گرامی باد آرمانهای جان باخته گان روز اول می
۱۸۸۶

علی رستمی
کارشناس امور فرهنگی و اجتماعی حزب مردم افغانستان
نظام سرمایداری برمبنای رشد وتکامل اقتصاد اجتماعی، در روند تاریخ بوجود آمده که جامعه را وارد مناسبات تولیدی جدید ،استوار بر استثمار فرد از فرد کرده است. جامعه نوین سرمایداری ازدرون جامعه کهنه فیودالی رشد و تبارزکرده، که نه تنها طبقات را ازبین نبرده است، بلکه شرایط جدید را بربنیاد جور وستم واشکال جدید مبارزه را جانشین اشکال وشرایط کهنه ساخته است. نظام بورژوازی ، طبقه ثروتمند و دارای وسایل تولید اجتماعی میباشد، و ازخرید نیروی جسمی طبقه زحمتکش مزدبگیر« طبقه کارگر» که ازخود هیچ گونه ابزارو وسایل تولید ندارد،اما درتولید سهم فعال دارند، بالای جامعه حاکمیت کرده و تولیدات را تصاحب خود مینماید. بر شالوده شرایط فوق، طبقات ستمگر وستمکش که با یکدیگر درتضاد دایمی در جریان مناسبات تولیدی قرارمیکیرند، به وجود میاید. این تضاد با مبارزه ای ستم کشان الی فنای طبقه ستمگر سرمایداری تا ایجاد جامعه مشترک طبقاتی فاقد استثمار فرد ازفرد، ادامه دارد. این نیروی ستمکش که عبارت از« پرولتاریای صنعتی » میباشد، به گورکن نظام سرمایداری تبدیل میشود. چنانکه در « مانیفست » طبقه کارگرآمده است: « شرط اساسی برای هستی و سلطه ای طبقه بورژوا تکوین و افزایش سرمایه است؛ شرط وجودی سرمایه ـ کارمزدوری است. پیشرفت صنعت، که بورژوازی مشوق ناگزیر آن است، ترکیب انقلابی کارگران را به علت گردهم آمدنشان، جایگزین پراگنده کی شان به دلیل رقابت، میکند. بنابراین ، تکامل صنعت مدرن، همان بنیادی را که بورژوازی براساس آن تولید میکند و محصولات را به تصاحب خود درمیاورد از زیر پایش فرومیپاشد و بدین ترتیب، آنچه بورژوازی بیش ازهمه به وجود میاورد گورکن خویشتن است.»
جامعه سرمایداری که با پول و زورنظامی درجهان امروز، توسعه وگسترش یافته است به ساده گی نمی شود که ازمیان رفت. بلکه با رشد اگاهی طبقاتی « پرولتاریای صنعتی جهانی » و مبارزه پیکیرمشترک انان امکان پذیرخواهد بود، تا خویشتن را یکجا با سایراقشار زحمتکش دنیا از قید ظلم واستبداد نیروهای زور و سرمایه ، رهایی دهند. به گفته کارل مارکس:« رهایی طبقه کارگربه نیروی خود طبقه کارگر موفق میشود ». برای این منطور پرولتاریای کشورهای محتلف جهان، برای مبارزه اگاهانه طبقاتی اتحادیه های صنفی رابرای تشکل جمعی خود بوجود آورده ،تا مشترکاً علیه نظام جهانی سرمایداری برای بدست آوردن اهداف خویش مبارزه نمایند.
به گفته فریدریش انگلس که :« شرایط طبقه کارگردرهمه ای جهان ، تحت تاثیر پیشرفت سرمایداری است و پرولتاریا را محبور میسازد به همان سرعتی که زنده گی او دراین پهنه ای تاریخی به منصه ظهورمی رسد ، به سوی اتحاد نیروهای خود در یک مقیاس بین المللی گام بردارد وهیچ چیزی نمیتواند جلو نیروهای متحد بین المللی جامعه ای بورژوازی را بگیرد، جز نیروهای متحد بین المللی کارگر.انگیزه ای خود انگیخته ای پرولتاریا به سوی اتحاد ومشترک بین المللی نتیجه عوامل سیاسی واقتصادی است.» این امر را کارگران جهان درتمام انقلابات جهانی و برای خواست های صنفی خویش درعمل تبارز داده و برای منافع همدیگر الی سرحد جوخه های دار وحبس های دایمی زنده گی و جان های شیرین خود را نثارنموده اند.بدین منظور ، اول می را روز « همبستگی بین المللی طبقه کارگر» در جهان میشناسند.
اول ماه می مصادف است به روز « همبسته گی طبقه کارگر» که درسال ۱۸۸۹ ترسایی در دوهمین کنگره انترناسیونالیزم کارگری ، نامگذاری شده است. این روزبه یاد وگرامیداشت کارگران شهر شیکاگو که درروز اول ماه می سال ۱۸۸۶ ترسایی برای اعاده حقوق خویش مبنی بر تقلیل ساعات کار به هشت ساعت درروز ، اعتصاب عمومی را اعلام کردند، میباشد. دراین روز تاریخی چهل هزارکارگراز محلات مختلف ، کار خود را ترک گفته با اعضای خانواده های خویش به خیابان ها آمدند.
در روز بعدی، دوم می ۶ هزار کارگر فابریکه ماشین الات، میتنگی بزرگی را در همین شهر برگذار کردند واین عمل کارگران خشم روسای فابریکه ها برآورده و کارگران اعتصاب کننده را از وظایف شان اخراج وبه عوض شان افراد معامله گر وسازش کاراعتصاب شکن را تعین نمودند. درنتیجه برخورد کارگران برکنارشده واعتصاب شکن و مداخله پولیس ، شش تن کشته و پنجصد تن زخمی شدند. پولیس با دسیسه به محل اعتصاب درمیان کارگران بمبی را نفجارداده وبا این بهانه نیروهای خون آشام نظام سرمایداری پولیس که انفجار بمب را سازمان داده بود، درتجمع کارگران حمله برده و رهبران آنها را دستگیرنمودند. دراین دستگیر ی هشت تن از رهبران آنان که عبارت از: پارسونیز، اسپایز، فیلدن، فیشر، شواب ، نی بی،لینگ، و انجل میباشند، به نام محرکین اصلی و قتل اگاهانه محکمه گردید. از جمله رهبران دستگیر شده هریک : اسپایز،پارسونر، انجل، فیشرو لینگ با محکمه نمایشی وتوطیه آمیز محکوم به مرگ شده وبه تاریخ چهارده نوامبر سال ۱۸۸۷، حکم اعدام بالایشان اجرا کردید. یک تن دیگر بنام« لینگ» با اگاهی اعدام رفقای همرزمش درزندان خودکشی نمود و متباقی به حبس ابدی محکوم شداند.
