دهند تا در بالا باقی بمانند. این امپریالیزم کلاسیک، مدرن است.

اتحادیه اروپا و امپریالیزم امریکا
اتحادیه اروپا، به امید بهره‌مندی از امپریالیزم امریکا و درعین حال محافظت از خود در برابر جنگ ‌های تجاوزکارانه این امپراتوری، شکل گرفت. گسترش اتحادیه اروپا و عضویت کشورهای شرقی در ناتو، به امریکا کمک کرد تا متحدانی مطیع برای اعمال قدرت خود داشته باشد. این موضوع، در درازمدت، اقتصاد اروپا را به ورشکستگی می ‌کشاند، همانطور که حزب «
ایالات متحده، به مدت چندین دهه، اهداف امپریالیستی خود را با استفاده از یک نیروی نظامی عظیم، در نهایت به صورت نظامی اعمال کرده است. این امر، ضرورت جدایی اتحادیه اروپا از امریکا را بیش از پیش ضروری می‌سازد، اما همچنین خطرناک و در حال حاضر به لحاظ سیاسی غیرمحتمل است. واگنکنشت، علل این امر را به طور مشخص بیان نمی‌کند و تنها به سطح علائم می‌پردازد. با این حال، این که اصلا یک نیروی سیاسی که در این جهت حرکت کند، خودش امر مثبت و ضروری است.

استانداردهای اجتماعی اتحادیه اروپا

تفاوت‌های دستمزد، نرخ فقر و استانداردهای زندگی، اتحادیه اروپا را دچار شکاف کرده و باعث مهاجرت شده است. واگنکنشت می ‌خواهد این وضعیت را تغییر دهد. برای این منظور، اتحادیه اروپا باید یک دستورالعمل موجود را در نهایت اجرا کند. این دستورالعمل مقرر می ‌دارد که هر کشور عضو اتحادیه اروپا، حداقل دستمزد خود را به ۶۰ درصد از دستمزد متوسط ملی خود افزایش دهد. طبق گفته واگنکنشت، این مبلغ در حال حاضر در المان حدود ۱۴ یورو است. علاوه بر این، اتحادیه اروپا باید حقوق پایه ای اجتماعی را معرفی کند که افراد نیز بتوانند آنها را در دادگاه اروپایی عدالت به چالش بکشند.
واگنکنشت همچنین معتقد است که اتحادیه اروپا باید خصوصی ‌سازی‌های بیشتر در بخش‌ های زیربنایی، از جمله مسکن، آب، انرژی و مراقبت ‌های بهداشتی، را متوقف کند. این صنایع باید در مالکیت عمومی باشند. در مورد این صنایع، نباید از « ضریب بدهی» استفاده شود. این امر می ‌تواند با استفاده از مالیات برسود شرکت‌ های بزرگ در اتحادیه اروپا به میزان حداقل ۲۵ درصد و همچنین یک « مالیات واقعی بر معاملات مالی» تامین شود. انتقال سود به « مناطق فرار مالیاتی» نیز باید با مالیات‌های تنبیهی مواجه شود.

مورد انتظار، اما تنها تا حدی قابل اجرا
تغییرات اجتماعی در داخل اتحادیه اروپا عظیم و روبه افزایش است. نرخ فقر، به ویژه در شرق و جنوب اروپا، همچنان بالا است. مهاجرت کاری و فقر از کشورهای فقیر به کشورهای ثروتمندتر اتحادیه اروپا، یک مشکل بزرگ است. اما حتا در مراکز امپریالیزم، به ویژه المان، فقر از شروع هزاره جدید به طور فزاینده‌ای در حال افزایش است.
بنابراین، استانداردهای اجتماعی یکپارچه ضروری است. با افزایش مالیات بر ثروتمندان و شرکت‌های بزرگ، منابع مالی نیز برای این امر فراهم می‌ شود. با این حال، تا زمانی که بسیاری از کشورها بدهکاری به سرمایه خصوصی شدید است، الزاماتی که با سایر مقررات نیز در تضاد هستند، چندان مفید نخواهند بود.
اگر اتحاد واگنکنشت خواستار توقف خصوصی‌ سازی‌های صنایع زیربنایی باشد، این امر گرچه ضروری است، اما بسیار دیر است. زیرا بیشتر این صنایع اکنون در مالکیت خصوصی هستند. بنابراین، باید در مورد مصادره و بازگرداندن آنها به مالکیت عمومی فکر کرد، مانند شفاخانه ‌ها، املاک و شرکت‌های بزرگ انرژی. اما در این مورد صحبتی نشده است و احتمالاً در حال حاضر نیز قابل اجرا نخواهد بود.

