غیبت مرد مرموزعربستان از عرصه سیاسی

غیبت بندر بن سلطان رییس سازمان اطلاعات عربستان، در محافل و دیدارهای سیاسی و مهم اخیر درباره اوضاع سوریه و لبنان، پس از دستگیری و کشته شدن ماجد الماجد در لبنان، گمانه زنی‌ها و تحلیل‌های متعدد رسانه‌ای را به همراه داشته است. به نقل از پایگاه خبری العالم، برخی منابع در این خصوص ازغیبت بندردرسفر فرانسوا اولاند، رییس جمهور فرانسه به ریاض در اوایل این ماه خبر داده اند. این درحالی است که دراین سفرعربستان 3 میلیارد دلار برای مجهز کردن ارتش لبنان به سلاح های فرانسوی اعطا کرد.

روزنامه القدس العربی چاپ لندن در این باره نوشت: بندر بن سلطان همچنین در سفر پنجم ماه جاری جان کری، وزیرامورخارجه امریکا، که یکی ازمهم ترین سفرهای مقامات امریکا به پایتخت عربستان بود، حضور نداشت تا جایی که کری بعد از نشست سه ساعته توانست موضع عربستان را که از دولت باراک اوباما خشمگین بود، به تمجید شاهزاده سعود الفیصل، وزیر امورخارجه عربستان، از روابط تاریخی بین دوکشور وتکذیب وجود بحران بین دو طرف تغییر دهد. محافل دیپلوماتیک درریاض همچنین شاهد فاصله گرفتن بندربن سلطان درماه گذشته ازتعامل با پرونده مخالفان سوری بود که برخی ازشخصیت های مخالف در چند هفته گذشته به عربستان سفر کردند. در این حال یک دیپلومات غربی گفت: غیبت رییس سازمان اطلاعات عربستان ازعرصه سیاسی این کشور به سعود الفیصل که دیپلومات و سیاستمدار با تجربه ای است، فرصت داد با پرونده های منطقه ای مربوط به عربستان واقع گرایانه تعامل کند و چه بسا او درمتقاعد کردن عبدالله بن عبدالعزیز، پادشاه و شاهزاده سلمان بن عبدالعزیز، ولیعهد این کشور، به لزوم از میان برداشتن موانع پیش روی تشکیل دولت لبنان و درخواست از سعد حریری، رییس جناح المستقبل لبنان، برای پذیرفتن ورود به دولت به عنوان شریک با حزب الله و همچنین درخواست واشنگتن از ایتلاف ملی به عنوان نماینده مخالفان سوری برای شرکت در کنفرانس ژنو۲ نقش داشته است. از سوی دیگر منابع سعودی حضورعربستان را در کنفرانس ژنو۲ براساس اجرای توافق ژنو۱ که خواستار تشکیل دولت انتقالی با اختیارات کامل است به طوری که بشار اسد، رییس جمهور سوریه، در آن نقشی نداشته باشد، تایید کردند. این منابع پیش بینی کردند سعود الفیصل، ریاست هیات عربستان را در این کنفرانس که بروز چهارشنبه آغاز خواهد شد، به عهده بگیرد. غیبت ناگهانی و بی سر و صدای بندر بن سلطان در پرونده های مربوط به عراق، لبنان و سوریه درحالی رخ داده است که از وی به عنوان عامل اصلی هدایت حملات انتحاری در لبنان، عراق و درگیری های سوریه یاد می شود به طوری که سوریه رسما ریاض را به دست داشتن در درگیری ها و کشتار مردم کشورش متهم کرد و از سازمان ملل متحد خواست به وظیفه خود در این خصوص عمل کند. در همین حال منابع سعودی می گویند شاهزاده بندربن سلطان، رییس سازمان اطلاعات عربستان سعودی، به تازه گی تحت عمل جراحی حساسی قرار گرفته است که ایجاب می کند مدتی دوره نقاهت را سپری کند و این مساله او را از فعالیت به عنوان مسوول امنیتی پرونده های اوضاع سوریه، لبنان و عراق در عربستان دورکرده است.  

 

بامداد ـ سیاسی ـ۱۴/۱ـ۲۳۰۱

نبرد امپراتورها در خاک اوکرایین

جورج فریدمن:


واژه« اوکرایین» به معنی «برلبه» است. اوکرایین کشوری است که بر لبه دیگر کشورها قرار گرفته؛ گاهی بخشی از یک کشور به‌حساب می‌آید و زمانی بخشی از کشور دیگر و در اکثر اوقات هم کشوری تقسیم شده‌ بوده است.

 در سده‌های ۱۷و ۱۸ این کشور میان روسیه و اتریش- مجار تقسیم شد. در قرن بیستم به غیر از یک دوره کوتاه استقلال بعد از جنگ جهانی اول، اوکرایین بخشی از اتحاد شوروی بود. اوکرایین قرن‌ها بر لبه امپراتوری‌ها قرار داشت.

