نیروهای مردمی درانتخابات یونان پیروز شدند


الکسیس تسیپراس نخست وزیر یونان گفت : امروزمردم یونان تاریخ ساز شدند!

 

مردم و رهبران اروپا بی صبرانه انتظار نتایج انتخابات پارلمان یونان را میکشیدند تا بداند که سیاست های تحمیل شده ریاضت کشی ازسوی ترویکا ( اتحادیه اروپا، بانک مرکزی اروپا و صندوق بین المللی پول ) با چه پاسخی از سوی مردم یونان روبرو میشود. بروز یکشنبه ۲۵ جنوری سال روان ترسایی مردم یونان به پای صندوق های رای رفتند و به ادامه سیاست های ویرانگرانه حکومت دست راستی اندونیس ساماراس رهبر حزب نیا دموکراتیا و شریک پاسوکی اش نقطه پایان گذاشتند.

درانتخابات روز یکشنبه جنبش سریزا که درسالهای پسین در پی مبارزات دادخواهانه ازمیان مردم یونان جان گرفته بود به پیروزی بزرگ تاریخی دست یافت و به نیرومند ترین نیروی سیاسی کشور مبدل گردید. سریزا با کسب بیش از ۳۶ درصد آرا، موفق به کسب ۱۴۹ کرسی از ۳۰۰ کرسی پارلمان یونان گردید. الکسیس تسیپراس رهبر این حزب دیروز ۲۶جنوری رسما به عنوان نخست وزیریونان سوگند یاد کرده و دولت ایتلافی را تشکیل داد.

پارلمان  یونان پارلمان تک ‌مجلسی و دارای ۳۰۰ نماینده میباشد که بر اساس ترکیبی از اکثریت مطلق و نسبی آرا انتخاب می‌ شوند و ۵۰ کرسی اضافه به حزب پیروز داده میشود. برای تشکیل دولت به ۱۵۱ کرسی نیاز است. حداقل سن رای ‌دهنده گان ۱۸ سال است و بیش از ۹ میلیون یونانی در این انتخابات از حق رای برخوردار بودند.

درپی بحران اقتصادی و دیکته سیاست های ریاضت کشی ترویکا  درچند سال گذشته وضع مردم یونان بد ترازگذشته شد. بیکاری  بیشتر از ۵۲ در صد درمیان جوانان  و بیکاری عمومی ۲۵ فیصد ، افزایش قرضه های خارجی به اندازه ۱۷۰ در صد عواید ناخالص ملی در سال ۲۰۱۴ ، کاهش ۲۰ درصد  در دستمزد ، بلند رفتن سرسام آور قیمت کالا های مورد نیازمردم ، خصوصی سازی لجام گسیخته ، کاهش  بی مانند در خدمات اجتماعی و بهداشتی و ... چند نمونه ای ازاین اقدامات  ناگوار دریونان میباشد که در نتیجه سیاست های تسلیم طلبان  و ضد مردمی  احزاب راستگرای  نایا دموکراتیا و پاسوک که از چندین دهه بدینسو بر یونان فرمان راندند بر زحمتکشان این کشور تحمیل شد.

 پس از اعلام نتیجه انتخابات مردم به خیابان ها ریختند و پیروزی سریزا را جشن گرفتند

پیامد این فرمانروایی نامیمون بدبختی توده ها ، غارت دارایی های مردم  و کشانیدن یونان به پرتگاه سقوط اقتصادی و بحران بی مانند اجتماعی گردید. در چنین شرایطی اتحادیه اروپا که کشور یونان عضو آن بود؛ بخاطر نجات نظام مالی و بانک های خودشان که در بحران یونان شریک بودند برنامه مشترکی زیرنام « نجات یونان » با بانک مرکزی اروپا و صندوق بین المللی پول را طرح و با فرستادن بازرسان و نگهبانان خود همه روز از شرایط  دشوارعطای این قرضه کنترول میکردند. در یونان هم ترویکا جز دستیابی به سود های بیشتر به هر قیمتی و پیاده نمودن خواست ها و اماج های خود چیزی دیگری را جستجو نمی کرد: خصوصی سازی و چپاول دارایی های عامه ، کاهش دستمزد کارگران ، کارمندان  و بازنشسته گان، افزایش مالیات بر کالا های مورد نیاز اولیه مردم، کاهش در نظام خدمات اجتماعی و فعالیت های فرهنگی و....  

در این سالهای پردرد که حزب ضد ریاضت اقتصادی سیریزا آنرا « پنج سال درد و تحقیر » خواند، یونان برای بازپرداخت حدود ۲۶۸ میلیارد دلار بدهی سنگین بین‌المللی وادار به چنین اقدامات ضد مردمی شد. دراین پنج سال گذشته مردم یونان یک لحظه ای هم از مقاومت و پرخاش در برابر ترویکا و حکومت ساماراس دست نکشیده و همه روزه صدای ناسازگاری شانرا در برابراین سیاست های اسارت بارابراز داشتند. تسیپراس به مردم یونان قول داد بسیاری از سخت‌گیری‌های اقتصادی دیکته شده ترویکا را لغو  و به بهبود شرایط اقتصادی و بلند بردن سطح خدمات اجتماعی بپردازد. برای همین این جنبش مردمی خواستار بخشیدن این وام ها که مردم یونان را به تباهی و قهقرا کشیده است میباشد.

با اعلام نتیجه انتخابات  الکسی تسیپراس در برابر مردم  در آتن گفت که رای دهنده گان یونانی مجوزی « روشن و قوی » برای هدایت کشور دراختیار ما گذشته ‌است. سریزا درحالی به این پیروز تاریخی دست یافت که رهبران اتحادیه اروپا ، بانک جهانی و سایر موسسات نیولیبرال در استانه انتخابات یونان به تبلیغات گسترده ضد سریزا و پخش ترس و بی باوری نسبت به این جنبش پرداخته  و حتا مساله« بیرون کردن یونان » از حوزه مالی ایرو را طرح نمودند. این صدا ها در برلین و بروکسل بیشترشنیده میشد. پیروزی سریزا در انتخابات روز یکشنبه  نه تنها برسیاست های اقتصادی واجتماعی یونان اثرگزار است ؛ بلکه دارای تاثیرات بزرگ درحیات سیاسی اروپا نیز میباشد. کشورها و مردمان اروپا با چشم امید به این پیروزی چپی های یونان مینگرند.  

