نقش نیروهای ملی و دموکراتیک درکارزار انتخاباتی

علی رستمی

سال ۱۳۹۳ خورشیدی برای مردم کشور ما سال سرنوشت سازو تاریخی خواهد بود. برای اینکه  دراین سال وظایف نیروهای نظامی کشورهای غربی درافغانستان به پایان میرسد ، واز سوی دیگرمردم ما درانتظار تغیرات جدید وتاریخ ساز در حیات سیاسی  کشورمیباشند. این تغیرات ناشی از پایان ریاست جمهوری حامد کرزی رییس جمهور فعلی افغانستان بوده که مردم برای تعین رهبر جدید خویش، درپای صندوق های راهی گیری خواهندرفت . دراین کارزارانتخاباتی شخصیت های مختلفی که چهره ها وعملکرد های اکثریت آنها درنزد مردم ما آشنا است ، به حیث رییس جمهوری اسلامی آینده افغانستان خود را نامزد کرده اند. اینها هریک با برنامه های متنوع وبعضاً هم یکسان درعرصه های سیاسی ،ا قتصادی واجتماعی  برای رویکردهای دولتداری خویش تدوین کرده که از طریق مناظره های تبلیغاتی بوسیله رادیوتلویزونهای کشورنشر و به سمع مردم میرسانند. مردم ما که در سه دهه اخیرباموجودیت نیروهای نظامی  ۴۸ کشور جهانی درآرزوی صلح وتامین امنیت ورفاه همگانی بودند؛ برعلاوه تغیرات ودگرگونیهای نسبی درجامعه  نتوانستند،به این ارمان انسانی خودموفق شوند. طوریکه اهداف برناموی عده ای از  کاندیدان ریاست جمهوری با وعده های نویدامیز استماع میگردد ؛ در صورت پیروزی  یکی ازانها ،اگر برنامه ها ارایه شده خودرا باصداقت ودلسوزی  تطبیق و عملی نمایند ، کشور ما میتواند در چهارسال اینده دارای یک دولت سالم  و با جامعه جدید ، داشته خواهد بود. واز رنجها ومظالم که دامنگیرزحمتکشان کشور گردید است ،کاسته شود.

 دولت داری سالم و مردمی وشفاف زمانی بوجود میایدکه  برنامه واهداف وی علمی  و مطابق خواستهای عینی  جامعه تدوین شده باشد و مورداعتماد نیروهای ملی ومترقی دموکرات وسایر اقشار جامعه قرار گیرد . این اهداف برنامه ایی زمان بهتر جامه عمل بخود میگرد که در راس دولت واعضای تیم کاری اش چهره های پاک وصادق وخدمت گذار به مردم و وطن که سوابق خوب خدمتگذاری به جامعه داشته باشد،در سکان رهبری گزینش یابند.این چهره ها دروجود افراد اگاه ،اموزنده ـ مسلکی ،روشنفکر مترقی وتجددخواه  که باسوابق نیک وپاک در نزد مردم شهره باشند ،بازتاب میابد. تا جاییکه دردرازنا ی تاریخ مردم کشور ما تجربه دارند؛ یگانه حکومت که خدمتکار صادق وپاک با روحیه وطنپرستانه ،بادست وقلب پاک با اراده متین واستوار پیگیرانه شب و روز درخدمت وطن مردم قرارداشتند، نیروهای مترقی ودموکرات ملی واعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان بودند که درزمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان(حزب وطن)  در مقامهای دولتی قرار داشتند. که بعد از تسلیمی  صلح امیزقدرت به تنظیمهای جهادی ، به گروپها وسازمانهای سیاسی جدید با برنامه های مختلف تشکیل وبوجود امده اند. ازجمله انها هفت حزب عبارت از نهضت اینده افغانستان، حزب مردم افغانستان ، حزب پیوندملی ، حزب ازاده گان ،حزب وحدت وتفاهم افغانستان وکمیسون انسجام حزب وطن  ایتلافی را  تحت نام «  ایتلاف احزاب وسازمانهای دموکرات وترقیخواه افغانستان» تشکیل داده اند که از جمله شش عضو ایتلاف دراین اواخر مبنی براحساس وطنپرستانه وخدمت به مردم وسهم گیری در روند صلح وباز سازی وطن  در عرصه های سیاسی ،اجتماعی وفرهنگی از نامزدی اقای محترم دکترزلمی رسول وتیم مربوطه شان، مطابق « اعلامیه هیات رییسه ایتلاف احزاب وسازمانهای دموکرات وترقیخواه افغانستان» درمورد انتخابات ریاست جمهوری وشورای ولایتی بتاریخ ۵خوت ۱۳۹۲درشهر کابل طی گردهمایی مردم پشتبانی خویشرا اعلام نمود اند.

طوریکه درقسمتی این اعلامیه امده است: «... درچنین وضع سودمند به نظر میرسد تا نیروهای مترقی (ازآن شمار، ایتلاف احزاب وسازمانهای دموکرات وترقیخواه) باسنجش دقیق سیاسی، با درنطرداشت برخی نشانه های مثبت در جو ژیوپولیتیک منطقه وبا حسابگیری از امکان تداوم حضور بخشی از قوای ناتو- امریکا در سرزمین ما، بربنیاد دواصل زیر موضعگیری نمایند:

۱ـ بستن راه برگشت نیروهای قرون وسطایی در مقام نیروهای هژمونیک در صدر قدرت. باید با استفاده از فضای کارزار انتخاباتی، مردم را از خطر چنین امکان اگاه ساخت ومجموع نیروهای مترقی وروشنفکر را دراین راستا بسیج کرد.

۲ ــ حمایت از نامزد هایی که برنامه های شان براساس توتا لیتاریزم ایدیولوژیک تدوین نشده باشد وگشایش اینده کشور را به سوی انکشاف ودموکراسی با تکیه بر نیروهای ملی وروشنفکر وعده دهند."

بادرنظرداشت این امرتاریخی برای اعضای ایتلاف مبرهن است که بدون کارعملی ورفتن درمیان توده ها،  نمی توان که پاسخگوی ارمانهای وخواستهای تاریخی مردم بود. کار میان توده های  مردم در سرلوحه کارزار هر جنبش سیاسی درجهان میباشد. یک حزب سیاسی وقتی سیاسی است که برای احراز قدرت ازطریق مشروع با پشتبانی مردم  به قدرت برسد ویا با سایر نیروهای  که اهداف ومنشور شان بر شالوده ارزشهای دموکراتیک ، برای اعتلای مردم وفقر زدایی وترقی وپیشرفت اجتماعی ، تدوین شده باشد، همکاری نمایند.

 طوریکه جنبشهای عدالتخواه جهانی برای رسیدن به اهداف سیاسی واجتماعی خود،چنین می اندیشند :«  به دست آوردن حقوق دموکراتیک ، روابط ونهادهای دموکراتیک را فقط محصول مبارزه نیروهای مترقی یکجا با طبقات زحمتکش میدانستد. ونیز ان همه را فقط به سود زحمتکشان میدیدند که با پیکارنیروهای دموکراتیک با عث بروز تحولات بنیادی اجتماعی  وسرنگونی حاکمیت ستمکران می شوند».

  ازانجایکه هیات رهبری  ایتلاف معتقد به انست که مجموع اعضای ایتلاف  بمثابه خدمتگذاران مردم دردولت اینده درصورت پیروزی دکتر زلمی رسول به صفت رییس جمهور اسلامی افغانستان همکار وممد خوبی برای ارمانهای انسانی زحمتکشان کشوربرای ترقی اجتماعی خواهد بود، و ارزو دارند، خویشرادراین عمل  بخاطر همدردی ،همنوایی وغمخواری  برای دفاع حقوق مشروع طبقات واقشار زحمتکش جامعه، خود را شریک بسازد .احزاب مترقی ودموکرات همیشه خود را در صف اول مبارزه برای بهروزی مردم قرارمیدهند واز شیوه ها وابزاری مختلفی که موجب خدمت به جامعه شود بطور اگاهانه وعلمی استفاده مینمایند . طوریکه تجارب احزاب کشورهای مترقی که در محور اهداف شان گسترش و تأمین عدالت اجتماعی ورفاه اجتماعی بوده است، نیز باشیوه های مختلفی چه از طریق پارلمان ویابا سهم گیری  در حکومتهای دموکراتیک ومترقی نقش فعال خویشرا در جهت بازسازی زندگی مردم ایفا نموده اند.

اشتراک در کارزارانتخاباتی در کشورما ، یک روند ملی است که باعث تبارزو موقف احزاب بمثابه نماد ملی در جامعه میگردد. برروال این امر ثقلت کاروتماس با توده ها ازاولین پایه ویاخشت جامعه که عبارت از« قریه » ویا« ده »  میباشند،آغازمیگردد.  مطابق قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان موازی با انتخاب رییس جمهور مردم نیزنماینده های شهری واستانی (ولایتی)خود را هم انتخاب مینمایند؛این شوراها وظایف معین اجتماعی را درپهلوی ارگانهای دولتی پیش می برند. با درنطرداشت این اصل مطابق موافقتنامه همکاری میان هیات رییسه ایتلاف احزاب وسازمانهای دموکرات وترقیخواه افغانستان که میان تیم انتخاباتی جناب دکتر زلمی رسول نامزاد انتخاباتی ریاست جمهوری  صورت گرفته است ؛ جانبین مکلفیت دارند تا از نامزدان همدیگر در شوراهای استانی  درولایتهای کشور باهم همکاری و پشتبانی نمایند. در اینصورت اگرموفقیتی در این عرصه  برای نیروهای ملی ودموکراتیک بدست بیاید ، پیروزی بزرگ انها رادر پیوند عمیق با توده ها که نمایانگر اعتماد مردم است، نشان میدهد. هرچقدر پیوند ارگانیک میان توده ها بوجود اید، همانقدرحزب سیاسی چهره مردمی پیدا کرده ودر سیاستگذاری های خویش موفق خواهد بود. دوری احزاب سیاسی بمانند « ماهی هست که ازاب بیرون شود جان بدهد» فعالیت وزنده گی احزاب هم زمانی  پایان میابد که از توده های جدا شده وسلب اعتمادشوند. رفتن درمیان توده ها وکار وسیع با آنها ناشی ازخصلت  ازادمنشانه مترقی وانقلابی جنبشهای سیاسی بوده ومیباشد. در شرایط که امروز درکشور ما نسبت عدم رهبری صادقانه وشفاف در طول سه دهه گذشته با مصارف میلیاردها دالرکمکهای جهانی هنوز صلح سرتاسری بوجود نیامده ودولتی که در میان مردم از پشتبانی همه جانبه بر خوردا ر ودلسوز به مردم باشد، وجود ندارد. بلکه غرق در فساد مالی و اداری  بوده با تطبیق سیاستهای اقتصاد مصرفی، کشور به گدام تولید مصرفی کشورهای جهان تبدیل شده است که پولدار پولدارتر وغریب غریبتر میشوند. با استفاده از دموکراسی ـ آزادی وارداتی با پلانهای شتاب زده ، روحیه همکاری وخدمات اجتماعی ضعیف شده که البته این روند ناشی از  نظام حاکم اقتصادی جامعه  که زیر بنا و روبنای جامعه را در اختیار دارند ، میباشد .

 بافروپاشی اردوگاه شرق، کشور های سرمایداری در اغلب کشورهای جهان سوم ویا روبه انکشاف ازجمله افغانستان موفق شدند، تابراصل اقتصادی بازار ازاد سرمایه گذاری کرده وبر بازار داخلی این کشورها غلبه  ومسلط شوند.  با توسعه اقتصاد بازار ازاد وتغیرات وتحولات درعرصه فناوری واطلاعاتی فرایند جهانی شدن به پیش شتاب کرده ،شکل و وضع جدیدای را درجهان بوجود اورده است. این تحولات وتغیرات وضعی درجهان وظایف وشیوه های جدیدی مبارزه را درجهت ایجاد جامعه دموکراتیک ومدرن ، درقبال نیروهای دموکراتیک ملی وچپ قرارداده است.

حزب مردم افغانستان با درنطرداشت تغیرات دروضع جهانی، با نگاه نو با سایر نیروهای ملی ودموکراتیک در وجود«  ایتلاف احزاب وسازمانهای دموکرات وترقیخواه افغانستان » مصمم براینست که رسیدن برای همچو یک جامعه که دران عدالت اجتماعی گسترش یابد؛ بدون مشارکت سایر نیروهای تجددخواه مترقی وملی وروشنفکران اگاه سیاسی، به تنهایی رسیدن به تارک پیروزی های اهداف انسانی را ناممکن میداند. تجارب سه دهه وپیش ازان هویداست که بدون پیوند و وحدت ویکپارچکی با این نیروها، دریک جنبش وسیع سیاسی وبا پشتبانی اکثریت توده های زحمتکش کشوردستیابی به اهداف غایی میسر نیست. دراینصورت برای رسیدن به جامعه انسانی می تواند، درمحورفعالیتهای ترفی خواهانه به ارزشهای اتی معتعقد وبرای تحقق ان خستگی ناپذیر مبارزه کرد: تامین صلح وامنیت دریک جامعه یکی از الویتهای نخستین میباشد که بدون صلح وامنیت دریک جامعه نمی توان به اهداف انسانی رسید،  برابری ،عدالت اجتماعی، ازادی حقوق بشر، دموکراسی، سکولاریزیم، برابری حقوق زن ومرد ،همبستگی ملی ، قومی ، منطقوی وزبانی.

تغیرات وتحولات اقتصادی با استقرار شیوه تولید سرمایداری واهداف لیبرالیستی بشکل اگاهانه وتدریجی ، در عرصه افکار عمومی در بستر جامعه مدنی در افغانستان در حال شکل گرفتن است که تاثیرات عمیق را در عرصه فرهنگی از جمله درشعور وروان جامعه وارد نموده است. درافغانستان میان افول اشکال نظام کهنه فیودالی وقبل ان به سوی تحکیم نظام سرمایداری خط فاصل بوجود امده. این تغیرات جامعه را از حالت جمعی وبسته بیرون نموده وبا تشکیل نهادهای مدنی بسوی فردگرایی وتامین ازادی های فردی شکل میدهد. اصل قرار دادن فرد ویا جمعی ویا الویت ویا ثانوی شمردن هریک ان موجب رشد یکی از انها شده وهمبستگی اجتماعی را تضعیف کرده وارزشهای ملی رانابود میسازد . این وظایف نیروهای ملی ودموکراتیک است که بر بنیاد ارزشهای اصل فردیت وجمعی این توازن را اعیار نموده وجامعه را بسوی همبستگی وکمک برای همنوع خود یار ی رساند.

این امر میتواند ازطریق تشکیل نهادهای مدنی واجتماعی بر تفکیک عرف ومسلک وموقف اجتماعی  عملی گردد.

طوریکه تیوری مترقی بما می آموزاند که :«  تجارت جهانی ، به گسترش روابط کالایی وانباشت اغازین سرمایه درکشورهای پیرامون منجرخواهد شد.سرمایه صنعتی در دورگشت خود عناصر شیوه های تولید پیشا سرمایداری را از میان برمیدارد ،یا به حاشیه می راند،وزمینه دگرگونی  شیوه های کهن تولیدرا فراهم می اورد.این کار بدون برخورد با موانع ممکن نیست، اما سرانجام پیش میرود، وتمامی عوامل وعناصری که این پیشرفت را ممکن می کنند، مترقی محسوب می شوند.»