پدر من در سال ۱۹۱۲ در اوکرایین و در شهر کارپاتیانز که اکنون اوگرود خوانده می‌شود به دنیا آمد. وقتی پدر من در این شهر به دنیا آمد این شهر بخشی از امپراتوری اتریش مجار بود و وقتی دهساله شد، مرزهای این شهر چند کیلومتر به سمت شرق تغییر یافت. پدر من به ۷ زبان صحبت می‌کرد(ماری، رومانیایی، اسلواک، لهستانی، اوکرایینی، روس و یدیش). من به‌عنوان یک کودک به‌ شدت تحت‌تأثیر آموخته‌های او بودم. البته بعدها وقتی بزرگ شدم فهمیدم که علم زبان او فقط به چند جمله محدود می‌شد.

اکنون شهری که پدر من در آن به دنیا آمد در مرزهای سلواکیا واقع شده‌ است و ۵۰ کیلومتر با پولند، ۳۰ کیلومتر با مجارستان و ۹۰کیلومتر با رومانیا فاصله دارد. وقتی پدر من بزرگتر شد، مرزها به‌ طور قابل توجهی دچار تغییر و تحول شدند و آن وقت بود که تعداد زبان‌هایی که پدرم می‌دانست حتا در حد چند جمله، به کارش آمد. با آن تغییر و تحولات کسی نمی‌دانست قراراست چه اتفاقی بیفتد و با کدام کشور قرار است همسایه شود. پدر من بر لبه دیگر کشورها زنده گی می‌کرد تا اینکه آلمان‌ها در سال۱۹۴۱آمدند و هر آنچه بود را تغییر دادند و ۳ سال بعد شوروی‌ها برگشتند و باز همه‌‌چیز را تغییر دادند. پدر من یکی از ده‌ها میلیون نفری بود که در همین لبه زندگی کرد و همانجا هم مرد. زندگی در هیچ کجا به اندازه اوکرایین چنین دردآور نیست. اوکرایین میان استالین و هیتلر گرفتار شده ‌بود؛ میان گرسنگی برنامه ‌ریزی شده و قتل عام فجیع. هیچ کشوری اروپایی‌ در قرن بیستم به اندازه اوکرایین رنج نکشید. از سال ۱۰۱۴تا ۱۹۴۵، اوکرایین در نزدیکی جهنم زنده گی می‌کرد.

اوکرایین، اروپا و روسیه

اوکرایین امروز دوباره در لبه قرارگرفته ‌است و سعی می‌کند راه نفسی برای خود باز کند. اوکرایین درلبه روسیه و اروپا قرار گرفته‌ است. آنچه موقعیت اوکرایین را اکنون منحصر به فرد کرده‌ این است که اوکرایین اکنون مستقل است و ۱۸ سال از استقلال این کشور می‌گذرد؛ این طولانی ‌ترین زمان استقلال برای اوکرایین طی قرن‌های گذشته‌ است. تعجب‌آورترین نکته درباره اوکرایینی‌ها این است که درحالی‌که نسبت به استقلال شان بسیارحساس هستند، بحث‌های داخلی متمرکز براین است که به کدام کشور خارجی روکنند. مردم درغرب اوکرایین می‌خواهند که کشورشان بخشی ازغرب باشد و آنها که در شرق هستند می‌خواهند که به روس‌ها نزدیک باشند. اوکرایینی‌ها می‌خواهند مستقل باشند اما تنها استقلال راضی‌شان نمی‌کند.

این یک رابطه نامتقارن است. بسیاری از اوکرایینی‌ها می‌خواهند که به اتحادیه اروپا بپیوندند که به‌طور کلی در بهترین حالت نسبت به اوکرایین، سیاستی دوگانه دارد. از سوی دیگر، اوکرایین برای روس‌ها هم بسیار مهم است و همیشه هم مهم بوده. اوکرایین همانقدر برای امنیت ملی روسیه مهم است که اسکاتلند برای امنیت ملی بریتانیا و تکزاس برای امنیت ملی امریکا. هر کدام از این کشورها وقتی به ‌دست دشمن بیفتند برای این 3 کشوری که ذکر شد نوعی تهدید موجودیتی حساب می‌شوند. همانطور که امریکا و بریتانیا نمی‌خواهند تکزاس و اسکاتلند از دستشان خارج شوند، روسیه هم نمی‌خواهد اوکرایین را ازدست بدهـد. جغرافیا، تمامیت ارضی ملی اوکرایین را محدود کرده‌ و زنده گی اوکرایینی‌ها را هم تحت‌ تأثیر قرارداده‌ است.

از نقطه نظر کاملا استراتژیک، اوکرایین به ‌نوعی قدرت نرم روسیه به‌حساب می‌آید. روس‌ها بزرگترین اقلیت اوکرایین هستند. کوه‌های شرق اوکرایین هم‌ مرز با روسیه است و اگرچه نفوذ به منطقه آسان نیست اما غیرممکن هم نیست. اگر اوکرایین تحت کنترل یک قدرت غربی باشد، دامنه جنوبی اوکرایین و بلاروس به روی کمانی گشوده می‌شود که از مرز پولند در شرق تا جنوب گسترش می‌یابد و نزدیک به دوهزار کیلومتر از مرزروسیه را دربر می‌گیرد. این منطقه موانع طبیعی چندانی ندارد.

