یکصدو پانزده هزار ملیشه در سوریه می جنگند

 


برگردان: محمد عارف عرفان


یک مقام بلند پایه ایالات متحده امریکا اظهارنمود که به تعداد(  ۷۵۰۰۰- ۱۱۵۰۰۰) تن ملیشه که در۱۵۰۰ گروپ تنظیم گردیده اند،علیه حکومت سوریه می جنگند.
برقول James Clapper رییس اطلاعات ملی امریکا، بتعداد بیست و شش هزارتن ملیشه که با ایدیولوژی افراطگرایی مجهز اند ازجمله بیرحم ترین افراد بوده وچون آنها رزمنده گان موثردرمیدان جنگ اند،بطورنا متناسبی تاثیرگذارهستند.او این گزارش را به روزسه شنبه به « کمیته سنا » پیشکش نمود.
این مقام امریکایی اعلام کرد که به تعداد  ۷۵۰۰۰ تن ازستیزه جویان خارجی از پنجاه کشورجهان که در سوریه سرگرم عملیات اند ،اکثراْ وابسته به القاعده بوده که از افغانستان وپاکستان سرکشیده ودرجهان عرب هجوم آورده اند.
اوهمچنین خاطرنشان ساخت که شبه نظامیانی که علیه دولت سوریه می رزمند ،این بحران را درکشورهای عربی به یک « فاجعه آخرالزمانی » مبدل نموده اند.
او اضافه نمود: آنها وحشتناک اند وهنگامی که شما به فاجعه انسانی نظرمی افگنید ،دیده میشود که علاوه بر دو نیم میلیون پناهنده ، حدود شش و نیم تا هفت میلیون نفرازجمله بیجا شده گان داخلی وآوارگان سوریه اند. با توجه به رقم (۱۳۴۰۰۰)  نفرکه درین نبرد کشته شده اند،میتوان آنرا یک « فاجعه آخرالزمانی »،خواند.
او همچنان خاطر نشان ساخت که « سوریه به یک منبع بی ثباتی منطقوی مبدل شده ویک تهدید امنیتی برای امریکا واروپا تلقی میگردد. »
این درحالی است که ایالات متحده درماه جنوری به بیش از دوبرابربه ارسال سلاح ومهمات به شبه نظامیان وابسته به فرماندهی عالی به اصطلاح « ارتش آزاد سوریه » افزوده است .این فرماندهی نظامی با اپوزیسیون مورد حمایت غرب درچوکات « ایتلاف ملی سوریه » همطرازگردیده اند.
همچنان ایالات متحده امریکا،بیش از( ۶۰۰ ) تُن از کمک های نظامی را بعد از روند مذاکرات معروف به « ژ نیو ۲ » که درکشورسویس براه افتید ، به شبه نظامیان سوریه انتقال نموده است. باید گفت که کشورسوریه بعد از مارچ ۲۰۱۱ دریک درگیری مرگبار فرو رفته است.

 

منبع :

the4th news

« برد ۱۱۵۰۰۰– تن ملیشه از۵۰-۸۰ کشورجهان درسوریه  »

 

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱۴/۱ ـ۰۵۰۳

 

 

 

مهاجران سوری، فلسطینیان آینده

وحشت مهاجران سوری گریخته از جنگ داخلی اینست که نسلهای بعدی آنها فلسطینیان آینده باشند، ملتی فاقد هویت قانونی معتبر ( کریستین ساینس مانیتور)

 

سوریه نزدیک به چهار سال است که درحال نبرد با تروریست های مسلح است که از سوی غرب و برخی کشورهای عرب منطقه حمایت می شوند. جنگ ، درگیری و ناامنی در بسیاری از مناطق سوریه سبب آواره شدن هزاران تن از مردم و مهاجرت اجباری انها به کشورهای دیگر شده است. کریستین ساینس مانیتور در مورد این مهاجران گزارشی تهیه کرده که نسبت به آینده نسل های بعدی این مهاجران در غربت احساس نگرانی کرده است.

در این گزارش به قلم ایلا باکا آمده است:« وحشت سوری ها اینست که آنها به فلسطینیان آینده تبدیل شوند یعنی مهاجرانی فاقد اوراق هویت معتبر و محروم از حمایت دولتها.»

مراکش هم به جمع کشورهای پذیرنده مهاجران سوری گریخته از جنگ داخلی این کشور پیوسته است.این کشور از خزان گذشته کاررسیده گی به امورپناه جویان سوری را آغاز کرد. مهاجرینی که بدون اسناد وارد مراکش می شوند در واقع به هیچ کشوری تعلق ندارند. مهاجران فاقد اوراق هویت قانونی، حق کارکردن و یا فرستادن فرزندانشان به مدرسه را ندارند.

این پناه جویان در بدو ورود غیرقانونی به مراکش به دلیل شرایط سخت معیشتی ناگزیر به گدایی در حاشیه مراسم نماز جمعه و یا مقابل فروشگاهها می شوند. جمع کثیری از این پناه جویان به اردوگاههای مهاجران افریقایی در ناحیه مرزی ( ملیلا) تحت قلمرو و محاصره دولت اسپانیا انتقال می یابند. منطقه با حصارهای بلند فلزی محاصره شده است.این ناحیه دروازه ورود مهاجران به اروپاست.

موضوع سیل مهاجرت مهاجران سوری به مراکش به موضوع درگیری میان این کشور با الجزایر تبدیل شده است. اوایل سال جاری میلادی مراکش الجزایر را به اخراج ۷۷ مهاجر سوریایی و انتقال آنان به خاک مراکش متهم کرد.

بیشترمهاجران سوریایی از شهرهای مختلف عازم دمشق می شوند و از آنجا بوسیله هواپیما به الجزایر می روند و از الجزیره پایتخت الجزایر با سرویس عازم شهر مرزی عوجا در مراکش می شوند .آنها در مراکش مدتی منتظر می مانند تا مراحل قانونی اخذ پذیرش مهاجرت خود را طی کنند . اگر همه مراحل کار با موفقیت انجام گیرد مهاجران از آنجا به هتل آفریقا در رباط منتقل می شوند که محل اسکان جمع کثیری از این مهاجران است.