اشتراک درانتخابات وسهم گیری در قدرت با گروپها وافرادیکه دست شان به فساد اداری وچورچپاول آغوشته نه باشد، به مفهوم این نیست که ایتلاف احزاب نیروهای ترقیخواه از ارمانهای واهداف مرامی خود عدول کرده باشند ؛ بلکه برای این باسایر نیروهای خارج ازمحور افکارخویش در قدرت همکاری خواهد نمود که تا سهم خود را دررشد وتکامل جامعه برای رسیدن به جامعه که درانجا رفاه همگانی و گسترش عدالت اجتماعی میسر شود ، ادا نمایند. نظم نوین جدید درکشور برمبنای ارزشهای دموکراسی زمینه انرا مساعد میسازد، تا برای ازبین بردن شکاف عمیق تضادهای اجتماعی با تصمیمات سیاسی که دران افراد « قدرت تصمیم گیری» را بطور رقابت امیز از طریق کسب ارای مردم بدست می اورند، مبارزه نمود. سیاستهای ضدتوده ای را میتوان با روشهای دموکراتیک ، ازمیان برد وسیاستهای دموکراتیک ومردمی را جایگزین ان ساخت.

 از انجایکه تعریف دموکراسی درمیان نخبه گان جامعه شناسی به گونه مختلفی بوده وهرکدام موضع های مختلفی را دررابطه سهمگیری تما م مردم در تصامیم که منافع اکثریت را برحق بدانند جنجا ل برانگیزودارای نطریات مختلتف است ازجمله روسوکه بنام پدر انقلاب فرانسه مشهوراست او :« به تصمیمات اکثریت گردن می نهاد ، می کوشید شرایطی را توصیف کندکه دران  اکثریت به راستی نماینده گان جامعه باشد وصرفأ مجموعه ای از منافع گروهی یا فردی را نمایند گی نکند.»

بادرنطرداشت اینکه تیوری مترقی طبقاتی ، ازادی ودموکراسی را نه تنها درآزادی سیاسی ، بلکه در وجود ازادی اجتماعی در رهایی شرایط مادی تعریف مینماید.

 هرانچه گفته امدیم مارا به ان معتقد میسازد ،تا جامعه افغانی خود را دقیقأ درک و تحلیل نموده، مطابق به وضع موجود جهان ومنطقه  بر اصل"« تحلیل مشخص از وضع مشخص»  همگام بان در تحولات بنیادی اقتصادی واجتماعی  سهم تاریخی خویشرا ادا نمایم .

 این آرمانهای شریفانه که خواست وآرزوی هروطن پرست ترقی خواه میباشد، بدون همکاری وهموندی وهمسوگرایی در بستر وفاق ملی در یک کار زارسیاسی غیرعملی خواهد بود.

کشورالمان ۲۸ فبروری ۲۰۱۴

ماخذ :

 ـ مارکس وجامعه مدرن، اثر بابک احمدی

ـ مفاهیم علوم اجتماعی ودموکراسی  از انتونی اربلاستر، ترجمه حسن مرتضوی

 

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱۴/۱ ـ۰۳۰۳

 

اوکرایین قربانی بزرگ وحشت امریکا از آینده روسیه

پل فوویتز می‌گوید:

« هدف ما درخصوص ایجاد یك اروپای كامل و آزاد تا زمانی كه اوکرایین به عنوان عضو سوگند خورده‌ اروپا به حساب نیاید، تحقق نخواهد یافت.»

 

زمانی كه كراوچوک رییس جمهوری وقت اوکرایین در سال ۱۹۹۲ترسایی پذیرفت كه سلاح‌های هسته‌ ای این كشور را بطور كامل در اختیار روسیه قرار دهد، امریكا به مهم ترین هدف استراتژیك خود پس از فروپاشی شوروی در دسامبر ۱۹۹۱ دست یافت. امریكا كوشید با انهدام سلاح‌های هسته‌ای كه در اختیار اوكرایین، قزاقستان و روسیه سفید (جمهوری بلاروس) قرار داشت، روسیه را تنها میراث ‌خوار اتمی شوروی سابق قرار دهد تا بتواند به ‌جای چانه ‌زنی سیاسی اتمی با چهار كشور، تنها با مسكو به توافق دست یابد.

دو سال بعد رسماً قرارداد خلع سلاح اتمی اوکرایین در سال ۱۹۹۴ توسط لیونیدكوچما رییس جمهوری وقت اوکرایین به امضا رسید تا بزرگترین امتیاز اوکرایین برای حفظ اقتدار خود در برابر نفوذ روسیه و غرب از دست برود. آقای كوچما این امتیاز را به طمع بدست آوردن حداقل ۷۰۰ میلیون دلار به امریكا داد، اما بعدها به خوبی فهمید كه امریكا به همه‌ای آنچه كه وعده داده‌است عمل نمی‌كند. به همین دلیل تلاش كرد مناسبات خود را با روسیه مستحكم كند، اما این ترفند نیزنتیجه نداد.

کوچما برای آنکه به امریکا ثابت کند با سیاست های واشنگتن هماهنگ است در جریان لشکرکشی آمریکا به عراق درسال ۲۰۰۳ با اعزام ۱۶۰۰ سرباز اوکرایینی به عراق، هماهنگی کامل خود را با سیاست های غرب در عمل نشان داد. با وجود این امریکا که می دانست طبق قانون اساسی اوکرایین، کوچما نمی تواند برای سومین بارکاندیدای ریاست جمهوری شود، تمام امکانات خود را بسیج کرد تا یوشچنکو رقیب کاندیدای مورد حمایت کوچما به قدرت برسد تا همسر یوشچنکو به عنوان شهروند امریکایی نفوذ بیشتری دردستگاه حاکمه اوکرایین پیدا کند. بر این اساس رقابت نزدیکی بین هواداران روسیه و هواداران امریکا در انتخابات سال ۱۳۸۳ بوجود آمد که در رسانه های گروهی غرب از آن تحت عنوان انقلاب نارنجی یاد شد.

كشوراوکرایین درشرق اروپا واقع شده و با شش كشور روسیه، بلاروس، مولداوی، سلواكیا، مجارستان و رومانیا  مرز زمینی و با کشورهای روسیه، بلغاریا، تركیه وگرجستان مرز آبی دارد. (توجه کنید به موقعیت جغرافیایی آن و تلاش اتحادیه اروپا و امریکا برای تبدیل آن به پایگاه نظامی ناتو) مساحت آن ۶۰۳۷۰۰ کیلومتر مربع است. درجنوب اوکرایین آبهای دریای سیاه، پولند، و آزوف واقع شده است. دریای سیاه برای اوکرایین ازنظر حمل و نقل دریایی دارای ارزش فوق العاده ای است. خط ساحلی این کشور در كنار دریای سیاه ۲۷۸۲ كیلومتراست. مهم ترین بنادراوکرایین: اودیسه، ایلیچفسكی، نیكلایف، سیواستاپل، یالتا وكرچ می باشند. پایتخت اوکرایین كیف و بزرگترین شهرهای آن خاركف، ادیسه ، دنپر، دانتسك، زاپاروژه، كیروارخ و لوف می باشند.

جمعیت اوکرایین حدود ۴۵ میلیون و هفتصد هزارنفراست. غیراز اوکرایینی ها براساس در صد جمعیتی، روسها (۸ میلیون)، یهودیان، بلاروسها، پولندی ها، مولداویای ها ازجمله سایر اقوامی هستند که در کنار اوکرایینی ها در این کشورزنده گی می کنند. زبان رسمی در این کشورزبان اوکرایینی است ولی دراغلب مکان های عمومی به زبان روسی محاوره می کنند، دین آنها مسیحیت و عمدتا از شاخه كاتولیك و ارتدوکس اند.

از لحاظ  تقسیمات کشوری ، اوکرایین به ۲۵ ولایت، ۳۹۴ شهر، ۸۹۲ شهرك، ۴۷۷ ناحیه و ۳ ناحیه بزرگ اقتصادی: كنار رود دنیپر، جنوب غربی و جنوبی تقسیم می شود. در این میان از لحاظ اقتصادی كنار رود دنیپریكی ازبزرگترین ناحیه ها بوده که نقش اصلی را دراقتصاد صنایع سنگین دارا بوده و شامل معادن و صنایع فلزی می باشد. ناحیه جنوب غربی دارای صنایع غذایی پیشرفته، ماشین سازی، صنایع کیمیاوی، صنایع چوب و لوازم و مصالح ساختمانی می باشد. اوکرایین دارای سرزمینی با شرایط مساعد جهت توسعه كشاورزی و دامپروری و بهبود زنده گی مردم و دارای شرایط استراتیژیك خاص می باشد.

 آب وهوای اوکرایین به استثنای تنگه جنوبی سواحل ولایت كریمه كه گرمسیر است. بقیه مناطق آن متعارف ومتغیراست. اوکرایین یك كشور زراعتی- صنعتی محسوب می شود. دارای   رشته های صنایع سبک و سنگین، صنایع غذایی، كشاورزی و مالداری پیشرفته، صنایع ساختمانی بزرگ و شبكه حمل و نقل مدرن می باشد. دراوکرایین ۱۵۹ مركز آموزش عالی از جمله ۹ دانشگاه (كیف، خاركوف، لوف، ادیسه ، دنیپر وغیره) و ۷ دانشگاه پولیتخنیک وجود دارد. اوکرایین دارای جاذبه های توریستی زیاد بوده وعلی رغم آنکه درقاره اروپا واقع شده کشوری ارزان و با مخارجی پایین به شمار می رود.

اوکرایین در اثر جنگ‌های پی در پی تجزیه شد و تحت كنترل سایر كشورها بویژه پولندی‌ها و از اواخر قرن هجدهم تحت كنترل روس‌ها درآمد .

درنیمه دوم قرن  ۱۸جنوب اوکرایین اززیر استعمارترك های عثمانی رهایی یافت تا اینکه در سال ۱۹۱۷ حكومت شوروی تاسیس شد. در سال۱۹۲۲ اوکرایین به عضویت اتحاد جماهیر شوروی در آمد. اوکرایین پس ازفروپاشی درتاریخ ۲۴ اگست سال ۱۹۹۱ به استقلال رسید.

موقعیت سرزمینی اوکرایین به گونه‌ای است كه ازیك طرف پیوند دهنده‌ی شمال اروپا درمنطقه ا‌ی دریای بالتیك به منطقه‌ی جنوب شرق اروپا دردریای سیاه است. علاوه براین اوکرایین با برخورداری از۲۷۸۲ كیلومترمرز آبی در جایگاهی قراردارد كه می تواند به عنوان مركزحمل‌و‌نقل جنوب به شمال وشرق به غرب خطوط انتقال انرژی و حمل و نقل کالا به اروپا مطرح شود. ازلحاظ وسعت نیزدرموقعیت دومین كشور قاره اروپا قراردارد که این نیز بر اهمیت اقتصادی این کشور به عنوان بازار خوبی برای غرب می افزاید.

اکنون ببینیم چرا اوکرایین برای امریکا و روسیه مهم است .

از آنجا كه امریكا نسبت به تبدیل دوباره روسیه به یک قدرت چپ و کمونیستی نگران است، از طریق گسترش نفوذ خود به شرق اروپا می‌كوشد با به قدرت رساندن دولت‌های طرفدارغرب درجمهوری‌های پیرامون روسیه، موقعیت خود را برای مقابله با هرگونه تغییر و تحول پیش‌بینی نشده درروسیه آماده سازد. براین اساس امریكا می‌داند اگربتواند بر اوکرایین نیزمسلط  باشد، کنترل شرق اروپا را در اختیارخواهد داشت.

درباره‌ اهمیت اوکرایین برای امریكا، برژینسكی نظریه پردازامریکایی دركتاب خود تحت عنوان «صفحه بزرگ شطرنج: تفوق امریكا و ضرورت های جیواستراتیژیك آن» كه درسال ۱۹۹۷ منتشر شد،  می نویسد: اوکرایین جزو کشورهای محور جیوپولیتیک محسوب می شود. صرف وجود آن به عنوان كشوری مستقل به دگرگونی روسیه كمك می كند. زیرا بدون اوکرایین، روسیه دیگر یك امپراطوری اورآسیایی نیست.

برژینسکی همچنین درکتاب دیگرش که درسال ۲۰۰۴  تحت عنوان« انتخاب واقعی » منتشرشد در باره نقش وجایگاه اوکرایین دراروپای آینده می نویسد:  توسعه ی قلمروی اروپایی- اتلانتیکی ایجاب می کند، که کشورهای تازه به استقلال رسیده شوروی سابق، به خصوص اوکرایین، به آن ملحق شوند.

درهمین ارتباط  پل فوویتز، معاون وقت وزیردفاع امریكا درسخنرانی خود دردانشگاه وارسا پایتخت پولند می‌گوید:هدف ما درخصوص ایجاد یك اروپای كامل و آزاد تا زمانی كه اوکرایین به عنوان عضو سوگند خورده‌ اروپا به حساب نیاید، تحقق نخواهد یافت.

امریكا می‌كوشد درنهایت اوکرایین را به عضویت درناتو بكشاند. درجریان سفر مارچوك وزیر دفاع وقت اوکرایین به امریكا در ۵ می  ۲۰۰۳ سند همكاری اوكرائین با ناتو در زمینه‌ ترمیم طیاره ‌های نظامی كشورهای عضو ناتو در واشنگتن امضا شد. پی آمد آن در دهم جولای ۲۰۰۳ تمرینات نظامی تحت عنوان « سپر صلح  » دراوکرایین برای اولین باربا شرکت نظامیان ۲۳ كشورازجمله آمریکا برگزار شد. این مانورتحت فرماندهی ناتو انجام  شد. علاوه براین درجریان سفرسرمنشی ناتو به اوکرایین در۱۹ آوریل ۲۰۰۴ نخستین بار درباره‌ حق استفاده‌  ناتو ازاراضی  اوکرایین و ترانزیت و آموزش نیروهای نظامی، مذاكرات اساسی به عمل آمد. درواقع دسترسی ناتو به خاك اوکرایین زمینه را برای گسترش ناتو در این کشور را نیز فراهم ساخت.

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱۴/۶ ـ۰۱۰۳

 

راه توده  

ارتش‌های جهان کوچک می‌شوند

 

قرار است در چند روز آینده  آقای چاک هیگ  وزیر دفاع امریکا بودیجه پنتاگون برا ی سال ۲۰۱۵ ترسایی را فاش نماید. دراین طرح پیشبینی گردیده است تا پرسونل ارتش امریکا به ۴۴۰ هزار نفر کاهش یافته  و در بودیجه نظامی آنکشور نیز تقلیل بعمل آید. روشن است که امروز بیشتر از هر وقت دیگر نظامیگری و « تجارت مرگ » سود های هنگفتی در پی داشته و یک بخش بزرگی از ثروت ها و منابع مادی و انسانی که میتوانست در راه از بین بردن فقر ، بیکاری ، بیسوادی و مرض  از آن بهره گرفته شود را نابود مینماید. در همین راستا  توجه خواننده گان بامداد را به جستاری از آقای محمد کرباسی  مینمایم. ـ بامداد

 

 

نوشته : محمد کرباسی


شاید وقتی آندرس فوگ راسموسن چند سال قبل در نشست سران ناتو زنگ خطر را درباره کاهش بودیجه نظامی امریکا و کشورهای اروپایی به صدا درآورد و هشدار داد که این مسله بتد‌ریج آنها را از نظر نظامی به « ببری کاغذی» تبدیل خواهد کرد خیلی حرف‌هایش جدی گرفته نشد.

دبیرکل ناتو که به‌خاطر سمت اش در جریان اوضاع اقتصادی کشورهای اروپایی قرارداشت به‌خوبی می‌دانست که کاهش بودیجه نظامی کم‌کم چه ضعفی در کشورهای عضو این سازمان بوجود می‌آورد. اکنون بعد از گذشت حدود ۳ سال از حرف‌های راسموسن گزارش جهانی فروش تسلیحات نشان می‌دهد که اوضاع و احوال اقتصادی باعث شده تا خرید و فروش تسلیحات به ‌صورت کلی در دنیا کاهش چشمگیری پیدا کند و در این میان اروپا و امریکا بیشترین سهم را دارند.