اوکرایین برای روسیه موضوع امنیت ملی است اما برای قدرت‌های غربی تنها وقتی اهمیت می‌یابد که آنها بخواهند روسیه را شکست دهند؛ همانطور که آلمان‌ها در جنگ جهانی دوم تلاش کردند. در حال حاضر با توجه به اینکه هیچ‌ کس در اروپا یا امریکا به فکر رویارویی نظامی با روسیه نیست، اوکرایین دارایی ارزشمندی به‌حساب نمی‌آید. اما از نظر روسیه این مسله‌ای بنیادین است و مهم هم نیست که دیگران چه فکری می‌کنند. در سال۱۹۴۱ آلمان قاره اروپا را فتح کرد و تا پشت درهای روسیه رسید. نکته‌ای که روس‌ها در طول تاریخ طولانی خود یاد گرفتند این است که هرگز براساس آنچه دیگران قادر به انجامش هستند برنامه‌ریزی نکنند. با توجه به این موضوع، آینده اوکرایین همیشه برای روس‌ها مهم است.

البته موضوع از این هم مهم ‌تر است. اوکرایین دسترسی روسیه به دریای سیاه و از آنجا به مدیترانه را درکنترل دارد. بنادر ادیسه و سواستوپول راه دسترسی نظامی و بازرگانی به صادرات، به‌ ویژه از جنوب روسیه است. این مسیر همچنین مسیر خط لوله مهمی برای انتقال انرژی به اروپاست که یک نیاز بازرگانی و استراتژیک برای روسیه است زیرا انرژی، عامل مهمی برای نفوذ و کنترول دیگر کشورها ازجمله اوکرایین است. به همین‌خاطر است که انقلاب نارنجی اوکرایین در سال ۲۰۰۴ برای روسیه بسیار مهم بود. بعد از فروپاشی شوروی، اوکرایین دولت‌هایی داشت که با روسیه هم‌پیمان بودند. در انتخابات ریاست‌ جمهوری سال۲۰۰۴ اوکرایین، ویکتور یانوکوویچ، نامزد طرفدارروسیه برنده شد اما مخالفان گفتند که در شمارش آرا تقلب شده ‌است. تعداد زیادی از مردم در خیابان‌ها تجمع کردند و یانوکوویچ مجبور به استعفا شد و ایتلاف طرفدار غرب جای او را در قدرت گرفت.روس‌ها غرب را متهم به مهندسی این واقعه کردند و گفتند که سرویس‌های اطلاعاتی غرب، به ‌ویژه سیا و ام‌ آی۶ پشت این ماجرا هستند و با تزریق پول به سازمان‌های غیردولتی و احزاب سیاسی اوکرایین باعث این انقلاب شدند. چه این یک عملیات اطلاعاتی مخفی باشد و چه عملیاتی آشکار، تردیدی نیست که از آمریکا و اروپا پول به سمت اوکرایین سرازیر شد. پوتین شش سال بعد را صرف این کرد تا این روند را برعکس کند وآشکار و پنهان برای ایجاد اختلاف درون ایتلاف حاکم طرفدارغرب در اوکرایین تلاش کرد. در انتخابات سال ۲۰۱۰، یانوکوویچ دوباره به قدرت بازگشت و از نظر روس‌ها خطر برطرف شد اما در این بین اتفاقات زیادی افتاد. امریکا در عراق و افغانستان درگیرشده ‌بود و نمی‌توانست با روس‌ها در اوکرایین وارد چالش شود. المان‌ها بعد از بحران مالی سال ۲۰۰۸ به روسیه نزدیک شده‌ بودند. الیگارش‌های روسی رابطه مالی و سیاسی نزدیکی با الیگارش‌های اوکرایینی داشتند و آنها انتخابات اوکرایین را تحت‌ تاثیر قرار دادند. جناح طرفدارروس در اوکرایین قدرت گرفته ‌بود و می‌خواست که این کشور را بیشتر به روسیه نزدیک کند. غرب هم در این‌ باره دچار ناامیدی شده‌ بود.

مشکلاتی که اتحادیه اروپا در سال‌های اخیر داشته، جناح طرفدار اروپا دراوکرایین را از نزدیک‌ کردن این کشور به این اتحادیه ناامید نکرده ‌است. این جناح بدون شک می‌ خواهد که اوکرایین عضوی از اروپا باشد و موضوعاتی چون یونان تاثیری در تصمیمشان ندارد. اتحادیه اروپا قرارنیست دچارتغییرات ساختاری شود و هنوز برای بسیاری از کشورها جذابیت دارد.

در بسیاری از کشورها درباره عضویت در اتحادیه اروپا نوعی اختلاف طبقاتی وجود دارد. طبقه نخبه سیاسی و اقتصادی مشتاق این عضویت است اما طبقات پایین‌تر چنین اشتیاقی ندارند. در اوکرایین این دسته‌ بندی، منطقه‌ای هم هست؛ یعنی قسمت‌های شرقی کشور به‌ شدت نسبت به روسیه متمایل هستند و دل خوشی از غرب ندارند و یک‌ سوم غربی کشور متمایل به غرب هستند. مرکز کشور هم در این‌باره دچار اختلاف‌نظر است. تفاوت زبانی هم به این دسته ‌بندی دامن می‌زند به ‌طوری که آنها که زبان اوکرایینی حرف می‌زنند در غرب و روس‌زبانان در شرق زنده گی می‌کنند؛ این مسله در انتخابات سال ۲۰۱۰ نمود یافت. یانوکوویچ در شرق بیشترین رای را آورد و تیموشنکو در غرب.

