بسم الله الرحمن الرحیم            

 اعلامیه مشترک

 کمیته اجراییه حزب مردم افغانستان و شورای اجراییه حزب ملی ترقی وطن

در رابطه به شهادت چهارده تن هموطن مادر ولایت غور!

 

مورخ ۵|۵|۱۳۹۳ شهرکابل

 

جنگ های نیابتی که قریب چهار دهه است تحت عناوین مختلف در کشور ماادامه داردوتوسط استخبارات پاکستان ،ایران و برخی کشور های دیگر منطقه سازماندهی میگردداز مردم متدین ومسلمان ما قربانی زیاد گرفته است. شهادت چهارده تن هموطن مادر ولایت غور جنایت هولناکی محسوب می گردد که از جانب آنها سازماندهی گردیده، که با دادن رنگ قومی به آن و تشدید اختلافات ملی در کشورما میخواهند ازآن غرض نیل به اهداف شوم شان استفاده نمایند.

مردم ما اکنون ماهیت ضد اسلامی وضد انسانی سازمانهای استخباراتی یاد شده و بازی های شیطانی آنها را درک نموده بیش از این فریب آنها را نخواهند خورد. انها باید بدانندکه ادامه چنین بازی های شیطانی نه تنها به نفع وطن  ومردم مانیست بلکه نتایج خوبی را برای مردم وکشور های آنها نیز در پی نخواهد داشت.تشدید حملات تروریستی آنهادر ماه مبارک رمضان در کشورما وحوادث دردناک وخونین ولسوالی ارگون ولایت پکتیکا و ولایات هلمند، تخار، فاریاب،هرات، ننگرهار، کنرها، کندهار، نورستان و ولایات دیگر مردم مارا بیش از پیش به ماهیت ضد انسانی، ضد اسلامی وجنایتکارانه سازمانهای استخباراتی کشور های یاد شده ونوکران آنها که عده ای از آنها درمقامات بلند دولت نیز قرار دارند وبرای فعالیت آنهازمینه مساعد می ساز ندمتیقن می سازد.

حزب ملی ترقی وطن وحزب مردم افغانستان در حالیکه خود را در غم واندوه همه خانواده های که اعضای خانواده های خود را در این حوادث خونبار از دست داده اندشریک می داند وبا ابراز همدردی وغم شریکی باآنهاا زدربار خداوند منان برای شهدای این حوادث دردناک جنت فردوس آرزو نموده برای  مجروحان آن شفا و برای همه خانواده های که درسوگ عزیزان شان به ماتم نشسته اند صبرجمیل آرزومی نماید.

از احزاب سیاسی،نهادهای جامعه مدنی وهمه هموطنان متدین ومسلمان کشور می خواهیم تا باپایان دادن به تشتت وپراگنده گی میان خویش وباتحکیم وحدت ملی بازی های شیطانی دشمنان وطن ومردم مارا عقیم نموده ونگذارند جنایت وبازی های شیطانی آنهابیش از این در کشورما ادامه یابد.

 

ومن الله توفیق

 

  داکتر محمد داوود راوش                                          انجینر عبدالحی مالک                                         

ریس حزب مردم افغانستان                                       ریس حزب ملی ترقی  وطن

 

 بامـداد ـ اجتماعی ـ ۳/ ۱۴ـ ۲۸۰۷

 

فلسطین ، قبـله من است !

 عتیق الله مولوی‌زاده

فلسطین! سرزمین مقاومت وآزاده گان ، سرزمین عزت و شرف ، سرزمینی که برای حقانیتش دادگاهی درکارنیست ، وجدان  های عالم بشریت برحقانیت و مظلومیتش گواهی میدهند، ای فلسطین، مظلومیتت هرچندسالی ، چهره دروغگویان و ستمگران را افشا میکند  وبرادعاهای  توخالی حقوق بشر ودموکراسی که گوش آدمیان را خسته کرده است، مهر ابطال میزند  ،سرزمینی که دوستی ودشمنی با تو معیار همه خوبی ها وارزش هاست ، سرزمینی که برای همه انسانها، باارزش وگرامی است. آزاده گان از هردین و آیین،وهرقوم وملیتی  اعم از مسلمان وغیر مسلمان  وسیاه وسفید آسیائ اروپایی و افریقایی در رقابت دوستی وخویشاوند ی باتو ، سرودها وقصیده ها  دارند،همه عزیزان وخوبان  این عالم میخواهند  رشته اخوت و دوستی باتو برقرارکند ای فلسطین ، خدایت ترا عزیزکرده ودوستی ات را در قلب ها جاگزین نموده است،بگذار که دشمنت درعالم نفرت وانزوا بماند وبمیرد!