گزارش موسسه مطالعات بین‌المللی صلح استکهلم نشان می‌دهد که خرید و فروش تسلیحات در اکثر کشورهای جهان برای دومین سال متوالی کاهش پیدا کرده است. براساس این گزارش فروش شرکت‌های تسلیحاتی امریکا، کانادا و اکثر کشورهای غرب اروپا کاهش چشمگیر پیدا کرده اما در مقابل برای کارخانه‌های تسلیحاتی روسیه بازار سکه بوده است. شرکت‌های روسی افزایش چشمگیر ۲۸ درصد فروش را در دوره زمانی مشابه در نقطه مقابل امریکا و اروپا تجربه کرده‌اند. در این گزارش به‌ خاطر عدم‌امکان دسترسی به اطلاعات مستند نامی از چین برده نشده که بدون شک یکی از مهم‌ترین خریداران و صادر‌کنندگان تسلیحات در جهان است. براساس این گزارش فروش ۱۰۰ شرکت مهم تسلیحاتی جهان در سال ۲۰۱۲، ۳۹۵ میلیارد دلار بوده که نسبت به سال قبل کاهش ۲.۴ درصدی را نشان می‌دهد.

غروب نظامی امریکا و اروپا

کشورهای بزرگ اروپایی برای مقابله با مشکلات اقتصادی همچنان به‌ صورت مستمر در حال کاهش نظامیان و تجهیزات نظامی خود هستند و تلاش می‌کنند که هزینه‌های هنگفت سال‌های قبل تکرار نشود. امریکا هم برای مقابله با مشکلات اقتصادی برنامه‌ سختی برای کاهش بودیجه نظامی خود دارد. براساس برنامه تعیین شده تا سال ۲۰۱۹ تعداد نیروهای نظامی این کشور ۱۰۰ هزار نفر کاهش پیدا خواهد کرد. ارتش امریکا در حال حاضر ۵۲۸ هزار سرباز دارد اما تا سال ۲۰۱۹ این رقم باید به ۴۲۰ هزار نفر برسد. این کاهش تعداد نیروهای نظامی فقط بخشی از کاهش ۵۰۰ میلیارد دلاری بودیجه نظامی امریکا خواهد بود.

روزنامه  « یو‌اس‌‌ای تودی» گزارش داده که ژنرال ریموند اودیرنو، رییس ستاد کل ارتش امریکا به تازه گی در جلسه محرمانه هشدارداده که با این کاهش نیرو، نیروهای نظامی امریکا برای شرکت در جنگی احتمالی و دفاع از این کشور کافی نخواهند بود و این کشور با ریسکی بزرگ روبرو می‌شود. پنتاگون برآورد کرده که با این شرایط حضور نظامی امریکا در خلیج ‌فارس کمترمی‌شود. یونان، هاسپانیا، ایتالیا، ایرلند، بلجیم، انگلستان، هالند و فرانسه ازجمله کشورهای اروپایی هستند که طی سال‌های گذشته بودیجه و نفرات نظامی خود را بین ۱۱ تا ۲۶ درصد کاهش داده‌اند.

انگلستان به‌عنوان متحدی که همیشه در کارزارهای نظامی همراه امریکا بوده قرار است تا سال ۲۰۲۰ ترسایی بیست هزار نیروی نظامی خود را کم کند تا مخارج دولت این کشورکاهش پیدا کند. رابرت گیتس، وزیر دفاع سابق امریکا به تازه گی در گفت ‌وگویی با بی‌بی‌سی هشدار داد که این کاهش بودیجه شدید از سوی انگلستان ممکن است توان نظامی این کشور را به حدی کاهش دهد که دیگر نتواند نقش متحد را در عملیات نظامی برای امریکا ایفا کند. گیتس ضمن آنکه از کاهش بودیجه نظامی کشورش انتقاد کرد تأکید داشت که برنامه انگلیسی‌ها آن‌قدر برای کاهش بودیجه شدید است که برای نخستین بار از جنگ جهانی اول این کشور هیچ ناو هواپیمابر در حال ماموریتی در اختیار نخواهد داشت. تا سال ۲۰۲۰شمار اعضای ارتش انگلیس بیست هزار نفر کاهش می‌یابد و ارتش این کشور، ارتشی کوچک و ۸۲هزار نفری خواهد بود.

براساس گزارش بودیجه دفاعی کشورهای جهان که توسط نشریه نظامی جینز منتشر شده خرید تسلیحاتی کشورهای خاورمیانه هم افزایش داشته وهمچنان بیشترهم می‌شود. به‌عنوان نمونه بودیجه نظامی عربستان در طول ۱۰ سال گذشته سه برابر شده است.

هروه مورین، وزیر دفاع وقت فرانسه دو سال قبل اعلام کرده بود که ادامه این روند باعث خواهد شد در ۵۰ سال آینده کشورهای اروپایی دیگر نتوانند با رشد قدرت‌های نوظهور نقشی در صحنه بین‌المللی داشته باشند و باید تحت حمایت کشورهای دیگر قرار بگیرند؛ مسله‌ای که حالا به خوبی در میان آمار و ارقام مشاهده می‌شود. پیش‌بینی‌ها نشان می‌دهد که هزینه‌های دفاعی چین تا سال ۲۰۱۵ از المان، انگلستان و فرانسه بیشتر خواهد شد. یکی از دلایل فروش تسلیحات شرکت‌های روسی هم برنامه گسترده توان نظامی این کشور تا سال ۲۰۲۰ با بودیجه بیشتر از۷۰۰ میلیارد دلار است. برای شرکت‌های روسی که افزایش فروش را در همین دوره تجربه کرده‌اند مهم‌ ترین خریداران چین و ونزویلا بوده‌اند.

 

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱۴/۱ ـ۲۵۰۲

 

خشم در بوسنیا

مطالبات معترضان خیلی ساده است :

 کار، شانسی برای یک زنده گی شرافتمندانه، پایان دادن به فساد!

 

 

نوشته: اسلاوی ژیژک

مترجم: ا. گلابی

هفته گذشته شهرها در« بوسنیا و هرسی گووینا »  درحال سوختن بودند. داستان از توسلا شروع شد، شهری با اکثریت مسلمان. سپس اعتراضات به پایتخت سرایت کرد، سارایوو  و زنیچا، اما همین‌طور به موستار، موطن گروه کثیری از جمعیت کرواسی ، و به باندا لوکا، پایتخت بخش صرب‌ نشین بوسنیا و هرسی گووینا کشید.

هزارن معترض خشمگین ساختمان‌های دولتی را اشغال کرده و به آتش کشیدند. اگرچه اوضاع بعدش آرام ‌تر شد، اما فضای سنگین تنش هنوز حکمفرماست.

این وقایع زمینه را برای بروز تیوری‌های توطیه فراهم کرد ( به ‌گونه مثال، اینکه دولت صرب اعتراضات را سازمان داده تا رهبری بوسنیا را سرنگون کند.) اما باید با اطمینان آن‌ها را نادیده گرفت زیرا روشن است که هر چه پشت قضیه باشد، ناامیدی و یاس معترضان از اصالت برخورداراست. انسان وسوسه می‌شود جمله معروف ماووتسه ‌تونگ را دراین‌جا نقل کند: در بوسنیا هرج و مرج هست، اوضاع معرکه است!

چرا؟ چون مطالبات معترضان خیلی ساده است :

 کار، شانسی برای یک زنده گی شرافتمندانه، پایان دادن به فساد.

 ولی این مطالبات مردم را در بوسنیا بسیج کرد، همان کشوری که در دهه‌های گذشته نامش مترادف شده بود با پاک‌سازی نژادی وحشیانه.

پیش از این اعتراض توده‌ای در بوسنیا و دیگر کشورهای مابعد یوگسلاوی فقط محدود بود به احساسات دینی یا قومی. در وسط سال ۲۰۱۳ ترسایی دو تظاهرات عمومی در کرواسی سازماندهی شد، کشوری دربحران مالی عمیق  با حجم بالای بیکارها و حس عمیق ناامیدی. اتحادیه‌ های کارگری سعی کردند تظاهراتی را در حمایت از حقوق کارگران سازماندهی کنند در حالیکه ملی‌ گرایان دست راستی شروع به جنبشی اعتراضی علیه استفاده از حروف سیرلیک در ساختمان‌های دولتی شهرهایی با اقلیت صرب کردند. اولی حدود چند صد نفر را در میدانی درشهر زاگرب گردهم آورد؛ دومی صدها هزار نفر را بسیج کرد، مثل جنبشی پیش از آن از سوی بنیادگرایان علیه ازدواج همجنس ‌گرایان.

کرواسی اصلاً و ابداً یک استثناء نیست: از بالکان تا اسکاندناویا، از ایالات متحده امریکا تا اسراییل، از افریقای مرکزی تا هند، «عصر ظلمت» جدیدی در حال سربرآوردن است، با انفجار احساسات قومی و مذهبی و افول ارزش‌های روشنگری. این احساسات همواره در پس‌زمینه در کمین بوده‌اند، اما آنچه جدید است بی شرمی تمام‌عیار نمایش این احساسات است.

پس چه می‌توان کرد؟ جریان غالب لیبرالیسم به ما می‌گوید وقتی ارزش‌های بنیادین دموکراتیک هدف حمله بنیادگرایان مذهبی یا ملی قرار می‌گیرد، همه باید متحدانه پشت برنامه لیبرال دموکراتیک روا داری فرهنگی سنگر بگیریم، هرچیزی را که می‌شود نجات داد نجات بدهیم و رویاهای تغییرات رادیکال‌ تر اجتماعی را کنار بگذاریم. به ما گفته شده که هدف ما روشن است: ما باید بین آزادی لیبرالی و استبداد بنیادگرایانه یکی را انتخاب کنیم.

هرچند، وقتی پیروزمندانه از ما سوالی (کاملاً جدلی و بلاغی) پرسیده می‌شود مثلاً « آیا شما می‌خواهید زنان از عرصه حیات عمومی کنار گذاشته شوند؟» یا « آیا شما می‌خواهید هر نقدی از مذهب را با مجازات مرگ کیفر داد؟»، چیزی که باید ما را به شک وادارد خود همین روشن بودن پاسخ سوال است. مشکل این است که این نوع کلی‌گرایی ساده ‌شده‌ ای لیبرال خیلی وقت است که معصومیتش را از دست داده. درگیری بین آسان‌ گیری لیبرالی و بنیادگرایی نهایتاً یک درگیری کاذب است- یک حلقه فاسد از دو قطب که مولد و پشتیبان یکدیگرند.

جمله ماکس هورک هایمر را درباره فاشیسم و سرمایه ‌داری در دهه ۱۹۳۰ (کسانی‌ که نمی‌خواهند به شکل انتقادی درباره سرمایه ‌داری سخن بگویند باید در مورد فاشیسم هم سکوت کنند) امروزه باید در مورد بنیادگرایی به کار برد: کسانی‌که نمی‌خواهند به شکل انتقادی درباره لیبرال ‌دموکراسی سخن بگویند باید در مورد بنیادگرایی دینی هم سکوت کنند.

در واکنش به تشبیه مارکسیم به عنوان «اسلام قرن بیستم »، ژان پیر تاگیف نوشت که معلوم شد اسلام «مارکسیسم قرن بیست و‌یکم است» که بعد از سقوط کمونیسم، ادامه‌دهنده خشونت ضدسرمایه ‌دارانه است.*

هرچند، می‌توان گفت فراز و نشیب‌های اخیر بنیادگرایی اسلامی، موید بصیرت قدیمی والتربنیامین است که «هر ظهور فاشیسم شاهدی است بر انقلابی شکست‌خورده». به عبارت دیگر، ظهور فاشیسم، هم شکست چپ است و هم به طور همزمان تاییدی بر این‌ که امکان بالقوه انقلاب وجود داشت، یک نارضایتی، که چپ توان بسیج‌اش را نداشت. و آیا همین قضیه در مورد «اسلامو- فاشیسم» امروزه صادق نیست؟ آیا ظهور اسلام‌ گرایی افراطی دقیقاً مرتبط با حذف چپ سکولار در کشورهای اسلامی نیست؟

هنگامی‌که افغانستان به عنوان افراطی‌ترین کشور اسلامی بنیادگرا به تصویر کشیده می‌شود، چه کسی به یاد دارد که چهل سال پیش کشوری بود با سنت سکولاری قوی، شامل یک حزب کمونیست** قدرتمند که با حفظ استقلال از اتحاد جماهیر شوروری قدرت را به دست گرفتند؟

با چنین پس‌زمینه‌ای‌ست که انسان باید به تحولات اخیر بوسنیا نگاه کند. در یکی ازعکس‌های تظاهرات، ما می‌بینیم معترضین سه پرچم را در کنار هم در دست داشته و تکان می‌دهند: بوسنیا، صرب، کروات. که بیانگر اراده آن‌ها به نادیده‌گرفتن تفاوت‌های قومی است. خلاصه این ‌که، ما با شورشی علیه نخبگان ملی‌گرا مواجهیم: مردم بوسنیا بالاخره متوجه شدند که دشمن حقیقی‌شان چه کسی است: دشمن گروه دیگر قومی نیست، بلکه رهبران خودشان است که وانمود می‌کردند از آن‌ها در مقابل دیگران محافظت می‌کنند. مثل این می‌ماند که شعار قدیمی و دستمالی‌شده تیتو، « برادری و اتحاد » همه ملل یوگسلاوی فعلیت تازه‌ای یافته.

یکی از اماج های معترضین مدیریت اتحادیه اروپا بود که بر دولت بوسنیا نظارت دارد. صلح را بین سه ملت برقرار و کمک مالی قابل توجهی می‌کند تا دولت بتواند به کار خود ادامه دهـد. این به نظر عجیب می‌رسد، چون اهداف معترضین اسماً عین اهداف بروکسل است: رفاه و پایان دادن به تنش‌های قومی و فساد. ولی نحوه حکمرانی اتحادیه اروپا بر بوسنیا در عمل این مرزبندی‌ها را تحکیم می‌کند: اتحادیه اروپا با نخبگان ملی‌گرا به عنوان شرکای خاصش عمل می‌کند و به واسطه آن‌ها کارها را پیش می‌برد.

شورش بوسنیایی‌ها موید آن است که کسی نمی‌تواند واقعاً با دیکته‌ کردن دستورالعمل لیبرالی بر احساسات قومی غلبه کند: چیزی که معترضان را گردهم آورد تقاضای رادیکال برای عدالت بود. قدم بعدی که دشوارترین قدم هم خواهد بود سازماندهی معترضین در قالب یک جنبش جدید اجتماعی است که دسته ‌بندی‌های قومی را نادیده بگیرد، و نیز سازماندهی اعتراضات بعدی ــ آیا می‌توان صحنه‌ای را تخیل کرد که در سارایوو  بوسنیایی‌ها و صرب‌ها درکنار هم تظاهرات کنند؟

حتا اگر اعتراض‌ها به تدریج قدرتشان را از دست بدهند، به صورت یک جرقه کوتاهی از امید باقی خواهند ماند، چیزی شبیه دوستی بین سربازان دشمن در خاکریزهای جنگ جهانی اول. رخدادهای اصیل رهایی‌بخش همواره بدین صورت هویت‌های جزیی را نادیده می‌گیرند.

و همین قضیه در مورد دیدار اخیر دو عضو پوسی رایوت از نیویورک صادق است: در یک برنامه بزرگ جشن و سرور در حضور باب گلدف، ریچارد گیر و دیگران، دار و دسته مشهور مدافع حقوق بشر، مدونا معرفی‌شان کرد. کاری که آن‌جا باید می‌کردند اعلام همبسته گی‌شان با ادوارد اسنودن بود، تاکید بر اینکه پوسی رایوت و اسنودن بخشی از یک جنبش جهانی‌اند. بدون چنین ژستی که چیزهایی را با هم جمع می‌کند که در تجربه ایدیولوژیک معمول ما مانعه‌الجمع است (مسلمانان، صرب‌ها و کروات‌ها در بوسنیا؛ سکولاریست‌های ترکیه و مسلمانان ضدسرمایه‌داری در ترکیه و غیره)، جنبش‌های اعتراضی همواره توسط یک ابرقدرت در دعوای بین یکدیگر مورد سو‌استفاده قرار می‌گیرند.