صلح و همکاری با روسیه
در زمینه سیاست صلح، حزب جدید واگنکنشت احتمالاً بیشترین چالش را برای نظام سیاسی موجود ایجاد می ‌کند. این حزب بر خلع سلاح و دیپلوماسی تأکید می ‌کند. گسترش اتحادیه اروپا باید متوقف شود، راه‌ حل‌ های صلح با روسیه باید پیش ‌بینی شود و صادرات تسلیحات به اوکرایین و سایر مناطق جنگی باید فوراً متوقف شود. در پیش ‌نویس بیانیه آمده است:
«...ما ورود اوکرایین، مولداویا یا گرجستان به اتحادیه اروپا را رد می ‌کنیم. »
اتحادیه اروپا باید از رویکرد نظامی به رویکرد مدنی در حل و فصل درگیری‌ ها تغییر کند، اما از خروج از ناتوسخنی به میان نمی ‌آید. درعوض، واگنکنشت خواستار حفظ اصل اجماع همه کشورهای عضو برای مشارکت در ماموریت‌های نظامی است که درحال حاضر درحال تبدیل شدن به اصل اکثریت است. همچنین باید ایالات متحده امریکا را به خارج کردن سلاح‌ های هسته‌ ای خود از اروپا ترغیب کرد.

افزایش سخت‌گیری قوانین مهاجرت
علاوه براین، حزب جدید خواستار یک « استراتیژی اتحادیه اروپا است که مهاجرت غیرقانونی را متوقف کند و چشم ‌اندازها را در کشورهای مبدا افزایش دهد».  اینکه چرا این موضوع به موضوع صلح نسبت داده شده است، مشخص نیست. واگنکنشت ادعا می‌ کند که می‌ خواهد حق پناهنده گی را حفظ کند، اما می ‌خواهد آن را به پناه جویان سیاسی محدود کند. برای این منظور، باید مراکزی در مرزهای خارجی اتحادیه اروپا تاسیس شود تا در آنجا مراحل انجام شود.
برای کاهش تعداد پناه جویان، اتحادیه اروپا باید همچنین علل فرار را با « تغییر جهت سیاست خارجی، اقتصادی، تجاری و انکشافی خود» به شدت مبارزه کند. این سیاست باید بر بهبود شرایط اقتصادی در کشورهای جنوبی متمرکز باشد. اتحاد واگنکنشت در این زمینه به مواردی مانند حل و فصل درگیری‌های دیپلوماتیک، ممنوعیت صادرات تسلیحات به مناطق بحرانی و ماموریت‌های نظامی غیرقانونی اشاره می ‌کند. سازمان‌های امداد بین‌المللی محلی باید منابع بیشتری دریافت کنند.
واگنکنشت همچنین می‌ خواهد برنامه‌ های جذب نیروی کارمتخصص را متوقف کند، زیرا این برنامه‌ها کشورهای مبدا را از نظر اقتصادی تضعیف می ‌کند. به ادعای اتحاد واگنکنشت کشورهای عضو اتحادیه اروپا باید خود نیروی کار متخصص را آموزش دهند. از سوی دیگر، اتحادیه اروپا باید به پناه جویان و مهاجران یکپارچه شده فرصت‌های قابل اعتماد ارایه دهد.