در مقام مقایسه با لبنان که آمار پناهندگان سوری یک چهارم جمعیت آن را تشکیل می دهد و یا کشور اردن که بزرگترین جمعیت پناهندگان سوری را در خود جای داده است جمعیت پناهندگان سوری در کشور مراکش بسیار قلیل است و شاید به کمتر از پانزده هزار نفر برسد . بیشتر این مهاجران در مراکش در برزخ کسب پذیرش و اخذ اوراق تایید شده هویت گرفتار مانده اند.

مارک فاو نماینده  کمیسیاریای عالی پناهنده گان سازمان ملل  در رباط در این باره توضیح می دهد: « هزاران مهاجر سوری در مراکش زنده گی می کنند که آمارشان به طور دقیق مشخص نیست ».
این سازمان یک سال پیش پذیرش و صدور مجوز کارت پناهنده گی برای پناهندگان سوری را متوقف کرد و کار را به دولت مراکش سپرد.

تحلیلگران مسایل شرقمیانه معتقدند که حضور مهاجران سوری در مراکش ولو آنکه با همه تاییدیه های قانونی توام باشد بازهم به نسل های بعدی این اقوام آسیب های جدی وارد خواهد ساخت.یکی از این مهاجران سوری در مراکش عادل نام دارد که به همراه همسر و سه فرزندش به مراکش مهاجرت کرده است.

عادل در شهر لاذقیه سوریه صاحب یک بوتیک فروش لباسهای وارداتی از ترکیه بود؛ اما روزگار و معیشت او در مغرب به حدی رقت آور است که همسرش ناگزیر است مقابل مسجدی در شهرعوجا همراه با فرزندانش گدایی کند

http://www.csmonitor.com/layout/set/print/World/Middle-East/2014/0228/Stranded-in-Morocco-Syrians-join-African-migrants-in-storming-Europe-s-door

 

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱۴/۳ ـ۰۴۰۳

 

 

 

اوکرایین قربانی بزرگ وحشت امریکا از آینده روسیه

پل فوویتز می‌گوید:

« هدف ما درخصوص ایجاد یك اروپای كامل و آزاد تا زمانی كه اوکرایین به عنوان عضو سوگند خورده‌ اروپا به حساب نیاید، تحقق نخواهد یافت.»

 

زمانی كه كراوچوک رییس جمهوری وقت اوکرایین در سال ۱۹۹۲ترسایی پذیرفت كه سلاح‌های هسته‌ ای این كشور را بطور كامل در اختیار روسیه قرار دهد، امریكا به مهم ترین هدف استراتژیك خود پس از فروپاشی شوروی در دسامبر ۱۹۹۱ دست یافت. امریكا كوشید با انهدام سلاح‌های هسته‌ای كه در اختیار اوكرایین، قزاقستان و روسیه سفید (جمهوری بلاروس) قرار داشت، روسیه را تنها میراث ‌خوار اتمی شوروی سابق قرار دهد تا بتواند به ‌جای چانه ‌زنی سیاسی اتمی با چهار كشور، تنها با مسكو به توافق دست یابد.

دو سال بعد رسماً قرارداد خلع سلاح اتمی اوکرایین در سال ۱۹۹۴ توسط لیونیدكوچما رییس جمهوری وقت اوکرایین به امضا رسید تا بزرگترین امتیاز اوکرایین برای حفظ اقتدار خود در برابر نفوذ روسیه و غرب از دست برود. آقای كوچما این امتیاز را به طمع بدست آوردن حداقل ۷۰۰ میلیون دلار به امریكا داد، اما بعدها به خوبی فهمید كه امریكا به همه‌ای آنچه كه وعده داده‌است عمل نمی‌كند. به همین دلیل تلاش كرد مناسبات خود را با روسیه مستحكم كند، اما این ترفند نیزنتیجه نداد.

کوچما برای آنکه به امریکا ثابت کند با سیاست های واشنگتن هماهنگ است در جریان لشکرکشی آمریکا به عراق درسال ۲۰۰۳ با اعزام ۱۶۰۰ سرباز اوکرایینی به عراق، هماهنگی کامل خود را با سیاست های غرب در عمل نشان داد. با وجود این امریکا که می دانست طبق قانون اساسی اوکرایین، کوچما نمی تواند برای سومین بارکاندیدای ریاست جمهوری شود، تمام امکانات خود را بسیج کرد تا یوشچنکو رقیب کاندیدای مورد حمایت کوچما به قدرت برسد تا همسر یوشچنکو به عنوان شهروند امریکایی نفوذ بیشتری دردستگاه حاکمه اوکرایین پیدا کند. بر این اساس رقابت نزدیکی بین هواداران روسیه و هواداران امریکا در انتخابات سال ۱۳۸۳ بوجود آمد که در رسانه های گروهی غرب از آن تحت عنوان انقلاب نارنجی یاد شد.

كشوراوکرایین درشرق اروپا واقع شده و با شش كشور روسیه، بلاروس، مولداوی، سلواكیا، مجارستان و رومانیا  مرز زمینی و با کشورهای روسیه، بلغاریا، تركیه وگرجستان مرز آبی دارد. (توجه کنید به موقعیت جغرافیایی آن و تلاش اتحادیه اروپا و امریکا برای تبدیل آن به پایگاه نظامی ناتو) مساحت آن ۶۰۳۷۰۰ کیلومتر مربع است. درجنوب اوکرایین آبهای دریای سیاه، پولند، و آزوف واقع شده است. دریای سیاه برای اوکرایین ازنظر حمل و نقل دریایی دارای ارزش فوق العاده ای است. خط ساحلی این کشور در كنار دریای سیاه ۲۷۸۲ كیلومتراست. مهم ترین بنادراوکرایین: اودیسه، ایلیچفسكی، نیكلایف، سیواستاپل، یالتا وكرچ می باشند. پایتخت اوکرایین كیف و بزرگترین شهرهای آن خاركف، ادیسه ، دنپر، دانتسك، زاپاروژه، كیروارخ و لوف می باشند.