در روز اعدام به تاریخ چهاده نوامبر سال ۱۸۸۷ ترسایی زمانیکه محکومین اعدام را به سوی جوغه دار انتقال میدادند ، اسپایز در نزدیکی جوغه دار با صدای بلند میگفت که: « یک روز میرسد که سکوت ما قویتر از صدایی باشد که شما امروز حفه اش میکنین...» . وی ادامه میدهد که: « ای مردهای امریکا، اجازه میدهید حرفم را بزنم؟ قوماندان ماتسن، بگذار حرف بزنم! بگذار خلق صدایم را بشنود! و بعداً زیر پایش خالی شد!.»
اعدام ظالمانه که براساس توطیه حاکمیت نطام سرمایداری بالای کارگران پیچاره ومظلوم صورت گرفت ، موجب خشم و نفرین کارگران جهان قرارگرفت. به همین سبب بودکه ، کنگره انترسیونال دوم پرولتری درسال ۱۸۸۹ روز اول می را بنام « روزجهانی کارگر» نامگذاری کرد.در جریان خاک سپاری اعدام شده گان هزارها تن ازکارگران شرکت ورزیده بودند و دراثنای خاک سپاری کارگران بخشی از سرورد انترناسیونال کارگری را دراین روز می خواندند:« بیبینید ما راهپیمایی میکنیم ، ظالمین اکنون مثل بید می لرزند.»
امروز ما شاهد احتراز مردم جهان ازاجرای پلان های ضد انسانی نظام سرمایه مبنی برسیاست های « ریاضتی» و قوانین ظالمانه درکشورهای که به بحران وضعف اقتصادی قرار دارند میباشیم . این اقدامات در نقاط مختلف جهان با تظاهرات خیابانی تا سرحد خشونت با نیروهای پولیس وکشتار و زخمی شدن مردم انجام شده است. تشکل جنبش های توده ای زیرنام جنبش ۹۹ فیصد ، که حمایت وپشتبانی خود را از ۹۹ فیصد مردم جهان که درفقر زنده گی دارند، علیه ۰٬۱ فیصد مردمیکه مقدار ۱۴۸ تریلیون دالر را در اختیار دارد ، ناشی از انزجار عمیق آنها ازسیاست های نظام مالی و نیولیبرالیزم درجهان میباشد.همچنان جنبش وال ستریت امریکا و جنبش توده های اروپا علیه نظام مالی اتحادیه اروپا همه ساله با رهپیمایی وتظاهرات خیابانی آواز وناله، صدها میلیونها انسان زحمتکش تهی دست رابه گوش رهبران نظام زور وسرمایه میرسانند.نظر به امار و ارقام داده شده از جانب سازمانهای مدنی در جهان هر روز فقیر فقیرتر وثروتمند ثروتمندتر شده اند.
طوریکه درمانیقست طبقه کارگران جهان امده است:« تاریخ کلیه جامعه هایی که تاکنون وجود داشته،تاریخ مبارزه ای طبقاتی است.»
بامداد ـ سیاسی ـ ۱۵/۳ـ ۳۰۰۴
روسیه رسماً وارد اتحادیه ذخایر پولی کشورهای بریکس شد

دوما، پارلمان روسیه ۲۴ اپریل ، قراردادی در باره ایجاد اتحادیه ذخایر پولی کشورهای بریکس را تصویب کرد که مکانیزم کمک های متقابل میان برزیل، روسیه، هند، چین و اقریقای جنوبی است و همراه با بانک توسعه در جون سال گذشته ترسایی در نتیجه نشست سران در برزیل تشکیل شد.
الان روسیه رهبری بریکس را عهده دار شده و طرف مشوق آهنگ کار تمام عیار این اتحادیه است. روسیه از میان ۵ کشورعضو اولین کشوری شد که قرارداد ایجاد بانک توسعه بریکس را در ۹ مارچ به تصویب رساند ؛و امروز روسیه قرارداد پنج جانبه درباره اتحادیه ذخایر پولی کشورهای عضو را امضا کرد.
روسیه با تصویب این سند تعهدات خود را تایید کرده و سهمیه ۱۸ میلیارد دلاری را به آن اتحادیه خواهد پرداخت. هند و برزیل هر دوهمین مبلغ را حواله کرده و سهمیه آفریقای جنوبی ۵ میلیارد و چین ۴۱ میلیارد است.
ایجاد این مکانیزم منعکس کننده نیت کشورهای بریکس به معرفی خود در سامانه پولی بین المللی بطورجدید است. به عقیده یاکوف برگر اقتصاد دان روسی تاسیس این اتحادیه چارچوب استفاده از دالردر معاملات در حوزه بریکس را تنگ خواهد کرد. برگر گفت:
این گرایشی است اجتناب ناپذیر. دالر نباید چنان جایگاهی که الان دارد؛ را در فهرست ارزها اشغال کند. جای دالر باید مطابق تغییر ارزش آن در صحنه جهانی بطور چشمگیر عوض شود.
در حال حاضر روند عینی تجدید سامانه پولی جهانی مشاهده می شود، از جمله به حساب بلند شدن لیست ارزهایی که می توانند پول جهانی محسوب شوند. در باره یوان می توان گفت که چین واحد پولی خود را پیش می برد هر چند که ارز چینی از پول های قابل تبدیل نیست ولی یوان در چارچوب بریکس مانند دیگر واحد های پولی می توانند بعنوان ارز ذخیره به پیش حرکت کنند.
اتحادیه پولی بریکس در صورت بروز مسایل پولی کشورهای عضو از بانک های مرکزیشان حمایت خواهد کرد. این اتحادیه به برنامه های کمک رسانی صندوق بین المللی پول و سازمان های ملی آن مانند صندوق ذخیره امریکای لاتین و اتحادیه پایاپای آسیا (چیانگ مای) شباهت دارد.
استفاده از پول بریکس از بسیاری لحاظ شبیه کاربرد توافقات اسوآپ در چارچوب آسیان و اتحادیه پایاپای آسیا است. ولی شرکت طرف ها، مساوی بزرگی کشور است. در بریکس گرفتن پول بسته به سهمیه آن در اتحادیه پولی است و برای چین برابر نیم درصد سهمیه آن و برای روسیه، هند و برزیل یک درصد و برای جمهوری آفریقای جنوبی دو درصد را تشکیل می دهد.
