لویه جرگه مشورتی و رایزنی در باره توافقنامه امنیتی افغانستان ـ امریکا

 

گزارش ویژه بامداد از کابل

 

شهر پرآشوب و بیرو بار کاربل در این روز ها چهره دیگری بخود گرفته و بیشتر به یک شهر نظامی شباهت پیدا نموده است .در جمع اعلانات تبلیغاتی و شعار های گونه گون ، شعار ها و تابلو های بزرگ  لویه جرگه مشورتی در همه جا به چشم میخورد. در گوشه و کنار شهر به ویژه در خیابان های مهم  پوسته های بازرسی امنیتی  بر پا و برخلاف روز های دیگر شهر در دست نظامیان مربوط به اردو ، امنیت و پولیس ملی  افغانستان قرار دارد.دفتر ها و اداره های دولتی ، شاگردان مکتب ها و دانشگاه ها رخصت و مردم کمتر به شهر میروند ، زیرا پس ازانفجار هفته گذشته شایعاات در باره داخل شدن گروه های انتخاری به شهر و خطرحملات راکتی بسیار زود در شهر پخش شده  و دلیلی برای این حزم و اختیاط مردم میباشد . پی ریزی و عملی نمودن برنامه های امنیتی گسترده در شهر خود یک آزمون و مانور قوت های ملی افغانی است که نشان دادند  میتوانند از ایجاد امنیت درشهر به تنهایی بدرآیند. در این روز ها برخلاف روز های قبل از راه اندازی لویه جرگه مشورتی قوت های خارجی در شهر به چشم نمی خورند.

 نیرو های امنیتی جابجا شده در شهر توانسته اند به گونه خوبی از شهر و شهریان کابل نگهداری نمایند که کارکرد و تلاشهای آنها با وجود  ایجاد مشکلات فراوان در زنده گی روزمره مردم ، مورد ستایش قرار گرفت. و اما در سالن لویه جرگه و کمیته های پنجاه گانه کاری آن از روز ۳۰ عقرب تا امروز ۳ قوس ۱۳۹۲ ، شرکت کننده گان لویه جرکه مشورتی که از سوی حامد کرزی ، رییس جمهور کشور فراخوانده شده بود،مصروف رایزنی و مشورت در باره درنمای توافقنامه امنیتی افغانستان ـ امریکا  بودند.

Read more...

لویه جرگه مشورتی  و مفاهیم گرهی : منافع ملی و بین المللی افغانستان

   

نوشته : ع. بصیر دهزاد

 

در چند روز آینده ما شاهد یک حادثه جدید ومحتوای یک توافقنامه هنوز غیر قابل پیش بینی در روند تغیرات پیرامون اوضاع افغانستان خواهیم بود که هم اکنون یک نوع کنجکاوی ذهنی را در وجود ما تحریک مینماید. مساٌله تدویر لویه جرگه که " مشورتی" عنوان شده است، بدون شک در روند های سیاست داخلی  و سیاست بین المللی افغانستان اثرات بزرگ خود را خواهد داشت.

انگیزه این نبشته فورمولبندی و یک بررسی کلی از یک کشوریست که هر باری و در هر مقطعی در یک خطر و یا در معرض یک معامله قرار میگیرد. اکنون ما یکبار دیگر در یک لحظه حساس قرارگرفته ایم. مسئولیت ملی ، وطنپرستی و ترقی خواهی برای یک ملت سر بلند و مستقل ضرورت عطف توجه هوشمندانه را بدین امر متبارز میسازد که ما چه را میتوانیم برای یک ملت ارائه نمائیم و همچنان آن چه چیز را که با اهداف اپراتیفی ، انحراف دهنده از پروسه ها ، با توانائی قلم ، اندیشه و تعقل کنار زنیم و از سنگ ریزه های ناشی از باران زده گی ها به بدل کردن کوچه متوسل گردیم.

ما همان گونه که با جرئت و شهامت  همراه با افتخار از انسان هموطن خود و منافع مشروع و قانونی اش در هر کجائی دفاع مدلل مینمائیم، بی عدالتی ها را هم افشا و حقانیت ، حرمت و عفت قلم را بدیل دروغ ها و حتک حرمت و تعرض به افغان هموطن میدانیم و همچنان این هموطن را به یک مقایسه منصفانه میطلبیم  تا شیوه های زبان، نوشته و تعرضها را یکبار نه بلکه چند بار بخوانند و تفاوت های یافته شده خود را با صد های دیگر شریک سازند.

و اما گذشته از این ، ما اکنون موضوع بحث خود را با دو مفهوم و یا مساٌله ادامه میدهیم که منافع ملی و منافع بین المللی ما در آنها نهفته است. بخصوص اینکه در احوال کنونی یک مساٌله مهم و حیاتی ملت در گرو یک لویه جرگه به اصطلاح " مشورتی!!!"  قرار داده شده است.

آنچه من در یکی دو مقالات قبلی ام به نسبت دلایل موجه نقش یک جرگه بزرگان و یا لویه جرگه را که صرفاٌ  افراد دعوت شده برای تاٌئید نمودن تصامیم سردمداران قدرت سیاسی در آن اشتراک میوزرند ، با تمام احترام به موقف خیر خواهانه چنین لویه جرگه ها در بعضی موارد وطنی، وسیله تصنعی کسب آرآی میباشد که بدون شک در یک نظر خواهی عمومی قابل قبول و تاٌئید اکثریت نمیباشد. اکنون هم بعید به نظر نمیرسد که این لویه جرگه به عین شکل خاک پاشی به چشم ها باشد.