 

منبع: گاردین ،۱۰ فبروری ۲۰۱۴ ترسایی

* در خوریاد است که این گونه برداشت از ریشه بی بنیاد بوده و بین دیدگاه های کمونیست ها و اسلامیت ها در رابطه با نظام سرمایداری  تفاوت های ماهوی وجود دارد. افزون برین در دهه گذشته تلاش های نادرستی برای برابر نهاد فاشیزم ، بنیاد گرایی دینی در نمونه اسلام سیاسی وکمونیزم  نیز صورت میگیرد.

** چهل سال قبل در افغانستان حزبی بدین نام وجود نداشت   ( بامداد )

 

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱۴/۳ ـ۲۷۰۲

 

 

 

سیا واژدهای خفته اش درحزب

دموکراتیک خلق افغانستان

 

 

 

محمد عارف  عرفان

لندن- فبروری ۲۰۱۴

 

درقلمرو تاریخ برای اولین بارفاش میشود که :

حفیظ الله امین جاسوس «سیا» بود.

«سیا» ارتش سرخ رابه افغانستان کشاند.
                                             "رادیوی دولتی فرانسه (۶)"

 

درامتداد گذرگاه پرمخاطره تاریخ ،قایق طوفانزده افغانستان ، که پیوسته اسیرطوفانها بود درواپسین سده های اخیر، ،پس ازعبورازمعبرگاه ستم ،فقر،فرودستی ،ظلمت،بی عدالتی، عقب مانی وعقبگرایی ، درست سه ونیم دهه قبل درهفتم ثور (۱۳۵۷) خورشیدی، با رخداد "قیام مسلحانه" ،که ظاهرآ ،به فرمان حزب دموکراتیک خلق افغانستان،براه افتید،با گشایش افقگاه کوتاه مدت ،رفته رفته با موج سواری پرتلاطم  ، درسمت مخالف رودخانه شناکرد ودرمیعادگاه غیرپیشبینی شده ودرکرانه های ساحلی ناآشنا،ازآنسوی اقیانوسها ودرهمدستی وتبانی با"کپتان"آن که آرم "ستاره سرخ انقلاب "را، درجبین داشت ازدرون وبیرون آماج قرارداده شد.

بازتاب این رخداد،گستره بزرگی را درمقیاس داخلی ،منطقوی وجهانی احتواکرد، وتضادهای خفته ورقابتهای بزرگ جهانی را که آمیخته با کینه ورزی وحس انتقام جویی های تاریخی بود ازژرفا به سطح بیرون کشید.سوگوارانه حول انگیزشهای واقعبینانه این رخداد وبازتاب حقیقی آن تاکنون به ندرت قلمفرسایی شده است . دریغا دریک شگردمهندسی شده ،برای تحریف افکارعمومی ، وبرای مستورساختن دستان آلوده درقبال حوادث ناهنجار، دریک رویکرد ساده ،بدون محاسبات فکتورعمده خارجی ،فقط بصورت کل وبدون تمایزسیاسی ، سازمانی ، پرکتیکی وهدایتگری،  "حزب دموکراتیک خلق افغانستان"،علرغم اراده  وخواست آرمانی ومرامی اش،که درین "گنداب طلایی" غوطه ورشد، ،خلاف همه کارکردهای وطنپرستاته وبهیخواهانه اش، درعصرحاکمیت ،بویژه پس ازتحول ششم جدی،وایجادخطوط نوین سیاسی ، که با رنگ انساندوستی ،مشارکت ملی ،تقوا ،عدالت،آزادی،وترقی آذین یافته بود ،بوسیله کاوشگران جهنم ،دشمنان وطن،و سخن سرایان مذدبگیرشان،ویا برخی ناآگاهان بازیهای عقب پرده،دریک قضاوت غیرمنصفانه وپیشداوری شتاب زده ،بطرزیکجانبه مسوول آن روزگاران ،قلمداد می گردد.

درین جستار برپایه داشته های نوین،سعی مینمایم ،تا ،جایی مقدور،نمایی واقعی،این حریانات رابرپایه حقایق تاریخی وازعقب عینک، قلمپردازان خرد ورز وبا وجدان ، بویژه کارآگاهان وکارشناسان سیاسی جهان غرب ،به تصویرکشیده وسلسله زنجیریی جریانات پی درپی را،که منتج به وقوع حوادث،بحرانزا وسرانجام ،عامل اعزام ارتش شوروی درافغانستان شد،به کنکاش گرفته وحقایق پاکیزه را ازدرون آوارها بیرون آرم .

بدیهیست ،انگارکه ، سکان" فرماندهی" حزب از کفه عمال "سیا " بیرون بود و حزب درخط برناموی ومبتنی برتعهدات ومرام قبول شده اش،درین مسیرپیش رفت،افقگاه نوید بخشی را با یک چرخش دراماتیک،با تغیرفصل دردناک تاریخ ،درحیات سیاسی،اجتماعی واقتصادی  جامعه افغانستان گشود،اما این روزنه ها ،بلا انقطاع وبزودی باتهاجمات بزرگ ازانسوی اقیانوسها،رنگ دیگری جست ودرزیرضربات مرگباراردوگاه غرب،ارتجاع عرب ،دشمنان منطقوی ،مجاهدین وتروریستان جهانی،که نقش جنگ آوران "نیابتی " را درپروژه بزرگ استعمار جهانی ایفانمودند،باغروب مایوس انگیز به پایان رسید.

با اعزام ارتش شوروی درافغانستان،که به دعوت حفیظ الله امین صورت گرفت،چنان هیولای افترا آمیزتبلیغاتی،ازحوزه رسانه های غربی برخاست،که آسمان دنیا را درزیرابرهای تاریک دروغ درهم پیچاند.چنانچه درین موردآقای "  Jim Gallagher"،خبرنگاراخبار "نیویارک دیلی"سرگذشت خویش را درخصوص فعالیت ناوگان های تبلیغاتی غرب علیه جمهوری دموکراتیک افغانستان،چنین به تصویرمیکشد:" بعد از اعزام نیروهای اتحاد شوروی درافغانستان ،جیمی کارتر رییس جمهور ایالات متحده امریکا،غریوکشید ،که روسها، دین اسلام را درافغانستان پامال نموده ،وهمین اکنون،همه کابل در آتش جنگ میسوزد وکنترول اوضاع بصورت کُل دردست ارتش شوروی درافغانستان است.کارتر، رسانه های غربی را به سرایش نغمه محکومیت "تجاوز" شوروی دعوت کرد.اما،من زمانیکه به تاریخ نهم جنوری ۱۹۸۰عازم کابل شدم ،درمیدان هوایی کابل بطرزغیرمنتظره،صدای آذان مُلا را شنیدم ودیدم که درداخل میدان هوایی ،مردم به عبادت می پردازند، وکنترول میدان دردست سربازان افغانستان قراردارد.این خبرنگاربا دیدن مناظر صلح آمیزکابل  و آزادی مردم برای ادای مناسک دینی وتسلط ارتش افغانستان برجامعه ،با مشاهده این تناقضات ودروغ های عریان ، لاجرم با خشم ونا امیدی فریاد می کشد !"

او سپس با توجه به گزارشات متناقض ارسالی ،توسط خبرنگاران غربی،  درین باب مینگارد:"افغانهایک بازی خطرناکی بنام بزکشی دارند،که بوسیله اسب های زیبا وشگفت انگیزبراه می افتد،(بازی که موردستایش اسکندر کبیر،قرارداشت)،آنها به دنبال گوساله بی سر، مثل توپ ،درپروازدرمی آیند،تا بلاخره یکی ازسوارکاران،تلاش میکند تا،گوساله را برباید وبشکل غیرقابل استفاده درحالت خونین وخمیره گی وپوسیدگی،در"دایره حلال "پرتاب نماید،غذای که تنها برای سگان است.آن خبرنگارانی که درروزهای جنوری همان سال (۱۹۸۰)،به افغانستان ریختند وبا جان گذشتی، حومه شهررا درجستجوی "جنگ"جولان زدند،البته"جنگی" که محض درسرخط خبری روزنامه های غربی قبلآ شعله ورشده بود،بطریقی که غرب خود،درگیرنوع بزکشی پرمخاطره افغانی بود.

اما غربی ها،به عوض گوساله بی سر، "حقیقت" خون آلود را،به تازیانه زدند وآنرا درمیدان "حلال" پرتاب کردند.البته غذای که تنها برای سگ ها بود ."(۱)

بدینسان،غربی وشرکا جرمی شان، درراستای اهداف راهبردی خود، کوره زارآتش جنگ را درافغانستان شعله ورساخته ودرخط سقوط نظام  و برگشت ارتجاع درکشور،جهنمی آفریدند .اما پس منظرفروپاشی جمهوری دموکراتیک افغانستان، وتسلط ارتجاع سیاه درجامعه،وتهاجم غرب وناتووجدل با تروریسم درکشور،تصویروحشت انگیزی را درجهان امروز به نمایش گذاشته وسقوط "جمهوری دموکراتیک افغانستان" ،تأثرات عمیق نخبگان واندیشمندان جهان را براگیخته است.چنانچه درین خصوص پروفیسور " John Ryan "، استاد و محقق ارشد در دانشگاه " Winnipeg " کانادا که درسالهای حوادث "انقلابی "درافغانستان بوده است ،ازمزیت ها ودست آوردهای جمهوری دموکراتیک افغانستان با حسرت یادنموده و نقش "سی آی ای "ونماینده آن "حفیظ الله امین" رادرواژگونی حزب ونظام برجسته ساخته ودر خصوص این جریان غم انگیز درمقاله تحت عنوان " داستان پایان ناپذیرتراژیدی افغانستان "که سالهای اخیردرگیرودارنبرد ناتوبا طالبان و تروریسم ،نگارش یافت ،چنین مینگارد(۲):

داستان پایان ناپذیرتراژیدی افغانستان

"چیزیی را که من گیچ کننده یافتم عبارت ازین بود که رسانه های غربی هرگز،حتا برای یک زمان کوتاه هم تذکرنداد،که افغانستان، زمانی ازیک نظام مترقی سیکولار به حمایت وسیع مردم،برخوردار بود. نظامی که رفورم های ترقیخواهانه را به تصویب رساند،وحقوق مساوی را برای زنان تامین نمود.این تحولات،نظام افغانستان رابسوی قرن بیستم هدایت مینمود.طوریکه دانشمند علوم سیاسی بریتانیا "فردهالیدی "درماه می ۱۹۷۹ ، اظهارنمود: بعد از تاسیس نظام ، ابعاد تغیرات درحومه کشور،طی یک سال گذشته،احتمالآمعادل دوقرن بوده باشد. حالا ممکن آن رژیم، نوع نظامی می بود که احتمالآهم غرب وهم اکثریت مردم افغانستان ،ازآن حمایت مینمود.

این پژوهشگربا آه وحسرت پرسشی را مطرح نموده ومینگارد:" اما،بالای این نظام چه آمد؟ قبل ازاعزام ارتش شوروی درافغانستان ،این نظام مدتها قبل بوسیله "سیا" ومجاهدین ،تضعیف شده وبه تحلیل رفته بود.آنها باعث برانگیختن وقایع ترآژید وویرانی کشورگردیدند ولاجرم مقدرات اش به حوادث مصیبتباریازدهم سپتمبردرایالات متحده امریکا وبحرانات غم انگیزکنونی گره یافت.

پروفیسورجان رایان ،که خود یکی ازشاهدان عینی تحولات سالهای"انقلاب " درافغانستان بود،با برداشت های عینی درین خصوص چنین مینگارد:" من،به حد کافی ازاقبال بلند برخورداربودم که درماه نوامبر ۱۹۷۸،یعنی شش ماه بعد ازتاسیس نظام ترقیخواه،درکابل بودم.من ازپشاور،ازطریق کوتل خیبر،به کابل سفرنموده وچندین هفته را درشهرکابل وحومه روستایی آن سپری نمودم. درزمان مرخصی های دانشگاهی خود به حیث استاد دانشگاه"  Winnipeg "،مدتی یکسال را درآسیا درپروژه های پژوهشهای زراعتی ،برای کاربرد مطالعات مستند فارمها ،وانجام هفتاد مطالعه در دوازده کشور،که ازجاپان آغازیافت ،وبا مطالعات چهارفارم درافغانستان پایان یافت ،بسربردم .

این حکومت بوسیله عناصرانقلابی به قدرت دست یافت.آن زمان ،بطورحیرت انگیز، زمان صلح بود ومن ازهمکاری کامل مقامات ومساعدتهای فاکولته زراعت دانشگاه کابل برخوردارشدم.دردانشگاه رییس وبرخی استادان وپروفیسوران  راجع به تاریخ افغانستان،موقعیتهای اقتصادی وانگیزشهای رخداد انقلاب،معلومات مختصرارایه نمودند. 

برحسب اظهارات رییس دانشگاه واستادان،اکثریت توده های مردم افغانستان، درسالهای ۱۹۷۰،کشاورزان بودند،اما سیستم زمینداری،درزمان فیودالیسم،ازتغییرات لازم برخوردارنگردید.به مقیاس" سه" برابرزمین،درمالکیت "سه "فیصداز فیودالانی بود که مجموعه شهروندان روستایی را تشکیل مینمودند.بسیاری دهاقین بی زمین،به حیث مستاجرویا اجاره داران درین زمین ها کارمیکردند.درزمینهای کم حاصل،مالکین زمین،ازسه حصه دو حصه ودرزمین های حاصل خیز،از پنج حصه چهار حصه،سهم تولیدی محصولات را،حاصل میداشتند.درین صورت اجاره داران زمین، باحصول کمترین محصولات برای تغذیه فامیل خویش دست وپنجه نرم مینمودند.تا حدودی روی همین دلائیل وحشتناک جریان های روستائی،شاه افغانستان درسال (۱۹۷۳) سقوط داده شد،اماهیچگونه رفورمهای زراعتی پدیدارنگردید،وحکومت جدید،به حیث یک نظام استبدای،فاسد،ومنفور،رویکارآمد.

در ۲۷ اپریل ۱۹۷۸،به تعقیب تظاهرات بزرگ،درمقابل کاخ ریاست جمهوری،ارتش به حمایت مردم برخاست،وبعد ازنبرد مختصربا گارد ریاست جمهوری،نظام سقوط داده شد. (۳)

افسران نظامی،سپس رهبران "مارکسیست"! را از قید زندان رهانموده وازحزب مربوط دعوت نمودند تاحکومت راتحت رهبری نورمحمد تره کی تشکیل نماید.

 

ارتش بخاطری از"مارکسیستها" حمایت نمود،که ایشان یگانه افرادی بودند،که دارائی پروگرام وبرنامه معین برای رفورم مترقی زراعتی،اقتصادی واجتماعی بودند."

نویسنده درخصوص برچسب های بازارتبلیغاتی نقش اتحاد شوروی درین رخداد اشاره نموده مینگارد:" بطریقی که حکومت "مارکسیستی"،به قدرت رسید،کاملآ یک حادثه طبیعی بود.با اینکه CIA،اتحاد شوروی را درین واقعه مقصرمیپنداشت،اما درواقع،اتحادشوروی نسبت به وقوع این جریان،خود،به حیرت فرورفت .

 

رفورم ها

 

حکومت ،به رفورم های ضروری وگسترده آغازنمود .،برخی این رفورمها بسیارجنجال آفرین،اما اکثرأبسیارمردم پسند بوده وبه حمایت واستقبال مردم مواجه گردید.

جدائی دین ازدولت پدید آمد،اتحادیه های کارگری ،قانونی شدند،مراقبت های بهداشتی،وفکتورتعلیم وتربیه ،به اولویت کاری نظام درآمد،برای زنان حقوق مساوی اعطاگردید،دختران به مکتب میرفتند،عروسی اطفال ودختران نابالغ غیرقانونی خوانده شد و پرداخت مهریه های فیودالی متوقف ساخته شد.