این دسته ‌بندی در واقع سیاست داخلی و خارجی اوکرایین را تعریف می‌کند. بعضی می‌گویند که یانوکوویچ تلاش می‌کند توازن میان اروپا و روسیه را در اوکرایین برقرار کند. نیت او هرچه باشد، مدیریت این اختلافات و دسته‌ بندی‌ها بسیار دشوار است. چه اوکرایین به اتحادیه اروپا بپیوندد و چه این کار را نکند، کار او در داخل اوکرایین دشواراست. اوکرایین فعلا از فهرست نامزدهای عضویت در ناتو خارج شده اما در فهرست اتحادیه اروپا هست.

اخیرا در سفری که به اوکرایین داشتم با گروهی از جوانان این کشور در کیف دیدار کردم. بسیاری از آنها که دانشجو بودند، عمدتا سه هدف داشتند؛ اول اوکرایین مستقل. دوم اینکه می‌خواستند بخشی از اتحادیه اروپا باشند و سوم اینکه می‌خواستند اوکرایین را ترک و درجای دیگری زنده گی کنند. میان آنچه این جوانان اوکرایینی می‌خواهند و آنچه اوکرایین به‌عنوان یک ملت به‌ دنبالش است، شکاف عمیقی وجود دارد. اکنون تنش در اوکرایین میان طرفداران ایده اروپایی است و کسانی که می‌خواهند زنده گی‌ خودشان را بسازند و آنها که می‌خواهند اوکرایین را بسازند. اما آنها که به‌دنبال رویای اروپایی‌اند در غرب اوکرایین ساکن هستند. بخش دیگر اوکرایین شهرهای صنعتی است که در شرق واقع شده‌اند. این عده از شهروندان اوکرایینی نمی‌خواهند که کشورشان را ترک کنند اما می‌دانند که صنایع شان توان رقابت با اروپا را ندارد. آنها می‌دانند که روس‌ها هر چه آنها تولید کنند را می‌خرند و از آن بیم دارند که کارخانه‌های اروپایی در غرب اوکرایین شغل ‌شان را از آنها بگیرند. در این منطقه نسبت به اتحاد شوروی یک نوستالژی وجود دارد؛ نه به این خاطر که آنها وحشت دوران استالین را از یاد برده‌اند بلکه به این دلیل ساده که دوران جذاب حکومت برژنف را هم به یاد دارند.

به این شرایط باید حضور الیگارش‌ها را هم اضافه کرد. الیگارش‌ها نه ‌تنها موتورمحرکه اقتصاد و جامعه اوکرایین هستند بلکه اوکرایین را به روسیه پیوند می‌دهند. این به این خاطر است که الیگارش‌های اصلی اوکرایین از طریق سازوکار پیچیده اقتصادی و سیاسی به روسیه وابسته هستند. به‌نظر من روس‌ها به ‌دنبال ایجاد دوباره امپراتوری روسیه در اوکرایین نیستند بلکه به‌ دنبال ایجاد حوزه نفوذ هستند ونمی‌خواهند مسوول اوکرایین یا هیچ کشور دیگری بشوند. آنچه روس‌ها می‌خواهند حدی از کنترل و نفوذ بر اوکرایین برای تضمین این است که نیروهای متخاصم در این کشور به کنترول و قدرت نرسند. روس‌ها می‌خواهند که به اوکرایین درجه‌ای از استقلال بدهند و تمامیت ارضی‌اش را به رسمیت بشناسند؛ البته تا وقتی که اوکرایین تهدیدی برای روسیه نباشد و تا وقتی که خطوط لوله‌ گازی که از اوکرایین می‌گذرد تحت کنترول روسیه باشد. روسیه به ‌دنبال این نیست که بارکنترل اوکرایین را به دوش بکشد اما نمی‌خواهد هیچ قدرت دیگری هم اوکرایین را کنترل کند.

بامداد ـ سیاسی ـ۱۴/۵ـ۲۲۰۱

هـلال تاریک

بحران سیاسی ـ اقتصادی جهان اسلام دارای نیروی تخریب بزرگ

جیوپولیتیک است

 

نویسنده : ایریک فرای

برگرداننده : عمرمحسن زاده

 

گرایش جیوپولیتیک کنونی جهان چون پیشرفت چین ، بحران اروپا  و یا آینده ایالات متحده امریکا پس ازگذشت صد سال از آغاز جنگ جهانی اول، بر سرهمه زبانهاست ولی پدیده افول سیاسی و اقتصادی جهان اسلام و تاثیرهای جهانی آن که روزانه سرخط اخبار را تشکیل میدهند ،کمتر مورد توجه قرارمیگیرند. بازه دولت های درگیر خشونت و اختناق که در جنگ داخلی فرو می لغزند و از نگاه اقتصادی به عقب کشانیده میشوند از لیبیا تا پاکستان میرسد.کشورهای تاریخی عربی مانند سوریه وعراق در جاده « دولت های شکست خورده » * گام نهاده و همسایگان خود چون لبنان را به پرتگاه مهیب میکشانند ، ثبات سیاسی مصر پس از ریفرندوم قانون اساسی بازهم آرزوی مبهم است.