از نظر من در تصامیم مانند این لویه جرگه مساٌله پالیسی عدم انسلاک و بیطرفی عنعنوی افغانستان متاع تبادله بخاطر کسب منافع و امتیازات آمریکا و ظاهراٌ " منافع ملی افغانستان" قرار داده است. روی همین دلیل لازم میدانم تا روی مفهوم منافع ملی و انطباق آن در اوضاع کنونی مکثی گذرای نمائیم.

منافع ملی در واقعیت آن منافع و مسائل مهم وطنی اند که بر بنیاد آن منافع ، اهداف و سیاست های خارجی و منافع مشروع بین المللی فومولبندی میشوند. اگر در مفهوم کلاسیک منافع ملی تنها منافع سردامداران قدرت افاده میشد و یا در یک افاده محدود تنها مفعوم منافع اقلیت ها افاده میشد ، ولی منافع ملی در شرایط دموکراسی به آرای عامه مردم و در نظر داشت منافع و خواست های اتباع در مقیاس یک کثریت مطرح است. پس این سوال مطرح میگردد که آیا چنین یک تصمیم بزرگ ( به مقیاس یک ملت بزرگ) در یک محدوده کوچک مانند لویه جرگه میتواند بیان دو مفهوم بالا یعنی منافع ملی در قالب افاده  دموکراسی و منافع اتباع مطرح باشد؟ واضحاٌ که نه.

رئیس جمهور کرزی در همین یک حالت باریک و خیلی ها مهم خواسته است تا یک تصمیم اتخاذ شده خویش را (به مفهوم کلاسیک منافع ملی) در آرای یک لویه جرگه قرار دهد که نمیتواند از یک ملت ( با در نظر داشت اصل مشروعیت) نماینده گی نماید و به وضاحت ، انچه وی در مصاحبه اخیر وانمود کرد همه مسئولیت را بدوش لویه جرگه گذاشت که چه تصمیم میگیرد، لویه جرگه که قبلاٌ در مشابهت به  شیر قرار دادن شان همه با  غرش بی مانند به همه تصامیم لبیک گفتند.

اگر بعد از سال 1919 ادامه جنگها و نا آرامی ها به وسایل دیگر مانند  توطئه ها ، معاملات نامشروع و مداخلات کشور های دیگر در حفظ منافع  توسعه طلبانه شان  تغیر شکل یافت . دسته ها و گروه های خودجوش ضد استعماری با وحشیانه ترین اشکال سرکوب میگردیدند. حلقه ها و سازمانهای ملی تحول طلب تحت تاثیر تبلیغات و سوء استفاده از احساسات پاک مذهبی و روانی مردم  به کفر و الحاد متهم  میگردیدند تا مردمان عادی جامعه نسبت به آنها بی اعتماد بمانند. طبعآ در انجا از شیوه های احساساتی و ساده نگری کلتور و فرهنگ مسلط جامعه توسط بعض جریانات سیاسی جوان و تازه  شکل گرفته هم نباید انکار نمود. ولی اکنون با رو پوش دموکراسی خطر عین شکل معامله  یعنی ( ترس از دادن امتیازمطرح خواهد شد تا  گرفتن امتیاز بر بنیاد منافع ملی و منافع اتباع) موجود است.

من نمیخواهم در این مقاله بیشتر خود را به مسایل و پیچیده گیهای گذشته و همه ناهنجاریهای متوالی که بر ملت مظلوم ما تحمیل گردیده اند متمرکز نگهدارم ولی بحیث درس های تاریخی و تجارب عملی و همچنان برای تاٌمین منافع مشروع و درازمدت افغانستان  ضروری میدانم که همه مسائل باید در عمق و سطح  و همه ابعاد آن به بررسی علمی و عملی قرارداده شوند.

من در یک مفهوم میخواهم منافع ملی را  که اساس آن موقعیت با اعتبار و مستقل سیستم سیاسی و جامعه ملی میباشد، را در صحنه بین المللی و توافقات بین المللی ، متناسب بر اصل منافع متقابل و متساوی الحقوق، خلاصه نمایم که در آن ثبات سیاسی، صلح ، مشروعیت سیستم سیاسی ، عدم وابستگی سیاسی ، حاکمیت قانون و عدالت و مصئونیت انسان جامعه افغانی ما در موجودیت یک دستگاه عدالتمندانه قضائی و عدلی نهفته است. ما در این جا بیشتر متمرکز بر اصل استقلالیت عمل دولت در عرصه بین المللی میگردیم چونکه در استانه امضای یک قرار داد هستیم که هنوز گنگ و غیر واضیح است و همچنان که ارائه رای و شراکت در اخذ تصمیم یک مسئولیت تاریخی خواهد بود.

 در چنین حالت کدام مسئولیت ها و تعمق دقیق بر کلمات و مفاهیم برای یک تصمیم گیرنده حایز اهمیت ملی و و طنی است.