 در این عالم  وکره خاکی برای مامسلمانان  دوتا قبله است، یکی کعبه و بیت الله الحرام که مومنان و زاهدان ،به مانند مرده گان بی دم وبی روح دورش را گرفتند وبدون هراس، شب وروز بدورش می چرخند وکسی رابه کسی کاری نیست هرچه توان داری بچرخ، ازهفت  بارتا به  هفت هزاربار، آب از آب تکان نمیخورد وآنقدر به دورآن خانه بچرخ که ازپا درآیی و از زبان بازمانی .

ولی این طرف ، درچند صد کیلومتری کعبه ، قبله دیگری است بنام بیت المقدس. اینجا خواب رفتگان بی جان را مجال دورزدن نیست، دورزدن به دوراین خانه غیرت و توان میخواهد ،غرش توپ ها وتانک  ها ، آتش خون پاره های دشمن و راکت ها ی هدایت شده از بال پرنده های آهنین ،اف ۲۴ امریکایی ، برای حیله گران ودغل کارانمذهبی، جایی برای ماندن دراین شهرآتش وخون، باقی نمی ماند ، طواف و زیارت این قبله  بنام قدس به قیمت جان است، نه گوسفندی که در منا قربانی میشود. دراین قبله جایی برای قربانی حیوانات نیست، حیوانات درزیرباران آتش ، نمیتوانند بمانند، تا قربانی شوند. حیوانات فرارمیکنند، قربانی اینجا که همانا قربانی ابراهیم است ازجنس حیوان نیست ، زیرا قربانی حیوان ارزشی ندارد ، قربانی اینجا اسمعیل است و آن هم فرزند ابراهیم که با شوق به پدر میگوید، ای پدر هراسی برخود راه نده ومن به عنوان قربانی تو از صابران خواهم بود، یعنی از ایستاده گان ازکسانی که دردو رنج را اگاهانه پذیرامیشوند . قربانیان این قبله از قماش زنان ومردانی دیگری اند، که دروازه های فرار بروی شان بازاست و وسواس شیاطین برای تخلیه زادگاه و سرزمین شان، چند برابر ولی این مردم با استقامت وعشق برزمین و زادگاه  شان که همان فلسطین و قبله اولین است به مانند کوه ایستاده اند وچشم دشمن را کورمیکنند، واینکه خدای حکیم  دوتا قبله برای بنده گانش قرارداد،شاید علتش همین باشد که اگر یکش ارزش وکارآیی خودرا از دست داد ، بنده گان خدا بدون قبله باقی نمانند ودیگرش برای بنده گان راستین وحق پرست قبله جا باشد، کعبه امروزی ویابیت الله الحرام باردیگر دراختیار ابوجهل ها وفرزندان ابوسفیان افتاده است ، امروز درآن خانه، بیت الله الحرام بجای ۳۶۰ بت ، هزاران شهزاده که هرکدام بزرگتر وکثیف تر ازلات ومنات وعزات  اند ، قراردارد وبیچاره بنده گان خدا درعالم بی خبری وساده اندیشی ، به دور آن خانه دور میزننند واز خدای شان آمرزش ومغفرت میخواهند و دعای شان هم اجابت نمیشود؛ زیرا کعبه، آ ن کعبه عصررسول الله نیست ، اگر رابط وحی بین زمین و آسمان بطور رسمی برقرارمیبود، یقین دارم که تحویلی دوباره صورت میگرفت وخدای کعبه دستور میفرمود که به جانب قدس نمازبخوانید که این خانه دوباره با مظاهر جاهلی وشرکی آلوده شده، صفایی خودرا ازدست داده است و ابراهیمی  درکار است که دوباره آنرا، از لوث وجود بت ها  پاکسازی کند ولی افسوس ، که دیگر گوشی برای شندیدن پیام وحی آسمانی موجود نیست.