جمعیت اوکرایین حدود ۴۵ میلیون و هفتصد هزارنفراست. غیراز اوکرایینی ها براساس در صد جمعیتی، روسها (۸ میلیون)، یهودیان، بلاروسها، پولندی ها، مولداویای ها ازجمله سایر اقوامی هستند که در کنار اوکرایینی ها در این کشورزنده گی می کنند. زبان رسمی در این کشورزبان اوکرایینی است ولی دراغلب مکان های عمومی به زبان روسی محاوره می کنند، دین آنها مسیحیت و عمدتا از شاخه كاتولیك و ارتدوکس اند.

از لحاظ  تقسیمات کشوری ، اوکرایین به ۲۵ ولایت، ۳۹۴ شهر، ۸۹۲ شهرك، ۴۷۷ ناحیه و ۳ ناحیه بزرگ اقتصادی: كنار رود دنیپر، جنوب غربی و جنوبی تقسیم می شود. در این میان از لحاظ اقتصادی كنار رود دنیپریكی ازبزرگترین ناحیه ها بوده که نقش اصلی را دراقتصاد صنایع سنگین دارا بوده و شامل معادن و صنایع فلزی می باشد. ناحیه جنوب غربی دارای صنایع غذایی پیشرفته، ماشین سازی، صنایع کیمیاوی، صنایع چوب و لوازم و مصالح ساختمانی می باشد. اوکرایین دارای سرزمینی با شرایط مساعد جهت توسعه كشاورزی و دامپروری و بهبود زنده گی مردم و دارای شرایط استراتیژیك خاص می باشد.

 آب وهوای اوکرایین به استثنای تنگه جنوبی سواحل ولایت كریمه كه گرمسیر است. بقیه مناطق آن متعارف ومتغیراست. اوکرایین یك كشور زراعتی- صنعتی محسوب می شود. دارای   رشته های صنایع سبک و سنگین، صنایع غذایی، كشاورزی و مالداری پیشرفته، صنایع ساختمانی بزرگ و شبكه حمل و نقل مدرن می باشد. دراوکرایین ۱۵۹ مركز آموزش عالی از جمله ۹ دانشگاه (كیف، خاركوف، لوف، ادیسه ، دنیپر وغیره) و ۷ دانشگاه پولیتخنیک وجود دارد. اوکرایین دارای جاذبه های توریستی زیاد بوده وعلی رغم آنکه درقاره اروپا واقع شده کشوری ارزان و با مخارجی پایین به شمار می رود.

اوکرایین در اثر جنگ‌های پی در پی تجزیه شد و تحت كنترل سایر كشورها بویژه پولندی‌ها و از اواخر قرن هجدهم تحت كنترل روس‌ها درآمد .

درنیمه دوم قرن  ۱۸جنوب اوکرایین اززیر استعمارترك های عثمانی رهایی یافت تا اینکه در سال ۱۹۱۷ حكومت شوروی تاسیس شد. در سال۱۹۲۲ اوکرایین به عضویت اتحاد جماهیر شوروی در آمد. اوکرایین پس ازفروپاشی درتاریخ ۲۴ اگست سال ۱۹۹۱ به استقلال رسید.

موقعیت سرزمینی اوکرایین به گونه‌ای است كه ازیك طرف پیوند دهنده‌ی شمال اروپا درمنطقه ا‌ی دریای بالتیك به منطقه‌ی جنوب شرق اروپا دردریای سیاه است. علاوه براین اوکرایین با برخورداری از۲۷۸۲ كیلومترمرز آبی در جایگاهی قراردارد كه می تواند به عنوان مركزحمل‌و‌نقل جنوب به شمال وشرق به غرب خطوط انتقال انرژی و حمل و نقل کالا به اروپا مطرح شود. ازلحاظ وسعت نیزدرموقعیت دومین كشور قاره اروپا قراردارد که این نیز بر اهمیت اقتصادی این کشور به عنوان بازار خوبی برای غرب می افزاید.

اکنون ببینیم چرا اوکرایین برای امریکا و روسیه مهم است .

از آنجا كه امریكا نسبت به تبدیل دوباره روسیه به یک قدرت چپ و کمونیستی نگران است، از طریق گسترش نفوذ خود به شرق اروپا می‌كوشد با به قدرت رساندن دولت‌های طرفدارغرب درجمهوری‌های پیرامون روسیه، موقعیت خود را برای مقابله با هرگونه تغییر و تحول پیش‌بینی نشده درروسیه آماده سازد. براین اساس امریكا می‌داند اگربتواند بر اوکرایین نیزمسلط  باشد، کنترل شرق اروپا را در اختیارخواهد داشت.

درباره‌ اهمیت اوکرایین برای امریكا، برژینسكی نظریه پردازامریکایی دركتاب خود تحت عنوان «صفحه بزرگ شطرنج: تفوق امریكا و ضرورت های جیواستراتیژیك آن» كه درسال ۱۹۹۷ منتشر شد،  می نویسد: اوکرایین جزو کشورهای محور جیوپولیتیک محسوب می شود. صرف وجود آن به عنوان كشوری مستقل به دگرگونی روسیه كمك می كند. زیرا بدون اوکرایین، روسیه دیگر یك امپراطوری اورآسیایی نیست.

برژینسکی همچنین درکتاب دیگرش که درسال ۲۰۰۴  تحت عنوان« انتخاب واقعی » منتشرشد در باره نقش وجایگاه اوکرایین دراروپای آینده می نویسد:  توسعه ی قلمروی اروپایی- اتلانتیکی ایجاب می کند، که کشورهای تازه به استقلال رسیده شوروی سابق، به خصوص اوکرایین، به آن ملحق شوند.

درهمین ارتباط  پل فوویتز، معاون وقت وزیردفاع امریكا درسخنرانی خود دردانشگاه وارسا پایتخت پولند می‌گوید:هدف ما درخصوص ایجاد یك اروپای كامل و آزاد تا زمانی كه اوکرایین به عنوان عضو سوگند خورده‌ اروپا به حساب نیاید، تحقق نخواهد یافت.

