سهمگیری گسترده و بی مانند هواداران جنبش روشنگری و دادخواهی کشور در ارج و قدر از شخصیت والاگهر زنده یاد داکتراناهیتا راتب زاد ما را واداشت تا  بدین مناسبت دفتر دومی را باز نماییم. دراین دفتر یادواره های عزیزان پیشکش میشود. بـامـداد

 بانوی خاوران

بانوی خاوران که چو خورشید سر زدی
اشراق وار، بر شب و ظلمت گذر زدی
بودی تو نورِ سرخِ رهایی به اوج صبح
بر شبسرای تیره، دمی بال و پر زدی
با واژه های مژده رسان از قیام فجــر
در گوش خامُشان، سخنِ پُرهنر زدی
گفتند بس کنید، هیاهوی کوچه هــــا!
با بانگ آتشین، تـو صدا بیشتر زدی
تا وا شـــود شمامه و افسونِ بنده گی
برچهره ات غرورِ حقیقت ـ نگر زدی
تـا ســرنهی به  ذروۀ اسطوره هـای داد
پرچم به دست، شعله به کانون شر زدی
عبدالله نایبی

 

 

اناهیتا مانده گار است!

در دیرینه ها  اناهیتا را فرشته پاک سرشت و بی آلایشی میخواندند که با زیبایی و درخشنده گی ، سوار بر گردونه چهار اسپه خود از بالاترین آسمان ، ازآن خانه خورشید آزاد وار به سوی زمین مینگریست و با فرود آوردن آب و باران و نعم بسیار رود بار خروشنده زنده گی را سیراب میکرد .در روز گارما اناهیتا راتب زاد  چهره فرزانه ایست که با پاکیزه گی آن فرشته اوستایی و رسالتمندی یک انسان متعهد ، اگاه و آزاد اندیش پا بمیدان مبارزه سیاسی گذاشت و به خاطر برآورده شدن انسانی ترین خواسته ها ، ارزش ها و آرمان ها عمری را سپری کرد. او در آوان جوانی ، در سال های که  فقر جانکاه ،  عقب مانده گی و استبداد درسرزمین ما بیداد میکرد ، به جمع رزم آوران راه مردم پیوست و در شرایط  مو جودیت ساختار های جا افتاده پدرسالاری و ستم اجتماعی نخستین سازمان سراسری زنان افغانستان را پایه گذاری کرد . آرزوی آتشین، ابتکارهمواره  و کار خستگی ناپذیر اناهیتا، سازمان دمو کراتیک زنان افغانستان را به زودی به استان روی آوری زنان و دختران جوان  کشور مبدل ساخت و زمینه های سازماندهی و بسیج سیاسی آنانرا فراهم نمود .

کارنامه های این بانوی رزمنده در همه دوره های زنده گی سیاسی اش ، چه در زمان نماینده گی از مردم در پارلمان ، چه در دوره های کار در مقام های رهبری حزبی و دولتی از زمره سفارت ، ریاست و وزارت و چه  در در زنده گی روزمره همه بیانگر شخصیت عالی ، اندیشمندی و فر هیختگی ،  درایت و تدبیر ، راستی و راستکاری ، پیگیری ، وفاداری و ایمان راسخ به امر مردم بوده اند. دشواری های زنده گی و نیاز های توده های فرودست ، زنده گی درد بار و پُر از رنج و مشقت زنان افغان هیچگاهی از پیش چشمان ژرف نگر اناهیتا راتب زاد بدور نبوده است. او پیوسته برای بهبود شرایط زنده گی و ارتقای نقش زنان در جامعه میکوشید ؛ گاهی به شیرخوا گاه و کودکستان میآندیشید ، گاهی  به شرایط و محیط زنان  کارگر و کارمند فکرمیکرد و گاهی هم به تحصیل و اموزش دختران جوان  توجه داشت. این مادر مهربان و رفیق خوب حتا با حوصله مندی  پرابلم های خانواده گی زنان را میشنید و راه های حل آن ها را جستجو میکرد. هر جایی که سخن از حقوق زنان مطرح میشد او مدافع سرسخت آنها میبود . بیاد دارم که یکی از ژورنالیست های  شناخته شده اتریش در دوره حاکمیت مجاهدین در سال های نود میلادی  چنین نگاشته بود : « ... در تاریخ افغانستان هیچگاهی و ضع زن  چون سال های  هشتاد میلادی خوب نبوده است ... در این سال ها زنان افغانستان از حقوق و مزایای  زیاد بهره مند گردیدند .... » آری  همه این  دستآورد های سیاسی ، حقوقی و اجتماعی زنان افغان  با  مبارزات اناهیتا راتب زاد پیوند نا گسیستنی دارند .

حزب دموکراتیک خلق افغانستان که از داشتن چنین چهره  درخشان سیاسی در ساختار خود میبالید به فعالیت های پُربارش بدیده قدر مینگریست  و میدان های  با اهمیت کاری چون عرصه های اجتماعی ، تعلیم و تر بیه ، صلح و همبستگی با مردمان جهان را به او واگذار شده بود. راتب زاد همه مسوولیت های و ظیفوی را به شایستگی انجام میداد و در همه گردهمایی های بین المللی از کشور عزیز خود با سرافرازی و عزت نماینده گی میکرد . آنگاهی که او در کنفرانس های بین المللی آپسو ( سازمان همبستگی خلق های آسیا و افریقا ) و یا دیگر مجامع سخنرانی مینمود، همه به فراست و لیاقت این بانوی افغان آفرین میگفتند  و پیام راستینش را بخاطر صلح و امنیت نه تنها در افغانستان ، بلکه در همه کره خاکی ما میپذیرفتند. شخصیت های سیاسی  و اجتماعی خارجی که از افغانستان دیدن مینمودند ،سخت علاقمند بودند تا باری با این زن اگاه و پیشتاز کشورما صحبت نمایند و از زبان او در باره  نیمی از جمیعت کشور بدانند . نمونه های از این دیدار های بسیار اند ولی در اینجا آرزومند م تا دو موردی را بیان نمایم :

در سال های هفتاد سده پیشین ترسایی یکی از فمینیست های جوان از کشور المان فدرال بنام کلودیا که متاسفانه نام خانوده گی اش را فراموش نموده ام از من در باره وضع زنان افغانستان پرسید. برایش پیشنهاد کردم  تا خود به افغانستان سفر نموده و از نزدیک با نهضت زنان  آشنا شود . او پذیرفت و در ماه اگست سال ۱۹۷۷ ترسایی به کابل شتافت و با  دوکتورس اناهیتا راتب زاد  و دیگر فعالین سا زمان دموکراتیک زنان افغانستان دیدار نمود . در بر گشت برایم چنین گفت : « ... من هر گز فکر نمی کردم که در کشور عقب مانده ای چون افغانستان چنین یک سازمان ترقیخواه و فعال وجود داشته باشد ...زنان افغانستان در مقایسه با بسیاری از کشور های دیگر جهان سوم  خوشبخت اند که دارای چنین تشکلی اند ....»

همچنان خانم دیگری که در سال ۱۹۸۴ ترسایی تزس دوکتورای خود را در باره نهضت زنان افغانستان در دانشگاه هومبولد برلین مینوشت ، بمن مراجعه و تقاضای همکاری نمود . من مجموعه ای از نشرات دوران مبارزات مخفی سازمان دموکراتیک زنان افغانستان را که کلکسیون ضخیمی بود در اختیارش قرار دادم . خوانش این مجموعه او را از کار وسیع سازمانی ، آموزش تیوریک و کارکرد های عملی سازمان اگاه ساخت .روزی با بی پیرایگی بار دیگر مراجعه نموده و یاد آور شد که پس از دانستن این همه مطالب زمان آن فرا رسیده است تا با رفیق اناهیتا راتب زاد آشنا شوم چه او نه تنها مبارزات زنان افغان را سازمان داده است بلکه این نهضت را با جنبش های زنان در سراسر جهان گره زده است. پس جهان باید این چهره درخشان را بشناسد .

دریغا که رفیق اناهیتا راتب زاد این مادرمهربان ، زن آزاده و مبارز ، آموزگارخوب ، دوست هم اندیش ، هومانیست بزرگ و هوادار صلح و زنده گی، دیگر در میان ما نیست و ما سوگوارانه نبود فزیکی اشرا احساس مینماییم .هر چند قلب مهربانش دیگر نمی تپد ولی او با میراث گرانبهایش برای ما و همه همرزمانش زنده و نام نیک اش ماندگاراست.هرمبارز راه آزادی، دموکراسی و داد اجتماعی و هر راهرو راه رهایی و تامین حقوق زن از کارنامه هایش الهام خواهد گرفت و یادش را گرامی خواهد داشت .

با ابراز همدردی عمیق مراتب تسلیت خود و همه اعضای فامیل را به رفیق ارجمند جمیله جان ناهید ، فرزندان مرحومی هر یک عبدالله کاکر و کنشکا کاکر ، رومان بریالی ، مریم جان بریالی و همه رفقا ، دوستان  و هوادارانش اظهار میدارم .

روحش شاد باد !

عمر محسن زاده ،عضو هیات رییسه شورای اروپایی حزب مردم افغانستان

 

گوشه خاطرات فراموش ناشدنی من از مادرمهربان و دلیر زنده یاد دوکتور اناهیتا راتب زاد

درسال ۱۳۴۴ خورشیدی نوجوانی بودم آمده از دهکده که زنده گی کردن در شهر را آزمایش میکردم ازاینرو هرصحنه ای از زنده گی وهریک ازساحات شهرکابل برمن و عادات من تاثیرگزاربود.درهمین سال انتخابات برای دور دوازدهم شورای ملی آغاز گردید و یکی از وسایل وامکانات هرکاندید نصب تصاویرشان درمحلات مزدحم و چهارراهی ها بود.درمیان کاندیدان ولسی جرگه  شهرکابل عکسهای دو نفر زن هم دیده میشد، رقیه ابوبکر و دوکتورس اناهیتا راتبزاد.اولی بنابرعضویت در کمیسیون تسوید قانون اساسی ۱۳۴۳و لویه جرگه تصویب این قانون اساسی برای من چهره آشنا بود.اما داکتر راتبزاد چهره  نا آشنا،اما ازاینکه موصوفه کاندید نواحی چهارم و سوم شهرکابل بود و مکتب ما (متوسطه ابن سینا ) نیز درناحیه چهارم بود عکسهای اودر اطراف ما بیشتر دیده میشد.از زمان آغاز فعالیت های کاندیدان و کارزار انتخاباتی شان دومطلب را از زبان بعضی از همصنفی هایم در مورد راتب زاد شنیدم یکی اینکه این زن درمخالفت با نظام سلطنتی قرار دارد؛ و دوم اینکه پدرش را محمدنادر،پدرشاه آنزمان شهید کرده است. ازاینروعلاقمند شدم تا او را ببینم و درباره شان معلومات بیشتر بدست بیآورم اما بنابرخواص دهاتی  ایکه داشتم و یک طفل یتیم و کم جرعت بودم وغیرازمحیط مکتب جایی را بلد هم نبودم نمیتوانستم اورا پیداکنم و درمحافل تبلیغاتی اش اشتراک نمایم.عطش دیدار وشنیدن سخنان داکتر راتب زاد برای من بعداز حادثه سوم عقرب۱۳۴۴ بیشتر شد زیرا بازهم ازطریق همصنفان آگاهی حاصل کردم که یکی از وکلای مخالف دولت و طرفدارمحصلین و حامی برگزاری تظاهرات، داکتر اناهیتا راتب زاد است.مسلم است که طرفداری از نهضت دانشجویی و طرفداران سیاسی آنها در آن زمان برای من ناخودآگاه و غیرشعوری بوده نه آگاهانه.

درجریان مراسم رای دهی به کابینه محمدهاشم میوندوال بازهم زمینه آن مساعد گردید تا من به شناخت بیشتر این بانوی مبارز ترغیب گردم و او را درقلب کوچک خود جای دهم زیرا که:

جریان مراسم رای اعتماد به حکومت محمدهاشم میوندوال ازطریق رادیو افغانستان پخش گردید و به اثر رهنمایی و هدایت مدیر مکتب ما محترم مرحوم فضل الحق(معین اداری وزات تعلیم و تربیه در دهه شصت) زمینه آن مساعد گردید تا ما ازطریق رادیو صحبت ها وسخنرانی های وکلا را بشنویم.ازجمله وکلای که سخنانش برمن تاثیرگزار بود و مورد توجه ام قرار گرفت یکی هم سخنان داکتر راتب زاد بود او طی سخنانش نه تنها وضع موجود آنزمان را باقاطعیت و همه جانبه انتقاد کرد بلکه راهها وطرحهای اصلاحی را نیز نشان داد،عاملین فیر بر روی محصلین در حادثه سوم عقرب را نکوهش و خواهان محاکمه  آنها گردید.او از حقوق زنان واشتراک وسیع آنها در ادارات دولتی دفاع نموده و چگونگی اشتراک وسهم گیری مناسب زنان را در فعالیتهای اجتماعی مشخص نمود.اهمیت سخنرانی داکترراتب زاد زمانی برای من معلوم گردید که درصنف یکی از استادان ما به اسم عبدالشکورصافی درمورد اهمیت این سخنرانی و شرایط کار و فعالیت زنان درآن زمان برای ما توضیحات لازم وهمه جانبه ارائه کرد.