پابلو ایگلاسیاس رهبر جنبش پودموس هسپانیا روز دوشنبه درگفت وگو با شبکه تلویزیونی «لا سیکستا» تصریح کرد:« پیروزی حزب سیریزا در یونان، پیام روشنی را ارسال می کند: سیاست ریاضتی ناکارآمد است و موجب درد و رنج های اجتماعی می شود.»

وی در ادامه افزود:«  پیروزی حزب سیریزا در یونان به این معناست که مردم در نهایت امیدوار هستند که منافع آنها در نظر گرفته شود. یونان در نهایت یک رییس جمهور مناسب دارد که منافع کشورش را دراولویت قرار می دهد.»

پیروزی و برنامه های جنبش سریزا برای نهضت های مردمی و ضد بهره کشی اروپا مایه امید میباشد. امروز این امید بیشتراز هرجای دیگر در یونان قابل لمس است.

ا.م

بامداد ـ سیاسی ـ ۱۵/۴ ـ ۲۷۰۱

پارلمان لگه ولوگه یی یا ارجل

یا پارلمان سیاسی وقانون ساز


داکترحمیدالله مفید

کارشناس امورفرهنگی و مسوول شعبه تبلیغ و ترویج شورای اروپایی حزب مردم افغانستان

پیش از انکه به این مهم پرداخته شود ، لازم است ، که نگاه گذرا به دموکراسی انداخته شود ، زیرا اغلب کارشناسان ، سخنوران وسخنگویان سیاسی در کشور عزیز ما افغانستان  به این باوراند ، که دموکراسی یعنی حکومت مردم. برخی دیگری به این باورهستند ، که دموکراسی یعنی حکومت نماینده گان مردم و گروه سومی براین باور اند ، که دموکراسی یعنی قضاوت مردم. ایدون یا اکنو ن بنگریم ، که دموکراسی چیست؟

کارل پوپر فیلسوف اینگاهی(معاصر) بر این باور است ، که دموکراسی هرگز حکومت مردم بوده نمی تواند ونه می تواند باشد ونه بایستی باشد. ۱ او به این باوراست ، که اگر دموکراسی حکومت مردم است آیا نزدیک به یک میلیارد هندی درهند بر اریکه قدرت هستند ؟ واین یک میلیارد بر کدام کم از کم یک میلیارد دیگر حکومت می کنند ؟ وآیا مردمی که حکومت می کنند ، قادر به حل منازعات اقتصادی و دشواری های سیاسی کشورهستند ؟ پاسخ می دهد که بصورت قطع خیر!

او می آفزاید:  پس دموکراسی حکومت مردم نی بلکه حکومت نماینده گان بخشی از مردم نه از همه ای مردم ، که در انتخابات برنده شده اند می باشد. زیرا کاندیدانی که شکست خورده اند ، وبرخی از مردم به آنها رای داده اند ، نیز شامل این نماینده گان نمی باشند.

پس دموکراسی یعنی حکومت نماینده گان برنده در انتخابات که در شورا ها ویا ریاست جمهوری راه می یابند،

در این دموکراسی نماینده گان پیروز ومنتخب مردم که به گونه ای عملی اداره ای امور جامعه را بدست می گیرند ودر برابر مردم مسوول می باشند است ، در اینصورت مردم دارای حاکمیت غیر مستقیم  هستند وتنها در کار نماینده گان پیروز نظارت می کنند .

در دموکراسی نماینده گان مردم  احزاب نقش عمده واساسی یا نهادین دارند  زیرا اداره مردم را سازمان می دهند ودر میان مردم ودولت بصورت پل ارتباطی عمل می کنند.

مردم  در واقع در سرنوشت کشور ، قانونگذاری و رفع دشواری های کشور با برنامه های سیاسی حزبی سهیم می باشند پس دراین دموکراسی یعنی حکومت  قانون وقانونگذاران صرف ازطریق برنامه های سیاسی حزبی امکان پذیر است وبس ، زیرا قضاوت های مردم بربنیاد برنامه ها واهداف احزاب که دراختیار مردم می گذارند ، استوار می باشد ، ، مردم همیشه برنامه ها واهداف احزاب سیاسی را که باید به انجام برسانند،  به بررسی می گیرند ، و تطبیق آنها را نظارت می کنند،  نتایج بغرنج ترین سیاست ها را پس از مدتی می بینند ودر سیستمی که نهاد های قضاوت مردم قدرت دارند  می نگرند و در انتخابات بعدی ، آن سیاست ها  وگرداننده گان آنها را تایید یا رد می کنند. به گونه نمونه : یک حزب دست راستی بنیاد گرا با اهداف اسلام سیاسی ، حاکمیت جهادی ، اقتصاد و بانکداری اسلامی ومحدویت های منفعتی حلال درانتخابات سهیم می شود، در انتخابات پیروز می گردد ، چی می کند؟ اگر سیاست های اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی اسلامی خود را عملی نکند ، مردم می داند ، که دروغ گفته است در انتخابات بعدی به آن حزب رای نمی دهند ، و یا یک حزبی سیاسی ، دارای اهداف دادخواهی ، نهادینه کردن دموکراسی ، وعدالت اجتماعی و زدایش فقر داخل کارزار سیاسی می شود  ونماینده گان او پیروز می شوند ، حزب مجبور است ، تا برنامه وپلانهای سیاسی واقتصادی اش را عملی کند ، تا خواسته های  آن بخشی از اکثربت مردم را که در انتخابات به آنها رای داده اند ، وخواستار های دموکراسی را از استبداد وانارشی سیاسی تفکیک می کند. ۲

 ایدون دانسته شد ، که دموکراسی وآزادی تنها از طریق اشتراک نماینده گان پیروز احزاب سیاسی که با برنامه های شان رویکرد وتوجه مردم را جلب می کنند ومردم نیز بر برنامه های آنها را تایید وبه آنها رای میدهند تحقق می یابد.

تحولات برنامه یی حزب  پیروز در جامعه هستند عملی کنند ومردم نیز، بنگرند وقضاوت کنند،‌ که آیا خواسته های آنها و برنامه های احزاب عملی شده است  یا خیر، تا در انتخابات یا گزینگاه بعدی آن را بررسی کنند. 

اگر احزاب سیاسی در انتخابات سهیم نگردند ، مردم چگونه می توانند تا کارکرد های پارلمان یا نماینده گان منتخب خود را نظارت کنند.