 وتوای فلسطین عزیز ! نامت برایم آشناست ، من از زمان کودکی باتو آشنا شدم روزیکه کلاس هفت مکتب  درلیسه رخه پنجشیربودم ؛ ساعت یک بعد ازظهر بود ،ساعتی که شاگردان مدرسه ، از کلاس رخصت میشدند، وهرکس باعجله  وشکم گرسنه راهی خانه های شان بودند،ازبازار بخش خیل میگذشتیم . آن روز ، بازار، برخلاف روزهای دیگر متشنج بود، بازاریان وبازارچیان دسته دسته جمع بودند و به رادیو گوش داده بودند، و رادیو هم با صدای بلند غیر معمول اخباروگذارشات خودش را پخش میکرد ، تعدادی از مردم آه میکشیدند  تعدادی هم اشک میریختند و تعدادی هم از نزدیکی قیامت سخن میگفتند! . همه آن صحنه ها برای ما بچه ها جالب و حیرت آوربود ، برای اولین باربودکه مردم را، آنچنان متاثر و غمناک میدیدیم . آ ن اوضاع حس کنجکاوی ما را بیشتر ساخت و خواستیم بدانیم که مگر چه شده که این بازار حالش این چنین ملتهب و بازارچیانش این چنین پریشان واندوهگین اند، سرانجام دریافتیم که پادشاه یهود! بر بیت المقدس حمله ورشده  وشهر ودیار مسلمین را به زور تصاحب کرده است ، ومردمان زیادی را کشته وبه اسارت برده است  با توجه با آنکه یهود و یا به  زبان عامیانه  مردمی آنروز  ( قوم جوس) در فرهنگ افغانی و اسلامی ما از جایگاه خوبی برخوردار نبود ومردم ، فرزندان کوچک شان را از دزدیده شدن بدست جوسها برحذر میداشتند ومیگفتد که جوسها مردمانی هستند که نهایت عداوت و دشمنی با اسلام و مسلمین را دارند و میکوشند که بچه های کوچک مسلمانان را بدزدند و نامش را محمد بگذارند وبعداً در روز های خاص مذهبی شان  ، طفلک را با میله های داغ آتشین بسوزانند تا آنکه آن طفلک جانش را ازدست بدهد .... با تعریف وشناختی که از قوم جوس داشتیم فهیمدیم که بر برادران ما دربیت المقدس چه پیش آمده است . بخصوص که رادیو ازمشارکت ودرگیری جهان عرب که همان جهان اسلام بود ، سخن میگفت  و اینکه در صورت لزوم مردم مسلمان و غیور افغانستان برای دفاع از بیت المقدس و برادران شان درجهاد شرکت خواهند نمود . آنروز یکساعت دربازاربخش خیل ماندیم وبه رادیو گوش دادیم ، متاسفانه در آنروزگار رادیو بسیار کم بود و در قشلاق و روستای که من زنده گی میکردم اصلا هیچ رادیویی وجود نداشت وحتا داشتن رادیو امری خلاف شونات دینی و بدوراز شان تقوای و خداپرستی محسوب میشد ، سالهای بعد فهمیدم که آنروز از روزهای تاریخی ، جنگ شش روزه اعراب واسراییل  ۱۹۶۶ بود... پس من با نام ومظلومیت فلسطین یکجا بزرگ شده ام ، هیچ کس هم فکرنمیکرد که سرنوشت دردناک  این ملت به این درازا بکشد و این مردم ، غرق در مصیبت و بیدادگری مشتی سفاک ونژادپرست به درازای نیم قرن ، قربانی شوند ، و سردم داران زور وزر با بی تفاوتی و بی احساسی، سرنوشت دردناک این قوم را نادیده بگیرند و من در هراسم ازاینکه: من هم بادست خالی ازاین دنیا برم وبرای آنانیکه  در عالم برزخ چشم در انتظار خبری ازفلسطین اند ، پیامی نداشته باشم . درهراسم که برای  برزخیان اگر، ازمن سوال کنند که سرنوشت قوم ومردم فلسطین چه شد،  بگویم هیچ، آن قوم همچنان درعذاب اند و حتا بد تر ازگذشته ها ! باپیشرفت ودستیابی فرزندان آدم به علوم  و فنون جدید  ، مظلومیت مردم فلسطین هم چند برابر شد، دشمنان قسم خورده این قوم با سخاوت مندی جباران و مستکبران این دوران ، از پول وسلاح گرفته تا حمایت های سیاسی و تبلیغاتی  و تهدیدهای مخالفان عرصه را بر بیچاره مظلوم مردم فلسطین تنگ تر ساخته اند، و دردناکتر ازهمه سکوت رهبران و برادران عرب ، درد این ملت را چند برابرساخته است ، برادران قارونی که کلید حرم وخانه  خدا را بدست دارند ودر آمد هزار میلیون در بیست چهارساعت از بابت فروش نفت عقل آدمی را به حیرت می اندازد، ولی بگفته شاعرعرب سوری نزار قبانی (وفات ۱۹۸۸) که گفت :