هدف اساسی اتحادیه پولی بریکس تشریک مساعی در جهت پیشرفت مطمین و باثبات است. بانک توسعه بریکس همین هدف را دنبال می کند. تشویق همکاری های پولی چند جانبه در قالب این فورمات از اولویت های کلیدی صدارت روسیه در بریکس در سال های ۲۰۱۵ ـ ۲۰۱۶ ترسایی است./ اسپوتنیک
بامداد ـ اقتصادی ـ ۲/ ۱۵ـ ۲۷۰۴

جامعه افغانستان کنونی در آبستن گذار اجتماعی و فکری

بصیر دهزاد
کارشناس امور فرهنګی و حقوقی حزب مردم افغانستان
( قسمت چهارم )
نویسنده در قسمت قبلی بحث خود را بیشتر بر جامعه اسلامی افغانستان و توضیحی بر جهش های خود جوش تحول طلب و تفاوت اشکار میان دو گروه متمرکز ساخت که یکی در حفظ وبقای جهل و تاریکی قرار دارند و از اسلام میخواهند یک چهره خشن و آمیخته با پدیده های خرافاتی مانند فالبینی، جادوگری و غیب گویی را به نمایش گذارند و گروه دیگر صاحبان فصاحت و بلاغت اسلامی در وجود تحصیلکرده ها و جوانان دانشگاهی اند که آنها متوانند اهداف اسلامی و انسانی شان را با جهش های خود جوش ترقی خواه و روشنگرگره زنند.
در حقیقت تفاوت های فاحش میان مسلمانان صاحب دانش، بلاغت و فصاحت که در صف دفاع از تغیر و تحول قرار دارند و تیکه داران دین که با روش های محافظه کارانه در برابر جنایات خموشی اختیار نموده لب از لب تکان نمیدهند، وجود دارند.
کدام تفاوتها؟
یکی جنایات را که در شریط خونبار،عدم حاکمیت قانون و موجودیت دستگاه آمیخته با فساد به عنوان جرم قتل، بی ناموسی، تجاوز ، اختطاف ، تهدید، توهین در محضر عام هم از دیدگاه اسلامی و نصوص کتاب الهی حرام دانسته محکوم میکند و جرم و ارتکاب آنرا از دیدگاه عصر متمدن عامل ضرر به نظم عامه و ضرر شخص میداند و تعقیب عدلی را از مجرای عدلی و قضائی ضروری میداند ولی گروه دیگر نه تنها از بررسی و تفسیر دینی مسایل عاجز است بلکه خود را تنها به روایات گذشته متکی دانسته و از یک حکم قطعی و شجاعت بیان خود را کنار میکشد و قتل کفر ، جهاد در برابر دولت و .... آغاز و انجام موعظه های روزانه شان در محلات عام و مساجد است.
بین این دو گروه تفاوت در موضعگیری و برخورد با خرافات و جادوگری و فالبینی وجود دارد. یکی آنرا حرام و غیر اسلامی دانسته و لی تعداد دیگر خود در پهلوی مصروفیت شان بحیث امام و یا عالم دین، به این اعمال خرافی مشغول اند و حتا خود را ناجی امراض غیر قابل علاج، حل مشکلات و بندش های زنده گی اجتماعی ، خانواده گی و فردی میدانند.
یکی برای مسلمانان تنها ترس و وهم از آتش را هوشدار میدهد و انتخاب کنج خانه و عبادت شباروزی را توصیه میکند و دیگری عبادت ، خدمت به خلق الله، زنده گی و آمیزش نیک با مردمان ، حرمت و احترام به دیگران، اخلاق شایسته در روابط فعال اجتماعی، حق و عدالت و همه مسوولیت های دینی و دنیوی که انسان مسلمان از آنها اجر و ثواب بیشتر آخرت بدست میآورد ، را مشورت میدهد.
چند مثال جالب:
خانمی با اثر بیماری سرطان خبیثه که از درد فغان وناله میکشد و هر لحظه در انتظار مرگ است. معمولاٌ و ضرورتاٌ در تمام شفاخانه ها برای این مریض ها امپول های تسکین دهنده ( مورفین) تزریق میکنند تا مریض درد را احساس نکند؛ ولی یکی از مولوی های مشهور اجازه ترزیق مسکن به این مریض را نمیدهد که گویا این به حساب گناه مریض محاسبه میشود. مریض مظلومانه میخواهد از درد بمیرد ولی داکتر موظف که علم طب خوانده است؟ به حرف این ملا گوش میدهد و از ترزیق مسکن درد اباً میورزد.
در عربستان سعودی در نتیجه سوختن یک منزل تنها زنان در آتش سوختند زیرا مردان خود را نجات دادند ولی زنان بدون حجاب و با سرهای لچ حق بیرون شدن نداشتند.
در یکی از مدرسه های اسلامی دختران در شهر کندوز درس یک عالم دین! که برای دختران درس شریعت میدهد چنین است: « دختران جوان اگر با مردان زنا میکنند، در صورت که هنوز مجرد باشند، تنها حکم دره بالای شان تطبیق میشود ولی اگر شوهر دار باشد حکم قتل اسلامی یعنی سنگسار تطبیق میگردد...» ، « در کشور های کافر غربی فرزندان والدین شان را که پیر و سالخورده میشوند به زنبیل انداخته به خانه های پیران گزلگ شان میکنند! ». ملای دیگر در اوج احساسات قصه بول نوشیدن یک بول عطر آگین را توسط یک مسلمان میکند و فق فق میگرید.
دیگر روایت از این میکند که اگر زن کسی در تلویزیون ظاهر گردد و یا با مرد نامحرم عکس بگیرد، در روز آخرت شوهر اش در جمله دیوس ها حساب میشود.
آنهای که زمانی رادیو را صندوق شیطان ( رادیو خر در جوال است ، این خر در جوال زمانی پیدا میشود که قیامت نزدیک شود..) میدانستند؛ خود بعداٌ رادیو خریدند، تلویزیون را که چهره انسان در آن نمایش داده میشود آله شیطانی و حرام میدانستند، بعداٌ خود تلویزون خریدند و با دیدن برنامه ها آغاز نمودند. جوانان نسل جدید ، نسل فیسبوکی قلمداد شدند و گفته شد که آنها از طریق انترنت به فحشا و فساد سوق میابند. حالا بیشترین از این گروه صاحبان انترنت در تیلفون های دستی اند.