امریكا می‌كوشد درنهایت اوکرایین را به عضویت درناتو بكشاند. درجریان سفر مارچوك وزیر دفاع وقت اوکرایین به امریكا در ۵ می  ۲۰۰۳ سند همكاری اوكرائین با ناتو در زمینه‌ ترمیم طیاره ‌های نظامی كشورهای عضو ناتو در واشنگتن امضا شد. پی آمد آن در دهم جولای ۲۰۰۳ تمرینات نظامی تحت عنوان « سپر صلح  » دراوکرایین برای اولین باربا شرکت نظامیان ۲۳ كشورازجمله آمریکا برگزار شد. این مانورتحت فرماندهی ناتو انجام  شد. علاوه براین درجریان سفرسرمنشی ناتو به اوکرایین در۱۹ آوریل ۲۰۰۴ نخستین بار درباره‌ حق استفاده‌  ناتو ازاراضی  اوکرایین و ترانزیت و آموزش نیروهای نظامی، مذاكرات اساسی به عمل آمد. درواقع دسترسی ناتو به خاك اوکرایین زمینه را برای گسترش ناتو در این کشور را نیز فراهم ساخت.

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱۴/۶ ـ۰۱۰۳

 

راه توده  

نقش نیروهای ملی و دموکراتیک درکارزار انتخاباتی

علی رستمی

سال ۱۳۹۳ خورشیدی برای مردم کشور ما سال سرنوشت سازو تاریخی خواهد بود. برای اینکه  دراین سال وظایف نیروهای نظامی کشورهای غربی درافغانستان به پایان میرسد ، واز سوی دیگرمردم ما درانتظار تغیرات جدید وتاریخ ساز در حیات سیاسی  کشورمیباشند. این تغیرات ناشی از پایان ریاست جمهوری حامد کرزی رییس جمهور فعلی افغانستان بوده که مردم برای تعین رهبر جدید خویش، درپای صندوق های راهی گیری خواهندرفت . دراین کارزارانتخاباتی شخصیت های مختلفی که چهره ها وعملکرد های اکثریت آنها درنزد مردم ما آشنا است ، به حیث رییس جمهوری اسلامی آینده افغانستان خود را نامزد کرده اند. اینها هریک با برنامه های متنوع وبعضاً هم یکسان درعرصه های سیاسی ،ا قتصادی واجتماعی  برای رویکردهای دولتداری خویش تدوین کرده که از طریق مناظره های تبلیغاتی بوسیله رادیوتلویزونهای کشورنشر و به سمع مردم میرسانند. مردم ما که در سه دهه اخیرباموجودیت نیروهای نظامی  ۴۸ کشور جهانی درآرزوی صلح وتامین امنیت ورفاه همگانی بودند؛ برعلاوه تغیرات ودگرگونیهای نسبی درجامعه  نتوانستند،به این ارمان انسانی خودموفق شوند. طوریکه اهداف برناموی عده ای از  کاندیدان ریاست جمهوری با وعده های نویدامیز استماع میگردد ؛ در صورت پیروزی  یکی ازانها ،اگر برنامه ها ارایه شده خودرا باصداقت ودلسوزی  تطبیق و عملی نمایند ، کشور ما میتواند در چهارسال اینده دارای یک دولت سالم  و با جامعه جدید ، داشته خواهد بود. واز رنجها ومظالم که دامنگیرزحمتکشان کشور گردید است ،کاسته شود.

 دولت داری سالم و مردمی وشفاف زمانی بوجود میایدکه  برنامه واهداف وی علمی  و مطابق خواستهای عینی  جامعه تدوین شده باشد و مورداعتماد نیروهای ملی ومترقی دموکرات وسایر اقشار جامعه قرار گیرد . این اهداف برنامه ایی زمان بهتر جامه عمل بخود میگرد که در راس دولت واعضای تیم کاری اش چهره های پاک وصادق وخدمت گذار به مردم و وطن که سوابق خوب خدمتگذاری به جامعه داشته باشد،در سکان رهبری گزینش یابند.این چهره ها دروجود افراد اگاه ،اموزنده ـ مسلکی ،روشنفکر مترقی وتجددخواه  که باسوابق نیک وپاک در نزد مردم شهره باشند ،بازتاب میابد. تا جاییکه دردرازنا ی تاریخ مردم کشور ما تجربه دارند؛ یگانه حکومت که خدمتکار صادق وپاک با روحیه وطنپرستانه ،بادست وقلب پاک با اراده متین واستوار پیگیرانه شب و روز درخدمت وطن مردم قرارداشتند، نیروهای مترقی ودموکرات ملی واعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان بودند که درزمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان(حزب وطن)  در مقامهای دولتی قرار داشتند. که بعد از تسلیمی  صلح امیزقدرت به تنظیمهای جهادی ، به گروپها وسازمانهای سیاسی جدید با برنامه های مختلف تشکیل وبوجود امده اند. ازجمله انها هفت حزب عبارت از نهضت اینده افغانستان، حزب مردم افغانستان ، حزب پیوندملی ، حزب ازاده گان ،حزب وحدت وتفاهم افغانستان وکمیسون انسجام حزب وطن  ایتلافی را  تحت نام «  ایتلاف احزاب وسازمانهای دموکرات وترقیخواه افغانستان» تشکیل داده اند که از جمله شش عضو ایتلاف دراین اواخر مبنی براحساس وطنپرستانه وخدمت به مردم وسهم گیری در روند صلح وباز سازی وطن  در عرصه های سیاسی ،اجتماعی وفرهنگی از نامزدی اقای محترم دکترزلمی رسول وتیم مربوطه شان، مطابق « اعلامیه هیات رییسه ایتلاف احزاب وسازمانهای دموکرات وترقیخواه افغانستان» درمورد انتخابات ریاست جمهوری وشورای ولایتی بتاریخ ۵خوت ۱۳۹۲درشهر کابل طی گردهمایی مردم پشتبانی خویشرا اعلام نمود اند.

طوریکه درقسمتی این اعلامیه امده است: «... درچنین وضع سودمند به نظر میرسد تا نیروهای مترقی (ازآن شمار، ایتلاف احزاب وسازمانهای دموکرات وترقیخواه) باسنجش دقیق سیاسی، با درنطرداشت برخی نشانه های مثبت در جو ژیوپولیتیک منطقه وبا حسابگیری از امکان تداوم حضور بخشی از قوای ناتو- امریکا در سرزمین ما، بربنیاد دواصل زیر موضعگیری نمایند:

۱ـ بستن راه برگشت نیروهای قرون وسطایی در مقام نیروهای هژمونیک در صدر قدرت. باید با استفاده از فضای کارزار انتخاباتی، مردم را از خطر چنین امکان اگاه ساخت ومجموع نیروهای مترقی وروشنفکر را دراین راستا بسیج کرد.