ترکیه که تا چند سال پیش نمونه دموکراتیک و اقتصاد آزاد برای کشورهای دیگر اسلامی بشمارمی آمد اکنون در سیلاب استبداد فرومیریزد.تصوراینکه ایران بتواند واقعأ راه نوی را درپیش گیرد و زمینه های زنده گی بهتر را برای باشنده گان خود فراهم نماید هنوز روشن نیست. تنها تونس است که امیدی را برای خوشبینی ببارمیآورد.

کشه احتضاربازهم تا بنگله دیش و افریقا امتداد می یابد. دراین قاره الگو های مثبتی از خردمندی سیاسی وتوسعه ، فقط منحصر به کشورهای غیراسلامی در جنوب صحرا میگردد و در اینجا صرف سودان جنوبی است که استثنای وحشتناکی را عرضه میدارد .اسلام خود در این انکشاف ها تقصیری ندارد ولی سازنده بیوتوپی ( حوزه زنده گی ـ بامداد) است  که درآن افراطیت ، سکتاریزم و زورگویی مجال رشد می یابند و اندیشه های آنها به سرعت نشرمیگردند. ازهمین جاست که کشورهای موفق اسلامی مانند اندونیزیا و مالیزیا هم از شر ویروس جهادیست ها درامان نیستند .درهندوستان نیز اگر ناسیونالیست های هندو درانتخابات پیروزگردند، درگیری با اقلیت بزرگ مسلمان ها هم به چلنج مبرمی مبدل خواهد  شد .

فروپاشی بخشی از جهان ( سرزمین های اسلامی ـ بامـداد ) با بیش از یک میلیارد باشنده مدت ها پیش آغاز گردیده و گزارش انکشاف بشری عرب در سال ۲۰۰۲ ترسایی نورخیره کننده ای را برعلت های فرهنگی و اجتماعی آن افگنده بود.این فروپاشی سه سال پیش با بهارعرب تیزتر شد. قیام قشرهای میانه شهری دربرابر نبود امید برای آینده بهتر بازهم چانس های زنده گانی آن ها را تاریک ترساخت. رویداد های پیشآمده درمیان اروپا ، افریقا و آسیا بر بخش های دیگر جهان به گونه های متفاوت اثرمیگذارد. پیش ازهمه اروپا با خطر مهاجرت غیر قابل کنترول  از بیرون و رادیکالیزه شدن نیروهای درونی مواجه میگردد. از آنجاییکه انسداد ( بستن راه ها و مرزها ) ناممکن است بایست  چاره هایی جستجو گردند تا از تفرقه شهروندان مسلمان در این قاره جلوگیری بعمل آید.

خشونت در قفقازمسلمان نشین، گرایش های خود کامگی را در روسیه تشدید نموده و جامعه مدنی ناتوان را بازهم ضعیف ترساخته است. همچنان در چین شورش نواحی اسلامی دور دست بر انبوهه ای  از دشواری ها می افزاید. البته ایالات متحده امریکا بنا بر استخراج گاز و نفت از لایه های اقشارسنگی** و کاهش وابسته گی به خلیج تا اندازه زیاد از این پرابلم ها بدوراست ولی این امرمیتواند سمتگیری انزوا گرایی سیاست این کشور را بازهم تشدید نماید. هر چند که  بسیاری ها از برگشت ایالات متحده امریکا بمثابه یگانه ابر قدرت و نیروی انتظامی  جهان از منطقه  خلیج خوشنود اند ولی بازهم  این امر نیز بر پروسه فروپاشی تیزی بیشتر می بخشد.

( روزنامه استاندارد ، ۲۰ جنوری ۲۰۱۴ ترسایی )

Failed states *

** گاز شیل                

یادداشت بامداد :                                                                              

برای ژرف نگری بیشتر بر درونمایه این نوشته توجه خواننده گان عزیز را به کتاب « افول جهان اسلام » نوشته عبد الصمد حامد پژوهشگرجوان مصری که در سال ۲۰۱۰ در بنگاه  درومر المان به نشر رسیده ا ست جلب مینماهیم .        

“ Der Untergang der islamischen Welt „

Hamed Abdel Samad

2010 by Droemer Verlag ,München

ISBN 978-3-426-27544-3

بامداد ـ سیاسی ـ۱۴/۱ـ۲۱۰۱

بودجه سال ۱۳۹۳ افغانستان تصویب شد 

نوشته: کریم پوپل

بودیجه سال مالی ۱۳۹۳ خورشیدی ۷.۸ میلیارد دالریا ۴۲۸.۳۷۸ میلیارد افغانی که نزدیک به هشت میلیارد دالرمیباشد، از طرف شورای ملی بتصویب رسید. که مساوی است با بودیجه ده ساله دولتهای سابق افغانستان . بودجه سال ۱۳۹۳ در حدود ۷.۸ میلیارد دلاراست که از این مقدار ۲.۶ میلیارد دلار بودجه توسعه‌ای و ۵.۲ میلیارد نیز بودجه عادی است. گفته میشود از این ۵.۲ میلیارد دالر قسمت اعظم آن قرضه وباقی کمکهای کشور های خارجی می باشد.یا به عباره دیگر مجموع بودجه مالی سال ۱۳۹۳ به شمول بودجه زمان باقی مانده سال ۱۳۹۲، ۴۲۸.۳۷۸ میلیارد افغانی است که از میان آن ۲۸۰.۴۷۲ و ۱۴۷.۹۰۵ میلیارد افغانی آن به ترتیب به بودجه عادی وانکشافی کشور، اختصاص داده شد.