در واقع قضاوت مردم درسه بخش «مقننه ، مجریه وقضایه»  معنا وحقیقت دموکراسی  را بازتاب می دهد. که شامل:  انتخابات پارلمان یا مجلس ، ریاست جمهوری ، صدراعظم یا نخست وزیر وقاضی ها می باشد. پس در حقیقت دموکراسی قضاوت مردم است که ستون اساسی یا نهادین دموکراسی ها ی امروزی را می سازد.

دموکراسی پارلمانی ایدونی افغانستان:

دموکراسی در افغانستان از طریق وکیلان پیروز وبدون برنامه که با زور ، دعوت ، رشوت ، معامله ، تقلب وجعل وجلب  رضایت کمیسیون انتخابات به پارلمان راه یافته است پیریزی شده است ، این پارلمان نه تنها نماینده گان منتخب مردم نیست ، بلکه نماینده گان فساد بیشه گان ، مافیاهای زر و زور وجعل کاران ومتقلبان  اند ، که به گونه ای به پارلمان راه یافته اند . برای این شخصیت های ارجل ولگه ولوگه یی نیز منافع اقتصادی وخانواده گی آنها  بالاتر از منافع اندیشه وی سیاسی  و جامعه که هرگز ندارند می باشد. در یک نگاه کوتاه بر کارکرد های  وکیلان پارلمان امروزی  در می یابیم ، که اغلب مافیایی زمین ، کارمندان گمرک های کشور ، افسران وامران حوزه های امنیتی شهر کابل ، کارمندان مالیاتی مرکزی و ولایات کشور از خانواده های برخی از وکیلان منفعت جو ومعامله گر اند، دولت پیشین نیز با معاملات رشوت ودعوت رای اعتماد پارلمان را در امور مختلف بدست می اورد ، بزرگترین مافیا های زمین ومواد مخدر برخی از وکیلان پارلمان میباشند، که با گماشتن اقارب شان در ارگانهای امنیتی  وشهر داری ها بدون ترس ودلهره گی معاملات شان را انجام میدهند.

افزون از ترکیب اجتماعی چی نارسایی های دیگری در کار پارلمان کشور وجود دارد:

  بر بنیاد فقره های ۱۱ و۱۲ ماده ۶۴ وماده ۵۷  قانون اساسی یا«  آیین نامه  نهادین کشور» وکیلان پارلمان صلاحیت دارند ، تا از کار حکومت نظارت کنند. یا به اعضای کابینه ، دادگاه عالی و دادستان کل کشور رای اعتماد بدهند .

این مساله یک مساله نهادین وقانونی است ، که در اغلب پارلمانهای جهان عملی می شود. مگر چگونه؟

در کشور های هند ، المان ، انگلستان وپاکستان ودر حقیقت در همه کشور های جهان پارلمان وکمیسیونهای مربوطه آن بر طبق برنامه کاری از پیش تعیین شده گزارش های کاری وزارت ها وادارات دولتی را بررسی می کنند و از کار آنها نظارت می کنند، همچنان وکیلان از طریق سازمانهای حزبی خود در محلات در تماس با باشنده گان محل که رای اعتماد آنها را بدست آورده است ، دشواری ها را بررسی وبه منظور رفع آنها قوانین ویا مقررات وضع می کنند واگر نارسایی های درچوکات قانون بود ، آنها را به دولت راجع می سازند .نه مستقیم ، بلکه از طریق اداره مرکزی امور پارلمانی و پس از آن درنشست های پلانی نه درخواست های اشخاص بلکه دشواری های که دراین عرصه وجود دارند ، را به گفتمان می کشانند و راه حلی برای مجموع کشور ، نه برای اشخاص جستجو می کنند.

مگر در افغانستان: وکیلان با استفاده از این صلاحیت قانونی ، درخواست های مردم را ازهر گوشه وکنار کشور جمع آوری می کنند ، معاملات پولی انجام می دهند و اوامر مقامهای بالایی را بدست می آورند  وازاین طریق پول بدست می اورند ، به منظور استفاده از خلا های اداری ، رشوت وبیرو کراسی ، بالای مسولان اداره ها نفوذ می کنند ، خانواده ودوستان خود را در پست های پرعاید مقرر می سازند واز این راه سرمایه هنگفت بدست می آورند. 

پارلمان کشور خانه مردم نی بلکه لانه فساد ، رشوت ، قاچاق مواد مخدر وبیروکراسی منحط وسر افگنده شده است .

اسناد بیانگر آنست که تنها در حوزه های امنیتی پولیس شهر کابل ، نزدیک به هفت آمر حوزه از وابسته گان وکیلان پارلمان اند از آن میان یک نفر نجاررتبه جنرالی داده شده وبه حیث آمرحوزه پولیس دریک ناحیه شهر کابل گماشته شده است، اغلب رییسان گمرک های کشور وشعبات پر درآمد از طریق وکیلان پارلمان گماشته شده اند. دولت مفسد نیز به خاطر پرده پوشی های فساد های اداری خود ، وکیلان را آزاد گذاشته اند ، تا هرچه که می کنند بکنند ، یکی به کار دیگر غرضی ندارند. اینست وضع پارلمان کشور.

به منظور ایجاد یک پارلمان پاسخگو ، با برنامه وهدف سیاسی حزبی چی اقدامهای روی دست گرفته شود:

۱- پارلمان کشور بصورت عاجل سیاسی شود ، یعنی وکیلان تنها حق داشته باشند ، که از طریق حزب های سیاسی خود را کاندید نمایند ، ومردم نیز به حزب های سیاسی وکاندیدان سیاسی آنها رای بدهند، این مساله در قانون اساسی کشور بدیده نگریسته شود و تعدیل در قانون اساسی کشور رونما گردد.

۲- وکیلان بطور قطع اجازه نداشته باشند ، که با عرایض مردم در وزارت ها وادارات دولتی گشت وگذار نمایند ، نظارت برکار های حکومت ودولت را صرف ازطریق اداره مرکزی بررسی خواست های مردم ، که در پارلمان ایجاد می شود ، به ادرات دولتی بفرستند ، نارسایی ها را در هر بخشی که باشد بررسی کنند وبه منظور رفع آن از طریق کمیسیونهای مربوطه قوانین ، لایحه ها ومقررات وضع نمایند. نه دستور های شخصی .

