جنگ برای رهبری اهل تسنن
در بدو حمله عربستان سعودی به یمن رسانه های وابسته به این کشور فضا را به گونه ای ترسیم کردند که انگار کل کشورهای سنی پشت سرعربستان سعودی جمع شده اند و در ریشه کن کردن شیعیان از یمن متحد شده اند. اما دو هفته پس از این عملیات مشخص شد که کل ماجرا شانتاژ خبری بیش نبود.
عماد آبشناس
برکسی پوشیده نیست که عربستان سعودی با راه اندازی جنگ های نیابتی در سوریه ، عراق و لبنان تلاش زیادی برای کلید زدن یک جنگ طایفه ای میان اهل تسنن و تشیع در منطقه خاور میانه به عمل آورد اما در رسیدن به هدف خود ناکام ماند. به همین دلیل تلاش کرد با راه اندازی ایتلافی از کشورهای اهل تسنن به عنوان جنگ با حوثی های شیعه مستقیماً وارد عمل شود و رسما کلید جنگ شیعیان و سنی ها در منطقه را شروع کند ولی امروزه این ایتلاف هم پوچ از آب درآمد.
در بدو شروع این عملیات سعودی ها به گونه ای عمل کردند که برای همه ناظرین سیاسی تداعی می شد کشورهای سنی مذهب همه گی بر علیه شیعیان متحد شده اند ؛ اما روند تحولات خلاف این موضوع را ثابت کرد.
برای اینکه بتوانیم این موضوع را بشکافیم در ابتدا باید به چند نکته اشاره کنم:
۱ـ مبنای تشکیل عربستان سعودی بر اساس توافقی میان ملک سعود بزرگ و محمدعبد الوهاب موسس مذهب وهابی بود و از همان ابتدا ایدیولوژی آنها بر مبنای تکفیر دیگران ( یعنی هر کسی با عقیده آنها مخالف است کافر به حساب می آید و باید کشته شود حتا اگر هم سنی مذهب باشد) و نابودی شیعیان به عنوان رافضه و افرادی که در وحدت صف مسلمین تفرقه بوجود آورده اند بود، و تا به حال هم همین دیدگاه بر تفکرسعودی ها حکم فرما می باشد.
۲ ـ دیدگاه ترک ها نسبت به عرب ها فوق العاده منفی می باشد چرا که تعداد زیادی از اتراک اعتقاد دارند خیانت عرب ها نسبت به عثمانی ها در جنگ جهانی اول و اتحاد آنها با انگلیسی ها بر علیه ترک ها منجر به نابودی دولت معظم عثمانی شد. این کینه چه در میان ترک های لاییک چه در میان ترک های اسلام گرا هنوز هم وجود دارد و آنها شریف حسین پدربزرگ ملک عبد الله اردن و همین وهابی های عربستان را دراین ماجرا مسوول می دانند.
۳ ـ مصر قبل از سقوط دولت عثمانی تنها کشور شبه مستقل عربی بود و خود را ریشه دارتر از دیگر کشورهای عربی می داند. این کشور امروزه بیشتر از اینکه بر ایدیولوژی مذهبی تکیه کند بر ایدیولوژی ملی و قومیت عربی تاکید دارد ؛ حتا مصری های طرفدار اخوان المسلمین امروزه خود را علم دارجهان تسنن می دانند و با وهابیت اختلافات ریشه ای دارند.
۴ ـ اگر شما به کشورهای عربی سفر کنید و با عرب ها صحبت کنید عموماً نفرت شدیدی نسبت به عرب های حوزه خلیج فارس به ویژه سعودی ها را در میان عرب های اهل فرقه های دیگر تسنن احساس می کنید. نفرتی که عموماً در تمام جوامع جهانی فقیرنسبت به ثروتمندان دارند و احساس می کنند، حال رفتار تحقیر معابانه سعودی ها نسبت به عموم مردم دیگر کشورهای عربی را اضافه کنید متوجه می شوید چقدر عامه مردم درکشورهای عربی از سعودی ها نفرت دارند.
۵ ـ به دلیل فقری که در پاکستان وجود دارد تعداد زیادی از پاکستانی ها مجبور هستند در کشورهای عربی حوزه خلیج فارس در سخت ترین و پست ترین مشاغل اشتغال یابند و عرب های حوزه خلیج فارس بدترین رفتارها را با اینان دارند به گونه ای که کارگران پاکستانی که در این کشورها کار می کنند خود را از برده و یا شترهای و یا حیوانات عرب ها پایین تر می بینند و بازگویی اینگونه رفتارهای برادران مسلمان سنی با آنها در پاکستان هم فضایی از نفرت نسبت به اینان به وجود آورده است . به گونه ای که هیچ پاکستانی حاضر نیست از عرب های ثروتمند دفاع کند چه رسد که بی دلیل برای آنها بجنگد.
۶ ـ با اینکه اختلاف دیدگاه میان شیعیان در حوزه های علمیه و حوزه های فکری وجود داشته و هنوز هم دارد، اما پس از انقلاب درایران، این کشور توانست خود را به عنوان رهبر بلا منازع شیعیان جهان مطرح کند و حوزه های دیگر فکری از نجف اشرف گرفته تا علویان سوریه و ترکیه ، شیعیان لبنان ، حوثی های یمن ، شیعیان عربستان و بحرین و… به ایران به عنوان پشتیبان و نه رقیب خود می نگرند. مضاف بر اینکه تعداد زیادی از گروه های سنی نیز به ایرانی ها به عنوان الگوی اسلامی می نگرند و ایران توانسته تنوع رابطه با گروه های مختلف اسلامی و غیراسلامی در منطقه به وجود آورد.
پارلمان پاکستان خواستار بیطرفی این کشور در درگیری یمن است
۷ ـ ایدیولوژی فکری بادیه نشینی سعودی به بیش از دو قرن پیش بر می گردد و از انعطاف پذیری لازم برای رویارویی با شرایط نوین جهانی برخوردار نیست. تلاش های متعدد مردمان این کشور و حتا شاهزاده های سعودی برای تغییر این تفکر و روی آوردن به سبک های نوین حکومت داری جهانی همه ناکام مانده است. شاید هم دلیل اصلی این است که کشورهایی همچون انگلستان ، ایالات متحده امریکا و دیگر کشورهای غربی خواهان آن هستند عربستان در دو قرن پیش باقی بماند و بتوانند حد اکثر سو استفاده را از منابع این کشور داشته باشند.
۸ ـ با قدرت گرفتن مالی و بین المللی کشورهای دیگر عرب حوزه خلیج فارس رهبران این کشورها دیگر حاضر نیستند تمام قد گوش به فرمان عربستان سعودی بایستند و به همین دلیل در حال حاضر کم و بیش اختلافات زیادی را میان این کشورها شاهد هستیم که شاید بارزترین آنها اختلافات رفتاری میان قطر و کویت و عمان با عربستان می باشد.
۹ ـ علیرغم اینکه نظام سیاسی حاکم بر جمهوری اسلامی ایران بر مبنای تشیع می باشد؛ اما این کشور توانسته با انعطاف پذیری موجود در سیستم حکومتی و فکری خود با دیگر گروه ها در منطقه و در سطح جهان تعامل کند. همین رفتار را می توانید کم و بیش در رفتار ترکیه ، مصر و پاکستان هم شاهد باشید.
۱۰ ـ اهل تسنن و اهل تشیع در اکثر کشورهای اسلامی توانسته اند بر اختلافات نظری با یکدیگر فایق آیند و بر حل اختلافات بر اساس گفت و گو تاکید دارند درحالی که تکفیری های وابسته به عربستان سعودی نتوانسته اند بر این تغییرات کنار بیایند.
۱۱ـ فضای رسانه ای جهانی که در حال حاضر در اختیار طرفداران اسراییل و ایالات متحده آمریکا می باشد؛ با تحلیل دقیق اختلافات موجود در منطقه تلاش دارد اختلافات را عمیق تر نشان دهد و کل منطقه را با هم درگیر کند تا اسراییل در امان باشد و تعداد زیادی از کشورهای منطقه به حضورایالات متحده در منطقه وابسته تر گردند، همچنین کارخانه های تولید سلاح کشورهای غربی بتوانند سلاح بیشتری بفروش برسانند.
