ف.بری  

 

فتنـه و شـر

 

شدم بر مسجد و دیدم به منبر          بودی شیخی سخن میگفت ز هر در

سیــــــاق گفتارش بود روایات          نه بر اسنـــــــاد معلوم و بر آیات

گهی از رفتن روح و زمردن          ز دشواری نزع و جــــــان کندن

چنان تلقین بنمــودی به اذهان          زخلقت هــــر یکی بودی پشیمان

زنکیر و زمنکر پرس و جوها           بگفتی آنچنان خود بودی آنجــــا

ز روز محشر وسوزنده آفتاب           سخن گفتی چنان با آب وبا تاب

سخن از دوزخ و آتش بگفتی             چو گویی خود درآن جا هم بخفتی

بگفتی از پل دشوار و تاریک           زخنجر تیز تر از مـــو باریـک

نه کس را زانطریق یارای رفتن        نه بر جنت بیابی راه و روزن

جوانان جمله بود دلریش وحیران       زبیم عاقبــــــت سر در گریبان

نه از دنیا تمطعی  نه از  دهــر         هراسان بود زحول روزمحشر

زخوف و وحشت روز قیامت           نه بر داشتی ز دنیا، جز ندامت

نه این دنیاست از بهر مسلمان          بگفت آن شیخ با آه و به افغان

نمی باید که دل بندید برین دهر             که این دیر خراب است بهرکافـر

خوشا آن کس کزین دنیای فانی        شتــابد بر ســـــرای جاودانی

زشرب وشهوت وازحور وغلملن          مهیـــا بهر وی در باغ رضــوان

یکی راه بهشت است ای عزیزان           برون از محشر و از روز پرسان

جهاد و انتحــــــاری بر مسلمـان          دو فرض عین باشــــد جز ایمان

اگر توفیق می یابیــــــد بدین کار        شــوند معدوم تنی چندی زکفار

هماندم چون دهید جان را به جانان        شوید اندر بهشت با حور وغلمان

بود جوی شراب و شهد و هم شیر        روان برقصر ودربارت به توفیر

نه فقر و نی غم لیل و نهار است           بساط عشرت و بوس و کنار است

نه پیری و ضعیفی و نه مـــردن             جوان استی همه عیش است خوردن

ازین دنیا که ننگین است و فانی        ســر افراز ی به  دار جاودانی

جــــــوان بی خبر از فتنه و شـر       نـدیـده لـــذت و آسایش دهـــــر

ز شوق لعبتان حور و غلمـــان            به آرزوی شراب و قصر و ایوان

فریب شیخ خورد در راه باطل         نبرد نامی به جز جانی و قاتل

بشــــــد آماده  هــرجان نثاری           زبهر عیش و نوش و کامگاری

بســـــــاط انتحاری شـــد مهیا          هلاک گردید طفل و پیر و برنا

ازین اوضاع که سالهاست جاری       رسیـــده شیخ به اوج بی نیازی

زخون نوجوان و مرگ انسان           زر و زیور بیــاندوخته  فراوان

به رسم صیغه زن ها همچو حوران      به حرم گرد آورده چو رضوان

بودی جنت به دیگر، جزموهوم         ولی بر شیخ بود پیدا و معــلوم

ازین اوضاع« بری» گردیده حیران   بساط فتنه است وراه شیطــان

 

البرت سلوند – دنمارک

۲ جولای ۲۰۱۴

  بامـداد ـ فرهنگی ـ ۲/ ۱۴ـ ۱۱۰۷ 

 

 

  

 عبدالوکیل کوچی 

 

                           

        قضاوت           

                      