وزارت مالیه افغانستان در طرح پیشنهادی که به شورای ملی افغانستان ارائه نموده بودند یادآور گردیدند که کاهش ۹ میلیارد افغانی( حدود ۱۶۰ میلیون دلار) درآمد داخلی نسبت به سال گذشته و کاهش میزان کمک‌های خارجی فشار فزاینده را به بودجه دولت افغانستان در سال جاری خورشیدی وارد کرده و این بودجه را با کسر ۴۴۶ میلیون دلاری مواجه کرده است. درآمد داخلی در این سند معادل ۲.۳ میلیارد دلار پیش بینی شده که از این مقدار ۱.۸ میلیارد دلار ازمالیات بر درآمد و ۴۷۹ میلیون دلارنیز ازمنابع غیرمالیاتی و درآمد معادن بدست می‌آید.

مجموع بودجه مورد نیاز وزارت و نهادهای دولت افغانستان ۷.۹ میلیارد دلار اعلام شده که تا کنون ۷.۵ میلیارد دلار آن تامین شده‌است. از این مقدار ۲.۳ میلیارد دلار از منابع داخلی و ۵.۱ میلیارد دلار از کمک‌های منابع خارجی تامین شده و کسر بودجه دولت نیز ۴۴۰ میلیون دلار اعلام شده است.در طرح جدید بودجه وزارت مالیه افغانستان استدلال کرده است که در سال جاری، دولت با مصرف ۷.۹ میلیارد  دلار می‌تواند ۶۶۸ هزار شغل جدید ایجاد کند.

وزارت مالیه درطرح جدید بودجه یادآور شده که میزان بیکاری مخفی دراین کشور حدود ۷۷ درصد است که بیشتر این بیکاری مخفی توسط کسانی ایجاد می شود که در مزارع کشاورزی فعالیت دارند.

این وزارت میزان بیکاری را در این کشور ۱۶.۵ درصد اعلام کرده و تاکید نموده که با مصرف این بودجه میزان بیکاری در افغانستان به ۱۱.۶ درصد کاهش خواهد یافت.

وزارت مالیه افغانستان می‌گوید کارمندان دولت از ۳۶۵ هزار نفر در سال ۱۳۸۴ به بیش از ۸۴۵۰۰۰ نفر در سال ۱۳۹۳ رسیده و این کمک بزرگی به رشد اقتصادی افغانستان است.

از ۳ میلیارد دلار بودجه توسعه‌ای سال ۱۳۹۳ خورشیدی ۱.۳ میلیارد دلار آن بودجه ‌ پروژه‌های سال ۱۳۹۲ خورشیدی است که به دلیل اجرا نشدن این طرح‌ها بودجه مصرف نشده و به سال جدید انتقال یافته است. بودیجه سال ۱۳۹۳ قبلاً غرض تصویب به شورای ملی داده شده بود. شورای ملی پس از مطالعه وبررسی دو موضوع را مورد جر وبحث قرار داده بودیجه را تصویب ننمودند.

۱ـ چرا دولت بدون مشوره نمایندگان ملت قرضه از کشورهای خارج اخذ نموده است.

۲  ـ کدهای احتیاطی : بودجه کد احتیاطی که برای مصارف ویژه ریاست جمهوری، شورای ملی، مقابله با حالت‌های اضطراری و سایر موارد غیر قابل پیش‌بینی در این کشور هزینه می‌شود در حدود ۵ درصد از کل بودجه افغانستان را تشکیل می‌دهد.دولت در سال ۱۳۹۳ مبلغ ۸۰۰ میلیون دالر را غرض این مقصد تخصیص داده است در حالیکه در سال قبل دولت مبلغ ۹۳ میلیون دالر را تخصیص داده بود. سوال در نزد وکلا پیدا شد که ممکن این پول در یک راه غیر قانونی بمصرف رسانند. صادق زاده نیلی، عضو مجلس نمایندگان گفت با وجودیکه فبلاً درین مورد اعتراض نمودیم ولی در کدهای احتیاطی کدام تغییر وارد نشده و این یک جفا علیه مردم کشور است. او تاکید کرد که امکان دارد از این پول در انتخابات ریاست جمهوری آینده، به نفع کدام نامزد مشخص استفاده شود. شماری از نمایندگان مجلس، تاکید داشتند که مصرف پول کدهای احتیاطی حسابدهی ندارد و پول زیادی در این کدها اختصاص داده نشود. گویند تنها شخص رییس جمهور و معاونانش، حق مصرف پول کدهای احتیاطی را دارند. به همین دلیل طرح بودجه مالی سال ۱۳۹۳ تصویب نشد و قرارشد که کمیسیون هجده گانه ولسی جرگه با وزارت مالیه، به تفاهم برسند و بعد به رای گیری گذاشته شود.