۱۲ ـ عموماً دولت ها فعالیت و روابط بین المللی و منطقه ای خود را براساس منافع استراتژیک خود ترسیم می کنند و نه بر اساس علایق ایدیولوژیک ؛ درحالی که در حال حاضر دیدگاه های ایدیولوژیک مذهبی بر رفتار سعودی ها حاکم می باشد. منافع استراتژیک ایران ، ترکیه ، مصر و پاکستان در ثبات منطقه نهفته است و ثبات سیاسی درخود عربستان به نفع همه کشورها علی الخصوص ایران می باشد چرا که وجود حکومت فعلی را بهتر از ورود عربستان به شرایطی همچون لیبیا و یا حکومت تندروهای داعشی برآن می داند.
۱۳ ـ برخی از حکمرانان عربستان سعودی با ترس از اینکه ثبات کشورهای منطقه ممکن است منجر به تحرکات درونی مخالفان درون عربستان گردد و برخی به فکر تغییرات سیاسی بیافتند، منافع این کشور را در بی ثبات کردن کشورهای همسایه، ساختن یک دشمن کاذب (ایران شیعه) و دفع مشکلات داخلی به سمت خارج می دانند.
۱۴ـ با اینکه جمعیت شیعیان در جمع مسلمانان جهان اقلیت به حساب می آیند ؛ اما در منطقه خاور میانه اگر اکثریت نباشند حدود نیمی از جمیعت مسلمانان منطقه را تشکیل می دهند و حذف نیمی از جمعیت این منطقه امکان پذیر نیست.
۱۵ ـ حتا درون عربستان سعودی نیز دوگانه گی در حمایت از این عملیات وجود دارد و اکثرت شاهزاده ها ، مسوولین مردم عربستان مخالف این عملیات می باشند. مسوولین این کشور حتا نتوانسته اند انسجام داخلی برای این عملیات به دست آورند چه رسد به انسجام بین المللی.
۱۶ـ ایالات متحده همانگونه که صدام حسین را به ورود به جنگ های مختلف تشویق می کرد امروزه سران عربستان سعودی را به ورود به جنگ های مختلف و پرداخت هزینه جنگ های نیابتی ترغیب می کند.
سعی کردم با خلاصه کردن برخی نکات توجه مخاطب را به این نکات جلب کنم چون برای درک مسایل منطقه خاور میانه فوق العاده مهم می باشد.
عربستان سعودی با حمله به یمن چند هدف را دنبال می کند:
۱ ـ خود را به عنوان رهبر بلا منازع اهل تسنن مطرح کند. و کشورهای دیگر سنی را تابع فرمان ملک سلمان معرفی کند.
۲ ـ با استفاده از میلیاردها دلار تسلیحاتی که طی چند سال اخیر از کشورهای غربی خریداری کرده اقتدار خود را به رخ همسایگان خود علی الخصوص قطر و اردن بکشد که در برخی شرایط از سیاست های آن سرپیچی می نمایند. و برای این هدف کشور فقیر و بدبختی مثل یمن را انتخاب نمود چرا که می داند در شرایط فعلی جهانی ( به دلیل منافع اقتصادی) اکثر کشوهای جهان عربستان ثروتمند را ترک نمی کنند تا از یمن بدبخت حمایت کنند. در واقع یمن را می زند تا دیگران بترسند.
۳ ـ تلاش کند شاید به آرزوی دیرینه اجدادی آل سعود یعنی رسیدن به باب المندب برسد. و به این صورت ملک سلمان به عنوان قهرمانی بلا منازع که هدف دیرینه اجداد خود را محقق نموده تلقی گردد و هیات حاکمه فعلی تغییرات درون خانواده گی که پس از فوت ملک عبد الله پیش آمد را توجیه و تثبیت کند. همچنین وقتی دشمن خارجی وجود داشته باشد و کشور در حال جنگ باشد سرکوب مخالفان داخلی خیلی راحت تر انجام می پذیرد.
۴ ـ نظر به اینکه حرف و حدیث از اینکه ایالات متحده دست خود را نسبت که رهبران کشورهای عرب حوزه خلیج فارس علی الخصوص عربستان سعودی شسته و پس از توافق با ایران ممکن است پشت آنها را خالی کند، سعودی ها تمایل داشتند حد حمایت امریکایی ها و غربی ها از خود را بسنجند و به جهانیان نشان دهند که در هر شرایطی هنوز ایالات متحده پشت آنها است.
۵ ـ سنجش تاثیر میلیاردها دلاری که برکشورهای مختلف خرج کرده و برآورد کند و ببیند کدام در شرایط نیاز وفادارتر خواهند بود.
۶ ـ قدرت خود را به رخ ایران بکشد و سعی کند برگه ای برای مذاکراتی که ممکن است در آینده با ایران داشته باشد در دست داشته باشد. چرا که با توجه به شرایط پیش آمده در منطقه خاورمیانه عربستان سعودی همه برگه های خود در عراق ، سوریه و لبنان را از دست داده است.
بمباردمان سعودی ها برمناطق مسکونی و تاسسیات دولتی یمن ادامه دارد
توجه داشته باشید که بنده به شعار حمله سعودی ها بر علیه یمن یعنی : « جلوگیری از حظور ایران در یمن و خطر آن بر امنیت عربستان سعودی» اشاره نکردم چون خود سعودی ها هم می دانند که این فقط یک شعار است. همچنین به تامین امنیت تنگه باب المندب نیز اشاره نکردم ؛ چون همه استراتژیست های نظامی به شما خواهند گفت که این آب راهه توسط یک پایگاه امریکایی که در جزیره میون واقع شده و همچنین یگان های ویژه فرانسوی در جیبوتی و کشتی های جنگی کشورهای مختلف حمایت می شود و احتمال بستن آن توسط یمنی ها خیلی بعید می باشد.
در بدو حمله عربستان سعودی به یمن رسانه های وابسته به این کشور فضا را بگونه ای ترسیم کردند که انگار کل کشورهای سنی پشت سر عربستان سعودی جمع شده اند و در ریشه کن کردن شیعیان از یمن متحد شده اند اما دو هفته پس از این عملیات مشخص شد که کل ماجرا شانتاژ خبری بیش نبود.
با اینکه کشورهایی مصر ، ترکیه و پاکستان علنا از عربستان سعودی حمایت می کنند اما در واقع تا به حال حاضر نشده اند وارد عملیات نظامی گردند و هرکدام دلایل خاص خود را در این زمینه دارند. در واقع هر سه این کشورها عربستان را در سطحی نمی بینند که بخواهند رهبری جهان تسنن را عهده دار گردد .مضاف بر اینکه عامه مردم آنها نیز مخالف شرکت در ایتلاف عربستان برعلیه مردمان یمن هستند.مشخص است که عربستانی ها بدون هماهنگی واقعی با این کشورها وارد میدان شدند و تلاش داشتند آنها را در عمل انجام شده قرار دهند.
مصر به دلیل وعده هایی که عربستان سعودی و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس مبنی بر کمک های مالی به اقتصاد این کشور (در کنفرانس اقتصادی شرم الشیخ ) و گردهمایی رهبران کشورهای عرب در شرم الشیخ از اظهار نظر منفی در این زمینه خودداری نمود و فقط به حمایت شفاهی خود از عربستان سعودی اکتفا نمود و از بدو عملیات به هیچ وجه عملا خود را درگیر نکرد. مصری ها از عدم هماهنگی با آنها قبل از شروع عملیات ناراحت هستند. مردم و ارتش مصر کاملا با حضور مستقیم نظامی مصر در یمن وعلی الخصوص سربازان مصری برای جنگ عربستان بر علیه یمن مخالف می باشند. لذا ورود به این جنگ جایگاه جنرال السیسی را به خطر خواهد انداخت. مصری ها همچنین از رفتار تند مریکایی ها و سعودی ها نسبت به بمباران مواضع داعش در لیبیا ناراحت هستند و اعتقاد دارد چرا وقتی تعدادی مصری توسط داعش کشته می شوند و ارتش مصر برای حفظ منافع خود وارد عمل می شود همه واکنش منفی نشان می دهند ولی عربستان که حتا یک فشنگ بر علیه آن شلیک نشده به یمن حمله می کند و از آن حمایت می شود. ارتش مصر به دلیل اختلافات با ترکیه حاضر نیست همچنین در عملیاتی که ترک ها در آن باشند حضور داشته باشد. در ضمن مصری ها مخالف اتحاد اعراب زیر پرچم دین و مذهب می باشند و به اتحاد اعراب زیر پرچم قومی اعتقاد دارند. مذهبی های مصر که اکثرا طرفدار اخوان المسلمین هستند ؛ نیز به دلیل رفتار وکردار عربستان سعودی نسبت که آنها از وضعیت انزجار به وضعیت دشمنی بر علیه عربستان گرایش پیدا کرده اند. به همین دلیل هم مصری ها ترجیح می دهند سعودی ها در آتشی که خود به پا کرده اند بسوزند.