دید یک روز   یکی رهگذری         که فتادست به گل و لای خری

از ترحم به  نجا تش پردا خت          دم خرکنده شد، دورش انداخت

ا تفا قاً  صاحب   خر د ید ش        کرد  قصد   زدن و تهدیدش

زودبگریخت یکی شاخه شکست      چوبکش بچشم هندو بچه رفت

هندو و صاحب خر درپی آن           می دویدند چو گرگ و چوپان

نا گهان  تصادمی  واقع  شد          بارششماه  زنی  ضایع   شد

هندو و شوی زن وصاحب خر     می  دو ید ند  پی  راهگذر

خواجه ازهول دل ترس گزند         جست  آنگاه  سر دیوار  بلند

از قضا    پیر  علیلی   بیمار           خفته بود  آن سو به بیخ دیوار

رهگذر، تن چو به تقدیر بداد          خیز زد  بر سر آن   پیر افتاد

دید خود را به حصار آن چار          نتوا نست  که  کند  باز  فرار

بردند او را بقضاباتک تاخت           خویش قاضی بود آنرابشناخت

قاضی گفتاکه این کارقضاست           محل عدل و عدالت  اینجا ست

حافظ   دین و شریعت  ماییم             صاحب  طر یقت  و  فتو  اییم

عرض کردندهمه راگوش نمود        همه را ساکت و خاموش نمود

اول آن پیر کهن  گفت چنین              که به دادم برس ای قاضی دین

قاضی گفتا که چه زیبا گفتی        سر   دیو ار    بباید   رفتی

خیز کن از سر دیواربه زیر            زیر پایش کن و حق  خود گیر

پیر گفتا   که   ندارم دعوی             نتوانم    ابد اً     این     کاری

بعدازآن گفت به هندو کای مرد         دومین چشم  تو هم   کور شود

تا دو ازهندو، یکی از مسلم             هست  مساوی  و عدا لت  قایم

گفت دعوی ندارم ای قاضی               عرض خودپس گیرم هستم راضی

نوبت سوم از آن خاتون بود               بارشش ماهش که ضایع شده بود

گفت قاضی شوهرش رابجد             که زنت  عقد   شود با این مرد

تا ازاو شش ماهه باردارشود           پس از آن ساقط و بی بار شود

شوهرش گفت پسرم ضایع شد        زن زیبایم هم از دست  رود ؟

هم سرازدست دهم هم ناموس           این چه قانون وچه رسم و قاموس

نی نی ندهم زن خود را ازدست           نیست دعوام که بمن هرچه شدست

چهارمی بودهمان صاحب خر         بود    ایستاده    به  خط    آخر

همه جریان  قضاوت را  دید           یک بیک در نظرش گشت  پدید

روبقاضی کرده غوغا برداشت        گفت اصلاً خرکم  دمب ندا شت

راست میگویم من بی کم و کاست     این خر اصلاً  ازاول دم ندا شت

آن زمانیکه  قضاوت  گم شد          خر  دم  دار  یکی   بی د م  شد

تا جهان است بکام دد  و در              نی خر آسوده  و نی  صاحب خر

تا که آید پی این شام، سحر              از غم   آزاد   شود   نسل   بشر

 

  بامـداد ـ فرهنگی ـ ۱/ ۱۴ـ ۱۱۰۷

شبی  برای « انسان در نگارستان شعر بیدل »

نیلاب م. سلام

به تاریخ نهم جون سال روان نشستی به اشتراک اهل دل و کتاب به مناسبت رونمایی فرجامین اثر پژوهشی داکتر اسدالله حبیب ـ بیدلشناس، رماننویس، شاعر و پژوهشگر نامور افغانستان به نام "انسان در نگارستان شعر بیدل" در شهرهامبورگ برگزار گردید. این برنامه به سلسله پنج برنامه قبلی رونمایی کتابهای داکتراسدالله حبیب دایر شد.از ماهها بدینسو اهل دل و کتاب چشمداشت برپایی این محفل را داشتند. حدود صد تن از دوستداران بیدل و داکترحبیب جمع سنگین و وزین را تشکیل داده با حضور شان این شب غلغله آمیز را چراغانی ساختند و فضا را آفرینشی.

به باورمن تعمق روی کمیت اشتراک کننده گان نشست های پربار پیورهنری به اعتبار آن نمی افزاید. ارزشمند مایه آن است. اگر دیدی به نشست های رونمایی کتاب و کتابخوانی نویسنده گان معاصر اروپا داشته باشیم، درمییابیم که شماراشتراک کننده گان بسیار نیست واما آنانی که حضور مییابند، از دلبسته گان قلم نویسنده میباشند.