۳- طرح های سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی وساختاری تنها از طریق ساختار های سیاسی واحزاب به حکومتی  که از طریق حزب های پیروز در پارلمان به گونه مستقل ویا به گونه ایتلافی ایجاد می شود ، باید عملی گردد. هیچ وکیل حق ندارد ، تا بدون طرح سیاسی حزب سیاسی اش مزاحم کار های حکومت گردد. یعنی یک وکیل تنها از طریق سخنگوی حزبش در پارلمان طرح های خود را به مثابه حزب پیروز یا حزب اپوزیسیون می تواند مطرح نماید، نه به عوض مدیرعرایض ، شعبه به شعبه بگردد وکار مردم را خلاص نماید و رشوت و پول بدست آورد.

 با عملی شدن این طرح احتمال آن میرود تا پارلمان کشور بهتر شود و پارلمان ازلانه فساد به خانه مردم مبدل گردد.

 

به منظور پبریزی این جستار از منابع زیرین سود جسته ام:

۱ - کارل پوپر درسهای قرن ۱۹۷۷

۲- ایمانویل کانت ، سایت انترنیتی ایران امروز به نشانی Iranemrooz.deمورخ  هشتم ماه هشتم سال ۱۳۸۲ خورشیدی 

۳- قانون اساسی کشور

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱۵/۳ ـ ۲۷۰۱ 

« من بودم، هستم و خواهم بود »

 

 داکتر اسد محسن زاده

کارشناس امور بین المللی و مدیر مسوول تارنمای بامداد

پانزده ام ماه جنوری امسال برابرست با نود و ششمین سال ترور دو رهبر بهنام جنبش راه صلح ، پیشرفت وعدالت اجتماعی ؛ روزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت.

با پایان یافتن جنگ اول جهانی و راه اندازی انقلاب نوامبر۱۹۱۸ این دو رهبر جنبش مردمی المان  در شب ۱۴ جنوری سال  ۱۹۱۹ ترسایی به دستور مستقيم « نوسكه »  وزير سوسيال دموکرات گارد ملی  المان ترور شدند. شب هنگام  روزا لوكزامبورگ و كارل لیبكنشت را به بهانه انتقال به زندان بطور جداگانه در موتری  نشانده و در منطقه « تیرگرتن » برلین با ضرب قنداق کشتند. از ترس پیکر بیجان ایندو را در « لاندوركانال » انداختند تا کسی آنرا  پیدا نکند. وقتی چند هفته پسانتر پیکر بی جان آندو را یافتند آنرا به خاک سپردند و بر « نوسكه »  ابر ، شایدمن  و یاران رویزونیست  شان نفرین فرستادند.

هواداران جنبش صلح و ترقیخواهی  المان و جهان همه ساله دریکشنبه نیمه ماه جنوری با نثار دسته های گل میخک درگورستان فریدریش فلده دربرلین ازاین دو شخصیت های برازنده که نامشان با ستیزه و پیکار دربرابر جنگ ، نظامیگری ، تجاوز و بهره کشی  گره خورده است یاد وقدر مینمایند.

امسال این مراسم یاد وبود با شرکت ده ها هزار نفر از المان و سایر کشورهای اروپایی بروز یازده ام جنوری درشهر برلین برگزار شد. دراین مراسم شکوهمند نماینده گان احزاب وسازمانهای سیاسی ، اتحادیه های صنفی و کارگری ، سازمانها جوانان و دانشجویان ، زنان و هنرمندان و فرستاده های لایه های مختلف مردم با شکوه خاصی شرکت ؛ و گل میخک  منیحث نماد جنبش مردمی المان فرش گور این دو گردید. امسال در جمع سایر شرکت کننده گان این مراسم ؛ هیات حزب مردم افغانستان که بنا بردعوت بوندس تاگ المان مصروف بازدید و گفت و گوهای سیاسی در المان است ؛ نیزهمپای این جریان عظیم در مراسم ارج گزاری شرکت و اکلیل گلی که از سوی شورای اروپایی و شورای المان حزب  تهیه شده بود را به این دو اهدا نمود.۱

روزا لوکزامبورک و کارل لیبکنشت با تکیه بردانش بلند و پابندی به منافع  و شرافت انسانی از آمدن شرایط ناگوار و خطر درگیری جنگ وحشتناکی دراروپا خبر می دادند. روزا لوکزامبورگ درسال ۱۹۰۰ ترسایی و قبل ازبحران بزرگ اقتصادی سالهای ۱۹۱۱ ـ ۱۹۱۳ برافزایش میلیتارزیزم اشاره  و از خطر جنگ یاد نمود. او سوال « برخورد جنبش هایی مردمی در برابر اماده گی های جنگی و ملیتاریزم » را طرح؛ ماهیت و اثرات این اقدامات خطرناک را برملا سازند. درجریان « بحران مراکش» وجنگ ایتالیا ـ ترکیه آنها ابتکار راه اندازی مظاهرات بزرگی در ضدیت با ملیتاریزم را بدست گرفته  و مردم را به رویارویی و مقابله با اقدامات دولت المان و نیروهای جنگ طلب اروپا دعوت نموده؛ این تلاش ها را در سال ۱۹۱۲ در جریان جنگ بالکان  نیز ادامه دادند.

روزا لوکزامبورک در برابر افزایش بیکاری ، بهره کشی و نظامیگری  و سایر نشانه های یک جنگ بی رحمانه در اروپا هوشدار داده و از رهبری حزب سوسیال دموکرات المان که او هموند آن بود ؛ خواست تا از یاری به قیصر المان و جانبداری از جنگ دست بردارند. او رهبران ریاکاری ، تسلیم طلب و حیله گری راستگرا و سازکار حزب سوسیال دموکراسی المان را « سوسیال شووینیست » خوانده و یکجا با رهبران اصولی حزب بر نجات مردم و حزب تاکید و از مبارزه در راه منافع شان دست بردارنشدند.