امروز (چهار شنبه ۲۵ جدی) این طرح برای بار دوم به منظور تصویب به صحن عمومی مجلس نمایندگان آورده شد.

امیرخان یار، رییس کمیسیون مالی و بودجه مجلس نمایندگان طرح بودجه مالی سال آینده را به خوانش گرفت و با واکنش های برخی نمایندگان روبرو شد. عظیم محسنی، عضو کمیسیون بودجه مالی مجلس نمایندگان نیز گفت که در بودجه مالی سال ۱۳۹۳ هشتصد میلیون دالر برای کدهای احتیاطی اختصاص داده شده است. محسنی تاکید کرد که مصرف این پول ها حساب دهی ندارد و از سوی مقام های حکومتی بی جا مصرف خواهد شد.

عمر زاخیلوال وزیر مالیه کشور، نیز در جلسه امروزی مجلس نمانیدگان حضور داشت. او در مورد پول کدهای احتیاطی پاسخ مشخصی ارایه نکرد اما گفت که قضیه بین وزارت مالیه و کمیسیون های پارلمان حل شده است.

با رایزنی های زیاد طرح بودجه مالی سال ۱۳۹۳، با اکثریت آرا از سوی پارلمان به تصویب رسید و تنها  ده نماینده، مخالف تصویب بودجه سال آینده بودند. بودجه عادی افغانستان برای مصارف اداری وحقوق کارمندان دولت و نهادهای امنیتی به مصرف می‌رسد.آقای کمال می‌گوید که افزایش درآمد داخلی و کمک‌های جدید نهادهای بین‌المللی به بودجه اختیاری دولت افغانسان، باعث کاهش کسری بودجه در کشور شده است. بودجه کنونی که توسط شورای ملی تصویب شده کسر بودجه به ۳۳۰ میلیون دلار کاهش یافته در حالیکه در طرح قبلی این مقدار به بیش از ۴۰۰ میلیون دلار می‌رسید.

انتقاد شدید بالای دولت موجوده

طوریکه دیده میشود دولت موجوده بجز از قیرریزی سرکهای ساخته شده کدام پروژه بزرگ بند برق ، زراعتی ، صنعتی ندارد. معیاد حکومت ۱۳ ساله حامد کرزی بپیایان رسید کابل بدون کانالیزاسیون باقی ماند. سالنگ به همان محضله باقی ماند سرک حلقوی قیصار بالامرغاب بطول ۲۲۵ کیلومتر کمافی ۴۵ سال پیش به جایش گذاشته شد. پروژ ها ی توسعه وی نا کار آمد در پلان گرفته شده است. افغانستان کنون به تحت کشت ساختن زمین های لامزروع (کنار آمو و هلمند) ساختن پروه تولید روغن پنبه گندم خشت شیشه آهن مس پلاستیک ، بند برق ، بند زراعتی، شکر ، پروژه تولید ادویه جات از الف تا ی ، تولید ظروف چینی ، ساختن لوازم منزل ، مواد ساختمانی و سمنت ، پروسس چوب ، پروسس کاغذ تولید تیل وگاز دیده نمیشود. تمامی این این پروژه حیاتی وجلوگیر بازار مصرفی میشود. درینصورت این بودجه یک بودجه ملی نبوده بلکه یک بودجه مصرفی و بدون باز گشت وبازدهی می باشد.

دوستان باید بدانند که پروژه استفاده از آب دریای آمو بزرگترین پروژه حیاتی وسیر ساختن شکم ملت افغان است کسی در نظر نگرفته است. من یقین دارم از این ۷.9 میلیارد دالر ۱.5 میلیارد آن در راه حقیقی بمصرف نخواهد رسید. دیگران همه به هوا میرود. درطول تاریخ افغانستان بودیجه عادی افغانستان به ۵.2 میلیارد نرسیده بود. معلوم نیست که برای ۸۴۵۰۰۰ چه گونه معاش داده میشود.

سهم نهادها و وزارتخانه‌ها از بودجه ۱۳۹۳

۱- امنیت ۴۲ درصد

۲-  زیربنا و منابع طبیعی ۱۴ درصد

۳-  آموزش و پرورش ۱۳ درصد

۴- زراعت و انکشاف دهات ۸.۳ درصد

۵- بهداشت ۴ درصد

۶- حکومتداری و حاکمیت قانون ۴ درصد

۷- اداره اقتصادی و توسعه بخش خصوصی۲.۶ درصد

۸ -  مصونیت اجتماعی ۰.۸ درصد

۹- مصارف متفرقه ۱۰ درصد

وزارتخانه‌ها:

۱-  وزارت فواید عامه ، راه سازی ۴۶۴ میلیون دلار

۲- وزارت توسعه روستاهای افغانستان ۴۴۴ میلیون دلار

۳- وزارت آموزش و پرورش ۹۲۹ میلیون دلار

۴- وزرات بهداشت ۲۸۵ میلیون دلار

۵- وزارت انرژی و آب ۲۲۴ میلیون دلار

۶ - وزارت زراعت و آبیاری ۲۲۴ میلیون دلار

۷- شرکت ملی برق افغانستان ۱۵۴ میلیون دلار

۸- وزارت مالیه / دارایی ۱۰۷ میلیون دلار

۹- وزارت دفاع ملی ۱۰۵ میلیون دلار

۱۰ـ  وزارت امور داخله ۸۶ میلیون دلار

 