من باراول سخنانی را اززبان یک زن شنیدم که نه تنها انعکاس دهنده ی واقعیتهای موجود بلکه این بیانیه با شجاعت و دلیری کم نظیر ترتیب و ارایه گردیده بود و مبنای علمی هم داشت و سخنان راتب زاد جهات وشیوه های کار زن در ادارات دولتی را مشخص مینمود که امروز هم میتواند به مثابه  رهنمود و طرزالعمل کاری برای زنان مورد استفاده قرار گیرد.

دراوایل ماه قوس ۱۳۴۴ داکترراتب زاد را طور تصادفی از نزدیک دیدم طوریکه من به مثابه یک نوجوان دهاتی و یتیم و گوشه گیر هرروز عصر تنها به پیاده گردی میپرداختم  و آنروز تا نزدیک لیسه حبیبیه پیاده رفتم دیدم که داکتراناهیتا با جمعی ازجوانان که بعد فهمیدم محصلین پوهنتون کابل بودند پیاده به سوی خانه میرود درطول راه داکترراتب زاد به بعضی سوالات آنها پاسخ داده و هم بعضی برنامه های خودرا( بویژه برنامه های مربوط به محصلین را ) به آنها توضیح میدهد.ازاینکه عکس او راقبلاً دیده بودم تشخیص نمودم که او همین وکیل شورا است من هم از عقب آنها حرکت کردم والی دیپوی ادویه کارته چهار آنها را تعقیب کردم و قسمت زیاد از صحبتهای او را با محصلین شنیدم.اینروز برای من یکروز پرافتخار و فراموش ناشدنی تبدیل شد زیرا کسی را که ماه ها در انتظار دیدنش بودم از نزدیک دیدم و از عزم و اراده اش برای کار با محصلین آگاهی حاصل نمودم.

البته  داکتر راتب زاد در گردهمآیی های بزرگ و درتجلیل از روزهای مانند اولی ماه می،هشت مارچ و سوم عقرب همیشه حضور و سخنرانی ها میداشتند اما تنها یکروز دیگر افتخاریافتم تا از نزدیک از صحبتها، نظریات و اندیشه های او بصورت همه جانبه مستفید گردم تا جاییکه این اندیشه ها برای همیش درسینه ام حک گردیده و باخود حفظ دارم. وآنروزی بود که درماه قوس ۱۳۴۷ از صنف دوازدهم دارالمعلمین کابل فارغ شده بوم.

دارالمعلمین کابل طی سالهای ۱۳۴۵-۱۳۴۷ به مثابه یک مرکز علمی که درفعالیتهای سیاسی دست بالایی داشت شناخته شده بود و مورد توجه رهبران سیاسی قرارگرفته بود و ازطرف دیگر حزب ما توجه داشت تا با استفاده از معلمین در توسعه پایگاه حزبی در محلات کارهای بیشتری را انجام دهد ازاینرو رهبری حزب تصمیم گرفت تا با فارغان صنف دوازدهم دارالمعلمین کابل که اکثریت آنها به وظیفه  معلمی توظیف میگردیدند جلسه  کاری ترتیب دهند و آنها را ازطریق ببرک کارمل و اناهیتا راتبزاد متوجه انجام وظایف بعدی شان سازند. به همین اساس ما که تعداد ما به پانزده نفر میرسید و از ولایات مختلف بودیم به دفترحزب رفتیم . قبل از اینکه رفیق کارمل تشریف بیاورد.داکتر راتب زاد برعلاوه توضیح مصوبات جدید حزب برای ما درمورد کارسیاسی درمحلات معلومات داد و همچنان اهمیت و مقام معلم را دراجتماع  و درحزب توضیح نمودند.هریک ازگفته ها وسخنان داکترراتب زاد دراین جلسه برای من رهنمودی است که تاهمیشه درحافظه ام باقی میماند. او نه تنها یک فردسیاسی و شجاع بود بلکه یک دانشمند آگاه از علوم متداول روزگار نیزبود.

برای من آنروز نیز فراموش ناشدنی نیست که  داکتر راتب زاد را در عقرب ۱۳۴۵   با جسم مجروح ، باسر پیچده با بنداژ و در یک حالت هیجان در شفاخانه ابن سینا دیدم او و رفقا ببرک کارمل و نوراحمد نور مورد لت و کوب وکلای متعصب و تاریک اندیش در پارلمان قرار گرفته بودند.محصلین و شهریان کابل درمخالفت با این عمل ارتجاعی و دور از عنعنات و غرور افغانی  تظاهرات وسیع را به راه انداختند و مظاهره چیان داخل صحن شفاخانه ابن سینا گردیدند عده ای ازمحصلین برای اهدای دسته های گل برای مجروحان به داخل اتاق های شفاخانه رفتند و داکتراناهیتا راتب زاد در حالیکه دونفر از وکلای مجلس هر یک سید اسمعیل مبلغ  وکیل حصه ی اول بهسود و محمدآصف آهنگ وکیل نواحی پنج وشش شهرکابل اورا همراهی میکردند از منزل دوم شفاخانه ابن سینا با مظاهره چیان مقابل شده وآنها را موردخطاب قرار داد.داکترراتب زاد با وجود ناراحتی های معین جسمی محصلین و تظاهرچیان را به همبستگی  و وحدت دعوت نموده و از حرکتهای مدنی شان در دفاع از مادر وطن تمجید نموده وازعزم و اراده خود و همرزمانش دردفاع از منافع علیای کشور اطمینان دادند. بعداز سخنان راتب زاد، سیداسمعیل مبلغ و آصف آهنگ درحالیکه عمل وکلای مرتجع را تقبیح نمودند از شهامت و موضع اصولی و وطندوستانه ی  داکتر راتب زاد و همرزمان دلیرش به نیکویی یاد نمودند. خاطرات من ازاین مادرگرامی و رهبرعزیز ما بی نهایت زیاد وفراموش ناشدنی است اما افسوس که این خاطرات و آرمانهای جاودانه را که آنها داشتند و به ما بصورت امانت واگذار نموده اند ما باخود به زیرخاک میبریم وکمتر توانستیم آنرا عملی نماییم.

هرچند داکتر راتب زاد دیگر درمیان مانیست و چند روزی میشود ما را در عزای نبود خود نشانده اند اما اندیشه های والای انسانی ومترقی اش همیشگی و جاوید است و امیدوارهستیم روزی غبارتیره جنگ و وحشت و تعصب و تبلیغات سو دشمنان ترقی وتعالی کشور از میان رفته و مردم ما این شخصیت های خویش را بادید علمی و تحلیلی مناسب شناخته وپی به اهمیت وجودی و فکری شان برده و از نظریات نیکوی شان در راه رسیدن به مدارج عالی ترقی و بهروزی این سرزمین استفاده نمایند.

میرمحمدشاه رفیعی

 

ای وای مادرم رفت !
دروزارت دفاع که بودم ، مادرم گهگاهی تیلفون می کرد. مادر معنوی ام را می ګویم، اناهیتا راتب زاد را . می ګفت جنرال من ! و چه شیرین می گفت . می گفت در وزارت شما که کاری داشته باشم، فقط به تو تیلفون می کنم. صدایش همچنان رسا و پر طنینن و ملکوتی می بود. درست مانند روز هایی که در شورای ملی ویا در پارک زرنګار سخن می زد و با انګشتان ظریفش کاخ شاهی را نشانه می ګرفت وسرود مرګ بر دشمنان مردم را سر می داد. آن چه از من می خواست هرګز فراقانونی نمی بود. مثلاْ می گفت هیآتی از سازمان زنان را توسط طیاره به بادغیس بفرستم یا مادری مجبورش می ساخت که یگانه پسرش را که گروپ های جلب و احضار دستگیر کرده وبدون بازخواست و پرسان به خوست فرستاده اند،، تبدیل کنم. می ګفتم : چشم داکتر صاحب و گهگاهی از دهنم می برآمد چشم مادر جان !
من او را از دیر زمانی بدینسو می شناختم. از نخستین روز هایی که به شورای ملی افغانستان راه پیدا کرد. درآن وقت من افسر جوانی بودم که هنوز در شاهراه سیاست قدم نګذاشته بودم. شور وشری که درصدایش بود مرا مجذوب می کرد ، درست تر اګر بګویم «ما» را مسحور می کرد که با ولع واشتیاق به سخنانش گوش دهیم. من ودوسه افسر خرد رتبه همکارم . یک صدای دیګری هم بود که به قلب های مان چنګ می انداخت. صدایی بود بم و پرطنین و آتشین. صدای رهبر بخش پرچمی های حزب دیموکراتیک خلق افغانستان. ما درآن هنگام در سلام خانه ارگ خدمت می کردیم. وظیفه ما حفظ ثبات ونظم وتامین امنیت در شهر کابل بود. هر زوز مظاهره بوډ. مظاهره چیان به هیچ چیزی قانع نبودند؛ مگر به یک چیز : سقوط سلطنت . سردارعبدالولی داماد شاه بود و مسوول نگهداری منافع علیای خانواده. درجنین روز هایی که کم نبودند امر احضارات داده می شد. اما ما به بهانه های گوناگونی می رفتیم و از نزدیک سخنرانی های این بانوی دلیر را می شنیدیم. هزاران زن ودختر به او چشم می دوختند و با کف زدن های پرشور حرف هایش را تایید می کردند و می ستودند. به زودی سازمان دموکراتیک زنان را بنیاد نهاد و صد ها زن فرهیخته و آزاده وطن درآن سازمان جذب شدند.
پس از آن بار ها وی را دیدم. یک بار اتفاق افتاد که من و او دریک بلاک زنده ګی کنیم. در بلاک های جوار مطبعه دولتی . ګهګاهی در زینه ها مقابل می شدیم. چه مهربان بود این زن. دختر و پسرم را مانند فرزند خودش زرغونه جان در آغوش می گرفت وبا محبت می بوسید. درزمان اقتدار هم زن اوفتاده یی بود. از گردن فرازی و غرور پرهیز می کرد. من همیشه وی را لبخند بر لب دیده ام. چه درزمانی که عصر ها در مکروریان با رفقا ببرک کارمل، میر اکبر خیبر و یا نور احمد نور قدم می زد و چه در هنګامی که در و ظایف مهم دولتی اجرای وظیفه می کرد. خشمش را ندیده ام مگر یک بار. هنگامی که بس از شش جدی نخستین جلسه مشترک شورای انقلابی و کمیته مرکزی در قصر چهلستون دایر شد و بعد از ختم جلسه سلیمان لایق و بارق شفیعی را به خاطر خیانت به رفقای شان مورد شماتت قرار داد.
سال ها پیش پس ازسقوط حاکمیت وی را در یکی ازنشست های رفقای حزبی در هالند دیدم با همان جذابیت و انانیت زنانه؛ اما دریغا با گیسوانی که با شتاب رنگ سیاه شان به سپیدی می گرایید. مانند دیگران رفتم ودستش را بوسیدم. سربالا کرد. به چهره ام دقیق شد و با فریاد کوچک شعف آلودی گفت : جنرال من ، تو نویسنده هم بودی ؟ کتاب هایت را برایم بفرست . می فرستی ؟
دریغا که دیگر او را ندیدم . مرگ مسکین دروازه خانه اش را دق الباب کرد وو ی را در ربود. او رفت ، به هوا های بلند و به اناهیتا و ناهید پیوست !
مرگش همه « ما » را داغدار ساخت. خدایش بیامرزد. روانش شاد باشد! رفقا به شما تسلیت می گویم. جمیله جان ناهید به شما هم تسلیت می گویم من نیز مانند خودت اشک می ریزم. آخر او مادرمن هم بود.

نبی عظیمی

 

«نام دختر مه هم اناهیتاست»

زمانی که مادرم منشی سازمان اولیه محل زیست ما بود، من نوجوانی بیش نبودم. در جمع سایر اعضای حوزه مربوط مادرم، برخی از مبارزین و سرشناسان آن دوران که از وظایف شان برکنار شده بودند نیز تنظیم بودند و با تعرفه های حزبی به دفتر مادرم آمده به فعالیت های حزبی خود ادامه میدادند. یادم می آید که هر عضو حزب ماهانه باید حق العضویت می داد . من نیز برخی روزها در گرفتن و شمارش پول حق العضویت با مادرم همکاری داشتم و پولهای پرداخته شده را در لیستی درج کرده و نام های پرداخت کننده گان را تنظیم می‌کردم.

یکی از فعالین و مبارزان آن وقت که در حوزه مربوط مادرم تنظیم بود، خانم اناهیتا راتب‌زاد بود. مادرم به احترام و بزرگی ایشان غرض دریافت پول حق االعضویت به منزل شان می رفت و پول پرداختی ماهانه را همانجا تسلیم میگرفت.
یک روز من هم خواستم با مادرم به خانه این زن مبارز که حال دگر در میان مانیست، بروم. آنروز برایم مثل روز عید بود. از خوشی و افتخار به خود میبالیدم . در پرواز بودم ازینکه فکر میکردم دوکتور اناهیتا را از نزدیک می‌بینم و شاید با ایشان چای و شیرینی می نوشم. وقتی آنجا بودم چشمانم را از قیافه زیبا و چشمانش که رنگ مخصوصی داشت یک لحظه برنمیداشتم. میخواستم ساعت ها با آن زن قهرمان ، مبارز ، داد خواه و ترقی پسند بنیشینم.