در مورد ترکیه باید گفت مشخص است این کشور مثل مصری ها تمایلی به حضور فیزیکی در این عملیات ندارد. به هر حال ترک ها به هیچ وجه حاضر نیستند زمان امور سنی های جهان را به سعودی ها واگذار کنند. ترک ها همچون مذهبی های مصر تمایلات اخوانی دارند و به همین دلیل هم به هیچ وجه نمی توانند با دیدگاه های وهابی عربستانی ها کنار بیاییند. در ضمن بیش از ۲۵ درصد جمعیت ترکیه را علوی ها و شیعیان تشکیل می دهند که در صورت ورود این کشور به یک ایتلاف سنی خطر تحریک احساسات اینان نیز وجود دارد. به همین دلیل ترک ها ترجیح می دهند رقیب دیرینه خود در صحنه رهبری اهل تسنن وارد یک جنگ بی پایان فرسایشی گردد تا از صحنه رقابت خارج گردد.
در مورد پاکستان که اخیرا مجلس آن رسماً به بی طرفی این کشور رای داده نیز باید گفت این کشور نیز هیچگونه تمایلی برای ورود به جنگ عربستان بر علیه یمن ندارد چرا که حدود ۲۰ درصد جمعیت آن را شیعیان تشکیل می دهند و اوضاع داخلی نابسامانی را دارا می باشد هم در مرز های افغانستان با طالبان درگیر است هم در مرز های شرقی بیم درگیری با هند را دارد و هم در داخل کشور گروه های مختلف تروریستی شدیدا فعال می باشند. به این دلایل و به دلیل چندین مساله دیگر هر چه قدر هم عربستان سعودی وعده های مالی بدهد ورود این کشور به یک جنگ دیگر آن هم هزاران کیلومتر دورتر از خاک خود هزینه هایی فوق العاده سنگین تر برای آن خواهد داشت.
در برخی شرایط ممکن است مسوولین این کشورها سخنرانی هایی برای دلگرم کردن سعودی ها بیان مینمایند ؛ اما در عمل هیچ کمکی به آن کشور نمی کنند. به همین دلیل است که شاهد آن بودیم آقای اردوغان پس از یک سخنرانی تند بر علیه ایرانی ها به ایران آمد و از عالیترین مقامات این کشور دلجویی کرد. همچنین مصری ها به ایرانی ها اعلام کردند که کمک های انسان دوستانه خود به غزه را می توانند از طریق مصر ارسال کنند و طی سفر جواد ظریف وزیر امور خارجه ایران به عمان و پاکستان مسوولین این دو کشور تاکید کردند که بر حل مسالمت آمیز مساله یمن تاکید دارند.
بقیه کشورهای حاضر در ایتلاف سعودی هم کم و بیش شرایط مصر ، ترکیه و پاکستان را دارا می باشند و به همین دلیل تا به حال مشارکت آنها در ایتلاف فقط ظاهری بوده و عملا عربستان سعودی در این جنگ تنها با کوله باری از شعارها می باشد.
با توجه به این مسایل باید گفت عربستان سعودی وارد باطلاقی شده که هر قدمی در آن می گذارد بیشتر در آن غرق می شود. هزاران بمباران هوایی نتوانسته جلوی پیشرفت انصار الله را بگیرد. این عملیات یمنی هایی را که مخالف انصار الله بودند را به متحد آنها تبدیل نمود ؛ نتوانسته رهبری کشورهای سنی را در دست گیرد و در نهایت روز به روز ابهت آن در قبال دیگر کشورهای منطقه نیز از بین می رود./ سپوتنیک/
بامداد ـ سیاسی ـ ۱۵/۲ـ ۱۲۰۴
مدرسه های تروریزم در حال جذب طلبه
بیش از ۲۵ هزار خارجی در جبهه افراطی های «داعش» و «القاعده» در عراق، سوریه، لیبیا و پاکستان مشغول جنگ هستند.
این آمار در گزارش محرمانه سازمان ملل عنوان شده است. این سند هنوز منتشر نشده اما نتایج تحقیقات شش ماهه آن توسط رسانه های مطرح غرب ذکر شده است. کارشناسان سازمان جهانی می گویند که بیشتر این افراد از شهروندان تونس، مراکش، فرانسه و روسیه هستند که امروز به نفع تروریست ها مبارزه می کنند.
حدود شش ماه پیش کارشناسان به خواست شورای امنیت سازمان ملل شروع به پژوهش هایی در خصوص طرفداران خارجی سازمان های تروریستی کردند. و امروز نتیجه این تحقیقات نشان می دهد که قبلا خارجی های طرفدار افراطی ها، هیچ وقت به این اندازه زیاد نبوده اند. می گویند که تعداد خارجی های ملحق شده به جبهه جهادگرایان از تابستان سال ۲۰۱۴ تا مارچ ۲۰۱۵ ترسایی به میزان هفتاد و یک در صد بیشتر شده است. به گزارش آسوشیتد پرس، ۱۰ سال پیش تعداد کل جهادیون در سراسر دنیا چند هزار تن بد. اما اکنون تعداد انها چند برابر شده و همچنان زیادتر هم می شود. بیشتر خارجی ها در عراق و سوریه حضور دارند که جبهه داعش و النصره است و انواع مدارس بین المللی تروریسم را بنا کرده اند. کارشناسان سازمان ملل این آمار را با شرایط مشابه ان در افغانستان طی سال های ۹۰ مقایسه می کنند. هم اکنون در سوریه و عراق در حدود ۲۲ هزار تروریست خارجی مشغول جنگ هستند.
طبق گزارش سازمان ملل، در حال حاضر در افغانستان ۶۵۰۰ طرفدار خارجی افراطی گرایان حضور دارند. چند صد نفر هم در یمن و لیبیا و پاکستان مشغول جنگ هستند. حدود یکصد تروریست خارجی در سومالی و کشورهای افریقای شمالی و فیلیپین حضور دارند. در پژوهش ها همچنین گفته می شود که بیشتر خارجی های در حال مبارزه به نفع جهادیون، از تونس، مراکش، فرانسه و روسیه آمده اند. علاوه بر این، شهروندان فینلاند، مالدیو و توباگو هم به این جمع می پیوندند.
گفتنی است که شهروندان بریتانیا و استرالیا نیز جدیدا به این جمع اضافه شده اند. به عنوان مثال جوان ۱۸ ساله از ملبورن به نام جیک بیلاردی دست به عمل انتحاری زده است. او مکتب را رها کرده و از استرالیا به ترکیه گریخته تا به صف اسلام گرایان درعراق بپیوندد.
دست کم ۶۰۰ تن از بریتانیا به سوریه و عراق رفته اند. روزنامه نگاران بی بی سی تحقیقاتی انجام داده و زنده گی جوانان بریتانیا و سایر کشورهای غربی که به تروریست ها ملحق شده اند را منتشر کرده اند. در میان آنها هم زنان و هم مردان مشاهده می شود. در دسامبر سال ۲۰۱۴ دیوید سویین جوان بریتانیایی به خاطر شرکت در برنامه یک انفجار محکوم به حبس شد. تا پیش از آن یک جوان افراطی به سوریه رفته و در اینترنت عکس هایی از خود با یک اسلحه خودکار در دستش منتشر کرد. افتخار جمان دختر ۲۳ ساله اهل پورتسموگ که به سوریه گریخت و مدتی در شبکه های اجتماعی عکس هایی از خود به شکل یک مجاهد منتشر می کرد و نهایتا کشته شد.