به تاریخ اول سپتمبر ۱۹۷۸،الغای اسناد قرضداری دهاقین اززمینداران وسود خوارانی که 24فیصد مفاد خویش را وضع مینمودند ، به تصویب رسید.پروگرام رفورم های زمین پیوسته انکشاف مینمود وانتظارمیرفت که برای همهخانواده های زارع شامل "زمین داران " ،معادل مقدارمساوی زمین توزیع گردد."

 

پروفیسورجان رایان، زرع خشخاش را به مثابه لوکوموتیف ماشین جنگ ،به ابتکار "سیا " پیوند داده مینویسد:"  ازطریق دانشگاه کابل ،پروژه تحقیقاتی خویش را به مساعدت یک پروفیسورزراعت براه انداختم وبیش ازیک هفته را درحومه کشورسپری نموده ،وبا بخشی وسیع از دهاقین صحبت نمودم.دهاقین سرگرم تولید محصولات متنوع زراعتی ومالداری بودند واساسآ،افغانستان درحوزه تولید موادغذائی،یک کشورخودکفا بود.برخلاف موجودیت مزارع خشخاش درمناطق شمال غربی پاکستان که من شاهد ان بودم،به هیچوجه این پدیده درافغانستان دیده نمی شد ومحصولات کشمش،ازاقلام عمده صادراتی محصولات افغانستان بود.

ترویج زرع خشخاش، بوسیله "سی آی ای " که مجاهدین را رهبری میکرد،به منظورحمایت مالی آنها درتهاجمات شان علیه نظام وقت درافغانستان ترویج یافت،وکشت خشخاش کماکان ادامه یافت.

 

نویسنده وضع اجتماعی وفرهنگی اقشاراجتماعی را مورد بررسی قرارداده ادامه میدهد:" دهاقین،از طریق رفورمها،مزایای معینی را بدست آوردند،اکثرآبا رویکارآمدن نظام نوین مسروربودند.من داستانهای اشکباری را راجع به زندگی ناهنجاردهاقین شنیدم ،دریافتم که چگونه دهاقین زمین های خویش را به علت عدم توانائی پرداخت های قروض شان ازدست دادند.بدینطریق نزدیک به نصفی ازدهاقین کشورکه خانه ها وزمین های شان به تملک زمینداران درآمد،برپیکر خویش زخم برداشتند.همچنان تعدای زیادی این مردم قروض زمیندارانی را برشانه های خویش حمل مینمودند،که ازپدران وپدرکلان های شان برای شان میراث مانده بود،وآنهاهرگز تصوربازپرداخت آنرا نمی نمودند. چندین تن ایشان برایم گفتند،که الغای این سند قرض، به معنای تحایف خداوندی تلقی میگردد.سپس درجریان صحبت با دوکانداران کابل دریافتم که آنها نیزازانکشافات نوین،مسرور به نظرمیرسیدند.یکی ازآنها برایم گفت که بصورت قطع باورمند نیست که رهبران حکومت،مارکسیست باشند. چراکه آنها هرگزدرامورمذهبی مان مداخله نمی نمایند.چون اکنون ، دهاقین ازامکان داشتن پول ، برخورداربودند،نتایج کسب وکارپرسود بود،لذاهیچ شکایتی نداشتند.چیزیرا که به چشم نگاه میکردم عبارت ازتامین زندگی صلح آمیز بود،وتنها چند پولیس وافراد ارتش دربرخی ازمحلات به چشم میخوردند.زنها برطبق تمایل شان با لباسهای دلخواه آراسته بودند،من فوتوگرافی یک منظره را دریک ایستگاه سرویس دارم،که نشان میدهد یک خانم با برقع ملبس بوده وخانم دیگربا لباسهای نوع غربی آراسته بنظرمیرسد. یک مرد درلباس یک تاجرودیگری درلباسهای مرسومی ودستارعنعنوی ملبس بود.چنین صحنه های آمیخته با رنگ های ملی وفراملی،کاملا معمول بود."

 

 این پژوهشگر،نقش ملاها را دربرانگیختن تضادهای خشم آلود جامعه ومردم جدی تلقی نموده ادامه میدهد:"بدون شک،بنظرمیرسید که این یک نظام اصلی طبیعی بوده ومردم به آینده وبسوی افق نگاه مینمودند.مسلمآ جریان حقوق زن وپروسه تعلیم تربیه جنجال برانگیز بود،وملاهای متعصب وبنیاد گرکمپاین تبلیغاتی خویش راعلیه این رویکرد براه انداختند.علاوه بران به تعداد "دوصد وپنجاه هزار" ملا ازجمله زمینداران بودند و آنها با حرارت زیاد دربرابراین رفورم ها عصیان نمودند.درمساجدانها دهاقین راترغیب نمودند تا دربرابرپلانهای حکومت به پاخیزند زیرا ازمنظرگاه دید انها ،این تنها خداوند است که زمین را برای آنها اعطامیدارد.درواقع اکثرآهمینگونه مردم وهواداران فریب خورده آنها یکجا با سود خواران بودند،که درپاکستان سرازیرشده وتحت نام مهاجردرآنجا اسکان گزیدند.

آنجامردمانی هم بودند که نه تنهاد دربرابررفورم های زراعتی به مخالفت برخاستند بل درمقابل سائیر رفورمها مانند رفورم های اقتصادی واجتماعی مخالف بودند."

درتداوم این پژوهش  نویسنده ، درراستای نقش اصلی ایالات متحده امریکا،نظرافگنده می نویسد:"اماآنجا مخالف بسیارنیرومند تری دیگری نیز دربرابرحکومت وجود داشت،این ایالات متحده امریکا بود که دربرابراین نظام بخاطرکه گویا این نظام، مارکسیستی نامیده میشد،به مخالفت برخاست.درآغازبه گونه غیررسمی اما بعد ازسوم جولای 1979بعدازصدورمجوز صلاحیت از سوی "کارتر" رییس جمهورایالات متحده امریکا، CIA همرا با پاکستان وعربستان سعودی،مساعدت های نظامی وکمک های آموزشی خویش را برای مسلمانان بنیادگر،که بعدآ بنام "مجاهدین" ویا "مبارزین آزادیخواه"مسماگردیدند،آغازنمودند.درحقیقت رونالد ریگن بیان نمودکه آنها [مجاهدین]"معادل اخلاقی پدران بنیادگذارامریکا هستند."

 

درفراسوی نقش یک جاسوس

 

نویسنده این مقال ،مبتنی برمدارک وشواهدمعتبر، نقش "حفیظ الله امین"را به حیث جاسوس"سیا "درویرانگریهای نظام وجامعه بطرزجدی،موردارزیابی قرارداده خاطرنشان میسازد:" فاز دوم استراتیژی ضد انقلابی ایالات متحده امریکا شامل مردی بنام "حفیظ الله امین" میگردد.درسالهای ۱۹۶۰زمانی که "امین" در دانشگاه "Stanford"ایالات متحده امریکا تحصیل مینمودوهمچنان درجریان بازدید مجدداش ازایالات متحده آامریکا بنظرمیرسد که حفیظ الله امین ازسوی سازمان CIA،استخدام شده ودوباره به افغانستان فرستاده شد.امین ،بهانه جست که او یک مارکسیست تندرو است.ازطریق اوبود که CIA در درون نظام تره کی نفوذکرد.با وجودی که این جریان رسمآانتشار نیافته است،اما اینجاشواهد بنیادینی وجوددارد که صحت این نظریه را به اثبات میرساند(۴).

                                    

بدون درنظر داشت اسناد درین خصوص،رفتاراو درزمان اقتدارش ،بازتابدهنده روشی بود که یک اجنت" سیا" باید آن اعمال را انجام میداد.اوهوشیارانه راه خویش را بسوی نردبان عالی قدرت بازنمود،اول به حیث وزیردفاع وسپس به حیث صدراعظم جا خوش کرد.درسپتمبر۱۹۷۹،اوکودتای خویش را راه اندازی نمود،قدرت نظام را تصاحب کرد،نورمحمد تره کی را به قتل رساند،سپس همه هوادران تره کی رایا به کشتارگاه فرستاد،ویازندانی وتبعید ساخت.امین سپس به ترفندی متوصل شد تا اعتبارنظام "مارکسیستی" را دگرگون نماید.او قوانین اژدهایی وسختی را علیه روحانیون مسلمان کشوروضع نمود،تا هدفمندانه آنها رابیشترازنظام بیگانه سازد."

درتداوم این بحث،پروفیسورجان رایان می نویسد:"درزمان حاکمیت امین رفورم های مترقی متوقف ساخته شد،وهزاران انسان به قفسه های زندان افگنده شدند.افسران ارشد ارتش یا با تحمل تنزیل مقام به وظایف پسیف سوق یافتند،یا به زندان افگنده شدند ویاهم به قتل رسیدند،وبا این رویکرد،اوپایه های ارتش را متزلزل ساخت.

درعین زمان، "سی آی ای"برای مجاهدین آموزش نظامی داده وآنانرا تسلیح نموده تا به تعداد هزاران جنگاوردربخشهای کشورتهاجم نموده وبطورویژه کلینیک های صحی ومکاتب را ویران ومعلمین را به قتل رسانیدند.هرگاه معلمین بادختران متعلم دریک صنف دیده میشدند،کشته میشدند وبعضآ درحضوراطفال، شکم های شان دریده میشد.درجریان سه ماه،با اقدامات هماهنگ شده مجاهدین وپالیسی های معکوس حفیظالله امین،تقریبآ پایه های نظام ماکسیستی درهم شکست.

این موضوع قابل یاد داشت است که طی این مدت زمان "امین"،باشارژدافیر وبرخی مامورین دیگر ایالات متحده امریکا درکابل ،ملاقات های متعددی را برگذارنمود.او همچنان مشاورین سِرِی خویش رابه پاکستان بطرزمخفیانه فرستاد تا با رهبربلند پایه مجاهدین "گلبدین حکمتیار" درپاکستان ،دیدارنماید.

واضحآ"امین، پلان های دیگری را برای تدارک "کودتای "دیگرطراحی نموده بود،تا تمامی نیروهای مترقی را دردرون دولت ،نابود نموده وسپس با نیروهای مجاهدین یکجا شده ،تا" نظام بنیادگرای اسلامی "راتشکیل ،وخود را به حیث رییس جمهور وحکمتیار را به حیث صدراعظم آن دولت بگمارد."

 

ورود ارتش"سبز"،ودخول ارتش"سرخ "

 

نویسنده درراستای سقوط مرگبارحفیظ الله امین ونقش ارتش شوروی چنین می نگارد:" اما، درپایان دسامبر۱۹۷۹،"امین"،یا بوسیله دسته های نظامی ارتش افغانستان هوادارنورمحمد تره کی ویا بوسیسله سربازان اتحاد شوروی ،سقوط داده شد وبه قتل رسید، تفکیک حقیقت هنوزدشواراست.اما نظریه غالب وقابل قبول اینست،که این جریان بوسیله ارتش شوروی به اجراگذاشته شد،امااتحاد شوروی پیوسته این نگرش را تکذیب مینمود.

حقیقت اینست که برخی از نیروهای شوروی در"هشتم دسمبر"[۱۹روزقبل ازششم جدی- برگردان]به دعوت مقامات افغانستان،درآن کشورجابجا گردیدند.این همه حقایق در پرده سیاست جنگ سرد،ابرآلود نگهداشته شد،وبه حیث یک پدیده تیره باقی ماند."

نویسنده تصویرغم انگیز نظام خونتای امین را به کنکاش گرفته وحول تحولات ششم جدی وبازتاب آن چنین می نگارد: " با سقوط نظام امین،جشن بزرگ درافغانستان،براه افتید، به تعداد "ده هزار"تن زندانیان سیاسی ، اززندان رها گردیدند. آوانیکه ببرک کارمل(بعد ازبرگشت تبعیدازکشورچکوسلواکیا )زعامت ریاست جمهوری را بدوش گرفت. هرگاه ،او خود،میآمد،به حیث "قهرمان"،مورد ستایش قرارمیگرفت.

اما درخصوص ماهیت حکومات بعد ازششم جدی آقای " William Blum" با اقتباس ازآقای  " Selig Harrison"می نگارد:"درسالهای  ۱۹۸۰،رژیم کارمل،سپس حکومت داکترنجیب الله،با وجود وضعیت اضطراری جنگ،برنامه نوسازی ومدرنیزاسیون را بخاطر توسعه نظام انجام دادند:آنها،سیستم برق رسانی وکلینیک های صحی را به قراءگسترش داده ،ورفورم های زراعتی وسواد آموزی را بکارجستند،تعداد زیاد زندانیان سیاسی که بطورغیرقانونی بوسیله "امین"محبوس شده بودند،رها نموده وملاها وافراد غیرحزبی را ،درحکومت شامل ساختند. همه این تحولات را با توجه به مدارج حساسیت وبشیوه ملایمت،بدون اینکه با روال ساختارهای سنتی درتقابل افتد، بسررسانیدند.آنها، با تصریح وجایب اسلامی شان،به ساختمان واحیائی مجدد مساجد،توصل جسته وزمینهاونهاهای شخصیت های بزرگ مذهبی را از رفورم اصلاحات ارضی معاف ساختند.درکوتاه ترین زمان،تلاش نمودند تا اشتباهات فاحش حکومت  "امین"را درخصوص شتاب زورمندانه تغییرات که خواست تا "گلُو"مردم را تعویض نماید،مرتفع سازند.(۵)

جان رایان درخصوص بازتاب اعزام نیروهای شوروی درکشورمی نگارد:"چیزیکه شرایط مسرتباررا مکدرساخت ،عبارت ازورودفوری سربازان اتحاد شوروی درکشوربود که یابه ابتکار خود شان ویاهم بربنیاد پیمان سال ۱۹۷۸افغان –شوروی،بود.اهداف شوروی عبارت ازین بود تا تهاجمات ده ها هزارنیروی تا دندان مسلح مجاهدین راکه تعداد کثیری مزدوران خارجی را بهمراه داشتند،بازدارد.اما آنچه که امروزوسیعآ قابل درک است عبارت ازآن است که ایالات متحده امریکا ازطریق "سیا"بطرزفعالانه درقضایای افغانستان لااقل طی یکسال درگیربود،وورود نیروهای شوروی درافغانستان، پاسخی بودبه مداخلات ایالات متحده امریکا.

نویسنده اضافه نموده می نگارد :"حضورنیروهای شوروی درخاک افغانستان،بطرزتراژید ،مراحل نهائی ویرانی کشوررا،رقم زد. زبیگنیو برژینسکی،مشاور امنیت رییس جمهورکارتر،پس از آن،با،لاف وگزاف اعلام کرد که اوکارتر را متقاعد کرده بود تابرای CIAاجازه دهد  تا دام یی برای "خرس روسی"پهن نموده  و به اتحاد جماهیر شوروی چشیدن طعم جنگ ویتنام را تحمیل نماید.

بریژنسکی ازین انکشافات ،به حیث فرصت طلایی، ،برای آتش افگنی وانگیزش تعصب مسلمانان  مرتجع وبنیادگرا سودجست،وآنها را برای اعلام"جهاد"(جنگ مقدس )،گویاعلیه "دین نا باوران"که خاک افغانستان را آلوده نموده اند،تحریک ساخت،تا نتنها اینگونه افراد را ازکشورتبعید نمایند بل،آنها(مجاهدین ) راترغیب نمودند تا، بخشهای بزرگ خاک اتحاد شوروی را که مسلمانان درآن زیست مینمودند،"آزاد "سازند.برای ده سال بعد،با هزینه بلیون ها دالر پول امریکا وسعودی واستخدام هزاران مسلمانان خارجی،به شمول اسامه بن لادن،درزیرچترجهاد،وتشکیل ارتش افراطییون مذهبی،خاک افغانستان را به "زباله" مبدل ساختند."