مادرم در خانه مرا اناهیتا صدا میکند، وقتی به خانم دوکتور که روانش را شاد میخواهم گفت که نام دختر مه هم اناهیتاست، با محبت به سویم نگاه کرده و با مهربانیی که با لبخندی ملیحی همراه بود گفت: « چه نام زیبایی دارد». من که ازین تعریف بال کشیده بودم، برای یک هفته از خوشحالی به همه همصنفانم قصه رفتنم را به خانه آن مبارز بیان می کردم و تعریفش از نام خانه گی ام را مینمودم. حالابیشترین خرسندی ام که قبل بران آرزوی ملاقت وی بود این بود که، همنام آن خانم نیرومند، رزمنده، دلیر و شجاع هستم. خداوند روح مرحومه را شاد داشته باشد که افتخار زنان افغانستان بود.

زهره پوپل

 

مرد ها هم گریه می کنند!

هنوز خودم را نمی شناختم که برایم تلقین کردند:
مرد استم....
وقتی سرمای استخوان سوز، جسمِ کودکانه ام را درهم می کوبید و بی مهابا میخواستم گریه کنم...برایم می گفتند:
مرد ها گریه نمی کنند!
وقتی گرسنگی دیوار های شکمم را می شکست و اعماق وجودم از فرط ناتوانی فریاد می کردند؛ برایم می گفتند:
مرد ها گریه نمی کنند!
وقتی عزیزانم را جوان، جوان خاک می کردم و درونم میگریست و میخواستم صدای گریه ام به گوشِ کاینات برسد....، برایم می گفتند:
مرد ها گریه نمی کنند!
آری! همیشه گریه هایم را میخوردم تا از مردی ام چیزی کم نشود....
اما امروز؟
بغض هایم ترکید و دروغ های انبار شده تاریخ را برون ریختم...، دانستم که هم گریه می کنم و هم مرد استم...
آری! مرد ها هم گریه می کنند!
مادر!
بگذار نامردم بخوانند؛ اما من گریه می کنم!
ن.سنگر

 

 

راتبزاد هیچگاه نمی میرد!

در آخرین صحبت تلیفونیی که با جاوان یاد دکتوراناهیتا راتبزاد داشتم، مثل همیشه، با آواز رسا و گرم از سلامتی من می پرسیدند. این آواز چنان با انرژی بود که تصور شنیدن آن از زنی به چنین سن وسال بعید مینمود. آواز بلند و گرم، آمیخته با مهر و شفقت وعطوفت و عشق وصفا.

طنین این آواز نگرانی ها وخوف را از دل میزدود و فرا تر با انوار بر تیره گی ها میتاخت و روشنایی می آفرید.

آری ... همان زنی که در سرزمین تار و تاریک، اما در تارک های بلند زمانه ها، پیوسته و پیگیر  فریاد برآورده بود:

ای زنان !

ای نفرین گشتگان تاریخی ی این آب و خاک،

ای نیمی از قدرت و توان پیکر این جامعه،

به پا خیزید! به پا خیزید!

از خود، از حق و حقوق حقه ی خویش، خود دفاع کنید!

از فریاد بلند و رسای زنی شجاع و نستوه و قهرمان در عمق و پهنای تاریکی های ساکت تاریخ معاصر میهنم سخن میگویم، که به ویژه در دهه های چهل و پنجاه و شصت پیوسته همچو رعد و آذرخش بود، براق و مواج؛ قلب ظلمت افغانستان و خاصتاً ظلمتکده اسارت و مظلومیت و بی حقی زنان افغان را پاره میکرد و محیط سوت و کور ناآگاهی و اغتفال را روشنی می بخشید. او همیشه بدان امید و باور بود که مبارزان و رزم آوران  پاکنهاد و پاکدل برای رهایی و آزادی بیش از نیمه ی پیکر جامعه  با هوشیاری و اقتدار به پا خیزند و درد و ضجه زنان معصوم ولی اسیر و محصور و پا افتاده ی افغان را خاتمه بخشند و شائیسته ترین های دنیای معاصر را به خانه و خانواده ها ارمغان نمایند!

او خود بخاطر دفاع از حقوق انسان مظلوم جامعه، دفاع از انسان و انسانیت، نخستین زنی بود که با آرمان واهداف بلند انسانی در پس میله های زندان رژیم وقت قرار گرفت.

 راتبزاد رزم آور و رزم آفرین نه تنها تسلیم خواست های سرکوبگرانه ی رژیم بیداد گر وقت نشد، بل با اعتقاد راسخ و شجاعت افزونتر بیش از پیش به روشنگری و خرد ورزی در بین مردم وطن و به ویژه میان  زنان پرداخت. سنگپایه های جنبش آزادیبخش زنان را بر جا نهاد و آن را به سوی چکاد بلند مبارزه ی نور بر ظلمت رهنمون شد.

او را جوانان و زنان بیشماری بر علاوه صفات متعدد دیگر؛ «مادر» میخواندند و مادر میدانند.

امروز خبر تلخ  و جانکاه مرگ همین «مادر» هزاران فرزند آگاه و مبارز و با آرمان، فضا را سخت در هم فشرده سوز سوگ را تا درون سلول های خون و استخوان همه  جاری کرده است.  دریغ و درد که ناقوس ماتم و حسرت از دست دادن گرامی ترین مان به صدا در آمد که:

دوکتور اناهیتا راتبزاد وفات کرد!

مگر واقعیت این است که راتبزاد؛ خیلی ها پیش مرز های مرگ و نیست شدن را در نوردیده بود. او جزو کاروان نمیرندگان و جاودانان تاریخ انسان گشته بود.

درستش این است که راتبزاد؛ یکسره به جاویدانگی پیوست!

اکنون دیگر از همه طعن ها و تهمت ها که در زندگی؛ دست از سر هیچ رزمنده و ترقیخواه پیشروی بر نمی بردارد؛ وارسته شد و مانند آفتاب صبح روشن در فضای پاکیزه و بی ابر و غل و غش به تلالو پرداخت.

چونکه  آرمان و مبارزه و راه راتبزاد تابان است،  او مشعلی جاودان برای زنان کشور ماست . داکتر راتب زاد در تنگناهای پرتلاطم و پر خم و پیچ مبارزات دادخواهانه و وطنپرستانه، پرچمدار و پیشتاز و از پیشقراولان انگشت شمار کوره راه قیام برای عدالت و برابری و ترقی بود.  

ای مادر! جایگاه و منزلتت همیشه بلند بادا!

روانت شاد بادا!

 

سلیمان کبیر نوری

* خاطره: من به مناسبت زادروزِ هشتاد سالگی مادر مبارز بی بدیل مان، نبشته ای هم داشته ام. این نبشته را در لینک زیر،  خدمت دوستداران این دخت بلند مقام و پرافتخار آریا  تقدیم میدارم.

 

تا زمانيكه داكتر صاحبه راتبزاد را نديده بودم بهترين ها را در مورد شان ميشنيدم. وقتيكه براي اولين بار در يك نشست فاميلي انها را از نزديك ديدم انهمه بهترين ها را كه در موردشان شنيده بودم مانند ذره نماييد. من فرزانه اناهيتا راتبزاد را مانند افتاب يافتم كه روشنی مفكوره شان و حرارت سخنان شان بر همه يكسان بود. بخود باليدم كه با ايشان هم صحبت شدم و بشانه ام دست نهاده بود و نوازشم داد.هشتم مارچ ١٩٩٨ را كشور فرانسه بنام زن افغان تجليل كرده بود و ليونل ژوزسپن با تمام اعضای كابينه اش و خانم ميتران خانم فرانسوا ميتران ریيس جمهور فقيد فرانسه اين محفل را برگزار كردند. من هم به نوبه خود از وضعيت زنان در افغانستان و زنان نام آور افغانستان ياد كردم كه اسم خانم اناهيتا راتبزاد در صدرنام ها بود. سخنرانی ها بپايان رسيد در جريان صحبت های آزاد خانم ميتران برايم مدم راتبزاد ياد كرد و از مبارزات اش و از ديداري كه يكبار با او داشت و از همه توصيف و تحسين كه از ايشان برايم كردند گفتم ميشود او را زن آهنين ناميد. امروز در ميان ما نيست اما يادهايش مانند نامش جاويدانه است. ديدار پروردگار نصيب اش باد! آمين

لیلا مستان

 

میړنی مور هم لاړه

 په ډیر خواشینی سره می خبر تر لاسه کړ چه درڼوسترګو خاوندی کومی چه د یو عظیم نسل سترګی دازادی خواهی دپاره خلاصی کړی دمبارزی سنګر ته یی دعوت کړی، او مبارزی ته یی ور ودانګولی او په ډیر میړانه دوطن میرمنی رهبری کړی. نن د سپتمبر دمیاشتی د7 تاریخ دورځو په لمړیو کی ددی نړی نه هغه سترګی چه باید نه وای پټی ، هغه سترګی پټی شوی. دا دوطن نه هیریدونکی مبارزه موروه . دا دزیارکښانو دوسته وه، د ښځو ددموکراتیک سازمان بنسټ ایښودنکی وه، په ملی شورا کی لمړنی دخلکو په راییه منتخبه غړی وه، ددموکراتیګ ګوند دسیاسی دفتر غړی، دتعلیم اوتربیی وزیره، دسولی او پیوستون لار ښوده او دیو ازادی خواه مبارز، مبارزه لور وه، دا مور زمونږ مبارزه او میړنی همرزمه او با ایمانه مور دکتورس اناهیتا راتب زاد وه. د نومیالی ازادی خواهی مورجانی مړینی خبر راته سخت ټکان راکړ. ګرانو ملګرو، دښخو دسازمان مخکښو پرونو او ننی غړو او دوطن ټولو میرمنو او میړنی ولس ته ددغه لوی زغم په مناسبت دزړه دتلی هریو ته هر چیری چه یاست، لویه حوصله ، تسلیت او ډاد ګرنه غواړم. د میړنی مور جانی مرګ یقینآعادی مرګ او مړینه نه ده. دا مرګ او دا مړینه لویه ضایع ده. چه په یو قرن کی ځای نشو ډکولی . ګرانی مور جانی تا ته جنت غواړم، اوستا دکورنی درنو غړو ته په داسی حال کی چه مونږ هم ستا اولادونه یو ته دیو عظیم جنبش موریی خو بیا هم په خاصه توګه ستا مبارزی لور محترمی جمیله جان بریالی ، رومان او مریم بریالی ، عبدالله او کنشکا ته دزړه له کومی تسلیت وایم. درنو عزیزانو! دا غم یقینآ زمونږ د ټولو شریک غم دی . ددی له لیکنو ، ددی له ویناوو هریوه مو دسیاست په ډګر کی ډیر څه دوطندوستی نه نیولی دمبارزی تر شکلونو پوری یاد کړی . ګرانی موری روح دی تل ښاد غواړم. ته مړه نه یی ستا زیار، ستا مبارزه او ستا انسانی مکتب تل ژوندی دی.

زبیر شیرزاد

 

به مناسبت درگذشت بانوی مبارز و آگاه داکتر اناهیتا راتب زاد

در گورستان سکوت

گورستانی به پهنا و بزرگی یک کشور، میلیون‌ها انسان مرده در آن جا در حرکت‌اند، نصف جمعیت را زنده‌ها و نصفش را مرده‌های متحرک تشکیل می‌دهند، شبیه عالم ارواح، مرده‌ها راه می‌روند غذا خورند می‌خوابند عبادت می‌کنند می‌زایند می‌رقصند! ولی نه به اراده و خواست خودشان بلکه به دستور صاحبان و اربابان‌شان از جنس انسان بنام مردان، مرده‌ها برای زنده‌ها کار می‌کنند عرق می‌ریزند، برای خوشحالی زنده‌ها می‌رقصند، در گورستان سکوت مردها ارباب و صاحبان ملک‌اند نه بر زمین و متاع داشته خودشان بلکه بر جان و هستی و زندگی مرده گک‌های بی‌زبان و بی کلام، سند ملکیت اربابان هم مهر خدائی دارد، کسی را یارای اعتراض و انکار نبوده و نیست، متخلفین را به‌ فرمان مقدس آسمانی شلاق می‌زنند و گهگاهی هم زبان و دماغ و سر می‌برند، در گورستان سکوت همه چیز مردانه است، خدا، پیامبر، ملائکه، سلطان و امیر و خلیفه، ملا و مولوی پیر و پیشوای طریقت، مرده‌ها تمام ‌وقت در تنورخانه‌ها و آشپزخانه‌ها برای صاحبان و اربابان ‌شان مصروف خدمت مباشند، در گورستان سکوت مرده‌ها بفروش می‌رسند، اربابان با بی‌رحمی و ناجوان مردی مرده گک هارا در برابر ثمن قلیل می‌فروشند، خدای گورستان هم با مرده گک‌ها مهربان نیست حتا رفتن به عبادت، در خانه خودش را ناجایز و مکروه دانسته است. ولی بیچاره مرده گک‌ها بازهم در خانه‌ها و به دور ازهمنوعان خودشان در عالم تنهایی و غربت خدای‌شان را عبادت می‌کنند واز خدای‌شان جنت میخواهند ولی نه می‌دانند که جنت هم شکل وشمایل مردانه دارد!