ما بدون شک خسته شده گان جنگ های اعلان ناشده چهل ساله ناشی از منافع نا مشرو ع خارجی ها ( از همسایگان تا کشور های بزرگ و قدرتمند) بوده ایم که تحت نام کمک ها ، اهداف طویل المدت خود را در یک مقطع زمانی بر ما تحمیل نموده اند، جامعه و ملت را چنان مصروف و درگیر به هم ساخته که نتوانسته اند اهداف و منافع خود را خود فورمول بندی و با لواسطه یک سیستم باز آنرا مجال تحقق دهند. بهمین لحاظ حایز اهمیت است تا ما قبل از آنکه بشنویم که دیگران از ما چه میخواهند، با تبادل نظر و راٌی بپردازیم که ما خود چه میخواهیم و منافع ملی ما کدامها اند. اکنون این یک مسئولیت تاریخی است که چگونه روی این مساٌله  " در یک مکان کوچک" با اهداف بزرگ به تبادل نظر بپردازیم، چه در یک سایت انترنتی و یا در داخل یک جلسه لویه جرگه.

با درد و دریغ در  قریب به ده سال گذشته تلاش های زیادی توسط  احزاب سیاسی و تنظیمی  که در یک مقطع زمانی در حاکمیت سیاسی هم قرار داشتند، صورت گرفت تا با تفاهمات و جورآمد ها جنگ ختم گردد  ولی وضع نا هنجار سیاسی بدون تغیر باقی مانده است. بدین معنی که مسآله اصلی و گرهی یعنی صلح و ثبات دائمی مطرح گفت شنود های سازنده و عاری از اهداف پوشیده سیاسی قرار نگرفته است. با وجود آنکه بعض  طرح های ارائه گردید ولی هیچ کدام تمائل حسن نیت را نتوانست بر انگیزد.

حرکت طالبان هرگونه شیوه زور و ارعاب را بکار گرفت ولی قلوب مردم را بدست نیاورد. مردم افغانستان در آنزمان از شکم های گرسنه ، زور و ارعاب ، توهین در محضر عام، بیکاری ، عدم مصئونیت در داخل مسکن رنج شدید میبردند . به گفته بعض از شهریان مظلوم کابل باید انتظار عید قربان را میکشیدند تا گوسفند های قربانی شده در امارات و عربستان سعودی را به عنوان خیراتی به دست میآوردند و یک روز دریک  سال خیالات خویش را در دربار گوشت گوسفند خوران میافتند. اگر جنگ و جرایم جنایی در این دوره کمتر بود ولی  همه عوامل رنج و محرومیت وجود داشتند. در نهایت کنفرانسهای بن هم به یک معاملات کومیک مبدل گردید. 

اکنون رئیس جمهور کرزی تلاش مینماید فقط خود را به جرگه های فرمایشی و روابط پس پرده متمرکز سازد که آنان بیشتر به سازشها و معامله های خطرناک می مانند  تا یک توافق ملی وطنی.  جنگ و کشتار ادامه دارد و خطرات از هم پاشیدن کشور و بحران اعتماد و تحریکات ملی و زبانی دارند به معضلات بزرگ تر تبدیل شوند.

پس باید بر این مساٌله تاٌکید دوباره و چند باره نمود که  کدام نقاط مشترک و اهداف مشترک برای تمامی آنان که فارغ از وابسته گی های نظامی-سیاسی با همسایگان و دیگر خارجیها هستند، مطرح بحث باشد:

 من در این نوشته با هیچ فرد ویا سازمان چپ، راست ، معتدل و یا سازمانها و تنظیم های جهادی طرف نیستم. با آنکه نویسنده خط فکری و سیاسی- اجتماعی خود را دارد ولی اکنون بحیث فرد ترقی پسند راه های عملی را به جستجو میگیرم تا زمینه های تبادل بیشتر افکار و سمت یابی نظریات منطقی تر و عملی ترکردند  و قرار گرفتن به طرف  خطوط نزدیک ممکن گردد که منافع ملی و توافقات مبتنی بر آن در گرو یک توافق ملی و وطنی باشد، البته مرتبط با لویه جرگه مشورتی و مبتنی بر نقاط قابل بحث زیرکه در پیش رو است:

یک: تضمین و تعهد آمریکا مبنی اینکه هر گونه روابط و موضع دوگانه کشور های خارجی در برابر طالبان و برگشت دوباره سیستم وحشت و دهشت قرون اوسطائی  طلبانی به ضرر صلح ، ثبات دائمی و استقلال افغانستان خواهد بود ، در یک متن وضاحت یابد، مگر اینکه طالبان با احترام و پزیرش قانون اساسی و جامعه  مدنی ، حقوق یکسان تمام اتباع مخصوصاٌ از زنان به پروسه صلح بپیوندند.

دو: تضمین اینکه هر گونه  موافقتنامه استراتیژیک محدود به یک زمان معین خواهد بود، همچنان  الی ختم میعاد چنین موافقتنامه باید پیش تضمین های دیگری  داده شود که همکاری وسیع در ارتقای توانائی قوای مسلح در دفاع و حراست  از منافع ملی ، حاکمیت و سرحدات کشور در برابر هرگونه تعرض خارجی تسجیل گردیده باشد.