در اینجا باید مرتبط با مثال های فوق سوالات زیر را مطرح ساخت:
آیا برای دختران جوان برای درس های اخلاقی و آداب اجتماعی و کسب شخصیت سالم در کتاب های دینی و به خصوص کتاب اسمانی مطالب دیگر کافی وجود ندارند؟
آیا نوشیدن بول « عطر آگین » میتواند موضوع مهم برای یک موعظه نماز جمعه باشد؟ آیا هدف و ضرورت نماز جمعه در یک مسجد جامع در این چنین روایات نهفته است یا مطالب دیگری مربوط به خیر و شر و روابط خیر خواهانه اجتماعی مسائل مهمتر برای موعظه ملا امام باشد؟
آیا در زمان نشاٌت دین اسلام گرفتن عکس ( فوتو) کشف شده بود و رواج داشت تا زن در پهلوی مرد نامحرم عکس گیرد؟
آیا این حلقه در تعریف دادن رادیو و تلویزیون و انترنت در آن سالها در اشتباه بودند و یا همه مکر و حیله بودند.
این چنین سوالات جواب میخواهند و علمای صاحب بلاغت باید در چنین مسایل موضع مشخص اسلامی خود را روشن سازند.
قابل بیان است که یکی از عوامل اصلی دیگرعقب مانده گی که درطول تاریخ افغانستان موانع عملی را در رشد و انکشاف کلتور متناسب با عصر قویاٌ ایجاد نموده است ، قوی نگهداشتن همین گروه دومی است که در خدمت دولت های غیر عادل و برای بقای سلاطین مکار قرار داشتند که با به خدمت گرفتن دین توسط همین گروه جهل و تاریکی را بر ملت تحمیل و از روان پاک و خوش باور مردم سواستفاده کرده اند. ما از نمونه های مانند ملای لنگ و این مولوی های درباری کم نداشته ایم که برای سرکوب ترقی خواهان و تحول طلبان به ساده گی فتوای « یاغی ، باغی، مباح الدم و واجب القتل » داده و جهاد با بی دینی وکفر را فرض عین قلمداد نموده اند.
جهت دیگر مساله در حفظ و تداوم رسوم و عنعنات کهنه و غیر پسندیده است که توسط این چنین گروه های به ظاهر اسلامی ولی در اصل در ضدیت با تنور و روشنگری و در تقابل با اصول صلح و سلم و زنده گی فعال و با عزت اجتماعی اسلامی « انسان عصر » تعمیع و تحمیل گردیده اند.که در روان مردمان مناطق که از زنده گی تغیر یافته شهری به دور بودند و در یک زنده گی بدوی قرار داشتند و دارند، زهر پاشی در برابر تغیر و پذیرش آن مقاومت نموده اند.
خواننده محترم ممکن متوجه شده باشند که توسط این حلقات تاریک بین حتا بسیاری از سنت های کهنه اجتماعی که با عصر کنونی هیچگاهی مطابقت نمیتوانند داشته باشند و در طول زمان خود به خود باید با سنت های جدید تعویض میگردیدند، توسط این گروه ها رنگ اسلامی داده شده و بقای آن حفظ گردیده است. ما مثال های زیادی از رسوم و عنعنات قبیلوی داریم که حتا
تعداد از آنها بطور مثال با عث مصوونیت یک مجرم مرتکب قتل در همان منطقه میشود. مثلاٌ در بعضی از مناطق کشور ما به عوض که مجرم بر اساس قوانین جزائی و از طریق یک پروسه عدلی و قضائی مجازات گردد، قضیه بر اساس عنعنه « بد » و یا « تور و سپین » با موجودیت علمای دین و بزرگان محل حل و فصل میگردد و همین گونه قضایا با یک دعای « عالم دین یا مولوی محل » ختم میگردد، در حالیکه مجازات یک جانی از دیدگاه دینی چنین نیست. در این مناطق در تلافی یا جبران خساره یک قتل ، یک دختر به « بد » داده میشود. در حالیکه مصوونیت قاتل یک جرم و به بد دادن یک دختر جوان خلاف اراده اش و مبدله اش به عوض تاوان مادی ؛ یک جرم دیگر است و از دیدگاه حقوقی مشروعیت ندارد. ما تا کنون هیچگاهی از زبان چنین « علمای دین » نشنیده ایم که یک فتوای اسلامی را در مردود ساختن چنین رسوم و عنعنات کهنه و بدوی ارایه بدارند.
نویسنده در این مبحث خیلی ها مهم ؛ برای جامعه افغانی ما ، بدین عقیده است که ما جامعه اسلامی داریم و خفظ اسلامی بودن اش با سلطه این گروه ها نه تنها کارا نیست بلکه با ایده های جالب و بعضاٌ یا خشن « همیشه با ارعاب و بوی خون » و یا مضحک و خندآور شان چهره حق خواهانه، عدالت پسندانه، خیر سعادت و نیک خواهانه ، عاطفی ، رحم ، عفو بخشش طلبانه ، انسان دوستانه ( خلق الله) و صلح خواهانه اسلام را رو میپوشانند. آنان اند که امروز فقط سر بریدن، قطع اعضای وجود، کشتن بدون دلیل موجه ، کشتن اسیر و ده ها شیوه های خشن و ضد انسان و انسانیت را اساسات اسلامی قلمداد میکنند و خود میکشند و میکشند و بالاخره عطش و تشنه گی از کشتن مسلمانان را توسط شان پایانی نیست.
نویسنده بدبن عقیده است که حلقه منور و صاحب بلاغت و دانش اسلامی باید در شرایط کنونی مباحث و مناظرات جدید را در تفسیر و تعریف دقیق نصوص کتاب آسمانی ما و انطباق جایز آن را در شرایط عصر کنونی ، باز نمایند. تا با جنبش بپاخاسته جدید که تغیر طلب است ولی دین ستیز نیست، روشنگر و منورانه است، ولی تاریک بین و جهل پرور نیست، انساندوستانه و حق و عدالت طلبانه است، ولی خشن و عقده مندانه نیست، هم گام و هم عمل گردند و این جهش را بطرف جنبش های سازمان یافته ترقی خواه و ملی ، عدالت خواه ، بشر منشانه تبدیل نموده همه در یک خط عملی یگانه قرار گیرند.