پژوهشگران می گویند که حضور این افراطی های خارجی نشان دهنده خطر جدی و طولانی مدت است. تروریست با یاری شبکه های اجتماعی به جذب نیروهای جدید از تمام دنیا می پردازند و این افراد پس از بازگشت به کشورشان خطراتی را به دنبال خواهند داشت. در گزارش سازمان ملل توصیه می شود که به سفرهای شک برانگیز توجه بیشتری داشته و کنترول را روی مرزهای کشورها بیشتر کنند. به عنوان یک نمونه مثبت از ترکیه نام برده می شود که نقطه ترانزیت به سوریه و عراق است. نیروهای امنیت ترکیه از فهرست واچ لیست برای شناسایی افراد مشکوک استفاده می کنند که در حدود ۱۲۵۰۰ نام در آن ذکر شده است. کارشناسان از نیروهای امنیتی می خواهند که جستجوی فعال برای شناسایی همدستان افراطیون را جدی تر در برنامه قرار دهند.
SPOTNIK
بامداد ـ سیاسی ـ ۱۵/۱ـ ۰۸۰۴
جامعه افغانستان کنونی در آبستن
گذار اجتماعی و فکری
ع. بصیر دهزاد
کارشناس مسایل حقوقی و رییس شورای کشوری هالند حزب مردم افغانستان
در دوران خونین بیش از سی و پنج سال جنگ تا به امروز که فکتور های داخلی و فکتورهای سیاست خارجی ( منطقوی و بین المللی) عوامل اصلی جنگ و بی ثباتی در کشور ما بوده ، ما در دوره های مختلفه و تحت نام ها و شعار های معین جنگ را همراهی نموده ایم. زمانی که یک گروه معین سیاسی در حالت اپوزیسیونی و جنگی بر ضد حاکمیت دولتی قرار داشت ، همان کشورهای عامل جنگ اعلان ناشده را دوستان « با القاب گوناگون و افتخاری » تلقی نموده تمام محرمیات منجمله محرمیات مهم دولتی را با دستگاه های استخباراتی شان شریک میساختند، ولی در حالات سیاسی که خود در حاکمیت سیاسی قرار گرفتند، همان نیروهای خارجی را عامل جنگ ، تمویل کننده و ارسال کننده سلاح و مهمات برای اپوزیسیون خوانده و دستگاه های استخبارتی شان را عامل یا محور شرارت دانستند. ولی جنگ در تمام ابعاد آن همان جنگ نا اعلان شده است که در ادامه و نتیجه آن چندین رژیم تعویض و تبدیل شدند و قربانی اصلی ملت شد. هر دستگاه سیاسی و رهبران گذشته محکوم شدند و یا با اتهام کفر و الحاد بدنام ساخته شدند؛ و تا آخرین حد تلاش شد تا روشنفکران ترقی خواه در ذهنیت های خوشباور کوبیده شوند.
در این دوره های مختلفه مردم افغانستان سیاست ها و ساختارهای مختلف سیاسی و پالیسی های سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی شان را به آزمایش گرفتند. در عرصه سیاست خارجی و حضور و اثر گزاری قدرت های سیاسی – نظامی اعم در سطح همسایه ها و هم در سطح منطقه و جهانی برای مردمان مظلوم و بیشترین آسیب دیده ما به مانند یک مدرسه زنده گی تجارب بزرگ را بدست داد و درس ها و آموزه ها و نتیجه گیری های جدید را بحیث یافته های مستدل و منطقی عرضه نمود.
در یک جمله : بیش از سی وپنج سال گذشته تاریخ خونین یک سوم یک قرن در کشور ماست .
اکنون که ملت افغانستان خود را با تجارب و نتیجه گیری ها از جنگ وعوامل جنگ در وضع جدید، تحرک جدید ، انکشاف جدید و انتخاب جدید قرار میدهد ؛ و روان اجتماعی با تحرک خود جوش اجتماعی دارد آبستن شکل گیری یک مسیر نو در راستای انکشاف فکری و اجتماعی قرارمیگیرد، خود بیان اعمار سد های آهنین در برابر سیاست های « وابسته به غیر» نیز میباشد.
حوادث خونین و قربانی شدن مردم بی گناه در حملات انتحاری ، انفجاز مین های کنار جاده ها، اختطاف ها و قتل های بدون کدام دلیل و الزام ، تحت نام کفر و الحاد عوامل اند که خط فاصل را عملاٌ و واضحاٌ بین حق، عدالت، آزادی مشروعیت، روشنگری و ترقی خواهی از جانب و عوامل تاریکی، جهل ، عقب گرایی « بی مانند » ، ارعاب و خونریزی ، جرایم ناشی از بنیادگرایی مذهبی ، ولگردی در وجود وجدان های مرده ، به وجود آورده است. اولین حرف و پیام رسا ملت آسیب دیده ،اعم از لب، زبان ، قلب انسانهای وطن وهم از سنگ، چوب و خاک آن ، صدای نجات یعنی ختم جنگ ، برگشت به صلح ، ثبات و اتحاد و وفاق هموطنی طنین انداز است.
اکثریت مردم و ملت افغانستان که خود بخش از تاریخ معاصر و خونین یک سوم قرن را در سینه دارند و در حقیقت تاریخ زنده هستند، اکنون به توانایی و پخته گی فکری دست یافته اند تا حلقات سیاسی داخلی ، منافع کشورهای مختلفه از همسایه گان و منطقه گرفته ؛ تا دور دست ها را در یک میزان منطقی و عادلانه متمایز سازند. این انسان جامعه ما میتواند عملکرد هر کدام و اثرات آنان را در ایجاد پروسه های مغلق و سر درگم، عملیه های کرنشی سازمان یافته و ناممکن ساختن تغیرات و ممکنات که در مقطع های زمانی معین که میتوانستند عملی گردند، را درک نموده اند.
در یک جمله : « افغانستان به مانند کشورهای شرق میانه که در آتش جنگ میسوزند، نباید به صلح ، ثبات سیاسی و انکشاف مستقلانه دست یابد.»
یک نسل که در دوره جنگ سی و پنج ساله یا تهاجم کرد؛ و یا دفاع کرد، یا سوختاند و یا خود سوخت، یا خون دیگران را ریخت و یا خون خود وعزیزان اش ریختانده شد، یا با غرور و افتخار که خودش بدان استوار بود و با هدف جنگ و مبارزه نمود ویا با وجدان های مرده تنها بخاطر« پول و دزدی و فساد» عامل جنگ شد و خود را حفظ و بیچاره گان را به جنگ وادار میکردند ، دارند اکنون به یک نسل سالخورده تبدیل میشوند که جز داستان سر گذشت چیزی بیشر را به نسل سازنده و بالنده جوان کنونی و آینده گان داده نخواهند توانست. یکی با غرور و با افتخار و وجدان ها و طینت پاک به نسل بالنده کنونی و آینده می نگرد و پیام صداقت عدالت و وطنپرستی میدهد و دیگری جز وجدان های خفته و مرده افتخار و غروری برای بالنده گان ندارند. شعار های زور زرشان به ماٌیوسیت ها تبدیل شده ، عملاٌ خود را در حاشیه و دردنیای پر از سرگردانی روانی شب و روز زنده گی با درد وجدانی را سپری میکنند.
ارزش های بزرگ که باید بدان معتقد بود، آن ارزش های اند که هیچ گاهی در قلب های پرتحرک نمی میرند و آن بخاطر انسان و انسانیت، مردم و ملت ، ایجاد جهش های جدید و نیروی شکل دهنده و سمت دهنده تغیر و تحول اجتماعی است که آنرا سد و توقفی نیست. واقعات و حوادث در مقاطع متخلف زمانی جهش های جدید را بشکل خود جوش و هنوز غیرسازمان یافته متبارز میسازد. این جهش ها و تحرکات ناشی از روان آماده برای تغیرات جدید اند که از حالت « شبه گونه » به موج های پرخروش و مژده و پیامده متبارز و پدیدارمیگردند. این جهش های فکری در نطفه و ماهیت زمانی خود هوشدار برای پدیده های تکراری ، فرسایشی است که دیگر « غیر قابل باور» برای جامعه اند، میباشد.