آیا ما بهترین قومیم

که برمردمان مبعوث شدیم ؟

نفت ریخته درصحرای مان

میتوانست

خنجری ازآتش وشعله شود

اما،

اشراف قریش را شرم باد

اشراف اوس نزار را

که زیرپای روسپیان میریزد.

و هم چنان مظفرالنواب شاعر عراقی همواره در تبعید (متولد ۱۹۳۰) نیز اعراب امروز را هجو میکند واز قومی سخن میکند که ناپیداست ، او خشمگین از این که حاکمان عرب سرنوشت فلسطینی ها را داد وستد میکنند، چنین سرود سرمیدهد:

زنی آبستن را به زمین انداختند

و رحمی را

که شبانه درآن یک  چریک پدید می آید

بیرون کشیدند !

شنیدید ؟

 اعراب لعنتی !

فلسطین از رحم برداشته میشود

ای مدعیان دین امریکایی در مکه

بازار تان گرم است

حراج علنی است ، ای اشراف زاده گان !

سه کشته درساعت، ای اشراف زاده گان !

مظفرالنواب این شاعر بی باک وبی ترس ،سران حکومت های عربی را چنین سرزنش میکند:

بتاریخ گرسنگی سوگند

اگر دراین حال بمانیم

میان حکومت های کاسبکار

هیچ عربی زنده نخواهد ماند.

آیا قدس، عروس عربیت شماست

پس چرا تمام زناکاران شب را

به حجله اش بردید ؟!

آری مظلومیت این قوم مایه ننگ و رسوایی  دین داران بی عزت وبی وقار است که به جای دین داری و خداپرستی وبرادری وهمدردی ، درباده نوشی و زن باره گی مصروف اند. شب ها در عزه راکت وآتش میبارد و لی فرزندان ابوسفیان، درحجاز، باسرکشیدن شیشه های شراب،  تمام شب  در عیش اند درپایان شب ، برای پاکی ازخباثت و گناهان انجام شده ، خود را به دورحرم وکعبه میرسانند، تا با هفت دورزدن ،به  دورکعبه ، خود را برای رهبری امت اسلامی آماده سازند واسفا، که این جرسومه های فساد با ادعای رهبری اسلام ومسلمین وکلیدا خانه کعبه،  خود را خادم الحرمین الشریفن برمسلمین تحمیل میکنند ، دراخبارخواندم که در آمد امسال نظام فرزندان ابوسفیان ازخیرات سرحجاج و زایرین بیت الله الحرام بالغ به ۱۶ میلیارد دالر بوده است . با خود م گفتم که این بیچاره حاجی ها این پول هارا به کجا میبرند و سرانجام این پولها به کجا میرود...... و این است سرنوشت دردناک من و تو به عنوان مسلمان ویادت باشد که اگر قبله ات  تغیرنکند فردای روزدینت تغیر خواهدکرد و ترا یارای مقاومت دربرابر این تغیرات نخواهد بود!