روزا لوکزامبورک منحیث زن مبارز و دادخواه، نویسنده توانا ، تیوریسن برجسته جنبش مردمی ، سخنگوی بی مانند ،سازمانده و هنرمند با احساس  سرسختانه در خط دفاع از منافع مردم و امر صلح و پیشرفت قرارگرفته بصورت خسته گی ناپذیر مردم را به مبارزه متشکل و اگاهانه در برابر نظام ستم و بهره کشی و دفاع از ارزش های انسانی فرامیخواند. بررسی های داهیانه او که در نشرات مترقی روزگارش در برلین ، وارسا ، زوریخ و سایر مراکز روشنفکری و کارگری اروپا به نشر میرسید ، نشاندهنده  تسلط عمیق  بر دانش پیشرفته روزگارش درپیوند با جنبش های مردمی آن روزها بود. در همین دوران سخنرانی های دوره ای وی در شهرهای المان با استقبال بی مانندی روبرو شد. چونان که  درسخنرانی های دوره ای او ( مارچ ـ می سال ۱۹۱۴ترسایی ) در ده ها شهر بزرگ المان چون مونشن ، اشتوتگارت ، برلین ، کارلسروحه ، نورنبریرگ ... ده ها هزار نفر شرکت نمودند.او در این سخن رانی ها مردم را به مقابله با جنگ و ستیز با ملیتاریزم  دعوت نموده از مردمان اروپا می طلبید تا بجای جنگ و برادرکشی ، همدیگر را در مبارزه ضد استعماری و دادخواهی یاری رسانند. او از توده های مردم خواست تا  با راه اندازی قیام در برابر استبداد سرنوشت خود را بدست گرفته و با رهایی از شرنظام های بهره کش به بیکاری  و نابرابری اقتصادی و اجتماعی پایان بخشند. روزالوکزامبورگ ضمن نفرت از جنگ و نظامیگری از سربازان می طلبید تا از برادر کشی دست کشیده و زحمتکشان سایر کشورها را در رهایی و آزادی یاری رسانند.او با افشای جنایات بی مانند در برابر سربازان المانی دولت آنکشور را بخاطر تجاوز و حق تلفی سربازان ماخذه نمود.

با شروع جنگ جهانی اول جهانی  در اگست سال ۱۹۱۴ که باعث کشته شده بیش از ده میلیون انسان و از بین بردن هزاران شهر و ده و هستی های بیشمار در اروپا گردید از مبارزه و مقاومت دست نکشید. بدلیل دو سخنرانی كه برضد میلیتاریسم و جنگ در پروس ایراد نمود او را باردیگر به زندان انداخته و محاكمه كردند. در دادگاه  برخلاف انتظار دستگاه؛ او  بود که نظام استبدادی المان را مورد باخواست و ماخذه قرار داد. شجاعت و قدرت استدلال وی در دادگاه به محبوبیت وی فزونی بخشید.

بروز چهارم اگست سال  ۱۹۱۴ ترسایی وقتی فراكسیون حزب سوسیال دمكرات‌ در پارلمان تصمیم گرفت به اعتبارات جنگی مورد درخواست دولت رای مثبت داد، تنها کارل لیبکنشت بوده که با « نه » در برابر این تصمیم در پارلمان به پاخواست و این اقدام رهبران حزب را تسلیم وفرومایه گی  خواند.

لوكزامبورگ باردیگر در سال ۱۹۱۶ زندانی شد و تا پایان جنگ در زندان ماند. هنوز در زندان بود كه انقلاب  ماه نوامبر ۱۹۱۸ در المان رخ داد . پس از پایان جنگ درهشتم نوامبر لوكزامبورگ از زندان رها شده و به سمت برلین مرکز انقلاب شتافته  به ادامه فعالیت هایش پرداخت. روز بعد او وهمرزم دلیرش کارل ليبکنشت دستگیر و بصورت وحشیانه ترور شدند. شورا های کارگران منحل و انقلاب نوامبر المان به خاک وخون کشانیده شد.

با آنکه نودوشش سال از مرگ این دو پیکارجوی راه صلح و عدالت میگذرد ؛ هنوز اندیشه ها و دیدگاه های شان در باره ماهیت جنگ های امپریالیستی و نظامیگری اهمیت خود  را از دست نداده است . هنوز ناقوس جنگ درصدا بوده و کوره های جنگ هزاران انسان را به کام مرگ فرومیبرند.بیکاری ، فقر ، بی داد و بهره کشی چون آنروزها دست از دامن بشریت برنداشته و برای همین هم صدای بهجویی روزالوگزامبورگ و « نه » لیبکنشت در گوش زمانه طنین انداز است.

۱ ـ گزارش این سفربا دستاورد بزودی از طریق بامداد به نشر میرسد.

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱۵/۱ ـ ۱۶۰۱

در پی رخدادهای تازه درمناسبات امریکا با کوبا  به رفیق عمر محسن زاده کارشناس ارشد امورامریکایی لاتین و مسایل بین المللی روکرده از وی درخواست نمودیم تا دیدگاه هایشان در باره این دگرگونی در روابط میان کوبا ـ امریکا و انکشافات تازه در قاره امریکای لاتین را با خواننده گان تارنمای بامداد ارگان نشراتی شورای اروپایی حزب مردم افغانستان درمیان بگذارند. با سپاس ازایشان که با وجود مصروفیت های بیشمار کاری به این درخواست ما پاسخ  مثبت دادند. اینک  دیدگاه های این دانشمند نظرورز را با شما شریک میسازیم. ( اداره تارنمای بامداد )

کوبا ـ ایالات متحده امریکا : فرایند یک دیالوگ

دیپلوم انجینرعمرمحسن زاده

کارشناس امور بین المللی و هموند هیات رییسه شورای اروپایی حزب مردم افغانستان

زمانیکه درکوبا بودم دوستان کوبایی ام از دوره حاکمیت  فولینسیو باتیستا  و روابط  نزدیک ایالات متحده امریکا با آن دیکتاتورخون آشام سخن میگفتند.درنشرات نیزخوانده بودم که در آن دوره این جزیره زیبا یا « مروارید انتیل  » به عشرت سرای ثروتمندان و قمارخانه پوکربازان امریکایی مبدل گردیده بود و سرمایه داران بیرونی و درونی درهمکاری با زمینداران بزرگ با چه حرص و آزی از مردم کوبا بهره میکشیدند. نام خانواده «  دُن فاکوندو بکاردی » بمثابه بزرگترین کنسرن تولید کننده مشروبات الکولی و ده ها فابریکه دارتولید شکر و سیگار کوبایی در ردیف بازیگران سیاسی و اقتصادی آنزمان با درشتی بمشاهده میرسید .*همچنان مبرهن بود که پیروزی انقلاب کوبا بروز اول جنوری سال ۱۹۵۹ ترسایی برای آن اقلیت ناچیز که این همه امتیاز، عشرت و ثروت را از دست داده بودند رویداد تلخ و دردناکی بشمار می آمد. پس آغازهرسال نو برای آنها مناسبتی بود  تا ازآن روزهای شاد گذشته خود یادی نمایند وبا آرزوی خام سرنگونی  قدرت مردمی در انتظار باز آمدن آن روزگار زورگویی و خوش گذارانی از دست رفته باشند. درهمین راستا سینمای ایالات متحده نیز فلمی را بنام « هاوانا  » تهیه نموده که درچارچوب یک درامه عشقی  جهات  گونه گون وابسته گی کوبا به همسایه  بزرگ امریکایی اش را نمایش میدهد . **