با درنظر داشت مطالب فوق از نظر نویسنده میتوانند چند سوال و یا انگیزه طرح مباحث و تبادل نظر و تعمق فکری زیر مطرح گردند که :
جهش های خود جوش به کدام مسیر در روندهای اجتماعی خود را انکشاف خواهند داد؟
با تبارز کدام پدیده ها ی تحریک کننده تغیر ، پذیرش تغیر و حرکت ها خود جوش میتوان سیر
شکل گیری های و تحرکات سازمان یافته را تشخیص و راه های برون رفت را قابل پیشبینی ساخت؟
با کدام شعار های ممکن و عملی ، ترقی ، تحول و روشنگری را با در نظر داشت شرایط جامعه و موجودیت پدیده های واقعاٌ موجود جامعه افغانی ما میتوان معین نمود؟
آبستن و یا شکل گیری جهش های خود جوش که خود پاسخ و عکس العمل در برابر پدیده های فرسایشی و د یگر ناکارآمد اند، چگونه سمت یابی خواهند یافت؟
تشکل و تبلور این تحریک ها و جهش های خودجوش و هنوزغیر سازمان یافته کدام اثر گذاری ها را میتوانند در سیستم سیاسی و اجتماعی و بلاخره سمت یابی اجتماعی – سیاسی جامعه افغانی ما داشته باشند ، یعنی بطرف آگاهی، روشنگری وبلاخره در وجود نهاد های سیاسی و اجتماعی به همت نیروهای جدید ، جوان و جدی؟
کدام مسوولیت ها و وسعت نظرها میتواند انکشاف جامعه افغانی ما را نه تنها قابل پیشبینی سازد بلکه راه بردهای دقیقاٌ سنجیده شده را در شاهراه ترقی، اتحاد و وفاق ملی عرضه نماید؟
آیا ما برای تغیرات به نسخه ها و الگوها و باخره ایدیولوژی ها نیاز داریم و یا خواست ها و نیاز های جامعه را در عمق خود جامعه تشخیص دهیم و بر بنیاد آن شعار های منطقی و با درنظرداشت خصوصیات اجتماعی جامعه افغانی و روان موجود اجتماعی را برون کشیده راه های ترقی اجتماعی را مشخص ، ممکن و هموار سازیم؟
نتیجه گیریهای ما از کمک های « جامعه بین المللی » بخاطر صلح، ثبات و امنیت ملی و بین المللی چه است و چه باید میبود. آیا میتوان با « کمک » های که در طول سالهای اخیر تحت نام بازسازی صورت گرفته ، تکیه و اعتماد نمود؟
ترقی خواهی و روشنگری را از کدام ابعاد و زاویه ها میتوان به ارزیانی گرفت؟
معادله و مفهوم سیاسی و اجتماعی چپ ، راست ، میانه ، لیبرال محافظه کار ، تاریک اندیش عقب گرا و تعاملات اجتماعی سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی را از کدام زوایای سیاسی دید و تعین و مشخص ساخت؟
آیا ایده های چپ « با مشخصه افغانی : میتواند با معتقدات دینی و مذهبی و سنن و عنعنات پسندیده در تقابل قرار گیرند؟
نویسنده با علاقمندی و در حدود صلاحیت قلمی خویش تلاش خواهد نمود تا در این نوشته موضوعات بالا را به بررسی و مکث گیرد. قابل تذکر میدانم که مسایل افغانستان در سی و پنج سال جنگ های خونین که میدان رقابت ها و پیشبرد اهداف دیگران بوده است، مسایل و حوادث آن قدر مغلق و پیچیده بوده اند که بدون شک داستان های جنگ های مخفی « ماموریت مخفی 007 » داستان یک شب از هزاران شب سیه است که افغانستان با آن دست و گریبان بوده و از آن آسیب و غم دیده است. بدین لحاظ نویسنده امیدوار است تا بززگان اهل قلم درتبارز نظر ها ، نقد و توضیحات محتوای این سلسله مقالات را غنی ساخته تا همه با ادای یک مسوولیت وطنی و تاریخی خدمتی را برای نسل فعال ، متفکر و بالنده کنونی عرضه کرده بتوانیم.
چرا ما در شرایط بغرنج و خطیر کنونی به چنین ارزیابی ها و تبارز ایده ها و ارایه الترناتیف های عملی و ممکن ضرورت داریم؟ نویسنده بدین عقیده است که در سیاست و بخصوص در سطح سیاست های بزرگ دولت ، سازمان های سیاسی مانند احزاب سیاسی و موسسات سیاسی مربوط به دولت ، نهاد های اجتماعی مانند نهاد های مستقل حقوق بشری و جامعه مدنی در مورد ضرورتاٌ به شیوه جدید باید خود و هویت خود را در معرض قضاوت مردم قرار دهند . این نهاد ها که در مجموع اجزای مرکب المجموع سیستم سیاسی را تشکیل میدهند، هر کدام نظر به جایگاه ، یا رسمی و یا مستقلانه شان، در سیستم میتوانند اثربخش باشند ، در صورتیکه موجدیت و هویت شان عاری از تقلب، فریب و معامله و همچنان عاری از خدمت به بیگانه باشند.
من میخواهم قبل از اینکه به نکات نظر و ارزیابی های خود مرتبط به سوالات بالا بپردازم میخواهم با ارایه از حوادث مشهود و معلوم در زیر اشاره دهم ، بدلیل آینکه باید قبل از بررسی یک اساس و پایه برای ارزیابی و نتیجه گیری وجود داشته باشد و آن اتکا بر فاکت است. اتکا بر فاکت در این مقاله باید یک ممیزه متبارز و قابل تفاوت باشد نسبت بر نبشته های که تحت احساسات ، عقده مندی های ناشی از قطب بندی های سیاسی و اجتماعی، تنظیمی و حزبی، زبانی و اتنیکی و تعلقیت های سیاسی با حاکمیت های سیاسی مختلف در سی و پنج سال گذشته، نوشته میشوند. به مفهوم دیگر نویسنده از توصیف ها و بدگویی های مبالغه آمیز و بدون فاکت خود و ایده های خود را دراین مقاله به مانند گذشته رها و مصوون نگه خواهد داشت:
- ما در سالهای پیشین علناٌ دیدیم و شنیدیم که روان حاکم در میان سیاسیون و دولتمداران ما روان عدم پذیرش و تن دادن و اعتراف بر اشتباه خود است. همه خود را براات دادند و دیگران را سراپا تقصیر دانستند.
- تعداد از اعضای پارلمان ناقضین حق و وسیله نقض و سلب حقوق مردمان شده اند، عضب زمین های عامه در دستور روز شان قرار دارد ، ولی به ساده گی و پررویی دیگران را متهم ساختند و حتی به تحصن و چادر زدن ها در مکان های عام دست زدند.
- یک خانم که وکیل پارلمان از فاریاب است، در « روند انتخابات آزاد و عاری از تقلب! » زن دیگر را به سیلی میزند. وکیل دیگر که یک زن و نماینده ولایت هرات است، در تلویزیون با سر بلند والی ولایت را بعد از دشنام جانانه میگوید: » پدرت جراات ندارد که تانک تیل مرا از جا بیجا سازد، زمین های کنار سرک از پدرپدر مال ما بوده ، زور پدرت هم به مه نمیرسد که... » این است نقش تعداد از وکلای ملت که بنام حق مردم و دفاع از حقوق مردم ، به سلب و نقض حق میپردازند.
- درسال گذشته افغانستان مسخره ترین انتخابات را که درتاریخ انتخابات قرن گذشته بی مانند بود از سر گذشتاند. آرزو های و شجاعت و تصمیم پذیری مردم که سر را در دست گرفته به سوی صندوق های رای رفتند، به اهانت و تمسخر گرفته شد. سبکسران بدون شرم و با تمام امکانات رسمی دولتی از دهلیز وی- آی- پی اسناد تقلب خود را در خارج کشور میبرد تا فاش نگردد و دو روز بعد میگوید که برای تداوی « دو روزه » به .... رفته بودم. تیم های بدماش در محلات انتخاباتی قریب پا به سرحد آدم خوری گذاشته بودند و لی حمایت هم میشدند. در گروپ های نظارت بر انتخابات تعداد قابل ملاحظه از بدماشان ولگرد به یک وظیفه بزرگ گماشته شده بودند.