در گورستان سکوت ناگهان از میان مرده‌ها صدایی اعتراضی بلند شد که همقطاران خود را به زنده بودن و سخن گفتن و اعتراض و داد وفریاد دعوت میکرد، مرده‌ها که باور کرده بودند مرده هستند و کاری از دست‌ شان برنمی‌آید صدای اعتراض را نیزباور نمی‌کردند ؛ چون سالیان دراز و حتا قرن‌ها با مرگ و سکوت عادت کرده بودند، فریاد اعتراض در گورستان سکوت می‌پیچید و مرده گک‌ها را آهسته‌ آهسته از خواب مرگ بیدارشان میکرد ولی اربابان گورستان با سرعت و عجله از ترس بیداری مرده گک‌ها دست بکار می‌شدند، می‌خواستند فریاد اعتراض را که از گلوی یک انسان زنده در فضای گورستان طنین‌انداز بود خفه کنند، ولی خوشبختانه این بار این صدا خفه نشد این بار صدای از گلوی انسانی از تبارمرده‌ها در گورستان سکوت راهش را باز کرد و تا سرحد قیام و انقلاب پیش رفت این صدا توانست موجی بیافریند که اربابان قدرت را خشمگین سازد و سرود آزادی را بر گورستان سکوت طنین‌انداز کند، این صدا از گلوی بانوی بیدار شده از خواب هزارساله تاریخ در گورستان سکوت و یا کشوری بنام افغانستان با هویتی بنام داکتر اناهیتا راتب زاد زبانه کشید و سرانجام در دیار غربت و فراق از وطن بدرود حیات گفت؛ ولی ای بانوی آزاده این پیام را با خودت برای قربانیان در گورستان سکوت که به عالم ارواح پیوستند ببر و بگو مبارک تان باد! که سکوت گورستان شکسته شده است و مرده‌ها دارند زنده میشوند و فریاد اعتراض بلند میکنند و اربابان زورگیر و زورگو، دارند از عقل و منطق و انصاف سخن میگویند و این آغاز خوبی است برای بیداری و نجات مرده‌ها در گورستان سکوت.

 روحت شاد و یادت گرامی باد!

عتیق الله مولوی زاده

 

خیلی کوچک بودم که علاقمند راه پرچم شدم بدون اینکه بدانم اینها چه عقیده و مرام دارند . بزرگان پرچم همه برایم عزیز و محترم بودند با وجودی که اکثر اوقات نان همه مان از جلو ما برداشته میشد و به مهمان های بدون خبر قبلی میرفت.
هنوز ١٥ ساله نشدم بودم که از بزرگان فامیل خواستم که با این آدم های مودب و دوستداشتنی همراه گردم ,خواهر بزرگم گفت به درس و تعلیم خود برس تا به مسایل سیاسی .خلاصه همه فکر وذکر م در یک جهت معطوف بود و کلالی بزرگ میگفت زمانی که آماده شدی ترا نزد داکتر انا هیتا میفرستم ولی نه حالا .
بلاخره با خود تصمیم گرفتم که شخصا نزد داکتر صاحب بروم.روز گرم تابستانی بود که زنگ منزل اول بلاک ٢٤را فشار دادم و با شور و دلهره گی که سراپایم را فرا گرفته بود آرزو کردم که کاش کسی خانه نباشد در را باز نکنند در همین فکر بودم به گمانم فخریه برادر زاده شان در را باز کرد بدون سوال, دکتر صاحب را صدا کرد که از فامیل های کلالی بالا (منظور اش مسعود جان برادرم که همسایه طبقه دوم ) هست . با چشمان مهربان از من دعوت کرد که داخل شوم و بعد شروع به توصیف و تعریف کلالی ها کرد ,جالب این هست که از من سوال نکرد که دلیل رفتنم به منزلش چیست ؟ .من تقریبا هر روز در صحن مکروریان دا کتر صاحب را با گروپ گروپ مرد ها میدیدم و نزدش رفته و سلام میدادم بدون هراس ولی اینبار دلهره درونی ام به من مجال لذت را ربوده بود .برایش دلیل رفتنم را گفتم ,تعجب نکرد .بعد از من سوال های کرد که همه را جواب دادم .لیست کتاب های را که خوانده بودم برایش قطار کردم که اکثر کتب از شکسپیر و چند تا نویسنده مشهور غربی و رمان های پو لیسی و عشقی بود .
از من پرسید چرا آرزوی یکجا شدن به آن جنبش را دارم ؟ برایش دلایلی که عقلم قد میداد گفتم .
از من پرسید که ماکسیم گورکی و چند تای دیگر را نام برد که اگربا ا ثا ر شان آشنای دارم و یا از آنها هم خواندم ؟گفتم نه ولی برایش اطمینان دادم که اگر مرا قبول کنید حتمن در ظرف یک هفته میخوانم. لبخند ملیح برایم زد و گفت نه از تو نمی خواهم که گورکی و غیره و غیره بخوانی زیرا امتحان ها نزدیک هست ولی از تو خواهش میکنم که در مکتب باید بدرخشی .پرسیدم که منظور تان اول نمره شوم ؟لبخند زد پرسید چندم هستی ؟گفتم اول نیستم ولی وعده اول نمره گی را هم به شما نمی دهم .خندید .
با خود گفتم کاش برایش وعده میدادم که مرا به لیست سیاه میکرد ولی آن هوا و فضا را طوری برایم خودمانی ساخته بود که به جز راستی حرفی نمیزدم .
در آخرین دقایق نشست مان برایم گفت که کلالی ها بیهوده هراس دارند که تو کوچکی ولی باید صنف ١٢ را به اتمام برسانی و انهم با نمرات عالی در غیر آن ترا با خود نخواهم گرفت .
جالب اینجاست بعد از پلینوم ١٨ یک روز تا خواستم آن روز تاریخی زنده گی ام را برایش بازگو کنم و از او گله مند رد کردنم شوم عاجل باقی آن ملاقات را او ادامه داد .
و هم برایم گفت که چرا فلان شخص در مکتب برایت کتاب و مواد میداد ؟ فکر کردی که تصادفی بود ؟همه را من تدارک دادم فقط میخواستم که به درس ات برسی و موفق باشی .
اشک مسرت در چشمانم جمع شد و خوشحال بودم که من از امتحان آن روز تاریخی موفق بدر شدم .
بعد از آن هم بار ها او را دیدم ولی نه به آن دلهره گی .

ز. کلالی

خاطره ای از دکتور اناهیتا راتب زاد
دوکتور اناهیتا راتب زاد که در شهر کابل در منطقه ما ، مانند هزاران هموطن دیگر خود یک اپارتمان دولتی داشت زنده گی میکرد ،هر روز صبح مانند صدها زن دیگر با لباس بسیار ساده و اما با سر و صورت بسیار پاک و منظم بطرف کار خود میرفت.
من در آن زمان نوجوان و شاگرد مکتب بودم که ایشان خانه نشین شده بودند. زیاد آرزو داشتم فقط یکبار با او ملاقات کنم. یک روز بعد از ختم مکتب همراه دختر مامایم که با هم خواهرخوانده بودیم، تصمیم گرفتیم خانه شان برویم اما کمی تردید داشتیم که چطور جراات کنیم  درین سن و سال بدون شناخت و از راه مکتب بدون مقدمه خانه یک شخصیت برجسته  سیاسی کشور برویم. خلاصه صد دل را یکدل کردیم و رفتیم. درآن زمانها از تلاشی ها و بادیگاردها وغیره وغیره خبری نبود.
به بسیار ترس و دلهره زنگ دروازه شانرا فشار دادیم. خلاف انتظار، دیدیم که این خانم مهربان خودش در را گشود و ما سلام کردیم. هیچ گاه فراموشم نمیشود، دفعتاً بدون آنکه بداند ما کی هستیم سرهای ما را بوسید و به بسیارمهربانی ما را داخل خانه به اتاقی رهنمایی کرد. ما چند دقیقه دراتاق تنها ماندیم . با استفاده از تنهایی، به اطراف خود نظر کردیم. در اتاقش بجز الماری های پر ازکتاب ، یک کوچ و چوکی ساده بوریایی و فرش معمولی از تولیدات وطنی صنایع پلچرخی ، یک میز ساده که بالای آن چند جلد کتاب نیز قرار داشت، چیز دیگری دیده نمیشد .

من و دختر مامایم که قبلاً فکر میکردیم داکتر اناهیتا راتب زاد خدا میداند که چه خانه شیک و مفشن داشته باشد، برخلاف آنچه که فکر میکردیم  ، دیدیم که خانه او از خانه اشخاص عادی و دیگر هموطنان ما هیچ برتری نداشت .
او ، همین که ما را به اتاق رهمایی کرد خودش رفت . حیران ماندیم که کجا شد ، اما دیدیم که بعد از چند دقیقه با دو گیلاس چای آمد و با بسیار صمیمیت و مهربانی با ما به گپ زدن شروع کرد .
همان آشنایی و شیوه برخورد و دیدن زنده گی ساده و اما پر افتخار او ، از همان نوجوانی بزرگترین درس و خاطره نیک خود را در زنده گی ما بجا گذاشت . او را خانمی با شخصیتی عالی و بسیار مهربان و مودب یافتیم . درهمان ساعتی که با ایشان همصحبت شدیم ، به ما « دخترهای گلم  » خطاب میکرد، از درسها و مکتب ما پرسید ، به بسیار آرامی علت امدن ما را به خانه اش نیز جویا شد لیکن ما هیچ جوابی بجز حقیقت نداشیتم و گفتیم ما صرف علاقمند دیدار شما از نزدیک بودیم.
داکتر صاحب راتب زاد ، نصایح مادرانه که به ما کرد، هیچگاه فراموش ما نمیشود. در طرزتفکر او یک امیدواری بزرگ را در انکشاف همه جانبه کشور و سعادت مردم و آزادی واقعی زنان کشور دریافتیم .
حالا بعد از گذشت سالها از آن روز ، کاملا باور دارم که داکتر صاحب راتب زاد واقعاً یکی از زنان بسیار کم نظیر، مترقی و و طنپرست و مردم دوست بود.
به خاطر وفات شان تسلیت خود را ابراز می نمایم .
طوبی پرند

 

پیامهای غمشریکی و تسلیت شوراهای کشوری حزب مردم افغانستان

 

 

پیام تسلیت شورای کشوری هالند حزب مردم افغانستان به بخاطر به ابدیت پیوستن مبارز نستوه و شجاع حزب و وطن ما رفیق مرحوم دوکتورس اناهیتا راتبزاد

 

 

رفقای ارجمند، دوستداران و همرزمان نهضت ترقی‌خواه، مبارزین و علمبرداران نهضت زنان کشور،

ما امروز یکی از بهترین های خویش، یکی از آموزگاران بی‌بدیل راه مبارزه شجاعانه و افتخارآمیز بخاطر خدمت به انسان مظلوم جامعه ، بخصوص برای حق و عدالت برای زن رنجدیده و مظلوم کشور را از دست داده‌ایم. ما به‌حق بخاطر از دست رفتن یک شخصیتی با قلب های پرخون و چشمان پر اشک در غم و اندوه نشسته‌ایم که سال‌های سال مثالی از شجاعت و مبارزه و استقامت برای حزب اش، برای نهضت ترقی‌خواهانه کشور و آغاز و گسترش نهضت زنان افغانستان، برای احقاق حقوق حقه شهروندی و بشری‌شان، در برابر سیستم مسلط سنتی و قرون اوسطایی جان‌فشانی نمود. ما امروز با اشک و درد با یک چهره وداع می‌کنیم که یک مبارز بی ‌بدیل و خسته گی ناپذیر برای یک حزب بود که مبارزات و قهرمانی های اعضای اش داستان های زمان برای نسل های ملی و وطنپرست آینده خواهد بود، زن شجاع که هم یک آموزگار و هم برای حزبش سمبول مبارزه برای کسب حقوق و عدالت برای زنان کشورش بوده است.

او با غرور و افتخار وبا سر بلند و استقامت زیست، قدم‌ به‌ قدم یکجا با همرزمانش، اخصاً شخصیت بی‌همتای جنبش روشنفکری و ترقی‌خواه افغانستان روانشاد ببرک کارمل یک حزب با آرمان و تعهد شریفانه را اساس گذاشت، رشد داد و نقش ملی و وطنی خود را در بخاطر ملت اش صادقانه ادا نمود.

رفیق مرحوم دوکنورس اناهیتا راتبزاد یکی از ادامه دهنده گان راه پدرش ، احمد راتب خان  در شکل ‌گیری و استحکام نهضت ترقی‌خواه و ضد استبداد بوده است، همان نهضت که بعد از شاه امان‌الله برای استقلال ملی، عدالت و دموکراسی شکل گرفت و تحت نام مشروطه خواهان اول و دوم و متعاقباً با شکل‌گیری بیشتر نهضت در شکل و فورم سازمان‌های ترقی‌خواه ادامه یافت.

شورای کشوری هالند در وجود هر عضو خود، در حالیکه با اشک و درد خود را در این اندوه شریک می‌داند، مراتب غمشریکی و تسلیت خود را به تمامی رفقا، دوستان و هواخواهان مرحوم رفیق مرحوم دوکتورس اناهیتا راتب زاد و تمامی مبارزین وطنپرست تقدیم می‌کند، روح مرحومه شاد و بهشت برن را جایگاه اش می‌خواهد.

ما این ضایعه و غم را به رفیق عزیزالقدر محترمه جمیله جان « ناهید بریالی » پسران مرحومه و نواسه هایش اخصاٌ رومان بریالی و مریم جان بریالی و متباقی تمامی اعضای فامیلش تسلیت عمیق گفته برای‌شان صبر جمیل و شکیبایی استدعا می‌کنیم.

رفیق فقید روانشاد ما دوکتورس اناهیتا راتبزاد جهان فانی را وداع نمود ولی جهانی از درس های ارزشمند و تجارب مبارزه، شجاعت، استقامت، صداقت و عشق به ملت و مردمش را به رهروان و دوستان اش به یادگار گذاشت و برای نسل های آینده به امانت سپرد.

بگذار به راه و شخصیت بی‌ بدیل اش و پاکی و صداقت اش به وطن و مردم، سر بلند و باافتخار ادای احترام نمود، یادش را گرامی و خاطراتش را جاویدان بخواهیم.