سه: ارائه تعهدات و تضمین های دولت پاکستان در قطع کمک و حمایت از طالبان بحیث یکی از پیش تضمین ها و ضمیمه توافقنامه با آمریکا گردد.

چهار -    تضمین اینکه  مهار مافیای زورگو و مسلح قدرت ، فساد و مواد مخدر که تا کنون بحیث دلالان میان دولت افغانستان ، پاکستان، ایران با جرئت و اطمینان از مصئونیت تعقیب عدلی و قضائی  امرار موجودیت و تسلط کرده اند، در سند وضاحت یابد.

پنج: تعهد بر ختم و عدم احیای استفاده از سرمایه گزاریهای سیاسی و اوپراتیفی  در برابر  اینکه تمامی نیروهای موثر سیاسی افغانی عاری از هرگونه فشار و اثرگزاری خارجی به یک توافق ملی " قرارداد اجتماعی-سیاسی" بخاطر امنیت و ثبات دائمی ، قانونی ساختن حیات اجتماعی و سیاسی اتباع کشور نایل آیند .

  شش: تعهد و تضمین اینکه ایالات متحده و  دولت افغانستان و سرزمین کشور هیچ گاهی وسیله و تخته خیز و مداخله علنی و یا مخفی نخواهد بود بلکه هدف تضمین یک ثبات نظامی، سیاسی و اجتماعی کشور خود مان خواهد بود تا کشور مجال آنرا دریابد که زخم های چندین ساله اش را الیام ببخشند.

هفت: تضمین اینکه افغانستان صلاحیت هر گونه بررسی و تعقیب عدلی و قضائی ان عده منسوبین نظامی آمریکائی  را که مرتکب جرایم شدید جنگی و ضد بشری و دیگر جرایم جنائی میگردند را بخود محفوظ دارند.

هشت: تضمین اینکه قوای مسلح افغانستان در مدت زمان میعاد مورد توافق مجهز به تمام وسایل تعرضی و دفاعی نظامی دسترسی داشته باشد.

نهم: تضمین اینکه دولت افغانستان با تمام امتیازات بحیث یک دولت مستقل صلاحیت خود را برای قرار داد های مشابه با دول دیگر حفظ مینماید.

ده: ایالات متحده آمریکا با موجودیت احتمالی اش در افغانستان مبارزه اش را صرفاٌ بر ضد تروریزم، و لانه های اصلی آن در پاکستان ادامه میدهد.

سیاسی ـ بامداد۱۳/۳ـ ۱۹۱۱

 

ادوارد سنودن برای افشای بیشتر جاسوسی های امریکا خواهان کمک به المان شد

 

 

 

شبکه تلویزیونی سی.ان.ان و فرانس ۲۴ روز شنبه با پوشش این خبر، گزارش دادند که ادوارد سنودن تمایل دارد تا دولت و پارلمان المان را درباره جاسوسی های صورت گرفته NSA از این کشور که آنگلا میرکل صدراعظم این کشور را نیز شامل شده است، کمک نماید.

بنابراین گزارش، هانس کریستیان اشتروبله Ströbele عضو پارلمان المان از حزب سبز ها ،پس از دیدار با ادوارد سنودن در روز جمعه نامه ای را در برابر خبرنگاران برملا ساخت که این پیمانکار سابق آژانس امنیت ملی امریکا در آن خواسته است تا به کمیته تحقیق پارلمان المان در زمینه جاسوسی های NSA  کمک کند.
اشتروبله که روز پنجشنبه گذشته در مسکو با ادوارد سنودن دیدار داشت پس از انتشار این نامه به خبرنگاران گفت، ادوارد سنودن توانایی تفسیر و تحلیل مدارک رمزگذاری شده را دارد.
اشتروبله افزود: ادوارد سنودن می تواند بعنوان تنها فردی که در NSA بوده درمورد این مدارک و جاسوسی های صورت گرفته به ما توضیح دهد.
این نماینده پارلمان المان گفت: ادوارد سنودن همچنین خواسته است نه تنها در برابر پارلمان المان شهادت دهد بلکه بیش از آن خواسته است تا در واشنگتن و در برابر نمایندگان کانگرس امریکا قرار گرفته و شهادت دهد و روشن سازد که افشاگری و اقدامات وی بر ضد امریکا و امریکایی ها نبوده، بلکه بر ضد نهادهای امریکایی بوده است، تا بدین صورت به اقدام های تعقیب آمیز واشنگتن علیه خود پایان دهد. این گزارش حاکی است، ادوارد سنودن مایل است بدون از دست دادن پناهنده گی خود به اروپا سفر کند.
اشتروبله درباره احتمال و چگونگی سفر ادوارد سنودن به المان گفت که می تواند این سفر در قالب اعطای پناهنده گی و یا شهروندی صورت گیرد.

سی.ان.ان گزارش داد، ادوارد سنودن که در ماه اگست گذشته از دولت روسیه پناهنده گی موقت دریافت کرده است از سوی امریکا متهم به جاسوسی و تحت تعقیب قرار دارد.
این درحالی است که وکلای روسی سنودن به وی توصیه کرده اند تا خاک روسیه را ترک نکرده و به این سفر نرود.
گفتنی است افشای جاسوسی ها امریکا و شنود مکالمات تلیفونی میلیون ها نفر در سراسر جهان بنابر مدارک سنودن روابط بین الملل واشنگتن با همپیمان های غربی خود را دچار تنش کرده است.