در « هاوانا  » آنچه را که شنیده و خوانده بودم با آنچه که دیدم همسان یافتم : تضاد شدید میان مردم و نظام دیکتاتوری ، تضاد شدید میان منافع مردم  و اقلیت ممتاز ، تضاد شدید میان آزادی واقعی ، خودارادیت و حاکمیت ملی و وابسته گی وتابعیت ازهژمونی بیرونی و مقدم برهمه اراده خلل ناپذیر مردم درتغیر نظام سیاسی واجتماعی . کوبایی ها با انقلاب خویش راه نوی را برگزیدند واین راه را بیش از پنج دهه با پایداری بی مانند و سرافرازی سپری نمودند. راه نو راه پُراز خم و پیچ  و راه پر ازمحرومیت و فداکاری های فراوان بود .از آنشبی که ناقوس پیروزی ارتش قیام گران به رهبری فیدل کاسترو به صدا آمد و جبهه پیروزمند چه گوارا با حمایت مردم از سانتا کلارا به هاوانا رسید تا اکنون روزی نگذشته است که ضد انقلاب لحظه ای سکوت نموده باشد. میدان باخته گان کوبایی به فلوریدا و میامی کشیدند و در آنجا به تشکیل سازمان های ضد کوبایی چون ـ الفا شصت وشش » ، « برادران  برای نجات » ، « اومیگا هفت » ، « انجمن ملی کوبا ـ امریکا  »  و تعداد دیگری پرداختند. خانواده بکاردی که نسخه های تولید شراب و حق دارایی مارک محصولات خود را پیش از پیش به خارج منتقل ساخته بود، پس ازمهاجرت به ایالات متحده امریکا  به فعا لیت دوباره آغاز نمود وبا حمایت  حکومت ایالات متحده امریکا  در اندک مدت به بزرگترین کنسرن جهان مبدل گردید . اعضای این خانواده و سهم داران دیگر این کنسرن در بسیج کوبایی های بیرون مرز و اثرگذاری برسیاست های کاخ سفید در برابر کوبا نقش نهایت فعالی را بازی نموده و مینمایند . فرایند فعالیت های بیش از پنجاه ساله سازمان های ضد کوبایی صد ها اقدام تروریستی و خرابکارانه ، بمب گذاری وقتل هزاران نفر ، تجاوز برحریم هوایی  ، سو قصد و جاسوسی و در نهایت تدوین سیاست ضد انسانی علیه کوباست. ایالات متحده امریکا از هما ن لحظه های نخست باورداشت که برای کاهش پیشتیبانی مردم و از پا درآوردن انقلاب کوبا  بایست بر اقتصاد این کشورضربات تباه کننده ای وارد گردد تا سرخوردگی و ناخوشنودی مردم زمینه های شکست انقلاب را فراهم سازند. ازهمین رو ایزنهاور رییس جمهور ایالات متحده امریکا تحریم  اقتصادی ، تجارتی و مالی شدیدی را در سال ۱۹۶۰ ترسایی برکوبا تحمیل نمود  و همه روسای جمهور این کشور تا این زمان یعنی بیش از پنجاه سال از این سیاست پیروی کرده و میکنند . در سال های ۱۹۹۰ ترسایی سیاست تحریم ایالات متحده امریکا با ابتکار و لابی بکاردی ها و توافق بیل کلینگتن در وجود قانون « هلمزـ برتن اکت » بازهم شدیدترگردید. این قانون دست و پای روسای جمهور ایالات متحده را در واردآوردن تغیر در تحریم علیه کوبا ببست و هرکشوری را که این تحریم غیر عادلانه رانادیده بگرفت به جزاهای شدید اقتصادی تهدید نمود. بیاد دارم درسال ۱۹۸۲ ترسایی  بیماری ای بنام « دینگه  » که عامل آن از بیرون به کوبا انتقال داده میشد باعث درد و تب شدید به ویژه درکودکان میگردید .کوبا که ازنگاه درمانگری در جهان به کشور نمونه ای ان مبدل گردیده بود، به دشواری های خیلی جدی درمجادله با « دینگه » روبرو گردید ؛ چونکه در نتیجه تحریم ایالات متحده امریکا نمیتوانست ادویه لازم را حتا از کشور نزدیکی چون مکسیکو تهیه نماید. برونو رودریگز وزیرخارجه کوبا  حجم  خسارات اقتصادی ناشی از این تحریم را در درازای پنجاه سال بیش از یکصد و بیست و شش تریلیون دالر میداند .

جامعه جهانی از سالها بدینسو بر ضرورت پایان بخشیدن به این تحریم  تاکید مینماید چونانکه در رای گیری اسامبله عمومی سازمان ملل متحد درسال پیش یکصد وهشتاد وهشت کشور خواهان لغو آن گردیدند. ایالات متحده امریکا در سال ۱۹۶۱ ترسایی به قطع روابط دیپلوماتیک با کوبا پرداخت و در همین سال تجاوز بر خلیج خوک ها را در کوبا سازماندهی کرد.این کشور دراکتوبر  سال ۱۹۶۲ ترسایی نیزچنگ و دندان نظامی خود را نشان داد ودر برابر جابجا سازی راکت های شوروی در قلمرو کوبا اماده گی های خود را برای جنگ هستوی جهانی به نمایش گذاشت .کارنامه های سازمان استخبارات مرکزی ایالات متحده امریکا در راه سرنگونی رژیم کوبا و قتل رهبران آن چنان روشن است که ضرورتی به بیان ندارد. درهمه سال های جنگ سرد احساسات ضد کوبایی در ایالات متحده امریکا بمنظور رای گیری بیشتر و هوشداری دیگر کشورهای لاتین تحریک ودرکوبا نیز مقاومت در برابر ابر قدرت جهانی به افتخارهمگانی مبدل گردید. درجه اگاهی ، سازماندهی و دسیپلین عالی مردم کوبا  دشواری های اقتصادی را تحمل پذیر ساخت و جستجو ی راه بیرون رفت از شرایط سنگین را سهل ترنمود . پس از فروپاشی شوروی و نقض قراردادهای اقتصادی آنکشور با کوبا چنان پنداشته میشد که زمان تباهی این کشوربطور قطع فرارسیده و نظام سیاسی  و اجتماعی آن نخواهد توانست ادامه یابد .کوبا این دوره دشوار را نیز با سیاست و مدیریت خوب سپری نمود و با حفظ دستاورد های شگرف اجتماعی ناشی از انقلاب استاندارد زنده گی را ارتقا بخشید. پایداری ، توانایی سیاست گذاری های خوب و کارکردهای بموقع درکوبا تحسین کشورهای امریکای لاتین را برانگیخت و دراین اواخر بارک اوباما رییس جمهور ایالات متحده امریکا را  نیز واداشت تا اعتراف نماید که تحریم  اقتصادی ، تجارتی و مالی  پنجاه وسه ساله آنکشور نتوانست  کوبا را به زانو درآورد  و تلاش برای تجرید نمودن کوبا کار بی هوده بوده است. اکنون ایالات متحده امریکا تصمیم دارد تا در روابط خویش با کوبا تجدید نظر نماید و با عادی شدن روابط میان هر دو کشور صفحه نوی را باز نماید . آیا این تصمیم مبتنی براراده و ارزوی نیک است و یا اینکه راهبرد و اهداف دیگری را در نظر دارد ؟