برای خواننده ارجمند باید این مساٌله روشن باشد که در اینجا هدف نویسنده موشگافی به کدام هدف دیگر از اساسات مقدس اسلامی نیست بلکه آن واقعیت های تلخ اند که بعضاٌ مسائل دینی یا به شکل کومیک بیان میگردند و یا یک چهره خشن، تعصب، یک دین به نمایش گذاشته میشود و من فکر میکنم جایگاه بزرگ دین و معتقدات اسلامی نزد همین نیروی ترقی و تحول طلب که به ناحق به دین ستیزی محکوم میشوند، بدون شک محترمانه تر عزتمندانه تر از آنها است.
نویسنده در جمع بندی زیر در یک خلاصه میخواهد بیان نماید که اهداف جهش خود جوش ترقی و تحول طلب در ضدیت با اساسات اسلام و معتقدات مذهبی ملت متدین ما نیست بلکه:
آزادی های مدنی و ارزش های قانون اساسی هیچگاهی در تناقض با دین و معتقدات پسندیده مردم کشور ما نیست، باید نسل جوان و با دینانت از موسسات تحصیلی دینی داخل کشور تا مردمان با دیانت ما خود و خواست های خود را در خواست ها و اهداف جهش های خود خوش در یابند و گره بزنند.
باید مسلمانان به خصوص حلقه جوان و دانشگاهی در برابر عوامل که از دین و اعتقادات دینی شان یک چهره خشن به مردم ارایه میگردد و دین و اعتقاد شان را به قصه ها و داستان های خنده آور به اهانت مواجه میسازند ، موقعت شجاعانه و تعقل اندیشانه را اختیار نمایند.
جامعه را علاوه بر محتوا و اساسات دینی باید از دریچه رشد و تکامل عصر کنونی نیز دید و مساٌله ارائه چهره دین را منطبق به عصر کنونی در معرض جر و بحث دینی باید قرار داد.
در نهایت دفاع از ارزش های قانون اساسی و جامعه مدنی در یک روند اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی بنیاد های اصلی و ضروری برای صلح ، ثبات و ایجاد یک دولت قوی، امنیت ترقی ملی در شرایط حساس کنونی حایز اهمیت بزرگ میباشد. مصوون شدن و تطبیق این ارزش ها، مصوونیت رشد و تکامل جامعه ما در تمام ابعاد وسیع آن میتواند باشد.
....ادامه دارد.
بامداد ـ سیاسی ـ ۱۵/۳ـ ۲۶۰۴
چهار دهه است که افغانستان مورد تهاجم و حملات نیروهای بدسگال ارتجاعی سیاه پاکستانی قرار دارد

علی رستمی
کارشناس امور فرهنگی و اجتماعی حزب مردم افغانستان
کشور ما افغانستان بعد از کودتای 26 سرطان سال 1352 خورشیدی ،که منجر به سرنگونی نظام بوسیده شاهی محمد ظاهر شاه ، توسط پسر کاکایش محمد داوود کردید، داخل رویداد ای نوین ومترقی به سطح ملی وجهانی شد. با اعلام خط مشی سیاسی محمد داود که دارای اهداف مترقی ودموکراتیک بود، مورد پشتبانی نیروهای چپ دموکرات وملی از جمله حزب دموکراتیک خلق افغانستان قرارگرفت. امابرعکس ،این تغیرات واقدامات نوین سیاسی ،موردتائید نیروها سیاه ارتجاعی وبنیادگرا اسلامی قرارنگرفته وانرا خلاف اهداف برناموی وعقاید دینی خود دانسته ، قیامهای خوردکوچکی را درولایتها وولسوالیها تحت شعارهای دینی ومذهبی سازماندهی نمودند که عاملین انها توسط دولت وقت دستگیر ویاعده ای انها به پاکستان فرا ری شدند. این فراریان مورد استقبال وتشویق دولت پاکستان قرارگرفت، وزمینه بودوباش وفعالیتهای سیاسی انها راعلیه نطام جمهوریت محمد داود مساعد ساخته واز هیچ نوع کمکهای مادی و معنوی برایشان دریغ گذار نه شد. دولت پاکستان از بدوی پیدایش خودکه از جانب انگلیس بالای کشورهای منطقه تحمیل شد، اختلافات مرزی با افغانستان دارد، بناعن با استفاده ازجوسیاسی جدید،میخواست تا باوارد کردن فشارسیاسی توسط نیروهاعقب گرا، جمهوری محمد داوود راسرنگون واهداف خودرا عملی نماید. این احزاب عبارت از حزب اسلامی بسرکردگی گلبدین حکمتیار و جمعیت اسلامی بسرکردگی استاد برهان الدین ربانی واحمد شاه مسعود وغیره گروهای دینی بوداند. این احزاب فعالیتهای تبلیغی وترویجی رااز طریق وسایل اطلاعات جمعی که دولت پاکستان به اختیارشان قرار داده بود ،شروع نموداند وبوسیله ان جماعتهای مردم رابه قیام مسلحانه وفعالیتهای تخریبی وتروریستی علیه دولت سازماندهی وتشویق مینموداند. باتغیر خطمشی سیاسی دولت محمد داوود وزد وبندهای خصمانه ان علیه نیروهای دموکراتیک خلق افغانستان وبه شهادت رساندن شاد روان میراکبر خیبر توسط نیروهای سیاه ارتجاعی با تبانی نیروهای راستگرای حکومت وقت ، زمینه ساز قیام مسلحانه توسط اعضای نظامی حزب دموکراتیک خلق افغانستان ،بتاریخ7ثور 1357شد. با این قیام حاکمیت محمد داوود سرنگون وحاکمیت به حزب دموکراتیک خلق افغانستان انتقال یافت. بعد ازپیروزی قیام 7ثور، برنامه های مترقی و ملی از جانب حزب دموکراتیک خلق افغانستان که به نفع اکثریت مردم بود،مورداجرا قرا گرفت. این تحولات بنیادی ومردمی ، برضد منافع طبقات اشراف فیودال و سیاستهای نظامهای سرمایداری و هم پیمانان پاکستان در راس امریکا بود . بر بنیادعوامل متذکره پاکستان یکجا با احزاب بنیادگرایی اسلامی که قبلن درانجا لانه کرده بودند، علیه دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان به توطئه وتبلیغات ضداهداف دولت دست یازیدند و رهبری دولت را تکفیر و"جهاد"را تحت نام دفاع از اسلام اعلام نمودند. دراین کشمکشهاوخصومتهای فکری وعقیدوی پاکستان، یکجا با احزاب اسلامی دررآس کشورهای غربی نقشی بزرگی را اجراکرده است. دولت نظامیگری پاکستان یکجا با کشورهای غربی ، تنظیمهای جهادی را، با کمکهای نظامی وپولی تقویه نموده، وبرای ترورومداخله نظامی برای ویرانی وکشتار انسانهای بی دفاع به افغانستان گسیل میداشتند. هدف انها سرنگونی نظام جمهوری دموکراتیک افغانستان وتشکیل نظام اسلامی تحت نظر پاکستان وشرکای ان بود؛تا اینکه با مداخلات مستقیم وغیرمستقیم پاکستان بوسیله تنظیمهای جهادی امنیت منطقه وادامه حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان به خطر مواجه شد، بلاخره برای جلوگیری از تجاوزات خارجی و حفظ وحاکمیت استقلال جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان ،بادرنظرداشت پیشنهادات وتقاضای مکرر دولت جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان برای ارسال کمکهای نظامی از دولت "اتحاد جماهیر اشتراکیه شوری " کرده بود ، دولت شوروی قطعات محدودی نظامی خودرا در 6جدی سال 1358 خورشیدی، به افغانستان ارسال نمود.