۲ ــ حمایت از نامزد هایی که برنامه های شان براساس توتا لیتاریزم ایدیولوژیک تدوین نشده باشد وگشایش اینده کشور را به سوی انکشاف ودموکراسی با تکیه بر نیروهای ملی وروشنفکر وعده دهند."

بادرنظرداشت این امرتاریخی برای اعضای ایتلاف مبرهن است که بدون کارعملی ورفتن درمیان توده ها،  نمی توان که پاسخگوی ارمانهای وخواستهای تاریخی مردم بود. کار میان توده های  مردم در سرلوحه کارزار هر جنبش سیاسی درجهان میباشد. یک حزب سیاسی وقتی سیاسی است که برای احراز قدرت ازطریق مشروع با پشتبانی مردم  به قدرت برسد ویا با سایر نیروهای  که اهداف ومنشور شان بر شالوده ارزشهای دموکراتیک ، برای اعتلای مردم وفقر زدایی وترقی وپیشرفت اجتماعی ، تدوین شده باشد، همکاری نمایند.

 طوریکه جنبشهای عدالتخواه جهانی برای رسیدن به اهداف سیاسی واجتماعی خود،چنین می اندیشند :«  به دست آوردن حقوق دموکراتیک ، روابط ونهادهای دموکراتیک را فقط محصول مبارزه نیروهای مترقی یکجا با طبقات زحمتکش میدانستد. ونیز ان همه را فقط به سود زحمتکشان میدیدند که با پیکارنیروهای دموکراتیک با عث بروز تحولات بنیادی اجتماعی  وسرنگونی حاکمیت ستمکران می شوند».

  ازانجایکه هیات رهبری  ایتلاف معتقد به انست که مجموع اعضای ایتلاف  بمثابه خدمتگذاران مردم دردولت اینده درصورت پیروزی دکتر زلمی رسول به صفت رییس جمهور اسلامی افغانستان همکار وممد خوبی برای ارمانهای انسانی زحمتکشان کشوربرای ترقی اجتماعی خواهد بود، و ارزو دارند، خویشرادراین عمل  بخاطر همدردی ،همنوایی وغمخواری  برای دفاع حقوق مشروع طبقات واقشار زحمتکش جامعه، خود را شریک بسازد .احزاب مترقی ودموکرات همیشه خود را در صف اول مبارزه برای بهروزی مردم قرارمیدهند واز شیوه ها وابزاری مختلفی که موجب خدمت به جامعه شود بطور اگاهانه وعلمی استفاده مینمایند . طوریکه تجارب احزاب کشورهای مترقی که در محور اهداف شان گسترش و تأمین عدالت اجتماعی ورفاه اجتماعی بوده است، نیز باشیوه های مختلفی چه از طریق پارلمان ویابا سهم گیری  در حکومتهای دموکراتیک ومترقی نقش فعال خویشرا در جهت بازسازی زندگی مردم ایفا نموده اند.

اشتراک در کارزارانتخاباتی در کشورما ، یک روند ملی است که باعث تبارزو موقف احزاب بمثابه نماد ملی در جامعه میگردد. برروال این امر ثقلت کاروتماس با توده ها ازاولین پایه ویاخشت جامعه که عبارت از« قریه » ویا« ده »  میباشند،آغازمیگردد.  مطابق قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان موازی با انتخاب رییس جمهور مردم نیزنماینده های شهری واستانی (ولایتی)خود را هم انتخاب مینمایند؛این شوراها وظایف معین اجتماعی را درپهلوی ارگانهای دولتی پیش می برند. با درنطرداشت این اصل مطابق موافقتنامه همکاری میان هیات رییسه ایتلاف احزاب وسازمانهای دموکرات وترقیخواه افغانستان که میان تیم انتخاباتی جناب دکتر زلمی رسول نامزاد انتخاباتی ریاست جمهوری  صورت گرفته است ؛ جانبین مکلفیت دارند تا از نامزدان همدیگر در شوراهای استانی  درولایتهای کشور باهم همکاری و پشتبانی نمایند. در اینصورت اگرموفقیتی در این عرصه  برای نیروهای ملی ودموکراتیک بدست بیاید ، پیروزی بزرگ انها رادر پیوند عمیق با توده ها که نمایانگر اعتماد مردم است، نشان میدهد. هرچقدر پیوند ارگانیک میان توده ها بوجود اید، همانقدرحزب سیاسی چهره مردمی پیدا کرده ودر سیاستگذاری های خویش موفق خواهد بود. دوری احزاب سیاسی بمانند « ماهی هست که ازاب بیرون شود جان بدهد» فعالیت وزنده گی احزاب هم زمانی  پایان میابد که از توده های جدا شده وسلب اعتمادشوند. رفتن درمیان توده ها وکار وسیع با آنها ناشی ازخصلت  ازادمنشانه مترقی وانقلابی جنبشهای سیاسی بوده ومیباشد. در شرایط که امروز درکشور ما نسبت عدم رهبری صادقانه وشفاف در طول سه دهه گذشته با مصارف میلیاردها دالرکمکهای جهانی هنوز صلح سرتاسری بوجود نیامده ودولتی که در میان مردم از پشتبانی همه جانبه بر خوردا ر ودلسوز به مردم باشد، وجود ندارد. بلکه غرق در فساد مالی و اداری  بوده با تطبیق سیاستهای اقتصاد مصرفی، کشور به گدام تولید مصرفی کشورهای جهان تبدیل شده است که پولدار پولدارتر وغریب غریبتر میشوند. با استفاده از دموکراسی ـ آزادی وارداتی با پلانهای شتاب زده ، روحیه همکاری وخدمات اجتماعی ضعیف شده که البته این روند ناشی از  نظام حاکم اقتصادی جامعه  که زیر بنا و روبنای جامعه را در اختیار دارند ، میباشد .