توسعه امپریالیزم امریکا باید متوقف شود
برای اقدامات صلح ‌طلبانه اتحاد واگنکنشت نیز بسیار دیر شده است. واقعیت این است که باید تلاش‌های جنگ ‌طلبانه خطرناک امپریالیزم غربی تحت سلطه ایالات متحده امریکا متوقف شود تا از وقوع یک جنگ جهانی جلوگیری شود. اما از نظر سیاسی، این امر چندان امیدبخش به نظر نمی ‌رسد.
درمورد سیاست مهاجرت، واگنکنشت نکات درستی را بیان می ‌کند. بدیهی است که نمی ‌توان سالانه صدها هزار نفر از افراد با فرهنگ ‌های مختلف را پذیرفت، اگر برای آنها نه برنامه‌های یکپارچه‌ سازی و نه مسکن وجود نداشته باشد.
علت اصلی افزایش شمار پناه جویان در سراسر جهان، جنگ ‌های امپریالیستی، سیاست استثمارگرانه غرب و غارت اقتصادی کشورهای توسط شرکت‌های بزرگ چند ملیتی است. ناهنجاری‌ های اجتماعی ناشی از این امر، به طور قابل توجهی درگیری‌ها را تشدید می ‌کند. بدون از بین بردن انحصارها و انحصارگرایی‌ ها، مهار اقتصاد خصوصی و تغییر کامل سیاست غرب، ریشه‌های فرار هرگز به طور کامل برطرف نخواهد شد.
با توجه به این پیش ‌زمینه، اهداف اتحاد واگنکنشت، حتا اگر فقط به طور تقریبی بر روی آنها کار شود، به موفقیت ‌های قابل توجهی منجر نخواهد شد. پناه جویان احتمالاً در اردوگاه‌های غیرانسانی در مرزهای خارجی اتحادیه اروپا قرار خواهند گرفت و تعداد قربانیان جنگ فقط افزایش خواهد یافت. نمی ‌توان شرکت‌ های بزرگ خصوصی و لابی‌ گران سیاسی آنها را فقط متقاعد کرد که دیگر از جنوب غارت نکنند.

آزادی، دموکراسی – اما سیستم اشتباه
اتحاد واگنکنشت همچنین برای « آزادی و دموکراسی » تلاش می ‌کند. این سازمان می‌ خواهد نظارت و دستورات اتحادیه اروپا را مهار کند، آزادی بیان و مطبوعات و حقوق بشر را تقویت کند. اتحادیه اروپا باید قانون نظارت معروف به Digital Services Act  را پس بگیرد.
تمام اینها بسیار ستودنی است. اما دراینجا نیز بخشی از واقعیت نادیده گرفته می ‌شود: یعنی مبارزه طبقاتی و اجتماعی، که در آن حاکمان طبیعتاً هرکاری را انجام می ‌دهند تا سرکوب ‌شده گان را به بهترین شکل کنترول کنند. آنها از آنچه در دسترس است نیز برای این کار استفاده خواهند کرد. قدرت در درجه اول از مالکیت اقتصادی و حمایت سیاسی از آن ناشی می‌شود ، این یک دور باطل است./ روزنامه یونگه ولت

 

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۲۴ـ ‍۲۹۰۱

 

Copyright ©bamdaad 2024

 

 

 

 

با دریغ و درد که یکتن از برجسته ترین رهبران حزب و شخصیت فرهیخته اجتماعی و سیاسی کشور، یک تن از بنیانگذاران و رهبران حزب دموکراتیک خلق افغانستان، درمیان ما نیست. نبود او ضایعه بزرگی برای خانواده، دوستان، رفقای همرزم  و نیروهای دموکراتیک و ترقیخواه افغانستان است. ولی خاطره و نام جاودانه او پیوسته برای ما و نسل های آگاه کشور زنده خواهد بود.

رفیق نور احمد نورو نامش با پیکارعادلانه برای رهایی و آزادی مردم افغانستان درآ میخته وعجین گردیده است. او همه یی سال های زنده گی آگاهانه و پر بار سیاسی خود را وقف خدمت فداکارانه برای مردم رنجدیده افغانستان ساخته بود و تا آخرین لحظات زنده گی به نام و به یاد حزب،  میهن و مردم کشور می زیست. او زنده گی  را بدرود گفت، ولی اندیشه هایش که همان اندیشه های راستین حزب بود نمرده است و هرگز نمی میرد.

من که افتخار همکاری با هموندان رهبری حزب را از آغاز تا انجام داشتم و هم گواه پیدایش و تکامل حزب پرافتخار ما و گواه فداکاری ها و از خودگذری های رهبران،  فعالان و صفوف حزب بوده ام، با رفیق نورعزیز درکارحزبی و سیاسی از همان آغاز، همکاری نزدیک و ثمربخش داشتم.