این نویسنده،درپیرامون نقش تروریستان کشورهای اسلامی درتهاجم به افغانستان چنین ابرازنظرمینماید:"  دکتراحمد رشید متخصص امورآسیای مرکزی درین خصوص مینگارد:"با تشویق فعال[ازلحاظ کلاسیک!]CIAو،ISIخواستند تا جهاد افغانستان را به "جنگ جهانی"مبدل نموده،وخواستندتا همه کشورهای اسلامی برعلیه اتحاد شوروی درین نبرد کشانیده شوند. حدود (۳۵۰۰۰)، تن از مسلمانان بنیادگر، از چهل کشورجهان،بین سالهای ۱۹۸۲-۱۹۹۲،درین جنگ مشارکت نمودند.ده ها هزارتن دیگر،به پاکستان سرازیرشدند،تا درمدارس پاکستان،به تعلیمات بپردازند.سرانجام به تعداد "یکصد هزار"تن از "مسلمانان خارجی " رادیکال ،مستقیمآ درجهاد افغانستان کشانیده شدند."

 سیا بطورمخفیانه این جنگجویان را تعلیمات نظامی می آموزاند وازآنها دربخش مالی ونظامی حمایت مینمود.باید بیاد داشت که مردم افغانستان،دارایی تاریخ وسابقه "متعصبان مذهبی" نمی باشند.برای خلقت جهاد بربنیاد آرزوهای "سیا"،نیازوجودداشت تا افراطگرایان عرب،مصر وپاکستان،درین کارزارفراخوانده شوند،لذا ظهوربنیادگرایی درافغانستان ،درکارنامه های "سیا " گره خورده است.همچنان رونالد ریگن لقب "مبارزین راه آزادی "را برای مجاهدین اعطا نموده واین مجاهدین بودند،که مصیبت های وحشتناکی به بارآورده وبه معنای واقعی کلمه، آنها قبل ازهمه تروریست بودند."

فاجعه سقوط

این پژوهشگرمراحل پایانی زنده گی جمهوری دموکراتیک افغانستان را بطرزغم انگیز به تصویر کشیده ادامه میدهد :"شوروی ها درین "ویتنام "شان،به زانودرآمدند،ونیروهای خویش را درفبروری ۱۹۸۹ازافغانستان خارج ساختند اما جنگ ادامه یافت.بطورعموم چنین پنداروجود داشت که حکومت مارکسیستی به مجرد خروج نیروهای شوروی ازکشور به سرعت سقوط خواهد نمود،اما این تصورازواقعیت برنخاست . با منظره شرارت مجاهدین،بخشی عظیمی ازمردم افغانستان،بویژه زنان،ازنظام کاملآ میانه رو"نجیب الله"دفاع نموده وبدون حضورحتا یک سرباز شوروی ،آنها برای مدت سه سال دیگر رزمیدند.درحقیقت حیات این نظام بیشتراززندگی خوداتحاد شووروی که دردسمبر۱۹۹۱،فروپاشیدطول کشید.

درواقع درچنین مراحل خطیر،فکتور قاطع که منجربه سقوط نظام درافغانستان شد،اولآ درخیانت امریکائیها وثانیآ درخیانت شوروی ها نهفته بود.زمانی که شوروی ها مصمم شدند تا نیروهای خویش را ازافغانستان بیرون نمایند،چنین استنباط میشد که هردوکشور،هم ایالات متحده امریکاوهم اتحاد شوروی ،همه کمک های نظامی واقتصادی خویش رابه طرفین درگیردرافغانستان قطع مینمایند.اتحادشوروی به این توافقنامه احترام گذاشت وآگاهی داشت که ایالات متحده امریکا،عربستان سعودی وکشورپاکستان،به همکاری ومساعدت های خویش به مجاهدین ادامه میدهند.این بطورمعقول مشخص است که هرگاه بعد از سال ۱۹۸۸،اتحادشوروی با نگرش حس عدالت وانصاف،با حد اقل  کمک های مالی ونظامی ،حکومت افغانستان را مساعدت مینمود،اینکشورازتوان ایستادگی در برابرتهاجمات مجاهدین ،برخوردارمیگردید.

آنگونه بود،که با تداوم پایان ناپذیرتدارکات مالی ونظامی سوپرپاورامریکا [برای مجاهدین]وبدون دریافت کمک های مالی،حکومت افغانستان،دراپریل سال ۱۹۹۲،شکست خورد.مجاهدین فاتح ،که حال بخشی وسیعی حکومت کنونی را تشکیل داده اند،قبل ازهمه،اعضای نظام سیکولارپیشین،وهزاران تن نیروهای ترقیخواه را به قتل رسانیدند. سپس طی چهارسال آینده،آنها دربین خود جنگیدند،وباعث تجاوزوچپاول درکشورگردیدند ،تا آنکه درسپتمبر۱۹۹۶،طالبان، کابل را تسخیر،وآنها را ازمیان برداشتند. 

بعد ازسقوط نظام مارکسیستی ،درجریان سالهای جنگ داخلی ،کابل مانند اکثرشهرهای دیگر،که متحمل خسارات هنگفتی گردید، بکلی ویران گردید.

طالبان کسانی که کشوررااززیرسیطره مجاهدین "آزاد"نمودند،نظام شریرارتجاعی را درکشور برقرارساختند.ملاکان بعد از پیروزی مجاهدین،بصورت فوری برگشتند،وزمانیکه طالبان قدرت را تصاحب کردند، نبرد واقعی دربرابرزنان اعلام گردید که البته فاقد هرگونه مبنایی اسلامی پنداشته میشد.به تعدادهزاران تن اززنان ،به حیث معلم،داکتر،استاد،ومشاغل گوناگون،از وظایف شان برکنار ساخته شدند.

آنها همچنان بعدآ اجازه نداشتند،تا به حیث نیروی کار،نقش بیافرینند وحتا دکتوران بدون حضورنزدیکان مرد نمیتوانستند تا به درمان زنان مبادرت ورزند.دختران ازرفتن به مکتب منع ساخته شدند.تروردرهمه اشکالش،اساس رژیم را تشکیل میداد،البته رژیمی اسلامی فاشیستی،ورژیمی که بوسیله پاکستان،درسکان قدرت باقی ماند.این رژیم با حفظ همه جنایات اش،درآغازبوسیله اداره کلینتون،مورد حمایت قرارداشت،چنین تصوروجود داشت که طالبان "ثبات"بوجود خواهد آورد،تا بتواندزمینه انتقال پاپلین "گاز"و"نفت "را ازطریق افغانستان فراهم نماید.علاوه برآن اداره بوش مبلغ " ۱۲۴"ملیون دالرامریکائی را به افغانستان مساعدت نمود،وتا زمان روزسرنوشت سازیازدهم سپتمبراین مذاکرات جریان داشت."  

این پژوهشگربا توجه به فکتورخارجی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان چنین مینگارد:"بنا برین برای انجام این جنایت درافغانستان کی را باید مقصرپنداشت؟بدیهیست که ایالات متحده امریکا واتحادشوروی را ! اما هرگاه،اتحاد شوروی را درین خصوص ملامت پنداشت،پس با اعمال ایالات متحده امریکا،عربستان سعودی وپاکستان درین راستا،چگونه میتوان اغماض نمود؟

رفورمهای ترقیخواهانه اقتصادی واجتماعی را که حکومت نورمحمد تره کی پیاده نمود،ومقام زنان ودختران را درجایگاه قرن بیستم مشخص ساخت،بوسیله ایالات متحده امریکا ،که گویا حکومت "مارکسیستی" خوانده میشد ،مورد مخالفت قرارگرفت،نگاه بدبینانه وخصومتبارامریکا با کمونیسم،وپالیسی آنکشوربرای تحلیل بردن اتحاد شوروی،امریکا را بران داشت،تا از ارتجاعی ترین ومتعصب ترین نیروهای مذهبی درجهان حمایت نموده وازآنها به حیث "ارتش نیابتی"درجنگ با کمونیسم واتحاد شوروی استفاده ودرین رویکرد،افغانستان ومردمش را نابودنماید.

اعزام نیروازسوی شوروی ها درکشوردرجهت حمایت ازرژیم مارکسیستی که تحت تهاجمات وسیع وگسترده افراطیون مذهبی قرارداشت، اقدام احمقانه بود .هرگاه اتحاد شوروی بصورت ساده،تجهیزات نظامی برای رژیم مارکسیستی افغانستان،آماده مینمود،آنها شایداین وحشی ها، را، دم دروازه توقف میدادند.زیرا مردمان عادی افغانستان اهل تعصب نبودند،وآنها ازرفورم های مترقی نظام حمایت مینمودند.

آقای جان رایان درپایان مقاله خویش چنین نتیجه گیری نموده مینویسد:"هرگاه ،ما، از تراژیدی افغانستان چیزی بیاموزیم،این بسیارمهم است تابیاموزیم که"هرگاه ایالات متحده امریکا درافغانستان مداخله نمی کرد،وحکومت مارکسیستی تره کی را به حال خودش رها میکرد،آنجا نه نیروی مجاهدین وجود داشت،نه دخالت شوروی،نه جنگی که کشوررا ویران ساخت،نه اسامه بن لادن ونه تراژیدی یازدهم سپتمبرایالات متحده امریکاوجودداشت."

آری خواننده عزیز!درپهنائی جهانبینی وافق تفکراندیشمندان رسالتجو،این منظره روشن پدیدارمیگردد،که رژیم جمهوری دموکراتیک آنهم درتحت آتشبارهای توپخانه های دشمان افغانستان ،فصلی نوین وترقیخواهانه را درتاریخ مصیبتبارافغانستان بازکرد،پس ازتاریکی های متداوم ،افقی را گشود،سکوتی را درهم شکست وچرخ حرکت تاریخ را بدوران کشید،اما این نظام،درآتش انتقام شعله ورشد،درآتش راهبردی کشورگشایان سوخت،وبوسیله بلندگویان دموکراسی ،توسط "سیا "وبه یاری سیاهترین پیام آوران مرگ تحت بهانه "دین"،عمرش پایان یافت وغروب هولناکی را برآسمان افغانستان چیره ساخت .یکی ازبازیگران اصلی درین سناریوی خونبار،نماینده سیا،"امین" بودوحال ببینیم که این سناریو،بررویت اسناد معتبر،چگونه تداوم یافته وتا، ناکجاها ادامه می یابد؟ 

سیمائی "امین" درآیینه استخبارات جهان

درخصوص وابستگی امین به سازمان "سیا"وچگونگی کشانیدن پای ارتش سرخ به افغانستان، رادیو فرانسه انتر(رادیودولتی فرانسه) مطلبی را افشا كرد كه مورخان وهمه كسانی كه مسأله افغانستان را دنبال می کردند، حیرت زده كرد. خبراین بود:" حفیظ الله امین جاسوس سیا بود . حفیظ الله امین مسؤول سازمان افسری حزب دموكراتیك بود،اوخودسرانه  (مسلمأبه دستور «سیا» با عبدالقادر فرمانده نیروی هوایی افغانستان تماس گرفته و به او می گوید: حزب دستوركودتا علیه داودخان را داده است فوراً اقدام كنید.او بدستورسیا زمینه سازدعوت ارتش شوروی درافغانستان گردید .«سازمان اطلاعات امریكا «سیا» تلاش زیادی كرد كه ارتش سرخ وارد افغانستان شود.

مدتی بودكه«سیا» به كمك عوامل خود درافغانستان وپاكستان درصدد تلاش پیاده كردن طرح سوق دادن شوروی به لانه زنبورافغانستان بودند تا سرانجام در۲۸ دسامبر ۱۹۷۹1979طرح آنها،با موفقیت اجراگردید.

شكست امریكا پس ازپانزده سال نبردهای خونین درویتنام باوجود به كاربردن نوینترین سلاحها و بمباران شبانه روزی ویتنام شمالی ،واشنگتن رابه این نتیجه رساند كه باید رقیب زورمند خود را نیز دچارهمان سرنوشتی سازد كه امریكا با آن روبروگردید.

رادیو «فرانس انتر» روزهای شنبه ساعت یك و نیم بعدازظهر برنامه یی را پخش می كند زیرعنوان «راندووباایكس» (وعده دیداربا ایكس) .ایكس ظاهراً یكی ازمأموران عالی رتبه سازمان ضدجاسوسی فرانسه است كه تاكنون هیچ كس ازنام واقعی اوآگاه نیست به همین دلیل مجهول مانده است.

برنامه را«دنی شسو» (DENIS-CHEISSEVX) كه مورخ مشهوری است و از زدوبندهای سیاسی پشت پرده سیاست آگاه است اداره میکند. در این برنامه تاكنون ازبازیكنان پشت صحنه شطرنج سیاسی جهان پرده برداری شده است چگونگی اكثركودتاهایی كه درامریكای لاتین چون شیلی، پرو، اروگوئه، سالوادوروهمچنین كودتاهای خاورمیانه چون كودتای سال۱۹۵۳ كه علیه دكترمصدق روی داده است پرده برداری شده وعوامل آن و دستهای مرموزی كه دراین كودتاها دست داشته اند معرفی شده اند سازمان «سیا» به محض فارغ شدن ازمسئله ویتنام، طرح وارد آوردن ضربه بزرگی را به شوروی تهیه دید..."[ معلومات بیشتر-(۶)]

درامتداد ودرروشنی اسناد ومدارک معتبرجهانی درخصوص فعالیت" سیا"درحوزه سیاسی  وروشنفکری افغانستان،آقای James A. Lucas ،چنین می نگارد:" ،اساسآ فعالیت های امریکا در افغانستان درسالهای ۱۹۵۰-۱۹۶۰ ،آغازشد،"سی آی ای "به پرداخت رشوه های گزاف وترفند تهدید، درمیان محصلین افغانی درامریکا متوسل شد،تاازمخالفتهای های جاری دربرابرتحولات مترقی حمایت نماید،بدینوسیله امریکا به استخدام محصلین افغانی ،درامریکا پرداخت،تا محصلین مذبور،هنگام برگشت به وطن ،به حیث "اجنت" ،به نفع آنکشور نقش آفرینی نمایند.درطی این مدت ،لااقل یکتن از روئسای" اتحادیه محصلین"(ASA)،بنام "ضیا نورزی"،که بعدآ به حیث "رییس خزاین دولت" درافغانستان برگزیده شد،توسط" سیا"استخدام شد واو با سازمان سیا درامریکا همکاربود. همچنان سیا تلاش های بیهوده را برای استخدام "عبد الطیف هوتکی"نیزبراه انداخت.عبد الطیف هوتکی در سال ۱۹۶۷،اعلان کرد که تعداد قابل توجهی ازمقامات کلیدی افغانستان ،که درایالات متحده امریکا،تحصیل نموده اند،یا بوسیله "سیا"،آموزش دیده اند،ویا تحت تعلیمات "سیا"قراردارند."(۷)

همچنان آقای  "WilliamBlum "، تحت عنوان"جهادامریکائی در۱۹۹۲-۱۹۷۹                                            افغانستان "،درخصوص پروسه استخدام "امین "به سازمان" سیا" چنین می نگارد:" دراواخرسالهای ۱۹۵۰واوایل سالهای ۱۹۶۰،امین درکالج معلمان دانشگاه کلمبیا،ودانشگاه " Wisconsin "،شامل شد،این البته دوران اوج "سی آی ای "بود.گزارش شده است که درسال ۱۹۶۳،حفیظ الله امین به حیث" رییس انجمن محصلین"برگزیده شد.اما این مسئله تائید نشده است. مگرمشخص شده است که "انجمن محصلین " بخشی ازبودجه خود را ازبنیاد آسیا تامین مینمود، بنیادی که برای سالهای متعدد جبهه اساسی"سیا" درآسیا ،پنداشته میشد وزمانی" امین"،با این سازمان همکاربود."(۸)