نشرات اشپیگل ـ المان، لوموندـ فرانسه و ال موندو ـ اسپانیا طی هفته گذشته و بنابر اسناد ادوارد سنودن، خبر از میلیون ها شنود مکالمات تلیفونی شهروندان و مقامات کشورهای خود، چاپ و منتشر ساخته اند.

سه شنبه هفته گذشته روسای سازمان های اطلاعاتی و جاسوسی امریکا در کمیته اطلاعاتی کانگرس این کشور اقدام های صورت گرفته را پذیرفته و از آن دفاع کردند.جیمز کلپر رییس « اداره اطلاعات ملی امریکا  » در این جلسه پذیرفت که نهادهای جاسوسی این کشور از متحدان اروپایی خود که شامل رهبران آنها نیز می شود جاسوسی کرده است. کلپر همچنین افزود: جاسوسی از رهبران متحد امریکا چندان مهم نبوده است تا به کانگرس گزارش داده شود.
جاسوسی امریکا از متحدان غربی خود منجر به فراخواندن سفیر امریکا در کشورهای فرانسه، المان و اسپانیا به وزارت خارجه این کشورها شد.

 

National Security Agency (NSA)-

سیاسی ـ بامداد۱۳/۱ـ ۰۲۱۱

ارتش آمریکا ازمزارع خشخاش درافغانستان پاسبانی مینماید!  

    

محمد عارف عرفان

 

 این نبشتۀ تکاندهنده که تحت عنوان فوق وبرپایۀ رویکرد های مرتبط ، به نگارش درآمده است، بخشی ازاهداف و اسرارناگفته و نهفتۀ ایالات متحدۀ آمریکا را درخصوص تجاوز واشغال افغانستان بیان میدارد،علاوه برشمارش ده ها اهداف راهبردی دیگردرخصوص این تجاوز که تحت حمایت بیکرانه از"جهاد" و"دموکراسی"وتاسیس پروژۀ طالبان درافغانستان  صورت گرفت ،یک شاخۀ خونچکان آن درتجارت زراندوزانه ومرگبار مواد مخدردرافغانستان ،ریشه جسته است .البته تجارتی که نه تنها ،طی سه ونیم دهه ماشین غولپیکرجنگی ونظامی غرب وشرکاء را درافغانستان به گردش کشانید وخسارات هنگفت وتلفات عظیم انسانی وویرانی یک سرزمین را بجا گذاشت ،بل به تجارت مرگ وخون وپردرآمد مالی وپولی برای کشورگشایان واربابان زروزورنیزمبدل شده است.آنچه که مردم ستمدیدۀ افغانستان درین کربلای خونین وهمیشگی  بدست می آورند،جزرنج ومصیبت ویرانی وتباهی وهلاکت چیزی نیست اما آنچه که مهاجمین وتجاوزکاران استعمارجوحاصل میدارند،عبارت ازانباشت های بزرگترین ثروت ها وسرمایه هایست که از چشمه زارخون آمیز وکوره زار آتش درافغانستان تحت پارادوکس های رنگارنگ ودریک بازی شیطانی وهیله گرانه حاصل می گردد.

 طی سه ونیم دهه ،سه سناریو درسه پرده ویک سوژه تحت نام "جهاد"،"طالب" و"دموکراسی"به نمایش گذاشته شده وکلی ترین دست آورد آن عبارت است از درهم شکستن چرخ تاریخ ،وعقب کشیدن افغانستان ازجادۀ تمدن ،برگشت "جاهلیت "استمراربربریت ،ویرانی یک سرزمین،تباهی یک ملت،امحای کامل زیربناهای اقتصادی وتاراج گستردۀموسسات ، سرمایه ها وزمین های ملی ولاجرم استقراریک نظام کاملآ فاسد وچپاولگر که بوسیلۀ یک "ربات" ایده آل وپروگرام شدۀ غربی رهبری میگردد است.

 حال دریک ترفند نوین،با پدیداری آسمان مملوازگردوغبار،هیولای سال (2014) سایۀ هراسناک، وسوسه انگیزومحیط سازخویش را برروح وروان مردم گسترانده است.به اعتقاد این قلم،بربنیاد آزمون های تاریخی وشناخت سرشت برنامه سازان مجرب وکارآزموده این داستان ،هیچ تحولی اتفاقی خارج از برنامه های تدوین شدۀ استراتیژیک به ثمر نخواهد نشست ،آنچه که بال گسترخواهدشد،"تداوم سناریوی "قتل ماهی دراکواریوم "خواهد بود. افغانستان ماهی طلایی ایست که بخاطر وجود جواهرات درشکمش،همه عقابان بلند پروازو صیادان جهان را بدنبال خود کشانیده است،وحال دربحربیکران تقدیروسرنوشت شنا مینماید.امادیریست که مقدراتش ازدست صاحبانش رهیده است . (ب)

 سکتورمخدر،لوکوموتیف اقتصادی آمریکا:

 بر اساس یافته های "واشنگتن بلاگ"که تحت عنوان "جنگ مخدر"نگارش یافته است اذعان میدارد:" این بکلی اسبات یافته است که ارتش آمریکا در برخی از اوقات در اقصی نقاط جهان عملیات نظامی را بخاطر حمایت از مواد مخدر براه می اندازد(*1). نه تنها این بل بانک های بزرگ آمریکا زمینه ساز تعاملات "پولشوئی"برای کارتل های مواد مخدرنیز میباشند.چنانچه بر قول رییس شعبۀ "جنائی ومواد مخدر " ملل متحد،" انتونیا ماریا کوستا" ،موجودیت همین پولهای قاچاقچیان مواد مخدردر سال 2008 بود که بانک ها را دربحران مالی جهانی(درآمریکا-ب) به چرخش کشانیده و نجات داد. گفتنیست که برقول همین منبع ،مبلغ (352$)بلیون دالراساسآ درآمد پروسس های پولشوئی وجنایتکارانه بودکه بوسیلۀ موسسات مالی انباشته شد.بعد ازپنجمین سال بحران مالی درآمریکا، هنوز بانک های بزرگ آمریکا چنین معاملات را(معاملات پولشوئی-م ) انجام میدهند.

منابع ارتش آمریکا صریحآ اعتراف نمودند که ازامنیت مزارع خشخاش درافغانستان حفاظت مینمایند.

برقول ویکی پدیا :بعد ازاشغال افغانستان بوسیلۀ آمریکا درسال 2011، تولید تریاک در افغانستان افزایش یافته است.

حقیقتآ بر بنیاد سروی جدید  سال 2013 ملل متحد، که در روز چهارشنبه(12نوامبر 2013) انتشار یافت ،تولیدات تریاک درافغانستان طی 12 سال ، تحت اشغال نظامی ناتو-آمریکا ،پیوسته ومتداومآ درحال افزایش بوده است. برطبق این گزارش،محصولات خشخاش طی سال 2013،حدود (36 )فیصد در کشور تحت اشغال آمریکا افزایش یافته که درحقیقت  رقم (5500) تن ،یعنی 50 فیصد افزایش را نسبت به سال 2012،به نمایش میگذارد که برقول نماینده ملل متحد درافغانستان :" چنین انکشافی هرگزدرتاریخ افغانستان دیده نشده است."

نیروهای نظامی ایالات متحدۀ آمریکا ،اجازه داده است تا کشت خشخاش در افغانستان تداوم یافته ،تا گویاعطش زارعین ومامورین دولتی را درین خصوص تسکین بخشیده تا درتجارت مواد مخدر درگیرشوند. درغیرآن ممکن اینها برعلیه حکومت کرزی درکابل روگردانند(!.).

اما حقیقت اینجاست که تمویل دوطرف ازطریق صنعت تریاک وهیروئین ،که هردوعنصربه حیث  محصولات" جنگی"نقش افزا بوده است ،خود،اصلی ترین منبع تداوم این مناقشه میباشد.

فوتوهای که ازطریق اطلاعات عامه حاصل شده است ،بوضاحت نشان میدهد که نیروهای آمریکای وسربازان آموزش دیدۀ افغانستان ازکشت خشخاش درافغانستان پاسبانی مینمایند"

تجارت هلال طلایی :

 گفتنیست که دریک مقالۀ مشابه درین خصوص که تحت عنوان تجارت "هلال طلائی " مواد مخدردرافغانستان بوسیلۀ پروفیسور(میشل چیسودوفسکی) استاد دانشگاه "اوتاوا "ایالت متحدۀ آمریکا ،به رشتۀ تحریر درآمده است چنین میخوانیم (*2):"راه اندازی جنگ پنهان آمریکا تحت بهانۀ حمایت مجاهدین و"مبارزین آزادی " (القاعده )،از سوی سازمان استخباراتی ایالات متحدۀ آمریکا به منظورتقویت بنیۀ مالی نبرد آنهاعلیۀ اتحاد شوروی، منتج به نخستین سنگ بنای" هلال طلائی" تولید مواد مخدردرافغانستان شد".

برقول این نویسنده ،گشایش "جنگ تریاک" علیه دولت افغانستان واتحاد شوروی سابق ،که بوسیله سازمان" سیا"حمایت میگردید، به یک رویکرد پرمنفعت" چندین بلیون" دالری طی جریان سالهای نبرد درافغانستان مبدل گردید. البته این نخستین سنگ بنای جنگ مخفی آمریکاعلیه افغانستان درسالهای هشتاد محسوب میگردد.

امروزتولیدات مواد مخدرافغانستان ، تحت اشغال آمریکا –ناتو،درتعاملات نقدی درمارکیت های غربی،سالانه بالغ بربیش ازدوصد (200$) بلیون دالر میرسد".

جلوه های آفرینش تریاک درخرقۀ جهاد:

به همانگونه که ایالات متحدۀ آمریکا وغرب درکسوت زرین اسلام برای تطهیر(!)دین مقدس اسلام به افغانستان داخل شدند،به همینگونه "تریاک"به حیث لوکوموتیف جنگ وجنایت ، همپا وهمصدا درمقدم "مجاهدین " وحامیان بین المللی شان،درلباس سبزجهاد ،دشت ودمن افغانستان را تحت پوشش درآورد وپیام ناهنجارخون را بهمراه داشت.اسف انگیزاست که ازمیان مدرن ترین سلاحهای که برای پاسبانی مزارع خشخاش درافغانستان بکاررفته است،موثرترین وکارآمد ترین سلاح ،"سلاح دین"بوده است که بزرگترین وبلند ترین قله های آرزوها را برای تاجران آن تا کنون فتح نموده است.