- در پی صحبت های تحریک آمیز و غیر مس.ولانه ، ملای مسجد وزیر اکبر خان ، معین وزارت اطلاعات و فرهنگ و یک سناتور پارلمان در قضیه قتل وحشتناک و دهشت آفرین بانو جوان فرخنده ، سه نماینده در پارلمان افغانستان آقایان عبد الاحد درانی نماینده وردک، کرام الدین رضا زاده نماینده غور و انجنیر حلیم قرار نماینده لغمان باز هم مساله احتمال سوزاندن قران کریم را در جلسه کمیسیون پارلمانی بالا کشیدند. آنان به عوض اینکه مساله یک قتل بدون محاکمه و آنهم با وحشیانه ترین شیوه که در انسانیت و وجدان انسانی نمی گنجد، را بحیث نماینده ملت مطرح نمایند، میخواهند وحشت و دهشت را با رنگ دین و مذهب موجه جلوه دهند. چنین برآمد ها و اخذ موضع علناٌ در کشور بیان و تداعی همان پدیده جهل تاریکی در برابر علم و روشنی و روشنگری، عدالت انسانی را تکرار میکند که افغانستان از یک قرن بدین طرف ، از آن ملای لنگ دیروز تا اسلاف امروزی شان دست و گریبان اند
- تعداد معین تحت نام اسلام نه تنها بر یک خون ناحق دخت جوان فرخنده خاک میپاشید بلکه صدای رسا و تحرک خود جوش مردم را در برابر قتل نا حق و تحقق عدالت یک دین ستیزی میدانند . همچنان از تعویذ نویسان و جادوگران ( راه و رسم قدیمی یهودان ) و فالبین ها هم غیر مستقیم دفاع نموده یک حرکت کاملاٌ مشروع را توهین به مقدسات اسلامی و دین ستیزی تعریف و تبلیغ میکنند.
- تعداد نشریه های که خود را علم بردار آزادی و حقوق بشر و مستقل و غیر سیاسی میدانند در اتهام رقیب های سیاسی شان هتک حرمت میکنند ، تنور نفاق و شقاق را در میان جنبش روشنفکری و تحول پسند گرم نگه میدارند. به مهارت سیاسی و دادن نام ها و القاب اهانت آمیز به اهانت و در ذهنیت زدن نا مشروع رقبای سیاسی گذشته شان می پردازند و ادامه میدهند. آنان و گرداننده گان عقب پرده این نشریه ها بالای تمویل از کانال های غیرمشروع از منابع رسمی دولتی کشورهای خارجی روپوش « دموکراسی ، استقلالیت و آزادی بیان » میگذارند.
- یک ملای مسجد به عوض وصیت های اخلاقی ، خیراندیشی ، اخوت و حرام دانستن قتل بدون موجب و بر بنیاد احکام کتاب الهی و احادیث نبوی، داستان نوشیدن بول توسط یک مسلمان را ... و داستان لواطت یک پیرمرد را در زمان قدیم به نماز گزاران قصه میکند.
- ملای دیگر جوانان را که در برنامه های مویسقی و آواز سهم میگیرند، با چند دشنام « خران » خطاب میکند. و ملای دیگر عملاٌ فتوای قتل و کشتن میدهد و از خلافت اسلامی « داعش » بشارت میدهد.
- مجتمع تحت نام شورای علمای اسلامی افغانستان که خود را تا سطح فتوا دهی صاحب صلاحیت میدانند ، در قتل فرخنده ، قتل سردار و خانواده اش ، بی ناموسی چند ملای مسجد با دخترهای دوساله گرفته تا ده ساله ، و ده ها تجاوز و جنایت توسط طالبان و چند ملای مسجد سکوت میکنند و لب از لب شور نمیدهد ولی به ساده گی اتهام کفر و الحاد و حکم تکفیر میکنند.
در سطح منطقه و جهان :
- کشور های مانند سوریه، عراق ، افغانستان، لیبیا و یمن به خطر ناک ترین مراکز تهدید محو و مرگ انسانیت مبدل شده اند. با سرنگون کردن رژیم ها و قتل رهبران دولتی که سازگار با غرب منجمله ایالات متحده آمریکا و انگلستان نبودند، اکنون به خطرناک ترین مناطق تهدید امنیت، از افغانستان تا به شرق میانه و شمال آفریقا تبدیل شده اند؛ ولی تشویش این غربی از داعش و تروریزم ما مسلمانان صادق کمتر است. آنان دولت های عراق و لیبیا را میتوانند در یکروز سقوط دهند ولی جنگ با داعش را مشکل طولانی میدانند. داعش قوی و قویتر میشود و اسراییل مصوون تر. بیشتر از ۲۴ هزار جنگ جوی ماهر با تعلیمات کوماندویی از کشورهای دیگر ، منجمله نزدیک به پنج هزار از اروپای غرب شامل نیروهای جنگی داعش در سوریه و عراق اند.
- داعش با تنها ۸ ملیارد دالر پول نقد دارای منابع بزرگ و مشکوک پولی است. آنان به جز از فروش نفت اکنون آثار تاریخی که از تمدن بزرگ تارخ تکامل جامعه انسانی در این سرزمین ها اند ، به غرب انتقال میدهند و به فروش میرسانند که منبع قابل قابل حساب مالی برای داعش است.
- تعدادی از دستگاه های استخباراتی غربی بیشترین بودجه سالانه خویش را برای کسب معلومات و کنترول نیروهای چپ در کشور های شان احتصاص داده اند تا در مبارزه با بنیاد گرایی اسلامی و تروریزم.
- شایعه کمک های مالی رژیم ایتالیا برای داعش چندی قبل خبر گرم روز بود ولی دفعتاٌ آب بالای آن ریخته شد.
- حوادث اخیر در یمن تحریک جدید بر یک جنگ وسیع و خطرناک بین مسلمانان شیعه و سنی است. ده کشور که همیشه در موضع معامله با منافع امریکا و دیگر کشور های غربی بوده اند ، اکنون در ادامه جنگ های هوایی و زمینی در یمن متحد شده اند. به عبارت دیگر تجاوز به قلمرو کشور های دارای استقلال و از بین برده رژیم های سیاسی با زور نظامی محتوای قوانین بین المللی را مسخره گونه زیر سوال قرار میدهد.
- در کشور های که پای کمک های « بشری » و نظامی و براندازی رژیم های سیاسی توسط غرب و ناتو داخل بوده، بی ثباتی، فساد گسترده، شکل گیری مافیای مواد مخدرو مافیای قدرت، تقلب های انتخاباتی ، بربادی بنیاد های اقتصاد مادر را در قبال داشته است. مثال: علی عبدالله صالح رییس جمهور پیشین یمن که با همکاری و پشتیبانی مستقیم نظامی غرب و ناتو رژیم یمن شمالی را سرنگون نمود و در اریکه قدرت یمن واحد قرار گرفت، اکنون متهم به فساد مالی و چپاول ۵۳ میلیارد دالر از دارایی کشور میباشد.
- پاکستان به همان خصوصیت همیشه گی اش در برابر اخذ موقف مشترک با دولت افغانستان برضد طالبان و تروریسم از یک جهت و از جهت دیگر بر همکاری در پروسه صلح با طالبان قسم و تعهد خود را شکست و اکنون داعشی ها با مصوونیت تمام از قلمرو پاکستان داخل افغانستان میگردند.
- احزاب و سازمانهای سیاسی در افغانستان که بیشترین شان خود را ترقیخواه میپندارند، درپیوند و نزدیکی با هم به جز از نیمه راه نتوانستند گامی به پیش گزارند. تعداد از آنان تمام وقت و انرژی خویش را به وحدت ها و ایتلاف های وقف میکنند که همه فقط در قدمه « کی در رهبری باشد » به جاده یخبندان گیر می ماند و خود درهمان یخ جامد میشوند.
- سنت اعتراف و پذیرش اشتباه ( که بعضاٌ جبران ناپذیر اند) در حالیکه یک شجاعت و صداقت در سیاست است، در میان سیاسیون کهنه کار ما مروج نشده و تعداد از آن واهمه دارند. آنان در هر مقطع زمانی به عین اشتباه مرتکب میشوند که بار ها تکرار گردیده و سازمان های سیاسی مربوط شان را به معادله جذری مواجه ساخته اند. برای آنان مشکل به نظر میرسد که یک لحظه به خود نه بلکه به جو و شرایط نوین سیاسی- اجتماعی جدید بیاندیشند و توانایی خویش را در ارزیابی های جدید بکار گیرند. متاسفانه تعداد از این سیاسیون و سازمانهای مربوط شان که بر آن هنوز نفوذ دارند، نمیتوانند پروسه ها و واقعیات و حوادث پیشبین باشند بلکه در عقب فاکت ها و جریانات سریع جامعه در حرکت اند.