نقش امریکا برای مداخله نظامی شوروی

مبتنی برمدارک واسنادمعتبر جهانی،ایالات متحده امریکا ،پیوسته دررویائی انتقام شکست ویتنام،استراتیژی ماهرانه را برگزید،ودرین گزینه افغانستان را به حیث قربانی ،درمرکز برنامه های راهبردی خویش قرارداد.امریکا درپرتاب تیرخود بسوی افغانستان،دوهدف عمده را دنبال نمود،برای فرونشانی عطش انتقام طعم شکست جنگ ویتنام و کشانیدن پای ارتش شوروی درافغانستان،وازسوی دیگرسرکوب جنبش نوپای افغانستان ولاجرم اشغال این کشور و تاسیس پایگاه های نظامی درآن . درخصوص علایق امریکا وبرنامهکشانیدن پای ارتش شوروی درافغانستان،بریژنسکی مشاورقصرسفیداظهارمیدارد که:" درحقیقت مساعدتهای مخفی ایالات متحده امریکا برای مجاهدین درافغانستان،به تاریخ سوم جولای۱۹۷۹ ،پس ازامضای دایرکتیف معین بوسیله رییس جمهورکارترآغازشد.درآنروزضمن نبشتن نامه برای رییس جمهور،خاطرنشان ساختم که به اعتقاد اینجانب،این"کمکها "،اتحاد شوروی را وادارخواهد نمود،تا به افغانستان،مداخله نظامی نماید.(۹)

مرتبط به آن برقول آقای  James A. Lucas،عضو"فعالان صلح"، بریژنسکی درسال ۱۹۹۸، ضمن مصاحبه خویش،که درصفحات ۱۵-۲۱ " Le Nouvel Observateur  "درپاریس به نشررسید،  درراستایی سوالی، اعتراف نمودکه:" درواقع ،نقش امریکا بود،که "باعث تجاوز"شوروی درافغانستان گردید.(۱۰)"   

معمایی قیام مسلحانه ثور

درست سه ونیم دهه ازبرپایی "قیام مسلحانه هفت ثورسپری میگردد،اما تاهنوز دربسا برگه های تاریخی،نوشتارها و رسانه های گفتاری ونوشتاری ، تصویرریالستیک انگیزش واقعی این قیام  درپرده ابهام باقی مانده وبطرزاعجاب انگیز،تا همین اکنون ،کوچکترین اسنادی وجود نداشته است ،تا برفیصله "هیات رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان، جهت راه اندازی "قیام" صحه بگذارد.حزب آگاهانه درآن برهه از زمان ،چالش های پرمخاطره را درین راستا درک مینمود وبرخلاف،مجموعه برچسب ها وتبلیغات مخالفین سیاسی اش ،کوچکترین اراده و نقش هدایتگرانه را درخصوص راه اندازی قیام نداشت.بنابرقول آقای عبدالوکیل وزیرپیشین خارجه جمهوری دموکراتیک افغانستان ومسوول شاخه نظامی جناح "پرچم"،فقید ببرک کارمل که با هوشمندی،شرایط سیاسی واجتماعی افغانستان را به تصویرمیکشید،خلاف هرگونه اقدام ماجراجویانه ،وراه اندازی "قیام و"کودتا" بود.چنانچه روزگاری قبل ازرخداد هفتم ثور،دربرابرطرح هوس آلود راه اندازی کودتا ،به پاسخی یکی ازاعضای ارشد حزب گفته بود:"درروال کنونی ،جامعه سیاسی افغانستان،به زن حامله وبارداری میماند،که هرگونه فشارقبل ازوقت برای زایش نوزاد،هم ،مادر را، به دیارنیستی سوق داده وهم طفل را ضایع می سازد. لذابطورجدی حزب ورفقا باید از چنین گزینه بپرهیزند."از مجموع گفتمان،مصاحبه ها ،کتابها ونبشته های شخصیت های مطرح حزب دموکراتیک خلق افغانستان برمی آید که حزب هرگز،نه تنها اینکه فیصله را مبنی برراه اندازی "قیام مسلحانه ثور"به تصویب نرسانده بود.هکذابرقول شاهدان عینی، رخداد غاقیلگرانه قیام ، همه رهبران طرازاول درقید زنجیرحزب راهنگام آزادی شان اززندان،ویا حضور شان درمخفیگاه ها،این رویدادغیرمنتظره،حیرت زده ساخته بود.

درین راستا محمد عزیزنعیم برادرزاده فقید محمد داوود خان چنین میگوید:"...چند هفته بعد ازین واقعه[حادثه کشتار خانواده محمد داوود]،ماموروزارت خارجه بریتانیا،که درشعبه افغانستان وظیفه داشت ،به نام رمزی برای اظهارتسلیت پیش من آمد نسبت به این واقعه یی که به خانواده من رخ داد ودرضمن گفت که یک راپور(گزارش )ازسفیرشان آقای کرک رسیده ودرین راپورازملاقات تعارفی که با ببرک کارمل به عمل آمده بود،یاد شده وبه قرارگفته رمزی ،درراپورنوشته شده بود،ببرک کارمل گفته که ما درمقابل یک عمل انجام یافته قرارگرفته بودیم."(۱۱)

هکذا آقای عبد الکریم میثاق یکی ازرهبران ارشد حزب (جناح خلق)، ضمن مصاحبه عدم اطلاع رهبری حزب را ازوقوع برپایی قیام نظامی  تصریح میدارد"(۱۲)

با چنین رویکرد، پس چرا وتحت کدام انگیزه وبرنامه،دامان مقدس وانساندوستانه حزب با خون آلوده گردید؟

دریک رویکرد شگفت انگیز ریشه های همه این ماجرا ها را میتوان دراسرارنهفته دریافت:برپایه مدارک وشواهد معتبر،استنباط میگردد که حتا قبل ازحادثه "ترور"شهید میراکبرخیبر،طرح" کودتا "از جانب حفیظ الله امین نماینده "سیا "برای سرکوب جنبش بالنده کشوروفراهم سازی نقشه های آتی" سیا" ریخته شده بود.چنانچه درین خصوص درکتاب "ما چگونه به بیماری وایروس  (A)هجوم به افغانستان مبتلا میگردیدیم ،که از داشته های معتبر "کی گی بی "است،آمده است:

" فقط چندی قبل، درشروع بهار، امین دعوت نامه یی به "عبدالقادر" فرستاد تا درمنزل یک پیلوت دیگربنام اسدالله سروری که درغرب شهرکابل زنده گی مینمود بیاید. درخانه سروری  او  برعلاوه امین ،با یک صاحب منصب دیگر،ازکندک تانک ،بنام اسلم وطنجارنیزمعرفی گردید. امین پس ازآنکه شخصآ مطمیین گردید که کسی دراطاق همجوار،گفتگوی آنها را گوش نمی دهد حاضرین را مخاطب قرارداده گفت: " رفقا،میخواهم شما را به یک فیصله مهم آشنا بسازم ، بیروی سیاسی حزب عقیده دارد که داوود ،پس ازآگاهی ازوحدت حزب قصد دارد رهبری ما را زیرضربه قراردهد. این معلومات را ،ما ازحلقات نزدیک به رییس جمهور به دست آورده ایم. اگراعضای بیروی سیاسی حزب دستگیرشوند،"سازمان نظامی انقلابی " باید داخل اقدام شود." امین درحالیکه با قیافه نهایت جدی به صاحب منصبان میدید ،ادامه داد:

"شما وظیفه دارید تدابیرمعینی را روی دست گرفته آنها را عملی نمائید، منجمله قیام مسلحانه را علیه نظام براه اندازید. من شما را به اینجا دعوت کردم تا پلانی برای همچون یک قیامی ترتیب گردد. "

"طی روزهای بعدی قادر روی جزییات آتی پلان کودتا کارمیکرد: برای هجوم و اشغال ارگ ریاست جمهوری، وزارت دفاع ،میدانهای هوایی، مراکز و موسسات مهم و راه ها، به چه تعداد تانک ضرورت خواهد بود، کی ها ازجمله طرفداران سر سپرده داوود باید درقدم اول دستگیرشوند و کی ها بلافاصله سربه نیست شوند؛ طرق هماهنگی میان آنعده قطعات که درکودتای نظامی سهم خواهند گرفت..." وطنجاروعده داده بود که درساعات اول قیام، حداقل بیست تانک وماشین محاربوی را برساند. قادرباورداشت که تعداد مذکوربرای کامیابی کودتا کافی است....."

"مساله که نزد این توطیه گرمسلکی (هدف قادراست- مترجم) روشن نبود وموجبات تشویش او را به بارمی آورد.،عدم موجودیت پرچمی ها در جلساتی که برای پلان گذاری کودتای نظامی به راه انداخته میشدند، بود. افزون برهمه او متوجه شد که همه دساتیرپنهانی در داخل اردو صرف به صاحب منصبان جناح "خلق" داده میشد. قادربا خود فکر میکرد که یا امین بالای پرچمی ها اعتماد ندارد ویا یا میخواهد خود یکه تازمیدان باشد."

"درین میان حوادث به شدت انکشاف میکردویکی ازمحبوبترین چهره حزب دموکراتیک خلق"میراکبرخیبر،به قتل رسید. (۱۳)"

بربنیاد مدارک مستند فوق،وکاربرد عقل سلیم باید چنین پنداشت،که حزب خود درگیریک دسیسه قبلا طراحی شده ،ازسوی دشمنانش شد،وناخودآگاه درباطلاق خون شنا کرد.برای ابهام زدایی برنامه "کودتا"ازسوی حفیظ الله امین که درغیاب حزب،صورت گرفت،بهتراست تا به سخنان یکی ازنقش آفرینان اصلی "جنرال قادر"گوش فراداده،به قضاوت بنشنیم:

"چیزی حدود یک سال قبل ازهفت ثور، «امین »، من و وطنجار را به خانه اسدالله« سروری»دعوت کرد. وطنجار نیامد. به جای او «قادرآکا » آمد.ماخاکه  آن پلان را ساختیم یک هفته بعد من و وطنجار به خانه اسدالله سروری رفتیم و پلان نهایی  را من و وطنجار با هم ساختیم(۱۴)."

با برداشت یافته های "کی گی بی "وسخنان جنرال قادر،درمحوریت،آماده گی وتدارکات نظامی  پشت پرده حزب،بوسیله حفیظ الله امین،جهت راه اندازی قیام ،همرنگی کامل به چشم میرسد،اما با توجه به ظهورضعف حافظه جنرال قادرکه درکتاب خاطرات اش  دربسا مواردمشهود است،منطقآ، موعد تدارک قیام رامیتوان برپایه اطلاعات "کی گی بی" دراوایل بهار۱۹۷۸نسبت داد نه یکسال قبل ازآن .

رویکرد دیگری که این نظریه را قوت می بخشد،عبارت ازین است که بنا برقول آقای دستگیر پنجشیری ،" بعد ازاثبات نقش "امین "در ترورعلی احمد خرم وزیرپلان فقید محمد داوود خان که به تاریخ ۲۵ عقرب ۱۳۵۶هجری شمسی رخ داد،پس ازدریافت گزارش "کمسیون حقیقت یاب "،بیروی سیاسی حزب،موضوع سبکدوشی امین را ازعضویت کمیته مرکزی وسبکدوشی وی را ازسمت "شاخه نظامی" حزب ،مطرح ساخت که با تعلل وتآخیرهمراه بود.(۱۵)"

بدیهیست که تحقق چنین تصمیم،امین را به یک مهره سوخته مبدل مینمودومجموعه سرمایگذاری او را درحزب وارتش بهم میریخت،لذا اوباید سریعآ ازاجرای این مهم،می جهید وسرنوشت حزب رابیباکانه با مقدرات سیاسی  رقم میزد.درتیزیس "امین"، درهردو روی سکه ،بُرد نوشته شده بود،برحسب نقشه "سیا"،درشکست قیام،محمد داوود،حزب را می شکست،ودرسناریوی پیروزی قیام،اوخود،حزب را ورشکسته میساخت.بدینسان،اوبطورشتابان وبرای جلوگیری ازفرصت سوزی،به سرنوشت حزب قمارزدکه برطبق نقشه مطروحه واستنتاج جریان حوادث ،اوبرنده وحزب وملت بازنده شد.   

ترور"خیبر"سرآغازسناریوی"امین"

با دست آویزاسناد، شواهد وحقایق انکارناپذیر،این پنداردرذهن انسان شکل می یابد،که طرح "قیام" ثورکه بوسیله شخص "حفیظ الله امین "درقالب یک "سناریوی"کامپلکسی و درازمدت ،استخوانبندی گردید وبطورشگفت انگیزی ،باحمایت دستان مرموزاراکین بلندپایه نظام،همراه گردید، از فقدان "انگیزه سیاسی "برای برانگیختن یک انفجاربزرگ دردوسوی خط ،برای تحریک نظام وتحریک حزب وتقابل وزورآزمایی ایندو ،رنج می بُرد."امین"با آراستن کامل برنامه نظامی،دیگرصرفآ به یک بهانه سیاسی نیازداشت،تا درهوایی هیجانات آتشین،هم عطش قیام را درارتش برانگیزد،وهم رهبری حزب را درلای غباریک عمل انجام یافته وتدافعی بفریبد. این حالت ترصد، با تردستی برق آسایی امین،باخون شهید "میراکبرخیبر"یکی ازنظریه پردازان محبوب حزب ، ودستگیری ستون رهبری حزب، پایان یافت ،وشاخه نظامی حزب (فرکسیون خلق )که تحت رهبری امین قرارداشت ،درخط تعرض آماده شدوماشین نظامی را بدستوراوکه بطوراستثنا خود، بخاطر تطبیق نقشه بطرزمعنی داری  از دام رهیده بود، بدوران انداخت.

گفتنیست که درامتداد وپیشینه ،این رفتارفتنه انگیزانه،اساسآ ،ترورشهید میراکبرخیبر،سومین مرحله این پروژه بشمارمیرود: "در پاییز سال ۱۹۷۷، شخصی، به نام "انعام‌الحق گران"، که پیلوت شرکت هوایی آریانا بود، با ضرب چند گلوله درمقابل منزلش ازپا درآمد. او درهمان بلاک مکروریان کابل می‌زیست که فقید ببرک کارمل نیزدرآنجا زنده گی می‌کرد .او با فقیدکارمل مشابهت فزیکی وظاهری نزدیک داشت، و در آن شام تاریکی که وی به قتل رسید، تشخیص اوبافقید ببرک کارمل کاردشواری مینمود. هیچگونه دلیل برای قتل اوارایه نشد و قاتل یا مرتکبین قتل وی نیز شناسایی نشدند."اما میان پرچمی‌ها وآگاهان سیاسی،این اعتقاد وجود داشت که سازماندهی این قتل بوسیله حفیظ‌ الله امین طراحی شده بود. چرا که اوبطوراشتی ناپذیر، با کارمل شدیداً کینه وخصومت می‌ورزید وکارمل را مانعی عمده در خط  اهداف شیطانی خود تلقی میکرد.

یکی دیگرازجنایت سازمان یافته وماجراجویانه دیگرحفیظ الله امین، قتل علی احمد خرم وزیرپلان حکومت فقید محمدداوود است که بدستوراو،بوسیله تروریستی به اسم مرجان ،درروزروشن انجام یافت.چنانچه درین راستا،محترم غلام دستگیرپنجشیری مینویسد:"یکی ازتحریکات خود سرانهء حفیظ الله امین، ترور"علی احمد خرم" وزیرپلان حکومت سردارداؤود به تاریخ ۲۵ عقرب ۱۳۵۶  هجری شمسی بود. ترورعلی احمد خرم تا جائیکه تحقیقات کمیسیون کنترول حزبی درولایت کندزآشکارساخت، توسط حفیظ الله امین طرح گردیده بود... هدف امین ازچنین عمل ماجراجویانه این بوده است، تا ابتدا خرم به اثرتهدید مرجان تروریست داخل ارگ شود، تروریست را با خود نزد محمد داوود انتقال دهد، سپس حملهء تروریستی علیه سردارداوود انجام شود و آنگاه اردو به حال آماده باش درآید و امین سرانجام به آسانی ازطریق اردو، قدرت سیاسی را به تصرف خود درآورد. درخصوص هویت سیاسی مرجان تروریست،آقای پنجشیری مینویسد:"مرجان معلم یکی ازشاگردان امین بود،که قبل ازتامین وحدت فرکسیونهای خلق وپرچم ،مصادف به۱۲ سرطان ۱۳۵۶،توسط حفیظ الله امین ،به حیث عضوجریان دموکراتیک خلق،به کمیته حزبی ولایت کندز،معرفی وتنظیم شده بود. (۱۶)."