 

اعضا، کمیته اجراییه و رییس شورای کشوری هالند حزب مردم افغانستان

 

 

پیام شورای کشوری المان حزب مردم افغانستان  به مناسبت وفات شخصیت پراوازه، مبارز نستوه ومدافع راستین وسرسخت آزادی،  ترقی، صلح وعدالت اجتماعی دکتورس اناهیتا راتب زاد

 


با آه ، درد ودریغ فراوان اطلاع حاصل نمودیم که یکی ازپیشگامان جنبش چپ ومترقی کشور، قهرمان زن مبارز نامور وپرافتخار تاریخ محاصرمیهن  دوکتورس اناهیتا راتب زاد موسس و رهبر سازمان دموکراتیک زنان افغانستان ، نماینده شهر کابل در دوره دوازدهم شورای ملی و رییس سازمان صلح وهمبستگی و دوستی  افغانستان در اثر بیماری این جهان را پدرود گفت و به جاویدانگی پیوست.
رفیق دوکتوراناهیتا راتب زاد تمامی عمر اگاهانه ، پر بار وگرانبهایش را درراه مبارزه بخاطر دموکراسی ،ترقی ، صلح  ، برابری وخدمتگذاری به مردم و میهنش وقف نمود ؛ برای دستیابی به این اهداف وارمانهای شریفانه با قامت استوار و گامهای متین پیگرانه  وسرسختانه رزمید وتا پایان زنده گی به عقاید وارمانهایش متحد باقی ماند.
این شخصیت فرهیخته  نماد راستین اصولیت ، صداقت وکرامت انسانی  بوده در راه  تامین عدالت اجتماعی ومنجمله دفاع از حقوق زنان وتامین برابری انان با مردان پرچم مبارزه  ودفاع از حقوق زن را در برابر تبعیض ونابرابری به اهتزاز درآورد. او با پیریزی سازمان دموکراتیک زنان افغانستان ، بسیچ وتشکل زنان اگاه ومنور پیرامون آن ؛ سازمان را به یکی از نهاد های با اعتبار اجتماعی وسیاسی در سطع ملی وبین المللی مبدل نمود.

 نبودن وفقدان روانشاد دوکتورس اناهیتا راتب زاد برای نهضت ترقی خواهانه ودموکراتیک کشور وبه ویزه زنان میهن مان ضایعه دردناک وجبران ناپذیر می باشد .
یاد وخاطراتش همواره در قلب ها ، افکار وذهنیت ترقی پسندان وآزادی خواهان وطن  باقی خواهد ماند وهمچو مشعل جاویدان الهام بخش کار ومبارزات  مردم ما دادخواهانه خواهد گردید .
شورای کشوری المان حزب مردم افغانستان وفات رفیق اناهیتا راتب زاد را به اعضای حزب  مردم افغانستان ، فرزندان و به ویژه دختر مبارز و با شهامت شان  رفیق جمیله ناهید ـ  بریالی ، بازمانده گان ، دوستان وخانواده حزب دموکراتیک خلق افغانستان ، تمامی زنان محروم وستم کشیده وطن قلباً تسلیت گفته برایش بهشت برین ارزومیدارد.


اسد رهیاب
رییس شورای کشوری  المان حزب مردم افغانستان

 

 

پیام تسلیت شورای  کشوری سویدن حزب مردم افغانستان، بمناسبت

پیوست به جاودانگی مبارز نستوه و شخصیت ممتاز سیاسی  کشور

دوکتور اناهیتا راتب زاد

 

 

با درد و دریغ و عالمی از تاثر و اندوه مطلع شدیم که برازنده ترین زن مبارز، چهره تابناک حق طلبی و یکی از نخبگان بی بدیل سیاسی کشور ما افغانستان، شخصیت فرهیخته،  دوکتور اناهیتا راتب زاد با حیات مادی وداع نموده و به جاودانگی پیوست.

روانش شاد!

زنده یاد دوکتور اناهیتا راتب زاد، مادر مهربان، شخصیت بی نظیر، وطنپرست واقعی و فرزند صدیق میهن که بیشترین و گرانبهاترین دوره زنده گی خود را وقف خدمتگزاری به اولاد رنج و زحمت، بویژه زنان محروم و مظلوم جامعه نموده و تا پای جان به آرمانهای والای انسانی، عدالت اجتماعی و رفا کشور وفادار و استوار باقی ماند و مدرسه بزرگی از میهنپرستی و انساندوستی را برای نسلهای بعدی از خود به ارمغان گذاشت.

ما در حالیکه تاثرات عمیق خویشرا نسبت این ضایعه المناک و جبران ناپذیر برای نیروهای دموکرات، مبارزان راه شگوفائی و پیشرفت کشور بخصوص قشر ستمدیده اناث ابراز  مینمائیم، ژرفترین تسلیات، همدردی و غمشریکی خود را به بانوی با شهامت و مبارز پیگیر رفیق جمیله ناهید ـ بریالی،  محترمان پروفیسور عبد الله کاکر و کنشکا کاکر فرزندان، سایر اعضای گرانقدر خانواده، همرزمان، هم اندیشان و همه نیرو های ترقیخواه و دموکرات جامعه تقدیم میداریم.

 باور کامل داریم که مبارزات خستگی نا پذیر، آرمانهای والا، مقدس و انسانی  زنده یاد دوکتور اناهیتا راتب زاد فقید مشعل راه رزم و پیکار نسل کنونی و آینده کشور برای نیل به آزادی حقیقی، برابری، ترقی و پیشرفت جامعه ما خواهد بود.

یادش گرامی، خاطراتش مانده گار و راهش پر رهرو باد!

عمر کاوش

رییس شورای کشوری سویدن حزب مردم افغانستان

 

 

پیام تسلیت شورای کشوری اتریش حزب مردم افغانستان

 

فرزانه بانو مبارز و قهرمان میهن ما، داکتر اناهیتا راتب زاد به جاودانه پیوست و نامش جاودانه ماند.

با تاسف اخیراً با خبر شدیم  که رفیق داکتراناهیتا راتب زاد از اثرمریضی که عاید حالش بود از دار فانی ، بجهان باقی شتافت.

روحش شاد وجنت فروس جایش باد .

 ما درحالیکه وفات شانرا یک ضایعه ای بزرگ برای جنبش چپ و مترقی کشور دانسته، در اندوه خانواده شان خود راشریک دانسته؛  بدینوسیله عمیقترین مراتب تسلیت خویشرا به رفیق جمیله ناهید ـ بریالی، فامیل محترم راتب زاد ، خانواده ای گرامی کارمل و به تمام جامعه مترقی و برابری طلب و آزادی خواه افغانستان ابراز داشته ، برای مرحومه بهشت برین و به بازمانده گان شان صبر جمیل آرزوداریم.

فاضل دلزاده

رییس شورای کشوری اتریش حزب مردم افغانستان

 

 

پیام تسلیت شورای کشوری یونان حزب مردم افغانستان

 

با اندوه فراوان، درد و تاسف که یکی دیگراز پیشکسوتان جنبش دادخواهانه کشور ، نماد صداقت، پاکی و استواری، بانی جنبش زنان مترقی افغانستان و عضو برجسته رهبری ح. د. خ. ا.  به ابدیت پیوست.

روح شان‌ شاد و خاطرات‌ شان گرامی باد!

رفیق دکتور اناهیتا راتب زاد، زن مبارزی که جنبش مترقی زنان را در کشور بنیاد نهاد و همیش از سازمان دموکراتیک زنان افغانستان مانند مادر غمخوار مواظبت می‌کرد. مبارزات پارلمانی دوکتور اناهیتا راتب زاد و پیکار بزرگ او در ارتقای نقش زنان و مبارزه بخاطر حصول حقوق برحق زحمتکشان کشور بی‌ مثال بوده، او در تربیه انقلابی فرزندان زحمتکشان مجدانه تلاش نمود، در تظاهرات دادخواهانه حزب صدای طنین‌انداز او کاخ شاهی را به لرزه می‌آورد که همه آنرا به یاد دارند.

شورای کشوری یونان حزب مردم افغانستان درگذشت مادر مهربان، دوکتور اناهیتا راتب زاد را یک ضایعه بزرگ و جبران‌ناپذیر دانسته برای خانواده محترم‌ شان، رفقا و دوستان تسلیت عرض می‌کند.

روح شان‌شاد و یادشان گرامی باد.

ابوبکر فیض

رییس شورای کشوری یونان حزب مردم افغانستان

 

 

ﭘﯿﺎﻡ تسلیت ﺷﻮﺭﺍﯼ ﮐﺸﻮﺭﯼ ناروی ﺣﺰﺏ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ  بمناسبت درگذشت رفیق داکتر اناهیتا راتب زاد 

 

با تاثر بی پایان خبردرگذشت بانوی پیکارجو و مدافع راستین منافع زحمتکشان، داکتر اناهیتا راتب زاد را شنیدیم.

رفیق اناهیتا راتب زاد ،  زن مبارز و دادخواه کشور منحیث بنیانگذار جنبش دموکراتیک زنان افغانستان و یکی از رهبران نیک نام و شایسته ح د خ ا ، رهبر و رییس سازمان دموکراتیک زنان افغانستان ، مدافع  دلیرصلح  ، ترقی و دوستی میان مردمان ، مادر مهربان و سخنور توانا بود ؛ که همه ای زنده گی اش را درخدمت به ترقی و سربلندی افغانستان و مردم زحمتکش آن وقف و از خود کارنامه های بی مانندی را بجا گذاشته است. تلاش های عدالت خواهانه و روشنگرانه وی در پارلمان شاهی ، خدمات او برای برابری حقوق زنان با مردان ، سهمگیری وی در راهپیمایی های زحمتکشان کشور به خصوص زنان ، تلاش های او برای تامین صلح درافغانستان و جهان  وی را سرآمد زمانش ساخته و نامش را به خط زرین درج تاریخ  کرده است.       

درگذشت این مبارزخستگی ناپذیرعدالت اجتماعی وترقی را برای رهروان جنبش ترقیخواهی کشور، از جمله اعضا و رهبری حزب مردم افغانستان ، جنبش دموکراتیک زنان و همه نیرو های صلح خواه و عدالت پسند کشور و جهان تسلیت عرض نموده روحش را شاد و یادش را جاویدان میخواهیم .

با استفاده از فرصت مراتب تسلیت خود و شورای کشوری ناروی حزب مردم افغانستان را به دختر مبارز و باشهامت  شان رفیق جمیله ناهید ـ بریالی ، مریم و رومان بریالی ، فرزندان وسایر بازمنده گان شان ابراز میداریم.

افضل بهار

رییس شورای کشوری ناروی حزب مردم افغانستان

 

پیام غمشریکی شورای کشوری فنلند حزب مردم افغانستان

 

داکتر اناهیتا راتب زاد شخصیت برجسته و شناخته شده سیاسی وطن محبوب ما ، مبارز راستین راه دموکراسی ، ترقی و عدالت اجتماعی با درد و اندوه در گذشت.

دکتور راتب زاد بخاطر سعادت و خوشبختی مردم زحمتکش قبل و بعد از حاکمیت جمهوری افغانستان خستگی نا پذیر مبارزه کرد و درین راستا پایدار ، صادق و متعهد باقی ماند.

داکتر راتب زاد برای نیل به اهداف و آرمانهای شریفانه انسانی ، بخصوص نجات و رهایی قشر زنان جامعه که در زیر پاشنه های ظالمانه و قرون وسطایی رنج وعذاب میکشیدند سازمان دموکراتیک زنان افغانستان را بنیاد گذاشت و پرچم نبرد را در پیشاپیش این ماموریت تاریخی وملی برافراشته نگهداشت.

در سالهای اخیر زنده گی در مهاجرت ، دوری از وطن، بیعدالتی اجتماعی و باز هم خشونت علیه زنان برایشان تحمل ناپذیر گردیده بود.

در حالیکه ما نبود این شخصیت سیاسی و مردمی را نه تنها کمبود وضایعه دانسته بلکه آنرا جبران نا پذیر میدانیم.

بدین مناسبت به هواداران ، دوستان ، رفقا، اقارب ، خانواده گرامی و خاضتأ به جمیله ناهید که در کنار ایشان پیوسته رزمیده و اخیرآ علی الرغم ناتوانی جسمی و دومدار در خدمت قرار داشت، تسلیت گفته برای همه سلامتی صبر و طول عمر آرزو میکنیم.

عبدالرحیم لطیف زی

رییس شورای کشوری فنلند حزب مردم افغانستان

 

پیام تسلیت شورای کشوری دنمارک حزب مردم افغانستان

با درد و اندوه فراوان از به ابدیت پیوستن رفیق مبارز و نستوه داکتراناهیتا راتبزاد یکی از رهبران متعهد  به آرمانهای حزب دموکراتیک خلق افغانستان و از پیشگامان نهضت دموکراتیک زنان افغانستان آگاهی یافتیم. رفیق اناهیتا راتبزاد سراسر زنده گی هدفمندش را وقف مبارزه برای بهروزی و سعادت هموطنان نمود و به همین جهت خاطره و یادش به حیث مادر فداکار و غمخوار در قلب رهروان راهش به حیث مادر مهربان باقیمانده است. ما این مصیبت بزرگ را به خواهر عزیز جمیله جان ناهید، اعضای فامیل و تمام رفقا تسلیت میگوییم، روحش شاد، یادش جاویدان و آرمانهایش پیروز باد. 