این امربهانه جدیدی برای تشدید مداخله ای مستقیم وغیر مستقیم از طریق مجهز ساختن تنظیمهای جهادی ،و سهم گیری اعضای القاعده از کشور های عربی با سلاحهای مدرن شد، که این گروها دسته دسته بعد ازاموزش نظامی توسط مربیان عربی ،امریکای وجنرالهای پاکستانی، برای ویرانی وکشتارجمعی مردم وحملات تروریستی بالای مکاتب ،ادارات دولتی واسید پاشی به جان دانش اموزان مکاتیب ودانشگاه ، ویران کردن پلها ،سرکها، مکاتیب ،مساجدوترور روحانیون،ملاها، ریش سفیدان، معلمین وغیره اقشار زحمتکش کشور ،ارسال میکردید.
بر علاوه پاکستان بااستفاده از پولهای کمکی کشورهای غربی به مجاهدین، کوشش کرد تاخودرا مجهزبه سلاح اتمی برای تهدید کشورهای منطقه بسازد . این کشوربمثابه پلی عبوری کشورهای غربی علیه افغانستان و اتحادشوروی سابق به حیث ژاندارم منطقه تبدیل شد. دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان بتاریخ14 می 1980اعلامیه ای را برای تامین امنیت وصلح سراسر ی خواهان مذاکره حل وفصل مسأله افغانستان وقطع مداخله ازخارج به شورای امنیت ملل متحدگردید. این پیشنهاد از جانب دولت پاکستان ودولتهای حامیان غربی شان رد کردیده وبه مداخلات خود ادامه دادند . تا اینکه باتغیرات سیاسی دردولت جمهوری افغانستان واتحادشوروی، قوتهای نظامی شوروی نظربه توافقنامه که بتاریخ 14 اپریل 1988در ژنیو میان وزرای خارجه افغانستان وپاکستان،اتحادشوروی وایالات متحده امریکا به امضارسید ، دوباره به کشور خود عودت نمود. بانهم مداخله وتجاوز به خاک افغانستان و کمکهای امریکا به پاکستان ومجاهدین قطع نه شده وبرعکس تشدید یافته وهر روز گروپهای تروریستی جدید، مجهز باسلاح مدرن به کشور اعزام میشدند. طوریکه درکتاب سرنوشت غم انگیز درافغانستان نوشته یک کارمند ملل متحد درافغانستان تحریر شده است که: "حکومت پاکستان هیچگاهی حاضر نشد تا ازموافقتی که در14 اپریل 1988 در ژنیو امضا کرده بود پیروی کند. بارنت روبین بوضاحت مینویسد که اهداف ضیاالحق رئیس جمهور پاکستان بوجودامدن یک افغانستان بیطرف نه بود بلکه اویک افغانستان وابسته وتحت کنترول پاکستان را می خواست .""
بنابراین زمامداران پاکستان ،هیچگونه نیت پاک برای صلح وپابندی مطابق توافقات امضاشده درکشورما نداشتند. خلاف تمام نورمهای قبول شده جامعه بین المللی و توافق امضاء شده ،لشکر کشی منظم نظامی را بااشتراک عساکرورهبری جنرالهای نظامی خودوبا کمک تنظیمهای جهادی ، در ولایت ننگرهار بالای نهادهای نظامی در اطراف شهر جلال اباد اغاز وبه پیشروی های خویش داخل این شهر ادامه داداند، اما بعدن به شکست ننگین تاریخی از جانب نیروهای قهرمان مسلح کشور مواجه شدند. تا اینکه حاکمیت بعد از استعفای داکتر نجیب الله شهید بطور صلح امیز به مجاهدین انتقال شد وحکومتداری خادمین پول وزر وسرمایه اغازشد. این دولت هم بعد از مدتی به اثراختلافات درونی میان هم، جنگهای تنظیمی را در شهر واطراف کابل اغاز کرده که به ویرانی وکشتار هزارها انسان ومهاجرت هزاران کابلی درکشورهای ایران وپاکستان کردید. این همه حوادث خونین وجنون امیز،ناشی از اختلافات میان تنظیمهای جهادی بود، وحاکمیت تنظیم سالاری به شکل "فیدرالی" در شهرها ولایت کشوربوجوامده بود که زمینه ساز عدم ثبات سیاسی وبی امنیتی درکشور شده بود؛ این وضع نابسامان داخلی عامل اساسی تشکیل دولت طالبان در افغانستان کردید. نظربه اعتراف شخصی بی نظیر بوتو صدراعظم وقت پاکستان گروهی طالبان مستقیمن باکمک مالی ومعنوی امریکا وانگلستان در پاکستان تشکیل کردیدو بعدن یکجا با عساکر وجنرالهای پاکستانی برای سرنگونی حکومت جنگ سالاران جهادی به افغانستان اعزام شدند. با رویکار امدن دولت طالبان پاکستانی ، دومین دوران سیاه ارتجاعی بعد از حکومت تنظیمهای جهادی درافغانستان شروع کردید. وکشور درقهقراهی علم ودانش وخرودورزی قرار گرفت ، اخرین میخ رابه تابوت علم ومعرفت دانش کوبیدند. زنان ودختران جوان از همه فعالیتهای جسمانی وفکری ممنوع کردیدند ؛این دوره بمثابه سیاهترین و ننگین ترین دوران تاریخی در کشور ما محسوب میشود. در جریان حاکمیت سیاه طالبان بود که حادثه 21 دسمبر2001 درایالت متحده امریکارخ داد که جهانرا یکباری دیگر متوجه افغانستان ساخت. امریکا وشرکای جهانی اش بخاطری دستگیری اسامه بن لادین رهبر گروه القاعده که در سازماندهی عمل تروریستی به برجهای مرکز تجارتی امریکا محکوم شده بود، به افغانستان لشکر کشی نموده که منجر به سرنگونی طالبان وبه قدرت رسیدن حکومت دست نشانده کنفرانس بن توسط غربیها در افغانستان