و درود عالم برتو ای شیرمردان وشیرزنان فلسطین !

 

بامـداد ـ اجتماعی ـ ۲/ ۱۴ـ ۲۳۰۷

پیام کمیته اجراییه حزب مردم افغانستان

بمناسبت فرارسیدن عید سعید فطر

 

بسم الله الرحمن الرحیم  

هموطنان عزیز و مسلمان !

ایام متبرک ماه صیام به پایان میرسد ، مسلمانان کشور عزیز ما و جهان برای تجلیل از روز های مبارک عید و روز های یکدلی و محبت و برادری آماده میشوند و هر فرد مسلمان آرزو مند است تا از فیوضات وبرکات این ماه بهرمند گردیده و مورد عفو و مغفرت ذات اقدس الهی قرار گیرد.

کمیته اجراییه حزب مردم افغانستان حلول عید سعید فطر را به تمام مسلمانان افغانستان و جهان از صمیم قلب تبریک و تهنیت گفته و آرزومند است تا طاعات و عبادات شان مورد قبول درگاه خداوند (ج) قرار گیرد.

عده ای از هموطنان ما در  ماه مبارک رمضان ، بدست مدافعین دروغین اسلام و تروریست های مزدور ، جان های شیرین شانرا از دست داده اند. شهرکابل و ولسوالی ارگون ولایت پکتیکا متحمل بیشترین تلفات انسانی و خسارات مالی گردیده است.طوریکه دیده شد در این ماه مبارک که ماه عبادات ، عجز ، بنده گی و دوری از کبر و غرور و ماه مبارزه با هوا و نفس شیطانی است ، جهان اسلام خاصتاً کشور عزیز ما افغانستان شاهد رنج ، محنت ، بی امنی و قیمتی بوده و تعدادی هم عزیزان شان را از دست دادند و قربانی حملات بی رحمانه دشمنان دین و وطن شدند.

در عده ای از کشور های اسلامی همچنان مسلمانان تحت ظلم و ستم قرار داشتند چنانچه از اثر حملات بی رحمانه و غیر انسانی صیهونست ها در نوار غزه صد ها فلسطینی به خاک و خون غلطیده و به شهادت رسیدند ، اکثریت شهدا و مجروحین فلسطین را زنان و اطفال تشکیل میدهند و این حملات باعث خسارات مالی هنگفت آنها گردیده ، منازل و محلات زیست شان به خاک یکسان شده است.

از طرف هم نیرو های مسلح قهرمان کشور با انجام وظایف و وجایب اسلامی و میهنی شان در راه پاسداری از وطن و نوامیس ملی ، رشادت و قهرمانی ها را ثبت تاریخ وطن آبایی شان نمود ، جان و مال هزاران هموطن مسلمان و متدین ما را از مرگ و نا بودی نجات دادند.

صعود قیم و تنزیل ارزش افغانی در این ماه مبارک  در حالی صورت می گیرد که ما حدی اقل از اقدامات و توجه مسوولین را برای اشتغال و افزایش تولیدات ، در کشور مشاهده نمیکنیم و کنترول قیمت ها در برنامه هیچ یک از ارگان های سکتوری دیده نشده است بادرنظرداشت همه مشکلاتیکه دامن گیر مردم مسلمان و صلح دوست کشور ما میباشد.

کمیته اجراییه حزب مردم افغانستان یکبار دیگر بهترین تبریکات و صمیمان ترین شاد باش های خویش را بمناسبت حلول عید سعید فطر را به کافه ملت مسلمان کشور تقدیم نموده و از ایزد منان برای همه ملت مسلمان روز های خوش عید را آروز دارند.