از سرگیری روابط دیپلوماتیک و انگیزه تغیرسیاست ایالات متحده امریکا

نخستین نشانه های از تصمیم ایالات متحده در تجدید سیاست آنکشور در برابر کوبا درسال ۲۰۰۸ ترسایی دیده شد که  بنا برملحوظات سیاست داخلی درشش سال گذشته سر پوشیده نگهداشته شد. زمانیکه در مراسم به خاکسپاری نیلسن ماندیلا رهبر افریقای جنوبی  بارک اوبا با راول کاسترو دیدارمختصری داشت؛ اشکار شد که فرصت فرو ریزی یخ بندان روابط دیپلوماتیک به جبر نیازمندی های زمان کنونی از سوی هر دو جانب فرا رسیده است. روند مذاکرات مخفی میان ایالات متحده وکوبا که هژده ماه پیش در کانادا آغازگردیده بود با مکالمه تیلفونی اوباما و راول کاسترو بروز شانزده ام دسامبر ۲۰۱۴  ترسایی و صحبت همزمان تلویزیونی هر دو به پایان مطلوب خود رسید. البته در این پروسه واتیکان و شخص پاپ فرانسیسکو نیز نقش فعالی را بازی نمود ند.هر دو جانب توا فق خود را مبنی بر از سرگیری روابط دیپلوماتیک و مبادله سفرا پس از پنجاه و چهارسال ، مبادله زندانیان همدیگر و فراهم سازی تسهیلات سفر برای شهروندان  ابرازنمودند. برای این مرام گام های عملی برداشته شد : آلن گروس جاسوس شناخته شده امریکایی که در افغانستان نیز فعالیت داشت با یک جاسوس دیگر که نامش بنا برخواهش مقامات امریکایی افشا نگردید از زندان کوبایی رها گردیده و دوباره به کشور شان برگشتند . ایالات متحده نیز سه تن از شهروندان کوبایی را که در بین سازمان های ضد انقلاب کوبایی در میامی فعالیت داشتند و در یک محکمه ایکه حکمش کاملأ رنگ سیاسی داشت به حبس ابد و کوته قلفی دوامدار محکوم شده بودند رها نمود .برای برقراری روابط دیپلوماتیک در نظراست تا خانم روبرتا جکسن یکی از ارکان رهبری وزارت امور خارجه ایالات متحده مریکا ( سکرتر دولت ) بروز بیست ویکم جنوری سال روان برای مذاکرات دو روزه به هاوانا سفر نماید. به یقین که این گفتمان و کارکرد های لازم تا زمان برگزاری نشست سران دول امریکا در ماه اپریل امسال که در پانامه برگزار میگردد به پایان خواهد رسید. از سرگیری روابط برای سازمان دول امریکا نیز تکانه نوینی است چه این سازمان که درنتیجه مداخلات و خیره سری  سیاسی ایالات متحده امریکا کوبا را برای مدت پنجاه سال در حاشیه نگهداشته بود خود به یک سازمان نمایشی و به قول برخی از ناظرین به « ببر کاغذی » مبدل گردیده است. ایالات متحده امریکا در ازای تسلط خود بر این سازمان بهای گرانی را پرداخته است. اکثر دولت های امریکای لاتین که از هژمونی صد ساله سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی ایالات متحده رنج برده اند با رویگردانی از این سازمان به ایجاد سازمان ها و ساختار های خود ی چون « البا  » ، « سیلاک  » ،  « مرکوسور »*** و ... پرداخته و در صدد یافتن همبازان یا پارتنرهای جهانی که حاکمیت ملی ، برابری حقوق و احترام متقابل درهمه عرصه ها را با آنها رعایت نمایند گردیده اند. در این راستا چین آهسته آهسته  بدیلی را برای ایالات متحده امریکا در امریکای لاتین بوجود آورده است. هفته گذشته  (نهم جنوری ) رییس جمهور چین شی جین پینگ  سی و سه کشور عضو سازمان سیلا ک ( جامعه کشور های امریکای لاتین و کارابیک ) را درتحت ریاست رافایل کورییا رییس جمهور  اکوادور به پکن دعوت نموده بود تا در باره سرمایه گذاری های آنکشور که از مرز دو صدو پنجاه میلیارد دالر تجاوز میکند سخن گوید .چین خریدار مواد خام و صادر کننده تکنالوژی به این قاره  رشد یابنده است و باور دارد که حجم تجارت چین با این قاره در ده سال آینده بیش از پنجصد میلیارد دالر خواهد بود .البته کشور های امریکای لاتین و حوزه کارابین برای رفع وابسته گی به ایالات متحده امریکا و عدم تکرار تجارب تلخ گذشته بشمول  تحریم غیرانسانی اقتصادی ، تجارتی و مالی برعلیه کوبا تلاش مینمایند تا با سایرکشورها و سازمان های بین المللی دارای همکاری های نزدیک و روابط سازنده باشند و با هر وسیله ای از برابری حقوق و احترام به حق حاکمیت خود دفاع نمایند .دستگاه کاخ سفید نیک میداند که در امریکای لاتین یا « حیاط پیش روی » خانه اش دیگر نمیتوان با شیوه های پیشین چون کودتا های نظامی مانند کودتای خونین پینوشه درچیلی و یا تحمیل سیاست های نیو لیبرالیستی صندوق بین المللی پول ، بانک جهانی  و ابزار دیگر نفوذ سابقه اش را حفظ نماید و زمینه های کنترول را در دست داشه باشد.باید درمناسبات دو جانبه و چندین جانبه ایالات متحده با این خطه دگرگونی هایی رونما گردد تا آنچه که از دست داده شده است بار دیگر ولو به شکل دیگر بدست آید. این که اوباما در بیانیه همزمان خود با راول کاسترو اظهار داشت « ما همه امریکایی استیم »  ؛ خود میرساند که ایالات متحده راهبرد نوی را در رابطه با همگرایی سراسر قاره امریکا رویدست دارد و از سرگیری روابط دیپلوماتیک با کوبا بیشتر بخاطر امریکای لاتین است تا خود کوبا . از آنجاییکه مردم ایالات متحده امریکا ( اکثریت ) سیاست اعمال فشارهای اقتصادی ، نظامی و سیاسی را بخاطر شکستاندن اراده مردم کوبا در انتخاب نظام سیاسی و اجتماعی شان تاریخ گذشته میداند؛  تجدید روابط با کوبا میتواند در سیاست داخلی نیز سودمند واقع شود. کوبا بنا برسنت آزادیخواهی در تاریخ خود و بنا بر پایدارای در برابر بزرگترین ابر قدرت در قاره امریکای لاتین از محبوبیت زیاد برخوردار است .هوگو چاوییس رییس جمهور فقید ونزویلا همواره انقلاب کوبا را بمثابه « انقلاب مادر » خوانده و درس های آنرا برای همه لاتینی ها ارزشناک میدانست . از این نگاه نیز نزدیکی با کوبا بمعنی نزدیکی با مردمان سزمین های جنوب ایالات متحده است. اما با وجود این همه عوامل و دید گاه های مثبت معضل اساسی برای کوبا تا هنوز حل و تحریم ایالات متحده علیه کوبا رفع نگردیده است. اکثریت محافظه کاران درپارلمان ایالات متحده و ایدیالوژی تنگ نظرانه آنها رفع تحریم را در آینده نزدیک از احتمال بدور میسازد .کلیسای کاتولیک روم هم برغم همه مهربانی های خود در پی بدست آوردن امتیازات بیشتر و یا به گفته معروف « تسخیر مجدد » است . خوش خدمتی عربستان سعودی به ایالات متحده امریکا درعرضه نفت ارزان و فراوان به بازارهای جهانی که به اقتصاد کشورهای صادر کننده تیل امریکای لاتین به ویژه ونزویلا صدمه شدید میرساند بر کمک های آنکشور به کوبا نیز اثرگذار خواهد بود. عوامل جغرافیایی ـ سیاسی  کوبا را در وضعیتی قرار داده است که اگر دارای مناسبات عادی با ایالات متحده امریکا میبود در آنصورت هیچ کشوری نمیتوانست جایگزین همسایه شمالی اش میشد. اما این همسایه  نهنگ مانند خواسته های بسیاری دارد که پذیرش برخی از آنها در نتیجه جبر اقتصادی  دستآورد های زیادی را که بخاطر آنها نسل های کوبایی رزمیده اند با خطر  نابودی مواجه خواهد ساخت.