محفل ساعت هفت و نیم شام با گوینده گی سهیلا حسرت نظیمی نطاق خوش صدا و شناخته شده آغاز گردید. نخست به مختصر معرفی رمانها، آثار پژوهشی و گزینه های شعری داکتر حبیب پرداخته شد. سپس داکتر حبیب سخن را با توصیف آفرینشهای ادبی گشاده و درپاره یی از صحبتش یادآور گشت:

" ما امشب با شعر بیدل سروکار داریم ، شعری که درداشتن حد اعلای ابهام زبانزد است. امشب درچپ کوچه ها و پسکوچه های صد هزار بیت بیدل انسان را جستجو میکنیم. شعربیدل اوج سبک هندی است. حتا میتوان گفت که شعربیدل مکتبی درتاریخ شعر دری میگشاید. این گفته براین باور استواراست که بسا شگردها یا ترفندهای جالب هنری که در سبک هندی شناخته نبود درشعر بیدل کشف شده است. مانند حس آمیزی سکته خیزساختن کلام، تصویرهای آنسوی هرنهایت، راه بردن به جهان تصویرها و تصویرهای نقیضی یا پارادوکسی. من چندین سال پیش راه دشوار کوه وکتل شعربیدل را پیموده ام که یکی از ارمغانهای آن سفر همین کتاب « انسان درنگارستان شعربیدل » است."

یکی از انگاره های پرجذبه که درآنشب از سوی داکتر حبیب مطرح گشت و در « انسان در نگارستان شعر بیدل» آمده است، توضیح فلسفی از دل ـ انسان میباشد:

« انسان درشعرهای بیدل گاهی دل نامیده شده است. این را ذکر جز و اراده کل مینامند ، مجاز مرسل است و مبحثی است از فن بیان .

چه دل بندد دل آگاه بر معموره امکان

که فرصت گردش چشمیست دور آسمانها را »

سپس داکتر حبیب به تشریح پیوند حالتهای روانی و عقلانی با دل ـ فراتر از عضو مرکزی سیستم دوران خون پرداخت. از دیدگاه عاطفی آغازید و درپاره از صحبتش از زاویه علم معاصر اضافه نمود:

« در زیست شناسی معاصر ثابت شده است که تمام جانداران، حتا تمام اشیا موجهای الکترومقناطیسی ازخود بیرون میدهند و با آن موجها زنده گی خود را در رابطه با دیگر اشیا و موجودات تنظیم میکنند. درپیشینه زمانه ها باور چنان بود که دماغ فرمان میدهد و دل اجرا میکند. اکنون دست آوردهای دانشهای معاصرثابت ساخته است که دل و دماغ درحال مفاهمه  دو جانبه متداوم و در دیالوگ همیشه گی قراردارند.»

بخش دوم برنامه با پرسشهای حاضران دربستگی با شعر، شعر بیدل، زبان فارسی دری که ازسوی داکتر حبیب پاسخ گفته شدند، رنگارنگی یابید. پارچه های ناب ویلون فواد طاهری با همراهی طبله رامین عبادی به شاعرانگی و قشنگی شب افزودند.  

پس از صرف غذا، پهنه موسیقی با هنرنمایی هنرمندان چیره دست گسترده گشت. واحد واحدی، ناصرشام وخوشحال سدوزی هریک شعر های داکتر حبیب را غزل خواندند و حاضران را غرق لحظه های دریایی ساختند.

محفل ساعت دوازده و نیم شب با انداختن عکسهای یادگاری با داکتر اسدالله حبیب خاتمه یافت.

برنامه با هدف ایجاد فضای ادبی، میسرسازی شناخت و درک نسبی بیدل، رسانش فرهنگ کتابخوانی و ارزشگزاری به مقام انسان، میزبان مهمانان بود. نخستین گام برای پاسداری ازاینهمه، اشتراک بدون درنظرداشت گرایش سیاسی است. پشتیبانی از برنامه آنچنانی ستیزی است با حالت بی اعتنایی در برابر ادب وهنر و تعهد پاسداران ادبیات فراترازچشمداشت آنان است. سبوتاژ برنامه هایی ازیندست سبوتاژ ادبیات است. نه سبوتاژ بیدل و نه سبوتاژ داکترحبیب.

 

۲۰ جون ۲۰۱۴

 بامـداد ـ فرهنگی ـ ۱/ ۱۴ـ ۰۱۰۷

 

 

فوتبال پرازشگفتی است

اسد محسن زاده

 

در این روز ها تجربه جام جهانی فوتبال برحقیقت این ضرب المثل برازیلی که

«  O futebol é uma caixinha de surpresas  فوتبال پرازشگفتی است « ، صحه میگذارد. تیم ملی هسپانیه که تا حال صاحب جام جهانیست با شکست باور ناکردنی روبرو شد، ایتالیا ، انگلستان ، کروواسی، پرتگال  و...خلاف انتظار به دور بعدی راه نیافتند.