 دیپلوم انجنیر سلیمان کامجو

سرپرست حزب مردم افغانستان

بامـداد ـ اجتماعی ـ ۱/ ۱۴ـ ۲۶۰۷

چند سروده دلنشین از « کوهی لشکری »

 

ع. بصیر دهزاد

انتخاب چند قطعه شعر از پدر مرحومم محمد ابراهیم « کوهی لشکری » را بخاطر واقعه دلخراش و ادامه جرایم اشد ضد بشری در ارگون پکتیکا و در عین حال طرح و تصویب قانون حقوق و امتیازات اعضای شورای ملی ، به یکی  به عنوان اهدا به شهدای وطن و به دیگری به عنوان شرمساری شان اهدا میکنم.

جرم جرم است، جنایت جنایت است و در آن تبعیض و تفاوتی جا ندارد. فقط ریختن خون هموطن مظلوم ما مطرح است که گهی در یک کنج و کنار و گهی در کنج و کنار دیگری زمین ها را رنگین و قلب ها را داغدار میسازد.

در جای دیگر وجدان ها تحت سایه حرس و آز پول، قدرت و منافع غیر مشروع شخصی ،خموشی اختیار میکنند و فقط برای آنها سوال « من، از من، برای من، بخاطر من و من های بیشمار » مطرح میگردد. به حق که شاعر در جامعه پر از فساد و عاری از عدالت شکایت گونه گفته است:

یکی را داده ئی صد ناز و نعمت       یکی را قرص جو آلوده در خون

  

     ترک تو و ما کنیم

 

ای وطنداران بیائید ترک تو و ما کنیم

متحد گردیم و دوری از جدایی ها کنیم

با قلوب پاک در آغوش یکدیگر رویم

روی هم بوسیم و رفع این کدورتها کنیم

ما بیک کشتی نشسته  سوی یک مطلب روان

با دو چشم باز راه خویش را پیدا کنیم

با جبین باز و با صدق صفا و آشتی

فکر در آبادی این کشور زیبا کنیم

وقت آن باشد که بهر خدمت این مرز و بوم

پاچه خود بر زنیم و آستین بالا کنیم

آشتی و صلح و آرامی اساس زندگیست

با محبت بعد از این ترک خصومتها کنیم

ما بحرف آین آن دیگر نباید گوش داد

از سخن های غرض آلودشان حاشا کنیم

بارها ما را میان خویشتن افگنده اند

دشمنان کینه توز خویش را رسوا کنیم

آخر این قتل و قتال کشت و خون از بهر چی

تا بکی خون برادر را بزیر پا کنیم

این وطن از ما و اهل آن برادرهای ما

تا بکی در بین خود هنگامه سازیها کنیم

این وطن باشد امانت از پدرها بهر ما

پس چرا ویرانگری در خانه ها آبا کنیم

غیر ویرانی چی می آرد بما جنگ و نفاق

ضد آن باید صدای خویش را بالا کنیم

چاره سازی کرد باید این تباهی با خرد

پس چه سود از بعد مرگ افسوس و واویلا کرد

خان و مان سوزست این جنگ و جدال بی جهت

نیست لازم تا دگر این فتنه ها بر پا کنیم

دیگر از جنگ و ستیز و قتل غارت بس کنیم

خاک خود آباد و جبران خرابی ها کنیم

با همه سعی و تلاش پر دوام و بی دریغ

زین وطن نابود ننگ نارسایی ها کنیم

دی به میهن چون گذشت امروز آن چون نگذرد

حال، بهر این وطن اندیشه فردا کنیم

بی مبالاتی ما « کوهی » وطن را زار ساخت

در پی تعمیر آن تا چند استغنا  کنیم

        ***

 

    گفتم شود اما نشد

 