ولی

رییس شورای کشوری دنمارک حزب مردم افغانستان

 

پیام تسلیت شورای حزب مردم افغانستان در کشور ایرلند

با اندوه فراوان در گذشت رفیق گرامی اناهیتا راتب زاد را، خانمی که با اعماق وجودش یک مبارز ناب و یک میهن پرست واقعی بود، به رقیق نهایت عزیز و گرامی جمیله ناهید و فامیل محترم بریالی و فامیل راتب زاد و خانواده گرامی کارمل تسلیت عرض می کنیم.

اناهیتا راتب زاد نخستین زنی بود که جنبش سیاسی و نهضت دموکراتیک زنان افغانستان را پایه گذاری و پرچم مبارزه و عدالت اجتماعی را برافراشت. راتب زاد عزیز نه تنها فرشته و نگهبان آب و فراوانی، زیبایی و باروری بود، بلکه او یک الهه حکمت و نجات زن رنجدیده و بلاکشیده افغان نیز می باشد، همین اکنون در میهن ما از معلم تا مامور، از وکیل شورا تا وزیر و همه زنان میهن پرست و با فرهنگ کشور از مکتب پر افتخار سازمان دموکراتیک زنان افغانستان چیزهای یاد گرفته اند و از گنجینه معرفت آن اندوخته های دارند.

اعضای حزب مردم درایرلند، برای خانواده های معزز و تمام رفقا و دوستان روانشاد اناهیتا راتب زاد صبر و شکیبایی آرزو نموده و خداوند متعال روح پرفتوح این عزیز از دست رفته ما را، شاد و قرین رحمتش فرماید.

حکیم هاشمی، داوی روشان و داکتر آرین

 

پیام تسلیت شورای سرتاسری حزب مردم افغانستان در فدراتیف روسیه

 

با تالم وتاسف فراوان اطلاع حاصل نمودیم که محترمه دوکتورس اناهیتا راتب زاد یکتن از پیشکسوتان وپیشتازان جنبش دموکراتیک وترقی خواه وطن وبنیان گذار سازمان دموکراتیک زنان افغانستان داعی اجل را لبیک گفته وبه رحمت حق پیوست. انالله واناالیه راجعون 

دوکتوراناهیتا راتب زاد بیشترعمرگرانبهای خویش را در راه مبارزه بخاطرعدالت اجتماعی دموکراسی وترقی وقف نموده واولین زنی بود که بخاطر تساوی حقوق زنان با مردان پرچم مبارزه خویش را تا پایان عمر برافراشته نگهداشت.

دوکتور اناهیتا راتب زاد یگانه زنی بود که در کارزار مبارزات پارلمانی بحیث نماینده شهرکابل دردوره ۱۲ شورای ملی سهم فعال داشت. یاد وخاطره های این بانوی پیشتاز دراذهان و قلب های مایان باقی خواهد ماند.

شورای سرتاسری  حزب مردم افغانستان در فدراتیف روسیه درحالیکه درگذشت رفیق دوکتوراناهیتا راتب زاد، این مبارز نستوه وگرانقدر کشور را ضایعه بزرگ وجبران ناپذیر برای کشور و جنبش دموکراتیک میداند، مراتب تسلیت وغمشیریکی خویش را به رفیق جمیله جان ناهید ـ بریالی، محترم عبدالله کاکر، محترم کنشکا کاکر، محترمه مریم بریالی ، محترم رمان بریالی وباقی اعضای خانواده ، رفقا و دوستان مرحومه ابراز نموده واز بارگاه خداوند بزرگ برای متوفا بهشت برین وبرای بازمانده گان صبر جمیل استدعا مینماید.

احمدشاه مروی 

رییس شورای سرتاسری حزب مردم افغانستان در فدراتیف روسیه

 

ﭘﯿﺎﻡ تسلیت  ﺷﻮﺭﺍﯼ ﮐﺸﻮﺭﯼ ﺑﻠﻐﺎﺭﯾﺎ ﺣﺰﺏ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ بمناسبت درگذشت مبارز دلیررفیق داکتر اناهیتا راتب زاد 

 

با ﺍﻧﺪﻭﻩ بی ﭙﺎﯾﺎﻥ از درگذشت  مبارز خستگی ناپذیر راه  دموکراسی و سربلندی افغانستان ،  یکی از بنیان گذاران حزب و جنبش دموکراتیک زنان افغانستان،  رییس س د زا  ، رییس سازمان صلح، همبستگی و دوستی افغانستان ، سخنورتوانا ، پزشک ،  وکیل شایسته مردم شهر کابل در زمان رژیم سلطنت  ، وزیر و عضو فعال در جنبش بین المللی صلح ، رفیق داکتر اناهیتا راتبزاد اطلاع یافتیم.

در گذشت این شخصیت بی مانند جنبش دموکراتیک و مردمی کشور را که سراسر زنده گی اگاهانه خود را وقف خدمت به انسان زحمتکش کشور، به خصوص زنان رنجیده و با شهامت وطن نمود؛ یک ضایعه بزرگ و جبران ناپذیر دانسته و خود را دراین غم بزرگ ترقیخواهان کشور شریک میدانیم.

بدین مناسبت مراتب تسلیت و غمشریکی مانرا به اعضای حزب مردم افغانستان  و جنبش ترقیخواهانه کشور ، به خانواده ارجمند و فرزندان شان به خصوص رفیق جمیله ناهید ـ بریالی ، جنبش دادخواهی و برابری زنان و مبارزین راه صلح در کشور و جهان تقدیم داشته، روحش را شاد و راهش را پربار میخواهیم .

شورای کشوری بلغاریا حزب مردم افغانستان  

 

پيام تسليت شوراى سازمان حزبى حزب مردم افغا نستان در ايالات متحده امريكا

با افسوس و حسرت فراوان ، توام با اشك و اندوه بى پايان از به جاويدانگى شدن ، جاويدان زن مبارز ، جسور ، صديق و مهربان دوكتورس انا هيتا راتب زاد مادرمعنوى ما مطلع شديم .

اعضاى شورا و همه اعضاى سازمان حزبى حزب مردم افغا نستان در ايا لات متحده امريكا از دست دادن اين بانوى پر از افتخارات و پيشگام جنبش تر قيخواهانه كشور را ، رهبر داد خواه داعيه زنان افغانستان را ، سازمانده نيرومند و خلاق انسجام زنان روشنگر را ، ستاره تا بناك و الگوى وطندوستى ، مردم دوستى و خرد وتدبير را ضايعه جبران نا پذير دانسته ، تسليت خودرا به دختر با افتخار و سر بلند ، صبور و مهربان داكتر صاحب ، جميله نا هيد خانم فقيد محمود بريالى ، اعضاى با افتخار خانواده داكتر صاحب ، به زنان وطندوست و روشفكر كشور ،به همه زنان ومادران كه براى داعيه زنان قد بلند كرده ، صدا سر داده و قلم از نيام كشيده اند ، به همه اعضاى جنبش روشنفكرى افغانستان ، به همه اعضاى حزب مردم افغا نستان ابراز ميدارد .


روان دوكتورس انا هيتا راتب زاد شاد و راه و آرما نهايش پر نور و جاويدانه باد !

 

توضیح صعود دولت اسلامی

 

انحلال ارتش عراق در سال ٢٠٠٣ ترسایی همچنین به معنی انحلال  ۴٠٠ هزار سرباز و پرسنل امنیتی بود. درعرض یک شب، پنتاگون بستر کامل سربازگیری را در اختیار ملیشیای افراطی قرار داد: یک «ارتش» از عراقی‌های بیکار که استفاده از اسلحه را می‌دانستند.

 

این نیروها از کجا می‌آیند؟  نقش کشورهای غربی در صعود آن چیست؟ حامیان دولت اسلامی چه کسانی هستند؟

رهبر آن کیست؟  ضربات هوایی امریکا چه نتیجه‌ای دارند؟

 

علیرغم ضربات هوایی ایالات متحده بر دولت اسلامی در شمال عراق، گروه به پیش ‌روی مستمر خود ادامه می‌دهد.

شاخه القاعده اکنون یک منطقه‌ به اندازه تقریباً بریتانیا را، از مرزهای ایران در شمال عراق، در امتداد حومه بغداد تا حلب دومین شهر سوریه کنترل می‌کند.

به گفته ریچارد دیرلاو، سرپرست سابق ام. آی. ۶، « این چیزها صرفاً خود بخود اتفاق نمی‌افتند.»

تاریخ مختصر دولت اسلامی
چیزی که امروز به دولت اسلامی معروف شده است در پی حمله ٢٠٠٣ بسرکرده گی ایالات متحده به عراق، زیر نام «جماعت التوحید و الجهاد» آغاز کرد. گروه سُنی که در ٢٠٠۴ ترسایی نام خود را به « القاعده در عراق» تغییر داد، از خلا امنیتی بوجود آمده توسط ایالات متحده و متحدین آن تغذیه نمود.

ایالات متحده در آن‌زمان بخاطر حراست شبانه‌ روزی از میدان‌های نفتی و بازگذاشتن مرزهای عراق برای هزاران رزمنده جهادی برای ورود به کشور مورد انتقاد شدید قرار گرفت. انحلال ارتش عراق توسط پنتاگون تنها نیرویی را که برای پاسخ ‌دادن به شورشیان مسلح به اندازه کافی با گستره جغرافیایی آشنا بود، از بین برد.

ویجای پرشاد، استاد روابط بین‌الملل در کالج ترینیتی می‌گوید: « زمانی که یک قدرت متجاوز ارتشی را نابود می‌کند، بازسازی آن بسیار دشوار است.»

پراشاد می‌گوید از اینرو ارتش عراق، علیرغم میلیاردها دلار کمک آمریکا، نتوانسته صعود صاعقه ‌وار داعش را متوقف کند.

تصرف موصل در جون امسال بویژه گویا بود. حدود ١۵٠٠ رزمنده داعش نیروی نظامی دولتی را که پانزده برابر آن بود درعرض چند روز از دومین شهرعراق متواری کردند.

بستر ایده‌آل عضوگیری برای القاعده
انحلال ارتش عراق در سال ٢٠٠٣ ارسای همچنین به معنی انحلال  ۴٠٠ هزار سرباز و پرسنل امنیتی بود. درعرض یک شب، پنتاگون بستر کامل سربازگیری را در اختیار ملیشیای افراطی قرار داد: یک «ارتش» از عراقی‌های بیکار که استفاده از اسلحه را می‌دانستند.

در میان آن‌ها افسران کارکشته‌ ای وجود داشت که سنی بودند، جامعه ‌ای که مورد توجه رژیم صدام بود. برخی ازآن‌ها به داعش پیوستند، و درحالی‌که به غیرنظامیان شیعه حمله می‌کردند با ایالات متحده می‌جنگند.

خشونت فرقه‌ ای که حاکم گردید، در فاصله ٢٠٠۴ ـ ٢٠٠۸، موجب کشته و زخمی شدن هزاران غیرنظامی عراقی شد.

فرقه‌گرایی نهادینه شده
ناظران معتقدند ماهیت فرقه‌گرایانه خشونت از طرح‌های ایالات متحده برای عراقِ پس از صدام ناشی می‌شود.

به گفته « گروه بحران بین‌المللی »، یک اتاق فکرمستقر در بروکسل، ایالات متحده [در عراق] یک نظام سیاسی « در امتدا خطوط قومی و فرقه‌ای ایجاد کرد». زینب صالح کارشناس امور عراق توضیح می‌دهد این «فرقه‌گرایی نهادینه شده » برای «صدای‌های سکولار، غیرحذفی» فضایی باقی نگذاشت.

به گفته صالح، استاد کالج هاورفورد، « نظام سیاسی جدید همچنین به ازخودبیگانگی جامعه سنی عراق منجر شد.» «گروه بحران» می‌گوید ایالات متحده از شیعیان و کردها حمایت کرد، و با سنی‌ها «بمثابه نماینده گان یک ساختار حکومتی سرکوبگر که لازم است منحل شود» برخورد نمود.

یک دیپلومات عراقی، که از نزدیک با امریکایی‌ها کار می‌کرد رویکرد را « استراتژی تفرقه بیانداز و حکومت کن که در تاریخ استعماری عراق بسیار آشنا است» نامید.

نتیجتاً، زنده گی درعراق بر محور اختلافات فرقه‌گرایانه و از خودبیگانگی سنی‌ها قابل پیش‌بینی شد.

تا سال ٢٠٠۶ ترسایی زمانی که « القاعده در عراق» نام خود را به  «دولت اسلامی در عراق»  تغییر داد، اکثریت سنی غرب عراق سرشار از گروه‌های شورشی بود.

« دولت اسلامی در عراق » که غیرقابل جلوگیری به‌ نظر می‌رسید، با حمله به غیرنظامیان شیعه و سربازان امریکایی شهرت یافت.

نزول « دولت اسلامی در عراق»
با این وجود، علیرغم پیروزی‌های اولیه، « دولت اسلامی در عراق » تا سال ٢٠٠۸ خود را در یک وضعیت « فوق‌العاده بحرانی» توصیف نمود و تا سال ٢٠١٠ عمدتاً مهار شد.

ایالات متحده که در ابتدا نتوانست « دولت اسلامی در عراق » را شکست دهد، تصمیم گرفت با رزمنده گان قبایل سنی برای سرکوب گروه‌های شورشی همکاری کند. رزمنده گان، معروف به « جنبش بیداری سنی » ابتدا از ایالات متحده و سپس از دولت مرکزی در بغداد معاش می‌گرفتند.