از سال ۲۰۱۳ ترسایی یعنی برپایی جام کنفدریشن ، میلیون ها برازیلی به خیابان ها ریخته و در برابرهزینه های گزاف ساختمان  ورزشگاه ها، بیجایی لایه های ناتون جامعه که درمحل ساختمان ورزشگاه ها زنده گی میکردند ، سیاست های سودجویانه و دیکته فدراسیون جهانی فوتبال و وضع خدمات اجتماعی در کشور اعتراض نمودند .برای بسیاری ها سوال بود که چه شد برازیلی هایی که چنین عاشق فوتبال بودند یکباره بر آن خورده گرفته و به پا ایستادند. در نظرسنجی هایکه در برازیل « سرزمین فوتبال » بعمل آمد بیشتر به این نظراند که این « رخداد سترگ  یا  Mega-Event» برای کشور و مردم اثرات منفی و ناگوار داشته و به قیمت خرابی در نظام خدمات اجتماعی از جمله آموزش و درمان تمام میشود.

رسانه های  خبری غرب در روز های برپایی جام جهانی فوتبال همه روزه درحاشیه گزارشات طولانی و گسترده شان برای اینکه بیننده بخواب نرود ، چند نفری که شیشه ها را می شکنند و یا دوکانی را به آتش می کشند را نشان داده و از پیوند « فیفا » و تاثیر رخداد های « ورزشی غول آسا » براقتصاد و زنده گی لایه های ناتوان و زحتمکش کشورهای میزبان این رخداد ها ، چشم پوشی و در این زمینه مهر سکوت برلب زده اند. پوشیده نیست که فیفا یک « سازمان سرمایه ‌داری بین‌المللی » است که تجارت سخت سودزایی را مدیریت می‌کند. حق برپایی جام ها توسط این سازمان به کشورها داده میشود، استدیوم ها بایست براساس نورم های تعین شده آنها ساخته شده و این ها نورم هایی را  برای زیر ساختارها بخاطر برپایی مسابقه ها تعین مینمایند.

و این ها درحالیست که هنوز اختلاس در دادن حق جام ها و مسابقات از جمله به قطر ، سواستفاده ریکاردو تیکسیرا، جان وارنر و یا همین سیپ بلاتر همه جا زبانزد مردم و رسانه هاست. دبیرکل فیفا جروم والک  Jérôme Valcke  که بخاطر سواستفاده و اختلاس از سوی داد گاهی در نیویارک متهم شده است نیز بخشی از این « مافیا » شناسایی شده است. درخور یاد است که رهبران کمیته بین المللی المپیک نیز از نام نیکی برخوردار نیستند. برای همین هم پس از افشای رسوایی های دادن بازی های جام جهانی به شیخ نشین قطر اعتراض در برابر پنهانکاری ، سو استفاده ها  و اختلاس در این نهاد ها باعث شد تا خواست هایی برای شفافیت در این نهاد ها برجسته و به شعار روز مبدل شود.

 دلیل اصلی اعتراض مردم در برابر « جام جهانی فوتبال ۲۰۱۴ فیفا » در سرزمین فوتبال ـ برازیل نیز درهمین مساله نهفته است. در حالیکه برخلاف وعده های سپرده شده دولت در مورد هزینه  آماده سازی این رویداد ،هزینه ساز و برگ جام به بیش از ۳۰ میلیارد ریال( Real ) برازیل برابر ۱۳.۵ میلیارد دلار امریکایی رسید که این رقم از خزانه‌ دولت یعنی پول مالیه دهنده گان برازیل تمویل گردید. دبیرکل فیفا  جروم والک در صحبتی یاد آور گردید که ، فیفا حدود ۳.۵ میلیارد دلار از حقوق تجاری‌اش در جام جهانی برزیل به دست می‌آورد. در عین حال، فیفا ۳.۳ میلیارد دلار برای سازماندهی رقابت‌ها خرج خواهد کرد و فیفا فقط ۲۰۰ میلیون دلار از این جام سود میبرد. برخلاف این ادعا  موسسه حسابداری BDO  ، محاسبه کرد که سودهای فیفا از جام جهانی در برزایل در واقع بالغ بر۵ میلیارد دلارامریکایی خواهد شد که « بیشتر آن ناشی از فروش حق پخش بازی‌ها است که در پی صنعت بازاریابی کاملی می‌آید که این رویداد ایجادش کرد.»