پس کدام راه های برون رفت را میتوان در شرایط کنونی پیشبینی و مطرح نمود؟
( ادامه دارد )
بامداد ـ سیاسی ـ ۱۵/۴ـ ۰۵۰۴
«از خاکستر فرخنده چه به جا خواهد ماند؟»
داکترفهیم ادا
کارشناس امور فرهنگی و روابط بین المللی
پیشِ پرده
دختری نقاب پوش و مومن، بسیار نقاب پوش و بسیار مومن، در پایتخت سنگسار میشود، تکه تکه میشود، به دریا انداخته میشود و سوزانده میشود. مهاجمین بیرحم او نیزمومن اند. بسیار مومن و تا آنجا مومن که حتا پس از کسب اطمینان از مرگ فرخنده، می خواهند روح در حال پرواز او را نیز بسوزانند که مبادا رستگاری آن دنیایی نصیبش شود.
مراجع تقلید مهر تایید میگذارند. سخنگویان دولت مهر تایید میگذارند. نخستین زنان و مردانی که این جنایت را جنایت میخوانند ازینجا و آنجا سر میرسند. میترسند اما سرمیرسند. زنی شهادت میدهد که فرخنده قرآن را نسوزانده بوده است. اعتراض مردم بالا میگیرد. مراجع تقلید عقبگرد میکنند. سخنگویان دولت عقبگرد میکنند. زنان پیکرخاکستری فرخنده را تسلیم میشوند ، برایش دعای زنانه میخوانند و همان مولوی مرجع تقلید را از آرامگاه فرخنده میرانند. زنان و مردان طاغی راهپیمایی میکنند. جامعه مدنی این راهپیمایی را سازمان میدهد. امرالله صالح میگوید برای فرخنده بسیار گریسته است. سیاوش میپرسد که حکومت کجاست؟ بشردوست خواستار اجرای ماکولات پولیس میشود. علمای کرام در برابر زنان زورنمایی میکنند و میگویند اینک خط. ازینجا پیشتر نروید. عطا نور از علمای کرام حمایت میکند و بخصوص از مولوی نیازی حمایت میکند. دیگران خاموش اند. خاموشِ خاموش.
آنگاه برای دوسه روز بیمقدار، انترنت منفذ آزادی و زمینه برای آن میشود که مردم چیغ بزنند، یخن پاره کنند، اشک بریزند. منفذ برای گفتن درد هایی که تا اینجا به این روشنی نگفته بودند و اینک روشن میگویند و در کنار هم میگویند. از خطی که علمای کرام برای شان نشان داده بودند، فراتر می روند و آنسوتر میروند. در کابل اما این خط خط است و ناگزیر باید آن را دید. پس عزاداران فرخنده درد و آرزوی مشترک خود را برای همدیگر میگویند. مخاطب رسمی ندارند. حکومت خود را از گفتمان حذف کرده است.
پشتِ پرده
پولیس کابل فرخنده را که زخمی شده است، پناه میدهد. همین پولیس پس از نزدیک به پنج دقیقه و پس از اخذ دستور از جایی، فرخنده را به دست قاتلانش میسپارد و خود جای مناسبی برای تماشای صحنه تدارک میبیند. رییس جمهور در جایی در امریکا بوسیله رییس اجراییه که اول مطلع شده است، در جریان گذاشته میشود. این اطلاع اولی حاکی از قرآن سوزی فرخنده است. آنها به توافق میرسند که کمیسیونی برای بررسی موظف سازند تا وقت کمایی شود. هرکدام به مامورین همکار خود دستور میدهد که از هرگونه سروصدا جلوگیری کنند و به وزرا و مسوولین سیاسی اکیدا بگویند که ساکت باشند. دستگاه ریاست جمهوری به کار می افتد و تا سطح معین و مولوی هدایت اکید میگیرند که هیچگونه موضعگیری نداشته باشند. وزیر داخله در پارلمان آوازه قرآن سوزی را تکذیب میکند و به فیسبوک رو می آورد تا قاتلان احتمالی را شناسایی کند. مردم به خیابان میآیند و اشک میریزند. به فیسبوک رو می آورند و اشک میریزند. به مولوی، به حکومت، به خود و به زنده گی نفرین میفرستند. مخاطب ندارند. دولت همچنانی که خاموش بود، خاموش است. تکذیب رسمی قرآن سوزی چیزی را تغییر نمیدهد. عبدالله عبدالله به اعتبار معنوی جهاد می اندیشد و جز این مشغله یی ندارد. او از جامعه مدنی میخواهد برود و از علما معذرت بخواهد که بیهوده پای شان درین ماجرا کشانیده شده است. اشرف غنی نمی خواهد تکان بخورد تا عبدالله عبدالله تکان نخورده است. پس تمام دستگاه فعال میشود تا مهره های ساختاری یک حرکت مدنی را یکی پس از دیگر غیرفعال سازد. دولت خانواده فرخنده را خریداری میکند تا موضوع را شخصی تر از شخصی سازد. هرکدام با پدر و برادر فرخنده عکس یادگاری می گیرد و فاتحه میدهد.
آنگاه کمیسیون مربوطه در شرایط کاملا غیر شفاف و دور از انظار مردم و در پشت در های بسته به حکومت گزارش میدهد و زیر هدایت حکومت نسخه ای را آماده میسازد که اجازه دارد به اطلاع مردم برساند.
هدف دولت «جنایی» سازی این شهادت و جلوگیری ازآنست که کمیسیون به دلایل و زمینه های روانی، اجتماعی و سیاسی آن اشاره یی داشته باشد. هدف دولت جلوگیری ازآنست که مردم افغانستان در اطراف این جنایت مخوف فکر کنند، دلایل اشاعه خشونت در انساج اجتماعی ما را مورد توجه قرار دهند و از مطالبات دادخواهانه به مطالبات سیاسی گذر کنند.
پرده یی که بازی نشد
کاش میشد آنچه را گذشت، چنین قصه کرد:
دختری در کابل به تشویق دو روحانی، به دست سی ـ چهل جوان و پیر افراطی و گمراه و در پیش چشم تاییدگر بیش از دوصد تماشاگر، در حضور پولیس دولت، سلاخی میشود. دولت میداند چه باید بکند. نمی پرسد آیا قرآن عظیم الشان سوزانده شده است یا نشده است زیرا طرح این پرسش وظیفه اش نیست، وظیفه قاضی است. پاسخ به این پرسش « آیا قرآن سوزی شده است یا نشده است؟» نیز، هرچه باشد، کاملا پاسخی بیهوده و گمراه کننده است. زیرا قرآن سوزی احتمالی فرخنده هیچ حق اضافی برای قاتلانش نمیداد. برای قاضی میداد. مثلی که قرآن نسوزی کنونی فرخنده، هیچ چیزی را بر وحشت این قاتلان دسته جمعی افزون نمی سازد.
پس دولت فقط و فقط ازین ملاحظه حرکت میکند که شهروندان، چه وحشی چه اهل، چه عصبی و چه آرام، حق ندارند در خیابان داوری کنند و در خیابان به اجرای حکم اعدام بپردازند. ازینرو دولت بی یک لحظه تعلل، در موضع دفاع از قانون و حق زنده گی شهروندان قرار میگیرد و این را پیش از «کمیسیون سازی» میگوید. صدبار پیش از کمیسیون سازی.
دولت ازین پیشتر میرود زیرا وظیفه اش است که پیشتر برود و برای آن برسر کار آمده است که پیشتر برود. او با دیدن این قتل دوصد و پنجاه نفری و با ملاحظه پیشینه هزاران زن کُشی، زن سوزی و زن آزاری، با ملاحظه صدها «گزارش کمیسیون» انبار شده در دوره آقای کرزی که تاکنون کسی لای آنها را باز نکرده است، زودتر از دیگران به این نتیجه میرسید که چیزی هولناک در جامعه در حال وقوع است. که این چیز هولناک ریشه در مکتب دارد. ریشه در مسجد دارد. ریشه در خانواده دارد. ریشه در ضعف دولت دارد. ریشه در فقدان بار ارزشی سیستم دارد.که باید گفت وگویی سراسری و شهروندانه به راه بیافتد و دولت در مقام سازمانده این گفت وگوی ملی قرار داشته باشد و نه در مقام دشمن آن.