 نمیدانم،آنان مهندسان که تخریب شهرکابل را "بخاطرتطهیرونمازی ساختن "آن درآغازین مراحل استقرارنظام اسلامی درافغانستان آغازنموده وحدود(65)هزار تابوت خونین  شهریان کابل را درپای تهداب آن پیریزی نمودند،حال با سکوت معنی دار،چگونه وبه روایت کدام آیات واحادیث پیغمبری ،با این تاجران مرگ کنار آمده ودردشت های بیکرانه وسبزدرزیرسایۀ بوتۀ "کوکنار" با نیایش دربرابرایزدمنان ،نمازهای پنجگانه را ادامینمایند؟

  بنابراظهارات( Alfred w McCoy)پروفیسورتاریخ در یونیورسیتی (Wisconsin Madison) (3*)"زمانی که(آی اس آی),هوادارخویش(حکمتیار) را به حیث رهبرعمومی مقاومت درجنگ علیه شوروی پیشنهاد نمود واشنگتن با چنین الترنتیف اظهارموافقت کرد.هکذا درجریان 10سال بعد،سازمان” سیا"حدود دوبلیون دالربرای مجاهدین افغان ازطریق" آی اس آی" تدارک نمود.

 زمانی که عملیات سیا در ماه می 1990 دچاراشکالات گردید , واشنگتن پست در سرمقاله خویش منتشرساخت که حکمتیارعملیات شبکه لابراتوارهیروئین را درداخل پاکستان تحت حفاظت" آی اس آی" به پیش میبرد .

هرچنداین ساحات,  دراواسط سالهای(1970) قابلیت تولید اندک هیروئین رابه خود اختصاص نموده بود ,اما جنگ مخفی سیا به حیث "کتلیست "ساحه مرزی" افغانستان – پاکستان " رابه منطقه بزرگ هیروین جهانی مبدل نمود, طوریکه جنگ جویان مجاهدین ساحات عمده را درداخل افغانستان در اوایل سالهای (1980) تصرف نمود,ایشان جمع آوری تکس " انقلابی " خشخاش را از طریق دهاقین هوادارخویش آغازنمودند.

میان سالهای 1981- 1990 تولیدتریاک افغانستان به مقدارده برابررشد نمود واز مقدار«250» تُن به(2000) تن ارتقایافت. قابل یادهانیست که در زمان استقرارامارت طالبان درافغانستان ،آمار محصولات تریاک حدود (185 )تن را احتوا نموده که این رقم بطرز شگفت انگیز آن درنخستین سال تجاوزآمریکا درافغانستان ،به مقدار (3400)تن ودرسال 2007 به مقدار(8200)،ارتقا یافت.

برپایۀ اظهارات تحلیلگران ملل متحد که درسال 2007 ابرازگردید،میزان تقاضای مارکیت های جهان سالانه (5000)تن هیروئین میباشد ،که درصورت اشباع مارکیت های جهانی،کسری  درقیمت هیروئین واقع شده ،هکذا برای ابقای تناسب میان عرضه وتقاضا گاهگاهی ،معامله گران مربوط ،برنامۀ محدود سازی آنرا با امحای بخش معین ساحوی تنظیم مینمایند".

نگاشتنیست که با راه اندازی تجارات مخدر درافغانستان  که سالانه هزاران تن را احتوا میدارد،سازمان دهندگان این پروژه بزرگ با صدورقاچاق ( 12000)تن موادترکیبی کمیاوی،درداخل افغانستان که برای پروسس هیروئین بکاراست،ازمفاد مضاعف سود میجویند.

علاوه برپیامد ناگوارجوانب متعدد این بازی "مرگ"، یکی از حزن آمیز ترین ومأ یوس انگیزترین رویکردی که درین کارزار بزرگ چندین بلیون دالری دربیرون ازمرزها میبینیم،برعکس درداخل کشور،عبارت از لگد مال شدن حقوق زارعین وزمینداران خشخاش است که درین مرداب سرکش شنا نموده و درزیر پاشنه های مرگبار"کارتل "های جهانی، پیوسته تحت ستم مضاعف جان میکنند، برقول( Alfred w McCoy)پروفیسور تاریخ دریونیورسیتی( Wisconsin Madison)،"از مجموع سرمایه های بزرگ چندین بلیون دالری درحوزۀ موادمخدر،فقط حدود (500$)میلیون دالر سالانه به کیسۀ زارعین ودهاقین افغانستان واریزمیگردد. "

اسفناکترازآن،که درجولانگاه این تجارت"مرگ"سالانه ملیون ها انسان درسیارۀ ما بخاطرارضای مهارناپذیروبی پایان اربابان بیرحم وسلطه جوی جهان سرمایه،رُخ برنقاب خاک میکشند.