همین خصوصی سازی سود و اجتماعی ساختن هزینه ها،  یعنی  تناقض میان منافع عمومی و خصوصی، منافع بورژوازی و طبقه‌ کارگر دلیل اصلی اعتراض مردم در برازیل « سرمین  فوتبال » شده است.آنها از یکسو صاحب این جام یعنی فیفا و از سوی دیگر مهماندار این جام ، دولت برازیل را در مساله مقصر میدانند.

مدافعان برپایی این جام در برازیل وسایر کشورها پیوسته میگویند که چنین رویداد ها میلیاردها  دالر پول به اقتصاد های ملی سرازیر مینماید و با همین یاوه میکوشند تا آن سود های که بخش خصوصی نصیب میشود ؛ را بنام سود برای مردم جابزنند ، در حالیکه روشن است اغلب این سود ها به جیب‌های بورژوازی ملی و بین‌المللی می‌ریزد.

در حالیکه جنبش‌های اعتراضی واعتصاب‌های گسترده و مسالمت آمیز مردم خواستار بهبود در سیتم خدمات حمل ونقل شهری، خدمات بهداشتی و آموزشی عمومی و رایگان برای همه میباشند ، تناقضات اجتماعی و صرف این همه وجوه هنگفت در برپایی جام جهانی فیفا دلیل اصلی اعتراض های مردم میباشد  که بر جام جهانی سایه افکنده است‌.

مصارف ساختمان « امازونیا اَرنا  Arena da Amazonia» استدیوم فوتبال درمانوا Manaus، ۲۷۰ میلیون دلار امریکایی بود که همه‌ از بودیجه دولت  پرداخته شد.هزینه ساختمان « آرنا کورینتیانز  Arena Corinthiasیا ایتاکویرایو» در ساو پاولو به  ۳۸۰ میلیون دلار و استادیوم « ماراکانا  Maracana Estadio  » در ریدو ژنیرو که برای سومین باردرپانزده سال گذشته بازسازی شده، ۵۳۰ میلیون دلار را بلعیده است ، این مصارف به مراتب بیشتر از برخی استادیوم‌های است که به تازه گی ساخته شده‌اند. ساختمان ورزشگاه های  استادیو بیرا ریو در پورتو الیگرو، ناسیونال در برازیلا، ارینا پیرنامبوکو در ریسیف، کاستیلاو در فورتالیزا ،مینیراوو، فورته نووا  و  دونا  بیشتر از آنکه  پیشبینی شده بود گران ترتمام شدند.

در ساختمان این ورزشگاه ها اختلاس و سو استفاده از دارایی های عامه زیاد بوده  و بر استفاده از این ورزشگاه های در سالهای پس از جام جهانی درنگ نشده است .به گونه مثال «  امازونیا اَرنا  Arena da Amazonia»  استادیوم فوتبال در مانوآManaus  که ۲۷۰ میلیون دلار امریکایی را بلعید ؛ فقط برای چهار مسابقه فوتبال درطول جام جهانی ساخته شده و از آن استفاده بیشتر به عمل نمی آید زیرا فوتبال در این منطقه از محبوبیت زیادی برخوردار نبوده و لیگ امازونا  بصورت وسطی در هر بازی  فقط ۶۴۰ تماشاچی دارد.در حالیکه این ورزشگاه برای ۴۴۳۱۰ تماشاچی ساخته شده است. دولت محلی که قادر به پرداخت هزینه نگهداری این استدیوم نیست ، طرح هایی را برای استفاده بعدی آن پی ریزی کرده است ازجمله میخواهد تا از آن  منحیث زندان استفاده نماید.

در خوریاد است که رییس جمهور برازیل خانم دیلما روسف در جریان این اعتراض های اجتماعی  با حوصله و درایت با خواست های  مردم  برخورد نموده در حد توان کوشیده است به بخشی از این خواست ها پاسخ های  قانع کنننده ای داده  و برای برآورده شدن بخش دیگر آن برنامه های را پی ریزی نماید. بربنیاد گزارش ماه اپریل مجله برازیلی وجا ( Veja) حکومت چپ میانه  تحت رهبری خانم دیلما روسف توانسته است ۴۰ میلیون نفر را از فقر نجات دهد.برای همین هم هفته گذشته در حالیکه جام جهانی فوتبال در جریان بود ، وی منحیث نامزد مقام ریاست جمهوری از سوی « حزب کارگران »  برازیل برگزیده شد. قراراست این انتخابات در پاییز امسال برپا گردد. با انکه درنظرسنجی‌های عمومی محبوبیت حزب کارگران خانم دیلما روسف بیشتر از بقیه احزاب میباشد، اما رشد اقتصادی کند سالهای اخیر و خواست مردم برای خدمات عمومی بهتر و هزینه کمتر در برگزاری جام جهانی فوتبال و المپیک ۲۰۱۶ ترسایی می‌تواند  اثراتی بر روند انتخابات  سال جاری در برازیل داشته باشد. در ماه های که در پیش روست دولت باید  عزم و اراده سیاسی برای بهتر ساختن شرایط زنده گی فقیرترین شهروندان‌ اش  را نشان داده و به اقدامات  روشن تر در این راه  گام بردارد.