گفتم که قلب غمزده راحت شود نشد

آسوده یکدم از غم و محنت شود نشد

چشمم بآرزوی دمی راحت از جهان

در انتظار بود که قسمت شود نشد

گفتم که کارها ز راستی شود بجا

کوتاه دستها ز خیانت شود نشد

گفتم که دوستی و محبت کند دوام

نا بود دشمنی و عداوت شود نشد

دلها شود ز کینه و از دشمنی تهی

نا پایدار بغض و کدورت شود نشد

دل های همچو سنگ شود نرم مثل موم

کم این ستمگری و قساوت شود نشد

این فرق بین شاه و گدا از میان رود

از روی عدل و داد قضاوت شود نشد

گفتم که در مقابل بیچارگان دگر

برخورد ز روی لطف و مروت شود نشد

هر کس شود چو قاضی اعمال خویشتن

تا بسته راه جرم و جنایت شود نشد

بین زبان وقلب نباشد تفاوتی

اظهار مدعا بصراحت شود نشد

گفتم که نام جنگ نباشد درین جهان

محو این بلای پر ز مصیبت شود نشد

از اختلاس سخت نمایند بازخوا ست

از بیخ خشک ریشه رشوت شود نشد

خیر و صلاح خلق خدا آرزو شود

از جان برای جامعه خدمت شود نشد

با قلب پاک و صدق صفا زندگی بود

بنیاد کارها بصداقت شود نشد

گفتم گلیم واسطه گردد همیشه جمع

منفور این طریقه ذلت شود نشد

گفتم که اهل کار مقرر شود بکار

هر انتخاب روی لیاقت شود نشد

آلوده با حرام نگردد دهان دوست

معدوم ظلم و دزدی و غارت شود نشد

گفتم بگوش اهل غرض حرف من رسد

از گوش دور پنبه غفلت شود نشد

«  کوهی »  باوج خویش رسد صدق و راستی

پیروزمند اهل حقیقت شود نشد.

      ***

 

       کجا روم

کجا روم که در آنجا ز غم اثر نبود

سکوت و امن بود هیچ شور و شر نبود

مرا برید در انجا که جز محبت نیست

ز بغض و کینه و از دشمنی خبر نبود

بمن رهی بنمایید راه راست بود

رود بسوی حقیقت در و خطر نبود

مرا برید در انجا که جز محبت نیست

ز بغض و کینه و از دشمنی خبر نبود

مرا برید دران انجمن که شاد شوم

ز مرگ و ماتم و از رنج چشم تر نبود

خوشا بملک و دیاریکه عدل داد دراوست

نظام آن بجز از خدمت بشر نبود

بشر کسیست که در ترک شر همی کوشد

« بشر اگر نکند ترک شر بشر نبود »

خوشا بحال چنان ملتیکه مرد و زنش

که بی کمال تن آسا و بی هنر نبود

خوشا دلیکه بود صاف و پاک و بی کینه

چو موم نرم بود سخت چون حجر نبود

بیا رویم به بازار  اهل فضل و هنر

که علم و دانش و فرهنگ کسمخر نبود

خوشا عدالت و انصاف و دین و ایمانی

که تا خرید و فروشش به سیم و زر نبود

مباد زنده کسانیکه روز درد وطن

دلش نسوزد و در قلب او شرر نبود

چه لازمست کلامیکه دل خراش بود

پر از حلاوت با ارج چون گهر نبود

ندارد ارزش یک برگ کاه آن مردی

بخدمت وطن خویش مفتخر نبود

چگونه نسبت انسان شود بآن کسی

که خیر خواه و مدد گار یکدگر نبود

امید هست که هر مشکلی شود آسان

کجا شب یست که او را ز پی سحر نبود

لهیب آتش بیداد و جنگ و غارت چور

خموش باد  ودگر بار شعله ور نبود

به علم کوش که راه سعادت ابدیست

بغیر علم درین راه رهبر نبود

نظام جامعه با عث سعادت اوست

که فرق بین گدا و توانگر نبود

امور عدل و قضا باید آنچنان باشد

که امتیاز به مسکین و معتبر نبود

اساس مملکتی استوار نتوان بود

که اهل آن همه یک فکر و یک نظر نبود

نفاق و تفرقه بدبخت میکند ملت

ز اختلاف بلای دگر بد تر نبود

امور محوله باید چنان شود انجام

که بار خجلت و توبیخ دردسر نبود

باعتماد کسی لایق و سزاواراست

که منفعت طلب و پست و حیله گر نبود

بروی خلق نباید ببست در هرگز

برای کار دران خانه رو که در نبود

بگوش هوش شنویدن  پند « کوهی »  را

اگر مفید نباشد در آن ضرر نبود.

      ***

بامـداد ـ فرهنگی ـ ۱/ ۱۴ـ ۲۳۰۷