پانویس ها :

* کنسرن بکاردی در سال ۲۰۰۶ ترسایی دارای ۳۸ فابریکه و شش هزار کارگر بود ودر بیش از صد کشور جهان به فروش محصولات خود می پرداخت . حجم فروشات سالانه آن بر پنج تا شش ملیارد دالر میرسید .خوزه مانوییل پیپین بوش و خوزه ماس کانوزا ، اعضای خانواده بکاردی حکومت جلای وطن را ایجاد نمودند و در سال ۱۹۸۰ ترسایی  دست در دست رونالد ریگن به تاسیس بنیاد ملی  کوبا ـ امریکا پپرداختند .

**  فلم « هاوانا » در سال ۱۹۹۰ ترسایی تولید شد و در آن هنر پیشه معروف هالیوود رابر رید فورت نقش اساسی را بازی مینمود .

***  ALBA , CELAC , MERCOSUR

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱۵/۱ ـ ۱۷۰۱

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

معرفی اعضای کابینه جدید در افغانستان

 

براساس فرمان داکترمحمد اشرف غنی رییس جمهورافغانستان امروز دوشنبه ۲۲ جدی ۱۳۹۳ خورشیدی برابر۱۲جنوری ۲۰۱۵ ترسایی نامزد وزیران کابینه جدید معرفی شدند. لیست این نامزدان که  توسط رسانه های جمعی به نشر رسید چنین میباشد:

شیرمحمد کریمی برای پست وزارت دفاع ملی

نورالحق علومی برای وزارت امور داخله

رحمت الله نبیل برای ریاست اداره عمومی امنیت ملی

صلاح الدین ربانی برای وزارت امور خارجه

غلام جیلانی پوپل برای وزارت مالیه

احمد سیر مهجور برای وزارت عدلیه

گل زلمی یونسی برای وزارت معارف

نجیبه ایوبی برای وزارت امور زنان

عباس بصیر برای وزارت فواید عامه

فیروزالدین فیروز برای وزارت صحت عامه

یعقوب حیدری برای وزارت زراعت و آبیاری

داوود شاه صبا برای وزارت معادن

برنا کریمی برای وزارت مخابرات و فناوری معلوماتی

نصیر احمد درانی برای وزارت احیا و انکشاف دهات

خاطره افغان برای وزارت تحصیلات عالی

محمود صیقل برای وزارت انرژی و آب

سردار محمد رحمان اوغلی برای وزارت اقتصاد

سردار محمد رحیمی برای وزارت تجارت و صنایع

فیض‌الله ذکی برای وزارت ترانسپورت

سادات نادری برای وزارت کار، امور اجتماعی و شهدا و معلولین

سید حسین عالمی بلخی برای وزارت مهاجران

فیض محمد عثمانی برای وزارت حج و اوقاف

فیض‌الله کاکر برای وزارت مبارزه با مواد مخدر

آی سلطان خیری برای وزارت اطلاعات و فرهنگ

قمرالدین شینواری برای وزارت سرحدات و قبایل

شاه زمان میوندی برای وزارت امور شهری

خلیل صدیق برای ریاست بانک مرکزی.

 

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱۵/۱ ـ ۱۲۰۱