اما ترورمیراکبرخیبر،درغبارحوادث پیچیده سیاسی پارادوکسهای،پرسش انگیزی راخلق نمود.این برنامه چنان آگاهانه طراحی شده بود،تا درهمان جوآشفته وپرتلاطم سیاسی ،ازیکسوحکومت محمد داوود را ،مسبب آن جلوه داده وازسوی با برگزاری رژه سیاسی حزب ،خشم نظام رابرانگیزد.

بعد ازته نشینی ابرواره های توهم انگیز ورونمایی برنامه های زیرکانه حفیظ الله امین،وپیشینه های سیاسی او این ایده درمحافل آگاه سیاسی قوت یافت،که این قتل تحت یک نقشه گسترده ودرچهار چوب سناریوی کامپلکسی "سیا"،برای سرکوب وامحای کامل نهضت دموکراتیک وهموارسازی جاده راهبردی قصرسفید، بوسیله "امین"وولینعمتان اش ،طراحی شده بود.هرچند درآغازمحمد عارف عالمیارواسدالله سروری به حیث مرتکبین این جنایت قلمداد گردیدند،اما سپس وحید مژده ،کارآگاه وزارت خارجه عصرطالبان ،آشکارساخت که ترور"خیبر"بوسیله حزب اسلامی گلبدین حکتیار انجام پذیرفت.اوچنین مینگارد:"نخستین بارحکمتیار درکشورایرانبه ترورخیبرتوسط «دکترلطیف» و«صمد کوچک» وابسته به چریک های شهری  حزب اسلامیدرحضورآقای وحیدمژده ودیگران درکشورایران گواهی داده است.وحیدمژده ادامه داده مینویسد که این مطلب را باردیگر،از سوی فعال حزب اسلامی درپشاورنیز شنیده است.(۱۷)"

یکی ازپرسشهای که ذهنیت خواننده گرامی را می آزارد،عبارت ازنقش حزب اسلامی حکمتیار به مثابه بخشی ازین ماجرا وتلفیق رنگ "سرخ" و"سیاه"درگرداننده گی این برنامه است!

هرگاه به خاستگاه وخلقت سیاسی این دوعنصرآتش زا"حزب اسلامی" و"حفیظ الله امین "نگاه شود،هردوترکیب، شاخه ها ازیک درخت "زقوم"اند،که ازدرون دوزخ "سیا "سرکشیده اند. تا کنون مستندات معتبری را درخصوص وابستگی امین به "سیا"مرورکردیم ،درحالیکه حزب اسلامی حکمتیار نیز،ازدرون شکم "سیا" زاده شده وتاکنون به حیث لشکرنیابتی ،درخدمت آن سازمان خدمات گسترده یی را انجام داده است.درخصوص وابستگی حزب اسلامی به "سیا"، روبرت دریفوس،در نبشته تحت عنوان "بازی شیطانی چنین مینگارد:" ...هرچند سیا درافغانستان، حضورپررنگی دردهه های آغازین جنگ سرد نداشت، این سازمان ازکانال دفاتر"بنیاد آسیا" ــ سازمان وابسته به سیا ــ تیمی به این کشورفرستاد. درمیانه دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، "بنیاد آسیا" حمایت بی شایبه یی ازدانشگاه کابل کرد وپروژه های بسیاری درباره یی سازماندهی جامعه مسلمان افغانستان داشت...نصیرالله بابر، مشاورویژه یی بی نظیر بوتو، نخست وزیرپاکستان، درمصاحبه یی به تاریخ آوریل ۱۹۸۹، کمک مالی ایالات متحده به ستیزه جویان افغان را از ۱۹۷۳ و نیز قرارگرفتن گلبدیین حکمتیار، رییس [حزب اسلامی] ‘زیر چتر’ امریکا را، چندین ماه پیش از دخالت نظامی اتحاد شوروی، فاش کرد.(۱۸)"

ازسوی دیگررویکرد تبانی با گروه های اپوزسیون علیه حزب وجنبش،درخصلت سیاسی "امین" سابقه طولانی داشته واو به مثابه یک ماکیاولیست، پیوسته تلاش نموده است تا به هرقیمت ممکن حزب دموکراتیک خلق افغانستان را آماج قراردهد.چنانچه درین خصوص،ژورنالیست معتبر کشورهند،آقای گویال با درنظرداشت کمپاین انتخاباتی پارلمانی که ازسوی حزب براه افتید مینویسد:"انتخابات پارلمانی سال ۱۹۶۵،بوسیله کارمل به یک کمپاین وسیع درمیان کتله عظیمی از روشنفکران به چرخش درآمد،بنا برتحریک "امین "گروه های مایویستی وستم ملی نیز درکمپاین ضد کارمل داخل شدند،کارمل احساس آسیب پذیری مینمود،نه بخاطر آنکه شخصیت او آماج قرارداده میشد بلکه بخاطر نقش یک "اجنت بیگانه "که خواست تا حزب را منشعب گرداند.(۱۹)"

با توجه به دریافت منابع مشترک و زایشگاه وپرورشگاه واحد برای تولید وپرورش حزب اسلامی وگمارش امین درشبکه" سیا" ، حال،سرنخ اصلی ازدرون کلاوه معما انگیز بیرون شده واین حقیقت ناب بدست می اید که شبکه عمال" سیا"درآمیزش وهمرنگی کامل،دسیسه ترورشادروان میراکبرخیبر را برای بسترسازی "قیام "وتصرف قدرت سیاسی بدست امین ، طراحی وتطبیق نمودند.یکی دیگرازمهره های کارسازی که درین ماشین ترورجایافت،حضورتحصیل کرده امریکا "قدوس غوربندی"ونقش اودرآن شامگاه ظلمتباربرای بیرون نمودن خیبر،تا کمینگاه است. مبرهن است که با توجه به آزمونگاه ونمایشات بعدی ،برای حمایت قاطع ازحفیظ الله امین وبریدن فوری ازهمرزمان تاریخی شان بدینوسیله مشارکت ستون پنجم جناح پرچم (لایق ،بارق ،غوربندی) درراه اندازی ترورخیبرومشارکت گسترده شان درتطبیق پلانهای امین بیش ازپیش برجسته میگردد.با پیروزی قیام،"ستون پنجم" با چرخش یکصدوهشتاد درجه برپایه توافقات قبلی،به حنجره رسایی امین مبدل شده برسریرقدرت جایافته ،درکناراوقرارگرفته وبرای تبعید رهبران جناح "پرچم" وسرکوب همرزمان پیشین شان،نقش دسته تبررا دردستان امین ،بازی نمودند.   

برپایه سناریوی تنظیم شده،قطرات خون خیبر،باعث برانگیختن " رعدوبرق "برآسمان کابل شد،طوفان یی سرنوشت سازبرپاکرد وکاخ جمهوریت فقید محمد داوود را درهم کوفت.موج مه آلود تبلیغاتی رسانه های غرب،وحواریون قلم پردازشان طی سه نیم دهه که برای مستورساختن جنایات غرب وشرکاء دربراندازی "نظام جمهوری دموکراتیک "راه اندازی شد، ،نه تنها پای ، مجموعه "حزب دموکراتیک خلق افغانستان" را درین ماجرا دخیل ساختند،بل پا، را فراترازآن گذاشته، برای خدشه دارساختن وارستگی حزب ،انگیزه این حادثه را به خشم وانتقام سران کرملین، دربرابرژیست سیاسی محمد داوودخان گره زده وبرقول نماینده "نیویارک دیلی آقای " « Jim Gallagher »سه ونیم دهه به عوض گذاشتن گوساله بی سر دردایره حلال ،"حقیقت" خون آلود رابه تازیانه زدند،وبه دایره حلال پرتاب کردند."که غذایست برای سگان"

با این وجود این بلند گویان و نغمه سرایان، هرگز این پرسش ساده را دربرابرخود قرارندادند که هرگاه والارتبگان کاخ کرملین، عزم سرنگونی محمد داوود خان را بوسیله  "حزب دموکراتیک خلق افغانستان" میداشتند،پس چرا با، رهبران طرازاول حزب،ازجمله شادروان نورمحمد تره کی وفقید ببرک کارمل،رویکرد این تحول بسابزرگ را طی فرصت های طولانی ،مطرح نساختند؟چرا که کارشناسان حوزه نظامی،همگان وبصورت متفق القول، پیروزی "قیام" راکه بدون مشارکت کُلی شاخه نظامی جناح "پرچم"حزب وتنها به مشارکت فعال شاخه نظامی جناح خلق راه اندازی شد ،با توجه به آرایش نظامی ، دردوسوی خط،ووزنه بلانس وتوازن نظامی به نفع حکومت، رایک حادثه" تصادفی" دربراندازی نظام ، قلمداد نموده وبیشترانگیزه پیروزی آنرا منوط به بی کفایتی سران ارشد نظامی حکومت محمد داوود خان میدانند. با پذیرش گزینه خیالپردازانه نقش شوروی درراه اندازی قیام،آیا انجام چنین محاسبه ساده نزد ارتشمردان کارآزموده اتحاد شوروی وبازتاب شکست آن برای انجام این قماربزرگ سیاسی مقدورنبود؟

برپایه مستندات معتبرتاریخی"کی گی بی" برای نخستین بار، به تاریخ ۲۶ اپریل ۱۹۷۸، منابع "کی گی بی" درکابل،با شک وتردید، ازتدارک "احتمالی" قیام، ،توسط "اجنت" شان،درشاخه نظامی جناح خلق بنام مستعار"محمود" ضمن اطلاعیهآن جناح، به منظور" درک عکس العمل مقامات اتحاد شوروی درقبال این رویداد"،که درپرده ابهام وبی باوری پوشیده بود،آگاهی یافت ودرصبحگاهان روز" قیام"، به تاریخ ۲۷ اپریل ۱۹۷۸، آخرین،اطمینان ازبرپائی قیام بوسیله "کی گی بی " طورناباورانه حاصل وبه مقامات عالی آن سازمان،درماسکوخبرداده شد.(۲۰)

پیگفتار

خوانندگان عزیزوسروران گرامی! به عنوان کلام آخرباید گفت که:این نبشته، آیینه کوچکیست ازیک رخداد نهایت بزرگ.هنوزتاریخ، درمداراین تحولات ،آرشیف بزرگ وسخنان ناگفته زیادی درسینه دارد،با احترام بی پایان حول دیدگاه های همه نویسندگان وخردورزان عزیزکه تاکنون راه های صعب العبوری را درین بلاد تاریک پیموده وباعینک های شفاف وبی تعصب ره جسته اند. این قلم، خود را مالک اصلی "حقیقت "نپنداشته وهرگز ادای حرف آخررا درین "سخن سرا"درحیطه نخواهد داشت.آنچه که درین جستارارائیه شد،نمائی ازرخدادها وبازتابی ورق پاره هایست که یا بوسیله اندیشمندان وفرهیختگان حوزه سیاست تهیه شده ویا ازاسارت مخازن تاریخی ابرقدرت های بزرگ جهان که افغانستان را به میدان بُزکشی کشانیده اند،رهیده است.تسلسل این تحولات جانکاه ،درسهای تلخ وآموزنده را برای دولتمردان آتی افغانستان،ارزانی فرموده است،امید تا نسل نوین وبالنده وطن،و"فرمانروایان"این کشوردرتداوم این پروژه که درثور۱۳۵۷، افتتاح شد واکنون با سپری شدن سه ونیم دهه ریزش اشک وخون ،بطرزاندوهبارآن ، درآخرین معراج تکاملی اش درچرخش وتا،نا کجاها،ادامه خواهد یافت ،ازآزمون های تلخ وناگوارآن بیاموزند.وقطب نمائی اساسی را برای مسیرآینده قایق طوفانزده افغانستان درین بحرپرتلاطم وموج خیزدریابند!

ازپذیرش زحمات شما دوست گران ارج برای مطالعه این نوشتارسپاسگزارم !

                                                    

رویکردها:

 

 

(۱https://www.marxists.org/history/afghanistan/archive/phillip-bonosky/us-secret-war/ch03.htm

      جنگ مخفی امریکا

 (۲)-   http://www.globalresearch.ca/afghanistan-a-tale-of-never-ending-tragedy/2750

داستان پایان ناپذیر تراژیدی افغانستان  (پروفیسورجان رایان ) 

 (۳)-   منظور نویسنده از تظاهراتی خواهد بود که به تاریخ ۱۹ اپریل ۱۹۷۸ ،هنگام تشییع جنازه میراکبرخیبربوسیله حزب اتفاق افتید.

(۴)-   Blum, op. cit., p. 343; “How the CIA turns foreign students into traitors,” Ramparts (San Francisco), April 1967, pp. 23-24; Phillip Bonosky, Washington’s Secret War Against Afghanistan, New York: International Publishers, 1985, pp.33-34; The Truth About Afghanistan: Documents, Facts, Eyewitness Reports, Moscow: Novosti Press Agency Publishing House, 1980, pp. 83-96; Washington Post, December 23, 1979, p. A8. 

(۵) http://www.kersplebedeb.com/mystuff/s11/afghanistan1979-1992.html

   ویلیم بلوم: جهاد امریکائی طی سالهای 1979-1992

 (۶)    http://jahed137.blogfa.com/post-37.aspx 

درقلمرو تاریخ  -نویسنده جاهد (متن فارسی برای معلومات بیشتر)

(۷) http://www.informationclearinghouse.info/article24897.htm 

          جمیز ای لوکس ،عضو"فعالان صلح "امریکا تحت عنوان "جنگ سی ساله امریکا درافغانستان

(۸) http://www.kersplebedeb.com/mystuff/s11/afghanistan1979-1992.html

    فصل ۵۳ -"مداخله نظامی امریکا ودخالت سیا،بعد ازجنگ دوم جهانی"

 (۹)  ) http://www.informationclearinghouse.info/article24897.htm        

جنگ 30 ساله امریکا در افغانستان .By: James A. Lucas

  (۱۰)  http://dgibbs.faculty.arizona.edu/brzezinski_interview

 (۱۱) افغانستان درقرن بیستم. ص 225-226

 (۱۲) همانجا ص221-222

(۱۳)  http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/janbaz_g_hojum_shurawi_virus_A_V01.pdf

صفحات ۲۰-۲۱(ما چگونه به بیماری ویروس (A)هجوم به افغانستان مبتلا میگردیدیم –مترجم غوث جانباز).

(۱۴)  خاطرات سیاسی جنرال عبدالقادر در گفت وگو با دکتور پرویز آرزو ص 167

(۱۵http://www.sadib.blogfa.com/post-169.aspx

      رازپنهان تروراستاد میر اکبرخیبر/ترورعلی احمد خرم

(۱۶)  غلام دستگیر پنجشیری ، ظهور وزوال حزب دموکراتیک خلق افغانستان ،صفحه 55-56،جلد 2

 (۱۷)   http://www.ariaye.com/dari4/siasi/mozhdah.html     

 قتلی که کودتا درپی داشت (وحید مژده )

 (۱۸(http://www.rahetudeh.com/rahetude/baziye-sheytani/html/baziye-sheytani-25.html

راه توده –بازی شیطانی

(۱۹) http://www.ariaye.com/ketab/erfan/erfan.pdf

افغانستان درعقب پرده دود.ص-26

(۲۰)  http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/janbaz_g_hojum_shurawi_virus_A_V01.pdf

ص1-5،ما چگونه به بیماری وایروس (A)هجوم به افغانستان مبتلا میگردیدیم .

 

 

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱۴/۱ ـ۲۴۰۲