واما فوتبال پرازشگفتی است. جام  جهانی فوتبال در برازیل  که با بی میلی شروع شد ، توانست باردیگر برازیلی ها را به شور و شوق آورده و با پیروزی بیشتر سلیه ساو ( تیم ملی برازیل ) برازیلی هایی عاشق فوتبال را بار دیگر خوشبخت و راضی سازد.

 با درک این واقعیت که در زمانه ما دیگر ورزش تنها به عنوان یک فعالیت جسمی و فکری مطرح نبوده و منحیث « صنعت  فرهنگی  Culture Industry »  به کالای پرسودی تبدیل شده و بالاثر کالا شده گی ، عامه سازی و یکسان سازی با سیاست و اقتصاد به گونه اشکار وپنهان سخت گره خورده است. کارشناسان میگویند که « جهان ورزش آلوده و کثیف است ».دلیل این آلوده گی در سود های افسانه وی ، شبکه و ساختار های نیمه مافیایی حاکم بر ورزش و اثرگزاری آن بر میلیونها انسان نهفته است.

« صنایع سرگرمی » به قدرت بزرگی در جهان تبدیل و ورزش از جمله فوتبال این « سلطان ورزش ها » به مراکز بزرگ پولشویی تبدیل شده است. رسوایی های برلسکونی ـ رییس کلوپ ورزشی آ سی میلان ، هولی هونیس رییس باشگاه بایرمونشن ، ابراموویچ رییس باشگاه چلسی ، و یا رییس تیم های پاریس سان ژرمه ، شرط بندی های مافیایی  و رسوایی روبریت هوزیر ت داور المانی... نمونه های از این « آلوده گی»اند.برای همین ها فرقی ندارد که لیونل میسی ، بیل ، رونالدو ، کوستا و .... را به چه قیمیتی میخرند. ورزشکاران خود به کالا تبدیل شده و پیوسته کلوپ هایشان را تغیر میدهند.این کالا شده گی دلیل میگردد تا آنهایکه به قیمت های گزاف بین تیم های پولدار وسرشناس خرید و فروش میشوند به صورت فرد بی اختیاری درآمده از دستی بدست دیگر صاحبان شانرا تبدیل نمایند.دراین جا بازهم استعداد های ورزشی کشورهای کمتر رشد یافته و فقیر به قیمت ارزان خریداری شده و پس از چندی به ده و یا بیست چند قیمت خرید به فروش میرسند.

 و اما فوتبال پرازشگفتی است. شورمی آفریند ، توده های را مصروف نگهه میدارد، قدرت بزرگی اقتصادی و سرگرم کننده ای شده و سود های افسانوی به بار می آورد.

در حالیکه جام جهانی در برازیل هنوز ادامه دارد چشم براه شگفتی های بیشتری هستیم.

  بامـداد ـ اجتماعی ـ ۱/ ۱۴ـ ۰۴۰۷

 

زاله زمانه

باغ مې د زړه شین شو راته و خندل غو ټۍ پکې
سرو جامو کې ناسته ده ، د هیلو ناوه کۍ پکې
شاړه د ژوندون مې بیا په مشکو باندې پټه شوه
څري چې په مینه د لیلا سترګې هوسۍ پکې
وشلېدم له ځانه خو د فکر ټال مې نه شلېږي
زانګې لا تر اوسه مې د کلي جنوکۍ پکې
زه به مې دا توره شپه په ستورو باندې وپوښم
یو ځل که پلو له مخه لرې کړي سپوږمۍ پکې
غاړه د وطن به مې وچته تر آسمانه وي
څو پورې رپيږي چې ټیکری د ملالۍ پکې
زاله زمانه ده خپل دوکان یې غوړولی دی
بې توله خرڅیږي د مردانو ککرۍ پکې .

صدیق کاوون

 بامـداد ـ فرهنگی ـ ۲/ ۱۴ـ ۲۵۰۶