با خوانش این نبشته ،وبا تماشای فوتوها وویدوها درذیل ،حال این پرسش درذهن خوانندۀعزیز مطرح خواهدشدکه ،حکمرانان افغانستان که اکنون درآستانۀ عقد قرارداد امنیتی با سران قصرسفید ویا بازیگران اصلی تجارت مواد مخدردرافغانستان ،لحظه شماری مینمایند ،بایدبه این پرسش پاسخ گویند که آیا امضای این موافقتنامه امنیتی با ایالات متحدۀ آمریکا بخاطر تامین امنیت مزارع خشخاش در افغانستان انعقاد خواهد یافت ویا برای تحقق کدام برنامۀ دیگر؟؟

 

خوانندۀ گران ارج ،توخود حدیث مفصل بخوان ازاین مجمل !

 برای مشاهدۀ ویدیو ها وفوتوها لطفآ اینجا را کلیک نمائیند:

 

 

منابع :

 

 (*1)گلوبال ریسرچ -واشنگتن بلاگ،مورخ 13/11/2013،تحت عنوان جنگ مخدر

 

(*2)گلوبال ریسرچ -21 اکتوبر 2013،تحت عنوان جنگ در افغانستان بخاطر معدن وگاز طبیعی اش می ارزد!

(*3)آسیا تایمز،مورخ اول اپریل 2010،جنگ تریاک در افغانستان

 

 

سیاسی ـ بامداد۱۳/۲ـ ۱۹۱۱

 

جهاد، ابزاری برای کسب ثروت افریقا

 

در افریقا تعداد طرفداران اسلام رادیکال ، رو به رشد است. وجود گروهک های تندرو، تبدیل به معضل جدی در غرب شده اند. نفوذ آنها بتدریج به سوی شرق و جنوب گسترش می یابد .شورشیان نایجری از گروه « بوکو حرام » سال هاست که در حال مبارزه با دولت هستند. اسلام گرایان مرتبط با القاعده، در بهار ۲۰۱۲، شمال کشور مالی را به تصرف خود در آوردند. می توان از اقدام تروریستی ماه سپتامبر کنیا نام برد، وقتی که گروهک «  الشباب» مستقر در سومالی، مرکز خرید نایروبی را به تسخیر خود درآورده و بیش از ده ها تن از مردم بی گناه را کشتند .

لیونید فیتونی، معاون موسسه افریقای آکادیمی علوم روسیه پیش بینی می کند که افراط گرایی در قاره ی افریقا، باز هم گسترش خواهد یافت : « هم اکنون قاره افریقا، در بی ثباتی قرار دارد. اگر بخواهم نام مناطق درگیر را بشمارم، می توان به منطقه ی جنوب صحرای افریقا اشاره کرد. آنجا در حال شکل گیری سیاست جنگ طلب اسلامی است. دومین منطقه بی ثبات، شاخ افریقا یا کشورهای سومالی و اتیوپیا است. سوم، منطقه ی افریقای مرکزی است یعنی شرق و جنوب شرقی کنگو. ضمنا امکان بروز جنگ داخلی برای تغییر رژیم در آنگولا نیز وجود دارد ».

کارشناسان رشد افراط گرایی اسلامی را به چند دلیل عنوان می کنند. اول نماهنگ انقلاب های چندی پیش عربی که در لوای پرچم مردم سالاری، نماینده گان جنبش های رادیکالی را وارد صحنه کرد. کارشناسان اتفاقات رخ داده در مالی را مستقیما با سرنگونی رژیم قذافی در لیبیا، مرتبط می دانند. عامل دوم، صدور اسلام افراطی است. پاول سوتنیکوف، کارشناس بنیاد چشم انداز تاریخ، چنین تصوری دارد :« به نظر من آنقدر که صدور اسلام رادیکال از سوی کشورهای خلیج فارس در این رویدادها تاثیر گذار بوده، انقلاب های عربی، از نفوذ کمتری برخوردار بودند. هدف اسلام افراطی، ممانعت از ایجاد دولت های مردم سالار اسلامی است. برای تعدادی از حکومت ها، وجود مردم سالاری، ریسک بزرگی است، لذا آنها با صدور اسلام رادیکال امیدوارند تا روند مردم سالاری در جوامع اسلامی را متوقف کنند. »

به نظر تعدادی از کارشناسان، سومین عامل بی ثباتی و گسترش جنبش های افراطی، مبارزه برای منابع ثروت قاره سیاه است. سال های متمادی، تصور می شد که توسعه ی منابع طبیعی بسیاری از کشورهای افریقایی همچون موزامبیک، مقرون به صرفه نیست. اما با پیشرفت فناوری، حتا آن دسته از کشورهایی که پنداشته می شد، فاقد منابع ارزشمند اند، فعالانه مشغول به امور اکتشافی هستند. ایالات متحده، اتحادیه ی اروپا، جاپان ، چین، برازیل و هند، همه مدعیِ در اختیار گرفتن بخشی از ثروت افریقا هستند. بازی گران خارجی برای مبارزه بر سر گرفتن بخشی از این ثروت ها، حساب ویژه ای را بر روی قدرت های سیاسی و گروه های ذینفعی که قادرند از منافع آنها دفاع کنند، باز کرده اند. به نظر کارشناسان، جذب گروه های رادیکال اسلامی، می تواند عامل فشاری از جانب بعضی از بازی گران خارجی بر روی دولت های افریقایی باشد .


ص . ر

 

سیاسی ـ بامداد۱۳/۲ـ ۰۱۱۱