 بافروپاشی اردوگاه شرق، کشور های سرمایداری در اغلب کشورهای جهان سوم ویا روبه انکشاف ازجمله افغانستان موفق شدند، تابراصل اقتصادی بازار ازاد سرمایه گذاری کرده وبر بازار داخلی این کشورها غلبه  ومسلط شوند.  با توسعه اقتصاد بازار ازاد وتغیرات وتحولات درعرصه فناوری واطلاعاتی فرایند جهانی شدن به پیش شتاب کرده ،شکل و وضع جدیدای را درجهان بوجود اورده است. این تحولات وتغیرات وضعی درجهان وظایف وشیوه های جدیدی مبارزه را درجهت ایجاد جامعه دموکراتیک ومدرن ، درقبال نیروهای دموکراتیک ملی وچپ قرارداده است.

حزب مردم افغانستان با درنطرداشت تغیرات دروضع جهانی، با نگاه نو با سایر نیروهای ملی ودموکراتیک در وجود«  ایتلاف احزاب وسازمانهای دموکرات وترقیخواه افغانستان » مصمم براینست که رسیدن برای همچو یک جامعه که دران عدالت اجتماعی گسترش یابد؛ بدون مشارکت سایر نیروهای تجددخواه مترقی وملی وروشنفکران اگاه سیاسی، به تنهایی رسیدن به تارک پیروزی های اهداف انسانی را ناممکن میداند. تجارب سه دهه وپیش ازان هویداست که بدون پیوند و وحدت ویکپارچکی با این نیروها، دریک جنبش وسیع سیاسی وبا پشتبانی اکثریت توده های زحمتکش کشوردستیابی به اهداف غایی میسر نیست. دراینصورت برای رسیدن به جامعه انسانی می تواند، درمحورفعالیتهای ترفی خواهانه به ارزشهای اتی معتعقد وبرای تحقق ان خستگی ناپذیر مبارزه کرد: تامین صلح وامنیت دریک جامعه یکی از الویتهای نخستین میباشد که بدون صلح وامنیت دریک جامعه نمی توان به اهداف انسانی رسید،  برابری ،عدالت اجتماعی، ازادی حقوق بشر، دموکراسی، سکولاریزیم، برابری حقوق زن ومرد ،همبستگی ملی ، قومی ، منطقوی وزبانی.

تغیرات وتحولات اقتصادی با استقرار شیوه تولید سرمایداری واهداف لیبرالیستی بشکل اگاهانه وتدریجی ، در عرصه افکار عمومی در بستر جامعه مدنی در افغانستان در حال شکل گرفتن است که تاثیرات عمیق را در عرصه فرهنگی از جمله درشعور وروان جامعه وارد نموده است. درافغانستان میان افول اشکال نظام کهنه فیودالی وقبل ان به سوی تحکیم نظام سرمایداری خط فاصل بوجود امده. این تغیرات جامعه را از حالت جمعی وبسته بیرون نموده وبا تشکیل نهادهای مدنی بسوی فردگرایی وتامین ازادی های فردی شکل میدهد. اصل قرار دادن فرد ویا جمعی ویا الویت ویا ثانوی شمردن هریک ان موجب رشد یکی از انها شده وهمبستگی اجتماعی را تضعیف کرده وارزشهای ملی رانابود میسازد . این وظایف نیروهای ملی ودموکراتیک است که بر بنیاد ارزشهای اصل فردیت وجمعی این توازن را اعیار نموده وجامعه را بسوی همبستگی وکمک برای همنوع خود یار ی رساند.

این امر میتواند ازطریق تشکیل نهادهای مدنی واجتماعی بر تفکیک عرف ومسلک وموقف اجتماعی  عملی گردد.

طوریکه تیوری مترقی بما می آموزاند که :«  تجارت جهانی ، به گسترش روابط کالایی وانباشت اغازین سرمایه درکشورهای پیرامون منجرخواهد شد.سرمایه صنعتی در دورگشت خود عناصر شیوه های تولید پیشا سرمایداری را از میان برمیدارد ،یا به حاشیه می راند،وزمینه دگرگونی  شیوه های کهن تولیدرا فراهم می اورد.این کار بدون برخورد با موانع ممکن نیست، اما سرانجام پیش میرود، وتمامی عوامل وعناصری که این پیشرفت را ممکن می کنند، مترقی محسوب می شوند.»

اشتراک درانتخابات وسهم گیری در قدرت با گروپها وافرادیکه دست شان به فساد اداری وچورچپاول آغوشته نه باشد، به مفهوم این نیست که ایتلاف احزاب نیروهای ترقیخواه از ارمانهای واهداف مرامی خود عدول کرده باشند ؛ بلکه برای این باسایر نیروهای خارج ازمحور افکارخویش در قدرت همکاری خواهد نمود که تا سهم خود را دررشد وتکامل جامعه برای رسیدن به جامعه که درانجا رفاه همگانی و گسترش عدالت اجتماعی میسر شود ، ادا نمایند. نظم نوین جدید درکشور برمبنای ارزشهای دموکراسی زمینه انرا مساعد میسازد، تا برای ازبین بردن شکاف عمیق تضادهای اجتماعی با تصمیمات سیاسی که دران افراد « قدرت تصمیم گیری» را بطور رقابت امیز از طریق کسب ارای مردم بدست می اورند، مبارزه نمود. سیاستهای ضدتوده ای را میتوان با روشهای دموکراتیک ، ازمیان برد وسیاستهای دموکراتیک ومردمی را جایگزین ان ساخت.

 از انجایکه تعریف دموکراسی درمیان نخبه گان جامعه شناسی به گونه مختلفی بوده وهرکدام موضع های مختلفی را دررابطه سهمگیری تما م مردم در تصامیم که منافع اکثریت را برحق بدانند جنجا ل برانگیزودارای نطریات مختلتف است ازجمله روسوکه بنام پدر انقلاب فرانسه مشهوراست او :« به تصمیمات اکثریت گردن می نهاد ، می کوشید شرایطی را توصیف کندکه دران  اکثریت به راستی نماینده گان جامعه باشد وصرفأ مجموعه ای از منافع گروهی یا فردی را نمایند گی نکند.»

بادرنطرداشت اینکه تیوری مترقی طبقاتی ، ازادی ودموکراسی را نه تنها درآزادی سیاسی ، بلکه در وجود ازادی اجتماعی در رهایی شرایط مادی تعریف مینماید.