این حرکت در میان سنی‌ها به این امید دامن زد ؛  که آن‌ها ممکن است سهم منصفانه ‌ای درنظام جدید عراق داشته باشند، و نتیجتاً « دولت اسلامی درعراق» از متحدین مهمی محروم شد. در آن‌زمان، « دولت اسلامی درعراق» دربرابر قبایلی قرارگرفت که منطقه را خوب می‌شناختند.

حذف سنی‌ها
طولی نکشید که فرقه‌گرایی « نهادینه شده » درعراق پس از تجاوز، امیدهای جامعه سنی برای برخورد منصفانه را از بین برد.

نوری المالکی، نخست‌وزیر شیعه وقت عراق، نگران از افزایش حضور سنی‌ها در ارتش، بخش بزرگی از « جنبش بیداری » را منحل کرد، زیر وعده‌های قبلی خود برای ادغام رزمنده گان در ارتش زد.قوانین وضع‌شده  توسط ایالات متحده  پس ازتجاوز، توسط المالکی که در سال ٢٠٠ ترسایی قدرت را بدست گرفت، در جهت خنثا کردن مخالفین سیاسی از جمله رهبران سنی که به اندازه کافی  وفادار نبودند، بسط یافت.

علاوه براین‌ها، بازداشت محافظینی که برای رافع العیساوی سیاستمدار برجسته سنی کار می‌کردند در دسامبر ٢٠١٢ ، موجب اعتراضات مسالمت‌آمیز مردمی درمناطقی شد که سنی‌ها در آن اکثریت را دارند.

سرکوب اعتراضات توسط المالکی
اکثر معترضین مردم عادی بودند که خواهان بهبود شرایط زنده گی، کاروامنیت بودند. مقتدا الصدر رهبر محبوب ‌ترین جنبش شیعیان عراق، از اعتراضات حمایت کرد و رهبران قبایل گوناگون شیعه در همبسته گی به آن پیوستند.

اما پاسخ المالکی این بود که معترضین را « تروریست » و « تهدید فرقه‌ای » نسبت به شیعیان عراق بنامد. همان‌طور که احمد حبیب نویسنده عراقی می‌گوید در بستری که « فرقه شخص » به « ارز سیاسی » اصلی مبدل شده است، حرکت قابل پیش‌بینی بود. نیروهای امنیتی المالکی در پی حرف‌ وارد عمل شدند و بطرز خشونت‌ باری معترضین را در اپریل ٢٠١٣ ترسایی سرکوب کردند.

 

ظهور مجدد دولت اسلامی
خشونت دولت گروه‌های شورشی غیرفعال را سریعاً  از نو فعال کرد. همراه با اعتراضات، رهبران پیشین « بیداری» به « دولت اسلامی در عراق» و دیگر گروه‌های شورشی پیوستند.

المالکی اقدامات امنیتی سرکوبگرانه، از جمله بمباران غیرنظامیان را  در مناطق سنی تشدید نمود، و موجب شد بخش مهمی از جامعه سنی با « دولت اسلامی عراق » علیه دولت بغداد وارد معامله بشود.با یک ارتش ملی بهم‌ ریخته و حمایت مردمی از جانب جامعه ‌ای که ازیک دولت غیرپاسخگو و متجاوز به تنگ آمده است، صحنه برای تصرف غرب عراق توسط « دولت اسلامی عراق » آماده شد.

ارتباط سوری
یک شرط دیگر برای صعود « دولت اسلامی » کلیدی بود. به گفته پاتریک کاکبرن، خبرنگار مسایل خاورمیانه، « چیزی که عراق را بی‌ثبات کرد… تصرف شورش سوریه توسط جهادیون بود.»

زمانی‌که خیزش علیه بشار الاسد رییس ‌جمهور سوریه به‌ خشونت گرایید، « دولت اسلامی عراق » به آن کشور رفت، اپریل ٢٠١٣ نام خود را به « دولت اسلامی در عراق و شام » (داعش) تغییر داد و سرنگون کردن رییس‌جمهور سوریه را هدف خود اعلام کرد.

به گفته کاکبرن، گروه در حالی‌که در سوریه پیش‌ می‌رفت، با حمایت غیرقابل تصورغرب و متحدین عرب آن، سلاح‌های جدیدی را انباشت نمود و رزمنده گان تازه‌ای را جلب کرد.

ناتو و متحدین آن در منطقه خلیج که به شکست دشمن دیرین خود اسد  امید بسته بوند، رزمنده گان « دولت اسلامی » را در سوریه با کمک‌های مالی، آموزشی و تسلیحاتی مورد حمایت قرار دادند.

حمایتی که گروه در سوریه دریافت کرد مستقیماً به پیش‌روی در عراق ترجمه شد.

آینده « دولت اسلامی»
«دولت اسلامی در عراق و شام » در سال ٢٠١۴ به‌ محض تحکیم موضع خود در سوریه احساس کرد می‌تواند نام خود را به «خلافت اسلامی » تغییر دهد.

منطقه تحت کنترل آن امروز میدان‌های گاز و نفت را با حدود شش میلیون نفر جمعیت دربرمی‌گیرد، گرچه هزاران نفر از ترس فرار کرده‌اند. تاکنون هیچ نشانه ‌ای از عقب ‌نشینی گروه وجود ندارد.

به گفته چارلز لیستر از موسسه بروکینگز، در واقع، در مناطق تحت کنترل آن، « سازمان به نان، آب، و سوخت یارانه می‌دهد و همچنین بودجه حفظ و فعالیت خدمات عمومی اصلی را تامین می‌کند.»

مفسرین می‌گویند اگر «دولت اسلامی» خلافت خود را مستحکم نماید، نقشه خاورمیانه از زمانی که فرانسه و انگلستان آن‌ را در اوایل قرن بیستم با یک خط‌ کش تقسیم کردند، بزرگترین تغییر را تجریه خواهد کرد.

 

 

منبع: تله‌ سور
١۸اگست ٢٠١۴ترسایی

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱۴/۵ ـ ۰۴۰۹

عربستان سعودی: سرآغاز بکارگیری سیاست جدید

 

 در شرقیمانه رخدادهای سیاسی ـ نظامی سخت شتابانی درجریان است. رسانه های غرب خواننده گانشان را بیشتر با اثرات این سیاست ها مصروف ساخته واز دلیل های اصلی و اطلاعات ارزشمند درزمینه دست می گیرند . تارنمای بامداد پیوسته کوشیده است تا به این دلیل ها پرداخته و بررسی کارشناسان را برای خواننده گانش آماده و پیشکش نماید.درهمین راستا توجه تانرا به پژوهش ویکتور میخین در باره سیاست های نظامی و استراتیژیک عربستان سعودی جلب مینماییم. بامداد  

 

* ویکتور میخین

دگرگونی های دو سه سال اخیر که به گونه ی چشمگیری در منطقه خاورمیانه سر برون آورده ٬ سناریو و دسیسه های سیاسی کسانی است که خود را صاحبان تام الاختیار منطقه می دانند. در این راستا عربستان سعودی که حاکمان آن در این خواب ناخوشایند فرو رفته و در ‍پندار٬ خود را صاحبان جهان عرب می دانند ناگهان با چالش هایی از طرف برخی از کشورها و سازمان هایی نظیر سازمان «خلیفه نوظهور اسلام» (داعش) مواجه شده اند.

پادشاه سعودی آشکارا آغاز به اقدامات گوناگونی برای تقویت نفوذ و اقتدار دولت در کشور خود کرد. نخست از هر چیز٬ در برنامه خود مسئاله جانشینی را در نظر گرفت . از آنجا که پادشاهی سعودی دارای توانمندی هنگفتی از فروش نفت است٬ بخاطرسلسله مراتب وراثت در نظام شاهی دچار مشکلات بزرگی است که انتقال تو در توی قدرت را از برادر به برادر فراهم می سازد و این خود شامل سالمندان آن دودمان نیز برای تاج و تخت می شود. سلسله مراتبی که ازحکمرانی عبدالعزیز بن عبد الرحمن ابن فیصل السعود (متوفی در سال ۱۹۵۳) جریان داشته است.

در حال حاضر قرار بر این است تا ملک عبدالله بن عبدالعزیز السعود(۹۰ ساله)٬ ولیعهد سالمند٬ سلمان بن عبدالعزیز السعود(۷۹ ساله) شاهزاده ای که از مشکل سلامتی بی شماری در رنج است و تمایلی به فرمانروایی ندارد را جایگزین خود کند. در این میان ملک عبدالله برادر حرف شنو خود٬ شاهزاده موکرین(Mukrin)٬ را که ۶۹ سال دارد٬ بعنوان وارث دوم تاج و تخت منصوب کرده که این خود نوعی «جانشین» بی چون و چرا برای آینده حکمرانی آل سعود است. انتصاب شاهزاده موکرین همانگونه که در مطبوعات عرب به آن اشاره گردید بعنوان جانشین ٬ نه تنها برای تقویت ثبات رژیم٬ بلکه برای حفظ قدرت دردست خانواده آل سعود تاثیر گزاراست. موکرین آخرین فرزند پسر پادشاه است که بنا به نوشته روزنامه القدس العربی چاپ انگلیس : « حکم را نمی توان رد کرد». با استناد از گفته نزدیکان به دربارسعودی وی پس ازبرگزیده شدن به پادشاهی سومین پسر ملک عبدالله شاهزاده مطیب (Mutaib) را بعنوان ولیعهد خود برخواهد گزید٬ که آماده است بالاترین مقام را در دولت برعهده بگیرد.

پادشاه سعودی با توجه به شناسایی نقش مهمی که در آینده امور سیاسی کشور مورد لزوم است٬ شیوه رهبری را به گونه ای تغییر داد. خبرگزاری سعودی (The Saudi Press Agency) اعلام کرد که به فرمان سلطنتی٬ شاهزاده خالد بن بندر بن عبدالعزیز رییس به وزارت اطلاعات عمومی به مقام وزیر منتصب شده است. در ضمن٬ همانگونه در خبرگزاری سعودی گزارش شد٬ طبق فرمان شاه٬ شاهزاده خالد از شاهزاده بندر دستور میگیرد که٬ «مشاور و نماینده ویژه شاه» خواهد شد. این بیانیه پس از حمله جهادگران به عراق٬ اعلام تاسیس دولت «خلافت اسلامی» و دستور به مسلمانان جهان تا از رهبری خلافت اطاعت کنند٬ منتشر شد. پیشرفت جهادگرایان درعربستان سعودی با نگرانی دنبال میشود٬ بویژه با توجه به اینکه درمیان جهادگران٬ تعداد بسیار زیادی شهروند سعودی وجود دارد. خود پادشاه از جهادگرانی که درسوریه هستند٬ شدیدا انتقاد کرد٬ و به مقامات دستور داد تا « اقدامات لازم » بعمل آید که ازکشور پادشاهی نفت خیز حفاظت شود. این نگرانی ازرشد رو به افزایش این واقعیت است که جنبش جهادی ممکن است حتا گریبان خود عربستان سعودی را بگیرد.

 

اما حاکمان سعودی قلمرو پادشاهی را با مدرن ترین سلاح ها٬ با بالاترین اولویت٬ بسیار بیش از حدی که در تصور می گنجد٬ مجهز ساخته است. بنابراین٬ طبق موسسه مستقل بین المللی سویدنی(the Swedish independent international institute)٬ بودجه نظامی عربستان سعودی از ۳۱ میلیارد دلار امریکایی در سال ۲۰۰۶ به ۴۵ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۰ افزایش یافت. عربستان در سال ۲۰۱۲ ٬ پنجاه و دو و نیم (۵،۵۲) میلیارد دلار خرج هزینه نظامی کرده است. باید گفته شود که پادشاهی عربستان تنها کشورعربی است که بطور پیوسته در میان ده کشور برتر جهان با بودجه نظامی بسیار زیاد است. پویایی رشد مخارج نظامی در عربستان سعودی٬ که در واقع برای مدت طولانی از تظمین امنیت امریکا لذت برده٬ چشمگیر است. آمارهای ارایه شده توسط موسسه مستقل بین المللی سویدنی نشان میدهد که در حال حاضر قلمرو پادشاهی به مکان چهارم جهان (پس از امریکا٬ چین و روسیه)٬ با هزینه دفاعی ۶۷ میلیارد دلار٬ طبق ۲۵/۲ درصد مخارج دولت صعود کرده است.

در سال ۲۰۱۰ ٬ کشور پادشاهی عربی دستور خرید سلاح امریکایی برای مبلغ بسیار زیاد ۶۰ میلیارد دلار داد. تحت این معامله٬ همانگونه که توسط منابع اینترنتی دفاع آی کیو (Internet resource Defence IQ) گزارش شد٬ در سال ۲۰۱۱ ٬ امریکا به عربستان سعودی یک ناوگان هوایی جنگنده های فانتوم ۱۵( F-15 fighters ) به قیمت حدود ۳۰ میلیارد دلار فروخت. سعودی ها ۸۴ جنگنده جدید دریافت خواهند کرد٬ و ۷۰ فروند دیگر به روز رسانی(آپ دیت) میشوند. بر طبق این معامله٬ ریاض بعنوان دومین اپراتور، گرداننده بزرگ جنگنده های اف ۱۵ بعد از امریکا خواهد شد. مراسم گسترده تجارتی برای اولین جنگنده های اف-۱۵ اس ای(  F-15SA fighter )٬ تولید شده برای نیروی هوایی عربستان سعودی٬ در ۳۰ آواپریل ۲۰۱۳ برگزار شد.