شادروان نوراحمد نور، زنده یاد محمد طاهر بدخشی و من نزدیک به همزمان با جاویدان نام ببرک کارمل رهبر راستین حزب آشنایی یافتیم و پس از آن پا به پا با وی در کار آماده گی ها برای تأسیس و تکامل حزب  از شصت سال به این سو همکاری کردیم.

رفقا و دوستان عزیز: بگذارید چند تا ازخاطره ها و یادمان های خود را درباره شخصیت انسانی، حزبی، سیاسی و اجتماعی و کارنامه های نور گرامی با شما درمیان بگذارم:

نور بعنوان یک تن از بنیانگذاران درکنگره موسس حزب دموکراتیک خلق افغانستان شرکت کرد. او درحزب واحد به کار فعال سازمانی می پرداخت. ولی ازهمان آغاز پیدایش نشانه های دوگانگی به لحاظ اندیشه و عمل در حزب واحد دموکراتیک خلق افغانستان، او بگونه تزلزل ناپذیرازاندیشه های راستین ترقیخواهانه که تا اندازه ای درجریده خلق و بعدها در جریده پرچم بگونه گویا تر و گسترده تر بازتاب یافت، درکنار رهبری حزب به رهبری رفیق ببرک کارمل بگونه تزلزل ناپذید استوار ماند و دراین راه از هیچگونه فداکاری و وقف دریغ  نکرد. به یاد دارم که چه روزها و شب ها در نشست های غیررسمی پنج نفره (ببرک کارمل، نور محمد تره کی، محمد طاهر بدخشی، نور احمد نور و من) پیش از انشعاب حزب روی مسایل بنیادین حزبی و سیاسی و تلاش برای جلوگیری از انشعاب فعالانه شرکت می کرد. بایستی گفت که این نشست های غیررسمی دراپارتمان تک اتاقه رفیق نور درکارته 4 برپا میشد. گفتنی است که رفیق نور با آنکه به لحاظ داشتن امکانات می توانست بهتر زنده گی کند، ولی او به امتیازهای مادی خانوادگی آگاهانه پشت پا زد و راه زنده گی با وقف و متواضعانه توده یی را برگزید.

رفیق نور یک تن از فعالان فراکسیون پارلمانی حزب در دوره دوازدهم شورا بود. او با فروتنی کار می کرد و گاهی برخی از بیانیه های پرشور انقلابی رفیق ببرک کارمل را که به زبان فارسی درپارلمان ایراد میشد، به زبان پشتو برگردان و ارایه میکرد و نه اینکه خود آرزوی تبارز شخصی داشته باشد. او چنان فداکارانه ازهموندان فراکسیون پرافتخار پارلمانی حزب پشتیبانی می کرد که باری به تاریخ نهم قوس ۱۳۴۶ خورشیدی در برابر یورش دیوانه وار نمایندگان ارتجاع سیاسی شاه پرست در پارلمان، شادروان نوراحمد نور خود را سپر دفاع از شادروان ببرک کارمل و شادروان دوکتور اناهیتا راتبزاد ساخت.

به یاد دارم هنگامی که درسال های پایانی جمهوری محمد داوود یکبار دیگر حزب دچار بحران تشکیلاتی و سازمانی بزرگ گردید و محمد داوود ازطریق نمایندگان خود به رهبری حزب اخطارداد که تشکیلات حزبی برچیده شود، ولی اکثریت بزرگی از هموندان رهبری، فعالان و صفوف حزبی از هستی و موجودیت حزب استوار و پابرجا برخاستند. درآن میان رفیق نور و دیگران در رهبری حزب کاربزرگ سازماندهی مخفی و درنمود پوشیده، حوزه ها و سازمان های حزبی را سازمان دادند. درجریان این پیکار، رهبری پرچمی های راستین و مبارز گام جسورانه بزرگی را برداشتند و کنفرانس حزبی را به نشانه کنگره دوم برپا کردند. این کنفرانس به رغم مخاطرات آن بگونه داوطلبانه درمنزل پدری رفیق نور که از آن خانواده سپاسگزاریم، با تامین امنیت درسطح بلند به اشتراک عده زیادی از نمایندگان برگزیده سازمان های حزبی ازمرکز و استان ها و شهرستان ها با پیروزی بزرگی برگزار گردید. دربرایند، حزب برپایه قطعنامه، اسناد و برگه های مهم سازمانی و سیاسی تصویب شده به پیکار خویش با دلیری و شیوه های سنجیده شده آزمون شده ادامه داد. بدینگونه برای پایداری، پاسداری و ماندگاری حزب گام های استواری برداشته شد. کنفرانس بردوام مبارزه حزب در شرایط پیش آمده نوین با سیاست های دگرگون گذار ازحمایت مشروط از رژیم جمهوری محمد داوود به رویارویی سیاسی با آن تاکید کرد.