 هرانچه گفته امدیم مارا به ان معتقد میسازد ،تا جامعه افغانی خود را دقیقأ درک و تحلیل نموده، مطابق به وضع موجود جهان ومنطقه  بر اصل"« تحلیل مشخص از وضع مشخص»  همگام بان در تحولات بنیادی اقتصادی واجتماعی  سهم تاریخی خویشرا ادا نمایم .

 این آرمانهای شریفانه که خواست وآرزوی هروطن پرست ترقی خواه میباشد، بدون همکاری وهموندی وهمسوگرایی در بستر وفاق ملی در یک کار زارسیاسی غیرعملی خواهد بود.

کشورالمان ۲۸ فبروری ۲۰۱۴

ماخذ :

 ـ مارکس وجامعه مدرن، اثر بابک احمدی

ـ مفاهیم علوم اجتماعی ودموکراسی  از انتونی اربلاستر، ترجمه حسن مرتضوی

 

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱۴/۱ ـ۰۳۰۳

 

خشم در بوسنیا

مطالبات معترضان خیلی ساده است :

 کار، شانسی برای یک زنده گی شرافتمندانه، پایان دادن به فساد!

 

 

نوشته: اسلاوی ژیژک

مترجم: ا. گلابی

هفته گذشته شهرها در« بوسنیا و هرسی گووینا »  درحال سوختن بودند. داستان از توسلا شروع شد، شهری با اکثریت مسلمان. سپس اعتراضات به پایتخت سرایت کرد، سارایوو  و زنیچا، اما همین‌طور به موستار، موطن گروه کثیری از جمعیت کرواسی ، و به باندا لوکا، پایتخت بخش صرب‌ نشین بوسنیا و هرسی گووینا کشید.

هزارن معترض خشمگین ساختمان‌های دولتی را اشغال کرده و به آتش کشیدند. اگرچه اوضاع بعدش آرام ‌تر شد، اما فضای سنگین تنش هنوز حکمفرماست.

این وقایع زمینه را برای بروز تیوری‌های توطیه فراهم کرد ( به ‌گونه مثال، اینکه دولت صرب اعتراضات را سازمان داده تا رهبری بوسنیا را سرنگون کند.) اما باید با اطمینان آن‌ها را نادیده گرفت زیرا روشن است که هر چه پشت قضیه باشد، ناامیدی و یاس معترضان از اصالت برخورداراست. انسان وسوسه می‌شود جمله معروف ماووتسه ‌تونگ را دراین‌جا نقل کند: در بوسنیا هرج و مرج هست، اوضاع معرکه است!

چرا؟ چون مطالبات معترضان خیلی ساده است :

 کار، شانسی برای یک زنده گی شرافتمندانه، پایان دادن به فساد.

 ولی این مطالبات مردم را در بوسنیا بسیج کرد، همان کشوری که در دهه‌های گذشته نامش مترادف شده بود با پاک‌سازی نژادی وحشیانه.

پیش از این اعتراض توده‌ای در بوسنیا و دیگر کشورهای مابعد یوگسلاوی فقط محدود بود به احساسات دینی یا قومی. در وسط سال ۲۰۱۳ ترسایی دو تظاهرات عمومی در کرواسی سازماندهی شد، کشوری دربحران مالی عمیق  با حجم بالای بیکارها و حس عمیق ناامیدی. اتحادیه‌ های کارگری سعی کردند تظاهراتی را در حمایت از حقوق کارگران سازماندهی کنند در حالیکه ملی‌ گرایان دست راستی شروع به جنبشی اعتراضی علیه استفاده از حروف سیرلیک در ساختمان‌های دولتی شهرهایی با اقلیت صرب کردند. اولی حدود چند صد نفر را در میدانی درشهر زاگرب گردهم آورد؛ دومی صدها هزار نفر را بسیج کرد، مثل جنبشی پیش از آن از سوی بنیادگرایان علیه ازدواج همجنس ‌گرایان.

کرواسی اصلاً و ابداً یک استثناء نیست: از بالکان تا اسکاندناویا، از ایالات متحده امریکا تا اسراییل، از افریقای مرکزی تا هند، «عصر ظلمت» جدیدی در حال سربرآوردن است، با انفجار احساسات قومی و مذهبی و افول ارزش‌های روشنگری. این احساسات همواره در پس‌زمینه در کمین بوده‌اند، اما آنچه جدید است بی شرمی تمام‌عیار نمایش این احساسات است.

پس چه می‌توان کرد؟ جریان غالب لیبرالیسم به ما می‌گوید وقتی ارزش‌های بنیادین دموکراتیک هدف حمله بنیادگرایان مذهبی یا ملی قرار می‌گیرد، همه باید متحدانه پشت برنامه لیبرال دموکراتیک روا داری فرهنگی سنگر بگیریم، هرچیزی را که می‌شود نجات داد نجات بدهیم و رویاهای تغییرات رادیکال‌ تر اجتماعی را کنار بگذاریم. به ما گفته شده که هدف ما روشن است: ما باید بین آزادی لیبرالی و استبداد بنیادگرایانه یکی را انتخاب کنیم.

هرچند، وقتی پیروزمندانه از ما سوالی (کاملاً جدلی و بلاغی) پرسیده می‌شود مثلاً « آیا شما می‌خواهید زنان از عرصه حیات عمومی کنار گذاشته شوند؟» یا « آیا شما می‌خواهید هر نقدی از مذهب را با مجازات مرگ کیفر داد؟»، چیزی که باید ما را به شک وادارد خود همین روشن بودن پاسخ سوال است. مشکل این است که این نوع کلی‌گرایی ساده ‌شده‌ ای لیبرال خیلی وقت است که معصومیتش را از دست داده. درگیری بین آسان‌ گیری لیبرالی و بنیادگرایی نهایتاً یک درگیری کاذب است- یک حلقه فاسد از دو قطب که مولد و پشتیبان یکدیگرند.

جمله ماکس هورک هایمر را درباره فاشیسم و سرمایه ‌داری در دهه ۱۹۳۰ (کسانی‌ که نمی‌خواهند به شکل انتقادی درباره سرمایه ‌داری سخن بگویند باید در مورد فاشیسم هم سکوت کنند) امروزه باید در مورد بنیادگرایی به کار برد: کسانی‌که نمی‌خواهند به شکل انتقادی درباره لیبرال ‌دموکراسی سخن بگویند باید در مورد بنیادگرایی دینی هم سکوت کنند.