علاوه بر این٬ عربستان سعودی ۲۰ هواپیمای حمل و نقل وسایل نظامی از نوع سوپر هرکولس اچ سی-۱۳۰ ج( HC-130J Super Hercules )٬ و ۵ هواپیمای سوخت گیری کی سی-۱۳۰ ج(KC-130J refueling aircraft)٬ ٬ و ۶۹ تانک آبراهام ام ۱ ای ۲(M1A2 Abrams battle tanks)٬ از امریکا خریداری نموده است. دستور خرید تانک های جنگی جدید٬ بخشی از برنامه دراز مدت برای نوسازی ناوگان زمینی قلمرو پادشاهی است. سعودی ها شروع به روز رسانی تانک های ام۱ ای۱( M1A1) و ام۱ ای۲ (  M1A2 ) به ام۱ ای۲ اس ( M1A2S  ) کرده اند که مناسب با آب و هوای بیابانی باشد. ارتقا  تانک های جنگی نیرومند باعث بهبود عملکرد و افزایش اثر بخش در میدان رزم در شرایط آب و هوای بیابانی می شود. در سال ۲۰۱۳  ترسایی ٬ وزارت دفاع عربستان سعودی همچنین دستور خرید موشک های ضد تانک سنگین بی جی ام-۷۱ تاو(     BGM-71 TOW) را به امریکا داد که ارزش این قرارداد٬ بیش از یک میلیارد دلار تخمین زده شده است.

 

در ۱۴ فبروری ۲۰۱۴ ٬ خبر دیگری مبنی بر خرید سلاح عربستان سعودی در مقیاس بزرگ شد: وسایل نقلیه زره پوش به مبلغ ۱۰ میلیارد دلار٬ با گزینه ای برای ۳ میلیارد دلار دیگر. در قرارداد تولید وسایل نقلیه زره پوش که بخش کانادایی شرکت امریکایی جنرال دینامیک برنده شد: سیستم زمینی جنرال دینامیک( GDLS )- کانادا. نوع تجهیزات اعلام نشد. این قرارداد برای ۱۴ سال است. وزیر تجارت خارجی کانادا٬ اد فاست ( Ed Fast ) گفت:

«این قرارداد بزرگترین قرارداد صادراتی در تاریخ این کشور است». نماینده رسمی شرکت جنرال دینامیک٬ کن یاماشیتا(  Ken Yamashita ) گفت که:« تحت قرارداد٬ شرکت حق افشای مقدار یا نوع وسایل نقلیه را ندارد٬ اما آنها نوع جدید وسایل نقلیه هستند٬ و اولین آنها در سال ۲۰۱۶ ترسایی بیرون میآید».

در این اوضاع سخت٬ به گارد ملی پادشاهی عربستان سعودی توجه خاصی داده شده٬ که به موازات ارتش سنتی٬ بعنوان وزنه تعادل به نیروی زمینی٬ کنترل شده توسط خانواده سلطنتی عمل میکند. این گارد ملی شامل اعضای قبیله سنتی حامی خاندان سعودی است. گارد ملی بیش از ۲۰۰۰۰۰ نفر است٬ که به قطعات پیاده نظام و مکانیزه٬ واحد های ویژه و پولیس تقسیم شده است.

گارد ملی در سال ۲۰۱۳ ترسایی  به یک وزارت تبدیل شد که دارای وظایف زیر است:

همکاری با وزارت امور داخلی در ترویج حفاظت از امنیت٬ مبارزه با تروریسم٬ و حفاظت از تاسیسات حیاتی در عربستان٬ و در صورت لزوم٬ حمایت از وزارت دفاع. لازم به یادآوریست که سلاح های جدید خریداری شده از خارج در درجه اول به گارد ملی عرضه میشود. ریاض به تازه گی٬ بدنبال حفاظت از خود در مرزهای دور٬ به فعالیت سرکش باندهای مزدور٬ حمایت از اسلامیست ها درسوریه و عراق٬ جایی که جنگ واقعی در استان انبار در جریانست٬ دامن زده است. سعودی ها در حال برنامه ریزی برای تشکیل یک ارتش کامل از مزدوران خارجی هستند٬ که بتوانند از آنها برای مقابله با دشمن در منطقه٬ در درجه اول در تجاوز علیه سوریه بکار گیرند. به همه ظواهر٬ وهمانطوریکه در مطبوعات عرب اشاره شد٬ سقوط دولت عراق در دستور کار روز است. اعتقاد بر این است که سعودی ها میخواهند توازن قوا را در منطقه بنفع بلوک سنی بطور کامل تغییر دهند٬ در نتیجه٬ در ساخت اهرمی از طریق مزدوران خود علیه سوریه و «حزب الله» در لبنان٬ و همچنین ایجاد یک دولت سنی در عراق٬ و در همان حال جایگزینی برای «خلافت اسلامی» هستند.

ریاض در تلاش برای آغاز مجدد سیاست خارجی و داخلی جدید خود٬ فعالانه با دولت فعلی امریکا همکاری میکند. وب سایت مخفیانه (ادوارد اسنودن- م) گزارش داد که آژانس امنیت ملی امریکا(ان اس ای)٬ علیرغم اظهارات وزارت امورخارجه در مورد نقض حقوق بشر درعربستان سعودی٬ همکاری جاسوسی با سعودی ها را بطور قابل ملاحظه ای گسترش داه است. با توجه به گسیل مخفی پیغام که توسط انتشارات( افشاگری های ادوارد اسنودن – م) بدست آمده٬ آژانس امنیت ملی امریکا « با ارایه تحلیل مستقیم وحمایت تکنیکی » در مسایل مربوط به «امنیت داخلی» به وزارت داخلی در ریاض برنامه ریزی داشته است. در همین زمان٬ همانگونه که انتشارات فاش ساخته است٬ وزارت امور خارجه امریکا گزارش داد که: « نمایندگان وزارت داخلی گاهی اوقات زندانیان و بازداشت شده گان را شکنجه و خشونت جسمی کرده اند». برطبق همین سند٬ شکل همکاری جدید با وزارت دفاع سعودی توسط آژانس امنیت ملی امریکا یک « دوره به روز رسانی» خوانده میشود. آن طوری که انتشارات اشاره کرد٬ آژانس امنیت ملی امریکا رابطه « سه جانبه » خود را با ریاض و داده های سیگ اینت (اطلاعات سیگنال٬ یا شناسایی الکترونیکی) گسترش داده است. یکی از اهداف برای این همکاری « کمک به مقامات سعودی در استفاده از سیگ اینت ( SIGINT ) برای رد یابی محل افراد داخلی جابجا شده و مورد علاقه متقابل(هر دو کشور) ذکر شده است».

اما روشن است هر عملی که سعودی و یا متحدان او برداشته اند٬ منطقه همچنان در سرازیری به هرج و مرج است و در آستانه یک جنگ بزرگ پس و پیش میرود. میلیتاریزه کردن پادشاهی٬ و درواقع کشورهای دیگر در منطقه٬ از نشانه های جدی جنگ قریب الوقوع منطقه ای است. ای پی چخوف( A.P. Chekhov ) در زمان خود نوشت:

«اگر دراولین قدم تفنگی بر دیوار آویزان است٬ سپس در قدم آخر باید شلیک کند». بنظر میرسد که قدم آخر در خاورمیانه زیاد دور نیست.

 

*  ویکتور میخین ( Viktor Mikhin ) عضو مکاتبه کننده اکادمی علوم طبیعی روسیه٬ به ویژه برای مجله اینترنتی «چشم انداز شرقی» New Eastern Outlook  است.

 

برگردان: نویدی

بامداد ـ سیاسی ـ ۱۴/۲ ـ ۰۶۰۹

کریمه، اوکرایین و آغاز جنگ جهانی دوم

هفتاد و پنج سال پیش اول سپتمبر، المان نازی به پولند حمله کرد و جنگ جهانی دوم سال‌های ۱۹۳۹ – ۱۹۴۵ شروع شد. بر اثر وحشتناک ترین جنگ در تاریخ بشریت ۵۵ الی ۵۷ میلیون نفرکشته شد و تا بحال هم تلفات جانی آن دقیقاً حساب نشده است. زنده گی تعداد بیشتری از مردم ویران شد و مرزها تغییر کردند و تصورات در باره خوبی و بدی عوض شد. در این جنگ ۶۲ کشور دارای ۸۰ درصد از جمعیت زمین شرکت کردند.

تاریخ کامل این فاجعه جهانی تا بحال هم نوشته نشده است ولی این امرانسان را به حیرت می‌اندازد که بلافاصله پس از پایان این جنگ بزرگ به مسخ کردن علت ها، جریان و پیامد های آن دست زدند. به وارونه نشان دادن و تحریف سهم کشور های جنگنده و به‌، به شک بردن اهمیت پیروزی بر نازیسم پرداختند و الان کار به توهین تلفات رسید.

دراین روز های در کشور های بالتیک و اوکرایین نظامیان لشکر های « اس اس » و یا فرزندان و نوه هایشان در برابر عموم رژه می روند. شبه نظامیان ملی گرای اوکرایین در زمان جنگ ۱۰۰ هزار پولندی در غرب اوکرایین نابود کرده و در کیف در محله «بابی یار» ۱۵۰ هزار یهودی، اوکرایینی و بلاروس را به توپ بستند. در حال حاضر ملی گرایان اوکرایین دارای مقام های بالا درحکومت اوکرایین بوده و اروپا این حقیقت را اصلاً نادیده می گیرد.

دستاورد های اساسی در تار و مار کردن نازی ها به « جبهه دوم » افتتاح شده در ۱۹۴۴ و سلاح هایامریکا و انگلیس نسبت داده می‌شود و امریکا ادعا می‌کند که بدون پیروزی های آن درمنطقه اقیانوس آرام  ، پیروزی در آن جنگ میسر نبود.

و در باره سهم متفقین در پیروزی باید گفت که تقسیم سهمیه ها در این جریان کار توهین آمیزی است: تعداد سربازان کشته شده ایتلاف ضد هیتلری در سال‌های جنگ بیش ازحد بالا است. ولی جا دارد به یاد بیاوریم که در سال‌های ۱۹۴۱ – ۱۹۴۵  ارتش سرخ در جبهه شرقی ۶۰۷ لشکر المان و متحدان آن را قلع و قمع کرد و در جبهه غربی و مدیترانه ۱۷۶ لشکر ارتش المان نابود شد.

پروفسور «رودولف پیخویا» مورخ معتبر روس می‌گوید که لازم است که درس‌های جنگ جهانی دوم را در به یاد داشته باشیم. او افزود: نبود درک پیامد ها و تمایل به حل مسایل آنی بدون تعمق از اینکه عملکرد دوم، سوم، و دهم چگونه باشد وحشتناک ترین چیز در تاریخ جنگ جهانی دوم بود. از یک سو خودخواهی دولتی بود و از سوی دیگر فقدان خردمندی دولتی بود که به بروز فاجعه جنگ جهانی دوم منجر شد. این جنگ برای اروپا و کل جهان چنان پیامد های عظیمی داشت که حالا هم احساس می شود.

به گفته پیخویا این جنگ چند علت داشت. ولی نباید فراموش شود که ابتدا انگلیس و فرانسه به المان اجازه دادند که از پیمان ورسای عدول کند و بعد براثر توافق مونشن چکوسلواکیا متحد خود را به خورد آن کشور دادند. این حوادث مدت‌ها پیش از پیمان مولوتف- ریبنتروپ رخ دادند که امروز رسانه‌های غربی دوست دارند در باره آن‌ها صحبت کنند.

درسال ۱۹۳۶ ترسایی هنگامی که موسولینی رهبر ایتالیای فاشیست و متحد نزدیک هیتلر اتیوپیا را به تصرف در آورد و وقتی که المان منطقه غیر نظامی راین و در ۱۹۳۸ اتریش را اشغال کرد هیچ پیمان مولوتف - ریبنتروپ در میان نبود.

کسانی که امروز پیوستن مجدد کریمه به روسیه در ۲۰۱۴ با اشغال اتریش از سوی المان در ۱۹۳۸ را مقایسه می‌کنند حقایق تاریخ را عمداً تحریف می کنند. ۱۲ ماه مارچ ۱۹۳۸ گروه ۳۰۰ هزار نفری المان به اتریش تجاوز کرد و ۱۳ مارچ اتریش خاک المان اعلام گردید و تنها ۱۳ اپریل هنگامی که هزاران اتریشی بازداشت و زندانی شده بودند در آن کشور همه‌ پرسی برگزار شد. روسیه یگان های خود را وارد کریمه نکرده بود. به حکم تاریخ روسیه در کریمه پایگاه دریایی دارد و در ۲۳ سال اخیر ۱۶ هزار ناوی و نظامی روسی مطابق قرارداد منعقده با اوکرایین در کریمه مستقرند. در طول چند قرن کریمه به روسیه تعلق داشت و اکثر اهالی این شبه جزیره روس هستند و روسیه را میهن خود می دانند، هنگامی که کریمه را به اوکرایین تحویل می‌دادند  کسی جویای عقیده ساکنان آن شبه جزیره نشده بود و هیچ همه‌ پرسی برگزار نشد و وقتی که در ماه مارچ ۲۰۱۴ همه‌ پرسی انجام شد معلوم گردید که بیش از ۹۰ درصد اهالی خواهان ورود این شبه جزیره به ترکیب روسیه هستند.

درس‌های جنگ جهانی دوم اهمیت دارد و ما باید آن‌ها را یاد داشته باشیم به این خاطر که برای اجرای وظایف آنی و رفع حوایج خودخواهانه دولتی ممکن نیست حقایق تاریخ را مسخ کرد.
ص ر

بامداد ـ سیاسی ـ ۱۴/۴ ـ ۰۴۰۹