به ریاست حامد کرزی کردید. بازهم کشورمااز دست همسایه ناخلف وبدسگال خود پاکستان ارام نه گرفته ،این بار طالب را باچهره خشم وزشت و حس انتقامجویی تمویل و تسلیح ساخته وبه افغا نستان اعزام کرد، که تا امروز به نامهای القاعده ،طالب و داعش در کشور ما فعالیتهای مسلحانه تروریستی بر ضد مردم ودولت داشته ،که هر روز صدها انسانهای بیگناه غیرنظامی را توسط عمل انتحاری بشهادت میرسانند. طالب نتها ضعیف نه شد، بلکه نسبت به گذشته صدها مرتبه از لحاظ نیروی بشری قویترشده وافراد جدید راکه تابعیت کشورهای مختلفی اسلامی را داشته اند، بعد ازفراغت اموزش نظامی ودینی ازمکاتیب طالبی ، توسط طیارات نظامی پاکستان به ولایتهای جنوب ،غرب و شمال کشور برای اهداف استراتیژیکی کشورهای همپیمانان غربی خود بدون اطلاع رهبران دولت جمهوری اسلامی افغانستان انتقال وجابجا نموده، تابا حملات تروریستی بالای افراد ملکی و نظامی امنیت منطقه را نارام ساخته وپلانهای تجاوزکارانه بعدی خویشرا در کشورهای همسایه افغانستان تحقق بخشند. کسانیکه به صفوف شان نه میپیوندند ویا کمکهای لازم را همراهی نمیکند، با فجیع ترین عمال ضدبشری سربرید ه وانهاراحلال وبه قتل میرسانند. کشتار 60 تن سربازان اردوی جمهوری اسلامی افغانستان(که ازجمله سی تن ان حلال وسربریده شد ه است) در ولسوالی ولایت بدخشان وهمچنان اجرای عمل انتحاری بتاریخ 18.4و2015 ترسایی در شهر جلال اباد که به کشته شدن هفتادتن زن ،مرد وطفل وصدتن زخمی وگروکان گرفتن سی تن از اهالی ولایت غزنی، در راه ولایت زابل وغزنی تمام شده هست، شمه ای از عمال دردناک وجانگداز طالبان وداعش والقاعده بوده که درسال جاری با پشتبانی ومداخله مستقیم وغیر مستقیم دولت پاکستان علیه مردمان بی دفاع کشورما انجام شده که صد ها خانواده را به غم وماتم مبتلا ساخته است . این جنایات انجام شده صرفأ برای این امراست، تا رهبری جمهوری اسلامی افغانستان مطابق به خواست وارزوهای دولت پاکستان عمل نماید ؛ودرسیاستهای منطقوی گام به گام باوی پیش برود وفرمانبردار باشد.
دولت پاکستان دراواخر سال 2014 ترسایی ،عملیاتهای جعلی را برای فریب اذهان مردم جهان ، بنام مبارزه ونابودی طالبان پاکستانی، در وزیرستان شمالی پاکستان براه انداخت ؛این به مقصد ان بود، که تا زیر نام عملیات تصفیوی انها را مجهز با سلاح برای تهدید امنیت افغانستان وکشورهای اسیا میانه مانند کشور ازبکستان وتاجکستان وغیره، از طریق خاک افغاستان به انجا اعزام وجابجا نماید. تا امنیت وصلح منطقه رامیان افغانستان وکشورهای اسیامیانه برهم زده ومنافع بعدی بادارن وخودش را درانجا تامین وگسترش دهد. این تلاشها ی مذبوهانه رهبری دولت پاکستان یکبار دیگر نیت شوم ونابکار شانرا، علیه افغانستان وکشورهای منطقه به ثبوت میرساند؛و هرنوع گفتگورا برای رسیدن به یک توافق جامع ومثبت به نفع هردو کشور را بعید و ناممکن میسازد . اگر پاکستان در ارزوی صلح درافغانستان است ،ساده است تا تمام کمکهای مادی ومعنوی طالبان را قطع وانهارا بعدازخلع سلاح ،به کشور های مربوطه شان دوباره اعزام نماید. نظر به تجربه کشورهای منطقه اخص کشور جمهوری چین که دردفاع وحمایه ببر های تامیل قرار داشت، بعد از26 سال نبرد نظامی وقتیکه کشور چین کمکهای خودرا به این گروه قطع کرد،به زودترین فرصت این نیروهای ضعیف وپراکنده وتسلیم دولت سریلانگا شدند وامنیت درانکشور تامین کردید. تا زمانیکه دولت پاکستان صادقانه دراین روند قدم نگذارد ودر جهت نابودی وتضعیف نیروهای بدسگال طالب وداعش مشترکن درعمل با دولت افغانستان دوش به دوش حرکت نکند ،درغیر ان همه فیصله ها نمایشی وبی نتیجه خواهد بود. رهبری دولت افغانستان وتنظیمهای جهادی این را درک کنند که پاکستان دیگر دوست ریا کار دیروزی باشما نیست که ازنام تا ن بم اتم ساخت؛ ومیلونها دالر را به کیسه های خود ریختندوقصرها ساختند وشما را بنام" دفاع ازاسلام" و"ازادی افغانستان" تشویق فریبکارانه بخاطر تامین منافع خود علیه مردم تان میگرد ؛حالا ان مولفه های دیروز دربین مردم کشور ما بازارندارد ،اما امروزباانهم دولت پاکستان باچهره و رویکردی جدیدی عمل میکند، تا این کشور را تحت نام قوم ،قبیله ،زبان ومذهب تجزیه وتوده توده نماید. هرنوع دوستی بر مبنای توافقات گروهی وحزبی با احزاب نامنهاد اسلامی پاکستان خیانت به استقلال ، تمامیت ارضی و به ناموس کشور است .برعلاوه نگذاریم تا زمامداران پاکستان، ازکشورما علیه کشورهای همسایه بانیت شوم استفاده ابزاری نمایند ودوستی تاریخی مارا میان همسایگان خدشه دار سازد.