در واکنش به تشبیه مارکسیم به عنوان «اسلام قرن بیستم »، ژان پیر تاگیف نوشت که معلوم شد اسلام «مارکسیسم قرن بیست و‌یکم است» که بعد از سقوط کمونیسم، ادامه‌دهنده خشونت ضدسرمایه ‌دارانه است.*

هرچند، می‌توان گفت فراز و نشیب‌های اخیر بنیادگرایی اسلامی، موید بصیرت قدیمی والتربنیامین است که «هر ظهور فاشیسم شاهدی است بر انقلابی شکست‌خورده». به عبارت دیگر، ظهور فاشیسم، هم شکست چپ است و هم به طور همزمان تاییدی بر این‌ که امکان بالقوه انقلاب وجود داشت، یک نارضایتی، که چپ توان بسیج‌اش را نداشت. و آیا همین قضیه در مورد «اسلامو- فاشیسم» امروزه صادق نیست؟ آیا ظهور اسلام‌ گرایی افراطی دقیقاً مرتبط با حذف چپ سکولار در کشورهای اسلامی نیست؟

هنگامی‌که افغانستان به عنوان افراطی‌ترین کشور اسلامی بنیادگرا به تصویر کشیده می‌شود، چه کسی به یاد دارد که چهل سال پیش کشوری بود با سنت سکولاری قوی، شامل یک حزب کمونیست** قدرتمند که با حفظ استقلال از اتحاد جماهیر شوروری قدرت را به دست گرفتند؟

با چنین پس‌زمینه‌ای‌ست که انسان باید به تحولات اخیر بوسنیا نگاه کند. در یکی ازعکس‌های تظاهرات، ما می‌بینیم معترضین سه پرچم را در کنار هم در دست داشته و تکان می‌دهند: بوسنیا، صرب، کروات. که بیانگر اراده آن‌ها به نادیده‌گرفتن تفاوت‌های قومی است. خلاصه این ‌که، ما با شورشی علیه نخبگان ملی‌گرا مواجهیم: مردم بوسنیا بالاخره متوجه شدند که دشمن حقیقی‌شان چه کسی است: دشمن گروه دیگر قومی نیست، بلکه رهبران خودشان است که وانمود می‌کردند از آن‌ها در مقابل دیگران محافظت می‌کنند. مثل این می‌ماند که شعار قدیمی و دستمالی‌شده تیتو، « برادری و اتحاد » همه ملل یوگسلاوی فعلیت تازه‌ای یافته.

یکی از اماج های معترضین مدیریت اتحادیه اروپا بود که بر دولت بوسنیا نظارت دارد. صلح را بین سه ملت برقرار و کمک مالی قابل توجهی می‌کند تا دولت بتواند به کار خود ادامه دهـد. این به نظر عجیب می‌رسد، چون اهداف معترضین اسماً عین اهداف بروکسل است: رفاه و پایان دادن به تنش‌های قومی و فساد. ولی نحوه حکمرانی اتحادیه اروپا بر بوسنیا در عمل این مرزبندی‌ها را تحکیم می‌کند: اتحادیه اروپا با نخبگان ملی‌گرا به عنوان شرکای خاصش عمل می‌کند و به واسطه آن‌ها کارها را پیش می‌برد.

شورش بوسنیایی‌ها موید آن است که کسی نمی‌تواند واقعاً با دیکته‌ کردن دستورالعمل لیبرالی بر احساسات قومی غلبه کند: چیزی که معترضان را گردهم آورد تقاضای رادیکال برای عدالت بود. قدم بعدی که دشوارترین قدم هم خواهد بود سازماندهی معترضین در قالب یک جنبش جدید اجتماعی است که دسته ‌بندی‌های قومی را نادیده بگیرد، و نیز سازماندهی اعتراضات بعدی ــ آیا می‌توان صحنه‌ای را تخیل کرد که در سارایوو  بوسنیایی‌ها و صرب‌ها درکنار هم تظاهرات کنند؟

حتا اگر اعتراض‌ها به تدریج قدرتشان را از دست بدهند، به صورت یک جرقه کوتاهی از امید باقی خواهند ماند، چیزی شبیه دوستی بین سربازان دشمن در خاکریزهای جنگ جهانی اول. رخدادهای اصیل رهایی‌بخش همواره بدین صورت هویت‌های جزیی را نادیده می‌گیرند.

و همین قضیه در مورد دیدار اخیر دو عضو پوسی رایوت از نیویورک صادق است: در یک برنامه بزرگ جشن و سرور در حضور باب گلدف، ریچارد گیر و دیگران، دار و دسته مشهور مدافع حقوق بشر، مدونا معرفی‌شان کرد. کاری که آن‌جا باید می‌کردند اعلام همبسته گی‌شان با ادوارد اسنودن بود، تاکید بر اینکه پوسی رایوت و اسنودن بخشی از یک جنبش جهانی‌اند. بدون چنین ژستی که چیزهایی را با هم جمع می‌کند که در تجربه ایدیولوژیک معمول ما مانعه‌الجمع است (مسلمانان، صرب‌ها و کروات‌ها در بوسنیا؛ سکولاریست‌های ترکیه و مسلمانان ضدسرمایه‌داری در ترکیه و غیره)، جنبش‌های اعتراضی همواره توسط یک ابرقدرت در دعوای بین یکدیگر مورد سو‌استفاده قرار می‌گیرند.

 

منبع: گاردین ،۱۰ فبروری ۲۰۱۴ ترسایی

* در خوریاد است که این گونه برداشت از ریشه بی بنیاد بوده و بین دیدگاه های کمونیست ها و اسلامیت ها در رابطه با نظام سرمایداری  تفاوت های ماهوی وجود دارد. افزون برین در دهه گذشته تلاش های نادرستی برای برابر نهاد فاشیزم ، بنیاد گرایی دینی در نمونه اسلام سیاسی وکمونیزم  نیز صورت میگیرد.

** چهل سال قبل در افغانستان حزبی بدین نام وجود نداشت   ( بامداد )

 

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱۴/۳ ـ۲۷۰۲