پس خانم لولا غنی در صف اول برای فرخنده راهپیمایی میکند. رییس جمهور می آید و میگوید: بلی، قتل فرخنده زمینه های واقعی اجتماعی و روانی ـ اجتماعی دارد. او از علمای کرام دعوت میکند بیایند و بگویند با کدام وسایل جلو این را میگیرند که از مسجد صدای دعوت به خشونت بلند شود و جوانان به دنبال مرجع تقلید برای خشونت نعره تکبیر بگویند. عبدالله عبدالله برای وزیر مسوول مکتب وظیفه میدهد بیاید و بگوید کدام اسباق درمکاتب ما عملی میشود؟ معلم برای شاگردان کدام رفتار اجتماعی را توصیه میکند؟ چه تغییری لازم است و چگونه او این تعهد را اجرا خواهد کرد؟ پارلمان برای حمایت از زنان و نهادینه شدن رفتار شهروندانه قوانین بهتر میسازد.کسی، وزیری، چیزی نیز میگوید بلی روانی که به کشتار دسته جمعی گذر میکند، با فقر و بیکاری جوانان رابطه دارد، قتل فرخنده این را به اثبات میرساند و اینست برنامه ما برای پایان گذاشتن به بی روزگاری کتله یی جوانان ما. علما میآیند و میگویند اسلام دین صلح و دین برادری و خواهری و برابریست. فتوا میدهند که دعوت به خشونت، آدمکشی و زن آزاری از منبر مسجد حرام است. مولوی ایاز نیازی از دکتر بودن خود نتیجه میگیرد که بیاید بگوید: بلی من اشتباه کردم. هیچ مسلمان در هیچ شرایطی مجاز به ارایه حکم قضایی و اجرای خودسرانه حکم نیست. اسلام افغانستان در چارچوب جمهوریت و قانون کار میکند. بلی اینک چگونه من، عالم و داکتر دین، در پیشاپیش این حرکت مدنی قرار میگیرم و با «فیسبوک بازان» همراه میشوم.
به این میتوان گفت «سیاست وحدت ملی».
زیرا اگر رییس جمهور، بگذریم از سبق های دوران داکتری، به سبق های صنف اول خود در باره «حکومتداری» توجه میکرد، می دید که شهادت فرخنده با شرکت و همدستی دوصد و پنجاه تن، فرصت بی بدیلی را برای جمع کردن مردم افغانستان در اطراف اندیشه ها و حقوق انسانی در اختیارش گذاشته است و غایب بودنش ازین میدان عواقب مرگبار در پی دارد. می دید که اگر در ایجاد و روح بخشیدن به «حکومت وحدت ملی » دشواری دارد، با تکانه ای که شهادت فرخنده ایجاد کرده است، میتواند به سوی خود وحدت ملی حرکت کند. می دید این فرزندان فارغ از رنگ و زبان و قوم و محلِ کشور خود را که برای حق اشک می ریزند.
زیرا همان درس صنف اول میگوید: ملت یک کلمه است. یک مفهوم مجرد است. اگر رییس جمهور فردا بخواهد با ملت ناشتا صرف کند، در دسترخوان تنها خواهد بود. اما مردم مفهومی مشخص است. لمس میشود. اگر فردا رییس جمهور بخواهد با مردم ناشتا صرف کند، کافی است دسترخوانی آماده سازد و از سی میلیون نفر دعوت با ناشتا کند.
این مردمِ قابل لمس و جاندار، میتوانند ملت شوند. در هر جای دنیا که ملت شده اند، در اطراف یک حق یا یک قاعدۀ حق ملت شده اند.
امروز مردم افغانستان با رییس جمهور حرف این حق را می زنند. حرف حقی را میزنند که در نبود آن هیچ ملتی ملت نیست.
رییس جمهور اما برای همین مردم چه حرفی برای گفتن دارد یا خواهد داشت؟
آیا دو سه اعدامی بینوا را تسلیم شان خواهد کرد تا دراطراف حق جمع نشوند و در اطراف خون پراگنده شوند؟
بامداد ـ سیاسی ـ ۱۵/۱ـ ۰۶۰۴
« ایتلاف مدنی یمن » لیست کشتار و ویرانی ها در یمن را نشر کرد
والری آموس معاون سرمنشی سازمان ملل متحد در امور کمک های بشر دوستانه ، روز پنجشنبه ۱۳ حمل ۱۳۹۴ خورشیدی در بیانیه ای اعلام کرد که در حملات هوایی ودرگیری های یمن ۵۱۹ تن کشته و دست کم ۱۷۰۰ نفر زخمی شدهاند . وی افزود که ۹۰ کودک در میان قربانیان این حملات در یمن بودهاند.
علاوتاْ « ایتلاف مدنی یمن » به این تازه گی ها گزارش و لیست کشتار و ویرانی ها در یمن را نشر کرده است . دراین گزارش میخوانیم:
کشتار « بنی حوات » در مجاورت فرودگاه صنعا، به ویرانی وریزش ۱۴ خانه بر سر ساکنانش و شهادت ۲۴ شهروند و مجروح شدن ۴۳ نفر منجر شد. اکثر قربانیان زن و کودک بودند. دو کشتار دیگر نیز در مناطق «کتاف » و « البقع » در صعده به وقوع پیوست که به شهادت ۳۰ شهروند و مجروح شدن ۴۱ شهروند دیگر منجر شد.
ایتلاف سعودی امریکایی همچنین اردوگاه آواره گان را در منطقه « المزرق » در ولایت «حجه » (در غرب یمن) هدف قرار داد که منجر به شهادت بیش از ۳۰ نفر و مجروح شدن بیش از ۴۰ نفر شد که اکثر آن ها نیز زن و کودک بودند گردید.
کارشناسان حقوقی این حمله را جنایت ضد بشری توصیف کرده و خواستار محاکمه عاملان حمله در دادگاه های بین المللی شدند.
جنایات عربستان و امریکا با هدف قرار دادن ایستگاه های سوخت و کامیون های حمل گاز در یریم – واقطع در استان اب در جنوب یمن ادامه یافت و منجر به شهادت بیش از ۱۴ شهروند و مجروح شدن ده ها نفر دیگر شد.هواپیماهای سعودی همچنین با حمله به کارخانه لبنیات و مواد غذایی « یمانی » در الحدیده (در غرب یمن ) جنایت بزرگ دیگری را رقم زدند که منجر به شهادت ۳۸ شهروند و مجروح شدن ده ها نفر شد. در همان روز ۴ شهروند در حمله موشکی عربستان به مردم منطقه مرزی رازح در استان صعده شهید شدند.
۸ نفر از اعضای یک خانواده نیز در همان منطقه در پی چپه شدن موتر شان به علت حمله توپخانه ای نیروهای مرزی عربستان شهید شدند و ۷ نفر هم مجروح شدند.
تجاوز عربستان به یمن همچنین منجر به ویرانی فرودگاه های مسافربری صنعا ، الحدیده ، عدن، تعز و صعده و بندرهای المخا، عدن و میدی شده است. ایستگاه های برق و گاز صعده و گمرک «حرض» در مرز با عربستان و« بیمارستان ۴۸ » نیز هدف بمباران قرار گرفتند.
کارخانه تولید سمنت در شهر لحج، کارخانه کوکا کولا در عدن، انبارهای غذای وابسته به موسسه اقتصادی صنعا، ایستگاه سوخت رازح، دو کاروان حمل نفت، بمباران جاده صنعا – صعده و جاده صعده – المزرق از دیگر مکان هایی بوده اند که مورد حمله قرار گرفتند.
تحریم هوایی یمن نیز مانع رسیدن کمک های بشردوستانه به بیش از ۵ هزار شهروند یمنی شده است که اکثر آن ها از بیماری رنج می برند.
ایتلاف سعودی امریکایی از رسیدن کمک های امدادی و کمک های صلیب سرخ به یمن نیز جلوگیری کرده است.
تجاوز عربستان و امریکا به یمن همچنین هزاران خانواده را وادار به کوچ اجباری کرده است. این تجاوز باعث بسته شدن مدارس یمن و محرومیت بیش از ۶ میلیون نفر از تحصیل شده است.
محاصره بنادر و جلوگیری از رسیدن نیازهای اولیه زنده گی به مردم یمن نیز بعد دیگری از کشتار جمعی آنان است
گفتنی است « ایتلاف مدنی یمن » یاد آور شد که به انتشار بقیه تجاوزات و جنایت های عربستان و متحدانش ادامه خواهد داد و آن ها را به دادگاه بین المللی لاهه ارایه خواهد کرد.
بامداد ـ سیاسی ـ ۱۵/۴ـ ۰۴۰۴