ملت افغانستان شصت سال واندی است که با حکومتهای شیاد پاکستان درگیرهست وازاین اختلافت برخی گروهای سیاسی در داخل افغانستان وپاکستان مستفید شده اند. نیروهای ملی ومترقی وهمه اقشار زحمتکش کشور از ابتدا علیه خط تحمیلی "دیورند" بوده اند و از حق تعین سرنوشت برادران پشتون خود در انطرف سرحد دفاع کرده و بااحزاب واشخاص رهبری شان از هیچ گونه کمکهای مالی ومادی دریغ نکرده اند ؛ اما امروزاین برادران پشتون ما با تغیر جوسیاسی جهانی ومنطقه ارزوندارند که خود را درتعاملات سیاسی میان افغانستان وپاکستان ذیدخل سازند و بیطرفانه عمل میکنند. مثلأ تجاوزات وعملیاتهای نظامیکه از طرف نیروهای نظامی پاکستان زمانیکه از وزیرستان شمالی بالای پوسته های سرحدی کشور ما در کنرهارونورستان وسایرنقاط جنوبی کشورصورت میکرد وبه کشته شدن ده ها تن از سربازان و مردم بیگناه تمام میشود !، چرا رهبران معظم انها یکجا با مردمان انطرف خط سرحد که از محل بودباش انها ،این حملات صورت میکرد، ممانعت نمیکنند؟؟،ویا هیچ گونه احتجاج را علیه دولت پاکستان برای احتراز از تجاوزات نظامی در خاک افغانستان از خود نشان نمیدهند،تاجلوی اینهمه خونریزی ها گرفته شود.
همچنان هنگامیکه عمل تروریستی در یکی از مکاتب شهر پشاور که به قتل پیش از دوصددانش اموز جوان تمام میشود، کمپاین بزرگی تصفیوی را در ایالات سرحدی میان افغانستان وپاکستان در منطقه پشتون نشین برای سرکوبی طالبان افغانی اغاز میکند، دراین وقت اولین مرتبه ایالت خیبر پشتون خواه بود که افغانان مهاجر را با شنع ترین عمال ضد انسانی لت وکوب کرده ،انهارابا فشار وزور از منطقه خود اخراج وبه افغانستان اعزام مینماید. فیلمهای ویدیوی ان از طریق شبکه های اجتماعی وغیره به نشر رسید ه که با چه شکل فجیع زنان وپیر مردانرا مانند حیون لت وکوب کرده و به زورداخل منازل شان میشدند وانهارابا فشار وضربات چوب از منازل شان بیرون اورده ودر محل تجمع مهاجرین انتقال میدادند. درحالیکه مردم کشور ما وحکومتهای مختلف ان درطول شصت سال واندی، ازداعیه برحق برادران پشتون وبلوچ دفاع نموده وخط" دیورند" را یک خط جعلی وبدون ارزشهای قانونی اعلام داشته اند. یگانه علتی که امروز پاکستان کشور مارا به قتلگاه تبدیل کرده و اختلاف شدیدی باما دارد، همین موضع گیری مردم علیه حاکمیت دست نشانده انگلیسها در انطرف خط "دیورند" است. به همین اساس است که پاکستانیها و سران حزبی ودولتی قومی شان ، در طول چهار دهه جنگ هیچ گونه عملی جدی برای تامین صلح در افغانستان، اقدام نه ورزیده اند. این تجربه زمانی حکم میکند که دولتمردان کشوربا درک این واقعیت براساس منافع ملی ومنطقوی ،بدون تبعیض قومی وزبانی ومنطقوی ،این معضله تاریخی رابا مشوره ونظر خواهی باشندگان دوطرف خط سرحدکه منافع جانبین را تضمین نماید، با دولت پاکستان در میان گذاشته وانراحل وفصل بنماید .
با درنظر داشت مطالب فوق به رهبری دولت اسلامی افغانستان پیشنهاد میگردد: تا اقدامات عملی را از موضع"قدرت و زور"، درجهت قطع کمکهای نظامی ومالی ومعنوی از جانب دولت پاکستان به گروهای تروریستی القاعده ، طالبان وداعش را ازطریق فشارسیاسی مستقیم ویاغیر مستقیم ، به کمک جامعه بین المللی با دولت پاکستان جدی در میان گذارد ،تا زمامداران پاکستان عدم حمایت وپشتبانی خودر علنأ به گروپهای تروریستی متذکره اعلام کرده وانها را متلاشی ونابود،سازد .
ـ تمام قاتلین حوادثات خونین کشتار گروهی مردم ما دستگیر واعدام شوند.
ـ باید چهره های جاسوسان پاکستانی واعضای باندهای تروریستی که در نهاد های دولت مصرف کار اند شناسایی ومطابق قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان به جزای عمال خویش برسند.
ــ دولت در مذاکرات صلح با گروهای مخالف مسلح وغیر مسلح بر مبنای منافع والای مردم برای صلح واقعی بدون هرنوع سازشکاریها ودادن امتیازهای مادی ومعنوی اقدام نماید. تجارب حکومتهای گذشته درکشور نشان داده که مصلحتها ی ریاکارانه، برای تامین صلح درافغانستان منفی بوده وپیامدهای مدهش وتخریبکارانه را درقبال داشته است.
اینرا باید مدنظر داشت که درهر خواست وهدف ایتلافی سازش بکار است ؛اما درصورتیکه نتیجه مثبت رابرای تسریع روند اهداف مطروحه که عبارت از امنیت وقطع مداخلات ود رنهایت صلح سرتاسری در کشوراست ،در عمل تضمین نماید. چنانچه روشن است که:"در هر شیوه ایتلافی ، عنصر توافق همواره درکاربرد زور،وعنصر زوردرکسب توافق وجود دارد."
زنده باد صلح درافغانستان نابو باد دشمان ان. المان 23 اپریل 2015 . علی رستمی
بامداد ـ سیاسی ـ ۱۵/۱ـ ۲۶۰۴