به امید برقرار صلح ویک دولت سالم درکشور

   

 بامداد ـ اقتصادی ـ۱۴/۳ـ۲۱۰۱

 

 

 

بشار جعفری نماینده سوریه در سازمان ملل متحد گفت :‎

 

«   ۱۵ درصد تروریست های خارجی موجود در سوریه از عربستان سعودی آمده اند »

 

آقای بشار جعفری نماینده سوریه در سازمان ملل متحد به تازه گی ها گفت وگوی جالبی را  انجام و درآن در باره اتهامات وارده کشورش برعربستان سعودی روشنی انداخته و در باره کنفرانس صلح ژنیو ۲ دیدگاه های دولت مطبوع اش را توضیح نمود. خواندن این گفت وگو برای افشای چهره واقعی جنگ در سوریه  و بازیگران اصلی آن عاری از دلچسپی نیست. بامداد

پرسش  : آقای جعفری ، شما در نامه رسمی ، عربستان سعودی را به حمایت های مالی از «  القاعــده »  در سوریه محکوم کرده اید. دمشق برای اولین بار نیست که چنین اظهارات مشابهی دارد. آیا شما در نامه های خود حقایق مشخص و روشنی را آورده اید؟

 بشار جعفری: ما تقریبا سه سال است که در شرایط جنگی زنده گی می کنیم ، واقعاً بارها مشکلات افراط گرایی را هم در شورای امنیت و هم درکمیته ی مبارزه با تروریسم سازمان ملل متحد مطرح کرده ایم. ما بارها تـوجه سازمان های بین المللی را به ادامه مداخله های فعال دولت عربستان سعودی در امورداخلی کشورمان معطوف کردیم. این ها تنها حمایت های مالی از تروریست های مبارز در سوریه نیست ، تمرینات آنها ، مسلح کردن شان و ارسال آنها به کشور سوریه است. ما بارها به شورای امنیت مراجعه کردیم و در نامه های خود نام و ملیت کشته شدگان تروریست در سوریه را آوردیم. از جمله در نامه ی آخر نام صدها سعودی مزدور آمده است. اسناد و مدارک مربوطه را هم ارایه نمودیم.

پرسش  : نامه ی قبلی شما ، آنطور که مشخص شد ، نتیجه ی بارزی نداشت. شما از ارسال این نامه های پی در پی به دنبال چه هدفی هستید؟

بشار جعفری: ما براساس قوانین بین المللی عمل می کنیم. وقتی یک دولت عضو سازمان ملل متحد به طور رسمی دولت دیگر عضو سازمان را به حمایت از تروریسم محکوم می کند ، بدان معناست که طرف متهم موظف است به اتهام مربوطه پاسخ دهد، یا بیگناهی خود را ثابت کرده و یا گناه را بپذیرد. یعنی عربستان سعودی مجبور می شود به تمامی مسایل ذکر شده در نامه ی ما پاسخ دهد. این کشور باید مشخص کند که این ۱۷۸ تروریست سعودی کشته شده در سوریه چه کسانی هستند ، کسانی که نامشان در نامه ی آخر آمده است و همچنین ماهیت سه صد مبارزی که نامشان در نامه های قبلی ما آمده است را نیز مشخص کنند. ما قول می دهیم که با زبان حق و اعداد و حقایق با ریاض گفتو  گو کنیم. بر اساس اطلاعات ما ، ۱۵ درصد تروریست های خارجی موجود در سوریه از عربستان سعودی آمده اند. از جمله، رهبران  « جبهه النصر« ، « دولت اسلامی عراق و شام » و برخی دیگر از گروهک ها سعودی هستند. تمامی این حقایق را به اطلاع سازمان ملل متحد رسانده ایم و اعضای ژنیو-۲ را نیز از آنها مطلع خواهیم کرد.

پرسش  : شما از اپوزیسیون در کنفرانس پیش رو چه انتظاری دارید؟

بشار جعفری: دولت سوریه قصد دارد هیات خود را بدون هیچ گونه پیش شرطی به مذاکرات با سایر اعضا اعزام دارد. ما می خواهیم با افرادی که خود را در قبال سوریه مسوول می دانند ملاقات داشته باشیم. و در وهله ای اول می خواهیم مشکلات گسترش تروریسم را بررسی کنیم.

پرسش  : امیدوارید که ژنیو-۲ نقطه عطفی در حل بحران سوریه گردد؟

بشار جعفری:  بدور ازهرگونه شک و تردیدی ، ژنیو -۲  چانسی برای تمامی سوریه ای هاست تا نقطه ی پایانی بر تروریسم و مداخله خارجی در امورد داخلی کشورمان بگذارند. این کنفرانس چانسی برای همه کسانی است که به حل و فصل صلح آمیز بحران سوریه و بازسازی آینده آن پس از جنگ ایمان دارند.

 

 

 سیاسی ـ بامداد۱۴/۲ـ۱۸۰۱