رفیق نور به عنوان دبیر یا منشی تشکیلاتی کمیته مرکزی حزب خدمات برجسته ودرخور ستایشی درآن سال ها و بویژه در دهه شصت خورشیدی یا دهه هشتاد میلادی انجام داد. در آن سال ها، همکاری های با ارزشی میان مان که مسوولیت شورای وزیران جمهوری دموکراتیک افغانستان را بردوش داشتم به ویژه در زمینه های کادری در مرکز و ولایات انجام می گرفت.

رفیق نوراحمد نور در آن سال ها با وجود دشواری هایی که سر راه بود، هرگز دلسرد و نا امید نشد و همچنان پیمان بسته به کار با وقف حزبی و سازماندهی پا برجا ماند. چنانکه حتا پس از برافتادن حاکمیت مردمی و چیره شدن ارتجاع سیاسی در افغانستان و پس از آن در دوران حکومت های وابسته، درکار سازماندهی بازمانده های هموندان حزبی در درون کشور تلاش کرد. در این راه گروهی از کادرهای رهبری پیشین و فعالان و كنشگران حزبی در درون و بیرون کشور همکاری های با ارزشی انجام دادند. دراین میان با شرکت شادروان نور و گروهی از رفقای رهبری پیشین که من هم افتخار داشتم، سنگ پایه تداوم سازمانی و پیکار سیاسی حزب زیر نام نهضت میهنی گذاشته شد. برپایه این جنبش، در درون کشور سازمان های حزبی به نام های دیگری برپا گردید و همتراز و برآمده ازآن، شورای اروپایی به عنوان پایگاه استواری برای سازماندهی مبارزه تشکیلاتی و سازمانی حزب در بیرون کشور، خدمات با ارزشی به انجام رسانید و هم اکنون به کانون گردهم آیی پرچمی های راستین مبدل گردیده است. بدینگونه پرچم پرافتخار پیکار آزادیخواهانه و ترقی خواهانه حزب برافراشته نگه داشته شده است. بگونه ای که همگان میدانند زنده یاد نوراحمد نور در زمینه رشد و تکامل سازمانی و سیاسی جنبش پیوسته نقش پرتحرکی داشته و تا آخرین روزهای  زنده گی پربار خویش به آن پرداخته است.

در پایان این یادآوری های کوتاه باید گفت که زنده یاد نوراحمد نور زنده گی پراز فراز و فرود، ولی پر افتخار را با دشواری های زیادی گذرانده است. او پیوسته به عنوان یک میهن پرست راستین با روان انقلابی پرشور و وفادار به آرمان ها و امید های حزب و مردم ستمدیده افغانستان برای آزادی و رهایی می زیست و به این عنوان جان سپرد. من به این مناسبت، با ابراز همدردی ژرف به اعضای خانواده و بویژه به همسرو فرزندان برومندش، به برادران و خواهران و برادرزاده ها و خواهرزاده ها و دیگران، به دوستان و رفقای همرزم تسلیت می گویم.

روان رفیق نور عزیز شاد و یادش همیشه گرامی باد!

 

یادداشت: رفیق سلطان علی کشتمند نسبت مشکلات نتوانستند درمراسم وداع با پیکرزنده یاد نوراحمد نور شرکت نمایند، بنا رفیق آدینه سنگین یکی از پیشکسوتان جنبش چپ پیام رفیق سلطان علی کشتمند را بخوانش گرفت.

 

بامداد  ـ ۱/ ۲۴ـ ‍۱۷۰۱

 Copyright ©bamdaad 2024